درباره نهضت بزرگ علمی امام باقر (ع) مقداری توضیح فرمایید پس از رسول خدا، ظاهرا قرآن، به عنوان منبع اصلی شناخت مسایل عقیدتی وعبادی و سیاسی، در جامعه اسلامی باقی ماند، اما از آن جا که این منبع ژرف نیاز به مفسرانی آشنا با پیام وحی داشت و دستهای سیاست، این مفسران واقعی (اهل بیت علیهم السلام) را در جامعه منزوی ساخته بود، با گذشت زمان، نیازهای اعتقادی و پرسشهای عبادی و مسایل مستحدث یکی پس از دیگری رخ نمود و کسانی که در جامعه به عنوان عالم و محدث شناخته میشدند، ناگزیر باید جوابی را برای هر پرسش و مسأله تدارک میدیدند! عدم احاطه کامل آنان بر مجموعه معارف قرآنی از یک سو، و عدم آشنایی آنان با فرهنگ ویژه وحی از سوی دیگر، سبب گردید تا با قیاس و توجیه گری و استحسان و تکیه بر آرای شخصی و گاه احادیث بیریشه و اقوال بیاساس، عقیدهای را ابراز کرده و یا فتوایی دهند. بنابر این، یکی از راههای اساسی مبارزه با این مشکل، بازگرداندن مردم به قرآن و هشدار دادن آنان نسبت به آرای ساختگی و غیر مستند به وحی بود. امام باقر (ع) در این راستا میفرمود: هر گاه من حدیث و سخنی برای شما گفتم، ریشه و مستند قرآنی آن را از من جویا شوید.سپس آن حضرت در برخی سخنانش فرمود: پیامبر (ص) از قیل و قال (بگو مگو و مشاجره) و هدر دادن و تباه ساختن اموال و پرس و جوی زیاد، نهی کرده است. به آن حضرت گفته شد: این مطالب در کجای قرآن آمده است؟ امام باقر (ع) فرمود: در قرآن آمده است لا خیر فی کثیر من نجواهم الا من امر بصدقة أو معروف أو اصلاح بین الناس (1) (این آیه دلالت میکند که بیشتر سخنان نجوایی و به درازا کشیده فاقد ارزش است، مگر سخنی که در آن امر به انفاق یا کار نیک و یا اصلاح میان مردم باشد) . و لا تؤتوا السفهاء اموالکم التی جعل الله لکم قیاما (2) (از این آیه استفاده میشود که اموال را نباید در معرض نابودی و تباهی قرارداد). لا تسئلوا عن اشیاء ان تبد لکم تسؤکم (3) (و این آیه مینمایاند که هر سؤالی شایسته و مفید و مثبت نیست، و چه بسا پرسشهایی که به ناراحتی و نگرانی خود انسان بینجامد) . (4) امام باقر (ع) با این شیوه، در صدد بود تا روحیه قرآن گرایی را در میان اهل دانش و جامعه اسلامی تقویت نماید، و از این طریق انحراف بینشهای سطحی و عالم نمایان خود محور را به مردم یادآور شود، چه، در برخی مباحثهها، با صراحتی فزونتر به این نکته پرداخته است : حسن بصری نزد امام باقر (ع) آمد و گفت: آمدهام تا مطالبی درباره قرآن از شما بپرسم . امام فرمود: آیا تو فقیه اهل بصره نیستی؟ پاسخ داد: این چنین گفته میشود. امام فرمود: آیا در بصره شخصی هست که تو مسایل و احکام را از او دریافت کنی؟ پاسخ داد: خیر. امام فرمود: بنابر این، همه مردم بصره، مسایل دینشان را از تو میگیرند؟ گفت: آری. امام باقر (ع) فرمود: سبحان الله! مسؤولیت بزرگی را به گردن گرفتهای.از جانب تو سخنی برایم نقل کردهاند که نمیدانم واقعا تو آن را گفتهای یا بر تو دروغ بستهاند. حسن بصری گفت: آن سخن چیست؟ امام فرمود: مردم گمان کردهاند که تو معتقدی خداوند امور بندگان را به خود آنان تفویض کرده است! حسن بصری سکوت اختیار کرده و هیچ نمیگفت! امام باقر (ع) برای این که وی را به ریشه اشتباهش متوجه سازد و بنمایاند کهعامل اصلی کج فهمی او، ناتوانی در فهم معارف قرآن است، برایش نمونهای روشن آورد و گفت: اگر خداوند در قرآنش به کسی ایمنی داده باشد، آیا براستی پس از این ایمنی تضمین شده از سوی خدا، بر او ترسی هست؟ حسن بصری گفت: خیر، ترسی بر او نخواهد بود. امام باقر (ع) فرمود: اکنون آیهای را برایت میخوانم و سخنی با تو دارم، من گمان نمیکنم که آن آیه را به گونه صحیح تفسیر کرده باشی، و اگر غلط تفسیر کردهای، هم خودت را هلاک کردهای و هم پیروانت را. آن آیه این است: و جعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قری ظاهرة و قدرنا فیها السیر سیروا فیها لیالی و ایاما آمنین (5) شنیدهام که گفتهای مراد از سرزمین مبارک و امن، سرزمین مکه است؟ آیا کسانی که برای حج به مکه سفر میکنند مورد هجوم راهزنان قرار نمیگیرند و در مسیر آن هیچ ترسی ندارند و اموالشان را از دست نمیدهند؟ حسن بصری گفت: چرا. امام فرمود: پس چگونه ایمن هستند و امنیت دارند؟ ! این آیه مثالی است که خداوند درباره ما اهل بیت رسالت، بیان داشته است.ما سرزمین مبارکیم و سرزمینهای آشکار (قری ظاهرة) نمایندگان و فقهای پیرو ما هستند که میان ما و شیعیانمان قرار دارند و مطالب ما را به آنان میرساندند. قدرنا فیها السیر مثالی است از حرکت و کاوش علمی. سیروا فیها لیالی و ایاما مثالی است از تهییج مردم برای کسب هماره دانش در زمینه حلال و حرام و واجبات و احکام از اهل بیت (ع) . هر گاه مردم از این طریق معارف دین را دریافت کنند، ایمن از شک و گمراهیاند... ای حسن بصری! اگر به تو بگویم جاهل اهل بصرهای! سخنی به گزاف نگفتهام، از اعتقاد به تفویض، اجتناب کن، زیرا خداوند به دلیل ضعف و سستی، تمام کارخلق را به ایشان وا ننهاده و از سوی دیگر ایشان را بناروا بر گناهان مجبور نساخته است. (6) نظیر چنین مباحثهای از امام باقر (ع) با قتادة بن دعامة نیز نقل شده است: قتادة بن دعامة از محدثان و مفسران مشهور اهل سنت است و از فقهای بصره به شمار میآید . امام به او فرمود: آیا تو فقیه اهل بصرهای؟ قتاده گفت: چنین گمان میکنند. امام باقر (ع) فرمود: آیا قرآن را بر اساس شناخت و علم تفسیر میکنی یا از روی ناآگاهی؟ قتادة گفت: بر اساس علم و مبانی علمی، قرآن را تفسیر میکنم. امام فرمود: اگر براستی بر اساس علم تفسیر میکنی، از تو سؤال میکنم که مراد از آیه قدرنا فیها السیر سیروا فیها لیالی و ایاما آمنین چیست؟ قتادة نظریهای همانند سخنان حسن بصری ابراز داشت، و امام همان پاسخ را به او یاد آور شد. (7) رویارویی با بدعت و بدعتگذاران بدعت در نظام عقیدتی و دستوری دین، یکی از نمودهای بارز انحراف از مسیر وحی میباشد، که عوامل و انگیزههای مختلفی در پیدایش و شکلگیری آن مؤثر است، از آن جمله: الف غرض ورزی و تدابیر حیله گرانه عناصر ضد دین کسانی که در باطن و اعماق ضمیر خویش با پیام وحی بیگانهاند، و با شریعت تضاد دارند، زمانی که قادر به مبارزه صریح و علنی با آن نباشند، میکوشند تا با نفوذ دادن ایدههای غیر دینی و برنامههای غیر الهی در مجموعه باورها و دستورهایمکتبی، به گونهای خزنده، ماهیت و خاصیت اصلی دین را تضعیف کرده، آن را به انحراف بکشانند. این حرکت، حرکتی منافقانه است که نسبت به ادیان قبل از اسلام نیز از سوی عناصر مغرض و نا سالم اعمال میشده است، تا راه ایمان را بر رهروان دین مخدوش سازند. خداوند در افشای چهره این گروه و نیز تهدید آنان فرموده است: فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عند الله لیشتروا به ثمنا قلیلا فویل لهم مما کتبت ایدیهم و ویل لهم مما یکسبون (8) وای بر آنان که با دست خویش مطالبی را نوشته و به دروغ میگویند: این از نزد خداست.هدفشان از این کار دستیابی به پولی اندک است.وای بر آنان از آنچه نوشتند و وای بر آنان از آنچه به دست آوردند! ب جهل و نارسایی علمی نسبت به مبانی و معارف اصیل دین پیرایهها و باورهای خرافی که گاه در محیطهای مذهبی رخ مینماید و به عنوان دین و باور دینی تلقی میشود، معمولا ناشی از بیاطلاعی تودهها از مبانی اصیل مکتبی است. زمانی که نا آگاهان در مصدر قانونگذاری و یا اجرا قرار گیرند، چون از یک سو ناگزیرند کارها را سامان داده، پاسخی برای حل مشکلات و رخدادها بیابند، و از سوی دیگر آشنایی عمیق با روح دین ندارند، با صلاحدید و تشخیص بشری خویش یا بر اساس منافع مورد نظر خود، به وضع قوانین و ترویج اندیشههای غیر دینی پرداخته، آنها را به نام دین قلمداد میکنند . این گونه بدعتها به هر دو انگیزه، پس از رحلت رسول خدا (ص) در اسلام رخ نمود، و یکی از رسالتهای عمده اهل بیت (ع) پیراستن پیرایهها از دامان معرفت اسلامی و مبارزه با بدعتهایی بود که با انگیزههای مختلف صورت میگرفت. علی (ع) به وجود این بدعتها هشدار میداد و مردم را از پیروی آنها نهی میکردو میفرمود : ما احدثت بدعة الا ترک بها سنة، فاتقوا البدع و الزموا المهیع (9) هیچ بدعتی گذاشته نشده، مگر آن که به وسیله آن سنت و روشی از پیامبر (ص) به فراموشی گراییده است، از بدعتها بپرهیزید و به راه روشن و ندای رسای ارزشهای اصیل دین پایبند باشید. امام باقر (ع) در ارائه این مسؤولیت الهی به تبیین مبانی اصیل و سنتهای محمدی (ص) پرداخته، نفی و طرد بدعتها را در محدوده رسالت علمی و عملی خود قرار داده بود. برای دور داشتن مردم و عالمان و قضات از بدعت در دین، گاه خود به استدلال میپرداخت و زمانی به روایات معصومان قبل از خود استشهاد میکرد و این خطبه را از علی بن ابی طالب (ع) یادآور میشد: ایها الناس إنما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع، و احکام تبتدع، یخالف فیها کتاب الله، یقلد فیها رجال رجالا... (10) هان ای مردم، سرآغاز شکلگیری فتنهها و انحرافها، هواها و هوسهایی است که مورد پیروی قرار میگیرد و احکامی است که در شریعت بدعت گذارده میشود.در این هوا پرستیها و بدعتگذاریها، با کتاب خدا مخالفت میشود و مردم (به جای تبعیت از وحی) از یکدیگر پیروی میکنند! امام باقر (ع) میفرمود: کسی که به فرمان انسان گنهکار گردن نهد دین ندارد. کسی که به بدعت و سخنان باطلی که به دروغ بر خدا بسته شده گردن نهد و پایبند باشد، دین ندارد. کسی که چیزی از آیات الهی را انکار نماید، بیبهره از دین است. (11) در حقیقت این هر سه عنوان بر کسی که بدعتی را بپذیرد، منطبق شده و صدقمیکند، زیرا بدعتگذار، معصیتکار و افترا زننده به خداست و کسی که سخنان او را بپذیرد بیشک با حکم واقعی الهی که در قرآن و سنت یاد شده، مخالفت کرده است. امام باقر (ع) در تفسیر آیه: هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا... میفرمود: این گروه که زیانکارترین مردمند و سعی و تلاش خویش را در زندگی دنیا به هدر داده و گم کردهاند و جاهلانه میپندارند که راه درستی را در پیش گرفتهاند، نصارا، کشیشان، رهبانان و نیز آن دسته از مسلمانانند که در شبهات و هواهای نفسانی فرو رفتهاند و گروههایی چون خوارج و اهل بدعت، در زمره ایشان جای دارند. (12) امام باقر (ع) در بیانی دیگر فرموده است: کسی که با گناه و ارتکاب کبائر، به مبارزه با خدا برخاسته و از خود جرأت نشان دهد، کافر است.کسی که روش و دینی غیر از دین خدا پی نهد، مشرک است. (13) گرایش مردم به بدعتها، دارای عوامل و انگیزههای متفاوتی است.گاه بدعتها به منظور تحریف دین صورت میگیرد، و گاه ناشی از جهل به مبانی و معارف مکتب است، و زمانی هم معلول تعصبها و رسوم غلط اجتماعی و یا محاسبههای شخصی است. یکی از مسایلی که در عصر پیامبر اسلام (ص) مشروع بوده، ولی در عصر عمر بن خطاب ممنوع و حرام اعلام گردید، متعه (ازدواج موقت) است. عمر بن خطاب بر اساس باورها و صلاح اندیشی شخصی خود، اعلام کرد: متعتان کانا علی عهد رسول الله (ص) آنهی عنهما و اعاقب علیهما: متعة النساء و متعة الحج . (14) دو تمتع در روزگار رسول خدا (ص) وجود داشت و جایز بود، ولی من آن دو را ممنوع کرده، کسانی را که مرتکب آن شوند مجازات میکنم.آن دو عبارتند از: متعه زنان و متعه حج. بیشک، عمر در صدور این حکم، از نظر خود دلایلی داشته است، ولی آیا دلایل او و قدرت فهم و تشخیص او میتوانسته با حکم الهی و سنت پیامبر (ص) همسطح قرار گیرد، و آیا او چنین حقی را داشته یا خیر؟ موضوعی است که در کتب فقهی بتفصیل مورد بررسی قرار گرفته است. از نظر شیعه، این دستور مخالف قرآن و سنت پیامبر (ص) است، و بر فرض که شرایط خاص جامعه در مقطعی از زمان، سبب صدور چنین حکمی شده باشد، با تغییر شرایط، باز حکم اولی الهی جاری است.شیعه که خود را بر اساس منابع متقن دینی، موظف به تبعیت از علی (ع) و ائمه معصومین (ع) پس از رسول خدا (ص) میداند به پیروی از معصومین (ع) این حکم را مخالف مصالح جامعه اسلامی میشمارد. در همان منبع حدیثی که سخن فوق از عمر بن خطاب نقل شده، این روایت نیز آمده است که علی (ع) فرمود: (لو لا ما سبق من رأی عمر بن الخطاب لامرت بالمتعة، ثم ما زنی الا شقی) (15) اگر نبود که عمر بن خطاب ازدواج موقت را ممنوع ساخته است، من فرمان میدادم که ازدواج موقت صورت گیرد و جایز باشد، زیرا با تجویز ازدواج موقت، گرایش به زنا و فحشاء کاهش مییافت و جز انسانهای شقی و دونمایه به زنا روی نمیآورند. (16) در این روایت، فلسفه جواز ازدواج موقت مطرح شده، با بیان آن، اندیشه و باور عمر و نیز حکم او به ممنوعیت ازدواج موقت، از اساس زیر سؤال رفته است، و چون عمر به عنوان خلیفه و حاکم مسلمانان چنین دستوری را داده است و مخالفت رسمی علی (ع) در چنین مسألهای، مشکلات بزرگتری را در آن عصربحرانی برای جامعه اسلامی پدید میآورده، آن حضرت سخن خود را با بیانی که نقل شده به تودهها رسانده است. این گونه احکام که توسط شخص عمر بنیان نهاده شد، در نسلهای بعد به عنوان سنت قطعی و احکام تلقی شد و استمرار یافت.چنان که در زمان امام باقر (ع) برخی از رهروان راه خلفا بر امام (ع) خرده میگرفتند که چرا فرمان عمر را قبول ندارد و مشروع نمیداند. عبد الله معمر لیثی از جمله کسانی است که در این زمینه، با امام باقر (ع) به بحث نشسته است. او به امام باقر (ع) عرض کرد: شنیدهام شما در مورد ازدواج موقت (متعه) فتوا به جواز دادهاید! امام فرمود: بلی، خداوند آن را جایز شمرده و سنت رسول خدا بر آن بوده و اصحاب پیامبر (ص) به آن عمل کردهاند. عبد الله معمر گفت: ولی عمر بن خطاب آن را ممنوع ساخته است! امام فرمود: بنابر این تو بر سخن رفیقت پایدار باش و من هم بر سخن و رأی رسول خدا استوار خواهم بود! (عبد الله که خود را در میدان بحث به بن بست رسیده یافت، سعی کرد تا با فلسفه بافی و استحسانهای شخصی و تمسک به ذهنیتها و تعصبهای قومی راهی بجوید، از این رو) عبد الله گفت: آیا شما خشنود میشوی که ببینی شخصی با زنی از بستگان و خانواده شما چنین عملی را انجام دهد! امام فرمود: ای بیخرد! چرا سخن از زنان به میان میآوری (ما درباره حکم خدا سخن میگوییم) آن خدایی که ازدواج موقت را حلال ساخته از تو و از همه کسانی که به تکلف و اجبار متعه را حرام شمردهاند، غیرتمندتر است. آن گاه امام (ع) برای این که به او بفهماند، شیوه شناخت حلال و حرام الهی، اتکا به ذوق و سلیقه و تعصبهای شخصی نیست، فرمود: آیا تو دوست داری که زنی از خانواده تو به همسری مردی درآید که جولا و تهیدست است، و در جامعه جایگاهی بس پایین دارد. عبد الله معمر گفت: خیر.امام فرمود: چرا تو حلال خدا را حرام میشماری! (خداوند ازدواج با تهیدستان را ممنوع نکرده است) . عبد الله گفت: من حلال خدا را حرام نمیدانم، بلکه معتقدم مرد جولا و بافنده تهیدست کفو و هم سطح ما نیست، از این رو خویشاوندی او را دوست ندارم. امام فرمود: ولی برنامه خدا جز این است، زیرا خداوند، اعمال نیک همین مرد جولای تهیدست را میپذیرد، و حوران بهشتی را به ازدواج او در میآورد، اما تو از روی کبر و نخوت، از خویشاوندی با مؤمنی که شایسته همسری حوران بهشتی است ناخشنود و ناراحتی. عبد الله از سر تسلیم خندید و گفت: براستی که سینههای شما رویشگاه درختان تناور دانش است، میوههای درخت دانش از آن شماست و برگهای آن در اختیار مردم. (17) با این بیان، امام باقر (ع) به عبد الله معمر تفهیم کرد که: درستی و نادرستی احکام دین و حلال بودن و حرام بودن امور، با ذوق و سلیقه شخصی مردم و یا آداب و رسوم و تعصبهای قومی قابل سنجش و محاسبه نیست. مبارزه با قیاس در میدان اجتهاد رمز بقای دین در واقعبینی و سازگاری آن با نیازها و شرایط گوناگونی است که در طول زندگی نسلها، یکی پس از دیگری رخ مینماید. شریعت و مکتب، آن گاه میتواند در بستر تاریخ تداوم یابد، که قادر به حل معضلات اجتماعی و پاسخگو به پرسشهای عقیدتی و عملی مردم باشد. مبانی عقیدتی، همواره ثابت و غیر متغیرند و نیازمند دقت و تلاش برای فهم هر چه عمیقتر آن، اما برنامههای عملی و قوانین دستوری دین، با این که متکی بر ملاکهای واقعی است، ولی از آن جا که موضوعات خارجی و مسایل مستحدث در زندگی جوامع، همواره متحول و متغیر است.شناخت حکم هر حادثه نیازمند اجتهاد و استنباط میباشد.استنباط احکام و نسبت دادن آنها به خدا و شریعت، کاری است سنگین و خطر آفرین، زیرا همانگونه که حیات دین در صحنه زندگی انسانها، مبتنی بر اجتهاد میباشد، از سوی دیگر، اجتهاد نادرست و نسبت دادن احکام منحط و غیر واقعی به شریعت، خود مایه زوال و نابودی دین خواهد بود. نقش اجتهاد و مجتهدان در جامعه دینی، همانند نقش طبابت و پزشکان در جامعه بشری است.اگر طبیبان راه درستی را در مداوای بیماریها در پیش گیرند، عمل آنان شفا بخش و سازنده است، ولی اگر راه نادرست و داروهای نامناسبی را تجویز نمایند، نه تنها بیماران بهبود نیافته که چه بسا بیماری آنان شدت مییابد. فقیهان و مجتهدان نیز در صدد پاسخگویی به مسایل جدید و مورد ابتلای جامعه خویشند، و چنانچه در این کار از ملاکها و شیوههای غلط پیروی کنند، چهره دین را مخدوش و نظام عملی آن را معیوب ساختهاند. پس از رحلت رسول خدا (ص)، یکی از نیازهای مبرم جامعه اسلامی، اجتهاد و شناخت احکام بر اساس قرآن و سنت رسول الله (ص) بود. ما در مطالب قبل یاد آور شدیم که پیامبر اسلام (ص) با پیش بینی این امر و معرفی علی (ع) به عنوان مبین احکام و مفسر قرآن، در جهت رفع نیازهای آینده جهان اسلام، گام اساسی را برداشت، ولی آنان که علی (ع) را نخست از میدان سیاست و به دنبال آن از مرجعیت دینی و فکری منزوی ساختند، در میدان عمل با بن بستها مواجه شده و دست به کار اجتهاد شدند، اما اجتهادی که با روح دین سازگار نبود و شرایط لازم را در بر نداشت. به کارگیری قیاس و استحسان و فهم شخصی در استنباط احکام، از جمله مشکلاتی بود که در امر اجتهاد رخ نمود، و ائمه معصومین (ع) را به عنوان عالمان واقعی دین و وارثان علم پیامبر (ص)، واداشت تا جامعه علمی را به رهیافتن انحراف در فهم احکام هشدار دهند. بر این اساس، یکی از محورهای عمده تعلیمات ائمه (ع)، بویژه امام باقر (ع) و امام صادق (ع)، زدایش قیاس و استحسان از محیط فقاهت و اجتهاد بود. امام باقر (ع) در این زمینه میفرمود: (إن السنة لا تقاس، و کیف تقاس السنة و الحائض تقضی الصیام و لا تقضی الصلوة) . (18) سنت و احکام شرعی از طریق قیاس قابل شناخت نیست، چگونه میتوان قیاس را ملاک قرار داد، با این که زن حایض پس از دوران حیض میبایست روزه را قضا کند، ولی قضای نماز بر او واجب نیست. در سخنی دیگر به زراره سفارش فرموده است: (یا زرارة ایاک و اصحاب القیاس فی الدین، فانهم ترکوا علم ما وکلوا به و تکلفوا ما قد کفوه، یتأولون الأخبار و یکذبون علی الله عز و جل..) . (19) ای زراره! از کسانی که در کار دین به قیاس پرداختهاند، دوری گزین، زیرا آنان از قلمرو تکلیف خود تجاوز کردهاند، آن چه را میبایست فراگیرند، کنار نهاده و به چیزی پرداختهاند که به آنها وانهاده نشده است، روایات را به ذوق خود تجزیه و تحلیل کرده و تأویل میکنند و بر خدا دروغ میبندند. و نیز امام باقر (ع) میفرمود: (ادنی الشرک ان یبتدع الرجل رأیا فیحب علیه و یبغض علیه) . (20) کمترین مرتبه شرک این است که شخص نظریهای را از پیش خود (و بدون حجت شرعی) بنیان نهد و همان نظر را ملاک حب و بغض و داوریها قرار دهد. محمد بن طیار از اصحاب امام باقر (ع) گوید: قال لی ابو جعفر (ع) : تخاصم الناس؟ قلت: نعم.قال: و لا یسألونک عن شیء، الا قلت فیه شیئا؟ قلت: نعم، قال: فأین باب الرد إذا؟ (21) امام باقر (ع) به من فرمود: آیا تو با مردم به بحث میپردازی؟ گفتم: بلی.امام (ع) فرمود : آیا هر چه از تو میپرسند، تو به هر حال پاسخی در قبال آن ارائه میکنی؟ گفتم: بلی . امام (ع) فرمود: پس در چه زمینه سکوت کرده و علم و دانش واقعی آن را بهاهلش (اهل بیت علیهم السلام) ارجاع میدهی! در این بیان، امام (ع) به محمد بن طیار یادآور شده است که هیچ فردی جز معصومین (ع) نباید خود را در مرحلهای فرض کند که میتواند به اتکای رأی و اندیشه خود همه پرسشها را پاسخ دهد، و آن جا که نتوانست به تمثیل و تشبیه و قیاس متکی گردد! بلکه همواره در مسایل مورد ابتلا، زمینههای پیچیده و مبهمی وجود دارد که علم آن صرفا در اختیار مفسران واقعی قرآن و اهل بیت رسالت است و باید به آنان رجوع کرد. تعلیم فقه و شیوه صحیح اجتهاد تعلیم مسایل فقهی و پاسخگویی به پرسشها در زمینه احکام شرعی، یکی از زمینههای مهم زندگی ائمه (ع) بویژه امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بوده است. عصر امام باقر (ع)، آغاز پیدایش فرصتی بود تا حاملان واقعی علوم قرآن، بتوانند به تعلیم شاگردان و ترویج احکام و تحکیم مبانی فقهی بپردازند.البته این زمینهها در عصر امام صادق (ع) هموارتر گشت و از آن پس دوره سختگیری فزونتر حاکمان نسبت به ائمه ادامه یافت و این زجر و شکنجه تداوم داشت تا عصر امامت به غیبت انجامید. امام باقر (ع) در تصحیح اندیشهها و زدایش انحرافها، تنها به مبارزه و رویارویی اکتفا نکرد، بلکه با بیان احکام و گاه تبیین شیوه استنباط احکام از قرآن و سنت پیامبر، پایههای فقاهت و اجتهاد صحیح را استحکام بخشید. روایات فقهی نقل شده از امام باقر (ع)، بیش از آن است که بتوان در این مجموعه گرد آورد، زیرا کمتر بابی از ابواب فقهی را میتوان یافت که در فروع مختلف آن، سخنی از امام باقر (ع) وارد نشده باشد.مجموعههای روایی فقهی خود گواه این سخن است. محمد ابو زهره از پژوهشگران اهل سنت در کتاب تفصیلی خویش الامام الصادق در تبیین جایگاه علمی و معنوی امام باقر (ع) میگوید: امام محمد باقر (ع) وارث پدر خویش در پیشوایی علمی و مقام شریف هدایتگری بود.از این جهت عالمان از شهرها و سرزمینهای اسلامی به جانب ویرهسپار میشدند، هیچ فردی از عالمان به مدینه وارد نمیشد، مگر این که برای کسب معرفت و دانش به خانه امام محمد باقر (ع) مراجعه میکرد. در میان کسانی که به خدمت وی میرسیدند، هم چهرههای شیعی و هم سنی دیده میشوند و گاه منحرفان افراطگر نیز خود را به وی نزدیک میکردند ولی امام در برابر آنان موضعی قاطع گرفته و ایشان را طرد میکرد. بسیاری از پیشوایان فقه و حدیث به حضور وی رسیدهاند، از آن جمله: سفیان ثوری، سفیان بن عیینه محدث مکه و ابو حنیفه فقیه اهل عراق. مرام امام باقر (ع) چنین بود که هر گاه فردی به حضورش میرسید، حقایق ناب را برای او تبیین میکرد. (22) ابو زهره سپس به نقل گفتگویی که میان امام باقر (ع) و ابو حنیفه در زمینه رد قیاس و نقش آن در تحریف دین صورت گرفته، پرداخته است و در پی آن میگوید: از این گفتگو که امام باقر در موضع ارشاد و بازجویی از روش ابو حنیفه قرار گرفته استفاده میشود که امام باقر (ع) برای علمای عصر خود، عنوان پیشوایی داشته است، زیرا عالمان به حضور وی میرسیدهاند و او بر اساس گزارشها و اطلاعاتی که از آنان در اختیار داشته به نقد و محاسبه ایشان میپرداخته است.چونان رئیسی که بر نیروهای تحت سرپرستی خود حکم میکند تا بر راه حق گام نهند و آنان نیز با کمال میل و رغبت این ریاست و پیشوایی را پذیرفته باشند. (23) دلایل و قراینی که صحت نظریه ابو زهره را در این زمینه تأیید میکند، فراوان است.از آن جمله روایتی را میتوان نام برد که ابو حمزه ثمالی نقل کرده است: ابو حمزه ثمالی میگوید: در مسجد الرسول (ص) نشسته بودم که مردی پیش آمد، سلام کرد و گفت: تو کیستی؟ گفتم: از مردم کوفهام. به او گفتم: در جستجوی چه هستی؟ مرد گفت: آیا ابو جعفر محمد بن علی (ع) را میشناسی؟ گفتم: آری میشناسم، به ایشان چه کار داری؟ مرد گفت: چهل مسأله آماده کردهام تا از او سؤال کنم.آن چه پاسخ داد، حقش را بگیرم و باطلش را وا نهم. ابو حمزه گوید: به او گفتم: آیا فرق حق و باطل را میدانی و ملاک تشخیص آن را میشناسی ! مرد گفت: آری میشناسم. گفتم: اگر حق و باطل را میشناسی و ملاک آن را در دست داری، پس چه نیازی به امام باقر (ع) خواهی داشت؟ ! مرد گفت: شما کوفیان کم ظرفیت و ناشکیبایید! در این میان، امام باقر (ع) وارد مسجد شد، در حالی که جمعی از مردم خراسان و افراد دیگر اطراف او را گرفته، درباره مسایل حج از آن حضرت سؤال میکردند.مدتی گذشت تا امام باقر (ع) در جایگاه خود نشست و آن مرد هم نزدیک امام، جایی برای خود جستجو کرد. ابو حمزه میگوید: من سعی کردم جایی بنشینم که گفتگوی امام با انبوه اطرافیانش را بشنوم، مردم یکی پس از دیگری مطالب خود را سؤال کردند و پاسخ گرفتند و رفتند، آن گاه امام (ع) رو به جانب آن مرد کرده، پرسیدند، تو کیستی؟ مرد گفت: من قتادة بن دعامه بصری هستم. امام فرمود: تو فقیه اهل بصره هستی؟ مرد گفت: آری. امام فرمود: وای بر تو، ای قتادة! خداوند بندگان شایستهای را آفریده است تا حجت بر دیگران باشند، آنان (اوتاد) زمین و بر پا دارنده امر الهی و نخبگان علم خدایند و خداوند آنان را قبل از آفرینش دیگر بندگان برگزیده است. قتادة پس از سکوتی طولانی گفت: به خدا سوگند، من تا کنون، در برابر فقیهان بسیار و نیز پیش روی ابن عباس نشستهام، ولی آن گونه که اکنون در برابر شما مضطرب شدهام، در مقابل هیچ کدامشان احساس نگرانی و اضطراب نداشتهام. امام باقر (ع) فرمود: تو میدانی کجا نشستهای؟ تو در مقابل خاندانی هستی که خداوند درباره آن فرموده است: فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه، یسبحله فیها بالغدو و الآصال (24) و نیز فرموده است: رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله، و اقام الصلاة و ایتاء الزکاة) (25) پس جایگاه تو آن جاست که خود میدانی و ما آن خاندانیم که خدا توصیف کرده است.در این هنگام قتاده گفت: به خدا سوگند، راست گفتی، فدایت شوم، آن خانهها که خدا اجازه داده است نام و یاد و تسبیح او در آنها برده شود، نه خانههای ساخته شده از سنگ و خاک است، که شما خاندانید. قتاده گفت: پس اکنون بفرمایید که پنیر چه حکمی دارد؟ ! امام باقر (ع) لبخندی زد و فرمود: آیا آن همه پرسش تو به همین سؤال خلاصه شده است! قتاده گفت: همه را اکنون فراموش کرده و بیاد نمیآورم! امام فرمود: اشکالی ندارد. (26) سپس قتاده به پرسش ادامه داد، و امام (ع) پاسخهایی مستدل در جواب وی ارائه داد. منبع کتاب زندگی سیاسی امام باقر (ع)، ص 94 ، از طر یق خبرگزاری شبستان 1 نساء/ .114 2 نساء/ .5 3 مائده/ .101 4 اختصاص مفید .322 5 سبأ/ .18 6 الاحتجاج/ .327 7 بحار 46/ .349 8 بقره/ .79 9 نهج البلاغه، خطبه .145 10 بحار 2/ .315 11 بحار 2/ .310 12 همان 2/ .298 13 محاسن 209، بحار 72/ .222 14 کنز العمال 16/519، حدیث .45715 15 همان 16/522، حدیث .45728 16 این بیان به معنای پذیرش رأی عمر از سوی علی (ع) نیست، بلکه دقیقا ذیل روایت میرساند که علی (ع) فرمان عمر را باعث فساد جامعه و جواز متعه را مایه مصونیت جامعه از ابتلا به فحشا میدانسته است، ولی آن حضرت چون قدرت اجرایی برای لغو فرمان عمر نداشته، مطلب را با این بیان یاد کرده است، و ظاهرا این سخن در دوران حکومت عثمان صادر شده است. 17 کشف الغمة 2/362، بحار 46/356، اعیان الشیعة 1/ .653 18 المحاسن، باب المقائیس و الرأی 214، بحار 2/ .308 19 بحار 2/ .309 20 همان 2/ .304 21 همان 2/ .304 22 الامام الصادق، حیاته و عصره آراؤه و فقهه .22 23 همان، .24 24 نور/ .36 25 همان/ .37 26 اصول کافی 6/256، بحار 46/358، الانوار البهیة 118، اعیان الشیعة 1/ .652
درباره نهضت بزرگ علمی امام باقر (ع) مقداری توضیح فرمایید
پس از رسول خدا، ظاهرا قرآن، به عنوان منبع اصلی شناخت مسایل عقیدتی وعبادی و سیاسی، در جامعه اسلامی باقی ماند، اما از آن جا که این منبع ژرف نیاز به مفسرانی آشنا با پیام وحی داشت و دستهای سیاست، این مفسران واقعی (اهل بیت علیهم السلام) را در جامعه منزوی ساخته بود، با گذشت زمان، نیازهای اعتقادی و پرسشهای عبادی و مسایل مستحدث یکی پس از دیگری رخ نمود و کسانی که در جامعه به عنوان عالم و محدث شناخته میشدند، ناگزیر باید جوابی را برای هر پرسش و مسأله تدارک میدیدند!
عدم احاطه کامل آنان بر مجموعه معارف قرآنی از یک سو، و عدم آشنایی آنان با فرهنگ ویژه وحی از سوی دیگر، سبب گردید تا با قیاس و توجیه گری و استحسان و تکیه بر آرای شخصی و گاه احادیث بیریشه و اقوال بیاساس، عقیدهای را ابراز کرده و یا فتوایی دهند.
بنابر این، یکی از راههای اساسی مبارزه با این مشکل، بازگرداندن مردم به قرآن و هشدار دادن آنان نسبت به آرای ساختگی و غیر مستند به وحی بود.
امام باقر (ع) در این راستا میفرمود:
هر گاه من حدیث و سخنی برای شما گفتم، ریشه و مستند قرآنی آن را از من جویا شوید.سپس آن حضرت در برخی سخنانش فرمود: پیامبر (ص) از قیل و قال (بگو مگو و مشاجره) و هدر دادن و تباه ساختن اموال و پرس و جوی زیاد، نهی کرده است.
به آن حضرت گفته شد: این مطالب در کجای قرآن آمده است؟
امام باقر (ع) فرمود: در قرآن آمده است
لا خیر فی کثیر من نجواهم الا من امر بصدقة أو معروف أو اصلاح بین الناس (1)
(این آیه دلالت میکند که بیشتر سخنان نجوایی و به درازا کشیده فاقد ارزش است، مگر سخنی که در آن امر به انفاق یا کار نیک و یا اصلاح میان مردم باشد) .
و لا تؤتوا السفهاء اموالکم التی جعل الله لکم قیاما (2)
(از این آیه استفاده میشود که اموال را نباید در معرض نابودی و تباهی قرارداد).
لا تسئلوا عن اشیاء ان تبد لکم تسؤکم (3)
(و این آیه مینمایاند که هر سؤالی شایسته و مفید و مثبت نیست، و چه بسا پرسشهایی که به ناراحتی و نگرانی خود انسان بینجامد) . (4)
امام باقر (ع) با این شیوه، در صدد بود تا روحیه قرآن گرایی را در میان اهل دانش و جامعه اسلامی تقویت نماید، و از این طریق انحراف بینشهای سطحی و عالم نمایان خود محور را به مردم یادآور شود، چه، در برخی مباحثهها، با صراحتی فزونتر به این نکته پرداخته است :
حسن بصری نزد امام باقر (ع) آمد و گفت: آمدهام تا مطالبی درباره قرآن از شما بپرسم .
امام فرمود: آیا تو فقیه اهل بصره نیستی؟
پاسخ داد: این چنین گفته میشود.
امام فرمود: آیا در بصره شخصی هست که تو مسایل و احکام را از او دریافت کنی؟
پاسخ داد: خیر.
امام فرمود: بنابر این، همه مردم بصره، مسایل دینشان را از تو میگیرند؟
گفت: آری.
امام باقر (ع) فرمود: سبحان الله! مسؤولیت بزرگی را به گردن گرفتهای.از جانب تو سخنی برایم نقل کردهاند که نمیدانم واقعا تو آن را گفتهای یا بر تو دروغ بستهاند.
حسن بصری گفت: آن سخن چیست؟
امام فرمود: مردم گمان کردهاند که تو معتقدی خداوند امور بندگان را به خود آنان تفویض کرده است!
حسن بصری سکوت اختیار کرده و هیچ نمیگفت!
امام باقر (ع) برای این که وی را به ریشه اشتباهش متوجه سازد و بنمایاند کهعامل اصلی کج فهمی او، ناتوانی در فهم معارف قرآن است، برایش نمونهای روشن آورد و گفت:
اگر خداوند در قرآنش به کسی ایمنی داده باشد، آیا براستی پس از این ایمنی تضمین شده از سوی خدا، بر او ترسی هست؟
حسن بصری گفت: خیر، ترسی بر او نخواهد بود.
امام باقر (ع) فرمود: اکنون آیهای را برایت میخوانم و سخنی با تو دارم، من گمان نمیکنم که آن آیه را به گونه صحیح تفسیر کرده باشی، و اگر غلط تفسیر کردهای، هم خودت را هلاک کردهای و هم پیروانت را.
آن آیه این است:
و جعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قری ظاهرة و قدرنا فیها السیر سیروا فیها لیالی و ایاما آمنین (5)
شنیدهام که گفتهای مراد از سرزمین مبارک و امن، سرزمین مکه است؟ آیا کسانی که برای حج به مکه سفر میکنند مورد هجوم راهزنان قرار نمیگیرند و در مسیر آن هیچ ترسی ندارند و اموالشان را از دست نمیدهند؟
حسن بصری گفت: چرا.
امام فرمود: پس چگونه ایمن هستند و امنیت دارند؟ ! این آیه مثالی است که خداوند درباره ما اهل بیت رسالت، بیان داشته است.ما سرزمین مبارکیم و سرزمینهای آشکار (قری ظاهرة) نمایندگان و فقهای پیرو ما هستند که میان ما و شیعیانمان قرار دارند و مطالب ما را به آنان میرساندند.
قدرنا فیها السیر
مثالی است از حرکت و کاوش علمی.
سیروا فیها لیالی و ایاما
مثالی است از تهییج مردم برای کسب هماره دانش در زمینه حلال و حرام و واجبات و احکام از اهل بیت (ع) .
هر گاه مردم از این طریق معارف دین را دریافت کنند، ایمن از شک و گمراهیاند...
ای حسن بصری! اگر به تو بگویم جاهل اهل بصرهای! سخنی به گزاف نگفتهام، از اعتقاد به تفویض، اجتناب کن، زیرا خداوند به دلیل ضعف و سستی، تمام کارخلق را به ایشان وا ننهاده و از سوی دیگر ایشان را بناروا بر گناهان مجبور نساخته است. (6)
نظیر چنین مباحثهای از امام باقر (ع) با قتادة بن دعامة نیز نقل شده است:
قتادة بن دعامة از محدثان و مفسران مشهور اهل سنت است و از فقهای بصره به شمار میآید .
امام به او فرمود: آیا تو فقیه اهل بصرهای؟
قتاده گفت: چنین گمان میکنند.
امام باقر (ع) فرمود: آیا قرآن را بر اساس شناخت و علم تفسیر میکنی یا از روی ناآگاهی؟
قتادة گفت: بر اساس علم و مبانی علمی، قرآن را تفسیر میکنم.
امام فرمود: اگر براستی بر اساس علم تفسیر میکنی، از تو سؤال میکنم که مراد از آیه قدرنا فیها السیر سیروا فیها لیالی و ایاما آمنین چیست؟
قتادة نظریهای همانند سخنان حسن بصری ابراز داشت، و امام همان پاسخ را به او یاد آور شد. (7)
رویارویی با بدعت و بدعتگذاران
بدعت در نظام عقیدتی و دستوری دین، یکی از نمودهای بارز انحراف از مسیر وحی میباشد، که عوامل و انگیزههای مختلفی در پیدایش و شکلگیری آن مؤثر است، از آن جمله:
الف غرض ورزی و تدابیر حیله گرانه عناصر ضد دین
کسانی که در باطن و اعماق ضمیر خویش با پیام وحی بیگانهاند، و با شریعت تضاد دارند، زمانی که قادر به مبارزه صریح و علنی با آن نباشند، میکوشند تا با نفوذ دادن ایدههای غیر دینی و برنامههای غیر الهی در مجموعه باورها و دستورهایمکتبی، به گونهای خزنده، ماهیت و خاصیت اصلی دین را تضعیف کرده، آن را به انحراف بکشانند.
این حرکت، حرکتی منافقانه است که نسبت به ادیان قبل از اسلام نیز از سوی عناصر مغرض و نا سالم اعمال میشده است، تا راه ایمان را بر رهروان دین مخدوش سازند.
خداوند در افشای چهره این گروه و نیز تهدید آنان فرموده است:
فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عند الله لیشتروا به ثمنا قلیلا فویل لهم مما کتبت ایدیهم و ویل لهم مما یکسبون (8)
وای بر آنان که با دست خویش مطالبی را نوشته و به دروغ میگویند: این از نزد خداست.هدفشان از این کار دستیابی به پولی اندک است.وای بر آنان از آنچه نوشتند و وای بر آنان از آنچه به دست آوردند!
ب جهل و نارسایی علمی نسبت به مبانی و معارف اصیل دین
پیرایهها و باورهای خرافی که گاه در محیطهای مذهبی رخ مینماید و به عنوان دین و باور دینی تلقی میشود، معمولا ناشی از بیاطلاعی تودهها از مبانی اصیل مکتبی است.
زمانی که نا آگاهان در مصدر قانونگذاری و یا اجرا قرار گیرند، چون از یک سو ناگزیرند کارها را سامان داده، پاسخی برای حل مشکلات و رخدادها بیابند، و از سوی دیگر آشنایی عمیق با روح دین ندارند، با صلاحدید و تشخیص بشری خویش یا بر اساس منافع مورد نظر خود، به وضع قوانین و ترویج اندیشههای غیر دینی پرداخته، آنها را به نام دین قلمداد میکنند .
این گونه بدعتها به هر دو انگیزه، پس از رحلت رسول خدا (ص) در اسلام رخ نمود، و یکی از رسالتهای عمده اهل بیت (ع) پیراستن پیرایهها از دامان معرفت اسلامی و مبارزه با بدعتهایی بود که با انگیزههای مختلف صورت میگرفت.
علی (ع) به وجود این بدعتها هشدار میداد و مردم را از پیروی آنها نهی میکردو میفرمود :
ما احدثت بدعة الا ترک بها سنة، فاتقوا البدع و الزموا المهیع (9)
هیچ بدعتی گذاشته نشده، مگر آن که به وسیله آن سنت و روشی از پیامبر (ص) به فراموشی گراییده است، از بدعتها بپرهیزید و به راه روشن و ندای رسای ارزشهای اصیل دین پایبند باشید.
امام باقر (ع) در ارائه این مسؤولیت الهی به تبیین مبانی اصیل و سنتهای محمدی (ص) پرداخته، نفی و طرد بدعتها را در محدوده رسالت علمی و عملی خود قرار داده بود.
برای دور داشتن مردم و عالمان و قضات از بدعت در دین، گاه خود به استدلال میپرداخت و زمانی به روایات معصومان قبل از خود استشهاد میکرد و این خطبه را از علی بن ابی طالب (ع) یادآور میشد:
ایها الناس إنما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع، و احکام تبتدع، یخالف فیها کتاب الله، یقلد فیها رجال رجالا... (10)
هان ای مردم، سرآغاز شکلگیری فتنهها و انحرافها، هواها و هوسهایی است که مورد پیروی قرار میگیرد و احکامی است که در شریعت بدعت گذارده میشود.در این هوا پرستیها و بدعتگذاریها، با کتاب خدا مخالفت میشود و مردم (به جای تبعیت از وحی) از یکدیگر پیروی میکنند!
امام باقر (ع) میفرمود:
کسی که به فرمان انسان گنهکار گردن نهد دین ندارد.
کسی که به بدعت و سخنان باطلی که به دروغ بر خدا بسته شده گردن نهد و پایبند باشد، دین ندارد.
کسی که چیزی از آیات الهی را انکار نماید، بیبهره از دین است. (11)
در حقیقت این هر سه عنوان بر کسی که بدعتی را بپذیرد، منطبق شده و صدقمیکند، زیرا بدعتگذار، معصیتکار و افترا زننده به خداست و کسی که سخنان او را بپذیرد بیشک با حکم واقعی الهی که در قرآن و سنت یاد شده، مخالفت کرده است.
امام باقر (ع) در تفسیر آیه:
هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا...
میفرمود: این گروه که زیانکارترین مردمند و سعی و تلاش خویش را در زندگی دنیا به هدر داده و گم کردهاند و جاهلانه میپندارند که راه درستی را در پیش گرفتهاند، نصارا، کشیشان، رهبانان و نیز آن دسته از مسلمانانند که در شبهات و هواهای نفسانی فرو رفتهاند و گروههایی چون خوارج و اهل بدعت، در زمره ایشان جای دارند. (12)
امام باقر (ع) در بیانی دیگر فرموده است:
کسی که با گناه و ارتکاب کبائر، به مبارزه با خدا برخاسته و از خود جرأت نشان دهد، کافر است.کسی که روش و دینی غیر از دین خدا پی نهد، مشرک است. (13)
گرایش مردم به بدعتها، دارای عوامل و انگیزههای متفاوتی است.گاه بدعتها به منظور تحریف دین صورت میگیرد، و گاه ناشی از جهل به مبانی و معارف مکتب است، و زمانی هم معلول تعصبها و رسوم غلط اجتماعی و یا محاسبههای شخصی است.
یکی از مسایلی که در عصر پیامبر اسلام (ص) مشروع بوده، ولی در عصر عمر بن خطاب ممنوع و حرام اعلام گردید، متعه (ازدواج موقت) است.
عمر بن خطاب بر اساس باورها و صلاح اندیشی شخصی خود، اعلام کرد:
متعتان کانا علی عهد رسول الله (ص) آنهی عنهما و اعاقب علیهما: متعة النساء و متعة الحج . (14)
دو تمتع در روزگار رسول خدا (ص) وجود داشت و جایز بود، ولی من آن دو را ممنوع کرده، کسانی را که مرتکب آن شوند مجازات میکنم.آن دو عبارتند از: متعه زنان و متعه حج.
بیشک، عمر در صدور این حکم، از نظر خود دلایلی داشته است، ولی آیا دلایل او و قدرت فهم و تشخیص او میتوانسته با حکم الهی و سنت پیامبر (ص) همسطح قرار گیرد، و آیا او چنین حقی را داشته یا خیر؟ موضوعی است که در کتب فقهی بتفصیل مورد بررسی قرار گرفته است.
از نظر شیعه، این دستور مخالف قرآن و سنت پیامبر (ص) است، و بر فرض که شرایط خاص جامعه در مقطعی از زمان، سبب صدور چنین حکمی شده باشد، با تغییر شرایط، باز حکم اولی الهی جاری است.شیعه که خود را بر اساس منابع متقن دینی، موظف به تبعیت از علی (ع) و ائمه معصومین (ع) پس از رسول خدا (ص) میداند به پیروی از معصومین (ع) این حکم را مخالف مصالح جامعه اسلامی میشمارد.
در همان منبع حدیثی که سخن فوق از عمر بن خطاب نقل شده، این روایت نیز آمده است که علی (ع) فرمود: (لو لا ما سبق من رأی عمر بن الخطاب لامرت بالمتعة، ثم ما زنی الا شقی) (15)
اگر نبود که عمر بن خطاب ازدواج موقت را ممنوع ساخته است، من فرمان میدادم که ازدواج موقت صورت گیرد و جایز باشد، زیرا با تجویز ازدواج موقت، گرایش به زنا و فحشاء کاهش مییافت و جز انسانهای شقی و دونمایه به زنا روی نمیآورند. (16)
در این روایت، فلسفه جواز ازدواج موقت مطرح شده، با بیان آن، اندیشه و باور عمر و نیز حکم او به ممنوعیت ازدواج موقت، از اساس زیر سؤال رفته است، و چون عمر به عنوان خلیفه و حاکم مسلمانان چنین دستوری را داده است و مخالفت رسمی علی (ع) در چنین مسألهای، مشکلات بزرگتری را در آن عصربحرانی برای جامعه اسلامی پدید میآورده، آن حضرت سخن خود را با بیانی که نقل شده به تودهها رسانده است.
این گونه احکام که توسط شخص عمر بنیان نهاده شد، در نسلهای بعد به عنوان سنت قطعی و احکام تلقی شد و استمرار یافت.چنان که در زمان امام باقر (ع) برخی از رهروان راه خلفا بر امام (ع) خرده میگرفتند که چرا فرمان عمر را قبول ندارد و مشروع نمیداند.
عبد الله معمر لیثی از جمله کسانی است که در این زمینه، با امام باقر (ع) به بحث نشسته است.
او به امام باقر (ع) عرض کرد: شنیدهام شما در مورد ازدواج موقت (متعه) فتوا به جواز دادهاید!
امام فرمود: بلی، خداوند آن را جایز شمرده و سنت رسول خدا بر آن بوده و اصحاب پیامبر (ص) به آن عمل کردهاند.
عبد الله معمر گفت: ولی عمر بن خطاب آن را ممنوع ساخته است!
امام فرمود: بنابر این تو بر سخن رفیقت پایدار باش و من هم بر سخن و رأی رسول خدا استوار خواهم بود!
(عبد الله که خود را در میدان بحث به بن بست رسیده یافت، سعی کرد تا با فلسفه بافی و استحسانهای شخصی و تمسک به ذهنیتها و تعصبهای قومی راهی بجوید، از این رو) عبد الله گفت: آیا شما خشنود میشوی که ببینی شخصی با زنی از بستگان و خانواده شما چنین عملی را انجام دهد!
امام فرمود: ای بیخرد! چرا سخن از زنان به میان میآوری (ما درباره حکم خدا سخن میگوییم) آن خدایی که ازدواج موقت را حلال ساخته از تو و از همه کسانی که به تکلف و اجبار متعه را حرام شمردهاند، غیرتمندتر است.
آن گاه امام (ع) برای این که به او بفهماند، شیوه شناخت حلال و حرام الهی، اتکا به ذوق و سلیقه و تعصبهای شخصی نیست، فرمود:
آیا تو دوست داری که زنی از خانواده تو به همسری مردی درآید که جولا و تهیدست است، و در جامعه جایگاهی بس پایین دارد.
عبد الله معمر گفت: خیر.امام فرمود: چرا تو حلال خدا را حرام میشماری! (خداوند ازدواج با تهیدستان را ممنوع نکرده است) .
عبد الله گفت: من حلال خدا را حرام نمیدانم، بلکه معتقدم مرد جولا و بافنده تهیدست کفو و هم سطح ما نیست، از این رو خویشاوندی او را دوست ندارم.
امام فرمود: ولی برنامه خدا جز این است، زیرا خداوند، اعمال نیک همین مرد جولای تهیدست را میپذیرد، و حوران بهشتی را به ازدواج او در میآورد، اما تو از روی کبر و نخوت، از خویشاوندی با مؤمنی که شایسته همسری حوران بهشتی است ناخشنود و ناراحتی.
عبد الله از سر تسلیم خندید و گفت: براستی که سینههای شما رویشگاه درختان تناور دانش است، میوههای درخت دانش از آن شماست و برگهای آن در اختیار مردم. (17)
با این بیان، امام باقر (ع) به عبد الله معمر تفهیم کرد که: درستی و نادرستی احکام دین و حلال بودن و حرام بودن امور، با ذوق و سلیقه شخصی مردم و یا آداب و رسوم و تعصبهای قومی قابل سنجش و محاسبه نیست.
مبارزه با قیاس در میدان اجتهاد
رمز بقای دین در واقعبینی و سازگاری آن با نیازها و شرایط گوناگونی است که در طول زندگی نسلها، یکی پس از دیگری رخ مینماید.
شریعت و مکتب، آن گاه میتواند در بستر تاریخ تداوم یابد، که قادر به حل معضلات اجتماعی و پاسخگو به پرسشهای عقیدتی و عملی مردم باشد.
مبانی عقیدتی، همواره ثابت و غیر متغیرند و نیازمند دقت و تلاش برای فهم هر چه عمیقتر آن، اما برنامههای عملی و قوانین دستوری دین، با این که متکی بر ملاکهای واقعی است، ولی از آن جا که موضوعات خارجی و مسایل مستحدث در زندگی جوامع، همواره متحول و متغیر است.شناخت حکم هر حادثه نیازمند اجتهاد و استنباط میباشد.استنباط احکام و نسبت دادن آنها به خدا و شریعت، کاری است سنگین و خطر آفرین، زیرا همانگونه که حیات دین در صحنه زندگی انسانها، مبتنی بر اجتهاد میباشد، از سوی دیگر، اجتهاد نادرست و نسبت دادن احکام منحط و غیر واقعی به شریعت، خود مایه زوال و نابودی دین خواهد بود.
نقش اجتهاد و مجتهدان در جامعه دینی، همانند نقش طبابت و پزشکان در جامعه بشری است.اگر طبیبان راه درستی را در مداوای بیماریها در پیش گیرند، عمل آنان شفا بخش و سازنده است، ولی اگر راه نادرست و داروهای نامناسبی را تجویز نمایند، نه تنها بیماران بهبود نیافته که چه بسا بیماری آنان شدت مییابد.
فقیهان و مجتهدان نیز در صدد پاسخگویی به مسایل جدید و مورد ابتلای جامعه خویشند، و چنانچه در این کار از ملاکها و شیوههای غلط پیروی کنند، چهره دین را مخدوش و نظام عملی آن را معیوب ساختهاند.
پس از رحلت رسول خدا (ص)، یکی از نیازهای مبرم جامعه اسلامی، اجتهاد و شناخت احکام بر اساس قرآن و سنت رسول الله (ص) بود.
ما در مطالب قبل یاد آور شدیم که پیامبر اسلام (ص) با پیش بینی این امر و معرفی علی (ع) به عنوان مبین احکام و مفسر قرآن، در جهت رفع نیازهای آینده جهان اسلام، گام اساسی را برداشت، ولی آنان که علی (ع) را نخست از میدان سیاست و به دنبال آن از مرجعیت دینی و فکری منزوی ساختند، در میدان عمل با بن بستها مواجه شده و دست به کار اجتهاد شدند، اما اجتهادی که با روح دین سازگار نبود و شرایط لازم را در بر نداشت.
به کارگیری قیاس و استحسان و فهم شخصی در استنباط احکام، از جمله مشکلاتی بود که در امر اجتهاد رخ نمود، و ائمه معصومین (ع) را به عنوان عالمان واقعی دین و وارثان علم پیامبر (ص)، واداشت تا جامعه علمی را به رهیافتن انحراف در فهم احکام هشدار دهند.
بر این اساس، یکی از محورهای عمده تعلیمات ائمه (ع)، بویژه امام باقر (ع) و امام صادق (ع)، زدایش قیاس و استحسان از محیط فقاهت و اجتهاد بود.
امام باقر (ع) در این زمینه میفرمود: (إن السنة لا تقاس، و کیف تقاس السنة و الحائض تقضی الصیام و لا تقضی الصلوة) . (18)
سنت و احکام شرعی از طریق قیاس قابل شناخت نیست، چگونه میتوان قیاس را ملاک قرار داد، با این که زن حایض پس از دوران حیض میبایست روزه را قضا کند، ولی قضای نماز بر او واجب نیست.
در سخنی دیگر به زراره سفارش فرموده است:
(یا زرارة ایاک و اصحاب القیاس فی الدین، فانهم ترکوا علم ما وکلوا به و تکلفوا ما قد کفوه، یتأولون الأخبار و یکذبون علی الله عز و جل..) . (19)
ای زراره! از کسانی که در کار دین به قیاس پرداختهاند، دوری گزین، زیرا آنان از قلمرو تکلیف خود تجاوز کردهاند، آن چه را میبایست فراگیرند، کنار نهاده و به چیزی پرداختهاند که به آنها وانهاده نشده است، روایات را به ذوق خود تجزیه و تحلیل کرده و تأویل میکنند و بر خدا دروغ میبندند.
و نیز امام باقر (ع) میفرمود:
(ادنی الشرک ان یبتدع الرجل رأیا فیحب علیه و یبغض علیه) . (20)
کمترین مرتبه شرک این است که شخص نظریهای را از پیش خود (و بدون حجت شرعی) بنیان نهد و همان نظر را ملاک حب و بغض و داوریها قرار دهد.
محمد بن طیار از اصحاب امام باقر (ع) گوید:
قال لی ابو جعفر (ع) : تخاصم الناس؟ قلت: نعم.قال: و لا یسألونک عن شیء، الا قلت فیه شیئا؟ قلت: نعم، قال: فأین باب الرد إذا؟ (21)
امام باقر (ع) به من فرمود: آیا تو با مردم به بحث میپردازی؟ گفتم: بلی.امام (ع) فرمود : آیا هر چه از تو میپرسند، تو به هر حال پاسخی در قبال آن ارائه میکنی؟ گفتم: بلی .
امام (ع) فرمود: پس در چه زمینه سکوت کرده و علم و دانش واقعی آن را بهاهلش (اهل بیت علیهم السلام) ارجاع میدهی!
در این بیان، امام (ع) به محمد بن طیار یادآور شده است که هیچ فردی جز معصومین (ع) نباید خود را در مرحلهای فرض کند که میتواند به اتکای رأی و اندیشه خود همه پرسشها را پاسخ دهد، و آن جا که نتوانست به تمثیل و تشبیه و قیاس متکی گردد! بلکه همواره در مسایل مورد ابتلا، زمینههای پیچیده و مبهمی وجود دارد که علم آن صرفا در اختیار مفسران واقعی قرآن و اهل بیت رسالت است و باید به آنان رجوع کرد.
تعلیم فقه و شیوه صحیح اجتهاد
تعلیم مسایل فقهی و پاسخگویی به پرسشها در زمینه احکام شرعی، یکی از زمینههای مهم زندگی ائمه (ع) بویژه امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بوده است.
عصر امام باقر (ع)، آغاز پیدایش فرصتی بود تا حاملان واقعی علوم قرآن، بتوانند به تعلیم شاگردان و ترویج احکام و تحکیم مبانی فقهی بپردازند.البته این زمینهها در عصر امام صادق (ع) هموارتر گشت و از آن پس دوره سختگیری فزونتر حاکمان نسبت به ائمه ادامه یافت و این زجر و شکنجه تداوم داشت تا عصر امامت به غیبت انجامید.
امام باقر (ع) در تصحیح اندیشهها و زدایش انحرافها، تنها به مبارزه و رویارویی اکتفا نکرد، بلکه با بیان احکام و گاه تبیین شیوه استنباط احکام از قرآن و سنت پیامبر، پایههای فقاهت و اجتهاد صحیح را استحکام بخشید.
روایات فقهی نقل شده از امام باقر (ع)، بیش از آن است که بتوان در این مجموعه گرد آورد، زیرا کمتر بابی از ابواب فقهی را میتوان یافت که در فروع مختلف آن، سخنی از امام باقر (ع) وارد نشده باشد.مجموعههای روایی فقهی خود گواه این سخن است.
محمد ابو زهره از پژوهشگران اهل سنت در کتاب تفصیلی خویش الامام الصادق در تبیین جایگاه علمی و معنوی امام باقر (ع) میگوید:
امام محمد باقر (ع) وارث پدر خویش در پیشوایی علمی و مقام شریف هدایتگری بود.از این جهت عالمان از شهرها و سرزمینهای اسلامی به جانب ویرهسپار میشدند، هیچ فردی از عالمان به مدینه وارد نمیشد، مگر این که برای کسب معرفت و دانش به خانه امام محمد باقر (ع) مراجعه میکرد.
در میان کسانی که به خدمت وی میرسیدند، هم چهرههای شیعی و هم سنی دیده میشوند و گاه منحرفان افراطگر نیز خود را به وی نزدیک میکردند ولی امام در برابر آنان موضعی قاطع گرفته و ایشان را طرد میکرد.
بسیاری از پیشوایان فقه و حدیث به حضور وی رسیدهاند، از آن جمله:
سفیان ثوری، سفیان بن عیینه محدث مکه و ابو حنیفه فقیه اهل عراق.
مرام امام باقر (ع) چنین بود که هر گاه فردی به حضورش میرسید، حقایق ناب را برای او تبیین میکرد. (22)
ابو زهره سپس به نقل گفتگویی که میان امام باقر (ع) و ابو حنیفه در زمینه رد قیاس و نقش آن در تحریف دین صورت گرفته، پرداخته است و در پی آن میگوید:
از این گفتگو که امام باقر در موضع ارشاد و بازجویی از روش ابو حنیفه قرار گرفته استفاده میشود که امام باقر (ع) برای علمای عصر خود، عنوان پیشوایی داشته است، زیرا عالمان به حضور وی میرسیدهاند و او بر اساس گزارشها و اطلاعاتی که از آنان در اختیار داشته به نقد و محاسبه ایشان میپرداخته است.چونان رئیسی که بر نیروهای تحت سرپرستی خود حکم میکند تا بر راه حق گام نهند و آنان نیز با کمال میل و رغبت این ریاست و پیشوایی را پذیرفته باشند. (23)
دلایل و قراینی که صحت نظریه ابو زهره را در این زمینه تأیید میکند، فراوان است.از آن جمله روایتی را میتوان نام برد که ابو حمزه ثمالی نقل کرده است:
ابو حمزه ثمالی میگوید: در مسجد الرسول (ص) نشسته بودم که مردی پیش آمد، سلام کرد و گفت: تو کیستی؟ گفتم: از مردم کوفهام.
به او گفتم: در جستجوی چه هستی؟
مرد گفت: آیا ابو جعفر محمد بن علی (ع) را میشناسی؟
گفتم: آری میشناسم، به ایشان چه کار داری؟ مرد گفت: چهل مسأله آماده کردهام تا از او سؤال کنم.آن چه پاسخ داد، حقش را بگیرم و باطلش را وا نهم.
ابو حمزه گوید: به او گفتم: آیا فرق حق و باطل را میدانی و ملاک تشخیص آن را میشناسی !
مرد گفت: آری میشناسم.
گفتم: اگر حق و باطل را میشناسی و ملاک آن را در دست داری، پس چه نیازی به امام باقر (ع) خواهی داشت؟ !
مرد گفت: شما کوفیان کم ظرفیت و ناشکیبایید!
در این میان، امام باقر (ع) وارد مسجد شد، در حالی که جمعی از مردم خراسان و افراد دیگر اطراف او را گرفته، درباره مسایل حج از آن حضرت سؤال میکردند.مدتی گذشت تا امام باقر (ع) در جایگاه خود نشست و آن مرد هم نزدیک امام، جایی برای خود جستجو کرد.
ابو حمزه میگوید: من سعی کردم جایی بنشینم که گفتگوی امام با انبوه اطرافیانش را بشنوم، مردم یکی پس از دیگری مطالب خود را سؤال کردند و پاسخ گرفتند و رفتند، آن گاه امام (ع) رو به جانب آن مرد کرده، پرسیدند، تو کیستی؟
مرد گفت: من قتادة بن دعامه بصری هستم.
امام فرمود: تو فقیه اهل بصره هستی؟
مرد گفت: آری.
امام فرمود: وای بر تو، ای قتادة! خداوند بندگان شایستهای را آفریده است تا حجت بر دیگران باشند، آنان (اوتاد) زمین و بر پا دارنده امر الهی و نخبگان علم خدایند و خداوند آنان را قبل از آفرینش دیگر بندگان برگزیده است.
قتادة پس از سکوتی طولانی گفت: به خدا سوگند، من تا کنون، در برابر فقیهان بسیار و نیز پیش روی ابن عباس نشستهام، ولی آن گونه که اکنون در برابر شما مضطرب شدهام، در مقابل هیچ کدامشان احساس نگرانی و اضطراب نداشتهام.
امام باقر (ع) فرمود: تو میدانی کجا نشستهای؟ تو در مقابل خاندانی هستی که خداوند درباره آن فرموده است:
فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه، یسبحله فیها بالغدو و الآصال (24) و نیز فرموده است:
رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله، و اقام الصلاة و ایتاء الزکاة) (25)
پس جایگاه تو آن جاست که خود میدانی و ما آن خاندانیم که خدا توصیف کرده است.در این هنگام قتاده گفت: به خدا سوگند، راست گفتی، فدایت شوم، آن خانهها که خدا اجازه داده است نام و یاد و تسبیح او در آنها برده شود، نه خانههای ساخته شده از سنگ و خاک است، که شما خاندانید.
قتاده گفت: پس اکنون بفرمایید که پنیر چه حکمی دارد؟ !
امام باقر (ع) لبخندی زد و فرمود: آیا آن همه پرسش تو به همین سؤال خلاصه شده است!
قتاده گفت: همه را اکنون فراموش کرده و بیاد نمیآورم!
امام فرمود: اشکالی ندارد. (26)
سپس قتاده به پرسش ادامه داد، و امام (ع) پاسخهایی مستدل در جواب وی ارائه داد.
منبع
کتاب زندگی سیاسی امام باقر (ع)، ص 94 ، از طر یق خبرگزاری شبستان
1 نساء/ .114
2 نساء/ .5
3 مائده/ .101
4 اختصاص مفید .322
5 سبأ/ .18
6 الاحتجاج/ .327
7 بحار 46/ .349
8 بقره/ .79
9 نهج البلاغه، خطبه .145
10 بحار 2/ .315
11 بحار 2/ .310
12 همان 2/ .298
13 محاسن 209، بحار 72/ .222
14 کنز العمال 16/519، حدیث .45715
15 همان 16/522، حدیث .45728
16 این بیان به معنای پذیرش رأی عمر از سوی علی (ع) نیست، بلکه دقیقا ذیل روایت میرساند که علی (ع) فرمان عمر را باعث فساد جامعه و جواز متعه را مایه مصونیت جامعه از ابتلا به فحشا میدانسته است، ولی آن حضرت چون قدرت اجرایی برای لغو فرمان عمر نداشته، مطلب را با این بیان یاد کرده است، و ظاهرا این سخن در دوران حکومت عثمان صادر شده است.
17 کشف الغمة 2/362، بحار 46/356، اعیان الشیعة 1/ .653
18 المحاسن، باب المقائیس و الرأی 214، بحار 2/ .308
19 بحار 2/ .309
20 همان 2/ .304
21 همان 2/ .304
22 الامام الصادق، حیاته و عصره آراؤه و فقهه .22
23 همان، .24
24 نور/ .36
25 همان/ .37
26 اصول کافی 6/256، بحار 46/358، الانوار البهیة 118، اعیان الشیعة 1/ .652
- [سایر] چرا به امام باقر (ع) شکافنده علم (باقر العلوم) می گویند؟
- [سایر] چرا به امام باقر (ع) شکافنده علم (باقر العلوم) می گویند؟
- [سایر] چرا امام صادق (ع) به نهضت علمی روی آوردند؟
- [سایر] زندگی امام باقر (ع) چگونه بود؟
- [سایر] داستانی از امام باقر(ع) بیان کنید؟
- [سایر] زندگی امام باقر (ع) چگونه بود؟
- [سایر] امام باقر(ع) چگونه به شهادت رسیدند؟
- [سایر] زندگی امام باقر (ع) چگونه بود؟
- [سایر] امام باقر(ع) چگونه به شهادت رسیدند؟
- [سایر] لطفا درمورد جایگاه علمی امام محمد باقر(علیه السلام) توضیحاتی بفرمایید؟
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اشْهد انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له: گواهی می دهم هیچ کس شایسته پرستش جز خداوند نیست، یگانه است و شریک ندارد. و اشْهد ان محمداً عبْده و رسوله: و گواهی می دهم محمد(صلی الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست. اللهم صل علی محمد و آل محمد: خداوندا! درود بفرست بر محمد(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او(علیهم السلام).
- [آیت الله شبیری زنجانی] نماز میت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است، بعد از نیت و گفتن تکبیر اول بگوید: (أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلَّا اللَّهُ وأَنَّ محمَّداً رَسُولُ اللَّهِ) و بعد از تکبیر دوم بگوید: (أَللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ) و بعد از تکبیر سوم بگوید: (أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمؤْمِنینَ و الْمُؤْمِناتِ) و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: (أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا المیِّتِ) و اگر زن است بگوید: (أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ المیِّتِ) و بعد تکبیر پنجم را بگوید. و بهتر است بعد از تکبیر اول، بگوید: (أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بالحَقِّ بشیراً ونَذیراً بَیْنَ یَدَیِ السَّاعَةِ). و بعد از تکبیر دوم، بگوید: (أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ وبارِکْ عَلی مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ، وارْحَمْ محمَّداً و آلَ محمَّد، کَأَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ وبارَکْتَ و رَحِمْتَ عَلی إبْرَاهیمَ و آلِ إبْراهیمَ، إِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ، وصَلِّ عَلی جَمیعِ الْأنبیاءِ و الْمُرْسَلینَ، و الشُّهداءِ و الصِّدِّیقینَ، وجَمیعِ عِبَادِ اللَّهِ الصَّالحین). و بعد از تکبیر سوم بگوید: (اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمؤْمنینَ و الْمُؤْمِناتِ و المُسْلِمِینَ و المُسْلِماتِ، الْأَحیاءِ مِنْهُمْ و الْأَمْواتِ، تَابِعِ اللّهُمَّ بَیْنَنَا وبَیْنَهُمْ بالخَیْراتِ، إنَّکَ مُجیبُ الدَّعَواتِ، إنَّکَ علی کلِّ شیءٍ قَدیرٌ). و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: (اَللّهُمَّ إِنَّ هذا عَبْدُکَ وابْنُ عَبْدِکَ وابْنُ أَمَتِکَ، نَزَلَ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ به، اللّهمَّ إِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إلّا خَیْراً وأَنْتَ أَعْلَمُ به مِنَّا، اللّهُمَّ إن کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فی إِحْسَانِهِ، وإِنْ کان مُسِیئاً فَتَجاوَزْ عنْهُ واغْفِرْ له، اللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّین، واخْلُفْ علی أهْلِهِ فی الغَابِریِنَ، وارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمینَ) ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: (اَللّهُمَّ إِنَّ هذه أَمَتُکَ وابْنَةُ عَبْدِکَ وابْنَةُ أَمَتِکَ، نَزَلَتْ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ به، اللّهمَّ إِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْها إلّا خَیْراً وأَنْتَ أَعْلَمُ بها مِنَّا، اللّهُمَّ إن کانَتْ مُحْسِنةً فَزِدْ فی إِحْسَانِها، وإِنْ کانت مُسِیئةً فَتَجاوَزْ عنْها واغْفِرْ لها، اللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّین، واخْلُفْ علی أهْلِها فی الغَابِریِنَ، وارْحَمْها بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمینَ).
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . نماز میت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است: بعد از نیت و گفتن تکبیر اول بگوید: أشْهَدُ أنْ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ وَأنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله بعد از تکبیر دوم بگوید: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد و بعد از تکبیر سوم بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ و بعد از تکبیر چهارم، اگر میت مرد است بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِهذا الْمَیِّتِ و اگر زن است بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ الْمَیِّتِ و بعد تکبیر پنجم را بگوید و بهتر است بعد از تکبیر اول بگوید: أشْهَدُ أنْ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَأَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ أَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشْیراً وَنَذِیراً بَیْنَ یَدَی السَّاعَةِ و بعد از تکبیر دوم بگوید: اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَبَارِکْ عَلی مُحَمَّد وَآلَ مُحَمَّد وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّد کَأفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ وَبَارَکْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلی إبْرَاهِیمَ وآلِ إِبْرَاهِیم إنَّک حَمِیدٌ مَجِیدٌ وَصَلِّ عَلی جَمِیعِ الأَنْبِیَاءِ والْمُرْسلیِنَ وَالشُّهَداءِ وَالصِّدّیقِینَ وَجَمِیعِ عِبَادِ اللهِ الصَّالِحِین و بعد از تکبیر سوم بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ وَالْمُسْلِمینَ وَالْمُسْلِماتِ الأَْحْیَاءِ مِنْهُمْ وَالأَْمْوَاتِ تَابِع بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ بِالْخَیْرَاتِ إِنَّکَ مُجِیبُ الدَّعَوَاتِ إِنَّکَ عَلی کُلَّ شَیْء قَدِیر و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است، بگوید: اَلّلهُمَّ إِنَّ هَذَا عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ وَابْنُ أمَتِکَ نَزَلَ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُول بِه اَلّلهُمَّ إنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهُ إلاَّ خَیْراً وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِه مِنَّا اَلّلهُمَّ إِنْ کَانَ مُحْسِناً فَزِدْ فی إِحْسَانِه وَإنْ کَانَ مُسِیئاً فَتَجَاوَزْ عَنْه وَاغْفِرْ لَهُ. اَلّلهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّینَ وَاخْلُفْ عَلی أهْلِهِ فی الغَابِرِینَ وَارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین و بعد تکبیر پنجم را بگوید. ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: اَلّلهُمَّ إِنَّ هَذَه أمَتُکَ وَابْنَةُ عَبْدِکَ وَابْنتُ أمَتِکَ نَزَلَتْ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُول بِه اَلّلهُمَّ إنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهَا إلاَّ خَیْراً وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِهَا مِنَّا، اَللّهُمَّ إِنْ کَانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ فی إِحْسَانِهَا وَإنْ کَانَت مُسِیئةً فَتَجَاوَزْ عَنْهَا وَاغْفِرْ لَهَا اَلّلهُمَّ اجْعَلْهَا عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّینَ وَاخْلُفْ عَلی أهْلِهَا فی الغَابِرِینَ وَارْحَمْهَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین
- [آیت الله بهجت] دستور سجده سهو این است که بعد از سلام نماز فورا نیت سجده سهو کند و پیشانی را به چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد و بنا بر احتیاط واجب به نحو مأثور بگوید : ( بسم اللّه و بِاللّه و صَلَّی اللّه عَلی محمّدٍ و آلِ محمّد ) یا ( بسم اللّه و باللّه اللّهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ) ، ولی بهتر است بگوید : ( بسم اللّه و باللّه السّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا النَّبِیُّ و رَحْمَةُ اللّه وَ بَرَکاتُه ) ، بعد باید بنشیند و دوباره به سجده رود و یکی از ذکرهایی را که گفته شد بگوید و بنا بر اظهر وقتی سر از سجده برداشت تشهد بخواند سپس سلام بدهد .
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.