آیادرکتابهای اهل سنت روایاتی هست که از پیامبر(ص)یا ائمه علیهم السلام نقل شده باشدکه در قبر از ولایت وامامت علی (ع) سؤال میشود،اگرهست باذکر کتاب وصحیح بودن سندش بیان کنید،وآیا این جریان هم حقیقت داردکه قاری مشهور مرحوم عبدالباسط به خواب پسرش آمده وگفته که فقط به خاطرنداشتن ولایت امام علی(ع)دربرزخ گرفتارم. پاسخ: با سلام. روایات زیادی در این مورد وجود دارد که به عنوان نمونه به موارد زیر اشاره میشود. سایر موارد را نیز میتوانید در سایت ارزشمند (ولی عصر (عج)) ملاحظه فرمایید. روایت اول: ابن عباس از رسول خدا (ص) ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کرده است که حضرت فرمود: من و علی روی پل صراط میایستیم از کسانی که از آنجا عبور میکنند در باره ولایت علی سؤال میکنیم: حدثنی أبو الحسن الفارسی حدثنا أبو الفوارس الفضل بن محمد الکاتب حدثنا محمد بن بحر الرهنی بکرمان ، حدثنا أبو کعب الأنصاری حدثنا عبد الله بن عبد الرحمان حدثنا إسماعیل بن موسی حدثنا محمد بن فضیل ، حدثنا عطاء بن السائب : عن سعید بن جبیر ، عن ابن عباس قال : قال رسول الله صلی الله علیه وآله : إذا کان یوم القیامة أوقف أنا وعلی علی الصراط ، فما یمر بنا أحد إلا سألناه عن ولایة علی ، فمن کانت معه وإلا ألقیناه فی النار ، وذلک قوله : (وقفوهم إنهم مسؤولون) ابن عباس میگوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: وقتی روز قیامت فرا میرسد، من و علی روی پل صراط میایستیم، هیچ کسی از آنجا عبور نمیکند مگر این که از ولایت علی سؤال میکنیم؛ پس هر که ولایت علی را نداشته باشد، او را به آتش میافگنیم و این قول خداوند است که فرمود: وقفوهم إنهم مسؤولون. شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2 ص 162 روایت ابن عباس با سند دیگر نیز نقل شده است: أخبرنا الحاکم أبو عبد الله جملة ( قال : ) حدثنا أبو الحسین السبیعی من أصل کتابه ، (قال :) حدثنا الحسین بن الحکم . وأخبرنا أبو بکر محمد البغدادی قال : حدثنی سعید بن أبی سعید (قال :) حدثنا علی بن عبد الرحمان بن مأتی الکوفی حدثنا الحسین بن الحکم الحبری حدثنا حسین بن نصر بن مزاحم حدثنا القاسم بن عبد الغفار بن القاسم العجلی ، عن أبی الأحوص ، عن مغیرة : عن الشعبی عن ابن عباس فی قوله تعالی : (وقفوهم إنهم مسؤولون) قال: عن ولایة علی بن أبی طالب. شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2 ص 164 یحیی بن الحسن جرجانی نیز روایت ابن عباس را با این سند نقل کرده است: قال أخبرنا أبو الحسن أحمد بن محمد بن أحمد العتیقی بقراءتی علیه ، قال أخبرنا أبو عمر عثمان بن محمد بن أحمد المخرمی ، قال أخبرنا أبو الحسین علی بن عبد الرحمن بن عیسی بن ماتی الکاتب ، قال حدثنا الحسین بن الحکم الجبری ، قال حدثنا حسین بن نصر بن مزاحم ، قال حدثنا القاسم بن عبد الغفار العجلی ، عن الأحوص عن مغیرة عن الشعبی عن ابن عباس فی قوله عز وجل : (وقفوهم إنهم مسؤولون) عن ولایة علی بن أبی طالب علیه السلام . الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الحسنی (متوفای499 ه)، کتاب الأمالی وهی المعروفة بالأمالی الخمیسیة، ج 1، ص 189، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1422 ه - 2001م . ابن مردویه اصفهانی نیز در کتاب (مناقب علی بن ابیطالب) روایت ابن عباس را در تفسیر آیه آورده است: ابن مردویه ، عن ابن عباس ، أن النبی ( صلی الله علیه وسلم ) قال : (وقفوهم إنهم مسؤولون) عن ولایة علی بن أبی طالب . مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع) - أبی بکر أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی - ص 312 خوارزمی نیز از ابو اسحاق این تفسیر را آورده است: وروی أبو الأحوص عن أبی إسحاق فی قوله تعالی : (وقفوهم انهم مسؤولون) یعنی عن ولایة علی . المناقب - الموفق الخوارزمی - ص 275 روایت دوم: عبد خیر از علی بن ابیطالب (ع) عبد خیر از امیرمؤمنان علیه السلام نقل کرده که رسول خدا فرمود: هیچ میتی در شرق و غرب، دریا و خشکی باقی نمیماند مگر این که درباره ولایت علی از آنها سؤال میشود: وأخبرنا عقیل بن الحسین حدثنا علی بن الحسین حدثنا محمد بن عبید الله حدثنا أبو بکر الآجری بمکة حدثنا موسی بن إبراهیم الخوری حدثنا یوسف بن موسی القطان ، عن وکیع ، عن سفیان ، عن السدی ، عن عبد خیر : عن علی بن أبی طالب قال : أقبل صخر بن حرب حتی جلس إلی رسول الله صلی الله علیه وآله فقال : الامر بعدک لمن ؟ قال: لمن هو منی بمنزلة هارون من موسی . فأنزل الله (عم یتساءلون) یعنی یسألک أهل مکة عن خلافة علی (عن النبأ العظیم الذی هم فیه مختلفون) فمنهم المصدق ومنهم المکذب بولایته ، (کلا سیعلمون ، ثم کلا سیعلمون) وهو رد علیهم سیعرفون خلافته أنها حق إذ یسألون عنها فی قبورهم فلا یبقی منهم میت فی شرق ولا غرب ولا بر ولا بحر إلا ومنکر ونکیر یسألانه یقولان للمیت : من ربک وما دینک ومن نبیک ومن إمامک ؟ ! امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: صخر بن حرب آمد و به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله نشست عرض کرد: امر امامت بعد از شما از آن کیست؟ فرمود: برای کسی که منزلتش با من همانند منزلت هارون به موسی است. پس خداوند آیه را نازل کرد: عم یتساءلون ؛ یعنی اهل مکه درباره خلافت علی از تو سؤال میکنند. (عن النبأ العظیم الذی هم فیه مختلفون)، برخی از آنها تصدیق میکنند وبرخی از آنها ولایت علی را تکذیب میکنند. (کلا سیعلمون ، ثم کلا سیعلمون) این آیه رد بر آنها است که به زودی میشناسند که خلافت علی حق است؛ زیرا از آنها در باره ولایت در قبور سؤال میشود؛ پس هیچ میتی از آنها در شرق و غرب، دریا و خشکی باقی نمیماند مگر این که فرشتگان منکر و نکیر از آنها سؤال میکنند و برای میت میگویند: پروردگارت کیست، دینت چیست، پیامبرت کیست و امامت کیست؟. شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2 ص 418 روایت سوم: مجاهد ، از بزرگان تابعین: ابن مردویه همین روایت ذکر شده از ابن عباس را از مجاهد نقل میکند : ابن مردویه ، عن مجاهد فی الآیة قال : یعنی مسؤولون عن ولایة علی بن أبی طالب . مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع) - أبی بکر أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی - ص 312 روایت پنجم: سدی سدی کبیر در ذیل آیه ( فوربک لنسألنهم أجمعین) گفته است: از ولایت علی علیه السلام سؤال میشود: أخبرنا عقیل [ قال : ] أخبرنا علی قال : أخبرنا محمد بن عبید الله ، قال : حدثنا أبو الحسین بن ماهان الخوری بخور قال : حدثنا أبو بکر محمد بن الحسین بن مکرم البزاز ، قال : حدثنا یعقوب بن إبراهیم الدورقی قال : حدثنا وکیع ، عن سفیان : عن السدی فی قوله تعالی (فوربک لنسألنهم أجمعین ) قال : عن ولایة علی شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 1 ص 425 سدی از علمای تابعین است . و درست است که این روایت و روایت قبل اشاره به کلام خود سدی و مجاهد دارد و به پیامبر (ص) نسبت داده نشده است ، اما علمای اهل سنت در چنین جایی میگویند که نظر شخصی تابعی قطعا گرفته شده از یک روایت است و این روایت در نتیجه شبیه مرسل تابعی از پیامبر (ص) به حساب میآید که آن نیز حجت است : ومما صح عند الحاکم أیضاً عن ابن عباس رضی الله عنهما قال : ( أوحی الله تعالی إلی عیسی علیه السلام ...) ومثل هذا لا یقال من قبل الرأی ، فإذا صح عن مثل ابن عباس یکون فی حکم المرفوع إلی النبی صلی الله علیه وسلم و از روایاتی که در نزد حاکم صحیح است روایت ابن عباس است که گفت : (خداوند به عیسی وحی کرد که ... ) و چنین چیزی را شخص نمیتواند از ذهن خود بیاورد ؛ اگر این روایت از ابن عباس صحیح باشد ، در حکم روایت متصل به پیامبر (ص) است . الهیتمی المکی، أحمد شهاب الدین ابن حجر (متوفای973ه)، الفتاوی الحدیثیة، ج 1، ص 134، تحقیق: لا یوجد، دار النشر: دار الفکر - لا یوجد - لا یوجد الطبعة: لا یوجد، طبق برنامه الجامع الکبیر.
آیادرکتابهای اهل سنت روایاتی هست که از پیامبر(ص)یا ائمه علیهم السلام نقل شده باشدکه در قبر از ولایت وامامت علی (ع) سؤال میشود،اگرهست باذکر کتاب وصحیح بودن سندش بیان کنید،وآیا این جریان هم حقیقت داردکه قاری مشهور مرحوم عبدالباسط به خواب پسرش آمده وگفته که فقط به خاطرنداشتن ولایت امام علی(ع)دربرزخ گرفتارم.
آیادرکتابهای اهل سنت روایاتی هست که از پیامبر(ص)یا ائمه علیهم السلام نقل شده باشدکه در قبر از ولایت وامامت علی (ع) سؤال میشود،اگرهست باذکر کتاب وصحیح بودن سندش بیان کنید،وآیا این جریان هم حقیقت داردکه قاری مشهور مرحوم عبدالباسط به خواب پسرش آمده وگفته که فقط به خاطرنداشتن ولایت امام علی(ع)دربرزخ گرفتارم.
پاسخ:
با سلام. روایات زیادی در این مورد وجود دارد که به عنوان نمونه به موارد زیر اشاره میشود. سایر موارد را نیز میتوانید در سایت ارزشمند (ولی عصر (عج)) ملاحظه فرمایید.
روایت اول: ابن عباس از رسول خدا (ص)
ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کرده است که حضرت فرمود: من و علی روی پل صراط میایستیم از کسانی که از آنجا عبور میکنند در باره ولایت علی سؤال میکنیم:
حدثنی أبو الحسن الفارسی حدثنا أبو الفوارس الفضل بن محمد الکاتب حدثنا محمد بن بحر الرهنی بکرمان ، حدثنا أبو کعب الأنصاری حدثنا عبد الله بن عبد الرحمان حدثنا إسماعیل بن موسی حدثنا محمد بن فضیل ، حدثنا عطاء بن السائب : عن سعید بن جبیر ، عن ابن عباس قال : قال رسول الله صلی الله علیه وآله : إذا کان یوم القیامة أوقف أنا وعلی علی الصراط ، فما یمر بنا أحد إلا سألناه عن ولایة علی ، فمن کانت معه وإلا ألقیناه فی النار ، وذلک قوله : (وقفوهم إنهم مسؤولون)
ابن عباس میگوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: وقتی روز قیامت فرا میرسد، من و علی روی پل صراط میایستیم، هیچ کسی از آنجا عبور نمیکند مگر این که از ولایت علی سؤال میکنیم؛ پس هر که ولایت علی را نداشته باشد، او را به آتش میافگنیم و این قول خداوند است که فرمود: وقفوهم إنهم مسؤولون.
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2 ص 162
روایت ابن عباس با سند دیگر نیز نقل شده است:
أخبرنا الحاکم أبو عبد الله جملة ( قال : ) حدثنا أبو الحسین السبیعی من أصل کتابه ، (قال :) حدثنا الحسین بن الحکم . وأخبرنا أبو بکر محمد البغدادی قال : حدثنی سعید بن أبی سعید (قال :) حدثنا علی بن عبد الرحمان بن مأتی الکوفی حدثنا الحسین بن الحکم الحبری حدثنا حسین بن نصر بن مزاحم حدثنا القاسم بن عبد الغفار بن القاسم العجلی ، عن أبی الأحوص ، عن مغیرة : عن الشعبی عن ابن عباس فی قوله تعالی : (وقفوهم إنهم مسؤولون) قال: عن ولایة علی بن أبی طالب.
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2 ص 164
یحیی بن الحسن جرجانی نیز روایت ابن عباس را با این سند نقل کرده است:
قال أخبرنا أبو الحسن أحمد بن محمد بن أحمد العتیقی بقراءتی علیه ، قال أخبرنا أبو عمر عثمان بن محمد بن أحمد المخرمی ، قال أخبرنا أبو الحسین علی بن عبد الرحمن بن عیسی بن ماتی الکاتب ، قال حدثنا الحسین بن الحکم الجبری ، قال حدثنا حسین بن نصر بن مزاحم ، قال حدثنا القاسم بن عبد الغفار العجلی ، عن الأحوص عن مغیرة عن الشعبی عن ابن عباس فی قوله عز وجل : (وقفوهم إنهم مسؤولون) عن ولایة علی بن أبی طالب علیه السلام .
الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الحسنی (متوفای499 ه)، کتاب الأمالی وهی المعروفة بالأمالی الخمیسیة، ج 1، ص 189، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1422 ه - 2001م .
ابن مردویه اصفهانی نیز در کتاب (مناقب علی بن ابیطالب) روایت ابن عباس را در تفسیر آیه آورده است:
ابن مردویه ، عن ابن عباس ، أن النبی ( صلی الله علیه وسلم ) قال : (وقفوهم إنهم مسؤولون) عن ولایة علی بن أبی طالب .
مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع) - أبی بکر أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی - ص 312
خوارزمی نیز از ابو اسحاق این تفسیر را آورده است:
وروی أبو الأحوص عن أبی إسحاق فی قوله تعالی : (وقفوهم انهم مسؤولون) یعنی عن ولایة علی .
المناقب - الموفق الخوارزمی - ص 275
روایت دوم: عبد خیر از علی بن ابیطالب (ع)
عبد خیر از امیرمؤمنان علیه السلام نقل کرده که رسول خدا فرمود: هیچ میتی در شرق و غرب، دریا و خشکی باقی نمیماند مگر این که درباره ولایت علی از آنها سؤال میشود:
وأخبرنا عقیل بن الحسین حدثنا علی بن الحسین حدثنا محمد بن عبید الله حدثنا أبو بکر الآجری بمکة حدثنا موسی بن إبراهیم الخوری حدثنا یوسف بن موسی القطان ، عن وکیع ، عن سفیان ، عن السدی ، عن عبد خیر : عن علی بن أبی طالب قال : أقبل صخر بن حرب حتی جلس إلی رسول الله صلی الله علیه وآله فقال : الامر بعدک لمن ؟ قال: لمن هو منی بمنزلة هارون من موسی . فأنزل الله (عم یتساءلون) یعنی یسألک أهل مکة عن خلافة علی (عن النبأ العظیم الذی هم فیه مختلفون) فمنهم المصدق ومنهم المکذب بولایته ، (کلا سیعلمون ، ثم کلا سیعلمون) وهو رد علیهم سیعرفون خلافته أنها حق إذ یسألون عنها فی قبورهم فلا یبقی منهم میت فی شرق ولا غرب ولا بر ولا بحر إلا ومنکر ونکیر یسألانه یقولان للمیت : من ربک وما دینک ومن نبیک ومن إمامک ؟ !
امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: صخر بن حرب آمد و به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله نشست عرض کرد: امر امامت بعد از شما از آن کیست؟ فرمود: برای کسی که منزلتش با من همانند منزلت هارون به موسی است. پس خداوند آیه را نازل کرد: عم یتساءلون ؛ یعنی اهل مکه درباره خلافت علی از تو سؤال میکنند. (عن النبأ العظیم الذی هم فیه مختلفون)، برخی از آنها تصدیق میکنند وبرخی از آنها ولایت علی را تکذیب میکنند.
(کلا سیعلمون ، ثم کلا سیعلمون) این آیه رد بر آنها است که به زودی میشناسند که خلافت علی حق است؛ زیرا از آنها در باره ولایت در قبور سؤال میشود؛ پس هیچ میتی از آنها در شرق و غرب، دریا و خشکی باقی نمیماند مگر این که فرشتگان منکر و نکیر از آنها سؤال میکنند و برای میت میگویند: پروردگارت کیست، دینت چیست، پیامبرت کیست و امامت کیست؟.
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2 ص 418
روایت سوم: مجاهد ، از بزرگان تابعین:
ابن مردویه همین روایت ذکر شده از ابن عباس را از مجاهد نقل میکند :
ابن مردویه ، عن مجاهد فی الآیة قال : یعنی مسؤولون عن ولایة علی بن أبی طالب .
مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع) - أبی بکر أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی - ص 312
روایت پنجم: سدی
سدی کبیر در ذیل آیه ( فوربک لنسألنهم أجمعین) گفته است: از ولایت علی علیه السلام سؤال میشود:
أخبرنا عقیل [ قال : ] أخبرنا علی قال : أخبرنا محمد بن عبید الله ، قال : حدثنا أبو الحسین بن ماهان الخوری بخور قال : حدثنا أبو بکر محمد بن الحسین بن مکرم البزاز ، قال : حدثنا یعقوب بن إبراهیم الدورقی قال : حدثنا وکیع ، عن سفیان : عن السدی فی قوله تعالی (فوربک لنسألنهم أجمعین ) قال : عن ولایة علی
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 1 ص 425
سدی از علمای تابعین است . و درست است که این روایت و روایت قبل اشاره به کلام خود سدی و مجاهد دارد و به پیامبر (ص) نسبت داده نشده است ، اما علمای اهل سنت در چنین جایی میگویند که نظر شخصی تابعی قطعا گرفته شده از یک روایت است و این روایت در نتیجه شبیه مرسل تابعی از پیامبر (ص) به حساب میآید که آن نیز حجت است :
ومما صح عند الحاکم أیضاً عن ابن عباس رضی الله عنهما قال : ( أوحی الله تعالی إلی عیسی علیه السلام ...) ومثل هذا لا یقال من قبل الرأی ، فإذا صح عن مثل ابن عباس یکون فی حکم المرفوع إلی النبی صلی الله علیه وسلم
و از روایاتی که در نزد حاکم صحیح است روایت ابن عباس است که گفت : (خداوند به عیسی وحی کرد که ... ) و چنین چیزی را شخص نمیتواند از ذهن خود بیاورد ؛ اگر این روایت از ابن عباس صحیح باشد ، در حکم روایت متصل به پیامبر (ص) است .
الهیتمی المکی، أحمد شهاب الدین ابن حجر (متوفای973ه)، الفتاوی الحدیثیة، ج 1، ص 134، تحقیق: لا یوجد، دار النشر: دار الفکر - لا یوجد - لا یوجد الطبعة: لا یوجد، طبق برنامه الجامع الکبیر.
- [سایر] در منابع اهل سنت چه فضائلی از پیامبر ص در مورد حضرت علی ع نقل شده است؟
- [سایر] در برخی منابع اهل سنّت، آمده است که امام علی(ع)، نام امام حسن(ع) را (حمزه) و نام امام حسین(ع) را (جعفر) یا (حرب) نهاد؛ ولی پیامبر (ص) آنها را تغییر داد، آیا این نقل درست است؟ دلیل رد آن چیست؟
- [سایر] بسیاری از بزرگان اصحاب از اهل بیت پیامبر زن گرفتهاند و اهل بیت از آنها زن گرفتهاند، به خصوص شیخین (ابوبکر و عمر) چنانکه همه مورّخان و ناقلان اخبار، سنی و شیعه بر این اتفاق نظر دارند. - پیامبر(ص) با عایشه دختر ابوبکر و حفصه دختر عمر ازدواج نمود. - و دو دخترش رقیه و ام کلثوم را یکی پس از دیگری به ازدواج خلیفه سوم عثمان بن عفان در آورد، و به خاطر این عثمان به ذی النورین ملقب شده است. - و پسرش ابان بن عثمان با ام کلثوم دختر عبدالله بن جعفر بن ابی طالب ازدواج کرد. - و مروان بن ابان بن عثمان با ام قاسم دختر حسن بن علی بن ابی طالب ازدواج کرده است. - و زید بن عمرو بن عثمان با سکینه دختر حسین ازدواج نموده بود. - و عبدالله بن عمرو بن عثمان با فاطمه دختر حسین بن علی ازدواج کرده بود. و از دیگر اصحاب که نیز با اهل بیت فامیل بودند و از آنها زن گرفته بودند نام نمیبریم و فقط در این مورد به ذکر خلفای ثلاثه اکتفا میکنیم، تا بیان کنیم که اهل بیت با آنها محبت و دوستی داشتند و به خاطر آن این ازدواجها و پیوندها صورت گرفته است و همچنین میبینیم که اهل بیت نامهای اصحاب پیامبر(ص) را بر فرزندانش میگذاشتند، و مورّخین و ناقلان اخبار همه شیعه و سنی بر این امر اتفاق نظر دارند. چنانکه در منابع شیعه آمده است علی یکی از پسرانش که از لیلی بنت مسعود حنظلی بود را ابوبکر نامید، و در بنی هاشم علی اولین کسی است که اسم پسرش را ابوبکر گذاشت. و همچنین حسن بن علی فرزندانش را به این نامها نامگذاری کرد: ابوبکر، عبدالرحمن، طلحه، و عبیدالله و همچنین حسن بن علی چنین نامهایی بر فرزندانش گذاشته بود و موسی کاظم دخترش را عایشه نامید . و کینه بعضی از اهل بیت ابوبکر بود، مانند زین العابدین علی بن حسین، و علی بن موسی الرضا که کینهاش ابوبکر بود. و همچنین بعضی از اهل بیت اسم پسرانشان را عمر میگذاشتند، که از جمله آنان میتوان به حضرت علی(ع) اشاره کرد که اسم پسرش را عمر اکبر نامید، مادر این پسر ام حبیب بنت ربیعه بود، و عمر بن علی در کنار برادرش حسین به شهادت رسید، و علی فرزندی دیگر به نام عمر اصغر داشت که مادرش الصهباء التغلبی بود که عمر طولانی کرد و از برادرانش ارث برد. و همچنین حسن بن علی فرزندانش را ابوبکر و عمر نامید. و همچنین علی بن حسین بن علی، و علی زین العابدین و موسی کاظم، و الحسین بن زید بن علی، و اسحاق بن حسن بن علی بن حسین، و نیز حسین بن علی بن حسن بن حسین بن حسن فرزندانشان را ابوبکر و عمر نامیدهاند. و افراد زیاد دیگری از اهل بیت فرزندانشان را ابوبکر و عمر نامیدهاند ولی ما به همین مقدار کفایت میکنیم تا بحث طولانی نشود. و موسی کاظم و علی هادی دخترانش را عایشه نامیدهاند.
- [سایر] من احادیثی را مشاهده کردم که ساخت ضریح و گنبد و قبر در آنها منع شده بود .لطفا توضیح دهید. در کتاب (من لا یحضره الفقیه) و (وسایل الشیعه) از امام جعفر صادق چنین نقل شده است:"پیامبر ص از اینکه بر قبری نماز بگزارند، یا بر آن بنشینند و یا بر آن بنا و ضریح بسازند، نهی فرموده است و یهود و نصارا را لعنت نموده اند که قبور انبیاء را مسجد ساختند." و در فروع الکافی ، من لا یحضره الفقیه ، وسائل الشیعة. از سماعة ابن مهران روایت است که گفت:درباره زیارت قبور و ساختن مسجد بر آن از امام جعفر صادق پرسیدم ایشان فرمود:زیارت قبور اشکالی ندارد، اما در کنار قبر مسجد ساخته نشود. و همچنین در (من لا یحضره الفقیه) از امام جعفر صادق روایت است که می فرماید: "هر چیزی که غیر از خاک خود قبر بر روی قبر گذاشته و یا ریخته شود بر مرده سنگینی می کند." و در (فروع الکافی، وسائل الشیعة) از امام جعفر صادق روایت است که رسول الله ص فرموده اند: "جز خاکی که از خود قبر بیرون آورده شده خاک دیگری بر آن ریخته نشود. روایتی در (من لا یحضره الفقیه، وسائل الشیعة) از امیرالمؤمنین علی است که فرموده اند: "کسی که قبری را باز سازی کند یا تمثالی بسازد یقیناً و بدون شک از اسلام خارج شده است." و در (وسائل الشیعة) از جعفر صادق به نقل از امیر المؤمنین (ع) روایت فرمود: "رسول الله ص مرا به مدینه فرستاد و فرمود:هر عکسی که دیدی نابود کن، و هر قبری را دیدی هموارش کن." و در (الاستبصار، وسائل الشیعة) از علی بن جعفر: روایت است که از امام موسی کاظم پرسیدم: آیا ساختن قبر و نشستن بر آن جایز است؟ فرمود: ساختن قبر و نشستن بر آن و گچ کردن و گل کردن آن جایز نیست.
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید! برخی از اهل سنت قائلاند که مناصب پیامبر(ص) به سه نوع تقسیم شده: منصب سیاسی به ابوبکر رسیده و او خلیفه بلا فصل است، منصب ولایت باطنی به حضرت علی رسیده و مراد از حدیث غدیر همین است و او خلیفه بلا فصل در این مورد است. و منصب و مرجعیت دینی و علمی به دیگر اصحاب رسیده است! تفکیک سه منصب چه خسارتهای در پی خواهد داشت؟ شما چگونه این دیدگاه نقد میکنید؟ تا ما نیز به اهل سنت جواب قانع کننده بدهیم.
- [سایر] سوال من در مورد حدیث دوات و قلم هست 1- من به منابع شیعه مراجعه کردم و دیدم که همه ناقلان شیعه (از شیخ مفید گرفته تا کتاب بحار و مناقب و ............) یا از قول صحیح مسلم و بخاری(دو دشمن امامت امام علی) روایت کردند یا زماناً بعد از نقل بخاری مسلم بوده است(وفات بخاری در سال 256 قمری است و قبل از آن هیچ حدیثی نیست) همچنین رواتی که از زمان مسلم و بخاری به عبدالله ابن عباس میرسند هیچ کدام در نزد شیعه توثیق نشده است به غیر از خود ابن عباس که مقبول الفریقین است . . همچنین سندی که از ابان بن ابی عیاش روایت شده است محل اشکال است. به علت اینکه در کتاب تنقیح المقال با توضیحاتی از منظر بعضی علماء او را فاسد المذهب خواندند جلد 1صفحه 3. همچنین علامه امینی در الغدیر به استناد کتاب تهذیب المنطق، ابان بن ابی عیاش را در فهرستِ دروغ گویان و جاعلان حدیث یاد کرده است (الغدیر 209/ 5.) حتی علماء در مورد اصل کتاب امروزی سلیم بین قیسی که در دست ماست تردید دارند از جمله شیخ مفید کتاب را ضعیف دانسته اند. ومیفرماید: (اطمینانی به این کتاب نیست و به بیشتر مطالب آن نمیتوان عمل کرد؛ چرا که دستخوش تخلیط و تدلیس گشته است. پس شایسته است دین باوران از عمل کردن به همه مطالب آن بپرهیزند و بر آن اعتماد نکنند و احادیث آن را روایت ننمایند. (تصحیح الاعتماد، ص 72) وشیخ طوسی نیز نام او را در میان اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)آورده و ضعیف خوانده است. به هرحال رجالشناسان، اعم از شیعی و سنی، ابن ابی عیاش را توثیق نکردهاند (طوسی، رجال، 106؛ علامه حلّی، 99؛ حلّی، 414) استناد به یک کتابی که که در آن خیلی از علماء شک دارند و ابان را فاسد می خوانند خیلی جالب به نظر نمی رسد. به نظر شما همین دلائل نشان نمی دهد که سند شیعه در مورد این حدیث بسیار ضعیف است؟ 2- چرا وقتی خصوصیترین جنایتهای اهل نفاق به زهرا و علی در کتب اصلی و اربعه شیعه یافت می شود ، ائمه اطهار چه لزومی و چه صلاحی دیدند که این حدیث را روایت نکنند؟ 3- سنی های بی شرم هیچوقت برداشت ما را نداشتند . و تعبیرات و توجیهاتی دارند و حتی ا حادیثی را مطرح می کنند و در کنار حدیث دوات و قلم می گذارند تا استدلالات ما را زیر سؤال ببرند مثلاً حدیث زیر: عن عائشة قالت: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی مرضه: (ادعی لی أبابکر أباک وأخاک حتی أکتب کتاباً فإنی أخاف أن تتمنی متمناً ویقول قائل: أنا، ویأبی الله و المؤمنون إلا أبابکر (صحیح مسلم جلد7 بابی از فضائل ابوبکر صفحه 110 طبع محمد علی صبیح) و می گویند اگر به مسلم و بخاری استناد می کنید پس این را هم قبول کنید!! حال به نظر شما باز ما می توانیم بگوییم چون خودشان قبول دارند پس ما هم قبول کنیم ورروایتهای خودشان را به عنوان استناد به آنها ذکر کنیم ؟ و آیا می توانیم بگوییم ولایت علی از این حدیث اثبات می شود؟ و آیا حادثه عظیم غدیر که در کتب اصلی شیعه هست و طبق قران دین کامل می شود ورسالت پیغمبر تمام، برای توجیه امامت علی (ع) کافی نیست؟ 4- فکر نمی کنید چون عمر دشمن علی و محمد است لذا ما این برداشت را کردیم نه این که خدای نکرده بخواهم اتهامی بزنم ولی روایت به گونه ای است که ذهنها به این سمت منعکس می شود که چون عمر دشمن است پس محال است درست نباشد ؟ وآیااین به نظر شما کافی است؟ 5- به نظر شما نمی توان از دید دیگر نگریست و نظریه جدیدی مطرح کرد و راه سومی را انتخاب کرد یعنی نه آنچه سنی می گوید و نه آنچه علماءشیعه بر حق بر داشت میکنند؟
- [سایر] سلام علیکم و رحمه الله؛ سوال اول: درباره آیه قُلْ آمِنُواْ بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُواْ إِنَّ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّداً }الإسراء107 چرا در این آیه می فرماید: با چانه به خاک می افتند و سجده می کنند، در حالی که سجده یعنی گذاشتن پیشانی بر خاک؟ سوال دوم: آیا بین این آیه و نظر فقهی فقهاء که می فرمایند اگر در پیشانی زخم یا مانعی باشد شخص می تواند بر چانه خود سجده کند، آیا بین آیه و این نظر فقهاء رابطه ای است؟ سؤال سوم: در فضای مجازی سایت های متعددی از مسیحیت وجود دارد که بر ضد اسلام وپیامبر اسلام(ص) فعالیت دارند، استفاده آنان از کتاب های حدیثی اهل سنت مثل بخاری ودیگر کتاب های آنان است،این سایت های با استفاده از این نوع کتاب ها و روایاتی که در آن آمده است می گویند: در صدر اسلام مردم جهت تبرک جستن از پیامبر(ص)، به عرق ایشان تبرک می جستند و یا با خوردن آب دهان ایشان یا نوشیدن بول و یا خوردن مدفوع و یا ترشحات سینه ایشان، قصد تبرک به ایشان را داشتند. جواب شما به این مطالب چیست؟
- [سایر] به نام ایزد قادر وتوانا "وَزَکَرِیَّا إِذْ نَادَی رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ" انبیا با پیش آمدن هر مشکلی، به درگاه خداوند شتافته و گشایش آن را از پروردگار خویش خواستار میشدند. دین مبین اسلام حقانیتی است که برهمگان ، مسلمان وغیر مسلمانان اثبات گردیده ، غیر مسلمانان نیز با تحقیق دریافته اند که کاملترین دین اسلام است و اگر برزبان جاری نکرده اند دردل و وجود خویش به این حقیقت رسیده اند. اما در جامعه ی اسلامی گاه مسائلی رخ می دهد که عقل ناقص ما قابلیت پذیرش آنرا ندارد و بسیار افرادی هستند که با کوچکترین موضوعی به دین اسلام شک می نمایند . اکنون وظیفه ی ما درقبال اینگونه موارد سخت و مشکل می شود وباید باتوجه به آیات قرآنی وروایات اهل بیت (ع) بتوانیم پاسخگوی ذهن جوانان باشیم. در شهر من ودرمحله ای که من زندگی می کنم یک روز در مسجد ناخودآگاه جمله ای از یکی از جوانان مسجدی مومن ومتهعد شنیدم که موی بربدنم راست گردید ولرزه براندامم افتاد. صحبت روی موضوعی خاص بود وآنها متوجه من نبودند ، گفتند درمحله ی ما بهترین افراد را که هم از لحاظ مذهبی وهم از لحاظ اجتماعی زبانزد هستند نام ببرید. نام چندین نفر برده شد، ازمیان این شش نفر نام چهار نفر برده شدکه انها دارای اولاد نبودند . سید محمد حسین فرزند روحانی محل سید محمد حسین بازنشسته ی آموزش وپرورش دارای همسر فرهنگی ایشان امام جماعت مسجد هستند روزهای جمعه مدت طولانی است که دعای ندبه را می خواانند. سید حسن فرزند سید مهدی قرآن خوان ودعا خوان سید حسن روضه خوان مجالس است فردی مومن ومتهعد وآرام ومظلوم. بهزاد نوحه خوان ومرثیه خوان اهل بیت (ع) ایشان با صدذای دلنشین خویش عزادران را مورد لطف قرا می دهد حتی به دیگر شهرستانها نیز عزیمت می کند ودرمجالس مرثیه سرایی می کند. احمد فرزند خانواده ای مومن ومذهبی آموزگار فرمانده پایگاه مقاومت ، از اعضاء هیئت امناء مسجد و... حال جوانها می گفتند آیا بهتر ازاین افراد درمحله ی ما وجود دارد؟ پس چرا خداوند حاجت اینها رابرآورده نمی کند ؟ به پزشک مراجعه کرده اند ولی ... من که خود نیز ازجمله ی این افرادی هستم که به هردری زده ام (دعای شیخ بهایی , دعای شیخ رضی ؛ دعای شیخ عباس قمی ، توصیه های مراجع اعظام بویژه مرحوم بهجت، دعای امام زمان(عج) و...)وهنوز بعد از 14 سال ازدواج فرزندی ندارم ، تصمیم گرفتم برای اینکه جوانان عزیز دردل خود خدای نکرده به دین اسلام شکی نمایند ظاهر خودراتغییر دهم دیگر به مسجد نروم از بسیج دوری جویم درمراسم اهل بیت (ع) کمتر حضور پیدا کنم درمراسم همه هفته یدعای ندبه شرکت نکنم . چرا که جوانان می گفتند آنها که هیچ گونه علاقه ای به اسلام ندارن وعلناً منکر دعا و عزاداری ونماز جماعت می شوند زودتر به حوائج خود می رسند. چرا باید همیشه اسلام بگوید مصلحت این است! در آخرت پاداش می گیرید؟ این دنیا را با آخرت عوض نکنید؟ یک روز درمراسم دعای ندبه نگاه کردم بالله خواهران زیادی حضورداشتند وفقط چهار نفر مرد حضورداشتند که آنهای بودن که صاحب اولاد نبودند. آیا بهتر نیست ما برای گمراه نشدن جوان ها دیگر در این مراسمات شرکت نکنیم؟ شاید هم عیب درونی داریم که خود نمی بینیم؟