عبارتی که در خصوص حضرت عباس است هنگامی که رفتند تا اب بیاورند دستشان را پر اب کردند و مقابل صورت اوردند یاد عطش امام افتادند و اب به روی آب ریختند صحت تاریخی و سندی دارد? در پاسخ به سوال شما باید گفت: این گزارش در بحار الانوار آمده است اما با بررسی و مقایسه های صورت گرفته،روشن شد که علامة مجلسی،[1] خبر یادشده را بهاحتمال قوی، از کتاب منتخب فخرالدّین طُرَیْحی (1085ق) با تلخیص و اقتباس، نقل کرده است.اما دربارة منبع نقل طُرَیْحی باید گفت که بهنظر میرسد یکی از منابع وی (اگر نگوییم تنها منبع) در نقل گزارش یادشده، کتاب روضة الشهداء[2] ملاحسین کاشفی (910ق) است که در سالهای آغازینِ قرن دهم نگاشته شده است و بهاحتمال قوی، طُرَیْحی این گزارش را از این کتاب گرفته و با تعریب و اندکی تغییر، آن را آورده است. ازآنپس، گزارش یادشده بهسبب بُعد حزنانگیز و گریهآور آن و بار احساسی و عاطفیاش، به محافل و مجالس روضهخوانی و به بسیاری از مقتلهای معاصر راه یافته است.[3] اگرچه این خبر محتوای روضة مشهور امروزی را دربر دارد که حضرت عباس چون به آب دست یافت، خواست آب بنوشد، اما یاد تشنگی برادرش حسین و اهلبیت او افتاد و نیز حضرت حامل مشک آب بود که چون دو دستش قطع شد، مشک را به دندان گرفت؛ اما این گزارش با تمام مشهور بودن و جا افتادن آن بهعنوان بخش مهمی از گزارش مصیبت شهادت حضرت عباس در مجالس عزاداری (چنان که محقق بحار در تعلیقهای، متذکر شده است) افزون بر آنکه سند معتبری ندارد، ازنظر محتوا نیز اشکالات و نارساییهایی دارد. [4] پی نوشت: --------------------------- [1]. فخرالدین طریحی، المنتخب فی جمع المراثی والخطب، ص305307، 430 (بهاختصار). [2]. تصحیح عقیقی بخشایشی، قم، انتشارات نوید اسلام، 1381 ش، ص415418. [3]. ر.ک: محمدتقی سپهر، ناسخ التواریخ، ج6، ص278279؛ محمدباقر بهبهانی، الدمعة الساکبة، ج4، ص322323؛ حائری مازندرانی، معالی السبطین، ص271272. همچنین برخی از نویسندگان مقتلها، شاخ و برگهای بیشتری به این جریان داده و تا توانستهاند، بر تحریف این گزارش افزودهاند. ر.ک: فاضل دربندی، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، ج2، ص496 به بعد. [4]. بهعنوان نمونه، در آغاز گزارش، از قول امام حسین در پاسخ درخواست حضرت عباس برای به میدان رفتن، نقل شده است که امام فرمود: (تو پرچمدار من هستی؛ اگر تو بروی، سپاه من پراکنده میشود). ناقل چنین خبری توجه نداشته است که همة گزارشهای تاریخی بر این نکته اتفاق دارند که زمان به میدان رفتن بنیهاشم و ازجمله حضرت عباس، پس از به میدان رفتن و شهادت تمام یاران امام حسین (بهجز سُوَیْدبنعمرو که پس از شهادت امام شهید شد) بوده است؛ بنابراین از یاران (غیر هاشمی) امام، کسی باقی نمانده بود که با شهادت حضرت عباس پراکنده شود. بعلاوه یاران امام کسانی بودند که ماندن کنار امام را بر هر چیزی ترجیح داده بودند و دراینباره، تمام امتحانات و آزمونها را با موفقیت پشت سر گذارده بودند و بههیچرو حاضر به تنها گذاشتن امام نبودند (ابنسعد، ترجمة الحسین ومقتله، فصلنامة تراثنا، ش10، ص180). حتی بنابر برخی اخبار، (پس از اعلام کامل وفاداری) منزلت و درجة آنان در بهشت به آنان نشان داده شد؛ ازاینرو آنان برای شهادت، از یکدیگر پیشی میگرفتند (شیخ صدوق، علل الشرایع، ج1، باب163، ص229) و هیچ تردیدی در همراهی با امام حسین نداشتند و دربارة یکدیگر میگفتند: نگاه کنید از مرگ باکی ندارد (شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص288289؛ همو، الاعتقادات، ص52). نکتة دیگر آنکه در پایان گزارش آمده است که امام حسین جنازة حضرت عباس را به خیمهگاه برد، که این مطلب نیز با گزارش شیخ مفید دربارة محل دفن وی و نیز با واقعیت موجود، منافات دارد. شیخ مفید مینویسد: قبیلة بنیاسد، عباسبنعلی را در همان جا که کشته شد، سر راه غاضریّه، همان جا که هماکنون قبر اوست، دفن کردند (شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص114، 126). از اشکالات دیگر این گزارش آن است که نام قاتل حضرت عباس، شخصی به نام (نوفل ازرق) گفته شده است (مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص42). کاشفی نیز نام او را (نوفلبنازرق) نوشته است (روضة الشهداء، ص335). اما هیچیک از منابع متقدم، نام قاتل یا قاتلان حضرت را به این نام ضبط نکرده است.
عبارتی که در خصوص حضرت عباس است هنگامی که رفتند تا اب بیاورند دستشان را پر اب کردند و مقابل صورت اوردند یاد عطش امام افتادند و اب به روی آب ریختند صحت تاریخی و سندی دارد?
عبارتی که در خصوص حضرت عباس است هنگامی که رفتند تا اب بیاورند دستشان را پر اب کردند و مقابل صورت اوردند یاد عطش امام افتادند و اب به روی آب ریختند صحت تاریخی و سندی دارد?
در پاسخ به سوال شما باید گفت: این گزارش در بحار الانوار آمده است اما با بررسی و مقایسه های صورت گرفته،روشن شد که علامة مجلسی،[1] خبر یادشده را بهاحتمال قوی، از کتاب منتخب فخرالدّین طُرَیْحی (1085ق) با تلخیص و اقتباس، نقل کرده است.اما دربارة منبع نقل طُرَیْحی باید گفت که بهنظر میرسد یکی از منابع وی (اگر نگوییم تنها منبع) در نقل گزارش یادشده، کتاب روضة الشهداء[2] ملاحسین کاشفی (910ق) است که در سالهای آغازینِ قرن دهم نگاشته شده است و بهاحتمال قوی، طُرَیْحی این گزارش را از این کتاب گرفته و با تعریب و اندکی تغییر، آن را آورده است. ازآنپس، گزارش یادشده بهسبب بُعد حزنانگیز و گریهآور آن و بار احساسی و عاطفیاش، به محافل و مجالس روضهخوانی و به بسیاری از مقتلهای معاصر راه یافته است.[3]
اگرچه این خبر محتوای روضة مشهور امروزی را دربر دارد که حضرت عباس چون به آب دست یافت، خواست آب بنوشد، اما یاد تشنگی برادرش حسین و اهلبیت او افتاد و نیز حضرت حامل مشک آب بود که چون دو دستش قطع شد، مشک را به دندان گرفت؛ اما این گزارش با تمام مشهور بودن و جا افتادن آن بهعنوان بخش مهمی از گزارش مصیبت شهادت حضرت عباس در مجالس عزاداری (چنان که محقق بحار در تعلیقهای، متذکر شده است) افزون بر آنکه سند معتبری ندارد، ازنظر محتوا نیز اشکالات و نارساییهایی دارد. [4]
پی نوشت: ---------------------------
[1]. فخرالدین طریحی، المنتخب فی جمع المراثی والخطب، ص305307، 430 (بهاختصار).
[2]. تصحیح عقیقی بخشایشی، قم، انتشارات نوید اسلام، 1381 ش، ص415418.
[3]. ر.ک: محمدتقی سپهر، ناسخ التواریخ، ج6، ص278279؛ محمدباقر بهبهانی، الدمعة الساکبة، ج4، ص322323؛ حائری مازندرانی، معالی السبطین، ص271272. همچنین برخی از نویسندگان مقتلها، شاخ و برگهای بیشتری به این جریان داده و تا توانستهاند، بر تحریف این گزارش افزودهاند. ر.ک: فاضل دربندی، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، ج2، ص496 به بعد.
[4]. بهعنوان نمونه، در آغاز گزارش، از قول امام حسین در پاسخ درخواست حضرت عباس برای به میدان رفتن، نقل شده است که امام فرمود: (تو پرچمدار من هستی؛ اگر تو بروی، سپاه من پراکنده میشود). ناقل چنین خبری توجه نداشته است که همة گزارشهای تاریخی بر این نکته اتفاق دارند که زمان به میدان رفتن بنیهاشم و ازجمله حضرت عباس، پس از به میدان رفتن و شهادت تمام یاران امام حسین (بهجز سُوَیْدبنعمرو که پس از شهادت امام شهید شد) بوده است؛ بنابراین از یاران (غیر هاشمی) امام، کسی باقی نمانده بود که با شهادت حضرت عباس پراکنده شود.
بعلاوه یاران امام کسانی بودند که ماندن کنار امام را بر هر چیزی ترجیح داده بودند و دراینباره، تمام امتحانات و آزمونها را با موفقیت پشت سر گذارده بودند و بههیچرو حاضر به تنها گذاشتن امام نبودند (ابنسعد، ترجمة الحسین ومقتله، فصلنامة تراثنا، ش10، ص180). حتی بنابر برخی اخبار، (پس از اعلام کامل وفاداری) منزلت و درجة آنان در بهشت به آنان نشان داده شد؛ ازاینرو آنان برای شهادت، از یکدیگر پیشی میگرفتند (شیخ صدوق، علل الشرایع، ج1، باب163، ص229) و هیچ تردیدی در همراهی با امام حسین نداشتند و دربارة یکدیگر میگفتند: نگاه کنید از مرگ باکی ندارد (شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص288289؛ همو، الاعتقادات، ص52).
نکتة دیگر آنکه در پایان گزارش آمده است که امام حسین جنازة حضرت عباس را به خیمهگاه برد، که این مطلب نیز با گزارش شیخ مفید دربارة محل دفن وی و نیز با واقعیت موجود، منافات دارد. شیخ مفید مینویسد: قبیلة بنیاسد، عباسبنعلی را در همان جا که کشته شد، سر راه غاضریّه، همان جا که هماکنون قبر اوست، دفن کردند (شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص114، 126).
از اشکالات دیگر این گزارش آن است که نام قاتل حضرت عباس، شخصی به نام (نوفل ازرق) گفته شده است (مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص42). کاشفی نیز نام او را (نوفلبنازرق) نوشته است (روضة الشهداء، ص335). اما هیچیک از منابع متقدم، نام قاتل یا قاتلان حضرت را به این نام ضبط نکرده است.
- [سایر] آیا درست است که امام حسین(ع) از کودکی عطش داشته و امام علی(ع) به حضرت عباس(ع) سفارش کرده بود که همیشه مواظب تشنگی برادرت باش و به او آب برسان و سقای او باش؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] فیلمی به نام رستاخیز درباره واقع عاشورا ساخته شده است. علاوه بر برخی شبهات نسبت به محتوای آن و ناسازگاری با مستندات تاریخی، چهرهی مبارک حضرت عباس و حضرت علیاکبر علیهماالسلام در آن به نمایش درآمده است. به نظر حضرتعالی نشان دادن چهرهی مبارک حضرات معصومین و امام زادگان در فیلم های سینمایی و آثار هنری دیگر، چه حکمی دارد؟ با توجه به نقلهای مختلف تاریخی، صحت اینگونه فیلمنامه ها را می توان تایید کرد؟ توصیه حضرتعالی به تهیهکنندگان و دستاندرکاران اینگونه فیلمها که با آموزههای دینی و تاریخی مرتبط میباشد، چیست؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] فیلمی به نام رستاخیز درباره واقع عاشورا ساخته شده است. علاوه بر برخی شبهات نسبت به محتوای آن و ناسازگاری با مستندات تاریخی، چهرهی مبارک حضرت عباس و حضرت علیاکبر علیهماالسلام در آن به نمایش درآمده است. به نظر حضرتعالی نشان دادن چهرهی مبارک حضرات معصومین و امام زادگان در فیلم های سینمایی و آثار هنری دیگر، چه حکمی دارد؟ با توجه به نقلهای مختلف تاریخی، صحت اینگونه فیلمنامه ها را می توان تایید کرد؟ توصیه حضرتعالی به تهیهکنندگان و دستاندرکاران اینگونه فیلمها که با آموزههای دینی و تاریخی مرتبط میباشد، چیست؟
- [سایر] سلام شبهه ای مطرح میکنند و میکویند که شب عاشورا حضرت علی اکبر(ع)و تعدادی از یاران امام حسین(ع) رفتند و آب اوردند و با این وجود تشنکی اهل حرم و اصحاب امام حسین(ع)را در روز عاشورا دروغ میدانند و یا حداقل از آن برای کاهش مصیبت اهل حرم امام حسین (ع)استفاده میکنند و میکویند که این روایت در منتهی الآمال شیخ عباس قمی و ارشاد شیخ مفید آمده و شهید مطهری این روایت را در کتاب حماسه حسینی آورده است؟
- [سایر] سوال من در مورد حدیث دوات و قلم هست 1- من به منابع شیعه مراجعه کردم و دیدم که همه ناقلان شیعه (از شیخ مفید گرفته تا کتاب بحار و مناقب و ............) یا از قول صحیح مسلم و بخاری(دو دشمن امامت امام علی) روایت کردند یا زماناً بعد از نقل بخاری مسلم بوده است(وفات بخاری در سال 256 قمری است و قبل از آن هیچ حدیثی نیست) همچنین رواتی که از زمان مسلم و بخاری به عبدالله ابن عباس میرسند هیچ کدام در نزد شیعه توثیق نشده است به غیر از خود ابن عباس که مقبول الفریقین است . . همچنین سندی که از ابان بن ابی عیاش روایت شده است محل اشکال است. به علت اینکه در کتاب تنقیح المقال با توضیحاتی از منظر بعضی علماء او را فاسد المذهب خواندند جلد 1صفحه 3. همچنین علامه امینی در الغدیر به استناد کتاب تهذیب المنطق، ابان بن ابی عیاش را در فهرستِ دروغ گویان و جاعلان حدیث یاد کرده است (الغدیر 209/ 5.) حتی علماء در مورد اصل کتاب امروزی سلیم بین قیسی که در دست ماست تردید دارند از جمله شیخ مفید کتاب را ضعیف دانسته اند. ومیفرماید: (اطمینانی به این کتاب نیست و به بیشتر مطالب آن نمیتوان عمل کرد؛ چرا که دستخوش تخلیط و تدلیس گشته است. پس شایسته است دین باوران از عمل کردن به همه مطالب آن بپرهیزند و بر آن اعتماد نکنند و احادیث آن را روایت ننمایند. (تصحیح الاعتماد، ص 72) وشیخ طوسی نیز نام او را در میان اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)آورده و ضعیف خوانده است. به هرحال رجالشناسان، اعم از شیعی و سنی، ابن ابی عیاش را توثیق نکردهاند (طوسی، رجال، 106؛ علامه حلّی، 99؛ حلّی، 414) استناد به یک کتابی که که در آن خیلی از علماء شک دارند و ابان را فاسد می خوانند خیلی جالب به نظر نمی رسد. به نظر شما همین دلائل نشان نمی دهد که سند شیعه در مورد این حدیث بسیار ضعیف است؟ 2- چرا وقتی خصوصیترین جنایتهای اهل نفاق به زهرا و علی در کتب اصلی و اربعه شیعه یافت می شود ، ائمه اطهار چه لزومی و چه صلاحی دیدند که این حدیث را روایت نکنند؟ 3- سنی های بی شرم هیچوقت برداشت ما را نداشتند . و تعبیرات و توجیهاتی دارند و حتی ا حادیثی را مطرح می کنند و در کنار حدیث دوات و قلم می گذارند تا استدلالات ما را زیر سؤال ببرند مثلاً حدیث زیر: عن عائشة قالت: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی مرضه: (ادعی لی أبابکر أباک وأخاک حتی أکتب کتاباً فإنی أخاف أن تتمنی متمناً ویقول قائل: أنا، ویأبی الله و المؤمنون إلا أبابکر (صحیح مسلم جلد7 بابی از فضائل ابوبکر صفحه 110 طبع محمد علی صبیح) و می گویند اگر به مسلم و بخاری استناد می کنید پس این را هم قبول کنید!! حال به نظر شما باز ما می توانیم بگوییم چون خودشان قبول دارند پس ما هم قبول کنیم ورروایتهای خودشان را به عنوان استناد به آنها ذکر کنیم ؟ و آیا می توانیم بگوییم ولایت علی از این حدیث اثبات می شود؟ و آیا حادثه عظیم غدیر که در کتب اصلی شیعه هست و طبق قران دین کامل می شود ورسالت پیغمبر تمام، برای توجیه امامت علی (ع) کافی نیست؟ 4- فکر نمی کنید چون عمر دشمن علی و محمد است لذا ما این برداشت را کردیم نه این که خدای نکرده بخواهم اتهامی بزنم ولی روایت به گونه ای است که ذهنها به این سمت منعکس می شود که چون عمر دشمن است پس محال است درست نباشد ؟ وآیااین به نظر شما کافی است؟ 5- به نظر شما نمی توان از دید دیگر نگریست و نظریه جدیدی مطرح کرد و راه سومی را انتخاب کرد یعنی نه آنچه سنی می گوید و نه آنچه علماءشیعه بر حق بر داشت میکنند؟
- [سایر] من یک شهروند تهرانی هستم. امروز پنجم فروردین 89 ایمیلی را دریافت کردم که در آن به یکی از اصلی ترین عقاید شیعیان، یعنی موضوع کربلا، شبهه وارد نموده اند. با توجه به این که مرکز شما دارای محقّقین و متخصّصین علوم اسلامی است و پاسخ دادن به این انحرافات فکری جزو رسالت شما می باشد، خواهشمندم به این موضوع رسیدگی فرمایید و اطلاع رسانی مناسب را منظور نمایید. توفیق شما را از خداوند متعال خواستارم متن ایمیل ارسال شده به شرح زیر می باشد: فارغ از حب و بغض بخوانید تا بتوان آن را نقد کرد در این پست می خواهم به بیان چند نمونه از افسانه های معروف و البته تأمل برانگیز روز عاشورا بپردازم. نخست در مورد بی آبی، وضعیت بیابانی و عطش حسین و یارانش: همان طور که می دانید جنگی که در روز عاشورا رخ داده در نزدیکی رود فرات بوده. در هیچ کجای کره زمین نمی توانید سرزمینی در کنار یک رود را بیابید که صحرا و بیابان بی آب و علف باشد، مگر رودی که از میان کوهستان می گذرد. همه در درازای تحصیلمان خوانده ایم که در کنار رودخانه ها جلگه و زمین های حاصل خیز به وجود می آید. واقعیت این است که اطراف فرات را نیز مانند سایر رودخانه ها، جلگه ها و زمین های حاصل خیز تشکیل می دهد و کربلا نیز سرزمینی سرسبز است. از آن گذشته در چنین مناطقی به دلیل نزدیکی به رودخانه بستر زیرین زمین را سفره های پهناور آبی تشکیل می دهد و دست رسی به آب آسان تر از آن چیزی است که به ذهن می رسد. تنها با کندن 4 یا 5 متر از زمین می توان به آب رسید. در منطقه اهواز یکی از مشکلات ساخت و ساز همین سفره های زیرزمینی است که کاملاً زیر شهر را فرا گرفته اند. 72 نفر نتوانسته اند یک گودال 4 متری حفر کنند؟ از طرفی بر طبق گفتار شیعیان این رویداد در تابستان و هوای گرم و جهنمی رخ داده، ولی با مراجعه به این سایت و وارد کردن تاریخ دهم محرم سال 61 هجری قمری در قسمت Islamic Calendar درمی یابید که عاشورا در روز چهارشنیه 21 مهر ماه بوده است. البته 21 مهر نیز هوای کربلا آن چنان خنک نیست، ولی آن تابستان جهنمی هم که شیعیان می گویند نیست. اکنون می گویند شرایط آب و هوایی 1400 سال پیش با امروز فرق دارد. نخست این که در یک پریود 1400 ساله آن تغییر آب و هوایی که در ذهن مسلمانان است نمی تواند رخ دهد و دوّم این که اگر هم تغییری باشد مطمئناً هوا خنک تر نشده، بلکه دما بالاتر هم رفته است؛ یعنی 1400 سال پیش نسبت به امروز خنک تر بوده. اما یک نکته جالب دیگر در داستان هایی که از واقعه عاشورا گفته شده اشاره ای به گرسنگی نگردیده؛ یعنی کاروان حسین مشکل گرسنگی نداشته است. این کاروان نیز مانند سایر کاروان ها حیوانات اهلی به همراه خود داشته که با مشکل گرسنگی مواجه نشود؛ مثلاً گوسفند یا بز، برای رفع تشنگی نیز می توانستند از شیر همین حیوانات اهلی استفاده کنند. در ضمن شتر نیز همراه آنها بوده، عرب ها که به خوردن شیر شتر علاقه بسیار دارند، می توانستند از شیر شتر ها نیز استفاده کنند .باز هم نکته ای دیگر، سه نقل قول در مورد مقبره حسین: هارون الرشید را در حالی پشت سر گذاشتم که قبر حسین (علیه السلام) را خراب کرده و دستور داده بود که درخت سدری را که آن جا بود به عنوان نشانه قبر برای زوار، و سایهبانی برای آنان قطع کنند. (تاریخالشیعه، محمد حسین المظفری، ص 89، بحار الانوار، ج 45، ص 39 8) قبر شریف آن حضرت مورد تعرض و دشمنی متوکل عباسی قرار گرفت. او توسط گروهی از لشکریانش قبر را احاطه کرد تا زائران به آن دست رسی نداشته باشند و به تخریب قبر و کشت و کار در زمین آن جا دستور داد... ) اعیان الشیعه،ج 1، ص 628، تراث کربلا، ص 34; بحارالانوار،ج 45، ص 397) سال 236 متوکل دستور داد که قبر حسین بن علی و خانههای اطراف آن و ساختمان های مجاور را ویران کردند و امر کرد که جای قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آن جا جلوگیری کردند. (همان) از این دست نقل قول ها بسیار است که تنها به سه مورد اشاره کردم. در بیابان بی آب علف و صحرای جهنمی کشت و کار کرده اند و بذر افشانده اند؟ پس با این همه موارد، چگونه حسین و کاروانش از تشنگی و گرمای هوا رنج دیده اند؟ دوم حرمله و گردن علی اصغر :این داستان علی اصغر هم از آن افسانه های جالب عاشوراست. داستان از این قرار است: حسین به علت عطش فراوان که در پست قبلی اشاره کردم عطشی در کار نبوده، فرزند شیرخوارش را در بغل گرفته و جلوی سپاه می رود و می گوید دست کم به این طفل آب بدهید. از آن طرف (سپاه یزید) شخصی به نام حرمله که گویا تیرانداز قابلی بوده تیری را به قصد گلوی نوزاد رها کرده و او را می کشد، یا شهید می کند یا هر چه شما بگویید. در ظاهر تراژدی واقعاً دردناکی است، ولی با کمی تأمل مطالبی دال بر خرافی و غیر واقعی بودن این داستان می یابیم. نخست آن که نوزاد شیرخوار و چندین ماهه اصلاً گردنی به آن صورت که ما تصور می کنیم ندارد. اگر دقت کنید سر نوزاد به بدنش چسبیده است، دلیلش هم آن است که هنوز استخوان و عضلات گردن چنان رشد نکرده اند که وزن سر را تحمل کنند. تنها در یک صورت می توان گردن نوزاد را تا حدودی دید، در صورتی که سر کودک به پشت برگشته و به سمت زمین آویزان شود. دوم آن که فاصله دو سپاه در هنگام نبرد معمولاً 200 یا 300 متر بوده است. اگر قهرمان تیراندازی المپیک با آن کمان های مجهز و مدرن را نیز بیاوریم نمی تواند از آن فاصله گردن کودک که هیچ حتی پدر کودک را نشانه بگیرد و به هدف بزند. شاید با دراگانوف نیز چنین کاری دشوار باشد چه رسد به تیر و کمان. سوم آن که برای چه حرمله نوزاد را نشانه گرفته؟ در تمام جنگ ها مهمترین شخص فرمانده سپاه است. حرمله باید حسین را می زده نه نوزاد را. کدام عقل سالمی چنین چیزی را می پذیرد؟ حرمله فرمانده سپاه را ول کرده و نوزاد را از پای درآورده؟ اگر به قول مسلمانان واقعاً هوا جهنمی بوده مگر این حرمله مازوخیسم داشته که در آن شرایط، جنگ را کش بدهد و خودش را بیشتر اذیت کند؟ در جایی مسلمانی گفت حضرت کودک را در دست گرفته و نزدیک سپاه رفته تا صدای او را بشنوند، او که فک و فامیل وحشی خود را بهتر می شناخته .چهارم که از همه نیز جالب تر است آن که اصلاً کودک چند ماهه چه نیازی به آب دارد؟ نوزاد چندین ماهه شیر می نوشد و نه آب و مادرش می تواند به نوزاد شیر بدهد و تشنگی او را بر طرف سازد. در ضمن شیر آن حیوانات اهلی که پیشتر گفتم نیز موجود بوده. سوم، ابوالفضل رفته آب بیاره: داستان از این قرار است که آقا ابوالفضل که مسلمانان ماشین شان را بیمه ایشان می کنند برای رفع تشنگی لشگر حسین به دل دشمن زده و مشکی را از آب رودخانه پر کرده و در مسیر برگشت شخصی آن دستش را که مشک را گرفته بوده قطع می کند. حضرت مشک را با دست دیگرش می گیرد و به راهش ادامه می دهد. دوباره یک از خدا بی خبری آن دست دیگر را هم قطع می کند. حضرت اکنون مشک را با دندانش می گیرد و در آخر چند از خدا بی خبر دیگر وی را به شهادت می رسانند. لطفاً یکی برای من توضیح بدهد که حضرت چگونه مشک را از دستی که قطع شده می گیرد؟ آیا حضرت از اسب پیاده شده و می رود مشک را که همراه دست قطع شده اش روی زمین افتاده بر می دارد و دوباره سوار اسب می شود و می رود؟ دوباره که آن یکی دستش قطع می شود چه کار می کند؟ آیا حضرت باز از اسب پیاده شده و می رود به سراغ دست افتاده و دولا شده و مشک را با دندان می گیرد؟ آیا در این میان که هی حضرت از اسب پیاده و دوباره سوار می شده اند کسی نبوده ایشان را بکشد؟ یا اصلاً هیچ کدام از اینها رخ نداده و پیش از آن که دست مبارکشان را قطع کنند، حضرت بر اساس مهارت هایشان مشک را به هوا پرتاب کرده اند با آن یکی دست گرفته اند و به دنبال آن دوباره مشک را به هوا پرتاب کرده و این بار با دندان می گیرند؟ اصلاً دست حضرت چگونه قطع شده؟ از مچ؟ از آرنج؟ از کتف؟ با چه چیز قطع شده؟ شمشیر؟ خاطرم هست در یک مراسم مذهبی در محرم روضه خوان گفت با کمان به سوی دست حضرت نشانه رفته اند و دست را قطع کرده اند. مگر کمان های آن ها تبر پرتاب می کرده است؟ خون ریزی شدید ناشی از قطع شدن دست در این میان کشک بوده؟ این تنها سه نمونه از افسانه های عاشورا بود. به داستان غسل کردن قاسم نیز اشاره ای نکردم؛ زیرا برخی از مسلمانان خود این داستان رو قبول ندارند. از این دست افسانه ها بسیار است. امیدوارم بیاموزیم که تنها عقل و اندیشه خود را میزان قرار دهیم.