اگر ممکن است جریان کوبیدن سر حضرت زینب(س) به محمل را توضیح دهید. برخی می گویند این روایت جعلی است و از شخصی به اسم مسلم گچکار نقل شده که نام او در کتب رجالی نیامده و شیخ عباس قمی هم گفته آن وقت اصلاً محمل و کجاوه ای در کار نبوده تا حضرت زینب(س) بخواهد سر مبارکشان را بر آن بکوبند. روضه مشهور و سوزناکی در افواه مداحان و روضهخوانان وجود دارد که براساس آن حضرت زینب با دیدن سر بریده برادرش، از شدت تأثر سر خود را به چوب محمل کوبید و خون از زیر مقنعهاش جاری شد... متاسفانه بسیاری از عزاداران که مبادرت به قمهزنی میکنند فعل خود را مستند به همین واقعه نموده و کار خود را نوعی تأسی و تقلید از زینب کبریعلیها السلام میدانند و شکافتن سر خود را نوعی اظهار همدلی و همدردی با ایشان میشمارند، در حالی که این کار باطل و اشتباه است. در بررسی دقیق منابع و تاریخ عاشورا درمییابیم که این واقعه، به کلی مجعول و ساخته ذهن و زبان روضهخوانانی است که میخواستند در مجالس عزا، شور به پا کنند و با جعل این قصه رمانتیک و سوزناک به هدف خود دست یافتهاند. در هیچ یک از منابع معتبر - و حتی نیمه معتبر - عاشورا اثر و نشانی از این واقعه دیده نمیشود و مآخذ این مصیبت محدود و منحصر به کتابهایی از قبیل ناسخ التواریخ، منتخب طریحی و نورالعین میشود که وضعیت اعتباری و حجیت تاریخی این کتابها بر کسی پوشیده نیست. علّامه مجلسی نیز، مع الاسف، با حفظ شکل اولیه و بدون بررسی و نقد، آن را از منتخب طریحی و نورالعین، نقل کرده است. علاوه بر این سلسله رواه این گزارش و روایت، در هیچ جایی مذکور نبوده و ابراهیم بن محمّد نیشابوری اسفراینی - تنها مرجع و راوی این گزارش - نیز پیرو مذهب شافعی (یا اشعری) بوده و در وثاقت گزارش وی تردید جدّی وجود دارد.(تحریف شناسی و فرهنگ عاشورا، سید عبدالحمید ضیائی) ما برای روشن شدن بحث و توضیح بیشتر مجبوریم که ابتدا اصل خبر را نقل کرده و سپس آنرا بررسی کنیم: خبری از شخصی به نام (مسلم جصاص) (گچکار) نقل میکنند که خلاصهی آن چنین است: من از طرف ابنزیاد اجیر شده بودم که دار الامارهی کوفه [و یا به قولی دروازهی شهر] را تعمیر و گچکاری کنم. مشغول کار بودم که هیاهویی در شهر بلند شد. دست از کار شستم و به سوی هیاهو و ازدحام مردم رفتم. دیدم سرها را بر سر نیزهها کردهاند و همراه با اسرا که در چهل کجاوه بودند، وارد شهر میکنند. زینب دختر علی علیهالسلام خطبه میخواند و مردم کوفه را به باد ملامت گرفته بود که ناگهان سر حسین علیهالسلام را بالای نیزه کرده، جلوی کجاوهی زینب آوردند. زینب چون چشمش به سر بریدهی برادر افتاد و دید که باد موی محاسن برادرش را گاه به سمت راست و گاه به سمت چپ میبرد، از شدت تأثر و ناراحتی سرش را به چوب محمل کوبید؛ چنانکه خون از زیر مقنعهاش جاری شد و با چشمان گریان رو به سر برادرش کرد و این شعرها را خواند: یا هلالا! لما استتم کمالا غاله خسفه فأبدا غروبا ما توهمت یا شقیق فؤادی کان هذا مقدرا مکتوبا یا اخی فاطم الصغیره کلم ها فقد کاد قلبها ان یذوبا یا اخی قلبک الشقیق علینا ما له قد قسی و صار صلیبا... (ناسخ التواریخ، محمد تقی سپهر، ج 6، جزء سوم، ص 54 به بعد) . محدث متقی، صاحب مفاتیح الجنان، مرحوم حاج شیخ عباس قمی(ره) در مورد این خبر مینویسد: مؤلف میگوید: که ذکر محامل و هودج در غیر خبر (مسلم جصاص) نیست و این خبر را گرچه علامه مجلسی نقل فرموده، لکن مأخذ نقل آن منتخب طریحی و کتاب نور العین است که حال هر دو کتاب برای اهل فن حدیث، مخفی نیست، و نسبت شکستن سر به جناب زینب، سلام الله علیها، و اشعار معروفه نیز بعید است از آن مخدره که عقیلهی هاشمیین و عالمهی غیر معلمه و رضیعهی ثدی نبوت و صاحب مقام رضا و تسلیم است. (منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص 753، قم، انتشارات هجرت، چاپ اول). محدث قمی(ره) سپس با استناد به کتابهای معتبر مینویسد که اصلا محامل یا هودجی در کار نبود تا حضرت زینب علیهاالسلام سرش را به آن بکوبد. ( همان و زندگانی امام حسین، شیخ عباس قمی، ص 164) . به نظر ما با توجه به مطالبی که ذکر شد به چند دلیل این خبر ساختگی است: 1- سند ندارد و به عبارت دیگر سلسلهی راویان آن در جایی ذکر نشده است. 2- ابراهیم بن محمّد نیشابوری اسفراینی - تنها مرجع و راوی این گزارش - نیز پیرو مذهب شافعی (یا اشعری) بوده و در وثاقت گزارش وی تردید جدّی وجود دارد. 3- منابع اولیه و کتابهای معتبر هیچ گاه آن را گزارش نکردهاند. 4- قدیمی ترین منبعی که این مطلب در آن نقل شده کتاب نور العین است، که کتاب معتبری نمی باشد. کتب دیگر هم همه متاسفانه بدون تحقیق از او گرفته اند مانند شیخ طریحی صاحب منتخب و علامه مجلسی در بحار الانوار. 5- شعر معروفی که در متن این گزارش آمده است، حاوی مصرعی است که میگوید: (یا اخی فاطم الصغیره کَلمها) (ای برادر با من حرف نمیزنی، نزن؛ لااقل با دختر صغیرهی خود فاطمه سخن بگو!) چگونه این سخن میتواند صحیح باشد، در حالی که بنا به تصریح همهی تاریخ نویسان و پژوهشگران اسلامی، فاطمه بنت الحسین علیهالسلام، که فاطمهی کبری هم خوانده میشود، آن روز، زن بزرگ و شوهرداری بود که با شوهرش حسن مثنی همراه پدرش از مدینه خارج شده بودند و شوهرش حسن بن حسن علیهالسلام معروف به حسن مثنی در روز عاشورا پس از آنکه زخمهای فراوان برداشته بود، از مرگ نجات یافت. (اعلام النساء المومنات، محمد حسون و ام علی مشکور، ص 510) و دختر دیگری برای امام حسین علیهالسلام که فاطمه نام داشته باشد و در کاروان اسرای کربلا باشد، نام برده نشده است و آن که در میان روضه خوانان به نام فاطمهی صغری معروف است، به قول خود روضه خوانان به علت بیماری در مدینه مانده بود و در حماسهی عاشورا شرکت نداشت. بانوی بزرگوار دیگری که فاطمه نام داشت، فاطمه بنت الامام الحسن علیهالسلام بود که همسر امام سجاد علیهالسلام و مادر امام باقر علیهالسلام است و همراه شوهر و فرزندش، امام محمد باقر علیهالسلام، در حماسهی عاشورا حضور داشت (همان، ص 498 به نقل از کافی) ؛ اما پرواضح است که صفت (صغیره) که در متن خبر جصاص و در ضمن شعر منسوب به زینب علیهاالسلام آمده است، هرگز در حق وی صدق نمیکند. به نظر میرسد که احتمال دارد برای فرار از این اشکال بعضی در متن شعر دست ببرند و به جای کلمهی (فاطم الصغیره)، (هذه الصغیره) بگذارند و شعر را به صورت (یا اخی هذه الصغیره کلمها) بخوانند، یا بنویسند؛ اما با مراجعه به بحارالانوار، ج 45، ص 115 و ناسخ التواریخ جلد ویژهی امام حسین علیهالسلام، ص 55 و کتابهای دیگری که این خبر ساختگی را آوردهاند، معلوم شد که در هیچ یک، این کلمه عوض نشده است؛ هر چند گمان نمیرود که قواعد ادبیات عرب یا وزن شعر این اجازه را بدهد. 6- در بیت بعدی نیز، جعل کنندهی خبر، امام حسین علیهالسلام را به سنگدلی و قساوت قلب متهم کرده است که با تمسک به صنایع ادبی، مانند تجاهل عارف، هم نمیشود درستش کرد! 7- با توجه به شأن و شخصیت عقیلهی بنیهاشم که در رضا و تسلیم به خداوند متعال و در صبر و بردباری و خویشتن داری بینظیر است، با قاطعیت و بدون اندک تردیدی باید گفت: آن زینب کبرایی که متون معتبر اسلامی او را توصیف و تکریم میکنند، از زمین تا آسمان با این زینب که این خبر ساختگی میگوید، فاصله دارد. این خبر بیمدرک و بیسند میگوید: زینب از شدت تأثر در میان مردم و دشمنان از خود بیخود شد و چنان سر بر چوب کجاوه کوبید که خون سرش در برابر چشم دشمنان و نامحرمان جاری شد! اما تاریخ میگوید: زینب کبری آنگاه که پیکر پاره پارهی برادرش را در گودال قتلگاه دید، دستانش را به سوی آسمان گرفت و گفت: الهی تقبل منا هذا القربان(مقتل الحسین مقرم، ص 307) خدایا این قربانی را از ما بپذیر! مسلم جصاص، مزدور ابنزیاد، میگوید: (زینب از شدت ناراحتی نتوانست خویشتن داری کند تا سرش را شکافت.) اما امام زین العابدین علیهالسلام میفرماید: انت بحمد الله عالمه غیر معلمه و فهمه غیر مفهمه.( اعلام النساء المومنات، ص 381؛ سفینه البحار،محدث قمی، ج1،ص 558). عمه جان، شکر و سپاس خاص خداست که تو آبشار الهام و مشرق اشراقی؛ تو بزرگتر از آنی که نیاز به معلم یا مربی داشته باشی. و ابنعباس، شاگرد ممتاز علی علیهالسلام و مفسر بزرگ قرآن، معروف به (حبر الامه) (دانشمند امت) هر گاه که میخواست حدیثی را از زینب کبری روایت کند، میگفت: (حدثتنی عقیلتنا زینب بنت علی علیهالسلام) (مقاتل الطالبین، ص 89) (فرزانهی ما، زینب دختر علی علیهالسلام برای ما چنین روایت کرد.) و دانشمندان بزرگ شیعه مثل محمد تقی برغانی معروف به شهید ثالث در حق زینب علیهاالسلام میگویند: (حالات و مقامات ویژهای که زینب در عالم عرفان داشت، نزدیک به مقامات امامت بود.) (تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین، محمد صحتی سردرودی، انتشارات امیرکبیر، ص 210 به بعد). و تاریخ میگوید: عقیلهی عاشورا چنان در کوفه و شام، رسا و باصلابت سخن گفت که یزید و یزیدیان را رسوای تاریخ ساخت و چنان با تیغ کلام و سنان سخن به مردان بیوفا و عهد شکن کوفه و عراق تاخت که آنان را وادار به گریه ساخت. کلامش سنگها را نرم میکرد دل افسردگان را گرم میکرد زنی در پیش مردم خطبه میخواند که مرد از مردی خود شرم میکرد محدث قمی مینویسد: حضرت زینب سلام الله علیها آن چنان یزید و ابنزیاد را به باد توبیخ و ملامت گرفت که بدون واهمه و ترس ابنزیاد را با نام مادر بدکارهاش (یا ابنمرجانه) و یزید را به اسم مادر خونخوار و معروفهاش (یا ابن آکله الاکباد) خواند (سفینه البحار، ج 1،ص 558) و هر دو را که در اوج قدرت و غرور به تخت تکبر و استکبار تکیه زده بودند و بر قدرت پوشالی خود میبالیدند، خوار و ذلیل ساخت. پس روشن شد که این روایت جعلی است و شان حضرت زینب اجل از این امور است.
اگر ممکن است جریان کوبیدن سر حضرت زینب(س) به محمل را توضیح دهید. برخی می گویند این روایت جعلی است و از شخصی به اسم مسلم گچکار نقل شده که نام او در کتب رجالی نیامده و شیخ عباس قمی هم گفته آن وقت اصلاً محمل و کجاوه ای در کار نبوده تا حضرت زینب(س) بخواهد سر مبارکشان را بر آن بکوبند.
اگر ممکن است جریان کوبیدن سر حضرت زینب(س) به محمل را توضیح دهید. برخی می گویند این روایت جعلی است و از شخصی به اسم مسلم گچکار نقل شده که نام او در کتب رجالی نیامده و شیخ عباس قمی هم گفته آن وقت اصلاً محمل و کجاوه ای در کار نبوده تا حضرت زینب(س) بخواهد سر مبارکشان را بر آن بکوبند.
روضه مشهور و سوزناکی در افواه مداحان و روضهخوانان وجود دارد که براساس آن حضرت زینب با دیدن سر بریده برادرش، از شدت تأثر سر خود را به چوب محمل کوبید و خون از زیر مقنعهاش جاری شد...
متاسفانه بسیاری از عزاداران که مبادرت به قمهزنی میکنند فعل خود را مستند به همین واقعه نموده و کار خود را نوعی تأسی و تقلید از زینب کبریعلیها السلام میدانند و شکافتن سر خود را نوعی اظهار همدلی و همدردی با ایشان میشمارند، در حالی که این کار باطل و اشتباه است.
در بررسی دقیق منابع و تاریخ عاشورا درمییابیم که این واقعه، به کلی مجعول و ساخته ذهن و زبان روضهخوانانی است که میخواستند در مجالس عزا، شور به پا کنند و با جعل این قصه رمانتیک و سوزناک به هدف خود دست یافتهاند. در هیچ یک از منابع معتبر - و حتی نیمه معتبر - عاشورا اثر و نشانی از این واقعه دیده نمیشود و مآخذ این مصیبت محدود و منحصر به کتابهایی از قبیل ناسخ التواریخ، منتخب طریحی و نورالعین میشود که وضعیت اعتباری و حجیت تاریخی این کتابها بر کسی پوشیده نیست. علّامه مجلسی نیز، مع الاسف، با حفظ شکل اولیه و بدون بررسی و نقد، آن را از منتخب طریحی و نورالعین، نقل کرده است. علاوه بر این سلسله رواه این گزارش و روایت، در هیچ جایی مذکور نبوده و ابراهیم بن محمّد نیشابوری اسفراینی - تنها مرجع و راوی این گزارش - نیز پیرو مذهب شافعی (یا اشعری) بوده و در وثاقت گزارش وی تردید جدّی وجود دارد.(تحریف شناسی و فرهنگ عاشورا، سید عبدالحمید ضیائی)
ما برای روشن شدن بحث و توضیح بیشتر مجبوریم که ابتدا اصل خبر را نقل کرده و سپس آنرا بررسی کنیم:
خبری از شخصی به نام (مسلم جصاص) (گچکار) نقل میکنند که خلاصهی آن چنین است:
من از طرف ابنزیاد اجیر شده بودم که دار الامارهی کوفه [و یا به قولی دروازهی شهر] را تعمیر و گچکاری کنم. مشغول کار بودم که هیاهویی در شهر بلند شد. دست از کار شستم و به سوی هیاهو و ازدحام مردم رفتم. دیدم سرها را بر سر نیزهها کردهاند و همراه با اسرا که در چهل کجاوه بودند، وارد شهر میکنند. زینب دختر علی علیهالسلام خطبه میخواند و مردم کوفه را به باد ملامت گرفته بود که ناگهان سر حسین علیهالسلام را بالای نیزه کرده، جلوی کجاوهی زینب آوردند. زینب چون چشمش به سر بریدهی برادر افتاد و دید که باد موی محاسن برادرش را گاه به سمت راست و گاه به سمت چپ میبرد، از شدت تأثر و ناراحتی سرش را به چوب محمل کوبید؛ چنانکه خون از زیر مقنعهاش جاری شد و با چشمان گریان رو به سر برادرش کرد و این شعرها را خواند:
یا هلالا! لما استتم کمالا
غاله خسفه فأبدا غروبا
ما توهمت یا شقیق فؤادی
کان هذا مقدرا مکتوبا
یا اخی فاطم الصغیره کلم
ها فقد کاد قلبها ان یذوبا
یا اخی قلبک الشقیق علینا
ما له قد قسی و صار صلیبا... (ناسخ التواریخ، محمد تقی سپهر، ج 6، جزء سوم، ص 54 به بعد) .
محدث متقی، صاحب مفاتیح الجنان، مرحوم حاج شیخ عباس قمی(ره) در مورد این خبر مینویسد:
مؤلف میگوید: که ذکر محامل و هودج در غیر خبر (مسلم جصاص) نیست و این خبر را گرچه علامه مجلسی نقل فرموده، لکن مأخذ نقل آن منتخب طریحی و کتاب نور العین است که حال هر دو کتاب برای اهل فن حدیث، مخفی نیست، و نسبت شکستن سر به جناب زینب، سلام الله علیها، و اشعار معروفه نیز بعید است از آن مخدره که عقیلهی هاشمیین و عالمهی غیر معلمه و رضیعهی ثدی نبوت و صاحب مقام رضا و تسلیم است. (منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص 753، قم، انتشارات هجرت، چاپ اول).
محدث قمی(ره) سپس با استناد به کتابهای معتبر مینویسد که اصلا محامل یا هودجی در کار نبود تا حضرت زینب علیهاالسلام سرش را به آن بکوبد. ( همان و زندگانی امام حسین، شیخ عباس قمی، ص 164) .
به نظر ما با توجه به مطالبی که ذکر شد به چند دلیل این خبر ساختگی است:
1- سند ندارد و به عبارت دیگر سلسلهی راویان آن در جایی ذکر نشده است.
2- ابراهیم بن محمّد نیشابوری اسفراینی - تنها مرجع و راوی این گزارش - نیز پیرو مذهب شافعی (یا اشعری) بوده و در وثاقت گزارش وی تردید جدّی وجود دارد.
3- منابع اولیه و کتابهای معتبر هیچ گاه آن را گزارش نکردهاند.
4- قدیمی ترین منبعی که این مطلب در آن نقل شده کتاب نور العین است، که کتاب معتبری نمی باشد. کتب دیگر هم همه متاسفانه بدون تحقیق از او گرفته اند مانند شیخ طریحی صاحب منتخب و علامه مجلسی در بحار الانوار.
5- شعر معروفی که در متن این گزارش آمده است، حاوی مصرعی است که میگوید: (یا اخی فاطم الصغیره کَلمها) (ای برادر با من حرف نمیزنی، نزن؛ لااقل با دختر صغیرهی خود فاطمه سخن بگو!) چگونه این سخن میتواند صحیح باشد، در حالی که بنا به تصریح همهی تاریخ نویسان و پژوهشگران اسلامی، فاطمه بنت الحسین علیهالسلام، که فاطمهی کبری هم خوانده میشود، آن روز، زن بزرگ و شوهرداری بود که با شوهرش حسن مثنی همراه پدرش از مدینه خارج شده بودند و شوهرش حسن بن حسن علیهالسلام معروف به حسن مثنی در روز عاشورا پس از آنکه زخمهای فراوان برداشته بود، از مرگ نجات یافت. (اعلام النساء المومنات، محمد حسون و ام علی مشکور، ص 510) و دختر دیگری برای امام حسین علیهالسلام که فاطمه نام داشته باشد و در کاروان اسرای کربلا باشد، نام برده نشده است و آن که در میان روضه خوانان به نام فاطمهی صغری معروف است، به قول خود روضه خوانان به علت بیماری در مدینه مانده بود و در حماسهی عاشورا شرکت نداشت. بانوی بزرگوار دیگری که فاطمه نام داشت، فاطمه بنت الامام الحسن علیهالسلام بود که همسر امام سجاد علیهالسلام و مادر امام باقر علیهالسلام است و همراه شوهر و فرزندش، امام محمد باقر علیهالسلام، در حماسهی عاشورا حضور داشت (همان، ص 498 به نقل از کافی) ؛ اما پرواضح است که صفت (صغیره) که در متن خبر جصاص و در ضمن شعر منسوب به زینب علیهاالسلام آمده است، هرگز در حق وی صدق نمیکند.
به نظر میرسد که احتمال دارد برای فرار از این اشکال بعضی در متن شعر دست ببرند و به جای کلمهی (فاطم الصغیره)، (هذه الصغیره) بگذارند و شعر را به صورت (یا اخی هذه الصغیره کلمها) بخوانند، یا بنویسند؛ اما با مراجعه به بحارالانوار، ج 45، ص 115 و ناسخ التواریخ جلد ویژهی امام حسین علیهالسلام، ص 55 و کتابهای دیگری که این خبر ساختگی را آوردهاند، معلوم شد که در هیچ یک، این کلمه عوض نشده است؛ هر چند گمان نمیرود که قواعد ادبیات عرب یا وزن شعر این اجازه را بدهد.
6- در بیت بعدی نیز، جعل کنندهی خبر، امام حسین علیهالسلام را به سنگدلی و قساوت قلب متهم کرده است که با تمسک به صنایع ادبی، مانند تجاهل عارف، هم نمیشود درستش کرد!
7- با توجه به شأن و شخصیت عقیلهی بنیهاشم که در رضا و تسلیم به خداوند متعال و در صبر و بردباری و خویشتن داری بینظیر است، با قاطعیت و بدون اندک تردیدی باید گفت: آن زینب کبرایی که متون معتبر اسلامی او را توصیف و تکریم میکنند، از زمین تا آسمان با این زینب که این خبر ساختگی میگوید، فاصله دارد.
این خبر بیمدرک و بیسند میگوید: زینب از شدت تأثر در میان مردم و دشمنان از خود بیخود شد و چنان سر بر چوب کجاوه کوبید که خون سرش در برابر چشم دشمنان و نامحرمان جاری شد! اما تاریخ میگوید: زینب کبری آنگاه که پیکر پاره پارهی برادرش را در گودال قتلگاه دید، دستانش را به سوی آسمان گرفت و گفت: الهی تقبل منا هذا القربان(مقتل الحسین مقرم، ص 307) خدایا این قربانی را از ما بپذیر!
مسلم جصاص، مزدور ابنزیاد، میگوید: (زینب از شدت ناراحتی نتوانست خویشتن داری کند تا سرش را شکافت.) اما امام زین العابدین علیهالسلام میفرماید: انت بحمد الله عالمه غیر معلمه و فهمه غیر مفهمه.( اعلام النساء المومنات، ص 381؛ سفینه البحار،محدث قمی، ج1،ص 558). عمه جان، شکر و سپاس خاص خداست که تو آبشار الهام و مشرق اشراقی؛ تو بزرگتر از آنی که نیاز به معلم یا مربی داشته باشی.
و ابنعباس، شاگرد ممتاز علی علیهالسلام و مفسر بزرگ قرآن، معروف به (حبر الامه) (دانشمند امت) هر گاه که میخواست حدیثی را از زینب کبری روایت کند، میگفت: (حدثتنی عقیلتنا زینب بنت علی علیهالسلام) (مقاتل الطالبین، ص 89) (فرزانهی ما، زینب دختر علی علیهالسلام برای ما چنین روایت کرد.) و دانشمندان بزرگ شیعه مثل محمد تقی برغانی معروف به شهید ثالث در حق زینب علیهاالسلام میگویند: (حالات و مقامات ویژهای که زینب در عالم عرفان داشت، نزدیک به مقامات امامت بود.) (تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین، محمد صحتی سردرودی، انتشارات امیرکبیر، ص 210 به بعد).
و تاریخ میگوید: عقیلهی عاشورا چنان در کوفه و شام، رسا و باصلابت سخن گفت که یزید و یزیدیان را رسوای تاریخ ساخت و چنان با تیغ کلام و سنان سخن به مردان بیوفا و عهد شکن کوفه و عراق تاخت که آنان را وادار به گریه ساخت.
کلامش سنگها را نرم میکرد
دل افسردگان را گرم میکرد
زنی در پیش مردم خطبه میخواند
که مرد از مردی خود شرم میکرد
محدث قمی مینویسد: حضرت زینب سلام الله علیها آن چنان یزید و ابنزیاد را به باد توبیخ و ملامت گرفت که بدون واهمه و ترس ابنزیاد را با نام مادر بدکارهاش (یا ابنمرجانه) و یزید را به اسم مادر خونخوار و معروفهاش (یا ابن آکله الاکباد) خواند (سفینه البحار، ج 1،ص 558) و هر دو را که در اوج قدرت و غرور به تخت تکبر و استکبار تکیه زده بودند و بر قدرت پوشالی خود میبالیدند، خوار و ذلیل ساخت.
پس روشن شد که این روایت جعلی است و شان حضرت زینب اجل از این امور است.
- [سایر] به نام خدا - با عرض سلام و تسلیت بمناسبت ایام سوگواری ماه محرم و صفر - آیا روایت (مسلم جصاص) مبنی بر این که حضرت زینب سلام الله علیها سر مبارک خود را به چوبه ی محمل زدند معتبر است؟ لطفاً با سند و ادله جواب من بنده حقیر خدا رو بدین چون من این قضیه رو قبول داشتم ولی متاسفانه با شبهه وارد کردن دیگران برای من شده شبهه! آخه بعضی ها شبهه بر این روایت تاریخی وارد کردند که شتر خاندان آل الله در آن واقعه محمل نداشته و همچنین میگویند که شیخ عباس قمی در کتابشان گفتند که چنین اتفاقی رخ نداده و بعید بنظر می رسه که حضرت زینب (س) این کار را کرده باشه!
- [سایر] آیا روایت سر زدن حضرت زینب به چوبه محمل صحیح است ؟
- [سایر] آیا یقه پاره کردن حضرت زینب در کاخ ابن زیاد یا کاخ یزید و کوبیدن سر به چوبه محمل به گونهای که سر یا پیشانیش شکسته باشد، درست است؟ چگونه ممکن است، شخصیتی چون زینب کبری، آن هم در برابر چشم نامحرمان، چنان کارهایی انجام دهد؟
- [سایر] سلام.سوالی دارم در مورد اینکه وقایع عاشورا چگونه نقل شده است به صورت دقیق؟مثلا چگونه صحبت های شخصی که ما بین امام حسین(ع) و حضرت ابالفضل (ع) که خود این بزرگان شهید شده اند و کسی در کنار آنها نبوده که صحبتهایشان را شنیده باشد نقل شده ؟ و یا مثلا صحبت های دو نفره امام حسین (ع) و حضرت زینب(س)؟ (راویان این جملات این انقلاب بزرگ چه کسی بوده اند؟)
- [سایر] در روایتی از امام رضا (ع) که شیخ صدوق از استادش علی بن احمد بن محمد بن دقاق در باب صفات ذات در عیون الاخبار، ج 1، ص 114، ح 10، آورده است که (لم یزل خدا عالما قادرا حیا و...) است و هر کس به فعلی بودن این صفات برای خدا قائل شود شیعه نیست. حدثنا علی بن أحمد بن محمد بن عمران الدقاق رضی الله عنه قال حدثنا محمد بن أبی عبد الله الکوفی عن محمد بن إسماعیل البرمکی قال حدثنا الفضل بن سلیمان الکوفی عن الحسین بن خالد قال سمعت الرضا ع یقول لم یزل الله تعالی عالما قادرا حیا قدیما سمیعا بصیرا فقلت له یا ابن رسول الله إن قوما یقولون لم یزل الله عالما بعلم و قادرا بقدرة و حیا بحیاة و قدیما بقدم و سمیعا بسمع و بصیرا ببصره فقال ع من قال ذلک و دان به فقد اتخذ مع الله آلهة أخری و لیس من ولایتنا علی شیء ثم قال ع لم یزل الله عز و جل علیما قادرا حیا قدیما سمیعا بصیرا لذاته تعالی عما یقولون المشرکون و المشبهون علوا کبیرا. (عیونأخبارالرضا(ع) ج : 1 ص : 119) در مورد علی بن احمد بن محمد بن عمران سوال دارم که چیزی در کتب رجالی درباره ایشان نیامده است، اما در معجم رجال حدیث آقای خویی او را از مشایخ صدوق می دانند و ما می دانیم که همه ی مشایخ صدوق یکسان نیستند حتی برخی جزء مخالفانند. اما در امالی صدوق همین روایت از علی بن احمد بن موسی نقل شده است (امالی صدوق ،مجلس السابع والاربعون، حدیث 5 ) درباره او نیز در کتب رجالی چیزی نیافتم که آیا او همان دقاق است آیا اینجا تصحیف یا تحریف رخ داده است؟ در مورد فضل بن سلیمان هم که از راویان این حدیث است مطلبی نیامده است، او را هم بفرمایید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مرحوم محدث قمی در مفاتیح از علامه مجلسی و شهید و سید بن طاووس درباره زیارت پیغمبر (علیه و آله السلام) از راه دور نقل کرده که؛ چیزی شبیه قبر مطهر ساخته و در مقابل خود قرار دهیم و سپس غسل و اعمال زیارت را انجام دهیم. آیا انجام این عمل در زیارت از راه دور برای حضرت زهراء و یازده امام معصوم (علیهم السلام)که به شهادت رسیده اند نیز جایز است؟
- [سایر] سوال من در مورد حدیث دوات و قلم هست 1- من به منابع شیعه مراجعه کردم و دیدم که همه ناقلان شیعه (از شیخ مفید گرفته تا کتاب بحار و مناقب و ............) یا از قول صحیح مسلم و بخاری(دو دشمن امامت امام علی) روایت کردند یا زماناً بعد از نقل بخاری مسلم بوده است(وفات بخاری در سال 256 قمری است و قبل از آن هیچ حدیثی نیست) همچنین رواتی که از زمان مسلم و بخاری به عبدالله ابن عباس میرسند هیچ کدام در نزد شیعه توثیق نشده است به غیر از خود ابن عباس که مقبول الفریقین است . . همچنین سندی که از ابان بن ابی عیاش روایت شده است محل اشکال است. به علت اینکه در کتاب تنقیح المقال با توضیحاتی از منظر بعضی علماء او را فاسد المذهب خواندند جلد 1صفحه 3. همچنین علامه امینی در الغدیر به استناد کتاب تهذیب المنطق، ابان بن ابی عیاش را در فهرستِ دروغ گویان و جاعلان حدیث یاد کرده است (الغدیر 209/ 5.) حتی علماء در مورد اصل کتاب امروزی سلیم بین قیسی که در دست ماست تردید دارند از جمله شیخ مفید کتاب را ضعیف دانسته اند. ومیفرماید: (اطمینانی به این کتاب نیست و به بیشتر مطالب آن نمیتوان عمل کرد؛ چرا که دستخوش تخلیط و تدلیس گشته است. پس شایسته است دین باوران از عمل کردن به همه مطالب آن بپرهیزند و بر آن اعتماد نکنند و احادیث آن را روایت ننمایند. (تصحیح الاعتماد، ص 72) وشیخ طوسی نیز نام او را در میان اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)آورده و ضعیف خوانده است. به هرحال رجالشناسان، اعم از شیعی و سنی، ابن ابی عیاش را توثیق نکردهاند (طوسی، رجال، 106؛ علامه حلّی، 99؛ حلّی، 414) استناد به یک کتابی که که در آن خیلی از علماء شک دارند و ابان را فاسد می خوانند خیلی جالب به نظر نمی رسد. به نظر شما همین دلائل نشان نمی دهد که سند شیعه در مورد این حدیث بسیار ضعیف است؟ 2- چرا وقتی خصوصیترین جنایتهای اهل نفاق به زهرا و علی در کتب اصلی و اربعه شیعه یافت می شود ، ائمه اطهار چه لزومی و چه صلاحی دیدند که این حدیث را روایت نکنند؟ 3- سنی های بی شرم هیچوقت برداشت ما را نداشتند . و تعبیرات و توجیهاتی دارند و حتی ا حادیثی را مطرح می کنند و در کنار حدیث دوات و قلم می گذارند تا استدلالات ما را زیر سؤال ببرند مثلاً حدیث زیر: عن عائشة قالت: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی مرضه: (ادعی لی أبابکر أباک وأخاک حتی أکتب کتاباً فإنی أخاف أن تتمنی متمناً ویقول قائل: أنا، ویأبی الله و المؤمنون إلا أبابکر (صحیح مسلم جلد7 بابی از فضائل ابوبکر صفحه 110 طبع محمد علی صبیح) و می گویند اگر به مسلم و بخاری استناد می کنید پس این را هم قبول کنید!! حال به نظر شما باز ما می توانیم بگوییم چون خودشان قبول دارند پس ما هم قبول کنیم ورروایتهای خودشان را به عنوان استناد به آنها ذکر کنیم ؟ و آیا می توانیم بگوییم ولایت علی از این حدیث اثبات می شود؟ و آیا حادثه عظیم غدیر که در کتب اصلی شیعه هست و طبق قران دین کامل می شود ورسالت پیغمبر تمام، برای توجیه امامت علی (ع) کافی نیست؟ 4- فکر نمی کنید چون عمر دشمن علی و محمد است لذا ما این برداشت را کردیم نه این که خدای نکرده بخواهم اتهامی بزنم ولی روایت به گونه ای است که ذهنها به این سمت منعکس می شود که چون عمر دشمن است پس محال است درست نباشد ؟ وآیااین به نظر شما کافی است؟ 5- به نظر شما نمی توان از دید دیگر نگریست و نظریه جدیدی مطرح کرد و راه سومی را انتخاب کرد یعنی نه آنچه سنی می گوید و نه آنچه علماءشیعه بر حق بر داشت میکنند؟
- [سایر] می خواستم بدانم آیا این روایت صحیح است که رسول خدا (ص) دختر خوانده ای به نام زینب داشتند و روزی به کاروان دختر حمله کردند و او را ترساندند و بچه او از دنیا رفت. پیامبر (ص) دستور دادند آن شخصی را که هبّار بن الاسود نام داشت، هرکس او را هر جایی دید بکشد؟ لطفاً بفرمایید آیا این روایت صحیح است یا نه و در صورت صحیح بودن منبع آن را ذکر نمایید.
- [سایر] در روایات در مورد فضیلت حضرت زهرا (س) آمده است که حضرت در حق خیلی از مردم حتی کسانی که به آن حضرت ستم کرده بود دعا می فرمود. سؤال من این است که آیا ممکن است حضرت فاطمه (س) با این همه دلسوزی و اخلاصی که داشت، به ابو بکر (که در حق او ظلم کرده) کینه ای داشته باشد؟ این با اوصافی که در مورد او بیان شده خیلی متناقض به نظر می آید. جناب عالی به عنوان شیعه چه کار می کنید در مقابل کسی که به جناب عالی ظلم و ستم کرده؟ در حق او دعا و جهل او عفو می کنید یا این که کینه را تا آخر حیات خود می برید مانند حضرت فاطمه؟
- [سایر] کلینی در کافی باب مستقلی با عنوان "زنان از زمین ارث نمیبرند" آورده است. وی در این مورد از ابی جعفر؛ روایت کرده است که گفت: (زنان از زمین سهمیه ارث ندارند) و طوسی در تهذیب از میسر نقل کرده که گفت: (از أبا عبدالله ؛ در مورد حق ارث زنان پرسیدم؟ او فرمود: قیمت خشت و بنا و چوب و نی به زنان داده میشود، ولی از زمین ارث نمیبرند)، و محمد بن مسلم از ابی جعفر؛ روایت کرده است که گفت: (زنان از زمین ارث نمیبرند)، هم چنین عبدالملک بن اعین از ابو جعفر یا از ابو عبدالله (ع) روایت میکند که گفت: (زنان از خانه، ملک، و زمین سهمیه ارث ندارند). در این روایت فاطمه یا کسی دیگر استثنا نشده است. پس بنابراین طبق روایات مذهب شیعه فاطمه حق ندارد خواهان ارث از پیامبر (ص) باشد. همچنین همه داراییهای پیامبر از آن امام است، محمد بن یحیی از احمد بن محمد و از عمرو بن شمر، از جابر از ابی جعفر؛ روایت میکند که گفت: پیامبر خدا (ص) فرمود: (خداوند آدم را آفرید و دنیا را به عنوان ملک به او داد، پس آنچه از آدم بوده است به پیامبر خدا تعلق دارد و آنچه از آنِ پیامبر خدا است به ائمه آل محمد تعلق دارد). طبق عقیده شیعه اولین امام بعد از پیامبر خدا علی (ع) است، بنابر این علی به مطالبه زمین فدک مستحقتر است نه فاطمه، و علی چنین نکرد، بلکه او گفت: اگر بخواهم راه رسیدن به عسل ناب و گندم و پارچههای ابریشمی را بلدم، ولی هرگز چنین نیست که هوای نفس من بر من غالب آید و آز و طمع مرا به انتخاب خوراکیها بکشاند، در حالی که شاید در حجاز و یمامه افرادی هستند که یک تکه نان گیرشان نمیآید و هرگز سیر نشدهاند).