خواهشمند است به جمله داخل گیومه توجه کنید: (حکومت مستلزم امر و نهی است و امر و نهی منحصرا حق خداوند است و هیچکس به غیر از او حق ندارد بر دیگران امر و نهی کند). حال با توجه به گزاره فوق عده ای نتیجه گ
خواهشمند است به جمله داخل گیومه توجه کنید: (حکومت مستلزم امر و نهی است و امر و نهی منحصرا حق خداوند است و هیچکس به غیر از او حق ندارد بر دیگران امر و نهی کند). حال با توجه به گزاره فوق عده ای نتیجه گ مقدمه قبل از پرداختن به موضوع اصلی سؤال، لازم است نکته‌ای را به عنوان مقدمه بیان نماییم: ولایت الهی، تنها ولایتی است که در قرآن کریم به رسمیت شناخته شده، و بالاتر از آن از پیروان قرآن کریم خواسته شده آن را بپذیرند و از برکات دنیوی و اخروی آن بهره‌مند شوند. در قرآن کریم ولایت از حیث صاحبان آن به سه قسم تقسیم می‌شود: 1 ولایت خداوند بر همه چیز 2. ولایت ملائکه. 3. ولایت بشری. ولایت بشری نیز اقسامی دارد: الف) ولایت خاص رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم(علیهم السلام)؛ ب) ولایت افرادی خاص از قبیل اولیاء دم، اولیای صغار و اولیای ارث؛ ج) ولایت برخی مؤمنین بر برخی دیگر. در مجموع از تدبّر در آیاتی که در زمینه ولایت در قرآن کریم وجود دارد می‌توان پی برد که: اولاً اگر چه در قرآن، نفی ولایت از غیر خداوند شده است، ولی با بررسی کامل آیاتی که پیرامون ولایت وجود دارد، ولایت را برای غیرخداوند نیز ثابت می‌کند، و مشخص می‌شود که منظور از نفی ولایت از غیر خداوند، ولایت بالذات و مستقل است. نه نفی ولایت در طول، و اگر برای غیر خداوند ولایتی در قرآن ثابت شده است، با اذن و اراده‌ی خداوند متعال است. بر این اساس به هیچ وجه نمی‌توان از نفی ولایت‌غیر خدا در قرآن، نفی ولایت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، ائمه معصومین(علیهم السلام)، ولی فقیه و... که در راستای ولایت الهی هستند را نتیجه گرفت. این بحث در مورد ولایت فقیه هم که بحث امروزین ما است جاری است. این ولایت نه به معنای (ولایت بالذات) است که با آیات قرآنی منافات داشته باشد بلکه ولایت فقیه یعنی اداره‌ی امور جامعه و زعامت سیاسی جامعه که یکی از شئون امامت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم به شمار می‌رفته است و از سوی آن بزرگواران در زمان غیبت به فقیه واجدالشرایط واگذار شده است. او کسی است که از شایستگی‌های لازم در سه بُعد فقاهت، عدالت و تدبیر برخوردار است و عهده‌دار امور جامعه است. در مجموع می‌توان گفت ولایت بشری و از جمله ولی فقیه که عهده‌دار حکومت در عصر غیبت است، در طول و امتداد ولایت خداوند است. بدین معنا که خداوند ولایت را که بالاصالة و بالذات از آنِ اوست، به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) تفویض نموده و ایشان نیز به ائمه معصومین(علیهم السلام) و آن بزرگواران به فقهای جامع‌الشرایط واگذار نموده‌اند. بنابر این چنین ولایتی که از جانب خداوند است، هرگز ولایت غیر خدا نیست. کدامیک از دو نتیجه گیری صحیح است؟ حال پس از این مقدمه می‌توان به پاسخ‌دهی به سؤالات مطرح شده پرداخت. در پاسخ به سؤال اول باید گفت که در یک جامعه آرمانی دینی هر دو برداشت صحیح خواهد بود. یعنی یک جامعه را زمانی می‌توان به حق دینی دانست که اولاً حاکمان آن مأذون از جانب خداوند باشند و ثانیاً قانون الهی در جامعه حکمفرما باشد. ولی در مراتب بعدی پذیرش حداقل ممکن هم می‌تواند ما را به جامعه دینی نزدیک کند، حال یا حکومت حاکمان الهی، یا اجرای قانون الهی توسط دیگران، ولی جامعه مطلوب دینی زمانی است که هر دو مؤلفه در آن جاری باشد. بنابراین می‌توان گفت تضادی بین این دو برداشت از گزاره مطرح شده وجود ندارد. آیا نتیجه اول از خلط ولایت در تشریع و ولایت بر تشریع نشأت نگرفته است؟ از این روی که پاسخ به سؤال اول مثبت بود به نظر میاید در نگاه شما این سؤال دیگر مصداق پیدا نکند. چرا که پاسخ منفی به سؤال اول زمینه‌ساز سؤالات بعدی است. اما برای تبیین و توضیح بیشتر لازم می‌دانیم به واکاوی تفاوت میان این دو نوع از ولایت بپردازیم: (ولایت‌بر تشریع‌) همان ولایت ‌بر قانونگذاری و تشریع احکام است؛ یعنی این‌که کسی، سرپرست جعل قانون و وضع‌کننده اصول و مواد قانونی باشد. این ولایت که در حیطه قوانین است و نه در دایره موجودات واقعی و تکوینی، اگر چه نسبت‌به وضع قانون تخلف‌پذیر نیست‌ در مقام امتثال، قابل تخلف و عصیان است. از آن‌جا که تنها قانون کامل و شایسته برای انسان، قانونی است که از سوی خالق انسان و جهان و خدای عالم و حکیم مطلق باشد و لذا، ولایت‌بر تشریع و قانونگذاری، منحصر به ذات اقدس اله. اما (ولایت تشریعی‌) یا ولایت در تشریع، نوعی سرپرستی است که نه ولایت تکوینی است و نه ولایت‌بر تشریع و قانون، بلکه ولایتی است در محدوده تشریع و تابع قانون الهی که خود بر دو قسم است: یکی ولایت‌بر محجوران و دیگری ولایت‌بر جامعه خردمندان که از آن به ولایت فقیه یاد می‌کنند. ولایت فقیه، به عنوان یکی از اقسام ولایت تشریعی، تفاوت اساسی با (ولایت‌بر محجوران‌) دارد؛زیرا مربوط به اداره جامعه اسلامی، اجرای احکام اسلامی، تامین مصالح مادی و معنوی جامعه اسلامی، حفظ نظام و کشور در برابر دشمنان، حفظ وحدت، تقویت خردمندی و دینداری و کمال‌یابی است. ولایت بر جامعه خردمندان و امت اسلامی، با تقویت اندیشه و انگیزه، آنان را به حرکت و قیام برای خدا و تحقق ارزش‌های اسلامی دعوت می‌نماید ولذا مردم، (مصدر کار) می‌باشند، چنانکه هدف همه پیامبران الهی همین بوده است: (لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط‌). قیام مردم به قسط و عدل، یکی از اهداف ولایت فقیه است که هر عاقل و خردمندی، آن را نیکو و بلکه ضروری می‌داند. در جامعه اسلامی، کارهای شخصی را خود افراد خردورز انجام می‌دهند و کارهایی که به اصل مکتب برمی‌گردد و یا جنبه عمومی دارد، والی مسلمین، آنها را به نحو مباشرت یا سببیت انجام می‌دهد. بنابر آنچه گذشت، ولایت فقیه، به عنوان فردی که جواز امر و نهی دارد، نه از سنخ ولایت تکوینی است و نه از سنخ ولایت‌بر تشریع و قانونگذاری و نه از نوع ولایت بر محجوران و مردگان; بلکه ولایتی تشریعی، به معنای ولایت مدیریتی بر جامعه اسلامی است که به منظور اجرای احکام و تحقق ارزش‌های دینی و شکوفا ساختن استعدادهای افراد جامعه و رساندن آنان به کمال و تعالی در خور خویش صورت می‌گیرد. از آنچه گفته شد، این نکته روشن گردید که ربوبیت، عبودیت، و ولایت و حکومت، همگی اختصاص به خالق و آفریننده انسان دارد و اگر انبیاء و مرسلین و ائمه(علیهم‌السلام) ولایت تکوینی و یا ولایت تشریعی و حکومت‌بر جامعه بشری دارند، این ولایت‌ها، ظهوری از ولایت‌خدا و به اذن و فرمان اوست و اگر در عصر غیبت نیز برای فقیه جامع‌الشرایط، ولایت و مدیریتی در محدوده تشریع و قانون اسلام بر جامعه مسلمین وجود دارد، آن نیز باید به اذن و فرمان خداوند باشد وگرنه، همان طور که گفته شد، انسان‌ها آزاد آفریده شده‌اند و هیچ انسانی سرپرست انسان دیگر نیست. لازم به ذکر است که با توجه به این‌که گفته شده در یک جامعه آرمانی دینی لازم است هر دو گزاره مطرح شده وجود داشته باشد، این تفکیک معنایی در جواب سؤال مذکور تأثیری ندارد. آیا ولایت در تشریع از مصادیق امر و نهی بر انسان ها است؟آیا ولایت در تشریع مستلزم اذن شارع و نصب از جانب اوست؟ آیا اقتضای حکومت، ولایت در تشریع است؟ هرگونه امر و نهی بر انسان‌ها نیازمند داشتن حق ولایت بر آن‌ها است. بنابراین یکی از شئونات ولایت تشریعی، جواز امر و نهی بر انسان‌ها است. از آن‌جا که هرگونه ولایت برای غیر خداوند چنان‌که در مقدمه هم ذکر شد، نیازمند اذن و نصب الهی، و استنباط آن از متون دینی اعم از قرآن، حدیث و عقل است. بنابراین ولایت چه در تکوین و چه در تشریع مستلزم اذن شارع مقدس است و به نظر می‌آید مطابق دستورات دینی یکی از شئون مهم دین بحث سیاسی آن است که در بخش نوع حاکمان خود را نشان می‌دهد و از کلیت نگرش اسلامی خارج نیست بنابراین در چاچوب دین قرارداشته و لازم است تحت ولایت الهی باشد. چرا که خداوند متعال شرک و ولایت غیرالهی را در هیج بخشی از حیات انسانی همچون عرصه حکومت سیاسی، قبول نمی‌کند. جهت مطالعه‌ی بیشتر در این زمینه می‌توانید به کتاب‌های؛ (ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت) اثر آیة‌الله جوادی آملی، صص 122 و 147، و کتاب (فقه سیاسی) نوشته آیت‌الله عباسعلی عمید زنجانی، ج 2، صص 352 – 362 ، و نیز کتاب (اندیشه سیاسی اسلام ) اثر علامه مصباح یزدی مراجعه نمایید. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100107456)
عنوان سوال:

خواهشمند است به جمله داخل گیومه توجه کنید: (حکومت مستلزم امر و نهی است و امر و نهی منحصرا حق خداوند است و هیچکس به غیر از او حق ندارد بر دیگران امر و نهی کند). حال با توجه به گزاره فوق عده ای نتیجه گ


پاسخ:

خواهشمند است به جمله داخل گیومه توجه کنید: (حکومت مستلزم امر و نهی است و امر و نهی منحصرا حق خداوند است و هیچکس به غیر از او حق ندارد بر دیگران امر و نهی کند). حال با توجه به گزاره فوق عده ای نتیجه گ

مقدمه
قبل از پرداختن به موضوع اصلی سؤال، لازم است نکته‌ای را به عنوان مقدمه بیان نماییم: ولایت الهی، تنها ولایتی است که در قرآن کریم به رسمیت شناخته شده، و بالاتر از آن از پیروان قرآن کریم خواسته شده آن را بپذیرند و از برکات دنیوی و اخروی آن بهره‌مند شوند. در قرآن کریم ولایت از حیث صاحبان آن به سه قسم تقسیم می‌شود:
1 ولایت خداوند بر همه چیز 2. ولایت ملائکه. 3. ولایت بشری.
ولایت بشری نیز اقسامی دارد: الف) ولایت خاص رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم(علیهم السلام)؛ ب) ولایت افرادی خاص از قبیل اولیاء دم، اولیای صغار و اولیای ارث؛ ج) ولایت برخی مؤمنین بر برخی دیگر.
در مجموع از تدبّر در آیاتی که در زمینه ولایت در قرآن کریم وجود دارد می‌توان پی برد که: اولاً اگر چه در قرآن، نفی ولایت از غیر خداوند شده است، ولی با بررسی کامل آیاتی که پیرامون ولایت وجود دارد، ولایت را برای غیرخداوند نیز ثابت می‌کند، و مشخص می‌شود که منظور از نفی ولایت از غیر خداوند، ولایت بالذات و مستقل است. نه نفی ولایت در طول، و اگر برای غیر خداوند ولایتی در قرآن ثابت شده است، با اذن و اراده‌ی خداوند متعال است. بر این اساس به هیچ وجه نمی‌توان از نفی ولایت‌غیر خدا در قرآن، نفی ولایت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، ائمه معصومین(علیهم السلام)، ولی فقیه و... که در راستای ولایت الهی هستند را نتیجه گرفت.
این بحث در مورد ولایت فقیه هم که بحث امروزین ما است جاری است. این ولایت نه به معنای (ولایت بالذات) است که با آیات قرآنی منافات داشته باشد بلکه ولایت فقیه یعنی اداره‌ی امور جامعه و زعامت سیاسی جامعه که یکی از شئون امامت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم به شمار می‌رفته است و از سوی آن بزرگواران در زمان غیبت به فقیه واجدالشرایط واگذار شده است. او کسی است که از شایستگی‌های لازم در سه بُعد فقاهت، عدالت و تدبیر برخوردار است و عهده‌دار امور جامعه است. در مجموع می‌توان گفت ولایت بشری و از جمله ولی فقیه که عهده‌دار حکومت در عصر غیبت است، در طول و امتداد ولایت خداوند است. بدین معنا که خداوند ولایت را که بالاصالة و بالذات از آنِ اوست، به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) تفویض نموده و ایشان نیز به ائمه معصومین(علیهم السلام) و آن بزرگواران به فقهای جامع‌الشرایط واگذار نموده‌اند. بنابر این چنین ولایتی که از جانب خداوند است، هرگز ولایت غیر خدا نیست.
کدامیک از دو نتیجه گیری صحیح است؟
حال پس از این مقدمه می‌توان به پاسخ‌دهی به سؤالات مطرح شده پرداخت. در پاسخ به سؤال اول باید گفت که در یک جامعه آرمانی دینی هر دو برداشت صحیح خواهد بود. یعنی یک جامعه را زمانی می‌توان به حق دینی دانست که اولاً حاکمان آن مأذون از جانب خداوند باشند و ثانیاً قانون الهی در جامعه حکمفرما باشد. ولی در مراتب بعدی پذیرش حداقل ممکن هم می‌تواند ما را به جامعه دینی نزدیک کند، حال یا حکومت حاکمان الهی، یا اجرای قانون الهی توسط دیگران، ولی جامعه مطلوب دینی زمانی است که هر دو مؤلفه در آن جاری باشد. بنابراین می‌توان گفت تضادی بین این دو برداشت از گزاره مطرح شده وجود ندارد.
آیا نتیجه اول از خلط ولایت در تشریع و ولایت بر تشریع نشأت نگرفته است؟
از این روی که پاسخ به سؤال اول مثبت بود به نظر میاید در نگاه شما این سؤال دیگر مصداق پیدا نکند. چرا که پاسخ منفی به سؤال اول زمینه‌ساز سؤالات بعدی است. اما برای تبیین و توضیح بیشتر لازم می‌دانیم به واکاوی تفاوت میان این دو نوع از ولایت بپردازیم:
(ولایت‌بر تشریع‌) همان ولایت ‌بر قانونگذاری و تشریع احکام است؛ یعنی این‌که کسی، سرپرست جعل قانون و وضع‌کننده اصول و مواد قانونی باشد. این ولایت که در حیطه قوانین است و نه در دایره موجودات واقعی و تکوینی، اگر چه نسبت‌به وضع قانون تخلف‌پذیر نیست‌ در مقام امتثال، قابل تخلف و عصیان است. از آن‌جا که تنها قانون کامل و شایسته برای انسان، قانونی است که از سوی خالق انسان و جهان و خدای عالم و حکیم مطلق باشد و لذا، ولایت‌بر تشریع و قانونگذاری، منحصر به ذات اقدس اله. اما (ولایت تشریعی‌) یا ولایت در تشریع، نوعی سرپرستی است که نه ولایت تکوینی است و نه ولایت‌بر تشریع و قانون، بلکه ولایتی است در محدوده تشریع و تابع قانون الهی که خود بر دو قسم است: یکی ولایت‌بر محجوران و دیگری ولایت‌بر جامعه خردمندان که از آن به ولایت فقیه یاد می‌کنند.
ولایت فقیه، به عنوان یکی از اقسام ولایت تشریعی، تفاوت اساسی با (ولایت‌بر محجوران‌) دارد؛زیرا مربوط به اداره جامعه اسلامی، اجرای احکام اسلامی، تامین مصالح مادی و معنوی جامعه اسلامی، حفظ نظام و کشور در برابر دشمنان، حفظ وحدت، تقویت خردمندی و دینداری و کمال‌یابی است. ولایت بر جامعه خردمندان و امت اسلامی، با تقویت اندیشه و انگیزه، آنان را به حرکت و قیام برای خدا و تحقق ارزش‌های اسلامی دعوت می‌نماید ولذا مردم، (مصدر کار) می‌باشند، چنانکه هدف همه پیامبران الهی همین بوده است: (لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط‌). قیام مردم به قسط و عدل، یکی از اهداف ولایت فقیه است که هر عاقل و خردمندی، آن را نیکو و بلکه ضروری می‌داند. در جامعه اسلامی، کارهای شخصی را خود افراد خردورز انجام می‌دهند و کارهایی که به اصل مکتب برمی‌گردد و یا جنبه عمومی دارد، والی مسلمین، آنها را به نحو مباشرت یا سببیت انجام می‌دهد.
بنابر آنچه گذشت، ولایت فقیه، به عنوان فردی که جواز امر و نهی دارد، نه از سنخ ولایت تکوینی است و نه از سنخ ولایت‌بر تشریع و قانونگذاری و نه از نوع ولایت بر محجوران و مردگان; بلکه ولایتی تشریعی، به معنای ولایت مدیریتی بر جامعه اسلامی است که به منظور اجرای احکام و تحقق ارزش‌های دینی و شکوفا ساختن استعدادهای افراد جامعه و رساندن آنان به کمال و تعالی در خور خویش صورت می‌گیرد.
از آنچه گفته شد، این نکته روشن گردید که ربوبیت، عبودیت، و ولایت و حکومت، همگی اختصاص به خالق و آفریننده انسان دارد و اگر انبیاء و مرسلین و ائمه(علیهم‌السلام) ولایت تکوینی و یا ولایت تشریعی و حکومت‌بر جامعه بشری دارند، این ولایت‌ها، ظهوری از ولایت‌خدا و به اذن و فرمان اوست و اگر در عصر غیبت نیز برای فقیه جامع‌الشرایط، ولایت و مدیریتی در محدوده تشریع و قانون اسلام بر جامعه مسلمین وجود دارد، آن نیز باید به اذن و فرمان خداوند باشد وگرنه، همان طور که گفته شد، انسان‌ها آزاد آفریده شده‌اند و هیچ انسانی سرپرست انسان دیگر نیست.
لازم به ذکر است که با توجه به این‌که گفته شده در یک جامعه آرمانی دینی لازم است هر دو گزاره مطرح شده وجود داشته باشد، این تفکیک معنایی در جواب سؤال مذکور تأثیری ندارد.
آیا ولایت در تشریع از مصادیق امر و نهی بر انسان ها است؟آیا ولایت در تشریع مستلزم اذن شارع و نصب از جانب اوست؟ آیا اقتضای حکومت، ولایت در تشریع است؟
هرگونه امر و نهی بر انسان‌ها نیازمند داشتن حق ولایت بر آن‌ها است. بنابراین یکی از شئونات ولایت تشریعی، جواز امر و نهی بر انسان‌ها است. از آن‌جا که هرگونه ولایت برای غیر خداوند چنان‌که در مقدمه هم ذکر شد، نیازمند اذن و نصب الهی، و استنباط آن از متون دینی اعم از قرآن، حدیث و عقل است. بنابراین ولایت چه در تکوین و چه در تشریع مستلزم اذن شارع مقدس است و به نظر می‌آید مطابق دستورات دینی یکی از شئون مهم دین بحث سیاسی آن است که در بخش نوع حاکمان خود را نشان می‌دهد و از کلیت نگرش اسلامی خارج نیست بنابراین در چاچوب دین قرارداشته و لازم است تحت ولایت الهی باشد. چرا که خداوند متعال شرک و ولایت غیرالهی را در هیج بخشی از حیات انسانی همچون عرصه حکومت سیاسی، قبول نمی‌کند.
جهت مطالعه‌ی بیشتر در این زمینه می‌توانید به کتاب‌های؛ (ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت) اثر آیة‌الله جوادی آملی، صص 122 و 147، و کتاب (فقه سیاسی) نوشته آیت‌الله عباسعلی عمید زنجانی، ج 2، صص 352 – 362 ، و نیز کتاب (اندیشه سیاسی اسلام ) اثر علامه مصباح یزدی مراجعه نمایید.
(لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100107456)





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین