حد و مرز وطن دوستی و میهن دوستی کجاست؟ آیا مشکلی دارد که انسان هم دوستدار میهن و خاک و کشور خود باشد و آن را نسبت به جاهای دیگر دنیا مثل افغانستان و عراق و ... بیشتر دوست داشته باشد و هم دیندار باشد؟ با سلام دوست گرامی به نکته بسیار مهمی اشاره فرمودید مسئله ای که در درون سوال شما مستتر است هویت نام دارد. و در ورای آن هویت ملی مطرح است. ابتدا به تعریف دو واژه ،اهمیت ان ،و اینکه آیا هویت دینی با هویت ایرانی در تضاد و تضاهم است می پردازیم فرهنگ معین واژهی هویت را چنین تعریف کرده است: آنچه که موجب شناسایی شخص باشد؛ یعنی آنچه که باعث تمایز یک فرد از دیگری باشد . مهمترین کارکرد هویت ایجاد (پیوستگی و همانندی) است . در شکل دهی ، ساماندهی و سازماندهی هویت هر فرد ، دو عنصر دخالت دارد .که عبارتند از :تعریف ما از خود و تعریف ما از دیگران .نکته قابل توجه آن است که هویت در هر سطحی در مقابل غیر مطرح می شود . هویت ملی فرایند پاسخ گویی آگاهانه یک ملت به پرسش هایی پیرامون خود ، گذشته ، کیفیت ، زمان ، تعلق و خاستگاه اصلی و دائمی ، حوزه تمدنی ، جایگاه سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و ارزش های مهم از هویت تاریخی خود است . همچنین هویت ملی را می توان مجموعه ای از نشانه ها و آثار مادی ، زیستی ، فرهنگی ، روانی دانست که سبب تفاوت جوامع از هم می شود.هویت ملی اصلی ترین حلقه ارتباطی بین هویت های خاص محلی و هویت های عام فراملی است و مفهومی متحول ، تکامل یافته و پویا دارد .به این ترتیب ، هویت های فراملی پیوسته در تکمیل و باز تولید هویت ملی موثر هستند .. اما در خصوص مسئله ای که شما بیان فرمودید اگر در براورد هویتی نگاه ما پان ایرانیسم باشد (اعتقاد به هویت باستانی و اسلام زدایی) همانطور که در رژیم گذشته تحت عنوان گفتمان ناسیونالیسم پهلوی مطرح می شد جای اشکال است چون از لحاظ نژادی در مقابل اعراب و اسلام قرار می گیرد. به همان میزان اگر رویکرد هویتی منجر به حذف فرهنگ ایران و تاریخ آن باشد دوباره از آن سوی بام بر زمین می خوریم.هویتی ایرانی و اسلامی در کنار یکدیگر موجبات تقویت هویت ملی و اتحاد ملی اند. اسلام با گرایشات ناسیونالسیتی مخالف است .ناسیونالسم در درون خود نژاد گرایی ،تقابل با اقوام و اقلیت را دارد. شاید کسانی که در مقابل هویت ایرانی جبهه می گیرند نا خوداگاه برداشت پان ایرانیستی که در رژیم شاه بود را قیاس می گیرند در صورتی که چنین نیست.طبق حدیث که شما هم به آن اشاره کردید .میهن دوستی پسندیده است و میهن پرستی با برداشتهای شووینیستی که در مقابل دیگر اقوام و ملتها قرار می گیرد مذموم. استاد مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایرانیان به ظرافت تمام این مباحث را مطرح می کند در ثانی ایرانیان تنها ملتی هستند که در طول تاریخ نامشان به نیکی در هر سه کتب آسمانی اشاره شده است در آیات هشتادوسه تا نودوهفت از سوره کهف اشاره به ذوالقرنین می شود که خداوند علم، حکمت و قدرت را در اختیار او قرار داد . دو تفسیر گرانبهای قرآن کریم (تفسیر المیزان جلد سیزده صفحه 539) و (تفسیر نمونه جلد دوازده صفحه 543) ذوالقرنین را کورش می داند. فراموش نکنید ابراز ارادت به ایران نه تنها بد نیست بلکه آب و خاک هر فرد ، هویت اوست و تضادی بین اسلام و ایران نیست بلکه ایرانیان بهتر از دیگر ملتها اسلام را شناختند و در نشر گسترش آن سهم بی نظیری داشتند.باید اشاره کرد هرچند باید به کشور و میهن خود وفادار بود ولی اشتباهات گذشتگان را نباید ماییه فخر و مباهات دانست.مثل اعتقاد برخی از ملی گرایان به نظام منوکراسی شاهنشاهی . و حد و مرز این میهن دوستی باید مجزا از ناسیونالسم که در مقابل دیگر اقوام و ملتها ی دیگر قرار می گیرد باشد در خصوص حدیث حب الوطن من الایمان شیخ بهایی شعری زیبا سروده اند ،که اگر مطالعه بفرمایید مستفیض خواهید بود. عده ای از این حدیث برداشتهای جغرافیایی دارند و عده ای بابینش مذهبی و عرفانی وطن را سرای حضرت دوست می دانند در پایان نظر شما را به بیانات مقام معظم رهبری در سفر اخیرشان به شیراز جلب می کنم از یک منظر، این آثار(تخت جمشید) متعلق به جباران تاریخ ایران است و نفرت از استبداد و جباریت، اینگونه آثار را در چشم و دل انسانها از جمله متدینین، بی جاذبه میکند اما از جنبه مثبت، نباید فراموش کرد که این آثار، به هرحال محصول سرپنجه هنرمند، ذهن خلاق، روحیه بلند نظر و (ذوق و ابتکار ایرانی) است و این واقعیات، تخت جمشید و دیگر آثار تاریخی را در سراسر کشور، مایه افتخار ملت ایران ” خدمتگزاری حقیقی مسئولان و مدیران رده های مختلف کشور به ملت، و همت و آمادگی مردم، آینده روشن این کشور را به فضل پروردگار، تضمین میکند... “ و جزو مفاخر تاریخی این کشور قرار میدهد). ایشان با اشاره به تلاش برخی کشورها برای ایجاد مفاخر مصنوعی تاریخی تأکید کردند: (مفاخر حقیقی تاریخ ملت ایران، موجب تقویت اعتماد به نفس ملی است و لازم است مورد توجه بیشتر قرار گیرد). حضرت آیت الله خامنهای در تبیین اوجگیری ذوق و هنر ملت ایران در دوران بعد از اسلام خاطرنشان کردند: (ما به مفاخر تاریخی قبل از اسلام نیز به عنوان نشانههای هنر ایرانی افتخار میکنیم اما واقعیت و تحقیق علمی نشان میدهد که (تمدن، هنر، فرهنگ و دانشی) که ایرانیان در قرون 4 و 5 هجری یعنی بعد از اسلام به آن دست یافتند قبل از اسلام هرگز سابقه نداشته و این اوجگیری به برکت اسلام بودهاست). این فرمایش رهبری به وضوح آشکار می کند که ما هرچند به مواهب فرهنگی و تاریخی خود مفتخریم ،اما در سایه اسلام به فرهنگ و تمدنی متعالی نائل آمدیم. پس یقیناً میهن دوستی اگر جنبه ناسیونالیستی نداشته باشد عقلانی و بدیهی است.ما مسلمانیم و ایرانی ، مردان نیک بسیاری از این سرزمین سنت و دین پیامبر خدا را یاری کردند و حرمت عزیزان اهل بیتش را از جان نیز بیشتر دوست می دارند. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 56/100120448)
حد و مرز وطن دوستی و میهن دوستی کجاست؟ آیا مشکلی دارد که انسان هم دوستدار میهن و خاک و کشور خود باشد و آن را نسبت به جاهای دیگر دنیا مثل افغانستان و عراق و ... بیشتر دوست داشته باشد و هم دیندار باشد؟
حد و مرز وطن دوستی و میهن دوستی کجاست؟ آیا مشکلی دارد که انسان هم دوستدار میهن و خاک و کشور خود باشد و آن را نسبت به جاهای دیگر دنیا مثل افغانستان و عراق و ... بیشتر دوست داشته باشد و هم دیندار باشد؟
با سلام
دوست گرامی به نکته بسیار مهمی اشاره فرمودید مسئله ای که در درون سوال شما مستتر است هویت نام دارد. و در ورای آن هویت ملی مطرح است. ابتدا به تعریف دو واژه ،اهمیت ان ،و اینکه آیا هویت دینی با هویت ایرانی در تضاد و تضاهم است می پردازیم فرهنگ معین واژهی هویت را چنین تعریف کرده است: آنچه که موجب شناسایی شخص باشد؛ یعنی آنچه که باعث تمایز یک فرد از دیگری باشد . مهمترین کارکرد هویت ایجاد (پیوستگی و همانندی) است . در شکل دهی ، ساماندهی و سازماندهی هویت هر فرد ، دو عنصر دخالت دارد .که عبارتند از :تعریف ما از خود و تعریف ما از دیگران .نکته قابل توجه آن است که هویت در هر سطحی در مقابل غیر مطرح می شود . هویت ملی فرایند پاسخ گویی آگاهانه یک ملت به پرسش هایی پیرامون خود ، گذشته ، کیفیت ، زمان ، تعلق و خاستگاه اصلی و دائمی ، حوزه تمدنی ، جایگاه سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و ارزش های مهم از هویت تاریخی خود است . همچنین هویت ملی را می توان مجموعه ای از نشانه ها و آثار مادی ، زیستی ، فرهنگی ، روانی دانست که سبب تفاوت جوامع از هم می شود.هویت ملی اصلی ترین حلقه ارتباطی بین هویت های خاص محلی و هویت های عام فراملی است و مفهومی متحول ، تکامل یافته و پویا دارد .به این ترتیب ، هویت های فراملی پیوسته در تکمیل و باز تولید هویت ملی موثر هستند .. اما در خصوص مسئله ای که شما بیان فرمودید اگر در براورد هویتی نگاه ما پان ایرانیسم باشد (اعتقاد به هویت باستانی و اسلام زدایی) همانطور که در رژیم گذشته تحت عنوان گفتمان ناسیونالیسم پهلوی مطرح می شد جای اشکال است چون از لحاظ نژادی در مقابل اعراب و اسلام قرار می گیرد. به همان میزان اگر رویکرد هویتی منجر به حذف فرهنگ ایران و تاریخ آن باشد دوباره از آن سوی بام بر زمین می خوریم.هویتی ایرانی و اسلامی در کنار یکدیگر موجبات تقویت هویت ملی و اتحاد ملی اند. اسلام با گرایشات ناسیونالسیتی مخالف است .ناسیونالسم در درون خود نژاد گرایی ،تقابل با اقوام و اقلیت را دارد. شاید کسانی که در مقابل هویت ایرانی جبهه می گیرند نا خوداگاه برداشت پان ایرانیستی که در رژیم شاه بود را قیاس می گیرند در صورتی که چنین نیست.طبق حدیث که شما هم به آن اشاره کردید .میهن دوستی پسندیده است و میهن پرستی با برداشتهای شووینیستی که در مقابل دیگر اقوام و ملتها قرار می گیرد مذموم. استاد مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایرانیان به ظرافت تمام این مباحث را مطرح می کند در ثانی ایرانیان تنها ملتی هستند که در طول تاریخ نامشان به نیکی در هر سه کتب آسمانی اشاره شده است در آیات هشتادوسه تا نودوهفت از سوره کهف اشاره به ذوالقرنین می شود که خداوند علم، حکمت و قدرت را در اختیار او قرار داد . دو تفسیر گرانبهای قرآن کریم (تفسیر المیزان جلد سیزده صفحه 539) و (تفسیر نمونه جلد دوازده صفحه 543) ذوالقرنین را کورش می داند. فراموش نکنید ابراز ارادت به ایران نه تنها بد نیست بلکه آب و خاک هر فرد ، هویت اوست و تضادی بین اسلام و ایران نیست بلکه ایرانیان بهتر از دیگر ملتها اسلام را شناختند و در نشر گسترش آن سهم بی نظیری داشتند.باید اشاره کرد هرچند باید به کشور و میهن خود وفادار بود ولی اشتباهات گذشتگان را نباید ماییه فخر و مباهات دانست.مثل اعتقاد برخی از ملی گرایان به نظام منوکراسی شاهنشاهی . و حد و مرز این میهن دوستی باید مجزا از ناسیونالسم که در مقابل دیگر اقوام و ملتها ی دیگر قرار می گیرد باشد در خصوص حدیث حب الوطن من الایمان شیخ بهایی شعری زیبا سروده اند ،که اگر مطالعه بفرمایید مستفیض خواهید بود. عده ای از این حدیث برداشتهای جغرافیایی دارند و عده ای بابینش مذهبی و عرفانی وطن را سرای حضرت دوست می دانند در پایان نظر شما را به بیانات مقام معظم رهبری در سفر اخیرشان به شیراز جلب می کنم از یک منظر، این آثار(تخت جمشید) متعلق به جباران تاریخ ایران است و نفرت از استبداد و جباریت، اینگونه آثار را در چشم و دل انسانها از جمله متدینین، بی جاذبه میکند اما از جنبه مثبت، نباید فراموش کرد که این آثار، به هرحال محصول سرپنجه هنرمند، ذهن خلاق، روحیه بلند نظر و (ذوق و ابتکار ایرانی) است و این واقعیات، تخت جمشید و دیگر آثار تاریخی را در سراسر کشور، مایه افتخار ملت ایران ” خدمتگزاری حقیقی مسئولان و مدیران رده های مختلف کشور به ملت، و همت و آمادگی مردم، آینده روشن این کشور را به فضل پروردگار، تضمین میکند... “ و جزو مفاخر تاریخی این کشور قرار میدهد). ایشان با اشاره به تلاش برخی کشورها برای ایجاد مفاخر مصنوعی تاریخی تأکید کردند: (مفاخر حقیقی تاریخ ملت ایران، موجب تقویت اعتماد به نفس ملی است و لازم است مورد توجه بیشتر قرار گیرد). حضرت آیت الله خامنهای در تبیین اوجگیری ذوق و هنر ملت ایران در دوران بعد از اسلام خاطرنشان کردند: (ما به مفاخر تاریخی قبل از اسلام نیز به عنوان نشانههای هنر ایرانی افتخار میکنیم اما واقعیت و تحقیق علمی نشان میدهد که (تمدن، هنر، فرهنگ و دانشی) که ایرانیان در قرون 4 و 5 هجری یعنی بعد از اسلام به آن دست یافتند قبل از اسلام هرگز سابقه نداشته و این اوجگیری به برکت اسلام بودهاست). این فرمایش رهبری به وضوح آشکار می کند که ما هرچند به مواهب فرهنگی و تاریخی خود مفتخریم ،اما در سایه اسلام به فرهنگ و تمدنی متعالی نائل آمدیم. پس یقیناً میهن دوستی اگر جنبه ناسیونالیستی نداشته باشد عقلانی و بدیهی است.ما مسلمانیم و ایرانی ، مردان نیک بسیاری از این سرزمین سنت و دین پیامبر خدا را یاری کردند و حرمت عزیزان اهل بیتش را از جان نیز بیشتر دوست می دارند. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 56/100120448)
- [سایر] خداوند متعال چرا این جهان را خلق نموده است؟ معمولاً جواب این است که مخلوقات عالم مخصوصاً انسانها خدا را بشناسند و او را پرستش نمایند. من فکر میکنم که خداوند متعال جهان هستی را خلق نمود تا ما حضرت محمد(ص) و اهل بیت(ع) را بشناسیم. اگر نظر دوم درست است چرا خدا کارهای زجردهنده را نسبت به آنان انجام داد و اگر اولی درست است چرا آنان را مورد اذیت و آزار قرار داد؟ از یک طرف ما میگوییم که حضرت و خاندان ایشان محبوبترین بندگان نزد خدا هستند و از طرفی سختترین کارها را نسبت به آنان انجام داده است. چرا؟ چرا ما مجرمین خاکی را ساخت و برای هدایت ما به راه راست انوار خود یعنی حضرت و خاندان وی را در بدترین وضعیت قرار داد؟ این مطلب شبیه تمییز کردن گل رز با زغال است. چرا خدا راه درد و رنج در این دنیا را انتخاب نموده است؟ معلوم میشود خدا درد و رنج و زشتی را دوست میدارد و سنت وی بر این استوار است آیا این نحوه تعامل خدا است با کسانی که آنان را دوست میدارد؟ خدا واقعاً چه میخواهد؟ زندگی من در حال حاضر خیلی بحرانی است شاید برای اینکه میخواهم در نظر خدا خوب باشم از اینرو این همه نوع مشکل در زندگی دارم. علما میگویند اگر در زندگی خود بدیها را رها نمایید و با تقوا زندگی کنید با آزمایشها از طرف خدا روبهرو خواهید شد و سختی خواهید دید. اگر زندگانی راحت و همراه با گناه باشد، علما میگویند که در این دنیا معاقب خواهید شد و سختی را خواهید دید. پس چه فرق میکند در هر دو صورت سختی وجود دارد. آیا راهی وجود دارد که با خدا معامله نماییم و به من مجالی دهد که زندگیای را که خودم میخواهم (خوب یا بد) داشته باشم. من طاقت ندارم و نمیتوانم تصوّر کنم که طاقت و توان و کردار و رفتار معصومین(ع) را داشته باشم و حتی در حد خاک پای آنها باشم... .
- [سایر] با سلام خدمت شما که وقت و نیروی خود راصرف پاسخ دادن به پرسش های مردم برای کمک به آنها در جهت دست یافتن به راه حل مناسبشان می کنید پیشاپیش از خداوند متعال پیشرفت و موفقیت شما را در این زمینه خواهانم مطلبی را که می خواهم با شما به عنوان یک کارشناس در میان بگذارم مشکلی است که شاید به شکلهای گوناگون در بسیاری از جوانان مخصوصا در جوانان کشور ما وجود دارد منظورم مشکلات جنسی و مسائل مربوط به آن است من نیز از این روند جدا نیستم و درگیر مشکلی هستم که هر لحظه مرا ناتوان تر می سازد چندی پیش این مسئله را با شبکهء پرسمان که یک سایت دانشجویی است در میان گذاشتم آنها نیز لطف کردند و پاسخم را دادند اما این مشکل آن قدر بر روح من چیره گشته که راه حلهای آنها را نتوانستم اجرا کنم چرا که اراده ام بسیار ضعیف شده است مشکلی که در مورد آن می خواستم صحبت کنم کاری است بسیار بسیاربدتر از اعتیاد به مواد مخدر،استمناء!آری درد من این است دردی که هم جسمم را و هم روحم را چند سال مورد حملهء خود قرار داده و تا کنون نتوانسته ام به طور قطعی از پس آن بر بیایم اجازه می خواهم به دلیل اینکه شناخت هر چه بیشتر شخصیت فرد پرسش کننده می تواند به مشاور در جهت ارائهء پاسخی بهتر و جامع تر کمک کند وقتتان را بگیرم و کمی از زندگی ام را برایتان شرح دهم ... باید بگویم به خاطر این که همه فکر می کردند من فرد بسیارپاکی هستم و به خاطر این که قلبا پاک بودم و نظر بدی نسبت به دختران فامیل نداشتم و بسیار از متلک گویی به آنها متنفر بودم همیشه در میان آنها بودم و با آنهابسیار صمیمی تر از هم جنسانم بودم به همین دلیل به من می گفتند مریم خانم در جمع آنها احساس راحتی می کردم و تا اکنون نیز آنها مرا پسری خوب و پاک می دانند به خاطر همین ارتباط پاک احساس بد و شرورانه ای نسبت به آنها نداشتم زمان می گذشت و هر بار که استمناء می کردم بیشتر به درون گمراهی فرو می رفتم هر بار پس از انجام این کار به خودم قول می دادم که دیگر این کار را نکنم و توبه می کردم اما باز این کار تکرار می شد تا همین الان ..... در مقطع پیش دانشگاهی که بودم از یک طرف به نمراتم حساس بودم و از طرفی نگران وضعیت کنکور خود بودم تصمیم گرفتم آن سهل را به دلیل یا بهانهء سنگین بودن درسها و نبود وقت کنکور ندهم و سال آینده با فراغ فکر بیشتری برای کنکور درس بخوانم کارم را خوب شروع کردم و بدون مشورت در چند کلاس کنکور ثبت نام کردم اما هنگامی که دیدم بیشتر به فکر پول هستند تا انتقال مفاهیم انگیزه ام را از دست دادم و دیگر به آن کلاسها نرفتم و تقریبا دیگر درس نخواندم بسیار با خانواده ام درگیر بودم آنها مدام مرا به ادامهء کار تشویق می کردند ولی من مقاومت می کردم زیرا توقعم بالا بود و می خواستم در رشتهء خوبی قبول شوم دلیل این که در این مورد می نویسم این است که می خواهم بگویم یکی از زیانهای استمناء کاهش اراده است من هنگامی که در درسهایم به مشکلی بر می خوردم خیلی سریع ناراحت می شدم و بدتر این که این ناراحتی را به درسهای دیگر نیز می کشاندم و دیگر دوست نداشتم به درس خواندن در آن ساعت ادامه دهم چرا که اراده ام ضعیف شده بود آن سال نیز گذشت وسال تحصیلی جدید را با انگیزه ای قوی شروع کردم در ابتدای شروع کارم چون می دانستم که اگر استمناء را ادامه دهم باز هم سرنوشتم مانند سال گذشته خواهد شد با حال التماس و تضرع پس از نماز به سجده افتادم و قران در بغل از خداوند به زاری خواستم هدایتم کند و مرا از این منجلاب بیرون آورد خداوند نیز با لطف همیشگی که به من داشته است هدایتم کرد هر روز رابطه ام با خداوند بهتر می شد پس از نماز اول وقت مغرب و عشاء هر شب تا شب کنکور به طور مرتب دو صفحه قران را با معنی آن وبا تفکر می خواندم مدت عبادت من یک ساعت به طول می انجامید ولی گذشتن زمان را حس نمی کردم اوایل کار دو سه مرتبه استمناء کردم ولی کم کم این کار را ترک کردم آن قدر خود را به خداوند نزدیک می دیدم که در نماز گریه می کردم و از این که دارم با پروردگار و آفرینندهء خودم صحبت می کنم شور و شعف سراسر وجودم را فرا می گرفت وبا تعجب و شرمندگی به گذشته ام فکرمی کردم جدولی درست کرده بودم که سعود و سقوط اخلاقی را توسط فلشهایی در آن نشان می دادم دائم در حال مراقبهء نفس بودم هر شب بعد از نماز عشاء کل کارهای دیروز و امروزم را مرور می کردم و نکته های مثبت و منفی را یادداشت می کردم تا دیگر بدیها را تکرارنکنم شبهای جمعه را مرتب به حرم می رفتم یک شب حرم خیلی شلوغ بود و من که همیشه دنبال جای خلوتی می گشتم یکی دیگرازبلاهای استمناءگوشه گیری من بود هیچ جای خالی پیدا نکردم و با حالت حزن بسیار به امام رضا ع سلام کردم و با ناراحتی از حرم خارج شدم در مجلسی که به مناسبت چهلم فوت پدربزرگم برگزار شده بود دختر عمه ام به مادرم گفت چند شب پیش احسان را در خواب دیده ام که به حرم رفته و حرم بسیار شلوغ بود و درهای منتهی به ضریح بسته بود و خادمان اجازهء ورود نمی دادند که احسان جلو رفت در را برای او باز کردند وقتی این خواب را شنیدم گریه کردم که چگونه من که آن قدر بد سیرت بودم به کوتاه مدتی آن چنان مورد لطف خداوند قرار گرفته ام که زیر سایهء رحمت امام رضا ع قرار گرفته ام در آن نه ماه که برای کنکور درس می خواندم دعا می کردم که در رشتهء داروسازی در شهر خودم قبول شوم پس از کنکور مانند هر سال تابستان را برای شبکاری به مغازهء تولیدی پدرم رفتم روزی پس از نماز صبح تلفن مغازه به صدا درآمد و صدای پدرم را شنیدم که خبر قبول شدن در رشتهء داروسازی مشهد را به من می داد بسیار خوشحال شدم و نماز شکر خواندم هدف من از درس خواندن رسیدن به پول و ثروت نبود بلکه می خواستم تا پله های پیشرفت را طی کنم و وزیر شوم و به کشور و هم وطنانم خدمت کنم تمام وجودم سرشار از عشق به پیشرفت میهنم بود قبلا مطالعات زیادی در مورد تاریخ باستان ایران و افتخارات آن داشتم و حال پلهء اول را با لطف بسیار خداوند و تلاش خودم با موفقیت طی کرده بودم در تابستان تحقیقی در زمینهء امام زمان ع و وظایف شیعیان ایشان انجام دادم تحقیق بسیار جالبی شده بود باید بگویم در این نه ماه نمازهای ظهرو عصر و مغرب و عشائم را مرتب به مسجد می رفتم به پیشنهاد امام جماعت مسجد محلمان تصمیم گرفتم جمعه شبها آن را برای نمازگزاران آن را ارائه دهم جمعه شبها پس از نماز عشاء بر می خواستم و این تحقیق را می خواندم و حضار با علاقه گوش می کردند خلاصه آدم خوبی شده بودم ولی پس از این که به قول قران کشتی من به ساحل نجات رسیده بود و به هدفم رسیده بودم ارتباطم با خدا ضعیف تر شد و پس از مدتی دوباره با ناسپاسی تمام استمناء کردم و آن را تکرار کردم تا اکنون که در اواخر ترم اول هستم در این چند سال بر اثر این کار همیشه کم بنیه بوده ام مخصوصا این اواخر که به طور جنون آمیزی تقریبا هر دو شب یک باراین کار را می کنم دستهایم می لرزند چشمانم ضعیف شده است در مدت کوتاهی دوبار عینکم را عوض کردم موهایم بسیار نازک و نرم وشکننده شده است و به راحتی و بسیار زیاد می ریزند لبهایم را نا خود آگاه گاز می گیرم مادرم می گوید تازگی ها عصبی شده ای زیاد پلک می زنی انگشتانت را گاز می گیری بر خلاف گذشته اعتماد به نفسم کم شده دیگر نمی توانم در کلاس از استاد سوال بپرسم هنگامی که مطلبی را نمی فهمم و نمی توانم سوال کنم بسیار ناراحت می شوم هنگامی که می خواهم مطلبی را برای هم کلاسی هایم که سی پسر و سی دختر هستند بگویم صورتم به طور محسوسی شروع به لرزش می کند و صدایم بسیار می لرزد چند روز پیش در عین ناباوری دیدم هنگامی که می خواستم چیزی را به دانشجویان یادآوری کنم زیر ناخنهایم کبود شده تمرکزم بر درسهایم بسیار کم شده است سر کلاس که هستم انگار مرده ای بیش نیستم و در دنیایی دیگر سیر می کنم و مرتب ذهنم منحرف می شود و درسها را نمی فهمم در خانه هم هر چه تلاش می کنم بعضی درسها را بفهمم نمی شود و هر روز نگران تر می شوم هر بار تصمیم می گیرم دیگر این کار را نکنم ولی نمی شود دیگر هدفم یادم رفته است دیگر خدا را نمی شناسم و نماز را به زور می خوانم در آیات قران شک می کنم و گاهی اوقات خدا را فاقد نقش در این دنیا می دانم و قران را داستان نمی دانم عاقبتم به کجا می کشد این ها بخشی از زندگی من بود حال امیدم پس از خداوند به شما است خواهش می کنم این برادرتان را اگر بدتان نمی آید کمک کنیدو از تاریکی ها او را دوباره به نور برگردانید خواهش می کنم پاسخی مقطعی به من ندهید و مرا مرحله به مرحله هدایت کنید اگر امثال مرا رها کنید به جای اول خود بر می گردند لطفا مرا راهنمایی کنید در ضمن خوشحال می شوم اگر این نوشته را بدون ذکر نام در معرض دید دیگر کاربران بگذارید چه بسا بخوانند و عبرت بگیرند