باسلام،در روایتی از امام علی(ع)آمده: زمامدار ظالم و ستمگر بهتر از این است که در جامعه هرج و مرج بوجود آید، و نیز آمده مردم ناچارند از حاکم چه عادل و چه ستمگر،یعنی آیا خروج بر حاکم ظالم و اطاعت نکردنش جایز نیست؟پس در زمان امام علی(ع)،یارانش از جمله حجربن عدی در مقابل معاویه ایستادگی میکردند، خوب اگر قیام بر علیه ظالم و ظلمش درست است پس منظور امام از زمامدار ظالم چیست؟در ضمن از پیامبر(ص)پرسیده شده که در برابر حاکم ستمگر وظالم وظیفه چیست،فرموده اند گوش کن و اطاعت کن گرچه بر پشتت بکوبد. با سلام و احترام خدمت شما، در بررسی این موضوع لازم است میان اصل ضرورت حکومت با نوع حکومت تفکیک نمود؛ این کلام حضرت علی(ع) در برابر سخن خوارج بود که با برداشت نادرست ازآیه شریفه (لاحکم الالله) حکومت را تنها از آن خدا دانسته و حکم به نفی حکومت نمودند. حضرت علی(ع) در برابر این استدلال و برداشت نادرست فرمودند: (کلمه حق یراد بها باطل نعم انه لا حکم الا لله و لکن هولاء یقولون لا امره الا لله و انه لابد للناس من امیر بر او فاجر یعمل فی امرته المؤمن و یستمتع فیها الکافر و یبلغ الله فیها الاجل و یجمع به الفی و یقاتل به العدو و تأمن به السبل ...) سخن حقی است که از آن اراده باطل شد آری درست است , فرمانی جز فرمان خدا نیست ولی اینها می گویند زمامداری جز برای خدا نیست , در حالی که مردم به زمامداری نیک یا بد , نیازمندند تا مؤمنان در سایه حکومت به کار خود مشغول و کافران بهرمند شوند و مردم در استقرار حکومت زندگی کنند , به وسیله حکومت بیت المال جمع آوری می گردد و به کمک آن با دشمنان می توان مبارزه کرد و جاده ها امن می شود ...( نهج البلاغه , خطبه چهلم )این کلام حضرت در برابر استدلال نادرست خوارج بر نفی ضرورت حکومت است که حضرت با این بیان , اصل ضرورت وجود حکومت را صرفنظر از نیک یا بد بودن آن تبیین می کنند. به عبارت دیگر حضرت در این سخنان در صدد بیان ضرورت اصل وجود حکومت در مقابل نفی ضرورت آن است نه در مقام بیان معیار حکومت خوب و بد از این رو نمی توان از این سخن حضرت , تساوی و تفاوت نداشتن حکومت خوب و بد یا حاکم فاجر و عادل را برداشت نمود و سخنان حضرت در نهج البلاغه بیانگر معیارهای حکومت خوب و لزوم برپایی آن است که به دو نمونه اشاره می کنیم حضرت در بیانی می فرمایند :( ایها الناس ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بامر الله فیه ) ای مردم سزاوارترین اشخاص به تدبیر امور جامعه و اداره امور امت , آن کسی است که در تحقق حکومت نیرومندتر و در آگاهی از فرمان خدا داناتر باشد .( نهج البلاغه , خطبه 173) همچنین فرمودند :( هم اساس الدین و عماد الیقین الیهم یفی الغالی و بهم یلحق التالی ولهم خصائص حق الولایه ...)خاندان رسول خدا (ص) اساس دین و ستون های یقین می باشند شتاب کننده باید به آنان باز گردد و عقب مانده باید به آنان بپیوندد زیرا ویژگی های حق ولایت به آنها اختصاص دارد ...(نهج البلاغه , خطبه 2) همچنین در قرآن معیارهای زیادی برای حکومت و حاکم مطلوب اسلامی برشمرده از قبیل عدالت ، ایمان و تحقق حاکمیت و فرامین الهی و حکومت های فاقد این معیارها را طاغوت می داند. در تکمیل پاسخ به توضیح زیر توجه نمایید: شیعه مبارزه علیه ظلم و ستم و بی عدالتی را جایز بلکه لازم دانسته و هرگونه تظلم و ظلم پذیری را به شدت مذمت نموده است. براین اساس است که فقهای شیعه نه تنها قیام علیه ظالم و ستمکار را جایز و یا واجب دانسته است بلکه هرگونه همکاری با حکام ظالم را حرام دانسته اند. محقق حلی بعد از ذکر تعدادی از محرمات می فرماید :((یکی از محرمات) کمک به ظالم است...) امام خمینی (ره) نیز می فرماید: (کمک به ظالم در ظلمش بدون هیچ شک وریبی حرام است.) بنابراین تضعیف حاکم ظالم و مبارزه برای سرنگونی وی از وظایف مسلمانان تلقی شده و هرگونه سهل انگاری در این مهم و سازش با ستمکاران مورد مذمت و نکوهش قرار گرفته است. اندیشمندان شیعه برای اثبات مدعای خویش به آیات کریمه و روایات و... تمسک جسته اند. آنها معتقدند که از آیات کریمه الهی و روایات نورانی پیامبرص و ائمه معصومین ع و .... می توان استنباط نمود که قیام علیه ظلم و ظالم و حکومت جور جایز بلکه واجب می باشد. خداوند متعال در سورة هود میفرمایند: (ولا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسّکم النّار) در آیه فوق از رکون به ستمکاران نهی شده است و رکون به سوی ستمکاران، یک نوع اعتمادی است که ناشی از میل و رغبت به آنان باشد، حال چه این رکون در اصل دین باشد، مثل اینکه پارهای از حقایق دین را که به نفع آنان است بگوید، و از آنچه که به ضرر ایشان است دم فرو بندد و افشاء نکند، و چه اینکه در حیات دینی باشد مثل اینکه به ستمکاران اجازه دهد تا به نوعی که دلخواه ایشان است در اداره امور مجتمع دینی مداخله کنند و ولایت امور عامه را به دست گیرند، و چه اینکه ایشان را دوست بدارد و دوستیش منجر به مخالطت و آمیزش با آن شود و در نتیجه در شؤون حیاتی جامعه و یا فردی از افراد اثر سوء بگذارد. آیه شریفه فوق براین امر اشعار دارد که جایز نیست ظالمان و ستمگران متصدی امر حکومت و خلافت شوند و نیز مردم نباید به آنها اعتماد و اتکاء کنند. بنابراین با توجه به نهی از اعتماد و اتکاء براین افراد، استفاده می شود که بر مردم واجب است که در صورت امکان حکّام شرور را از منصب خلافت خلع و عزل و حکومت شایسته و عدالت محور را استقرار بخشد. همچنین احادیث فراوانی دال بر عدم سکوت در مقابل حکّام جور و جواز یا وجوب قیام مسلحانه علیه آنها و اعانه حکّام عدل و معصوم صادر شده است که حاکی از این است که در تفکر شیعه انقلاب در صورتی که در مقابل اهل جور و ظلم و ستم باشد نه تنها جائز، گاهی واجب است، چه آنکه با نگاه کوتاهی به تاریخ امامیه میتوان دریافت که رؤوس نظام شیعی گاهی خود احساس وظیفه نموده و در مقابل اهل جور به مقابله پرداختهاند که نمونه بارز آن قیام سیدالشهداء در مقابل حکومت جور اموی است. در باب عصیان و تمرّد از حکّام جور احادیث فراوانی از طریق شیعه رسیده است به گونهای که میتوان ادعای تواتر معنوی یا اجمالی کرد. مستفاد از این احادیث این است که سرنهادن به امر اهل جور امر مشئوم بوده و فرمانبرداری از آنها مرضیّ خداوند متعال و رسول اکرم (ص) و ائمه هدی نمیباشد، لکن این دسته از احادیث امر به سرنگونی حکومت جور و انقلاب نمیکنند. البته گرهی از احادیث هم در تفکر شیعی وجود دارد که علاوه بر حکم به عدم فرمانبرداری از اهل جور، انقلاب و جهاد علیه آنها را جائز و گاهی هم واجب میشمارند که در ذیل مروری کوتاه بر برخی از آنها خواهیم داشت. 1. رسول اکرم (ص) میفرمایند: (از کسی که خدا را معصیت میکند نباید پیروی کرد) 2. روایت شده است وقتی عثمان از امیرالمؤمنین (ع) مواخذ کرد که چرا از ابوذر که تبعیدی عثمان بود مشایعت کرده ایشان (ع) فرمودند: (هر آنچه که امر کنی و در آن اطاعت از غیر خدا باشد، به خدا که از آن فرمان نخواهم برد.) 3. امام باقر(ع) فرمودند : با ظالمین با بدنهای خویش مبارزه نمایید و با قلبهای خود با آنها دشمنی کنید که قلبهایتان آنها را بعنوان سلطان و حاکم تلقی ننمایند و از آنها مالی را طمع نکنند و اراده کمک به ظلم را نداشته باشند، تا اینکه به امر خدا نائل آیند و از دستورات خداوند اطاعت نمایند. 4. امام صادق(ع) می فرماید : خداوند نمی خواهد زبان گسترش پیدا کند و باز باشد اما دست بسته باشد، بلکه خداوند بسط و گسترش هردو آندو باهم و خود داری آندو را باهم خواستار میباشد. سیره اهل بیت(ع) هم مبارزه با ظالمان بوده است. با گذری بر تاریخ میتوان سیرة رسول (ص) و ائمه اطهار (ع) را در برخورد با جور مسلّم دید. پیکار امیرالمؤمنین با ناکثین، قاسطین و مارقین نمونة بارز این سیره میباشند، نمونه اعلی آن در قیام سیدالشهداء (ع) در مقابل دستگاه جائر و ظالم یزید بن معاویه میباشد که خود گواه نه تنها جواز انقلاب بلکه وجوب آن در برخی موارد میباشد. می توان مدعی شد که متشّرعه نیز چه در زمان حضور و چه در زمان غیبت نیز سیرة عملیشان جدال با زورگویان و حکّام جور بوده و این سیره در موارد مختلف مورد تأیید ائمه اطهار (ع) بوده است و کاشف از رأی معصوم بوده و حجت میباشد. نمونه اینگونه قیامها قیام و انقلاب زید بن علی بن حسین و خروج وی علیه هشام بن عبد الملک می باشد که مورد تأیید ائمه اطهار (ع) و علمای بزرگوار ما بوده است. نمونه دیگر قیام و انقلاب حسین بن علی بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب، شهید فخ است که در مدینه علیه خلافت موسای هادی قیام کرد و در فخ- که نام محل یا چاهی در یک فرسنگی مکه است- به شهادت رسید. از طرف ائمه ما (ع) حدیثی که ظهور در مذمت وی داشته باشد نرسیده است. بلکه روایتهای بسیار زیادی رسیده که دلالت بر تقدیس وی و تمجید از قیام او دارد. قیام توابیّن، قیام مختار و... نیز نمونه های قیام علیه ظلم و حکومت ظالم و جائر می باشند. قیام عبدالله بن زبیر علیه سلطنت اموی، قیام مردم مدینه و قیام عمومی مردم علیه حجاج، قیام محمد بن عبدالله محض، قیام ابراهیم بن عبدالله و دیگران نیز مواردی از سیره متشرّعین میباشند. این قیام ها در زمان ائمه ع بوقوع پیوستند اما نه تنها آنها مسلمانان را از اغلب این قیامها بر حذر نداشتند بلکه تصریحا و یا تلویحا آنها را تأیید نمودند. از مجموع این ادله می توان اثبات نمود که رویکرد شیعه مبارزه با ظلم و حکام جائر وظالم می باشد. مبارزه با حاکم ظالم صورت های گوناگونی دارد گاهی بصورت امتناع از همکاری و پذیرفتن مسولیت از طرف آنها، گاهی نیز بصورت خود داری از دستورات آنها و گاهی نیز با وجود شرایط قیام علیه حاکم جائر جهت براندازی حکومت وی می باشد. بر این اساس اگر حاکم انحراف اساسی و کلی پیدا کرد و پیروی از هواهای نفسانی و استبداد اساس حکومت وی گردید، به گونهای که به حکومت وی حکومت (جور و فساد) صادق آید و عنوان (طاغوت) بر آن منطبق شود، در این هنگام مراتب امر به معروف و نهی از منکر باید عملی گردد. و چه بسا نوبت به مبارزۀ مسلحانه و ساقط کردن حکومت وی و اقامۀ دولت حق به جای وی نیز برسد. نکته پایانی اینکه روایتی که از پیامبر(ص) نقل کردید، در منابع اهل سنت آمده است و با توجه به اینکه مشهور دانشمندان و فقهای مذاهب چهارگانه اهل سنت معتقدندکه اطاعت از حاکم گرچه جائر باشد واجب و قیام وشورش علیه وی جایز نبوده بلکه حرام می باشد، بنابراین بر چنین روایاتی استناد می کنند. این در حالی است که تشیع چنین دیدگاهی ندارد.
باسلام،در روایتی از امام علی(ع)آمده: زمامدار ظالم و ستمگر بهتر از این است که در جامعه هرج و مرج بوجود آید، و نیز آمده مردم ناچارند از حاکم چه عادل و چه ستمگر،یعنی آیا خروج بر حاکم ظالم و اطاعت نکردنش جایز نیست؟پس در زمان امام علی(ع)،یارانش از جمله حجربن عدی در مقابل معاویه ایستادگی میکردند، خوب اگر قیام بر علیه ظالم و ظلمش درست است پس منظور امام از زمامدار ظالم چیست؟در ضمن از پیامبر(ص)پرسیده شده که در برابر حاکم ستمگر وظالم وظیفه چیست،فرموده اند گوش کن و اطاعت کن گرچه بر پشتت بکوبد.
باسلام،در روایتی از امام علی(ع)آمده: زمامدار ظالم و ستمگر بهتر از این است که در جامعه هرج و مرج بوجود آید، و نیز آمده مردم ناچارند از حاکم چه عادل و چه ستمگر،یعنی آیا خروج بر حاکم ظالم و اطاعت نکردنش جایز نیست؟پس در زمان امام علی(ع)،یارانش از جمله حجربن عدی در مقابل معاویه ایستادگی میکردند، خوب اگر قیام بر علیه ظالم و ظلمش درست است پس منظور امام از زمامدار ظالم چیست؟در ضمن از پیامبر(ص)پرسیده شده که در برابر حاکم ستمگر وظالم وظیفه چیست،فرموده اند گوش کن و اطاعت کن گرچه بر پشتت بکوبد.
با سلام و احترام خدمت شما، در بررسی این موضوع لازم است میان اصل ضرورت حکومت با نوع حکومت تفکیک نمود؛ این کلام حضرت علی(ع) در برابر سخن خوارج بود که با برداشت نادرست ازآیه شریفه (لاحکم الالله) حکومت را تنها از آن خدا دانسته و حکم به نفی حکومت نمودند. حضرت علی(ع) در برابر این استدلال و برداشت نادرست فرمودند: (کلمه حق یراد بها باطل نعم انه لا حکم الا لله و لکن هولاء یقولون لا امره الا لله و انه لابد للناس من امیر بر او فاجر یعمل فی امرته المؤمن و یستمتع فیها الکافر و یبلغ الله فیها الاجل و یجمع به الفی و یقاتل به العدو و تأمن به السبل ...) سخن حقی است که از آن اراده باطل شد آری درست است , فرمانی جز فرمان خدا نیست ولی اینها می گویند زمامداری جز برای خدا نیست , در حالی که مردم به زمامداری نیک یا بد , نیازمندند تا مؤمنان در سایه حکومت به کار خود مشغول و کافران بهرمند شوند و مردم در استقرار حکومت زندگی کنند , به وسیله حکومت بیت المال جمع آوری می گردد و به کمک آن با دشمنان می توان مبارزه کرد و جاده ها امن می شود ...( نهج البلاغه , خطبه چهلم )این کلام حضرت در برابر استدلال نادرست خوارج بر نفی ضرورت حکومت است که حضرت با این بیان , اصل ضرورت وجود حکومت را صرفنظر از نیک یا بد بودن آن تبیین می کنند. به عبارت دیگر حضرت در این سخنان در صدد بیان ضرورت اصل وجود حکومت در مقابل نفی ضرورت آن است نه در مقام بیان معیار حکومت خوب و بد از این رو نمی توان از این سخن حضرت , تساوی و تفاوت نداشتن حکومت خوب و بد یا حاکم فاجر و عادل را برداشت نمود و سخنان حضرت در نهج البلاغه بیانگر معیارهای حکومت خوب و لزوم برپایی آن است که به دو نمونه اشاره می کنیم حضرت در بیانی می فرمایند :( ایها الناس ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بامر الله فیه ) ای مردم سزاوارترین اشخاص به تدبیر امور جامعه و اداره امور امت , آن کسی است که در تحقق حکومت نیرومندتر و در آگاهی از فرمان خدا داناتر باشد .( نهج البلاغه , خطبه 173) همچنین فرمودند :( هم اساس الدین و عماد الیقین الیهم یفی الغالی و بهم یلحق التالی ولهم خصائص حق الولایه ...)خاندان رسول خدا (ص) اساس دین و ستون های یقین می باشند شتاب کننده باید به آنان باز گردد و عقب مانده باید به آنان بپیوندد زیرا ویژگی های حق ولایت به آنها اختصاص دارد ...(نهج البلاغه , خطبه 2) همچنین در قرآن معیارهای زیادی برای حکومت و حاکم مطلوب اسلامی برشمرده از قبیل عدالت ، ایمان و تحقق حاکمیت و فرامین الهی و حکومت های فاقد این معیارها را طاغوت می داند. در تکمیل پاسخ به توضیح زیر توجه نمایید: شیعه مبارزه علیه ظلم و ستم و بی عدالتی را جایز بلکه لازم دانسته و هرگونه تظلم و ظلم پذیری را به شدت مذمت نموده است. براین اساس است که فقهای شیعه نه تنها قیام علیه ظالم و ستمکار را جایز و یا واجب دانسته است بلکه هرگونه همکاری با حکام ظالم را حرام دانسته اند. محقق حلی بعد از ذکر تعدادی از محرمات می فرماید :((یکی از محرمات) کمک به ظالم است...) امام خمینی (ره) نیز می فرماید: (کمک به ظالم در ظلمش بدون هیچ شک وریبی حرام است.) بنابراین تضعیف حاکم ظالم و مبارزه برای سرنگونی وی از وظایف مسلمانان تلقی شده و هرگونه سهل انگاری در این مهم و سازش با ستمکاران مورد مذمت و نکوهش قرار گرفته است. اندیشمندان شیعه برای اثبات مدعای خویش به آیات کریمه و روایات و... تمسک جسته اند. آنها معتقدند که از آیات کریمه الهی و روایات نورانی پیامبرص و ائمه معصومین ع و .... می توان استنباط نمود که قیام علیه ظلم و ظالم و حکومت جور جایز بلکه واجب می باشد. خداوند متعال در سورة هود میفرمایند: (ولا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسّکم النّار) در آیه فوق از رکون به ستمکاران نهی شده است و رکون به سوی ستمکاران، یک نوع اعتمادی است که ناشی از میل و رغبت به آنان باشد، حال چه این رکون در اصل دین باشد، مثل اینکه پارهای از حقایق دین را که به نفع آنان است بگوید، و از آنچه که به ضرر ایشان است دم فرو بندد و افشاء نکند، و چه اینکه در حیات دینی باشد مثل اینکه به ستمکاران اجازه دهد تا به نوعی که دلخواه ایشان است در اداره امور مجتمع دینی مداخله کنند و ولایت امور عامه را به دست گیرند، و چه اینکه ایشان را دوست بدارد و دوستیش منجر به مخالطت و آمیزش با آن شود و در نتیجه در شؤون حیاتی جامعه و یا فردی از افراد اثر سوء بگذارد. آیه شریفه فوق براین امر اشعار دارد که جایز نیست ظالمان و ستمگران متصدی امر حکومت و خلافت شوند و نیز مردم نباید به آنها اعتماد و اتکاء کنند. بنابراین با توجه به نهی از اعتماد و اتکاء براین افراد، استفاده می شود که بر مردم واجب است که در صورت امکان حکّام شرور را از منصب خلافت خلع و عزل و حکومت شایسته و عدالت محور را استقرار بخشد. همچنین احادیث فراوانی دال بر عدم سکوت در مقابل حکّام جور و جواز یا وجوب قیام مسلحانه علیه آنها و اعانه حکّام عدل و معصوم صادر شده است که حاکی از این است که در تفکر شیعه انقلاب در صورتی که در مقابل اهل جور و ظلم و ستم باشد نه تنها جائز، گاهی واجب است، چه آنکه با نگاه کوتاهی به تاریخ امامیه میتوان دریافت که رؤوس نظام شیعی گاهی خود احساس وظیفه نموده و در مقابل اهل جور به مقابله پرداختهاند که نمونه بارز آن قیام سیدالشهداء در مقابل حکومت جور اموی است. در باب عصیان و تمرّد از حکّام جور احادیث فراوانی از طریق شیعه رسیده است به گونهای که میتوان ادعای تواتر معنوی یا اجمالی کرد. مستفاد از این احادیث این است که سرنهادن به امر اهل جور امر مشئوم بوده و فرمانبرداری از آنها مرضیّ خداوند متعال و رسول اکرم (ص) و ائمه هدی نمیباشد، لکن این دسته از احادیث امر به سرنگونی حکومت جور و انقلاب نمیکنند. البته گرهی از احادیث هم در تفکر شیعی وجود دارد که علاوه بر حکم به عدم فرمانبرداری از اهل جور، انقلاب و جهاد علیه آنها را جائز و گاهی هم واجب میشمارند که در ذیل مروری کوتاه بر برخی از آنها خواهیم داشت. 1. رسول اکرم (ص) میفرمایند: (از کسی که خدا را معصیت میکند نباید پیروی کرد) 2. روایت شده است وقتی عثمان از امیرالمؤمنین (ع) مواخذ کرد که چرا از ابوذر که تبعیدی عثمان بود مشایعت کرده ایشان (ع) فرمودند: (هر آنچه که امر کنی و در آن اطاعت از غیر خدا باشد، به خدا که از آن فرمان نخواهم برد.) 3. امام باقر(ع) فرمودند : با ظالمین با بدنهای خویش مبارزه نمایید و با قلبهای خود با آنها دشمنی کنید که قلبهایتان آنها را بعنوان سلطان و حاکم تلقی ننمایند و از آنها مالی را طمع نکنند و اراده کمک به ظلم را نداشته باشند، تا اینکه به امر خدا نائل آیند و از دستورات خداوند اطاعت نمایند. 4. امام صادق(ع) می فرماید : خداوند نمی خواهد زبان گسترش پیدا کند و باز باشد اما دست بسته باشد، بلکه خداوند بسط و گسترش هردو آندو باهم و خود داری آندو را باهم خواستار میباشد. سیره اهل بیت(ع) هم مبارزه با ظالمان بوده است. با گذری بر تاریخ میتوان سیرة رسول (ص) و ائمه اطهار (ع) را در برخورد با جور مسلّم دید. پیکار امیرالمؤمنین با ناکثین، قاسطین و مارقین نمونة بارز این سیره میباشند، نمونه اعلی آن در قیام سیدالشهداء (ع) در مقابل دستگاه جائر و ظالم یزید بن معاویه میباشد که خود گواه نه تنها جواز انقلاب بلکه وجوب آن در برخی موارد میباشد. می توان مدعی شد که متشّرعه نیز چه در زمان حضور و چه در زمان غیبت نیز سیرة عملیشان جدال با زورگویان و حکّام جور بوده و این سیره در موارد مختلف مورد تأیید ائمه اطهار (ع) بوده است و کاشف از رأی معصوم بوده و حجت میباشد. نمونه اینگونه قیامها قیام و انقلاب زید بن علی بن حسین و خروج وی علیه هشام بن عبد الملک می باشد که مورد تأیید ائمه اطهار (ع) و علمای بزرگوار ما بوده است. نمونه دیگر قیام و انقلاب حسین بن علی بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب، شهید فخ است که در مدینه علیه خلافت موسای هادی قیام کرد و در فخ- که نام محل یا چاهی در یک فرسنگی مکه است- به شهادت رسید. از طرف ائمه ما (ع) حدیثی که ظهور در مذمت وی داشته باشد نرسیده است. بلکه روایتهای بسیار زیادی رسیده که دلالت بر تقدیس وی و تمجید از قیام او دارد. قیام توابیّن، قیام مختار و... نیز نمونه های قیام علیه ظلم و حکومت ظالم و جائر می باشند. قیام عبدالله بن زبیر علیه سلطنت اموی، قیام مردم مدینه و قیام عمومی مردم علیه حجاج، قیام محمد بن عبدالله محض، قیام ابراهیم بن عبدالله و دیگران نیز مواردی از سیره متشرّعین میباشند. این قیام ها در زمان ائمه ع بوقوع پیوستند اما نه تنها آنها مسلمانان را از اغلب این قیامها بر حذر نداشتند بلکه تصریحا و یا تلویحا آنها را تأیید نمودند. از مجموع این ادله می توان اثبات نمود که رویکرد شیعه مبارزه با ظلم و حکام جائر وظالم می باشد. مبارزه با حاکم ظالم صورت های گوناگونی دارد گاهی بصورت امتناع از همکاری و پذیرفتن مسولیت از طرف آنها، گاهی نیز بصورت خود داری از دستورات آنها و گاهی نیز با وجود شرایط قیام علیه حاکم جائر جهت براندازی حکومت وی می باشد. بر این اساس اگر حاکم انحراف اساسی و کلی پیدا کرد و پیروی از هواهای نفسانی و استبداد اساس حکومت وی گردید، به گونهای که به حکومت وی حکومت (جور و فساد) صادق آید و عنوان (طاغوت) بر آن منطبق شود، در این هنگام مراتب امر به معروف و نهی از منکر باید عملی گردد. و چه بسا نوبت به مبارزۀ مسلحانه و ساقط کردن حکومت وی و اقامۀ دولت حق به جای وی نیز برسد. نکته پایانی اینکه روایتی که از پیامبر(ص) نقل کردید، در منابع اهل سنت آمده است و با توجه به اینکه مشهور دانشمندان و فقهای مذاهب چهارگانه اهل سنت معتقدندکه اطاعت از حاکم گرچه جائر باشد واجب و قیام وشورش علیه وی جایز نبوده بلکه حرام می باشد، بنابراین بر چنین روایاتی استناد می کنند. این در حالی است که تشیع چنین دیدگاهی ندارد.