چرا بزرگان دین کمک به امر انقلاب اسلامی کردند درحالی که میدانیم اگر کمی وکاستی وستمی در این نظام اسلامی اتفاق بیافتد به پای دین ومذهب وروحانیت نوشته میشود وهمانطور که درحال حاضر نقصانهارا به پای دین میزنند،امااگر دردولت جائر کمی وکاستی باشد به پای دولتمردان زده میشود،بنا براین به این نتیجه میرسیم که بهتراست حکومت عادی باشد(سوسیال)ودین وجهه وشان وعملکرد و تاثیرگذاری خود راداشته باشد تا اینکه حکومت اسلامی باشد اما خود دین لطمه ببیندوتاثیرگذاریش درحدصفر بشود،وآن هدفی که انقلابیّون بدنبال آن بودند برزمین بماند وپایمال شود؟
چرا بزرگان دین کمک به امر انقلاب اسلامی کردند درحالی که میدانیم اگر کمی وکاستی وستمی در این نظام اسلامی اتفاق بیافتد به پای دین ومذهب وروحانیت نوشته میشود وهمانطور که درحال حاضر نقصانهارا به پای دین میزنند،امااگر دردولت جائر کمی وکاستی باشد به پای دولتمردان زده میشود،بنا براین به این نتیجه میرسیم که بهتراست حکومت عادی باشد(سوسیال)ودین وجهه وشان وعملکرد و تاثیرگذاری خود راداشته باشد تا اینکه حکومت اسلامی باشد اما خود دین لطمه ببیندوتاثیرگذاریش درحدصفر بشود،وآن هدفی که انقلابیّون بدنبال آن بودند برزمین بماند وپایمال شود؟ دانشجوی محترم ابتدا از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب کرده اید از شما سپاسگذاریم . پاسخ سوال اول شما یعنی علت کمک کردن بزرگان دین به انقلاب اسلامی ، با کمی تامل در ماهیت انقلاب یعنی اسلامی بودن آن خود به خود مشخص است ، در واقع کمک و یاری بزرگان دین به انقلاب اسلامی با توجه به ماهیت دینی انقلاب ، یک وظیفه و تکلیف تلقی می شود و هیچ ایرادی به آن وجود ندارد ، به ویژه اینکه بزرگان دین که از آنها به (علما) یاد می کنیم وظایفی در جامعه دینی بر عهده دارند که دین بر عهده شان گذاشته است و در جریان انقلاب اسلامی ایران نیز آنان دقیقا به این وظایف عمل نمودند ، به عبارت دیگر علما در جریان انقلاب اسلامی ایران به دو وظیفه سلبی و ایجابی خود عمل نمودند ؛ وظیفه سلبی که شامل مبارزه با طاغوت ، مبارزه با ظلم و ستم ، مبارزه با استعمار و استثمار ملت ها ، از بین بردن زمینه های فساد و تباهی و به اصطلاح منکرات و ... می باشد که همه این وظایف جزء وظایف علما به عنوان رهروان راه انبیاء می باشد چنانکه در قرآن کریم خداوند متعال در زمینه مبارزه انبیاء و علما با طاغوت ها می فرماید : (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‌ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت)(نحل/36) و یا آیات و روایات متعددی مبارزه با ظالمان و ستمگران را وظیفه انبیاء و علما معرفی می کنند چنانکه از تعبیر امام علی ع در این خطبه نهج البلاغه نیز این وظیفه فهمیده می شود که فرمود : (وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَی کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُوم‌)(نهج البلاغه ، خطبه 3) و یا دهها آیه قرآنی که در آنها بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر تاکید می کند و ... که پیش نیاز همه اینها مبارزه با رژیم طاغوت بود . اما از جنبه ایجابی ، یکی از وظایف علما این است که در عصر غیبت زمینه های تشکیل حکومت دینی را فراهم نمایند چرا که اسلام دینی است که توسط پیامبر اسلام به عنوان آخرین پیامبر الهی برای بشریت آمده است و احکام آن احکامی جاودانه می باشند که برای عمل کردن مسلمانان چه در دوران حضور پیامبر و امامان معصوم و چه در دوران غیبت می باشد و نمی توان مدعی شد که این احکام اختصاص به دوران حضور ندارد . از طرفی با مراجعه به احکام دین مبین اسلام در می یابیم که ماهیت برخی از این احکام به گونه ای هستند که برای اجرای آنها ناگزیر از وجود حکومت می باشد ، به عنوان مثال وجود احکام قضایی مستلزم وجود دستگاه قضایی اسلامی می باشد که در راس آن یا امام معصوم حضور داشته باشد و یا قاضی که ماذون به اذن عام یا خاص از جانب امام معصوم باشد و این ضرورت در دوران امروز که حکومت های عرفی ، هر گونه تشکیلات قضایی خارج از سیستم حکومت را تحت عنوان محاضر شرع و امثال اینها بر نمی تابند بیش از گذشته آشکار شده و این حقیقت را اثبات کرده است که با توجه به لزوم اجرای احکام قضایی اسلام ، لازم است حکومت متناسب با چنین احکامی نیز به وجود آید که طبیعتا در راس این حکومت هم باید فردی حضور داشته باشد که مشروعیت دستگاه از جانب وی مستند به امام معصوم باشد و این نیست جز ولی فقیه منصوب و ماذون به نصب عام از جانب امام معصوم ع . همچنین وجود برخی احکام مثل احکام جنگ و جهاد که تنها با وجود حکومت متناسب با این احکام قابل اجرایی شدن است و نیز احکام اقتصادی اسلام که متضمن تشکیلات حکومتی متناسب با این احکام است که تضمین کننده تحقق این احکام در جامعه باشد و ... همه و همه گویای این واقعیت است که تشکیل حکومت دینی اختصاص به دوران حضور ندارد و در دوران غیبت نیز در صورت امکان باید حکومت دینی تشکیل شود و گرنه بسیاری از احکام اسلام بایدتعطیل شوند . نکته جالب تر این است که حتی سایر احکام شرعی که ظاهرا ماهیت اجتماعی و حکومتی ندارند همچون نماز و روزه و ... به گونه ای هستند که هم فراگیر شدن آنها در جامعه و هم مبارزه با اقدامات منفی ای که نسبت به آن صورت می گیرد در گرو وجود یک حکومت دینی می باشد . به عنوان مثال برای جلوگیری از شکسته شدن قبح روزه خواری ، لازم است حکومت دینی وجود داشته باشد که با پدیده روزه خواری علنی در ماه مبارک رمضان برخورد نماید و این برخورد هر چند ممکن است در برخی حکومت های عرفی و سکولار امروزین نیز وجودداشته باشد اما در چنین حکومت هایی هیچ ضمانت اجرایی نداشته و به تدریج و با تشدید فرهنگ سکولاریزم در جهان ، از فروغ آن نیز کاسته خواهد شد ، کما اینکه همین مساله نسبت به پدیده حجاب که روزی خط قرمز جوامع دینی بود رخ داده و در برخی کشورهای اسلامی نه تنها با پدیده بی حجابی برخورد نمی شود بلکه حتی رسما با حجاب اسلامی مبارزه می شود و این قضیه در پرتو حکومت های عرفی و سکولار می تواند روزی به کل شریعت حتی نماز و روزه نیز سرایت نماید . بنا بر این با توجه به جاودانگی شریعت اسلام و لزوم اجرای احکام آن چه در دوران حضور و چه در دوران غیبت از یک سوی و ماهیت برخی احکام آن که مستلزم ضرورت وجود حکومت می باشد از سوی دیگر ، می توان دریافت که ضرورت وجود حکومت دینی تنها اختصاص به دوران حضور نداشته و لازم است در دوران غیبت نیز با فراهم شدن شرایط ، چنین حکومتی ایجاد شود که با توجه به عدم مشروعیت حکومت های غیر ماذون از جانب پروردگار ، لازم است در راس این حکومت کسی قرار بگیرد که نزدیکترین فرد به امام معصوم باشد و او کسی نیست جز ولایت فقیه جامع الشرایط و به همین دلیل علما نیز در کنار سایر مسلمانان وظیفه دارند که زمینه های تشکیل حکومت ولایت فقیه را فراهم نمایند و راز اصلی حمایت آنان از انقلاب اسلامی ایران را باید در عمل به این وظیفه بزرگ دانست . در این میان اشکال دیگری مطرح می شود و آن اینکه اگر حکومت دینی شکل بگیرد ، با توجه به وجود کاستی در آن حکومت ، اشکالات و کاستی ها به دین مرتبط می شود و در نتیجه نوعی بدبینی نسبت به دین به وجود می آید ، پاسخ به این اشکال این است که اگر دینی ذاتا و ماهیتا با سیاست و حکومتداری عجین شده باشد نمی توان به هیچ بهانه ای و لو احتمال نسبت داده شدن کاستی های احتمالی در حکومت به دین ، بخشی از آن را تعطیل کرد و چنین دینی که با وجود فراهم شدن شرایط دست به تشکیل حکومت نزند ، یک دین ناقص خواهد بود ، در واقع اگر با این احتمال تشکیل حکومت دینی باید منتفی شود هیچ حکومتی در اسلام نباید به وجود می آمد حتی حکومت امام علی ع و بخش های مهمی از احکام اسلام که جنبه های سیاسی و حکومتی دارند جز لغو و عبث بودن فاقد هر گونه فایده ای خواهند بود . لذا در لزوم تشکیل حکومت دینی هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد ، اما در زمینه امکان منتسب شدن کاستی های احتمالی به دین باید چاره ای دیگر اندیشید و نه اینکه صورت مساله را کاملا پاک نمود که به نظر می رسد یکی از این راهکارها این باشد که سطح فکر مردم را باید به گونه ای ارتقا داد که بتوانند میان کاستی هایی که ناشی از دین می باشد و کاستی هایی که در حکومت دینی ناشی از عملکرد غلط حاکمان بروز می کند (که اکثریت قریب به اتفاق کاستی های حکومت دینی نیز ناشی از همین عامل می باشد) تفاوت بگذارند تا به بهانه احتمال بدنام شدن دین در اثر عملکرد غلط برخی افراد به ظاهر دین دار ، اصل مشروعیت حکومت دینی زیر سوال نرفته و مشروعیت حکومت طاغوت را که قرآن به شدت آن را رد کرده است توجیه نکنیم .
عنوان سوال:

چرا بزرگان دین کمک به امر انقلاب اسلامی کردند درحالی که میدانیم اگر کمی وکاستی وستمی در این نظام اسلامی اتفاق بیافتد به پای دین ومذهب وروحانیت نوشته میشود وهمانطور که درحال حاضر نقصانهارا به پای دین میزنند،امااگر دردولت جائر کمی وکاستی باشد به پای دولتمردان زده میشود،بنا براین به این نتیجه میرسیم که بهتراست حکومت عادی باشد(سوسیال)ودین وجهه وشان وعملکرد و تاثیرگذاری خود راداشته باشد تا اینکه حکومت اسلامی باشد اما خود دین لطمه ببیندوتاثیرگذاریش درحدصفر بشود،وآن هدفی که انقلابیّون بدنبال آن بودند برزمین بماند وپایمال شود؟


پاسخ:

چرا بزرگان دین کمک به امر انقلاب اسلامی کردند درحالی که میدانیم اگر کمی وکاستی وستمی در این نظام اسلامی اتفاق بیافتد به پای دین ومذهب وروحانیت نوشته میشود وهمانطور که درحال حاضر نقصانهارا به پای دین میزنند،امااگر دردولت جائر کمی وکاستی باشد به پای دولتمردان زده میشود،بنا براین به این نتیجه میرسیم که بهتراست حکومت عادی باشد(سوسیال)ودین وجهه وشان وعملکرد و تاثیرگذاری خود راداشته باشد تا اینکه حکومت اسلامی باشد اما خود دین لطمه ببیندوتاثیرگذاریش درحدصفر بشود،وآن هدفی که انقلابیّون بدنبال آن بودند برزمین بماند وپایمال شود؟

دانشجوی محترم ابتدا از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب کرده اید از شما سپاسگذاریم . پاسخ سوال اول شما یعنی علت کمک کردن بزرگان دین به انقلاب اسلامی ، با کمی تامل در ماهیت انقلاب یعنی اسلامی بودن آن خود به خود مشخص است ، در واقع کمک و یاری بزرگان دین به انقلاب اسلامی با توجه به ماهیت دینی انقلاب ، یک وظیفه و تکلیف تلقی می شود و هیچ ایرادی به آن وجود ندارد ، به ویژه اینکه بزرگان دین که از آنها به (علما) یاد می کنیم وظایفی در جامعه دینی بر عهده دارند که دین بر عهده شان گذاشته است و در جریان انقلاب اسلامی ایران نیز آنان دقیقا به این وظایف عمل نمودند ، به عبارت دیگر علما در جریان انقلاب اسلامی ایران به دو وظیفه سلبی و ایجابی خود عمل نمودند ؛ وظیفه سلبی که شامل مبارزه با طاغوت ، مبارزه با ظلم و ستم ، مبارزه با استعمار و استثمار ملت ها ، از بین بردن زمینه های فساد و تباهی و به اصطلاح منکرات و ... می باشد که همه این وظایف جزء وظایف علما به عنوان رهروان راه انبیاء می باشد چنانکه در قرآن کریم خداوند متعال در زمینه مبارزه انبیاء و علما با طاغوت ها می فرماید : (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‌ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت)(نحل/36) و یا آیات و روایات متعددی مبارزه با ظالمان و ستمگران را وظیفه انبیاء و علما معرفی می کنند چنانکه از تعبیر امام علی ع در این خطبه نهج البلاغه نیز این وظیفه فهمیده می شود که فرمود : (وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَی کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُوم‌)(نهج البلاغه ، خطبه 3) و یا دهها آیه قرآنی که در آنها بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر تاکید می کند و ... که پیش نیاز همه اینها مبارزه با رژیم طاغوت بود . اما از جنبه ایجابی ، یکی از وظایف علما این است که در عصر غیبت زمینه های تشکیل حکومت دینی را فراهم نمایند چرا که اسلام دینی است که توسط پیامبر اسلام به عنوان آخرین پیامبر الهی برای بشریت آمده است و احکام آن احکامی جاودانه می باشند که برای عمل کردن مسلمانان چه در دوران حضور پیامبر و امامان معصوم و چه در دوران غیبت می باشد و نمی توان مدعی شد که این احکام اختصاص به دوران حضور ندارد . از طرفی با مراجعه به احکام دین مبین اسلام در می یابیم که ماهیت برخی از این احکام به گونه ای هستند که برای اجرای آنها ناگزیر از وجود حکومت می باشد ، به عنوان مثال وجود احکام قضایی مستلزم وجود دستگاه قضایی اسلامی می باشد که در راس آن یا امام معصوم حضور داشته باشد و یا قاضی که ماذون به اذن عام یا خاص از جانب امام معصوم باشد و این ضرورت در دوران امروز که حکومت های عرفی ، هر گونه تشکیلات قضایی خارج از سیستم حکومت را تحت عنوان محاضر شرع و امثال اینها بر نمی تابند بیش از گذشته آشکار شده و این حقیقت را اثبات کرده است که با توجه به لزوم اجرای احکام قضایی اسلام ، لازم است حکومت متناسب با چنین احکامی نیز به وجود آید که طبیعتا در راس این حکومت هم باید فردی حضور داشته باشد که مشروعیت دستگاه از جانب وی مستند به امام معصوم باشد و این نیست جز ولی فقیه منصوب و ماذون به نصب عام از جانب امام معصوم ع . همچنین وجود برخی احکام مثل احکام جنگ و جهاد که تنها با وجود حکومت متناسب با این احکام قابل اجرایی شدن است و نیز احکام اقتصادی اسلام که متضمن تشکیلات حکومتی متناسب با این احکام است که تضمین کننده تحقق این احکام در جامعه باشد و ... همه و همه گویای این واقعیت است که تشکیل حکومت دینی اختصاص به دوران حضور ندارد و در دوران غیبت نیز در صورت امکان باید حکومت دینی تشکیل شود و گرنه بسیاری از احکام اسلام بایدتعطیل شوند . نکته جالب تر این است که حتی سایر احکام شرعی که ظاهرا ماهیت اجتماعی و حکومتی ندارند همچون نماز و روزه و ... به گونه ای هستند که هم فراگیر شدن آنها در جامعه و هم مبارزه با اقدامات منفی ای که نسبت به آن صورت می گیرد در گرو وجود یک حکومت دینی می باشد . به عنوان مثال برای جلوگیری از شکسته شدن قبح روزه خواری ، لازم است حکومت دینی وجود داشته باشد که با پدیده روزه خواری علنی در ماه مبارک رمضان برخورد نماید و این برخورد هر چند ممکن است در برخی حکومت های عرفی و سکولار امروزین نیز وجودداشته باشد اما در چنین حکومت هایی هیچ ضمانت اجرایی نداشته و به تدریج و با تشدید فرهنگ سکولاریزم در جهان ، از فروغ آن نیز کاسته خواهد شد ، کما اینکه همین مساله نسبت به پدیده حجاب که روزی خط قرمز جوامع دینی بود رخ داده و در برخی کشورهای اسلامی نه تنها با پدیده بی حجابی برخورد نمی شود بلکه حتی رسما با حجاب اسلامی مبارزه می شود و این قضیه در پرتو حکومت های عرفی و سکولار می تواند روزی به کل شریعت حتی نماز و روزه نیز سرایت نماید . بنا بر این با توجه به جاودانگی شریعت اسلام و لزوم اجرای احکام آن چه در دوران حضور و چه در دوران غیبت از یک سوی و ماهیت برخی احکام آن که مستلزم ضرورت وجود حکومت می باشد از سوی دیگر ، می توان دریافت که ضرورت وجود حکومت دینی تنها اختصاص به دوران حضور نداشته و لازم است در دوران غیبت نیز با فراهم شدن شرایط ، چنین حکومتی ایجاد شود که با توجه به عدم مشروعیت حکومت های غیر ماذون از جانب پروردگار ، لازم است در راس این حکومت کسی قرار بگیرد که نزدیکترین فرد به امام معصوم باشد و او کسی نیست جز ولایت فقیه جامع الشرایط و به همین دلیل علما نیز در کنار سایر مسلمانان وظیفه دارند که زمینه های تشکیل حکومت ولایت فقیه را فراهم نمایند و راز اصلی حمایت آنان از انقلاب اسلامی ایران را باید در عمل به این وظیفه بزرگ دانست . در این میان اشکال دیگری مطرح می شود و آن اینکه اگر حکومت دینی شکل بگیرد ، با توجه به وجود کاستی در آن حکومت ، اشکالات و کاستی ها به دین مرتبط می شود و در نتیجه نوعی بدبینی نسبت به دین به وجود می آید ، پاسخ به این اشکال این است که اگر دینی ذاتا و ماهیتا با سیاست و حکومتداری عجین شده باشد نمی توان به هیچ بهانه ای و لو احتمال نسبت داده شدن کاستی های احتمالی در حکومت به دین ، بخشی از آن را تعطیل کرد و چنین دینی که با وجود فراهم شدن شرایط دست به تشکیل حکومت نزند ، یک دین ناقص خواهد بود ، در واقع اگر با این احتمال تشکیل حکومت دینی باید منتفی شود هیچ حکومتی در اسلام نباید به وجود می آمد حتی حکومت امام علی ع و بخش های مهمی از احکام اسلام که جنبه های سیاسی و حکومتی دارند جز لغو و عبث بودن فاقد هر گونه فایده ای خواهند بود . لذا در لزوم تشکیل حکومت دینی هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد ، اما در زمینه امکان منتسب شدن کاستی های احتمالی به دین باید چاره ای دیگر اندیشید و نه اینکه صورت مساله را کاملا پاک نمود که به نظر می رسد یکی از این راهکارها این باشد که سطح فکر مردم را باید به گونه ای ارتقا داد که بتوانند میان کاستی هایی که ناشی از دین می باشد و کاستی هایی که در حکومت دینی ناشی از عملکرد غلط حاکمان بروز می کند (که اکثریت قریب به اتفاق کاستی های حکومت دینی نیز ناشی از همین عامل می باشد) تفاوت بگذارند تا به بهانه احتمال بدنام شدن دین در اثر عملکرد غلط برخی افراد به ظاهر دین دار ، اصل مشروعیت حکومت دینی زیر سوال نرفته و مشروعیت حکومت طاغوت را که قرآن به شدت آن را رد کرده است توجیه نکنیم .





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین