در مورد دفاع مقدس مطرح می شود که چرا بعضی شعارها مانند راه قدس از کربلا می گذرد داده شد و عملیاتهای بی حاصلی برای ورود به خاک عراق انجام شد که باعث شهادت عده زیادی شد؟ می گویند جنگ بی جهت طولانی شده است .
در مورد دفاع مقدس مطرح می شود که چرا بعضی شعارها مانند راه قدس از کربلا می گذرد داده شد و عملیاتهای بی حاصلی برای ورود به خاک عراق انجام شد که باعث شهادت عده زیادی شد؟ می گویند جنگ بی جهت طولانی شده است . اگر بخواهیم از منظر تاریخ دفاع مقدس و با توجه به تحولات، حوادث و شرایط مختلفی که در دوران هشت ساله دفاع مقدس به وجود آمد، به بررسی این موضوع بپردازیم دو مقطع اصلی را می توان در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی بیان نمود ، عبارتند از : 1 . از شروع جنگ تا فتح خرمشهر 2 . از فتح خرمشهر تا پایان جنگ تحمیلی و البته ممکن است برخی افراد با دیدگاههای شخصی و اهدافی که دارند تقسیم بندی های مختلفی از دروران هشت ساله داشته باشند که لازم است به صورت دقیق این نظریات بررسی و ارزیابی شود. در هرصورت پیرامون جنگ مسائل مختلفی وجود دارد که بررسی آنها در یک نامه ممکن نیست در ادامه به دلیل اهمیتی که تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر داشته به این بحث پرداخته می شود : چرا بعد از فتح خرمشهر که به ایران پیشنهاد اتمام جنگ شد، جنگ تا هشت سال تداوم یافت ؟ جنگ تحمیلی زمانی شروع شد که ایران اسلامی به دلیل وقوع انقلاب، حوادث و مشکلات داخلی و بین‌المللی، به هیچ وجه آماده درگیر شدن در یک جنگ گسترده نبود. در این صورت تنها راه منطقی، دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه آنان و حصول اطمینان از عدم تجاوز دیگر بود. این مبنای استراتژی ایران در طول جنگ تحمیلی بود و با وجود هزینه‌های زیاد جنگ، تا آخرین روز تعقیب می‌شد. درباره به طول انجامیدن جنگ، دو سؤال مطرح می‌شود: 1. آیا امکان نداشت جنگ تحمیلی، در مدت زمان کوتاه‌تری خاتمه یابد؟ به عبارت دیگر در بعضی از زمان‌ها که موازنه نظامی و سیاسی به نفع ایران بود، چرا دولت ایران اقدام به پایان دادن جنگ نکرد؟ 2. چه مؤلفه‌های جدیدی در پایان هشتمین سال جنگ وارد معادلات سیاسی و نظامی شد که منجر به آتش‌بس رسمی شد؟ گفتنی است که از دیدگاه کارشناسان و صاحب‌نظران، تنها مقطعی که می‌توانست جنگ به پایان برسد، بعد از فتح خرمشهر بود؛ اما به دلایل ذیل این امر محقق نشد و جنگ تا سال 1367ش. (زمان پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت) ادامه یافت. الف. بررسی چرایی تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر اگر صلح را مجموعه‌ای از آتش‌بس، عقب‌نشینی، تعیین متجاوز، تأمین خسارت‌های وارده و... بدانیم، باید بگوییم که در آن زمان، هیچ گونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران، تنها آتش بس و در واقع حالت نه جنگ نه صلح را توصیه می‌کردند. در آن زمان طرحی که متضمن صلح واقعی باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرض مجدّد داشته باشد، وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاکره طرفین بود. این امر با توجه به پشتیبانی یک طرفه و آشکار دولت‌های بزرگ و نهادهای بین المللی از عراق، هیچ گاه نمی‌توانست شرایط ایران را برای یک صلح واقعی و شرافت‌مندانه محقق سازد. به این ترتیب ایران، دلایل منطقی و عقلانی برای ادامه جنگ داشت. این دلایل عبارت بود از: 1. شرایط ایران برای صلح (شناسایی و تنبیه متجاوز و پرداخت غرامت از سوی عراق). 2. مرزهای ایران تأمین نداشت و نقاطی در شلمچه، طلائیه، فکه و قصر شیرین در اشغال عراق بود و نیز شهرهای سومار، نفت‌شهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود و امکان آزادسازی این نقاط از راه مذکور، غیرمعقول به نظر می‌رسید و راهی جز ادامه جنگ وجود نداشت. 3. در حالی که نیروهای خودی، پیروزی‌های زیادی کسب می‌کردند، توقف جنگ و چانه‌زنی در پشت میز مذاکره، برای آزادی نقاط مرزی آزاد شده، صحیح نبود. 4. شهرهای آزاد شده همچون خرمشهر، به علت حضور دشمن در شلمچه، همچنان مورد تهدید بود. 5. توانایی کمی ارتش عراق ترمیم شده و با کمک‌های همه جانبه دولت‌های بزرگ افزایش هم یافته بود. 6. تنها چیزی که ارتش عراق از دست داده بود، روحیه بود که با توجه به روحیه فرماندهی آن (شخص صدام)، این مسئله نیز پس از مدتی قابل ترمیم بود. 7. در حالی که نیروهای جمهوری اسلامی در نوار پیروزی قرار داشتند، آتش بس و صلح ناپایدار در هنگام قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، زیان‌هایی به بار می‌آورد. اگر آن روز جنگ متوقف می‌شد و تجربه‌ای چون مذاکرات سوریه و اسرائیل، بر سر ارتفاعات جولان، فراروی ما قرار می‌گرفت و ما ناچار می‌شدیم بر سر سایر مناطق تحت اشغال، پشت میز مذاکره با عراق چانه‌زنی بی‌حاصل کنیم؛ امروز جامعه، مسئولان وقت را شماتت می‌کرد. 8. عراق در نظر داشت با برگزاری اجلاس سران جنبش غیر متعهد در بغداد و کسب ریاست دوره‌ای این جنبش، برای تحقق خواسته‌های نامشروع خود، به ایران فشار آورد؛ ولی ایران با حمله به داخل خاک عراق در عملیات رمضان، این امتیاز مهم و حیاتی را از عراق گرفت. 9. به همین منظور در 20 خرداد 1361ش. جلسه‌ای در حضور امام خمینی در جماران تشکیل گردید و موضوع به شور گذاشته شد. از نظر نظامیان شرکت کننده در آن جلسه، امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود نداشت؛ زیرا در اغلب نقاط مرزی هیچ گونه مانع طبیعی وجود نداشت و ایجاد استحکامات جدید نیز یک سال به طول می‌انجامید و طی این مدت احتمال حمله مجدد عراق جدی بود. مهم‌تر این که با تکیه بر اصل متعارف نظامی (تعقیب دشمن) هرگونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیراصولی بود. به همین دلیل امام خمینی(ره) پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق با استماع دلایل نظامیان و نا امیدی از پذیرش شرایط ایران توسط دولت عراق، با ادامه جنگ و ورود نیروهای ایران به خاک عراق موافقت نمودند. در هر صورت علاوه بر مطالب فوق، توجه شما را به نکاتی در این زمینه جلب می‌نماییم. 1. از همان آغاز که جنگ تحمیلی بر علیه ایران شروع شد، تنها راه منطقی دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه متجاوز و حصول اطمینان از عدم تجاوز مجدد او بود. با فتح خرمشهر ما توانستیم قسمت‌های عمده‌ای از خاک کشور عزیزمان را از دست عراق پس بگیریم؛ اما شرایط بین‌المللی و منطقه‌ای و کشور عراق حاکی از این بود که تمام علل و عوامل که در شروع جنگ توسط عراق نقش داشتند، هنوز باقی بودند و مطرح نمودن صلح توسط عراق و فشار علیه ایران برای پذیرش آن، تنها یک نوع تاکتیک برای خروج عراق از وضعیت پیش آمده بود. عوامل شروع جنگ توسط عراق عبارت بود از: الف. سیستم بین‌الملل؛ در سطح ابرقدرت‌ها ایالات متحده آمریکا که بر اثر پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال آن جریان گروگان‌گیری و شکست مفتضحانه عملیات طبس، ضربات پیاپی و سختی از ایران خورده بود، نه تنها از هر حرکتی که متضمن ضربه زدن به ایران بود، استقبال می‌کرد، بلکه خود درصدد چاره‌جویی برای انتقام و جبران شکست‌های قبلی بود. شواهد و دلایل بسیاری وجود دارد که آمریکا مشوق و ترغیب کننده رژیم عراق در آغاز جنگ بوده است. قدرت‌های بزرگ مانند فرانسه و انگلیس که روابط عمیق و منافع قابل توجهی در عراق داشتند و از وقوع انقلاب اسلامی نیز به شدت ضربه خورده بودند، بنیه نظامی عراق را تقویت نمودند. دولت‌های منطقه خاورمیانه (دولت‌های عربی به استثنای سوریه، لیبی و الجزایر) نه تنها به نفع عراق موضع‌گیری کرده، بلکه از هر نوع کمک ممکن به عراق خودداری نکردند. آنها وجود انقلاب اسلامی در ایران را خطر بزرگی برای ادامه حکومت نامشروع خود می‌دانستند. ب. شخصیت تصمیم‌گیرنده جنگ یعنی صدام در آغاز تجاوز به ایران دارای سه انگیزه عمده شخصی بود: 1. تلاش برای کسب رهبری جهان عرب. 2. با استفاه از سقوط شاه که براساس دکترین نیکسون به عنوان ژاندارم منطقه بتواند با شکست ایران، خلأ سقوط شاه را پرنموده، نقش ژاندارم منطقه را در حفظ منافع غرب بازی کند. 3. جبران تحقیری که شخصا در امضای قرارداد 1975م. الجزایر متقبل شده بود. ج. بافت اجتماعی و جمعیتی عراق به گونه‌ای است که همواره حکومت را دچار بی‌ثباتی و بحران نموده است. پیروزی انقلاب اسلامی ایران موج جدیدی از ناآرامی‌های شیعیان را در عراق به وجود آورد که شامل اکثریت مردم عراق می‌باشند و خواستار حکومت اسلامی در عراق بودند. نگرانی‌هایی که دولت صدام از بازتاب انقلاب اسلامی به عراق داشت، عامل مهمی در آغاز جنگ بود. در زمان فتح خرمشهر نه تنها این عوامل از بین نرفته بود، بلکه به خاطر پیروزی‌های چشم‌گیر ایران در جبهه‌ها، شدت یافت. قدرت‌های بزرگ و عراق در مقابل خود انقلاب اسلامی را شاهد بودند که توانسته بود در بدترین شرایط بحران داخلی در جبهه‌ها نیز به پیروزی برسد. 2. بعد از فتح خرمشهر تلاش‌های زیادی بین مجامع بین‌المللی و برخی کشورهای همسایه برای متوقف نمودن پیشروی ایران به داخل خاک عراق و جلوگیری از شکست کامل ارتش متلاشی شده رژیم بعث صورت گرفت؛ ولی همچنان که گفته شد این تلاش‌ها صرفا برای خروج از بن‌بست پیش‌آمده بود؛ زیرا هیچ‌گونه مکانیزم حقوقی مطمئنی را برای دست‌یابی به صلحی همه‌جانبه ارائه ندادند. قطعنامه 514 شورای امنیت به گونه‌ای طراحی شده بود که خواسته‌های مشروع ایران را در بر نداشت و به عبارت دیگر شورای امنیت نشان داد که درصدد مدیریت بحران می‌باشد و نه حل آن؛ ولی در پایان جنگ مجامع بین‌المللی با مشاهده قدرت اعجازآمیز رزمندگان اسلام در گرفتن دژ تسخیرناپذیر (فاو) عزم راسخ بر اتمام جنگ نموده به ناچار قطعنامه 598 را به نحوی تدوین کردند که در برگیرنده برخی از خواسته‌های مشروع ایران بود. بنابراین مجاهدت‌های رزمندگان پس از فتح خرمشهر تا ورود به (فاو)، تنها عامل به رسمیت شناختن حقوق ایران و صدور قطعنامه 598 بود. 3. از آن جا که بعد از فتح خرمشهر هنوز بخش‌هایی از خاک ایران در دست عراق بود، لازم بود ما نیز بخش‌هایی از عراق را در دست داشته باشیم تا در موقع مذاکره با دست پر حاضر باشیم. 4. از دلایل دیگر داخل شدن نیروهای ایران به خاک عراق، خارج ساختن شهرهای آبادان و خرمشهر از برد توپخانه عراق و فراهم کردن زمینه بازگشت مردم به این شهرها بود. 5. جلوگیری از استمرار استراتژی هجومی عراق در دریا و هوا؛ زیرا گرچه نیروی زمینی عراق در زمین متوقف و به عقب رانده شده بود، ولی حملات عراق در دریا و هوا ادامه داشت. 6. قوّت این احتمال که با فشار به صدام، زمینه سرنگونی او و نجات مردم عراق و ایران از این حکومت تبهکار فراهم گردد. 7. عدم اطمینان به حکومت بعث عراق و شخص صدام؛ همچنان که این موضوع در آخر جنگ هم ثابت شد؛ زمانی که ایران آتش‌بس و قطعنامه 598 را پذیرفت، عراق به دلیل قدرت گرفتن نیروهای نظامی‌اش دوباره بخش‌هایی از سرزمین ایران را به اشغال خود درآورد. در پایان می‌توان گفت که پس از فتح خرمشهر شرایط برای اتمام جنگ مهیا نبود و بعد از بازپس‌گیری خرمشهر، منطقه با حمله اسرائیل به جنوب لبنان روبرو شد و وقفه‌ای در ادامه جنگ پیش آمد و نیروی ایران متوجه جنوب لبنان بود؛ اما زمانی که احساس شد فتح خرمشهر به تنهایی برای ریشه‌کن کردن تجاوز و به دست آوردن حقوق ایران کافی نیست، شعار ادامه (عملیات و دفاع) تا تنبیه متجاوز و ریشه کردن تجاوز مطرح شد. بررسی علل و عوامل پایان جنگ؛ در پایان جنگ هر چند ویژگی‌های روانی و شخصیتی صدام هنوز موجود بود - چنان که در حمله به کویت دوباره بروز کرد - ولی شرایط بین‌المللی و منطقه‌ای دیگر به هیچ وجه موافق ادامه جنگ نبودند؛ بنابراین در قطع‌نامه 598 شورای امنیت بسیاری از خواسته‌های مشروع و بر حق جمهوری اسلامی ایران را لحاظ کرده، عزم خود را بر پایان جنگ نمایان ساختند که در این جا به صورت اختصار به بعضی از مهم‌ترین زمینه‌های آن اشاره می‌شود: در سال‌های پایانی جنگ، جهان از پیروزی‌های نظامی ایران احساس خطر و نگرانی می‌کرد و شرایط نظامی و سیاسی به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر کرده بود و اینک در کارنامه نظامی ایران، نقاط درخشانی همچون بازپس‌گیری خرمشهر، تصرف جزایر مجنون، فتح فاو و نقاطی در کردستان عراق به چشم می‌خورد. در عرصه سیاسی نیز جمهوری اسلامی ایران، تقریبا یکه و تنها موفق شده بود، دوبار تلاش عراق برای ریاست بر جنبش غیرمتعهدها را خنثی سازد و با برنامه‌ها و اقدامات تبلیغی سیاسی خود، حقیقت متجاوز بودن عراق و واقعیت تساهل و تسامح جهانی را نشان دهد. از این رو ادامه جنگ و منازعه به خصوص به شکلی که در ماه‌های آخر با حمله به نفتکش‌ها و مختل شدن امنیت خلیج فارس و... ادامه یافت، به ضرر برخی قدرت‌های بزرگ بود. از سوی دیگر پیروزی‌های نهایی ایران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمان‌های ایران در مورد عراق، نشانه شکست کامل سیاست‌های غرب در حمایت از عراق به شمار می‌آمد. کشورهای حامی عراق به وحشت افتاده بودند و خود عراق نیز بعد از سالها جنگ و متحمل شدن شکست‌های پی‌درپی دریافته بود که در آن شرایط نه تنها امکان پیروزی بر ایران را ندارد، بلکه باید به هر ترتیب ممکن و با تمسک به هر وسیله‌ای، از شکست خود جلوگیری کند و به جنگ اشغالگرانه پایان دهد. در چنین فضایی و پس از یأس قدرت‌های بزرگ از شکست ایران، آنان قطعنامه 598 را که بر خلاف قطع‌نامه‌های پیشین تا اندازه‌ای متضمن نظریات و حقوق مسلّم ایران بود، به تصویب برسانند؛ اما این قطع‌نامه به رغم نقاط مثبت خود، دارای نقاط ضعف و ابهامات زیادی بود، و تردیدهایی را در پذیرش این قطع‌نامه از سوی ایران به وجود آورده بود؛ از این‌رو قدرت‌های بزرگ که مصمم بر پایان جنگ بودند فشارهای نظامی و سیاسی زیادی را برای قبول قطع‌نامه، به ایران وارد آوردند. این فشارها، عبارت بود از: دخالت مستقیم آمریکا در جنگ و حمله به هواپیمای مسافربری ایران، تشدید حملات و حضور آمریکا در خلیج فارس، بمباران سکوهای نفتی ایران، بمباران شیمیایی مناطق مسکونی و جبهه‌ها از سوی عراق و... و سرانجام بر اثر این عوامل، ایران تصمیم به پذیرش قطع‌نامه‌ی 598 و قبول آتش بس گرفت؛ البته قبول آن در چنین شرایطی، به فرموده امام(ره) به منزله نوشیدن جام زهر بود. مقاومت دفاعی بی‌نظیر ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلی، در مقابل هجوم قدرت‌های بزرگ با وجود همه مشکلات و ناملایمات، انقلاب نوپای اسلامی را بیمه و بسیاری از حقوق مسلّم ایران را تأمین نمود. همچنین استقلال و تمامیت ارضی کشور را تضمین کرد و به مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت را در مقابل استکبار جهانی تعلیم داد. برای مطالعه بیشتر به کتاب زیر مراجعه کنید: پی‌نوشت: 1. جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات، ص‌51 و 232). 2. تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، علی‌اکبر ولایتی، ص‌137. 3. آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه. 4. پس از بحران، هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، 1361. 5. علیرضا لطف‌الله‌زادگان، پاسخ به ابهامات، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379. ( منبع : فتح خرمشهر و چرایی ادامه جنگ؟! ، علیرضا محمدی ، مجله پرسمان ، شماره 21 - خرداد 1383) در پایان مناسب دیدیم گفتگویی با دکتر ولایتی در این زمینه ارائه شود: یکی دیگر از ابهاماتی که درباره مواضع ایران در جنگ مطرح است، فاصله بیش از یک سال بین تصویب قطعنامه 598 در شورای امنیت تا پذیرش آتش‌بس از سوی ایران است. منتقدان دیپلماسی جمهوری اسلامی که عمدتا از طیف غربگرا و لیبرال هستند، شما را به سرسختی و عملکرد ایدئولوژیکی در این مقطع متهم می‌کنند و مدعی هستند، در زمانی که شما باید منعطف عمل کرده و به سرعت به جنگ پایان می‌دادید، بیش از یک سال برای پذیرش مقاومت کردید و این مسئله باعث شد تا ما هزینه‌های سنگینی تحمل کنیم؟ خلاصه سوال : جواب: جواب زرنگار: دکتر ولایتی: این اظهارات نیز همانند دیگر اظهارات آنان، بیش از آن‌که بر اساس اطلاعات و دیدگاه‌های کارشناسی باشد، از سر بی‌اطلاعی و از موضع سیاسی مطرح شده است. واقعیت آن است که وقتی قطعنامه 598 در سال 1366 تصویب شد، نیازمند یک آیین‌نامه اجرایی بود که دبیرکل پس از مدتی کوتاه، آیین‌نامه اجرایی آن را ارائه کرد. در حالی که ما معتقد بودیم، قطعنامه و آیین‌نامه اجرایی آن باید همزمان پذیرفته شوند، اما عراق آیین‌نامه اجرایی را که در واقع روح اصلی قطعنامه بود، نمی‌پذیرفت و این مسئله یک سال ادامه پیدا کرد. موضع ایران این بود که پذیرش قطعنامه بدون پذیرفتن آیین‌نامه اجرایی، بی‌معنا و بی‌نتیجه است. بند اول قطعنامه درباره عقب‌نشینی به مرزها بود و اگر برنامه زمانبندی آن تعیین نمی‌شد، عراقی‌ها پس از آتش‌بس، آن‌قدر در خاک ما باقی می‌ماندند و مناطق اشغال‌شده را در تصرف خود نگه می‌داشتند که فضای حاکم بر جامعه بین‌المللی از بین می‌رفت. بنابراین عراقی‌ها با آیین‌نامه اجرایی که توسط (خاویر پرز دکوئیار) ارائه شده بود، مخالفت کردند و این به معنای مخالفت با خود قطعنامه بود. نشانه این امر نیز آن بود که حتی پس از پذیرش یک‌طرفه قطعنامه و آیین‌نامه اجرایی از سوی ایران،‌ عراق آن را نپذیرفت و به ما حمله کرد، منافقین را به داخل خاک کشور اعزام کرد و تعداد زیادی اسیر از ما گرفت تا در زمان مبادله اسرا وضع متعادلی با ما داشته باشد. بنابراین تا زمانی که ما قطعنامه را بدون پذیرش آیین‌نامه اجرایی از طرف عراق، در تابستان 1367 پذیرفتیم، کشورهای غربی که به صورت مداوم بر این نکته تأکید می‌کردند که عراق قطعنامه را پذیرفته و ایران نمی‌پذیرد، غافلگیر شدند چراکه ما صلح را پذیرفته بودیم و این عراق بود که باز هم حمله می‌کرد. در این هنگام وقتی که برای مذاکره به نیویورک رفته بودم، دیدم که طارق عزیز حاضر نیست آتش‌بس را بپذیرد و فقط اصرار دارد که مذاکرات دوجانبه، سریعا آغاز شود. از تهران هم به من فشار می‌آمد که زودتر آتش‌بس را اعلام کنید. ولی عراقی‌ها نمی‌پذیرفتند. لذا من با یک ترفند دقیق اعلام کردم تا وقتی عراق آتش‌بس را نپذیرد مذاکره با وزیر خارجه این کشور معنی ندارد در حقیقت آغاز مذاکره را به پذیرش آتش‌بس از سوی عراق منوط کردم و توانستیم از این ابزار استفاده کنیم. در این شرایط، همه دنیا بسیج شد تا عراق را وادار به پذیرش قطعنامه کند. (بندر بن سلطان)‌ سفیر عربستان در واشنگتن به عراق رفت؛ همه غربی‌ها به صدام فشار آوردند که آتش‌بس را بپذیرد. سرانجام پس از چند روز که من به دعوت دبیرکل سازمان ملل برای مذاکره به نیویورک رفته بودم، (طارق عزیز) هم زیر فشار دنیا به نیویورک آمد و البته باز هم اظهار می‌کرد که دستوری برای پذیرش آتش‌بس ندارد، ولی پس از فشار زیاد جامعه بین‌الملل، سرانجام عراق آتش‌بس را در روز 29 مرداد 1367 پذیرفت. طبق آیین‌نامه اجرایی قطعنامه، پس از آتش‌بس، نیروهای حافظ صلح سازمان ملل بین مواضع عراق و ایران مستقر می‌شدند تا بر آتش‌بس نظارت کنند و پس از تعیین یک وقت مشخص، عقب‌نشینی به مرزها انجام می‌شد؛ پس از یک زمان معین هم مبادله اسرا و تعیین متجاوز انجام می‌شد. عراقی‌ها به این خاطر زیر بار پذیرش قطعنامه نمی‌رفتند که می‌‌خواستند با آتش‌بس گروکشی کنند؛ یعنی از اهرم آتش‌بس برای لغو قرارداد (1975 الجزایر) استفاده کنند، هدفی که در جنگ به آن دست نیافته بودند. به خاطر همین مسئله، زمانی که ما مذاکره با طارق عزیز را آغاز کردیم، عراقی‌ها اصرار کردند که آتش‌بس و لایروبی اروندرود، همزمان مورد مذاکره قرار گیرد؛ ما گفتیم لایروبی بر اساس ساز و کار پیش‌بینی‌شده در قرارداد (1975 الجزایر) باید انجام شود، اما طارق عزیز گفت: (ما حاضر نیستیم در چارچوب قرارداد 1975 به لایروبی بپردازیم. ابتدا لایروبی کنیم، بعد وارد بحث قرارداد 1975 می‌شویم) که اینجا ترفند عراقی‌ها برای ما مشخص شد، چراکه از نظر حقوق بین‌الملل، اگر شما بتوانید یکی از بندهای یک قرارداد را معلق و بی‌اثر کنید، سایر بندهای آن هم غیرقطعی و قابل مذاکره تلقی می‌شود و به همین خاطر، عراقی‌ها می‌خواستند با کنار گذاشتن بند مربوط به لایروبی اروند در قرارداد (1975 الجزایر) کل قرارداد را زیر سؤال ببرند. این مسئله باعث گره خوردن مذاکرات شد و حدود دو سال پس از آتش‌بس، مسئله معلق ماند. البته طی این مدت، نیروهای حافظ صلح سازمان ملل بین نیروهای ما و ارتش عراق مستقر بودند و در واقع آتش‌بس شده بود، اما از صلح خبری نبود. نکته مهم در مذاکرات و مواضع عراق و طارق عزیز این بود که آنها تمایل داشتند که نقش سازمان ملل را تضعیف یا حذف کنند و مذاکرات بدون نظارت و دخالت سازمان انجام شود، اما اصرار داشتیم سازمان ملل حضور داشته باشد؛ چراکه در میدان نظامی، شرایط پیش از سال 1366 را نداشتیم و می‌‌خواستیم از ابزار سازمان ملل برای فشار به عراق استفاده کنیم و هرکجا که مذاکرات به بن‌بست می‌خورد، از عامل سازمان ملل برای فشار به عراق استفاده می‌کردیم. حتی در ژنو مدتها بر سر نحوه چیدن میز مذاکره بحث کردیم، چراکه این مسئله معنای خاصی می‌دهد. موضع ما این بود که میز مذاکره باید به شکل مثلث چیده شود؛ یک طرف ما، یک ضلع عراق و ضلع سوم هم سازمان ملل که سرانجام هم همین‌گونه شد. اختلاف دیگر، محل مذاکره بود. ما اصرار داشتیم مذاکرات در نیویورک برگزار شود، اما آنها اصرار داشتند که در ژنو انجام شود. چراکه در نیویورک، با حضور سفرای برجسته کشورهای جهان، لابی سیاسی قوی‌تری وجود داشت و ما می‌توانستیم از آن برای فشار به عراق برای رسیدن به صلح استفاده کنیم. اما در ژنو این امکان وجود نداشت. به هر حال طی مدت دو سال و با شورهای فراوان، مذاکرات 598 انجام شد. هرچند، قطعنامه 598 برای ما شیرین نبود و حضرت امام(ره) هنگام پذیرش قطعنامه از آن تعبیر (جام زهر) کردند و در نامه محرمانه خود که برای مسئولان مجلس قرائت شد، به علل نارسایی‌ها و دلایل پذیرش قطعنامه اشاره کردند. جمهوری اسلامی ایران از آغاز تجاوز رژیم عراق، خواهان صلح بوده است اما صلحی حقیقی و شرافتمندانه که حاوی مقدمات زیر می باشد: 1. دفع آتش تجاوز 2. شناسایی متجاوز 3. تعیین خسارات و تنبیه متجاوز 4. تضمین صلح و بقای آن به کشور مورد تجاوز بر این اساس امام(ره) همواره خواهان پایان دادن به جنگ بود اما پایانی که متضمن حقوق ملت مظلوم ایران باشد. وانگهی امام راحل(ره) در هر کاری به نظر کارشناسان و متخصصان بسیار اهمیت می داد، چنان که در نامه مشهور ایشان در پایان جنگ مشاهده می نماییم. تحقیقا اگر نظر فرماندهان و کارشناسان جنگ مبتنی بر ادامه دفاع مقدس بود، امام همان نظر را می پذیرفتند، و از همه مهم تر لحن سخنان و محتوای رهنمودهای امام خمینی(ره) به ویژه پس از فتح خرمشهر، گویای صلحی عادلانه بود ه از ارکان حقوقی صلح حکایت می کرد. برای مثال معظم له طی سخنانی در جمع گروهی از دانشجویان دانشکده افسری ارتش و مسئولین این دانشکده فرمودند: (از اول هم صلح طلب بودیم و صلح یکی از اموری است که ما به تبع از اسلام قبول کردیم. صلح اسلامی، صلحی که برادر می شوند بعد از صلح و ما طالب این هستیم. اما صلحی که اصلا اعتنا نکنند به این که جنایت کردند در این جا و اعتنا نکنند به این که غراماتی وارد شده است و باید جبران بکنند، خساراتی وارد شده است و باید جبران بکنند این اسمش صلح نیست، این اسمش را می توانی بگذاریم صلح صدامی.)روزنامه جمهوری اسلامی، 12/7/1361 امام راحل؛ همین منطق را تا پایان جنگ دنبال نمودند و حتی مفاد قطعنامه 598 را که پذیرفتند متضمن صلح واقعی و عادلانه ندانستند، از این جهت پذیرش آن را چون نوشیدن جام زهر دانستند، بنابراین می توان در یک کلام گفت که امام امت، بر اساس حفظ مصلحت اسلام و مسلمین تصمیم گیری می کرد. کما این که پذیرش قطعنامه 598 نیز بر اساس همین مسئله صورت پذیرفت. این مسئله در پیام تاریخی ایشان پس از قبول قطعنامه، به چشم می خورد: (و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصا برای من بود، این است که من تا چند روز قبل به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ معتقد بودم و مصلح نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم، ولی ... با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت کردم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم.) البته بررسی علل و عوامل پایان جنگ در پایان جنگ هر چند ویژگی‌های روانی و شخصیتی صدام هنوز موجود بود، چنان که در حمله به کویت دوباره بروز کرد ولی شرایط بین‌المللی و منطقه‌ای دیگر به هیچ وجه موافق ادامه جنگ نبودند، بنابراین در قطع‌نامه 598 شورای امنیت بسیاری از خواسته‌های مشروع و بر حق جمهوری اسلامی ایران را لحاظ کرده و عزم خود را بر پایان یافتن جنگ نمایان ساختند. در این جا به صورت اختصار به بعضی از مهم‌ترین زمینه‌های آن اشاره می‌شود: در سال‌های پایانی جنگ، جهان از پیروزی‌های نظامی ایران احساس خطر و نگرانی می‌کرد. شرایط نظامی و سیاسی، به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر کرده بود و اینک در کارنامه‌ی نظامی ایران، نقاط درخشانی (همچون بازپس‌گیری) خرمشهر، تصرف جزایر مجنون، فتح فاو، و نقاطی در کردستان عراق) به چشم می‌خورد. در عرصه سیاسی نیز جمهوری اسلامی ایران، تقریبا یکه و تنها موفق شده بود، دوبار تلاش عراق برای ریاست بر جنبش غیرمتعهدها را، خنثی سازد و با برنامه‌ها و اقدامات تبلیغی سیاسی خود، حقیقت متجاوز بودن عراق و واقعیت تساهل و تسامح جهانی را نشان دهد. از این رو ادامه‌ی جنگ و منازعه به خصوص به شکلی که در ماه‌های آخر (حمله به نفتکش‌ها و مختل شدن امنیت خلیج فارس و...) به ضرر برخی قدرت‌های بزرگ بود. از سوی دیگر پیروزی‌های نهایی ایران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمان‌های ایران در مورد عراق، نشانه‌ی شکست کامل سیاست‌های غرب در حمایت از عراق به شمار می‌آمد. کشورهای حامی عراق به وحشت افتاده بودند. و خود عراق نیز، بعد از سالها جنگ و متحمل شدن شکست‌های پی در پی، دریافته بود که در آن شرایط نه تنها امکان پیروزی بر ایران را ندارد؛ بلکه باید به هر ترتیب ممکن و با تمسک به هر وسیله‌ای، از شکست خود جلوگیری کند و به جنگ اشغالگرانه پایان دهد. در چنین فضایی و پس از یأس قدرت‌های بزرگ از شکست ایران، باعث شد آنان قطعنامه‌ی 598 را که بر خلاف قطعنامه‌های پیشین تا اندازه متضمن نظریات و حقوق مسلّم ایران بود به تصویب برسانند. اما این قطعنامه به رغم نقاط مثبت خود، دارای نقاط ضعف و ابهامات زیادی بود، (ر.ک: علی‌اکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1376، ص 243). و تردیدهایی را در پذیرش این قطعنامه از سوی ایران به وجود آورده بود. لذا قدرت‌های بزرگ که مصمم بر پایان جنگ بودند فشارهای نظامی و سیاسی زیادی را برای قبول قطعنامه، به ایران وارد آوردند. این فشارها، عبارت بود از، دخالت مستقیم آمریکا در جنگ و حمله به هواپیمای مسافربری ایران، تشدید حملات و حضور آمریکا در خلیج فارس، بمباران سکوهای نفتی ایران، بمباران شیمیایی مناطق مسکونی و جبهه‌ها از سوی عراق و... و سرانجام بر اثر این عوامل، ایران تصمیم به پذیرش قطعنامه‌ی 598 و قبول آتش بس گرفت. البته قبول آن در چنین شرایطی، به فرموده امام(ره) به منزله نوشیدن جام زهر بود. مقاومت دفاع بی‌نظیر ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلی، در مقابل هجوم قدرت‌های بزرگ به رغم همه‌ی مشکلات و ناملایمات انقلاب نوپای اسلامی را بیمه و بسیاری از حقوق مسلّم ایران را تأمین نمود. هم چنین استقلال و تمامیت ارضی کشور را تضمین کرد و به مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت در مقابل استکبار جهانی داد. جهت مطالعه بیشتر ر.ک: 1- جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات، ص 51 و 232 ) 2- تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، ص 137، علی‌اکبر ولایتی 3- آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه 4- پس از بحران، هاشمی رفسنجانی کارنامه و خاطرات، 1361 5- علیرضا لطف الله زادگان، پاسخ به ابهامات، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379 6- تاریخ دفاع مقدس، دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی، بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس، 1380. 7- مجموعه مصاحبه روزنامه کیهان با آقای هاشمی رفسنجانی، بهمن 1382. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100114501)
عنوان سوال:

در مورد دفاع مقدس مطرح می شود که چرا بعضی شعارها مانند راه قدس از کربلا می گذرد داده شد و عملیاتهای بی حاصلی برای ورود به خاک عراق انجام شد که باعث شهادت عده زیادی شد؟ می گویند جنگ بی جهت طولانی شده است .


پاسخ:

در مورد دفاع مقدس مطرح می شود که چرا بعضی شعارها مانند راه قدس از کربلا می گذرد داده شد و عملیاتهای بی حاصلی برای ورود به خاک عراق انجام شد که باعث شهادت عده زیادی شد؟ می گویند جنگ بی جهت طولانی شده است .

اگر بخواهیم از منظر تاریخ دفاع مقدس و با توجه به تحولات، حوادث و شرایط مختلفی که در دوران هشت ساله دفاع مقدس به وجود آمد، به بررسی این موضوع بپردازیم دو مقطع اصلی را می توان در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی بیان نمود ، عبارتند از : 1 . از شروع جنگ تا فتح خرمشهر 2 . از فتح خرمشهر تا پایان جنگ تحمیلی و البته ممکن است برخی افراد با دیدگاههای شخصی و اهدافی که دارند تقسیم بندی های مختلفی از دروران هشت ساله داشته باشند که لازم است به صورت دقیق این نظریات بررسی و ارزیابی شود. در هرصورت پیرامون جنگ مسائل مختلفی وجود دارد که بررسی آنها در یک نامه ممکن نیست در ادامه به دلیل اهمیتی که تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر داشته به این بحث پرداخته می شود : چرا بعد از فتح خرمشهر که به ایران پیشنهاد اتمام جنگ شد، جنگ تا هشت سال تداوم یافت ؟ جنگ تحمیلی زمانی شروع شد که ایران اسلامی به دلیل وقوع انقلاب، حوادث و مشکلات داخلی و بین‌المللی، به هیچ وجه آماده درگیر شدن در یک جنگ گسترده نبود. در این صورت تنها راه منطقی، دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه آنان و حصول اطمینان از عدم تجاوز دیگر بود. این مبنای استراتژی ایران در طول جنگ تحمیلی بود و با وجود هزینه‌های زیاد جنگ، تا آخرین روز تعقیب می‌شد. درباره به طول انجامیدن جنگ، دو سؤال مطرح می‌شود: 1. آیا امکان نداشت جنگ تحمیلی، در مدت زمان کوتاه‌تری خاتمه یابد؟ به عبارت دیگر در بعضی از زمان‌ها که موازنه نظامی و سیاسی به نفع ایران بود، چرا دولت ایران اقدام به پایان دادن جنگ نکرد؟ 2. چه مؤلفه‌های جدیدی در پایان هشتمین سال جنگ وارد معادلات سیاسی و نظامی شد که منجر به آتش‌بس رسمی شد؟ گفتنی است که از دیدگاه کارشناسان و صاحب‌نظران، تنها مقطعی که می‌توانست جنگ به پایان برسد، بعد از فتح خرمشهر بود؛ اما به دلایل ذیل این امر محقق نشد و جنگ تا سال 1367ش. (زمان پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت) ادامه یافت. الف. بررسی چرایی تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر اگر صلح را مجموعه‌ای از آتش‌بس، عقب‌نشینی، تعیین متجاوز، تأمین خسارت‌های وارده و... بدانیم، باید بگوییم که در آن زمان، هیچ گونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران، تنها آتش بس و در واقع حالت نه جنگ نه صلح را توصیه می‌کردند. در آن زمان طرحی که متضمن صلح واقعی باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرض مجدّد داشته باشد، وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاکره طرفین بود. این امر با توجه به پشتیبانی یک طرفه و آشکار دولت‌های بزرگ و نهادهای بین المللی از عراق، هیچ گاه نمی‌توانست شرایط ایران را برای یک صلح واقعی و شرافت‌مندانه محقق سازد. به این ترتیب ایران، دلایل منطقی و عقلانی برای ادامه جنگ داشت. این دلایل عبارت بود از: 1. شرایط ایران برای صلح (شناسایی و تنبیه متجاوز و پرداخت غرامت از سوی عراق). 2. مرزهای ایران تأمین نداشت و نقاطی در شلمچه، طلائیه، فکه و قصر شیرین در اشغال عراق بود و نیز شهرهای سومار، نفت‌شهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود و امکان آزادسازی این نقاط از راه مذکور، غیرمعقول به نظر می‌رسید و راهی جز ادامه جنگ وجود نداشت. 3. در حالی که نیروهای خودی، پیروزی‌های زیادی کسب می‌کردند، توقف جنگ و چانه‌زنی در پشت میز مذاکره، برای آزادی نقاط مرزی آزاد شده، صحیح نبود. 4. شهرهای آزاد شده همچون خرمشهر، به علت حضور دشمن در شلمچه، همچنان مورد تهدید بود. 5. توانایی کمی ارتش عراق ترمیم شده و با کمک‌های همه جانبه دولت‌های بزرگ افزایش هم یافته بود. 6. تنها چیزی که ارتش عراق از دست داده بود، روحیه بود که با توجه به روحیه فرماندهی آن (شخص صدام)، این مسئله نیز پس از مدتی قابل ترمیم بود. 7. در حالی که نیروهای جمهوری اسلامی در نوار پیروزی قرار داشتند، آتش بس و صلح ناپایدار در هنگام قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، زیان‌هایی به بار می‌آورد. اگر آن روز جنگ متوقف می‌شد و تجربه‌ای چون مذاکرات سوریه و اسرائیل، بر سر ارتفاعات جولان، فراروی ما قرار می‌گرفت و ما ناچار می‌شدیم بر سر سایر مناطق تحت اشغال، پشت میز مذاکره با عراق چانه‌زنی بی‌حاصل کنیم؛ امروز جامعه، مسئولان وقت را شماتت می‌کرد. 8. عراق در نظر داشت با برگزاری اجلاس سران جنبش غیر متعهد در بغداد و کسب ریاست دوره‌ای این جنبش، برای تحقق خواسته‌های نامشروع خود، به ایران فشار آورد؛ ولی ایران با حمله به داخل خاک عراق در عملیات رمضان، این امتیاز مهم و حیاتی را از عراق گرفت. 9. به همین منظور در 20 خرداد 1361ش. جلسه‌ای در حضور امام خمینی در جماران تشکیل گردید و موضوع به شور گذاشته شد. از نظر نظامیان شرکت کننده در آن جلسه، امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود نداشت؛ زیرا در اغلب نقاط مرزی هیچ گونه مانع طبیعی وجود نداشت و ایجاد استحکامات جدید نیز یک سال به طول می‌انجامید و طی این مدت احتمال حمله مجدد عراق جدی بود. مهم‌تر این که با تکیه بر اصل متعارف نظامی (تعقیب دشمن) هرگونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیراصولی بود. به همین دلیل امام خمینی(ره) پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق با استماع دلایل نظامیان و نا امیدی از پذیرش شرایط ایران توسط دولت عراق، با ادامه جنگ و ورود نیروهای ایران به خاک عراق موافقت نمودند. در هر صورت علاوه بر مطالب فوق، توجه شما را به نکاتی در این زمینه جلب می‌نماییم. 1. از همان آغاز که جنگ تحمیلی بر علیه ایران شروع شد، تنها راه منطقی دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه متجاوز و حصول اطمینان از عدم تجاوز مجدد او بود. با فتح خرمشهر ما توانستیم قسمت‌های عمده‌ای از خاک کشور عزیزمان را از دست عراق پس بگیریم؛ اما شرایط بین‌المللی و منطقه‌ای و کشور عراق حاکی از این بود که تمام علل و عوامل که در شروع جنگ توسط عراق نقش داشتند، هنوز باقی بودند و مطرح نمودن صلح توسط عراق و فشار علیه ایران برای پذیرش آن، تنها یک نوع تاکتیک برای خروج عراق از وضعیت پیش آمده بود. عوامل شروع جنگ توسط عراق عبارت بود از: الف. سیستم بین‌الملل؛ در سطح ابرقدرت‌ها ایالات متحده آمریکا که بر اثر پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال آن جریان گروگان‌گیری و شکست مفتضحانه عملیات طبس، ضربات پیاپی و سختی از ایران خورده بود، نه تنها از هر حرکتی که متضمن ضربه زدن به ایران بود، استقبال می‌کرد، بلکه خود درصدد چاره‌جویی برای انتقام و جبران شکست‌های قبلی بود. شواهد و دلایل بسیاری وجود دارد که آمریکا مشوق و ترغیب کننده رژیم عراق در آغاز جنگ بوده است. قدرت‌های بزرگ مانند فرانسه و انگلیس که روابط عمیق و منافع قابل توجهی در عراق داشتند و از وقوع انقلاب اسلامی نیز به شدت ضربه خورده بودند، بنیه نظامی عراق را تقویت نمودند. دولت‌های منطقه خاورمیانه (دولت‌های عربی به استثنای سوریه، لیبی و الجزایر) نه تنها به نفع عراق موضع‌گیری کرده، بلکه از هر نوع کمک ممکن به عراق خودداری نکردند. آنها وجود انقلاب اسلامی در ایران را خطر بزرگی برای ادامه حکومت نامشروع خود می‌دانستند. ب. شخصیت تصمیم‌گیرنده جنگ یعنی صدام در آغاز تجاوز به ایران دارای سه انگیزه عمده شخصی بود: 1. تلاش برای کسب رهبری جهان عرب. 2. با استفاه از سقوط شاه که براساس دکترین نیکسون به عنوان ژاندارم منطقه بتواند با شکست ایران، خلأ سقوط شاه را پرنموده، نقش ژاندارم منطقه را در حفظ منافع غرب بازی کند. 3. جبران تحقیری که شخصا در امضای قرارداد 1975م. الجزایر متقبل شده بود. ج. بافت اجتماعی و جمعیتی عراق به گونه‌ای است که همواره حکومت را دچار بی‌ثباتی و بحران نموده است. پیروزی انقلاب اسلامی ایران موج جدیدی از ناآرامی‌های شیعیان را در عراق به وجود آورد که شامل اکثریت مردم عراق می‌باشند و خواستار حکومت اسلامی در عراق بودند. نگرانی‌هایی که دولت صدام از بازتاب انقلاب اسلامی به عراق داشت، عامل مهمی در آغاز جنگ بود.
در زمان فتح خرمشهر نه تنها این عوامل از بین نرفته بود، بلکه به خاطر پیروزی‌های چشم‌گیر ایران در جبهه‌ها، شدت یافت. قدرت‌های بزرگ و عراق در مقابل خود انقلاب اسلامی را شاهد بودند که توانسته بود در بدترین شرایط بحران داخلی در جبهه‌ها نیز به پیروزی برسد. 2. بعد از فتح خرمشهر تلاش‌های زیادی بین مجامع بین‌المللی و برخی کشورهای همسایه برای متوقف نمودن پیشروی ایران به داخل خاک عراق و جلوگیری از شکست کامل ارتش متلاشی شده رژیم بعث صورت گرفت؛ ولی همچنان که گفته شد این تلاش‌ها صرفا برای خروج از بن‌بست پیش‌آمده بود؛ زیرا هیچ‌گونه مکانیزم حقوقی مطمئنی را برای دست‌یابی به صلحی همه‌جانبه ارائه ندادند.
قطعنامه 514 شورای امنیت به گونه‌ای طراحی شده بود که خواسته‌های مشروع ایران را در بر نداشت و به عبارت دیگر شورای امنیت نشان داد که درصدد مدیریت بحران می‌باشد و نه حل آن؛ ولی در پایان جنگ مجامع بین‌المللی با مشاهده قدرت اعجازآمیز رزمندگان اسلام در گرفتن دژ تسخیرناپذیر (فاو) عزم راسخ بر اتمام جنگ نموده به ناچار قطعنامه 598 را به نحوی تدوین کردند که در برگیرنده برخی از خواسته‌های مشروع ایران بود. بنابراین مجاهدت‌های رزمندگان پس از فتح خرمشهر تا ورود به (فاو)، تنها عامل به رسمیت شناختن حقوق ایران و صدور قطعنامه 598 بود. 3. از آن جا که بعد از فتح خرمشهر هنوز بخش‌هایی از خاک ایران در دست عراق بود، لازم بود ما نیز بخش‌هایی از عراق را در دست داشته باشیم تا در موقع مذاکره با دست پر حاضر باشیم. 4. از دلایل دیگر داخل شدن نیروهای ایران به خاک عراق، خارج ساختن شهرهای آبادان و خرمشهر از برد توپخانه عراق و فراهم کردن زمینه بازگشت مردم به این شهرها بود. 5. جلوگیری از استمرار استراتژی هجومی عراق در دریا و هوا؛ زیرا گرچه نیروی زمینی عراق در زمین متوقف و به عقب رانده شده بود، ولی حملات عراق در دریا و هوا ادامه داشت. 6. قوّت این احتمال که با فشار به صدام، زمینه سرنگونی او و نجات مردم عراق و ایران از این حکومت تبهکار فراهم گردد. 7. عدم اطمینان به حکومت بعث عراق و شخص صدام؛ همچنان که این موضوع در آخر جنگ هم ثابت شد؛ زمانی که ایران آتش‌بس و قطعنامه 598 را پذیرفت، عراق به دلیل قدرت گرفتن نیروهای نظامی‌اش دوباره بخش‌هایی از سرزمین ایران را به اشغال خود درآورد. در پایان می‌توان گفت که پس از فتح خرمشهر شرایط برای اتمام جنگ مهیا نبود و بعد از بازپس‌گیری خرمشهر، منطقه با حمله اسرائیل به جنوب لبنان روبرو شد و وقفه‌ای در ادامه جنگ پیش آمد و نیروی ایران متوجه جنوب لبنان بود؛ اما زمانی که احساس شد فتح خرمشهر به تنهایی برای ریشه‌کن کردن تجاوز و به دست آوردن حقوق ایران کافی نیست، شعار ادامه (عملیات و دفاع) تا تنبیه متجاوز و ریشه کردن تجاوز مطرح شد.
بررسی علل و عوامل پایان جنگ؛ در پایان جنگ هر چند ویژگی‌های روانی و شخصیتی صدام هنوز موجود بود - چنان که در حمله به کویت دوباره بروز کرد - ولی شرایط بین‌المللی و منطقه‌ای دیگر به هیچ وجه موافق ادامه جنگ نبودند؛ بنابراین در قطع‌نامه 598 شورای امنیت بسیاری از خواسته‌های مشروع و بر حق جمهوری اسلامی ایران را لحاظ کرده، عزم خود را بر پایان جنگ نمایان ساختند که در این جا به صورت اختصار به بعضی از مهم‌ترین زمینه‌های آن اشاره می‌شود: در سال‌های پایانی جنگ، جهان از پیروزی‌های نظامی ایران احساس خطر و نگرانی می‌کرد و شرایط نظامی و سیاسی به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر کرده بود و اینک در کارنامه نظامی ایران، نقاط درخشانی همچون بازپس‌گیری خرمشهر، تصرف جزایر مجنون، فتح فاو و نقاطی در کردستان عراق به چشم می‌خورد.
در عرصه سیاسی نیز جمهوری اسلامی ایران، تقریبا یکه و تنها موفق شده بود، دوبار تلاش عراق برای ریاست بر جنبش غیرمتعهدها را خنثی سازد و با برنامه‌ها و اقدامات تبلیغی سیاسی خود، حقیقت متجاوز بودن عراق و واقعیت تساهل و تسامح جهانی را نشان دهد. از این رو ادامه جنگ و منازعه به خصوص به شکلی که در ماه‌های آخر با حمله به نفتکش‌ها و مختل شدن امنیت خلیج فارس و... ادامه یافت، به ضرر برخی قدرت‌های بزرگ بود. از سوی دیگر پیروزی‌های نهایی ایران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمان‌های ایران در مورد عراق، نشانه شکست کامل سیاست‌های غرب در حمایت از عراق به شمار می‌آمد. کشورهای حامی عراق به وحشت افتاده بودند و خود عراق نیز بعد از سالها جنگ و متحمل شدن شکست‌های پی‌درپی دریافته بود که در آن شرایط نه تنها امکان پیروزی بر ایران را ندارد، بلکه باید به هر ترتیب ممکن و با تمسک به هر وسیله‌ای، از شکست خود جلوگیری کند و به جنگ اشغالگرانه پایان دهد. در چنین فضایی و پس از یأس قدرت‌های بزرگ از شکست ایران، آنان قطعنامه 598 را که بر خلاف قطع‌نامه‌های پیشین تا اندازه‌ای متضمن نظریات و حقوق مسلّم ایران بود، به تصویب برسانند؛ اما این قطع‌نامه به رغم نقاط مثبت خود، دارای نقاط ضعف و ابهامات زیادی بود، و تردیدهایی را در پذیرش این قطع‌نامه از سوی ایران به وجود آورده بود؛ از این‌رو قدرت‌های بزرگ که مصمم بر پایان جنگ بودند فشارهای نظامی و سیاسی زیادی را برای قبول قطع‌نامه، به ایران وارد آوردند.
این فشارها، عبارت بود از: دخالت مستقیم آمریکا در جنگ و حمله به هواپیمای مسافربری ایران، تشدید حملات و حضور آمریکا در خلیج فارس، بمباران سکوهای نفتی ایران، بمباران شیمیایی مناطق مسکونی و جبهه‌ها از سوی عراق و... و سرانجام بر اثر این عوامل، ایران تصمیم به پذیرش قطع‌نامه‌ی 598 و قبول آتش بس گرفت؛ البته قبول آن در چنین شرایطی، به فرموده امام(ره) به منزله نوشیدن جام زهر بود. مقاومت دفاعی بی‌نظیر ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلی، در مقابل هجوم قدرت‌های بزرگ با وجود همه مشکلات و ناملایمات، انقلاب نوپای اسلامی را بیمه و بسیاری از حقوق مسلّم ایران را تأمین نمود. همچنین استقلال و تمامیت ارضی کشور را تضمین کرد و به مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت را در مقابل استکبار جهانی تعلیم داد. برای مطالعه بیشتر به کتاب زیر مراجعه کنید: پی‌نوشت: 1. جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات، ص‌51 و 232). 2. تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، علی‌اکبر ولایتی، ص‌137. 3. آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه. 4. پس از بحران، هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، 1361. 5. علیرضا لطف‌الله‌زادگان، پاسخ به ابهامات، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379. ( منبع : فتح خرمشهر و چرایی ادامه جنگ؟! ، علیرضا محمدی ، مجله پرسمان ، شماره 21 - خرداد 1383) در پایان مناسب دیدیم گفتگویی با دکتر ولایتی در این زمینه ارائه شود: یکی دیگر از ابهاماتی که درباره مواضع ایران در جنگ مطرح است، فاصله بیش از یک سال بین تصویب قطعنامه 598 در شورای امنیت تا پذیرش آتش‌بس از سوی ایران است. منتقدان دیپلماسی جمهوری اسلامی که عمدتا از طیف غربگرا و لیبرال هستند، شما را به سرسختی و عملکرد ایدئولوژیکی در این مقطع متهم می‌کنند و مدعی هستند، در زمانی که شما باید منعطف عمل کرده و به سرعت به جنگ پایان می‌دادید، بیش از یک سال برای پذیرش مقاومت کردید و این مسئله باعث شد تا ما هزینه‌های سنگینی تحمل کنیم؟ خلاصه سوال : جواب: جواب زرنگار: دکتر ولایتی: این اظهارات نیز همانند دیگر اظهارات آنان، بیش از آن‌که بر اساس اطلاعات و دیدگاه‌های کارشناسی باشد، از سر بی‌اطلاعی و از موضع سیاسی مطرح شده است. واقعیت آن است که وقتی قطعنامه 598 در سال 1366 تصویب شد، نیازمند یک آیین‌نامه اجرایی بود که دبیرکل پس از مدتی کوتاه، آیین‌نامه اجرایی آن را ارائه کرد.
در حالی که ما معتقد بودیم، قطعنامه و آیین‌نامه اجرایی آن باید همزمان پذیرفته شوند، اما عراق آیین‌نامه اجرایی را که در واقع روح اصلی قطعنامه بود، نمی‌پذیرفت و این مسئله یک سال ادامه پیدا کرد. موضع ایران این بود که پذیرش قطعنامه بدون پذیرفتن آیین‌نامه اجرایی، بی‌معنا و بی‌نتیجه است. بند اول قطعنامه درباره عقب‌نشینی به مرزها بود و اگر برنامه زمانبندی آن تعیین نمی‌شد، عراقی‌ها پس از آتش‌بس، آن‌قدر در خاک ما باقی می‌ماندند و مناطق اشغال‌شده را در تصرف خود نگه می‌داشتند که فضای حاکم بر جامعه بین‌المللی از بین می‌رفت.
بنابراین عراقی‌ها با آیین‌نامه اجرایی که توسط (خاویر پرز دکوئیار) ارائه شده بود، مخالفت کردند و این به معنای مخالفت با خود قطعنامه بود. نشانه این امر نیز آن بود که حتی پس از پذیرش یک‌طرفه قطعنامه و آیین‌نامه اجرایی از سوی ایران،‌ عراق آن را نپذیرفت و به ما حمله کرد، منافقین را به داخل خاک کشور اعزام کرد و تعداد زیادی اسیر از ما گرفت تا در زمان مبادله اسرا وضع متعادلی با ما داشته باشد. بنابراین تا زمانی که ما قطعنامه را بدون پذیرش آیین‌نامه اجرایی از طرف عراق، در تابستان 1367 پذیرفتیم، کشورهای غربی که به صورت مداوم بر این نکته تأکید می‌کردند که عراق قطعنامه را پذیرفته و ایران نمی‌پذیرد، غافلگیر شدند چراکه ما صلح را پذیرفته بودیم و این عراق بود که باز هم حمله می‌کرد. در این هنگام وقتی که برای مذاکره به نیویورک رفته بودم، دیدم که طارق عزیز حاضر نیست آتش‌بس را بپذیرد و فقط اصرار دارد که مذاکرات دوجانبه، سریعا آغاز شود. از تهران هم به من فشار می‌آمد که زودتر آتش‌بس را اعلام کنید.
ولی عراقی‌ها نمی‌پذیرفتند. لذا من با یک ترفند دقیق اعلام کردم تا وقتی عراق آتش‌بس را نپذیرد مذاکره با وزیر خارجه این کشور معنی ندارد در حقیقت آغاز مذاکره را به پذیرش آتش‌بس از سوی عراق منوط کردم و توانستیم از این ابزار استفاده کنیم. در این شرایط، همه دنیا بسیج شد تا عراق را وادار به پذیرش قطعنامه کند. (بندر بن سلطان)‌ سفیر عربستان در واشنگتن به عراق رفت؛ همه غربی‌ها به صدام فشار آوردند که آتش‌بس را بپذیرد. سرانجام پس از چند روز که من به دعوت دبیرکل سازمان ملل برای مذاکره به نیویورک رفته بودم، (طارق عزیز) هم زیر فشار دنیا به نیویورک آمد و البته باز هم اظهار می‌کرد که دستوری برای پذیرش آتش‌بس ندارد، ولی پس از فشار زیاد جامعه بین‌الملل، سرانجام عراق آتش‌بس را در روز 29 مرداد 1367 پذیرفت. طبق آیین‌نامه اجرایی قطعنامه، پس از آتش‌بس، نیروهای حافظ صلح سازمان ملل بین مواضع عراق و ایران مستقر می‌شدند تا بر آتش‌بس نظارت کنند و پس از تعیین یک وقت مشخص، عقب‌نشینی به مرزها انجام می‌شد؛ پس از یک زمان معین هم مبادله اسرا و تعیین متجاوز انجام می‌شد. عراقی‌ها به این خاطر زیر بار پذیرش قطعنامه نمی‌رفتند که می‌‌خواستند با آتش‌بس گروکشی کنند؛ یعنی از اهرم آتش‌بس برای لغو قرارداد (1975 الجزایر) استفاده کنند، هدفی که در جنگ به آن دست نیافته بودند.
به خاطر همین مسئله، زمانی که ما مذاکره با طارق عزیز را آغاز کردیم، عراقی‌ها اصرار کردند که آتش‌بس و لایروبی اروندرود، همزمان مورد مذاکره قرار گیرد؛ ما گفتیم لایروبی بر اساس ساز و کار پیش‌بینی‌شده در قرارداد (1975 الجزایر) باید انجام شود، اما طارق عزیز گفت: (ما حاضر نیستیم در چارچوب قرارداد 1975 به لایروبی بپردازیم. ابتدا لایروبی کنیم، بعد وارد بحث قرارداد 1975 می‌شویم) که اینجا ترفند عراقی‌ها برای ما مشخص شد، چراکه از نظر حقوق بین‌الملل، اگر شما بتوانید یکی از بندهای یک قرارداد را معلق و بی‌اثر کنید، سایر بندهای آن هم غیرقطعی و قابل مذاکره تلقی می‌شود و به همین خاطر، عراقی‌ها می‌خواستند با کنار گذاشتن بند مربوط به لایروبی اروند در قرارداد (1975 الجزایر) کل قرارداد را زیر سؤال ببرند. این مسئله باعث گره خوردن مذاکرات شد و حدود دو سال پس از آتش‌بس، مسئله معلق ماند. البته طی این مدت، نیروهای حافظ صلح سازمان ملل بین نیروهای ما و ارتش عراق مستقر بودند و در واقع آتش‌بس شده بود، اما از صلح خبری نبود. نکته مهم در مذاکرات و مواضع عراق و طارق عزیز این بود که آنها تمایل داشتند که نقش سازمان ملل را تضعیف یا حذف کنند و مذاکرات بدون نظارت و دخالت سازمان انجام شود، اما اصرار داشتیم سازمان ملل حضور داشته باشد؛ چراکه در میدان نظامی، شرایط پیش از سال 1366 را نداشتیم و می‌‌خواستیم از ابزار سازمان ملل برای فشار به عراق استفاده کنیم و هرکجا که مذاکرات به بن‌بست می‌خورد، از عامل سازمان ملل برای فشار به عراق استفاده می‌کردیم.
حتی در ژنو مدتها بر سر نحوه چیدن میز مذاکره بحث کردیم، چراکه این مسئله معنای خاصی می‌دهد. موضع ما این بود که میز مذاکره باید به شکل مثلث چیده شود؛ یک طرف ما، یک ضلع عراق و ضلع سوم هم سازمان ملل که سرانجام هم همین‌گونه شد. اختلاف دیگر، محل مذاکره بود. ما اصرار داشتیم مذاکرات در نیویورک برگزار شود، اما آنها اصرار داشتند که در ژنو انجام شود. چراکه در نیویورک، با حضور سفرای برجسته کشورهای جهان، لابی سیاسی قوی‌تری وجود داشت و ما می‌توانستیم از آن برای فشار به عراق برای رسیدن به صلح استفاده کنیم.
اما در ژنو این امکان وجود نداشت. به هر حال طی مدت دو سال و با شورهای فراوان، مذاکرات 598 انجام شد. هرچند، قطعنامه 598 برای ما شیرین نبود و حضرت امام(ره) هنگام پذیرش قطعنامه از آن تعبیر (جام زهر) کردند و در نامه محرمانه خود که برای مسئولان مجلس قرائت شد، به علل نارسایی‌ها و دلایل پذیرش قطعنامه اشاره کردند. جمهوری اسلامی ایران از آغاز تجاوز رژیم عراق، خواهان صلح بوده است اما صلحی حقیقی و شرافتمندانه که حاوی مقدمات زیر می باشد: 1. دفع آتش تجاوز 2. شناسایی متجاوز 3. تعیین خسارات و تنبیه متجاوز 4. تضمین صلح و بقای آن به کشور مورد تجاوز بر این اساس امام(ره) همواره خواهان پایان دادن به جنگ بود اما پایانی که متضمن حقوق ملت مظلوم ایران باشد. وانگهی امام راحل(ره) در هر کاری به نظر کارشناسان و متخصصان بسیار اهمیت می داد، چنان که در نامه مشهور ایشان در پایان جنگ مشاهده می نماییم. تحقیقا اگر نظر فرماندهان و کارشناسان جنگ مبتنی بر ادامه دفاع مقدس بود، امام همان نظر را می پذیرفتند، و از همه مهم تر لحن سخنان و محتوای رهنمودهای امام خمینی(ره) به ویژه پس از فتح خرمشهر، گویای صلحی عادلانه بود ه از ارکان حقوقی صلح حکایت می کرد. برای مثال معظم له طی سخنانی در جمع گروهی از دانشجویان دانشکده افسری ارتش و مسئولین این دانشکده فرمودند: (از اول هم صلح طلب بودیم و صلح یکی از اموری است که ما به تبع از اسلام قبول کردیم. صلح اسلامی، صلحی که برادر می شوند بعد از صلح و ما طالب این هستیم. اما صلحی که اصلا اعتنا نکنند به این که جنایت کردند در این جا و اعتنا نکنند به این که غراماتی وارد شده است و باید جبران بکنند، خساراتی وارد شده است و باید جبران بکنند این اسمش صلح نیست، این اسمش را می توانی بگذاریم صلح صدامی.)روزنامه جمهوری اسلامی، 12/7/1361 امام راحل؛ همین منطق را تا پایان جنگ دنبال نمودند و حتی مفاد قطعنامه 598 را که پذیرفتند متضمن صلح واقعی و عادلانه ندانستند، از این جهت پذیرش آن را چون نوشیدن جام زهر دانستند، بنابراین می توان در یک کلام گفت که امام امت، بر اساس حفظ مصلحت اسلام و مسلمین تصمیم گیری می کرد. کما این که پذیرش قطعنامه 598 نیز بر اساس همین مسئله صورت پذیرفت. این مسئله در پیام تاریخی ایشان پس از قبول قطعنامه، به چشم می خورد: (و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصا برای من بود، این است که من تا چند روز قبل به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ معتقد بودم و مصلح نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم، ولی ... با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت کردم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم.) البته بررسی علل و عوامل پایان جنگ در پایان جنگ هر چند ویژگی‌های روانی و شخصیتی صدام هنوز موجود بود، چنان که در حمله به کویت دوباره بروز کرد ولی شرایط بین‌المللی و منطقه‌ای دیگر به هیچ وجه موافق ادامه جنگ نبودند، بنابراین در قطع‌نامه 598 شورای امنیت بسیاری از خواسته‌های مشروع و بر حق جمهوری اسلامی ایران را لحاظ کرده و عزم خود را بر پایان یافتن جنگ نمایان ساختند. در این جا به صورت اختصار به بعضی از مهم‌ترین زمینه‌های آن اشاره می‌شود: در سال‌های پایانی جنگ، جهان از پیروزی‌های نظامی ایران احساس خطر و نگرانی می‌کرد. شرایط نظامی و سیاسی، به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر کرده بود و اینک در کارنامه‌ی نظامی ایران، نقاط درخشانی (همچون بازپس‌گیری) خرمشهر، تصرف جزایر مجنون، فتح فاو، و نقاطی در کردستان عراق) به چشم می‌خورد.
در عرصه سیاسی نیز جمهوری اسلامی ایران، تقریبا یکه و تنها موفق شده بود، دوبار تلاش عراق برای ریاست بر جنبش غیرمتعهدها را، خنثی سازد و با برنامه‌ها و اقدامات تبلیغی سیاسی خود، حقیقت متجاوز بودن عراق و واقعیت تساهل و تسامح جهانی را نشان دهد. از این رو ادامه‌ی جنگ و منازعه به خصوص به شکلی که در ماه‌های آخر (حمله به نفتکش‌ها و مختل شدن امنیت خلیج فارس و...) به ضرر برخی قدرت‌های بزرگ بود. از سوی دیگر پیروزی‌های نهایی ایران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمان‌های ایران در مورد عراق، نشانه‌ی شکست کامل سیاست‌های غرب در حمایت از عراق به شمار می‌آمد. کشورهای حامی عراق به وحشت افتاده بودند.
و خود عراق نیز، بعد از سالها جنگ و متحمل شدن شکست‌های پی در پی، دریافته بود که در آن شرایط نه تنها امکان پیروزی بر ایران را ندارد؛ بلکه باید به هر ترتیب ممکن و با تمسک به هر وسیله‌ای، از شکست خود جلوگیری کند و به جنگ اشغالگرانه پایان دهد. در چنین فضایی و پس از یأس قدرت‌های بزرگ از شکست ایران، باعث شد آنان قطعنامه‌ی 598 را که بر خلاف قطعنامه‌های پیشین تا اندازه متضمن نظریات و حقوق مسلّم ایران بود به تصویب برسانند.
اما این قطعنامه به رغم نقاط مثبت خود، دارای نقاط ضعف و ابهامات زیادی بود، (ر.ک: علی‌اکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1376، ص 243). و تردیدهایی را در پذیرش این قطعنامه از سوی ایران به وجود آورده بود. لذا قدرت‌های بزرگ که مصمم بر پایان جنگ بودند فشارهای نظامی و سیاسی زیادی را برای قبول قطعنامه، به ایران وارد آوردند. این فشارها، عبارت بود از، دخالت مستقیم آمریکا در جنگ و حمله به هواپیمای مسافربری ایران، تشدید حملات و حضور آمریکا در خلیج فارس، بمباران سکوهای نفتی ایران، بمباران شیمیایی مناطق مسکونی و جبهه‌ها از سوی عراق و... و سرانجام بر اثر این عوامل، ایران تصمیم به پذیرش قطعنامه‌ی 598 و قبول آتش بس گرفت. البته قبول آن در چنین شرایطی، به فرموده امام(ره) به منزله نوشیدن جام زهر بود. مقاومت دفاع بی‌نظیر ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلی، در مقابل هجوم قدرت‌های بزرگ به رغم همه‌ی مشکلات و ناملایمات انقلاب نوپای اسلامی را بیمه و بسیاری از حقوق مسلّم ایران را تأمین نمود. هم چنین استقلال و تمامیت ارضی کشور را تضمین کرد و به مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت در مقابل استکبار جهانی داد. جهت مطالعه بیشتر ر.ک: 1- جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات، ص 51 و 232 ) 2- تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، ص 137، علی‌اکبر ولایتی 3- آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه 4- پس از بحران، هاشمی رفسنجانی کارنامه و خاطرات، 1361 5- علیرضا لطف الله زادگان، پاسخ به ابهامات، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379 6- تاریخ دفاع مقدس، دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی، بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس، 1380. 7- مجموعه مصاحبه روزنامه کیهان با آقای هاشمی رفسنجانی، بهمن 1382. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100114501)





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین