با سلام و سپاس فراوان به خاطر زحمات با ارزش شما. سؤالی داشتم در رابطه با بحث نظارت بر قدرت به طور اعم و نظارت فقها بر مجلس به طور اخص. و اینکه از چه زمانی بحث نظارت در فقه شیعه مورد توجه علما شیعه قرار گرفته است؟ پیشاپیش از زحمات شما سپاسگزارم با سلام وتحیت و قدردانی از مکاتبه شما با این مرکز دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس شما با این مرکز ، لازم است به اطلاع شما برسانیم که این سامانه ، اختصاص به سوالات و شبهات دانشگاهیان محترم در زمینه های مرتبط با معارف دینی داشته و به دلیل اولویت پاسخگویی به شبهات و نیازهای فکری دانشجویان، از تحقیق در زمینه موضوعاتی که جنبه تحقیقات کلاسی و شخصی داشته معذور است. بله اگر در اثناء تحقیق یا سوال و شبهه ای خاص مواجه شدید با ما در میان بگذارید. برای کسب اطلاعات پیرامون پرسش خود می توانید به منابع ذیل مراجعه نمایید: حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، سید محمد هاشمی، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، 1372. جایگاه مجلس شوای اسلامی، قم، محمد رضا موثق، موسسه بوستان کتاب، 1382. حقوق اداری ایران ، منوچهر موتمنی طباطبایی، تهران، سمت، 1373. اما به هر حال با توجه به مکاتبه ی شما با این مرکز ، نکاتی پیرامون پرسش خدمتتان ارائه می نماییم: نظارت در سیستم توزیع قدرت یکی از مباحث مهم در حقوق اساسی است که کسب اطلاعات لازم پیرامون این قضیه، رجوع به منابع اصلی و مطالعات وسیعی را می طلبد. اما در هر صورت تلاش می نماییم نظارت بر قدرت در سیستم سیاسی جمهوری اسلامی را به صورت نسبتا مفصلی مرور نماییم: در چند بخش به بیان پاسخ شما می پردازیم: بخش اول. نظارت بر رهبری در نظام اسلامی برای کنترل و نظارت بر رهبر دو نوع نظارت در نظر گرفته شده است: 1. نظارت درونی: اولین و مهمترین عامل کنترل کننده برخورداری رهبری نظام اسلامی از صفات و شرایط ویژه مانند ایمان، تقوا، عدالت، علم، فقاهت، تدبیر، شجاعت است در قانون اساسی (شرایط و صفات رهبر. 1. صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه. 2. عدالت و تقوا لازم برای رهبری امت اسلام. 3. بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری)معین شده است، ولی فقیه به سبب برخورداری از این صفات و ویژگی ها برگزیده شده است و حتی اگر یک شرط از این شروط از او کاسته شود خود به خود منعزل می شود، در واقع شخصیت اخلاقی حاکم اسلامی خود مانع سوء استفاده از قدرت است حضرت امام (ره) فرمودند: (اگر فقیهی بخواهد زورگویی کند این فقیه دیگر ولایت ندارد، در اسلام، قانون حکومت می کند پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم تابع قانون بود، تابع قانون الهی، نمی توانست تخلف بکند). 2. نظارت بیرونی: علاوه بر نظارت درونی برای کنترل و نظارت بر رهبر، نظارت بیرونی هم در نظر گرفته شده است که نظارت مجلس خبرگان بر رهبری است (هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصل پنجم و یکصد و نهم گردد، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است از مقام خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر به عهدة خبرگان مذکور در اصل یکصد و هشتم می باشد). در اینجا مناسب است نکاتی پیرامون ماهیت نظارت مجلس خبرگان بر رهبری و همچنین ساز و کار آن ارائه گردد: الف. ماهیت نظارت بر رهبری براساس اصل یکصد و یازدهم قانون اساسی، مجلس خبرگان، بعد از معرفی فقیه واجد الشرایط به عنوان ولیفقیه، در طول دوران رهبری نیز وظیفه نظارت بر اعمال و رفتار رهبر، به منظور (بقاء شرایط) را برعهده دارد. نظارت مجلس خبرگان چنانکه در مشروح مذاکرات مجلس خبرگان نیز آمده، به هیچ وجه نظارتی (کنترلی و پارلمانی و استیضاح) نمیباشد، بلکه صرفا یک (نظارت تشخیصی) است یعنی صرفا در محدودهای است که خبرگان باید- مطابق اصل یکصدو یازدهم قانون اساسی- به منظور تداوم بقای شرایط رهبری از آن اطلاع داشته باشند. بنابراین رابطه مجلس خبرگان با رهبری، شباهتی به رابطه مجلس شورای اسلامی و وزیران ندارد. مجلس، اعضای دولت را تعیین و به وزرا رأی اعتماد میدهد و در عین حال، سیاستها و قوانین را مشخص میکند و وزرا باید در چهارچوب آن قوانین مصوّب، عمل کنند و به نمایندگان مجلس هم پاسخگو باشند. مجلس مطابق قانون اساسی، حاکم بر وزرای دولت است و در صورت تشخیص ناکارایی وزیر، میتواند وی را استیضاح و برکنار کند(1). هم چنین نظارت مجلس خبرگان، از نوع نظارت (دستگاه آمر) نیز نیست زیرا بنا بر نظریه نصب، خبرگان رهبر را به رهبری منصوب نکرده است تا در صورت فقدان شرایط رهبری او را برکنار نماید بلکه کارویژه خبرگان در زمان انتخاب و یا عزل (کشف و شناسایی) است. بر این اساس نظارت آن نیز بر رهبری، (نظارت بر بقای شرایط) میباشد. ب. سازوکار نظارت بر رهبری مجلس خبرگان، به منظور انجامدادن وظیفه نظارتی خویش بر بقاء شرایط رهبری، از میان اعضای خود هیئتی را مرکب از یازده نفرعضو اصلی و چهار نفر عضو علیالبدل، برای مدت دو سال با رأی مخفی انتخاب مینمایند(2) که به (کمیسیون تحقیق) معروف است اعضای آنباید فراغت کافی برای انجامدادن وظایف خود داشته باشند. بستگان نزدیک سببی و نسبی رهبر، نمیتوانند عضو کمیسیون تحقیق باشند. تحقیقات و مذاکرات کمیسیون تحقیق، محرمانه است و کمیسیون مجاز به انتشار آنها جز به روش بیان شده در این آییننامه نیست. این کمیسیون وظیفه دارد هرگونه اطلاع لازم را در رابطه با اصل یکصد و یازدهم در محدودهی قوانین و موازین شرعی تحصیل نماید و با اشراف برکارهای رهبری، سخنرانیها، موضعگیریها، عزل و نصبها و کارهای دیگر رهبر را مورد بررسی قرار دهد. این هیئت بر عملکرد نهادهایی که زیر نظر رهبری کار میکنند به طور غیررسمی اشراف دارد و اگر در کار آنها مشکلاتی دید به رهبری تذکر میدهد(3). همچنین نسبت به صحت و سقم گزارشهای واصله تحقیق و در صورتی که لازم بداند با مقام رهبری ملاقات نماید(4). و مقام رهبری در خصوص گزارش ارائه شده حق دفاع از خود را خواهد داشت. دبیرخانه مجلس خبرگان باید این گونه گزارشها را به کمیسیون تحقیق تسلیم کند و اگر دیگر اعضای خبرگان نیز دراینباره، اطلاعاتی در اختیار دارند، باید آنها را در اختیار کمیسیون قرار دهند. اگر کمیسیون تحقیق، پس از بررسی و تحقیق، مطالب مذکور را برای تشکیل اجلاس خبرگان کافی دانست، تشکیل جلسه فوقالعاده را از هیئترئیسه خواستار میشود و اگر کافی ندانست، موضوع را با عضو یا اعضای خبرگانی که اطلاعات را ارائه داده بودند، در میان میگذارد و درباره آنها توضیح میدهد. اگر آنان قانع شدند، موضوع مسکوت میماند و اگر قانع نشدند، در صورتی که اکثر نمایندگان منتخب، از هیئترئیسه مجلس، تقاضای تشکیل جلسه فوقالعاده کنند، هیئترئیسه باید جلسه را تشکیل دهد. نصاب لازم در تشخیص موضوع و عمل به اصل یکصد و یازدهم، آرای دو سوم نمایندگان منتخب میباشد. هرگاه رهبر به تشخیص خبرگان از انجام وظیفه رهبری ناتوان شود از مقام خود برکنار میشود. جلسههای هیئت تحقیق هم مستمر است یعنی در طول سال هر پانزده روز یا هر ماه یک مرتبه اقلاً جلسه دارند(5). (1) علی شکوهی، نظارت خبرگان بر رهبری چگونه اعمال میشود؟ سایت خبری تحلیلی فردا. (2) ماده یکم آییننامه داخلی مجلس خبرگان. 000 (3) در ماده 16 آییننامه داخلی مجلس خبرگان آمده است: (هیئت رئیسه مجلس خبرگان میتواند در هر اجلاسیهای از مسؤول یا مسؤولان یک یا چند نهاد از نهادهایی که زیر نظر مستقیم مقام معظم رهبری فعالیت میکنند، جهت استماع گزارش فعالیتهای مهم آنها به جلسه رسمی مجلس خبرگان دعوت نماید. مدت زمان گزارش، حداکثر یک ساعت خواهد بود. 000 (4) مطابق ماده 33 آییننامه داخلی مجلس خبرگان: (این کمیسیون [تحقیق] موظف است هرگونه اطلاع لازم را درباره اصل یکصدویازدهم، در محدوده قوانین و موازین شرعی، به دست آورد. همچنین درباره صحت و سقم گزارشهای رسیده، دراینباره، تحقیق و بررسی کند و اگر لازم بداند، با مقام معظم رهبری، در این زمینه، ملاقات کند). 000 (5) ر. ک: مقررات و عملکرد مجلس خبرگان، گفت و گو با آیه اللَّه ابراهیم امینی، و گفت و گو با آیهاللَّه سید حسن طاهری خرم آبادی، فصلنامه حکومت اسلامی ش. 8 اما سخن نهایی در این بخش پیرامون نظارت بر نهاد های زیر نظر ولی فقیه می باشد. نظارت بر نهاد های زیر نظر ولایت فقیه از دو جنبه و یا از دو جهت می باشد: اول نظارت مالی:این نوع نظارت بر نهاد های تحت امر مقام معظم رهبری به دو صورت است و آن هم بخاطر جایگاه قانونی آن نهاد ها می باشد. یک عده نهادهایی هستند که به حکم ولی فقیه تأسیس شده اند و زیر نظر هیچ کدام از قوای سه گانه نیستند مثل کمیته امداد امام خمینی (ره) ... و یک عده نهادها یا موسسات عام المنفعه غیر دولتی هستند که تولیت آنها با مقام معظم رهبری است و ایشان تولیت آنها را به نمایندگان خود تفویض می کنند و یا سرپرست تعیین می کنند مثل تولیت آستان قدس رضوی یا حرم عبدالعظیم حسنی... بر اساس ماده واحده قانون فهرست نهاد ها و موسسات عمومی غیر دولتی 2 تبصره آن که در سال 19:4:1373 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده و در تاریخ 29:4:1373 به تأیید شورای نگهبان رسیده است و در الحاقیه های بعدی آن عده ای از این نهاد های انقلابی و هم چنین نهاد های تحت امر ولی فقیه که به آن اضافه شدند این موسسات عمومی غیر دولتی تحت بازرسی مالی دیوان محاسبات در آمدند البته نه در همه اموال بلکه در آن مقدار از اموال که از بودجه سالانه کشور دریافت می کنند حسابرسی بر این مقدار از هزینه های این نهاد ها که از بودجه سالانه کشور دریافت می کنند بر اساس اصل پنجاه و پنجم قانون اساسی به عهده دیوان محاسبات است. در این مورد که آیا دیوان حق بازرسی و نظارت بر تمام درآمد ها و هزینه های این گونه موسسات عمومی غیر دولتی را دارد یا نه؟ مجلس شورای اسلامی تفسیریه ای در مورد اصل 55 از شورای نگهبان در خواست کرد که شورای نگهبان جواب داد: (اصل 55 قانون اساسی ناظر به اعتباراتی است که در بودجه کل کشور منظور شده و صلاحیت دیوان محاسبات در رسیدگی به حسابرسی محدود به همان موارد است)(1) بنابر این دیوان محاسبات فقط به قسمتی از اعتبارات این موسسات که از بودجه کشور است رسیدگی می کند و به بقیه اعتبارات که از غیر از بودجه کشور تأمین می شود حق رسیدگی و حساب رسی را ندارد و در تبصره 2 ماده واحده سابق الذکر نیز آمده است: (اجرای قانون در مورد موسسات و نهادهای عمومی که تحت نظر مقام ولایت فقیه هستند با اذن معظم له خواهد بود) یعنی اجرای قانون محاسبات در مورد این نهاد و موسسات علاوه بر تصویب مجلس باید اجازه ولی فقیه را نیز را به همراه داشته باشد. در غیر موارد مشار الیه یعنی موسسات عمومی غیر دولتی و عام المنفعه تحت نظر ولی فقیه و نیز اعتباراتی که از جاهایی غیر از بودجه کل کشور تأمین می شود، چنانکه در اساسنامه بعضی از این نهاد ها آمده است مثل بنیاد مستضعفان نظارت و بازرسی به عهده معاوت نظارت و حسابرسی دفتر مقام معظم رهبری است. به عنوان مثال: در ماده 11، اساس نامه بنیاد مستضعفان و جانبازان آمده است: وظایف حسابرسی و بازرسی (رکن نظارتی) بنیاد بر عهده معاونت نظارت و حسابرسی دفتر مقام معظم رهبری است که اعم از حسابرسی و کنترل های برنامه ای، بودجه ای، مقرراتی و باز رسی های موردی و نوبه ای می باشد..(2) در اساس نامه سایر نهاد های زیر نظر مقام ولی فقیه نیز مشابه مورد فوق پیش بینی شده است. و بر اساس اطلاعات و مسموعات موثق در دفتر مقام معظم رهبری یک معاونت نظارت و بازرسی وجود دارد که به تمام نهاد ها و موسسات زیر نظر مقام معظم رهبری نظارت دقیق دارند. دوم نظارت اداری از لحاظ اداری نیز دیوان عدالت اداری بر این گونه نهاد ها و موسسات نظارت دارد. دیوان عدالت اداری در مورد ماده 11 قانون دیوان عدالت اداری از مجلس در این مورد سوال کرده است: (با توجه به ماده 11 قانون عدالت اداری آیا رسیدگی به شکایات علیه موسسات و نهادهای عمومی احصاء شده در قانون فهرست نهاد ها و موسسات عمومی غیر دولتی نیز در صلاحیت دیوان عدالت اداری می باشد یا خیر؟ نظر مجلس هم در قالب یک ماده واحده مطرح شد: با توجه به ماده 11 قانون دیوان عدالت اداری رسیدگی به شکایات علیه نهاد های عمومی احصاء شده در قانون فهرست نهاد ها و موسسات عمومی غیر دولتی نیز در صلاحیت دیوان عدالت اداری می باشد. تفسیر فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه علنی روز سه شنبه مورخ یازدهم مهرماه هزار و سیصد و هفتاد و چهار مجلس شورای اسلامی تصویب و 19:7:1374 به تأیید شورای نگهبان رسیده است.(3) بنابراین . این گونه موسسات از لحاظ مالی و اداری مورد نظارت و حسابرسی دیوان محاسبات و دیوان عدالت اداری می باشند و چون هر جا که قانون دیوان محاسبات و قانون دیوان عدالت اداری اجرا شود و بر اساس اطلاق اصل صدو هفتاد و چهارم قانون اساسی که سازمان بازرسی کل کشور به حسن جریان امور و اجرای صحیح قوانین و دستگاه های اداری می تواند نظارت کند این موسسات نیز مشمول این اصل و نظارت سازمان بازرسی کل کشور می شوند. موسسات عام المنفعه که از بودجه عمومی و اعتبارات بودجه استفاده نمی کنند مثل آستان قدس رضوی یا حرم حضرت عبدالعظیم حسنی و ... در مورد اینها قانون بخصوص و یا اساس نامه خاصی وجود ندارند چون قانون اینها را به عنوان یک موسسه نمی شناسند و بر اساس قانون به وجود نیامده اند فقط این ها یک سری مکان های زیارتی هستند و جزو امور حسبه که ولایت و تولیت آنها بر اساس شرع مقدس اسلام به عهده حاکم اسلامی و ولی فقیه است. و اموال این بخش ها جزء وجوه شرعی است. چنانکه قبلا ذکر شد تولیت اصلی آنها با مقام معظم رهبری است و ایشان افرادی به نیابت از خود به تولیت آنها انتخاب می کند و بر اساس اطلاعات و مسموعات موثق نظارت و بازرسی این ها بعهده معاونت نظارت و بازرسی دفتر مقام معظم رهبری است. و بازرسی اداری و شخصی و حسابرسی و همه گونه نظارت بر اعمال و رفتار این ها توسط همین معاونت انجام می گیرد و به اطلاع مقام معظم رهبری می رسد و تصمیمات نهایی را ایشان می گیرند. ________________________________________ پاورقی: 1. دوانی، غلام حسین، مجموعه قوانین و مقررات دیوان محاسبات و قانون محاسبات عمومی،، تهران، کیومرث، 1378، ص13. 2. رحیمی، عباسعلی، مجموعه سازمانهای دولتی مشتمل بر قوانین و مقررات، ج 5، معتبر ، تهران، اداره کل تدوین قوانین ریاست جمهوری، 1381، ص 368. 3. دوانی، غلامحسین، پیشین، ص 13. بخش دوم. نظارت بر مجلس شورای اسلامی: نظارت های مربوط به مجلس شورای اسلامی را در دو بخش نظارت های رسمی و غیر رسمی بررسی می نماییم: نظارت های رسمی بر مجلس شورای اسلامی : نظارت رسمی بر مجلس را در دو سطح نظارت بر مصوبات مجلس و نظارت بر آحاد نمایندگان می توان تحلیل و بررسی نمود . در باب نظارت بر مصوبات مجلس باید بگوییم بر طبق قانون اساسی، شورای محترم نگهبان نهادی است که به صورت رسمی وظیفه ی نظارت بر مصوبات مجلس شورای اسلامی را بر عهده دارد. شورای نگهبان یکی از نهادهای قانونی نظام سیاسی جمهوری اسلامی است که دارای وظایف بسیار زیاد و کلیدی است. این شورا از ترکیب شش فقیه و شش حقوقدان تشکیل شده است. فقهای شورای نگهبان به صورت مستقیم از سوی رهبر معظم انقلاب (دام ظله العالی) منصوب می شوند و حقوقدانان این شورا نیز با پیشنهاد رئیس قوه قضائیه و انتخاب مجلس شورای اسلامی برگزیده می شوند. تا رئیس قوه قضائیه معرفی حقوق دانان را انجام ندهد, امکان انتخاب آن ها از سوی مجلس شورای اسلامی وجود ندارد. شورای نگهبان نظارت بر مصوبات مجلس را از حیث عدم مغایرت با قانون اساسی و شرع مقدس اسلام بر عهده دارد. در واقع وظیفة اصلی شورای نگهبان پاسداری از احکام اسلام و قانون اساسی از طریق نظارت بر قوانین و مصوبات مجلس می باشد. اصل چهارم قانون اساسی مقرر می دارد کلیة قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و ... باید براساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر تمام اصول قانون اساسی و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهدة فقهای شورای نگهبان است و این شورا فقط در مقابل رهبر پاسخگوست. تمام مصوبات مجلس و کمیسیونهای داخلی پس از تصویب برای شورای نگهبان فرستاده می شود. شورای نگهبان موظف است تا ده روز از تاریخ وصول، آنها را بررسی و اظهار نظر نماید. یکی دیگر از مهم ترین ابعاد نظارتی شورای نگهبان در ارتباط با مجلس شورای اسلامی، نظارت بر انتخابات است و به موجب اصل 99 قانون اساسی شورای نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس شورای اسلامی را برعهده دارد. همچنین تأیید صلاحیت کاندیداهای مجلس شورای اسلامی نیز به عهدة شورای نگهبان است. در کنار نظارت شورای نگهبان بر مصوبات مجلس، باید نظارت کلی رهبری بر مجلس شورای اسلامی را نیز افزود. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نظام تفکیک قوا پذیرفته شده است ولی در کنار این تفکیک قوا، به موجب اصل پنجاه و هفتم قانون اساسی قوای سه گانه (زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت) قرار دارند و اصل 113 قانون اساسی رهبر را در ر أس هرم حاکمیت قرار داده است. تأسیس نهاد رهبری در جامعة اسلامی بدین منظور است که مجاری امور در دست فقیه واجد الشرایطی قرار گیرد که (ضامن عدم انحراف سازمانهای مختلف از وظایف اصیل اسلامی خود باشد) و از سلامت رفتار کارگزاران نظام پاسداری نماید. براین اساس، قوای حاکم در انجام وظایف خود در برابر رهبر مسئولیت دارند. به همین جهت رهبر معظم انقلاب (دام ظله العالی) بر اساس مسوولیت های قانونی خویش – بند 2 اصل 110 قانون اساسی مبنی بر نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام - ، نظارت کلیه ای بر مجلس شورای اسلامی داشته و به صورت مستمر جهت گیری های مجلس را تعیین می کنند و در برخی موارد با ورود مستقیم – مانند صدور حکم حکومتی مبنی بر کنار گذاشتن طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجلس ششم – بر روند انجام امور در مجلس نظارت می نمایند. اما در باب نظارت بر آحاد نمایندگان باید متذکر شویم ، نمایندگان نیز مانند تک تک مردم به عنوان شهروندان نظام جمهوری اسلامی مطرح بوده و نظارت بر آنان و بررسی شکایاتی که علیه آنان از سوی اشخاص حقیقی و حقوقی اقامه می شود بر عهده ی قوه ی قضائیه می باشد. خود مجلس نیز در سال 1390 به منظور تدوین ساز و کاری برای نظارت درونی مجلس بر نمایندگان لایحه ای تحت عنوان نظارت بر عملکرد نمایندگان مجلس را به تصویب رساند که بر مبنای آن طرح “نظارت مجلس بر رفتار نمایندگان”، هیئتی متشکل از هفت نماینده مجلس، به گزارشهای مربوط به “رفتار خلاف شئون نمایندگی” و گزارشها درباره اعمال “خلاف امنیت ملی” و دیگر اعمال مجرمانه از سوی نمایندگان مجلس رسیدگی میکند. در صورتی که تخلف نمایندگان احراز شود، این هیات می تواند برای نماینده مجازات تعیین کند و او را از نطق میان دستور و عضویت در کمیسیون ها و هیات رئیسه بازدارد. در طرح نظارت بر عملکرد نمایندگان، دادگاه خاص رسیدگی به این امور نیز پیشبینی شده است. در ماده 8 این طرح آمده است: (قوه قضائیه موظف است در اجرای این قانون شعبه خاصی را جهت رسیدگی به موضوعات ارسالی تشکیل داده و خارج از نوبت رسیدگی و نتیجه را ظرف سه ماه به هیات نظارت اعلام نماید.) نظارت های غیر رسمی بر مجلس شورای اسلامی : در کنار تمام نظارت های رسمی فوق بر مجلس – که به صورت تفصیلی مورد بررسی قرار گرفت – می توان نظار ت های غیر رسمی ای را نیز بر مجلس – به عنوان یکی از قوای سه گانه کشور - مطرح نمود که نقش نسبتا موثری در عملکرد مجلس می تواند داشته باشد. این نظارت های غیر رسمی عبارت می باشند از : نظارت افکار عمومی بر عملکرد مجلس در دوره های مختلف، نظارت احزاب سیاسی و نقد و بررسی عملکرد مجلس، و نظارت سازمان های غیر دولتی. این قبیل نظارت ها موجب ایجاد توقعات عمومی از مجلس شورای اسلامی در سطح جامعه شده و مجلس را ملزم به پاسخگویی، توضیح، قانع کردن افکار عمومی یا تجدید نظر در عملکرد خود می نماید. بخش سوم. نظارت بر قوه قضائیه: دستگاه قضائی به دلیل حساسیت و نقش بنیادی اش و نیز خصیصه مکتبی اش و به منظور تحقق بخشیدن به عدالت اسلامی و پاسداری از حقوق مردم, لزوماً باید با معیارهای اسلامی منطبق باشد. قانون اساسی نیز در اصل یکصد و پنجاه و ششم خود, قوه قضائیه را (…مستقل و پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسئول تحقق بخشیدن به عدالت) معرفی کرده است. اگرچه قضاوت قهراً طبق احکام الهی و توسط قضات واجد شرایط اسلامی صورت خواهد گرفت, ولی به دلیل اهمیت و حساسیت بنیادی قضا در اسلام و دقت در مکتبی بودن نظام قضائی کشور و پیش گیری از انحرافات کلی در سیستم قضائی اسلامی ، لزوم نظارت بر این قوه از اهمیت بسزایی برخوردار است. در نظام جمهوری اسلامی ، تامین اهداف پیش گفته در تامین عدالت اسلامی از طریق اشراف کلان مقام ولایت فقیه بر قوه قضائیه و تعیین و نصب ریاست آن از سوی رهبری معظم انقلاب(دام ظله العالی) تحقق می یابد. همانگونه که در بخش مربوط به مجلس نیز گفته شد نظارت کلی رهبری بر قوه قضائیه – به عنوان یکی از قوای رسمی کشور - ، یکی از نظارت های رسمی مطرح بر این قوه مطرح می باشد. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نظام تفکیک قوا پذیرفته شده است ولی در کنار این تفکیک قوا، به موجب اصل پنجاه و هفتم قانون اساسی قوای سه گانه (زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت) قرار دارند و اصل 113 قانون اساسی رهبر را در ر أس هرم حاکمیت قرار داده است. تأسیس نهاد رهبری در جامعة اسلامی بدین منظور است که مجاری امور در دست فقیه واجد الشرایطی قرار گیرد که (ضامن عدم انحراف سازمانهای مختلف از وظایف اصیل اسلامی خود باشد) و از سلامت رفتار کارگزاران نظام پاسداری نماید. براین اساس، قوای حاکم و به ویژه قوه قضائیه که ریاست آن از سوی رهبری منصوب می گردد، در انجام وظایف خود در برابر رهبر مسئولیت دارند. رهبر معظم انقلاب نیز در علاوه بر تعیین جهت گیری های فعالیت این قوه در برخی موارد به صورت مستقیم برخی تذکرات در ارتباط با وظایف و مسوولیت های این قوه مطرح می نمایند. البته این نظارت به معنای دخالت در کار قضات عادل و نقض استقلال آن ها نبوده و صرفاً برای حفظ نظم و هم آهنگی و وحدت مدیریت جامعه و پیش گیری از انحرافات و مراعات دقیق ضوابط اسلامی است. در کنار نظارت کلان رهبری بر قوه قضائیه ،این قوه ، خود نیز ساز و کاری برای نظارت بر خود را تعریف نموده است که می توان دیوان عالی کشور را نمود شاخص این نظارت دانست. دیوان عالی کشور یکی از مراجع قضائی است که طبق اصل 161 قانون اساسی (... به منظور نظارت بر اجرای صحیح قوانین در محاکم و ایجاد وحدت رویة قضائی و انجام مسئولیت هایی که طبق قانون به آن محول می شود براساس ضوابطی که رئیس قوه قضائیه تعیین می کند تشکیل می گردد.) با توجه به این اصل دیوان عالی کشور ناظر بر دیگر دادگاهها و در واقع عالی ترین مرجع قضائی کشور پس از رئیس قوه قضائیه می باشد. دیوان عالی کشور به شکایات و تظلمات به طور مستقیم و ماهوی رسیدگی نمی کند بلکه این نوع شکایات در دادگاه صلاحیت دار رسیدگی می شوند و در مواردی که قانون پیش بینی کرده در دیوان عالی کشور مطرح می شوند تا در هیچ مرحله ای از رسیدگی، قانون نقض نشده باشد و به این ترتیب نظارت بر اجرای صحیح قانون اعمال می شود. دیوان عالی کشور طبق اصل مذکور قانون اساسی باید نسبت به مراحل رسیدگی محاکم و احکامی که صادر می کنند نظارت داشته باشد این نظارت وقتی می تواند صورت گیرد که تمامی احکام صادره مورد بازرسی دیوان قرار گیرد. در کنار تمام نظارت های رسمی فوق بر قوه قضائیه می توان از نظارت های غیر رسمی بر عملکرد این قوه نیز نام برد که می توانند نقش فی الجمله ای بر برخی امور مربوط به این قوه داشته باشند مانند نظارت افکار عمومی بر عملکرد قوه قضائیه در دوره های مختلف، نظارت احزاب سیاسی و نقد و بررسی عملکرد این قوه، و نظارت سازمان های غیر دولتی. این قسم از نظارت ها می تواند در تصحیح و تسریع روند رسیدگی به دعاوی، اصلاح برخی ساختار های رسیدگی به دعاوی، حساس شدن مدیران این قوه به وجود تخلفات احتمالی در رده های مختلف این قوه و ... نقش نسبتا قابل قبولی داشته باشند. بخش چهارم : نظارت بر قوه مجریه نظارت مجلس بر قوة مجریه طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی علاوه بر وضع قوانین، حق نظارت مستمر بر اجرای قوانین را برعهده دارد (اصل 76) تا تخلف از مقررات صورت نگیرد. در راستای این حق (هر نماینده در برابر تمام ملت مسئول است و حق دارد در همه مسائل داخلی و خارجی کشور اظهار نظر نماید.) (اصل 84) در اجرای این اصل به نمایندگان مجلس در انجام وظایف قانونی شان مصونیّت داده شده است. بنابراین اصل، اگر در اثر انجام وظایف نمایندگی و یا سخنرانی و ... به اشخاص حقیقی و حقوقی زیانی وارد شود نماینده، مسئول و پاسخگو نخواهد بود و مسئولیتی متوجه قوه مقننه نمی باشد. منطق مسئول نبودن نمایندة مجلس و قوة مقننه از اینجا ریشه می گیرد که اگر نماینده ای بر حسب وظیفه از شخص یا وضعی انتقاد کند فرض براین است که این انتقاد با حسن نیت بوده و با هدف پاسداری از منافع کشور صورت گرفته است. (ابوالحمد،صص586-587) باید توجه داشت که اساساً فعالیت و اعتبار مجلس شورای اسلامی تا حد زیادی به اعمال نظارت در اجرای قوانین بستگی دارد. زیرا علاوه بر تصویب قانون، اجرا و طرق اجرای آن بسیار مهم است و بسیاری از تخلفات را از بین می برد.(فیضی،ص 199) 1. نظارت کلان بر هیأت دولت نظارت قوة مقننه بر قوه مجریه نظارتی کلان همه جانبه و فراگیر است(موثق، صص 110-115) و به طرق گوناگون انجام می شود. رئیس جمهور پس از انتخاب باید برنامة دولت خود را تسلیم نمایندگان کند و برای وزیران و هئیت دولت رأی اعتماد مجلس را کسب کند. پس از آن، (وزرا تا زمانی که عزل نشده اند و یا بر اثر استیضاح یا درخواست رأی اعتماد، مجلس به آنها رأی عدم اعتماد نداده است در سمت خود باقی می مانند.) (اصل 135) براین اساس شاید بتوان نقش مجلس را در رأی اعتماد به وزیران و حق سؤال و استیضاح را نوعی نظارت دانست. 2. نظارت بر اجرای قانون و مصوبات دولت وظیفة اولیه مجلس شورای اسلامی وضع قانون است. قانونگذاری به نمایندگان مجلس شورای اسلامی امکان نظارت مستمر و همه جانبه را می دهد. اصولاً حدود اختیارات وزراء و دولت را قانون معین می کند. (اصل 133) دولت در صورت اجرای ناقص یا عدم اجرای قوانین و یا عدم اجرای قوانین مصوب مجلس باید پاسخگو باشد و نمایندگان می توانند از طرق قانونی که به آنها پرداخته می شود دولت را مورد پرسش قرار دهند. یکی از راهبردهای مهم قوه مجریه (دولت) تصویب قوانین عادی برای سازمان های اجرایی است. مجلس شورای اسلامی براساس اصل یکصد و سی و هشتم بر کار مصوبات دولت نظارت نیز می کند. این نظارت توسط یک هیأت 9 نفره که زیر نظر ریاست مجلس است، انجام می گیرد. (میرمحمدی، 1377، ص 269) 3. نظارت از طریق تحقیق و تفحص مجلس نهادی است که با داشتن اطلاعات و اخبار و به کارگیری شیوه های خاص، همکاری قوای حاکم (به ویژه قوای مقننه و مجریه) تسهیل می گردد و زمینه را برای هرگونه نظارت سازنده فراهم می نماید. مبادله اطلاعات از طریق مجلس، نمایدگان را قادر می سازد به رسالت خود در جهت تضمین حقوق ملت و تنظیم عملکرد دولت عمل نمایند. (هاشمی، ج2، ص220) مجموعه اطلاعاتی که با حضور نمایندگان در حوزه های انتخاباتی، دیدار با نمایندگان در مجلس و طرق دیگر توسط نمایندگان کسب می شود امکان بهره گیری و اقدامات لازم را به نمایندگان مجلس در موارد زیر می دهد: ارائه پاسخ به شاکیان؛ تذکر به دستگاههای ادارای و پیگیری امر برای رفع اشکالات؛ آگاهی و ایجاد تحرک در نمایندگان برای استفاده از حقوق نظارتی مجلس (تذکر، سؤال، استیضاح)؛ اطلاع رسانی از عملکرد دستگاهها و شناساندن آسیبهای موجود در دولت و قدرت عمومی. (هاشمی، ج 2، صص 222-223) گفتنی است که اقدامات مجلس و نمایندگان در برخورد با تخلفاتی که به آنها گزارش می شود و یا شکایت مردم به نمایندگان از دستگاههای اداری با رسیدگی های قضایی متفاوت است، بدین معنا که مراجع قضایی برای هر شکایت موظف به رسیدگی و صدور حکم لازم الاجرا می باشند، (اصل 156) در حالی که اقدامات مجلس پس از بررسی، در موارد فردی (ارائه پاسخ کافی) و در مواردی که مربوط عموم باشد (اطلاع عامه) است. بر این اساس می توان چنین برداشت کرد که اقدامات مجلس بیشتر جنبة سیاسی و اطلاعی دارد و اثر روانی بر جامعه و اثر توصیه و هشدار بر دستگاههای دولتی به جا می گذارد. این اقدامات در مجموع می تواند اصلاح امور و امنیت خاطر افراد را تا حدودی فراهم کند (هاشمی، ج2، ص 223) در همین راستا نمایندگان مجلس می توانند وزراء را به عنوان بالاترین مقام وزارتخانه به مجلس احضار کنند و وزراء نیز موظف به حضور در مجلس هستند. (اصل 70) بدین ترتیب راه برای نظارت مستمر مجلس بر کارهای وزراء و پاسخگویی آنها به نمایندگان بازگذاشته شده است. حق تحقیق و تفحص یکی از حقوقی است که به مجلس شورای اسلامی جهت کسب اطلاع از روند عملکرد دستگاههای اداری و عمومی در تمام امور کشور داده شده است. اصل 76 قانون اساسی در این مورد تصریح دارد که: (مجلس شورای اسلامی حق تحقیق و تفحص در تمام امور کشور را دارد). مادة صد و چهل و نه آئین نامة داخلی مجلس در اجرای این اصل می گوید: (... هرگاه نماینده ای تحقیق و تفحص در هر یک از امور کشور را لازم بداند درخواست خود را کتباً از طریق هیئت رئیسه مجلس به کمیسیونی که امر مزبور در تخصص آن است تقدیم می نماید و کمیسیون، اطلاعاتی را که در آن زمینه دارد در اختیار وی قرار می دهد. در صورتی که نمایندة مزبور اطلاعات موجود در کمیسیون را کافی تشخیص ندهد کمیسیون از نمایندة مزبور در اولین فرصت دعوت به عمل می آورد و دلایل ضرورت تحقیق و تفحص در زمینة مورد نظر را استماع می نماید و پس از بررسی، نظر خود را مبنی بر تصویب یا رد درخواست نماینده به مجلس گزارش می دهد...) . در صورت تصویب مجلس شورای اسلامی، انجام تحقیق و تفحص به همان کمیسیون همراه نمایندگان درخواست کنندة تفحص محول می گردد. 4. نظارت بر بودجه از طریق دیوان محاسبات مجلس شواری اسلامی علاوه بر تصویب سالانة قانون بودجة کل کشور، نظارت بر اجرای آن را نیز بر عهده دارد. این نظارت از طریق دیوان محاسبات کشور انجام می گیرد. این نظارت جهت اطمینان از اجرای دقیق و صحیح مصوبات بودجه می باشد. به موجب اصل 54 قانون اساسی (دیوان محاسبات کشور مستقیماً زیر نظر مجلس شورای اسلامی) قرار دارد. براساس اصل 55 قانون اساسی (دیوان به کلیة حسابهای وزارتخانه ها، مؤسسات، شرکتهای دولتی و دیگر دستگاههایی که به نحوی از بودجه کل کشور استفاده می کنند به ترتیبی که قانون مقرر می دارد رسیدگی یا حسابرسی می نماید) تا هیچ هزینه ای از اعتبارات مصوب تجاوز نکند و هر وجهی و اعتباری در محل خود مصرف گردد. دیوان، حسابها و اسناد و مدارک مالی مربوط را برابر قوانین و مقررات جمع آوری و گزارش تفریغ بودجة هر سال و نظارت خود را به مجلس شورای اسلامی تسلیم می کند. این گزارش باید به طریق مقتضی در دسترس عموم مردم گذاشته شود. (اصل 55) بنابراین هدف دیوان (اعمال کنترل و نظارت مستمر مالی به منظور پاسداری از بیت المال) [2] و اموال عمومی است. رئیس کل دیوان محاسبات کشور که پس از افتتاح هر دورة قانونگذاری به پیشنهاد کمیسیون دیوان محاسبات، بودجه و امور مالی مجلس و تصویب نمایندگان مجلس انتخاب می شود مطابق مقررات مربوطه عهده دار مسئولیت تحقق کلیه اهداف و وظایف و اختیارات دیوان محاسبات کشور می باشد. [3] وی موظف به شرکت در جلسات مجلس شورای اسلامی و پاسخگویی به تذکرات و سؤالات مطروحه و کلیة موارد ارجاعی از سوی مجلس شورای اسلامی است. وظایف و اختیارات دیوان محاسبات کشور براساس مقررات جاری عبارت است از: 1. حسابرسی کلیه حسابهای درآمد و هزینه و سایر دریافتها و پرداختها و نیز صورتهای مالی دستگاهها از نظر مطابقت با قوانین و مقررات مالی و سایر قوانین مربوط، اعم از وزارتخانه ها، سازمانها، مؤسسات، شرکتهای دولتی و سایر واحدها که به نحوی از بودجه کل کشور استفاده می کنند و هرگونه واحد اجرائی که بر طبق اصول 44 و 45 قانون اساسی مالکیت عمومی بر آنها مترتب است. 2. بررسی عملیات مالی در دستگاهها به منظور اطمینان از حصول و ارسال صحیح و به موقع درآمد و یا انجام هزینه و سایر دریافتها و پرداختها 3. رسیدگی به موجودی حساب اموال و دارائی های دستگاهها 4. بررسی جهت اطمینان از برقراری روشها و دستورالعمل های مناسب مالی و کاربرد مؤثر آنها در جهت نیل به اهداف دستگاههای مورد رسیدگی 5. اعلام نظر در خصوص لزوم وجود مرجع کنترل کننده داخلی و یا عدم کفایت مرجع کنترل کننده موجود در دستگاههای مورد رسیدگی با توجه به گزارشات حسابرسی ها و رسیدگی های انجام شده جهت حفظ حقوق بیت المال 6. رسیدگی به حساب کسری و تخلفات مالی و هرگونه اختلاف حساب مأمورین ذی ربط دولتی در اجرای قوانین و مقررات مربوط 7. اقدام در حفظ حقوق بیت المال در حدود قوانین و مقررات مالی 8. تنظیم دادخواست علیه مسئول خاطی و طرح در هیئت های مستشاری 9. رسیدگی به مورد کسری ابواب جمعی مسئولین و طرح دادخواست علیه آنها و صدور آرای متناسب با موضوع مطروحه 10. اجرای آرای دیوان محاسبات کشور و اعلام گزارش موارد بلااجرا به مجلس شورای اسلامی 11. درخواست تأمین خواسته و یا محکوم به 12. ایجاد هماهنگی و وحدت رویه در انجام وظایف هیئت های مستشاری 13. صدور رأی در خصوص تفریغ بودجه و گزارش نهایی آن 14. حسابرسی و رسیدگی به حسابهای درآمد و هزینه، صورتهای مالی، اسناد و مدارک مربوط به دستگاهها 15. تهیه دستورالعمل مربوط به مدت و نحوه نگهداری و حفظ عین اسناد، دفاتر، صورت حسابهای مالی و مدارکی که توسط دستگاهها به دیوان محاسبات کشور ارسال می شود و یا مدارکی که توسط دیوان محاسبات کشور تهیه می گردد و همچنین تبدیل آنها به عکس یا فیلم و یا میکرو فیلم و یا میکروفیش یا نظایر آن و همچنین طریقه محو اسناد و مدارک مزبور 16. تعیین نحوه حفظ و نگهداری و بایگانی صورت حسابهای مالی و اسناد و مدارک مربوط در دستگاهها 17. رسیدگی به موضوعاتی که حسب مورد از طرف مجلس شورای اسلامی ارجاع می شود 18. تحقیق و تفحص در کلیه امور مالی کشور 19. عضویت در سازمانهای بین المللی مربوط نظیر سازمان بین المللی مؤسسات عالی حسابداری (اینتوسای) و سازمان آسیائی مؤسسات عالی حسابداری (آسوسای) [4] دیوان در انجام وظایف خود از طریق تحقیق و تفحص و تماس با تمام مقامات و قوای سه گانه اقدام می نماید و همه ساله سازمانها بدون استنثاء موظف به دادن اطلاعات و پاسخگویی مستقیم به این دیوان می باشند. (هاشمی، ج2، ص 275) 5. نظارت بر موارد خاص با وجود تفکیک قوا و جدا بودن وظایف قوة مقننه و قوة مجریه، برخی از اعمال دولت به لحاظ حساسیت امر و برای رعایت احتیاط در جهت منافع جامعه تحت نظارت مجلس قرار می گیرد، بدین معنا که اعمال مورد نظر فقط با کسب اجازة قبلی و تصویب مجلس قابل اجراست. که مشتمل است بر: اول: تصویب معاهدات و قراردادهای بین المللی؛ دوم: تصویب تغییر خطوط مرزی؛ سوم: تصویب حالت فوق العاده و محدودیت های ضروری؛ چهارم: تصویب صلح دعاوی و یا ارجاع به داوری مالی دولت؛ پنجم: قرض و استقراض و کمک بلاعوض دولت؛ ششم: استخدام کارشناسان خارجی؛ هفتم: فروش بناها و اموال دولتی؛ هشتم: بحث نظارت و تصویب دادن امتیاز شرکتها و مؤسسات به خارجیان. نظارت شورای نگهبان شورای نگهبان نظارت بر مصوبات مجلس را از حیث عدم مغایرت با قانون اساسی و شرع مقدس اسلام بر عهده دارد. در واقع وظیفة اصلی شورای نگهبان پاسداری از احکام اسلام و قانون اساسی از طریق نظارت بر قوانین و مصوبات مجلس می باشد. قانون اساسی دامنة ضرورت تطبیق قوانین و مقررات کشور با قوانین اسلام و قانون اساسی را به ترتیب ذیل مشخص نموده است: 1. اصل چهارم قانون اساسی مقرر می دارد کلیة قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و ... باید براساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر تمام اصول قانون اساسی و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهدة فقهای شورای نگهبان است و این شورا فقط در مقابل رهبر پاسخگوست. 2. به موجب اصل هفتاد و یکم: (مجلس شورای اسلامی در عموم مسائل در حدود مقرر در قانون اساسی می تواند قانون وضع کند) چنانکه می بینیم بر عکس حاکمیت موازین اسلام بر تمام قوانین، حاکمیت قانون اساسی فقط ناظر بر مصوبات مجلس است بنابراین قوانین و مقررات گذشته تا زمانی که مورد اصلاح و تجدید نظر قرار نگرفته باشند، معتبر خواهند بود. (هاشمی، ج2، ص 316) تمام مصوبات مجلس و کمیسیونهای داخلی پس از تصویب برای شورای نگهبان فرستاده می شود. شورای نگهبان موظف است تا ده روز از تاریخ وصول، آنها را بررسی و اظهار نظر نماید. یکی دیگر از مهم ترین ابعاد نظارتی شورای نگهبان، نظارت بر انتخابات است و به موجب اصل 99 قانون اساسی (شورای نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و مراجعه به آرای عمومی و همه پرسی را برعهده دارد.) همچنین تأیید صلاحیت کاندیداهای ریاست جمهوری، مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی به عهدة شورای نگهبان است. [5] نظارت قوة قضائیه 1. از طریق سازمان بازرسی کل کشور از اهم وظایف قوة قضائیه نظارت بر اجرای صحیح قوانین در دستگاههای اداری و اجرایی و قضایی کشور است. این مسئولیت به طرق مختلف مورد پیش بینی قرار گرفته است. علاوه بر دیوان عالی کشور که مأمور نظارت بر اجرای قوانین در محاکم قضایی است، تأسیس سازمان بازرسی کل کشور زیر نظر قوة قضائیه جهت بازرسی و نظارت بر نظام اداری کشور در اصل 174 قانون اساسی در نظر گرفته شده است. این اصل تصریح می کند که: (براساس حق نظارت قوه قضائیه نسبت به حسن جریان امو و اجرای صحیح قوانین در دستگاههای اداری، سازمانی به نام (سازمان بازرسی کل کشور) زیر نظر رئیس قوه قضائیه تشکیل می گردد. حدود اختیارات و وظایف این سازمان را قانون تعیین می کند.) قانون تشکیل سازمان بازرسی کل کشور در مهرماه 1360 به تصویب رسید و به دنبال آن آئین نامه اجرایی قانون تصویب شده و به اجرا گذاشته شد. آخرین مقررات مربوط به سازمان بازرسی در سال 1375 حدود وظایف و اقتدارات سازمان را مشخص کرده است. براساس مادة 2 قانون تشکیل سازمان، وظایف اساسی آن به شرح زیر می باشد[6]: یک. بازرسی مستمر کلیة وزارتخانه ها و ادارات و نیروهای نظامی و انتظامی و مؤسسات و شرکتهای دولتی و شهرداری ها و مؤسسات وابسته به آنها و دفاتر اسناد رسمی و مؤسسات عام المنفعه و نهادهای انقلابی و سازمانهایی که تمام یا قسمتی از سرمایه یا سهام آنان متعلق به دولت است یا دولت به نحوی از انحاء بر آنها نظارت یا کمک می نماید سازمانهایی که شمول قانون نسبت به آنها مستلزم ذکر نام آنهاست براساس برنامة منظم، مورد نظارت این سازمان قرار می گیرند. در اجرای این نوع بازرسی حداقل سالی یکبار هیأتهای بازرسی به دستور رئیس سازمان در محل ارگانهای مذکور مستقر و به بازرسی دستگاه مربوطه می پردازد. [7] در بازرسی های مستمر، رئیس هیئت بازرسی ورود خود را در هر شهرستان قبلاً به استاندار و یا فرماندار محل اطلاع می دهد تا تسهیلات لازم را برای انجام وظایف هیأت فراهم نماید. [8] همچنین هیأت موظف است پس از استقرار در محل، ورود و آمادگی خود را جهت دریافت شکایات با تعیین نشانی محل کار هیأت اعلام دارد[9] وظیفة هیأت های بازرسی در بازرسی های سالانه عبارت است از: - بررسی وضع سازمانها و مؤسسات مورد بازرسی از جهت حسن جریان امور اداری و نحوة انجام وظیفه و اجرای قوانین و طرحها و برنامه های مربوط، و تناسب سازمان مربوط با احتیاجات عمومی و نقایص هر یک از آنها؛ - بررسی طرز رفتار رؤسا و کارمندان از حیث، اخلاق، روحیه، معلومات نحوة انجام وظیفه، صحت عمل، استعداد، لیاقت، شجاعت در انجام وظیفه، طرز رفتار با مردم و تخصص در رشتة مربوط و غیره؛ - بررسی اوضاع عمومی و اجتماعی در تمام کشور یا یک منطقة خاص، از قبیل روحیة عمومی، امور اقتصادی، کشاورزی و محصولات، تولیدات صنعتی، فرهنگ، بهداشت، ارتباطات و راهها، امور قضایی، امور انتظامی و مایحتاج عمومی در حدود اختیارات قانون سازمان. [10] دو. انجام بازرسی فوق العاده حسب الامر مقام رهبری و یا به دستور رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه و یا درخواست کمیسیون اصول 88 و 90 قانون اساسی مجلس شورای اسلامی، و یا بنا به تقاضای وزیر یا مسئول دستگاههای اجرایی ذی ربط و یا هر موردی که به نظر رئیس سازمان ضروری تشخیص داده شود به صورت فوق العاده مورد نظارت این سازمان قرار گیرد. علاوه بر دو نوع بازرسی فوق، نوع دیگری از بازرسی در مادة ده آئین نامة اجرایی قانون تشکیل سازمان پیش بینی شده است و آن بازرسی موردی است که با هدف رسیدگی به شکایات و اعلامهای مردم انجام می گیرد. هر کسی می تواند شکایات خود را علیه هر سازمان و دستگاه ادارای و اجرایی و کارکنان آنها به سازمان بازرسی تسلیم نماید به دنبال شکایات و اعلامهای مدلل، رئیس سازمان می تواند یک هیأت بازرسی برای رسیدگی اعزام و یا مأمور نماید. 2. از طریق دیوان عدالت اداری یکی دیگر از شیوه های نظارت غیرمستقیم قوة قضائیه بر قوة مجریه و سایر نهادهای جمهوری اسلامی، نظارت دیوان عدالت اداری است که در ابطال آئین نامه ها و بخشنامه های دولتی و آن هم در صورت شکایت شاکی محدود می شود. اصل یکصد و هفتاد قانون اساسی، ابطال آئین نامه ها و تصویب نامه ها را منحصراً وظیفة دیوان عدالت اداری می داند و اصل یکصد و هفتاد و سه قانون اساسی اشعار می دارد: (به منظور رسیدگی به شکایات، تظلمات و اعتراضات مردم نسبت به مأمورین یا واحدها یا آئین نامه های دولتی و احقاق حقوق آنها، دیوانی به نام عدالت اداری زیر نظر رئیس قوه قضائیه تأسیس می گردد.) 3. نظارت درونی در قوة قضائیه دیوان عالی کشور یکی از مراجع قضائی است که طبق اصل 161 قانون اساسی (... به منظور نظارت بر اجرای صحیح قوانین در محاکم و ایجاد وحدت رویة قضائی و انجام مسئولیت هایی که طبق قانون به آن محول می شود براساس ضوابطی که رئیس قوه قضائیه تعیین می کند تشکیل می گردد.) با توجه به این اصل دیوان عالی کشور ناظر بر دیگر دادگاهها و در واقع عالی ترین مرجع قضائی کشور پس از رئیس قوه قضائیه می باشد. دیوان عالی کشور به شکایات و تظلمات به طور مستقیم و ماهوی رسیدگی نمی کند بلکه این نوع شکایات در دادگاه صلاحیت دار رسیدگی می شوند و در مواردی که قانون پیش بینی کرده در دیوان عالی کشور مطرح می شوند تا در هیچ مرحله ای از رسیدگی، قانون نقض نشده باشد و به این ترتیب نظارت بر اجرای صحیح قانون اعمال می شود. فقط در مورد اتهام رئیس جمهور به تخلف از وظایف قانونی، دیوان عالی کشور رسیدگی ابتدائی و ماهوی دارد. دیوان عالی کشور طبق اصل مذکور قانون اساسی باید نسبت به مراحل رسیدگی محاکم و احکامی که صادر می کنند نظارت داشته باشد این نظارت وقتی می تواند صورت گیرد که تمامی احکام صادره مورد بازرسی دیوان قرار گیرد. دیوانعالی کشور همچنین رسیدگی به تخلفات احتمالی رئیس جمهوری از وظایف قانونی خود را برعهده دارد. در صورتی که تخلف رئیس جمهور برای دیوان احراز شده، حکم صادره را برای عزل رئیس جمهور به رهبر ابلاغ می کند. نظارت قوة مجریه علاوه بر نظارتهای ذکر شده بر این قوه، از جمله نظارت رهبری، قوه مقننه و قوه قضائیه بر قوه مجریه؛ خود این قوه نیز ساز و کارهایی برای نظارت بر سازمانها و کارمندان تحت امر خود دارد. در قانون اساسی و دیگر قوانین، مسئولیت هایی برای رئیس جمهور، هیأت وزیران، وزیر و بالاترین مقام سازمان ها در نظر گرفته شده است، که گستردگی این حوزه و مسئولیت ها، نظارت های درون سازمانی می طلبد. در نظام اداری ایران نظارت سلسله مراتبی وجود دارد یعنی رئیس جمهور بر کار وزیران و هیأت وزراء، و هر یک از وزیران و رؤسای سازمانها بر کار افراد تحت امر خود نظارت دارند و در نهایت رئیس یک ادارة کوچک نیز بر کار افراد تحت نظر خود نظارت دارد و در تمام این موارد افراد در انجام وظایف خود باید پاسخگوی مقامات بالاتر باشند و مقامات بالاتر مسئولیت کارها و وظایف افراد تحت امر خود را برعهده دار
با سلام و سپاس فراوان به خاطر زحمات با ارزش شما. سؤالی داشتم در رابطه با بحث نظارت بر قدرت به طور اعم و نظارت فقها بر مجلس به طور اخص. و اینکه از چه زمانی بحث نظارت در فقه شیعه مورد توجه علما شیعه قرار گرفته است؟ پیشاپیش از زحمات شما سپاسگزارم
با سلام و سپاس فراوان به خاطر زحمات با ارزش شما. سؤالی داشتم در رابطه با بحث نظارت بر قدرت به طور اعم و نظارت فقها بر مجلس به طور اخص. و اینکه از چه زمانی بحث نظارت در فقه شیعه مورد توجه علما شیعه قرار گرفته است؟ پیشاپیش از زحمات شما سپاسگزارم
با سلام وتحیت و قدردانی از مکاتبه شما با این مرکز دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس شما با این مرکز ، لازم است به اطلاع شما برسانیم که این سامانه ، اختصاص به سوالات و شبهات دانشگاهیان محترم در زمینه های مرتبط با معارف دینی داشته و به دلیل اولویت پاسخگویی به شبهات و نیازهای فکری دانشجویان، از تحقیق در زمینه موضوعاتی که جنبه تحقیقات کلاسی و شخصی داشته معذور است. بله اگر در اثناء تحقیق یا سوال و شبهه ای خاص مواجه شدید با ما در میان بگذارید. برای کسب اطلاعات پیرامون پرسش خود می توانید به منابع ذیل مراجعه نمایید: حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، سید محمد هاشمی، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، 1372. جایگاه مجلس شوای اسلامی، قم، محمد رضا موثق، موسسه بوستان کتاب، 1382. حقوق اداری ایران ، منوچهر موتمنی طباطبایی، تهران، سمت، 1373. اما به هر حال با توجه به مکاتبه ی شما با این مرکز ، نکاتی پیرامون پرسش خدمتتان ارائه می نماییم: نظارت در سیستم توزیع قدرت یکی از مباحث مهم در حقوق اساسی است که کسب اطلاعات لازم پیرامون این قضیه، رجوع به منابع اصلی و مطالعات وسیعی را می طلبد. اما در هر صورت تلاش می نماییم نظارت بر قدرت در سیستم سیاسی جمهوری اسلامی را به صورت نسبتا مفصلی مرور نماییم: در چند بخش به بیان پاسخ شما می پردازیم: بخش اول. نظارت بر رهبری در نظام اسلامی برای کنترل و نظارت بر رهبر دو نوع نظارت در نظر گرفته شده است: 1. نظارت درونی: اولین و مهمترین عامل کنترل کننده برخورداری رهبری نظام اسلامی از صفات و شرایط ویژه مانند ایمان، تقوا، عدالت، علم، فقاهت، تدبیر، شجاعت است در قانون اساسی (شرایط و صفات رهبر. 1. صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه. 2. عدالت و تقوا لازم برای رهبری امت اسلام. 3. بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری)معین شده است، ولی فقیه به سبب برخورداری از این صفات و ویژگی ها برگزیده شده است و حتی اگر یک شرط از این شروط از او کاسته شود خود به خود منعزل می شود، در واقع شخصیت اخلاقی حاکم اسلامی خود مانع سوء استفاده از قدرت است حضرت امام (ره) فرمودند: (اگر فقیهی بخواهد زورگویی کند این فقیه دیگر ولایت ندارد، در اسلام، قانون حکومت می کند پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم تابع قانون بود، تابع قانون الهی، نمی توانست تخلف بکند). 2. نظارت بیرونی: علاوه بر نظارت درونی برای کنترل و نظارت بر رهبر، نظارت بیرونی هم در نظر گرفته شده است که نظارت مجلس خبرگان بر رهبری است (هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصل پنجم و یکصد و نهم گردد، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است از مقام خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر به عهدة خبرگان مذکور در اصل یکصد و هشتم می باشد). در اینجا مناسب است نکاتی پیرامون ماهیت نظارت مجلس خبرگان بر رهبری و همچنین ساز و کار آن ارائه گردد: الف. ماهیت نظارت بر رهبری براساس اصل یکصد و یازدهم قانون اساسی، مجلس خبرگان، بعد از معرفی فقیه واجد الشرایط به عنوان ولیفقیه، در طول دوران رهبری نیز وظیفه نظارت بر اعمال و رفتار رهبر، به منظور (بقاء شرایط) را برعهده دارد. نظارت مجلس خبرگان چنانکه در مشروح مذاکرات مجلس خبرگان نیز آمده، به هیچ وجه نظارتی (کنترلی و پارلمانی و استیضاح) نمیباشد، بلکه صرفا یک (نظارت تشخیصی) است یعنی صرفا در محدودهای است که خبرگان باید- مطابق اصل یکصدو یازدهم قانون اساسی- به منظور تداوم بقای شرایط رهبری از آن اطلاع داشته باشند. بنابراین رابطه مجلس خبرگان با رهبری، شباهتی به رابطه مجلس شورای اسلامی و وزیران ندارد. مجلس، اعضای دولت را تعیین و به وزرا رأی اعتماد میدهد و در عین حال، سیاستها و قوانین را مشخص میکند و وزرا باید در چهارچوب آن قوانین مصوّب، عمل کنند و به نمایندگان مجلس هم پاسخگو باشند. مجلس مطابق قانون اساسی، حاکم بر وزرای دولت است و در صورت تشخیص ناکارایی وزیر، میتواند وی را استیضاح و برکنار کند(1). هم چنین نظارت مجلس خبرگان، از نوع نظارت (دستگاه آمر) نیز نیست زیرا بنا بر نظریه نصب، خبرگان رهبر را به رهبری منصوب نکرده است تا در صورت فقدان شرایط رهبری او را برکنار نماید بلکه کارویژه خبرگان در زمان انتخاب و یا عزل (کشف و شناسایی) است. بر این اساس نظارت آن نیز بر رهبری، (نظارت بر بقای شرایط) میباشد. ب. سازوکار نظارت بر رهبری مجلس خبرگان، به منظور انجامدادن وظیفه نظارتی خویش بر بقاء شرایط رهبری، از میان اعضای خود هیئتی را مرکب از یازده نفرعضو اصلی و چهار نفر عضو علیالبدل، برای مدت دو سال با رأی مخفی انتخاب مینمایند(2) که به (کمیسیون تحقیق) معروف است اعضای آنباید فراغت کافی برای انجامدادن وظایف خود داشته باشند. بستگان نزدیک سببی و نسبی رهبر، نمیتوانند عضو کمیسیون تحقیق باشند. تحقیقات و مذاکرات کمیسیون تحقیق، محرمانه است و کمیسیون مجاز به انتشار آنها جز به روش بیان شده در این آییننامه نیست. این کمیسیون وظیفه دارد هرگونه اطلاع لازم را در رابطه با اصل یکصد و یازدهم در محدودهی قوانین و موازین شرعی تحصیل نماید و با اشراف برکارهای رهبری، سخنرانیها، موضعگیریها، عزل و نصبها و کارهای دیگر رهبر را مورد بررسی قرار دهد. این هیئت بر عملکرد نهادهایی که زیر نظر رهبری کار میکنند به طور غیررسمی اشراف دارد و اگر در کار آنها مشکلاتی دید به رهبری تذکر میدهد(3). همچنین نسبت به صحت و سقم گزارشهای واصله تحقیق و در صورتی که لازم بداند با مقام رهبری ملاقات نماید(4). و مقام رهبری در خصوص گزارش ارائه شده حق دفاع از خود را خواهد داشت. دبیرخانه مجلس خبرگان باید این گونه گزارشها را به کمیسیون تحقیق تسلیم کند و اگر دیگر اعضای خبرگان نیز دراینباره، اطلاعاتی در اختیار دارند، باید آنها را در اختیار کمیسیون قرار دهند. اگر کمیسیون تحقیق، پس از بررسی و تحقیق، مطالب مذکور را برای تشکیل اجلاس خبرگان کافی دانست، تشکیل جلسه فوقالعاده را از هیئترئیسه خواستار میشود و اگر کافی ندانست، موضوع را با عضو یا اعضای خبرگانی که اطلاعات را ارائه داده بودند، در میان میگذارد و درباره آنها توضیح میدهد. اگر آنان قانع شدند، موضوع مسکوت میماند و اگر قانع نشدند، در صورتی که اکثر نمایندگان منتخب، از هیئترئیسه مجلس، تقاضای تشکیل جلسه فوقالعاده کنند، هیئترئیسه باید جلسه را تشکیل دهد. نصاب لازم در تشخیص موضوع و عمل به اصل یکصد و یازدهم، آرای دو سوم نمایندگان منتخب میباشد. هرگاه رهبر به تشخیص خبرگان از انجام وظیفه رهبری ناتوان شود از مقام خود برکنار میشود. جلسههای هیئت تحقیق هم مستمر است یعنی در طول سال هر پانزده روز یا هر ماه یک مرتبه اقلاً جلسه دارند(5). (1) علی شکوهی، نظارت خبرگان بر رهبری چگونه اعمال میشود؟ سایت خبری تحلیلی فردا. (2) ماده یکم آییننامه داخلی مجلس خبرگان. 000 (3) در ماده 16 آییننامه داخلی مجلس خبرگان آمده است: (هیئت رئیسه مجلس خبرگان میتواند در هر اجلاسیهای از مسؤول یا مسؤولان یک یا چند نهاد از نهادهایی که زیر نظر مستقیم مقام معظم رهبری فعالیت میکنند، جهت استماع گزارش فعالیتهای مهم آنها به جلسه رسمی مجلس خبرگان دعوت نماید. مدت زمان گزارش، حداکثر یک ساعت خواهد بود. 000 (4) مطابق ماده 33 آییننامه داخلی مجلس خبرگان: (این کمیسیون [تحقیق] موظف است هرگونه اطلاع لازم را درباره اصل یکصدویازدهم، در محدوده قوانین و موازین شرعی، به دست آورد. همچنین درباره صحت و سقم گزارشهای رسیده، دراینباره، تحقیق و بررسی کند و اگر لازم بداند، با مقام معظم رهبری، در این زمینه، ملاقات کند). 000 (5) ر. ک: مقررات و عملکرد مجلس خبرگان، گفت و گو با آیه اللَّه ابراهیم امینی، و گفت و گو با آیهاللَّه سید حسن طاهری خرم آبادی، فصلنامه حکومت اسلامی ش. 8 اما سخن نهایی در این بخش پیرامون نظارت بر نهاد های زیر نظر ولی فقیه می باشد. نظارت بر نهاد های زیر نظر ولایت فقیه از دو جنبه و یا از دو جهت می باشد: اول نظارت مالی:این نوع نظارت بر نهاد های تحت امر مقام معظم رهبری به دو صورت است و آن هم بخاطر جایگاه قانونی آن نهاد ها می باشد. یک عده نهادهایی هستند که به حکم ولی فقیه تأسیس شده اند و زیر نظر هیچ کدام از قوای سه گانه نیستند مثل کمیته امداد امام خمینی (ره) ... و یک عده نهادها یا موسسات عام المنفعه غیر دولتی هستند که تولیت آنها با مقام معظم رهبری است و ایشان تولیت آنها را به نمایندگان خود تفویض می کنند و یا سرپرست تعیین می کنند مثل تولیت آستان قدس رضوی یا حرم عبدالعظیم حسنی... بر اساس ماده واحده قانون فهرست نهاد ها و موسسات عمومی غیر دولتی 2 تبصره آن که در سال 19:4:1373 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده و در تاریخ 29:4:1373 به تأیید شورای نگهبان رسیده است و در الحاقیه های بعدی آن عده ای از این نهاد های انقلابی و هم چنین نهاد های تحت امر ولی فقیه که به آن اضافه شدند این موسسات عمومی غیر دولتی تحت بازرسی مالی دیوان محاسبات در آمدند البته نه در همه اموال بلکه در آن مقدار از اموال که از بودجه سالانه کشور دریافت می کنند حسابرسی بر این مقدار از هزینه های این نهاد ها که از بودجه سالانه کشور دریافت می کنند بر اساس اصل پنجاه و پنجم قانون اساسی به عهده دیوان محاسبات است. در این مورد که آیا دیوان حق بازرسی و نظارت بر تمام درآمد ها و هزینه های این گونه موسسات عمومی غیر دولتی را دارد یا نه؟ مجلس شورای اسلامی تفسیریه ای در مورد اصل 55 از شورای نگهبان در خواست کرد که شورای نگهبان جواب داد: (اصل 55 قانون اساسی ناظر به اعتباراتی است که در بودجه کل کشور منظور شده و صلاحیت دیوان محاسبات در رسیدگی به حسابرسی محدود به همان موارد است)(1) بنابر این دیوان محاسبات فقط به قسمتی از اعتبارات این موسسات که از بودجه کشور است رسیدگی می کند و به بقیه اعتبارات که از غیر از بودجه کشور تأمین می شود حق رسیدگی و حساب رسی را ندارد و در تبصره 2 ماده واحده سابق الذکر نیز آمده است: (اجرای قانون در مورد موسسات و نهادهای عمومی که تحت نظر مقام ولایت فقیه هستند با اذن معظم له خواهد بود) یعنی اجرای قانون محاسبات در مورد این نهاد و موسسات علاوه بر تصویب مجلس باید اجازه ولی فقیه را نیز را به همراه داشته باشد. در غیر موارد مشار الیه یعنی موسسات عمومی غیر دولتی و عام المنفعه تحت نظر ولی فقیه و نیز اعتباراتی که از جاهایی غیر از بودجه کل کشور تأمین می شود، چنانکه در اساسنامه بعضی از این نهاد ها آمده است مثل بنیاد مستضعفان نظارت و بازرسی به عهده معاوت نظارت و حسابرسی دفتر مقام معظم رهبری است. به عنوان مثال: در ماده 11، اساس نامه بنیاد مستضعفان و جانبازان آمده است: وظایف حسابرسی و بازرسی (رکن نظارتی) بنیاد بر عهده معاونت نظارت و حسابرسی دفتر مقام معظم رهبری است که اعم از حسابرسی و کنترل های برنامه ای، بودجه ای، مقرراتی و باز رسی های موردی و نوبه ای می باشد..(2) در اساس نامه سایر نهاد های زیر نظر مقام ولی فقیه نیز مشابه مورد فوق پیش بینی شده است. و بر اساس اطلاعات و مسموعات موثق در دفتر مقام معظم رهبری یک معاونت نظارت و بازرسی وجود دارد که به تمام نهاد ها و موسسات زیر نظر مقام معظم رهبری نظارت دقیق دارند. دوم نظارت اداری از لحاظ اداری نیز دیوان عدالت اداری بر این گونه نهاد ها و موسسات نظارت دارد. دیوان عدالت اداری در مورد ماده 11 قانون دیوان عدالت اداری از مجلس در این مورد سوال کرده است: (با توجه به ماده 11 قانون عدالت اداری آیا رسیدگی به شکایات علیه موسسات و نهادهای عمومی احصاء شده در قانون فهرست نهاد ها و موسسات عمومی غیر دولتی نیز در صلاحیت دیوان عدالت اداری می باشد یا خیر؟ نظر مجلس هم در قالب یک ماده واحده مطرح شد: با توجه به ماده 11 قانون دیوان عدالت اداری رسیدگی به شکایات علیه نهاد های عمومی احصاء شده در قانون فهرست نهاد ها و موسسات عمومی غیر دولتی نیز در صلاحیت دیوان عدالت اداری می باشد. تفسیر فوق مشتمل بر ماده واحده در جلسه علنی روز سه شنبه مورخ یازدهم مهرماه هزار و سیصد و هفتاد و چهار مجلس شورای اسلامی تصویب و 19:7:1374 به تأیید شورای نگهبان رسیده است.(3) بنابراین . این گونه موسسات از لحاظ مالی و اداری مورد نظارت و حسابرسی دیوان محاسبات و دیوان عدالت اداری می باشند و چون هر جا که قانون دیوان محاسبات و قانون دیوان عدالت اداری اجرا شود و بر اساس اطلاق اصل صدو هفتاد و چهارم قانون اساسی که سازمان بازرسی کل کشور به حسن جریان امور و اجرای صحیح قوانین و دستگاه های اداری می تواند نظارت کند این موسسات نیز مشمول این اصل و نظارت سازمان بازرسی کل کشور می شوند. موسسات عام المنفعه که از بودجه عمومی و اعتبارات بودجه استفاده نمی کنند مثل آستان قدس رضوی یا حرم حضرت عبدالعظیم حسنی و ... در مورد اینها قانون بخصوص و یا اساس نامه خاصی وجود ندارند چون قانون اینها را به عنوان یک موسسه نمی شناسند و بر اساس قانون به وجود نیامده اند فقط این ها یک سری مکان های زیارتی هستند و جزو امور حسبه که ولایت و تولیت آنها بر اساس شرع مقدس اسلام به عهده حاکم اسلامی و ولی فقیه است. و اموال این بخش ها جزء وجوه شرعی است. چنانکه قبلا ذکر شد تولیت اصلی آنها با مقام معظم رهبری است و ایشان افرادی به نیابت از خود به تولیت آنها انتخاب می کند و بر اساس اطلاعات و مسموعات موثق نظارت و بازرسی این ها بعهده معاونت نظارت و بازرسی دفتر مقام معظم رهبری است. و بازرسی اداری و شخصی و حسابرسی و همه گونه نظارت بر اعمال و رفتار این ها توسط همین معاونت انجام می گیرد و به اطلاع مقام معظم رهبری می رسد و تصمیمات نهایی را ایشان می گیرند. ________________________________________ پاورقی: 1. دوانی، غلام حسین، مجموعه قوانین و مقررات دیوان محاسبات و قانون محاسبات عمومی،، تهران، کیومرث، 1378، ص13. 2. رحیمی، عباسعلی، مجموعه سازمانهای دولتی مشتمل بر قوانین و مقررات، ج 5، معتبر ، تهران، اداره کل تدوین قوانین ریاست جمهوری، 1381، ص 368. 3. دوانی، غلامحسین، پیشین، ص 13. بخش دوم. نظارت بر مجلس شورای اسلامی: نظارت های مربوط به مجلس شورای اسلامی را در دو بخش نظارت های رسمی و غیر رسمی بررسی می نماییم: نظارت های رسمی بر مجلس شورای اسلامی : نظارت رسمی بر مجلس را در دو سطح نظارت بر مصوبات مجلس و نظارت بر آحاد نمایندگان می توان تحلیل و بررسی نمود . در باب نظارت بر مصوبات مجلس باید بگوییم بر طبق قانون اساسی، شورای محترم نگهبان نهادی است که به صورت رسمی وظیفه ی نظارت بر مصوبات مجلس شورای اسلامی را بر عهده دارد. شورای نگهبان یکی از نهادهای قانونی نظام سیاسی جمهوری اسلامی است که دارای وظایف بسیار زیاد و کلیدی است. این شورا از ترکیب شش فقیه و شش حقوقدان تشکیل شده است. فقهای شورای نگهبان به صورت مستقیم از سوی رهبر معظم انقلاب (دام ظله العالی) منصوب می شوند و حقوقدانان این شورا نیز با پیشنهاد رئیس قوه قضائیه و انتخاب مجلس شورای اسلامی برگزیده می شوند. تا رئیس قوه قضائیه معرفی حقوق دانان را انجام ندهد, امکان انتخاب آن ها از سوی مجلس شورای اسلامی وجود ندارد. شورای نگهبان نظارت بر مصوبات مجلس را از حیث عدم مغایرت با قانون اساسی و شرع مقدس اسلام بر عهده دارد. در واقع وظیفة اصلی شورای نگهبان پاسداری از احکام اسلام و قانون اساسی از طریق نظارت بر قوانین و مصوبات مجلس می باشد. اصل چهارم قانون اساسی مقرر می دارد کلیة قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و ... باید براساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر تمام اصول قانون اساسی و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهدة فقهای شورای نگهبان است و این شورا فقط در مقابل رهبر پاسخگوست. تمام مصوبات مجلس و کمیسیونهای داخلی پس از تصویب برای شورای نگهبان فرستاده می شود. شورای نگهبان موظف است تا ده روز از تاریخ وصول، آنها را بررسی و اظهار نظر نماید. یکی دیگر از مهم ترین ابعاد نظارتی شورای نگهبان در ارتباط با مجلس شورای اسلامی، نظارت بر انتخابات است و به موجب اصل 99 قانون اساسی شورای نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس شورای اسلامی را برعهده دارد. همچنین تأیید صلاحیت کاندیداهای مجلس شورای اسلامی نیز به عهدة شورای نگهبان است. در کنار نظارت شورای نگهبان بر مصوبات مجلس، باید نظارت کلی رهبری بر مجلس شورای اسلامی را نیز افزود. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نظام تفکیک قوا پذیرفته شده است ولی در کنار این تفکیک قوا، به موجب اصل پنجاه و هفتم قانون اساسی قوای سه گانه (زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت) قرار دارند و اصل 113 قانون اساسی رهبر را در ر أس هرم حاکمیت قرار داده است. تأسیس نهاد رهبری در جامعة اسلامی بدین منظور است که مجاری امور در دست فقیه واجد الشرایطی قرار گیرد که (ضامن عدم انحراف سازمانهای مختلف از وظایف اصیل اسلامی خود باشد) و از سلامت رفتار کارگزاران نظام پاسداری نماید. براین اساس، قوای حاکم در انجام وظایف خود در برابر رهبر مسئولیت دارند. به همین جهت رهبر معظم انقلاب (دام ظله العالی) بر اساس مسوولیت های قانونی خویش – بند 2 اصل 110 قانون اساسی مبنی بر نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام - ، نظارت کلیه ای بر مجلس شورای اسلامی داشته و به صورت مستمر جهت گیری های مجلس را تعیین می کنند و در برخی موارد با ورود مستقیم – مانند صدور حکم حکومتی مبنی بر کنار گذاشتن طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجلس ششم – بر روند انجام امور در مجلس نظارت می نمایند. اما در باب نظارت بر آحاد نمایندگان باید متذکر شویم ، نمایندگان نیز مانند تک تک مردم به عنوان شهروندان نظام جمهوری اسلامی مطرح بوده و نظارت بر آنان و بررسی شکایاتی که علیه آنان از سوی اشخاص حقیقی و حقوقی اقامه می شود بر عهده ی قوه ی قضائیه می باشد. خود مجلس نیز در سال 1390 به منظور تدوین ساز و کاری برای نظارت درونی مجلس بر نمایندگان لایحه ای تحت عنوان نظارت بر عملکرد نمایندگان مجلس را به تصویب رساند که بر مبنای آن طرح “نظارت مجلس بر رفتار نمایندگان”، هیئتی متشکل از هفت نماینده مجلس، به گزارشهای مربوط به “رفتار خلاف شئون نمایندگی” و گزارشها درباره اعمال “خلاف امنیت ملی” و دیگر اعمال مجرمانه از سوی نمایندگان مجلس رسیدگی میکند. در صورتی که تخلف نمایندگان احراز شود، این هیات می تواند برای نماینده مجازات تعیین کند و او را از نطق میان دستور و عضویت در کمیسیون ها و هیات رئیسه بازدارد. در طرح نظارت بر عملکرد نمایندگان، دادگاه خاص رسیدگی به این امور نیز پیشبینی شده است. در ماده 8 این طرح آمده است: (قوه قضائیه موظف است در اجرای این قانون شعبه خاصی را جهت رسیدگی به موضوعات ارسالی تشکیل داده و خارج از نوبت رسیدگی و نتیجه را ظرف سه ماه به هیات نظارت اعلام نماید.) نظارت های غیر رسمی بر مجلس شورای اسلامی : در کنار تمام نظارت های رسمی فوق بر مجلس – که به صورت تفصیلی مورد بررسی قرار گرفت – می توان نظار ت های غیر رسمی ای را نیز بر مجلس – به عنوان یکی از قوای سه گانه کشور - مطرح نمود که نقش نسبتا موثری در عملکرد مجلس می تواند داشته باشد. این نظارت های غیر رسمی عبارت می باشند از : نظارت افکار عمومی بر عملکرد مجلس در دوره های مختلف، نظارت احزاب سیاسی و نقد و بررسی عملکرد مجلس، و نظارت سازمان های غیر دولتی. این قبیل نظارت ها موجب ایجاد توقعات عمومی از مجلس شورای اسلامی در سطح جامعه شده و مجلس را ملزم به پاسخگویی، توضیح، قانع کردن افکار عمومی یا تجدید نظر در عملکرد خود می نماید. بخش سوم. نظارت بر قوه قضائیه: دستگاه قضائی به دلیل حساسیت و نقش بنیادی اش و نیز خصیصه مکتبی اش و به منظور تحقق بخشیدن به عدالت اسلامی و پاسداری از حقوق مردم, لزوماً باید با معیارهای اسلامی منطبق باشد. قانون اساسی نیز در اصل یکصد و پنجاه و ششم خود, قوه قضائیه را (…مستقل و پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسئول تحقق بخشیدن به عدالت) معرفی کرده است. اگرچه قضاوت قهراً طبق احکام الهی و توسط قضات واجد شرایط اسلامی صورت خواهد گرفت, ولی به دلیل اهمیت و حساسیت بنیادی قضا در اسلام و دقت در مکتبی بودن نظام قضائی کشور و پیش گیری از انحرافات کلی در سیستم قضائی اسلامی ، لزوم نظارت بر این قوه از اهمیت بسزایی برخوردار است. در نظام جمهوری اسلامی ، تامین اهداف پیش گفته در تامین عدالت اسلامی از طریق اشراف کلان مقام ولایت فقیه بر قوه قضائیه و تعیین و نصب ریاست آن از سوی رهبری معظم انقلاب(دام ظله العالی) تحقق می یابد. همانگونه که در بخش مربوط به مجلس نیز گفته شد نظارت کلی رهبری بر قوه قضائیه – به عنوان یکی از قوای رسمی کشور - ، یکی از نظارت های رسمی مطرح بر این قوه مطرح می باشد. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نظام تفکیک قوا پذیرفته شده است ولی در کنار این تفکیک قوا، به موجب اصل پنجاه و هفتم قانون اساسی قوای سه گانه (زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت) قرار دارند و اصل 113 قانون اساسی رهبر را در ر أس هرم حاکمیت قرار داده است. تأسیس نهاد رهبری در جامعة اسلامی بدین منظور است که مجاری امور در دست فقیه واجد الشرایطی قرار گیرد که (ضامن عدم انحراف سازمانهای مختلف از وظایف اصیل اسلامی خود باشد) و از سلامت رفتار کارگزاران نظام پاسداری نماید. براین اساس، قوای حاکم و به ویژه قوه قضائیه که ریاست آن از سوی رهبری منصوب می گردد، در انجام وظایف خود در برابر رهبر مسئولیت دارند. رهبر معظم انقلاب نیز در علاوه بر تعیین جهت گیری های فعالیت این قوه در برخی موارد به صورت مستقیم برخی تذکرات در ارتباط با وظایف و مسوولیت های این قوه مطرح می نمایند. البته این نظارت به معنای دخالت در کار قضات عادل و نقض استقلال آن ها نبوده و صرفاً برای حفظ نظم و هم آهنگی و وحدت مدیریت جامعه و پیش گیری از انحرافات و مراعات دقیق ضوابط اسلامی است. در کنار نظارت کلان رهبری بر قوه قضائیه ،این قوه ، خود نیز ساز و کاری برای نظارت بر خود را تعریف نموده است که می توان دیوان عالی کشور را نمود شاخص این نظارت دانست. دیوان عالی کشور یکی از مراجع قضائی است که طبق اصل 161 قانون اساسی (... به منظور نظارت بر اجرای صحیح قوانین در محاکم و ایجاد وحدت رویة قضائی و انجام مسئولیت هایی که طبق قانون به آن محول می شود براساس ضوابطی که رئیس قوه قضائیه تعیین می کند تشکیل می گردد.) با توجه به این اصل دیوان عالی کشور ناظر بر دیگر دادگاهها و در واقع عالی ترین مرجع قضائی کشور پس از رئیس قوه قضائیه می باشد. دیوان عالی کشور به شکایات و تظلمات به طور مستقیم و ماهوی رسیدگی نمی کند بلکه این نوع شکایات در دادگاه صلاحیت دار رسیدگی می شوند و در مواردی که قانون پیش بینی کرده در دیوان عالی کشور مطرح می شوند تا در هیچ مرحله ای از رسیدگی، قانون نقض نشده باشد و به این ترتیب نظارت بر اجرای صحیح قانون اعمال می شود. دیوان عالی کشور طبق اصل مذکور قانون اساسی باید نسبت به مراحل رسیدگی محاکم و احکامی که صادر می کنند نظارت داشته باشد این نظارت وقتی می تواند صورت گیرد که تمامی احکام صادره مورد بازرسی دیوان قرار گیرد. در کنار تمام نظارت های رسمی فوق بر قوه قضائیه می توان از نظارت های غیر رسمی بر عملکرد این قوه نیز نام برد که می توانند نقش فی الجمله ای بر برخی امور مربوط به این قوه داشته باشند مانند نظارت افکار عمومی بر عملکرد قوه قضائیه در دوره های مختلف، نظارت احزاب سیاسی و نقد و بررسی عملکرد این قوه، و نظارت سازمان های غیر دولتی. این قسم از نظارت ها می تواند در تصحیح و تسریع روند رسیدگی به دعاوی، اصلاح برخی ساختار های رسیدگی به دعاوی، حساس شدن مدیران این قوه به وجود تخلفات احتمالی در رده های مختلف این قوه و ... نقش نسبتا قابل قبولی داشته باشند. بخش چهارم : نظارت بر قوه مجریه نظارت مجلس بر قوة مجریه طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی علاوه بر وضع قوانین، حق نظارت مستمر بر اجرای قوانین را برعهده دارد (اصل 76) تا تخلف از مقررات صورت نگیرد. در راستای این حق (هر نماینده در برابر تمام ملت مسئول است و حق دارد در همه مسائل داخلی و خارجی کشور اظهار نظر نماید.) (اصل 84) در اجرای این اصل به نمایندگان مجلس در انجام وظایف قانونی شان مصونیّت داده شده است. بنابراین اصل، اگر در اثر انجام وظایف نمایندگی و یا سخنرانی و ... به اشخاص حقیقی و حقوقی زیانی وارد شود نماینده، مسئول و پاسخگو نخواهد بود و مسئولیتی متوجه قوه مقننه نمی باشد. منطق مسئول نبودن نمایندة مجلس و قوة مقننه از اینجا ریشه می گیرد که اگر نماینده ای بر حسب وظیفه از شخص یا وضعی انتقاد کند فرض براین است که این انتقاد با حسن نیت بوده و با هدف پاسداری از منافع کشور صورت گرفته است. (ابوالحمد،صص586-587) باید توجه داشت که اساساً فعالیت و اعتبار مجلس شورای اسلامی تا حد زیادی به اعمال نظارت در اجرای قوانین بستگی دارد. زیرا علاوه بر تصویب قانون، اجرا و طرق اجرای آن بسیار مهم است و بسیاری از تخلفات را از بین می برد.(فیضی،ص 199) 1. نظارت کلان بر هیأت دولت نظارت قوة مقننه بر قوه مجریه نظارتی کلان همه جانبه و فراگیر است(موثق، صص 110-115) و به طرق گوناگون انجام می شود. رئیس جمهور پس از انتخاب باید برنامة دولت خود را تسلیم نمایندگان کند و برای وزیران و هئیت دولت رأی اعتماد مجلس را کسب کند. پس از آن، (وزرا تا زمانی که عزل نشده اند و یا بر اثر استیضاح یا درخواست رأی اعتماد، مجلس به آنها رأی عدم اعتماد نداده است در سمت خود باقی می مانند.) (اصل 135) براین اساس شاید بتوان نقش مجلس را در رأی اعتماد به وزیران و حق سؤال و استیضاح را نوعی نظارت دانست. 2. نظارت بر اجرای قانون و مصوبات دولت وظیفة اولیه مجلس شورای اسلامی وضع قانون است. قانونگذاری به نمایندگان مجلس شورای اسلامی امکان نظارت مستمر و همه جانبه را می دهد. اصولاً حدود اختیارات وزراء و دولت را قانون معین می کند. (اصل 133) دولت در صورت اجرای ناقص یا عدم اجرای قوانین و یا عدم اجرای قوانین مصوب مجلس باید پاسخگو باشد و نمایندگان می توانند از طرق قانونی که به آنها پرداخته می شود دولت را مورد پرسش قرار دهند. یکی از راهبردهای مهم قوه مجریه (دولت) تصویب قوانین عادی برای سازمان های اجرایی است. مجلس شورای اسلامی براساس اصل یکصد و سی و هشتم بر کار مصوبات دولت نظارت نیز می کند. این نظارت توسط یک هیأت 9 نفره که زیر نظر ریاست مجلس است، انجام می گیرد. (میرمحمدی، 1377، ص 269) 3. نظارت از طریق تحقیق و تفحص مجلس نهادی است که با داشتن اطلاعات و اخبار و به کارگیری شیوه های خاص، همکاری قوای حاکم (به ویژه قوای مقننه و مجریه) تسهیل می گردد و زمینه را برای هرگونه نظارت سازنده فراهم می نماید. مبادله اطلاعات از طریق مجلس، نمایدگان را قادر می سازد به رسالت خود در جهت تضمین حقوق ملت و تنظیم عملکرد دولت عمل نمایند. (هاشمی، ج2، ص220) مجموعه اطلاعاتی که با حضور نمایندگان در حوزه های انتخاباتی، دیدار با نمایندگان در مجلس و طرق دیگر توسط نمایندگان کسب می شود امکان بهره گیری و اقدامات لازم را به نمایندگان مجلس در موارد زیر می دهد: ارائه پاسخ به شاکیان؛ تذکر به دستگاههای ادارای و پیگیری امر برای رفع اشکالات؛ آگاهی و ایجاد تحرک در نمایندگان برای استفاده از حقوق نظارتی مجلس (تذکر، سؤال، استیضاح)؛ اطلاع رسانی از عملکرد دستگاهها و شناساندن آسیبهای موجود در دولت و قدرت عمومی. (هاشمی، ج 2، صص 222-223) گفتنی است که اقدامات مجلس و نمایندگان در برخورد با تخلفاتی که به آنها گزارش می شود و یا شکایت مردم به نمایندگان از دستگاههای اداری با رسیدگی های قضایی متفاوت است، بدین معنا که مراجع قضایی برای هر شکایت موظف به رسیدگی و صدور حکم لازم الاجرا می باشند، (اصل 156) در حالی که اقدامات مجلس پس از بررسی، در موارد فردی (ارائه پاسخ کافی) و در مواردی که مربوط عموم باشد (اطلاع عامه) است. بر این اساس می توان چنین برداشت کرد که اقدامات مجلس بیشتر جنبة سیاسی و اطلاعی دارد و اثر روانی بر جامعه و اثر توصیه و هشدار بر دستگاههای دولتی به جا می گذارد. این اقدامات در مجموع می تواند اصلاح امور و امنیت خاطر افراد را تا حدودی فراهم کند (هاشمی، ج2، ص 223) در همین راستا نمایندگان مجلس می توانند وزراء را به عنوان بالاترین مقام وزارتخانه به مجلس احضار کنند و وزراء نیز موظف به حضور در مجلس هستند. (اصل 70) بدین ترتیب راه برای نظارت مستمر مجلس بر کارهای وزراء و پاسخگویی آنها به نمایندگان بازگذاشته شده است. حق تحقیق و تفحص یکی از حقوقی است که به مجلس شورای اسلامی جهت کسب اطلاع از روند عملکرد دستگاههای اداری و عمومی در تمام امور کشور داده شده است. اصل 76 قانون اساسی در این مورد تصریح دارد که: (مجلس شورای اسلامی حق تحقیق و تفحص در تمام امور کشور را دارد). مادة صد و چهل و نه آئین نامة داخلی مجلس در اجرای این اصل می گوید: (... هرگاه نماینده ای تحقیق و تفحص در هر یک از امور کشور را لازم بداند درخواست خود را کتباً از طریق هیئت رئیسه مجلس به کمیسیونی که امر مزبور در تخصص آن است تقدیم می نماید و کمیسیون، اطلاعاتی را که در آن زمینه دارد در اختیار وی قرار می دهد. در صورتی که نمایندة مزبور اطلاعات موجود در کمیسیون را کافی تشخیص ندهد کمیسیون از نمایندة مزبور در اولین فرصت دعوت به عمل می آورد و دلایل ضرورت تحقیق و تفحص در زمینة مورد نظر را استماع می نماید و پس از بررسی، نظر خود را مبنی بر تصویب یا رد درخواست نماینده به مجلس گزارش می دهد...) . در صورت تصویب مجلس شورای اسلامی، انجام تحقیق و تفحص به همان کمیسیون همراه نمایندگان درخواست کنندة تفحص محول می گردد. 4. نظارت بر بودجه از طریق دیوان محاسبات مجلس شواری اسلامی علاوه بر تصویب سالانة قانون بودجة کل کشور، نظارت بر اجرای آن را نیز بر عهده دارد. این نظارت از طریق دیوان محاسبات کشور انجام می گیرد. این نظارت جهت اطمینان از اجرای دقیق و صحیح مصوبات بودجه می باشد. به موجب اصل 54 قانون اساسی (دیوان محاسبات کشور مستقیماً زیر نظر مجلس شورای اسلامی) قرار دارد. براساس اصل 55 قانون اساسی (دیوان به کلیة حسابهای وزارتخانه ها، مؤسسات، شرکتهای دولتی و دیگر دستگاههایی که به نحوی از بودجه کل کشور استفاده می کنند به ترتیبی که قانون مقرر می دارد رسیدگی یا حسابرسی می نماید) تا هیچ هزینه ای از اعتبارات مصوب تجاوز نکند و هر وجهی و اعتباری در محل خود مصرف گردد. دیوان، حسابها و اسناد و مدارک مالی مربوط را برابر قوانین و مقررات جمع آوری و گزارش تفریغ بودجة هر سال و نظارت خود را به مجلس شورای اسلامی تسلیم می کند. این گزارش باید به طریق مقتضی در دسترس عموم مردم گذاشته شود. (اصل 55) بنابراین هدف دیوان (اعمال کنترل و نظارت مستمر مالی به منظور پاسداری از بیت المال) [2] و اموال عمومی است. رئیس کل دیوان محاسبات کشور که پس از افتتاح هر دورة قانونگذاری به پیشنهاد کمیسیون دیوان محاسبات، بودجه و امور مالی مجلس و تصویب نمایندگان مجلس انتخاب می شود مطابق مقررات مربوطه عهده دار مسئولیت تحقق کلیه اهداف و وظایف و اختیارات دیوان محاسبات کشور می باشد. [3] وی موظف به شرکت در جلسات مجلس شورای اسلامی و پاسخگویی به تذکرات و سؤالات مطروحه و کلیة موارد ارجاعی از سوی مجلس شورای اسلامی است. وظایف و اختیارات دیوان محاسبات کشور براساس مقررات جاری عبارت است از: 1. حسابرسی کلیه حسابهای درآمد و هزینه و سایر دریافتها و پرداختها و نیز صورتهای مالی دستگاهها از نظر مطابقت با قوانین و مقررات مالی و سایر قوانین مربوط، اعم از وزارتخانه ها، سازمانها، مؤسسات، شرکتهای دولتی و سایر واحدها که به نحوی از بودجه کل کشور استفاده می کنند و هرگونه واحد اجرائی که بر طبق اصول 44 و 45 قانون اساسی مالکیت عمومی بر آنها مترتب است. 2. بررسی عملیات مالی در دستگاهها به منظور اطمینان از حصول و ارسال صحیح و به موقع درآمد و یا انجام هزینه و سایر دریافتها و پرداختها 3. رسیدگی به موجودی حساب اموال و دارائی های دستگاهها 4. بررسی جهت اطمینان از برقراری روشها و دستورالعمل های مناسب مالی و کاربرد مؤثر آنها در جهت نیل به اهداف دستگاههای مورد رسیدگی 5. اعلام نظر در خصوص لزوم وجود مرجع کنترل کننده داخلی و یا عدم کفایت مرجع کنترل کننده موجود در دستگاههای مورد رسیدگی با توجه به گزارشات حسابرسی ها و رسیدگی های انجام شده جهت حفظ حقوق بیت المال 6. رسیدگی به حساب کسری و تخلفات مالی و هرگونه اختلاف حساب مأمورین ذی ربط دولتی در اجرای قوانین و مقررات مربوط 7. اقدام در حفظ حقوق بیت المال در حدود قوانین و مقررات مالی 8. تنظیم دادخواست علیه مسئول خاطی و طرح در هیئت های مستشاری 9. رسیدگی به مورد کسری ابواب جمعی مسئولین و طرح دادخواست علیه آنها و صدور آرای متناسب با موضوع مطروحه 10. اجرای آرای دیوان محاسبات کشور و اعلام گزارش موارد بلااجرا به مجلس شورای اسلامی 11. درخواست تأمین خواسته و یا محکوم به 12. ایجاد هماهنگی و وحدت رویه در انجام وظایف هیئت های مستشاری 13. صدور رأی در خصوص تفریغ بودجه و گزارش نهایی آن 14. حسابرسی و رسیدگی به حسابهای درآمد و هزینه، صورتهای مالی، اسناد و مدارک مربوط به دستگاهها 15. تهیه دستورالعمل مربوط به مدت و نحوه نگهداری و حفظ عین اسناد، دفاتر، صورت حسابهای مالی و مدارکی که توسط دستگاهها به دیوان محاسبات کشور ارسال می شود و یا مدارکی که توسط دیوان محاسبات کشور تهیه می گردد و همچنین تبدیل آنها به عکس یا فیلم و یا میکرو فیلم و یا میکروفیش یا نظایر آن و همچنین طریقه محو اسناد و مدارک مزبور 16. تعیین نحوه حفظ و نگهداری و بایگانی صورت حسابهای مالی و اسناد و مدارک مربوط در دستگاهها 17. رسیدگی به موضوعاتی که حسب مورد از طرف مجلس شورای اسلامی ارجاع می شود 18. تحقیق و تفحص در کلیه امور مالی کشور 19. عضویت در سازمانهای بین المللی مربوط نظیر سازمان بین المللی مؤسسات عالی حسابداری (اینتوسای) و سازمان آسیائی مؤسسات عالی حسابداری (آسوسای) [4] دیوان در انجام وظایف خود از طریق تحقیق و تفحص و تماس با تمام مقامات و قوای سه گانه اقدام می نماید و همه ساله سازمانها بدون استنثاء موظف به دادن اطلاعات و پاسخگویی مستقیم به این دیوان می باشند. (هاشمی، ج2، ص 275) 5. نظارت بر موارد خاص با وجود تفکیک قوا و جدا بودن وظایف قوة مقننه و قوة مجریه، برخی از اعمال دولت به لحاظ حساسیت امر و برای رعایت احتیاط در جهت منافع جامعه تحت نظارت مجلس قرار می گیرد، بدین معنا که اعمال مورد نظر فقط با کسب اجازة قبلی و تصویب مجلس قابل اجراست. که مشتمل است بر: اول: تصویب معاهدات و قراردادهای بین المللی؛ دوم: تصویب تغییر خطوط مرزی؛ سوم: تصویب حالت فوق العاده و محدودیت های ضروری؛ چهارم: تصویب صلح دعاوی و یا ارجاع به داوری مالی دولت؛ پنجم: قرض و استقراض و کمک بلاعوض دولت؛ ششم: استخدام کارشناسان خارجی؛ هفتم: فروش بناها و اموال دولتی؛ هشتم: بحث نظارت و تصویب دادن امتیاز شرکتها و مؤسسات به خارجیان. نظارت شورای نگهبان شورای نگهبان نظارت بر مصوبات مجلس را از حیث عدم مغایرت با قانون اساسی و شرع مقدس اسلام بر عهده دارد. در واقع وظیفة اصلی شورای نگهبان پاسداری از احکام اسلام و قانون اساسی از طریق نظارت بر قوانین و مصوبات مجلس می باشد. قانون اساسی دامنة ضرورت تطبیق قوانین و مقررات کشور با قوانین اسلام و قانون اساسی را به ترتیب ذیل مشخص نموده است: 1. اصل چهارم قانون اساسی مقرر می دارد کلیة قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و ... باید براساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر تمام اصول قانون اساسی و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهدة فقهای شورای نگهبان است و این شورا فقط در مقابل رهبر پاسخگوست. 2. به موجب اصل هفتاد و یکم: (مجلس شورای اسلامی در عموم مسائل در حدود مقرر در قانون اساسی می تواند قانون وضع کند) چنانکه می بینیم بر عکس حاکمیت موازین اسلام بر تمام قوانین، حاکمیت قانون اساسی فقط ناظر بر مصوبات مجلس است بنابراین قوانین و مقررات گذشته تا زمانی که مورد اصلاح و تجدید نظر قرار نگرفته باشند، معتبر خواهند بود. (هاشمی، ج2، ص 316) تمام مصوبات مجلس و کمیسیونهای داخلی پس از تصویب برای شورای نگهبان فرستاده می شود. شورای نگهبان موظف است تا ده روز از تاریخ وصول، آنها را بررسی و اظهار نظر نماید. یکی دیگر از مهم ترین ابعاد نظارتی شورای نگهبان، نظارت بر انتخابات است و به موجب اصل 99 قانون اساسی (شورای نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و مراجعه به آرای عمومی و همه پرسی را برعهده دارد.) همچنین تأیید صلاحیت کاندیداهای ریاست جمهوری، مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی به عهدة شورای نگهبان است. [5] نظارت قوة قضائیه 1. از طریق سازمان بازرسی کل کشور از اهم وظایف قوة قضائیه نظارت بر اجرای صحیح قوانین در دستگاههای اداری و اجرایی و قضایی کشور است. این مسئولیت به طرق مختلف مورد پیش بینی قرار گرفته است. علاوه بر دیوان عالی کشور که مأمور نظارت بر اجرای قوانین در محاکم قضایی است، تأسیس سازمان بازرسی کل کشور زیر نظر قوة قضائیه جهت بازرسی و نظارت بر نظام اداری کشور در اصل 174 قانون اساسی در نظر گرفته شده است. این اصل تصریح می کند که: (براساس حق نظارت قوه قضائیه نسبت به حسن جریان امو و اجرای صحیح قوانین در دستگاههای اداری، سازمانی به نام (سازمان بازرسی کل کشور) زیر نظر رئیس قوه قضائیه تشکیل می گردد. حدود اختیارات و وظایف این سازمان را قانون تعیین می کند.) قانون تشکیل سازمان بازرسی کل کشور در مهرماه 1360 به تصویب رسید و به دنبال آن آئین نامه اجرایی قانون تصویب شده و به اجرا گذاشته شد. آخرین مقررات مربوط به سازمان بازرسی در سال 1375 حدود وظایف و اقتدارات سازمان را مشخص کرده است. براساس مادة 2 قانون تشکیل سازمان، وظایف اساسی آن به شرح زیر می باشد[6]: یک. بازرسی مستمر کلیة وزارتخانه ها و ادارات و نیروهای نظامی و انتظامی و مؤسسات و شرکتهای دولتی و شهرداری ها و مؤسسات وابسته به آنها و دفاتر اسناد رسمی و مؤسسات عام المنفعه و نهادهای انقلابی و سازمانهایی که تمام یا قسمتی از سرمایه یا سهام آنان متعلق به دولت است یا دولت به نحوی از انحاء بر آنها نظارت یا کمک می نماید سازمانهایی که شمول قانون نسبت به آنها مستلزم ذکر نام آنهاست براساس برنامة منظم، مورد نظارت این سازمان قرار می گیرند. در اجرای این نوع بازرسی حداقل سالی یکبار هیأتهای بازرسی به دستور رئیس سازمان در محل ارگانهای مذکور مستقر و به بازرسی دستگاه مربوطه می پردازد. [7] در بازرسی های مستمر، رئیس هیئت بازرسی ورود خود را در هر شهرستان قبلاً به استاندار و یا فرماندار محل اطلاع می دهد تا تسهیلات لازم را برای انجام وظایف هیأت فراهم نماید. [8] همچنین هیأت موظف است پس از استقرار در محل، ورود و آمادگی خود را جهت دریافت شکایات با تعیین نشانی محل کار هیأت اعلام دارد[9] وظیفة هیأت های بازرسی در بازرسی های سالانه عبارت است از: - بررسی وضع سازمانها و مؤسسات مورد بازرسی از جهت حسن جریان امور اداری و نحوة انجام وظیفه و اجرای قوانین و طرحها و برنامه های مربوط، و تناسب سازمان مربوط با احتیاجات عمومی و نقایص هر یک از آنها؛ - بررسی طرز رفتار رؤسا و کارمندان از حیث، اخلاق، روحیه، معلومات نحوة انجام وظیفه، صحت عمل، استعداد، لیاقت، شجاعت در انجام وظیفه، طرز رفتار با مردم و تخصص در رشتة مربوط و غیره؛ - بررسی اوضاع عمومی و اجتماعی در تمام کشور یا یک منطقة خاص، از قبیل روحیة عمومی، امور اقتصادی، کشاورزی و محصولات، تولیدات صنعتی، فرهنگ، بهداشت، ارتباطات و راهها، امور قضایی، امور انتظامی و مایحتاج عمومی در حدود اختیارات قانون سازمان. [10] دو. انجام بازرسی فوق العاده حسب الامر مقام رهبری و یا به دستور رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه و یا درخواست کمیسیون اصول 88 و 90 قانون اساسی مجلس شورای اسلامی، و یا بنا به تقاضای وزیر یا مسئول دستگاههای اجرایی ذی ربط و یا هر موردی که به نظر رئیس سازمان ضروری تشخیص داده شود به صورت فوق العاده مورد نظارت این سازمان قرار گیرد. علاوه بر دو نوع بازرسی فوق، نوع دیگری از بازرسی در مادة ده آئین نامة اجرایی قانون تشکیل سازمان پیش بینی شده است و آن بازرسی موردی است که با هدف رسیدگی به شکایات و اعلامهای مردم انجام می گیرد. هر کسی می تواند شکایات خود را علیه هر سازمان و دستگاه ادارای و اجرایی و کارکنان آنها به سازمان بازرسی تسلیم نماید به دنبال شکایات و اعلامهای مدلل، رئیس سازمان می تواند یک هیأت بازرسی برای رسیدگی اعزام و یا مأمور نماید. 2. از طریق دیوان عدالت اداری یکی دیگر از شیوه های نظارت غیرمستقیم قوة قضائیه بر قوة مجریه و سایر نهادهای جمهوری اسلامی، نظارت دیوان عدالت اداری است که در ابطال آئین نامه ها و بخشنامه های دولتی و آن هم در صورت شکایت شاکی محدود می شود. اصل یکصد و هفتاد قانون اساسی، ابطال آئین نامه ها و تصویب نامه ها را منحصراً وظیفة دیوان عدالت اداری می داند و اصل یکصد و هفتاد و سه قانون اساسی اشعار می دارد: (به منظور رسیدگی به شکایات، تظلمات و اعتراضات مردم نسبت به مأمورین یا واحدها یا آئین نامه های دولتی و احقاق حقوق آنها، دیوانی به نام عدالت اداری زیر نظر رئیس قوه قضائیه تأسیس می گردد.) 3. نظارت درونی در قوة قضائیه دیوان عالی کشور یکی از مراجع قضائی است که طبق اصل 161 قانون اساسی (... به منظور نظارت بر اجرای صحیح قوانین در محاکم و ایجاد وحدت رویة قضائی و انجام مسئولیت هایی که طبق قانون به آن محول می شود براساس ضوابطی که رئیس قوه قضائیه تعیین می کند تشکیل می گردد.) با توجه به این اصل دیوان عالی کشور ناظر بر دیگر دادگاهها و در واقع عالی ترین مرجع قضائی کشور پس از رئیس قوه قضائیه می باشد. دیوان عالی کشور به شکایات و تظلمات به طور مستقیم و ماهوی رسیدگی نمی کند بلکه این نوع شکایات در دادگاه صلاحیت دار رسیدگی می شوند و در مواردی که قانون پیش بینی کرده در دیوان عالی کشور مطرح می شوند تا در هیچ مرحله ای از رسیدگی، قانون نقض نشده باشد و به این ترتیب نظارت بر اجرای صحیح قانون اعمال می شود. فقط در مورد اتهام رئیس جمهور به تخلف از وظایف قانونی، دیوان عالی کشور رسیدگی ابتدائی و ماهوی دارد. دیوان عالی کشور طبق اصل مذکور قانون اساسی باید نسبت به مراحل رسیدگی محاکم و احکامی که صادر می کنند نظارت داشته باشد این نظارت وقتی می تواند صورت گیرد که تمامی احکام صادره مورد بازرسی دیوان قرار گیرد. دیوانعالی کشور همچنین رسیدگی به تخلفات احتمالی رئیس جمهوری از وظایف قانونی خود را برعهده دارد. در صورتی که تخلف رئیس جمهور برای دیوان احراز شده، حکم صادره را برای عزل رئیس جمهور به رهبر ابلاغ می کند. نظارت قوة مجریه علاوه بر نظارتهای ذکر شده بر این قوه، از جمله نظارت رهبری، قوه مقننه و قوه قضائیه بر قوه مجریه؛ خود این قوه نیز ساز و کارهایی برای نظارت بر سازمانها و کارمندان تحت امر خود دارد. در قانون اساسی و دیگر قوانین، مسئولیت هایی برای رئیس جمهور، هیأت وزیران، وزیر و بالاترین مقام سازمان ها در نظر گرفته شده است، که گستردگی این حوزه و مسئولیت ها، نظارت های درون سازمانی می طلبد. در نظام اداری ایران نظارت سلسله مراتبی وجود دارد یعنی رئیس جمهور بر کار وزیران و هیأت وزراء، و هر یک از وزیران و رؤسای سازمانها بر کار افراد تحت امر خود نظارت دارند و در نهایت رئیس یک ادارة کوچک نیز بر کار افراد تحت نظر خود نظارت دارد و در تمام این موارد افراد در انجام وظایف خود باید پاسخگوی مقامات بالاتر باشند و مقامات بالاتر مسئولیت کارها و وظایف افراد تحت امر خود را برعهده دار
- [سایر] حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دام ظله)؛ سلام علیکم: سوال هایی از محضرتان درباره نظریه شورای فقهاء و مراجع که مرحوم سید محمد شیرازی(ره) آن را مطرح کرده است دارم، چرا که برخی در عصر غیبت، ولایت و رهبری دولت اسلامی را شورایی (نه فردی) می دانند -بر خلاف آن چه که امروز در جمهوری اسلامی ایران به عنوان ولی فقیه واحد می بینیم- بر این اساس که علما بزرگ در نجف و قم و کربلا و مشهد مطالب مهم را به مراجع تقلیدی که دارای شرایط شرعی هستند ارجاع می دهند، حال اگر آنان بر شخص واحدی به عنوان مرجع اول و بالاتر برای دولت اسلامی اتفاق کردند، آن شخص به انتخاب امت مرجع و ولی فقیه می شود، و اگر حوزه های علمیه، مراجع متعددی را انتخاب کردند، همه آنان به عنوان مجلس اعلا -به عنوان شورای رهبری- امت را رهبری می کنند. صاحبان این نظریه (شورای فقها و مراجع) دلائلی بیان کرده اند که مختصرا ذکر می شود: 1. شورا عبارت است از رای گیری و آگاهی از همه نظریه ها برای نمایان شدن نظریه برتر، چنین امری از باب حکم واجب است زیرا خداوند می فرماید: "وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ" و چون (شورا) در بین صفات مومنان و دربین واجبات (مانند وجوب نماز و وجوب ترک گناه هان) ذکر شده است، سیاقاً و اتصافاً دلالت بر وجوب دارد. خداوند می فرماید: " فما أوتیتم من شیء فمتاعُ الحیاة الدنیا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ` وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون َ`وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ" ( شوری، 36،37،38). شورا و مشورت بین صفات مومنان آمده که ظهور در وجوب دارد همان طور که در ردیف اجتناب از گناهان بزرگ و وجوب برپایی نماز وارد شده است که قرابت آن را با وجوب بیشتر می کند. سیاق این آیات دلالت بر وجوب شورا و مشورت دارد. 2. وجوب گرفتن اذن در تصرفات؛ هر چیزی که مربوط به اجتماع و مردم باشد چه در اصل و چه در لوازمش باید درباره آن مشورت ومشاوره گرفته شود. از آن جمله، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، فرودگاه ها، کارخانجات بزرگ و ... زیرا این ها با سرمایه مردم تأسیس و کار می کنند، همچنین در وظایف مدیریتی مانند ریاست، وزارت، نمایندگی مجلس، استانداری و فرمانداری و ... باید مشورت شود. برای این بخش دو استدلال ذکر شده است: اول: همه این امور تصرف در مال مردم است و کسی حق تصرف در مال غیر بدون اجازه اش را ندارد، و فرقی هم ندارد که این اموال از خمس ،زکات، معادن یا غیر این ها باشد. دوم: از طرفی این امور، تصرف در موجودیت، و هستی مردم و اجتماع است و کسی جز با اذن آنان اجازه چنین تصرفی را ندارد. و پر واضح است که رضایت مردم و اذن آنان در طول رضایت و اجازه باری تعالی است، بنابراین هرگونه تصرفی باید با جلب این دو رضایت باشد. و همچنین: رهبری جامعه و عالم اسلام، باید در ضمن شورای فقها جامع الشرایط تحقق پیدا کند زیرا آنان بعد از اقبال مردم مرجع تقلید آنان شده اند و از طرف شارع مقدس هم ولایت شرعی دارند، یعنی هم رضایت مردم را دارا می باشند و هم ولایت شرعی دارند، پس بنابراین هیچ مجتهدی حق سلب ولایت شرعی را از مجتهد دیگر ندارد. و چون فکرهای مختلف و متعدد از عقل واحد برتر و به صواب نزدیکتر است و خداوند نیز امر به مشورت کرده و سیره نبوی بر اساس مشورت بوده است؛ ولایت شورایی که اعضاء شورا همه از مجتهدین و مراجع تقلید هستند از ولایت فقیه واحد ارجح است. کلام امام معصوم (ع) نیز در حدیث "أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا" به صورت جمع آمده است و فرموده " رواة حدیثنا" (نه راوی حدیثنا) یعنی حجیت از آن همه آنان است نه شخص واحد، به خصوص در اموری که آثار و عواقب آن به همه مردم مربوط می شود، علاوه بر این که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "دست خداوند با جماعت است." و "عاقل ترین افراد کسی است که عقل های همه مردم را در عقل خودش جمع کند". و " هر کس که بر ده نفر ریاست کند و در آن جمع بهتر و داناتر از او باشد،آن جمع در سراشیبی سقوط اند". پس بنابر آن چه گذشت و با توجه به احادیث پیامبر (ص) بهترین راه برای نجات از ضلالت و سقوط، تشکیل شورای فقها است زیرا در میان آنان حتما اعلم وجود دارد و در غیر این صورت، حدیث پیامبر (ص) شامل آن جامعه می شود. شورای فقهاء بهترین گزینه برای رهبری امت اسلام است زیرا در این صورت استبداد شخصی در امر رهبری پیش نمی آید و از طرفی هیچ فقیهی حق منع فقیه جامع الشرایط دیگر که نائب (عام) امام عصر (عج) است را از بکارگیری ولایت شرعی اش ندارد. در این ایام که قدرتهای مستکبر برای پاره پاره کردن امت اسلام هجوم آورده اند، بهترین راه مبارزه، ایجاد وحدت در میان صفوف شیعیان است که با جمع شده مراجع تقلید و حضور آنان در مجلس واحد این وحدت دست یافتنی است. و بدون شورای فقها یکپارچه کردن مردم ممکن نیست، علاوه بر این که یک شخص توانایی احاطه به تمام شؤنات امت را ندارد. تجارب تاریخی نیز به خوبی نشان می دهد که دیکتاتوری، زائیده حکمرانی شخص واحد بوده است لذا در روایات بر مضرات استبداد به رأی تأکید شده است. پس بنابراین، رهبری جامعه اسلامی باید رهبری شورایی (نه فردی) باشد. این مطالب و برخی دیگر از استدلا ل ها را صاحبان نظریه شورای فقهاء به جای نظریه ولایت فقیه واحد، که امروز در جمهوری اسلامی ایران به آن عمل می شود، بیان کرده اند. با توجه به این که نظریه شورای فقها از طرفی عده ای و به شدت در میان جوانان کشورهای اسلامی و کشورهای حاشیه خلیج فارس ترویج می شود و از طرفی کتاب یا منابعی برای به چالش کشاندن این نظریه وجود ندارد از شما درخواست داریم که جواب این نظریه را به ما بدهید و استدلالات خود را به تفصیل در این باره بیان کنید. خداوند به شما جزای خیر عطا کند.
- [سایر] با سلام. خواهرم شما را به من معرفی کرد.ایشان هم از طریق دانشگاه با شما اشنا شدند. مشکلی هست که میخواستم شما ما را راهنمایی کنید ما سه خواهر هستیم که من کوچکتر هستم خواهر اولم 26 سال دارد و لیسانس دارد خواهر دومم 22 سال داردوالان دانشجو است من هم که 19 سال دارم و امسال دانشجو میشوم البته یک خواهر 30 ساله هم دارم که ایشان ازدواج کرده اند.دو برادر29و 24 ساله هم دارم. مشکل در مورد خواهر26ساله ام است.او همه چیز خود را از ما مخفی میکند.همه ی وقت و زندگی خود را با دوستان هم دانشگاهی خود سپری میکند ان هم با دوستانی که از نظر فرهنگی و خوانوادگی با او خیلی تفاوت دارند.وضع مالی ما ضعیف است پدرم همه ی توان خود را خرج کار کردن میکند چون بیسواد است والبته مهربان .مادرم هم همینطور.میخواهم این را بگویم که انها متوجه ی این مسائل نمی شوند که خواهرم در چه وضعی به سر میبرد.مدتی است که در کار تمرین تئاتر با دختری اشنا شده است که بسیار ثروتمند است و البته سیگاری .خواهر من هم که بسیار از جو دوستان خود تاثیر پذیر.او هم مخفیانه سیگار میکشد.جدیدا در یک دفتر هم کار میکند ولی همع ی پول خود را خرج دوستانش می کند.او همیشه در خانوادهی ما بیشتر از بقیه خرج میکند چون دوست دارد خود را هم ردیف انها بداند.فرد بسیار دست و دل بازی است .این را هم بگویم که با همه ی این مسائل درگیر مسائل ناشایست تری نشده است و به بعضی از اصول اخلاقی پای بند است.او خیلی به دوستانش وابسته است.هر شب ساعتها تلفنی با انها صحبت میکند.همه ی کار های دوستانش را او انجام میدهد حتی برای کارهای انها خودش هزینه میکند .با دوستانش خیلی مهربان است ولی با خانواده اصلا. هر وقت پول میخواهد هر طوری شده باید از پدرم بگیرد البته انها هم بدون هیچ سوالی در اختیارش قرار میدهند حتی اگر با قرض شده . ولی ما خواهر برادرها بعضی اوقات از خواسته های خودمان میزنیم چون میدانیم در توان پدرمان نیست. وضعیت روحی خوانواده ی ما خوب نیست هر کس سرش به کار خودش است . مادرم حتی همه ی کار های شخصی خواهرم را انجام می دهد خواهرم هم وقتی به خانه می اید داخل اتاقی می رود و اصلا بیرون نمی اید.وقتی هم که ما سه خواهر با هم صحبت میکنیم و به او میگوییم که این کارها اشتباه است قبول نمیکند حتی با ما دعوا هم میکند.و ما را عقب مانده و بی فرهنگ میداند .این را هم بگویم که خودش بعضی اقات ان هم به ندرت در مورد مسائلی ما را نصیحت میکند.او حتی در مورد بحث های خوانواده گی خود را دخالت نمی دهد. امیدوارم ما را راهنمایی کنید با تشکر فراوان
- [سایر] سلام عذاداری هاتان قبول. استاد ارجمند ما عموما وقتی یا علی می گوییم که قصد همت برای همکای داریم . شما به من یا علی گفتید ولی من پاسخی دریافت نکردم البته از اینکه با این همه مشغله وقت گذاشتید و پیامم را خواندید متشکرم قدر دان شما هستم اما دوست داشتم شرایط ازدواج با روحانی را از زبان شما بشنوم شما که فردی موجه برایم هستید اما انسان به هر آنجه دوست دارد لزوما نمیرسد . میدانم تا فردا نباید سوالی ارسال کنیم اما شرمنده شرایط برای من از حیث ارسال اکنون مهیا بود خواهش میکنم مطالب داخل پرانتز در سایت قرار نگیرد .من خانوادهای 4نفره دارم(متولد فروردین67هستم پدر و مادرم پسر عمه دختر دایی هستند)برادرم 11 ساله است او از بدو تولد بیمار بود و من همیشه نگران بودم که اورا از دست ندهیم اما در عین حال به او به تعبیر دیگران زور میگفتم خوب از یک دختر 10 ساله چه توقعی دارند از درست رفتار کردن -اختلاف سنی برای بچه ها فاجعه است-مادرم بعد از فوت مادر بزرگم از داروی اعصاب و قلب استفاده کرد دیگر آن مادر همیشگی نبود پدرم هم به دلیل شرایط سخت و سنگین کاری بسیار عصبی بود و فریاد زدن ایشان یک امر عادی بود از طرفی من در بهترین مدارس تهران درس خواندم اما در مدرسه همیشه فقط درس مطرح بود نه چیز دیگر به همین خاطر من اصلا در باغ نبودم تا مدرسه ام به پایان رسید تازه متوجه شدم چه اخلاق بدی دارم همه را دوست دارم و بدی ها اصلا در یادم نمی ماند اما در صحبت عادی میگویند -خودم هم بعد از ضبط صدایم در بین دوستان به این نتیجه رسیدم-لحن خصمانه و جنگ طلبانه ای دارم نمیدانم چگونه صحبت کنم زبانم نیش دارد خواندن گلستان را امتحان کردم اما تاثیر به سزایی نداشت با پدرم اصلا نمیتوانم رابطه برقرار کنم -البته از صحبتهای چند شب پیش شما مبنی برامربه معروف ونهی از منکر برای خود بسیار استفاده کردم_برادرم در سن نوجوانی وبلوغ به سر میبرد ولی چون همیشه توجه به او بوده است و در خانواده امر و نهی زیاد میشود ذهنش شرطی است از طرفی هنوز ما با مسئله بهداشت او و وقت شناسی و به جا حرف زدنش مشکل داریم و از طرفی باید من به عنوان خواهرش رفتاری را برای فراهم آوردن شرایط بلوغی سالم برایش باید انجام دهم شایان ذکر است او در حال حفظ قرآن و حتی آموزش درسهایش در مدرسه برای بچه هاست از لطف شما سپاسگذارم ومنتظر پاسخ مسائلم هستم.
- [سایر] آقای مرادی سلام. وقتتون به خیر. عرض کنم حضورتون که بنده مدته 2 ساله که \"قراره\" با شخصی ازدواج کنم. با ایشون در دانشگاه آشنا شدم. دلیل اینکه تا حالا عقد نکردیم مخالفت خانواده ایشون به دلیل تفاوت سطح اقتصادی بوده.و البته پدر ایشون استاد دانشگاه و پدر من دوره ابتدایی (ششم ابتدایی) رو فقط گذروندن. خانواده ایشون این مخالفت رو از همون ابتدای امر عنوان کردن و دلیلشون این بوده که شما دو نفر نمی تونین با هم زندگی کنین و دوام زندگیتون به 1 سال هم نمی رسه.( با توجه به همون تفاوتها) توجه کنین که این نظر رو در صورتی صادر کردن که شناختی نسبت به من یا خانواده ام نداشتن و صرف وجود این تفاوتها مخالفت کردن. طبق قاعده ی \" هم کفو بودن\" که البته چون من و آقا پسر بر این عقیده بودیم که هم کفو بودن به لحاظ عقیده و ایمان و طرز تفکر در موارد مورد بحث در ازدواج و ... و نه در موارد اقتصادی و از این دسته؛ فکر می کردیم که کار اشتباهیه که ما هم با اونا هم آهنگ بشیم و قطعا ما رو هم در برابر این عکس العملمون باز خواست خواهند کرد، به همون اندازه که آنها رو به علت عذری که آوردن و در چارچوب اسلام نمی گنجه. می خوام بگم که ما این طور فکر می کنیم که اگه عرف جامعه با اونچه که پیغمبر ( ص )به ما دستور دادن نمی خونه، معنی اینکه در احکام موجود در رسالات نوشته شده \" عرفا و شرعا\" چیه؟ این شرع که پیامبر گذاشته بودن بر عرف موجود در جامعه غلبه نداره؟ اصولا منظور عرفی که بر پایه ی شرع باشه و در \" جامعه اسلامی \" عرف باشه مد نظر نبوده؟ صحبت دیگه ای که دارم اینه که در حدیثی از پیغمبر( ص ) خوندم که بدین مضمون بود : یاری کسی که به قصد دوری از محرمات و باعتماد به خدا و بامید ثواب ازدواج کند بر خدا لازم است. البته من نمی دونم شرایطی که اینو فرمودن چی بوده، ولی دیگه کم کم دارم شک می کنم که اگه ما داریک خیر رو انجام می دیم که پس چرا به نتیجه نمی رسیم! در واقع دارم شک می کنم که شاید باید این ازدواج را لغو کنم. ضمن اینکه این نکات رو هم خوبه بگم: 1- ما بعد از اینکه با کسانی که می شناختیم مشورت کردیم، دیدیم که درست فکر می کردیم و به اقدام بدون خانواده ایشون فکر کردیم( پدر ایشون بهشون گفتن که ما چون به صلاح نمی بینیم کاری برات انجام نمیدیم، تو هم هر کاری می خوای خودت انجام بده. از جانب ما محدودیتی از این نظر نداری، که احتمالا راضی به این امر نیستن ولی چاره دیگه ای هم ندیدن) 2- یه موردی که خیلی خانواده شون بهش اشاره می کنن اینه که : عشق چشم و عقلتونو کور کرده! من کتمان نمی کنم که بعد از 2 سال حتی احساس وابستگی ممکنه بوجود اومده باشه، ولی مطمئنم که کاملا حواسم بوده به احساساتم هیچ بهایی ندم، مگر در مواردی که می خواستم ببینم آیا فلان مدل احساسی آقا اذیتم می نه یا مواردی از این قبیل... که همه موارد سعی شده با قاعده های موجود در زندگی هر دومون ( دستورات اسلام +عقل) چک بشه. اینه که اولا مطمئنم شروع رابطه با احساسات نبوده و ادامه پیدا کردنش هم به این دلیل نبوده. 3- یه چیزی که خیلی نگرانم می کنه و باعث شده در مواردی که صبرم رو داشتم از دست می دادم، باز خودم رو ملزم به ادامه این رابطه بدونم این نکته بوده که من و ایشون نعمتهایی بودیم که خداوند به همدیگه نشونمون داده و اینکه بدون دلیل موجه پس بزنیمشون احتمالا عواقب سوئی هم در این دنیا و هم ان دنیا گریبانمون را خواهد گرفت. 4- خانواده ایشون و مخصوصا مادرشون کاملا درگیر تفاخر نژادی و تجمل زندگی و ... هستن و من احساس می کنم دلیل مخالفتشون هم دقیقن اینه که ما با این مدل مچ نیستیم، کما اینکه پسرشون هم از این مدل همواره ناراضی بودن. و اصولا هم چون بنده فکر می کنم که نارضایتیشون از این جهته، با تنها اومدن آقا پسر برای انجام مرسم موافقت کردم و چون همه دلایل بر پایه ی اصول و عقاید ایمانی و اسلامی مون بوده خانواده من هم به این امر راضی شدن و ازمون حمایت می کنن. نکته ای که هست اینه که خانواده ایشون علاوه بر اینکه برای پسرشون به خواستگری هم نمیان، اصولا این رابطه رو جدی نمی گیرن و اگر حرفی هم به میون بیاد مراسم رو به داد زدن یا مسخره کردن برگزار می کنن. وضعیتی که الان موجوده اینه که ایشون خارج از کشور مشغول به تحصیل هستن. بنا بر توافق 1 ماهه دیگه می خواست بیان که عقد کنیم، که مادرشون این طور گفتن که : من تا 1.5 ماهه دیگه مسافرتم و تو هم حوالی شهریور بیا که ما خودمون هر کاری لازمه بکنیم. با توجه به سابقه ای که در مورد این رابطه در طول این 2 سال و کلا در زندگی خانوادگیشون در طول 26 سال این آقا، حدس بر اینه که برنامه شون این خواهد بود که 1 ماهی هم که ایشون به ایران میان رو وقت کشی کنن که به تصور خودشون\" بالاخره یا من منصرف می شم از روی اذیت شدن ها، یا پسرشون سر عقل میاد!\" و من نمی دونم که موافقت کنم با اینکه تا شهریور هم صبر کنیم یا نه! ضمن اینکه اولا دلیل اینکه می خوایم سریعتر عقد کنیم اینه که \" بر ما که معلوم شده می خوایم با هم ازدواج کنیم، پس دیگه دلیل موجهی برای نا محرم بودن و با هم رابطه داشتن نداریم.\" از طرفی هم پدرم اینقدر آمادگی ذهنی برای هضم کردن اینکه بندا در چنین شرایطی با ایشون موقتا محرم باشیم ندارن. و من شدیدا در این باره هم نگرانم. و ثانیا احتمال اینکه ایشون بیانو تا روزهای آخر خانواده شون سر بدوننمون زیاده! کما اینکه قبل از سفر ایشون تا روز آخر پدر ایشون بهشون نگفتن که نظرشون چیه!(ایشون عید فطر سال گذشته رفتن)و اون روز هم دیگه هیچ کاری نمیشد کرد. فکر می کنم که زیاد صحبت کردم اگه راهنماییم کنین که هم ذهنم کمی شفاف تر شه نسبت به طرز فکرم و اون احادیث با توجه به اینکه در این زمینه علم لازم رو دارین ممنون میشم. چون واقعا احساس می کنم فلسفه زندگیم داره می پیچه به هم! و دیگه قدرت تصمیم گیری ازم گرفته میشه :cry مچکرم در پناه حق
- [سایر] درد من حصار برکه نیست ... درد من زیستن با ماهیانیست که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است . سلام آقای مرادی . باز هم اومدم ازتون کمک بخوام . من 21 سالمه ، مادرم فوق العادست ، خدا رو شکر میکنم ، پدرم هم بد نیست ولی در حدّ افراطی متعصبه . ما 3تا بچه ایم ، من اولین فرزند و تنها دخترم و همین حساسییت پدرم رو تشدید میکنه . همیشه بهش احترام میذاشتم ( به خاطر عقاید ایشوون خیلی جاها پا گذاشتم رو علایقم ، مثلا ً انتخاب رشته ی تحصیلیم تو دبیرستان ) تا زمانی که دیدم این سکوت و احترام داره منو از مسیر رویاها و خواسته هام دور میکنه . نذاشت برم دانشگاه ، چون به نظرش محیط دانشگاه بده و آدم عاقل نباید خودشو در معرض گناه قرار بده ( توجه داشته باشید که ایشوون خودش دانشگاه رفته ). تا این مرحله زندگیم اطرافیانم خیلی متوجه گذشت های ریز و درشت من نشده بودن ، ولی یه رشته ی خوب ، دانشگاه سراسری ، تهران و سکوت من در مقابل مخالفت پدرم توجه همه رو جلب کرد ، هر جا میرفتیم همه با پدرم بحث می کردن شاید راضی بشه ، ولی اوون مثل همیشه مغرور ، با حس پیروزمندانه ای ، بدون توجه به احساسات من ، همه رو نا امید کرد . هیچ وقت نخواست بفهمه که تو دل من چی میگذره . از اوون به بعد خیلی ملموس ترحم اطرافیانم رو حس کردم ، میشنیدم که پشت سرم چه حرفایی میزنن ( دختر بیچاره با این همه هوش و استعداد زیر دست چه آدمی افتاده و .... ) به تدریج نا بود شدم . باور کنید من آدم ضعیفی نیستم ، آستانه ی صبر هر آدمی یه اندازه ای داره . شما نمی دونید چه قدر سخته گذرووندن زندگی با این فکر که تو میتونی اما نمیذاره . کم کم هدفمو گم کردم و این بی هدفی و سردرگمی باعث شد کاری رو انجام بدم که اوون موقع هم میدونستم اشتباهه . با پسری آشنا شدم که خدارو شکر آدم بدی نبود و از خلا ً عاطفی من سو استفاده نکرد . قراره ازدواج گذاشتیم ، هر وقت حرف خواستگاری می زد با مخالفت شدید من مواجه می شد . چیکار باید میکردم؟ میومد خواستگاری که چی بشه ؟ که با ازدواجمون مخالفت بشه چون من خیلی خوشگلم و هر مردی لیاقت منو نداره ، چون اوون خیلی پولدار نیست و نمیتونه یکی یدونه ی باباشو خوشبخت کنه و .... ( البته بگم که من از اولش همه ی مشکلاتی که سر راه ازدواجم بود رو برایه اوون بنده ی خدا توضیح داده بودم و اوون با علم به شرایط من اصرار کرد و خواست بهش اجازه بدم سعی شو بکنه .) از اول تا آخر آشنایی ما 4 ماه طول کشید . پدرم متوجه رابطه ی پنهانی ما شد و تازه از اینجا دردسرای زندگی من آغاز شد ، تمام آزادی هام ( که خیلی اندک بود ) ازم گرفته شد . حساسییت های بیشتر ، با من قهر کرد ، توهم هاش شروع شد . به خاطر مامانم از اوون پسر گذشتم ، خیلی سعی کردم طوری از زندگیش بیرون برم که زیاد ضربه نبینه اما میدونم که چندان موفق نبودم . اوون بیشتر از من عذاب کشید ، من اولین باری نبود که در مورد خواسته هام شکست می خوردم ، هر چند که تلخترین شکستم بود اما پذیرفتم . اما اوون چی ؟ امیدوارم منو بخشیده باشه . دیگه من یه دختر 19 ساله بودم با یه شکست عشقی ، یه عالمه عذاب وجدان ، یه پدر تلختر از همیشه و مادری که دیگه حاضر نبود از من حمایت کنه . خیلی طول کشید تا مادرم متوجه فشاری شد که برایه شوونه های من خیلی زیاد بود . منو بخشید ولی دیگه هرگز بهم اعتماد نکرد . به یه آدم دیگه تبدیل شدم ، حتی دلم نمی خواست راجع به خودم فکر کنم ، تا قبل از ماه رمضان امسال که تصمیم گرفتم کمی زندگی کنم . دوباره به باورهام برگشتم . حالم خیلی بهتر شد . قرار شد دیگه خواستگار راه بدیم که ای کاش هیچ وقت راه نمی دادیم . یکی از خواستگارا ( که قبلا ً ماجراشو براتون گفتم ) هم خانواده ی محترمی داشت ، هم خودش آدم منطقی و خوبی به نظر میرسید . و یه داستان تکراری که من موافقم و پدرم مخالف . جواب منفی دادیم ولی اوونا قانع نشدن و ظاهرا ً تصمیم ندارن دست بردارن . برام مهم نیست چی پیش میاد ، فقط دعا میکنم دیگه این ماجرا تموم بشه . دیگه تصمیم ندارم ازدواج کنم . اگه قراره هر کسی رو که من بپسندم پدرم نپسنده ، چرا خودمو درگیر کنم ؟ چند نفر رو ندیده رد کردم . حالا یه موردی پیش اومده که نمی تونم راه ندم ، نتونسنم دلیلی پیدا کنم . خیلی نگرانم . می ترسم ، نمی دونم باید چی کار کنم . می ترسم مرتکب اشتباه بشم . خواهش می کنم کمکم کنید . خیلی درمانده شدم . احساس بدبختی میکنم . ببخشید که طولانی شد .
- [سایر] بنا به نظر مفسّرین و علماء شیعه، آیه (الیوم اکملت لکم دینکم) که بخشی از آیه 3 سوره مائده هست، جدا از صدر و ذیل همان آیه نازل شده، و در مورد خلافت حضرت علی (ع) و ماجرای غدیر نازل شده. امّا این سخن به 4 دلیل صحیح نیست: دلیل اوّل: در جواب این سؤال که (چرا صدر و ذیل آیه در مورد گوشتها و مأکولات حرام است؟) اینطور جواب میدهند که حکم مأکولات حرام در 3 آیه دیگر قرآن قبلاً نازل شده بوده، دو بار در مکّه و یک بار در مدینه (نحل 115، بقره 173، انعام 145). و در نتیجه دیگر اکمال دین معنا نخواهد داشت؛ چون آن مطلب قبلاً ابلاغ شده بود. امّا سؤال اینجا است که همین سخن در مورد خلافت و وصایت حضرت علی هم صادق است؛ یعنی از همان روز (انذر عشیرتک الاقربین) و حدیث یوم الدّار مطلب بیان شده بود، و در جای جای قرآن هم چندین بار آمده، مثل آیه ولایت، آیه اولی الامر و غیره. پس آن استدلال که اکمال دین را به ولایت میداند باطل خواهد بود. دلیل دوم: اگر بگوییم با ابلاغ و اثبات ولایت بود که دین کامل شد مشکل دیگری هم به همراه دارد، و آن این است که اگر مسألهی ولایت امری بسیار مهم و کلیدی بود چرا سایر احکام و امور که اهمّیّت کمتری داشتند بر آن مقدّم شدند و این مسئله حیاتی مؤخّر از همه واقع شد؟ به عبارت دیگر، دین زمانی کامل میشود که تمام احکام و عناصر آن بیان شود، و آخرین حکم و جزئی که بیان میشود لزوم ارزش و اهمّیّت ویژهای ندارد، بلکه آنچه مایه اکمال دین است این است که تمام اجزای آن بیان شده باشد، و در این میان هر جزئی به اندازه هر جزء دیگر در اکمال دین تأثیر دارد، و نبودش باعث نقصان دین است. اینطور نیست که بگوییم اگر آخرین جزء باشد و هیچیک از جزای دیگر نباشند دین همچنان کامل است. در نتیجه تأکید روی اینکه فلان امر باعث اکمال دین شد موردی نخواهد داشت و نشانه اهمّیّت و ارزش آن امر نخواهد بود. بلکه همانطور که گذشت مهم کلّ مجموعه است، و معمولاً احکام و اجزای کلیدی و محوری و پایهای در اوّل رسالت تشریع و ابلاغ میشوند، مثل (قولوا لا اله الاّ الله تفلحوا)، و آنچه در ادوار بعدی بیاید از نظر اهمّیّت در وهلههای بعدی قرار میگیرد. دلیل سوم: در آیه 5 همان سوره مائده آمده (الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطیِّبَت وَ طعَامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَب حِلُّ لَّکمْ...)، که طبق سیاق آیات اشاره به همان (الیوم) در آیه سوم است. در این آیه صریحاً میفرماید که امروز روزی است که حکم حلّیّت طیّبات و از جمله طعام اهل کتاب بر شما نازل شده. اگر بگوییم آن (الیوم) اوّل در موردی کاملاً جدا نازل شده و ارتباطی با صدر و ذیل آیه ندارد این آیه نیز معنای خود را از دست میدهد و به طور کلّی آیات قرآن از هم گسیخته و بدون انسجام میشوند. دلیل 4: اینطور نیست که آنچه در آیه 3 سوره مائده در مورد مأکولات حلال و حرام آمده همهاش قبلاً نازل شده باشد، بلکه به طور خاص نام میبرد از (الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُترَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ مَا أَکلَ السبُعُ إِلا مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلی النُّصبِ وَ أَن تَستَقْسِمُوا بِالاَزْلَمِ) که در آن 3 آیه قبل به این تفصیل ذکر نشده بود؛ یعنی گر چه اینها تحت (میتة) یا (ما اُهِلَّ لغیر الله به) قرار میگیرند، امّا در همین آیه علاوه بر آن اجمال این تفصیل هم آمده، و دور از شأن قرآن است که شامل سخن حشو و تکرار بیمورد باشد. بلکه همین تفصیل متضمّن یک تازگی و ابلاغ جدید است، ولو در امور جزئی. و علاوه بر این در دو آیه بعدی (آیات 4 و 5 سوره مائده) امور دیگری هم در رابطه با مأکولات بیان میشود که قبلاً به هیچ وجه بیان نشده بود (حکم شکارِ سگهای شکاری و نیز طعام اهل کتاب)، و کلّ این احکام به عنوان مأکولات حلال و حرام بیان شدهاند. در نتیجه آن سخن که حکم مأکولات حلال و حرام قبلاً بیان شده بود و اینجا تازگی ندارد باطل است؛ زیرا در این آیات هم چند مورد جدید بیان شده، و هیچ استحالهای ندارد که همینها آخرین احکام نازله و باعث اکمال دین باشند. با توجّه به این 4 استدلال آیه (الیوم اکملت لکم دینکم) نمیتواند در مورد ولایت حضرت علی باشد. اگر اختلالی در هر کدام از این 4 برهان مییابید لطفاً تذکّر فرمائید. با تشکر فراوان