من سخنان امام(ره) در بهشت زهرا را گوش کردم ایشان در سخنان خودشان بیان کردن اگر پدران ما انتخاب کردن که مثلا نظام شاهی بر سر کار باشه حقی ندارند تعیین کننده برای آینده خودشان باشند حالا پدران ما جمهوری اسلامی را انتخاب کردند اما به چه دلیلی ما هم باید این نظام را بپذیریم . صحبت حضرت امام خمینی (ره) در 12 بهمن 1357 را میتوان سخنان، سخنگوی واقعی مردم ایران علیه حاکمیت چندین ساله استبداد و استعمار دانست. امام آمده بود تا رسالت تاریخی اندیشه سیاسی تشیع را به منصه ظهور برساند. ایشان میراثدار مجاهدتهای مردم و علمای شیعه در طول تاریخ اند، مجاهدتهایی که از زمان پیامبرو ائمه معصومین شکل گرفت و توسط عالمان شیعی با رشادتها و شهامتها ادامه یافت. بنابراین شناخت عظمت انقلاب اسلامی نه در بررسی تحولات رخ داده در چند سال قبل از انقلاب که نیازمند بررسی همهجانبه تاریخ اندیشه و فکر در عالم تشیع است. چه خوب است که دقیق نسبت به سخنرانی حضرت امام در بهشت زهرای تهران توجه داشته باشیم. یکی از اولین گامهای اساسی در به دست آوردن ارزیابی مطلوب نسبت به یک سخن و اندیشه، توجه بدون واسطه و نیز بدون پیشزمینه فکری به مطالب است. به این معنی که انسان لازم است بدون هیچ پیش داوری قبلی، با ذهنیتی بیآلایش به بررسی یک سخن یا نظر بپردازد. البته این اولین گام است و ارزیابی مطلوب نیازمند برداشتن گام دیگری نیز هست. گام بعدی در این زمینه همانگونه که مدنظر شما هم بوده طرح پرسش است. یعنی بر اساس شنیدهها، انسان به طرح مسائل و دغدغهها پرداخته و نسبت به موقعیت و وضعیتهایی که آن سخن در قالب آن بیان شده دقت ویژه نموده و از قضاوت عجولانه پرهیز کند. در این مرحله است که این امکان برای ما فراهم میشود که بر اساس شنیدهها و ارزیابیهای خود و دیگران به قضاوتی صحیح دستیابیم. توجه دقیق به این مراحل است که اندیشهای پایدار را در ذهن و فکر انسان رسوخ میدهد. حال پس از بیان این مقدمه تا حدی طولانی میتوان به دغدغه اصلی شما پرداخت. پدران ما، در دورانی اقدام به ارائه نظری در مورد مسئله سیاسی خود نمودند. آیا این امر لازم است در مورد ما هم صدق کند یعنی ما نیز باید پایبند نظری باشیم که دیگران داشتهاند. در جوابی مختصر میتوان گفت؛ هم آری و هم خیر. تفصیل این مطلب را میتوان در شرح زیر به دست آورد: آری؛ در این صورت که نظر دیگران نظری حق و از روی شناخت دقیق باشد به گونهای که برای امروز نیز روشی کارآمد باشد. در این حالت لازم است ما نیز به آن گردن نهاده و از آن پیروی کنیم. چرا که حق هماره ثابت است و تمسک به آن تضمین کنند سعادت حقیقی انسان خواهد بود. نه؛ در صورتی که نظر انتخابی دیگران یا ناحق بوده و یا اگر هم از روی حق باشد دیگر برای امروز ما از نظر روش کارآمد نیست. در این حالت است که ما باید نسبت به انتخاب گذشته حتی اگر توسط خود ما نیز صورت گرفته باشد، اعتراض کرده به دنبال نفی آن و جایگزینی حق به جای آن باشیم. به نظر میآید سخنان حضرت امام (ره) نیز در پی همین تقسیم، مدنظر باشد. سخن ایشان ناظر به ایرادی بود که گفته میشد حکومت شاه حکومتی به انتخاب نمایندگان مجلس این دوره و انتخاب نظام مشروطه توسط ایشان است. حضرت امام (ره) در پاسخ به این ایراد چنین میگویند که به چه دلیل ما باید نسبت به انتخاب گذشتگان خود پایبند باشیم حال یا به این دلیل که این انتخاب غلط است و یا اینکه برای امروز ما کارآمد نیست. اگر مطالعهای تاریخی داشته باشید، این امر را در هشتاد سال پیش هم شاهد بودهایم. پس از انحراف نهضت مشروطیت ایران که منجر به روی کار آمدن رضاخان میشود، علما و مردم اصفهان، علیه این انحراف و استبداد جدید، قیام کرده و به نشانه اعتراض به قم میروند. یکی از صحبتهایی که فرستادگان دربار در برابر این اعتراض دارند این است که رضاخان را همین نمایندگان مردم انتخاب کرده و وی مصوبات مجلس را اجرا میکند. جوابی که از طرف علمای اصفهان به این سخن داده میشود را تا حدی میتوان شبیه همین سخن حضرت امام دید. این قیام به عنوان یکی از مهمترین قیامهای روحانیت شیعه علیه استبداد رضاخان است، به گونهای که حضرت امام، که خود نیز در آن شرکت داشتهاند، آنرا اساسیترین قیام روحانیت علیه استبداد پهلوی میدانستند که با قدرت و حیله شکسته شد. جهت اطلاعات بیشتر در این مورد میتوانید به کتاب اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، نوشته دکتر موسی نجفی، مراجعه و یا به مجموعه اسناد موزه خانه مشروطه اصفهان مراجعه نمایید. نکته دیگری که میتوان در پاسخ به دغدغه فکری شما ارائه کرد این است که؛ ما در طول دوران پس از انقلاب شاهد برگزاری چندین و چند انتخابات بودهایم. شرکت حداکثری در این انتخابها، صَرف نظر از نتایج آن نشانگر مفهومی خاص است، به این مضمون که مردم ما و نسل دوم پس از انقلاب نسبت به اصل نظام، پایبند هستند که در انتخاب افراد اداره کننده آن شرکت میکنند. برگزاری این انتخابات به همراه تجمعاتی که در طول این سالها و به مناسبتهای مختلف برگزار شده است، نشان از این دارد که در این دوره نیز ما نسبت به انتخاب پدرانمان پایبند بوده و نظر ایشان را هم مطابق حق و هم کارآمد برای امروز میدانیم. وقتی سی میلیون نفر به پای صندوقهای رأی در انتخابات متعدد میروند، یا در فراخوان ها و مناسبت های انقلاب حضوری چشم گیر دارند معنایش این است که درصد قابل توجهی از مردم ایران، اصل نظام و قانون اساسی را قبول دارند و اعتراضها به فروعات مختلف، ربطی به اصلِ نظام و قانون اساسی ندارد.این همه به معنی این است که ما نسبت به انتخاب گذشته خود و پدرانمان پایبندیم. غیر از اینکه از نظر منطقی، ملی، دینی و عقلی چه ایرادی به انتخاب گذشته ما وارد است. اگر بخواهیم نظری هم داشته باشیم باید در این حوزه باشد نه به صِرف انتخاب گذشته. انتخاب گذشته وقتی قابل خدشه است که بتوان نسبت به آن نقطه نظر یا انتقادی علمی و دینی داشت. به یقین نظام اسلامی ایران یکی از مردمی ترین نظام های سیاسی است که از بدو شکل گیری تاکنون و در تمامی زمینه ها از انتخاب مسؤولین گرفته تا تصمیم گیری و... متکی به آراء مردمی و نمایندگان آنان است و این واقعیتی است غیر قابل انکار و خدشه ناپذیر. اما گروههایی که دارای ماهیتی کاملا ضد مردمی دارند، چنین حکومت مردمی را بر نمی تابند و پیشرفت آن را موجب رسوایی و اضمحلال خود می بینند، از اینرو دست به ایجاد شک و تردید پیرامون مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ایران می زنند و برای فریب و دلسرد نمودن نسل جوان شبهاتی بی پایه در جهت به چالش کشاندن و زیر سؤال بردن وجهه مردمی نظام اسلامی، مطرح می کنند. به نظر میآید پرسشگری شما در اینباره مقاومتی علمی در برابر این طرح است که در اینبخش، جادارد نسبت به این امر قدردان باشیم. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100114033)
من سخنان امام(ره) در بهشت زهرا را گوش کردم ایشان در سخنان خودشان بیان کردن اگر پدران ما انتخاب کردن که مثلا نظام شاهی بر سر کار باشه حقی ندارند تعیین کننده برای آینده خودشان باشند حالا پدران ما جمهوری اسلامی را انتخاب کردند اما به چه دلیلی ما هم باید این نظام را بپذیریم .
من سخنان امام(ره) در بهشت زهرا را گوش کردم ایشان در سخنان خودشان بیان کردن اگر پدران ما انتخاب کردن که مثلا نظام شاهی بر سر کار باشه حقی ندارند تعیین کننده برای آینده خودشان باشند حالا پدران ما جمهوری اسلامی را انتخاب کردند اما به چه دلیلی ما هم باید این نظام را بپذیریم .
صحبت حضرت امام خمینی (ره) در 12 بهمن 1357 را میتوان سخنان، سخنگوی واقعی مردم ایران علیه حاکمیت چندین ساله استبداد و استعمار دانست. امام آمده بود تا رسالت تاریخی اندیشه سیاسی تشیع را به منصه ظهور برساند. ایشان میراثدار مجاهدتهای مردم و علمای شیعه در طول تاریخ اند، مجاهدتهایی که از زمان پیامبرو ائمه معصومین شکل گرفت و توسط عالمان شیعی با رشادتها و شهامتها ادامه یافت. بنابراین شناخت عظمت انقلاب اسلامی نه در بررسی تحولات رخ داده در چند سال قبل از انقلاب که نیازمند بررسی همهجانبه تاریخ اندیشه و فکر در عالم تشیع است.
چه خوب است که دقیق نسبت به سخنرانی حضرت امام در بهشت زهرای تهران توجه داشته باشیم. یکی از اولین گامهای اساسی در به دست آوردن ارزیابی مطلوب نسبت به یک سخن و اندیشه، توجه بدون واسطه و نیز بدون پیشزمینه فکری به مطالب است. به این معنی که انسان لازم است بدون هیچ پیش داوری قبلی، با ذهنیتی بیآلایش به بررسی یک سخن یا نظر بپردازد. البته این اولین گام است و ارزیابی مطلوب نیازمند برداشتن گام دیگری نیز هست. گام بعدی در این زمینه همانگونه که مدنظر شما هم بوده طرح پرسش است. یعنی بر اساس شنیدهها، انسان به طرح مسائل و دغدغهها پرداخته و نسبت به موقعیت و وضعیتهایی که آن سخن در قالب آن بیان شده دقت ویژه نموده و از قضاوت عجولانه پرهیز کند. در این مرحله است که این امکان برای ما فراهم میشود که بر اساس شنیدهها و ارزیابیهای خود و دیگران به قضاوتی صحیح دستیابیم. توجه دقیق به این مراحل است که اندیشهای پایدار را در ذهن و فکر انسان رسوخ میدهد.
حال پس از بیان این مقدمه تا حدی طولانی میتوان به دغدغه اصلی شما پرداخت. پدران ما، در دورانی اقدام به ارائه نظری در مورد مسئله سیاسی خود نمودند. آیا این امر لازم است در مورد ما هم صدق کند یعنی ما نیز باید پایبند نظری باشیم که دیگران داشتهاند. در جوابی مختصر میتوان گفت؛ هم آری و هم خیر. تفصیل این مطلب را میتوان در شرح زیر به دست آورد:
آری؛ در این صورت که نظر دیگران نظری حق و از روی شناخت دقیق باشد به گونهای که برای امروز نیز روشی کارآمد باشد. در این حالت لازم است ما نیز به آن گردن نهاده و از آن پیروی کنیم. چرا که حق هماره ثابت است و تمسک به آن تضمین کنند سعادت حقیقی انسان خواهد بود.
نه؛ در صورتی که نظر انتخابی دیگران یا ناحق بوده و یا اگر هم از روی حق باشد دیگر برای امروز ما از نظر روش کارآمد نیست. در این حالت است که ما باید نسبت به انتخاب گذشته حتی اگر توسط خود ما نیز صورت گرفته باشد، اعتراض کرده به دنبال نفی آن و جایگزینی حق به جای آن باشیم.
به نظر میآید سخنان حضرت امام (ره) نیز در پی همین تقسیم، مدنظر باشد. سخن ایشان ناظر به ایرادی بود که گفته میشد حکومت شاه حکومتی به انتخاب نمایندگان مجلس این دوره و انتخاب نظام مشروطه توسط ایشان است. حضرت امام (ره) در پاسخ به این ایراد چنین میگویند که به چه دلیل ما باید نسبت به انتخاب گذشتگان خود پایبند باشیم حال یا به این دلیل که این انتخاب غلط است و یا اینکه برای امروز ما کارآمد نیست.
اگر مطالعهای تاریخی داشته باشید، این امر را در هشتاد سال پیش هم شاهد بودهایم. پس از انحراف نهضت مشروطیت ایران که منجر به روی کار آمدن رضاخان میشود، علما و مردم اصفهان، علیه این انحراف و استبداد جدید، قیام کرده و به نشانه اعتراض به قم میروند. یکی از صحبتهایی که فرستادگان دربار در برابر این اعتراض دارند این است که رضاخان را همین نمایندگان مردم انتخاب کرده و وی مصوبات مجلس را اجرا میکند. جوابی که از طرف علمای اصفهان به این سخن داده میشود را تا حدی میتوان شبیه همین سخن حضرت امام دید. این قیام به عنوان یکی از مهمترین قیامهای روحانیت شیعه علیه استبداد رضاخان است، به گونهای که حضرت امام، که خود نیز در آن شرکت داشتهاند، آنرا اساسیترین قیام روحانیت علیه استبداد پهلوی میدانستند که با قدرت و حیله شکسته شد. جهت اطلاعات بیشتر در این مورد میتوانید به کتاب اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، نوشته دکتر موسی نجفی، مراجعه و یا به مجموعه اسناد موزه خانه مشروطه اصفهان مراجعه نمایید.
نکته دیگری که میتوان در پاسخ به دغدغه فکری شما ارائه کرد این است که؛ ما در طول دوران پس از انقلاب شاهد برگزاری چندین و چند انتخابات بودهایم. شرکت حداکثری در این انتخابها، صَرف نظر از نتایج آن نشانگر مفهومی خاص است، به این مضمون که مردم ما و نسل دوم پس از انقلاب نسبت به اصل نظام، پایبند هستند که در انتخاب افراد اداره کننده آن شرکت میکنند. برگزاری این انتخابات به همراه تجمعاتی که در طول این سالها و به مناسبتهای مختلف برگزار شده است، نشان از این دارد که در این دوره نیز ما نسبت به انتخاب پدرانمان پایبند بوده و نظر ایشان را هم مطابق حق و هم کارآمد برای امروز میدانیم. وقتی سی میلیون نفر به پای صندوقهای رأی در انتخابات متعدد میروند، یا در فراخوان ها و مناسبت های انقلاب حضوری چشم گیر دارند معنایش این است که درصد قابل توجهی از مردم ایران، اصل نظام و قانون اساسی را قبول دارند و اعتراضها به فروعات مختلف، ربطی به اصلِ نظام و قانون اساسی ندارد.این همه به معنی این است که ما نسبت به انتخاب گذشته خود و پدرانمان پایبندیم.
غیر از اینکه از نظر منطقی، ملی، دینی و عقلی چه ایرادی به انتخاب گذشته ما وارد است. اگر بخواهیم نظری هم داشته باشیم باید در این حوزه باشد نه به صِرف انتخاب گذشته. انتخاب گذشته وقتی قابل خدشه است که بتوان نسبت به آن نقطه نظر یا انتقادی علمی و دینی داشت.
به یقین نظام اسلامی ایران یکی از مردمی ترین نظام های سیاسی است که از بدو شکل گیری تاکنون و در تمامی زمینه ها از انتخاب مسؤولین گرفته تا تصمیم گیری و... متکی به آراء مردمی و نمایندگان آنان است و این واقعیتی است غیر قابل انکار و خدشه ناپذیر. اما گروههایی که دارای ماهیتی کاملا ضد مردمی دارند، چنین حکومت مردمی را بر نمی تابند و پیشرفت آن را موجب رسوایی و اضمحلال خود می بینند، از اینرو دست به ایجاد شک و تردید پیرامون مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ایران می زنند و برای فریب و دلسرد نمودن نسل جوان شبهاتی بی پایه در جهت به چالش کشاندن و زیر سؤال بردن وجهه مردمی نظام اسلامی، مطرح می کنند. به نظر میآید پرسشگری شما در اینباره مقاومتی علمی در برابر این طرح است که در اینبخش، جادارد نسبت به این امر قدردان باشیم. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100114033)
- [سایر] امام خمینی(ره) در بهشت زهرا گفتند اجداد ما چه حقی داشتند برای ما تصمیم گرفتند، سرنوشت هر ملتی دست خودش است، آیا می شود گفت پدران ما سی سال قبل جمهوری اسلامی را انتخاب کردند، حقشان بود ولی این نسل جدید
- [سایر] حضرت امام(ره) در بهشت زهرا فرمودند: (گیریم که پدرانمان حکومت پهلوی را قبول کرده بودند، آنها که نمی توانستند آینده ما را تعیین کنند. ما این حکومت را نمی خواهیم.) با توجه به این فرمایش، عده ای امروز می
- [سایر] سلام و عرض خسته نباشید فراوان برای خدمت صادقانه و دلسوزانه شما از شما می خوام که در مورد خواهرم راهنمایی کنید خواهر من به دلایل متعددی خواستگاران خود را رد کرد که البته خواستگاران خوبی نداشت و اکثرا ازدواج کرده و طلاق گرفته بودند و حالا که به سن 30 رسیده حتی به فکر آینده خودش هم نیست با اینکه وضعیت مالی خانواده ما خوب نیست کمکی به پدر و مادر پیرم نمی کنه و تنها یه حرف برای جواب نصیحت های اونا داره که اگه خدا بخواد می تونه کسی رو برای من بیاره که هم وضع مالی خوبی داشته باشه هم خوش اخلاق باشه ما چطور باید با ایشون رفتار کنیم؟ در حالی که الان هم خواستگارانی داره که یا به دلیل شغل آزاد یا ازدواج قبلی یا تفاوت های دیگه ردمی کنه شما بگید ما با دختری که دچار ضعف اعصابه, نه تحصیل می کنه نه سر کار می ره نه کمک خانواده می کنه چی کار کنیم یا بهتر بگم چطور کمکش کنیم تا درست راهشو انتخاب کنه می دونم وقت شما رو خیلی گرفتم خیلی عذر می خوام امیدوارم در پناه حق و زیر سایه ی امان زمان(عج) همیشه پاینده باشید
- [سایر] با سلام. بدون حاشیه یه راست میروم سر موضوع: سئوال من مشکل من در انتخاب نهایی بین دانشگاه رفت نو حوزه رفتن است! من پسری 19 ساله هستم که یک سال پشت کنکور ماندم (یعنی دوبار کنکور دادم) ودر نهایت چونکه رشتم ریاضی فیزیک بود تونستم در دانشگاه سراسری ارومیه دوره روزانه در رشته فیزیک نظری قبول بشم وحالا هم حدود یک ماه ونیم است که دارم میرم دانشگاه. ولی یه دو یا سه سالی است که به دلم افتاده که برم حوزه. حالا مطمئن نیستم که این به دل افتادن ناشی از تخیلات لحظه ای است یا نه واقعا خدا میخواد( آخه شنیدم که هرچیزی که ما واقعا دلمون بهش سوق داده میشه ومیخوایم اونو خدا میگه برو طرفش! (این درسته؟))-( یهجورایی مذهبی بودن رو تو طلبه بودن میدونم!!) البته بابام مخالفت میکنه و میگه که شغل خوبی نیست واین برات شغل نمیشه ودر آینده مشکلات خیلی زیادی خواهی داشت ومنزلت اجتماعی نداره وآیندش معلوم نیست ( واگه فردا این نظام یه جوریش شد تو جونت در خطره!) و از این حرفا. این که میگم بابام مخالفه آیا میشه که با وجود ناراضی بودن پدر من باز هم به حوزه برم. البته مادرم کمی بگی نگی راضی هست. آیا این کار کار درستیه؟ولی من احساس خوبی بهش دارم (به حوزه رفتن). ولی بالاخره برا دانشگاهم خیلبی زحمت کشیدم . از طرفی این رشته من در دانشگاه خیلی سخته وبراش در آینده کارش خیلی نداره(البته اونجوری که میگن ، آیا واقعا اینجوریه). حالا شاید این زیاد مهم نباشه وبشه با یه کنکور مجدد دادن این مشکل رو برطرف کرد. ولی مشکل من در اصل قضیه هست. البته من در این مورد حوزه یا دانشگاه با خیلی ها مشاوره کردم وهرکس یه حرفایی گفته و اگه ناراحت نشین باید بگم هرکسی سعی کرده زیاد حوصله نذاره وزود خاتمه ش بده وتموم بشه. ولی اینا نمیدونن که من اینو همینجوری نمیپرسم وپای آینده من درمیونه. البته از مشکلات طلبگی هم درست وغلط خبر کمی دارم . شما ببیندی اینا درسته؟: مثل دور بودن از خانواده( چون ما در یکی از شهرستانهای آذربایجان غربی هستیم واگه خدا بخواد میخواهم از قم قبول بشم)- درسهای زیاد وفشرده- شنیدم که به هر 3نفر یه اتاق 3در 4 میدن. آخه من تو خوابیدن خیلی حساسم واگه کسی شب خروپف کنه یا حرف بزنه تو خواب یا ... اصلا نمیتونم بخوابم. به همین خاطر دیگه تو ارومیه تو خوابگاه نمیمونم وبیرون خودم تنها یه خونه شخصی کوچیک البته با همکاری پدرو مادرم گرفتم واونجا میمونم. خوب میگفتم- مشکلات موندن وتحصیل وازدواج- راستی این ازذواج چجوریه؟- آینده شغلیش چجوریه و مثلا یه طلبه که حدودا 10سال خوند آیا یه انتخاب داره؟ مثلا باید بره وتویه مسجد مثلا پیش نماز بشه؟ یا فقط بره تو یه مسجد سخنران بشه؟ البته من نمیگم که ازین کارا زیاد خوشم نمیاد(البته نمیدونم چرا؟) ولی آیا گرایش دیگه ای هم داره؟- این مورد توجه قرار گرفتن من در پوشیدن لباس روحانیت برا من یه مسئله هست. نمیدونم چرا فکر میکنم که از پوشیدن این لباس کمی خوشم نمیاد. میشه آخوند شد وبا لباس عادی بود؟ وn مشکل دیگه که شاید باشه. ببینید من ازین میترسم که یه روزی به خودم بیام وبه حوزه برم واونجا به من بگن که دیر از خواب پاشدی وسن تو زیاده!. از اون روز میترسم. از اون روز میترسم که خدا بهم بگه که من اینو به دلت انداختم وتو قبول نکردی و... . از اینا میترسم. اصلا وقتی با کسی در این مورد مشورت میکنم ، وقتی که از من میپرسه که آخه هدف اصلیت از حوزه رفتن چیه من واقعا میمونم!! یعنی واقعا اون هدف اصلی ومهم رو نیمدونم چی بگم. میگن واسه چیش میری؟ واسه پولش واسه لباسش واسه ... . واسه چی؟ ولی من جوابی ندارم. یعنی اون عشق روحانیت ور نمیتونم بیان کنم وهمیشه محکوم میوفتم. اوه!. ببخشید خیلی زیاد شد. خلاصه این ریش واین قیچی! شاید این آخرین مشاوره ای باشه که میکنم وبر اساس همین جواب شما تصمیم بگیرم. در آخر ، یا الله!
- [سایر] باز هم سلام شما جواب سلام و احوالپرسی و حرف های نه چندان مهم و..رو میدید اما اگه یکی یه سؤال مهم داشته باشه هزار بار باید براتون پیام بفرسته تا شاید جواب بدین. میدونم طولانیه و پیامها زیاد و وقت شما برای پاسخگویی کم، اما ما هم به جواب شما نیاز داریم. باور کنید کسی رو ندارم که باتجربه باشه وگرنه مزاحم شما نمی شدم. دوباره می فرستم به امید اینکه این بار جوابمو بدین: (لطفا همه پیام رو در سایت نذارید) من دختری 23 ساله هستم و خانواده ای مذهبی دارم(البته نه از نوع افراطیش). سال گذشته در راه دانشگاه پسری که اصلا نمی شناختمش جلوی من را گرفت و گفت که از در خانه تا اینجا(یعنی نزدیک دانشگاه)دنبال من برای امر خیر اومده و من به او گفتم که خیلی کار اشتباهی کرده و گذاشتم رفتم. حدود 1 ماه بعد خواهرش را فرستاد دم در خانه و با مادرم صحبت کرد و معلوم شد که خواهرش در کوچه ما می نشیند و این آقا حدود 1 ماه من را تحت نظر داشته و بعد برای خواستگاری اقدام کرده. آن زمان ما جواب رد دادیم به خاطر اینکه می خواستم درس بخوانم و قصد ازدواج نداشتم اما ناگفته نماند که بدم نمی آمد یک بار بیایند و بیشتر درباره اش بدانم و درباره اش فکر کنم. چون تقریبا موارد ظاهری و اولیه اش خوب بود: به گفته خواهرش فوق دیپلم ریاضی داشت و در یک شرکت عمرانی کار می کرد،اهل رفیق بازی و سیگار نبود و نماز و روزه اش هم به جا بود. یک خانه و ماشین هم داشت. اما مهم ترین دلیل ما برای رد کردن او این بود که من را در خیابان دیده و انتخاب کرده بود و این شیوه انتخاب او از نظر من و خانواده ام اصلا درست نبود. به نظر ما کسی که اینقدر راحت و از روی ظاهر همسرش رو انتخاب کنه و درباره زندگیش تصمیم بگیره، درباره مسائل مهمتر زندگیش هم مسلما همین طور تصمیم خواهد گرفت. خلاصه که گذشت و من پیش خودم فکر کردم که حتما کس دیگری رو میبینه و دنبال اون میره. اما بعد از یک سال دوباره دو تا از خواهرهاش اومدند دم در خانه(البته خودش و مادرش هم آمده بودند اما جلو نیامدند) و دوباره همان حرف ها را به مادرم زدند. نگو که آقا تو این 1 ساله تو فکر من بوده و هرچی دخترای دیگه رو بهش پیشنهاد می دادند قبول نمیکرده و خواهرش رو مقصر میدونسته که ما جواب رد دادیم وگفته که حتما خواهرش طوری صحبت کرده که ما قبول نکردیم. مادرم طبق حرف هایی که همیشه وقتی حرف ازدواج به میان می آمد، من می گفتم، به آنها گفته بود که من قصد ازدواج ندارم(اما مدتی است که این نظر من عوض شده ولی به مادرم هنوز نگفته ام). خلاصه، قرار شد که مادرم با من صحبت کند و به آنها جواب دهد. وقتی موضوع را با من درمیان گذاشت ازش پرسیدم نمیشه حالا بیایند و صحبت کنیم و درباره اش فکر کنیم؟ دلیلم هم این بود که مسائل اولیه که لازم است را ظاهرا این شخص دارد، و مادرم موافقت کرد اما وقتی موضوع را با پدرم درمیان گذاشت او مخالفت کرد و گفت کسی که همین طوری یکی رو می بینه و به همین راحتی انتخاب می کنه به درد زندگی نمی خوره. پدرم همون دلیلی رو آورد که پارسال خودم آوردم ولی الان اصلا بهش فکر نکردم. به نظر شما آیا این تفکر درسته؟ از طرفی فکر می کنم که کسی که یک سال سر تفکرش مونده و با اینکه جواب رد شنیده باز هم نظرش عوض نشده این انتخابش از روی احساس نبوده، چون بالاخره رفتار من رو در مدتی که تحت نظرم گرفته بوده، دیده و همین هم، تا حدی ولو کم، خصوصیات من رو نشونش داده. اما از طرفی هم حرف پدرم درست به نظر می رسه و الان نمیدونم چی کار کنم؟ 1- من چادری هستم و وقتی بیرون می روم آرایش نمی کنم و کلا ظاهری ندارم که توجه دیگران را جلب کنم و فکر نمی کنم که این آقا از روی قیافه من را انتخاب کرده باشد، و مسلما یکی از ملاک های ایشان همین چادری بودنم است و...، کسی را بخاطر چادرش و مذهبی بودنش انتخاب کند، لا اقل ارزش فکر کردن را دارد. آیا این نظرم درست است؟ 2- آیا پدرم درست میگه و دیگر نباید به این آقا فکر کنم یا اینکه نظر پدرم درست نیست و باید روی این مورد کمی بیشتر فکر کنیم؟ 3- اگر نظر پدرم (که زمانی نظر من هم بود و الان هم تا حدودی هست)درست نیست چه دلایل منطقی می تونم برایش بیارم تا هم خودم مطمئن تر قدم بردارم و هم پدرم راضی بشه که آنها بیایند و بیشتر با هم آشنا بشیم و بعد تصمیم بگیریم. پدرم آدم منطقی است و با دلیل و برهان میشه راضی اش کرد. 4- از طرفی اطراف ما در فامیل پسری که سن و سالش به من بخوره وجود نداره و کسی که در آینده همسر من میشه مسلما از فامیل نیست، یا از همکارانم خواهد بود که فعلا همچین آدمی در محل کارم نیست، یا از هم دانشگاهی هام، یا کسانی که توی مجالس و جاهای دیگه من رو می بینند، می خوام بگم این اتفاق ممکنه باز هم برام بیفته و بالاخره یکی از همین آدم هایی که یا خودشون یا خانواده شان منو می بینند و می پسندند، همسرم میشه و اگه ما بخوایم همشونو با همین تفکر رد کنیم که نمیشه، درسته؟ بالاخره یک اولین باری باید وجود داشته باشه، نه ؟ 5- یک مشکل دیگه هم دارم و اون اینه که چطوری می تونم به مادرم بگم که نظر من درباره ازدواج فرق کرده و قصد ازدواج دارم؟ نمی دونم چه طوری بهش بگم که خواستگارام رو رد نکنه، آخه همشونو که مثل این مورد من نمی فهمم که بخوام نظرم رو بگم. اصلا روم نمیشه و نمیدونم که چه طوری باهاش این موضوع رو مطرح کنم که یه وقت فکر نکنه من برای ازدواج عجله دارم و هول شدم. در ضمن اصلا دوست ندارم که دیر ازدواج کنم، چون در اطرافم می بینم کسانی که سنشون بالاست و هنوز ازدواج نکردند اولا توقعاتشون بالاتر میره یا اینکه از لحاظ فکری توی انتخاب دچار وسواس میشن، ثانیا افرادی که می آیند خواستگاریشون اغلب کسانی هستند که سنشون خیلی از اون ها بیشتره و من اصلا با فاصله سنی زیاد نمی تونم کنار بیام، ثالثا این افراد آخرش هم کسی رو که انتخاب می کنند کسی نیست که همیشه می خواستند، و من نمی خوام دچار این مشکلات بشم. باز هم متشکرم. اجرتون با خدا، چه جوابمو بدید چه نه.
- [سایر] با سلام من موضوع حجاب رو در متون مختلف بررسی کردم اخیرا مقاله دیدم که بسیار متفاوت می باشد دوست دارم نظر خود را با دلیل بیان کنید توسعهی عورت به سراپای زنان در متون قدیمی ادبیات فارسی از اصطلاح عورت علاوه بر معنی رایج آن برای اشاره به زن نیز استفاده شده است: 1. چون زنی از کار بد شد روی زرد مسخ کرد او را خدا و زُهره کرد عورتی را زُهره کردن مسخ بود خاک و گل گشتن نه مسخ است ای عنود؟ روح میبُردت سوی چرخ برین سوی آب و گل شدی در اسفلین (مثنوی، دفتر اول) شاید از ابیات فوق استنباط شود که عورت کلمهای تحقیرآمیز است و برای اشاره به زنی بدکاره به کار رفته است، اما شواهد دیگر نشان میدهد که اطلاق عورت به زن مفهومی منفی ندارد و از این کلمه حتی به معنی ناموس نیز استفاده شده است: گفت حق زَ اهل نفاق ناسدید بَأسُهُم ما بَینَهُم بَأسٌ شَدید در میان همدگر مردانهاند در غزا چون عورتان خانهاند گفت پیغمبر سپهدار غیوب لا شجاعه یا فتی قبل الحروب (مثنوی، دفتر سوم) آنکه دزدد مال تو، گویی بگیر دست و پایش را ببُر، سازَش اسیر وآنکه قصد عورت تو میکند صد هزاران خشم از تو سر زند گر بیاید سیل و رخت تو برد هیچ با سیل آورد کینی خرد؟ (مثنوی، دفتر پنجم) کاربرد عادی عورات به معنی زنان در متون زیر بیشتر مشخص است. در زبان فارسی قدیم اهل شهر شامل اطفال و عورات بودهاند و اگر مردی میمرده است اطفال او یتیم و عورات او بیوه میشدهاند: تمامت اهل اصفهان از صغیر و کبیر و وضیع و شریف و اطفال و عورات،… (ترجمهی محاسن اصفهان) …و بر دل اطفال و عورات او که یتیم و بیوه شوند نمیبخشاید، … (سندباد نامه) عورتانه و عورتینه نیز از اصطلاحات مرتبط به زنان در زبان فارسی قدیم است و نگرش فرهنگی نیاکان ما را به زن منعکس میکند. در لغتنامهی دهخدا آمده است: عورتانه: منسوب و متعلق به زن و متشابه و مانند آن, زنانه. عورتینه: جنس زن و دختر. در مقابل مردینه و پسرینه. …و باقی آنچه عورتینه بودند از بنات و اخوات و خواتین که با ترکان به هم بودند. (جهانگشای جوینی) بنات و اخوات و خواتین به معنی دختران و خواهران و بانوان (خاتونها) است. علاوه بر متون فارسی قدیم، زن در روایاتی منسوب به پیامبر و اصحاب و نزدیکان او نیز عورت خوانده شده است. این روایات را در اینجا نقل میکنیم و پس از مقایسه با قرآن اعتبار و اصالت آنها را بررسی میکنیم. 1. رسول خدا از اصحاب خود پرسید: زن چیست؟ گفتند: عورت. گفت: زن کی به خدا نزدیکتر است؟ ندانستند. فاطمه این را شنید و گفت: زن آنگاه به خدا نزدیکتر است که در قعر خانه باشد. (بحار الأنوار, ج 43, ص 92) 2. رسول خدا گفت: زنان عورتند، آنها را در خانه حبس کنید. (بحار الأنوار, ج 100, ص 250) در فقه به تمام مواضعی از بدن زن که باید پوشیده شود عورت میگویند که تقریباً تمام بدن زن را در بر میگیرد. مرتضی مطهری در کتاب مسألهی حجاب از قول ابن رشد میگوید: (عقیدهی اکثر علما بر این است که بدن زن -جز چهره و دو دست تا مچ- عورت است. ابوحنیفه معتقد است که قدمین نیز عورت شمرده نمیشود، و ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام معتقد است که تمام بدن زن بلا استثنا عورت است.)[1] عورت کلمهای عربی است. در فرهنگ عربی منجد الطلاب معانی زیر برای این کلمه بیان شده است: -رخنهگاهی که موجب نگرانی است -شکاف کوه -جای طلوع و غروب خورشید -کمینگاهی که در آن پنهان شوند -آنچه موجب شرم است -اعضایی از بدن که انسان به سبب شرم میپوشاند. در قرآن از اصطلاح عورت برای اشاره به زنان استفاده نشده است، اما عورت علاوه بر معنای رایج آن در معانی دیگری نیز به کار رفته است: 1. "ای کسانی که ایمان آوردید، باید مملوکان شما و کسانی که به بلوغ نرسیدهاند سه بار از شما اجازه بگیرند: قبل از نماز صبح، و هنگام ظهر که لباستان را در میآورید، و بعد از نماز عشا که سه عورت برای شماست. بعد از این بر شما و آنها گناهی نیست که گرد یکدیگر بگردید. خدا این گونه آیات را برای شما تبیین میکند. و خدا علیم و حکیم است." (نور 58) 2. "و آنگاه که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما را جای ماندن نیست،برگردید. و گروهی از آنها از پیامبر اجازه میخواستند و میگفتند خانههای ما عورت است با اینکه عورت نبود. فقط میخواستند فرار کنند." (احزاب 13) 3. در آیهی 31 سورهی نور که آیهای مهم در تعیین حدود پوشش زنان است، عورت در مفهومی نزدیک یا منطبق بر معنی رایج امروزی آن به کار رفته است: "به زنان مؤمن بگو که غض بصر کنند و فروج خود را حفظ کنند و زینت خود را جز آنچه از آن پیداست آشکار نکنند، و خِمارشان را بر جیوبشان بزنند، و زینتشان را آشکار نکنند مگر بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا مملوکانشان یا مردان تابعی که اِربه ندارند یا کودکانی که بر عورتهای زنان اظهار ندارند، و پایشان را نزنند که آنچه از زینتشان پنهان میکنند دانسته شود. و ای مؤمنان همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید." در این آیه عورات از نظر دستوری به زنان اضافه شده است, بنا بر این عورات در اصطلاح قرآن بخش یا بخشهایی از اندام زنان است، نه تمام بدن آنان. علاوه بر این اندام هایی همچون سر و صورت و دست و پای زن نمیتواند مصداق عورت زن در اصطلاح قرآن باشد, چرا که اینها مواضعی نیستند که کودکان بر آن (اظهار) نداشته باشند. عورات زنان را در این آیه میتوان به اندام های جنسی یا شرم گاه های زنان ترجمه کرد. دیده میشود که زن در ادبیات فارسی، فقه سنتی، و روایات عورت خوانده شده است و در قرآن از چنین اصطلاحی استفاده نشده است. در اعتبار و اصالت روایاتی که زن را عورت میخوانند به دلایل زیر میتوان تردید کرد: 1. زن از موضوعات مهم در قرآن است. قرآن سورهای به نام زنان (نسا) دارد و سورهای از قرآن نیز به نام مریم نامگذاری شده است. کلمات بنت, بنات, امرأه, نساء, زوج, أزواج، أخت، أخوات و دیگر کلمات مترادف نزدیک به صد و پنجاه بار در قرآن تکرار شده است. قرآن اصطلاح عورت را برای اشاره به زن به کار نبرده است. بنا به روایات فوق پیامبر و اصحاب متفقالقولند که زن عورت است و باید بپذیریم که اطلاق اصطلاح عورت به زنان در عصر پیامبر رایج بوده است. چگونه ممکن است که با وجود اشارهی مکرر قرآن به زنان، این اصطلاح هیچ انعکاسی در قرآن نداشته باشد؟ 2. قرآن در توصیف زنان تعبیرات خاصی دارد: الف ." زنان لباس شمایند و شما لباس آنهایید (بقره 178) -زنان شما حرث شمایند (بقره 223) ب."-از آیاتش آن است که برایتان از خودتان زنانی آفرید که با آنان آرام گیرید (روم 21) پیامبر در مقام معلم به اصحاب آموخته است که زن لباس است، حرث است و مایهی آرامش است. قرآن مرجع اصلی در تعالیم پیامبر است. با این حال بنا به روایات فوق وقتی پیامبر از اصحاب میپرسد زن چیست، میگویند عورت است. گویا اصحاب با قرآن و تعالیم و اصطلاحات آن آشنا نیستند، یا آن را در درجهی دوم اهمیت قرار میدهند. 3. لحن روایاتی که زن را عورت میخواند و به حبس آنان در خانه تشویق میکند فراتر از یک توصیهی اخلاقی است و از عقلانیت و انسانیت فاصله دارد. چرا به جای ماندن زن در خانه، از ماندن زن در قعر خانه سخن گفته میشود؟ و چرا حبس در خانه؟ تأمل در لحن و کلماتی که در این روایات به کار رفته است نشان میدهد که سازندهی این روایات با هر گونه حضور اجتماعی زن به شدت مخالف بوده است و به مخفی کردن زن در خانه میاندیشیده است. مرتضی مطهری در بخشی از کتاب مسألهی حجاب تحت عنوان (نه حبس و نه اختلاط) میگوید: از آنچه مجموعاً بیان شد معلوم گشت آنچه اسلام میگوید نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم میکنند، یعنی محبوسیت زن در خانه و نه نظامی است که دنیای جدید آن را پذیرفته است و عواقب شوم آن را میبیند، یعنی اختلاط زن و مرد در جوامع.[2] سخن فوق در حالی بیان میشود که در کتب حدیث روایاتی به پیامبر و دیگر پیشوایان دینی نسبت داده شده است که مردان را به حبس کردن زنان در خانه فرامیخواند. وقتی کتب حدیث ما حاوی چنین روایاتی است، مخالفان اسلام سخن بیجایی نگفتهاند. عورت خواندن زن و حبس او در خانه را نمیتوان مستقل از فرهنگ ایران باستان تحلیل کرد. مورخان و باستانشناسان در تحلیل جایگاه زن در مقاطعی از تاریخ ایران باستان به نقوش به جا مانده در آثار باستانی استناد میکنند. در این نقوش زنان دیده نمیشوند. بخش زیر از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت نقل شده است و در کتاب مسألهی حجاب نیز به آن اشاره شده است: پس از داریوش مقام زن مخضوصاً در طبقهی ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر گوشهنشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفتهرفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت، و این امر خود مبنای پردهپوشی در میان مسلمانان به شمار میرود. زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنها اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.[3] حتی در میان ایرانیان امروز سنتی وجود دارد که میتوان آن را ناشی از عورتانگاری زنان در ایران قدیم دانست. این سنت مبنای عقلی و شرعی ندارد، اما همچنان وجود دارد. در این فرهنگ مرد از ذکر مستقیم نام زن خود نزد دیگران شرم میکند و از او با تعابیر غیرمستقیمی همچون خانواده و بچهها نام میبرد،پ همان گونه که معمولاً برای رعایت ادب، از ذکر مستقیم نام اعضایی از بدن پرهیز میشود و عبارات غیرمستقیمی به کار میرود. لغتنامهی فارسی دهخدا اصطلاح ستر عورت را پوشاندن موضع های مستقبح الذکر معنی کرده است. زن نیز در فرهنگ سنتی مستقبح الذکر است و جایگاهی همچون عورت دارد. اگر زن عورت باشد پوشاندن او معقول و نمایاندنش شرمآور است. از اقلیتی ناچیز که بگذریم، عموم مردم جهان بنا به عقل عرفی در زندگی اجتماعی عورت را میپوشانند و از نمایاندن آن شرم میکنند. یکی از انتقادات مکرر قرآن به اهل کتاب این است که آنان کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند. با تحریف کلمات از مواضع آنها میتوان حکمی را تغییر داد. تحریف کلمات از مواضع آنها لزوماً این نیست که در متنی دست ببریم، بلکه میتوانیم معنی کلمهای را عوض کنیم یا آن را نابجا به کار ببریم. اطلاق عورت به سرتاپای زن، در حالی که نه عقل به آن حکم میکند نه از قرآن برداشت میشود، مصداق بارزی از تحریف کلمات از مواضع آن است. حجاب و حدود پوشش زنان در فقه سنتی بر بستر کلمات و اصطلاحاتی تحریف شده به قرآن نسبت داده میشود. اگر اولین منبع فقه اسلامی قرآن است، لازم است که اصطلاحات فقهی با محوریت قرآن پالایش شود.1 اکثر مثالها از لغتنامه فارسی دهخدا نقل شده است. [1] مسأله حجاب، ص 225. [2] مسأله حجاب، ص 218 [3] تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، جلد اول، ص 552