دیدگاه رهبر انقلاب نسبت به آیندهی علمی کشور چیست؟ چرا ایشان تا این اندازه به موضوع پیشرفت علمی تأکید داشتهاند؟ ورود ایشان به مصادیق پیشرفت علمی -نظیر نقشهی جامع و توجه به نخبگان- با توجه به کدام ضرورتها اتفاق افتاده؟ رهبر انقلاب در چه موارد دیگری نسبت به مسائل علمی کشور ورود مصداقی داشتهاند؟ پیشرفت علمی کشور از دغدغههای اصلی حضرت آیتالله خامنهای بوده است.جامعهی علمی و دانشگاهی کشور مفاهیم و اصطلاحاتی نظیر جنبش نرمافزاری، اقتدار علمی، تولید علم، چرخه علمی، استقلال علمی، جهاد علمی و...را بهکرات و بهخصوص در 12 سال اخیر از ایشان شنیدهاند.در دیدار امسال رهبر انقلاب اسلامی با جامعهی دانشگاهی کشور، ایشان باز هم به این موضوع تأکید کردند که اقتدار سیاسی و اقتصاد ایران نیاز به حفظ و تقویت (گفتمان علمی، گفتمان پیشرفت علمی و گفتمان پیشرفت عمومی کشور) در دانشگاهها دارد. با مهندس سید محمودرضا سجادی، رئیس پیشین مرکز همکاریهای فناوری و نوآوری ریاست جمهوری به گفتوگو نشستیم تا نگاه رهبر انقلاب به مقولهی پیشرفت علمی کشور را مورد بررسی قرار دهیم. * دغدغهی پیشرفت علمی کشور با توجه به کدام مسألهشناسی و آیندهپژوهی شکل گرفته و این دغدغه چگونه توانست به یک گفتمان در کشور ما تبدیل شود؟ نقش رهبر انقلاب در این زمینه چه بوده است؟ در ایجاد گفتمان توسعهی علم و فناوری در کشور، مهمترین نقش را رهبر معظم انقلاب اسلامی داشتهاند. در تمام سالهای رهبری آیتالله خامنهای شاهد دیدارها و بازدیدها و نشستها و گفتوگوهای بسیار ایشان با دانشگاهیان و نخبگان و دانشجویان و دستگاههای مربوط به این حوزه بودهایم. پیگیریهای خاص ایشان در ماجرای تدوین نقشهی جامع علمی در خاطر بسیاری از فعالان علمی است؛ یا اینکه ایشان بارها در خصوص کمبودن بودجهی تحقیقات تذکر دادهاند. همچنین ایشان در سخنرانی عید نوروز سال 1390 در حرم رضوی سلاماللهعلیه آن جملهی معروف را فرمودند که: (شکلگیری زنجیرهی تجاریسازی تولید علم و تولید ثروت ملی از نکات برجستهی حرکت علمی کشور است. اگر زنجیرهی تولید دانش، تبدیل دانش به فناوری، تولید محصول و در نهایت تجاریسازی علم تکمیل شود، مسیر تولید علم به تولید ثروت ملی کشور و پاسخگویی به نیازهای ملت منتهی خواهد شد.) این را که کدام مبانی فکری پشت این مسأله بوده است، میتوان از حدیثی فهمید که رهبر انقلاب بارها در این مورد تکرار کردهاند: (العِلمُ سلطانٌ مَن وَجَدَهُ صالَ وَ مَن لَم یَجِدهُ صیلَ عَلَیهِ.) این حدیث نشان میدهد که علم از جنس توانایی و باعث عدم تسلط دشمنان بر ما و راه حل مسائل زندگی ما است. کشور ما امروز هم در مسائل اقتصادی، هم فرهنگی و هم سیاسی-امنیتی به این تسلط و به توانایی حل مسأله و مقابله با تهدیدهای دشمنان نیاز مبرم دارد. * دیدگاه رهبر انقلاب نسبت به آیندهی علمی کشور چیست؟ چرا ایشان تا این اندازه به موضوع پیشرفت علمی تأکید داشتهاند؟ ورود ایشان به مصادیق پیشرفت علمی -نظیر نقشهی جامع و توجه به نخبگان- با توجه به کدام ضرورتها اتفاق افتاده؟ رهبر انقلاب در چه موارد دیگری نسبت به مسائل علمی کشور ورود مصداقی داشتهاند؟ همانطور که اشاره شد ایشان بیش از دیگران بر مسألهی حرکت علمی کشور تأکید داشته و دارند. نمونههای آن نیز در بحث نقشهی جامع علمی کشور و دیدارهای متعدد با نخبگان و دانشگاهیان و تأکید بر افزایش بودجههای تحقیقاتی است. در خصوص آیندهی علمی کشور نیز ایشان در سال 1385 و طی چند سخنرانی اعلام کردند: (من از جامعهی علمی کشور توقع میکنم که شما پنجاه سال دیگر در رتبهی اول علمی دنیا قرار داشته باشید.) یعنی چشماندازی که ایشان ترسیم فرمودهاند، جایگاه اول در دنیا است؛ البته در طول پنجاه سال که میشود سال 1435. بارها هم گفتهاند که این توقع زیادی نیست، چون ما استعدادهای بسیار خوبی در کشور داریم و حق کشور ما همین است. همچنین در چشمانداز بیست سالهی کشور نیز جایگاه اول علمی در منطقه را کشورمان برای هدفگیری کردهاند. اصولاً نگاه ایشان به پیشرفت علمی از یک سو مبتنی بر مبانی اسلامی است که از ایشان جز این هم انتظار نمیرود. از سوی دیگر، نگاه ایشان به (علم) یک نگاه سنتی نیست که صرفاً علوم فلسفی و فقهی و علوم مربوط به دین و معنویت را با ارزش بدانند. بلکه ایشان (علوم تجربی) و (علوم دانشگاهی) را نیز در جایگاه صحیح خود قرار میدهند. درست است که بسیاری از علوم تجربی برای آخرت ما ممکن است کاربردی نداشته باشد، ولی وقتی تکلیف دینی ما حکم میکند که باید در همین زندگی دنیایی، توانمند و پیروز و مسلط بر دشمنان و مسلط بر عوامل مختلف باشیم و برای ادارهی سیاست و جامعه و اقتصاد و تمامی شئون زندگی بشر برنامه داشته باشیم، لذا قطعاً کسب علوم تجربی و علوم بشری موجود و سرآمد شدن در همین علوم نیز یک ارزش و یک اولویت راهبردی برای کشور است. در گفتمان رهبری مشاهده نمیکنیم که ایشان علوم معنوی را در عرش بنشانند و علوم تجربی را بر فرش. همچنین این را نمیبینیم که ایشان علوم متولد در غرب یا در دیگر کشورهای غیر دینی و غیر اسلامی را ذاتاً نجس بدانند و معتقد باشند که ما نباید از تجربهی علمی جهان استفاده کنیم. لذا میبینیم که طیف موضوع (علم) در گفتمان ایشان بسیار وسیع است. ایشان بارها در سخنانشان به علومی مانند بیوتکنولوژی، نانوتکنولوژی، فناوری هستهای، فناوری سلولهای بنیادی اشاره دارند و این نشان میدهد که توفیقات کشور در این علوم برای ایشان بسیار مهم است. * تکمیل چرخهی تولید ثروت از علم نیز یکی از دغدغههای مهم رهبر انقلاب است. این چرخه چه اهمیتی دارد و کشور ما با چه ضعفها و آسیبهایی در این زمینه روبهرو است؟ به نظر من بزرگترین رویداد علمی در کشور ما -چه پیش از انقلاب اسلامی و چه پس از آن- تبیین (چرخهی تولید ثروت از علم) توسط رهبر معظم انقلاب بوده است. این رویکرد و اقدام ایشان را نمیتوان یک رویداد نامید، بلکه یک انقلاب زیربنایی در حوزهی علم و فناوری است. این یک تحول بینشی بوده که سرمنشأ همهی تحولات مربوط به رشد علم و فناوری در کشور است. تا قبل از بیان این بینش توسط ایشان، ما در کشور معضلات لاینحلی در علم و پژوهش داشتیم. برخی از این معضلات به قرار زیر است: از نگاه دانشگاهیان، (پژوهش) یک فرایند بیتعهد و بدون مسئولیت تلقی میشد که همواره حاکمیت باید آن را تغذیه و حمایت میکرد، به امید آنکه در آیندهای نامشخص منتهی به نتیجه گردد. از نگاه صنعت نیز پژوهش یک اقدام تجملاتی به حساب میآمد که باید اساتید را سرگرم و مشغول میکرد تا آنها برای دستگاههای اجرایی و مسئولیتهای سنگین ایجاد مشکل نکنند! در این فضا علیرغم سالها تلاش، تعامل صنعت و دانشگاه هرگز به صورت جدی اتفاق نیفتاد. در آن فضا، تولید فناوری از پژوهش و تبدیل فناوری به تولید و ثروت، به عنوان امور ضد ارزشی و بهدور از شأن عالمان تلقی میشد. نتیجهی این بینش، مصداق زنبور بیعسل و درخت بیثمر بود که کشور علیرغم صرف هزینه و نیروی انسانی، عایدی بسیار محدودی داشت. رهبر انقلاب اسلامی با تبیین این زنجیره و متعهد کردن ارکان آن، یک نظام بینشی برای اقتصاد دانشبنیان را پایهگذاری کردند. اصل این بینش، کامل و فاقد ضعف است، ولی متأسفانه ساختار اجرایی آن مشکلاتی دارد. رهبر انقلاب نهتنها این بینش را تبیین کرده، بلکه ساختاری هوشمندانه را در رأس نظام اجرایی کشور برای آن پیشبینی کردهاند. ایجاد پست معاونت رئیسجمهور بهترین ساختاری بوده که برای پیادهسازی این بینش، پیشبینی شده است. بازدید رهبر انقلاب از پژوهشگاه رویان؛ 1386/4/25 * رهبر انقلاب تاکنون بارها از (میانبر علمی) صحبت کردهاند و رسیدن به قلههای پیشرفت علمی دنیا را تنها از این طریق امکانپذیر دانستهاند. استفاده از راههای میانبر در بحث پیشرفت علمی چگونه تحقق مییابد؟ کلمهی میانبر یعنی هر چیزی که راه را کوتاه کند و باعث شود ما سریعتر به مقصد برسیم. ضمناً معنی خطشکنی و نوآوری نیز میدهد. از طرف دیگر میدانیم که رهبر انقلاب به هیچوجه مرعوبشدن در برابر کشورهای پیشرفته را نمیپذیرند. ایشان معتقدند که ما باید دارای خودباوری باشیم و مسیر پیشرفت علمی در کشور نباید مسیری تقلیدی باشد. ما باید به (تولید علم) فکر کنیم و خود را دارای توانایی ابداع و نوآوری بدانیم. همچنین دیدهایم که ایشان چشمانداز کشور را صرفاً اولشدن در منطقه نمیدانند، بلکه آن را اولشدن در تمام دنیا -در طول پنجاه سال- دانستهاند. اینها همه تنها با رفتن از (راه میانبر) ممکن است و از راههای عادی نمیتوان به این اهداف رسید. ولی برخی از این کلمه چنین برداشت کردهاند که ما حتماً باید از راههای عجیب و غریب به توسعهی علمی بپردازیم وگرنه موفق به پشت سر گذاشتن رقبا نخواهیم شد. به نظر من، مصداق (راه میانبر) در کلام رهبر انقلاب، هم دستیابی سریعتر و با روشهای بدیع به همین علوم موجود در دنیا است و هم نوآوری و کشف مرزهای جدیدی از علم که هنوز کشورهای دیگر به آن حتی فکر هم نکردهاند. هر دوی اینها مصداق (راه میانبر) است چون در هر دو مورد ما راه را کوتاه کردهایم. رهبر معظم انقلاب بارها از حرکت دانشمندان کشور در مواردی مانند فناوری هستهای و صنایع دارویی تشکر کردهاند و اینکه این عده باعث دستیابی ما به فناوریهایی شدهاند که در مسیر عادی شاید دهها سال دیگر هم به آنها دست پیدا نمیکردیم. بهویژه با توجه به اینکه کشورهای استکباری موانع بسیاری بر سر راه دستیابی کشورها به برخی فناوریهای راهبردی و حساس قرار میدهند. اینکه جوانان، دانشمندان و پژوهشگران ما بتوانند با پیگیری و تلاش خودشان این علوم را به دست بیاورند، از نظر رهبر انقلاب بسیار با ارزش است. اما ایشان به پیمودن مجدد راههای رفته توسط دیگران -ولو سریعتر از حالت عادی- قانع نیستند. ایشان معتقدند ما میتوانیم راههای جدیدتری را نیز در جهان علم کشف کنیم: (من میگویم در زمینهی علم و فناوری، آن کاری را که ذهن بشر به آن دست نیافته است، آن را وجههی همت قرار بدهید و دنبال بکنید. اینطوری است که ما خط مقدم علم را شکستهایم و یک قدم به جلو برداشتهایم. [...] البته برداشتن قدمهای جدید، مستلزم پیمودن راههای رفتهشده و طیشده به وسیلهی دیگران است. در این شکی نیست، اما هیچوقت نباید ذهن را از کاوش و جستوجو برای یافتن راههای میانبر محروم و ممنوع کرد.) ما در گذشته و در تاریخ علم کشور نیز دیدهایم که ستارههایی همچون ابوعلیسینا، خواجه نصیرالدین طوسی، شیخ بهایی و مانند ایشان فقط پیرو دانش زمان خود نبودند، بلکه با استعدادهای خارقالعادهشان توانستند راهها و افقهای جدیدی را در عرصهی علم بگشایند. منظور رهبر معظم انقلاب در بحث میانبر علمی این است که ما نباید فقط با دنبالهروی از علوم دیگران، به پیشرفت نائل آییم، بلکه میتوانیم مسیرهای جدیدی را باز کنیم و مانند گذشته، پیشاهنگ حوزههای جدید علم باشیم. تحقق این امر نیز اینگونه امکانپذیر است که دانشمندان ما با توکل بر خدا و خودباوری، به حوزههای جدید علم ورود کنند و اجازه ندهند کلیشهها و عادتهای متداول علمی، ذهن و خلاقیت آنها را محدود سازد. * رهبر انقلاب پیشرفتهای علمی را بهنوعی زیربنای حرکت و پیشرفت کشور میدانند. چرا و چگونه پیشرفت علمی میتواند نقش زیربنایی در پیشرفت همهجانبهی کشور را ایفا نماید؟ درستی این دیدگاه در حوزهی صنعت و فناوریهای مختلف مادی که روشن است. با پیشرفت علم، خواص مواد و انرژیها و فرآیندهای مربوط به تبدیل آنها شناخته میشود. لذا انسان توانایی مییابد آنچه را در محیط پیرامونی خود دارد، بهتر بشناسد و آن را تبدیل به محصولات مناسبتر کند تا هم نیازهایش را رفع کند و هم از آن کسب درآمد کند. از طرف دیگر، در گذشته خصوصیت صنایع و اقتصاد به گونهای بود که غالباً نیروی کار ساده، مواد اولیه یا سرمایه، علت اصلی پیشرفت اقتصادی جوامع بودند. امروزه اما ماهیت صنعت و اقتصاد متفاوت با گذشته است. امروزه هرکسی دانش فنی نداشته باشد، هر قدر هم نیروی کار ارزان یا منابع طبیعی داشته باشد، نمیتواند از نظر صنعتی و اقتصادی با دیگران رقابت کند. این دانش فنی است که نقش اصلی را در ایجاد ارزش افزوده در محصول یا خدمات ایفا میکند. بنابراین هرچه دانش بیشتری در یک حوزه به کار گرفته شود، ارزش افزودهی بیشتری خلق خواهد شد و سرعت رشد جامعه را بیشتر خواهد کرد. در حوزههای علوم انسانی و علوم اجتماعی نیز دانش باعث تسلط بیشتر بر ابعاد مختلف جامعه و توان مدیریت آن میشود. پس به دلیل پیچیدگیهای امور مدیریتی در جهان امروز، نمیتوان بدون دستیابی به علوم اجتماعی و مدیریتی، جامعه را اداره کرد. * از جمله واقعیتهای کشور ما در بحث پیشرفت علمی، بهدستآمدن این پیشرفتها در زمینههایی همچون دارو، هوافضا، نانو و انرژی هستهای در شرایط تحریم و فشار دشمنان است. این پیشرفت در چنین شرایطی چگونه و بر اساس چه سازوکارهایی به دست آمده است؟ علت این پیشرفتها در زمان تحریم به عوامل متعددی بازمیگردد، اما به نظر من سه عامل نقش اصلیتر را دارند: 1. مردم ما دارای استعدادهای چشمگیری هستند. ویژگی این استعدادها این است که در شرایط چالش و فشار به منصهی ظهور میرسند. مردم ما وقتی احساس خطر و نگرانی برای کشور بکنند، آستینها را بالا میزنند و تا پای جان، احساس مسئولیت و تلاش میکنند. همین روحیه باعث شده که ما در شرایط فشار و تحریم بهتر عمل کنیم و دستاوردهای بیشتری داشته باشیم. 2. دولتها نیز در شرایط عادی، خیلی به تواناییهای مردمی توجه نمیکنند و سعی میکنند نیازها و مشکلات کشور را با کمکگرفتن از تولیدات و خدمات خارجی رفع کنند. در شرایط تحریم، دولتها از کمک خارجی محروم شده و مجبور میشوند که به تواناییهای داخلی توجه و اعتماد کنند و همین موجب بروز استعدادهای مردمی و حصول پیشرفتها میگردد. 3. مهمترین عامل عبارت است از تشویقها، تأکیدات و پیگیریهای رهبر معظم انقلاب. به تعبیر معصوم علیهالسلام: (النّاسُ عَلی دینِ مُلُوکِهِم). در تاریخ نیز میبینیم هرگاه حاکمی به علم و دانش یا ادبیات و شعر اهمیت داده، آن حوزه پیشرفت کرده است. فضایی که ایشان در کشور ایجاد کردهاند، بهترین زمینه را برای تحقق توسعهی علم و فناوری فراهم کرده است. خلاصه آنکه رهبر بزرگوار انقلاب با (طراحی بینشی جامع)، با (تبیین آرمان) و با (ارزشسازی تلاش در جهت توسعه) سه عنصر اصلی پیشرفت را فراهم آوردهاند. در مورد ساز و کار هم میتوان اینگونه اظهار نظر کرد که واقعاً این تشکیلاتها نیستند که حرف اصلی را میزنند، بلکه مدیران فناوری هستند که اصلیترین تأثیر را دارند. یعنی هر کشوری هرجا از مدیران سیاسی یا شعاری استفاده کرد، آن حوزه پسرفت خواهد داشت. متقابلاً هرگاه کارها را به مدیران فهیم و متعهد سپرد، آن حوزه پیشرفت خواهد کرد. مشرق نیوز
دیدگاه رهبر انقلاب نسبت به آیندهی علمی کشور چیست؟ چرا ایشان تا این اندازه به موضوع پیشرفت علمی تأکید داشتهاند؟ ورود ایشان به مصادیق پیشرفت علمی -نظیر نقشهی جامع و توجه به نخبگان- با توجه به کدام ضرورتها اتفاق افتاده؟ رهبر انقلاب در چه موارد دیگری نسبت به مسائل علمی کشور ورود مصداقی داشتهاند؟
دیدگاه رهبر انقلاب نسبت به آیندهی علمی کشور چیست؟ چرا ایشان تا این اندازه به موضوع پیشرفت علمی تأکید داشتهاند؟ ورود ایشان به مصادیق پیشرفت علمی -نظیر نقشهی جامع و توجه به نخبگان- با توجه به کدام ضرورتها اتفاق افتاده؟ رهبر انقلاب در چه موارد دیگری نسبت به مسائل علمی کشور ورود مصداقی داشتهاند؟
پیشرفت علمی کشور از دغدغههای اصلی حضرت آیتالله خامنهای بوده است.جامعهی علمی و دانشگاهی کشور مفاهیم و اصطلاحاتی نظیر جنبش نرمافزاری، اقتدار علمی، تولید علم، چرخه علمی، استقلال علمی، جهاد علمی و...را بهکرات و بهخصوص در 12 سال اخیر از ایشان شنیدهاند.در دیدار امسال رهبر انقلاب اسلامی با جامعهی دانشگاهی کشور، ایشان باز هم به این موضوع تأکید کردند که اقتدار سیاسی و اقتصاد ایران نیاز به حفظ و تقویت (گفتمان علمی، گفتمان پیشرفت علمی و گفتمان پیشرفت عمومی کشور) در دانشگاهها دارد. با مهندس سید محمودرضا سجادی، رئیس پیشین مرکز همکاریهای فناوری و نوآوری ریاست جمهوری به گفتوگو نشستیم تا نگاه رهبر انقلاب به مقولهی پیشرفت علمی کشور را مورد بررسی قرار دهیم.
* دغدغهی پیشرفت علمی کشور با توجه به کدام مسألهشناسی و آیندهپژوهی شکل گرفته و این دغدغه چگونه توانست به یک گفتمان در کشور ما تبدیل شود؟ نقش رهبر انقلاب در این زمینه چه بوده است؟
در ایجاد گفتمان توسعهی علم و فناوری در کشور، مهمترین نقش را رهبر معظم انقلاب اسلامی داشتهاند. در تمام سالهای رهبری آیتالله خامنهای شاهد دیدارها و بازدیدها و نشستها و گفتوگوهای بسیار ایشان با دانشگاهیان و نخبگان و دانشجویان و دستگاههای مربوط به این حوزه بودهایم. پیگیریهای خاص ایشان در ماجرای تدوین نقشهی جامع علمی در خاطر بسیاری از فعالان علمی است؛ یا اینکه ایشان بارها در خصوص کمبودن بودجهی تحقیقات تذکر دادهاند. همچنین ایشان در سخنرانی عید نوروز سال 1390 در حرم رضوی سلاماللهعلیه آن جملهی معروف را فرمودند که: (شکلگیری زنجیرهی تجاریسازی تولید علم و تولید ثروت ملی از نکات برجستهی حرکت علمی کشور است. اگر زنجیرهی تولید دانش، تبدیل دانش به فناوری، تولید محصول و در نهایت تجاریسازی علم تکمیل شود، مسیر تولید علم به تولید ثروت ملی کشور و پاسخگویی به نیازهای ملت منتهی خواهد شد.)
این را که کدام مبانی فکری پشت این مسأله بوده است، میتوان از حدیثی فهمید که رهبر انقلاب بارها در این مورد تکرار کردهاند: (العِلمُ سلطانٌ مَن وَجَدَهُ صالَ وَ مَن لَم یَجِدهُ صیلَ عَلَیهِ.) این حدیث نشان میدهد که علم از جنس توانایی و باعث عدم تسلط دشمنان بر ما و راه حل مسائل زندگی ما است. کشور ما امروز هم در مسائل اقتصادی، هم فرهنگی و هم سیاسی-امنیتی به این تسلط و به توانایی حل مسأله و مقابله با تهدیدهای دشمنان نیاز مبرم دارد.
* دیدگاه رهبر انقلاب نسبت به آیندهی علمی کشور چیست؟ چرا ایشان تا این اندازه به موضوع پیشرفت علمی تأکید داشتهاند؟ ورود ایشان به مصادیق پیشرفت علمی -نظیر نقشهی جامع و توجه به نخبگان- با توجه به کدام ضرورتها اتفاق افتاده؟ رهبر انقلاب در چه موارد دیگری نسبت به مسائل علمی کشور ورود مصداقی داشتهاند؟
همانطور که اشاره شد ایشان بیش از دیگران بر مسألهی حرکت علمی کشور تأکید داشته و دارند. نمونههای آن نیز در بحث نقشهی جامع علمی کشور و دیدارهای متعدد با نخبگان و دانشگاهیان و تأکید بر افزایش بودجههای تحقیقاتی است. در خصوص آیندهی علمی کشور نیز ایشان در سال 1385 و طی چند سخنرانی اعلام کردند: (من از جامعهی علمی کشور توقع میکنم که شما پنجاه سال دیگر در رتبهی اول علمی دنیا قرار داشته باشید.) یعنی چشماندازی که ایشان ترسیم فرمودهاند، جایگاه اول در دنیا است؛ البته در طول پنجاه سال که میشود سال 1435. بارها هم گفتهاند که این توقع زیادی نیست، چون ما استعدادهای بسیار خوبی در کشور داریم و حق کشور ما همین است. همچنین در چشمانداز بیست سالهی کشور نیز جایگاه اول علمی در منطقه را کشورمان برای هدفگیری کردهاند.
اصولاً نگاه ایشان به پیشرفت علمی از یک سو مبتنی بر مبانی اسلامی است که از ایشان جز این هم انتظار نمیرود. از سوی دیگر، نگاه ایشان به (علم) یک نگاه سنتی نیست که صرفاً علوم فلسفی و فقهی و علوم مربوط به دین و معنویت را با ارزش بدانند. بلکه ایشان (علوم تجربی) و (علوم دانشگاهی) را نیز در جایگاه صحیح خود قرار میدهند. درست است که بسیاری از علوم تجربی برای آخرت ما ممکن است کاربردی نداشته باشد، ولی وقتی تکلیف دینی ما حکم میکند که باید در همین زندگی دنیایی، توانمند و پیروز و مسلط بر دشمنان و مسلط بر عوامل مختلف باشیم و برای ادارهی سیاست و جامعه و اقتصاد و تمامی شئون زندگی بشر برنامه داشته باشیم، لذا قطعاً کسب علوم تجربی و علوم بشری موجود و سرآمد شدن در همین علوم نیز یک ارزش و یک اولویت راهبردی برای کشور است.
در گفتمان رهبری مشاهده نمیکنیم که ایشان علوم معنوی را در عرش بنشانند و علوم تجربی را بر فرش. همچنین این را نمیبینیم که ایشان علوم متولد در غرب یا در دیگر کشورهای غیر دینی و غیر اسلامی را ذاتاً نجس بدانند و معتقد باشند که ما نباید از تجربهی علمی جهان استفاده کنیم. لذا میبینیم که طیف موضوع (علم) در گفتمان ایشان بسیار وسیع است. ایشان بارها در سخنانشان به علومی مانند بیوتکنولوژی، نانوتکنولوژی، فناوری هستهای، فناوری سلولهای بنیادی اشاره دارند و این نشان میدهد که توفیقات کشور در این علوم برای ایشان بسیار مهم است.
* تکمیل چرخهی تولید ثروت از علم نیز یکی از دغدغههای مهم رهبر انقلاب است. این چرخه چه اهمیتی دارد و کشور ما با چه ضعفها و آسیبهایی در این زمینه روبهرو است؟
به نظر من بزرگترین رویداد علمی در کشور ما -چه پیش از انقلاب اسلامی و چه پس از آن- تبیین (چرخهی تولید ثروت از علم) توسط رهبر معظم انقلاب بوده است. این رویکرد و اقدام ایشان را نمیتوان یک رویداد نامید، بلکه یک انقلاب زیربنایی در حوزهی علم و فناوری است. این یک تحول بینشی بوده که سرمنشأ همهی تحولات مربوط به رشد علم و فناوری در کشور است. تا قبل از بیان این بینش توسط ایشان، ما در کشور معضلات لاینحلی در علم و پژوهش داشتیم. برخی از این معضلات به قرار زیر است:
از نگاه دانشگاهیان، (پژوهش) یک فرایند بیتعهد و بدون مسئولیت تلقی میشد که همواره حاکمیت باید آن را تغذیه و حمایت میکرد، به امید آنکه در آیندهای نامشخص منتهی به نتیجه گردد. از نگاه صنعت نیز پژوهش یک اقدام تجملاتی به حساب میآمد که باید اساتید را سرگرم و مشغول میکرد تا آنها برای دستگاههای اجرایی و مسئولیتهای سنگین ایجاد مشکل نکنند! در این فضا علیرغم سالها تلاش، تعامل صنعت و دانشگاه هرگز به صورت جدی اتفاق نیفتاد.
در آن فضا، تولید فناوری از پژوهش و تبدیل فناوری به تولید و ثروت، به عنوان امور ضد ارزشی و بهدور از شأن عالمان تلقی میشد.
نتیجهی این بینش، مصداق زنبور بیعسل و درخت بیثمر بود که کشور علیرغم صرف هزینه و نیروی انسانی، عایدی بسیار محدودی داشت.
رهبر انقلاب اسلامی با تبیین این زنجیره و متعهد کردن ارکان آن، یک نظام بینشی برای اقتصاد دانشبنیان را پایهگذاری کردند.
اصل این بینش، کامل و فاقد ضعف است، ولی متأسفانه ساختار اجرایی آن مشکلاتی دارد. رهبر انقلاب نهتنها این بینش را تبیین کرده، بلکه ساختاری هوشمندانه را در رأس نظام اجرایی کشور برای آن پیشبینی کردهاند. ایجاد پست معاونت رئیسجمهور بهترین ساختاری بوده که برای پیادهسازی این بینش، پیشبینی شده است.
بازدید رهبر انقلاب از پژوهشگاه رویان؛ 1386/4/25
* رهبر انقلاب تاکنون بارها از (میانبر علمی) صحبت کردهاند و رسیدن به قلههای پیشرفت علمی دنیا را تنها از این طریق امکانپذیر دانستهاند. استفاده از راههای میانبر در بحث پیشرفت علمی چگونه تحقق مییابد؟
کلمهی میانبر یعنی هر چیزی که راه را کوتاه کند و باعث شود ما سریعتر به مقصد برسیم. ضمناً معنی خطشکنی و نوآوری نیز میدهد. از طرف دیگر میدانیم که رهبر انقلاب به هیچوجه مرعوبشدن در برابر کشورهای پیشرفته را نمیپذیرند. ایشان معتقدند که ما باید دارای خودباوری باشیم و مسیر پیشرفت علمی در کشور نباید مسیری تقلیدی باشد. ما باید به (تولید علم) فکر کنیم و خود را دارای توانایی ابداع و نوآوری بدانیم. همچنین دیدهایم که ایشان چشمانداز کشور را صرفاً اولشدن در منطقه نمیدانند، بلکه آن را اولشدن در تمام دنیا -در طول پنجاه سال- دانستهاند. اینها همه تنها با رفتن از (راه میانبر) ممکن است و از راههای عادی نمیتوان به این اهداف رسید. ولی برخی از این کلمه چنین برداشت کردهاند که ما حتماً باید از راههای عجیب و غریب به توسعهی علمی بپردازیم وگرنه موفق به پشت سر گذاشتن رقبا نخواهیم شد.
به نظر من، مصداق (راه میانبر) در کلام رهبر انقلاب، هم دستیابی سریعتر و با روشهای بدیع به همین علوم موجود در دنیا است و هم نوآوری و کشف مرزهای جدیدی از علم که هنوز کشورهای دیگر به آن حتی فکر هم نکردهاند. هر دوی اینها مصداق (راه میانبر) است چون در هر دو مورد ما راه را کوتاه کردهایم.
رهبر معظم انقلاب بارها از حرکت دانشمندان کشور در مواردی مانند فناوری هستهای و صنایع دارویی تشکر کردهاند و اینکه این عده باعث دستیابی ما به فناوریهایی شدهاند که در مسیر عادی شاید دهها سال دیگر هم به آنها دست پیدا نمیکردیم. بهویژه با توجه به اینکه کشورهای استکباری موانع بسیاری بر سر راه دستیابی کشورها به برخی فناوریهای راهبردی و حساس قرار میدهند. اینکه جوانان، دانشمندان و پژوهشگران ما بتوانند با پیگیری و تلاش خودشان این علوم را به دست بیاورند، از نظر رهبر انقلاب بسیار با ارزش است. اما ایشان به پیمودن مجدد راههای رفته توسط دیگران -ولو سریعتر از حالت عادی- قانع نیستند. ایشان معتقدند ما میتوانیم راههای جدیدتری را نیز در جهان علم کشف کنیم: (من میگویم در زمینهی علم و فناوری، آن کاری را که ذهن بشر به آن دست نیافته است، آن را وجههی همت قرار بدهید و دنبال بکنید. اینطوری است که ما خط مقدم علم را شکستهایم و یک قدم به جلو برداشتهایم. [...] البته برداشتن قدمهای جدید، مستلزم پیمودن راههای رفتهشده و طیشده به وسیلهی دیگران است. در این شکی نیست، اما هیچوقت نباید ذهن را از کاوش و جستوجو برای یافتن راههای میانبر محروم و ممنوع کرد.)
ما در گذشته و در تاریخ علم کشور نیز دیدهایم که ستارههایی همچون ابوعلیسینا، خواجه نصیرالدین طوسی، شیخ بهایی و مانند ایشان فقط پیرو دانش زمان خود نبودند، بلکه با استعدادهای خارقالعادهشان توانستند راهها و افقهای جدیدی را در عرصهی علم بگشایند. منظور رهبر معظم انقلاب در بحث میانبر علمی این است که ما نباید فقط با دنبالهروی از علوم دیگران، به پیشرفت نائل آییم، بلکه میتوانیم مسیرهای جدیدی را باز کنیم و مانند گذشته، پیشاهنگ حوزههای جدید علم باشیم. تحقق این امر نیز اینگونه امکانپذیر است که دانشمندان ما با توکل بر خدا و خودباوری، به حوزههای جدید علم ورود کنند و اجازه ندهند کلیشهها و عادتهای متداول علمی، ذهن و خلاقیت آنها را محدود سازد.
* رهبر انقلاب پیشرفتهای علمی را بهنوعی زیربنای حرکت و پیشرفت کشور میدانند. چرا و چگونه پیشرفت علمی میتواند نقش زیربنایی در پیشرفت همهجانبهی کشور را ایفا نماید؟
درستی این دیدگاه در حوزهی صنعت و فناوریهای مختلف مادی که روشن است. با پیشرفت علم، خواص مواد و انرژیها و فرآیندهای مربوط به تبدیل آنها شناخته میشود. لذا انسان توانایی مییابد آنچه را در محیط پیرامونی خود دارد، بهتر بشناسد و آن را تبدیل به محصولات مناسبتر کند تا هم نیازهایش را رفع کند و هم از آن کسب درآمد کند.
از طرف دیگر، در گذشته خصوصیت صنایع و اقتصاد به گونهای بود که غالباً نیروی کار ساده، مواد اولیه یا سرمایه، علت اصلی پیشرفت اقتصادی جوامع بودند. امروزه اما ماهیت صنعت و اقتصاد متفاوت با گذشته است. امروزه هرکسی دانش فنی نداشته باشد، هر قدر هم نیروی کار ارزان یا منابع طبیعی داشته باشد، نمیتواند از نظر صنعتی و اقتصادی با دیگران رقابت کند. این دانش فنی است که نقش اصلی را در ایجاد ارزش افزوده در محصول یا خدمات ایفا میکند. بنابراین هرچه دانش بیشتری در یک حوزه به کار گرفته شود، ارزش افزودهی بیشتری خلق خواهد شد و سرعت رشد جامعه را بیشتر خواهد کرد.
در حوزههای علوم انسانی و علوم اجتماعی نیز دانش باعث تسلط بیشتر بر ابعاد مختلف جامعه و توان مدیریت آن میشود. پس به دلیل پیچیدگیهای امور مدیریتی در جهان امروز، نمیتوان بدون دستیابی به علوم اجتماعی و مدیریتی، جامعه را اداره کرد.
* از جمله واقعیتهای کشور ما در بحث پیشرفت علمی، بهدستآمدن این پیشرفتها در زمینههایی همچون دارو، هوافضا، نانو و انرژی هستهای در شرایط تحریم و فشار دشمنان است. این پیشرفت در چنین شرایطی چگونه و بر اساس چه سازوکارهایی به دست آمده است؟
علت این پیشرفتها در زمان تحریم به عوامل متعددی بازمیگردد، اما به نظر من سه عامل نقش اصلیتر را دارند:
1. مردم ما دارای استعدادهای چشمگیری هستند. ویژگی این استعدادها این است که در شرایط چالش و فشار به منصهی ظهور میرسند. مردم ما وقتی احساس خطر و نگرانی برای کشور بکنند، آستینها را بالا میزنند و تا پای جان، احساس مسئولیت و تلاش میکنند. همین روحیه باعث شده که ما در شرایط فشار و تحریم بهتر عمل کنیم و دستاوردهای بیشتری داشته باشیم.
2. دولتها نیز در شرایط عادی، خیلی به تواناییهای مردمی توجه نمیکنند و سعی میکنند نیازها و مشکلات کشور را با کمکگرفتن از تولیدات و خدمات خارجی رفع کنند. در شرایط تحریم، دولتها از کمک خارجی محروم شده و مجبور میشوند که به تواناییهای داخلی توجه و اعتماد کنند و همین موجب بروز استعدادهای مردمی و حصول پیشرفتها میگردد.
3. مهمترین عامل عبارت است از تشویقها، تأکیدات و پیگیریهای رهبر معظم انقلاب. به تعبیر معصوم علیهالسلام: (النّاسُ عَلی دینِ مُلُوکِهِم). در تاریخ نیز میبینیم هرگاه حاکمی به علم و دانش یا ادبیات و شعر اهمیت داده، آن حوزه پیشرفت کرده است. فضایی که ایشان در کشور ایجاد کردهاند، بهترین زمینه را برای تحقق توسعهی علم و فناوری فراهم کرده است.
خلاصه آنکه رهبر بزرگوار انقلاب با (طراحی بینشی جامع)، با (تبیین آرمان) و با (ارزشسازی تلاش در جهت توسعه) سه عنصر اصلی پیشرفت را فراهم آوردهاند. در مورد ساز و کار هم میتوان اینگونه اظهار نظر کرد که واقعاً این تشکیلاتها نیستند که حرف اصلی را میزنند، بلکه مدیران فناوری هستند که اصلیترین تأثیر را دارند. یعنی هر کشوری هرجا از مدیران سیاسی یا شعاری استفاده کرد، آن حوزه پسرفت خواهد داشت. متقابلاً هرگاه کارها را به مدیران فهیم و متعهد سپرد، آن حوزه پیشرفت خواهد کرد.
مشرق نیوز
- [سایر] این جانب دختری 23 ساله ،ساکن قم ، دارای مدرک کارشناسی در رشته ریاضی از دانشگاه تهران و بزرگ شده در خانواده ای مذهبی هستم و البته چند ماهی است که نامزد کرده ام . قبلا از راهنمایی و کمک شما نهایت تشکر و سپاس را دارم . اما مادرم اگرچه شخصی است که مسائل پاکی و نجسی را به دقت مراعات می کند ، اما به هیچ وجه در این زمینه وسواس ندارد و اگر جایی یا چیزی نجس باشد به سرعت و البته به طور صحیح آن را آب می کشد و هیچ وقت در این زمینه سخت گیری نمی کند . خود من هم تا قبل از ورود به دانشگاه و قرار گرفتن در محیط خوابگاه وضعی شبیه مادرم داشتم . یعنی خیلی به خوبی و به دقت این مسائل را رعایت می کردم و اگر چیزی نجس می شد یا برای مثال قسمتی از بدنم نجس بود ، خیلی به راحتی و به سرعت آن را آب می کشیدم و به هر حال در برخورد با این مسائل راحت بودم و به هیچ وجه وسواس نداشتم . اما زمانی که وارد دانشگاه شدم و در محیط خوابگاه قرار گرفتم ، همه چیز عوض شد . در خوابگاه با کسانی هم اتاق شدم که افرادی بی بند و بار بودند و اصلا اهل نماز و روزه نبودند و به طور کلی می دیدم که مسائل مربوط به نجاست و پاکی را به هیچ وجه رعایت نمی کنند . همین موضوع باعث شد که از آنها کناره گیری کنم . برای مثال تا جایی که امکان داشت با آنها هم غذا نمی شدم و اگر هم با آنها غذا می خوردم ، حتما دهانم را آب می کشیدم . چون به چشم خودم می دیدم که اصلا این مسائل برایشان مهم نیست و رعایت نمی کنند یا تا جایی که امکان داشت در خوابگاه لباس نمی شستم و اگر هم گاهی مجبور می شدم در خوابگاه لباس بشویم ، روی بندی که آنها لباسهایشان را پهن می کردند ، لباسهایم را پهن نمی کردم . همین طور برای وضو گرفتن و ظرف شستن همیشه مشکل داشتم . چون با خودم می گفتم آنها هم از همین ظرف شویی ها و دست شویی ها استفاده می کنند و لذا صد در صد اینها نجس هستند و مثلا اگر موقع وضو گرفتن از داخل دست شویی به لباسم آب می پاشید ، دیگر آن لباس را نجس می دانستم و یا موقع نماز خواندن در خوابگاه اگر چه روی سجاده نماز می خواندم ، اما از پرزها و موهایی که به هر حال به چادر نمازم می چسبید اجتناب می کردم و به طور کلی اگر لباسی نجس باشد خیلی با احتیاط آن را جا به جا می کنم و از پرزهای آن و یا حتی اگر ذرات گرد و غباری روی آن باشد از آن دوری می کنم .در دانشگاه هم وضعیتم تا حدود زیادی به همین شکل بود و چون این افراد در دانشگاه هم رفت و آمد می کردند آن جا را هم نجس می دانستم و مثلا موقع وضو گرفتن در دانشگاه هم همین مشکل را داشتم . همین طور موقع غذا خوردن در دانشگاه ؛ برای مثال اگر گوشه ای از میز غذا کمی خیس بود و آستین مانتویم به آن برخورد می کرد ، آستین مانتویم را آب می کشیدم و .... و البته من هر هفته روزهای آخر هفته به قم ( خانه ) می آمدم و زمانی که به خانه می آمدم تمام بدن و لباس ها و حتی گاهی اوقات کیف و کفش و مداد و خودکارهایم را هم آب می کشیدم . اما باز هفته بعد وضع به همین منوال بود و دوباره وقتی به خانه می آمدم همه چیز را آب کشی می کردم . اما اواخر سال دوم بود که پدر و مادرم فهمیدند که دچار وسواس شده ام . خلاصه به یک مرکز مشاوره در قم که البته وابسته به حوزه بود مراجعه کردم . در آن جا مرا به یک متخصص اعصاب و روان معرفی کردند . ایشان هم قرص های فلوکستین را برایم تجویز کرد . حدود یک سال این قرص ها را مصرف کردم . در طول مدتی که قرص ها را مصرف می کردم احساس کردم که وضعیتم خیلی بهتر شده و هم به نظر خودم و هم به نظر پدر و مادرم دیگر حالت وسواس در من وجود نداشت و حالتی شبیه گذشته پیدا کرده بودم و دیگر این مسائل تقریبا برایم عادی بود و وسواس نداشتم . خلاصه بعد از یک سال که دوباره به پزشک مراجعه کردم ، ایشان از من خواست تا چند ماه دیگر هم مصرف قرص ها را ادامه دهم و اگر هم چنان وضعیتم خوب بود ، قرص ها را قطع کنم . من هم مدتی مصرف قرص ها را ادامه دادم و البته زودتر از موعدی که دکتر گفته بود ، آنها را قطع کردم . بعدا از قطع قرص ها تا حدود 2-3 ماهی وضعیتم مانند قبل بود، اما بعد از 2-3 ماه احساس کردم که دوباره همان حالات دارد به سراغم می آید و همین اتفاق هم افتاد و به تدریج وسواس در من شدید تر شد . البته چون باز هم با محیط خوابگاه و دانشگاه سروکار داشتم فکر می کردم با تمام شدن درسم و نبودن در محیط خوابگاه و دانشگاه مشکلم هم حل خواهد شد اما الان حدود یک سالی است که درسم تمام شده و دیگر با محیط خوابگاه و دانشگاه در ارتباط نیستم ؛ اما هم چنان مشکل وسواس در من وجود دارد و حتی نسبت به قبل شاید شدیدتر هم شده باشد . البته من در خانه خودمان خیلی راحت ترم . چون در خانه خودمان همه چیز و همه جا پاک است . مثلا دست شویی خانه ما کاملا پاک است ؛ به طوری که اگر برای مثال گوشه لباسم به زمین برخورد کند و تر شود ؛ نمی گویم نجس است . به هر حال در خانه خودمان وضعیتم خیلی بهتر است و خیلی راحت تر هستم و به همه جا دست تر می زنم و اصلا احساس بدی ندارم . البته در آب کشیدن جای نجس یا لباس نجس خیلی مشکل دارم و هم وقت زیاد و هم آب زیادی برای این کار صرف می کنم و در آخر هم انواع و اقسام سوالات برایم پیش می آید که آیا لباسم کاملا پاک شد ؟ آیا به فلان جا آب نپاشید ؟ آیا آن قسمت را آب کشیدم ؟ و هزاران سوال دیگر و خلاصه ذهنم به شدت مشوش می شود . به طوری که همان طور که گفتم اگر لباس نجسی را بشویم و بعد بخواهم لباس و به هر حال زمینی را که لباس را آن جا شسته ام و یا به آن جا آب پاشیده است آب بکشم ، معمولا اضطراب دارم و وقت بسیار زیادی و هم چنین آب زیادی صرف این کار می کنم وگاهی آخر سر هم خیلی اطمینان به پاک شدن آن پیدا نمی کنم و انواع سوالات به ذهنم خطور می کند و ذهنم را مشوش می کند . و یک مسئله دیگر هم که برای من به شدت ایجاد مشکل کرده مسئله برفی است که در زمستان گذشته آمد . با توجه به این که در زمستان گذشته برف شدیدی آمد و من بارها دیدم که افراد مسائل پاکی و نجسی را رعایت نمی کنند و مثلا روی برف گوسفند می کشتند و خونش را رها می کردند و گاهی آدم در جایی قرار می گرفت که مجبور می شد روی این خون ها هم پا بگذارد و خلاصه با این کفش به همه جا می رفت و همه جا به این ترتیب نجس می شد . حتی چند بار اتفاق افتاد که در حالی که برف آمده بود ، از داخل کوچه یمان سگ رد شده بود و به هر حال بعد هم که خواستیم از خانه بیرون برویم ته کفش ها و لاستیک های ماشین با این برف ها برخورد کرد و خلاصه جاهای دیگر را هم نجس کرد و همین طور خیلی اوقات این برف ها و آب و گلی که در خیابان جمع می شد به لباسهایم می پاشید و خلاصه وضعیت طوری بود که همه جا نجس می شد و اگر انسان واقعا می خواست رعایت کند ، خیلی سخت بود و یا حتی غیر ممکن . البته من و هم چنین پدر و مادرم تا جایی که امکان داشت مراقب بودیم و رعایت می کردیم ؛ اما دیگران که مثل ما رعایت نمی کردند و در واقع این برای من مشکل ساز بود . البته زمانی هم که من نامزد کردم زمانی بود که وضعیتم خیلی بهتر شده بود و فکر نمی کردم که دوباره این مشکل برایم ایجاد شود ؛ وگرنه اگر در آن زمان هم مشکلم به این شکل و به این شدت بود مطمئنا ازدواج نمی کردم . چون من اصلا دوست ندارم که با این کارم باعث ناراحتی و سختی دیگران شوم. لطفا در این زمینه مرا راهنمایی بفرمایید .
- [سایر] سلام لطفا به این مقاله که در سایت ایرانیکا درج شده بود و توسط رهام برکچی زاده نوشته شده است پاسخ بدهید که به نوعی فلسفه اسلامی را ( به قول نویسنده مقاله ) زیر سؤال می برد. متن مقاله: برهان نظم از منظر شهید مطهری: مقدمه: عمومی ترین و ساده ترین طریقت در اثبات وجود خداوند برهانی است که از آن به برهان نظم یا غایت شناختی یاد می کنند. معمول ترین ادله بر وجود خداوند در تمامی ادیان و مذاهب الهی در طول تاریخ همواره برهان نظم بوده است. از این رو چه در تفکر اسلامی و چه در تفکر غربی مناظرات و جدلهای فراوانی حول این برهان شده است. بسیاری بر این اعتقادند که برهان نظم اساسا یک برهان فلسفی نیست بلکه ریشه و پایه ی تجربی دارد. زیرا اساس شکل گیری برهان نظم را روش تمثیل می دانند. از اینرو ادله ی نظم را دارای استحکام کمتری نسبت به سایر براهین خداشناختی می دانند. ویلیام پالی معاون اسقف کارلیسل و فیلسوف برجسته ی قرن هجدهم برهان نظم را در کتاب " الاهیات طبیعی " اینگونه تقریر کرده است: " فرض کنید در حال عبور از صحرایی پای من به سنگی برخورد کند و با این سوال رو برو شوم که چگونه این سنگ در آنجا قرار گرفته است. ممکن است پاسخ دهم که تا آنجا که من می دانم، این سنگ همواره اینجا بوده است. احتمالا اثبات نامعقول بودن این پاسخ چندان آسان نخواهد بود. اما فرض کنید که بر روی زمین ساعتی یافته ام و باید بررسی شود که بودن ساعت در آن مکان چگونه اتفاق افتاده است. بسیار بعید است که پاسخ قبلی به ذهن من خطور کند. یعنی اینکه تا آنجا که می دانم این ساعت همواره اینجا بوده است. اما چرا این جواب نباید آنگونه که برای سنگ مفید بود برای ساعت مفید باشد؟ چرا جواب مذکور آنگونه که در مورد اول قابل قبول بود در مورد دوم پذیرفتنی نیست؟ تنها دلیل آن است که وقتی ساعت را وارسی می کنیم می بینیم اجزای گوناگون آن برای هدفی پرداخته و به یکدیگر مرتبط شده اند. ( چیزی که در مورد سنگ نمی توان کشف نمود. ) مثلا این هدف که اجزای مذکور آنگونه طرح ریزی و به هم پیوند داه شده اند که تولید حرکت کنند و حرکت مذکور چنان تنظیم شده است که زمان را در شبانه روز نشان دهد. یعنی اگر اجزای مختلف به گونه ای متفاوت از آنچه هستند ساخته می شدند، مثلا در اندازه ای متفاوت با آنچه که دارند یا به هر روش یا ترتیب دیگری غیر از وضعیت کنونی تعبیه شده بودند، در این صورت یا اساسا هیچ حرکتی در ساعت به وقوع نمی پیوست و یا هیچ حرکتی که تامین کننده ی کاربرد کنونی آن باشد، واقع نمی شد. " در حقیقت پالی برهان خود را اینگونه مطرح می کند: او می پرسد اگر ساعتی را در بیابان ببینید در مورد آن چه فکری می کنید؟ مسلما هیچوقت فکر شما به این سمت سوق پیدا نمی کند که به طور اتفاقی این ساعت در بیابان و با کمک پدیده های طبیعی ساخته شده است. بلکه تصور می کنید این ساعت با این نظم و هماهنگی بین اعضایش باید صانعی آگاه و مدبر داشته باشد. زیرا عوامل طبیعی دارای خصیصه و ابزار مناسبی برای ایجاد این تدبیر نیستند. مهمترین عاملی که وجود صانع را تایید می کند وجود هدف و غایت به خصوصی ( نمایش زمان ) برای این شئ است که تعیین آن تنها از عهده ی شعوری آگاه بر می آید و امکان شکل گیری تصادفی این ساعت را منتفی می کند. بدین سبب حتی اگر هماهنگی و نظم موجود در شئ تصادفی و وابسته به خصائل ذاتی طبیعت باشد غایتمندی آن تنها می تواند معلول شعوری مدبر باشد. بنابراین هماهنگی ای که غایتمند باشد دلالت بر وجود ناظمی آگاه دارد و این هماهنگی متناسب با نوع و میزان آگاهی و تدبیر ناظم است. در نتیجه نظم گسترده تر حاکی از وجود ناظم آگاه تر است. با توجه به این دانسته ها پیلی به اقامه ی برهانی می پردازد: 1- هر نظمی (هماهنگی غایتمندی ) دال بر وجود ناظمی است و نظم گسترده تر حاکی از وجود ناظم بزرگتر است. 2- با توجه و دقت به ساختار اجزای عالم به این نتیجه می رسیم که نظمی بس عظیم و سترگ در عالم موجوداست. 3- بنابراین وجود عالم حاکی از وجود ناظم بزرگی است. روش تمثیل در تفکر غربی دست مایه ی انتقادات محکم بسیاری از فیلسوفان برجسته ی اروپایی شد و این باعث شد تا از قدرت برهان نظم به مرور زمان بیشتر و بیشتر کاسته شود. بسیاری از فلاسفه از هیوم گرفته تا میل و راسل معتقد بودند که تمثیل مورد استفاده در برهان نظم از لحاظ منطقی، قیاس معتبری نیست و مسلما نمی تواند ضامن یک نتیجه ی یقینی و الزامی باشد. آنها معتقد هستند استفاده از روش تمثیل تنها در شرایطی مقدور است که بتوان از منظر موضوع مورد بحث شباهتی اساسی بین مثال مطرح شده و شئ مورد بررسی پیدا کرد و اگر شباهت اساسی و مبتنی بر موضوع مورد بحث یافت نشود کارآمد نخواهد بود. نظر آنها این است که در برهان نظم این شباهت اساسی میان ساختار عالم و اشیاء مورد بررسی، مانند ساعت مصداق پیدا نمی کند.آنها این عدم شباهت را در نوع تجربه ای می داند که ما از عالم و اشیای مثال زده شده (مثلا ساعت ) داریم. در نگاه این دسته از فلاسفه، تجربه ی ما نسبت به ساعت و دیگر ابزار و مصنوعات انسان ساز پیشینی است اما مسلما ما چنین تجربه ای نسبت به عالم نداریم. مقصود از تجربه ی پیشینی حافظه ی ما درباره ی منشا شئ مورد نظر است. مثلا ما به خوبی می دانیم که ساعت شئی انسان ساز است زیرا واجد این تجربه هستیم که همیشه ساعتها به دست انسان ساخته شده اند و هیچ وقت خلاف این، مشاهده یا گزارش نشده است. بنابراین ذهن ما به روش استقراء و با تکیه بر تجربیات قبلی نتیجه می گیرد که ساعت شئی انسان ساز است و این می تواند ناشی از نظم ذاتی موجود در ساعت نباشد و فقط تجربه ی پیشینیمان ما را به این نتیجه برساند. اما ما هیچ وقت ناظر پیدایش جهان نبوده ایم که چنین تجربه ی پیشینی ای داشته باشیم. در نتیجه دلیلی وجود ندارد که بر مبنای آن نتیجه بگیریم در جهان نوعی نظم ذاتی غایتمند وجود دارد که مصنوع شعور آگاه و مدبر است. از اینرو این عدم مشابهت ضعف بزرگی در برهان نظم به حساب می آید. این دیدگاه خدشه ای به روش استقرائی برهان نظم وارد نمی کند و تنها روش تمثیل را از لحاظ منطقی نامعتبر می شمارد. در نتیجه می توان پذیرفت که احتمال شکل گیری تصادفی عالم بعید است و این هماهنگی و دقت موجود در پدیده ها باید هدفمند باشد. این انتقاد موجب می شود که دیگر دلیلی برای قائل شدن به علت فاعلی برای پدیده های عالم نداشته باشیم و احتمال قائم به ذات بودن پدیده ها را منتفی نشماریم در حالی که فلسفه ی الهی علت غایی را متضمن وجود علت فاعلی قائم به غیر می داند. برای مثال دیوید هیوم، فیلسوف تجربه گرای انگلیسی در کتاب " محاورات درباره ی دین طبیعی " از زبان فیلون شکاک که مظهر دیدگاههای شک گرایانه ی خود هیوم است نظریه ی کلئانتس، شخصیت دیگر داستان را که به برهان نظم معتقد است، چنین نقد می کند: " اگر ما خانه ای ببینیم، کلئانتس! با بزرگترین یقین و اطمینان نتیجه می گیریم که آن خانه معمار یا بنایی داشته، زیرا این دقیقا آن نوع معلولی است که تجربه کرده ایم که از آن نوع علت ناشی و صادر می شود. اما مطمانا تصدیق نخواهیم کرد که جهان چنین شباهتی به یک خانه دارد که ما بتوانیم با همان یقین و اطمینان، یک علت مشابه استنباط کنیم. یا بگوییم شباهت در اینجا تمام و کامل است. این عدم شباهت طوری روشن است که بیشترین ادعایی که می توانی بکنی فقط یک حدس و ظن و فرضی درباره ی یک علت مشابه است. ممکن است ماده، علاوه بر روح، در اصل منشا یا سرچشمه ی نظم در درون خود باشد و تصور اینکه چندین عنصر به واسطه ی یک علت درونی ناشناخته ممکن است به عالی ترین نظم و ترتیب در آید، از تصور اینکه صور و معانی آنها در روح بزرگ جهانی به واسطه ی یک علت درونی ناشناخته ی همانند به نظم و ترتیب درآِید مشکل تر نیست. آیا کسی جدا به من خواهد گفت که یک جهان منظم باید ناشی از فکر و صنعتی انسان وار باشد، زیرا که ما آن را تجربه کرده ایم؟ برای محقق ساختن این استدلال لازم است که درباره ی مبدا جهانها تجربه داشته باشیم و مطمانا این کافی نیست که دیده باشیم که کشتی ها و شهرها ناشی از صنعت و اختراع انسانی است. ...آیا می توانی ادعا کنی که چنین شباهتی را میان ساخت یک خانه و پیدایش یک جهان نشان دهی؟ آیا طبیعت را در چنان وضعی همانند نخستین نظم و ترتیب عناصر دیده ای؟ آیا جهانها زیر چشم تو صورت پذیرفته اند وآیا فرصت و مجال آن را داشته ای که تمام پیشرفت ( فنومن ) را از نخستین ظهور نظم تا کمال نهایی آن مشاهده کنی؟ اگر داشته ای پس تجربه ی خود را ذکر کن و نظریه ی خویش را ارائه ده. ثانیا تو بنا به نظریه ی خودت دلیلی نداری برای اسناد کمال به خدا، یا برای این فرض که او از هر خطا و اشتباه یا بی نظمی در افعال خود منزه و مبرا است... لااقل باید اعتراف کنی که برای ما غیر ممکن است که با افکار و انظار محدود خود بگوییم که آیا این نظام اگر با سایر نظامهای ممکن و حتی واقعی مقایسه شود، شامل اشتباهات و خطاهای بزرگ است یا شایسته ی تحسین و تقدیری شگرف؟ آیا یک روستایی اگر " انئید " ( شعر حماسی ویرژیل ) برای او خوانده شود می تواند اظهار نظر کند که آن شعر مطلقا بی عیب است، یا مقام شایسته ی آن را در میان محصولات هوش انسانی تعیین کند در حالی که وی هیچ محصول دیگری هرگز ندیده است؟ اما اگر این عالم محصول کاملی باشد باز هم نامعلوم و مشکوک است که همه ی خوبی های آن اثر را بتوان به حق به سازنده ی آن نسبت داد. اگر یک کشتی را بررسی کنی، البته اندیشه ی عالی و بلند درباره ی هوشمندی سازنده ی چنین ماشین پیچیده و سودمند و زیبایی پیدا خواهیم کرد، اما وقتی دانستیم که آن مکانیک دان کودنی است که به دیگران تاسی کرده و از صنعتی تقلید نموده که طی ادوار و اعصار متوالی پس از بسی آزمایشها و اشتباهات و تصحیحات و سنجشها و گفتگوها تدریجا اصلاح شده و پیشرفت کرده است، آیا باز نسبت به او همان احساس را خواهیم داشت؟ پیش از اینکه نظام موجود رقم زده شود، ممکن است عوالم بسیار در سراسر ازل سرهم بندی شده باشد و پیشرفت و بهبود، آهسته اما مداوم در طی ادوار و اعصار نامتناهی، صنعت ساخت جهان را پیش برده باشد. در چنین مسائلی چه کسی می تواند تعیین کند که حقیقت چیست و حتی که می تواند حدس بزند که در میان بسی فرضها که ممکن است پیشنهاد یا تصور شود، فرضی که بیشتر احتمال وقوع دارد کدام است؟ ما هیچ معلوماتی برای اظهار نظر درباره ی تکوین جهان ( نظر درباره ی مبادی جهان ) نداریم. تجربه ی ما که خود، هم از جهت قلمرو و هم از حیث دوام و استمرار، این قدر ناقص و محدود است نمی تواند هیچ فرضیه ای درباره ی کل اشیا به ما تلقین کند. اما اگر ما ناگزیر و لزوما باید فرضیه ای برگزینیم، بر حسب چه قاعده ای بایستی انتخاب خود را معیین کنیم؟ آیا قاعده ی دیگری غیر از بیشتر بودن شباهت میان اشیای مورد مقایسه وجود دارد؟ و آیا یک گیاه یا یک حیوان که با رویش و زایش بوجود می آید بیش از یک ماشین مصنوعی که از عقل و تدبیر ناشی می شود، شباهت قوی تری به عالم ندارد؟ استدلال تمثیلی که در آن برهان بکار رفته، به فرض اینکه وجود ناظمی را ثابت کند به هیچ وجه مشعر بر صفات پسندیده ای که به آن ناظم نسبت می دهند نیست. تصور خداوندی نیکوکار و عادل و مهربان از مقایسه ی آثار طبیعی با اعمال انسان نتیجه نمی شود. اگر آن ناظم فرض شود که مانند انسان است، دیگر دلیل نداریم برای این فرض که صفت اخلاقی خاصی وجود دارد که متعلق به خالق طبیعت است. وقتی کسی محصول ( یعنی طبیعت )
- [سایر] با سلام خدمت شما که وقت و نیروی خود راصرف پاسخ دادن به پرسش های مردم برای کمک به آنها در جهت دست یافتن به راه حل مناسبشان می کنید پیشاپیش از خداوند متعال پیشرفت و موفقیت شما را در این زمینه خواهانم مطلبی را که می خواهم با شما به عنوان یک کارشناس در میان بگذارم مشکلی است که شاید به شکلهای گوناگون در بسیاری از جوانان مخصوصا در جوانان کشور ما وجود دارد منظورم مشکلات جنسی و مسائل مربوط به آن است من نیز از این روند جدا نیستم و درگیر مشکلی هستم که هر لحظه مرا ناتوان تر می سازد چندی پیش این مسئله را با شبکهء پرسمان که یک سایت دانشجویی است در میان گذاشتم آنها نیز لطف کردند و پاسخم را دادند اما این مشکل آن قدر بر روح من چیره گشته که راه حلهای آنها را نتوانستم اجرا کنم چرا که اراده ام بسیار ضعیف شده است مشکلی که در مورد آن می خواستم صحبت کنم کاری است بسیار بسیاربدتر از اعتیاد به مواد مخدر،استمناء!آری درد من این است دردی که هم جسمم را و هم روحم را چند سال مورد حملهء خود قرار داده و تا کنون نتوانسته ام به طور قطعی از پس آن بر بیایم اجازه می خواهم به دلیل اینکه شناخت هر چه بیشتر شخصیت فرد پرسش کننده می تواند به مشاور در جهت ارائهء پاسخی بهتر و جامع تر کمک کند وقتتان را بگیرم و کمی از زندگی ام را برایتان شرح دهم ... باید بگویم به خاطر این که همه فکر می کردند من فرد بسیارپاکی هستم و به خاطر این که قلبا پاک بودم و نظر بدی نسبت به دختران فامیل نداشتم و بسیار از متلک گویی به آنها متنفر بودم همیشه در میان آنها بودم و با آنهابسیار صمیمی تر از هم جنسانم بودم به همین دلیل به من می گفتند مریم خانم در جمع آنها احساس راحتی می کردم و تا اکنون نیز آنها مرا پسری خوب و پاک می دانند به خاطر همین ارتباط پاک احساس بد و شرورانه ای نسبت به آنها نداشتم زمان می گذشت و هر بار که استمناء می کردم بیشتر به درون گمراهی فرو می رفتم هر بار پس از انجام این کار به خودم قول می دادم که دیگر این کار را نکنم و توبه می کردم اما باز این کار تکرار می شد تا همین الان ..... در مقطع پیش دانشگاهی که بودم از یک طرف به نمراتم حساس بودم و از طرفی نگران وضعیت کنکور خود بودم تصمیم گرفتم آن سهل را به دلیل یا بهانهء سنگین بودن درسها و نبود وقت کنکور ندهم و سال آینده با فراغ فکر بیشتری برای کنکور درس بخوانم کارم را خوب شروع کردم و بدون مشورت در چند کلاس کنکور ثبت نام کردم اما هنگامی که دیدم بیشتر به فکر پول هستند تا انتقال مفاهیم انگیزه ام را از دست دادم و دیگر به آن کلاسها نرفتم و تقریبا دیگر درس نخواندم بسیار با خانواده ام درگیر بودم آنها مدام مرا به ادامهء کار تشویق می کردند ولی من مقاومت می کردم زیرا توقعم بالا بود و می خواستم در رشتهء خوبی قبول شوم دلیل این که در این مورد می نویسم این است که می خواهم بگویم یکی از زیانهای استمناء کاهش اراده است من هنگامی که در درسهایم به مشکلی بر می خوردم خیلی سریع ناراحت می شدم و بدتر این که این ناراحتی را به درسهای دیگر نیز می کشاندم و دیگر دوست نداشتم به درس خواندن در آن ساعت ادامه دهم چرا که اراده ام ضعیف شده بود آن سال نیز گذشت وسال تحصیلی جدید را با انگیزه ای قوی شروع کردم در ابتدای شروع کارم چون می دانستم که اگر استمناء را ادامه دهم باز هم سرنوشتم مانند سال گذشته خواهد شد با حال التماس و تضرع پس از نماز به سجده افتادم و قران در بغل از خداوند به زاری خواستم هدایتم کند و مرا از این منجلاب بیرون آورد خداوند نیز با لطف همیشگی که به من داشته است هدایتم کرد هر روز رابطه ام با خداوند بهتر می شد پس از نماز اول وقت مغرب و عشاء هر شب تا شب کنکور به طور مرتب دو صفحه قران را با معنی آن وبا تفکر می خواندم مدت عبادت من یک ساعت به طول می انجامید ولی گذشتن زمان را حس نمی کردم اوایل کار دو سه مرتبه استمناء کردم ولی کم کم این کار را ترک کردم آن قدر خود را به خداوند نزدیک می دیدم که در نماز گریه می کردم و از این که دارم با پروردگار و آفرینندهء خودم صحبت می کنم شور و شعف سراسر وجودم را فرا می گرفت وبا تعجب و شرمندگی به گذشته ام فکرمی کردم جدولی درست کرده بودم که سعود و سقوط اخلاقی را توسط فلشهایی در آن نشان می دادم دائم در حال مراقبهء نفس بودم هر شب بعد از نماز عشاء کل کارهای دیروز و امروزم را مرور می کردم و نکته های مثبت و منفی را یادداشت می کردم تا دیگر بدیها را تکرارنکنم شبهای جمعه را مرتب به حرم می رفتم یک شب حرم خیلی شلوغ بود و من که همیشه دنبال جای خلوتی می گشتم یکی دیگرازبلاهای استمناءگوشه گیری من بود هیچ جای خالی پیدا نکردم و با حالت حزن بسیار به امام رضا ع سلام کردم و با ناراحتی از حرم خارج شدم در مجلسی که به مناسبت چهلم فوت پدربزرگم برگزار شده بود دختر عمه ام به مادرم گفت چند شب پیش احسان را در خواب دیده ام که به حرم رفته و حرم بسیار شلوغ بود و درهای منتهی به ضریح بسته بود و خادمان اجازهء ورود نمی دادند که احسان جلو رفت در را برای او باز کردند وقتی این خواب را شنیدم گریه کردم که چگونه من که آن قدر بد سیرت بودم به کوتاه مدتی آن چنان مورد لطف خداوند قرار گرفته ام که زیر سایهء رحمت امام رضا ع قرار گرفته ام در آن نه ماه که برای کنکور درس می خواندم دعا می کردم که در رشتهء داروسازی در شهر خودم قبول شوم پس از کنکور مانند هر سال تابستان را برای شبکاری به مغازهء تولیدی پدرم رفتم روزی پس از نماز صبح تلفن مغازه به صدا درآمد و صدای پدرم را شنیدم که خبر قبول شدن در رشتهء داروسازی مشهد را به من می داد بسیار خوشحال شدم و نماز شکر خواندم هدف من از درس خواندن رسیدن به پول و ثروت نبود بلکه می خواستم تا پله های پیشرفت را طی کنم و وزیر شوم و به کشور و هم وطنانم خدمت کنم تمام وجودم سرشار از عشق به پیشرفت میهنم بود قبلا مطالعات زیادی در مورد تاریخ باستان ایران و افتخارات آن داشتم و حال پلهء اول را با لطف بسیار خداوند و تلاش خودم با موفقیت طی کرده بودم در تابستان تحقیقی در زمینهء امام زمان ع و وظایف شیعیان ایشان انجام دادم تحقیق بسیار جالبی شده بود باید بگویم در این نه ماه نمازهای ظهرو عصر و مغرب و عشائم را مرتب به مسجد می رفتم به پیشنهاد امام جماعت مسجد محلمان تصمیم گرفتم جمعه شبها آن را برای نمازگزاران آن را ارائه دهم جمعه شبها پس از نماز عشاء بر می خواستم و این تحقیق را می خواندم و حضار با علاقه گوش می کردند خلاصه آدم خوبی شده بودم ولی پس از این که به قول قران کشتی من به ساحل نجات رسیده بود و به هدفم رسیده بودم ارتباطم با خدا ضعیف تر شد و پس از مدتی دوباره با ناسپاسی تمام استمناء کردم و آن را تکرار کردم تا اکنون که در اواخر ترم اول هستم در این چند سال بر اثر این کار همیشه کم بنیه بوده ام مخصوصا این اواخر که به طور جنون آمیزی تقریبا هر دو شب یک باراین کار را می کنم دستهایم می لرزند چشمانم ضعیف شده است در مدت کوتاهی دوبار عینکم را عوض کردم موهایم بسیار نازک و نرم وشکننده شده است و به راحتی و بسیار زیاد می ریزند لبهایم را نا خود آگاه گاز می گیرم مادرم می گوید تازگی ها عصبی شده ای زیاد پلک می زنی انگشتانت را گاز می گیری بر خلاف گذشته اعتماد به نفسم کم شده دیگر نمی توانم در کلاس از استاد سوال بپرسم هنگامی که مطلبی را نمی فهمم و نمی توانم سوال کنم بسیار ناراحت می شوم هنگامی که می خواهم مطلبی را برای هم کلاسی هایم که سی پسر و سی دختر هستند بگویم صورتم به طور محسوسی شروع به لرزش می کند و صدایم بسیار می لرزد چند روز پیش در عین ناباوری دیدم هنگامی که می خواستم چیزی را به دانشجویان یادآوری کنم زیر ناخنهایم کبود شده تمرکزم بر درسهایم بسیار کم شده است سر کلاس که هستم انگار مرده ای بیش نیستم و در دنیایی دیگر سیر می کنم و مرتب ذهنم منحرف می شود و درسها را نمی فهمم در خانه هم هر چه تلاش می کنم بعضی درسها را بفهمم نمی شود و هر روز نگران تر می شوم هر بار تصمیم می گیرم دیگر این کار را نکنم ولی نمی شود دیگر هدفم یادم رفته است دیگر خدا را نمی شناسم و نماز را به زور می خوانم در آیات قران شک می کنم و گاهی اوقات خدا را فاقد نقش در این دنیا می دانم و قران را داستان نمی دانم عاقبتم به کجا می کشد این ها بخشی از زندگی من بود حال امیدم پس از خداوند به شما است خواهش می کنم این برادرتان را اگر بدتان نمی آید کمک کنیدو از تاریکی ها او را دوباره به نور برگردانید خواهش می کنم پاسخی مقطعی به من ندهید و مرا مرحله به مرحله هدایت کنید اگر امثال مرا رها کنید به جای اول خود بر می گردند لطفا مرا راهنمایی کنید در ضمن خوشحال می شوم اگر این نوشته را بدون ذکر نام در معرض دید دیگر کاربران بگذارید چه بسا بخوانند و عبرت بگیرند