این جمله درست است؟ (قدرت سیاسی به مردم تعلق دارد.)
این جمله درست است؟ (قدرت سیاسی به مردم تعلق دارد.) پرسشگر محترم، درستی یا نادرستی جمله فوق بستگی به معنایی دارد که از کلمه تعلق اراده خواهد شد. به همین دلیل معنای این جمله تابعی متغیر از معنای واژه تعلق دارد. در مورد معانی احتمالی این کلمه، میتوان به این موارد اشاره کرد: الف) اینکه از تعلق معنای منشأ تحقق را اراده کنیم بدین معنا که قدرت سیاسی برای محقق شدن نیاز ذاتی به حضور و رضایت مردم دارد. یعنی منشأ تحقق عینی قدرت سیاسی، اراده مردم هست. با این تفسیر از تعلق می­توان گفت که این جمله صحت دارد و آیات و روایت و حقایق تاریخی نیز بر صحت آن حکم می­دهند. ب) اینکه این تعلق به معنای صاحب و مالک باشد به طوریکه از جمله فوق این معنا را اراده کنیم( مردم صاحبان اصلی قدرت سیاسی و مالکان آن هستند)، لازمه این کلام این خواهد بود که حتی اگر تحقق قدرت بدون مردم نیز امکان پذیر باشد ولی به هر حال دارای حقانیت نیست زیرا که مورد رضایت مردم نیست. در این صورت این جمله با آموزه های اسلامی در تضاد است. زیرا که اولاً تحقق قدرت سیاسی بدون رضایت مردم( هرچند که این رضایت از روی اضطرار و اکراه باشد) امکان ندارد[1] و ثانیاً منشأ حقانیت در نظام فکری اسلام فقط به خداوند متعال و قادر تعلق دارد نه مردم. توضیح اینکه مفهوم مشروعیت در نظام اسلامی با مفهوم رایج آن در اصطلاح سیاسی متفاوت است زیرا مشروعیت در نظام سیاسی اسلام عبارت است از شرعی بودن و مشروع بودن ولی در مباحث سیاسی مشروعیت معادل مقبولیت وقانونی بودن است البته اگر مشروعیت رابه معنای حقانیت تلقی کنیم در این صورت می توانیم به معنایی نزدیک بهم برسیم . به هرحال هر نظام سیاسی با این سوال مواجه است که ملاک حقانیت و مشروعیت حکومت چیست ؟ و هر نظام سیاسی بر اساس مبانی حاکم بر آن نظام به این سوال پاسخ می دهد. در نظام های سیاسی غیر دینی که بر پایه سکولاریزم و اومانیسم استوار است ، پایه مشروعیت و حقانیت حکومت رای مردم است و این خواست ونظر مردم است که از قانون گرفته تا مجریان را مشخص می کند بر این اساس اگر قانونی را مردم خواستند آن قانون مشروع خواهد بود و اگر نخواستند غیر مشروع می باشد همچنین در انتخاب کارگزاران نظام و حاکمان سیاسی اما بر اساس نظام سیاسی اسلامی مشروعیت حکومت برخاسته از خداوند و از ناحیه اوست زیرا بر اساس بینش اسلامی حاکمیت مطلق منحصر به خداوند است وکسی بدون اذن و اجازه او حق تصرف در امور انسانها را ندارد و از آنجا که حکومت مستلزم تصرف در امور انساها است نیازمند اذن و اجازه اوست و براساس آموزه های دینی خداوند این حق را به پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام واگذار نموده است و فقها در عصر غیبت نیز ماذون از طرف امام معصوم در ادراه امور جامعه هستند .( محمد تقی مصباح یزدی ، نظریه سیاسی اسلام ، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره ،ج 2 ص40 ) جایگاه ونقش مردم در نظام اسلامی ؛ در مورد جایگاه و نقش مردم در نظام اسلامی دو دیدگاه کلی وجود دارد در یک دیدگاه که از آن به نظریه انتصاب تعبیر می شود ودیدگاه اکثریت قریب به اتفاق فقها است مشروعیت حکومت الهی است و فقیه جامع الشرایط از جانب امام معصوم علیه السلام به مقام ولایت بر جامعه اسلامی منصوب شده است . این انتصاب الهی است و مردم در مشروعیت آن هیچ نقشی ندارند همان گونه که در مشروعیت ولایت رسول اکرم و امامان معصوم علیهم السلام هیچ نقشی نداشته اند . نقش مردم در این نظریه در حد پذیرش ولایت فقها وفعلیت دادن وکارآمد کردن ولایت وحکومت آنهاست )(شریف لک زائی ، بررسی تطبیقی نظریه های ولایت فقیه ، قم: پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلامی ، 1385، ص 47و49 ) بدین معنا که بدون پذیرش و رای مردم، حکومت اسلامی امکان تحقق خارجی و فعلیت ندارد در عین حال اگر مردم حکومت اسلامی را نپذیرفتند فقیه جامع الشرایط مشروعیت خود را از دست نمی دهد و کماکان مشروع است هر چند به دلیل عدم اقبال مردم و فقدان مقبولیت آنان ، امکان تحقق حکومت اسلامی و تشکیل آن نخواهد بود. این همان تفسیر اولی بود که از جمله شما به دست آمد. (بنابر این نباید تصور شود که چون در این دیدگاه مردم در مشروعیت حکومت دخیل نیستند ، نقش آنان نادیده گرفته شده است . نقش مردم در مقام اثبات و تحقق و اجرا ،چه درباره اصل دین ، چه درباره نبوت ، چه در باره امامت بالاصل ، وچه درباره نصب خاص ، نقش کلیدی است تا چه رسد به ولایت فقیه که نصب عام است . اگر کشور بخواهد اداره شود ، تا مردم نخواهند و حضور نداشته باشند نه نبوت ، نه امامت ، نه نیابت خاص ، نه نیابت عام هیچ یک در خارج متحقق نمی شود . کشور با رای علمی اداره نمی شود و در مقام اجرا ، کار کلیدی در دست مردم است .)( عبد الله جوادی آملی ، ولایت فقیه ولایت فقاهت وعدالت ، قم: مرکز نشر اسرا، 1379، ص 402) دیدگاه دیگر که دیدگاه انتخاب نام گرفته و در میان فقها سابقه نداشته و اندیشمندان اسلامی و ریشه در آموزه های آکادمیک علوم انسانی غربی است، معتقد است که مشروعیت حکومت اسلامی الهی مردمی بوده و مردم یک پایه مشروعیت حکومت اسلامی را تشکیل می دهند .( بر این اساس ولایت فقیه به وسیله انتخاب مردم و با توجه به شرایط چند گانه آن است و شارع مقدس تنها به بیان شرایط حاکم اکتفا کرده و در عصر غیبت ، مردم فقیه دارای شرایط را به حکومت بر می گزینند . این نظریه در واقع به نوعی مردم را محق دانسته و بنابر این مشروعیت در این نظریه وجهه ای دوگانه و به عبارتی الهی – مردمی می یابد .)( شریف لک زائی ، بررسی تطبیقی نظریه های ولایت فقیه ، پیشین ، ص 50و51) براساس این دیدگاه اگر مردم حکومت اسلامی را نپذیرفتند در این صورت حکومت اسلامی هم مقبولیت خود را از دست خواهد داد و هم مشروعیت را چون مردم یک پایه مشروعیت حکومت می باشند . ( برای اطلاع بیشتر ر.ک :ولایت فقیه ، ولایت فقاهت و عدالت ، عبد الله جوادی آملی ، قم: مرکز نشر اسراء 1379، ص 389- 463 - پرسشها وپاسخها ، محمد تقی مصباح یزدی ، قم: موسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی ره ، 1380 ، ج 1،ص 9 - 33 – مفاهیم اساسی نظریه ولایت فقیه ، مصطفی جعفرپیشه فرد ، قم: دبیرخانه مجلس خبرگان ، 1380 ، ص 109- 114) از دیدگاه رهبر معظم انقلاب نیز مشروعیت نظام اسلامی الهی بوده و به نصب از سوی او با واسطه امام معصوم علیه السلام است و اراده و رای مردم در تحقق و عینیت بخشیدن به آن تاثیر گذار است ولی مشروعیتی به نظام اسلامی نمی بخشد . در اینجا به چند نمونه از بیانات ایشان در این باره اشاره می کنیم .( اگر کسی که برای حکومت انتخاب می شود ، از تقوا و عدالت برخوردار نبود، همه مردم هم که بر او اتفاق کنند ، از نظر اسلام این حکومت ، حکومت نامشروعی است .)همچنین ؛ (پایه مشروعیت حکومت فقط رای مردم نیست ، پایه اصلی تقوا و عدالت است ، منتها تقوا و عدالت هم بدون رای و مقبولیت مردم کارایی ندارد ، لذا رای مردم هم لازم است .)( دانشگاه اسلامی و رسالت دانشجوی مسلمان ، مجموعه سخنرانی های مقام معظم رهبری پیرامون دانشگاه و دانشجو ، قم: معارف ، 1382، ج 9 ، ص 143و 144) ( در مردم سالاری دینی و در شریعت الهی این موضوع مطرح است که مردم باید حاکم را بخواهند تا او مورد قبول باشد و حق داشته باشد که حکومت کند . ای کسی که مسلمانی ، چرا رای مردم معتبر است ؟ می گوید چون مسلمانم چون به اسلام اعتقاد دارم و چون در منطق اسلام ، رای مردم بر اساس کرامت انسان پیش خدای متعال معتبر است . در اسلام هیچ ولایتی و حاکمیتی بر انسانها مقبول نیست ، مگر این که خدای متعال مشخص کند ...آن وقتی این ولایت مورد قبول است که شارع آن را تنفیذ کرده باشد و تنفیذ شارع به این است که آن کسی که ولایت را به او می دهیم - در هر مرتبه ای از ولایت - باید اهلیت و صلاحیت یعنی عدالت و تقوا داشته باشد و مردم هم او را بخواهند . این منطق مردم سالاری دینی است که بسیار مستحکم و عمیق است . )( دانشگاه اسلامی و رسالت دانشجوی مسلمان ، پیشین ، ص 145) همچنین فرمودند:(نظام اسلامی بدون تمایل مردم ، بدون رای مردم ، بدون خواست مردم تحقق پیدا نمی کند . امکان عمل پیدا نمی کند .)( بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای مجلس خبرگان ، 9/6/79) همچنین فرمودند : ( بدون آرای مردم ، بدون حضور مردم و بدون تحقق خواست مردم ، خیمه نظام اسلامی ، سرپا نمی شود و نمی ماند.) ( بیانات مقام معظم رهبری در نماز جمعه تهران، 14/3/78) [1] ید الله مع الجماعه (نهج البلاغه خ 127)
عنوان سوال:

این جمله درست است؟ (قدرت سیاسی به مردم تعلق دارد.)


پاسخ:

این جمله درست است؟ (قدرت سیاسی به مردم تعلق دارد.)

پرسشگر محترم، درستی یا نادرستی جمله فوق بستگی به معنایی دارد که از کلمه تعلق اراده خواهد شد. به همین دلیل معنای این جمله تابعی متغیر از معنای واژه تعلق دارد. در مورد معانی احتمالی این کلمه، میتوان به این موارد اشاره کرد:
الف) اینکه از تعلق معنای منشأ تحقق را اراده کنیم بدین معنا که قدرت سیاسی برای محقق شدن نیاز ذاتی به حضور و رضایت مردم دارد. یعنی منشأ تحقق عینی قدرت سیاسی، اراده مردم هست. با این تفسیر از تعلق می­توان گفت که این جمله صحت دارد و آیات و روایت و حقایق تاریخی نیز بر صحت آن حکم می­دهند.
ب) اینکه این تعلق به معنای صاحب و مالک باشد به طوریکه از جمله فوق این معنا را اراده کنیم( مردم صاحبان اصلی قدرت سیاسی و مالکان آن هستند)، لازمه این کلام این خواهد بود که حتی اگر تحقق قدرت بدون مردم نیز امکان پذیر باشد ولی به هر حال دارای حقانیت نیست زیرا که مورد رضایت مردم نیست. در این صورت این جمله با آموزه های اسلامی در تضاد است. زیرا که اولاً تحقق قدرت سیاسی بدون رضایت مردم( هرچند که این رضایت از روی اضطرار و اکراه باشد) امکان ندارد[1] و ثانیاً منشأ حقانیت در نظام فکری اسلام فقط به خداوند متعال و قادر تعلق دارد نه مردم.
توضیح اینکه مفهوم مشروعیت در نظام اسلامی با مفهوم رایج آن در اصطلاح سیاسی متفاوت است زیرا مشروعیت در نظام سیاسی اسلام عبارت است از شرعی بودن و مشروع بودن ولی در مباحث سیاسی مشروعیت معادل مقبولیت وقانونی بودن است البته اگر مشروعیت رابه معنای حقانیت تلقی کنیم در این صورت می توانیم به معنایی نزدیک بهم برسیم . به هرحال هر نظام سیاسی با این سوال مواجه است که ملاک حقانیت و مشروعیت حکومت چیست ؟ و هر نظام سیاسی بر اساس مبانی حاکم بر آن نظام به این سوال پاسخ می دهد. در نظام های سیاسی غیر دینی که بر پایه سکولاریزم و اومانیسم استوار است ، پایه مشروعیت و حقانیت حکومت رای مردم است و این خواست ونظر مردم است که از قانون گرفته تا مجریان را مشخص می کند بر این اساس اگر قانونی را مردم خواستند آن قانون مشروع خواهد بود و اگر نخواستند غیر مشروع می باشد همچنین در انتخاب کارگزاران نظام و حاکمان سیاسی اما بر اساس نظام سیاسی اسلامی مشروعیت حکومت برخاسته از خداوند و از ناحیه اوست زیرا بر اساس بینش اسلامی حاکمیت مطلق منحصر به خداوند است وکسی بدون اذن و اجازه او حق تصرف در امور انسانها را ندارد و از آنجا که حکومت مستلزم تصرف در امور انساها است نیازمند اذن و اجازه اوست و براساس آموزه های دینی خداوند این حق را به پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام واگذار نموده است و فقها در عصر غیبت نیز ماذون از طرف امام معصوم در ادراه امور جامعه هستند .( محمد تقی مصباح یزدی ، نظریه سیاسی اسلام ، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره ،ج 2 ص40 )
جایگاه ونقش مردم در نظام اسلامی ؛ در مورد جایگاه و نقش مردم در نظام اسلامی دو دیدگاه کلی وجود دارد در یک دیدگاه که از آن به نظریه انتصاب تعبیر می شود ودیدگاه اکثریت قریب به اتفاق فقها است مشروعیت حکومت الهی است و فقیه جامع الشرایط از جانب امام معصوم علیه السلام به مقام ولایت بر جامعه اسلامی منصوب شده است . این انتصاب الهی است و مردم در مشروعیت آن هیچ نقشی ندارند همان گونه که در مشروعیت ولایت رسول اکرم و امامان معصوم علیهم السلام هیچ نقشی نداشته اند . نقش مردم در این نظریه در حد پذیرش ولایت فقها وفعلیت دادن وکارآمد کردن ولایت وحکومت آنهاست )(شریف لک زائی ، بررسی تطبیقی نظریه های ولایت فقیه ، قم: پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلامی ، 1385، ص 47و49 ) بدین معنا که بدون پذیرش و رای مردم، حکومت اسلامی امکان تحقق خارجی و فعلیت ندارد در عین حال اگر مردم حکومت اسلامی را نپذیرفتند فقیه جامع الشرایط مشروعیت خود را از دست نمی دهد و کماکان مشروع است هر چند به دلیل عدم اقبال مردم و فقدان مقبولیت آنان ، امکان تحقق حکومت اسلامی و تشکیل آن نخواهد بود. این همان تفسیر اولی بود که از جمله شما به دست آمد. (بنابر این نباید تصور شود که چون در این دیدگاه مردم در مشروعیت حکومت دخیل نیستند ، نقش آنان نادیده گرفته شده است . نقش مردم در مقام اثبات و تحقق و اجرا ،چه درباره اصل دین ، چه درباره نبوت ، چه در باره امامت بالاصل ، وچه درباره نصب خاص ، نقش کلیدی است تا چه رسد به ولایت فقیه که نصب عام است . اگر کشور بخواهد اداره شود ، تا مردم نخواهند و حضور نداشته باشند نه نبوت ، نه امامت ، نه نیابت خاص ، نه نیابت عام هیچ یک در خارج متحقق نمی شود . کشور با رای علمی اداره نمی شود و در مقام اجرا ، کار کلیدی در دست مردم است .)( عبد الله جوادی آملی ، ولایت فقیه ولایت فقاهت وعدالت ، قم: مرکز نشر اسرا، 1379، ص 402) دیدگاه دیگر که دیدگاه انتخاب نام گرفته و در میان فقها سابقه نداشته و اندیشمندان اسلامی و ریشه در آموزه های آکادمیک علوم انسانی غربی است، معتقد است که مشروعیت حکومت اسلامی الهی مردمی بوده و مردم یک پایه مشروعیت حکومت اسلامی را تشکیل می دهند .( بر این اساس ولایت فقیه به وسیله انتخاب مردم و با توجه به شرایط چند گانه آن است و شارع مقدس تنها به بیان شرایط حاکم اکتفا کرده و در عصر غیبت ، مردم فقیه دارای شرایط را به حکومت بر می گزینند . این نظریه در واقع به نوعی مردم را محق دانسته و بنابر این مشروعیت در این نظریه وجهه ای دوگانه و به عبارتی الهی – مردمی می یابد .)( شریف لک زائی ، بررسی تطبیقی نظریه های ولایت فقیه ، پیشین ، ص 50و51) براساس این دیدگاه اگر مردم حکومت اسلامی را نپذیرفتند در این صورت حکومت اسلامی هم مقبولیت خود را از دست خواهد داد و هم مشروعیت را چون مردم یک پایه مشروعیت حکومت می باشند . ( برای اطلاع بیشتر ر.ک :ولایت فقیه ، ولایت فقاهت و عدالت ، عبد الله جوادی آملی ، قم: مرکز نشر اسراء 1379، ص 389- 463 - پرسشها وپاسخها ، محمد تقی مصباح یزدی ، قم: موسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی ره ، 1380 ، ج 1،ص 9 - 33 – مفاهیم اساسی نظریه ولایت فقیه ، مصطفی جعفرپیشه فرد ، قم: دبیرخانه مجلس خبرگان ، 1380 ، ص 109- 114) از دیدگاه رهبر معظم انقلاب نیز مشروعیت نظام اسلامی الهی بوده و به نصب از سوی او با واسطه امام معصوم علیه السلام است و اراده و رای مردم در تحقق و عینیت بخشیدن به آن تاثیر گذار است ولی مشروعیتی به نظام اسلامی نمی بخشد . در اینجا به چند نمونه از بیانات ایشان در این باره اشاره می کنیم .( اگر کسی که برای حکومت انتخاب می شود ، از تقوا و عدالت برخوردار نبود، همه مردم هم که بر او اتفاق کنند ، از نظر اسلام این حکومت ، حکومت نامشروعی است .)همچنین ؛ (پایه مشروعیت حکومت فقط رای مردم نیست ، پایه اصلی تقوا و عدالت است ، منتها تقوا و عدالت هم بدون رای و مقبولیت مردم کارایی ندارد ، لذا رای مردم هم لازم است .)( دانشگاه اسلامی و رسالت دانشجوی مسلمان ، مجموعه سخنرانی های مقام معظم رهبری پیرامون دانشگاه و دانشجو ، قم: معارف ، 1382، ج 9 ، ص 143و 144) ( در مردم سالاری دینی و در شریعت الهی این موضوع مطرح است که مردم باید حاکم را بخواهند تا او مورد قبول باشد و حق داشته باشد که حکومت کند . ای کسی که مسلمانی ، چرا رای مردم معتبر است ؟ می گوید چون مسلمانم چون به اسلام اعتقاد دارم و چون در منطق اسلام ، رای مردم بر اساس کرامت انسان پیش خدای متعال معتبر است . در اسلام هیچ ولایتی و حاکمیتی بر انسانها مقبول نیست ، مگر این که خدای متعال مشخص کند ...آن وقتی این ولایت مورد قبول است که شارع آن را تنفیذ کرده باشد و تنفیذ شارع به این است که آن کسی که ولایت را به او می دهیم - در هر مرتبه ای از ولایت - باید اهلیت و صلاحیت یعنی عدالت و تقوا داشته باشد و مردم هم او را بخواهند . این منطق مردم سالاری دینی است که بسیار مستحکم و عمیق است . )( دانشگاه اسلامی و رسالت دانشجوی مسلمان ، پیشین ، ص 145) همچنین فرمودند:(نظام اسلامی بدون تمایل مردم ، بدون رای مردم ، بدون خواست مردم تحقق پیدا نمی کند . امکان عمل پیدا نمی کند .)( بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای مجلس خبرگان ، 9/6/79) همچنین فرمودند : ( بدون آرای مردم ، بدون حضور مردم و بدون تحقق خواست مردم ، خیمه نظام اسلامی ، سرپا نمی شود و نمی ماند.) ( بیانات مقام معظم رهبری در نماز جمعه تهران، 14/3/78)

[1] ید الله مع الجماعه (نهج البلاغه خ 127)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین