در عصر حاضرکدام یک از قدر تهای زیر مهمتر از دیگری است. 1.قدرت نظامی 2. قدرت سیاسی 3. قدرت اقتصادی 4.قدرت اطلاعاتی 5.قدرت مردمی لطفا دلیل برتری هر یک نسبت به دیگری را همتوضیح دهید.
در عصر حاضرکدام یک از قدر تهای زیر مهمتر از دیگری است. 1.قدرت نظامی 2. قدرت سیاسی 3. قدرت اقتصادی 4.قدرت اطلاعاتی 5.قدرت مردمی لطفا دلیل برتری هر یک نسبت به دیگری را همتوضیح دهید. پیش از پرداختن به اولویت بندی هر کدام از جلوه های قدرت که منظور سوال شما می باشد ، ابتدا بهتر است به جایگاه هر کدام از این قدرتها و نقش آنان در جوامع دیروز و امروز نظری بیفکنیم . همانگونه که شاید شما هم بدانید قدرت از جمله مفاهیم علوم اجتماعی است که تعریف واحدی برای آن نشده است . البته تعاریف مختلفی هم که برای قدرت انجام شده است تقریبا مشابه به هم بوده و اندیشمندان سیاسی معتقدند می توان تعریفی کلی و موجز از میان تعاریف به دست داد که فراگیرنده همه تعریفها یا مفاهیم نهفته شده در آنها باشد و بر این اساس در تعریف جامع از قدرت گفته شده است : (توانایی فکری و عملی برای ایجاد شرایط و نتایج مطلوب) (عبدالرحمان عالم ، بنیادهای علم سیاست ، ص90) از طرفی این توانایی از طریق راهکارهای متعددی حاصل می شود که هر کدام جلوه های قدرت تلقی شده و وصف قدرت قرار می گیرند همچون قدرت نظامی ، قدرت اقتصادی ، قدرت اطلاعاتی ، قدرت مردمی و ... . اما در جایابی هر یک از این قدرتها در تغییر وتحولات مهم تاریخ بشری در می یابیم که قدرت نظامی همواره به عنوان مهمترین شیوه برای اثبات برتری و اعمال تغییرات مورد نظر توسط صاحبان قدرت به کار گرفته شده است . تاریخ بشریت از همان ابتدای تاریخ بشر و از زمانی که نخستین خشونت بر علیه فرزندان آدم توسط قابیل نسبت به هابیل رقم خورد شاهد بروز جنگ ها و درگیری های خونینی بوده است که در همه آنها تلاش برای تحمیل سلطه و تحمیل خواست خود بر دیگران به عنوان یک هدف مد نظر بوده است . این رویه همواره در طول تاریخ بشر وجود داشته است و متاسفانه حتی پیشرفت ظاهری بشر و ادعاهای دهن پرکن آن مبنی بر ایجاد تمدن و بشر نوین با فرهنگ نوین هم تاکنون نتوانسته است قدرت نظامی را به عنوان عمده ترین عامل تحمیل خواست و اراده از قاموس ذهنی بشریت پاک نماید و هر چند امروزه تلاش می شود تا از نقش قدرت نظامی در اعمال اراده ها کاسته شود اما واقعیت این است که این قدرت همچنان با توجیهات مختلف و حتی گاه شبه علمی در حال فعالیت می باشد . در طول تاریخِ روابط بین‌الملل تا پایان جنگ سرد، کاربرد قدرت نظامی همیشه شیوه‌ی غالب و جاافتاده‌ی قدرتمندان جهان بود برای اعمال نفوذ و تحمیل اراده‌شان بر دیگران. طبعاً کشورهایی مانند بریتانیا در قرن نوزدهم و ایالات متحده‌ی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم که از این حیث بر همتایان خود برتری داشتند، همواره از بیشترین ظرفیت برای تصاحب جایگاه هژمونی برخوردار بودند. در دوران جنگ سرد به دلیل سیطره‌ی نگرش رئالیستی بر فضای ادبیات روابط بین‌الملل، صاحب‌نظران برای مشروع و طبیعی و اجتناب‌ناپذیر جلوه دادن کاربرد قدرت نظامی با هدف تأمین نظم و امنیت، به ارائه‌ی توجیهاتی علمی پرداختند. آنان همچنین دستور کار سیاست جهانی را حول محور موضوعات حادِ نظامی-امنیتی تنظیم کردند. (روح‌الأمین سعیدی, پژوهشگر و دانشجوی دکتری روابط بین‌الملل دانشگاه تهران,مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی به نقل از سایت siasi.porsemani.ir) قدرت اقتصادی نیز همواره در طول تاریخ به عنوان یک قدرت مهم و تاثیر گذار مطرح بوده است . اهمیت قدرت اقتصادی همواره به دلیل نقشی بوده است که اقتصاد در زمینه سازی سایر قدرت ها از جمله قدرت سیاسی داشته است . البته در این میان برخی اندیشه ها از جمله اندیشه های مارکسیستی ، در زمینه قدرت اقتصادی و نقش آن در تحولات عالم بشری ، بسیار افراط کرده و با زیربنا قرار دادن اقتصاد ، هر گونه تحول و تغییری در عالم بشری و حتی اموری همچون فرهنگ و دین را را تابعی از امور اقتصادی همچون ابزار تولید دانسته اند . اما فارغ از این دیدگاه بسیار افراطی ، در این مساله شکی وجود ندارد که قدرت اقتصادی زمینه ساز بسیاری از قدرت ها بوده است فلذا استعمارگران کهن و مدرن نیز با توجه به همین مطلب همواره تلاش کرده اند تا قدرت اقتصادی را در کنار قدرت نظامی و سیاسی خود در مسیر تحمیل بر ملت ها به کار گیرند . در جریان تحولات بین المللی ، قدرت اقتصادی نقش دو جانبه ای را ایفا کرده است . چراکه گاه خود به هدف سلطه طلبان و قدرتمندان جهان تبدیل شده است و گاه به ابزاری برای اعمال قدرتهای دیگر از جمله قدرت سیاسی و نظامی و اقتصادی تبدیل شده است . همین مساله در فضای داخلی کشورها نیز مشهود بوده و قدرت اقتصادی گاه به عنوان یک هدف مد نظر قرار می گیرد و گاه به عنوان یک زمینه برای اعمال قدرتهای دیگر (به ویژه قدرت سیاسی در مورد فضای داخلی) و البته در موارد فراوانی ، هم در فضای داخلی و هم فضای بین المللی ، قدرت اقتصادی هم ابزار و پیش زمینه اعمال قدرت های دیگر قرار می گیرد و هم قدرتهای دیگر واسطه ای برای حصول قدرت اقتصادی بیشتر می گردد که در نتیجه قدرت اقتصادی به تکثیر و رشد تصاعدی قدرت اقتصادی منجر می گردد . همانگونه که گفتیم قدرت نظامی همواره مهمترین قدرت مطرح و مورد استفاده در معادلات بین المللی در دوران جنگ سرد بود و اگر همان شرایط تا امروز نیز ادامه می‌یافت، بی‌تردید ایالات متحده اکنون در نبود اتحاد جماهیر شوروی و با اتکا بر توانمندی‌های عظیم نظامی خود، هژمون بدون ‌چون‌و‌چرای محیط بین‌الملل به شمار می‌رفت، ولی مانع بزرگ فراروی این بازیگر ابرقدرت، این است که متعاقب پایان عصر جنگ سرد و قدم گذاشتنِ بازیگران به فرایند جهانی شدن، تغییرات اساسیِ فراوانی در سطوح گوناگون نظام جهانی پدید آمد ولذا دستور کار، قواعد و شیوه‌های بازی را به‌کلی متحول ساخت. در نتیجه‌ی تغییرات مذکور، ما امروز در دنیایی روزگار می‌گذرانیم که پرشتاب به سوی یک فضای چندجانبه‌گرا با اولویت یافتن نقش اقتصاد در معادلات بازیگران و نیز گذار از امنیت وجودی به امنیت رفاهی سیر می‌کند. نظامی‌گری دیگر همچون گذشته مجالی برای عرض اندام ندارد. به عبارت دیگر، در جهان جهانی‌شده‌ی کنونی که شاهد تعمیق روزافزونِ وابستگی متقابل میان بازیگران کشوری و غیر کشوری در شبکه‌ای پیچیده از اندرکنش‌ها با صبغه‌ی اقتصادی و تجاری هستیم، محیط جهانی برای هضم ماجراجویی‌های نظامی و إعمال قدرت به شیوه‌ی جنگ سرد، بسیار تنگ و ضیغ به نظر می‌رسد. امروزه توزیع منابع قدرت در موضوعات مختلف عمیقاً تغییر کرده و شرایط کنونی به هیچ وجه استفاده‌ی صِرف از ابزارها و اهرم‌های نظامی را در سطح وسیع برنمی‌تابد.(همان) قدرت سیاسی نیز همواره یکی از مهمترین قدرتهای مطرح در طول تاریخ بشری بوده است و به عنوان بستر پایداری قدرت ها مطرح بوده است . به این معنا که قدرت های دیگر همچون قدرت نظامی اگر چه ممکن است به ایجاد شرایط و نتایج مطلوب در کوتاه مدت کمک نمایند اما هیچ کدام از این قدرتها پایدار نیستند و برای پایداری نیازمند چیز دیگری هستند که همان قدرت سیاسی می باشد و در این میان حتی قدرت نظامی نیز برای بقای خود مجبور است تبدیل به قدرت سیاسی گردد . فلذا در طول تاریخ بشری ، کشورهای مهاجم پس از اشغال یک کشور به تغییر دولت و روی کار آوردن حاکم سیاسی اقدام می کردند و یا در تاریخ معاصر ، به دنبال کودتای نظامی ، کودتاگران فورا دست به تشکیل حکومت می زنند و در واقع اگر چه حتی ممکن است اعمال قدرت نظامی آنها بیشتر از اعمال قدرت سیاسی باشد اما تلاش می کنند تا قدرت سیاسی را جلوه دار تر از قدرت نظامی نشان دهند . قدرت اقتصادی نیز همواره با قدرت سیاسی گره خورده است و امروزه بیش از هر زمان دیگری برای اعمال قدرت سیاسی به کار گرفته می شود که موضوع تحریم اقتصادی کشورها که امروزه به عنوان یک ابزار پر سر و صدا در جهت اعمال اراده قدرت های جهانی به کار گرفته می شود در راستای همین نقش آفرینی اقتصاد در کاهش و افزایش قدرت سیاسی صورت می پذیرد . قدرت اطلاعاتی نیز به دو معنا می تواند مد نظر قرار گیرد : نخست به معنای رسانه ای آن یعنی اطلاعات به معنای آنچه به فناوری های اطلاعاتی موسوم بوده ، هم باعث آگاهی بخشی عمومی مردم می گردد و هم فرایند ارتباطات را در جهان سریعتر و گسترده تر می سازد و دوم به معنای توانایی های اطلاعاتی یک حکومت که در مفهوم دوم معنای امنیتی پیدا می کند که قدرت اطلاعاتی به هر دو معنا به عنوان جلوه های مهم قدرت در زمان حاضر مورد استفاده قرار می گیرد . البته در میان این دو تفسیر از قدرت اطلاعاتی ، قدرت به معنای اول آن در گذشته کمتر مد نظر بوده و امروزه بیشتر از گذشته مد نظر قرار می گیرد و این نقش آفرینی در دوران معاصر به اندازه ای مهم و حیاتی است که به نظر آلوین تافلر در تمدن جدیدی که او نامش را تمدن موج سوم نهاده است، قدرت جای خود را به برتری اطلاعات می‌دهد. به باور وی، به طور کلی بشر دارای سه ابر تمدن بوده و هست: موج اول کشاورزی، موج دوم صنعتی و موج سوم که او آن را به صورت مجمع الجزایری در جهان و عمدتا در آمریکا و ژاپن و اروپای غربی می‌بیند و آن را ابر تمدن فراصنعتی یا اطلاعاتی می‌داند و این در واقع همان پست مدرنیته است. آنچه در نوشته‌های تافلر به چشم می‌خورد، تأکید هر چه بیشتر بر فردیت است به نحوی که به فردیت محض میل می‌کند. مثلا به نظر وی کارگر موج سومی، کارگری متخصص، خلاق و مستقل خواهد بود، به نحوی که بتواند در کالاهای تولیدی تغییرات ابتکاری خود را بدهد. برنامه‌گزاری شرکت‌های موج سومی نه دیوان‌سالارانه و هرمی، بلکه باز و گسترده و غیرمستبدانه و نامتمرکز خواهد بود. بسیاری از مردم به جای کار درکارخانه‌ها و شرکت‌ها، در منزل می‌مانند و از طریق اینترنت کار می‌کنند. دانش‌آموزان در خانه و هر یک به نحو دلخواه خود تحصیل خواهند کرد. سفارش ابتکاری کالای دلخواه با ویژگی‌های دلخواه هر شحص توسط اینترنت از درون خانه‌ها به شرکت‌ها سفارش داده می‌شود و در منزل تحویل گرفته خواهد شد. صنایع بزرگ مبتنی بر قدرت خشن و انبوه سرمایه، جای خود را به صنایع کوچک هوشمند و کارآمد و انعطاف‌پذیر خواهند داد. ... بر وسایل سمعی و بصری (صوتی و تصویری) فوق‌العاده پیشرفته، اطلاعات‌بر و انعطاف‌پذیر و کارآمد تأکیدی اساسی خواهد شد. رأی دادن و مشارکت سیاسی مستقیماً و از طریق اینترنت صورت می‌گیرد. ابزارهای خشونت و کشتار به شکلی بسیار هوشمند و دقیق و کارآمد و متنوع ساخته و استفاده می‌شود به گونه‌ای که کمترین خطا و ضایعات جانبی (غیرهدفمند) را داشته باشد. سازمانهای ماتریسی و انعطاف‌پذیر و مبتنی بر هوشمندی خلاقانه جای سازمان‌های هرمی و یکپارچه و دیوان‌سالار انعطاف‌پذیر را می‌گیرند. انتقال ایده‌ها و اطلاعات هرچه شتابنده‌تر و سرعت تغییر و تطبیق هر چه بیشتر خواهد شد و تصمیم‌های در جریان پروسه (در مقابل تصمیم‌گیری راکد مقطعی) و انجام به موقع کار و رقابت مبتنی بر زمان و مهندسی هم‌زمان (به جای مهندسی کند گام به گام) مبنای کارهای اقتصادی خواهد شد. مرزهای ملی نرم و انعطاف‌پذیر و قدرت تأثیرگذاری فرد بر جوامع و دولتها به اشکال مختلف (از جمله تروریسم) بسیار زیاد خواهد شد. انسجام سیستم‌ها پیشرفته‌تر و مدیریت‌ها عالمانه‌تر و زیرساخت‌های اطلاعاتی ماهواره‌ای بسیار منسجم و یکپارچه خواهد بود.(مصطفی امه طلب ، غفلت غربی و بیداری اسلامی دو حرکت متعارض در جهان کنونی، فصلنامه پانزده خرداد ، شماره 12 ، به نقل از بخش مقالات پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری http://farsi.khamenei.ir/others-article?id=10225) قدرت اطلاعاتی در معنای دوم نیز از جلوه های مهم قدرت می باشد که همواره در طول تاریخ بشری مد نظر بوده است و در اسلام نیز بهره گیری از آن را شاهد بوده ایم . سابقه استفاده از قدرت اطلاعاتی در اسلام : لزوم سازمانهای اطلاعاتی در روایات اسلامی و تواریخ، بازتاب گسترده‌ای دارد و از مطالعة آنها به خوبی می‌توان به این حقیقت پی برد که حکومت اسلامی نباید از این مسألة مهم غافل بماند و باید در دو بخش، فعالیت وسیع و حساب شده‌ای داشته‌ باشد از تحرّکات نظامی و سیاسی و اقتصادی دشمن که به نحوی با سرنوشت مسلمانان ارتباط دارد آگاه باشد و هم فعالیتهای جاسوسی دشمنان را که می‌خواهند با عمال نفوذی خود، اسرار محرمانه را بربایند به مقابله برخیزد، نمونه‌ای از این روایات و نقلهای تاریخی را ذیلاً از نظر می‌گذرانیم: در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا(ع) می‌خوانیم: (کانَ رَسُولُ اللهِ(ص) اِذا بَعَثَ جَیْشاً فَاَتَّهمَ اَمیراً، بَعَثَ مَعَهُمْ مِنْ ثُقاتِه مَن یَتَجَسَّسُ خَبَره؛ (وسائل الشیعه 11/44) رسول خدا هنگامی که لشکری را می‌فرستاد و امیری بر آنها می‌گماشت که از جهتی ممکن بود مورد اتهام واقع شود، همراه او یکی از افراد مورد اعتماد را می‌فرستاد تا اخبار و احوال او را به وی گزارش دهد). نامه‌های نهج‌البلاغه به خوبی نشان می‌دهد که دستگاه اطلاعاتی علی(ع) مسائل را در سراسر کشور اسلامی تحت نظر داشتند، از جمله در (فرمان معروف مالک اشتر) در مورد نظارت بازرسان مخفی بر چگونگی کار عمّال و کارگزاران دولت می‌خوانیم: (وَ ابْعَثِ الْعُیُونَ مِنْ اَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفاءِ عَلَیْهِمْ فَاِنَّ تَعاهُدَکَ فِی السِّرِّ لِاُمُورِهِمْ حَدْودَة لَهُمْ عَلَی الاِسْتِعْمالِ الاَمانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِیَّةِ؛ مأموران مخفی از میان افراد راستگو و باوفا، برای بررسی وضع کارگزاران حکومت مبعوث کن و اعمال آنان را زیر نظر بگیر، زیرا بازرسی مداوم و پنهانی سبب می‌شود که آنها به امانت داری و مدارا کردن به زیر دستان ترغیب شوند!). البته این یکی از بخشهای کار مأموران اطلاعاتی است که نسبت به داخل حکومت و کارگزاران دولت کار اطلاعاتی انجام می‌دهند. آن حضرت در نامة دیگری که به فرماندار مکّه (قثم بن عباس)، برادر عبدالله بن عباس، می‌نویسد: (اَمّا بَعْدُ فَاِنَّ عَیْنی بِالْمَغْرِبِ کَتَبَ اِلیَّ یُعْلِمُنی اَنَّهُ وَجِّهَ اِلَی الْمَوْسِمِ اُناس مِنْ اَهْلِ الشّامِ اَلْعُمیُّ الْقُلُوبِ الصُّمِّ الاَسْماعِ الکُمهِ الاَبْصارِ اَلَّذینَ یَلْبِسُونَ الحَقَّ بِالباطلِ وَ یُطیعُونَ المَخلُوقَ فی مَعْصیَتِهِ لخالِقِ … فاَقِمْ عَلی ما فی یَدَیْکَ عَلی ما فی یَدَیْکَ قیامَ الحازِمِ الصَّلیبِ؛ (نهج البلاغه، نامه 33) مأمور مخفی اطلاعاتی من در مغرب (شام) برایم نوشته است که گروهی از مردم (از سوی معاویه) به سوی حج گسیل شده‌اند، گروهی کور دل و ناشنوا و کور دیده که حق را با باطل مشوب می‌سازند و در طریق نافرمانی خالق، اطاعت مخلوق می‌کنند ... با توجه به این معنی مراقب مسئولیت خویش باش و به وظایف خود قیام کن، قیام انسان دور اندیش و نیرومند!). پیام قرآن ج 10، حضرت آیت الله مکارم شیرازی و سایر همکاران به نقل از سایت تبیان قدرت مردمی : قدرت مردمی نیز اگر چه در گذشته تاریخ بشری کمتر مورد توجه قرار گرفته است و عمده ترین نقطه اتکاهای حکومت ها و قدرتها به قدرت نظامی واقتصادی بوده است و حتی قدرت سیاسی نیز از طرقی غیر از قدرت مردم به دست می آمد اما در دوران جدید ، قدرت مردمی به عنوان یک قدرت اثر گذار در معادلات داخلی و جهانی کشورها مطرح شده است و بشر مدرن ، حداقل به لحاظ تئوریک امروزه در قبال تفریط گذشته خود روی به افراط در این زمینه پرداخته و کار را به جایی رسانده است که منشا مشروعیت را هم مردم و قدرت ناشی از آن می داند . البته در مقام عمل ، باز هم قدرت مردم همچنان مظلومیت خود را حفظ کرده است و بازیگران جهانی هر چند بیشترین ادعاها را در تلاش برای تحقق قدرت مردمی داشته اند اما در عمل بیش از آنکه به قدرت مردمی اتکا داشته باشند به تحمیل اراده های خود حتی با استفاده از ابزارهای نظامی ، اقتصادی و سیاسی خود پرداخته اند . آنان در کشورهای خود تلاش می کنند تا قدرت مردمی را با استفاده از ابزارهایی همچون پول و رسانه ها و ... درست نماید نه آنکه از قدرت موجود استفاده نمایند فلذا در پس ظاهر قدرت مردمی این کشورها ، قدرت اقتصادی و سیاسی گروه هایی خاص به اعمال اراده خود می پردازند . در کشورهای دیگر نیز در صورتی که قدرت ملت ها با قدرتهای آنان همراستا نباشد تا حد توان مانع از تحقق خواست و اراده ملت ها می گردند که برخی نمونه های آن را در حمایت از دیکتاتورهای منطقه از سوی این قدرتها و تلاش برای تحمیل اراده های خود بر مردم حتی پس از برخی پیروزی های مردمی در برخی انقلابهای عربی منطقه مشاهده می نماییم . جمع بندی : پس از مشخص شدن جایگاه هر کدام از قدرت های مذکور ، در بیان اولویت بندی هر کدام از این قدرتها باید بگوییم که به نظر ما اولا امروزه کلیه این مظاهر قدرت برای روند رشد یک کشور لازم است و نمی توان هیچ کدام از آنها را به بهانه تقویت دیگری تضعیف یا حذف نمود . و روند توسعه همه جانبه یک کشور مستلزم بهره مندی از کلیه این قدرت ها به صورت یکسان و هماهنگ می باشد و به لحاظ عملیاتی نیز با مروری به دیدگاه مقام معظم رهبری و به ویژه در ابلاغ سیاست های کلی برنامه پنجم توسعه نیز در می یابیم که ایشان نیز تمامی موارد مذکور را به عنوان بخش هایی که باید به صورت توامان مورد لحاظ قرار گیرد مطرح نموده اند . (رک : http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=16993) ثانیا به اعتقاد ما امروزه در شرایط جدید جهانی و ضمن اعتقاد به اهمیت هر یک از انواع قدرت ، آنچه که بیش از نوع قدرت اهمیت دارد نحوه اعمال قدرت می باشد که می تواند در ادامه مشخص کننده اهمیت برخی از انواع قدرت نسبت به انواع دیگر نیز باشد . بر این اساس گفته می شود امروزه قدرت بر اساس نوع اعمال آن به دو نوع قدرت سخت و قدرت نرم تقسیم می شود . قدرت در چهره جدید خود لزوماً آشکار نمی‌باشد، با فرهنگ و اندیشه آمیخته شده و در نظریه‌های جدید عمدتاً ماهیت نرم‌افزارانه پیدا نموده است. این رویکرد برخلاف نگرش سنتی است که عمدتاً رویکردهای سخت‌افزارانه به ویژه با تأکید بر بعد نظامی و اقتصادی شکل می‌گرفت. صحنه روابط بین‌الملل، صحنه رویارویی قدرت است. سرنوشت کشورها تابع میزان تولید و گسترش قدرت و میزان تأثیرگذاری بر حریف است. به طور طبیعی کشوری می‌تواند اهداف و مقاصد ملی خود را پیش ببرد که قدرت بیشتری را به صحنه بیاورد و به بهترین روش، قدرت حریف را تضعیف نماید. قدرت ملی شامل قدرت نظامی، سیاسی، اقتصادی، اطلاعاتی، فرهنگی، تبلیغی و... است. در حال حاضر، برجسته‌ترین مظهر و نمود قدرت ملی، قدرت فرهنگی به معنای عام و قدرت روانی‌‌تبلیغی به معنای خاص است که بازیگران در صحنه روابط بین‌الملل تلاش می‌کنند این بعد قدرت را که ما در این مقاله به عنوان قدرت نرم معرفی نموده‌ایم، افزایش و گسترش داده و با استفاده از این وجه قدرت، بر سایر بازیگران تأثیر گذاشته و آنها را از میدان رقابت خارج ‌سازند. ویژگی این وجه از قدرت، با مفهوم اقناع و رضایت‌مندی همراه است. ( علیمحمد نائینی ، تهدید نرم، ابعاد و ویژگی‌ها ، فصلنامه عملیات روانی به نقل از بخش مقالات پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری http://farsi.khamenei.ir/others-article?id=9906) بنابر این امروزه به نظر می رسد که با برجسته تر شدن قدرت نرم ، نقش قدرت فرهنگی بیشتر از هر گونه قدرت دیگری برجسته تر شده است و این قدرت امروزه تعیین کننده میزان سایر قدرتها و حتی قدرت نظامی و سیاسی یک جامعه نیز می گردد . به عبارتی با استفاده از قدرت فرهنگی می توان جامعه ای را متقاعد کرد که به عنوان مثال نیازی به قدرت نظامی ندارد و یا مسیر پیشرفت وشکوفایی آن حرکت در مسیر اقتصادی ای می باشد که این قدرتها خود تعیین می کنند و با به دست آمدن نتیجه های دلخواه همچون تبدیل شدن یک کشور به کشور تک محصول و عدم خودکفایی در زمینه اقتصاد و یا محصولات دفاعی و ... زمینه برای سلطه نظامی و یا سیاسی در موارد مقتضی فراهم خواهد شد . پرسشگر محترم امیدواریم این مطالب پاسخگوی ذهن پرسشگر شما بوده باشد . در پایان ضمن تشکر مجدد از تماس شما با این مرکز در صورتی که همچنان ابهامی داشته باشیدلطفا با بیان دقیق وموردی ابهام ما را در پاسخ رسانی هر چه دقیقتر یاری فرمایید .
عنوان سوال:

در عصر حاضرکدام یک از قدر تهای زیر مهمتر از دیگری است. 1.قدرت نظامی 2. قدرت سیاسی 3. قدرت اقتصادی 4.قدرت اطلاعاتی 5.قدرت مردمی لطفا دلیل برتری هر یک نسبت به دیگری را همتوضیح دهید.


پاسخ:

در عصر حاضرکدام یک از قدر تهای زیر مهمتر از دیگری است. 1.قدرت نظامی 2. قدرت سیاسی 3. قدرت اقتصادی 4.قدرت اطلاعاتی 5.قدرت مردمی لطفا دلیل برتری هر یک نسبت به دیگری را همتوضیح دهید.

پیش از پرداختن به اولویت بندی هر کدام از جلوه های قدرت که منظور سوال شما می باشد ، ابتدا بهتر است به جایگاه هر کدام از این قدرتها و نقش آنان در جوامع دیروز و امروز نظری بیفکنیم .
همانگونه که شاید شما هم بدانید قدرت از جمله مفاهیم علوم اجتماعی است که تعریف واحدی برای آن نشده است . البته تعاریف مختلفی هم که برای قدرت انجام شده است تقریبا مشابه به هم بوده و اندیشمندان سیاسی معتقدند می توان تعریفی کلی و موجز از میان تعاریف به دست داد که فراگیرنده همه تعریفها یا مفاهیم نهفته شده در آنها باشد و بر این اساس در تعریف جامع از قدرت گفته شده است : (توانایی فکری و عملی برای ایجاد شرایط و نتایج مطلوب) (عبدالرحمان عالم ، بنیادهای علم سیاست ، ص90)
از طرفی این توانایی از طریق راهکارهای متعددی حاصل می شود که هر کدام جلوه های قدرت تلقی شده و وصف قدرت قرار می گیرند همچون قدرت نظامی ، قدرت اقتصادی ، قدرت اطلاعاتی ، قدرت مردمی و ... .
اما در جایابی هر یک از این قدرتها در تغییر وتحولات مهم تاریخ بشری در می یابیم که قدرت نظامی همواره به عنوان مهمترین شیوه برای اثبات برتری و اعمال تغییرات مورد نظر توسط صاحبان قدرت به کار گرفته شده است . تاریخ بشریت از همان ابتدای تاریخ بشر و از زمانی که نخستین خشونت بر علیه فرزندان آدم توسط قابیل نسبت به هابیل رقم خورد شاهد بروز جنگ ها و درگیری های خونینی بوده است که در همه آنها تلاش برای تحمیل سلطه و تحمیل خواست خود بر دیگران به عنوان یک هدف مد نظر بوده است . این رویه همواره در طول تاریخ بشر وجود داشته است و متاسفانه حتی پیشرفت ظاهری بشر و ادعاهای دهن پرکن آن مبنی بر ایجاد تمدن و بشر نوین با فرهنگ نوین هم تاکنون نتوانسته است قدرت نظامی را به عنوان عمده ترین عامل تحمیل خواست و اراده از قاموس ذهنی بشریت پاک نماید و هر چند امروزه تلاش می شود تا از نقش قدرت نظامی در اعمال اراده ها کاسته شود اما واقعیت این است که این قدرت همچنان با توجیهات مختلف و حتی گاه شبه علمی در حال فعالیت می باشد .
در طول تاریخِ روابط بین‌الملل تا پایان جنگ سرد، کاربرد قدرت نظامی همیشه شیوه‌ی غالب و جاافتاده‌ی قدرتمندان جهان بود برای اعمال نفوذ و تحمیل اراده‌شان بر دیگران. طبعاً کشورهایی مانند بریتانیا در قرن نوزدهم و ایالات متحده‌ی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم که از این حیث بر همتایان خود برتری داشتند، همواره از بیشترین ظرفیت برای تصاحب جایگاه هژمونی برخوردار بودند.
در دوران جنگ سرد به دلیل سیطره‌ی نگرش رئالیستی بر فضای ادبیات روابط بین‌الملل، صاحب‌نظران برای مشروع و طبیعی و اجتناب‌ناپذیر جلوه دادن کاربرد قدرت نظامی با هدف تأمین نظم و امنیت، به ارائه‌ی توجیهاتی علمی پرداختند. آنان همچنین دستور کار سیاست جهانی را حول محور موضوعات حادِ نظامی-امنیتی تنظیم کردند. (روح‌الأمین سعیدی, پژوهشگر و دانشجوی دکتری روابط بین‌الملل دانشگاه تهران,مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی به نقل از سایت siasi.porsemani.ir)
قدرت اقتصادی نیز همواره در طول تاریخ به عنوان یک قدرت مهم و تاثیر گذار مطرح بوده است . اهمیت قدرت اقتصادی همواره به دلیل نقشی بوده است که اقتصاد در زمینه سازی سایر قدرت ها از جمله قدرت سیاسی داشته است . البته در این میان برخی اندیشه ها از جمله اندیشه های مارکسیستی ، در زمینه قدرت اقتصادی و نقش آن در تحولات عالم بشری ، بسیار افراط کرده و با زیربنا قرار دادن اقتصاد ، هر گونه تحول و تغییری در عالم بشری و حتی اموری همچون فرهنگ و دین را را تابعی از امور اقتصادی همچون ابزار تولید دانسته اند . اما فارغ از این دیدگاه بسیار افراطی ، در این مساله شکی وجود ندارد که قدرت اقتصادی زمینه ساز بسیاری از قدرت ها بوده است فلذا استعمارگران کهن و مدرن نیز با توجه به همین مطلب همواره تلاش کرده اند تا قدرت اقتصادی را در کنار قدرت نظامی و سیاسی خود در مسیر تحمیل بر ملت ها به کار گیرند . در جریان تحولات بین المللی ، قدرت اقتصادی نقش دو جانبه ای را ایفا کرده است . چراکه گاه خود به هدف سلطه طلبان و قدرتمندان جهان تبدیل شده است و گاه به ابزاری برای اعمال قدرتهای دیگر از جمله قدرت سیاسی و نظامی و اقتصادی تبدیل شده است . همین مساله در فضای داخلی کشورها نیز مشهود بوده و قدرت اقتصادی گاه به عنوان یک هدف مد نظر قرار می گیرد و گاه به عنوان یک زمینه برای اعمال قدرتهای دیگر (به ویژه قدرت سیاسی در مورد فضای داخلی) و البته در موارد فراوانی ، هم در فضای داخلی و هم فضای بین المللی ، قدرت اقتصادی هم ابزار و پیش زمینه اعمال قدرت های دیگر قرار می گیرد و هم قدرتهای دیگر واسطه ای برای حصول قدرت اقتصادی بیشتر می گردد که در نتیجه قدرت اقتصادی به تکثیر و رشد تصاعدی قدرت اقتصادی منجر می گردد .
همانگونه که گفتیم قدرت نظامی همواره مهمترین قدرت مطرح و مورد استفاده در معادلات بین المللی در دوران جنگ سرد بود و اگر همان شرایط تا امروز نیز ادامه می‌یافت، بی‌تردید ایالات متحده اکنون در نبود اتحاد جماهیر شوروی و با اتکا بر توانمندی‌های عظیم نظامی خود، هژمون بدون ‌چون‌و‌چرای محیط بین‌الملل به شمار می‌رفت، ولی مانع بزرگ فراروی این بازیگر ابرقدرت، این است که متعاقب پایان عصر جنگ سرد و قدم گذاشتنِ بازیگران به فرایند جهانی شدن، تغییرات اساسیِ فراوانی در سطوح گوناگون نظام جهانی پدید آمد ولذا دستور کار، قواعد و شیوه‌های بازی را به‌کلی متحول ساخت.
در نتیجه‌ی تغییرات مذکور، ما امروز در دنیایی روزگار می‌گذرانیم که پرشتاب به سوی یک فضای چندجانبه‌گرا با اولویت یافتن نقش اقتصاد در معادلات بازیگران و نیز گذار از امنیت وجودی به امنیت رفاهی سیر می‌کند. نظامی‌گری دیگر همچون گذشته مجالی برای عرض اندام ندارد. به عبارت دیگر، در جهان جهانی‌شده‌ی کنونی که شاهد تعمیق روزافزونِ وابستگی متقابل میان بازیگران کشوری و غیر کشوری در شبکه‌ای پیچیده از اندرکنش‌ها با صبغه‌ی اقتصادی و تجاری هستیم، محیط جهانی برای هضم ماجراجویی‌های نظامی و إعمال قدرت به شیوه‌ی جنگ سرد، بسیار تنگ و ضیغ به نظر می‌رسد. امروزه توزیع منابع قدرت در موضوعات مختلف عمیقاً تغییر کرده و شرایط کنونی به هیچ وجه استفاده‌ی صِرف از ابزارها و اهرم‌های نظامی را در سطح وسیع برنمی‌تابد.(همان)
قدرت سیاسی نیز همواره یکی از مهمترین قدرتهای مطرح در طول تاریخ بشری بوده است و به عنوان بستر پایداری قدرت ها مطرح بوده است . به این معنا که قدرت های دیگر همچون قدرت نظامی اگر چه ممکن است به ایجاد شرایط و نتایج مطلوب در کوتاه مدت کمک نمایند اما هیچ کدام از این قدرتها پایدار نیستند و برای پایداری نیازمند چیز دیگری هستند که همان قدرت سیاسی می باشد و در این میان حتی قدرت نظامی نیز برای بقای خود مجبور است تبدیل به قدرت سیاسی گردد . فلذا در طول تاریخ بشری ، کشورهای مهاجم پس از اشغال یک کشور به تغییر دولت و روی کار آوردن حاکم سیاسی اقدام می کردند و یا در تاریخ معاصر ، به دنبال کودتای نظامی ، کودتاگران فورا دست به تشکیل حکومت می زنند و در واقع اگر چه حتی ممکن است اعمال قدرت نظامی آنها بیشتر از اعمال قدرت سیاسی باشد اما تلاش می کنند تا قدرت سیاسی را جلوه دار تر از قدرت نظامی نشان دهند .
قدرت اقتصادی نیز همواره با قدرت سیاسی گره خورده است و امروزه بیش از هر زمان دیگری برای اعمال قدرت سیاسی به کار گرفته می شود که موضوع تحریم اقتصادی کشورها که امروزه به عنوان یک ابزار پر سر و صدا در جهت اعمال اراده قدرت های جهانی به کار گرفته می شود در راستای همین نقش آفرینی اقتصاد در کاهش و افزایش قدرت سیاسی صورت می پذیرد .
قدرت اطلاعاتی نیز به دو معنا می تواند مد نظر قرار گیرد : نخست به معنای رسانه ای آن یعنی اطلاعات به معنای آنچه به فناوری های اطلاعاتی موسوم بوده ، هم باعث آگاهی بخشی عمومی مردم می گردد و هم فرایند ارتباطات را در جهان سریعتر و گسترده تر می سازد و دوم به معنای توانایی های اطلاعاتی یک حکومت که در مفهوم دوم معنای امنیتی پیدا می کند که قدرت اطلاعاتی به هر دو معنا به عنوان جلوه های مهم قدرت در زمان حاضر مورد استفاده قرار می گیرد . البته در میان این دو تفسیر از قدرت اطلاعاتی ، قدرت به معنای اول آن در گذشته کمتر مد نظر بوده و امروزه بیشتر از گذشته مد نظر قرار می گیرد و این نقش آفرینی در دوران معاصر به اندازه ای مهم و حیاتی است که به نظر آلوین تافلر در تمدن جدیدی که او نامش را تمدن موج سوم نهاده است، قدرت جای خود را به برتری اطلاعات می‌دهد. به باور وی، به طور کلی بشر دارای سه ابر تمدن بوده و هست: موج اول کشاورزی، موج دوم صنعتی و موج سوم که او آن را به صورت مجمع الجزایری در جهان و عمدتا در آمریکا و ژاپن و اروپای غربی می‌بیند و آن را ابر تمدن فراصنعتی یا اطلاعاتی می‌داند و این در واقع همان پست مدرنیته است. آنچه در نوشته‌های تافلر به چشم می‌خورد، تأکید هر چه بیشتر بر فردیت است به نحوی که به فردیت محض میل می‌کند. مثلا به نظر وی کارگر موج سومی، کارگری متخصص، خلاق و مستقل خواهد بود، به نحوی که بتواند در کالاهای تولیدی تغییرات ابتکاری خود را بدهد. برنامه‌گزاری شرکت‌های موج سومی نه دیوان‌سالارانه و هرمی، بلکه باز و گسترده و غیرمستبدانه و نامتمرکز خواهد بود. بسیاری از مردم به جای کار درکارخانه‌ها و شرکت‌ها، در منزل می‌مانند و از طریق اینترنت کار می‌کنند. دانش‌آموزان در خانه و هر یک به نحو دلخواه خود تحصیل خواهند کرد. سفارش ابتکاری کالای دلخواه با ویژگی‌های دلخواه هر شحص توسط اینترنت از درون خانه‌ها به شرکت‌ها سفارش داده می‌شود و در منزل تحویل گرفته خواهد شد. صنایع بزرگ مبتنی بر قدرت خشن و انبوه سرمایه، جای خود را به صنایع کوچک هوشمند و کارآمد و انعطاف‌پذیر خواهند داد. ... بر وسایل سمعی و بصری (صوتی و تصویری) فوق‌العاده پیشرفته، اطلاعات‌بر و انعطاف‌پذیر و کارآمد تأکیدی اساسی خواهد شد. رأی دادن و مشارکت سیاسی مستقیماً و از طریق اینترنت صورت می‌گیرد. ابزارهای خشونت و کشتار به شکلی بسیار هوشمند و دقیق و کارآمد و متنوع ساخته و استفاده می‌شود به گونه‌ای که کمترین خطا و ضایعات جانبی (غیرهدفمند) را داشته باشد. سازمانهای ماتریسی و انعطاف‌پذیر و مبتنی بر هوشمندی خلاقانه جای سازمان‌های هرمی و یکپارچه و دیوان‌سالار انعطاف‌پذیر را می‌گیرند. انتقال ایده‌ها و اطلاعات هرچه شتابنده‌تر و سرعت تغییر و تطبیق هر چه بیشتر خواهد شد و تصمیم‌های در جریان پروسه (در مقابل تصمیم‌گیری راکد مقطعی) و انجام به موقع کار و رقابت مبتنی بر زمان و مهندسی هم‌زمان (به جای مهندسی کند گام به گام) مبنای کارهای اقتصادی خواهد شد. مرزهای ملی نرم و انعطاف‌پذیر و قدرت تأثیرگذاری فرد بر جوامع و دولتها به اشکال مختلف (از جمله تروریسم) بسیار زیاد خواهد شد. انسجام سیستم‌ها پیشرفته‌تر و مدیریت‌ها عالمانه‌تر و زیرساخت‌های اطلاعاتی ماهواره‌ای بسیار منسجم و یکپارچه خواهد بود.(مصطفی امه طلب ، غفلت غربی و بیداری اسلامی دو حرکت متعارض در جهان کنونی، فصلنامه پانزده خرداد ، شماره 12 ، به نقل از بخش مقالات پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری http://farsi.khamenei.ir/others-article?id=10225)
قدرت اطلاعاتی در معنای دوم نیز از جلوه های مهم قدرت می باشد که همواره در طول تاریخ بشری مد نظر بوده است و در اسلام نیز بهره گیری از آن را شاهد بوده ایم .
سابقه استفاده از قدرت اطلاعاتی در اسلام :
لزوم سازمانهای اطلاعاتی در روایات اسلامی و تواریخ، بازتاب گسترده‌ای دارد و از مطالعة آنها به خوبی می‌توان به این حقیقت پی برد که حکومت اسلامی نباید از این مسألة مهم غافل بماند و باید در دو بخش، فعالیت وسیع و حساب شده‌ای داشته‌ باشد از تحرّکات نظامی و سیاسی و اقتصادی دشمن که به نحوی با سرنوشت مسلمانان ارتباط دارد آگاه باشد و هم فعالیتهای جاسوسی دشمنان را که می‌خواهند با عمال نفوذی خود، اسرار محرمانه را بربایند به مقابله برخیزد، نمونه‌ای از این روایات و نقلهای تاریخی را ذیلاً از نظر می‌گذرانیم: در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا(ع) می‌خوانیم: (کانَ رَسُولُ اللهِ(ص) اِذا بَعَثَ جَیْشاً فَاَتَّهمَ اَمیراً، بَعَثَ مَعَهُمْ مِنْ ثُقاتِه مَن یَتَجَسَّسُ خَبَره؛ (وسائل الشیعه 11/44) رسول خدا هنگامی که لشکری را می‌فرستاد و امیری بر آنها می‌گماشت که از جهتی ممکن بود مورد اتهام واقع شود، همراه او یکی از افراد مورد اعتماد را می‌فرستاد تا اخبار و احوال او را به وی گزارش دهد). نامه‌های نهج‌البلاغه به خوبی نشان می‌دهد که دستگاه اطلاعاتی علی(ع) مسائل را در سراسر کشور اسلامی تحت نظر داشتند، از جمله در (فرمان معروف مالک اشتر) در مورد نظارت بازرسان مخفی بر چگونگی کار عمّال و کارگزاران دولت می‌خوانیم: (وَ ابْعَثِ الْعُیُونَ مِنْ اَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفاءِ عَلَیْهِمْ فَاِنَّ تَعاهُدَکَ فِی السِّرِّ لِاُمُورِهِمْ حَدْودَة لَهُمْ عَلَی الاِسْتِعْمالِ الاَمانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِیَّةِ؛ مأموران مخفی از میان افراد راستگو و باوفا، برای بررسی وضع کارگزاران حکومت مبعوث کن و اعمال آنان را زیر نظر بگیر، زیرا بازرسی مداوم و پنهانی سبب می‌شود که آنها به امانت داری و مدارا کردن به زیر دستان ترغیب شوند!). البته این یکی از بخشهای کار مأموران اطلاعاتی است که نسبت به داخل حکومت و کارگزاران دولت کار اطلاعاتی انجام می‌دهند. آن حضرت در نامة دیگری که به فرماندار مکّه (قثم بن عباس)، برادر عبدالله بن عباس، می‌نویسد: (اَمّا بَعْدُ فَاِنَّ عَیْنی بِالْمَغْرِبِ کَتَبَ اِلیَّ یُعْلِمُنی اَنَّهُ وَجِّهَ اِلَی الْمَوْسِمِ اُناس مِنْ اَهْلِ الشّامِ اَلْعُمیُّ الْقُلُوبِ الصُّمِّ الاَسْماعِ الکُمهِ الاَبْصارِ اَلَّذینَ یَلْبِسُونَ الحَقَّ بِالباطلِ وَ یُطیعُونَ المَخلُوقَ فی مَعْصیَتِهِ لخالِقِ … فاَقِمْ عَلی ما فی یَدَیْکَ عَلی ما فی یَدَیْکَ قیامَ الحازِمِ الصَّلیبِ؛ (نهج البلاغه، نامه 33) مأمور مخفی اطلاعاتی من در مغرب (شام) برایم نوشته است که گروهی از مردم (از سوی معاویه) به سوی حج گسیل شده‌اند، گروهی کور دل و ناشنوا و کور دیده که حق را با باطل مشوب می‌سازند و در طریق نافرمانی خالق، اطاعت مخلوق می‌کنند ... با توجه به این معنی مراقب مسئولیت خویش باش و به وظایف خود قیام کن، قیام انسان دور اندیش و نیرومند!). پیام قرآن ج 10، حضرت آیت الله مکارم شیرازی و سایر همکاران به نقل از سایت تبیان
قدرت مردمی :
قدرت مردمی نیز اگر چه در گذشته تاریخ بشری کمتر مورد توجه قرار گرفته است و عمده ترین نقطه اتکاهای حکومت ها و قدرتها به قدرت نظامی واقتصادی بوده است و حتی قدرت سیاسی نیز از طرقی غیر از قدرت مردم به دست می آمد اما در دوران جدید ، قدرت مردمی به عنوان یک قدرت اثر گذار در معادلات داخلی و جهانی کشورها مطرح شده است و بشر مدرن ، حداقل به لحاظ تئوریک امروزه در قبال تفریط گذشته خود روی به افراط در این زمینه پرداخته و کار را به جایی رسانده است که منشا مشروعیت را هم مردم و قدرت ناشی از آن می داند . البته در مقام عمل ، باز هم قدرت مردم همچنان مظلومیت خود را حفظ کرده است و بازیگران جهانی هر چند بیشترین ادعاها را در تلاش برای تحقق قدرت مردمی داشته اند اما در عمل بیش از آنکه به قدرت مردمی اتکا داشته باشند به تحمیل اراده های خود حتی با استفاده از ابزارهای نظامی ، اقتصادی و سیاسی خود پرداخته اند . آنان در کشورهای خود تلاش می کنند تا قدرت مردمی را با استفاده از ابزارهایی همچون پول و رسانه ها و ... درست نماید نه آنکه از قدرت موجود استفاده نمایند فلذا در پس ظاهر قدرت مردمی این کشورها ، قدرت اقتصادی و سیاسی گروه هایی خاص به اعمال اراده خود می پردازند . در کشورهای دیگر نیز در صورتی که قدرت ملت ها با قدرتهای آنان همراستا نباشد تا حد توان مانع از تحقق خواست و اراده ملت ها می گردند که برخی نمونه های آن را در حمایت از دیکتاتورهای منطقه از سوی این قدرتها و تلاش برای تحمیل اراده های خود بر مردم حتی پس از برخی پیروزی های مردمی در برخی انقلابهای عربی منطقه مشاهده می نماییم .
جمع بندی :
پس از مشخص شدن جایگاه هر کدام از قدرت های مذکور ، در بیان اولویت بندی هر کدام از این قدرتها باید بگوییم که به نظر ما اولا امروزه کلیه این مظاهر قدرت برای روند رشد یک کشور لازم است و نمی توان هیچ کدام از آنها را به بهانه تقویت دیگری تضعیف یا حذف نمود . و روند توسعه همه جانبه یک کشور مستلزم بهره مندی از کلیه این قدرت ها به صورت یکسان و هماهنگ می باشد و به لحاظ عملیاتی نیز با مروری به دیدگاه مقام معظم رهبری و به ویژه در ابلاغ سیاست های کلی برنامه پنجم توسعه نیز در می یابیم که ایشان نیز تمامی موارد مذکور را به عنوان بخش هایی که باید به صورت توامان مورد لحاظ قرار گیرد مطرح نموده اند . (رک : http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=16993)
ثانیا به اعتقاد ما امروزه در شرایط جدید جهانی و ضمن اعتقاد به اهمیت هر یک از انواع قدرت ، آنچه که بیش از نوع قدرت اهمیت دارد نحوه اعمال قدرت می باشد که می تواند در ادامه مشخص کننده اهمیت برخی از انواع قدرت نسبت به انواع دیگر نیز باشد . بر این اساس گفته می شود امروزه قدرت بر اساس نوع اعمال آن به دو نوع قدرت سخت و قدرت نرم تقسیم می شود .
قدرت در چهره جدید خود لزوماً آشکار نمی‌باشد، با فرهنگ و اندیشه آمیخته شده و در نظریه‌های جدید عمدتاً ماهیت نرم‌افزارانه پیدا نموده است. این رویکرد برخلاف نگرش سنتی است که عمدتاً رویکردهای سخت‌افزارانه به ویژه با تأکید بر بعد نظامی و اقتصادی شکل می‌گرفت. صحنه روابط بین‌الملل، صحنه رویارویی قدرت است. سرنوشت کشورها تابع میزان تولید و گسترش قدرت و میزان تأثیرگذاری بر حریف است. به طور طبیعی کشوری می‌تواند اهداف و مقاصد ملی خود را پیش ببرد که قدرت بیشتری را به صحنه بیاورد و به بهترین روش، قدرت حریف را تضعیف نماید. قدرت ملی شامل قدرت نظامی، سیاسی، اقتصادی، اطلاعاتی، فرهنگی، تبلیغی و... است. در حال حاضر، برجسته‌ترین مظهر و نمود قدرت ملی، قدرت فرهنگی به معنای عام و قدرت روانی‌‌تبلیغی به معنای خاص است که بازیگران در صحنه روابط بین‌الملل تلاش می‌کنند این بعد قدرت را که ما در این مقاله به عنوان قدرت نرم معرفی نموده‌ایم، افزایش و گسترش داده و با استفاده از این وجه قدرت، بر سایر بازیگران تأثیر گذاشته و آنها را از میدان رقابت خارج ‌سازند. ویژگی این وجه از قدرت، با مفهوم اقناع و رضایت‌مندی همراه است. ( علیمحمد نائینی ، تهدید نرم، ابعاد و ویژگی‌ها ، فصلنامه عملیات روانی به نقل از بخش مقالات پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری http://farsi.khamenei.ir/others-article?id=9906)
بنابر این امروزه به نظر می رسد که با برجسته تر شدن قدرت نرم ، نقش قدرت فرهنگی بیشتر از هر گونه قدرت دیگری برجسته تر شده است و این قدرت امروزه تعیین کننده میزان سایر قدرتها و حتی قدرت نظامی و سیاسی یک جامعه نیز می گردد . به عبارتی با استفاده از قدرت فرهنگی می توان جامعه ای را متقاعد کرد که به عنوان مثال نیازی به قدرت نظامی ندارد و یا مسیر پیشرفت وشکوفایی آن حرکت در مسیر اقتصادی ای می باشد که این قدرتها خود تعیین می کنند و با به دست آمدن نتیجه های دلخواه همچون تبدیل شدن یک کشور به کشور تک محصول و عدم خودکفایی در زمینه اقتصاد و یا محصولات دفاعی و ... زمینه برای سلطه نظامی و یا سیاسی در موارد مقتضی فراهم خواهد شد .
پرسشگر محترم امیدواریم این مطالب پاسخگوی ذهن پرسشگر شما بوده باشد . در پایان ضمن تشکر مجدد از تماس شما با این مرکز در صورتی که همچنان ابهامی داشته باشیدلطفا با بیان دقیق وموردی ابهام ما را در پاسخ رسانی هر چه دقیقتر یاری فرمایید .





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین