عاشورا، خاستگاه انقلاب اسلامی ایران ؟
عاشورا، خاستگاه انقلاب اسلامی ایران ؟ عاشورا، خاستگاه انقلاب اسلامی ایران مقدمه اگر چه تأثیرگذاری عاشورا بر انقلاب اسلامی و تداوم آن، از نظر نگارنده مسلّم و بدیهی است، به همین دلیل، آن را به عنوان مفروض برگزیده است، اما به جهت آن که بر خوانندگان نیز این قطع و یقین حاصل شود، دو دلیل در اثبات آن اقامه می‌کنیم: دلیل اوّل: امام خمینی(ره) به شکل‌های مختلف بر چنین تأثیری اشاره کرده‌اند. به‌عنوان‌مثال: (حجت ما برای این مبارزه‌ای که بین مسلمین و...این دستگاه فاسد است، حجت ما در جواز و لزوم این عمل...عمل سیدالشهدا (ع) است...حجت‌مان براین است که اگر چنانچه این مبارزه را ادامه بدهیم و صدهزار از ما کشته بشود برای رفع ظلم...برای این‌که دست آنها را از این مملکت اسلامی کوتاه کنیم، ارزش دارد. حجت‌مان هم کار حضرت امیر(ع)، و سیدالشهداست.)[1] گمان نکنید که اگر این مجالس عزا نبود و اگر این دستجات سینه‌زنی و نوحه‌سرایی نبود، خرداد پیش می‌آمد[2]... تمام این وحدت کلمه‌ای که مبدأ پیروزی ما شد، برای خاطر این مجالس عزا و این مجالس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد... اگر قیام سیدالشهدا سلام الله علیه نبود، امروز هم ما نمی‌توانستیم پیروز شویم.[3] ... انقلاب‌اسلامی ایران پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است.[4] ... کربلا را زنده نگه دارید و نام مبارک حضرت سیدالشهدا را زنده نگه دارید که با زنده بودن او اسلام زنده نگه داشته می‌شود.[5] دلیل دوم: بیشتر منابعی که زمینه‌های زایش عاشورا و انقلاب‌اسلامی را کاویده‌اند، به مشترکات فراوان این دو اشاره دارند، از جمله: الف. در باره عاشورا، برخی نوشته‌اند: فرهنگ و تعالیم عاشورا دارای زمینه‌هایی است که نمونه‌هایی از آن عبارتند از: 1. فرهنگ شهادت، 2. فرهنگ مبارزه مستمر حق با باطل، 3. فرهنگ طاغوت ستیزی و طاغوت زدایی، 4. اصل پیروی از رضای خدا و مصالح مسلمین، 5. فرهنگ پیشگیری از جرم و فساد قبل از وقوع آن، 6. فرهنگ نظارت عمومی و امر به معروف و نهی از منکر.[6] ب. دیدگاه امام خمینی(ره) در باره انگیزه‌های قیام امام‌حسین(ع) عبارت است: 1. عمل به تکلیف الهی، 2. تشکیل حکومت اسلامی، 3. نشر اسلام و بقای آن، 4. امر به معروف و نهی از منکر، 5. نجات اسلام از خطر تحریف، 6. اصلاح امت و جامعه اسلامی، 7. ظلم ستیزی و عدالت‌خواهی[7]. ج. در باره انقلاب‌اسلامی.برخی عوامل پیدایش انقلاب‌اسلامی را به این شرح توضیح داده‌اند: 1. مذهب، 2. سلطه بیگانگان، 3. رهبری حضرت امام خمینی(ره)، 4. شعار جدایی دین از سیاست، 5. اسلام زدایی نظام حاکم، 6. بیگانه بودن نظام حاکم با مردم، 7. تحقیر شخصیت انسانی مردم، 8. وحدت و یکپارچگی ملت.[8] د. برخی زمینه‌های انقلاب را به این شرح بر می‌شمارند: 1. ایجاد نارضایتی عمیق در مردم از شرایط حاکم، 2. وجود رهبری و ساختارهای اجتماعی و سیاسی بسیج‌گر، 3. گسترش روحیه‌انقلابی و مشارکت مردمی، 4. گسترش و پذیرش اندیشه حکومت اسلامی، 5. مبارزه خشونت بار مردم با دولت.[9] بنابراین، شناخت و تبیین عوامل مؤثر در شکل‌گیری انقلاب‌اسلامی، بدون توجه به نقش و تأثیر نهضت بزرگ امام‌حسین(ع)، شناختی ناقص و به دور از واقع است.[10] البته، اجمالی که از تأثیر عاشورا بر انقلاب‌اسلامی سخن گفتیم، برای درک عمیق این تأثیر، نارساست، ثانیاً بدون قالب بندی و پراکنده است. از این رو، مقاله تلاش خواهد کرد تأثیر عاشورا در پیدایش انقلاب‌اسلامی را در سه قالب: رهبری، ایدئولوژی (اسلام) و مردم نشان دهد، زیرا بیش‌تر منابع مربوط به انقلاب اسلامی، این سه عامل را تنها عوامل زادن انقلاب‌اسلامی و تداوم آن بیان می‌کنند: 1. (پیروزی انقلاب‌اسلامی، بطلان بسیاری از نظریه‌ها را به اثبات رساند و ثابت کرد نباید هر پدیده‌ای را در لابراتور تجربی آزمایش کرد. پیداست این همه، جز از طریق امدادهای الهی و فرهنگ غنی اسلام و رهبری خردمندانه امام خمینی و فداکاری‌های ملت سلحشور و اتحاد و همدلی همه اقشار ملت امکان‌پذیر نبود.)[11] 2. (عامل اصلی که موجب بروز و پیروزی انقلاب‌اسلامی گردیده است، عامل اسلام زدایی شاه بوده است...مسلّماً غیر از این عامل، باید عامل وحدت بخش و حرکت آفرین رهبری دینی و مرجعیت والا مقامی نظیر امام خمینی را نباید به باد فراموشی سپرد...بنابراین، مهم‌ترین عوامل بروز و پیروزی انقلاب را باید در دو مفهوم کلی دید: الف. روح اسلام خواهی و خداخواهی مردم (امت) ب. رهبری دینی مورد قبول عامه مردم(امام).)[12] 3. (امام به عنوان وصل میان مردم و اسلام، با درس از نهضت عاشورا، محتوای سیاسی - انقلابی اسلام را بدان بازگرداند. همان‌گونه که مکتب اسلام، رهبری امام و حضور مردم، سه عامل اصلی محدثه انقلاب به حساب می‌آیند، همین سه عامل به عنوان عوامل مبقیه انقلاب نیز محسوب می‌گردند.)[13] رهبری در رأس قیام عاشورا، امام‌حسین(ع) و در فراز انقلاب اسلامی، امام خمینی(ره) قرار داشت. یزید بن معاویه و محمدرضا پهلوی در سوی دیگر این دو نهضت بودند. 1. حسین بن علی(ع) امام خود را این گونه معرفی می‌کند: (ما دودمان پیامبریم و به عهده‌داری این امر (حکومت) و ولایت بر شما، از دیگرانی که به ناحق مدعی آنند و میان شما به ستم و تجاوز حکومت می‌کنند، سزاوار تریم).[14] حسین(ع) خطاب به ولید، هنگامی که از او خواست با یزید بیعت کند، فرمود: (ما خاندان نبوت و معدن رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و نزول رحمت‌ایم. خداوند به ما آغاز کرده و به ما ختم نموده است.)[15] امام در اعتراض به سخنان معاویه در مدینه که فضایل یزید را برمی‌شمارد، فرمود: (کسی را وانهاده‌ای که از نظر پدر و مادر و صفات شخصی از یزید بهتر است!) معاویه گفت: گویا خودت را می‌گویی؟! حضرت فرمود: آری.)[16] در جای دیگر فرمود: به خدا قسم! من به خلافت شایسته‌ترم، پدرم بهتر از پدر یزید است، جدم برتر از جد اوست، مادرم بهتر از مادر اوست و خودم بهتر از اویم.)[17] 2. یزید بن معاویه امام‌حسین(ع) در نامه‌ای به معاویه نوشت: (جوانی را به ولایت امر مردم تعیین کرده‌ای که شراب می‌خورد و با سگ، بازی می‌کند! به امانت خود خیانت کرده و مردم را تباه ساخته‌ای. چگونه یک شرابخوار را به تولیت امور امت محمد(ص) می‌گماری؟! شرابخوار که امین بر یک درهم نیست، چگونه نسبت به امت امین باشد؟!)[18] (یزید، خودش گواه رأی اوست. او برای همان کارهایی که مشغول است مثل بازی با سگ‌ها، کبوتربازی، نوازندگی و عیاشی، بهتر است. بیش از این بار ستم بر دوش مکش.)[19] یزید در سه سال پادشاهی، سه جنایت فجیع مرتکب شد: اوّل، در 61هجری، امام‌حسین(ع) و خاندان عصمت و طهارت و یاران او را به شهادت‌رساند. دوم، در 63 هجری، به مدینه حمله کرد و به مدت سه روز، یاران وی مردم شهر را کشتند؛ اموال آنان را به غارت بردند و زنان‌شان را غاصبانه به مِلک خود درآوردند. سوم، در 64 هجری، به بهانه سرکوبی عبدالله بن زبیر که در خانه خدا پناه گرفته بود، به مکه حمله برد و خانه خدا را با منجنیق به سنگ و آتش بست. 3. امام خمینی(ره)[20] مقام معظم رهبری در معرفی حضرت امام(ع) فرمود: (امام‌خمینی(ره) آن‌چنان بزرگ بود که در میان بزرگان و رهبران جهان و تاریخ، به جز انبیا و اولیای معصومین(ع) به دشواری می‌توان کسی را با این ابعاد و با این خصوصیات تصور کرد...آن بزرگوار، قدرت ایمان را با عمل صالح، اراده پولادین را با همت بلند، شجاعت اخلاقی را با حزم و حکمت، صراحت لهجه و بیان را با صدق و متانت، صفای معنوی و روحانی را با هوشمندی و کیاست، تقوا و ورع را با سرعت و قاطعیت، ابهت و صلابت رهبری را با رقّت و عطوفت و خلاصه بسی خصال نفیس و کمیاب را که مجموعه آن در قرن‌ها و قرن‌ها به ندرت ممکن است در انسان بزرگی جمع شود، همه و همه را با هم داشت. الحق شخصیت آن عزیز یگانه، شخصیتی دست نیافتنی و جایگاه والای انسانی او جایگاهی دور از تصور و اساطیر گونه‌بود.)[21] ایشان در جای دیگر فرمود: (او عبد صالح و بنده خاضع خدا و نیایشگر نیمه شب‌ها و روح بزرگ زمان ما بود. او الگوی کامل یک مسلمان و نمونه بارز یک رهبر اسلامی بود. او به اسلام عزت بخشید و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز در آورد و ملت ایران را از اسارت بیگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصیت و خودباوری بخشید و او صلای استقلال و آزادگی را در سراسر جهان سرداد و امید را در دل‌های ملل تحت ستم جهان زنده کرد.[22] ... امام خمینی(قدس سره) پدر مهربان، معلم دلسوز، مرشد حکیم، دیده‌بان همیشه بیدار، طبیب درد و درمان شناس، سروش رحمت خدا بر امت، یادگار انبیا و اولیا در زمین بود...امام خمینی(قدس سره) یک حقیقت همیشه زنده است. راه او، راه ما؛ هدف او، هدف ما و رهنمود او، مشعل فروزنده ما است.)[23] 4. محمد رضا پهلوی یکی از نویسندگان می‌نویسد: (شاه فردی بود که آن قدر از اموال این ملت بیچاره را به حساب‌های شخصی خود در بانک‌های خارج واریز کرد که طبق آمار منتشره در سال‌های پس از پیروزی انقلاب‌اسلامی، سود خالص سرمایه گذاری‌های شاه در دنیا در هر دقیقه بیش از شصت هزار دلار و سود سالانه او بالغ بر سه میلیارد دلار بوده‌است.)[24] از خیانت‌های بزرگ شاه به ملت ایران، جشن تاج‌گذاری بود که از بیستم مهر تا بیستم آبان 1346 برگزار شد. بخشی از هزینه‌های این جشن عبارت بود از: تاج شاه با 3380 قطعه الماس، 50 قطعه زمرد و 368 حبه مروارید به وزن دوکیلو و هشتاد گرم و از نظر قیمت، غیر قابل تخمین. تاج همسر شاه با 1646 قطعه الماس و تعداد مشابهی از جواهرات دیگر و طلا به قیمت تخمینی چهارده میلیون دلار. پیراهن همسر شاه مزیّن به چهل هزار الماس. وان حمام بلورین 75هزار دلار و هزینه درشکه مخصوص 150 هزار دلار.[25] امام خمینی(ره) بیش از هر کس، به امام‌حسین(ع) شبیه بود و محمدرضا پهلوی به یزید بن معاویه. و این مقایسه که از سوی روحانیت و مردم صورت می‌گرفت، از عوامل بروز و پیروزی انقلاب اسلامی به شمار می‌رود. برای تأیید این سخن، می‌توان به بخشی از یک سند از مجموعه اسناد منتشره شده سفارت آمریکا استناد کرد: روحانیون مسلمان کشور از جمله جسورترین منتقدین شاه به حساب می‌آیند. در یکی از بحث‌های مرسوم احساسی، شاه را با یزید که مسؤول قتل امام‌حسین‌[ع‌] در قرن هفتم بود مقایسه می‌نمایند. این رویداد تاریخی شیعه، هسته اصلی اسلام مرسوم در ایران بود و هر ساله در صدها نقطه از کشور با برپایی نمایش‌های دراماتیک نحوه قتل امام‌حسین(ع) و خانواده‌اش را در اذهان زنده می‌کنند.[26] چرا چنین مقایسه‌ای به پیروزی انقلاب‌اسلامی مدد رساند؟ به آن دلیل که، حاصل این مقایسه آن بود که در یک سو امامِ نور و در سوی دیگر امام شرّ را می‌دیدند. به بیان دیگر، در امام عادل زمان، صفاتی را می‌یافتند که به اسلام واقعی نزدیک‌تر بود و از این‌رو، وی را حسین زمان و شایسته دفاع می‌دیدند. بخشی از این صفات را مرور می‌کنیم: 1. تکلیف گرایی وقتی دو نفر از سوی والی مکه برای امام‌حسین(ع) امان نامه آوردند تا از ادامه سفر بازش دارند، فرمود: (درخواب، پیامبر خدا را دیدم. به چیزی فرمان یافتم که در پی آن خواهم رفت، به زیانم باشد یا به سودم.)[27] زمانی‌که فرزدق از اوضاع نامطمئن کوفه گزارش داد، امام فرمود: (اگر قضای الهی بر همان چه که دوست می‌داریم، نازل شود، خدا را بر نعمت‌هایش سپاس می‌گوییم...و اگر تقدیر الهی میان ما و آن چه امیدداریم، مانع شد، پس کسی که نیتش حق و درونش تقوا باشد، از حق تجاوز نکرده است.)[28] امام‌خمینی(ره) هم در این باره فرمود: (حضرت سیدالشهدا تکلیف برای خودش دانستند که بروند و کشته بشوند و محو کنند آثارمعاویه و پسرش را.)[29] امام‌خمینی(ره) با درک پیام عاشورا، در سراسر زندگی سیاسی اجتماعی خویش بر معیار تکلیف عمل کرد و حرکت نمود و عقیده داشت: (همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه‌ایم، نه مأمور [به‌] نتیجه.)[30] به هنگام پذیرش قطع‌نامه 598 فرمود: (شما را می‌شناسم، شما هم مرا می‌شناسید. در شرایط کنونی آن چه موجب امر [قبولی قطع نامه‌] شد تکلیف الهی‌ام بود.)[31] 2. قاطعیت و شجاعت ایمان راسخ به ادای‌تکلیف، شجاعت و قاطعیت می‌آفریند. به این دلیل، امام‌حسین(ع) پس از برخورد با سپاه حر فرمود: (شأن و موقعیت من، موقعیت کسی نیست که از مرگ بهراسد.)[32] در جایی دیگر فرمود: (نه دست ذلت به اینان می‌دهم و نه‌چون بردگان فرار یا اقرار می‌کنم.)[33] تعبیر امام‌خمینی(ره) از شجاعت و قاطعیت امام‌حسین(ع) این بود که (ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد، ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد.[34]) امام با درس گرفتن از عاشورافرمود: (من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام می‌کنم که اگر جهان خواران بخواهند در مقابل دین مابایستند، ما در مقابل همه دنیای آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی تمام آنان از پای نخواهیم‌نشست.)[35] بنابراین جای شگفتی نیست که بفرماید: (والله من به عمرم نترسیدم.)[36] 3. اتکال به خدا امام‌حسین(ع) در پاسخ به سخنان ضحّاک بن عبدالله مشرقی،مبنی بر آمادگی کوفیان برای جنگ با سیدالشهدا فرمود: (حسبی الله و نعم الوکیل؛ خدا برای من بس است و او خوب پشتیبان و تکیه گاهی‌است.)[37] حسین بن علی(ع) در صبح عاشورا با آغاز حمله دشمن، در نیایش به درگاه خدا، اتکال‌واعتماد به پروردگار در گرفتاری و پیشامدهای سخت را ضروری دانست و خدا رابه‌عنوان عامل پشتگرمی و اطمینان نفس و نیروی حمایتگر و پشتیبان خویش خواند.[38]امام‌خمینی(ره) نیز به پیروی از جدش با اتکای بر قدرت لایزال الهی به تنهایی‌وبادست خالی قیام کرد و به نتیجه رسید و در طول دوران انقلاب هیچ‌گاه مأیوس‌نگشت. این صفات و صفات متعدد دیگر نشان می‌دهد یک عامل جاودانگی قیام عاشورا و به تأثیر از آن، عامل پیروزی انقلاب‌اسلامی در بُعد رهبری الهی آن دو بود. اسلام دین اسلام و مذهب تشیع از عوامل انقلاب حسینی(ع) و انقلاب خمینی(ره) بودند. اسلامی که امام‌حسین(ع) و امام‌خمینی(ره) منادی آن بودند، با اسلام اموی، زبیری و امریکایی تفاوت داشت. اسلام بنی‌امیه و اسلام عبدالله بن زبیر و اسلام آمریکایی، هیچ‌گاه قادر به انقلاب و جاودانه شدن نبوده‌اند. باید اثبات کرد اسلامِ امام‌حسین و امام‌خمینی یکسان و با اسلام دیگران متفاوت بود: (حرکت امام نه تنها موج جدید بازگشت به اسلام را که در میان اقشار تحصیل کرده و دانشجویی پا گرفته بود، در ابعاد گسترده‌ای تقویت نمود، بلکه در رابطه مذهب و سیاست و مذهب و حکومت داران تغییرات تاریخی پدید آورد[39] ...[ایشان‌] در ظرف دو دهه توانستند چهره نوینی از اسلام بسازند. چهره‌ای مترقی، انقلابی، مبارز. چهره‌ای که از خود هم‌حکومت و سیاست داشت و هم اقتصاد و آیین کشورداری. اسلامی که به خفقان، دیکتاتوری و استبداد پایان می‌داد و به جای آن آزادی، حرمت اندیشه و تأمین حقوق اجتماعی انسان‌ها را جایگزین می‌ساخت. اسلامی که به نفوذ ابرقدرت‌ها در ایران پایان می‌داد و به جای آن ایرانی مستقل و متکی به خود می‌ساخت. اسلامی که فساد مالی و حکومتی رژیم را از بین می‌برد و به جای آن نظام امین و مردمی با کارگزارانی صدیق و مؤمن بر پا می‌نمود. در یک کلام، این اسلام احیا شده همه آن چیزی بود که رژیم شاه نبود و همه آن چیزهایی را پدید می‌آورد که رژیم شاه نخواسته یا نتوانسته بود پدید بیاورد. با چنین تصویری بود که اسلام توانسته بود بر قلوب طیف گسترده‌ای از اقشار و طبقات مختلف جامعه ایران [تأثیر بگذارد]...با چنین تصویری از...اسلام توانست میلیون‌ها نفر را در اعتراض و مخالفت با رژیم شاه به حرکت درآورد.)[40] امام‌حسین(ع) در نامه‌ای به مردم بصره می‌نویسد: (شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت می‌کنم، زیرا در شرایطی قرار گرفته‌ایم که دیگر سنت پیامبر از میان رفته و جای آن بدعت قرار گرفته است.[41]) نیز در جای دیگر فرمود: (من برای تفریح و تفرج و استکبار و خود بزرگ‌بینی، نیز برای فساد و خرابی و ظلم و ستم و بیدادگری قیام نکردم، بلکه خروج من برای اصلاح امت جدم محمد صلی الله علیه و آله است. می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره و سنت جدم و آیین و روش پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام رفتار کنم.)[42] سخنان امام(ع) نیز نشان می‌دهد او منادی اسلامی است که با اسلام یزید فرق می‌کند. همچنان که اسلامی که امام منادی آن بود، همان اسلام حسینی و مخالف اسلام پهلوی بود. اسلام امام حسین(ع) و اسلام امام خمینی(ره) چه تفاوت‌هایی با اسلام یزیدی و اسلام پهلوی داشت؟ به برخی از تفاوت‌ها اشاره می‌کنیم: 1. تقیّه تقیه ریشه در قرآن و سنت دارد. در قرآن می‌خوانیم: (مؤمنان، به جای مؤمنان کافران را به دوستی نگیرند. هر که چنین کند، پیوندی با خدا ندارد، مگر آن که از آنها ترسی داشته باشد.)[43] در سیره پیامبر آمده است: زمانی که عمار با چشمان گریان، نزد پیامبر(ص) آمد و از این‌که خدایانِ مشرکان را ستایش کرده، شرمسار بود، پیامبر کاری را که برای حفظ جانش انجام داده بود، تأیید کرد.[44] اما این حکم قطعی برای همه زمان‌ها و مکان‌ها نیست. به همین دلیل، امام‌حسین(ع) تقیه را در آن مقطع حرام کرد. از این رو روز هشتم ذی الحجه 60هجری، با تبدیل حج تمتع به عمره تصمیم به قیام علنی علیه یزید گرفت و عزم خروج به سوی کوفه کرد. افراد مختلف از دوست و دشمن ایشان را از این کار منع کردند و به همراهی با جماعت فرا خواندند ولی امام پیشنهاد همه را رد کرد و در پاسخ نمایندگان والی مکه فرمود: (لی عَمَلی و لَکُم عَمَلُکُمْ أنتُم بَریئُونَ مِمّا أَعمَلُ و أَنَا بَری ممّا تَعْمَلُونَ؛ عمل من برای من و عمل شما برای خودتان است. شما از کار من بیزارید و من از کارهای شما بیزارم.)[45] امام خمینی(ره) پس از حادثه حمله دژخیمان شاه به مدرسه فیضیه در 1342 در تلگرافی به آیات عظام تهران نوشت: (اینان با شعار شاه دوستی به مقدسات مذهبی اهانت می‌کنند. شاه دوستی یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراکز علم و دانش. شاه دوستی یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانه‌های اسلام، محو آثار اسلامیت. شاه دوستی یعنی تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم. شاه دوستی یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت. حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است. قرآن و مذهب در مخاطره است. با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب، ولو بلغ مابلغ.)[46] افشاگری امام خمینی که متأثر از افشاگری حسینی(ع) بود، در آگاهی بخشیدن به مردم و فروپاشی رژیم شاه تأثیر فراوان گذاشت. از شمار این افشاگری‌های شجاعانه، سخنرانی معظم‌له علیه کاپیتولاسیون است که به تبعید امام(ره) به ترکیه و عراق انجامید. 2. بدعت ستیزی حضرت رسول اکرم(ص) فرمود: (هر بدعتی که پس از من پدید آید و ایمان را مورد خطر و هجوم و نیرنگ قرار دهد، ولیّی از دودمان من عهده‌دار آن است که از ایمان دفاع کند و با الهام الهی زبان بگشاید و حق را علنی و روشن سازد و نیرنگ مکاران را باز گرداند.)[47] از این رو امام‌حسین(ع) در نامه‌ای به بزرگان بصره نوشت: (شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش دعوت می‌کنم. همانا سنت مرده و بدعت زنده شده‌است.)[48] آن روی دیگر بدعت ستیزی، اصلاحگری است که امام‌حسین(ع) از آن داد سخن داده بود. امام(ع) در یکی از خطبه‌هایش در این باره فرمود: (آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل اجتناب نمی‌گردد؟ پس در چنین وضعی باید مؤمن با مبارزه‌اش مشتاق دیدار خدا باشد.)[49] امام‌حسین(ع) در راه کوفه به فرزدق بر می‌خورد و می‌فرماید: (ای فرزدق! این‌جماعت، اطاعت خدا را واگذاشته، پیرو شیطان شده‌اند. در زمین به فساد می‌پردازند. حدود الهی را تعطیل کرده، به میگساری پرداخته و اموال فقیران و تهیدستان را از آنِ خویش ساخته‌اند. من سزاوارترم که برای یاری دین خدا برخیزم. برای عزت بخشیدن به دین او و جهاد در راه او، تا آن که کلمةالله برتری یابد.)[50] امام‌خمینی(ره) بدعت‌ستیزی و اصلاحگری قیام عاشورای حسینی را مورد تأیید قرار می‌دهد و می‌فرماید: (تمام انبیا برای اصلاح جامعه آمده‌اند...و همه آنها این مسأله را داشتند که فرد باید فدای جامعه شود...سیدالشهدا(ع) روی همین میزان آمد. رفت و خودش و اصحاب و انصار خویش را فدا کرد، که باید فدای جامعه بشود. جامعه باید اصلاح بشود.)[51] نیز فرمود: (سیدالشهدا(ع) وقتی می‌بیند که یک حاکم ظالمی، جائری در بین مردم دارد حکومت می‌کند، تصریح می‌کند...باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند. هر قدر که می‌تواند، با چند نفر، با چندین نفر که در مقابل آن لشکر هیچ نبود، لکن تکلیف بود آن جا که باید قیام بکند و خونش را بدهد تا این‌که این ملت را اصلاح کند.)[52] امام (ره) به تأسی از قیام عاشورا، راه خویش را بدعت‌زدایی و اصلاح‌طلبی قرارداد. وی در این باره فرمود: (ما باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته، تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی (ص) برسیم، و امروز غریب‌ترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن قربانی می‌خواهد و دعا کنید من نیز یکی از قربانی‌های آن گردم.)[53] معظم‌له افزود: (اگر ما اسلام را در خطر دیدیم، همه‌مان باید از بین برویم تا حفظش کنیم.)[54] همان‌طوری که مشهود است، بدعت‌ستیزی امام‌حسین(ع) هدف امام‌خمینی(ره) درنهضت بزرگ انقلاب اسلامی قرار گرفت. 3. شهادت طلبی اسلام حسینی(ع) بر شعار و شعور (اِحْدَی الحُسْنییْنِ)، (مَرحباً بالقتل فی سبیل الله) و ( أری الموت إلّا سعادة) استوار است. در یکی از نیایش‌های امام‌حسین(ع) در روز عاشورا می‌خوانیم: (خدایا! دوست دارم که کشته شوم و زنده گردم، هفتاد هزار بار در راه اطاعت و محبت تو، به خصوص اگر در کشته شدنم نصرت دین تو و زنده شدن فرمانت و حفظ ناموس شریعت تو نهفته باشد.)[55] و در جای دیگر فرمود: (مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است.)[56] شهادت‌طلبی امام معصوم(ع) ناشی از اعتقاد به جهاد بود. از این رو فرمود: (من سزاوارترین کسی هستم که به یاری دین خدا برخیزم و شریعت مطهر او را عزیز بدارم و در راه او جهاد کنم تا کلام الهی برترین شود.)[57] در زیارت نامه‌های امام‌حسین(ع) نیز واژه‌های جهاد و شهادت را فراوان می‌یابیم. به عنوان مثال: اَلزّاهِدُ الذّائدُ الْمُجاهِدُ، جاهَدَ فیکَ المُنافِقینَ وَ الْکُفّارَ، جاهَدْتَ فی سَبیلِ اللّهِ، جاهَدْتَ الْمُلْحِدینَ، جاهَدْتَ عَدُوَّکَ، جاهَدْتَ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ و... در باره شهدای دیگر نیز این تعبیرات دیده می‌شود: جاهَدْتُمْ فی سَبیلِهِ، أَشْهَدُ أَنَّکُمْ جاهَدْتُمْ فی سَبیلِ اللّهِ، الذَّابُّونَ عَنْ تَوْحیدِ اللّهِ، جاهَدْتَ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ.[58] امام امت(ره) به تأثیر شهادت و مجاهدت حسینی بر انقلاب اسلامی اعتراف داشت. از این رو فرمود: (نهضت دوازده محرم و پانزده خرداد [1342] در مقابل کاخ ظلم شاه و اجانب، به پیروی از نهضت مقدس حسینی چنان سازنده و کوبنده بود که مردانی مجاهد و فداکار تحویل جامعه‌داد.)[59] باز از ایشان می‌خوانیم: (عاشورا، قیام عدالت‌خواهان، با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ در مقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود، و دستور آن است که این برنامه، سر لوحه زندگی امت در هر روز و درهر سرزمین باشد. روزهایی که بر ما گذشت، عاشورای مکرّر بود و میدان‌ها و خیابان‌ها و کوی و برزن‌هایی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت.)[60] حضرت امام(ره) در بیاناتی دیگر، بر تأثیر شهادت و جهادطلبی حسین(ع) بر انقلاب‌اسلامی اشاره دارد: (مرگ سرخ، به مراتب بهتر از زندگی سیاه است و ما امروز به انتظار شهادت نشسته‌ایم تا فردا فرزندان‌مان در مقابل کفر جهانی با سرافرازی بایستند...[61] خط سرخ شهادت، خط آل محمد و علی است، و این افتخار از خاندان نبوت و ولایت به ذریّه طیّبه آن بزرگواران و به پیروان خط آنان به ارث رسیده است[62] ... من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده ساخته‌ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم.[63] ...در این انگیزه‌[شهادت‌] است که همه اولیا شهادت را در راه آن به آغوش می‌کشند و مرگ سرخ را (أحلی مِن العسل) می‌دانند و جوانان در جبهه‌ها جرعه‌ای از آن را نوشیده و به وَجْد آمده‌اند.)[64] 4. عدالت خواهی عدالت فرمان خدا و رسول است. علی(ع) فرمود: (العدل حیاة الأحکام؛ عدالت مایه حیات و بقای احکام اسلام است.) حرکت امام‌حسین(ع) و قیام عاشورا بر پایه عدالت اتفاق افتاد. امام(ع) نامه‌ای به بزرگان کوفه نوشت و تکلیف و مشخصه امام راستین را حکومت طبق قرآن و قیام به قسط و حق بر شمرد: (فَلَعَمْری مَا الْإمامُ إلَّا الْحاکِمُ بِالْکِتابِ، الْقائِمُ بِالْقِسْطِ). در سخن دیگر. حرکت خویش را برای اقامه عدل و رفع ظلم از مظلومان و ایمنی یافتن بندگان خدا یاد کرد: (وَیَأْمَن الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ.[65] در زیارت اباعبدالله الحسین(ع) می‌خوانیم: (شهادت می‌دهم که تو به قسط و عدالت دستور دادی و به دین دعوت کردی.)[66] مسلم پس از دستگیری، خطاب به ابن‌زیاد فرمود: (ما آمده‌ایم تا به عدالت فرمان دهیم و به حکم قرآن فرا بخوانیم.)[67] امام‌خمینی(ره) بر عدالت‌خواهی نهضت حسینی(ع) تأکید دارد: (شهادت [امام‌حسین‌] برای این بود که اقامه شود عدل الهی...[68] سیدالشهدا سلام الله علیه از همان روز اوّل که قیام کردند برای این امر، انگیزه‌شان اقامه عدل بود...[69] سیدالشهدا سلام‌الله علیه که همه عمرش را و همه زندگیش را برای رفع منکر و جلوگیری از حکومت ظلم‌و جلوگیری از مفاسدی که حکومت‌ها در دنیا ایجاد کرده‌اند، تمام عمرش را صرف این کردو تمام زندگیش را صرف این کرد که این حکومت، حکومت جور بسته بشود و از بین‌برود...[70] زندگی سیدالشهدا، زندگی حضرت صاحب سلام الله علیه، زندگی همه انبیای عالَم، همه انبیا از اوّل، از آدم تا حالا همه‌شان این معنی بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را می‌خواستند.)[71] تأثیر عنصر عدالت‌خواهی قیام عاشورای حسینی(ع) را در سخنان امام(ره) مشاهده‌می‌کنیم: (سیدالشهدا سلام الله علیه وقتی می‌بیند که یک حاکم ظالمی، جائری در بین مردم داردحکومت می‌کند، تصریح می‌کند حضرت که اگر کسی ببیند که حاکم جائری در بین مردم‌حکومت می‌کند، ظلم دارد به مردم می‌کند، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند، هرقدر که می‌تواند، با چند یا چندین نفر...مگر خون ما رنگین‌تر از خون سیدالشهدا است؟!ماچرا بترسیم از این‌که خون بدهیم یا این‌که جان می‌دهیم؟ آن هم در ماجرای دفع‌سلطان جائری که می‌گفت مسلمانم مسلمانی یزید هم مثل مسلمانی شاه بود. اگر بهتر نبود، بدتر نبود.)[72] سیدالشهدا سلام الله علیه...اساس سلطنت را شکستند...اساس سلطنتی که می‌خواست اسلام را به صورت سلطنت طاغوتی درآورد.[73] حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد.)[74] با توجه به آنچه گذشت معلوم شد که رهبری انقلاب از لحاظ ایمان، روحیه، شجاعت و عدالت‌طلبی رهرو امام حسین بود و مردم با توجه به این همسانی، به رهبری انقلاب گرویدند و در اجابت دعوت ایشان برای تداوم عاشورای حسینی، انقلاب کردند و این از وجوه بارز تأثیر گذاری عاشورا بر انقلاب اسلامی بود. مردم در هیچ قیام و نهضتی، به اندازه قیام عاشورا تغییرات انسانی به وقوع نپیوسته است. این تغییرات هم در جبهه امام‌حسین(ع) و هم در جبهه یزید اتفاق افتاد. در جبهه حق، امام(ع) همسر، خواهر، دخترانش و زنانی چون مادر وهب، همسر زهیر بن قین و زنانی را در کنار پدران، همسران و برادران‌شان به همراه دارد. به بیانی، از طفل شش ماهه (علی‌اصغر) تا پیر مرد نودساله(حبیب بن مظاهر) حاضرند. در جبهه باطل، جوّزدگی و ترس و تردید و هیجده هزار دعوت کننده می‌بینیم. در یک طرف، صدق و صفا و صمیمیت، در طرف دیگر، خیانت، خدعه و خودپرستی مشاهده می‌شد. یکی از صاحب‌نظران عامّه مردم آن زمان را به هفت دسته تقسیم کرده است: 1. مردمی که از روزگار رسول خدا(ص) تا سال‌های نخست حکومت عثمان، سادگی اسلام را دیده بودند و از عدالت اسلامی آگاهی داشتند، سپس آن دوره را با آن چه جای آن را گرفت می‌سنجیدند و بر روزگار گذشته دریغ می‌خوردند... 2. گروهی که پای بند دین و اجرای احکام اسلام بودند و می‌دیدند چگونه حدود شریعت معطل مانده و فقه اسلام و سنت رسول (ص) بازیچه حکومت‌ها گردیده است. اینان خون دل می‌خوردند و روی به خدا بردند که خدایا! برسان آن را که بدعت‌ها بزداید و سنت‌ها را زنده‌نماید. 3. گروهی که سال‌ها پیش برای شرکت در فتح اسلامی و برخورداری از غنیمت‌های جنگی از بیابان‌های نجد و تهامه به راه افتاده بودند و در پادگان‌ها به سر می‌بردند. آسیب‌های جنگی برای آنان بود و بهره گرفتن از بیت‌المال برای دیگران، بدین رو فرصت می‌بردند تا برخیزند و حق خود را بگیرند. 4. مردمی از ایران که پیش از در آمدن سپاهیان مسلمان بدان سرزمین جاهی یا نانی داشتند و آن را از دست دادند، ناچار روبه عراق نهادند، بیش‌تر در کوفه و کم‌تر در بصره رخت افکندند. ازعجم رانده و در دیده عرب خوار، به ظاهر آرام و در نهان دست به کار. 5. مردمی که داستان‌های درگیری لخمی و غسّانی را دهان به دهان شنیده بودند و به خاطر داشتند که پدران‌شان سال‌ها با مردم سرزمین‌های شمال عربستان می‌جنگیدند و اکنون می‌دیدند شام مرکز خلافت اسلامی است و عراقیان ریشخند شامیان‌اند. 6. کسانی که فریب وعده‌های دروغین معاویه را خوردند و علی(ع) و فرزند او را رها کردند و چون معاویه بر مسند نشست، آنان را از خود راند. این روش حکومت‌های خودکامه بوده و هست. 7. سودجویانی که بهره‌گیری را در اوضاع آشفته می‌بینند و می‌کوشند تا چنین پیش آید و از آن بهره گیرند.[75] و حال افراد فراوانی از این گروه‌های هفت‌گانه امام را به کوفه دعوت کرده‌اند و امام در اجابت این دعوت‌ها رهسپار کوفه است. امام‌حسین(ع) بارها بر این‌که علت قیام و حرکت، دعوت مردم است، تأکید کرد. به عنوان‌مثال: 1. امام(ع) پس از برخورد با سپاه حر که راه را بر او بستند، فرمود: (من پیش شما نیامدم مگر پس از آن که نامه‌ها و فرستاده‌های‌تان رسید که: نزد ما بیا که پیشوایی نداریم)[76] 2. در جای دیگر، حضرت از انگیزه نامه‌نگاری و دعوت کوفیان این گونه یاد می‌کند: اِنَّ اَهْلَ الْکوفَةِ کَتَبُوا اِلَی یَسألونَنی اَنْ اُقْدِمَ عَلَیْهم، لِما اَرْجُوا مِنْ اِحْیاءِ مَعالِمِ الْحَقِّ وَ اِماتَةِ الْبِدَعِ؛ کوفیان به من نامه نوشته و از من خواسته‌اند که نزد آنان روم، چرا که امیدوارم نشانه‌های حق زنده گردد و بدعت‌ها بمیرد.)[77] 3. باز امام(ع) در این باره سخنانی دارد: (مردم! شما به من نامه‌ها نوشتید و پیام فرستادید که به سوی شما بیایم و وعده دادید که دست از یاری من برندارید و پیمان شکنی نکنید.)[78] تأثیر قیام کربلا نیز در قشرهای مختلف مردم نمایان بود، از جمله اعتراض عبدالله بن عمر به یزید، پنج سال عزاداری مداوم در مدینه، قیام عبدالله فرزند حنظله غسیل‌الملائکه (واقعه حَرَّه)، قیام در مکه، اعتراض در بصره، قیام در کوفه، نهضت توابین، قیام مختار بن ابی‌عبیدة ثقفی، قیام زید بن علی(ع) و یحیی بن زید، قیام خراسان و سقوط امویان. نتیجه این‌که در پی دعوت از امام(ع)، انقلاب حسینی(ع) آغاز شد. با کناره‌گیری آنان، قیام امام به ظاهر شکست می‌خورد، وپس از آن، قیام و حرکت‌های مردمی، قیام عاشورا و پیام‌های آن را زنده نگه داشت.[79] امام‌خمینی(ره) باالگوگیری و درک اهمیت نقش مردم در هر حرکت انقلابی و اجتماعی، به آگاهی بخشیدن در یک دوره پانزده ساله(1342 تا 1357) پرداخت؛ فرصتی که امام‌حسین(ع) به آن دست نیافت. البته اگر هم دست می‌یافت، شاید مردم پس از آگاهی از سفاکی و جنایات یزید، باز به یاری امام(ع) نمی‌آمدند، زیرا تفاوت‌های زیادی بین مردم ایران و مردم آن دوره عراق وجود دارد. امام‌خمینی بر این نکته تأکید دارد: (من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر، بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله صلی الله علیه و آله و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی صلوات الله و سلامه علیهمامی‌باشند.)[80] شرکت گسترده و نقش مردم در پیروزی انقلاب اسلامی انکارناپذیر است. امام‌خمینی در این باب سخنی دارد: (انقلاب‌اسلامی که دستاورد میلیون‌ها انسان ارزشمند و هزاران شهید جاوید[است‌]... اگر نبود دست توانای خداوند، امکان نداشت یک جمعیت سی و شش میلیونی با آن تبلیغات ضد اسلامی...ممکن نبود این ملت با این وضعیت، یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد و فریاد الله‌اکبر و فداکاری‌های حیرت آور و معجزه آسا تمام قدرت‌های داخل و خارج را کنار زده و خود مقدرات کشور را به دست گیرد.)[81] اما نکته جالب در این روند پیوند و الگوگیری مردم از عاشورای حسینی(ع) و حرکت از مساجد و تکایا است. به چند نمونه دراین باره توجه کنید: (تظاهرات 250 تا 400هزار نفری باتوجه به جمعیت 1/5 میلیونی تهران در روز عاشورای 1383ق./ 13خرداد 1342ش. از مسجد حاج ابوالفتح در میدان قیام (میدان شاه) آغاز و به مسجد امام (مسجد شاه) ختم شد.[82]) (سخنرانی معروف امام(ره) در عصر عاشورای 1383ق./ 13خرداد 1342 در مدرسه فیضیه آغاز شد که منجر به دستگیری و بازداشت و زندانی شدن امام(ره) گردید و در اعتراض به دستگیری امام، حرکت‌های مردمی در مساجد شهرهای مختلف شکل گرفت.)[83] (راهپیمایی دوازدهم محرم 1384ق./ 1343ش. از مسجد امام آغاز گردید. این راهپیمایی برای بزرگداشت پانزده خرداد صورت گرفت که امام(ره) آن را ایام الله نامیده بود. سربازان رژیم شاه نیز به سرکوب آن پرداختند.)[84] (در سالگرد قیام مردم و کشتار آنان توسط رژیم پهلوی، صدها نفر از طلاب و روحانیون قم در مدرسه فیضیه در پانزده خرداد 1354ش. اقدام به تجمع، سخنرانی و تظاهرات کردند. نیروهای امنیتی و انتظامی با طلاب درگیر، تعدادی را زخمی، تعدادی را زندانی، تبعید یا به سربازی فرستادند.)[85] (داریوش همایون می‌گوید: پس از مرگ پسر [آیة الله‌]خمینی، آن مجلس یادبودی که برایش در مسجد ارگ برگزار کردند، نقطه تجمعی شد برای همه قشرهای پیشرو و لیبرال و آزادی خواه و جبهه ملی و چپ، هر چه که بود، غیر از نظام حکومتی، چهره‌های برجسته‌اش آنجا ظاهر شدند. پیدا بود که رهبری مذهبی توانسته است که همه این‌ها را جمع بکند و بسیج‌بکند.)[86] (قیام نوزده دی 1356ش. در اعتراض به چاپ مقاله توهین‌آمیز علیه امام (ره) و در کنار حضرت معصومه(ع) شروع گشت که نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی است. در این روز تعدادی شهید شدند.)[87] (حدود چهارمیلیون نفر در تهران در عاشورای 1399ق./ 1357ش. علیه رژیم شاه دست به تظاهرات زدند و شعار مرگ بر شاه سردادند. پس از آنها ژنرال هایزر روانه تهران شد و شاه متقاعد گردید یک چهره به ظاهر ملی را به عنوان نخست‌وزیر برگزیده و خود، ایران را ترک‌کرد.)[88] (مردم برای نشان دادن همبستگی و عزم خود بر ادامه مبارزه تا برپایی جمهوری اسلامی، راهپیمایی عظیم اربعین را برپا کردند که در آن فریاد الله‌اکبر و درود بر خمینی توسط چند میلیون زن، مرد و کودک، دنیا را به تعجب و حیرت واداشت.)[89] ارتباط بین مردم، عاشورا، مسجد و انقلاب‌اسلامی را در گزارش‌های ساواک مشاهده می‌کنیم، به عنوان مثال: شهربانی کل کشور از: کمیته مشترک ضد خرابکاری به: ریاست پلیس‌تهران، تاریخ: 18/9/1351 موضوع: مساجد هدایت، الجواد و حسینیه ارشاد همان‌طوری که اطلاع دارند از فعالیت مساجد هدایت، الجواد و حسینیه ارشاد که اقدامات آنها مخالف مصالح کشور بود، جلوگیری به عمل آمد تا با مذاکره با مسؤولین مساجد و حسینیه مزبور اقدامات آنها در آینده با مصالح کشور هماهنگی داشته باشد. علی هذا نظر به این که توافق‌هایی که با واقفین و هیأت مؤسس مساجد و حسینیه موصوف به عمل آمده، از این به بعد کلیه مسائل مربوط به این سه مؤسسه مذهبی زیر نظر مستقیم سازمان اوقاف خواهد بود و سرکار سرهنگ خدیوزاد به نمایندگی از طرف سازمان اوقاف بر فعالیت‌ها و هرگونه فعل و انفعالات مساجد هدایت، الجواد و حسینیه ارشاد نظارت مستقیم خواهد داشت.[90] سرّی وزارت جنگ فرمانداری نظامی تهران و حومه از: ستاد فرمانداری نظامی تهران و حومه (رکن‌2) تاریخ: 7/9/1357 موضوع: دستور العمل تشکیل مجالس عزاداری در ماه‌های محرم و صفر 1. منظور: برقراری روش یکنواخت و پیش بینی‌های لازم جهت برگزاری مجالس عزاداری در ماه‌های محرم و صفر سال 1399 هجری قمری. 2. هدف: جلوگیری از هرگونه بی‌نظمی و اخلال در جریان برگزاری مجالس عزاداری. 3. اجرا: الف) از طریق دولت به طور قاطع طی اعلامیه‌ای نکاتی را که مردم بایستی در ایام عزاداری ماه‌های محرم و صفر رعایت نمایند، وسیله دستگاه‌های ارتباط جمعی ابلاغ می‌گردد. ب) در شهرهایی که مقررات حکومت نظامی برقرار می‌باشد، اجرای دستورات در باره نحوه برگزاری مجالس عزاداری با فرمانداری نظامی بوده و در سایر شهرها با شهربانی و ژاندارمری محل می‌باشد. پ) مجالس عزاداری در مساجد، تکایا و حسینیه‌ها در تهران و شهرستان‌ها محدود گردد، به‌طوری که در حوزه استحفاظی هر کلانتری بیش از دو مجلس تشکیل نشود...[91] پی نوشت ها : [1]. صحیفه نور، ج‌3، ص‌8. [2]. همان، ج‌16، ص‌206. [3]. همان، ج‌17، ص‌60. [4]. همان، ج‌18، ص‌22. [5]. ص‌12. |416| [6]. هاشم هاشم زاده هریسی، اصول فرهنگ و تعالیم عاشورا، چکیده مقالات کنگره بین‌المللی امام خمینی(س) و فرهنگ عاشورا (تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1374، ص‌189. [7]. علی ربانی گلپایگانی، انگیزه‌ها و دستاوردهای قیام امام‌حسین(ع) از دیدگاه امام خمینی(ره)، همان، ص‌217. [8]. حبیب الله طاهری، انقلاب و ریشه‌ها (تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1369) ص‌165 - 175. [9]. جمعی از نویسندگان، انقلاب‌اسلامی چرایی و چگونگی رخداد آن، ویراست سوم (قم: معارف، 1379) ص‌15. [10]. جمیله کدیور، نقش عاشورا در شکل‌گیری و تداوم انقلاب‌اسلامی ایران، چکیده مقالات...، همان، ص‌140. [11]. حمید دهقان، پژوهشی نو پیرامون انقلاب‌اسلامی (قم: مدین، 1377، ص‌177. [12]. مجید کاشانی، جامعه‌شناسی انقلاب (تهران: دانشگاه پیام نور، 1376) ص‌248. [13]. کدیور، همان، ص‌142. [14]. بحارالانوار، ج‌44، ص‌377. [15]. محمد مهدی شمس الدین، ارزیابی انقلاب امام‌حسین(ع)، ترجمه مهدی پیشوایی (تهران، الست فردا، 1380) ص‌164. [16]. جواد محدثی، پیام‌های عاشورا (قم: پژوهشکده تحقیقات اسلامی، 1377) ص‌41. [17]. همان، به نقل از: موسوعة کلمات الامام الحسین، ص‌268. [18]. همان، ص‌258. [19]. ص‌40. [20]. علی مؤمن، فرهنگ حسینی و فرهنگ یزید، چکیده مقالات، همان، ص‌166. [21]. محمد سپهری، خورشید بی غروب (تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1369، ص‌7. [22]. روزنامه اطلاعات، 1369/3/9، ص‌5. [23]. همان، 1369/3/13، ص‌6. [24]. علی اصغر حاج سید جوادی، تازمانی که شاهان و جود دارند پیامبران نیز هستند (تهران: امیرکبیر، 1358) ص‌57. [25]. عباسعلی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن (تهران: نشر کتاب سیاسی، 1369) ص‌475. [26]. علیرضا زهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد (تهران: معارف، 1379) ص‌292. [27]. محدثی، همان، ص‌75. به نقل از: تاریخ طبری، ج‌3، ص‌292. [28]. همان. [29]. صحیفه نور، ج‌8، ص‌12. [30]. کلمات قصار (تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1371) ص‌50. [31]. صحیفه نور، ج‌20، ص‌241. [32]. محدثی، همان، ص‌63، به نقل از: احقاق الحق، ج‌11، ص‌601. [33]. بحارالانوار، ج‌45، ص‌6. [34]. صحیفه نور، ج‌3، ص‌225. [35]. همان، ج‌20، ص‌118. [36]. همان، ص‌117. [37]. محدثی، همان، ص‌57. [38]. همان، به نقل از: شیخ مفید، ارشاد، ج‌2، ص‌96. [39]. زیبا کلام، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی (تهران: روزنه، 1372) ص‌84. |417| [40]. همان، ص‌89. [41]. محسن نصری، رویکرد جامعه شناختی به نهضت عاشورا، مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی(ره) و فرهنگ عاشورا، دفتر دوم (تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1276) ص‌650. [42]. همان، ص‌659. به نقل از: علامه تهرانی، لمعات الحسین(ع)، ص‌13. [43]. آل عمران(3) آیه 28. [44]. دائرة المعارف تشیع، ذیل کلمه تقیه. [45]. رضا موسوی، اسوه تقیه مقتدای متقین، مجموعه مقالات. همان، ص‌599. [46]. زهیری، همان، ص‌222. [47]. اصول کافی، ج‌1، ص‌54. [48]. محدثی، همان، ص‌44، به نقل از: حیاة الامام الحسین بن علی، ج‌2، ص‌322. [49]. همان، ص‌191، به نقل از تاریخ طبری، ج‌5، ص‌404. [50]. همان، ص‌222، به نقل از: سبط بن الجوزی، تذکرة الخواص، ص‌217. [51]. صحیفه نور، ج‌15، ص‌148. [52]. همان، ج‌2، ص‌208. [53]. همان، ج‌21، ص‌41. [54]. همان، ص‌31. [55]. محدثی، همان، ص‌115، به نقل از: معانی السبطین، ج‌2، ص‌18. [56]. همان، ص‌116، به نقل از: مناقب، ج‌4، ص‌68. [57]. همان، ص‌187، به نقل از: موسوعة کلمات الامام الحسین، ص‌336. [58]. همان، به نقل از مفاتیح الجنان. [59]. صحیفه نور، ج‌2، ص‌11. [60]. همان، ج‌20، ص‌236. [61]. همان، ج‌14، ص‌266. [62]. همان، ج‌15، ص‌154. [63]. همان، ج‌20، ص‌113. [64]. همان، ج‌21، ص‌198. [65]. محدثی، همان، ص‌182، به نقل از: بحارالانوار، ج‌100، ص‌37 و تحف العقول، ص‌239. [66]. همان، به نقل از مفاتیح الجنان. [67]. همان، به نقل از: شیخ مفید، ارشاد، ج‌2، ص‌39. [68]. نور، ج‌20، ص‌145. [69]. همان، ص‌189. [70]. همان، ص‌190. [71]. همان، ص‌191. [72]. همان، ج‌2، ص‌218. [73]. همان، ج‌7، ص‌36. [74]. همان، ج‌17، ص‌58. [75]. سید جعفر شهیدی، عاشورا، راهگشای تشیع، همان، ص‌108. [76]. محدثی، همان، ص‌77، به نقل از تاریخ طبری، ج‌4، ص‌303. [77]. همان، ص‌222، به نقل از: دینوری، الاخبار الطوال، ص‌246. |418| [78]. شمس الدین، همان، ص‌172. [79]. ابوالفضل اردکانی، پیامدهای عاشورا (قم: منبع، 1380) صفحات مختلف. [80]. وصیت نامه حضرت امام خمینی(ره). [81]. همان. [82]. جواد منصوری، سیرتکوینی انقلاب اسلامی (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1379) ص‌180. [83]. همان، ص‌182. [84]. همان، ص‌195. [85]. همان، ص‌286. [86]. زهیری، همان، ص‌373. [87]. منصوری، همان، ص‌310. [88]. همان، ص‌330. [89]. همان، ص‌339. [90]. همان، ص‌333. [91]. همان، ص‌366. ( منبع : عاشورا، خاستگاه انقلاب اسلامی ایران ، مرتضی شیرودی ، فصلنامه حکومت اسلامی ، سال هشتم, شماره اول بهار 1382 شماره پیاپی 27 ، ص 396 )
عنوان سوال:

عاشورا، خاستگاه انقلاب اسلامی ایران ؟


پاسخ:

عاشورا، خاستگاه انقلاب اسلامی ایران ؟

عاشورا، خاستگاه انقلاب اسلامی ایران

مقدمه

اگر چه تأثیرگذاری عاشورا بر انقلاب اسلامی و تداوم آن، از نظر نگارنده مسلّم و بدیهی
است، به همین دلیل، آن را به عنوان مفروض برگزیده است، اما به جهت آن که بر خوانندگان
نیز این قطع و یقین حاصل شود، دو دلیل در اثبات آن اقامه می‌کنیم:

دلیل اوّل: امام خمینی(ره) به شکل‌های مختلف بر چنین تأثیری اشاره کرده‌اند.
به‌عنوان‌مثال:

(حجت ما برای این مبارزه‌ای که بین مسلمین و...این دستگاه فاسد است، حجت ما در جواز و
لزوم این عمل...عمل سیدالشهدا (ع) است...حجت‌مان براین است که اگر چنانچه این مبارزه
را ادامه بدهیم و صدهزار از ما کشته بشود برای رفع ظلم...برای این‌که دست آنها را از این
مملکت اسلامی کوتاه کنیم، ارزش دارد. حجت‌مان هم کار حضرت امیر(ع)، و سیدالشهداست.)[1]

گمان نکنید که اگر این مجالس عزا نبود و اگر این دستجات سینه‌زنی و نوحه‌سرایی نبود، خرداد پیش می‌آمد[2]... تمام این وحدت کلمه‌ای که مبدأ پیروزی ما شد، برای خاطر این مجالس عزا و این مجالس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد... اگر قیام سیدالشهدا سلام الله علیه نبود، امروز هم ما نمی‌توانستیم پیروز شویم.[3]

... انقلاب‌اسلامی ایران پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است.[4]

... کربلا را زنده نگه دارید و نام مبارک حضرت سیدالشهدا را زنده نگه دارید که با زنده بودن او
اسلام زنده نگه داشته می‌شود.[5]

دلیل دوم: بیشتر منابعی که زمینه‌های زایش عاشورا و انقلاب‌اسلامی را کاویده‌اند، به مشترکات فراوان این دو اشاره دارند، از جمله:

الف. در باره عاشورا، برخی نوشته‌اند:

فرهنگ و تعالیم عاشورا دارای زمینه‌هایی است که نمونه‌هایی از آن عبارتند از: 1.
فرهنگ شهادت، 2. فرهنگ مبارزه مستمر حق با باطل، 3. فرهنگ طاغوت ستیزی و طاغوت
زدایی، 4. اصل پیروی از رضای خدا و مصالح مسلمین، 5. فرهنگ پیشگیری از جرم و فساد
قبل از وقوع آن، 6. فرهنگ نظارت عمومی و امر به معروف و نهی از منکر.[6]

ب. دیدگاه امام خمینی(ره) در باره انگیزه‌های قیام امام‌حسین(ع) عبارت است: 1. عمل
به تکلیف الهی، 2. تشکیل حکومت اسلامی، 3. نشر اسلام و بقای آن، 4. امر به معروف و نهی
از منکر، 5. نجات اسلام از خطر تحریف، 6. اصلاح امت و جامعه اسلامی، 7. ظلم ستیزی و
عدالت‌خواهی[7].

ج. در باره انقلاب‌اسلامی.برخی عوامل پیدایش انقلاب‌اسلامی را به این شرح توضیح داده‌اند: 1. مذهب، 2. سلطه بیگانگان، 3. رهبری حضرت امام خمینی(ره)، 4. شعار جدایی
دین از سیاست، 5. اسلام زدایی نظام حاکم، 6. بیگانه بودن نظام حاکم با مردم، 7. تحقیر
شخصیت انسانی مردم، 8. وحدت و یکپارچگی ملت.[8]

د. برخی زمینه‌های انقلاب را به این شرح بر می‌شمارند: 1. ایجاد نارضایتی عمیق در
مردم از شرایط حاکم، 2. وجود رهبری و ساختارهای اجتماعی و سیاسی بسیج‌گر، 3.
گسترش روحیه‌انقلابی و مشارکت مردمی، 4. گسترش و پذیرش اندیشه حکومت اسلامی،
5. مبارزه خشونت بار مردم با دولت.[9]

بنابراین، شناخت و تبیین عوامل مؤثر در شکل‌گیری انقلاب‌اسلامی، بدون توجه به نقش
و تأثیر نهضت بزرگ امام‌حسین(ع)، شناختی ناقص و به دور از واقع است.[10]

البته، اجمالی که از تأثیر عاشورا بر انقلاب‌اسلامی سخن گفتیم، برای درک عمیق این
تأثیر، نارساست، ثانیاً بدون قالب بندی و پراکنده است. از این رو، مقاله تلاش خواهد کرد
تأثیر عاشورا در پیدایش انقلاب‌اسلامی را در سه قالب: رهبری، ایدئولوژی (اسلام) و مردم
نشان دهد، زیرا بیش‌تر منابع مربوط به انقلاب اسلامی، این سه عامل را تنها عوامل زادن
انقلاب‌اسلامی و تداوم آن بیان می‌کنند:

1. (پیروزی انقلاب‌اسلامی، بطلان بسیاری از نظریه‌ها را به اثبات رساند و ثابت کرد
نباید هر پدیده‌ای را در لابراتور تجربی آزمایش کرد. پیداست این همه، جز از طریق
امدادهای الهی و فرهنگ غنی اسلام و رهبری خردمندانه امام خمینی و فداکاری‌های ملت
سلحشور و اتحاد و همدلی همه اقشار ملت امکان‌پذیر نبود.)[11]

2. (عامل اصلی که موجب بروز و پیروزی انقلاب‌اسلامی گردیده است، عامل اسلام
زدایی شاه بوده است...مسلّماً غیر از این عامل، باید عامل وحدت بخش و حرکت آفرین
رهبری دینی و مرجعیت والا مقامی نظیر امام خمینی را نباید به باد فراموشی سپرد...بنابراین،
مهم‌ترین عوامل بروز و پیروزی انقلاب را باید در دو مفهوم کلی دید:

الف. روح اسلام خواهی و خداخواهی مردم (امت)

ب. رهبری دینی مورد قبول عامه مردم(امام).)[12]

3. (امام به عنوان وصل میان مردم و اسلام، با درس از نهضت عاشورا، محتوای سیاسی -
انقلابی اسلام را بدان بازگرداند. همان‌گونه که مکتب اسلام، رهبری امام و حضور مردم، سه
عامل اصلی محدثه انقلاب به حساب می‌آیند، همین سه عامل به عنوان عوامل مبقیه انقلاب نیز محسوب می‌گردند.)[13]

رهبری

در رأس قیام عاشورا، امام‌حسین(ع) و در فراز انقلاب اسلامی، امام خمینی(ره) قرار
داشت. یزید بن معاویه و محمدرضا پهلوی در سوی دیگر این دو نهضت بودند.

1. حسین بن علی(ع)

امام خود را این گونه معرفی می‌کند: (ما دودمان پیامبریم و به عهده‌داری این امر (حکومت) و ولایت بر شما، از دیگرانی که به ناحق مدعی آنند و میان شما به ستم و تجاوز حکومت می‌کنند، سزاوار تریم).[14]

حسین(ع) خطاب به ولید، هنگامی که از او خواست با یزید بیعت کند، فرمود: (ما خاندان نبوت و معدن رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و نزول رحمت‌ایم. خداوند به ما آغاز کرده و به ما ختم نموده است.)[15]

امام در اعتراض به سخنان معاویه در مدینه که فضایل یزید را برمی‌شمارد، فرمود: (کسی
را وانهاده‌ای که از نظر پدر و مادر و صفات شخصی از یزید بهتر است!) معاویه گفت: گویا
خودت را می‌گویی؟! حضرت فرمود: آری.)[16] در جای دیگر فرمود:
به خدا قسم! من به خلافت شایسته‌ترم، پدرم بهتر از پدر یزید است، جدم برتر از جد
اوست، مادرم بهتر از مادر اوست و خودم بهتر از اویم.)[17]

2. یزید بن معاویه

امام‌حسین(ع) در نامه‌ای به معاویه نوشت: (جوانی را به ولایت امر مردم تعیین کرده‌ای که شراب می‌خورد و با سگ، بازی می‌کند! به امانت خود خیانت کرده و مردم را تباه ساخته‌ای. چگونه یک شرابخوار را به تولیت امور امت محمد(ص) می‌گماری؟! شرابخوار که امین بر یک درهم نیست، چگونه نسبت به امت امین باشد؟!)[18]
(یزید، خودش گواه رأی اوست. او برای همان کارهایی که مشغول است مثل بازی با سگ‌ها،
کبوتربازی، نوازندگی و عیاشی، بهتر است. بیش از این بار ستم بر دوش مکش.)[19]
یزید در سه سال پادشاهی، سه جنایت فجیع مرتکب شد:

اوّل، در 61هجری، امام‌حسین(ع) و خاندان عصمت و طهارت و یاران او را به شهادت‌رساند.

دوم، در 63 هجری، به مدینه حمله کرد و به مدت سه روز، یاران وی مردم شهر را کشتند؛
اموال آنان را به غارت بردند و زنان‌شان را غاصبانه به مِلک خود درآوردند.

سوم، در 64 هجری، به بهانه سرکوبی عبدالله بن زبیر که در خانه خدا پناه گرفته بود، به
مکه حمله برد و خانه خدا را با منجنیق به سنگ و آتش بست.

3. امام خمینی(ره)[20]

مقام معظم رهبری در معرفی حضرت امام(ع) فرمود: (امام‌خمینی(ره) آن‌چنان بزرگ بود که در میان بزرگان و رهبران جهان و تاریخ، به جز انبیا و اولیای معصومین(ع) به دشواری می‌توان کسی را با این ابعاد و با این خصوصیات تصور کرد...آن بزرگوار، قدرت ایمان را با عمل صالح، اراده پولادین را با همت بلند، شجاعت اخلاقی را با حزم و حکمت، صراحت لهجه و بیان را با صدق و متانت، صفای معنوی و روحانی را با هوشمندی و کیاست، تقوا و ورع را با سرعت و قاطعیت، ابهت و صلابت رهبری را با رقّت و عطوفت و خلاصه بسی خصال نفیس و کمیاب را که مجموعه آن در قرن‌ها و قرن‌ها به ندرت ممکن است در انسان بزرگی جمع شود، همه و همه را با هم داشت. الحق شخصیت آن عزیز یگانه، شخصیتی دست نیافتنی و جایگاه والای انسانی او جایگاهی دور از تصور و اساطیر گونه‌بود.)[21]

ایشان در جای دیگر فرمود:

(او عبد صالح و بنده خاضع خدا و نیایشگر نیمه شب‌ها و روح بزرگ زمان ما بود. او الگوی کامل
یک مسلمان و نمونه بارز یک رهبر اسلامی بود. او به اسلام عزت بخشید و پرچم قرآن را در
جهان به اهتزاز در آورد و ملت ایران را از اسارت بیگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصیت
و خودباوری بخشید و او صلای استقلال و آزادگی را در سراسر جهان سرداد و امید را در
دل‌های ملل تحت ستم جهان زنده کرد.[22]

... امام خمینی(قدس سره) پدر مهربان، معلم دلسوز، مرشد حکیم، دیده‌بان همیشه بیدار،
طبیب درد و درمان شناس، سروش رحمت خدا بر امت، یادگار انبیا و اولیا در زمین بود...امام
خمینی(قدس سره) یک حقیقت همیشه زنده است. راه او، راه ما؛ هدف او، هدف ما و رهنمود
او، مشعل فروزنده ما است.)[23]

4. محمد رضا پهلوی

یکی از نویسندگان می‌نویسد: (شاه فردی بود که آن قدر از اموال این ملت بیچاره را به
حساب‌های شخصی خود در بانک‌های خارج واریز کرد که طبق آمار منتشره در سال‌های
پس از پیروزی انقلاب‌اسلامی، سود خالص سرمایه گذاری‌های شاه در دنیا در هر دقیقه بیش
از شصت هزار دلار و سود سالانه او بالغ بر سه میلیارد دلار بوده‌است.)[24]

از خیانت‌های بزرگ شاه به ملت ایران، جشن تاج‌گذاری بود که از بیستم مهر تا بیستم آبان
1346 برگزار شد. بخشی از هزینه‌های این جشن عبارت بود از: تاج شاه با 3380 قطعه الماس،
50 قطعه زمرد و 368 حبه مروارید به وزن دوکیلو و هشتاد گرم و از نظر قیمت، غیر قابل تخمین.
تاج همسر شاه با 1646 قطعه الماس و تعداد مشابهی از جواهرات دیگر و طلا به قیمت تخمینی چهارده میلیون دلار.

پیراهن همسر شاه مزیّن به چهل هزار الماس. وان حمام بلورین 75هزار دلار و هزینه
درشکه مخصوص 150 هزار دلار.[25]
امام خمینی(ره) بیش از هر کس، به امام‌حسین(ع) شبیه بود و محمدرضا پهلوی به یزید
بن معاویه. و این مقایسه که از سوی روحانیت و مردم صورت می‌گرفت، از عوامل بروز و
پیروزی انقلاب اسلامی به شمار می‌رود. برای تأیید این سخن، می‌توان به بخشی از یک سند
از مجموعه اسناد منتشره شده سفارت آمریکا استناد کرد:
روحانیون مسلمان کشور از جمله جسورترین منتقدین شاه به حساب می‌آیند. در یکی از
بحث‌های مرسوم احساسی، شاه را با یزید که مسؤول قتل امام‌حسین‌[ع‌] در قرن هفتم بود
مقایسه می‌نمایند. این رویداد تاریخی شیعه، هسته اصلی اسلام مرسوم در ایران بود و هر
ساله در صدها نقطه از کشور با برپایی نمایش‌های دراماتیک نحوه قتل امام‌حسین(ع) و
خانواده‌اش را در اذهان زنده می‌کنند.[26]

چرا چنین مقایسه‌ای به پیروزی انقلاب‌اسلامی مدد رساند؟ به آن دلیل که، حاصل این
مقایسه آن بود که در یک سو امامِ نور و در سوی دیگر امام شرّ را می‌دیدند. به بیان دیگر، در
امام عادل زمان، صفاتی را می‌یافتند که به اسلام واقعی نزدیک‌تر بود و از این‌رو، وی را
حسین زمان و شایسته دفاع می‌دیدند. بخشی از این صفات را مرور می‌کنیم:

1. تکلیف گرایی

وقتی دو نفر از سوی والی مکه برای امام‌حسین(ع) امان نامه آوردند تا از ادامه سفر بازش
دارند، فرمود: (درخواب، پیامبر خدا را دیدم. به چیزی فرمان یافتم که در پی آن خواهم رفت، به زیانم باشد یا به سودم.)[27]
زمانی‌که فرزدق از اوضاع نامطمئن کوفه گزارش داد، امام فرمود:

(اگر قضای الهی بر همان چه که دوست می‌داریم، نازل شود، خدا را بر نعمت‌هایش سپاس
می‌گوییم...و اگر تقدیر الهی میان ما و آن چه امیدداریم، مانع شد، پس کسی که نیتش حق و
درونش تقوا باشد، از حق تجاوز نکرده است.)[28]

امام‌خمینی(ره) هم در این باره فرمود: (حضرت سیدالشهدا تکلیف برای خودش دانستند که بروند و کشته بشوند و محو کنند آثارمعاویه و پسرش را.)[29]
امام‌خمینی(ره) با درک پیام عاشورا، در سراسر زندگی سیاسی اجتماعی خویش بر معیار
تکلیف عمل کرد و حرکت نمود و عقیده داشت: (همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه‌ایم، نه مأمور [به‌] نتیجه.)[30]

به هنگام پذیرش قطع‌نامه 598 فرمود: (شما را می‌شناسم، شما هم مرا می‌شناسید. در شرایط کنونی آن چه موجب امر [قبولی قطع نامه‌] شد تکلیف الهی‌ام بود.)[31]

2. قاطعیت و شجاعت

ایمان راسخ به ادای‌تکلیف، شجاعت و قاطعیت می‌آفریند. به این دلیل، امام‌حسین(ع) پس از برخورد با سپاه حر فرمود: (شأن و موقعیت من، موقعیت کسی نیست که از مرگ بهراسد.)[32]
در جایی دیگر فرمود: (نه دست ذلت به اینان می‌دهم و نه‌چون بردگان فرار یا اقرار می‌کنم.)[33]
تعبیر امام‌خمینی(ره) از شجاعت و قاطعیت امام‌حسین(ع) این بود که (ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد، ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد.[34])
امام با درس گرفتن از عاشورافرمود: (من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام می‌کنم که اگر جهان خواران بخواهند در مقابل دین مابایستند، ما در مقابل همه دنیای آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی تمام آنان از پای نخواهیم‌نشست.)[35]
بنابراین جای شگفتی نیست که بفرماید: (والله من به عمرم نترسیدم.)[36]

3. اتکال به خدا

امام‌حسین(ع) در پاسخ به سخنان ضحّاک بن عبدالله مشرقی،مبنی بر آمادگی کوفیان
برای جنگ با سیدالشهدا فرمود: (حسبی الله و نعم الوکیل؛ خدا برای من بس است و او خوب پشتیبان و تکیه گاهی‌است.)[37]

حسین بن علی(ع) در صبح عاشورا با آغاز حمله دشمن، در نیایش به درگاه خدا،
اتکال‌واعتماد به پروردگار در گرفتاری و پیشامدهای سخت را ضروری دانست و خدا
رابه‌عنوان عامل پشتگرمی و اطمینان نفس و نیروی حمایتگر و پشتیبان خویش
خواند.[38]امام‌خمینی(ره) نیز به پیروی از جدش با اتکای بر قدرت لایزال الهی به
تنهایی‌وبادست خالی قیام کرد و به نتیجه رسید و در طول دوران انقلاب هیچ‌گاه مأیوس‌نگشت.
این صفات و صفات متعدد دیگر نشان می‌دهد یک عامل جاودانگی قیام عاشورا و به
تأثیر از آن، عامل پیروزی انقلاب‌اسلامی در بُعد رهبری الهی آن دو بود.

اسلام

دین اسلام و مذهب تشیع از عوامل انقلاب حسینی(ع) و انقلاب خمینی(ره) بودند.
اسلامی که امام‌حسین(ع) و امام‌خمینی(ره) منادی آن بودند، با اسلام اموی، زبیری و
امریکایی تفاوت داشت. اسلام بنی‌امیه و اسلام عبدالله بن زبیر و اسلام آمریکایی، هیچ‌گاه
قادر به انقلاب و جاودانه شدن نبوده‌اند. باید اثبات کرد اسلامِ امام‌حسین و امام‌خمینی
یکسان و با اسلام دیگران متفاوت بود: (حرکت امام نه تنها موج جدید بازگشت به اسلام را که در میان اقشار تحصیل کرده و دانشجویی پا گرفته بود، در ابعاد گسترده‌ای تقویت نمود، بلکه در رابطه مذهب و سیاست و مذهب و حکومت داران تغییرات تاریخی پدید آورد[39] ...[ایشان‌] در ظرف دو دهه توانستند چهره نوینی از اسلام بسازند. چهره‌ای مترقی، انقلابی، مبارز. چهره‌ای که از خود هم‌حکومت و سیاست داشت و هم اقتصاد و آیین کشورداری. اسلامی که به خفقان،
دیکتاتوری و استبداد پایان می‌داد و به جای آن آزادی، حرمت اندیشه و تأمین حقوق
اجتماعی انسان‌ها را جایگزین می‌ساخت. اسلامی که به نفوذ ابرقدرت‌ها در ایران پایان
می‌داد و به جای آن ایرانی مستقل و متکی به خود می‌ساخت. اسلامی که فساد مالی و
حکومتی رژیم را از بین می‌برد و به جای آن نظام امین و مردمی با کارگزارانی صدیق و مؤمن
بر پا می‌نمود. در یک کلام، این اسلام احیا شده همه آن چیزی بود که رژیم شاه نبود و همه آن
چیزهایی را پدید می‌آورد که رژیم شاه نخواسته یا نتوانسته بود پدید بیاورد. با چنین
تصویری بود که اسلام توانسته بود بر قلوب طیف گسترده‌ای از اقشار و طبقات مختلف
جامعه ایران [تأثیر بگذارد]...با چنین تصویری از...اسلام توانست میلیون‌ها نفر را در
اعتراض و مخالفت با رژیم شاه به حرکت درآورد.)[40]
امام‌حسین(ع) در نامه‌ای به مردم بصره می‌نویسد: (شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت می‌کنم، زیرا در شرایطی قرار گرفته‌ایم که دیگر سنت پیامبر از میان رفته و جای آن بدعت قرار گرفته است.[41])
نیز در جای دیگر فرمود: (من برای تفریح و تفرج و استکبار و خود بزرگ‌بینی، نیز برای فساد و خرابی و ظلم و ستم و بیدادگری قیام نکردم، بلکه خروج من برای اصلاح امت جدم محمد صلی الله علیه و آله است. می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره و سنت جدم و آیین و روش پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام رفتار کنم.)[42]

سخنان امام(ع) نیز نشان می‌دهد او منادی اسلامی است که با اسلام یزید فرق می‌کند.
همچنان که اسلامی که امام منادی آن بود، همان اسلام حسینی و مخالف اسلام پهلوی بود.
اسلام امام حسین(ع) و اسلام امام خمینی(ره) چه تفاوت‌هایی با اسلام یزیدی و اسلام
پهلوی داشت؟ به برخی از تفاوت‌ها اشاره می‌کنیم:

1. تقیّه

تقیه ریشه در قرآن و سنت دارد. در قرآن می‌خوانیم:
(مؤمنان، به جای مؤمنان کافران را به دوستی نگیرند. هر که چنین کند، پیوندی با خدا ندارد،
مگر آن که از آنها ترسی داشته باشد.)[43]
در سیره پیامبر آمده است: زمانی که عمار با چشمان گریان، نزد پیامبر(ص) آمد و از این‌که
خدایانِ مشرکان را ستایش کرده، شرمسار بود، پیامبر کاری را که برای حفظ جانش انجام داده
بود، تأیید کرد.[44] اما این حکم قطعی برای همه زمان‌ها و مکان‌ها نیست. به همین دلیل،
امام‌حسین(ع) تقیه را در آن مقطع حرام کرد. از این رو روز هشتم ذی الحجه 60هجری، با
تبدیل حج تمتع به عمره تصمیم به قیام علنی علیه یزید گرفت و عزم خروج به سوی کوفه
کرد. افراد مختلف از دوست و دشمن ایشان را از این کار منع کردند و به همراهی با جماعت
فرا خواندند ولی امام پیشنهاد همه را رد کرد و در پاسخ نمایندگان والی مکه فرمود:

(لی عَمَلی و لَکُم عَمَلُکُمْ أنتُم بَریئُونَ مِمّا أَعمَلُ و أَنَا بَری ممّا تَعْمَلُونَ؛ عمل من برای من و عمل شما برای خودتان است. شما از کار من بیزارید و من از کارهای شما بیزارم.)[45]
امام خمینی(ره) پس از حادثه حمله دژخیمان شاه به مدرسه فیضیه در 1342 در تلگرافی
به آیات عظام تهران نوشت: (اینان با شعار شاه دوستی به مقدسات مذهبی اهانت می‌کنند. شاه دوستی یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراکز علم و دانش. شاه دوستی یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانه‌های اسلام، محو آثار اسلامیت. شاه دوستی یعنی تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم. شاه دوستی یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت. حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است. قرآن و مذهب در مخاطره است. با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب، ولو بلغ مابلغ.)[46]

افشاگری امام خمینی که متأثر از افشاگری حسینی(ع) بود، در آگاهی بخشیدن به مردم و
فروپاشی رژیم شاه تأثیر فراوان گذاشت. از شمار این افشاگری‌های شجاعانه، سخنرانی
معظم‌له علیه کاپیتولاسیون است که به تبعید امام(ره) به ترکیه و عراق انجامید.

2. بدعت ستیزی

حضرت رسول اکرم(ص) فرمود: (هر بدعتی که پس از من پدید آید و ایمان را مورد خطر و هجوم و نیرنگ قرار دهد، ولیّی از دودمان من عهده‌دار آن است که از ایمان دفاع کند و با الهام الهی زبان بگشاید و حق را علنی و روشن سازد و نیرنگ مکاران را باز گرداند.)[47]

از این رو امام‌حسین(ع) در نامه‌ای به بزرگان بصره نوشت: (شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش دعوت می‌کنم. همانا سنت مرده و بدعت زنده شده‌است.)[48]
آن روی دیگر بدعت ستیزی، اصلاحگری است که امام‌حسین(ع) از آن داد سخن داده
بود. امام(ع) در یکی از خطبه‌هایش در این باره فرمود: (آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل اجتناب نمی‌گردد؟ پس در چنین وضعی باید مؤمن با مبارزه‌اش مشتاق دیدار خدا باشد.)[49]
امام‌حسین(ع) در راه کوفه به فرزدق بر می‌خورد و می‌فرماید: (ای فرزدق! این‌جماعت، اطاعت خدا را واگذاشته، پیرو شیطان شده‌اند. در زمین به فساد می‌پردازند. حدود الهی را تعطیل کرده، به میگساری پرداخته و اموال فقیران و تهیدستان را از آنِ خویش ساخته‌اند. من سزاوارترم که برای یاری دین خدا برخیزم. برای عزت بخشیدن به دین او و جهاد در راه او، تا آن که کلمةالله برتری یابد.)[50]

امام‌خمینی(ره) بدعت‌ستیزی و اصلاحگری قیام عاشورای حسینی را مورد تأیید قرار می‌دهد و می‌فرماید: (تمام انبیا برای اصلاح جامعه آمده‌اند...و همه آنها این مسأله را داشتند که فرد باید فدای جامعه شود...سیدالشهدا(ع) روی همین میزان آمد. رفت و خودش و اصحاب و انصار خویش را فدا کرد، که باید فدای جامعه بشود. جامعه باید اصلاح بشود.)[51]
نیز فرمود: (سیدالشهدا(ع) وقتی می‌بیند که یک حاکم ظالمی، جائری در بین مردم دارد حکومت
می‌کند، تصریح می‌کند...باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند. هر قدر که می‌تواند، با چند نفر،
با چندین نفر که در مقابل آن لشکر هیچ نبود، لکن تکلیف بود آن جا که باید قیام بکند و
خونش را بدهد تا این‌که این ملت را اصلاح کند.)[52]

امام (ره) به تأسی از قیام عاشورا، راه خویش را بدعت‌زدایی و اصلاح‌طلبی قرارداد. وی
در این باره فرمود: (ما باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته، تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی (ص) برسیم، و امروز غریب‌ترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن قربانی می‌خواهد و دعا کنید من نیز یکی از قربانی‌های آن گردم.)[53]

معظم‌له افزود: (اگر ما اسلام را در خطر دیدیم، همه‌مان باید از بین برویم تا حفظش کنیم.)[54]
همان‌طوری که مشهود است، بدعت‌ستیزی امام‌حسین(ع) هدف امام‌خمینی(ره) درنهضت بزرگ انقلاب اسلامی قرار گرفت.

3. شهادت طلبی

اسلام حسینی(ع) بر شعار و شعور (اِحْدَی الحُسْنییْنِ)، (مَرحباً بالقتل فی سبیل الله) و (
أری الموت إلّا سعادة) استوار است. در یکی از نیایش‌های امام‌حسین(ع) در روز عاشورا
می‌خوانیم: (خدایا! دوست دارم که کشته شوم و زنده گردم، هفتاد هزار بار در راه اطاعت و محبت تو، به خصوص اگر در کشته شدنم نصرت دین تو و زنده شدن فرمانت و حفظ ناموس شریعت تو نهفته باشد.)[55]

و در جای دیگر فرمود:

(مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است.)[56]
شهادت‌طلبی امام معصوم(ع) ناشی از اعتقاد به جهاد بود. از این رو فرمود:
(من سزاوارترین کسی هستم که به یاری دین خدا برخیزم و شریعت مطهر او را عزیز بدارم و
در راه او جهاد کنم تا کلام الهی برترین شود.)[57]
در زیارت نامه‌های امام‌حسین(ع) نیز واژه‌های جهاد و شهادت را فراوان می‌یابیم. به
عنوان مثال: اَلزّاهِدُ الذّائدُ الْمُجاهِدُ، جاهَدَ فیکَ المُنافِقینَ وَ الْکُفّارَ، جاهَدْتَ فی سَبیلِ اللّهِ، جاهَدْتَ
الْمُلْحِدینَ، جاهَدْتَ عَدُوَّکَ، جاهَدْتَ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ و...

در باره شهدای دیگر نیز این تعبیرات دیده می‌شود: جاهَدْتُمْ فی سَبیلِهِ، أَشْهَدُ أَنَّکُمْ جاهَدْتُمْ فی سَبیلِ اللّهِ، الذَّابُّونَ عَنْ تَوْحیدِ اللّهِ، جاهَدْتَ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ.[58]

امام امت(ره) به تأثیر شهادت و مجاهدت حسینی بر انقلاب اسلامی اعتراف داشت. از
این رو فرمود: (نهضت دوازده محرم و پانزده خرداد [1342] در مقابل کاخ ظلم شاه و اجانب، به پیروی از نهضت مقدس حسینی چنان سازنده و کوبنده بود که مردانی مجاهد و فداکار تحویل
جامعه‌داد.)[59]

باز از ایشان می‌خوانیم: (عاشورا، قیام عدالت‌خواهان، با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ در مقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود، و دستور آن است که این برنامه، سر لوحه زندگی امت در هر روز و درهر سرزمین باشد. روزهایی که بر ما گذشت، عاشورای مکرّر بود و میدان‌ها و خیابان‌ها و کوی و برزن‌هایی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت.)[60]

حضرت امام(ره) در بیاناتی دیگر، بر تأثیر شهادت و جهادطلبی حسین(ع) بر
انقلاب‌اسلامی اشاره دارد:

(مرگ سرخ، به مراتب بهتر از زندگی سیاه است و ما امروز به انتظار شهادت نشسته‌ایم تا فردا
فرزندان‌مان در مقابل کفر جهانی با سرافرازی بایستند...[61]

خط سرخ شهادت، خط آل محمد و علی است، و این افتخار از خاندان نبوت و ولایت به ذریّه
طیّبه آن بزرگواران و به پیروان خط آنان به ارث رسیده است[62]

... من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده
ساخته‌ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم.[63]

...در این انگیزه‌[شهادت‌] است که همه اولیا شهادت را در راه آن به آغوش می‌کشند و مرگ
سرخ را (أحلی مِن العسل) می‌دانند و جوانان در جبهه‌ها جرعه‌ای از آن را نوشیده و به وَجْد
آمده‌اند.)[64]

4. عدالت خواهی

عدالت فرمان خدا و رسول است. علی(ع) فرمود:

(العدل حیاة الأحکام؛ عدالت مایه حیات و بقای احکام اسلام است.) حرکت
امام‌حسین(ع) و قیام عاشورا بر پایه عدالت اتفاق افتاد. امام(ع) نامه‌ای به بزرگان کوفه نوشت
و تکلیف و مشخصه امام راستین را حکومت طبق قرآن و قیام به قسط و حق بر شمرد:

(فَلَعَمْری مَا الْإمامُ إلَّا الْحاکِمُ بِالْکِتابِ، الْقائِمُ بِالْقِسْطِ).
در سخن دیگر. حرکت خویش را برای اقامه عدل و رفع ظلم از مظلومان و ایمنی یافتن
بندگان خدا یاد کرد:
(وَیَأْمَن الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ.[65]

در زیارت اباعبدالله الحسین(ع) می‌خوانیم: (شهادت می‌دهم که تو به قسط و عدالت دستور دادی و به دین دعوت کردی.)[66]

مسلم پس از دستگیری، خطاب به ابن‌زیاد فرمود: (ما آمده‌ایم تا به عدالت فرمان دهیم و به حکم قرآن فرا بخوانیم.)[67]
امام‌خمینی(ره) بر عدالت‌خواهی نهضت حسینی(ع) تأکید دارد:

(شهادت [امام‌حسین‌] برای این بود که اقامه شود عدل الهی...[68] سیدالشهدا سلام الله علیه
از همان روز اوّل که قیام کردند برای این امر، انگیزه‌شان اقامه عدل بود...[69] سیدالشهدا
سلام‌الله علیه که همه عمرش را و همه زندگیش را برای رفع منکر و جلوگیری از حکومت
ظلم‌و جلوگیری از مفاسدی که حکومت‌ها در دنیا ایجاد کرده‌اند، تمام عمرش را صرف این
کردو تمام زندگیش را صرف این کرد که این حکومت، حکومت جور بسته بشود و از
بین‌برود...[70] زندگی سیدالشهدا، زندگی حضرت صاحب سلام الله علیه، زندگی همه انبیای
عالَم، همه انبیا از اوّل، از آدم تا حالا همه‌شان این معنی بوده است که در مقابل جور، حکومت
عدل را می‌خواستند.)[71]

تأثیر عنصر عدالت‌خواهی قیام عاشورای حسینی(ع) را در سخنان امام(ره)
مشاهده‌می‌کنیم: (سیدالشهدا سلام الله علیه وقتی می‌بیند که یک حاکم ظالمی، جائری در بین مردم
داردحکومت می‌کند، تصریح می‌کند حضرت که اگر کسی ببیند که حاکم جائری در بین
مردم‌حکومت می‌کند، ظلم دارد به مردم می‌کند، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند،
هرقدر که می‌تواند، با چند یا چندین نفر...مگر خون ما رنگین‌تر از خون سیدالشهدا
است؟!ماچرا بترسیم از این‌که خون بدهیم یا این‌که جان می‌دهیم؟ آن هم در ماجرای
دفع‌سلطان جائری که می‌گفت مسلمانم مسلمانی یزید هم مثل مسلمانی شاه بود. اگر بهتر
نبود، بدتر نبود.)[72] سیدالشهدا سلام الله علیه...اساس سلطنت را شکستند...اساس
سلطنتی که می‌خواست اسلام را به صورت سلطنت طاغوتی درآورد.[73] حضرت سیدالشهدا
سلام الله علیه به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه
باید کرد.)[74]
با توجه به آنچه گذشت معلوم شد که رهبری انقلاب از لحاظ ایمان، روحیه، شجاعت و
عدالت‌طلبی رهرو امام حسین بود و مردم با توجه به این همسانی، به رهبری انقلاب
گرویدند و در اجابت دعوت ایشان برای تداوم عاشورای حسینی، انقلاب کردند و این از
وجوه بارز تأثیر گذاری عاشورا بر انقلاب اسلامی بود.

مردم

در هیچ قیام و نهضتی، به اندازه قیام عاشورا تغییرات انسانی به وقوع نپیوسته است. این
تغییرات هم در جبهه امام‌حسین(ع) و هم در جبهه یزید اتفاق افتاد. در جبهه حق، امام(ع)
همسر، خواهر، دخترانش و زنانی چون مادر وهب، همسر زهیر بن قین و زنانی را در کنار
پدران، همسران و برادران‌شان به همراه دارد. به بیانی، از طفل شش ماهه (علی‌اصغر) تا پیر
مرد نودساله(حبیب بن مظاهر) حاضرند. در جبهه باطل، جوّزدگی و ترس و تردید و هیجده
هزار دعوت کننده می‌بینیم.
در یک طرف، صدق و صفا و صمیمیت، در طرف دیگر، خیانت، خدعه و خودپرستی
مشاهده می‌شد.
یکی از صاحب‌نظران عامّه مردم آن زمان را به هفت دسته تقسیم کرده است:
1. مردمی که از روزگار رسول خدا(ص) تا سال‌های نخست حکومت عثمان، سادگی
اسلام را دیده بودند و از عدالت اسلامی آگاهی داشتند، سپس آن دوره را با آن چه جای آن را
گرفت می‌سنجیدند و بر روزگار گذشته دریغ می‌خوردند...

2. گروهی که پای بند دین و اجرای احکام اسلام بودند و می‌دیدند چگونه حدود شریعت
معطل مانده و فقه اسلام و سنت رسول (ص) بازیچه حکومت‌ها گردیده است. اینان خون دل
می‌خوردند و روی به خدا بردند که خدایا! برسان آن را که بدعت‌ها بزداید و سنت‌ها را
زنده‌نماید.
3. گروهی که سال‌ها پیش برای شرکت در فتح اسلامی و برخورداری از غنیمت‌های
جنگی از بیابان‌های نجد و تهامه به راه افتاده بودند و در پادگان‌ها به سر می‌بردند. آسیب‌های
جنگی برای آنان بود و بهره گرفتن از بیت‌المال برای دیگران، بدین رو فرصت می‌بردند تا
برخیزند و حق خود را بگیرند.

4. مردمی از ایران که پیش از در آمدن سپاهیان مسلمان بدان سرزمین جاهی یا نانی
داشتند و آن را از دست دادند، ناچار روبه عراق نهادند، بیش‌تر در کوفه و کم‌تر در بصره
رخت افکندند. ازعجم رانده و در دیده عرب خوار، به ظاهر آرام و در نهان دست به کار.

5. مردمی که داستان‌های درگیری لخمی و غسّانی را دهان به دهان شنیده بودند و به خاطر
داشتند که پدران‌شان سال‌ها با مردم سرزمین‌های شمال عربستان می‌جنگیدند و اکنون
می‌دیدند شام مرکز خلافت اسلامی است و عراقیان ریشخند شامیان‌اند.

6. کسانی که فریب وعده‌های دروغین معاویه را خوردند و علی(ع) و فرزند او را رها
کردند و چون معاویه بر مسند نشست، آنان را از خود راند. این روش حکومت‌های خودکامه
بوده و هست.

7. سودجویانی که بهره‌گیری را در اوضاع آشفته می‌بینند و می‌کوشند تا چنین پیش آید و
از آن بهره گیرند.[75]

و حال افراد فراوانی از این گروه‌های هفت‌گانه امام را به کوفه دعوت کرده‌اند و امام در
اجابت این دعوت‌ها رهسپار کوفه است.

امام‌حسین(ع) بارها بر این‌که علت قیام و حرکت، دعوت مردم است، تأکید کرد. به
عنوان‌مثال:

1. امام(ع) پس از برخورد با سپاه حر که راه را بر او بستند، فرمود:

(من پیش شما نیامدم مگر پس از آن که نامه‌ها و فرستاده‌های‌تان رسید که: نزد ما بیا که
پیشوایی نداریم)[76]

2. در جای دیگر، حضرت از انگیزه نامه‌نگاری و دعوت کوفیان این گونه یاد می‌کند:
اِنَّ اَهْلَ الْکوفَةِ کَتَبُوا اِلَی یَسألونَنی اَنْ اُقْدِمَ عَلَیْهم، لِما اَرْجُوا مِنْ اِحْیاءِ مَعالِمِ الْحَقِّ وَ اِماتَةِ
الْبِدَعِ؛ کوفیان به من نامه نوشته و از من خواسته‌اند که نزد آنان روم، چرا که امیدوارم نشانه‌های حق زنده گردد و بدعت‌ها بمیرد.)[77]
3. باز امام(ع) در این باره سخنانی دارد: (مردم! شما به من نامه‌ها نوشتید و پیام فرستادید که به سوی شما بیایم و وعده دادید که دست از یاری من برندارید و پیمان شکنی نکنید.)[78]
تأثیر قیام کربلا نیز در قشرهای مختلف مردم نمایان بود، از جمله اعتراض عبدالله بن
عمر به یزید، پنج سال عزاداری مداوم در مدینه، قیام عبدالله فرزند حنظله غسیل‌الملائکه
(واقعه حَرَّه)، قیام در مکه، اعتراض در بصره، قیام در کوفه، نهضت توابین، قیام مختار بن
ابی‌عبیدة ثقفی، قیام زید بن علی(ع) و یحیی بن زید، قیام خراسان و سقوط امویان. نتیجه
این‌که در پی دعوت از امام(ع)، انقلاب حسینی(ع) آغاز شد. با کناره‌گیری آنان، قیام امام به
ظاهر شکست می‌خورد، وپس از آن، قیام و حرکت‌های مردمی، قیام عاشورا و پیام‌های آن را
زنده نگه داشت.[79]

امام‌خمینی(ره) باالگوگیری و درک اهمیت نقش مردم در هر حرکت انقلابی و اجتماعی،
به آگاهی بخشیدن در یک دوره پانزده ساله(1342 تا 1357) پرداخت؛ فرصتی که
امام‌حسین(ع) به آن دست نیافت. البته اگر هم دست می‌یافت، شاید مردم پس از آگاهی از
سفاکی و جنایات یزید، باز به یاری امام(ع) نمی‌آمدند، زیرا تفاوت‌های زیادی بین مردم
ایران و مردم آن دوره عراق وجود دارد. امام‌خمینی بر این نکته تأکید دارد:

(من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر، بهتر از ملت حجاز
در عهد رسول الله صلی الله علیه و آله و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی
صلوات الله و سلامه علیهمامی‌باشند.)[80]

شرکت گسترده و نقش مردم در پیروزی انقلاب اسلامی انکارناپذیر است. امام‌خمینی در
این باب سخنی دارد:

(انقلاب‌اسلامی که دستاورد میلیون‌ها انسان ارزشمند و هزاران شهید جاوید[است‌]... اگر
نبود دست توانای خداوند، امکان نداشت یک جمعیت سی و شش میلیونی با آن تبلیغات ضد
اسلامی...ممکن نبود این ملت با این وضعیت، یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده
واحد و فریاد الله‌اکبر و فداکاری‌های حیرت آور و معجزه آسا تمام قدرت‌های داخل و خارج را
کنار زده و خود مقدرات کشور را به دست گیرد.)[81]
اما نکته جالب در این روند پیوند و الگوگیری مردم از عاشورای حسینی(ع) و حرکت از
مساجد و تکایا است. به چند نمونه دراین باره توجه کنید:
(تظاهرات 250 تا 400هزار نفری باتوجه به جمعیت 1/5 میلیونی تهران در روز
عاشورای 1383ق./ 13خرداد 1342ش. از مسجد حاج ابوالفتح در میدان قیام (میدان شاه)
آغاز و به مسجد امام (مسجد شاه) ختم شد.[82])
(سخنرانی معروف امام(ره) در عصر عاشورای 1383ق./ 13خرداد 1342 در مدرسه فیضیه
آغاز شد که منجر به دستگیری و بازداشت و زندانی شدن امام(ره) گردید و در اعتراض به دستگیری امام، حرکت‌های مردمی در مساجد شهرهای مختلف شکل گرفت.)[83]

(راهپیمایی دوازدهم محرم 1384ق./ 1343ش. از مسجد امام آغاز گردید. این راهپیمایی
برای بزرگداشت پانزده خرداد صورت گرفت که امام(ره) آن را ایام الله نامیده بود. سربازان
رژیم شاه نیز به سرکوب آن پرداختند.)[84]

(در سالگرد قیام مردم و کشتار آنان توسط رژیم پهلوی، صدها نفر از طلاب و روحانیون
قم در مدرسه فیضیه در پانزده خرداد 1354ش. اقدام به تجمع، سخنرانی و تظاهرات کردند.
نیروهای امنیتی و انتظامی با طلاب درگیر، تعدادی را زخمی، تعدادی را زندانی، تبعید یا به
سربازی فرستادند.)[85]

(داریوش همایون می‌گوید: پس از مرگ پسر [آیة الله‌]خمینی، آن مجلس یادبودی که
برایش در مسجد ارگ برگزار کردند، نقطه تجمعی شد برای همه قشرهای پیشرو و لیبرال و
آزادی خواه و جبهه ملی و چپ، هر چه که بود، غیر از نظام حکومتی، چهره‌های برجسته‌اش
آنجا ظاهر شدند. پیدا بود که رهبری مذهبی توانسته است که همه این‌ها را جمع بکند و
بسیج‌بکند.)[86]

(قیام نوزده دی 1356ش. در اعتراض به چاپ مقاله توهین‌آمیز علیه امام (ره) و در کنار
حضرت معصومه(ع) شروع گشت که نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی است. در این
روز تعدادی شهید شدند.)[87]

(حدود چهارمیلیون نفر در تهران در عاشورای 1399ق./ 1357ش. علیه رژیم شاه دست

به تظاهرات زدند و شعار مرگ بر شاه سردادند. پس از آنها ژنرال هایزر روانه تهران شد و شاه
متقاعد گردید یک چهره به ظاهر ملی را به عنوان نخست‌وزیر برگزیده و خود، ایران را
ترک‌کرد.)[88]
(مردم برای نشان دادن همبستگی و عزم خود بر ادامه مبارزه تا برپایی جمهوری اسلامی،
راهپیمایی عظیم اربعین را برپا کردند که در آن فریاد الله‌اکبر و درود بر خمینی توسط چند
میلیون زن، مرد و کودک، دنیا را به تعجب و حیرت واداشت.)[89]
ارتباط بین مردم، عاشورا، مسجد و انقلاب‌اسلامی را در گزارش‌های ساواک مشاهده
می‌کنیم، به عنوان مثال:
شهربانی کل کشور
از: کمیته مشترک ضد خرابکاری
به: ریاست پلیس‌تهران،
تاریخ: 18/9/1351
موضوع: مساجد هدایت، الجواد و حسینیه ارشاد

همان‌طوری که اطلاع دارند از فعالیت مساجد هدایت، الجواد و حسینیه
ارشاد که اقدامات آنها مخالف مصالح کشور بود، جلوگیری به عمل آمد تا با
مذاکره با مسؤولین مساجد و حسینیه مزبور اقدامات آنها در آینده با مصالح
کشور هماهنگی داشته باشد. علی هذا نظر به این که توافق‌هایی که با واقفین و
هیأت مؤسس مساجد و حسینیه موصوف به عمل آمده، از این به بعد کلیه
مسائل مربوط به این سه مؤسسه مذهبی زیر نظر مستقیم سازمان اوقاف
خواهد بود و سرکار سرهنگ خدیوزاد به نمایندگی از طرف سازمان اوقاف
بر فعالیت‌ها و هرگونه فعل و انفعالات مساجد هدایت، الجواد و حسینیه
ارشاد نظارت مستقیم خواهد داشت.[90]

سرّی
وزارت جنگ
فرمانداری نظامی تهران و حومه
از: ستاد فرمانداری نظامی تهران و حومه (رکن‌2)
تاریخ: 7/9/1357
موضوع: دستور العمل تشکیل مجالس عزاداری در ماه‌های محرم و صفر
1. منظور: برقراری روش یکنواخت و پیش بینی‌های لازم جهت
برگزاری مجالس عزاداری در ماه‌های محرم و صفر سال 1399 هجری
قمری.
2. هدف: جلوگیری از هرگونه بی‌نظمی و اخلال در جریان برگزاری
مجالس عزاداری.
3. اجرا: الف) از طریق دولت به طور قاطع طی اعلامیه‌ای نکاتی را که
مردم بایستی در ایام عزاداری ماه‌های محرم و صفر رعایت نمایند، وسیله
دستگاه‌های ارتباط جمعی ابلاغ می‌گردد.

ب) در شهرهایی که مقررات حکومت نظامی برقرار می‌باشد، اجرای
دستورات در باره نحوه برگزاری مجالس عزاداری با فرمانداری نظامی بوده و
در سایر شهرها با شهربانی و ژاندارمری محل می‌باشد.
پ) مجالس عزاداری در مساجد، تکایا و حسینیه‌ها در تهران و
شهرستان‌ها محدود گردد، به‌طوری که در حوزه استحفاظی هر کلانتری بیش
از دو مجلس تشکیل نشود...[91]

پی نوشت ها :
[1]. صحیفه نور، ج‌3، ص‌8.

[2]. همان، ج‌16، ص‌206.

[3]. همان، ج‌17، ص‌60.

[4]. همان، ج‌18، ص‌22.

[5]. ص‌12.

|416|

[6]. هاشم هاشم زاده هریسی، اصول فرهنگ و تعالیم عاشورا، چکیده مقالات کنگره بین‌المللی امام
خمینی(س) و فرهنگ عاشورا (تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1374، ص‌189.

[7]. علی ربانی گلپایگانی، انگیزه‌ها و دستاوردهای قیام امام‌حسین(ع) از دیدگاه امام خمینی(ره)، همان،
ص‌217.

[8]. حبیب الله طاهری، انقلاب و ریشه‌ها (تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1369) ص‌165 - 175.

[9]. جمعی از نویسندگان، انقلاب‌اسلامی چرایی و چگونگی رخداد آن، ویراست سوم (قم: معارف،
1379) ص‌15.

[10]. جمیله کدیور، نقش عاشورا در شکل‌گیری و تداوم انقلاب‌اسلامی ایران، چکیده مقالات...، همان،
ص‌140.

[11]. حمید دهقان، پژوهشی نو پیرامون انقلاب‌اسلامی (قم: مدین، 1377، ص‌177.

[12]. مجید کاشانی، جامعه‌شناسی انقلاب (تهران: دانشگاه پیام نور، 1376) ص‌248.

[13]. کدیور، همان، ص‌142.

[14]. بحارالانوار، ج‌44، ص‌377.

[15]. محمد مهدی شمس الدین، ارزیابی انقلاب امام‌حسین(ع)، ترجمه مهدی پیشوایی (تهران، الست فردا،
1380) ص‌164.

[16]. جواد محدثی، پیام‌های عاشورا (قم: پژوهشکده تحقیقات اسلامی، 1377) ص‌41.

[17]. همان، به نقل از: موسوعة کلمات الامام الحسین، ص‌268.

[18]. همان، ص‌258.

[19]. ص‌40.

[20]. علی مؤمن، فرهنگ حسینی و فرهنگ یزید، چکیده مقالات، همان، ص‌166.

[21]. محمد سپهری، خورشید بی غروب (تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1369، ص‌7.

[22]. روزنامه اطلاعات، 1369/3/9، ص‌5.

[23]. همان، 1369/3/13، ص‌6.

[24]. علی اصغر حاج سید جوادی، تازمانی که شاهان و جود دارند پیامبران نیز هستند (تهران: امیرکبیر،
1358) ص‌57.

[25]. عباسعلی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن (تهران: نشر کتاب سیاسی، 1369) ص‌475.

[26]. علیرضا زهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد (تهران: معارف، 1379) ص‌292.

[27]. محدثی، همان، ص‌75. به نقل از: تاریخ طبری، ج‌3، ص‌292.

[28]. همان.

[29]. صحیفه نور، ج‌8، ص‌12.

[30]. کلمات قصار (تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1371) ص‌50.

[31]. صحیفه نور، ج‌20، ص‌241.

[32]. محدثی، همان، ص‌63، به نقل از: احقاق الحق، ج‌11، ص‌601.

[33]. بحارالانوار، ج‌45، ص‌6.

[34]. صحیفه نور، ج‌3، ص‌225.

[35]. همان، ج‌20، ص‌118.

[36]. همان، ص‌117.

[37]. محدثی، همان، ص‌57.

[38]. همان، به نقل از: شیخ مفید، ارشاد، ج‌2، ص‌96.

[39]. زیبا کلام، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی (تهران: روزنه، 1372) ص‌84.

|417|

[40]. همان، ص‌89.

[41]. محسن نصری، رویکرد جامعه شناختی به نهضت عاشورا، مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی
امام خمینی(ره) و فرهنگ عاشورا، دفتر دوم (تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1276)
ص‌650.

[42]. همان، ص‌659. به نقل از: علامه تهرانی، لمعات الحسین(ع)، ص‌13.

[43]. آل عمران(3) آیه 28.

[44]. دائرة المعارف تشیع، ذیل کلمه تقیه.

[45]. رضا موسوی، اسوه تقیه مقتدای متقین، مجموعه مقالات. همان، ص‌599.

[46]. زهیری، همان، ص‌222.

[47]. اصول کافی، ج‌1، ص‌54.

[48]. محدثی، همان، ص‌44، به نقل از: حیاة الامام الحسین بن علی، ج‌2، ص‌322.

[49]. همان، ص‌191، به نقل از تاریخ طبری، ج‌5، ص‌404.

[50]. همان، ص‌222، به نقل از: سبط بن الجوزی، تذکرة الخواص، ص‌217.

[51]. صحیفه نور، ج‌15، ص‌148.

[52]. همان، ج‌2، ص‌208.

[53]. همان، ج‌21، ص‌41.

[54]. همان، ص‌31.

[55]. محدثی، همان، ص‌115، به نقل از: معانی السبطین، ج‌2، ص‌18.

[56]. همان، ص‌116، به نقل از: مناقب، ج‌4، ص‌68.

[57]. همان، ص‌187، به نقل از: موسوعة کلمات الامام الحسین، ص‌336.

[58]. همان، به نقل از مفاتیح الجنان.

[59]. صحیفه نور، ج‌2، ص‌11.

[60]. همان، ج‌20، ص‌236.

[61]. همان، ج‌14، ص‌266.

[62]. همان، ج‌15، ص‌154.

[63]. همان، ج‌20، ص‌113.

[64]. همان، ج‌21، ص‌198.

[65]. محدثی، همان، ص‌182، به نقل از: بحارالانوار، ج‌100، ص‌37 و تحف العقول، ص‌239.

[66]. همان، به نقل از مفاتیح الجنان.

[67]. همان، به نقل از: شیخ مفید، ارشاد، ج‌2، ص‌39.

[68]. نور، ج‌20، ص‌145.

[69]. همان، ص‌189.

[70]. همان، ص‌190.

[71]. همان، ص‌191.

[72]. همان، ج‌2، ص‌218.

[73]. همان، ج‌7، ص‌36.

[74]. همان، ج‌17، ص‌58.

[75]. سید جعفر شهیدی، عاشورا، راهگشای تشیع، همان، ص‌108.

[76]. محدثی، همان، ص‌77، به نقل از تاریخ طبری، ج‌4، ص‌303.

[77]. همان، ص‌222، به نقل از: دینوری، الاخبار الطوال، ص‌246.

|418|

[78]. شمس الدین، همان، ص‌172.

[79]. ابوالفضل اردکانی، پیامدهای عاشورا (قم: منبع، 1380) صفحات مختلف.

[80]. وصیت نامه حضرت امام خمینی(ره).

[81]. همان.

[82]. جواد منصوری، سیرتکوینی انقلاب اسلامی (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1379) ص‌180.

[83]. همان، ص‌182.

[84]. همان، ص‌195.

[85]. همان، ص‌286.

[86]. زهیری، همان، ص‌373.

[87]. منصوری، همان، ص‌310.

[88]. همان، ص‌330.

[89]. همان، ص‌339.

[90]. همان، ص‌333.

[91]. همان، ص‌366.

( منبع : عاشورا، خاستگاه انقلاب اسلامی ایران ، مرتضی شیرودی ، فصلنامه حکومت اسلامی ، سال هشتم, شماره اول بهار 1382 شماره پیاپی 27 ، ص 396 )





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین