سقوط حکوت پهلوی از نظر درباریان و دست اندرکاران حکومت پهلوی به چه دلیل بوده است؟ آنچه در نظر می باشد این است که این سقوط از منظر گروه های اپوزیسیون مطرح نشود بلکه بازیگران عرصه حکومتی در رژیم پهلوی پیروزی انقلاب اسلامی ایران یکی از تحولات شگرف و عظیم قرن بیستم به شمار میرود که با ویژگی های منحصر به فرد خویش نه تنها بسیاری از تئوری پردازان پدیده انقلاب را شگفت زده نمود ، بلکه در شالوده کاخ رفیع دانش اجتماعی و تئوریها و نظریات رایج پیرامون تبیین انقلابها ، نیز لرزه افکنده و آنها را در تبیین علل وقوع و پیروزی انقلاب اسلامی ، با چالش و ناکارآمدی و یا تجدید نظر مواجه ساخت . تا آنجا که برخی در جهت حل این معما دست به ارائه نحلیل ها و نظریات کاملاً غیرعلمی و خیال پردازانه زده ، عجز و ناتوانی خویش را بیش از پیش سردادند. نوشتار حاضر در صدد است تا ضمن نقد و بررسی ) تئوری توطئه ) پیرامون انقلاب اسلامی ، به صورت گذرا مروری بر سایر نظریات و تئوریهای مطرح در این زمینه داشته باشد و به شناسایی علت اصلی پیدایش و وقوع انقلاب اسلامی بپردازد . مفهوم شناسی انقلاب اولین موضوع در جهت تبیین علل و عوامل اصلی انقلاب اسلامی درک و شناختی صحیح از مفهوم انقلاب ، عوامل و شرایط لازم برای وقوع این پدیده و ویژگی های منحصر به فرد انقلاب اسلامی می باشد : در اصطلاحات سیاسی و اجتماعی انقلاب (Revolution) دارای تعاریف متعدد و مختلفی است[1] ؛ از دیدگاه (تدا اسکاچپل ) : (انقلاب سیاسی با تغییر حکومت بدون تغییر در ساختار اجتماعی همراه است، اما انقلاب اجتماعی عبارت است از انتقال و دگرگونی سریع و اساسی حکومت و ساختارهای اجتماعی و تحول در ایدئولوژی غالب کشور).[2] و در یک جمع بندی (انقلاب حرکتی مردمی در جهت تغییر سریع و بنیانی ارزش ها و باورهای مسلط، نهادهای سیاسی، ساختارهای اجتماعی، رهبری، روش ها و فعالیت های حکومتی یک جامعه است که توأم با خشونت باشد.)[3] به طور کلی چهار عامل عمده برای وقوع انقلاب در یک جامعه لازم است که معمولاً در هر انقلابی دیده می شود: 1. نارضایتی عمیق از شرایط موجود . 2. گسترش و پذیرش اندیشه یا اندیشه های جدید جایگزین (ایدئولوژی انقلابی) . 3. گسترش روحیه انقلابی در افراد جامعه . 4. وجود رهبری و نقش آفرینی ساختارهای سیاسی- اجتماعی بسیج گر.[4] انقلاب اسلامی و عوامل وقوع انقلاب انقلاب اسلامی ایران چهار عامل یاد شده فوق برای وقوع انقلاب را در نوع نیرومند آن دارا بود : اول اینکه ؛ نارضایتی ویژه از وضع موجود در انقلاب اسلامی با شاخص هایی مانند تظاهرات، درگیریها و اعتصاب عمومی و تنفر همگان از رژیم شاهنشاهی و سیاست های ضد مردمی و ضد اسلامی و وعده های دروغین آن با گستردگی زیادی وجود داشت و این نارضایتی از دیگر انقلاب های معاصر شدیدتر و عمیق تر بود. دوم اینکه ؛ آموزه های اسلامی به عنوان ایدئولوژی و اندیشه سیاسی جایگزین در انقلاب اسلامی مطرح بود و در شعارها ، تظاهرات، بیانیه ها ، سخنرانی ها و اعلامیه های مردم و رهبران انقلابی آنها نقش و محوریت اصلی و تعیین کننده داشت و اصالت فرهنگی آن مهمترین تفاوت های انقلاب اسلامی با دیگر انقلاب های معاصر محسوب می گردد. سوم اینکه ؛ در انقلاب اسلامی رهبری بی نظیر و هوشمندانه امام خمینی(ره) و پیوند ویژه دینی و تاریخی روحانیت با مردم و استفاده از شبکه مساجد و انجمن های اسلامی به بهترین وضع ممکن را در بیداری انقلابی ، برانگیختن نارضایتی عمومی، گسترش آرمان انقلاب اسلامی، ایجاد و گسترش روحیه انقلابی و بسیج عمومی ایفا نمود . و بالآخره اینکه ؛ روحیه انقلابی در انقلاب اسلامی با شاخص هایی چون عدم تسلیم انقلابیون در برابر اقدامات رفرمیستی رژیم و بی توجهی به اقدامات سرکوب گرانه آن و وجود روحیه شهادت طلبی ، جانفشانی و فداکاری در راه آرمانی انقلاب ، به خوبی قابل اثبات می باشد. با توجه به چنین عواملی است که انقلاب اسلامی ایران - همانطور که نویسندگان متخصص و مشهور نیز اذعان دارند- در شمار انقلاب های کبیر اجتماعی جای دارد؛[5] و از سوی دیگر با توجه به ویژگی های ممتاز خویش ، با هیچ کدام از انقلاب های تاریخی معاصر ، قابل مقایسه نمی باشد. مشخصه ی اصلی آن، شاخص های ویژه ای است که می توان در تعریف این گونه مورد مطالعه قرار داد : انقلاب اسلامی، دگرگونی بنیادی در ساختار کلی جامعه و نظام سیاسی آن بر اساس(جهان بینی)، (موازین و ارزش های اسلامی)، (نظام امامت)، (آگاهی و ایمان مردم)،(حرکت و پیش گامی متقیان) و ( قیام قهرآمیز توده های مردم) استوار است.[6] نظریه پردازی پیرمون انقلاب اسلامی انقلاب اسلامی پدیده ای بود که به دلیل پیچیدگی ها و خصوصیات ویژه اش (رهبری مذهبی،سرعت وقایع، زودرس بودن پیروزی و فائق آمدن مردمی بی سلاح بر رژیمی مسلح و بهره مند از حمایت خارجی) برداشت های متفاوتی را پذیرا شد. [7] درباره علل اصلی پیروزی انقلاب، بین اندیشمندان این رشته و نیروهای درگیر در انقلاب، اتفاق نظر وجود ندارد. و با تکیه بر عوامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، روانشناختی، سیاسی و رهیافتهای چند سببی نظریات متفاوتی مطرح شده است .[8] به طور کلی می توان تئوریها و نظریات انقلاب اسلامی ایران را در چهار دسته خلاصه نمود: یکم . نظریه توطئه: از آنجا که وقوع انقلاب اسلامی در سال1357، برای صاحب نظران داخلی و خارجی و نیروهایی که در انقلاب نقش داشتند، امری شگفت آور و نامنتظره می نمود گروهی با تمسک به تحلیل های غیر علمی ، نظریه توطئه(conspiracy theory) و طرح ریزی از پیش تعیین شده خارجیها خصوصاً آمریکا و انگلستان را منشا وقوع انقلاب دانسته و پیروزی انقلاب را با اتکا بر این فرضیه تحلیل کرده اند. در این این نوع از تحلیل ، هر تحولی را به یک منبع انسانی اما قادر مطلق نسبت می دهند که گویی هر آنچه اراده کند، می تواند به انجام رساند، که به طور خاص در مورد شاه این منبع قدرت مطلق غرب و به ویژه ایالات متحده و انگلیس هستند که این برداشت خود ناشی از وجود نوعی ترس روانی (فوبیا) نسبت به آنها است. معمولا تحلیلهای شخص محمد رضا شاه و خواهرش ، اعضای خاندان سلطنت ، دربار، مقامات ارشد رژیم پهلوی، وابستگان به رژیم، سران نظامی وانتظامی، و طیفی از سلطنت طلب ها تا مارکسیست ها و بالآخره برخی مردم عامی کوچه و بازار، در شمار طرفداران این نظریه جای دارد . محمد رضا شاه در تمامی مصاحبهها و کتابهای خود، مستقیم و غیر مستقیم و با صراحت از توطئه و برنامهریزی غربیها به عنوان عامل سقوط خود سخن میگوید او در مصاحبه چگونه آمریکاییها مرا سرنگون کردند یا در کتاب پاسخ به تاریخ [9] به شکلی بسیارخام اندیشانه علت وقوع انقلاب وسرنگونی سلطنت خود را درتوطئه دولتهای غربی جست وجو میکند.[10] از میان سیاست مداران غربی و ماموران سیاسی خارجی که به این نظریه پرداخته اند ، میتوان از سولیوان سفیر ایالات متحده و آنتونی پارسونز سفیر بریتانیا ، و ژنرال هایزر نام برد.[11] تئوری توطئه قرائتهای متعدد و مختلفی دارد: هواداران آن غالباً غرب و به ویژه امریکا و انگلیس را متهم برنامه ریزی برای سقوط شاه و وقوع انقلاب میکنند؛ مهمترین شواهد و مستندات آنان برای اثبات ادعای خویش عبارت است از: 1 . تنبیه شاه : برخی معتقدند که انگلیس با این کار میخواست از شاه به دلیل نزدیک شدنش به امریکا انتقام بگیرد؛ و عدهای دیگر بر این باورند غرب می خواست شاه را، به سبب نقش کلیدی اش در افزایش قیمت نفت اوپک در نیمه اول دهه 1350، تنبیه کند. 2 . حسادت غرب و احساس خطر از پیشرفتهای ایران : گروهی با اشاره به پیشرفتهای سریع درجهت صنعتی شدن ایران ، این چنین القا میکنندکه غرب که بازارهای خود را درخطر میدید رژیم شاه را سرنگون کرد تا جلوی ایجاد ( ژاپن دومی ) را بگیرد؛ ایران در سال های آخر عمر حکومت پهلوی، شتابان به سمت توسعه اقتصادی و صنعتی شدن گام برمی داشت. غربی ها، به سبب حسادت و در خطر دیدن بازارهای خود در صورت ورود فرآورده های صنعتی، معدنی و کشاورزی ایران به بازارهای بین المللی، و طرح های بلندپروازانه شاه در افزایش توان نظامی ، نقشه توطئه علیه شاه را طراحی کردند.[12] 3 . نابود ساختن ذخایر ارزی ایران و منطقه: به دنبال افزایش ناگهانی بهای نفت ذخایر پولی ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس افزایش یافته بود و این موضوع می توانست برای سیستم پولی غرب مخاطره آمیز باشد. اگر صاحبان آن ها تصمیم می گرفتند یکباره سپرده هایشان را از بانک های غربی بیرون بکشند، نظام مالی غرب فلج می شد. در این موقعیت، غرب با خلق انقلاب ایران و سپس جنگ ایران و عراق، ذخایر ارزی آن ها و حامیانشان را در مسیر خرید اسلحه و مهمات به کار انداخت و با کاهش آن خطر احتمالی را از میان برد. 4 . پیش گیری از انقلاب کمونیستی : از دیدگاه مارکسیست های ایرانی ، تضادهای درونی رژیم در سال های آخر عمرش، شرایط ذهنی و عینی انقلاب را فراهم آورده بود و کشور می رفت تا پذیرای یک انقلاب کمونیستی شود. در این موقعیت، امپریالیسم امریکا دخالت کرد و با توطئه چینی، انقلاب اسلامی را پدید آورد تا از تولد انقلاب کمونیستی وظهور جنبش های انقلابی کارگری جلوگیری کند.[13] 5 . حفظ رژیم صهیونیستی : دسته دیگری از طرفداران این انگاره علت سقوط شاه را اسرائیل بیان کرده و معتقدند که ارتش ایران درزمان محمد رضا شاه میرفت که به پنجمین نیروی نظامی بزرگ دنیا تبدیل شود. این چنین نیرویی میتوانست برای رژیم صهیونیستی خطربالقوهای باشد و ممکن بود با وقوع انقلابی در مصر یا لیبی یا به هر طریق دیگری نیروهای ایرانی متوجه اسراییل شوند از این رو بود که اسراییل با ایجاد انقلاب اسلامی و سپس جنگ هشت ساله عراق علیه ایران دو نیروی عمده منطقه را خنثی کرد.[14] 6 . سیاست حقوق بشر کارتر : برخی بر این گمانند که دخالت شاه در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر 1976 (1355 ) و صرف مبالغ زیادی جهت تبلیغات انتخاباتی فورد رقیب کارتر ، سبب شد تا کارتر بعد از پیروزی در انتخابات و تصدی ریاست جمهوری آمریکا عکس العمل نشان داده و با بهانه ساختن سیاست ) حقوق بشر) و آزادی سیاسی در ایران و اصرار بر اجرای آن از سوی شاه ، زمینه های لازم را برای گسترش شورش ها و انقلاب فراهم آورد.این نظریه نه تنها در امریکا، بلکه در ایران هم معتقدان زیادی داشت که سقوط شاه را به اعمال سیاست حقوق بشر کارتر مربوط می دانند. چنانکه (کسینجر) در یادداشت های خویش اعمال حقوق بشر در ایران را از جمله خیانت های کارتر به امریکا و عامل از دست رفتن شاه و پیروزی انقلاب ایران قلمداد کرده بود. 7 . تعامل دو ابرقدرت : و بالاخره نظر دیگری معتقد است که ایران قربانی بده بستان دو ابرقدرت شد ؛ آمریکا ایران را داد تا در جایی دیگر از شوروی امتیاز بگیرد. نقدو بررسی تئوری توطئه پیرامون انقلاب اسلامی چگونگی شکل گیری این قبیل نگرشها نیازمند مراجعه به تاریخ سیاسی اجتماعی ایران می باشد ؛ مردم ایران در طول تاریخ به دلیل تهاجم وحشانه قبایل و اقوام مختلف از یکسو و نفوذ و دخالت آشکار و پنهان قدرتهای استعماری در حوادث مهم و سرنوشت سازی نظیر انقلاب مشروطه ، ظهور و سقوط رضا شاه ، نهضت ملی نفت و کودتای 28 مرداد 1332 و...، ذهنیتی مشکوک و بی اعتماد نسبت به عوامل بیگانه پیدا نموده و حکومت های استبدادی نیز برای سرپوش گذاشتن بر ضعف ها ، کاستی ها و خیانت های خود ، تمام مشکلات را به بیگانگان نسبت می دادند به تعبیر یکی ازپژوهشگران معاصر ، ( سانسور و جلوگیری از نشر و درج رخدادهای سیاسی توسط حکومت ها ، سابقه تاریخی دخالت و نفوذ سیاسی قدرت های خارجی در ایران و بالآخره فقدان روحیه کندو کاو در تحقیقات اجتماعی – تاریخی بین المللی ، کمک زیادی به شکل گیری این فرهنگ و باور اجتماعی کرد . و لذا فرهنگ سیاسی جامعه ، به طور فزلینده ای متاثر از ذهنیت توطئه ای در تمامی ابعاد گردید.) [15] و بدیهی است انقلاب اسلامی ایران نیز با توجه به غیرمترقبه بودن آن برای خود رژیم و بسیاری از ناظران داخی و بین المللی ، از این قاعده مستثنی نشده و عده ای به جای تحلیل و درک واقع بینانه ریشه ها عوامل آن به تخیل گرایی ، اوهام و طرح توطئه قدرت های نامرئی خارجی پناه ببرند. پاک کردن این ذهنیت غیرعلمی نیز بسیار دشوار و زمان بر بوده و نیازمند نقد آراء و استدلال های طرفداران این نظریه می باشد: یکم . ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی کشوری بود کاملا وابسته به قدرت های بزرگ بویژه آمریکا و در راستای تامین اهداف و منافع منطقه ای و جهان و در یک کلام ایران، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی منطقه نفوذ بیگانگان و صحنه یکه تازی آنان به ویژه آمریکا بود و ( کارتر) رئیس جمهور وقت آمریکا از آن به عنوان (جزیره ثبات در پر تلاطم ترین منطقه دنیا)[16] یاد کرده و با ابراز رضایت از شاه اعلام کرد: ( در جهان هیچ کشوری وجود ندارد که در برنامه ریزی امنیت نظامی متقابل و مسائل منطقه ای مشترک به اندازه شما به ما نزدیک باشد و ما تا این حد با هم مشاوره داشته باشیم. ). و (برژنسکی) مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا نیز اظهار می دارد : (موقعیت استراتژیک ایران آن چنان برای غرب اهمیت دارد که آمریکا بایستی به هر ترتیب شده و حتی با اقدام نظامی جلو این که غرب ایران را از دست بدهد، را بگیرد)[17] اسناد تاریخی و مدارک کشف شده از سفارت آمریکا در ایران نیز به خوبی مبین این موضوع است که غرب نه تنها از هیچ گونه تلاشی در جهت تقویت پایه های رژیم پهلوی در ایران دریغ نمی ورزید ، بلکه احتمال وقوع انقلاب و سرنگونی رژیم پهلوی را نیز به هیچ وجه نمی داد ؛ چنانکه سازمان تحلیل اطلاعات دفاعی که وزارت دفاع و نیروهای مسلح آمریکا را تغذیه اطلاعاتی مینماید در ماه اوت (مرداد 1357 ) در ارزیابی از موقعیت رژیم پهلوی اظهار میکند: (ایران در وضعیت انقلابی یا ما قبل انقلابی قرار ندارد و سازمان سیا در ارزیابی اطلاعاتی مورخ 28 دسامبر 1978 ( 6 مهر 1357 ) اعلام کرد ، انتظار میرود که شاه در ده سال آینده نیز همچنان به صورت فعال در قدرت بماند) . از سوی دیگر در شعارها و موضع گیریهای انقلابیون و رهبران آن ها نیز نه تنها هیچ گونه شاهدی بر حمایت ازقدرتهای غرب و شرق وجود ندارد بلکه برعکس مبین تضاد و خصومت شدید نهضت انقلابی با نفوذ و سلطه استعمارگران بوده ، و تازمان کنونی نیز همچنان به قوت خود باقی است . و یکی از جدی ترین تهدیداتی است که اردوگاه شرق و غرب را با بحران و چالشی عظیم مواجه ساخت . چنانکه (پاتریک کلاوسون) رئیس تحقیقات مؤسسه سیاست های خاور نزدیک واشنگتن نیز اعتراف می کند: (جمهوری اسلامی یک خط عقیدتی به حساب می آید که نمی توان آن را سبک شمرد ایران به عنوان یک خطر بالقوه از لحاظ برد جغرافیای منحصر به فرد است).[18] و خانم (رایس) وزیر امور خارجه آمریکا، نیز آشکارا اعلام کرد: (واشنگتن از تلاش هایی که برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی ایران صورت می گیرد پشتیبانی می کند).[19] دوم . طرفداران این نظریه نه تنها در جهت اثبات مدعای خویش ، هیچ گونه دلیل و مدرک معتبری ارائه نمی کنند بلکه پیشفرضهای اولیه آنان کاملاً بی پایه و اساس است ؛ به طور مثال ، هیچ کس در غرب دچار این توهم نشده بود که ایران به زودی به پای ژاپن خواهد رسید بلکه به عکس بسیاری از تحلیل گران واقع بین غربی معتقد بودند که پروژه های اقتصادی شاه غالباً بلند پروازانه ، غیر معقول و غیر واقع بینانه است . همچنین اگر سیاست غرب کاملاً مبنی بر عدم توسعه اقتصادی کشورها بود ، در این صورت ، به جز ژاپن ، کره جنوبی ، تایوان ، سنگاپور ، هنگ کنک ، مالزی ، ترکیه و دیگر کشورها که در جهت توسعه گام برداشتند ، نیز می باید گرفتار دسیسه و توطئه غرب ، می شدند.[20] سوم . در مورد سیاست حقوق بشر کارتر و تاثیر آن در وقوع انقلاب اسلامی ، نیز باید اولاً وجود فشار و تحمیل سیاست حقوق بشر به شاه با مدارک و اسناد معتبر ثابت شود . و ثانیاً معلوم شود چه جناح و گروهی از چنین سیاستی بهره برده اند و بدان وابسته بودند؟ با توجّه به اسناد و مدارک منتشره، می توان اثبات کرد که نه تنها دلیلی بر اعمال و تحمیل چنین فشاری نمی باشد، بلکه شواهد و قراین زیادی وجود دارد که خلاف آن را ثابت می کند. بدین معنا که برنامه فضای باز سیاسی شاه ارتباطی با حقوق بشر کارتر نداشت و اصولاً دولت کارتر ایران را از اصول کلی اجرای حقوق بشر مستثنی کرده بود. چنانکه (آنتونی پارسونز) سفیر وقت انگلیس در ایران چنین اظهار می دارد: ( بسیاری از مردم می گفتند که این برقراری آزادی، نتیجه فشار مستقیمی است که از طرف دولت کارتر به شاه وارد می شود ... من این نظریه را در آن هنگام نپذیرفتم و اکنون نیز نمی پذیرم.) و ( ویلیام سولیوان) نیز در خاطرات خود از بی توجهی کارتر به مسئله رعایت حقوق بشر در ایران و در مقابل از تعاریف و تمجید های او از شاه ، اظهار تعجب می نماید. اصولاً تز فضای باز سیاسی، چیزی جز یک شعار، آن هم در یک مدت کوتاه نبود و شاه در اوج خشونت، شکنجه، زندان و کشتارهای دسته جمعی که تا روزهای آخر عمر رژیم ادامه داشت، مورد حمایت کارتر و کاخ سفید بود. در دوران حکومت کارتر، روابط و میزان مبادلات دو کشور در گسترده ترین حد برقرار می شود ؛ صادرات به ایران به مرز 6/3 میلیارد دلار رسید و علاوه بر آن، کارتر یک قرارداد چند میلیارد دلاری برای تأسیس پنج نیروگاه اتمی با شاه امضا کرد. در مورد فروش تسلیحات، در طول اولین سال حکومت کارتر تحویل سلاح به ایران به حد اعلای خود (4/2 میلیارد دلار) رسید. بر این اساس سیاست حقوق بشر کارتر هیچ گونه محدودیت و فشاری برای شاه در برنداشت . (کریستوس خواندیس) پس از بررسی وسیع از اسناد و مدارک موجود در امریکا و اسناد مکشوفه و منتشر شده از داخل سفارت امریکا در ایران چنین نتیجه گیری می کند: ( حقوق بشر کارتر نه تشکیل دهنده اسب تراوای کارتر در دربار شاه بود و نه عامل اصلی در بروز انقلاب به حساب می آمد. انقلاب دیر یا زود، با حقوق بشر کارتر و یا بدون آن صورت می گیرد. این در حقیقت ناشی از تضادهای درونی جامعه ایران بود، تضادهایی که با نقش وسیعی که امریکا در طول 25 سال در ایران داشت، افزایش یافته بود و یک رژیم ظاهراً با ثبات و محکم را متلاشی و تحت امواج اصلی ترین انقلاب مردمی آن را ساقط کرد.) از دیدگاه این محقق ، حقوق بشر کارتر تنها برای بخشی از مخالفان شاه؛ یعنی لیبرال ها اهمیت خاص داشت. که این عده معدود هم جایگاه و محبوبیت چندانی در میان مردم که الهامات و رهبری خود را از روحانیان می گرفتند، نداشتند.[21] از برخی اسناد پنتاگون چنین استفاده می شود که اصولا تز حقوق بشر و سیاست فضای باز سیاسی در ایران، تنها یک شعار تبلیغاتی بود و ایران از این تزِ کارتر مستثنی شده بود. کارتر کشتار 17 شهریور را تأیید کرد و بدین ترتیب ادعای حقوق بشر وی نزد مردم دروغی بزرگ جلوه کرد.[22] به نظر این منبع در زمینه حقوق بشر در ایران فقط تذکرات پراکنده ای صورت می گرفت ولی هرگز امریکایی ها به طور جدی تهدید نکردند که به دلیل پایمال شدن حقوق بشر در ایران میزان کمک ها و حمایت خود از رژیم شاه را کاهش خواهند داد. بررسی سیاست های امریکا در تحولات سال های 56 و 57 ، نیز به خوبی نشان دهنده استمرار سیاست های کلی امریکا در ایران است و حفظ ایران در چارچوب زنجیره امنیتی غرب، جلوگیری از سقوط شاه و حمایت از شخص وی و مقابله با هر نوع فعالیت انقلابی مهم ترین هدف امریکا در این دوران به شمار می آمد و تا وقتی که شاه قادر به حفظ ایران در چارچوب زنجیره اتحاد غرب و حفظ منافع امریکا در منطقه بود، امریکا برای بقای او و رویارویی با حرکت های انقلابی تلاش می نماید . هنگامی که حکومت پهلوی به روزهای پایان عمرش نزدیک شد و پیروزی انقلاب اجتناب ناپذیر گردید، امریکا به حمایت از دولت بختیار پرداخت و پس از ناکامی، دولت محافظه کار مهندس بازرگان را به رسمیت شناخت. اما ناکارآمدی این قبیل اقدامات در مهار امواج کوبنده انقلاب اسلامی ، این کشور را با چالش کاملاً جدی و بی سابقه مواجه کرد به طوری که (سایروس ونس) وزیر امور خارجه دولت کارتر در این باره میگوید: (رفتن ایران از صف کشورهای متحد آمریکا و افتادن این کشور به دست رژیمی که دوست ما نیست، ضربهای اساسی به منافع سیاسی - امنیتی ما در آسیای جنوب غربی و خاورمیانه به شمار میرود.) آمریکا که تمام تلاش خود را در حمایت از رژیم شاه و جلوگیری از پیروزی انقلاب به کار بسته بود، با پیروزی انقلاب اسلامی تمامی تلاش خویش را برای به انحراف کشاندن نظام نو پای اسلامی و شکست آن به اجرا درآورد. چهارم . افزون بر ذهن گرایی بودن چنین نظریه ای از جهات متعدد و سایر اشکالات فوق، به هیچ وجه ادعاهای طرفداران این نظریه توانایی تبیین و شناسایی علل و عوامل دخیل در پیروزی انقلاب اسلامی را ندارد ؛[23] همانگونه که در مفهوم شناسی انقلاب و علل و عوامل به وجود آورنده آن گذشت ، انقلاب دارای ویژگی های خاصی است که با توجه به آن ویژگی ها از سایر مفاهیم مرتبط نظیر براندازی و کودتا، شورش ، رفورم و... متفاوت می گردد و در نظریه توطئه به فرض قبول تمامی ادعاهای خیالپردازانه و غیر واقعی آن ، تنها توجیه کننده برخی عوامل سقوط و تضعیف شاه است و چنانکه می دانیم انقلاب های بزرگ تنها براندازی یک نظام سیاسی نیستند ، بلکه نیازمند حضور پرقدرت علل و عوامل متعدد دیگری نیز می باشند. اصولا نمی توان یک انقلاب بزرگ را که ریشه در اعماق تاریخ کشور دارد و از همراهی اکثریت قریب به اتفاق ملت برخوردار بوده، سبب تحولات عمده ای در سطوح داخلی، منطقه ای و بین المللی گردیده است و بیش از همه منافع قدرت های بزرگ را تهدید کرده، با فرضیه های غیرعلمی و دخالت دست پنهان بیگانگان تحلیل کرد.[24] دوم . تئوری مدرنیزاسیون و توسعه ناموزون برخی از نظریه پردازان ، با تئوری مدرنیزاسیون و توسعه ناموزون ، علت چرایی انقلاب اسلامی را تفسیر کردهاند ؛ طبق این نظر ، برنامه های مدرنیزه کردن ایران توسط شاه از دهه های 40 به بعد، سبب شد چهره ایران به سرعت از یک جامعه سنتی نیمه فئودال – نیمه صنعتی عقب مانده ، به یک جامعه ( شبه مدرن و صنعتی) و ( شبه تجدد) تبدیل شود. اما این برنامه ها به دلیل شتاب زدگی و عدم سازگاری با فرهنگ سنتی جامعه، بحران هویت و تعارض ها و نارضایتی ها یی در پی داشت رشد کرده و موجبات سقوط نظام را فراهم کرد. ) چنانکه شاه خود در این زمینه چنین می گوید: ( من می خواستم قرن ها عقب ماندگی کشور خود را با یک برنامه ضربتی 25 ساله جبران کنم و همه گرفتاری ها از سرعت عمل و شتاب زدگی در اجرای این برنامه بود. برای اجرای این برنامه ضربتی ما به یک دوره اضطراری نیازمند بودیم.) طرفدارن این نظریه تقارن زمانی اصلاحات شاه و ریشههای طغیان در سال 1342 را مؤید این نظریه دانستهاند.[25] از جمله افراد دیگری که به این نظریه اعتقاد دارند (آنتونی پارسونز) سفیر انگلیس در ایران در اواخر حکومت شاه بود. او چنین می نویسد: ( من در بحث هایی که با او (شاه) داشتم در تحلیل های خود همواره بر این نکته تأکید می کردم که طغیان شدید و ناگهانی احساسات عمومی نتیجه طبیعی پانزده سال فشاری است که او با اصرار در مدرن سازی کشور به مردم ایران تحمیل کرده است. چون این مدرن سازی، نیروهای سنتی ایران را زیرپا گذاشته و نابرابری ثروت را به شدت دامن زده و شهروندان فقیر را در وضعیت دلخراشی قرار داده است، بنابراین نباید تعجب کرد از این که امواج احساسات مردم جای خود را به امواج مخالفت ها داده است. )[26] خانم ( نیکی کدی ) بر این باور بود که اجرای پروژههای یاد شده طرحهای بزرگی بودند که مطابق شرایط ایران طراحی نشده و بیاندازه گران و پر خرج بودند و ناکامی اقتصادی و عدمتقسیم عادلانه وفساد و اسراف مالی به بار آورد.[27] از دیدگاه وی گروه های سنتی و مذهبی تر مردم ایران، مخالف برنامه های مدرنیزاسیون مورد نظر شاه بودند.( همایون کاتوزیان ) در کتاب اقتصاد سیاسی ایران نیز معتقد است ؛ سال های 57 1340 ، سال های استبداد نفتی بودند که به ظهور پدیده ( شبه تجدد) منجر گردید و با فرهنگ، سنت و ارزش های مورد نظر ایرانیان تعارض داشت. برخی نیز بر این باورند که به رغم ظهور نمادهای توسعه و پیشرفت های اقتصادی در ایران، ساختار سیاسی قدرت دگرگون نشد و چندان با سلطنت مستبدانه ناصرالدین شاه تفاوت نداشت.[28] و ( اسکاچپل ) ضمن اشاره به عواملی هم چون اسلام زدایی واستبداد شاه ، انقلاب را نتیجه رشد سریع و روبنایی اقتصاد و افول توسعه سیاسی می داند. [29] بر این اساس ، انقلاب اسلامی حرکتی برای زیر و رو کردن آن ساختار سیاسی کهنه و ارائه طرحی نو در راستای توسعه سیاسی بود. به عبارت دیگر از دیدگاه نظریه توسعه ناموزون ، مهمترین علت بروز انقلاب اسلامی ، ناتوانی رژیم در ایجاد توسعه سیاسی توام با توسعه اقتصادی بوده است. نقد و بررسی این نظریه به هیچ وجه توانایی تبیین علت اصلی وقوع انقلاب اسلامی نداشته و با مشکلات و کاستی های متعدد روبروست از جمله : یکم . نتیجه منطقی که می توان از تئوری مدرنیزاسیون گرفت ، اینست که اگر شاه در صدد این اقدامات بر نیامده بود ، لاجرم مخالفت و بحران خاصی هم به وجود نمی آمد و انقلابی هم نبود . و حال آنکه بررسی واقعات بیانگر این است که مخالفت و نارضایتی گسترده از رژیم ، حتی قبل از آنکه شاه برنامه های (مدرنیزه کردنش ) را به اجرا در آورد کاملاً وجود داشته است ؛ قیام تیر 1331، کودتای 28 مرداد و سرکوب گسترده مخالفین بعد از آن ، قیام 15 خرداد سال 1342 و...همگی نمایانگر وجود مخالفت های گسترده با رژم ، حتی قبل از دست زدن به مدرنیزاسیون می باشد. دوم . شرایط مشابه ایران در بسیاری از کشورها حاکم بود تکیه بر درآمدهای نفتی و ساخت استبدادی حکومت برای مثال در کشورهایی چون عربستان سعودی و نیجریه نیز وجود داشت اما به وقوع انقلاب منتهی نشد. [30] سوم . از سوی دیگر، در این نظریه نوعی جبرگرایی دیده می شود و اصالتی برای اندیشه، تفکر، اراده و رهبری در نظر گرفته نشده است. واضح است که علت نارضایتی های عمومی از اقدامات رژیم شاه این بود که اساساً آن ها این اقدامات یا روند و نتایجشان را با اندیشه های بنیادین موجود در ذهن خود یعنی اصول و اعتقادات اسلامی بیگانه می یافتند، نه این که وقتی رژیم شاه در اثر نوسازی شدید تضعیف شد این بیگانگی را حس نموده باشند.[31] چهارم . بی شک شتابی که شاه برای مدرن سازی ایران داشت، به دلیل تلاش او برای جبران عقب ماندگی ایران از کاروان تمدن غرب نبود، زیرا متمدن کردن با شکنجه، زندان و کشتار جمعی و سایر سیاست هایی که منجر به فقر مادی و فرهنگی ، از بین بردن استقلال و خودکفایی داخلی و وابستگی به بیگانگان در عرصه های مختلف شود، را با هیچ منطقی نمی توان توجیه کرد. در واقع شتاب زدگی شاه در اجرای این سیاست، با ادامه ی سلطنت او گره خورده بود. اما پرسش مهمی که در این تحلیل بی پاسخ مانده است و شاه و مفسران حرفه ای او باید پاسخی برای آن بیابند این است: بر اساس قانون هم سنخ بودن علت و معلول، چگونه ممکن است پدیده ای به این عظمت رژیم مورد حمایت شرق و غرب را ساقط کرد و انقلابی ریشه دار را با زمینه های عقیدتی و تاریخی به پیروزی برساند ناشی از عاملی چنین سطحی باشد؟[32] سوم. نظریه اقتصادی پیشینه نظری تأثیر اقتصاد بر دگرگونی های اجتماعی و سیاسی، با جامعه شناسی مارکسیستی آغاز شد. به گمان مارکس، انقلاب ها محصول تعارض طبقاتی اند و موضوع اقتصاد و تعارض منافع پرولتاریا با منافع طبقه بورژوا ، نقش مهمی را در تحولات جوامع بشری از جمله انقلاب ها ایفا می نماید . بر اساس این نظریه گروهی از نویسندگان غربی و عده ای از گروهها و تفکرات ایرانی چپ ( مارکسیست - لنینیست) ، ( مشکلات اقتصادی) را عامل سقوط شاه و پیدایش انقلاب اسلامی می دانند. این تحلیل گران ، نقش تعیین کننده وضع نابسامان اقتصادی ایران در سقوط شاه را به دو صورت بیان کرده اند: 1 . استفاده از نظریه (جیمز دیویس و منحنی جی (J) ) ؛ جیمز دیویس در کتاب ( به سوی تئوری انقلاب ) ، معتقد است : بالا رفتن انتظارات اقتصادی مردم، به دنبال یک دوره پیشرفت اقتصادی، و رکودی که پس از آن به وجود می آید، معمولا مردم را به طور ذهنی از اوضاع بیمناک می کند و آنان رو به شورش و انقلاب می نهند. طرفداران این نظریه در تطبیق و توجیه چنین وضعیتی در پیدایش انقلاب اسلامی این گونه استدلال می کنند که ، افزایش شدید و ناگهانی بهای نفت، منابع سرشار مالی جدیدی را در دهه ی بین 1960 و 1970 در اختیار پیشرفت اقتصادی ایران قرار داد و به مقیاس وسیعی سیر صعودی در طبقات اقتصادی ایجاد نمود، و توقعات آنها به چنان سطح بالایی افزایش یافت که حکومت شاه نمی توانست حتی در شرایط عادی از عهده انجام آن ها برآید؛ ولی کاهش یکباره ی بهای نفت شرائط غیرعادی را بر ایران تحمیل کرد و در نتیجه شاه نتوانست جوابگوی انتظارات جدید باشد. 2 . نداشتن برنامه ی مشخص اقتصادی، اجرای سیاست ریخت و پاش و ولخرجی های شاهانه در امور مبتذلی، چون جشن های تاج گذاری و دوهزار و پانصد ساله، توزیع ناعادلانه ی درآمدهای ملی و در یک کلام، فساد، اسراف، ظلم اقتصادی و فقر اکثریت مردم ایران.[33] نقد و بررسی یکم . هرچند نظریه دیویس ممکن است در تبیین برخی زمینه های انقلابات و شورشها مورد استفاده قرار گیرد ؛ اما این نظریه علاوه بر ابهام موجود در مفاهیم آن ، از یک سو نیازمند توجه و در نظر گرفتن نقش سایر عوامل میباشد و از سوی دیگر، جوامع از نظر روحیه عمومی، ویژگی های فرهنگی، سابقه تاریخی و... با یکدیگر متفاوت اند، بنابراین ممکن است مسیرهای متفاوتی در جریان وقوع انقلاب ها یافته شود. دوم . افزون بر این ، (پیشرفت اقتصادی) که در این تحلیل مفروض انگاشته می شود، کجا، چگونه و در چه زمینه هایی بود؟ و حال آنکه بر اساس واقعیات ، افزایش بهای نفت، هر چند منابع مالی سرشاری برای رژیم شاه به بار آورد، ولی این درآمدها صرف کمک به نظام مالی و پولی و انحصارهای بلوک غرب، و خرید سهام شرکت های ورشکسته اروپا و امریکا، و خرید دیوانه وار فرآورده های تسلیحاتی شد و تنها ته مانده آن، برای خرید مواد غذایی ، اجناس لوکس و... هزینه شد. بر این اساس طرفداران این نظریه باید ابتدا با ارایه دلایل کافی به اثبات وقوع پیشرفت سریع اقتصادی در ایران دوره پهلوی بپردازند . سوم . علی رغم اینکه این تحلیل، یکی از ابعاد فساد اقتصادی رژیم شاه را بیان می کند، اما تاکید آن بر مطرح نمودن فساد و بیماری های اقتصادی رژیم شاه ، به عنوان علت سقوط این رژیم و عامل پیروزی انقلاب اسلامی ، نتیجه گیری صحیحی نبوده و با واقعیت های عینی جریان انقلاب اسلامی از سال 1342 ش. که با اعتراض امام به استبداد داخلی و سلطه خارجی آغاز شد تا سال 1357 که با قیام یک پارچه همه گروه های اجتماعی به پیروزی رسید و ماهیت مذهبی آن انطباق پذیر نیست. و مهمتر آنکه این نظریه با موارد متعدد مشابه تاریخی کشورمان در قبل و بعد از انقلاب ، زمانی که کشور دچار وضعیت وخیم شده و نارضایتی های آشکاری را به وجود آورد اما هیچ گونه انقلابی به وقوع نپیوست ، سازگاری ندارد. از دیدگاه (میشل فوکو) نیز در ریشه یابی دلیل انقلاب اسلامی ایران، این نکته روشن است که این انقلاب نمی تواند با انگیزه های اقتصادی و مادی صورت گرفته باشد، زیرا جهان شاهد شورش و قیام همه ملت بر علیه قدرتی بود که مشکلات اقتصادی آن به آن اندازه مهم و بزرگ نبود که در نتیجه آن میلیون ها ایرانی به خیابان ها ریخته و با سینه های عریان به مقابله با مسلسل ها بپردازند. پس دلیل انقلاب ایران را باید در جایی دیگر جستجو نمود. [34] چهارم . نظریه مذهب و جامعیت اسلام گروهی از محققان ، واقع بینانه به عامل ( مذهب و جامعیت اسلام) در مواجهه با حکومت های استبدادی و توانایی آن در رهبری ، گسترش بیداری و روحیه انقلابی و بسیج نهضت های اصیل مردمی توجه داده و ضمن پذیرش دخالت عوامل مختلف در تکوین انقلاب اسلامی، ( اسلام خواهی مردم و اسلام زدایی شاه ) را عامل اصلی آن می دانند.[35] از این منظر (علت اصلی و اساس قیام مردم این بود که شاه نسبت به نابودی ارزشهای مسلط جامعه آنها که از مذهب و آئین آنها سرچشمه گرفته بود، قیام کرده و به همین دلیل بود که با جریحه دار شدن احساسات مذهبی امت مسلمان ایران، دیگر مجالی برای صبر و تحمل و شکیبایی در مقابل سایر ناملایمات اجتماعی و اقتصادی وجود نداشت) .[36] و اموری مانند حذف قید اسلام و قسم به قرآن در شرایط کاندیداهای انجمن های ایالتی و ولایتی، مخالفت با روحانیت و تغییر تاریخ هجری به تاریخ شاهنشاهی، مظاهر سیاست اسلام زدایی شاه به شمار می آید.[37] از سوی دیگر این تئوری بر جامعیت اسلام و نقش تعالیم اسلام را در پیدایش انقلاب اسلامی ایران تاکید مینماید. چنین تفسیری از دین اسلام و تبیین ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن مهمترین تلاش علمی اندیشوران و متفکران معاصر همچون علامه طباطبایی، شهید مطهری و دکتر شریعتی بود که منشا شکل گیری انقلاب اسلامی ایران شد.[38] استاد شهید مطهری در تحلیل انقلاب اسلامی با اشاره به دیدگاههای متفاوت در این زمینه چنین می فرماید: (در کنار این نظرات، نظر دیگری وجود دارد که خود ما نیز موافق آن هستیم، انقلاب ایران به اعتراف بسیاری یک انقلاب مخصوص به خود است یعنی برای آن نظیری در دنیا نمی توان پیدا کرد... از نظر ما این انقلاب، اسلامی بوده است. راز موفقیت نهضت ما در این بوده است که نه تنها به عامل معنویت تکیه داشته بلکه دو عامل دیگر - مادی و سیاسی- را نیز با اسلامی کردن محتوای آنها در خود قرار داده است ، فی المثل، مبارزه برای پر کردن شکافهای طبقاتی، از تعالیم اسلامی محسوب میشود، اما این مبارزه با معنویتی عمیق توام و همراه است.از سوی دیگر روح آزادی خواهی و حریت در تمام دستورات اسلامی به چشم میخورد. ... انقلاب اسلامی یعنی راهی که هدف آن اسلام و ارزشهای اسلامی است و انقلاب و مبارزه صرفا برای برقراری ارزشهای اسلامی انجام می گیرد.)[39] ایشان چهار عامل اصلی انقلاب اسلامی را این گونه بیان می نمایند: ) خیانت های شاه و پدرش طی پنجاه سال ، به بن بست رسیدن مکاتب کاپیتالیم غربی و سوسیالیسم شرقی و مایوس شدن نسل جوان از این مکاتب ، معرفی و ارائه چهره جذاب و زیبای اسلام توسط نویسندگان و محققان حوزوی و دانشگاهی از دهه 1320 به این طرف و بالآخره روحانیت شیعه نسل سرخورده از مکاتب شرقی و غربی را در دامن اسلام جمع کرده و آنان را همانند سیلی بنیان کن متوجه رژیم شاه کرده است . )[40] از دیدگاه فوکو (اسلام شیعی) به عنوان تنها عنصری است که به انقلابیون، نیرویی مقاومتناپذیر در مقابل رژیم شاه بخشیده است : (سرنوشت عجیبی دارد ایران؛ در صبحدم تاریخ، این کشور دولت و سازمان اداری را پدید آورد. بعدها نسخه آن را به اسلام سپرد و مقامات ایرانی در سمت دیوانی به خدمت امپراطوریهای عربی در آمدند. امّا در ایران از همین اسلام مذهبی بیرون آمده است که در طول قرنها، به هر چیزی که میتواند از اعماق وجود یک ملت با قدرت دولت دربیفتد، نیرویی مقاومتناپذیر بخشیده است.)[41] بر این اساس مفهوم ( معنویت گرایی سیاسی) قلب تحلیل فوکو از انقلاب اسلامی ایران را تشکیل می دهد به نظر وی، روح انقلاب اسلامی در این حقیقت یافت می شود که ایرانی ها از خلال انقلاب خود در جستجوی ایجاد تحول و تغییر در خویش بودند. هدف اصلی آن ها ایجاد یک تحول بنیادین در وجود فردی و اجتماعی، حیات اجتماعی و سیاسی و در نحوه تفکر و شیوه نگرش بود و آنان راه اصلاح را در اسلام یافتند. اسلام برای آنان هم دوای درد فردی و هم درمان بیماری ها و نواقص جمعی بود. [42] [1] . ر. ک : عبدالحمید ابوالحمد ، مبانی سیاست ، تهران: توس ، 1376 ، ص 346 . 2. See: Theba Skacpol, States and Social Revolutions. P33 2. منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی؛ زمینه ها و پیامدها، تهران: نشر معارف، 1380، ص 27. [4] - جمعی از نویسندگان ، انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن ، قم : نشر معارف ، 1368 ، ص 16 . [5] - ر.ک : حمید عنایت، (انقلاب در ایران سال 1979، مذهب به عنوان ایدئولوژی سیاسی) ، درآمدی بر ریشه های انقلاب اسلامی ، صص 147 144؛ تدا اسکاچپول، (حکومت تحصیلدار و اسلام شیعی در انقلاب ایران) ، رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی ، صص 186 185. [6] - رک: عمید زنجانی، انقلاب اسلامی ایران و ریشه های آن . [7] - رک: حاتم قادری، (موقعیت سرحدی امام خمینی)، امام خمینی و حکومت اسلامی ، ج 8 و روحانیت ، اجتهاد و دولت ، صص 315 237. [8] - برای آگاهی بیشتر به کتاب رهیافت نظری بر انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات)، نشر معارف 1379 ص 296 تا 309 مراجعه شود. [9] - محمد رضا پهلوی. پاسخ به تاریخ. ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، نشر: مترجم، 1371. [10] - ر.ک : صادق زیبا کلام. مقدمهای برانقلاب اسلامی. تهران، نشر: روزنه، 1372، ص 30. [11] - رجوع شود به : آنتونی پارسونز. ماموریت درایران. ترجمه پاشا شریفی، تهران، نشر: راه نو، 1363 . ویلیام سولیوان. ماموریت درایران. ترجمه محمود مشرقی، تهران، نشر: هفته، 1361. رابرت هایزر. ماموریت درایران. ترجمه رشیدی، تهران، نشر: اطلاعات، 1365. [12] - شاه، در کتاب ( پاسخ به تاریخ ) به هر دو ( تنبیه شاه و حسادت غرب) اشاره می کند. [13] - انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن ، جمعی از نویسندگان ، قم : نشر معارف ، 1380 ، صص 20-21 . [14] - زیبا کلام. پیشین. ص ص 23-25. عمادالدین باقی. تولد یک انقلاب. تهران، نشر: سرایی، 1382، ص ص 303- 328. [15] - زیبا کلام ، پیشین . [16] - منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی، زمینه ها و پیامدها، قم: نشر معارف، 1380، ص 134. [17] - روزنامه اطلاعات، 28/1/62. [18] - اسدالله خلیلی ، روابط ایران و آمریکا، بررسی دیگاه نخبگان آمریکایی، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ایران معاصر، تهران: 1381، ص 486. [19] - روزنامه کیهان، 82/4/3. [20] - نقد آسیب شناسانه تئوری های انقلاب ، پیشین ، ص 21 . [21] - ر.ک : انقلاب اسلامی ، زمینه ها و پیامدها ، منوچهر محمدی ، قم : نشر معارف ، صص 134-140 . [22] - در مورد سیاست حقوق بشر کارتر و ایران رک: کدی پیشین صص 346 341. [23] - ر.ک : پژوهشی نو پیرامون انقلاب اسلامی ، حمید دهقان ، قم : انتشارات مدین ، صص 44-47 . [24] - برای مطالعه این فرضیه ها ر.ک: محمدتقی سبزه ای، نقد آسیب شناسانه تئوری های انقلاب ، صص 21 14 . [25] - آنتونی پارسونز، غرور و سقوط...ترجمه دکتر منوچهر راستین، تهران : انتشارات هفته، 1363. [26] - منوچهر محمدی ، پیشین . [27] - نیکی کدی، ریشههای انقلاب ایران، ترجمه دکتر عبد الرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، صص 177 و 148 و 111 و 102. [28] - رک : زیباکلام، پیشین ، ص 92 . [29] - انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن ، پیشین ، صص 22-23 . [30] - نگاهی به رهیافت های مختلف در مطالعه انقلاب اسلامی ایران ، مجله راهبرد ، شماره 9، بهار 1375 . [31] - انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن ، پیشین ، ص150 . [32] - رک: عمید زنجانی، انقلاب اسلامی ایران و ریشه های آن . [33] - همان . [34] - ر. ک : پژوهشنامه متین ، ش 1، صص 224 209، هم چنین درباره فوکو و انقلاب اسلامی ر.ک: جرعه جاری ، علی ذوعلم، تهران : پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ، صص 102 87 . [35] - رک: عمید زنجانی، انقلاب اسلامی ایران و ریشه های آن ، ص 572 . [36] - منوجهر محمدی، تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران، انتشارات امیر کبیر، چاپ سوم تهران 1370، ص 88. [37] - رک: سیدحمید روحانی، نهضت امام خمینی (ره ) تهران : مرکز اسناد انقلاب اسامی ، ، ج 3، صص 1011 839 . [38] - ر.ک : اسلام جامع نگر و انقلاب اسلامی ایران، عبد الحسین خسرو پناه ، جرعه جاری ، گردآورنده: علی ذو علم ، تهران : پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ، 1377 ، ص 40 [39] - مرتضی مطهری ، پیرامون انقلاب اسلامی، تهران : صدرا ، صص 41- 42. [40] - مرتضی مطهری ، نهضت های اسلامی در صدساله اخیر ، تهران : صدرا ، صص 65-66 . [41] - جعفر خوشروزاده ، میشل فوکو و انقلاب اسلامی؛ رویکردی فرهنگی از منظر چهره های قدرت ، اندیشه انقلاب اسلامی ، شماره 7 و 8 . [42] - میشل فوکو، ایرانی ها چه رؤیایی در سر دارند؟ ، ترجمه حسین معصومی همدانی، ص 64 ؛ انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن ، پیشین ، ص 149 . (منبع مقاله فوق : مروری بر نظریه های انقلاب اسلامی ، علیرضا محمدی ، ویژه نامه انقلاب اسلامی (داستان سقوط ) ، ماهنامه پرسمان ، بهمن ماه 1385 ) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100101938)
سقوط حکوت پهلوی از نظر درباریان و دست اندرکاران حکومت پهلوی به چه دلیل بوده است؟ آنچه در نظر می باشد این است که این سقوط از منظر گروه های اپوزیسیون مطرح نشود بلکه بازیگران عرصه حکومتی در رژیم پهلوی
سقوط حکوت پهلوی از نظر درباریان و دست اندرکاران حکومت پهلوی به چه دلیل بوده است؟ آنچه در نظر می باشد این است که این سقوط از منظر گروه های اپوزیسیون مطرح نشود بلکه بازیگران عرصه حکومتی در رژیم پهلوی
پیروزی انقلاب اسلامی ایران یکی از تحولات شگرف و عظیم قرن بیستم به شمار میرود که با ویژگی های منحصر به فرد خویش نه تنها بسیاری از تئوری پردازان پدیده انقلاب را شگفت زده نمود ، بلکه در شالوده کاخ رفیع دانش اجتماعی و تئوریها و نظریات رایج پیرامون تبیین انقلابها ، نیز لرزه افکنده و آنها را در تبیین علل وقوع و پیروزی انقلاب اسلامی ، با چالش و ناکارآمدی و یا تجدید نظر مواجه ساخت . تا آنجا که برخی در جهت حل این معما دست به ارائه نحلیل ها و نظریات کاملاً غیرعلمی و خیال پردازانه زده ، عجز و ناتوانی خویش را بیش از پیش سردادند. نوشتار حاضر در صدد است تا ضمن نقد و بررسی ) تئوری توطئه ) پیرامون انقلاب اسلامی ، به صورت گذرا مروری بر سایر نظریات و تئوریهای مطرح در این زمینه داشته باشد و به شناسایی علت اصلی پیدایش و وقوع انقلاب اسلامی بپردازد .
مفهوم شناسی انقلاب
اولین موضوع در جهت تبیین علل و عوامل اصلی انقلاب اسلامی درک و شناختی صحیح از مفهوم انقلاب ، عوامل و شرایط لازم برای وقوع این پدیده و ویژگی های منحصر به فرد انقلاب اسلامی می باشد :
در اصطلاحات سیاسی و اجتماعی انقلاب (Revolution) دارای تعاریف متعدد و مختلفی است[1] ؛ از دیدگاه (تدا اسکاچپل ) : (انقلاب سیاسی با تغییر حکومت بدون تغییر در ساختار اجتماعی همراه است، اما انقلاب اجتماعی عبارت است از انتقال و دگرگونی سریع و اساسی حکومت و ساختارهای اجتماعی و تحول در ایدئولوژی غالب کشور).[2] و در یک جمع بندی (انقلاب حرکتی مردمی در جهت تغییر سریع و بنیانی ارزش ها و باورهای مسلط، نهادهای سیاسی، ساختارهای اجتماعی، رهبری، روش ها و فعالیت های حکومتی یک جامعه است که توأم با خشونت باشد.)[3] به طور کلی چهار عامل عمده برای وقوع انقلاب در یک جامعه لازم است که معمولاً در هر انقلابی دیده می شود:
1. نارضایتی عمیق از شرایط موجود .
2. گسترش و پذیرش اندیشه یا اندیشه های جدید جایگزین (ایدئولوژی انقلابی) .
3. گسترش روحیه انقلابی در افراد جامعه .
4. وجود رهبری و نقش آفرینی ساختارهای سیاسی- اجتماعی بسیج گر.[4]
انقلاب اسلامی و عوامل وقوع انقلاب
انقلاب اسلامی ایران چهار عامل یاد شده فوق برای وقوع انقلاب را در نوع نیرومند آن دارا بود : اول اینکه ؛ نارضایتی ویژه از وضع موجود در انقلاب اسلامی با شاخص هایی مانند تظاهرات، درگیریها و اعتصاب عمومی و تنفر همگان از رژیم شاهنشاهی و سیاست های ضد مردمی و ضد اسلامی و وعده های دروغین آن با گستردگی زیادی وجود داشت و این نارضایتی از دیگر انقلاب های معاصر شدیدتر و عمیق تر بود. دوم اینکه ؛ آموزه های اسلامی به عنوان ایدئولوژی و اندیشه سیاسی جایگزین در انقلاب اسلامی مطرح بود و در شعارها ، تظاهرات، بیانیه ها ، سخنرانی ها و اعلامیه های مردم و رهبران انقلابی آنها نقش و محوریت اصلی و تعیین کننده داشت و اصالت فرهنگی آن مهمترین تفاوت های انقلاب اسلامی با دیگر انقلاب های معاصر محسوب می گردد.
سوم اینکه ؛ در انقلاب اسلامی رهبری بی نظیر و هوشمندانه امام خمینی(ره) و پیوند ویژه دینی و تاریخی روحانیت با مردم و استفاده از شبکه مساجد و انجمن های اسلامی به بهترین وضع ممکن را در بیداری انقلابی ، برانگیختن نارضایتی عمومی، گسترش آرمان انقلاب اسلامی، ایجاد و گسترش روحیه انقلابی و بسیج عمومی ایفا نمود . و بالآخره اینکه ؛ روحیه انقلابی در انقلاب اسلامی با شاخص هایی چون عدم تسلیم انقلابیون در برابر اقدامات رفرمیستی رژیم و بی توجهی به اقدامات سرکوب گرانه آن و وجود روحیه شهادت طلبی ، جانفشانی و فداکاری در راه آرمانی انقلاب ، به خوبی قابل اثبات می باشد.
با توجه به چنین عواملی است که انقلاب اسلامی ایران - همانطور که نویسندگان متخصص و مشهور نیز اذعان دارند- در شمار انقلاب های کبیر اجتماعی جای دارد؛[5] و از سوی دیگر با توجه به ویژگی های ممتاز خویش ، با هیچ کدام از انقلاب های تاریخی معاصر ، قابل مقایسه نمی باشد. مشخصه ی اصلی آن، شاخص های ویژه ای است که می توان در تعریف این گونه مورد مطالعه قرار داد : انقلاب اسلامی، دگرگونی بنیادی در ساختار کلی جامعه و نظام سیاسی آن بر اساس(جهان بینی)، (موازین و ارزش های اسلامی)، (نظام امامت)، (آگاهی و ایمان مردم)،(حرکت و پیش گامی متقیان) و ( قیام قهرآمیز توده های مردم) استوار است.[6]
نظریه پردازی پیرمون انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی پدیده ای بود که به دلیل پیچیدگی ها و خصوصیات ویژه اش (رهبری مذهبی،سرعت وقایع، زودرس بودن پیروزی و فائق آمدن مردمی بی سلاح بر رژیمی مسلح و بهره مند از حمایت خارجی) برداشت های متفاوتی را پذیرا شد. [7] درباره علل اصلی پیروزی انقلاب، بین اندیشمندان این رشته و نیروهای درگیر در انقلاب، اتفاق نظر وجود ندارد. و با تکیه بر عوامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، روانشناختی، سیاسی و رهیافتهای چند سببی نظریات متفاوتی مطرح شده است .[8] به طور کلی می توان تئوریها و نظریات انقلاب اسلامی ایران را در چهار دسته خلاصه نمود:
یکم . نظریه توطئه:
از آنجا که وقوع انقلاب اسلامی در سال1357، برای صاحب نظران داخلی و خارجی و نیروهایی که در انقلاب نقش داشتند، امری شگفت آور و نامنتظره می نمود گروهی با تمسک به تحلیل های غیر علمی ، نظریه توطئه(conspiracy theory) و طرح ریزی از پیش تعیین شده خارجیها خصوصاً آمریکا و انگلستان را منشا وقوع انقلاب دانسته و پیروزی انقلاب را با اتکا بر این فرضیه تحلیل کرده اند. در این این نوع از تحلیل ، هر تحولی را به یک منبع انسانی اما قادر مطلق نسبت می دهند که گویی هر آنچه اراده کند، می تواند به انجام رساند، که به طور خاص در مورد شاه این منبع قدرت مطلق غرب و به ویژه ایالات متحده و انگلیس هستند که این برداشت خود ناشی از وجود نوعی ترس روانی (فوبیا) نسبت به آنها است.
معمولا تحلیلهای شخص محمد رضا شاه و خواهرش ، اعضای خاندان سلطنت ، دربار، مقامات ارشد رژیم پهلوی، وابستگان به رژیم، سران نظامی وانتظامی، و طیفی از سلطنت طلب ها تا مارکسیست ها و بالآخره برخی مردم عامی کوچه و بازار، در شمار طرفداران این نظریه جای دارد . محمد رضا شاه در تمامی مصاحبهها و کتابهای خود، مستقیم و غیر مستقیم و با صراحت از توطئه و برنامهریزی غربیها به عنوان عامل سقوط خود سخن میگوید او در مصاحبه چگونه آمریکاییها مرا سرنگون کردند یا در کتاب پاسخ به تاریخ [9] به شکلی بسیارخام اندیشانه علت وقوع انقلاب وسرنگونی سلطنت خود را درتوطئه دولتهای غربی جست وجو میکند.[10] از میان سیاست مداران غربی و ماموران سیاسی خارجی که به این نظریه پرداخته اند ، میتوان از سولیوان سفیر ایالات متحده و آنتونی پارسونز سفیر بریتانیا ، و ژنرال هایزر نام برد.[11]
تئوری توطئه قرائتهای متعدد و مختلفی دارد: هواداران آن غالباً غرب و به ویژه امریکا و انگلیس را متهم برنامه ریزی برای سقوط شاه و وقوع انقلاب میکنند؛ مهمترین شواهد و مستندات آنان برای اثبات ادعای خویش عبارت است از:
1 . تنبیه شاه : برخی معتقدند که انگلیس با این کار میخواست از شاه به دلیل نزدیک شدنش به امریکا انتقام بگیرد؛ و عدهای دیگر بر این باورند غرب می خواست شاه را، به سبب نقش کلیدی اش در افزایش قیمت نفت اوپک در نیمه اول دهه 1350، تنبیه کند.
2 . حسادت غرب و احساس خطر از پیشرفتهای ایران : گروهی با اشاره به پیشرفتهای سریع درجهت صنعتی شدن ایران ، این چنین القا میکنندکه غرب که بازارهای خود را درخطر میدید رژیم شاه را سرنگون کرد تا جلوی ایجاد ( ژاپن دومی ) را بگیرد؛ ایران در سال های آخر عمر حکومت پهلوی، شتابان به سمت توسعه اقتصادی و صنعتی شدن گام برمی داشت. غربی ها، به سبب حسادت و در خطر دیدن بازارهای خود در صورت ورود فرآورده های صنعتی، معدنی و کشاورزی ایران به بازارهای بین المللی، و طرح های بلندپروازانه شاه در افزایش توان نظامی ، نقشه توطئه علیه شاه را طراحی کردند.[12]
3 . نابود ساختن ذخایر ارزی ایران و منطقه: به دنبال افزایش ناگهانی بهای نفت ذخایر پولی ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس افزایش یافته بود و این موضوع می توانست برای سیستم پولی غرب مخاطره آمیز باشد. اگر صاحبان آن ها تصمیم می گرفتند یکباره سپرده هایشان را از بانک های غربی بیرون بکشند، نظام مالی غرب فلج می شد. در این موقعیت، غرب با خلق انقلاب ایران و سپس جنگ ایران و عراق، ذخایر ارزی آن ها و حامیانشان را در مسیر خرید اسلحه و مهمات به کار انداخت و با کاهش آن خطر احتمالی را از میان برد.
4 . پیش گیری از انقلاب کمونیستی : از دیدگاه مارکسیست های ایرانی ، تضادهای درونی رژیم در سال های آخر عمرش، شرایط ذهنی و عینی انقلاب را فراهم آورده بود و کشور می رفت تا پذیرای یک انقلاب کمونیستی شود. در این موقعیت، امپریالیسم امریکا دخالت کرد و با توطئه چینی، انقلاب اسلامی را پدید آورد تا از تولد انقلاب کمونیستی وظهور جنبش های انقلابی کارگری جلوگیری کند.[13]
5 . حفظ رژیم صهیونیستی : دسته دیگری از طرفداران این انگاره علت سقوط شاه را اسرائیل بیان کرده و معتقدند که ارتش ایران درزمان محمد رضا شاه میرفت که به پنجمین نیروی نظامی بزرگ دنیا تبدیل شود. این چنین نیرویی میتوانست برای رژیم صهیونیستی خطربالقوهای باشد و ممکن بود با وقوع انقلابی در مصر یا لیبی یا به هر طریق دیگری نیروهای ایرانی متوجه اسراییل شوند از این رو بود که اسراییل با ایجاد انقلاب اسلامی و سپس جنگ هشت ساله عراق علیه ایران دو نیروی عمده منطقه را خنثی کرد.[14]
6 . سیاست حقوق بشر کارتر : برخی بر این گمانند که دخالت شاه در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر 1976 (1355 ) و صرف مبالغ زیادی جهت تبلیغات انتخاباتی فورد رقیب کارتر ، سبب شد تا کارتر بعد از پیروزی در انتخابات و تصدی ریاست جمهوری آمریکا عکس العمل نشان داده و با بهانه ساختن سیاست ) حقوق بشر) و آزادی سیاسی در ایران و اصرار بر اجرای آن از سوی شاه ، زمینه های لازم را برای گسترش شورش ها و انقلاب فراهم آورد.این نظریه نه تنها در امریکا، بلکه در ایران هم معتقدان زیادی داشت که سقوط شاه را به اعمال سیاست حقوق بشر کارتر مربوط می دانند. چنانکه (کسینجر) در یادداشت های خویش اعمال حقوق بشر در ایران را از جمله خیانت های کارتر به امریکا و عامل از دست رفتن شاه و پیروزی انقلاب ایران قلمداد کرده بود.
7 . تعامل دو ابرقدرت : و بالاخره نظر دیگری معتقد است که ایران قربانی بده بستان دو ابرقدرت شد ؛ آمریکا ایران را داد تا در جایی دیگر از شوروی امتیاز بگیرد.
نقدو بررسی تئوری توطئه پیرامون انقلاب اسلامی
چگونگی شکل گیری این قبیل نگرشها نیازمند مراجعه به تاریخ سیاسی اجتماعی ایران می باشد ؛ مردم ایران در طول تاریخ به دلیل تهاجم وحشانه قبایل و اقوام مختلف از یکسو و نفوذ و دخالت آشکار و پنهان قدرتهای استعماری در حوادث مهم و سرنوشت سازی نظیر انقلاب مشروطه ، ظهور و سقوط رضا شاه ، نهضت ملی نفت و کودتای 28 مرداد 1332 و...، ذهنیتی مشکوک و بی اعتماد نسبت به عوامل بیگانه پیدا نموده و حکومت های استبدادی نیز برای سرپوش گذاشتن بر ضعف ها ، کاستی ها و خیانت های خود ، تمام مشکلات را به بیگانگان نسبت می دادند به تعبیر یکی ازپژوهشگران معاصر ، ( سانسور و جلوگیری از نشر و درج رخدادهای سیاسی توسط حکومت ها ، سابقه تاریخی دخالت و نفوذ سیاسی قدرت های خارجی در ایران و بالآخره فقدان روحیه کندو کاو در تحقیقات اجتماعی – تاریخی بین المللی ، کمک زیادی به شکل گیری این فرهنگ و باور اجتماعی کرد . و لذا فرهنگ سیاسی جامعه ، به طور فزلینده ای متاثر از ذهنیت توطئه ای در تمامی ابعاد گردید.) [15] و بدیهی است انقلاب اسلامی ایران نیز با توجه به غیرمترقبه بودن آن برای خود رژیم و بسیاری از ناظران داخی و بین المللی ، از این قاعده مستثنی نشده و عده ای به جای تحلیل و درک واقع بینانه ریشه ها عوامل آن به تخیل گرایی ، اوهام و طرح توطئه قدرت های نامرئی خارجی پناه ببرند. پاک کردن این ذهنیت غیرعلمی نیز بسیار دشوار و زمان بر بوده و نیازمند نقد آراء و استدلال های طرفداران این نظریه می باشد:
یکم . ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی کشوری بود کاملا وابسته به قدرت های بزرگ بویژه آمریکا و در راستای تامین اهداف و منافع منطقه ای و جهان و در یک کلام ایران، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی منطقه نفوذ بیگانگان و صحنه یکه تازی آنان به ویژه آمریکا بود و ( کارتر) رئیس جمهور وقت آمریکا از آن به عنوان (جزیره ثبات در پر تلاطم ترین منطقه دنیا)[16] یاد کرده و با ابراز رضایت از شاه اعلام کرد: ( در جهان هیچ کشوری وجود ندارد که در برنامه ریزی امنیت نظامی متقابل و مسائل منطقه ای مشترک به اندازه شما به ما نزدیک باشد و ما تا این حد با هم مشاوره داشته باشیم. ).
و (برژنسکی) مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا نیز اظهار می دارد : (موقعیت استراتژیک ایران آن چنان برای غرب اهمیت دارد که آمریکا بایستی به هر ترتیب شده و حتی با اقدام نظامی جلو این که غرب ایران را از دست بدهد، را بگیرد)[17] اسناد تاریخی و مدارک کشف شده از سفارت آمریکا در ایران نیز به خوبی مبین این موضوع است که غرب نه تنها از هیچ گونه تلاشی در جهت تقویت پایه های رژیم پهلوی در ایران دریغ نمی ورزید ، بلکه احتمال وقوع انقلاب و سرنگونی رژیم پهلوی را نیز به هیچ وجه نمی داد ؛ چنانکه سازمان تحلیل اطلاعات دفاعی که وزارت دفاع و نیروهای مسلح آمریکا را تغذیه اطلاعاتی مینماید در ماه اوت (مرداد 1357 ) در ارزیابی از موقعیت رژیم پهلوی اظهار میکند: (ایران در وضعیت انقلابی یا ما قبل انقلابی قرار ندارد و سازمان سیا در ارزیابی اطلاعاتی مورخ 28 دسامبر 1978 ( 6 مهر 1357 ) اعلام کرد ، انتظار میرود که شاه در ده سال آینده نیز همچنان به صورت فعال در قدرت بماند) .
از سوی دیگر در شعارها و موضع گیریهای انقلابیون و رهبران آن ها نیز نه تنها هیچ گونه شاهدی بر حمایت ازقدرتهای غرب و شرق وجود ندارد بلکه برعکس مبین تضاد و خصومت شدید نهضت انقلابی با نفوذ و سلطه استعمارگران بوده ، و تازمان کنونی نیز همچنان به قوت خود باقی است . و یکی از جدی ترین تهدیداتی است که اردوگاه شرق و غرب را با بحران و چالشی عظیم مواجه ساخت . چنانکه (پاتریک کلاوسون) رئیس تحقیقات مؤسسه سیاست های خاور نزدیک واشنگتن نیز اعتراف می کند: (جمهوری اسلامی یک خط عقیدتی به حساب می آید که نمی توان آن را سبک شمرد ایران به عنوان یک خطر بالقوه از لحاظ برد جغرافیای منحصر به فرد است).[18] و خانم (رایس) وزیر امور خارجه آمریکا، نیز آشکارا اعلام کرد: (واشنگتن از تلاش هایی که برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی ایران صورت می گیرد پشتیبانی می کند).[19]
دوم . طرفداران این نظریه نه تنها در جهت اثبات مدعای خویش ، هیچ گونه دلیل و مدرک معتبری ارائه نمی کنند بلکه پیشفرضهای اولیه آنان کاملاً بی پایه و اساس است ؛ به طور مثال ، هیچ کس در غرب دچار این توهم نشده بود که ایران به زودی به پای ژاپن خواهد رسید بلکه به عکس بسیاری از تحلیل گران واقع بین غربی معتقد بودند که پروژه های اقتصادی شاه غالباً بلند پروازانه ، غیر معقول و غیر واقع بینانه است . همچنین اگر سیاست غرب کاملاً مبنی بر عدم توسعه اقتصادی کشورها بود ، در این صورت ، به جز ژاپن ، کره جنوبی ، تایوان ، سنگاپور ، هنگ کنک ، مالزی ، ترکیه و دیگر کشورها که در جهت توسعه گام برداشتند ، نیز می باید گرفتار دسیسه و توطئه غرب ، می شدند.[20]
سوم . در مورد سیاست حقوق بشر کارتر و تاثیر آن در وقوع انقلاب اسلامی ، نیز باید اولاً وجود فشار و تحمیل سیاست حقوق بشر به شاه با مدارک و اسناد معتبر ثابت شود . و ثانیاً معلوم شود چه جناح و گروهی از چنین سیاستی بهره برده اند و بدان وابسته بودند؟
با توجّه به اسناد و مدارک منتشره، می توان اثبات کرد که نه تنها دلیلی بر اعمال و تحمیل چنین فشاری نمی باشد، بلکه شواهد و قراین زیادی وجود دارد که خلاف آن را ثابت می کند. بدین معنا که برنامه فضای باز سیاسی شاه ارتباطی با حقوق بشر کارتر نداشت و اصولاً دولت کارتر ایران را از اصول کلی اجرای حقوق بشر مستثنی کرده بود. چنانکه (آنتونی پارسونز) سفیر وقت انگلیس در ایران چنین اظهار می دارد: ( بسیاری از مردم می گفتند که این برقراری آزادی، نتیجه فشار مستقیمی است که از طرف دولت کارتر به شاه وارد می شود ... من این نظریه را در آن هنگام نپذیرفتم و اکنون نیز نمی پذیرم.) و ( ویلیام سولیوان) نیز در خاطرات خود از بی توجهی کارتر به مسئله رعایت حقوق بشر در ایران و در مقابل از تعاریف و تمجید های او از شاه ، اظهار تعجب می نماید. اصولاً تز فضای باز سیاسی، چیزی جز یک شعار، آن هم در یک مدت کوتاه نبود و شاه در اوج خشونت، شکنجه، زندان و کشتارهای دسته جمعی که تا روزهای آخر عمر رژیم ادامه داشت، مورد حمایت کارتر و کاخ سفید بود.
در دوران حکومت کارتر، روابط و میزان مبادلات دو کشور در گسترده ترین حد برقرار می شود ؛ صادرات به ایران به مرز 6/3 میلیارد دلار رسید و علاوه بر آن، کارتر یک قرارداد چند میلیارد دلاری برای تأسیس پنج نیروگاه اتمی با شاه امضا کرد. در مورد فروش تسلیحات، در طول اولین سال حکومت کارتر تحویل سلاح به ایران به حد اعلای خود (4/2 میلیارد دلار) رسید. بر این اساس سیاست حقوق بشر کارتر هیچ گونه محدودیت و فشاری برای شاه در برنداشت . (کریستوس خواندیس) پس از بررسی وسیع از اسناد و مدارک موجود در امریکا و اسناد مکشوفه و منتشر شده از داخل سفارت امریکا در ایران چنین نتیجه گیری می کند: ( حقوق بشر کارتر نه تشکیل دهنده اسب تراوای کارتر در دربار شاه بود و نه عامل اصلی در بروز انقلاب به حساب می آمد. انقلاب دیر یا زود، با حقوق بشر کارتر و یا بدون آن صورت می گیرد. این در حقیقت ناشی از تضادهای درونی جامعه ایران بود، تضادهایی که با نقش وسیعی که امریکا در طول 25 سال در ایران داشت، افزایش یافته بود و یک رژیم ظاهراً با ثبات و محکم را متلاشی و تحت امواج اصلی ترین انقلاب مردمی آن را ساقط کرد.) از دیدگاه این محقق ، حقوق بشر کارتر تنها برای بخشی از مخالفان شاه؛ یعنی لیبرال ها اهمیت خاص داشت. که این عده معدود هم جایگاه و محبوبیت چندانی در میان مردم که الهامات و رهبری خود را از روحانیان می گرفتند، نداشتند.[21]
از برخی اسناد پنتاگون چنین استفاده می شود که اصولا تز حقوق بشر و سیاست فضای باز سیاسی در ایران، تنها یک شعار تبلیغاتی بود و ایران از این تزِ کارتر مستثنی شده بود.
کارتر کشتار 17 شهریور را تأیید کرد و بدین ترتیب ادعای حقوق بشر وی نزد مردم دروغی بزرگ جلوه کرد.[22] به نظر این منبع در زمینه حقوق بشر در ایران فقط تذکرات پراکنده ای صورت می گرفت ولی هرگز امریکایی ها به طور جدی تهدید نکردند که به دلیل پایمال شدن حقوق بشر در ایران میزان کمک ها و حمایت خود از رژیم شاه را کاهش خواهند داد.
بررسی سیاست های امریکا در تحولات سال های 56 و 57 ، نیز به خوبی نشان دهنده استمرار سیاست های کلی امریکا در ایران است و حفظ ایران در چارچوب زنجیره امنیتی غرب، جلوگیری از سقوط شاه و حمایت از شخص وی و مقابله با هر نوع فعالیت انقلابی مهم ترین هدف امریکا در این دوران به شمار می آمد و تا وقتی که شاه قادر به حفظ ایران در چارچوب زنجیره اتحاد غرب و حفظ منافع امریکا در منطقه بود، امریکا برای بقای او و رویارویی با حرکت های انقلابی تلاش می نماید . هنگامی که حکومت پهلوی به روزهای پایان عمرش نزدیک شد و پیروزی انقلاب اجتناب ناپذیر گردید، امریکا به حمایت از دولت بختیار پرداخت و پس از ناکامی، دولت محافظه کار مهندس بازرگان را به رسمیت شناخت.
اما ناکارآمدی این قبیل اقدامات در مهار امواج کوبنده انقلاب اسلامی ، این کشور را با چالش کاملاً جدی و بی سابقه مواجه کرد به طوری که (سایروس ونس) وزیر امور خارجه دولت کارتر در این باره میگوید: (رفتن ایران از صف کشورهای متحد آمریکا و افتادن این کشور به دست رژیمی که دوست ما نیست، ضربهای اساسی به منافع سیاسی - امنیتی ما در آسیای جنوب غربی و خاورمیانه به شمار میرود.) آمریکا که تمام تلاش خود را در حمایت از رژیم شاه و جلوگیری از پیروزی انقلاب به کار بسته بود، با پیروزی انقلاب اسلامی تمامی تلاش خویش را برای به انحراف کشاندن نظام نو پای اسلامی و شکست آن به اجرا درآورد.
چهارم . افزون بر ذهن گرایی بودن چنین نظریه ای از جهات متعدد و سایر اشکالات فوق، به هیچ وجه ادعاهای طرفداران این نظریه توانایی تبیین و شناسایی علل و عوامل دخیل در پیروزی انقلاب اسلامی را ندارد ؛[23] همانگونه که در مفهوم شناسی انقلاب و علل و عوامل به وجود آورنده آن گذشت ، انقلاب دارای ویژگی های خاصی است که با توجه به آن ویژگی ها از سایر مفاهیم مرتبط نظیر براندازی و کودتا، شورش ، رفورم و... متفاوت می گردد و در نظریه توطئه به فرض قبول تمامی ادعاهای خیالپردازانه و غیر واقعی آن ، تنها توجیه کننده برخی عوامل سقوط و تضعیف شاه است و چنانکه می دانیم انقلاب های بزرگ تنها براندازی یک نظام سیاسی نیستند ، بلکه نیازمند حضور پرقدرت علل و عوامل متعدد دیگری نیز می باشند. اصولا نمی توان یک انقلاب بزرگ را که ریشه در اعماق تاریخ کشور دارد و از همراهی اکثریت قریب به اتفاق ملت برخوردار بوده، سبب تحولات عمده ای در سطوح داخلی، منطقه ای و بین المللی گردیده است و بیش از همه منافع قدرت های بزرگ را تهدید کرده، با فرضیه های غیرعلمی و دخالت دست پنهان بیگانگان تحلیل کرد.[24]
دوم . تئوری مدرنیزاسیون و توسعه ناموزون
برخی از نظریه پردازان ، با تئوری مدرنیزاسیون و توسعه ناموزون ، علت چرایی انقلاب اسلامی را تفسیر کردهاند ؛ طبق این نظر ، برنامه های مدرنیزه کردن ایران توسط شاه از دهه های 40 به بعد، سبب شد چهره ایران به سرعت از یک جامعه سنتی نیمه فئودال – نیمه صنعتی عقب مانده ، به یک جامعه ( شبه مدرن و صنعتی) و ( شبه تجدد) تبدیل شود. اما این برنامه ها به دلیل شتاب زدگی و عدم سازگاری با فرهنگ سنتی جامعه، بحران هویت و تعارض ها و نارضایتی ها یی در پی داشت رشد کرده و موجبات سقوط نظام را فراهم کرد. ) چنانکه شاه خود در این زمینه چنین می گوید: ( من می خواستم قرن ها عقب ماندگی کشور خود را با یک برنامه ضربتی 25 ساله جبران کنم و همه گرفتاری ها از سرعت عمل و شتاب زدگی در اجرای این برنامه بود. برای اجرای این برنامه ضربتی ما به یک دوره اضطراری نیازمند بودیم.) طرفدارن این نظریه تقارن زمانی اصلاحات شاه و ریشههای طغیان در سال 1342 را مؤید این نظریه دانستهاند.[25]
از جمله افراد دیگری که به این نظریه اعتقاد دارند (آنتونی پارسونز) سفیر انگلیس در ایران در اواخر حکومت شاه بود. او چنین می نویسد: ( من در بحث هایی که با او (شاه) داشتم در تحلیل های خود همواره بر این نکته تأکید می کردم که طغیان شدید و ناگهانی احساسات عمومی نتیجه طبیعی پانزده سال فشاری است که او با اصرار در مدرن سازی کشور به مردم ایران تحمیل کرده است. چون این مدرن سازی، نیروهای سنتی ایران را زیرپا گذاشته و نابرابری ثروت را به شدت دامن زده و شهروندان فقیر را در وضعیت دلخراشی قرار داده است، بنابراین نباید تعجب کرد از این که امواج احساسات مردم جای خود را به امواج مخالفت ها داده است. )[26]
خانم ( نیکی کدی ) بر این باور بود که اجرای پروژههای یاد شده طرحهای بزرگی بودند که مطابق شرایط ایران طراحی نشده و بیاندازه گران و پر خرج بودند و ناکامی اقتصادی و عدمتقسیم عادلانه وفساد و اسراف مالی به بار آورد.[27] از دیدگاه وی گروه های سنتی و مذهبی تر مردم ایران، مخالف برنامه های مدرنیزاسیون مورد نظر شاه بودند.( همایون کاتوزیان ) در کتاب اقتصاد سیاسی ایران نیز معتقد است ؛ سال های 57 1340 ، سال های استبداد نفتی بودند که به ظهور پدیده ( شبه تجدد) منجر گردید و با فرهنگ، سنت و ارزش های مورد نظر ایرانیان تعارض داشت. برخی نیز بر این باورند که به رغم ظهور نمادهای توسعه و پیشرفت های اقتصادی در ایران، ساختار سیاسی قدرت دگرگون نشد و چندان با سلطنت مستبدانه ناصرالدین شاه تفاوت نداشت.[28] و ( اسکاچپل ) ضمن اشاره به عواملی هم چون اسلام زدایی واستبداد شاه ، انقلاب را نتیجه رشد سریع و روبنایی اقتصاد و افول توسعه سیاسی می داند. [29] بر این اساس ، انقلاب اسلامی حرکتی برای زیر و رو کردن آن ساختار سیاسی کهنه و ارائه طرحی نو در راستای توسعه سیاسی بود. به عبارت دیگر از دیدگاه نظریه توسعه ناموزون ، مهمترین علت بروز انقلاب اسلامی ، ناتوانی رژیم در ایجاد توسعه سیاسی توام با توسعه اقتصادی بوده است.
نقد و بررسی
این نظریه به هیچ وجه توانایی تبیین علت اصلی وقوع انقلاب اسلامی نداشته و با مشکلات و کاستی های متعدد روبروست از جمله :
یکم . نتیجه منطقی که می توان از تئوری مدرنیزاسیون گرفت ، اینست که اگر شاه در صدد این اقدامات بر نیامده بود ، لاجرم مخالفت و بحران خاصی هم به وجود نمی آمد و انقلابی هم نبود . و حال آنکه بررسی واقعات بیانگر این است که مخالفت و نارضایتی گسترده از رژیم ، حتی قبل از آنکه شاه برنامه های (مدرنیزه کردنش ) را به اجرا در آورد کاملاً وجود داشته است ؛ قیام تیر 1331، کودتای 28 مرداد و سرکوب گسترده مخالفین بعد از آن ، قیام 15 خرداد سال 1342 و...همگی نمایانگر وجود مخالفت های گسترده با رژم ، حتی قبل از دست زدن به مدرنیزاسیون می باشد.
دوم . شرایط مشابه ایران در بسیاری از کشورها حاکم بود تکیه بر درآمدهای نفتی و ساخت استبدادی حکومت برای مثال در کشورهایی چون عربستان سعودی و نیجریه نیز وجود داشت اما به وقوع انقلاب منتهی نشد. [30]
سوم . از سوی دیگر، در این نظریه نوعی جبرگرایی دیده می شود و اصالتی برای اندیشه، تفکر، اراده و رهبری در نظر گرفته نشده است. واضح است که علت نارضایتی های عمومی از اقدامات رژیم شاه این بود که اساساً آن ها این اقدامات یا روند و نتایجشان را با اندیشه های بنیادین موجود در ذهن خود یعنی اصول و اعتقادات اسلامی بیگانه می یافتند، نه این که وقتی رژیم شاه در اثر نوسازی شدید تضعیف شد این بیگانگی را حس نموده باشند.[31]
چهارم . بی شک شتابی که شاه برای مدرن سازی ایران داشت، به دلیل تلاش او برای جبران عقب ماندگی ایران از کاروان تمدن غرب نبود، زیرا متمدن کردن با شکنجه، زندان و کشتار جمعی و سایر سیاست هایی که منجر به فقر مادی و فرهنگی ، از بین بردن استقلال و خودکفایی داخلی و وابستگی به بیگانگان در عرصه های مختلف شود، را با هیچ منطقی نمی توان توجیه کرد. در واقع شتاب زدگی شاه در اجرای این سیاست، با ادامه ی سلطنت او گره خورده بود. اما پرسش مهمی که در این تحلیل بی پاسخ مانده است و شاه و مفسران حرفه ای او باید پاسخی برای آن بیابند این است: بر اساس قانون هم سنخ بودن علت و معلول، چگونه ممکن است پدیده ای به این عظمت رژیم مورد حمایت شرق و غرب را ساقط کرد و انقلابی ریشه دار را با زمینه های عقیدتی و تاریخی به پیروزی برساند ناشی از عاملی چنین سطحی باشد؟[32]
سوم. نظریه اقتصادی
پیشینه نظری تأثیر اقتصاد بر دگرگونی های اجتماعی و سیاسی، با جامعه شناسی مارکسیستی آغاز شد. به گمان مارکس، انقلاب ها محصول تعارض طبقاتی اند و موضوع اقتصاد و تعارض منافع پرولتاریا با منافع طبقه بورژوا ، نقش مهمی را در تحولات جوامع بشری از جمله انقلاب ها ایفا می نماید . بر اساس این نظریه گروهی از نویسندگان غربی و عده ای از گروهها و تفکرات ایرانی چپ ( مارکسیست - لنینیست) ، ( مشکلات اقتصادی) را عامل سقوط شاه و پیدایش انقلاب اسلامی می دانند. این تحلیل گران ، نقش تعیین کننده وضع نابسامان اقتصادی ایران در سقوط شاه را به دو صورت بیان کرده اند:
1 . استفاده از نظریه (جیمز دیویس و منحنی جی (J) ) ؛ جیمز دیویس در کتاب ( به سوی تئوری انقلاب ) ، معتقد است : بالا رفتن انتظارات اقتصادی مردم، به دنبال یک دوره پیشرفت اقتصادی، و رکودی که پس از آن به وجود می آید، معمولا مردم را به طور ذهنی از اوضاع بیمناک می کند و آنان رو به شورش و انقلاب می نهند. طرفداران این نظریه در تطبیق و توجیه چنین وضعیتی در پیدایش انقلاب اسلامی این گونه استدلال می کنند که ، افزایش شدید و ناگهانی بهای نفت، منابع سرشار مالی جدیدی را در دهه ی بین 1960 و 1970 در اختیار پیشرفت اقتصادی ایران قرار داد و به مقیاس وسیعی سیر صعودی در طبقات اقتصادی ایجاد نمود، و توقعات آنها به چنان سطح بالایی افزایش یافت که حکومت شاه نمی توانست حتی در شرایط عادی از عهده انجام آن ها برآید؛ ولی کاهش یکباره ی بهای نفت شرائط غیرعادی را بر ایران تحمیل کرد و در نتیجه شاه نتوانست جوابگوی انتظارات جدید باشد.
2 . نداشتن برنامه ی مشخص اقتصادی، اجرای سیاست ریخت و پاش و ولخرجی های شاهانه در امور مبتذلی، چون جشن های تاج گذاری و دوهزار و پانصد ساله، توزیع ناعادلانه ی درآمدهای ملی و در یک کلام، فساد، اسراف، ظلم اقتصادی و فقر اکثریت مردم ایران.[33]
نقد و بررسی
یکم . هرچند نظریه دیویس ممکن است در تبیین برخی زمینه های انقلابات و شورشها مورد استفاده قرار گیرد ؛ اما این نظریه علاوه بر ابهام موجود در مفاهیم آن ، از یک سو نیازمند توجه و در نظر گرفتن نقش سایر عوامل میباشد و از سوی دیگر، جوامع از نظر روحیه عمومی، ویژگی های فرهنگی، سابقه تاریخی و... با یکدیگر متفاوت اند، بنابراین ممکن است مسیرهای متفاوتی در جریان وقوع انقلاب ها یافته شود.
دوم . افزون بر این ، (پیشرفت اقتصادی) که در این تحلیل مفروض انگاشته می شود، کجا، چگونه و در چه زمینه هایی بود؟ و حال آنکه بر اساس واقعیات ، افزایش بهای نفت، هر چند منابع مالی سرشاری برای رژیم شاه به بار آورد، ولی این درآمدها صرف کمک به نظام مالی و پولی و انحصارهای بلوک غرب، و خرید سهام شرکت های ورشکسته اروپا و امریکا، و خرید دیوانه وار فرآورده های تسلیحاتی شد و تنها ته مانده آن، برای خرید مواد غذایی ، اجناس لوکس و... هزینه شد. بر این اساس طرفداران این نظریه باید ابتدا با ارایه دلایل کافی به اثبات وقوع پیشرفت سریع اقتصادی در ایران دوره پهلوی بپردازند .
سوم . علی رغم اینکه این تحلیل، یکی از ابعاد فساد اقتصادی رژیم شاه را بیان می کند، اما تاکید آن بر مطرح نمودن فساد و بیماری های اقتصادی رژیم شاه ، به عنوان علت سقوط این رژیم و عامل پیروزی انقلاب اسلامی ، نتیجه گیری صحیحی نبوده و با واقعیت های عینی جریان انقلاب اسلامی از سال 1342 ش. که با اعتراض امام به استبداد داخلی و سلطه خارجی آغاز شد تا سال 1357 که با قیام یک پارچه همه گروه های اجتماعی به پیروزی رسید و ماهیت مذهبی آن انطباق پذیر نیست. و مهمتر آنکه این نظریه با موارد متعدد مشابه تاریخی کشورمان در قبل و بعد از انقلاب ، زمانی که کشور دچار وضعیت وخیم شده و نارضایتی های آشکاری را به وجود آورد اما هیچ گونه انقلابی به وقوع نپیوست ، سازگاری ندارد. از دیدگاه (میشل فوکو) نیز در ریشه یابی دلیل انقلاب اسلامی ایران، این نکته روشن است که این انقلاب نمی تواند با انگیزه های اقتصادی و مادی صورت گرفته باشد، زیرا جهان شاهد شورش و قیام همه ملت بر علیه قدرتی بود که مشکلات اقتصادی آن به آن اندازه مهم و بزرگ نبود که در نتیجه آن میلیون ها ایرانی به خیابان ها ریخته و با سینه های عریان به مقابله با مسلسل ها بپردازند. پس دلیل انقلاب ایران را باید در جایی دیگر جستجو نمود. [34]
چهارم . نظریه مذهب و جامعیت اسلام
گروهی از محققان ، واقع بینانه به عامل ( مذهب و جامعیت اسلام) در مواجهه با حکومت های استبدادی و توانایی آن در رهبری ، گسترش بیداری و روحیه انقلابی و بسیج نهضت های اصیل مردمی توجه داده و ضمن پذیرش دخالت عوامل مختلف در تکوین انقلاب اسلامی، ( اسلام خواهی مردم و اسلام زدایی شاه ) را عامل اصلی آن می دانند.[35] از این منظر (علت اصلی و اساس قیام مردم این بود که شاه نسبت به نابودی ارزشهای مسلط جامعه آنها که از مذهب و آئین آنها سرچشمه گرفته بود، قیام کرده و به همین دلیل بود که با جریحه دار شدن احساسات مذهبی امت مسلمان ایران، دیگر مجالی برای صبر و تحمل و شکیبایی در مقابل سایر ناملایمات اجتماعی و اقتصادی وجود نداشت) .[36] و اموری مانند حذف قید اسلام و قسم به قرآن در شرایط کاندیداهای انجمن های ایالتی و ولایتی، مخالفت با روحانیت و تغییر تاریخ هجری به تاریخ شاهنشاهی، مظاهر سیاست اسلام زدایی شاه به شمار می آید.[37]
از سوی دیگر این تئوری بر جامعیت اسلام و نقش تعالیم اسلام را در پیدایش انقلاب اسلامی ایران تاکید مینماید. چنین تفسیری از دین اسلام و تبیین ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن مهمترین تلاش علمی اندیشوران و متفکران معاصر همچون علامه طباطبایی، شهید مطهری و دکتر شریعتی بود که منشا شکل گیری انقلاب اسلامی ایران شد.[38] استاد شهید مطهری در تحلیل انقلاب اسلامی با اشاره به دیدگاههای متفاوت در این زمینه چنین می فرماید: (در کنار این نظرات، نظر دیگری وجود دارد که خود ما نیز موافق آن هستیم، انقلاب ایران به اعتراف بسیاری یک انقلاب مخصوص به خود است یعنی برای آن نظیری در دنیا نمی توان پیدا کرد... از نظر ما این انقلاب، اسلامی بوده است. راز موفقیت نهضت ما در این بوده است که نه تنها به عامل معنویت تکیه داشته بلکه دو عامل دیگر - مادی و سیاسی- را نیز با اسلامی کردن محتوای آنها در خود قرار داده است ، فی المثل، مبارزه برای پر کردن شکافهای طبقاتی، از تعالیم اسلامی محسوب میشود، اما این مبارزه با معنویتی عمیق توام و همراه است.از سوی دیگر روح آزادی خواهی و حریت در تمام دستورات اسلامی به چشم میخورد. ... انقلاب اسلامی یعنی راهی که هدف آن اسلام و ارزشهای اسلامی است و انقلاب و مبارزه صرفا برای برقراری ارزشهای اسلامی انجام می گیرد.)[39] ایشان چهار عامل اصلی انقلاب اسلامی را این گونه بیان می نمایند: ) خیانت های شاه و پدرش طی پنجاه سال ، به بن بست رسیدن مکاتب کاپیتالیم غربی و سوسیالیسم شرقی و مایوس شدن نسل جوان از این مکاتب ، معرفی و ارائه چهره جذاب و زیبای اسلام توسط نویسندگان و محققان حوزوی و دانشگاهی از دهه 1320 به این طرف و بالآخره روحانیت شیعه نسل سرخورده از مکاتب شرقی و غربی را در دامن اسلام جمع کرده و آنان را همانند سیلی بنیان کن متوجه رژیم شاه کرده است . )[40]
از دیدگاه فوکو (اسلام شیعی) به عنوان تنها عنصری است که به انقلابیون، نیرویی مقاومتناپذیر در مقابل رژیم شاه بخشیده است : (سرنوشت عجیبی دارد ایران؛ در صبحدم تاریخ، این کشور دولت و سازمان اداری را پدید آورد. بعدها نسخه آن را به اسلام سپرد و مقامات ایرانی در سمت دیوانی به خدمت امپراطوریهای عربی در آمدند. امّا در ایران از همین اسلام مذهبی بیرون آمده است که در طول قرنها، به هر چیزی که میتواند از اعماق وجود یک ملت با قدرت دولت دربیفتد، نیرویی مقاومتناپذیر بخشیده است.)[41] بر این اساس مفهوم ( معنویت گرایی سیاسی) قلب تحلیل فوکو از انقلاب اسلامی ایران را تشکیل می دهد به نظر وی، روح انقلاب اسلامی در این حقیقت یافت می شود که ایرانی ها از خلال انقلاب خود در
جستجوی ایجاد تحول و تغییر در خویش بودند. هدف اصلی آن ها ایجاد یک تحول بنیادین در وجود فردی و اجتماعی، حیات اجتماعی و سیاسی و در نحوه تفکر و شیوه نگرش بود و آنان راه اصلاح را در اسلام یافتند. اسلام برای آنان هم دوای درد فردی و هم درمان بیماری ها و نواقص جمعی بود. [42]
[1] . ر. ک : عبدالحمید ابوالحمد ، مبانی سیاست ، تهران: توس ، 1376 ، ص 346 .
2. See: Theba Skacpol, States and Social Revolutions. P33
2. منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی؛ زمینه ها و پیامدها، تهران: نشر معارف، 1380، ص 27.
[4] - جمعی از نویسندگان ، انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن ، قم : نشر معارف ، 1368 ، ص 16 .
[5] - ر.ک : حمید عنایت، (انقلاب در ایران سال 1979، مذهب به عنوان ایدئولوژی سیاسی) ، درآمدی بر ریشه های انقلاب اسلامی ، صص 147 144؛ تدا اسکاچپول، (حکومت تحصیلدار و اسلام شیعی در انقلاب ایران) ، رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی ، صص 186 185.
[6] - رک: عمید زنجانی، انقلاب اسلامی ایران و ریشه های آن .
[7] - رک: حاتم قادری، (موقعیت سرحدی امام خمینی)، امام خمینی و حکومت اسلامی ، ج 8 و روحانیت ، اجتهاد و دولت ، صص 315 237.
[8] - برای آگاهی بیشتر به کتاب رهیافت نظری بر انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات)، نشر معارف 1379 ص 296 تا 309 مراجعه شود.
[9] - محمد رضا پهلوی. پاسخ به تاریخ. ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، نشر: مترجم، 1371.
[10] - ر.ک : صادق زیبا کلام. مقدمهای برانقلاب اسلامی. تهران، نشر: روزنه، 1372، ص 30.
[11] - رجوع شود به : آنتونی پارسونز. ماموریت درایران. ترجمه پاشا شریفی، تهران، نشر: راه نو، 1363 . ویلیام سولیوان. ماموریت درایران. ترجمه محمود مشرقی، تهران، نشر: هفته، 1361. رابرت هایزر. ماموریت درایران. ترجمه رشیدی، تهران، نشر: اطلاعات، 1365.
[12] - شاه، در کتاب ( پاسخ به تاریخ ) به هر دو ( تنبیه شاه و حسادت غرب) اشاره می کند.
[13] - انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن ، جمعی از نویسندگان ، قم : نشر معارف ، 1380 ، صص 20-21 .
[14] - زیبا کلام. پیشین. ص ص 23-25. عمادالدین باقی. تولد یک انقلاب. تهران، نشر: سرایی، 1382، ص ص 303- 328.
[15] - زیبا کلام ، پیشین .
[16] - منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی، زمینه ها و پیامدها، قم: نشر معارف، 1380، ص 134.
[17] - روزنامه اطلاعات، 28/1/62.
[18] - اسدالله خلیلی ، روابط ایران و آمریکا، بررسی دیگاه نخبگان آمریکایی، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ایران معاصر، تهران: 1381، ص 486.
[19] - روزنامه کیهان، 82/4/3.
[20] - نقد آسیب شناسانه تئوری های انقلاب ، پیشین ، ص 21 .
[21] - ر.ک : انقلاب اسلامی ، زمینه ها و پیامدها ، منوچهر محمدی ، قم : نشر معارف ، صص 134-140 .
[22] - در مورد سیاست حقوق بشر کارتر و ایران رک: کدی پیشین صص 346 341.
[23] - ر.ک : پژوهشی نو پیرامون انقلاب اسلامی ، حمید دهقان ، قم : انتشارات مدین ، صص 44-47 .
[24] - برای مطالعه این فرضیه ها ر.ک: محمدتقی سبزه ای، نقد آسیب شناسانه تئوری های انقلاب ، صص 21 14 .
[25] - آنتونی پارسونز، غرور و سقوط...ترجمه دکتر منوچهر راستین، تهران : انتشارات هفته، 1363.
[26] - منوچهر محمدی ، پیشین .
[27] - نیکی کدی، ریشههای انقلاب ایران، ترجمه دکتر عبد الرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، صص 177 و 148 و 111 و 102.
[28] - رک : زیباکلام، پیشین ، ص 92 .
[29] - انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن ، پیشین ، صص 22-23 .
[30] - نگاهی به رهیافت های مختلف در مطالعه انقلاب اسلامی ایران ، مجله راهبرد ، شماره 9، بهار 1375 .
[31] - انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن ، پیشین ، ص150 .
[32] - رک: عمید زنجانی، انقلاب اسلامی ایران و ریشه های آن .
[33] - همان .
[34] - ر. ک : پژوهشنامه متین ، ش 1، صص 224 209، هم چنین درباره فوکو و انقلاب اسلامی ر.ک: جرعه جاری ، علی ذوعلم، تهران : پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ، صص 102 87 .
[35] - رک: عمید زنجانی، انقلاب اسلامی ایران و ریشه های آن ، ص 572 .
[36] - منوجهر محمدی، تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران، انتشارات امیر کبیر، چاپ سوم تهران 1370، ص 88.
[37] - رک: سیدحمید روحانی، نهضت امام خمینی (ره ) تهران : مرکز اسناد انقلاب اسامی ، ، ج 3، صص 1011 839 .
[38] - ر.ک : اسلام جامع نگر و انقلاب اسلامی ایران، عبد الحسین خسرو پناه ، جرعه جاری ، گردآورنده: علی ذو علم ، تهران : پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ، 1377 ، ص 40
[39] - مرتضی مطهری ، پیرامون انقلاب اسلامی، تهران : صدرا ، صص 41- 42.
[40] - مرتضی مطهری ، نهضت های اسلامی در صدساله اخیر ، تهران : صدرا ، صص 65-66 .
[41] - جعفر خوشروزاده ، میشل فوکو و انقلاب اسلامی؛ رویکردی فرهنگی از منظر چهره های قدرت ، اندیشه انقلاب اسلامی ، شماره 7 و 8 .
[42] - میشل فوکو، ایرانی ها چه رؤیایی در سر دارند؟ ، ترجمه حسین معصومی همدانی، ص 64 ؛ انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن ، پیشین ، ص 149 .
(منبع مقاله فوق : مروری بر نظریه های انقلاب اسلامی ، علیرضا محمدی ، ویژه نامه انقلاب اسلامی (داستان سقوط ) ، ماهنامه پرسمان ، بهمن ماه 1385 ) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100101938)
- [سایر] بسم الله الرحمن الرحیم سلاو و عرض ادب لطفاً متن این نوشته را در سایت قرار ندهید. 1-پسرم. 2- 21 سال دارم. 3- تا پیش دانشگاهی درس خوندم. 4- دچار وسواس فکری و عملی هستم. 5- از کودکی به نوعی با این مشکل دست و پنجه نرم می کردم؛ اما پنج ساله که مشکلم حاد شده و کارد رو به استخونم رسونده. 6- در سایتتون کلمه \"وسواس\" رو سِرچ کردم و تمام موارد یافت شده (107 مورد) رو خوندم، اما به جز یکی دو نکته جزئی، چیزی دستگیرم نشد. 7- سه دست نوشته شما در مورد وسواس را هم مطالعه کردم، اما آنها هم کمک شایانی نکردند. 8- برای حل مشکلم، به هشت نفر روحانی مراجعه کردم – که حتی یکی از آنها چشم برزخی داشت - و مشکلم را مطرح نمودم، اما کمک چندانی به من نکردند؛ سه نفرشون که تحویل نگرفتند؛ یک نفر برنامه غذایی داد؛ یک نفر برنامه قرآنی و ذکر داد؛ یک نفرشون هم گفت تا 25 سالگی تحمل کن از سرِت می افتد! 9- خیلی دوست دارم به مشهد بروم، اما برای مسافرت مشکل دارم و 5 ساله که مسافرت دور نرفتم؛ فقط شهرهای حاشیه محل سکونتم (اصفهان)؛ آن هم در حد 1 روز و نهایتاً 2 روز و با کلی رژیم غذایی! 10- از ناحیه خانواده ام هم اذیت می شوم (اونا هم متقابل) و اصلاً درک نمی کنند که من وسواسم؛ مخصوصاً پدرم. 11- در تحصیل متوقف شده ام و هیچ گونه فعالیت مستمری نمی توانم داشته باشم و بیشتر اوقات تا 3-4 روز مدام در خانه ام. 12- از شدت فشار و درماندگی، چند بار به این فکر افتادم که قید همه چیز رو بزنم و اصلاً طهارت و نجاست رو رعایت نکنم؛ اما یک بار به محرم خورد و یک بار به رمضان و منصرف شدم؛ البته هنوزم در فکرم هست، چون واقعاً خسته و درمانده شده ام. 13- علاوه بر وسواس، کم رو و خجالتی هم هستم و همین عامل باعث شده که نتوانم مشکلم را به راحتی و رودررو با کارشناسان مطرح کنم (نزد اون 8 روحانی هم در طول 5 سال رفتم) و علاوه بر وسواس، در تمام عرصه های اجتماعی از کم رویی رنج می برم. 14- استرس و اضطراب فوق العاده زیاد دارم. 15- جهت وسواسم، یک مرتبه به روانشناس مراجعه کردم که فقط چند نوع قرص داد که مدتی مصرف نمودم اما تغییری مشاهده نکردم. 16- به نظر خودم، وسواسم در عین پیچیدگی فوق العاده، با کمک یک کارشناس دینی خبره، در یک روز تا 80-90 درصد رفع می شود؛ اما --- ببخشید که طولانی شد؛ خدا خیرتون بده؛ التماس دعا.
- [سایر] 1-علت حسادت چیست ؟ چرا انسانی حسود می شود؟ 2-حال کسانی که به آن دچار هستند چطور می شود آن را درمان نمود؟ 3-آیا کسی که حسود است دیگران باعث شدند او حسود گردد؛ یعنی نوع برخورد آنها باعث شده در او این احساس به وجود آید؟ 4-نظر قرآن در موردحسودان چیست؟ و چطور باید با آنان برخورد نمود؟ 5-و حال اگر آن درمان شد برای اینکه به آن دوباره مبتلا نگردیم چه کار لازم است انجام دهیم؟ 6-آیا انسان حسود نسبت به همه افراد حسود است یا نه افراد خاصی؟ حال اگر جواب افراد خاص است مثلاً چه افرادی و چرا (آیا در مورد کسانی که خیلی دوستشان دارد....)؟(این سؤال را به این دلیل مطرح نمودم چون دیدم برخی از افراد نسبت به افراد خاصی حسود هستند) 7-برای اینکه به آن مبتلا نگردیم باید چه کار کرد؟ 8-آثار حسادت چیست؟ 9-ضررها و ضربه هایی که به شخص حسود وارد می گردد بیشتر از چه جنبه است (روحی و ...)و اگر ممکن است از همه جنبه ها برایم موضوع راباز کنید؟ 10-اگر کسی خود را در مورد حسادت نسبت به دیگران اصلاح نکند و همین روند را ادامه دهد چه ضررهایی به دیگران وارد می کند؟ 11-آیا ضرر و ضربه هایی که به خودش وارد می کند بیشتر است یا ضرر و ضربه هایی که به دیگران و یا جامعه وارد می کند؟ 12-آیا برای کسانی که خود را اصلاح نکنند عذابی در پیش است منظور در آخرت ؟ 13- آیا عذابی است حتی برای کسانی که این صفت بد را مبتلا هستند ولی خود از داشتن آن رنج می برند و به قول خود بی گناهند و دست خودشان نیست؟ 14-آیا به غیر از عذاب اخروی عذاب دنیوی هم دارد؟ 15-جایگاه شخص حسود در جامعه؟ 16-آیا هم نشینی با شخص حسود تأثیری در ما دارد؟یعنی این امکان هست ما هم حسود شویم؟ 17-حسودان بیشتر جوانان هستند یا نه همه قشر ها را شامل می شود در واقع منظورم این است که آیا داشتن این صفت بد در یک دوره سنی است یا نه داشتن آن در همه گروه های سنی یکسان است و محدود به سن نیست؟ 18-نظر روان شناسان نسبت به حسودان؟ 19-خود کلمه حسود (مثلاً در قرآن) به چه معنا است ؟ 20-نقطه مقابل حسادت چیست؟ شرح دهید؟
- [سایر] سلام لطفا به این مقاله که در سایت ایرانیکا درج شده بود و توسط رهام برکچی زاده نوشته شده است پاسخ بدهید که به نوعی فلسفه اسلامی را ( به قول نویسنده مقاله ) زیر سؤال می برد. متن مقاله: برهان نظم از منظر شهید مطهری: مقدمه: عمومی ترین و ساده ترین طریقت در اثبات وجود خداوند برهانی است که از آن به برهان نظم یا غایت شناختی یاد می کنند. معمول ترین ادله بر وجود خداوند در تمامی ادیان و مذاهب الهی در طول تاریخ همواره برهان نظم بوده است. از این رو چه در تفکر اسلامی و چه در تفکر غربی مناظرات و جدلهای فراوانی حول این برهان شده است. بسیاری بر این اعتقادند که برهان نظم اساسا یک برهان فلسفی نیست بلکه ریشه و پایه ی تجربی دارد. زیرا اساس شکل گیری برهان نظم را روش تمثیل می دانند. از اینرو ادله ی نظم را دارای استحکام کمتری نسبت به سایر براهین خداشناختی می دانند. ویلیام پالی معاون اسقف کارلیسل و فیلسوف برجسته ی قرن هجدهم برهان نظم را در کتاب " الاهیات طبیعی " اینگونه تقریر کرده است: " فرض کنید در حال عبور از صحرایی پای من به سنگی برخورد کند و با این سوال رو برو شوم که چگونه این سنگ در آنجا قرار گرفته است. ممکن است پاسخ دهم که تا آنجا که من می دانم، این سنگ همواره اینجا بوده است. احتمالا اثبات نامعقول بودن این پاسخ چندان آسان نخواهد بود. اما فرض کنید که بر روی زمین ساعتی یافته ام و باید بررسی شود که بودن ساعت در آن مکان چگونه اتفاق افتاده است. بسیار بعید است که پاسخ قبلی به ذهن من خطور کند. یعنی اینکه تا آنجا که می دانم این ساعت همواره اینجا بوده است. اما چرا این جواب نباید آنگونه که برای سنگ مفید بود برای ساعت مفید باشد؟ چرا جواب مذکور آنگونه که در مورد اول قابل قبول بود در مورد دوم پذیرفتنی نیست؟ تنها دلیل آن است که وقتی ساعت را وارسی می کنیم می بینیم اجزای گوناگون آن برای هدفی پرداخته و به یکدیگر مرتبط شده اند. ( چیزی که در مورد سنگ نمی توان کشف نمود. ) مثلا این هدف که اجزای مذکور آنگونه طرح ریزی و به هم پیوند داه شده اند که تولید حرکت کنند و حرکت مذکور چنان تنظیم شده است که زمان را در شبانه روز نشان دهد. یعنی اگر اجزای مختلف به گونه ای متفاوت از آنچه هستند ساخته می شدند، مثلا در اندازه ای متفاوت با آنچه که دارند یا به هر روش یا ترتیب دیگری غیر از وضعیت کنونی تعبیه شده بودند، در این صورت یا اساسا هیچ حرکتی در ساعت به وقوع نمی پیوست و یا هیچ حرکتی که تامین کننده ی کاربرد کنونی آن باشد، واقع نمی شد. " در حقیقت پالی برهان خود را اینگونه مطرح می کند: او می پرسد اگر ساعتی را در بیابان ببینید در مورد آن چه فکری می کنید؟ مسلما هیچوقت فکر شما به این سمت سوق پیدا نمی کند که به طور اتفاقی این ساعت در بیابان و با کمک پدیده های طبیعی ساخته شده است. بلکه تصور می کنید این ساعت با این نظم و هماهنگی بین اعضایش باید صانعی آگاه و مدبر داشته باشد. زیرا عوامل طبیعی دارای خصیصه و ابزار مناسبی برای ایجاد این تدبیر نیستند. مهمترین عاملی که وجود صانع را تایید می کند وجود هدف و غایت به خصوصی ( نمایش زمان ) برای این شئ است که تعیین آن تنها از عهده ی شعوری آگاه بر می آید و امکان شکل گیری تصادفی این ساعت را منتفی می کند. بدین سبب حتی اگر هماهنگی و نظم موجود در شئ تصادفی و وابسته به خصائل ذاتی طبیعت باشد غایتمندی آن تنها می تواند معلول شعوری مدبر باشد. بنابراین هماهنگی ای که غایتمند باشد دلالت بر وجود ناظمی آگاه دارد و این هماهنگی متناسب با نوع و میزان آگاهی و تدبیر ناظم است. در نتیجه نظم گسترده تر حاکی از وجود ناظم آگاه تر است. با توجه به این دانسته ها پیلی به اقامه ی برهانی می پردازد: 1- هر نظمی (هماهنگی غایتمندی ) دال بر وجود ناظمی است و نظم گسترده تر حاکی از وجود ناظم بزرگتر است. 2- با توجه و دقت به ساختار اجزای عالم به این نتیجه می رسیم که نظمی بس عظیم و سترگ در عالم موجوداست. 3- بنابراین وجود عالم حاکی از وجود ناظم بزرگی است. روش تمثیل در تفکر غربی دست مایه ی انتقادات محکم بسیاری از فیلسوفان برجسته ی اروپایی شد و این باعث شد تا از قدرت برهان نظم به مرور زمان بیشتر و بیشتر کاسته شود. بسیاری از فلاسفه از هیوم گرفته تا میل و راسل معتقد بودند که تمثیل مورد استفاده در برهان نظم از لحاظ منطقی، قیاس معتبری نیست و مسلما نمی تواند ضامن یک نتیجه ی یقینی و الزامی باشد. آنها معتقد هستند استفاده از روش تمثیل تنها در شرایطی مقدور است که بتوان از منظر موضوع مورد بحث شباهتی اساسی بین مثال مطرح شده و شئ مورد بررسی پیدا کرد و اگر شباهت اساسی و مبتنی بر موضوع مورد بحث یافت نشود کارآمد نخواهد بود. نظر آنها این است که در برهان نظم این شباهت اساسی میان ساختار عالم و اشیاء مورد بررسی، مانند ساعت مصداق پیدا نمی کند.آنها این عدم شباهت را در نوع تجربه ای می داند که ما از عالم و اشیای مثال زده شده (مثلا ساعت ) داریم. در نگاه این دسته از فلاسفه، تجربه ی ما نسبت به ساعت و دیگر ابزار و مصنوعات انسان ساز پیشینی است اما مسلما ما چنین تجربه ای نسبت به عالم نداریم. مقصود از تجربه ی پیشینی حافظه ی ما درباره ی منشا شئ مورد نظر است. مثلا ما به خوبی می دانیم که ساعت شئی انسان ساز است زیرا واجد این تجربه هستیم که همیشه ساعتها به دست انسان ساخته شده اند و هیچ وقت خلاف این، مشاهده یا گزارش نشده است. بنابراین ذهن ما به روش استقراء و با تکیه بر تجربیات قبلی نتیجه می گیرد که ساعت شئی انسان ساز است و این می تواند ناشی از نظم ذاتی موجود در ساعت نباشد و فقط تجربه ی پیشینیمان ما را به این نتیجه برساند. اما ما هیچ وقت ناظر پیدایش جهان نبوده ایم که چنین تجربه ی پیشینی ای داشته باشیم. در نتیجه دلیلی وجود ندارد که بر مبنای آن نتیجه بگیریم در جهان نوعی نظم ذاتی غایتمند وجود دارد که مصنوع شعور آگاه و مدبر است. از اینرو این عدم مشابهت ضعف بزرگی در برهان نظم به حساب می آید. این دیدگاه خدشه ای به روش استقرائی برهان نظم وارد نمی کند و تنها روش تمثیل را از لحاظ منطقی نامعتبر می شمارد. در نتیجه می توان پذیرفت که احتمال شکل گیری تصادفی عالم بعید است و این هماهنگی و دقت موجود در پدیده ها باید هدفمند باشد. این انتقاد موجب می شود که دیگر دلیلی برای قائل شدن به علت فاعلی برای پدیده های عالم نداشته باشیم و احتمال قائم به ذات بودن پدیده ها را منتفی نشماریم در حالی که فلسفه ی الهی علت غایی را متضمن وجود علت فاعلی قائم به غیر می داند. برای مثال دیوید هیوم، فیلسوف تجربه گرای انگلیسی در کتاب " محاورات درباره ی دین طبیعی " از زبان فیلون شکاک که مظهر دیدگاههای شک گرایانه ی خود هیوم است نظریه ی کلئانتس، شخصیت دیگر داستان را که به برهان نظم معتقد است، چنین نقد می کند: " اگر ما خانه ای ببینیم، کلئانتس! با بزرگترین یقین و اطمینان نتیجه می گیریم که آن خانه معمار یا بنایی داشته، زیرا این دقیقا آن نوع معلولی است که تجربه کرده ایم که از آن نوع علت ناشی و صادر می شود. اما مطمانا تصدیق نخواهیم کرد که جهان چنین شباهتی به یک خانه دارد که ما بتوانیم با همان یقین و اطمینان، یک علت مشابه استنباط کنیم. یا بگوییم شباهت در اینجا تمام و کامل است. این عدم شباهت طوری روشن است که بیشترین ادعایی که می توانی بکنی فقط یک حدس و ظن و فرضی درباره ی یک علت مشابه است. ممکن است ماده، علاوه بر روح، در اصل منشا یا سرچشمه ی نظم در درون خود باشد و تصور اینکه چندین عنصر به واسطه ی یک علت درونی ناشناخته ممکن است به عالی ترین نظم و ترتیب در آید، از تصور اینکه صور و معانی آنها در روح بزرگ جهانی به واسطه ی یک علت درونی ناشناخته ی همانند به نظم و ترتیب درآِید مشکل تر نیست. آیا کسی جدا به من خواهد گفت که یک جهان منظم باید ناشی از فکر و صنعتی انسان وار باشد، زیرا که ما آن را تجربه کرده ایم؟ برای محقق ساختن این استدلال لازم است که درباره ی مبدا جهانها تجربه داشته باشیم و مطمانا این کافی نیست که دیده باشیم که کشتی ها و شهرها ناشی از صنعت و اختراع انسانی است. ...آیا می توانی ادعا کنی که چنین شباهتی را میان ساخت یک خانه و پیدایش یک جهان نشان دهی؟ آیا طبیعت را در چنان وضعی همانند نخستین نظم و ترتیب عناصر دیده ای؟ آیا جهانها زیر چشم تو صورت پذیرفته اند وآیا فرصت و مجال آن را داشته ای که تمام پیشرفت ( فنومن ) را از نخستین ظهور نظم تا کمال نهایی آن مشاهده کنی؟ اگر داشته ای پس تجربه ی خود را ذکر کن و نظریه ی خویش را ارائه ده. ثانیا تو بنا به نظریه ی خودت دلیلی نداری برای اسناد کمال به خدا، یا برای این فرض که او از هر خطا و اشتباه یا بی نظمی در افعال خود منزه و مبرا است... لااقل باید اعتراف کنی که برای ما غیر ممکن است که با افکار و انظار محدود خود بگوییم که آیا این نظام اگر با سایر نظامهای ممکن و حتی واقعی مقایسه شود، شامل اشتباهات و خطاهای بزرگ است یا شایسته ی تحسین و تقدیری شگرف؟ آیا یک روستایی اگر " انئید " ( شعر حماسی ویرژیل ) برای او خوانده شود می تواند اظهار نظر کند که آن شعر مطلقا بی عیب است، یا مقام شایسته ی آن را در میان محصولات هوش انسانی تعیین کند در حالی که وی هیچ محصول دیگری هرگز ندیده است؟ اما اگر این عالم محصول کاملی باشد باز هم نامعلوم و مشکوک است که همه ی خوبی های آن اثر را بتوان به حق به سازنده ی آن نسبت داد. اگر یک کشتی را بررسی کنی، البته اندیشه ی عالی و بلند درباره ی هوشمندی سازنده ی چنین ماشین پیچیده و سودمند و زیبایی پیدا خواهیم کرد، اما وقتی دانستیم که آن مکانیک دان کودنی است که به دیگران تاسی کرده و از صنعتی تقلید نموده که طی ادوار و اعصار متوالی پس از بسی آزمایشها و اشتباهات و تصحیحات و سنجشها و گفتگوها تدریجا اصلاح شده و پیشرفت کرده است، آیا باز نسبت به او همان احساس را خواهیم داشت؟ پیش از اینکه نظام موجود رقم زده شود، ممکن است عوالم بسیار در سراسر ازل سرهم بندی شده باشد و پیشرفت و بهبود، آهسته اما مداوم در طی ادوار و اعصار نامتناهی، صنعت ساخت جهان را پیش برده باشد. در چنین مسائلی چه کسی می تواند تعیین کند که حقیقت چیست و حتی که می تواند حدس بزند که در میان بسی فرضها که ممکن است پیشنهاد یا تصور شود، فرضی که بیشتر احتمال وقوع دارد کدام است؟ ما هیچ معلوماتی برای اظهار نظر درباره ی تکوین جهان ( نظر درباره ی مبادی جهان ) نداریم. تجربه ی ما که خود، هم از جهت قلمرو و هم از حیث دوام و استمرار، این قدر ناقص و محدود است نمی تواند هیچ فرضیه ای درباره ی کل اشیا به ما تلقین کند. اما اگر ما ناگزیر و لزوما باید فرضیه ای برگزینیم، بر حسب چه قاعده ای بایستی انتخاب خود را معیین کنیم؟ آیا قاعده ی دیگری غیر از بیشتر بودن شباهت میان اشیای مورد مقایسه وجود دارد؟ و آیا یک گیاه یا یک حیوان که با رویش و زایش بوجود می آید بیش از یک ماشین مصنوعی که از عقل و تدبیر ناشی می شود، شباهت قوی تری به عالم ندارد؟ استدلال تمثیلی که در آن برهان بکار رفته، به فرض اینکه وجود ناظمی را ثابت کند به هیچ وجه مشعر بر صفات پسندیده ای که به آن ناظم نسبت می دهند نیست. تصور خداوندی نیکوکار و عادل و مهربان از مقایسه ی آثار طبیعی با اعمال انسان نتیجه نمی شود. اگر آن ناظم فرض شود که مانند انسان است، دیگر دلیل نداریم برای این فرض که صفت اخلاقی خاصی وجود دارد که متعلق به خالق طبیعت است. وقتی کسی محصول ( یعنی طبیعت )