چیزی که اینروزها به سوال بزرگی بدل شده است دامنهی متاثر از قدرت نرم ایران است. حوزهی نفوذِ قدرتِ نرمِ ایران تا کجاست؟ منازعه تمدن غرب با جهان اسلام سالیان متمادیست که ادامه یافته، و باید گفت اگر تاریخ این منازعه را پس از جنگ های صلیبی بررسی کنیم، همچون چراغ راهی، آینده موج بیداری اسلامی را روشنتر خواهد کرد. مقاله اخیر علی رهجو به این موضوع اختصاص یافته، تا نشانه هایی از یک پیروزی قریب الوقوع را در ذهن مخاطبان ترسیم کند، پیروزیای که در سایه بصیرت و صبر محقق خواهد شد: چند روزی بود که شهر وین در محاصرهی آنها بود. بالاخره از خطِ مقدمِ سپاه خبر رسید که نَقبزنها موفق شدند در موجِ اولِ استحکاماتِ شهر، شکافِ عمیقی ایجاد کنند. در دلش خوشحال بود. خیلی دوست داشت تا شهر را دست نخورده و با کمترین تخریب فتح کند. برای همین چیزی نزدیک به دو ماه بود که از زمان آغازِ محاصره میگذشت اما تازه امروز استحکاماتِ استوار و به روزِ شهر برای پیشروی و تصرفِ آن به اندازهی کافی تخریب شده بود. وین پیش رویش بود، پایتختِ هابزبورگها، امپراتوریای در مرکزِ اروپا و وین قلبِ تپندهای که داشت به دستِ مسلمانان میافتاد. کرم مصطفی کوپرولو باید عجله میکرد، چرا که سپاهیانِ متحدِ اروپایی به رهبریِ جان سوبیسکیِ سوم (John III Sobieski)، پادشاهِ لهستان داشتند به سرعت به وین نزدیک میشدند، نیروهایی که برای کمک به امپراتوریِ تحتالحمایهی پاپ، لشکر کشیده بودند. سوارهنظامِ سنگینِ شاهِ لهستان، انگیزههای بالایی داشتند. چرا که در این جنگ، شاهِشان بیش از اینکه بر روی منافعِ کشورش تاکید کند برایشان از سرنوشتِ مسحیت گفته بود، به آنها گفته بود که اگر زمانی در جنگهای صلیبی، منازعه بیرون از خاکِ اروپا بود اینبار اما قلب اروپا بود که میدانِ نبرد بود. کرم مصطفی پاشا، وزیرِ اعظمِ محمدِ چهارم، پادشاه عثمانی، باید عجله میکرد... تلاش امپراتوریِ عثمانی برای پیشروی به سمتِ اروپای مرکزی امپراتوریِ عثمانی نامش را از عثمانِ اول (1326-1259) وام گرفته است، شاهزادهی مسلمانِ ترکی که اهلِ آناتولی بود. عثمان، مناطقِ اطراف را که تحتِ کنترلِ سلسلهی سلجوقی بود فتح کرد و حکومتِ عثمانی را در سالِ 1300 میلادی بنیان گذارد. نیروهای عثمانی برای اولین بار در سالِ 1345 به اروپا حمله کردند و سرتاسر بالکان را تصرف کردند. با فرماندهیِ تیمور، سردارِ عثمانی در طیِ سالهای 1402 تا 1453 و در دورانِ حکومتِ محمدِ دوم (محمدِ فاتح؛ 1481-1429)، عثمانها امپراتوریِ بیزانس (روم شرقی) را نابود کرده و پایتختاش قسطنطنیه را تصرفت کردند. شهری که نامش به استانبول (یعنی شهری مملو از اسلام) تغییر کرد و پایتختِ عثمانی به آنجا انتقال یافت. تحتِ حکومتِ سلیمِ اول (1520-1467 میلادی) و پسرش سلیمانِ اول (سلیمانِ شکوهمند)، امپراتوریِ عثمانی به بزرگترین کشورِ جهان بدل شد. سلیمان، کنترل بخشهایی از ایران، عمدهی عربستان و بخشِ بزرگی از مجارستان و بالکان را در اختیار داشت. همچنین در اوایلِ قرنِ 16، عثمانیها سلسلهی مملوک را که در سوریه و مصر حاکم بود شکست دادند و نیروی دریایی آنها کنترل عمدهی ساحلِ جنوبیِ دریای مدیترانه در شمالِ افریقا را به دست گرفت. افولِ قدرتِ امپراتوریِ عثمانی از اواخرِ قرنِ 16 آغاز شد، بعد از اینکه ناوگانِ دریایی عثمانها در نبردِ لپانتو (Lepanto) در سال 1571 شکست خورد. نبردی که در آن عثمانها قصدِ ضمیمه کردنِ جزیرهی قبرس را به خاکِ خود داشتند. در همین دوران بود که قوای عثمانی دو بار وین را محاصره کردند. اما تلاشِ اصلیِ آنها برای فتحِ پایتختِ اتریش در سالِ 1683 بود. (نقشهی گسترش امپراتوری عثمان از سالِ 1300 تا 1683) تلاش عثمانی برای نفوذ به قلب اروپا تصرف وین مدتها بود که به آرزوی استراتژیک امپراتوری عثمانی بدل شده بود؛ هم به دلیل اشرافِ این شهر بر منطقهی دانوب (منطقهای از دریای سیاه تا اروپای غربی)، و اروپای جنوبی، و هم دسترسی آن به راههای تجارتی در شرق مدیترانه تا آلمان. (وین و جایگاه آن در اروپای مرکزی) عثمانیها در اولین تلاشِ خود در سالِ 1529 وین را محاصره کردند که به دلیل لجستیک ضعیف و هوای نامساعد و مسیرهای مواصلاتی ناهموار و فرسودهی اروپا در فصلِ حمله، نتوانستند حصر را به فتح بدل کنند. در بیش از 100 سالی که عثمانها برای حصر بعدی فرصت داشتند، لجستیک مفصلی را فراهم آوردند، جادهها و پلهای زیادی را تعمیر و تاسیس کردند، مقادیرِ زیادی از مهمات و دیگر منابع را از قبل به مراکز لجستیکیِ موجود در مسیر و منطقهی بالکان فرستادند. قلبی که به چنگ نیامد اما با این همه، حصری که در 14 جولایِ 1683 آغاز شده بود 56 روز طول کشید تا به تخریبِ موجِ اولِ استحکاماتِ وین بیانجامد. چهار روز بعد یعنی در روزهایِ یازدهم و دوازدهمِ سپتامبر، ارتشِ متحدِ اروپاییِ تحتِ حمایتِ پاپ (اتحادیهی مقدس- Holy League-)، به رهبری جان سوبیسکیِ سوم (Jan III Sobieski) پادشاهِ لهستان، به وین رسید. سرنوشتِ تمدنِ غرب در لبهی پرتگاهِ سقوط قرار گرفته بود. درست بیرون مرزهای وین پایتخت اتریش، دو ارتش مسلح علیه یکدیگر صف آراستند. مسلمانها در شرق، علیه مسیحیان در غرب. پیروزیِ عثمانها بدیهی به نظر میرسید. اما کرم مصطفی تردید داشت. سربازانِ او فاصلهی زیادی را از وطنشان طی کرده بودند. آذوقهیشان در حال تمام شدن بود. تا چه زمانی مجبور بودند در آنجا، دور از خانه بمانند؟ آیا ارتش میتوانست زمستان را تاب بیاورد؟ کرم مصطفی ممکن بود در محاصره پیروز شود، اما آیا میتوانست آشتی را هم حاکم کند؟ در نهایت نیروهای کمکی که متشکل از 84000 نفر بودند، توانستند در نبرد وین، قوای 150 هزار نفریِ کرم مصطفی را که در دو جبهه؛ یکی برای فتحِ شهر و دیگری برای شکستِ ارتشِ متحد میجنگیدند، ناکام گذارند. نبرد وین، نمادی برای منازعات امروز و آینده این نخستین بار بود که تا به آن روز موجِ پیشروی اسلام بعد از طلوعِ آن در صحرای عربی، توسط غرب عقب رانده شد. و این نقطهی بازگشت در برخوردِ تمدنهایی بود که با شیوع اسلام در قرن هفتم آغاز شده بود. از این رو بود که نبرد وین بعد از وقوع، دیگر نه کارکردی سخت بل کاردکردی نرم پیدا کرد و به نمادی برای منازعاتِ میان تمدنِ غرب و جهانِ اسلام بدل شد. به عنوانِ مثال، 11 سپتامبر تاریخِ آشنایی برای تمامِ جهان است. 11 سپتامبرِ سالِ 2001 میلادی، تاریخی است که در آن آمریکا یک خودزنی تاریخی کرد تا خودش را محق نشان دهد و به بهانهی مبارزهی جهانی با تروریسم، گرند استراتژیِ (Grand Strategy) خود را با عنوانِ ظاهری و عوامفریبِ مبارزهی جهانی علیه تروریسم کلید بزند. استراتژیای که ایران در مرکز آن قرار گرفته بود و طبق آن افغانستان و عراق اشغال شدند و ایران محاصره. استراتژیای که محتوای واقعی آن تعیین تکلیف یکبارهی آمریکا با جهانِ اسلام و کشورهای باقیمانده در حال و هوای جنگِ سرد بود. این استراتژیِ کبیر، جنگی را به راه انداخت که جنگ علیه تروریسم نامیده شد اما به اعترافِ الیوت کوهن (Eliot A. Cohen) و جیمز وولسی (R._James_Woolsey)، کلیدِ آغازِ جنگِ جهانیِ چهارم بود. اسرائیل، وینای مدرنِ غرب اما نبردِ وین، همچنان در نبردِ نرمِ میانِ اسلام و غرب، موردِ استفاده قرار میگیرد. نیل فرگوسن، مورخ و اقتصاددانی که این روزها جامهی استراتژیستها را هم به تن کرده است، از این نماد برای منازعهی میانِ جهانِ اسلام و اسرائیل استفاده کرده است. او اسرائیل را معادلِ مدرنی برای وینای قرنِ 17 میداند. اگر آن روز نمایندهی تمدنِ غرب یعنی وینا، در حصرِ نمایندهی اسلام یعنی عثمانی قرار داشت، امروز هم اسرائیل آوت پست (Out Post) یا پاسگاهِ مرزیِ غرب در سرزمینهای اسلامی و البته این روزها در حصر اسلام است. آنطور که فرگوسن میگوید: مورخین باید همواره دربارهی زمانِ حال صحبت کنند، بعضیها ممکن است با بدبینی نگاه کنند و بگویند که به آینده بیشتر علاقهمندند تا به گذشته، اما نکته اینجاست که اگر تاریخ ندانید آینده را نخواهید فهمید. همین مسئله را الکساندْرُس پِتِرسِن (Alexandros Petersen) در مقالهای متاثر از نیل فرگوسن به شیوهی دیگری بیان میکند. او معتقد است که مسئلهی اسرائیل، مسئلهی یهود نیست. مسئلهی غرب است. مردم و نخبگانِ غربی باید اسرائیل را نه یک کشورِ یهودی، بلکه پاسگاهِ مرزیِ غرب بدانند که در محاصره هم قرار گرفته است. به تعبیر او، همانطور که بعد از سقوطِ استانبول (قسطنطنیه)، پایتختِ رمِ شرقی، این وین بود که حاضر شد هزینههای امنیتِ کشورهای دور از میدانِ نبرد را بپردازد و به جای آنها با عثمانی بجنگد، امروز اسرائیل همان نقشِ وین را دارد بازی میکند برای غرب. اما با این همه، این نمادسازیِ تاریخی از اشکالاتِ عدیدهای برخوردار است. ابتدای مسیر اوج، انتهای مسیر اوج آنچه که مسلم است، امپراتوریِ عثمانی در روند تکامل خود در انتهای مسیر اوجاش اقدام به محاصرهی وین کرده است. اگر به روند تحولاتِ این امپراتوری که در ابتدای این نوشتار آمد، توجه شود؛ شکلگیری و تثبیت عثمانی در اوایل قرنِ 14 بود و آغازِ افولِ آن در اواخر قرنِ 16. حصر وین در سالِ 1683 و در شرایطی که یک قرن از آغازِ روندِ افولِ عثمانی میگذشت رخ داد. (ظهور و سقوطِ عثمانی) در مقابل موجِ فعلیِ بیداریِ اسلامی در منطقهی اسلامی-عربیِ ما، کمتر از نیم قرن است که شکل گرفته و در ابتدای مسیر اوجگیری و شیوعِ فراگیر است. یعنی در حالی که انقلابِ اسلامی ایران عمری کمتر از 35 سال دارد و به عنوانِ نقطهی ثقل موجِ اخیرِ بیداری اسلامی محسوب میشود، نمیتوان اسرائیل را هدفِ متناسبی با اهدافِ بزرگِ این موج دانست. درست است که حذف اسرائیل و بازگشتِ قدس به آغوشِ اسلام یکی از اهدافِ مهمِ انقلاب اسلامی ایران و موجِ جدید بیداری اسلامی است؛ اما با تمامِ اهمیت آن، فتح اسرائیل هدفی متناسب با قدرت و عظمت این رستاخیز اسلامی نیست و نخواهد بود. افق بیداری اسلامی حکومتِ جهانی اسلام است که در این مقیاس، آزادسازیِ قدس، از گامهای ابتداییْ در مسیرِ حرکت خواهد بود. (روند اوجگیریِ قدرتِ انقلابِ اسلامی) همانطوری که در نمودار هم دیده میشود، ابتدای این موجِ بیداری در ایران، 28 مردارد 1332 است که بعد از سرکوبِ موجِ ملیگرایی و ضد استبدادیِ مردم ایران، این حرکت 10 سالِ بعد، با قیامِ 15 خردادِ 1342، تکمیل میشود و گام اولِ بیداریِ اسلامی در ایران، برداشته میشود. در 12 بهمنِ 1357 انقلابِ اسلامی ایران رقم میخورد و گامِ بعدی بیداری برداشته میشود. گامِ سومِ بیداری در سالِ 67 و با ناکام گذاردنِ غرب برای تصرف سرزمینی ایران، به واسطهی صدام، و پایان جنگ و پذیرش قطعنامه برداشته شد. البته این گام در 14 خرداد 1368 و با انتقال موفقِ رهبری از امام خمینی به امام خامنهای کاملتر شد. 10 سال بعد، یعنی در سالِ 1378 و وقایعِ 18 تیر، گام بعدی با حضور مردم ایران در صحنه، در 23ام تیر ماهِ 1378 رقم خورد. در برنامهریزیِ 10 سالهی بعد، وقایعِ انتخاباتِ دهم ریاست جمهوری رخ داد و باز هم با حضور و بیداری مردم در صحنه، در نهم دی ماه 1388، گامِ بعدیِ بیداریِ اسلامی در ایران تثبیت شد. در فاصلهی سالِ 1378 تا 1388 دو اتفاقِ مهمِ دیگر هم افتاد؛ یکی جنگِ 33 روزه و دفاعِ موفقِ حزبالله لبنان و دیگر جنگِ 22 روزهی غزه و دفاع موفق حماس از فلسطین. اما در حالِ حاضر، انقلاب و بیداریِ اسلامی، در 7امین گام، واردِ فازِ منطقهای شده است. در 16اُم آذر 1389 مردمِ تونس این فاز از بیداری را با آغازِ قیامشان کلید زدند، که این گام همچنان در حالِ گسترش است. هر قدر که این موج در مسیرِ اوج خود به پیش رود، اهدافی که در گذشته دستیابی به آنها مشکل و دشوار مینمود، به اهدافی دستیافتنی بدل میگردند. بله! اسرائیل و فتح آن اگر روزی هدفِ بزرگی مینمود، امروز اما با وجودِ تمامِ اهمیتِ آن برای غرب و البته اسلام هدفی حداقلی است، چرا که مسیر اوجگیریِ تمدنِ اسلامی در بیداری اخیر اسلامی تازه در ابتدای راه است و بخشی از مسیر را پیموده. اروپا، وین مدرنِ اسلام اما وین مدرنِ اسلام کجاست؟ اگر غرب هدف خود را حفظ وینای مدرنِ خود در سرزمینِ بیتالمقدس قرار داده، اما اسلام این روزها در موجِ جدید بیداریاش چه از زبان و بیان رهبرانِ خود و چه در عمل جای دیگری را در حصرِ خود فرو میبرد. بخشی از محاصرهی اروپا توسطِ اسلام، به صورتِ ژئوپلتیک و جغرافیایی است. اروپا در بخشِ عمدهای از مرزهای جنوب و جنوبِ شرقیِ خود با کشورهای مسلمان روبروست، یعنی کشورهای آفریقاییِ واقع در ساحلِ جنوبیِ دریای مدیترانه و ترکیه. نیل فرگوسن این نکته را خوب متوجه شده است. او نزدیکیِ اروپا به کشورهای اسلامی و برتریِ آنها را از نظرِ رشدِ جمعیتی، خطر میداند. خطری بزرگتر از قدرت گرفتنِ چین و هند، از نظر اقتصادی. او در آخرین اثرِ خود یعنی کتاب تمدن، (غرب و باقی تمدنها) (Civilization The West And The Rest) معتقد است همانگونه که چین تا سالِ 2021 آماده است تا به بزرگترین اقتصاد دنیا تبدیل شود، اسلام نیز به زودی میتواند مسیحیت را به عنوان مذهب مورد علاقهی بشر، پشت سر بگذارد. همانطور که میدانیم امروز قدرتهای بزرگِ اقتصادی اروپا مثلِ آلمان، به دلیل نرخِ رشدِ پایینِ جمعیتشان، چه بخواهند چه نخواهند، مجبورند از نیروی کارِ روزافزونِ کشورهای دیگر، خصوصاً کشورهای مسلمان بهره بگیرند تا موتور اقتصادشان از تک و تا نیفتد. اما این برای حصرِ کاملِ اروپا کافی نیست. برنارد لوییس، مورخِ غربی بارها به حضورِ مسلمانان در اروپا حساسیت نشان داده است. او بیشتر این موضوع را جمعیتشناختی فرض میکند. اینکه مسلمین اروپا بیش از مسیحیت زاد و ولد دارند و مسیحیان غیر از اینکه از نظرِ نرخِ رشدِ زاد و ولد از آنها عقب ماندهاند تازه خودشان هم هر روز بیش از دیروز به اسلام میگروند. درست است که امروز اسلام، اسرائیل را در حصر گرفتار کرده، اما هدفی که در 25 سالِ آینده یعنی تا سالِ 2035 متناسب با قدرتِ رو به افزایش اسلام خواهد بود قارهای به وسعتِ اروپاست. اما آیا این حصر مزیتی نسبت به حصر وین دارد؟ آیا اسلام خواهد توانست تا اینبار حصر خود را با فتح تکمیل کند؟ موجی که باز میگردد موجی که به پیش میتازد اما واقعهی نمادین حصر وین کارکردِ دیگری هم دارد. این واقعه میتواند به صورتِ یک منبعِ شهودی، مثالی باشد برای درکِ بهترِ اتفاقاتی که در 30 سالِ گذشته برای ایران افتاده است. وقتی امپراتوری عثمانی با قدرت نظامی یا سخت توانست وین را محاصره کند، تقریباً با تمام توان و قوای خود به میدان آمده بود. این توان گسترده اگر میتوانست حصر را به فتح تبدیل کند قطعاً تاریخ به گونهی دیگری رقم میخورد و مشخص نبود که عثمانی تا کجای اروپا پیش میرفت. اما این حصر به فتح تبدیل نشد و موجِ قدرتِ سختِ به صحنه آورده شده در نبردِ وین شکست خورد و به عقب رانده شد. به بیان ساده این موج پس خورد. در وضعیتِ ساده و ایستا، اگر به مدلِ فیزیکی برخوردِ امواج به سواحلِ صخرهای توجه کنیم شاید بهتر متوجه تبعاتِ این پسخوردن امواج شویم. (قدرتِ خورد و بازخورد امواج) هر موجی در دریا با یک میزانِ مشخصی از قدرت به ساحل برخورد میکند. بسته به مقاومتی که ساحل دارد، باز خورد موج قدرتی متناسب اما کمتر از قدرتِ اولیهی موج دارد. اگر این موج بتواند مانعِ خود را در ساحل به هر روشی از پیش بردارد که نیرویش در جهتِ پیشروی مصرف خواهد شد اما اگر به هر دلیلی پس بخورد، باید چندین متر در دریا به عقب بازگردد. امپراتوری عثمانی هم وقتی نتوانست وین را فتح کند، قدرت نظامیاش پس خورد و از همان جا رو به افول گذاشت و عملاً 300 سالِ بعد دچارِ اضمحلال و فروپاشی شد. ایران در 30 سالِ گذشته، همهگونه فشار را تحمل کرده است. این فشارها خصوصاً از حیثِ صلابت نرم در سالِ 88، انباشته شد و به اوج خود رسید. نه تنها حصر بلکه هجمه و فشارِ نرم، کار را به جایی رساند که توسطِ رهبرِ جامعه اعلامِ وضعیتِ جنگی شد. جنگِ نرم در جریان بود. همانگونه که نبردِ وین، نبردی سرنوشتساز و البته تاریخساز بود، جنگ نرم در جریان هم بسیار حیاتی و حساس بود. اما مردم در مقاطع مختلف در صحنه حاضر شدند و در نهایت در نهمِ دی هجمه و قدرتِ انباشتهی غرب را پس زدند. همانگونه که اینکار را قبلاً در جنگِ 8 ساله انجام داده بودند. پس با این حساب اگر قدرتِ این موج نرم در مواجهه با ساحلِ مستحکمِ ایران پس خورده باشد، پس حتماً بازخوردی هم داشته. بله، در چند ماهِ اخیر بازخوردِ قدرتِ نرمِ غربْ بخشی از دلیلِ بیداری اسلامی در منطقهی ما و بیداریِ اروپایی و حتی آمریکایی است. اما تنها بخشی از دلیل. در مدل فیزیکی بالا اشاره کردم که این، تنها، حالتِ استاتیک و ایستاست. یعنی وضعی که ایران تنها در این 30 سال به صورتِ ساکن و ثابت، همانند ساحلِ صخرهای، ایستاده باشد. اما ایران تنها به شکلِ ایستا مقاومت نکرده است. یعنی مقاومتِ ایران به صورتِ هوشمند و پویا بوده. به بیانِ دیگر، ایران نه تنها فشار روزافزون صادره از سوی غرب را تحمل کرده، بلکه در عرصههای متعددِ علمی و عملی پیشرفتهایِ گستردهای نیز داشته است. پیشرفت و مقاومتِ پویای ایران در مقابلِ حصرْ و هجمهی گستردهی غرب و خصوصاً آمریکا، نه تنها به صورتِ ایستا امواجِ قدرت را پس خواهد زد، بلکه اعتبار و آبروی مضاعف ایران که ناشی از مقاومت و پیشرفتِ توأمان است بر قدرتِ بازخورد امواجِ صادره از سویِ غرب، یک نیروی کشسان و مازاد را سوار خواهد کرد، و این امواج را به سوی خود غرب روانه خواهد نمود. جنگِ نرمِ دو سالِ گذشته، بهترین نمونهی عملیاتی برای این مدل است که شباهتِ زیادی به نبردِ وین دارد. جغرافیایِ قدرتِ نرمِ ایران چیزی که اینروزها به سوال بزرگی بدل شده است، دامنهی متاثر از قدرت نرم ایران است. حوزهی نفوذِ قدرتِ نرمِ ایران تا کجاست؟ همانطور که گفته شد، انقلابهای منطقه از دو جهت ناشی از قدرتِ نرمِ برآمده از ایران است: 1. قدرتِ نرمِ حاصل از اعتبارِ یک انقلابِ 30 ساله و ثبات، بقا و پیشرفتِ آن. 2. قدرتِ نرمِ حاصل از پس خوردنِ هجمهی نرمِ غرب علیه ایران. به این دو مورد میتوان اضافه کرد وقوعِ بحرانِ مالی را، که ناکارآمدیِ نظام اقتصادِ بازار و توانِ مدیریتی غرب را به همه ثابت کرد و البته الهامبخشی غرب را هم کاهش داد. اینها همه با هم ممزوج شدهاند و امواجِ قدرت را به سوی غرب پیش میبرند. (امواجِ قدرت، به سوی باختر) موج اول قدرتِ نرم ایران، در بیداری اسلامی اخیر، ابتدا در کشورهای تونس، مصر، یمن، بحرین و لیبی ظاهر شد. بعد از سقوطِ بن علی در تونس، مصر با استفاده از بخشی از توانِ همان ابزارهای سایبری که مدتها علیه ایران بسیج بود، یعنی همان انقلابِ توییتری اوباما، در طول دو ماه فروپاشید. این اعترافِ خودِ برژینسکی است که این ابزارها به بهترین شکل توسطِ جوانانِ مصری برای پیشبرد انقلابشان موردِ استفاده قرار گرفت. این در حالی بود که حکومتِ مصر به طور کامل تحت حمایت غرب و آمریکا بود. یمن نیز با الگوبرداری از مصر همین مسیر را ادامه داد؛ هر چند تا امروز با عملیاتِ تاخیری عربستان و آمریکا، صالح همچنان برایِ ماندن در مسند قدرت تقلا میزند. مدلِ انقلابها در بحرین و لیبی اما، کمی متفاوتتر از مصر و یمن است. جنسِ منازعه در این دو کشور بیش از اینکه نرم باشد بیشتر نیمهسخت و سخت است، اما آنچه که مهم است، مردم با قدرتِ نرم به میدان آمدهاند و حاضرند برای سرنگون کردنِ حکومت در جایی مثلِ لیبی به جنگِ داخلی با حکومتِ لیبی بروند و در جایی مثلِ بحرین با دستانِ خالی در مقابلِ کلِ نیروهای نظامی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، معروف به سپر جزیره، ایستادگی کنند. در گام بعد این موج در غالب تظاهراتِ گسترده، به اسپانیا رسید و وارد اروپا شد. در تظاهراتهای گسترده در اروپا، خصوصاً اسپانیا و انگلیس، دو عامل نقش کاتالیزور را ایفا کردند، یکی موج بیداری برآمده از ایران و دیگر بحرانِ مالی که کارد را به استخوان رسانده و مردم را علیه حاکمیت ناکارآمد شوراند. ممکن است بسیاری، این تظاهراتهای گسترده را بیارتباط با قدرتِ نرمِ برآمده از ایران بدانند. اما مردم در مادرید میگفتند که به سبکِ انقلاب جوانانِ مصری در میدانِ اصلی مادرید چادر خواهند زد تا به خواستههایشان برسند و به این میدان، یعنی میدانِ پوئِرتا دِل سُل (Puerta del Sol square)، میدانِ التحریر میگفتند. این تقلید در روش و سبکِ اعتراضِ مدنی خود دلیلی بر همخانواده بودنِ این اعتراضات با اعتراضات منطقهی اسلامی-عربی ماست. این یعنی به شکل غیر مستقیم و با واسطه از ایران تاثیر گرفتن و این یعنی موجِ دومِ قدرتِ نرمی که از طرفِ ایران به سمتِ غرب برگشته است. در نهایت این موج خود را در لندن و انگلیس نشان داد. شورشهایی که در انگلیس رخ داد، همانند انقلابهای منطقه، با ابزارهای سایبری مثلِ فیس بوک ساماندهی میشد. دولت انگلیس مجبور شد تا برای آرام کردنِ اوضاع، اینترنت و شبکهی تلفن همراهش را قطع کند. پلیس سایبر و دستگاه اطلاعاتی انگلیس دو نفر از کسانی که این شورشها را در فیسبوک ساماندهی میکردند به چهار سال زندان محکوم کرد. (خطِ سیرِ گسترش موج انقلابها و اعتراضات در منطقه و جهان) اما این سونامی قرار است تا کجا پیش برود؟ موجِ سوم این قدرتِ نرم قرار است در کجا خودش را نشان بدهد؟ برژینسکی و بسیاری از کارشناسان سیاسی غرب، پیشبینی کردهاند که دامنههای این موج به زودی خودش را در ایالات متحده هم نشان دهد. کمااینکه از 17 سپتامبر دامنهی این اعتراضات به آمریکا هم کشیده شده تا جایی که در نیویورک معترضین قصدِ اشغالِ والاستریت به عنوانِ نمادِ حاکمیت بورس و ابرشرکتها بر اقتصادِ آمریکا را دارند. معترضین، آنها را عامل ایجادِ بحرانِ اقتصادی میدانند. هر چند این اعتراضات به گستردگیِ اعتراضات در اروپا نمیرسد اما، افق بحرانِ مالی و گسترش موجِ انقلابی در جهان، آمریکا را به جد تهدید میکند. (امواج بیداری در دورهی جدید) اگر به جغرافیای انقلابها و اعتراضهایی که در جریان است دقت کنیم، میتوانیم کشورها را به هفت دستهی کلی تقسیم کنیم. کشورهای تونس، مصر و لیبی کشورهایی هستند که در حالِ تثبیت انقلاب خود هستند. کشورهایِ یمن و بحرین، کشورهای در حالِ انقلاباند. کشورهایی مثلِ مغرب و اردن کشورهای در شرف انقلاباند، و در نهایت کشورهایی مثلِ عربستان و الجزایر کشورهای مستعد انقلاباند. در گسترهی جغرافیایی وسیعتر، کشورهایی چون اسپانیا و انگلیس و البته رژیم اشغالگر قدس، دستخوش تظاهراتِ گسترده بودهاند، و کشوری مثلِ آمریکا مستعد وقوع تظاهراتِ مردمی گسترده است. کشور ایران هم در این جغرافیا، کشورِ منشأِ این انقلابهاست. (جغرافیایِ نفوذِ قدرت نرم ایران) ایران اسلامی به مثابه رُل مدل Role Model در ادبیات علوم انسانی رُل مدل(Role Model)، به شخصی گفته میشود که دیگران از رفتار و گرایشاتش پیروی میکنند به این دلیل که او را شخصیتی الهامبخش و تحسینبرانگیز میدانند. امروز ایران اسلامی که به اعتراف دوست و دشمن، منشأ صدور انقلابهای امروز در منطقهی اسلامی-عربی است، در سطح استراتژیک، به عنوانِ یک رُل مدل مطرح است. مدلی که سایر کشورها دوست دارند از مشی او تبعیت کنند، چرا که او را کشوری الهامبخش و تحسینبرانگیز میدانند. در وضعی که کشورهای منطقه یکی پس از دیگری انقلاب میکنند و نظامهای ناکارآمدِ خود را کنار میزنند، به خوبی میدانند که چه چیزی را نمیخواهند. اما پس از کنار گذاشتنِ حکومتها چه باید کنند. آنها باید نظامسازی کنند. آنها باید رُل مدلی داشته باشند تا همانگونه که در انقلاب کردن و تغییر حاکمیت از او تبعیت کردند، در دولتسازی و نظامسازی نیز از او تبعیت کنند. آنها باید به خوبی متوجه شوند و مشخص کنند که چه میخواهند. اینجاست که اهمیت مسئلهی نظامسازی به عنوان نقشِ انحصاری و کارویژهی ایران اسلامی به عنوانِ رُل مدلِ آن جوامع، مشخص میشود. تاکید امام خامنهای بر مسئلهی نظامسازی خصوصاً در دیدار با نمایندگان مجلس خبرگان از این روست. اما یک تهدید مهم هم در اینجا مطرح است؛ تهدیدی به نام گندمنمایی و جو فروشی. کشورهایی مثلِ ترکیه اینروزها دوره افتادهاند و برایِ کشورهایِ در حالِ تثبیت انقلاب، نسخه تجویز میکنند؛ و نظامِ لائیک و جدایی دین از سیاست را پیشنهاد میدهند. اینکه آنها روابطِ خود را با اسرائیل به سطح کاردار کاهش میدهند و سفیر اسرائیل را اخراج میکنند، یعنی سعی دارند خود را به عنوان رُل مدل معرفی کنند به کشورهای منطقه. رجب طیب اردوغان، در جشن پیروزی خود در انتخابات، اینگونه نطق کرده بود: (سارایو امروز همانقدر پیروز است که استانبول. بیروت همانقدر که ازمیر، دمشق همانقدر که آنکارا، رامالله، نابلس، جنین، کرانهی باختری، بیتالمقدس همانقدر احساسِ پیروزی میکنند که دیاربکر در ترکیه.) اما آیا مردم این شهرها امروز پس از تصمیم دولت اردوغان بر استقرار سپر دفاع موشکی در ترکیه، همچنان خوشحالاند؟ اردوغان زمانی دموکراسی را با تراموا مقایسه کرده بود: (وقتی به ایستگاه رسیدید، از آن پیاده میشوید.) این مدل کاملاً متفاوت از مردمسالاری دینی است که امروز مدنظر رهبران ایران است و 30 سال هم هست که در ایران امتحان پس داده. برای ما زمانْ زمانِ نظامسازی است و برای مردمِ منطقه، زمانْ زمانِ انتخابِ الگو. (جغرافیای قدرت نرم ایران نویسنده: علی رهجو، مشرق نیوز http://www.mashreghnews.ir/fa/news/71621/جغرافیای-قدرت-نرم-ایران)
چیزی که اینروزها به سوال بزرگی بدل شده است دامنهی متاثر از قدرت نرم ایران است. حوزهی نفوذِ قدرتِ نرمِ ایران تا کجاست؟
چیزی که اینروزها به سوال بزرگی بدل شده است دامنهی متاثر از قدرت نرم ایران است. حوزهی نفوذِ قدرتِ نرمِ ایران تا کجاست؟
منازعه تمدن غرب با جهان اسلام سالیان متمادیست که ادامه یافته، و باید گفت اگر تاریخ این منازعه را پس از جنگ های صلیبی بررسی کنیم، همچون چراغ راهی، آینده موج بیداری اسلامی را روشنتر خواهد کرد. مقاله اخیر علی رهجو به این موضوع اختصاص یافته، تا نشانه هایی از یک پیروزی قریب الوقوع را در ذهن مخاطبان ترسیم کند، پیروزیای که در سایه بصیرت و صبر محقق خواهد شد:
چند روزی بود که شهر وین در محاصرهی آنها بود. بالاخره از خطِ مقدمِ سپاه خبر رسید که نَقبزنها موفق شدند در موجِ اولِ استحکاماتِ شهر، شکافِ عمیقی ایجاد کنند. در دلش خوشحال بود. خیلی دوست داشت تا شهر را دست نخورده و با کمترین تخریب فتح کند. برای همین چیزی نزدیک به دو ماه بود که از زمان آغازِ محاصره میگذشت اما تازه امروز استحکاماتِ استوار و به روزِ شهر برای پیشروی و تصرفِ آن به اندازهی کافی تخریب شده بود. وین پیش رویش بود، پایتختِ هابزبورگها، امپراتوریای در مرکزِ اروپا و وین قلبِ تپندهای که داشت به دستِ مسلمانان میافتاد.
کرم مصطفی کوپرولو باید عجله میکرد، چرا که سپاهیانِ متحدِ اروپایی به رهبریِ جان سوبیسکیِ سوم (John III Sobieski)، پادشاهِ لهستان داشتند به سرعت به وین نزدیک میشدند، نیروهایی که برای کمک به امپراتوریِ تحتالحمایهی پاپ، لشکر کشیده بودند. سوارهنظامِ سنگینِ شاهِ لهستان، انگیزههای بالایی داشتند. چرا که در این جنگ، شاهِشان بیش از اینکه بر روی منافعِ کشورش تاکید کند برایشان از سرنوشتِ مسحیت گفته بود، به آنها گفته بود که اگر زمانی در جنگهای صلیبی، منازعه بیرون از خاکِ اروپا بود اینبار اما قلب اروپا بود که میدانِ نبرد بود.
کرم مصطفی پاشا، وزیرِ اعظمِ محمدِ چهارم، پادشاه عثمانی، باید عجله میکرد...
تلاش امپراتوریِ عثمانی برای پیشروی به سمتِ اروپای مرکزی
امپراتوریِ عثمانی نامش را از عثمانِ اول (1326-1259) وام گرفته است، شاهزادهی مسلمانِ ترکی که اهلِ آناتولی بود. عثمان، مناطقِ اطراف را که تحتِ کنترلِ سلسلهی سلجوقی بود فتح کرد و حکومتِ عثمانی را در سالِ 1300 میلادی بنیان گذارد. نیروهای عثمانی برای اولین بار در سالِ 1345 به اروپا حمله کردند و سرتاسر بالکان را تصرف کردند. با فرماندهیِ تیمور، سردارِ عثمانی در طیِ سالهای 1402 تا 1453 و در دورانِ حکومتِ محمدِ دوم (محمدِ فاتح؛ 1481-1429)، عثمانها امپراتوریِ بیزانس (روم شرقی) را نابود کرده و پایتختاش قسطنطنیه را تصرفت کردند. شهری که نامش به استانبول (یعنی شهری مملو از اسلام) تغییر کرد و پایتختِ عثمانی به آنجا انتقال یافت.
تحتِ حکومتِ سلیمِ اول (1520-1467 میلادی) و پسرش سلیمانِ اول (سلیمانِ شکوهمند)، امپراتوریِ عثمانی به بزرگترین کشورِ جهان بدل شد. سلیمان، کنترل بخشهایی از ایران، عمدهی عربستان و بخشِ بزرگی از مجارستان و بالکان را در اختیار داشت. همچنین در اوایلِ قرنِ 16، عثمانیها سلسلهی مملوک را که در سوریه و مصر حاکم بود شکست دادند و نیروی دریایی آنها کنترل عمدهی ساحلِ جنوبیِ دریای مدیترانه در شمالِ افریقا را به دست گرفت.
افولِ قدرتِ امپراتوریِ عثمانی از اواخرِ قرنِ 16 آغاز شد، بعد از اینکه ناوگانِ دریایی عثمانها در نبردِ لپانتو (Lepanto) در سال 1571 شکست خورد. نبردی که در آن عثمانها قصدِ ضمیمه کردنِ جزیرهی قبرس را به خاکِ خود داشتند.
در همین دوران بود که قوای عثمانی دو بار وین را محاصره کردند. اما تلاشِ اصلیِ آنها برای فتحِ پایتختِ اتریش در سالِ 1683 بود.
(نقشهی گسترش امپراتوری عثمان از سالِ 1300 تا 1683)
تلاش عثمانی برای نفوذ به قلب اروپا
تصرف وین مدتها بود که به آرزوی استراتژیک امپراتوری عثمانی بدل شده بود؛ هم به دلیل اشرافِ این شهر بر منطقهی دانوب (منطقهای از دریای سیاه تا اروپای غربی)، و اروپای جنوبی، و هم دسترسی آن به راههای تجارتی در شرق مدیترانه تا آلمان.
(وین و جایگاه آن در اروپای مرکزی)
عثمانیها در اولین تلاشِ خود در سالِ 1529 وین را محاصره کردند که به دلیل لجستیک ضعیف و هوای نامساعد و مسیرهای مواصلاتی ناهموار و فرسودهی اروپا در فصلِ حمله، نتوانستند حصر را به فتح بدل کنند.
در بیش از 100 سالی که عثمانها برای حصر بعدی فرصت داشتند، لجستیک مفصلی را فراهم آوردند، جادهها و پلهای زیادی را تعمیر و تاسیس کردند، مقادیرِ زیادی از مهمات و دیگر منابع را از قبل به مراکز لجستیکیِ موجود در مسیر و منطقهی بالکان فرستادند.
قلبی که به چنگ نیامد
اما با این همه، حصری که در 14 جولایِ 1683 آغاز شده بود 56 روز طول کشید تا به تخریبِ موجِ اولِ استحکاماتِ وین بیانجامد. چهار روز بعد یعنی در روزهایِ یازدهم و دوازدهمِ سپتامبر، ارتشِ متحدِ اروپاییِ تحتِ حمایتِ پاپ (اتحادیهی مقدس- Holy League-)، به رهبری جان سوبیسکیِ سوم (Jan III Sobieski) پادشاهِ لهستان، به وین رسید.
سرنوشتِ تمدنِ غرب در لبهی پرتگاهِ سقوط قرار گرفته بود. درست بیرون مرزهای وین پایتخت اتریش، دو ارتش مسلح علیه یکدیگر صف آراستند. مسلمانها در شرق، علیه مسیحیان در غرب.
پیروزیِ عثمانها بدیهی به نظر میرسید. اما کرم مصطفی تردید داشت. سربازانِ او فاصلهی زیادی را از وطنشان طی کرده بودند. آذوقهیشان در حال تمام شدن بود. تا چه زمانی مجبور بودند در آنجا، دور از خانه بمانند؟ آیا ارتش میتوانست زمستان را تاب بیاورد؟ کرم مصطفی ممکن بود در محاصره پیروز شود، اما آیا میتوانست آشتی را هم حاکم کند؟
در نهایت نیروهای کمکی که متشکل از 84000 نفر بودند، توانستند در نبرد وین، قوای 150 هزار نفریِ کرم مصطفی را که در دو جبهه؛ یکی برای فتحِ شهر و دیگری برای شکستِ ارتشِ متحد میجنگیدند، ناکام گذارند.
نبرد وین، نمادی برای منازعات امروز و آینده
این نخستین بار بود که تا به آن روز موجِ پیشروی اسلام بعد از طلوعِ آن در صحرای عربی، توسط غرب عقب رانده شد. و این نقطهی بازگشت در برخوردِ تمدنهایی بود که با شیوع اسلام در قرن هفتم آغاز شده بود. از این رو بود که نبرد وین بعد از وقوع، دیگر نه کارکردی سخت بل کاردکردی نرم پیدا کرد و به نمادی برای منازعاتِ میان تمدنِ غرب و جهانِ اسلام بدل شد.
به عنوانِ مثال، 11 سپتامبر تاریخِ آشنایی برای تمامِ جهان است. 11 سپتامبرِ سالِ 2001 میلادی، تاریخی است که در آن آمریکا یک خودزنی تاریخی کرد تا خودش را محق نشان دهد و به بهانهی مبارزهی جهانی با تروریسم، گرند استراتژیِ (Grand Strategy) خود را با عنوانِ ظاهری و عوامفریبِ مبارزهی جهانی علیه تروریسم کلید بزند. استراتژیای که ایران در مرکز آن قرار گرفته بود و طبق آن افغانستان و عراق اشغال شدند و ایران محاصره. استراتژیای که محتوای واقعی آن تعیین تکلیف یکبارهی آمریکا با جهانِ اسلام و کشورهای باقیمانده در حال و هوای جنگِ سرد بود. این استراتژیِ کبیر، جنگی را به راه انداخت که جنگ علیه تروریسم نامیده شد اما به اعترافِ الیوت کوهن (Eliot A. Cohen) و جیمز وولسی (R._James_Woolsey)، کلیدِ آغازِ جنگِ جهانیِ چهارم بود.
اسرائیل، وینای مدرنِ غرب
اما نبردِ وین، همچنان در نبردِ نرمِ میانِ اسلام و غرب، موردِ استفاده قرار میگیرد. نیل فرگوسن، مورخ و اقتصاددانی که این روزها جامهی استراتژیستها را هم به تن کرده است، از این نماد برای منازعهی میانِ جهانِ اسلام و اسرائیل استفاده کرده است. او اسرائیل را معادلِ مدرنی برای وینای قرنِ 17 میداند. اگر آن روز نمایندهی تمدنِ غرب یعنی وینا، در حصرِ نمایندهی اسلام یعنی عثمانی قرار داشت، امروز هم اسرائیل آوت پست (Out Post) یا پاسگاهِ مرزیِ غرب در سرزمینهای اسلامی و البته این روزها در حصر اسلام است.
آنطور که فرگوسن میگوید: مورخین باید همواره دربارهی زمانِ حال صحبت کنند، بعضیها ممکن است با بدبینی نگاه کنند و بگویند که به آینده بیشتر علاقهمندند تا به گذشته، اما نکته اینجاست که اگر تاریخ ندانید آینده را نخواهید فهمید.
همین مسئله را الکساندْرُس پِتِرسِن (Alexandros Petersen) در مقالهای متاثر از نیل فرگوسن به شیوهی دیگری بیان میکند.
او معتقد است که مسئلهی اسرائیل، مسئلهی یهود نیست. مسئلهی غرب است. مردم و نخبگانِ غربی باید اسرائیل را نه یک کشورِ یهودی، بلکه پاسگاهِ مرزیِ غرب بدانند که در محاصره هم قرار گرفته است.
به تعبیر او، همانطور که بعد از سقوطِ استانبول (قسطنطنیه)، پایتختِ رمِ شرقی، این وین بود که حاضر شد هزینههای امنیتِ کشورهای دور از میدانِ نبرد را بپردازد و به جای آنها با عثمانی بجنگد، امروز اسرائیل همان نقشِ وین را دارد بازی میکند برای غرب.
اما با این همه، این نمادسازیِ تاریخی از اشکالاتِ عدیدهای برخوردار است.
ابتدای مسیر اوج، انتهای مسیر اوج
آنچه که مسلم است، امپراتوریِ عثمانی در روند تکامل خود در انتهای مسیر اوجاش اقدام به محاصرهی وین کرده است. اگر به روند تحولاتِ این امپراتوری که در ابتدای این نوشتار آمد، توجه شود؛ شکلگیری و تثبیت عثمانی در اوایل قرنِ 14 بود و آغازِ افولِ آن در اواخر قرنِ 16. حصر وین در سالِ 1683 و در شرایطی که یک قرن از آغازِ روندِ افولِ عثمانی میگذشت رخ داد.
(ظهور و سقوطِ عثمانی)
در مقابل موجِ فعلیِ بیداریِ اسلامی در منطقهی اسلامی-عربیِ ما، کمتر از نیم قرن است که شکل گرفته و در ابتدای مسیر اوجگیری و شیوعِ فراگیر است. یعنی در حالی که انقلابِ اسلامی ایران عمری کمتر از 35 سال دارد و به عنوانِ نقطهی ثقل موجِ اخیرِ بیداری اسلامی محسوب میشود، نمیتوان اسرائیل را هدفِ متناسبی با اهدافِ بزرگِ این موج دانست. درست است که حذف اسرائیل و بازگشتِ قدس به آغوشِ اسلام یکی از اهدافِ مهمِ انقلاب اسلامی ایران و موجِ جدید بیداری اسلامی است؛ اما با تمامِ اهمیت آن، فتح اسرائیل هدفی متناسب با قدرت و عظمت این رستاخیز اسلامی نیست و نخواهد بود. افق بیداری اسلامی حکومتِ جهانی اسلام است که در این مقیاس، آزادسازیِ قدس، از گامهای ابتداییْ در مسیرِ حرکت خواهد بود.
(روند اوجگیریِ قدرتِ انقلابِ اسلامی)
همانطوری که در نمودار هم دیده میشود، ابتدای این موجِ بیداری در ایران، 28 مردارد 1332 است که بعد از سرکوبِ موجِ ملیگرایی و ضد استبدادیِ مردم ایران، این حرکت 10 سالِ بعد، با قیامِ 15 خردادِ 1342، تکمیل میشود و گام اولِ بیداریِ اسلامی در ایران، برداشته میشود. در 12 بهمنِ 1357 انقلابِ اسلامی ایران رقم میخورد و گامِ بعدی بیداری برداشته میشود. گامِ سومِ بیداری در سالِ 67 و با ناکام گذاردنِ غرب برای تصرف سرزمینی ایران، به واسطهی صدام، و پایان جنگ و پذیرش قطعنامه برداشته شد. البته این گام در 14 خرداد 1368 و با انتقال موفقِ رهبری از امام خمینی به امام خامنهای کاملتر شد.
10 سال بعد، یعنی در سالِ 1378 و وقایعِ 18 تیر، گام بعدی با حضور مردم ایران در صحنه، در 23ام تیر ماهِ 1378 رقم خورد. در برنامهریزیِ 10 سالهی بعد، وقایعِ انتخاباتِ دهم ریاست جمهوری رخ داد و باز هم با حضور و بیداری مردم در صحنه، در نهم دی ماه 1388، گامِ بعدیِ بیداریِ اسلامی در ایران تثبیت شد. در فاصلهی سالِ 1378 تا 1388 دو اتفاقِ مهمِ دیگر هم افتاد؛ یکی جنگِ 33 روزه و دفاعِ موفقِ حزبالله لبنان و دیگر جنگِ 22 روزهی غزه و دفاع موفق حماس از فلسطین.
اما در حالِ حاضر، انقلاب و بیداریِ اسلامی، در 7امین گام، واردِ فازِ منطقهای شده است. در 16اُم آذر 1389 مردمِ تونس این فاز از بیداری را با آغازِ قیامشان کلید زدند، که این گام همچنان در حالِ گسترش است.
هر قدر که این موج در مسیرِ اوج خود به پیش رود، اهدافی که در گذشته دستیابی به آنها مشکل و دشوار مینمود، به اهدافی دستیافتنی بدل میگردند. بله! اسرائیل و فتح آن اگر روزی هدفِ بزرگی مینمود، امروز اما با وجودِ تمامِ اهمیتِ آن برای غرب و البته اسلام هدفی حداقلی است، چرا که مسیر اوجگیریِ تمدنِ اسلامی در بیداری اخیر اسلامی تازه در ابتدای راه است و بخشی از مسیر را پیموده.
اروپا، وین مدرنِ اسلام
اما وین مدرنِ اسلام کجاست؟ اگر غرب هدف خود را حفظ وینای مدرنِ خود در سرزمینِ بیتالمقدس قرار داده، اما اسلام این روزها در موجِ جدید بیداریاش چه از زبان و بیان رهبرانِ خود و چه در عمل جای دیگری را در حصرِ خود فرو میبرد.
بخشی از محاصرهی اروپا توسطِ اسلام، به صورتِ ژئوپلتیک و جغرافیایی است. اروپا در بخشِ عمدهای از مرزهای جنوب و جنوبِ شرقیِ خود با کشورهای مسلمان روبروست، یعنی کشورهای آفریقاییِ واقع در ساحلِ جنوبیِ دریای مدیترانه و ترکیه.
نیل فرگوسن این نکته را خوب متوجه شده است. او نزدیکیِ اروپا به کشورهای اسلامی و برتریِ آنها را از نظرِ رشدِ جمعیتی، خطر میداند. خطری بزرگتر از قدرت گرفتنِ چین و هند، از نظر اقتصادی.
او در آخرین اثرِ خود یعنی کتاب تمدن، (غرب و باقی تمدنها) (Civilization The West And The Rest) معتقد است همانگونه که چین تا سالِ 2021 آماده است تا به بزرگترین اقتصاد دنیا تبدیل شود، اسلام نیز به زودی میتواند مسیحیت را به عنوان مذهب مورد علاقهی بشر، پشت سر بگذارد.
همانطور که میدانیم امروز قدرتهای بزرگِ اقتصادی اروپا مثلِ آلمان، به دلیل نرخِ رشدِ پایینِ جمعیتشان، چه بخواهند چه نخواهند، مجبورند از نیروی کارِ روزافزونِ کشورهای دیگر، خصوصاً کشورهای مسلمان بهره بگیرند تا موتور اقتصادشان از تک و تا نیفتد.
اما این برای حصرِ کاملِ اروپا کافی نیست. برنارد لوییس، مورخِ غربی بارها به حضورِ مسلمانان در اروپا حساسیت نشان داده است. او بیشتر این موضوع را جمعیتشناختی فرض میکند. اینکه مسلمین اروپا بیش از مسیحیت زاد و ولد دارند و مسیحیان غیر از اینکه از نظرِ نرخِ رشدِ زاد و ولد از آنها عقب ماندهاند تازه خودشان هم هر روز بیش از دیروز به اسلام میگروند.
درست است که امروز اسلام، اسرائیل را در حصر گرفتار کرده، اما هدفی که در 25 سالِ آینده یعنی تا سالِ 2035 متناسب با قدرتِ رو به افزایش اسلام خواهد بود قارهای به وسعتِ اروپاست. اما آیا این حصر مزیتی نسبت به حصر وین دارد؟ آیا اسلام خواهد توانست تا اینبار حصر خود را با فتح تکمیل کند؟
موجی که باز میگردد موجی که به پیش میتازد
اما واقعهی نمادین حصر وین کارکردِ دیگری هم دارد. این واقعه میتواند به صورتِ یک منبعِ شهودی، مثالی باشد برای درکِ بهترِ اتفاقاتی که در 30 سالِ گذشته برای ایران افتاده است.
وقتی امپراتوری عثمانی با قدرت نظامی یا سخت توانست وین را محاصره کند، تقریباً با تمام توان و قوای خود به میدان آمده بود. این توان گسترده اگر میتوانست حصر را به فتح تبدیل کند قطعاً تاریخ به گونهی دیگری رقم میخورد و مشخص نبود که عثمانی تا کجای اروپا پیش میرفت. اما این حصر به فتح تبدیل نشد و موجِ قدرتِ سختِ به صحنه آورده شده در نبردِ وین شکست خورد و به عقب رانده شد. به بیان ساده این موج پس خورد.
در وضعیتِ ساده و ایستا، اگر به مدلِ فیزیکی برخوردِ امواج به سواحلِ صخرهای توجه کنیم شاید بهتر متوجه تبعاتِ این پسخوردن امواج شویم.
(قدرتِ خورد و بازخورد امواج)
هر موجی در دریا با یک میزانِ مشخصی از قدرت به ساحل برخورد میکند. بسته به مقاومتی که ساحل دارد، باز خورد موج قدرتی متناسب اما کمتر از قدرتِ اولیهی موج دارد. اگر این موج بتواند مانعِ خود را در ساحل به هر روشی از پیش بردارد که نیرویش در جهتِ پیشروی مصرف خواهد شد اما اگر به هر دلیلی پس بخورد، باید چندین متر در دریا به عقب بازگردد.
امپراتوری عثمانی هم وقتی نتوانست وین را فتح کند، قدرت نظامیاش پس خورد و از همان جا رو به افول گذاشت و عملاً 300 سالِ بعد دچارِ اضمحلال و فروپاشی شد.
ایران در 30 سالِ گذشته، همهگونه فشار را تحمل کرده است. این فشارها خصوصاً از حیثِ صلابت نرم در سالِ 88، انباشته شد و به اوج خود رسید. نه تنها حصر بلکه هجمه و فشارِ نرم، کار را به جایی رساند که توسطِ رهبرِ جامعه اعلامِ وضعیتِ جنگی شد. جنگِ نرم در جریان بود. همانگونه که نبردِ وین، نبردی سرنوشتساز و البته تاریخساز بود، جنگ نرم در جریان هم بسیار حیاتی و حساس بود. اما مردم در مقاطع مختلف در صحنه حاضر شدند و در نهایت در نهمِ دی هجمه و قدرتِ انباشتهی غرب را پس زدند. همانگونه که اینکار را قبلاً در جنگِ 8 ساله انجام داده بودند.
پس با این حساب اگر قدرتِ این موج نرم در مواجهه با ساحلِ مستحکمِ ایران پس خورده باشد، پس حتماً بازخوردی هم داشته. بله، در چند ماهِ اخیر بازخوردِ قدرتِ نرمِ غربْ بخشی از دلیلِ بیداری اسلامی در منطقهی ما و بیداریِ اروپایی و حتی آمریکایی است. اما تنها بخشی از دلیل.
در مدل فیزیکی بالا اشاره کردم که این، تنها، حالتِ استاتیک و ایستاست. یعنی وضعی که ایران تنها در این 30 سال به صورتِ ساکن و ثابت، همانند ساحلِ صخرهای، ایستاده باشد. اما ایران تنها به شکلِ ایستا مقاومت نکرده است. یعنی مقاومتِ ایران به صورتِ هوشمند و پویا بوده. به بیانِ دیگر، ایران نه تنها فشار روزافزون صادره از سوی غرب را تحمل کرده، بلکه در عرصههای متعددِ علمی و عملی پیشرفتهایِ گستردهای نیز داشته است.
پیشرفت و مقاومتِ پویای ایران در مقابلِ حصرْ و هجمهی گستردهی غرب و خصوصاً آمریکا، نه تنها به صورتِ ایستا امواجِ قدرت را پس خواهد زد، بلکه اعتبار و آبروی مضاعف ایران که ناشی از مقاومت و پیشرفتِ توأمان است بر قدرتِ بازخورد امواجِ صادره از سویِ غرب، یک نیروی کشسان و مازاد را سوار خواهد کرد، و این امواج را به سوی خود غرب روانه خواهد نمود. جنگِ نرمِ دو سالِ گذشته، بهترین نمونهی عملیاتی برای این مدل است که شباهتِ زیادی به نبردِ وین دارد.
جغرافیایِ قدرتِ نرمِ ایران
چیزی که اینروزها به سوال بزرگی بدل شده است، دامنهی متاثر از قدرت نرم ایران است. حوزهی نفوذِ قدرتِ نرمِ ایران تا کجاست؟ همانطور که گفته شد، انقلابهای منطقه از دو جهت ناشی از قدرتِ نرمِ برآمده از ایران است:
1. قدرتِ نرمِ حاصل از اعتبارِ یک انقلابِ 30 ساله و ثبات، بقا و پیشرفتِ آن.
2. قدرتِ نرمِ حاصل از پس خوردنِ هجمهی نرمِ غرب علیه ایران.
به این دو مورد میتوان اضافه کرد وقوعِ بحرانِ مالی را، که ناکارآمدیِ نظام اقتصادِ بازار و توانِ مدیریتی غرب را به همه ثابت کرد و البته الهامبخشی غرب را هم کاهش داد.
اینها همه با هم ممزوج شدهاند و امواجِ قدرت را به سوی غرب پیش میبرند.
(امواجِ قدرت، به سوی باختر)
موج اول قدرتِ نرم ایران، در بیداری اسلامی اخیر، ابتدا در کشورهای تونس، مصر، یمن، بحرین و لیبی ظاهر شد. بعد از سقوطِ بن علی در تونس، مصر با استفاده از بخشی از توانِ همان ابزارهای سایبری که مدتها علیه ایران بسیج بود، یعنی همان انقلابِ توییتری اوباما، در طول دو ماه فروپاشید. این اعترافِ خودِ برژینسکی است که این ابزارها به بهترین شکل توسطِ جوانانِ مصری برای پیشبرد انقلابشان موردِ استفاده قرار گرفت. این در حالی بود که حکومتِ مصر به طور کامل تحت حمایت غرب و آمریکا بود. یمن نیز با الگوبرداری از مصر همین مسیر را ادامه داد؛ هر چند تا امروز با عملیاتِ تاخیری عربستان و آمریکا، صالح همچنان برایِ ماندن در مسند قدرت تقلا میزند.
مدلِ انقلابها در بحرین و لیبی اما، کمی متفاوتتر از مصر و یمن است. جنسِ منازعه در این دو کشور بیش از اینکه نرم باشد بیشتر نیمهسخت و سخت است، اما آنچه که مهم است، مردم با قدرتِ نرم به میدان آمدهاند و حاضرند برای سرنگون کردنِ حکومت در جایی مثلِ لیبی به جنگِ داخلی با حکومتِ لیبی بروند و در جایی مثلِ بحرین با دستانِ خالی در مقابلِ کلِ نیروهای نظامی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، معروف به سپر جزیره، ایستادگی کنند.
در گام بعد این موج در غالب تظاهراتِ گسترده، به اسپانیا رسید و وارد اروپا شد.
در تظاهراتهای گسترده در اروپا، خصوصاً اسپانیا و انگلیس، دو عامل نقش کاتالیزور را ایفا کردند، یکی موج بیداری برآمده از ایران و دیگر بحرانِ مالی که کارد را به استخوان رسانده و مردم را علیه حاکمیت ناکارآمد شوراند.
ممکن است بسیاری، این تظاهراتهای گسترده را بیارتباط با قدرتِ نرمِ برآمده از ایران بدانند. اما مردم در مادرید میگفتند که به سبکِ انقلاب جوانانِ مصری در میدانِ اصلی مادرید چادر خواهند زد تا به خواستههایشان برسند و به این میدان، یعنی میدانِ پوئِرتا دِل سُل (Puerta del Sol square)، میدانِ التحریر میگفتند. این تقلید در روش و سبکِ اعتراضِ مدنی خود دلیلی بر همخانواده بودنِ این اعتراضات با اعتراضات منطقهی اسلامی-عربی ماست. این یعنی به شکل غیر مستقیم و با واسطه از ایران تاثیر گرفتن و این یعنی موجِ دومِ قدرتِ نرمی که از طرفِ ایران به سمتِ غرب برگشته است.
در نهایت این موج خود را در لندن و انگلیس نشان داد. شورشهایی که در انگلیس رخ داد، همانند انقلابهای منطقه، با ابزارهای سایبری مثلِ فیس بوک ساماندهی میشد. دولت انگلیس مجبور شد تا برای آرام کردنِ اوضاع، اینترنت و شبکهی تلفن همراهش را قطع کند. پلیس سایبر و دستگاه اطلاعاتی انگلیس دو نفر از کسانی که این شورشها را در فیسبوک ساماندهی میکردند به چهار سال زندان محکوم کرد.
(خطِ سیرِ گسترش موج انقلابها و اعتراضات در منطقه و جهان)
اما این سونامی قرار است تا کجا پیش برود؟ موجِ سوم این قدرتِ نرم قرار است در کجا خودش را نشان بدهد؟ برژینسکی و بسیاری از کارشناسان سیاسی غرب، پیشبینی کردهاند که دامنههای این موج به زودی خودش را در ایالات متحده هم نشان دهد. کمااینکه از 17 سپتامبر دامنهی این اعتراضات به آمریکا هم کشیده شده تا جایی که در نیویورک معترضین قصدِ اشغالِ والاستریت به عنوانِ نمادِ حاکمیت بورس و ابرشرکتها بر اقتصادِ آمریکا را دارند. معترضین، آنها را عامل ایجادِ بحرانِ اقتصادی میدانند. هر چند این اعتراضات به گستردگیِ اعتراضات در اروپا نمیرسد اما، افق بحرانِ مالی و گسترش موجِ انقلابی در جهان، آمریکا را به جد تهدید میکند.
(امواج بیداری در دورهی جدید)
اگر به جغرافیای انقلابها و اعتراضهایی که در جریان است دقت کنیم، میتوانیم کشورها را به هفت دستهی کلی تقسیم کنیم. کشورهای تونس، مصر و لیبی کشورهایی هستند که در حالِ تثبیت انقلاب خود هستند. کشورهایِ یمن و بحرین، کشورهای در حالِ انقلاباند. کشورهایی مثلِ مغرب و اردن کشورهای در شرف انقلاباند، و در نهایت کشورهایی مثلِ عربستان و الجزایر کشورهای مستعد انقلاباند.
در گسترهی جغرافیایی وسیعتر، کشورهایی چون اسپانیا و انگلیس و البته رژیم اشغالگر قدس، دستخوش تظاهراتِ گسترده بودهاند، و کشوری مثلِ آمریکا مستعد وقوع تظاهراتِ مردمی گسترده است.
کشور ایران هم در این جغرافیا، کشورِ منشأِ این انقلابهاست.
(جغرافیایِ نفوذِ قدرت نرم ایران)
ایران اسلامی به مثابه رُل مدل Role Model
در ادبیات علوم انسانی رُل مدل(Role Model)، به شخصی گفته میشود که دیگران از رفتار و گرایشاتش پیروی میکنند به این دلیل که او را شخصیتی الهامبخش و تحسینبرانگیز میدانند. امروز ایران اسلامی که به اعتراف دوست و دشمن، منشأ صدور انقلابهای امروز در منطقهی اسلامی-عربی است، در سطح استراتژیک، به عنوانِ یک رُل مدل مطرح است. مدلی که سایر کشورها دوست دارند از مشی او تبعیت کنند، چرا که او را کشوری الهامبخش و تحسینبرانگیز میدانند.
در وضعی که کشورهای منطقه یکی پس از دیگری انقلاب میکنند و نظامهای ناکارآمدِ خود را کنار میزنند، به خوبی میدانند که چه چیزی را نمیخواهند. اما پس از کنار گذاشتنِ حکومتها چه باید کنند. آنها باید نظامسازی کنند. آنها باید رُل مدلی داشته باشند تا همانگونه که در انقلاب کردن و تغییر حاکمیت از او تبعیت کردند، در دولتسازی و نظامسازی نیز از او تبعیت کنند. آنها باید به خوبی متوجه شوند و مشخص کنند که چه میخواهند.
اینجاست که اهمیت مسئلهی نظامسازی به عنوان نقشِ انحصاری و کارویژهی ایران اسلامی به عنوانِ رُل مدلِ آن جوامع، مشخص میشود. تاکید امام خامنهای بر مسئلهی نظامسازی خصوصاً در دیدار با نمایندگان مجلس خبرگان از این روست.
اما یک تهدید مهم هم در اینجا مطرح است؛ تهدیدی به نام گندمنمایی و جو فروشی. کشورهایی مثلِ ترکیه اینروزها دوره افتادهاند و برایِ کشورهایِ در حالِ تثبیت انقلاب، نسخه تجویز میکنند؛ و نظامِ لائیک و جدایی دین از سیاست را پیشنهاد میدهند. اینکه آنها روابطِ خود را با اسرائیل به سطح کاردار کاهش میدهند و سفیر اسرائیل را اخراج میکنند، یعنی سعی دارند خود را به عنوان رُل مدل معرفی کنند به کشورهای منطقه. رجب طیب اردوغان، در جشن پیروزی خود در انتخابات، اینگونه نطق کرده بود: (سارایو امروز همانقدر پیروز است که استانبول. بیروت همانقدر که ازمیر، دمشق همانقدر که آنکارا، رامالله، نابلس، جنین، کرانهی باختری، بیتالمقدس همانقدر احساسِ پیروزی میکنند که دیاربکر در ترکیه.)
اما آیا مردم این شهرها امروز پس از تصمیم دولت اردوغان بر استقرار سپر دفاع موشکی در ترکیه، همچنان خوشحالاند؟ اردوغان زمانی دموکراسی را با تراموا مقایسه کرده بود: (وقتی به ایستگاه رسیدید، از آن پیاده میشوید.) این مدل کاملاً متفاوت از مردمسالاری دینی است که امروز مدنظر رهبران ایران است و 30 سال هم هست که در ایران امتحان پس داده.
برای ما زمانْ زمانِ نظامسازی است و برای مردمِ منطقه، زمانْ زمانِ انتخابِ الگو.
(جغرافیای قدرت نرم ایران نویسنده: علی رهجو، مشرق نیوز
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/71621/جغرافیای-قدرت-نرم-ایران)
- [سایر] چرا جمهوری اسلامی ایران قائل به صدور انقلاب بود؟ انقلاب اسلامی چه راهکارهایی برای صدور خود برگزیده است؟ قدرت نرم چه جایگاهی در اندیشهی انقلابیون ایران داشت؟ چه حرکتهایی را میتوان از مصادیق قدرت نرم در انقلاب ایران داست؟
- [سایر] پیراون ابعاد قدرت نرم انقلاب اسلامی توضیح دهید؟
- [سایر] می گویند قدرت ایران در برابر جنگ نرم دشمن، قدرتی هست به نام قدرت نرم ، که از آن ایمان و تقوا و... یاد می کنند. خوب چطوری هست. لطفا این قدرت نرم را توضیح دهید.
- [سایر] با عرض سلام برنامه پارک ملت امشب شما واقعا عالی بود و لذت بردیم. واقعا شما دید مثبتی به حل مشکلات دارید. من هم کاملا با شما در مورد نگفتن بعضی اخبار موافق هستم. خود بنده مدیر سایت بزرگی در ایران هستم و خیلی وقتها خبرهای بدی را برای ما ارسال میکنن ولی ایقدر تصاویر وحشتناک بوده که جرعت قرار دادن آن در سایت را نداشتم چون می دانستم اعصاب و روان دیگران را خراب میکنه.( مثلا اسید پاشی یک شخصی + تصاویر ) انتقاد : در حرف های شما گفته شد که در اسلام برده داری میشده . آیا برده داری از نظر اسلام درست هست ؟ حتی کوروش کبیر هم در 2500 سال پیش در حکومتش این کار را ممنوع کرده بود پس چرا در دین اسلام همچین چیزی رواج داشته ...برای من جوان سوال شده که برده داری از نظر اسلام تفوت دارد یا اسلام با برده داری موافق هست ؟ آیا اسلام دین برابری نیست ؟ لطفا پاسخ دهید با تشکر
- [سایر] سلام با عذر خواهی از اینکه مزاحم وقت گرانبهای شما می شوم اقای مرادی برای اینکه مزاحم وقت شما نشوم هر چه قدر خواستم جواب این سوال را خودم بیابم نتوانستم وصحبتهای شما در برنامه مردم ایران سلام بهانه ای شد تا این سوالم را مطرح کنم من چند روز قبل برای سوالاتی که درباره ایمان به خدا بود و چند وقت بود افکارم را مشغول کرده بود خدمت ایت الله مظاهری رسیدم وقتی با ایشان صحبت کردم فهمیدم که نه خوب صحبت کردن ونه خوب گوش کردن را اموزش ندیده ام وقتی با ایشان صحبت کردم ایشان تقریبا با کنایه به بنده فرمودند که بی سواد هستم اصلا از صحبتشان ناراحت نشدم به خاطر اینکه واقعیتی است اگر چه تلخ است چون بعد ازاین همه سال درس خواندن مسائل اصلی زندگی را هنوز از هیچ مکانی اموزش ندیده ام و این را حس می کنم که با طرز نگاه وصحبتهایشان می خواستند اینگونه به من برسانند که چه قدر عجول وخام هستم البته جوابهایی که در رابطه با سوالاتم دادند خیلی کامل ومو شکافانه بود قابل ذکر است که صحبتهای امیدوار کننده درباره ی خودم هم فرمودند که من اصلا فکرش را هم نمی کردم وقتی با ایشان دیدار کردم فهمیدم که هنوز خیلی عقب هستم وتازه فهمیدم که چرا شما این قدر از فوت ایت الله مجتهدی افسوس خوردید واقعا این عالمهای بزرگ سرمایه های بزرگی برای ما هستند که باید منزلت وارزش انها رابدانیم من برای چند سوال دیگر باید خدمت ایشان برسم اما خجالت میکشم اگر لطف کنید من را راهنمایی کنید که برخودم باید چگونه باشد با ایشان و در کل با افراد که دچار اینگونه مشکلات نشوم و زودتر با سواد بشوم من از مزاحمتهایم شرمنده ی شماهستم التماس دعا
- [سایر] سلام آقای مرادی خیلی خوشحالم که میتونم با شما ارتباط داشته باشم . صحبت های شما در مردم ایران سلام فوق العاده است . چند تا سوال از خدمتتون داشتم که اول یکیش رو میپرسم . سال 84 رشته کامپیوتر مشهد و برق قدرت تربت حیدریه قبول شدم . برای انتخاب اینکه به دانشگاه برم برای رشته کامپیوتر یا برای سال آینده بخونم از آقای ب در مشهد استخاره کردم که ایشان فرمودند اولی صلاح نیست و دومی بهتره . ولی پدرم اصرار بر رفتن به رشته کامپیوتر را داشتند که من باآقای ض از علمای صاحبنام مشهد مشورت کردم که ایشان فرمودند نظر پدر واجب است و باید به پدر عمل کنی که من عمل نموده و به دانشگاه اومدم . ولی حالا که 2 سال گذشته به قدری در دانشگاه از لحاظ تحصیلی اداره آموزش مشکل پیش آمده که بدون هیچ زمینه ای در حال اخراج شدن هستم . حالا نمیدونم که باید قبلا کاری انجام میدادم که استخاره درست شود یا نه لطفا سوالم را جواب دهید . با تشکر حامد منتظره نظر جنابعای هستم .
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید. از شما خواهش میکنم مرا در حل مشکلم یاری کنید. پیشاپیش بخاطر این رک گویی مرا ببخشید. البته بعضی از این سوالات را از مراکز دیگر پرسیده ام ولی فکر میکنم سوالات زیر کاملتر است البته برای اطمینان آیا باید از جای دیگری هم میپرسم؟ اگر پرسیدم راضی باشید. من از سن تکلیف تا کنون که حدود 24 سالم است گناه زیاد انجام داده ام و نماز نخوانده ام و روزه نگرفته ام و گناه استمنا وغیره را خیلی انجام داده ام و فکر میکنم شاید بخاطر همین سختیها و مصیبتهای زیادی کشیده ام از این قبیل که در دوران دبیرستان حدود سال سوم در مورد مسائل خداشناسی شبهاتی دامنگیر من شد که واقعا مرا عذاب میداد و آن شبهات حل نشده در ذهن من باقی مانده و بر اثر گناهان و لذت آنها کم کم ذهنم از آن شبهات تا حدودی فاصله گرفت. چندی پیش بخاطر روابط نامشروعی که داشتم به این فکر افتادم که نکند به بیماریهای لا علاجی دچار شده باشم. این فکر نیز مدتی مرا اذار داد که البته هنوز ازمایش خون نداده ام. اخیرا نیز مشکل زیر برایم پیش امده: متاسفانه من سالهاست از سایت های غیر اخلاقی دیدن میکنم چند سا ل است که از یک نرم افزار فیلتر شکن استفاده میکنم البته آن نرم افزار را خودم نساخته ام و در اینترنت موجود است و اولین بار نیز فکر کنم دوستم با بلوتوث به من داد. سایتهایی که آن نرم افزار را میشود از آنها دانلود کرد فکر میکنم اکثراً فیلتر شده باشند البته بعضی فیلتر نشده اند چون چند وقت پیش من ان را دانلود کردم. کسی که آن نرم افزار را دارد میتواند از فیلتر عبور کند. آن نرم افزار را در کافینت ها نیز استفاده کردم. چون آدرس سایتهایی که می روی در حافظه کامپیوتر میماند من به این فکر افتادم که نکند کسی بر اثر استفاده از آن سایتها و وبلاگها و سایتها و وبلاگهای فیلتر شکن به گناه آلوده شود و نیز ممکن است من آن نرم افزار فیلتر شکن و آدرس آن سایتها و وبلاگهای فیلتر شکن و پروکسی ها را در روی کا مپیوترها جا گذاشته باشم که سبب آشنایی افراد دیگر از این راه عبور از فیلتر شود و براحتی از فیلتر عبور کند و بعضی ها هم نا خواسته از اینترنت بدون فیلتر استفاده کنند یا هر کار دیگری که باعث دسترسی افراد دیگر به این سایتها شو د. البته شاید هم همین نیت را داشته ام که دیگران را گمراه کنم . حال شما فرض کنید همین نیت را داشته ام اکنون از این کارم به ترس افتاده ام. به یک کافینت که ایمیلش را داشتم موضوع را گفتم تا در حد امکان آدرسها و نر م افزار را پاک کند نمیدانم متوجه شد و ایمیلم را دریافت کرد یا نه و لی بخاطر گناه کردن دوباره به ان کافینت و کافینت های دیگر و به سایتهای مذکور رفتم. به علاوه در شهر دیگری که دانشجو بوده ام هم به کافینت هم در کامپیوترهای دانشگاه این کارها را کرده ام. تکلیف آنها چه میشود آیا باید به ان شهری که دانشجو بودهام برگردم .چه طور مسئول آن را مطلع کنم. در یک سایت یا وبلاگ یا گروه با ایمیل عضو شده بودم که آدرس سایتهای فیلتر شکن را به ایمیلم میفرستاد ممکن است آن ایمیلم باز مانده باشد و کسی به گناه آلوده شود و دیگران را نیز آلوده کند یا این کارهای من باعث تداوم کار آن سایتها و وبلاگها شود و ودیگران نیز استفاده کنند. یا هر چیزی که شاید من از آن اطلاعی نداشته باشم. چند بار رمز ایمیلم را عوض کردم ولی میترسم باز هم در دسترس افراد قرار گیرد. آیا واجب است آن را به جایی که وظیفه فیلتر را دارد اطلاع دهم شما جایی را میشناسید؟ آیا واجب است به دوستم که چند ماه پیش آن نرم افزار را به من داد تماس بگیرم و به او بگویم که آن نرم افزار را به کسی ندهد؟ آیا حتما باید جلوی کار او را بگیرم یا فقط تذکر دهم؟ آیا باید فورا او را مطلع کنم حتی قبل از فرستادن این سوالات برای شما تا نشانه توبه من باشد و توبه ام قبول شود و گناهی باز هم برایم ثبت نشود.. ایمیلی داشتم که افرادی به ان فیلم و عکس غیر اخلاقی میفرستادند از ترس اینکه نکند آن را در کافینت باز گذاشته باشم چند بار رمز آن را عوض کردم ولی نام ایمیل را عوض نکردم تا ببینم آیا دوباره برایم فیلم و عکس میفرستند یا نه و آیا کسی رمز آن را پیدا میکند یا نه. چون آخرین زمان استفاده از آن ایمیل در تنظیمات آن باقی میماند و میتوان متوجه شد کسی رمز آن را دارد یا نه. این عوض نکردن نام ایمیل شاید باعث شود آن افراد فکر کنند من باز هم مشتاق دریافت آن عکسها و فیلمها و... باشم و این باعث تداوم کار آنها شود و افراد زیادتری را گمراه کنند. شاید نیتم هم از این عوض نکردن نام ایمیل این بوده که باز هم ان عکسها و فیلمها و... را دریافت کنم و یا افراد را گمراه کنم. نمیدانم دیشب میخواستم آن ایمیلم را چک کنم ولی رمز ان را چند بار دادم اشتباه بود فکر کنم از یاد برده ام ایا باید باز هم امتحان کنم تا رمز را بیابم تا ببینم کسی از ان ایمیل استفاده کرده تا باز هم رمزش را یا نام خود ایمیل را عوض کنم؟ چند بار باید امتحان کنم تا وجدانم راضی شود که قصد بدی ندارم؟ از این هم میترسم که شاید کار دیگری نیز کرده باشم مثلا تغییر در تنظیمات کامپیوتر ها یا کاری که نمیدانسته ام باعث دسترسی افراد میشود که سبب گناه افراد دیگر شود. ولی چندبن بار با وجود این احتمالات باز هم به کافینت رفته از ان سایتها و نرم افزار و ویلاگها و ایمیلها و... استفاده کردهام. و این شاید نشانه این است که عمدی در کار من است . میترسم در موقع نوشتن این سوالات قصد مظلوم نمایی کنم.یا واقعیت را ننویسم.یا علتش وسواس باشد. شک دارم که توبه میکنم یا نه.شک دارم که پشیمانم یا نه. شک دارم که همه چیز را گفته ام یانه .شاید به خاطر اینکه دیر در فرستادن این سوال به شما اقدام کرده ام ونیز دوباره به آ ن کافینت برای پاک کردن ادرسها نرفته ام و یا چیزهای دیگر. ایا همین که این نامه را برایتان نوشته ام نشانه توبه من است؟ حال اگر توبه کنم تکلیف موضوعی که به ان اشاره کرده ام چه میشود ایا روز به روز به گناه من افزوده میشود؟ همین فکر باعث شده که در عذاب باشم . ایا باید صاحبان کافینت را مطلع کنم ؟اگر این کار را نکنم و فقط از کارهایم پشیمان باشم کافیست تا خدا مرا ببخشد و گناهان دیگران برای من نیز ثبت نشودیا حتما باید برای قبولی توبه کارهای دیگری از قبیل رفتن به ان کافینتها و پاک کردن ادرسها بکنم؟ کلا چه کار باید بکنم تا از این عذاب رها شوم متاسفم که این را میگویم من با فردی که بالغ نبود زنا کرده ام البته بدون دخول.. شاید هم او راضی نبود چون به پدر و مادرش گفت و نزدیک بود ابرو ریزی بزرگی شکل بگیرد ولی هر جور بود شاید خدا رحم کرد و موضوع تقریبا تمام شد.با چند نفر دیگر هم لواط کرده ام که بعضی نابالغ بوده اند.البته اینطور نبوده که به زور باشد . شاید هم بوده و فرد مقابل به من نگفته که دوست ندارد. نمیدانم اگر میگفت این کار را ادامه میدادم یانه. در هر دوصورت ( به اجبار یا به خواست طرف مقابل)تکلیف چیست؟ از کجا بفهمم به زور بوده یا نه. از این میترسم که این کار من باعث گمراهی ان افراد در اینده (چه کم چه زیاد) شود و حق الناس یا حق ا... به گردن من باشد وان افراد نیزا فراد دیگری را گمراه کنند و همینطور ادامه یابد و روز به روز به گناه من افزوده شود. چاره چیست؟ ایا اینها حق الناس است یا حق الله. موضوع دیگری نیزوجود دارد همانطور که گفتم من از سن بلوغ تا کنون نه نماز خوانده ام ونه روزه گرفته ام وممکن است خمس هم به من واجب شده باشد و من نداده باشم و یا کفاره یا چبزهای دیگر حال که میخواهم نماز بخوانم 2 چیز اذیتم میکند اینکه ممکن است پول حرام در دست من باشد و من مقدار ان را ندانم با ان لباس خریده باشم و نماز با ان لباس باطل است. در اداره ای که کار میکنم با کوچکترین کم کاری مثلا در حد یک چرت زدن کوتاه در اداره باعث میشود حقوقی در یافت میکنم به حرام الوده شود ونمز دیگر قبول نشود وهمچنین ان شبهاتی که در مورد مسائل اعتقادی گفتم باعث میشود در نمازبه افکار عذاب اوری دچار شوم و در انتخاب درست معبود شک کنم. زندگیم خیلی پیچیده شده و در عذابم .نمیدانم مسلمانم یا نه در نوشتن این سوالات فکر میکنم که نکند مظلوم نمایی میکنم و حقیقت را نمیگویم از کجا بفهمم نیتم برگشت و توبه است؟. چند روزی است که نگاهم رابه نامحرم کنترل میکنم و از اینجا شروع کرده ام.. تا کم کم شاید نماز هم بخوانم ایا این کار من درست است یا باید حتما تمام واجبات را انجام دهم تا توبه ام قبول شود؟ شاید این کارم به علت خسته شدن یا دلزدگی باشد ونه بخاطر توبه. کمکم کنید از کجا شروع کنم. تا از این عذاب رهاشوم . مخصوصا در مورد مساله کافینت. سوال دیگری هم داشتم ایا برای توبه واجب است ادرس وبلاگ هایی که فیلتر نشده اند را یه مرکزی که کارش فیلتر کردن است بگویم.
- [سایر] آقای مرادی سلام.اول از همه جا داره یک خدا قوت به شما بگم که یک نهضت خوب را شروع کردین.صحبتهای شما در برنامه "مردم ایران سلام" این امیدواری را ایجاد کرده که لااقل نیم ساعتی بنشینیم و این نوید را به خودمان بدهیم که شاید اندکی والدین به خود بیایند. واقعا این مشکل بزرگی است که ما حرف های درست را بر اساس فطرت حقیقت جوی خودمان فقط گوش می کنیم اما هیچ وقت اجازه نمی دهیم که این حرف ها به عینیت در زندگی مون وارد بشود. شما در مورد ازدواج حرف می زنید در حالی که هنوز خیلی ها نمی دانند که ازدواج یعنی چه ؟دستور چه کسیه؟ برای چیه؟ و قطعا فرزندی که به سن شرعی ازدواج رسیده حداقل شعور برای درک این سوالات را داره.ببینید قسمت بزرگی از مشکلات ما از ایمان ماست. نه اینکه من خودم را مقید کرده و بقیه را خارج از آن بدانم این طور نیست.اما وقتی حرف از ایمان می زنیم یعنی یقین و اعتماد.پس ما مسلمانیم و ایمان به دستورات اسلام که همان دستورات خداست داریم. اما متاسفانه خیلی راحت دستورات آن را زیر پا می گذاریم پس چه طور ما مسلمانیم؟ من دختری هستم که با وجود 22 سال سن از نظر والدینم شاید یک بچه بیشتر نباشم. درست است که به پختگی نرسیده ام اما من از جنبه های بسیاری مستقل شده ام. 4 سال در دانشگاه درس خوانده ام .در مورد دینم مطالعه کرده ام وحداقل کاری که در موردش انجام دادم فکرکردن بوده . نمی خواهم با داشتن لیسانس تحصیلات والدینم را زیر سوال ببرم .اما متاسفانه شاید کم سوادی یا بی فکری یا تعصبات بیهوده بخشی از دین ما را هم زیر سوال ببرد.خدا خواندن قرآن که البته با فضیلت است را واجب نکرده تا شاید واقعا هر وقت توانستیم بخوانیم و در آن اندیشه کنیم حتی اگر یک آیه باشد .والدین من قرآن هم می خوانند اما انگار در حد نگاه کردن به صفحات نورانی آن.نمی دانم وقتی در سوره حجرات خدا اهل ایمان را به مسخره نکردن امر می کند چرا کسی نمی پذیرد؟ پدر من اگر اصولا حرف خواستگاری به میان بیاید یا من را مسخره می کنه یا طرف مورد نظر را .چرایش را من هم نمی دانم و اصولا چون شخصیت آدمها محترم است نباید کسی به خانه ما به قصد خواستگاری بیاید تا مورد تمسخر قرار بگیرد و اما مادرم که حتی در بسیاری موارد با من مشورت می کنه اما نمی دانم چرا در مورد ازدواج اصلا من را امین نمی داند.بار ها جلوی من یا دیگران، من را از ازدواج منع کرده هر بار هم به بهانه ای یک بار درس ، یک بار نبودن آدم خوب و ... .حتی وقتی خانمی به مادرم زنگ زد تا به خانه مان بیاین مادرم اصلا آنها را به خانه راه ندادو این موردی بود که من فهمیدم وگرنه در بقیه موارد اصلا من در جریان قرار نمی گیرم. و البته همین مادر من یک مواقعی حتی در جمع از ازدواج نکردن من در مواجهه با ازدواج هم سالانم افسوس می خورد که انگاربقیه به نظرم در مورد من کلی به شبهه می افتند که شاید واقعا من مشکلی دارم .و این دوگانگی و تعارض در رفتار واقعا برای من عجیبه. من دلسوزی مادرم را درک می کنم اما من احتیاج به مستقل شدن دارم کما اینکه تا الان هم خیلی مستقل بوده ام اما من هم دوست دارم تشکیل خانواده بدهم. آقای مرادی شما بهتر از من ،سختی های زندگی یک دختر مجرد را در سنین بالاتر درک می کنید. و البته با یک ازدواج درست هویت کامل می شود و از همه مهمتر آن آرامش و سکونی است که خدا برشمرده. و البته چه امر پسندیده ای که خدا وند وعده ی بی نیازی با فضل خود را داده.اما متاسفانه پدر و مادر با نا آگاهی خودشان آینده فرزندانی مثل من را در هاله ای از ابهام می برند. اقای مرادی من واقعا نگرانم هر روز که می گذرد با توجه به هشداری که شما در موورد کاهش تدریجی شانس ازدواج دختران بیان کردین من واقعا نگرانم.و البته خودتان بهتر می دانید که با تلقی که بسیاری افراد در مورد ازدواج دارند بیان نیاز من به ازدواج باعث کج فهمی فقط در حیطه مسائل جنسی می شود. با توجه به تاکید دینمان بر احسان به والدین من تا جایی که توانستم سعی کردم آنها را راضی کنم و حتی بسیاری از کارهایشان را انجام بدهم و از این امر خوشحالم اما من واقعا درمورد آینده ام نگرانم . من با این پدر و مادر چه کنم؟
- [سایر] سلام .این سومین نامست دارم می نویسم(شایت بخواطر اینکه خواطرم ناراحت)ببخشید. خواهش میکنم تو سایت نیاریدش(منظورم نوشتمه) بعد از چند ماه، یه دفه دلم هواتونو کرد. سایتتون یادم رفته بود. تلویزیون هم زیاد نگاه نمیکنم. سرچ کردم سایتتون رو پیدا کردم. حالم گرفته بود. دنبال راه آزادی از افکار پلید میگشتم، از اونجا که خودم رو گم کردم یا نه، میدونم کی ام ولی افکار پلیدم(شیطانی)به هزار منطق عقل(شیطانی) دنباله رو راه شیطان بودم و هستم.و از انجا که حق تعالی را در خودم پیدا نکردم. تا به آرامش دست پیدا کنم پیش شما امدم. خلاصه سایت شما مقابل چشمانم بود. بعد یه کم دید زدن صفحه اول رفتم سراغ \"پیام های شما\". اولین نامه که دیدم که شما جوابش رو دادین این بود. ((شهاب مرادی : سلام/ فقط یک پیام از شما با نام \"رضوانه\" دریافت کردم ولی مربوط به شش ماه پیش. پیام هایی مشابه سوال شما را چند بار پاسخ داده ام :چت مضر و خطرناک است! - هر دو رابطه ات را قطع کن و فراموش - چرا به اظهار دینداری پسرهایی که آشکارا رعایت تقوی نمی کنند چرا اعتماد می کنید؟ - علاقمندی واقعی را با خواستگاری رسمی تست کنید. - اعتیادت را به چت و وبگردی های بی ثمر، ترک کنید. - عصبانیت تان را (از دست خودتان)سر ما خالی نکنید..)) با عرض شرمندگی جهت گرفتن وقت گرانبهاتون. به طور اتفاقی که کلی شکه شدم با این نامه مواجه شدم این همون دختری هست که هر روز با من یعنی میلاد چت میکنه. این رو مثبت از جانب پرور دگارم میبینم. که هنوز بندش رو دوست داره هر چند خطای این پسر سنگین تر از چت با همون دختر خانم شده. این مطلب شما من رو آتش زد((چرا به اظهار دینداری پسرهایی که آشکارا رعایت تقوی نمی کنند چرا اعتماد می کنید؟)) ثانیه به ثانیه از این جمله می سوزم، حرف حق شیرینه مثبت میبینم این پیام رو از جانب شمادر خودم. من تا 21 سالگی با هیچ دختری رابطه نداشتم اصلا خوشم هم نمی اومد و نمیاد. نمیدونم این دختر خانم امتحانی از جانب حق بود بر غرور من که به سلامت نفس خود در مقابل این موجودات آزین شده در خیابان هااطمینان داشتم. که متاسفانه در اولین امتحان نفس خویش از جانب حق با پیام آتشین شما که قلبم را خروشان کرده خودم را مردود میبینم. من اشتباه خود را منکر نیستم چون لذت با خدا بودن وعشق به حق رو در اوایل جوانی حس کردم. و لذت شهوت رو هم حس کردم. ولی افسوس و صد افسوس که قدرت شیطان از ما بیشتر بود. (میدونم تقصیر خودمه) میخواستم احساس کنم رابطه با جنس مقابلم رو . با این خانم دوست شدم (چتی). بعد رومون باز شد. بعد تلفن اومد . بعد پشت تلفن رومون باز شد . بعد هم دگه رو دیدیم ... البته در چت کردن های روزانه که داشتیم، همه چیز آمده شده بود برای گناهی بزرگتر.(هر گناه بزرگی روح پاک انسان رو آزار میده از هم اونجا میشه به اشتباه پی برد) خلاصه این بودوهست سرنوشت من و اون خانم. تقریبا میشه گفت اصلا علاقه بهش نداشتم. به مرور زمان کمی علاقه مند شدم بهش که اونم حتما شهوانی هست. ... مرتکب اشتباهی شدیم که حال جفتمون پریشون شد. من اومدم سراغ شما. اونم که اومده بود. از همون اول من بهش گفتم که من کس دیگه ای رو دوست دارم منظورم بار اولی که با هم آشنا شدیم(تو چت). پیام شما به اون خانم((علاقمندی واقعی را با خواستگاری رسمی تست کنید)) اونم گفت کسی هم خواستگار اونه و اون هم قصد ازدواج با من رو نداره و فقط من رو دوست داره. اونم قراره ازدواج کنه با یه آقا پسر که همون اول اگه دروغ نگفته باشه که گمان نکنم دروغ گفته باشه با یه هم دانشجویی ازدواج کنه که زمان دانشجویی با هم آشنا شدن و همون موقع کار تموم شده بود فقط آقا پسر دنبال کار دولتی به در خواست پدر عروس خانم بودن تا ازدواج صورت بگیره. (گناهم دو برابر شد شایدم بیشترنه، نشون کرده ان، من نباید راهم رو ادامه میدادم اشتباه هاتم تمامی نداره) خلاصه من موندم و کوله باری از گناه و البته امید به بخشش حق. و رابطه ای که نمیدونم چطور تمومش کنم که به احساس اون خانم لطمه نخوره و من هم دست از سرش بر دارم . هر دفه میام تمومش کنم نمیشه.(شیطون ول کن ما نیست که نیست) نمیدونم جوابم رو چطوری میدین یا اصلا نمیدین (ولی خواهش میکنم به هیچ عنوان نامه من رو رو سایت نیارید) به امید موفقیت روز افزون شما درامر نزدیکی جوانان به حق
- [سایر] با سلام خدمت شما که وقت و نیروی خود راصرف پاسخ دادن به پرسش های مردم برای کمک به آنها در جهت دست یافتن به راه حل مناسبشان می کنید پیشاپیش از خداوند متعال پیشرفت و موفقیت شما را در این زمینه خواهانم مطلبی را که می خواهم با شما به عنوان یک کارشناس در میان بگذارم مشکلی است که شاید به شکلهای گوناگون در بسیاری از جوانان مخصوصا در جوانان کشور ما وجود دارد منظورم مشکلات جنسی و مسائل مربوط به آن است من نیز از این روند جدا نیستم و درگیر مشکلی هستم که هر لحظه مرا ناتوان تر می سازد چندی پیش این مسئله را با شبکهء پرسمان که یک سایت دانشجویی است در میان گذاشتم آنها نیز لطف کردند و پاسخم را دادند اما این مشکل آن قدر بر روح من چیره گشته که راه حلهای آنها را نتوانستم اجرا کنم چرا که اراده ام بسیار ضعیف شده است مشکلی که در مورد آن می خواستم صحبت کنم کاری است بسیار بسیاربدتر از اعتیاد به مواد مخدر،استمناء!آری درد من این است دردی که هم جسمم را و هم روحم را چند سال مورد حملهء خود قرار داده و تا کنون نتوانسته ام به طور قطعی از پس آن بر بیایم اجازه می خواهم به دلیل اینکه شناخت هر چه بیشتر شخصیت فرد پرسش کننده می تواند به مشاور در جهت ارائهء پاسخی بهتر و جامع تر کمک کند وقتتان را بگیرم و کمی از زندگی ام را برایتان شرح دهم ... باید بگویم به خاطر این که همه فکر می کردند من فرد بسیارپاکی هستم و به خاطر این که قلبا پاک بودم و نظر بدی نسبت به دختران فامیل نداشتم و بسیار از متلک گویی به آنها متنفر بودم همیشه در میان آنها بودم و با آنهابسیار صمیمی تر از هم جنسانم بودم به همین دلیل به من می گفتند مریم خانم در جمع آنها احساس راحتی می کردم و تا اکنون نیز آنها مرا پسری خوب و پاک می دانند به خاطر همین ارتباط پاک احساس بد و شرورانه ای نسبت به آنها نداشتم زمان می گذشت و هر بار که استمناء می کردم بیشتر به درون گمراهی فرو می رفتم هر بار پس از انجام این کار به خودم قول می دادم که دیگر این کار را نکنم و توبه می کردم اما باز این کار تکرار می شد تا همین الان ..... در مقطع پیش دانشگاهی که بودم از یک طرف به نمراتم حساس بودم و از طرفی نگران وضعیت کنکور خود بودم تصمیم گرفتم آن سهل را به دلیل یا بهانهء سنگین بودن درسها و نبود وقت کنکور ندهم و سال آینده با فراغ فکر بیشتری برای کنکور درس بخوانم کارم را خوب شروع کردم و بدون مشورت در چند کلاس کنکور ثبت نام کردم اما هنگامی که دیدم بیشتر به فکر پول هستند تا انتقال مفاهیم انگیزه ام را از دست دادم و دیگر به آن کلاسها نرفتم و تقریبا دیگر درس نخواندم بسیار با خانواده ام درگیر بودم آنها مدام مرا به ادامهء کار تشویق می کردند ولی من مقاومت می کردم زیرا توقعم بالا بود و می خواستم در رشتهء خوبی قبول شوم دلیل این که در این مورد می نویسم این است که می خواهم بگویم یکی از زیانهای استمناء کاهش اراده است من هنگامی که در درسهایم به مشکلی بر می خوردم خیلی سریع ناراحت می شدم و بدتر این که این ناراحتی را به درسهای دیگر نیز می کشاندم و دیگر دوست نداشتم به درس خواندن در آن ساعت ادامه دهم چرا که اراده ام ضعیف شده بود آن سال نیز گذشت وسال تحصیلی جدید را با انگیزه ای قوی شروع کردم در ابتدای شروع کارم چون می دانستم که اگر استمناء را ادامه دهم باز هم سرنوشتم مانند سال گذشته خواهد شد با حال التماس و تضرع پس از نماز به سجده افتادم و قران در بغل از خداوند به زاری خواستم هدایتم کند و مرا از این منجلاب بیرون آورد خداوند نیز با لطف همیشگی که به من داشته است هدایتم کرد هر روز رابطه ام با خداوند بهتر می شد پس از نماز اول وقت مغرب و عشاء هر شب تا شب کنکور به طور مرتب دو صفحه قران را با معنی آن وبا تفکر می خواندم مدت عبادت من یک ساعت به طول می انجامید ولی گذشتن زمان را حس نمی کردم اوایل کار دو سه مرتبه استمناء کردم ولی کم کم این کار را ترک کردم آن قدر خود را به خداوند نزدیک می دیدم که در نماز گریه می کردم و از این که دارم با پروردگار و آفرینندهء خودم صحبت می کنم شور و شعف سراسر وجودم را فرا می گرفت وبا تعجب و شرمندگی به گذشته ام فکرمی کردم جدولی درست کرده بودم که سعود و سقوط اخلاقی را توسط فلشهایی در آن نشان می دادم دائم در حال مراقبهء نفس بودم هر شب بعد از نماز عشاء کل کارهای دیروز و امروزم را مرور می کردم و نکته های مثبت و منفی را یادداشت می کردم تا دیگر بدیها را تکرارنکنم شبهای جمعه را مرتب به حرم می رفتم یک شب حرم خیلی شلوغ بود و من که همیشه دنبال جای خلوتی می گشتم یکی دیگرازبلاهای استمناءگوشه گیری من بود هیچ جای خالی پیدا نکردم و با حالت حزن بسیار به امام رضا ع سلام کردم و با ناراحتی از حرم خارج شدم در مجلسی که به مناسبت چهلم فوت پدربزرگم برگزار شده بود دختر عمه ام به مادرم گفت چند شب پیش احسان را در خواب دیده ام که به حرم رفته و حرم بسیار شلوغ بود و درهای منتهی به ضریح بسته بود و خادمان اجازهء ورود نمی دادند که احسان جلو رفت در را برای او باز کردند وقتی این خواب را شنیدم گریه کردم که چگونه من که آن قدر بد سیرت بودم به کوتاه مدتی آن چنان مورد لطف خداوند قرار گرفته ام که زیر سایهء رحمت امام رضا ع قرار گرفته ام در آن نه ماه که برای کنکور درس می خواندم دعا می کردم که در رشتهء داروسازی در شهر خودم قبول شوم پس از کنکور مانند هر سال تابستان را برای شبکاری به مغازهء تولیدی پدرم رفتم روزی پس از نماز صبح تلفن مغازه به صدا درآمد و صدای پدرم را شنیدم که خبر قبول شدن در رشتهء داروسازی مشهد را به من می داد بسیار خوشحال شدم و نماز شکر خواندم هدف من از درس خواندن رسیدن به پول و ثروت نبود بلکه می خواستم تا پله های پیشرفت را طی کنم و وزیر شوم و به کشور و هم وطنانم خدمت کنم تمام وجودم سرشار از عشق به پیشرفت میهنم بود قبلا مطالعات زیادی در مورد تاریخ باستان ایران و افتخارات آن داشتم و حال پلهء اول را با لطف بسیار خداوند و تلاش خودم با موفقیت طی کرده بودم در تابستان تحقیقی در زمینهء امام زمان ع و وظایف شیعیان ایشان انجام دادم تحقیق بسیار جالبی شده بود باید بگویم در این نه ماه نمازهای ظهرو عصر و مغرب و عشائم را مرتب به مسجد می رفتم به پیشنهاد امام جماعت مسجد محلمان تصمیم گرفتم جمعه شبها آن را برای نمازگزاران آن را ارائه دهم جمعه شبها پس از نماز عشاء بر می خواستم و این تحقیق را می خواندم و حضار با علاقه گوش می کردند خلاصه آدم خوبی شده بودم ولی پس از این که به قول قران کشتی من به ساحل نجات رسیده بود و به هدفم رسیده بودم ارتباطم با خدا ضعیف تر شد و پس از مدتی دوباره با ناسپاسی تمام استمناء کردم و آن را تکرار کردم تا اکنون که در اواخر ترم اول هستم در این چند سال بر اثر این کار همیشه کم بنیه بوده ام مخصوصا این اواخر که به طور جنون آمیزی تقریبا هر دو شب یک باراین کار را می کنم دستهایم می لرزند چشمانم ضعیف شده است در مدت کوتاهی دوبار عینکم را عوض کردم موهایم بسیار نازک و نرم وشکننده شده است و به راحتی و بسیار زیاد می ریزند لبهایم را نا خود آگاه گاز می گیرم مادرم می گوید تازگی ها عصبی شده ای زیاد پلک می زنی انگشتانت را گاز می گیری بر خلاف گذشته اعتماد به نفسم کم شده دیگر نمی توانم در کلاس از استاد سوال بپرسم هنگامی که مطلبی را نمی فهمم و نمی توانم سوال کنم بسیار ناراحت می شوم هنگامی که می خواهم مطلبی را برای هم کلاسی هایم که سی پسر و سی دختر هستند بگویم صورتم به طور محسوسی شروع به لرزش می کند و صدایم بسیار می لرزد چند روز پیش در عین ناباوری دیدم هنگامی که می خواستم چیزی را به دانشجویان یادآوری کنم زیر ناخنهایم کبود شده تمرکزم بر درسهایم بسیار کم شده است سر کلاس که هستم انگار مرده ای بیش نیستم و در دنیایی دیگر سیر می کنم و مرتب ذهنم منحرف می شود و درسها را نمی فهمم در خانه هم هر چه تلاش می کنم بعضی درسها را بفهمم نمی شود و هر روز نگران تر می شوم هر بار تصمیم می گیرم دیگر این کار را نکنم ولی نمی شود دیگر هدفم یادم رفته است دیگر خدا را نمی شناسم و نماز را به زور می خوانم در آیات قران شک می کنم و گاهی اوقات خدا را فاقد نقش در این دنیا می دانم و قران را داستان نمی دانم عاقبتم به کجا می کشد این ها بخشی از زندگی من بود حال امیدم پس از خداوند به شما است خواهش می کنم این برادرتان را اگر بدتان نمی آید کمک کنیدو از تاریکی ها او را دوباره به نور برگردانید خواهش می کنم پاسخی مقطعی به من ندهید و مرا مرحله به مرحله هدایت کنید اگر امثال مرا رها کنید به جای اول خود بر می گردند لطفا مرا راهنمایی کنید در ضمن خوشحال می شوم اگر این نوشته را بدون ذکر نام در معرض دید دیگر کاربران بگذارید چه بسا بخوانند و عبرت بگیرند