تحلیلی بر چرایی ساخت مستند بی بی سی بر علیه رهبر فرزانه انقلاب؟
تحلیلی بر چرایی ساخت مستند بی بی سی بر علیه رهبر فرزانه انقلاب؟ مستند بی بی سی را دیدم. کار بزرگمهر شرف الدین، سردبیر سابق چلچراغ و نویسنده رادیو و تلویزیون ایران. چرا برایم مهم است که چه کسی کار را ساخته است؟ پاسخ دقیقاً به وضعیت روانی گردانندگان امروز بی بی سی مرتبط است. من فعالیت بی بی سی فارسی را در حدود 3 سال اخیر به سه دوره تقسیم می کنم: دوره اول: از بدو تاسیس تا انتخابات ریاست جمهوری 88؛ دورانی حدودا شش ماهه که بخش فارسی بی بی سی نشانه های پروفشنال یک رسانه ی باسابقه را در خود دارد. جذاب است و ظاهرا بی موضع. تم اصل آن را فرهنگ عمومی و دلبستگی های رایج طبقات متوسط شهری شکل می دهد: موسیقی، سینما، ورزش، مستند های علمی، حرف های روشنفکرانه، ژست های نخبگانی و لبخند... مقابله با چنین رسانه ای از توان تمام رسانه های ایدئولوژیک خارج است. مخاطب را خلع سلاح می کند و رقیب هیچ دلیل روشنی برای تخطئه و مواجهه با آن ندارد. دوره دوم بی بی سی از آغاز اغتشاشات تا پایان سال 88 را در بر می گیرد. بی بی سی کم کم به یک رسانه ی سیاسی با موضعگیری های روشن ضد جمهوری اسلامی بدل می شود. رنگ فرهنگی اش کمرنگ می شود و لحن های ملایم و لبخندها جایشان را به ضرب آهنگ شتابنده ی موضعگیری های پیاپی می دهند. بی بی سی در این دوران نه ماهه، کاملا در دایره ی مطالبات یک طیف سیاسی معترض و معاند با نظام قرار می گیرد. هویت این شبکه دولتی انگلیس به سرعت تغییر می یابد و حتی بخش های هنری هم در سایه مواضع سیاسی شبکه معنا می یابند. ولی بی بی سی در این نه ماه همچنان بی بی سی است. یعنی یک شبکه رسانه ای حرفه ای که تند ترین مواضع سیاسی اش را با رعایت تمام ظرافت های ارتباطی منتقل می کند. نشانه های عقل ارتباطی و فهم رسانه ای هنوز هویداست و همین دقت رسانه ایست که بارها رسانه های ما را به دردسر و واکنش متقابل وا می دارد. دوره سوم: اما پایان سال 88 و بازگشتن وضعیت سیاسی کشور به حالت عادی با آغاز سال 89، این شبکه را در حالت نامتعادل و پیش بینی نشده ای قرار داد. بی بی سی دیگر بی بی سی نبود. به تدریج تمام خصلت های حرفه ای خاص بی بی سی آنگونه که از پرسابقه ترین ارگان رسانه ای انگلیس انتظار می رفت، زایل شد. بی بی سی کم کم شباهت های فراوانی با صدای امریکا پیدا کرد. برای موضعگیری پیاپی سیاسی اش، ظرافت های رسانه ای را کنار گذاشت و ترجیح داد اصل ارتباط را فدای (پیام) کند. مخاطبان بی بی سی به مرور در دایره ی فعالان سیاسی معاند با نظام منحصر شدند و جاذبه های به حاشیه رفته ی این شبکه دیگر خاصیت های جذاب اش را برای مخاطبان ابتدایی اش از دست داد. لحن عصبانی مجریان این شبکه در سایر بخش های بی بی سی دیده نمی شود. بی بی سی مدتی است که بجای لبخند، جیغ می کشد. برخلاف بخش فارسی، بی بی سی انگلیسی ، بی بی سی عربی و سایر بخش ها همچنان خصلت های پروفشنال خود را حفظ کرده اند. می توان تاسیس شبکه های دیگر فارسی زبان نظیر (من و تو) را در راستای جبران فرصت های از دست رفته ی بی بی سی تحلیل کرد. (من و تو) با همان راهبردهای دوره اول بی بی سی آغاز کرد و تلاش دارد به ورطه ی غیر حرفه ای بی بی سی فارسی نیافتد. بی بی سی امروز با کسانی چون شرف الدین می چرخد؛ عناصری چون او با تمام شدن غائله ی برساخته ی سیاسی در سال 88، هیچ امیدی به ادامه فعالیت های سیاسی، رسانه ای و فرهنگی در ایران ندارند. پیش از این در یادداشتی از موج سوم فرار از وطن سخن گفته بودم. ایران در حال تصفیه شدن است. طبیعی است که کسانی چون شرف الدین نمی توانند پریشانی ناشی از فرار اجباری را پنهان کنند. این خصلت تاریخی جریان شبه روشنفکری در ایران است؛ عافیت طلبانه می جنگند، زود خسته می شوند، به کنج عزلت و انزوا می خزند و در هنگام مقتضی پنجه در صورت پلنگ می کشند. اما آنچه را که بی بی سی درباره مولایمان ساخته است، به هیچ نمی گیرم. این مستند یک (جیغ) دیگر است؛ جذب نمی کند، متقاعد نمی کند و بی نتیجه به پایان می رسد. این مستند آینه ایست که وضعیت روانی سازندگانش را نشان می دهد. آنها هیچ نشانه و سند روشنی از تزلزل در امر ولایت نیافته اند. ولی درحالیکه سعی می کنند خود را آرام نشان دهند، پریشان گویی می کنند. عجیب است که یک مستند 59 دقیقه ای حاوی حتی یک مورد خصلت منفی نفرت آمیز و یا دست کم مشکوک درباره رهبر انقلاب نیست. پیام نهایی آن، سردرگمی در قبال یک شکوه و ثبات مبهم است. این ابهام همیشه برای جریان شبه روشنفکری وجود داشته است. همان ابهامی که درک اصل انقلاب، درک سرسپردگی به امر امام(ره)، درک دفاع مقدس، درک عبور از فتنه و درک ولایت پذیری ایرانیان را برای آنها محال می سازد. سکانس پایانی فیلم بخوبی این نافهمی و عجز در تحلیل را نشان می دهد. رسانه ذات پارادوکسیکالی دارد. تمام تلاش های امپریالیسم رسانه ای برای توسعه اسلاموفوبیا و تحقیر اسلام نتیجه ای جز رشد اسلام گرایی نداشته است. درباره ی آمار اسلام گرایی در امریکا پس از ماجرای 11 سپتامبر و در دانمارک پس از انتشار کاریکاتورهای موهن تحقیق کنید. سال گذشته در مکه با جوان 22 ساله ای امریکایی آشنا شدم. دردانشگاهی در تگزاس دانشجو بود. شیعه بود و به همراه نوه ی مالکوم ایکس به حج آمده بود. از چگونگی شیعه شدنش پرسیدم. گفت زمانیکه امام خمینی در پاریس بسر می بردند، رسانه های امریکایی مکرر تصویر امام را پخش می کرده اند و درباره ایشان در موضع منازعه سخنانی می گفته اند. تصویر امام برای برادر بزرگتر این جوان که در آن زمان جوان مسیحی متدینی بوده ، تداعی کننده مسیح علیه السلام بوده است. برادر جوان او در جذبه ی تصویر امام به مطالعات اسلامی روی می آورد؛ شیعه می شود و خانواده اش را به تشیع فرامی خواند. صاحب نظری می گفت، تنها پخش تصویر امام در دوران تبعیدش در فرانسه، اسلام را ده ها سال جلو انداخت؛ به همین جهت رسانه های غربی در خصوص امام خامنه ای، سیاست بایکوت را در پیش گرفتند. تردیدی ندارم که این مستند پس از یک دوره بایکوت طولانی، آغاز گرایش کنجکاوانه به شناخت رهبر انقلاب خواهد بود. یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ - الصف:8 (چگونه بی بی سی افول می کند؟ ,وحید یامین پور، سایت الف، 07 مهر 1390 )
عنوان سوال:

تحلیلی بر چرایی ساخت مستند بی بی سی بر علیه رهبر فرزانه انقلاب؟


پاسخ:

تحلیلی بر چرایی ساخت مستند بی بی سی بر علیه رهبر فرزانه انقلاب؟

مستند بی بی سی را دیدم. کار بزرگمهر شرف الدین، سردبیر سابق چلچراغ و نویسنده رادیو و تلویزیون ایران. چرا برایم مهم است که چه کسی کار را ساخته است؟ پاسخ دقیقاً به وضعیت روانی گردانندگان امروز بی بی سی مرتبط است.

من فعالیت بی بی سی فارسی را در حدود 3 سال اخیر به سه دوره تقسیم می کنم:

دوره اول: از بدو تاسیس تا انتخابات ریاست جمهوری 88؛ دورانی حدودا شش ماهه که بخش فارسی بی بی سی نشانه های پروفشنال یک رسانه ی باسابقه را در خود دارد. جذاب است و ظاهرا بی موضع. تم اصل آن را فرهنگ عمومی و دلبستگی های رایج طبقات متوسط شهری شکل می دهد: موسیقی، سینما، ورزش، مستند های علمی، حرف های روشنفکرانه، ژست های نخبگانی و لبخند... مقابله با چنین رسانه ای از توان تمام رسانه های ایدئولوژیک خارج است. مخاطب را خلع سلاح می کند و رقیب هیچ دلیل روشنی برای تخطئه و مواجهه با آن ندارد.

دوره دوم بی بی سی از آغاز اغتشاشات تا پایان سال 88 را در بر می گیرد. بی بی سی کم کم به یک رسانه ی سیاسی با موضعگیری های روشن ضد جمهوری اسلامی بدل می شود. رنگ فرهنگی اش کمرنگ می شود و لحن های ملایم و لبخندها جایشان را به ضرب آهنگ شتابنده ی موضعگیری های پیاپی می دهند. بی بی سی در این دوران نه ماهه، کاملا در دایره ی مطالبات یک طیف سیاسی معترض و معاند با نظام قرار می گیرد. هویت این شبکه دولتی انگلیس به سرعت تغییر می یابد و حتی بخش های هنری هم در سایه مواضع سیاسی شبکه معنا می یابند. ولی بی بی سی در این نه ماه همچنان بی بی سی است. یعنی یک شبکه رسانه ای حرفه ای که تند ترین مواضع سیاسی اش را با رعایت تمام ظرافت های ارتباطی منتقل می کند. نشانه های عقل ارتباطی و فهم رسانه ای هنوز هویداست و همین دقت رسانه ایست که بارها رسانه های ما را به دردسر و واکنش متقابل وا می دارد.

دوره سوم: اما پایان سال 88 و بازگشتن وضعیت سیاسی کشور به حالت عادی با آغاز سال 89، این شبکه را در حالت نامتعادل و پیش بینی نشده ای قرار داد. بی بی سی دیگر بی بی سی نبود. به تدریج تمام خصلت های حرفه ای خاص بی بی سی آنگونه که از پرسابقه ترین ارگان رسانه ای انگلیس انتظار می رفت، زایل شد. بی بی سی کم کم شباهت های فراوانی با صدای امریکا پیدا کرد. برای موضعگیری پیاپی سیاسی اش، ظرافت های رسانه ای را کنار گذاشت و ترجیح داد اصل ارتباط را فدای (پیام) کند. مخاطبان بی بی سی به مرور در دایره ی فعالان سیاسی معاند با نظام منحصر شدند و جاذبه های به حاشیه رفته ی این شبکه دیگر خاصیت های جذاب اش را برای مخاطبان ابتدایی اش از دست داد. لحن عصبانی مجریان این شبکه در سایر بخش های بی بی سی دیده نمی شود. بی بی سی مدتی است که بجای لبخند، جیغ می کشد. برخلاف بخش فارسی، بی بی سی انگلیسی ، بی بی سی عربی و سایر بخش ها همچنان خصلت های پروفشنال خود را حفظ کرده اند. می توان تاسیس شبکه های دیگر فارسی زبان نظیر (من و تو) را در راستای جبران فرصت های از دست رفته ی بی بی سی تحلیل کرد. (من و تو) با همان راهبردهای دوره اول بی بی سی آغاز کرد و تلاش دارد به ورطه ی غیر حرفه ای بی بی سی فارسی نیافتد.

بی بی سی امروز با کسانی چون شرف الدین می چرخد؛ عناصری چون او با تمام شدن غائله ی برساخته ی سیاسی در سال 88، هیچ امیدی به ادامه فعالیت های سیاسی، رسانه ای و فرهنگی در ایران ندارند. پیش از این در یادداشتی از موج سوم فرار از وطن سخن گفته بودم. ایران در حال تصفیه شدن است. طبیعی است که کسانی چون شرف الدین نمی توانند پریشانی ناشی از فرار اجباری را پنهان کنند. این خصلت تاریخی جریان شبه روشنفکری در ایران است؛ عافیت طلبانه می جنگند، زود خسته می شوند، به کنج عزلت و انزوا می خزند و در هنگام مقتضی پنجه در صورت پلنگ می کشند.

اما آنچه را که بی بی سی درباره مولایمان ساخته است، به هیچ نمی گیرم. این مستند یک (جیغ) دیگر است؛ جذب نمی کند، متقاعد نمی کند و بی نتیجه به پایان می رسد. این مستند آینه ایست که وضعیت روانی سازندگانش را نشان می دهد. آنها هیچ نشانه و سند روشنی از تزلزل در امر ولایت نیافته اند. ولی درحالیکه سعی می کنند خود را آرام نشان دهند، پریشان گویی می کنند. عجیب است که یک مستند 59 دقیقه ای حاوی حتی یک مورد خصلت منفی نفرت آمیز و یا دست کم مشکوک درباره رهبر انقلاب نیست. پیام نهایی آن، سردرگمی در قبال یک شکوه و ثبات مبهم است. این ابهام همیشه برای جریان شبه روشنفکری وجود داشته است. همان ابهامی که درک اصل انقلاب، درک سرسپردگی به امر امام(ره)، درک دفاع مقدس، درک عبور از فتنه و درک ولایت پذیری ایرانیان را برای آنها محال می سازد. سکانس پایانی فیلم بخوبی این نافهمی و عجز در تحلیل را نشان می دهد.

رسانه ذات پارادوکسیکالی دارد. تمام تلاش های امپریالیسم رسانه ای برای توسعه اسلاموفوبیا و تحقیر اسلام نتیجه ای جز رشد اسلام گرایی نداشته است. درباره ی آمار اسلام گرایی در امریکا پس از ماجرای 11 سپتامبر و در دانمارک پس از انتشار کاریکاتورهای موهن تحقیق کنید.

سال گذشته در مکه با جوان 22 ساله ای امریکایی آشنا شدم. دردانشگاهی در تگزاس دانشجو بود. شیعه بود و به همراه نوه ی مالکوم ایکس به حج آمده بود. از چگونگی شیعه شدنش پرسیدم. گفت زمانیکه امام خمینی در پاریس بسر می بردند، رسانه های امریکایی مکرر تصویر امام را پخش می کرده اند و درباره ایشان در موضع منازعه سخنانی می گفته اند. تصویر امام برای برادر بزرگتر این جوان که در آن زمان جوان مسیحی متدینی بوده ، تداعی کننده مسیح علیه السلام بوده است. برادر جوان او در جذبه ی تصویر امام به مطالعات اسلامی روی می آورد؛ شیعه می شود و خانواده اش را به تشیع فرامی خواند.

صاحب نظری می گفت، تنها پخش تصویر امام در دوران تبعیدش در فرانسه، اسلام را ده ها سال جلو انداخت؛ به همین جهت رسانه های غربی در خصوص امام خامنه ای، سیاست بایکوت را در پیش گرفتند.

تردیدی ندارم که این مستند پس از یک دوره بایکوت طولانی، آغاز گرایش کنجکاوانه به شناخت رهبر انقلاب خواهد بود.
یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ - الصف:8
(چگونه بی بی سی افول می کند؟ ,وحید یامین پور، سایت الف، 07 مهر 1390 )





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین