باعرض سلام و خسته نباشید خدمت شما بزرگواران گرامی بنده سوالی داشتم راجع به تحلیل عملکرد های اخیر مرسی و اوضاع فعلی مصر ممنون میشم راهنماییم کنید با تشکر
باعرض سلام و خسته نباشید خدمت شما بزرگواران گرامی بنده سوالی داشتم راجع به تحلیل عملکرد های اخیر مرسی و اوضاع فعلی مصر ممنون میشم راهنماییم کنید با تشکر دانشجوی گرامی ابتدا از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب نموده اید از شما سپاسگذاریم . همانگونه که می دانید کشور مصر از مهمترین و نخستین کشورهایی بود که در جریان تحولات مربوط به بیداری اسلامی شاهد سقوط یکی از مهمترین دیکتاتورهای جهان عرب و از وابستگان به جهان غرب و تامین کننده منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی بود . در این میان تحولات مربوط به مصر نسبت به بسیاری از کشورهای اسلامی دیگر که صحنه اعتراضات به نظام حاکم بودند از اهمیت خاصی برخوردار می باشد . چرا که کشور مصر کشوری بسیار مهم است که روزگاری در خط مقدم مبارزه با رژیم صهیونیستی قرار داشت و هماهنگ کننده کشورهای اسلامی در مبارزه با این رژیم به شمار می آمد و روزگاری دیگر تبدیل به نخستین کشوری شد که وارد سازش با رژیم صهیونیستی شد و با فروریختن قبح مذاکره با این رژیم و مشروعیت بخشی به آن سایر کشورهای عربی را یکی پس از دیگری به خط سازش کشاند . از طرف دیگر این کشور با خاطر داشتن موقعیت ژئوپلتیک خاص خود در میان سه قاره اروپا ، آسیا و اروپا ، موقعیت مذهبی به خاطر وجود دانشگاه قدیمی الازهر و یکی از مهمترین ارکان مرجعیت جهان تسنن ، ریشه دار بودن جریان های اسلام سیاسی در این کشور از گذشته های دور و تعارض دائمی اخوانی ها به ویژه با قرائت های نزدیک به جمهوری اسلامی با حکومت های وقت و ... مورد توجه قدرتهای جهان بوده و تحولات آن از سوی این کشورها رصد می شود . به گونه ای که شاید بیشترین موضع گیری و رفت و آمد های مقامات آمریکایی به کشورهای در حال انقلاب را در مصر شاهد بودیم و در عین حال بیشترین موضع گیری های ضد و نقیض از سوی مقامات این کشور را نیز نسبت به مقامات و تحولات مصر شاهد بودیم به گونه ای که در آغاز انقلاب که هنوز فروپاشی رژیم مبارک مشخص نبود از حمایت خود از مبارک سخن به میان می آورند و آنگاه که نشانه های شکست آشکار شده از حقوق مردم مصر و لزوم توجه دولت مصر به این حقوق صحبت می کردند . در واقع تحولات کشور مصر به اندازه ای برای آمریکا حائز اهمیت بود که با وجود سمت گیری انقلاب بر علیه اهداف آمریکا همچنان از پای ننشسته و از هیچ گونه تلاشی در جهت مدیریت انقلاب به نفع غرب خودداری ننمودند . آنان تلاش کردند تا با حذف مبارک ، بقایای رژیم سابق را بر سر کار آورده و به زعم خود انقلاب مصر را انقلاب بر علیه حاکم دیکتاتور مصر عنوان کنند که با رفتن او همه مشکلات رفع شده است و حال آنکه مردم با ایستادگی و پایداری خود نشان دادند که مشکل آنها نه صرفا با شخص مبارک بلکه با کلیت نظامی است که مبارک بخشی از آن می باشد و نه همه آن و مشخصه آن عبارت است از وابستگی همه جانبه و سلطه پذیری در برابر غرب و رژیم صهیونیستی ، اسلام ستیزی ، فساد گسترده ، فقر و محرومیت و ... . به این ترتیب بود که انقلاب مردم مصر به ثمر نشست و با رفتن دیکتاتور مصر ، زمینه برای حاکمیت دوباره مردم مصر فراهم شد . اما آمریکایی ها بار دیگر ساکت ننشسته و در جریان انتخاب ریاست جمهوری مصر نیز تمام تلاش خود را به کار بستند تا اوضاع به گونه ای مدیریت شود که کمترین ضرر را متحمل شوند . در همین راستا ، کمیته انتخابات مصر که وابستگی آشکاری به رژیم سابق و نیز غرب داشت بیشترین کارشکنی را انجام داد و با چراغ سبز آمریکا اصلی ترین کاندیداهای جریان اخوان المسلمین را از حضور در رقابت ها منع نمودند و این در حالی بود که همزمان ، احمد شفیق که از اصلی ترین مهره های رژیم مبارک بود توانسته بود وارد عرصه رقابت انتخاباتی شود . در ادامه در اثر فشارهای فراوان مردمی ، کمیسیون انتخابات مصر مجبور شد تا با نامزدی محمد مرسی به عنوان کاندیدای منتخب اخوان المسلمین ، موافقت کند و وی نیز پس از کش و قوس های فراوان و در جریان رقابتی سخت با شفیق ، سرانجام به ریاست جمهوری مصر برگزیده شد . در این میان رفتارهای محمد مرسی از همان آغاز ریاست جمهوری خود باعث طرح اما و اگر های فراوانی در میان تحلیلگران سیاسی شد و دیدگاههای مختلفی نسبت به وی مطرح شد که این دیدگاهها گاه تا 180 درجه با یکدیگر در تعارض بودند . بر این اساس در مجموع دو دیدگاه خوشبینانه و بدبینانه نسبت به عملکرد مرسی در جریان تحولات مصر وجود دارد: 1 – دیدگاه بدبینانه : بر اساس این دیدگاه ، مرسی رئیس جمهور منتخب مصر اگر چه کاندیدای اخوان المسلمین یعنی اصلی ترین جریان مخالف دولت مبارک بود اما به نظر می رسد که وی همان نقشی را که اردوغان در تحولات ترکیه بازی کرد را ایفا می کند . یعنی همانگونه که اردوغان با شعارهای اسلام گرایانه توانست رای اکثریت مردم ترکیه را به دست آورد و حتی برخی برنامه های ظاهرسازانه در مخالفت با غرب و رژیم صهیونیستی نیز اجرا کرد اما نهایتا نیات شوم خود را آشکار کرد و در جریان تقابل با جریان مقاومت که سوریه یکی از ارکان آن را تشکیل می دهد تعهد خود را به غرب آشکار کرد ، مرسی نیز در ظاهر جزء جریان اسلام گرای اخوان می باشد اما عملا دل در گرو اهداف و سیاست های غرب داشته و حافظ منافع این کشور به شمار می آید . به عبارتی با توجه به اینکه با شعله ور شدن آتش قیام بر علیه رژیم مبارک و وابستگان به آن امکان هر گونه استفاده از مهره های وابسته به این رژیم مانع از فروکش کردن آتش قیام مردم می شد ، غربی ها با طراحی هوشمندانه ، فردی را که ظاهرا وابسته به جریان مخالف رژیم بوده و در این راه حتی متحمل زندان نیز شده است ولی در عین حال باطن وی بر خلاف ظاهرش می باشد را انتخاب کردند تا به این ترتیب هم آتش قیام را خاموش نموده و این تصور را به مردم القاء نمایند که خواستشان به کرسی نشسته و کاندید دلخواهشان انتخاب شده است و به این ترتیب انقلابشان به پیروزی رسیده است و در نتیجه از آتش التهابات بکاهند و هم اینکه توسط فردی به ظاهر انقلابی ، یا منافع خود را تامین کنند و یا اینکه از آسیب های خطرناک انقلاب برای خود بکاهند . این تحلیل البته شواهدی نیز دارد که از جمله آنها می توان به برخی برنامه های مرسی اشاره کرد از قبیل عقب نشینی در قضیه انحلال پارلمان ، اهمال در لغو قرار دادگازی با رژیم صهیونیستی که یکی از خواست های انقلابیون بود و حتی ارسال سفیر به این کشور که به معنای عزم دولت مصر برای تداوم روابط با این کشور می باشد ، ورود در قضیه سوریه بر علیه دولت حامی مقاومت این کشور که دقیقا در راستای اهداف و سیاست های غرب می باشد ، اهمال در قضیه محاکمه رژیم مبارک و وابستگان به وی و نیز عاملان کشتار مردم در جریان انقلاب این کشور ، اتخاذ مواضع نه چندان قاطعانه در قضیه جنگ هشت روزه اخیر از سوی مرسی و بسنده کردن به محکومیت این تجاوزات به سبک سایر دولت های عربی و ... . 2 – دیدگاه خوش بینانه : بر اساس این دیدگاه ، محمد مرسی را نباید عامل غرب دانست . بلکه وی اسلام گرایی معتقد است که خواستار ریشه کنی آثار رژیم سابق و برقراری حکومتی مبتنی برخواست مردم و بر اساس شریعت در این کشور می باشد . اما مساله این جاست که در تحلیل رفتارهای این کشور باید با واقع بینی بیشتری به تحلیل پرداخت . توضیح این مطلب اینکه شرایط کشور مصر به گونه ای است که مرسی از جانب چندین گروه تحت فشار قرار دارد : الف - سلفی هایی که خواستار ایجاد حکومتی شبیه به حکومت طالبان افغانستان و وهابیت عربستان بوده و مرسی را تحت فشار قرار می دهند تا با جمهوری اسلامی ایران که بازیگر مهم جریان بیداری اسلامی بوده و در خط دهی به انقلاب مردم مصر نقش مهمی دارد ، ارتباطاتش را قطع نماید و در عین حال شیعیان این کشور را تحت فشار قرار دهد و در تحولات سوریه نیز به دلیل درگیر بودن جریانات سلفی با دولت این کشور ، از جریان مخالفان دولت سوریه حمایت کند و لو اینکه این حمایت به ضرر جریان مقاومت تمام شود . ب – جریانات وابسته به رژیم مبارک که در اکثر نهادهای دولتی این کشور و به ویژه ارتش و دستگاه قضایی حضور پر رنگی دارند و حذف آنها نیز به سادگی امکان پذیر نمی باشد . با این حال این جریانات علیرغم وابسته بودن به رژیم سابق ، به خاطر ضربه ای که از انقلاب خورده اند از هر حرکتی که در نهایت به ضرر انقلاب تمام شود و مردم را به مایوس کردن از انقلاب سوق دهد حمایت می کنند و در راه تحقق اهداف انقلاب نیز به هر نحو ممکن به سنگ اندازی می پردازند . ج – جریانات ملی گرا و غرب گرا که اصلی ترین حافظان منافع غرب بوده و بهترین آلترناتیو رژیم مبارک برای غرب به شمار می آیند . اما به دلیل عدم اقبال اکثریت مردم به آنان در فرایند انتخابات ، تمام تلاش خود را برای مشوه نشان دادن چهره رقیب به کار می گیرند و در این راه حتی از ائتلاف با وابستگان به رژیم سابق نیز ابایی ندارند . در واقع حاکمیت اسلام که بزرگترین خطر برای غرب می باشد مهمترین نقطه تقابل میان گروههای ملی گرا و غرب گرا با دولت کنونی مصر می باشد و به همین دلیل در مقطع حساس کنونی که کار تدوین قانون اساسی این کشور در جریان است بیشترین فشارها از ناحیه این گروه ها می باشد . د – غرب به رهبری آمریکا ، به ویژه اینکه به دلیل ساختار رژیم مبارک ، کشور مصر به اندازه ای دچار وابستگی شده بود که آمریکا از کمک های مالی که به این کشور می کرد به عنوان اهرم فشار بر علیه این کشور استفاده می کرد و به همین دلیل پس از پیروزی انقلاب مردم مصر و زمزمه های قطع روابط با مصر ، آمریکا اعلام کرد که کمک های خود را به این کشور قطع خواهد کرد . در حال حاضر نیز هر از چند گاه که دولت مصر قصد اتخاذ تصمیمات جدی که مغایر با منافع غرب و یا رژیم صهیونیستی می باشد و یا تحولاتی در این کشور بر علیه منافع این قدرتها رخ می دهد همچون حمله به سفارتخانه رژیم صهیونیستی و آمریکا در قاهره ، آمریکا کمک های خود را به حالت تعلیق در می آورد که با توجه به وابسته بودن دولت این کشور به این کمک ها و اخلال در صورت قطع آنها (حداقل بر اساس تحلیل خود مصری ها) ، دولت مصر عملا تحت فشار قرار داشته و امکان تصمیم گیری مستقل ندارد. تحلیلگران خوش بین ، معتقدند ، با توجه به واقعیات موجود و سطح فشارهای مختلفی که به این دولت وارد می شود و انتظارات متعارضی که از سوی گروههای مختلف از دولت مرسی وجود دارد و لزوم توجه به برخی از انتظارات به خاطر مصالح مردم مصر و انقلاب و نیز لزوم اصلاحات تدریجی به منظور حذف آثار رژیم مبارک و نه برخورد چکشی که ممکن است به اصل انقلاب آسیب برساند ، دولت مرسی چاره ای جز اتخاذ تصمیماتی اینچنین که برخی از آنها ظاهرا با اهداف انقلاب سازگار نیست ندارد . به عنوان مثال اتخاذ مواضع تند بر علیه دولت سوریه تحت فشار سلفی ها که جریان مهمی در این کشور هستند و رابطه نزدیکی هم با جریان اخوان دارند صورت می گیرد و یا اینکه لغو قرار داد گاز با اسرائیل و یا کمپ دیوید به راحتی امکان پذیر نمی باشد و باید به تدریج از ریلی که بیش از سی سال است کشور مصر در آن قرارگرفته است خارج و تغییر خط داده شود . بر این اساس این دیدگاه معتقد است ، مرسی نه یک خائن ظاهر ساز بلکه یک اسلام گرای واقعی است و باید محدودیتها و محذورات او را نیز در تحلیل رفتارهایش در نظر گرفت . شاهدی هم که بر حقانیت وی وجود دارد این است که وی علیرغم ممامشاتی که با اعمال بقایای رژیم سابق و به ویژه شورای نظامی و نیز دستگاه قضایی مصر داشت پس از مدتی طنطاوی را قاطعانه از سمت ریاست شورای نظامی برکنار کرد و عملا نقش شورای نظامی را در سیاست این کشور محدود کرد ، اخیرا نیز دادستان کل کشور مصر که عالیترین مرجع قضایی این کشور بوده و مسئول اهمال در برخورد با خیانت های مبارک و وابستگان به رژیم وی و نیز عاملان کشتار مردم در جریان انقلاب این کشور بود و صلاحیت رسیدگی به این پرونده ها را نداشت برکنار کرد . همچنین به منظور جلوگیری از دخالت هر نهاد دیگری در فرایند تدوین قانون اساسی این کشور که در حال جریان می باشد و آماده شدن هر چه سریعتر این قانون به منظور اجرا ، اختیارات موقتی را برای خود منظور کرد که این اقدامات زمینه را برای جلوگیری از کارشکنی های مخالفان دولت اسلام گرا در جریان تصویب قانون اساسی مبتنی بر شریعت اسلامی فراهم می کند و به همین دلیل به دنبال این قضایا ، مخالفان این کشور اعم از غربگرایان و ملی گرایان و چپ گرایان ، باهم ائتلاف کردند و بر علیه سیاست های دولت این کشور که روند تحقق اهداف انقلاب از جمله اسلامی شدن نظام سیاسی این کشور را تسهیل می کند دست به تحرکات خشونت باری زده اند . به هر حال بر اساس تحلیل های ما این دو دیدگاه مثبت و منفی نسبت به تحولات جاری مصر و نیز نقش محمد مرسی رئیس جمهور این کشور وجود دارد و به سادگی نمی توان در مورد حقانیت یکی از دو دیدگاه اظهار نظر کرد . به عبارتی اوضاع مصر و وضعیت مرسی ، در حکم هندوانه در بسته ای است که آینده حقایق درونی آن را برای ما روشن خواهد کرد و بنابر این ما نیز با تحلیل هر دو دیدگاه موجود قضاوت نهایی را به خوانندگان واگذار می کنیم .
عنوان سوال:

باعرض سلام و خسته نباشید خدمت شما بزرگواران گرامی بنده سوالی داشتم راجع به تحلیل عملکرد های اخیر مرسی و اوضاع فعلی مصر ممنون میشم راهنماییم کنید با تشکر


پاسخ:

باعرض سلام و خسته نباشید خدمت شما بزرگواران گرامی بنده سوالی داشتم راجع به تحلیل عملکرد های اخیر مرسی و اوضاع فعلی مصر ممنون میشم راهنماییم کنید با تشکر

دانشجوی گرامی ابتدا از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب نموده اید از شما سپاسگذاریم .
همانگونه که می دانید کشور مصر از مهمترین و نخستین کشورهایی بود که در جریان تحولات مربوط به بیداری اسلامی شاهد سقوط یکی از مهمترین دیکتاتورهای جهان عرب و از وابستگان به جهان غرب و تامین کننده منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی بود .
در این میان تحولات مربوط به مصر نسبت به بسیاری از کشورهای اسلامی دیگر که صحنه اعتراضات به نظام حاکم بودند از اهمیت خاصی برخوردار می باشد . چرا که کشور مصر کشوری بسیار مهم است که روزگاری در خط مقدم مبارزه با رژیم صهیونیستی قرار داشت و هماهنگ کننده کشورهای اسلامی در مبارزه با این رژیم به شمار می آمد و روزگاری دیگر تبدیل به نخستین کشوری شد که وارد سازش با رژیم صهیونیستی شد و با فروریختن قبح مذاکره با این رژیم و مشروعیت بخشی به آن سایر کشورهای عربی را یکی پس از دیگری به خط سازش کشاند . از طرف دیگر این کشور با خاطر داشتن موقعیت ژئوپلتیک خاص خود در میان سه قاره اروپا ، آسیا و اروپا ، موقعیت مذهبی به خاطر وجود دانشگاه قدیمی الازهر و یکی از مهمترین ارکان مرجعیت جهان تسنن ، ریشه دار بودن جریان های اسلام سیاسی در این کشور از گذشته های دور و تعارض دائمی اخوانی ها به ویژه با قرائت های نزدیک به جمهوری اسلامی با حکومت های وقت و ... مورد توجه قدرتهای جهان بوده و تحولات آن از سوی این کشورها رصد می شود . به گونه ای که شاید بیشترین موضع گیری و رفت و آمد های مقامات آمریکایی به کشورهای در حال انقلاب را در مصر شاهد بودیم و در عین حال بیشترین موضع گیری های ضد و نقیض از سوی مقامات این کشور را نیز نسبت به مقامات و تحولات مصر شاهد بودیم به گونه ای که در آغاز انقلاب که هنوز فروپاشی رژیم مبارک مشخص نبود از حمایت خود از مبارک سخن به میان می آورند و آنگاه که نشانه های شکست آشکار شده از حقوق مردم مصر و لزوم توجه دولت مصر به این حقوق صحبت می کردند . در واقع تحولات کشور مصر به اندازه ای برای آمریکا حائز اهمیت بود که با وجود سمت گیری انقلاب بر علیه اهداف آمریکا همچنان از پای ننشسته و از هیچ گونه تلاشی در جهت مدیریت انقلاب به نفع غرب خودداری ننمودند . آنان تلاش کردند تا با حذف مبارک ، بقایای رژیم سابق را بر سر کار آورده و به زعم خود انقلاب مصر را انقلاب بر علیه حاکم دیکتاتور مصر عنوان کنند که با رفتن او همه مشکلات رفع شده است و حال آنکه مردم با ایستادگی و پایداری خود نشان دادند که مشکل آنها نه صرفا با شخص مبارک بلکه با کلیت نظامی است که مبارک بخشی از آن می باشد و نه همه آن و مشخصه آن عبارت است از وابستگی همه جانبه و سلطه پذیری در برابر غرب و رژیم صهیونیستی ، اسلام ستیزی ، فساد گسترده ، فقر و محرومیت و ... .
به این ترتیب بود که انقلاب مردم مصر به ثمر نشست و با رفتن دیکتاتور مصر ، زمینه برای حاکمیت دوباره مردم مصر فراهم شد . اما آمریکایی ها بار دیگر ساکت ننشسته و در جریان انتخاب ریاست جمهوری مصر نیز تمام تلاش خود را به کار بستند تا اوضاع به گونه ای مدیریت شود که کمترین ضرر را متحمل شوند . در همین راستا ، کمیته انتخابات مصر که وابستگی آشکاری به رژیم سابق و نیز غرب داشت بیشترین کارشکنی را انجام داد و با چراغ سبز آمریکا اصلی ترین کاندیداهای جریان اخوان المسلمین را از حضور در رقابت ها منع نمودند و این در حالی بود که همزمان ، احمد شفیق که از اصلی ترین مهره های رژیم مبارک بود توانسته بود وارد عرصه رقابت انتخاباتی شود .
در ادامه در اثر فشارهای فراوان مردمی ، کمیسیون انتخابات مصر مجبور شد تا با نامزدی محمد مرسی به عنوان کاندیدای منتخب اخوان المسلمین ، موافقت کند و وی نیز پس از کش و قوس های فراوان و در جریان رقابتی سخت با شفیق ، سرانجام به ریاست جمهوری مصر برگزیده شد .
در این میان رفتارهای محمد مرسی از همان آغاز ریاست جمهوری خود باعث طرح اما و اگر های فراوانی در میان تحلیلگران سیاسی شد و دیدگاههای مختلفی نسبت به وی مطرح شد که این دیدگاهها گاه تا 180 درجه با یکدیگر در تعارض بودند . بر این اساس در مجموع دو دیدگاه خوشبینانه و بدبینانه نسبت به عملکرد مرسی در جریان تحولات مصر وجود دارد:

1 – دیدگاه بدبینانه : بر اساس این دیدگاه ، مرسی رئیس جمهور منتخب مصر اگر چه کاندیدای اخوان المسلمین یعنی اصلی ترین جریان مخالف دولت مبارک بود اما به نظر می رسد که وی همان نقشی را که اردوغان در تحولات ترکیه بازی کرد را ایفا می کند . یعنی همانگونه که اردوغان با شعارهای اسلام گرایانه توانست رای اکثریت مردم ترکیه را به دست آورد و حتی برخی برنامه های ظاهرسازانه در مخالفت با غرب و رژیم صهیونیستی نیز اجرا کرد اما نهایتا نیات شوم خود را آشکار کرد و در جریان تقابل با جریان مقاومت که سوریه یکی از ارکان آن را تشکیل می دهد تعهد خود را به غرب آشکار کرد ، مرسی نیز در ظاهر جزء جریان اسلام گرای اخوان می باشد اما عملا دل در گرو اهداف و سیاست های غرب داشته و حافظ منافع این کشور به شمار می آید . به عبارتی با توجه به اینکه با شعله ور شدن آتش قیام بر علیه رژیم مبارک و وابستگان به آن امکان هر گونه استفاده از مهره های وابسته به این رژیم مانع از فروکش کردن آتش قیام مردم می شد ، غربی ها با طراحی هوشمندانه ، فردی را که ظاهرا وابسته به جریان مخالف رژیم بوده و در این راه حتی متحمل زندان نیز شده است ولی در عین حال باطن وی بر خلاف ظاهرش می باشد را انتخاب کردند تا به این ترتیب هم آتش قیام را خاموش نموده و این تصور را به مردم القاء نمایند که خواستشان به کرسی نشسته و کاندید دلخواهشان انتخاب شده است و به این ترتیب انقلابشان به پیروزی رسیده است و در نتیجه از آتش التهابات بکاهند و هم اینکه توسط فردی به ظاهر انقلابی ، یا منافع خود را تامین کنند و یا اینکه از آسیب های خطرناک انقلاب برای خود بکاهند . این تحلیل البته شواهدی نیز دارد که از جمله آنها می توان به برخی برنامه های مرسی اشاره کرد از قبیل عقب نشینی در قضیه انحلال پارلمان ، اهمال در لغو قرار دادگازی با رژیم صهیونیستی که یکی از خواست های انقلابیون بود و حتی ارسال سفیر به این کشور که به معنای عزم دولت مصر برای تداوم روابط با این کشور می باشد ، ورود در قضیه سوریه بر علیه دولت حامی مقاومت این کشور که دقیقا در راستای اهداف و سیاست های غرب می باشد ، اهمال در قضیه محاکمه رژیم مبارک و وابستگان به وی و نیز عاملان کشتار مردم در جریان انقلاب این کشور ، اتخاذ مواضع نه چندان قاطعانه در قضیه جنگ هشت روزه اخیر از سوی مرسی و بسنده کردن به محکومیت این تجاوزات به سبک سایر دولت های عربی و ... .

2 – دیدگاه خوش بینانه : بر اساس این دیدگاه ، محمد مرسی را نباید عامل غرب دانست . بلکه وی اسلام گرایی معتقد است که خواستار ریشه کنی آثار رژیم سابق و برقراری حکومتی مبتنی برخواست مردم و بر اساس شریعت در این کشور می باشد . اما مساله این جاست که در تحلیل رفتارهای این کشور باید با واقع بینی بیشتری به تحلیل پرداخت . توضیح این مطلب اینکه شرایط کشور مصر به گونه ای است که مرسی از جانب چندین گروه تحت فشار قرار دارد :
الف - سلفی هایی که خواستار ایجاد حکومتی شبیه به حکومت طالبان افغانستان و وهابیت عربستان بوده و مرسی را تحت فشار قرار می دهند تا با جمهوری اسلامی ایران که بازیگر مهم جریان بیداری اسلامی بوده و در خط دهی به انقلاب مردم مصر نقش مهمی دارد ، ارتباطاتش را قطع نماید و در عین حال شیعیان این کشور را تحت فشار قرار دهد و در تحولات سوریه نیز به دلیل درگیر بودن جریانات سلفی با دولت این کشور ، از جریان مخالفان دولت سوریه حمایت کند و لو اینکه این حمایت به ضرر جریان مقاومت تمام شود .
ب – جریانات وابسته به رژیم مبارک که در اکثر نهادهای دولتی این کشور و به ویژه ارتش و دستگاه قضایی حضور پر رنگی دارند و حذف آنها نیز به سادگی امکان پذیر نمی باشد . با این حال این جریانات علیرغم وابسته بودن به رژیم سابق ، به خاطر ضربه ای که از انقلاب خورده اند از هر حرکتی که در نهایت به ضرر انقلاب تمام شود و مردم را به مایوس کردن از انقلاب سوق دهد حمایت می کنند و در راه تحقق اهداف انقلاب نیز به هر نحو ممکن به سنگ اندازی می پردازند .
ج – جریانات ملی گرا و غرب گرا که اصلی ترین حافظان منافع غرب بوده و بهترین آلترناتیو رژیم مبارک برای غرب به شمار می آیند . اما به دلیل عدم اقبال اکثریت مردم به آنان در فرایند انتخابات ، تمام تلاش خود را برای مشوه نشان دادن چهره رقیب به کار می گیرند و در این راه حتی از ائتلاف با وابستگان به رژیم سابق نیز ابایی ندارند . در واقع حاکمیت اسلام که بزرگترین خطر برای غرب می باشد مهمترین نقطه تقابل میان گروههای ملی گرا و غرب گرا با دولت کنونی مصر می باشد و به همین دلیل در مقطع حساس کنونی که کار تدوین قانون اساسی این کشور در جریان است بیشترین فشارها از ناحیه این گروه ها می باشد .
د – غرب به رهبری آمریکا ، به ویژه اینکه به دلیل ساختار رژیم مبارک ، کشور مصر به اندازه ای دچار وابستگی شده بود که آمریکا از کمک های مالی که به این کشور می کرد به عنوان اهرم فشار بر علیه این کشور استفاده می کرد و به همین دلیل پس از پیروزی انقلاب مردم مصر و زمزمه های قطع روابط با مصر ، آمریکا اعلام کرد که کمک های خود را به این کشور قطع خواهد کرد . در حال حاضر نیز هر از چند گاه که دولت مصر قصد اتخاذ تصمیمات جدی که مغایر با منافع غرب و یا رژیم صهیونیستی می باشد و یا تحولاتی در این کشور بر علیه منافع این قدرتها رخ می دهد همچون حمله به سفارتخانه رژیم صهیونیستی و آمریکا در قاهره ، آمریکا کمک های خود را به حالت تعلیق در می آورد که با توجه به وابسته بودن دولت این کشور به این کمک ها و اخلال در صورت قطع آنها (حداقل بر اساس تحلیل خود مصری ها) ، دولت مصر عملا تحت فشار قرار داشته و امکان تصمیم گیری مستقل ندارد.
تحلیلگران خوش بین ، معتقدند ، با توجه به واقعیات موجود و سطح فشارهای مختلفی که به این دولت وارد می شود و انتظارات متعارضی که از سوی گروههای مختلف از دولت مرسی وجود دارد و لزوم توجه به برخی از انتظارات به خاطر مصالح مردم مصر و انقلاب و نیز لزوم اصلاحات تدریجی به منظور حذف آثار رژیم مبارک و نه برخورد چکشی که ممکن است به اصل انقلاب آسیب برساند ، دولت مرسی چاره ای جز اتخاذ تصمیماتی اینچنین که برخی از آنها ظاهرا با اهداف انقلاب سازگار نیست ندارد . به عنوان مثال اتخاذ مواضع تند بر علیه دولت سوریه تحت فشار سلفی ها که جریان مهمی در این کشور هستند و رابطه نزدیکی هم با جریان اخوان دارند صورت می گیرد و یا اینکه لغو قرار داد گاز با اسرائیل و یا کمپ دیوید به راحتی امکان پذیر نمی باشد و باید به تدریج از ریلی که بیش از سی سال است کشور مصر در آن قرارگرفته است خارج و تغییر خط داده شود .
بر این اساس این دیدگاه معتقد است ، مرسی نه یک خائن ظاهر ساز بلکه یک اسلام گرای واقعی است و باید محدودیتها و محذورات او را نیز در تحلیل رفتارهایش در نظر گرفت . شاهدی هم که بر حقانیت وی وجود دارد این است که وی علیرغم ممامشاتی که با اعمال بقایای رژیم سابق و به ویژه شورای نظامی و نیز دستگاه قضایی مصر داشت پس از مدتی طنطاوی را قاطعانه از سمت ریاست شورای نظامی برکنار کرد و عملا نقش شورای نظامی را در سیاست این کشور محدود کرد ، اخیرا نیز دادستان کل کشور مصر که عالیترین مرجع قضایی این کشور بوده و مسئول اهمال در برخورد با خیانت های مبارک و وابستگان به رژیم وی و نیز عاملان کشتار مردم در جریان انقلاب این کشور بود و صلاحیت رسیدگی به این پرونده ها را نداشت برکنار کرد . همچنین به منظور جلوگیری از دخالت هر نهاد دیگری در فرایند تدوین قانون اساسی این کشور که در حال جریان می باشد و آماده شدن هر چه سریعتر این قانون به منظور اجرا ، اختیارات موقتی را برای خود منظور کرد که این اقدامات زمینه را برای جلوگیری از کارشکنی های مخالفان دولت اسلام گرا در جریان تصویب قانون اساسی مبتنی بر شریعت اسلامی فراهم می کند و به همین دلیل به دنبال این قضایا ، مخالفان این کشور اعم از غربگرایان و ملی گرایان و چپ گرایان ، باهم ائتلاف کردند و بر علیه سیاست های دولت این کشور که روند تحقق اهداف انقلاب از جمله اسلامی شدن نظام سیاسی این کشور را تسهیل می کند دست به تحرکات خشونت باری زده اند .
به هر حال بر اساس تحلیل های ما این دو دیدگاه مثبت و منفی نسبت به تحولات جاری مصر و نیز نقش محمد مرسی رئیس جمهور این کشور وجود دارد و به سادگی نمی توان در مورد حقانیت یکی از دو دیدگاه اظهار نظر کرد . به عبارتی اوضاع مصر و وضعیت مرسی ، در حکم هندوانه در بسته ای است که آینده حقایق درونی آن را برای ما روشن خواهد کرد و بنابر این ما نیز با تحلیل هر دو دیدگاه موجود قضاوت نهایی را به خوانندگان واگذار می کنیم .





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین