چرا با وجود فتوای امام(ره) مبنی بر قطع رابطه با مصر، اکنون در آستانه برقراری رابطه دیپلماتیک با کشور مذکور هستیم؟ پیرامون برقراری رابطه دیپلماتیک با کشور مصر دو رویکرد متفاوت وجود دارد ؛ عده ای با استناد به فرمان حکومتی حضرت امام (ره) به وزیر خارجه دولت موقت مبنی بر قطع رابطه ایران بامصر و باقی بودن دلایل این اقدام ، با برقراری رابطه شدیداً مخالفت می ورزند ؛ اما در مقابل طیف وسیعی از بخشهای مختلف نظام و کارشناسان از دستگاه اجرایی دولت گرفته تا ریاست محترم مجلس و ...، با اعتقاد به تغییر شرایط ، نیازهای جدید و مصلحت جهان اسلام و با توجه به ساختار جمعیتی ، جایگاه ژئوپلتیکی و قدرت تاثیرگذاری دو کشور در حوادث منطقه ای و بین المللی و نقش فزاینده هر یک از این کشورها در جنبش عدم تعهد و سازمان کنفرانس اسلامی بر این باورند که قطع روابط ایران و مصر نمی تواند به سود جهان اسلام و به ویژه ملت فلسطین و عراق باشد بلکه تقویت روابط مصر و ایران و همکاری دو طرف به عنوان دو قطب جهان اسلام، می تواند باعث تقویت صلح در منطقه ، جهان اسلام و جهان شود. از این منظر شرایط خاص دوره اول انقلاب و مقتضیات منحصر بفرد آن دوره، فعلا وجود ندارد. اگر چه سیاست اصلی نظام در بعد خارجی آن عدم شناسائی رژیم اشغالگر اسرائیل است و این یک اصل تغییر ناپذیر (سیاست خارجی) ایران است اما قطع رابطه با دولت های اسلامی که با این رژیم روابط رسمی، سیاسی دارند ضروری نیست و نه مطابق مصالح جهان اسلام، زیرا تمام کشورهای اسلامی که با اسرائیل رابطه سیاسی دارد بر اثر فشار پنهان و پیدای آمریکا بوده است؛ قطع رابطه با آنها بر نفوذ بیشتر آمریکا می انجامد. لذا لازم است. که بر اساس اصل عزت و مصلحت ضمن تقویت جبهه ضد اسرائیلی، اثرگذاری آمریکا را به حداقل ممکن کاهش داد و این امر با حضور و جدیت دیپلماسی و تعامل پویا میسر خواهد بود. اسرائیل اگر چه از طریق فشار آمریکا به کشورهای اسلامی روابط سیاسی خود را در برخی از کشورهای اسلامی تحمیل کرده است. اما هرگز موفق نشده است که رابطه خود را پایدار و سودمند بسازد، امروز در میان کشورهای اسلامی اختلاف عمیق وجود ندارد بلکه در یک روند آرام جبهه جدید شکل می گیرد که از این جبهه نه تنها اسرائیل بلکه آمریکا هم می ترسد و آن همگرایی دنیای اسلام است. ایران باید در روند همگرایی اسلامی نقش محوری را بازی کند تا از این طریق بتواند انزوای سیاسی آمریکا و بالتبع اسرائیل را در جهان اسلام به تحقق برساند.(ر.ک: تکیه ای، مهدی، کتاب مصر، ناشر وزارت خارجه، چاپ دوم، 1384) اگر بخواهیم از منظر مبانی نظری سیاست خارجی نظام اسلامی به بررسی این موضوع بپردازیم : الف . دولت اسلامی در صورت تغییر شرایط و اقتضای مصالح کشور و جهان اسلام، لازم است بر اساس شرایط جدید به تبیین سیاست خارجی خویش بپردازد تا بتواند بر اساس اصول عزت ، حکمت و مصلحت ، از انعطاف پذیری لازم در جهت پاسخ گویی به نیازها و مسئولیت های مختلف جامعه اسلامی در بعد سیاست داخلی و خارجی، برخوردار باشد، البته این انعطاف پذیری مطلق و بدون مبنا و قاعده نیست بلکه در چارچوب شرایط و قواعد خاص است چنانکه از دیدگاه حضرت امام(ره) نیز در دگرگونی های اجتماعی، لازم است نظام اسلامی به شرایط خاص زمان و مکان توجه نماید : (مسئله ای که در قدیم دارای حکمی بوده است، به ظاهر، همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند؛ بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است، واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی می طلبد.)(صحیفه نور، امام خمینی(ره)، ج 21، ص 98) ب. مبانی سیاست خارجی اسلام، که به عنوان یکی از مهمترین ارکان تعیین خط و مشی های سیاست خارجی نظام اسلامی در تعامل با سایر دولتهاست، از یکسری اصول مهم و اساسی تشکیل یافته است که می تواند بر اساس عوامل سه گانه (عقل، مقتضیات زمان و مکان، اجتهاد) انعطاف پذیری روابط نظام اسلامی را با سایر واحدهای بین المللی تبیین نماید. وجود اصولی از قبیل اصالت صلح، اصل تفاهم، اصل حکمیت، واصل مصلحت، در مبانی سیاست خارجی دولت اسلامی، موجب می شود تا سیاست خارجی نظام اسلامی در تعامل با سایر دولتها از انعطاف پذیری لازم برخوردار باشد. هرچند این انعطاف پذیری در ایدئولوژی نظام اسلامی به هیچ وجه به معنای کوتاه آمدن از اصول و مبانی اصیل اسلامی نیست و اگر در مسأله ای چنین موضوعی برداشت شود؛ در واقع به هدف حفظ اساس اسلام و نظام اسلامی و از باب قاعده تقدم اهم بر مهم است. زیرا در برخی شرایط ممکن است وضع به گونه ای پیش آید که لازمه حفظ ارزشهای اصیل اسلامی بالاخص در دراز مدت، حفظ نظام اسلامی و صرف نظر کردن از ارزشهایی با اهمیت کمتر، یا در کوتاه مدت باشد. و یا حفظ اساس اسلام و نظام اسلامی بتوان ارزشها و اهداف ایدئولوژیک اهم را در دراز مدت تأمین نمود. در چنین حالتی عقل طبق قاعده تقدم اهم بر مهم، به حفظ نظام و تعطیل شدن موقت ارزشها رأی می دهد. ج. نگاهی به سیره پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) و حتی اقدامات مهم نظام جمهوری اسلامی ایران، مؤید انعطاف پذیری ایدئولوژی نظام اسلامی است؛ صلح حدیبیه پیامبر اکرم(ص) قبول حکمیت امام علی(ع)، صلح امام حسن(ع) با معاویه، قبول آتش بس در جنگ تحمیلی با عراق، برقراری روابط با عربستان و ...، همگی حاکی از این موضوع است. رابطه با مصر نیز در چارچوب قواعد فوق قابل ارزیابی و تحلیل است؛ اگر در شرایطی موانع برقراری روابط برداشته شود یا برخی اولویت ها و مصالح در راستای حفظ یا اجرای هرچه بهتر مسئولیت های نظام اسلامی در سطح جهانی ، چنین ضرورتی را اقتضا نماید، این امر لازم می باشد. البته تشخیص دقیق این موضوع از مسائل کارشناختی است که توجه دقیق به آن در سیاست خارجی نظام اسلامی بسیار حائز اهمیت است. و نکته دیگر اینکه فرمان حضرت امام (ره)مبنی بر بر قطع رابطه با مصر نیز در آن شرایط یک موضوع حکومتی بود که با تغییر شرایط ،تابع مصالح جدیدمی باشد نه یک فتوای فقهی . در ادامه جهت تبیین دلایل مدافعان برقراری رابطه در شرایط موجود مقاله ای ارائه می گردد : دلایل مدافعان رابطه جغرافیای جهان اسلام از شمال آفریقا گرفته تا جنوب شرقی آسیا، دو بازیگر عمده و تأثیرگذار را در گستره درونتمدنی و برونتمدنی خود پیش رو دارد. جمهوری اسلامی ایران با فاکتورهای متفاوتی از قدرت که حوزه سختافزاری و نرمافزاری را نیز پوشش میدهد و جمهوری عربی مصر با تاریخی غنی و نقشی عمده در جریانهای گوناگون منطقهای به خصوص جریانهای سیاسی، فرهنگی عرب که نفوذ منحصر به فرد خود را در منطقه خاورمیانه ایفا میکند. این دو کشور به مثابه دو قطبی هستند که محدوده جذب و دفع آنها بسیار گسترده است و میتوانند از این توان و ظرفیتها به سود ملت خود و امت اسلامی استفاده کنند، اما مایه تأسف است که این ظرفیتها تاکنون به شکل بالفعل درنیامده است. رابطه سیاسی ایران و مصر در اوایل انقلاب، پیامد حضور مصر در صلح کمپدیوید قطع شد و تا دوره کنونی نیز ادامه یافته است، اما خبرهایی که این هفته در سایتها و خبرگزاریها منتشر میشود، از جمله خبر روزنامه (الریاض) مبنی بر ازسرگیری روابط کامل دیپلماتیک بین ایران و مصر در چند هفته آینده و گفتوگوی تلفنی احمدینژاد و رئیسجمهور مصر درباره تحولات غزه و فلسطین که نشان از پیدایش زمینههای برقراری رابطه است، بهانهای شد تا علل و موانع برقراری رابطه ایران و مصر در گذشته و زمینههای ازسرگیری آن در این نوشتار، مورد کنکاش قرار گیرد. صلح کمپدیوید: نقطه جدایی در آوریل سال 1979 به ابتکار (جیمی کارتر)، رئیسجمهور وقت ایالات متحده، قرارداد صلحی بین اسرائیل و مصر امضا و باعث انزوای مصر از جهان اسلام و عرب شد. (انور سادات) در ورای این صلح به دنبال منافع اقتصادی ناشی از آن بود و این امر را تنها راه رشد اقتصادی کشور مصر که در آن زمان در وضعیت بدی قرار داشت، میدانست. دلسردی او از کشورهای منطقه و عدم حمایت مالی و عملی این کشورها از مصر که نگران از دست دادن اراضی بیشتر بودند، هرچه بیشتر (انور سادات) را به امضای این صلح کشاند و آن را تنها راه چاره دانست. امام خمینی نیز در بیانیه شدیدی نسبت به این صلح حمله کردند و آن را طرح استعماری دولتهای غرب خواندند. عدم درک درست دولتمردان وقت (دولت موقت) از این بیانیه، باعث شد تا امام شخصا در تاریخ 1385/2/11 دستور قطع رابطه دیپلماتیک با مصر را به وزیر امور خارجه دولت موقت صادر کنند. موانع برقراری رابطه از موانعی که در این سه دهه به عنوان عامل اختلاف در راستای ازسرگیری رابطه بوده است، ادعای مصر مبنی بر رشد جنبش اسلامخواهی یا به گفته آنها بنیادگرایی در مصر به دلیل حمایت ایران از این گروههاست. این مسئله به ویژه در اوایل انقلاب و بحث صدور انقلاب، نگرانیهای دولتمردان مصری را دامن زده بود. ظهور انقلاب اسلامی، درواقع موتور محرکه بیشتر جنبشهای اسلامی جهان شد و از کنار این پدیده نمیتوان به راحتی گذشت. اما در حال حاضر، آنچه جنبشهای اسلامگرا را تشویق میکند نه ایران، بلکه بحث هویتیابی و خاصگرایی مبتنی بر اعاده شعایر اسلامی در همه شئون جوامع اسلامی است؛ این مسئلهای است که پیکان اتهام را پس از سی سال به سوی ایالات متحده به عنوان قدرتی که در راستای تخریب این هویت اسلامی از چهره جوامع اسلامی تلاش میکند، نشانه رفته است. به نظر نمیرسد جمهوری اسلامی و مصر به خاطر این موضوع نقطه افتراقی با هم داشته باشند و یا کسی از دولتمردان مصری این ادعای کهنه را در مورد ایران داشته باشد، چراکه معلولی به نام جنبش اسلامخواهی، علتی فراتر از تحریکات یک کشور دارد و سادهنگری خواهد بود اگر دایره تحلیل، در حد یک ادعا بدون اثبات و ادراک واقعیتها باقی بماند. همچنین مسئله جزایر سهگانه نیز از جمله مسائل اختلافزا بوده و هست که شوق ازسرگیری روابط سیاسی و دیپلماتیک بین دو کشور را که بعضا ایجاد میشد، به نومیدی و یأس تبدیل میکرد؛ به ویژه در سال 1375 که دکتر ولایتی، وزیر امور خارجه وقت، از مصر دیدن کرد و حسنی مبارک آن را مسئلهای مشکلساز قلمداد کرد. این قضیه کاملا مسئلهای داخلی به شمار میرود و بنا بر قوانین بینالملل، هیچ کشوری حق دخالت در مسائل داخلی کشورهای دیگر را ندارد، ولی با توجه به نقش مثبت مصر در میان کشورهای عربی، این کشور میتواند فعالانه در این زمینه به ایفای نقش به نفع ایران بپردازد. در چند سال اخیر، مصر نیز به خوبی دریافته است که سناریو خندهدار مطرحشده از سوی امارات در مورد جزایر سهگانه که هر از چند گاهی سوژه رسانههای خارجی و داخلی میشود، راه به جایی نخواهد برد. نشانههای بهبودی، موانع خیابانی در پیش گرفتن سیاست تشنجزدایی در روابط با کشورهای منطقه و جهان از سوی خاتمی و ملاک قرار دادن سه مقوله عزت، حکمت و مصلحت در این سیاست، چهره نظام را در سطح جهانی به کلی دگرگون ساخت، به گونهای که این سیاست در سطح منطقه، باعث همسویی و همدلی بیشتر کشورهای منطقه خاورمیانه با آرمانهای انقلاب و خواستههای جهانشمول آن شد. این روش همچنین باعث شد کشوری همچون مصر با وجود اختلافات سطحی، رویکردی متفاوت نسبت به چند سال پیش داشته باشد و راه و روش خود را در برخورد با جمهوری اسلامی تغییر دهد و مایل به گسترش دادن به این روابط باشد. خاتمی در دیدار با (عمرو موسی)، وزیر خارجه وقت مصر در نشست سران سازمان کنفرانس اسلامی در تهران، تمایل ایران را به برقراری دوباره روابط اعلام کرد. البته این روابط در سطح کاردار برقرار شد، اما برای گسترش آن در حد سفیر، یک موضوع ساده اما حلناشدنی پیش رو بود که البته هماکنون نیز به قوت خود باقی است و آن نام دو خیابان در ایران و مصر بود؛ در تهران خیابانی به نام (خالد اسلامبولی) که انور سادات به دست وی به قتل رسید و در مصر نیز خیابانی به نام محمدرضا پهلوی نامگذاری شده است. جالب است بدانیم این خیابان پیشتر در زمان (جمال عبدالناصر) به (محمد مصدق) نامگذاری شده بود و با تشدید روابط شاه و سادات نام آن عوض شد. به این ترتیب هر گاه که با مقامات دو طرف مصاحبه و گفتوگویی انجام میشد، ازسرگیری رابطه در سطح وسیع را منوط به تغییر نام این دو خیابان میکردند. هرچند ناطق نوری، رئیس وقت مجلس، در مصاحبهای اعلام کرده بود که این مسئله قابل بررسی برای تغییر است، به نظر چنین تصمیماتی نیازمند درک بیشتر سیاستمداران دو کشور بوده و هست. حال این پرسش مطرح است، آیا میتوان منافع امت اسلامی را به خاطر نام دو خیابان و اختلافات مربوط به سه دهه پیش که هماکنون بنا به شرایط و مقتضیات زمانی از حیطه انتفاع خارج شده است، فدا کرد؟ باید توجه داشت که صلح (کمپ دیوید) حاصل تصمیمات زودگذر و آنی نیست، بلکه نتیجه هفتاد سال چالش و درگیری اعراب با اسرائیل و همپیمانان اوست. در حقیقت، اعراب با پذیرش قطعنامه 242 شورای امنیت سازمان ملل متحد، پدیدهای به نام اسرائیل را در منطقه شناسایی کردند و حاضر به همزیستی مسالمتآمیز با این رژیم شدند. زمانی که کشورهای عربی، حمایت خود را از مصر به عنوان طلایهدار جنگ با اسرائیل کمرنگتر کردند و از حمایت مالی و عملی مصر سر باز زدند، سادات در این برهه به صلح روی آورد. هرچند این صلح باعث انزوای مصر از جهان عرب (در مقطعی) شد، ولی با آغاز جنگ ایران و عراق و موضعگیریهای مصر در قبال این جنگ، کشورهای عربی خواستار بازگشت مصر به آغوش جامعه عرب شدند و این امر در سال 1987 محقق شد کشورهای عربی دیگر نیز با گذشت زمان، حاضر به صلح و شناسایی اسرائیل شدند و اتحادیهای از کشورهای عربی (اردن، لبنان، عربستان و مصر) را در سال 1991 تشکیل دادند و خواستار مذاکرات مستقیم با اسرائیل شدند. برای همین در سالهای اخیر صلح کمپدیوید در اذهان حاکمان کشورهای عربی رو به فراموشی رفته و همانند وقایع دیگر به تاریخ پیوسته است. بنابراین جمهوری اسلامی باید واقعبینانه با این مسئله برخورد کند. این کشور با توجه به نفوذ گسترده در میان کشورهای عربی، میتواند زمینههای بیشتری را برای برخورد با تلقی تهدیدزا بودن ایران و اصلاح چهره خاص که اعراب از ایران دارند، فراهم کند. به همین دلیل، نمایندگان پارلمان مصر در جلسهای که از سوی کمیسیون امور عربی برای بررسی آینده روابط مصر و ایران برگزار شد، با انتقاد از سیاستهای آمریکا در راستای دور کردن کشورهای عربی از ایران با واهی دانستن اینکه (ایران خطری بزرگ برای جهان عرب است) خواهان تسریع در ازسرگیری روابط تهران قاهره شدند. با توجه به مسائل سیاسی و بینالمللی که بر ایران و کشورهای عربی اعمال میشود، دو طرف باید با هم سر میز مذاکره بنشینند، چراکه نیاز به همکاری مشترک در کشور در زمینههای گوناگون در برهه کنونی، امری اجتنابناپذیر است که درایت و سرعت عمل بیشتر را میطلبد. مکانیسمها و ملزومات هرچند سرعت عمل مورد نیاز از سوی دو طیف باید به همراه حل و فصل برخی از مشکلات پیش رو و حتی گذشته باشد؛ چنانچه اگر اینطور نبود، سال گذشته دکتر محمود احمدینژاد، رئیسجمهورمحترم ایران، زمانی که اعلام کرد اگر مصر آمادگی داشته باشد، ما تا ظهر سفارت مصر و ایران را دایر خواهیم کرد، چنین اتفاقی نیفتاد. این امر، برگرفته از ذهنیات منفی است که بین دو کشور وجود دارد، به ویژه از سوی ایران نسبت به مصر درباره مسأله فلسطین و موضعگیریهای آن کشور و همراهی با عراق در جنگ تحمیلی و یا همراهی با اسرائیل و ایالات متحده که اذهان دولتمرادان ایران را در مقاطع بسیاری رنجانده و افکار عمومی ایرانیان و اعراب را علیه خود بسیج کرده است، اما باید توجه داشت که دوری روز به روز از مصر این کشور را به این سمت نخواهد کشاند که با خواستها و منافع ما قدم بردارد، بلکه ایجاد ارتباط از طریق اقناع و ترغیب، میتواند عملکرد مصر را با اهداف و آرمانهای جمهوری اسلامی مطابق سازد. آنچه در دوره دوم هجوم مردم غزه به سوی گذرگاه رفح و انفجار دیوار بتونی و دروازه مرزی بین غزه و مصر اتفاق افتاد، نشانههایی از این نیز میتواند باشد. دولت مصر در پاسخ به این اقدام مردم بحرانزده غزه در یک مقاومت نمایشی، اجازه ورود آنان را برای تأمین نیازمندیهای خود صادر کرد. تداوم برخورد یادشده از سوی مصر، میتواند به وسیله ترغیب دولتمردان کشور ما برای ایجاد صدای واحد در برابر اسرائیل صورت گیرد. این رخداد خوشیمن در طول و عرض تاریخ پرتلاطم و پرچالش ایران و مصر (از سفر شاه پس از فرار از ایران به مصر گرفته تا صلح کمپدیوید و موضعگیریهای این کشور در برابر مسئله جزایر سهگانه و مسئله فلسطین) کاری سخت و چالشبرانگیز است اما میتواند با چشمپوشی و گذشت به ویژه طرف ایرانی برای تأمین منافع بلندمدت دو کشور سازگاری داشته باشد. (منبع : ایران و مصر، سرانجام رابطه؟ ، فرزین قاسمی ، پایگاه تابناک ، 8 بهمن 1386) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 2/100103547)
چرا با وجود فتوای امام(ره) مبنی بر قطع رابطه با مصر، اکنون در آستانه برقراری رابطه دیپلماتیک با کشور مذکور هستیم؟
چرا با وجود فتوای امام(ره) مبنی بر قطع رابطه با مصر، اکنون در آستانه برقراری رابطه دیپلماتیک با کشور مذکور هستیم؟
پیرامون برقراری رابطه دیپلماتیک با کشور مصر دو رویکرد متفاوت وجود دارد ؛ عده ای با استناد به فرمان حکومتی حضرت امام (ره) به وزیر خارجه دولت موقت مبنی بر قطع رابطه ایران بامصر و باقی بودن دلایل این اقدام ، با برقراری رابطه شدیداً مخالفت می ورزند ؛ اما در مقابل طیف وسیعی از بخشهای مختلف نظام و کارشناسان از دستگاه اجرایی دولت گرفته تا ریاست محترم مجلس و ...، با اعتقاد به تغییر شرایط ، نیازهای جدید و مصلحت جهان اسلام و با توجه به ساختار جمعیتی ، جایگاه ژئوپلتیکی و قدرت تاثیرگذاری دو کشور در حوادث منطقه ای و بین المللی و نقش فزاینده هر یک از این کشورها در جنبش عدم تعهد و سازمان کنفرانس اسلامی بر این باورند که قطع روابط ایران و مصر نمی تواند به سود جهان اسلام و به ویژه ملت فلسطین و عراق باشد بلکه تقویت روابط مصر و ایران و همکاری دو طرف به عنوان دو قطب جهان اسلام، می تواند باعث تقویت صلح در منطقه ، جهان اسلام و جهان شود.
از این منظر شرایط خاص دوره اول انقلاب و مقتضیات منحصر بفرد آن دوره، فعلا وجود ندارد. اگر چه سیاست اصلی نظام در بعد خارجی آن عدم شناسائی رژیم اشغالگر اسرائیل است و این یک اصل تغییر ناپذیر (سیاست خارجی) ایران است اما قطع رابطه با دولت های اسلامی که با این رژیم روابط رسمی، سیاسی دارند ضروری نیست و نه مطابق مصالح جهان اسلام، زیرا تمام کشورهای اسلامی که با اسرائیل رابطه سیاسی دارد بر اثر فشار پنهان و پیدای آمریکا بوده است؛ قطع رابطه با آنها بر نفوذ بیشتر آمریکا می انجامد. لذا لازم است. که بر اساس اصل عزت و مصلحت ضمن تقویت جبهه ضد اسرائیلی، اثرگذاری آمریکا را به حداقل ممکن کاهش داد و این امر با حضور و جدیت دیپلماسی و تعامل پویا میسر خواهد بود.
اسرائیل اگر چه از طریق فشار آمریکا به کشورهای اسلامی روابط سیاسی خود را در برخی از کشورهای اسلامی تحمیل کرده است. اما هرگز موفق نشده است که رابطه خود را پایدار و سودمند بسازد، امروز در میان کشورهای اسلامی اختلاف عمیق وجود ندارد بلکه در یک روند آرام جبهه جدید شکل می گیرد که از این جبهه نه تنها اسرائیل بلکه آمریکا هم می ترسد و آن همگرایی دنیای اسلام است. ایران باید در روند همگرایی اسلامی نقش محوری را بازی کند تا از این طریق بتواند انزوای سیاسی آمریکا و بالتبع اسرائیل را در جهان اسلام به تحقق برساند.(ر.ک: تکیه ای، مهدی، کتاب مصر، ناشر وزارت خارجه، چاپ دوم، 1384)
اگر بخواهیم از منظر مبانی نظری سیاست خارجی نظام اسلامی به بررسی این موضوع بپردازیم :
الف . دولت اسلامی در صورت تغییر شرایط و اقتضای مصالح کشور و جهان اسلام، لازم است بر اساس شرایط جدید به تبیین سیاست خارجی خویش بپردازد تا بتواند بر اساس اصول عزت ، حکمت و مصلحت ، از انعطاف پذیری لازم در جهت پاسخ گویی به نیازها و مسئولیت های مختلف جامعه اسلامی در بعد سیاست داخلی و خارجی، برخوردار باشد، البته این انعطاف پذیری مطلق و بدون مبنا و قاعده نیست بلکه در چارچوب شرایط و قواعد خاص است چنانکه از دیدگاه حضرت امام(ره) نیز در دگرگونی های اجتماعی، لازم است نظام اسلامی به شرایط خاص زمان و مکان توجه نماید : (مسئله ای که در قدیم دارای حکمی بوده است، به ظاهر، همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند؛ بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است، واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی می طلبد.)(صحیفه نور، امام خمینی(ره)، ج 21، ص 98)
ب. مبانی سیاست خارجی اسلام، که به عنوان یکی از مهمترین ارکان تعیین خط و مشی های سیاست خارجی نظام اسلامی در تعامل با سایر دولتهاست، از یکسری اصول مهم و اساسی تشکیل یافته است که می تواند بر اساس عوامل سه گانه (عقل، مقتضیات زمان و مکان، اجتهاد) انعطاف پذیری روابط نظام اسلامی را با سایر واحدهای بین المللی تبیین نماید. وجود اصولی از قبیل اصالت صلح، اصل تفاهم، اصل حکمیت، واصل مصلحت، در مبانی سیاست خارجی دولت اسلامی، موجب می شود تا سیاست خارجی نظام اسلامی در تعامل با سایر دولتها از انعطاف پذیری لازم برخوردار باشد. هرچند این انعطاف پذیری در ایدئولوژی نظام اسلامی به هیچ وجه به معنای کوتاه آمدن از اصول و مبانی اصیل اسلامی نیست و اگر در مسأله ای چنین موضوعی برداشت شود؛ در واقع به هدف حفظ اساس اسلام و نظام اسلامی و از باب قاعده تقدم اهم بر مهم است. زیرا در برخی شرایط ممکن است وضع به گونه ای پیش آید که لازمه حفظ ارزشهای اصیل اسلامی بالاخص در دراز مدت، حفظ نظام اسلامی و صرف نظر کردن از ارزشهایی با اهمیت کمتر، یا در کوتاه مدت باشد. و یا حفظ اساس اسلام و نظام اسلامی بتوان ارزشها و اهداف ایدئولوژیک اهم را در دراز مدت تأمین نمود. در چنین حالتی عقل طبق قاعده تقدم اهم بر مهم، به حفظ نظام و تعطیل شدن موقت ارزشها رأی می دهد.
ج. نگاهی به سیره پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) و حتی اقدامات مهم نظام جمهوری اسلامی ایران، مؤید انعطاف پذیری ایدئولوژی نظام اسلامی است؛ صلح حدیبیه پیامبر اکرم(ص) قبول حکمیت امام علی(ع)، صلح امام حسن(ع) با معاویه، قبول آتش بس در جنگ تحمیلی با عراق، برقراری روابط با عربستان و ...، همگی حاکی از این موضوع است.
رابطه با مصر نیز در چارچوب قواعد فوق قابل ارزیابی و تحلیل است؛ اگر در شرایطی موانع برقراری روابط برداشته شود یا برخی اولویت ها و مصالح در راستای حفظ یا اجرای هرچه بهتر مسئولیت های نظام اسلامی در سطح جهانی ، چنین ضرورتی را اقتضا نماید، این امر لازم می باشد. البته تشخیص دقیق این موضوع از مسائل کارشناختی است که توجه دقیق به آن در سیاست خارجی نظام اسلامی بسیار حائز اهمیت است. و نکته دیگر اینکه فرمان حضرت امام (ره)مبنی بر بر قطع رابطه با مصر نیز در آن شرایط یک موضوع حکومتی بود که با تغییر شرایط ،تابع مصالح جدیدمی باشد نه یک فتوای فقهی .
در ادامه جهت تبیین دلایل مدافعان برقراری رابطه در شرایط موجود مقاله ای ارائه می گردد :
دلایل مدافعان رابطه
جغرافیای جهان اسلام از شمال آفریقا گرفته تا جنوب شرقی آسیا، دو بازیگر عمده و تأثیرگذار را در گستره درونتمدنی و برونتمدنی خود پیش رو دارد. جمهوری اسلامی ایران با فاکتورهای متفاوتی از قدرت که حوزه سختافزاری و نرمافزاری را نیز پوشش میدهد و جمهوری عربی مصر با تاریخی غنی و نقشی عمده در جریانهای گوناگون منطقهای به خصوص جریانهای سیاسی، فرهنگی عرب که نفوذ منحصر به فرد خود را در منطقه خاورمیانه ایفا میکند. این دو کشور به مثابه دو قطبی هستند که محدوده جذب و دفع آنها بسیار گسترده است و میتوانند از این توان و ظرفیتها به سود ملت خود و امت اسلامی استفاده کنند، اما مایه تأسف است که این ظرفیتها تاکنون به شکل بالفعل درنیامده است.
رابطه سیاسی ایران و مصر در اوایل انقلاب، پیامد حضور مصر در صلح کمپدیوید قطع شد و تا دوره کنونی نیز ادامه یافته است، اما خبرهایی که این هفته در سایتها و خبرگزاریها منتشر میشود، از جمله خبر روزنامه (الریاض) مبنی بر ازسرگیری روابط کامل دیپلماتیک بین ایران و مصر در چند هفته آینده و گفتوگوی تلفنی احمدینژاد و رئیسجمهور مصر درباره تحولات غزه و فلسطین که نشان از پیدایش زمینههای برقراری رابطه است، بهانهای شد تا علل و موانع برقراری رابطه ایران و مصر در گذشته و زمینههای ازسرگیری آن در این نوشتار، مورد کنکاش قرار گیرد.
صلح کمپدیوید: نقطه جدایی
در آوریل سال 1979 به ابتکار (جیمی کارتر)، رئیسجمهور وقت ایالات متحده، قرارداد صلحی بین اسرائیل و مصر امضا و باعث انزوای مصر از جهان اسلام و عرب شد. (انور سادات) در ورای این صلح به دنبال منافع اقتصادی ناشی از آن بود و این امر را تنها راه رشد اقتصادی کشور مصر که در آن زمان در وضعیت بدی قرار داشت، میدانست. دلسردی او از کشورهای منطقه و عدم حمایت مالی و عملی این کشورها از مصر که نگران از دست دادن اراضی بیشتر بودند، هرچه بیشتر (انور سادات) را به امضای این صلح کشاند و آن را تنها راه چاره دانست. امام خمینی نیز در بیانیه شدیدی نسبت به این صلح حمله کردند و آن را طرح استعماری دولتهای غرب خواندند. عدم درک درست دولتمردان وقت (دولت موقت) از این بیانیه، باعث شد تا امام شخصا در تاریخ 1385/2/11 دستور قطع رابطه دیپلماتیک با مصر را به وزیر امور خارجه دولت موقت صادر کنند.
موانع برقراری رابطه
از موانعی که در این سه دهه به عنوان عامل اختلاف در راستای ازسرگیری رابطه بوده است، ادعای مصر مبنی بر رشد جنبش اسلامخواهی یا به گفته آنها بنیادگرایی در مصر به دلیل حمایت ایران از این گروههاست. این مسئله به ویژه در اوایل انقلاب و بحث صدور انقلاب، نگرانیهای دولتمردان مصری را دامن زده بود. ظهور انقلاب اسلامی، درواقع موتور محرکه بیشتر جنبشهای اسلامی جهان شد و از کنار این پدیده نمیتوان به راحتی گذشت. اما در حال حاضر، آنچه جنبشهای اسلامگرا را تشویق میکند نه ایران، بلکه بحث هویتیابی و خاصگرایی مبتنی بر اعاده شعایر اسلامی در همه شئون جوامع اسلامی است؛ این مسئلهای است که پیکان اتهام را پس از سی سال به سوی ایالات متحده به عنوان قدرتی که در راستای تخریب این هویت اسلامی از چهره جوامع اسلامی تلاش میکند، نشانه رفته است. به نظر نمیرسد جمهوری اسلامی و مصر به خاطر این موضوع نقطه افتراقی با هم داشته باشند و یا کسی از دولتمردان مصری این ادعای کهنه را در مورد ایران داشته باشد، چراکه معلولی به نام جنبش اسلامخواهی، علتی فراتر از تحریکات یک کشور دارد و سادهنگری خواهد بود اگر دایره تحلیل، در حد یک ادعا بدون اثبات و ادراک واقعیتها باقی بماند.
همچنین مسئله جزایر سهگانه نیز از جمله مسائل اختلافزا بوده و هست که شوق ازسرگیری روابط سیاسی و دیپلماتیک بین دو کشور را که بعضا ایجاد میشد، به نومیدی و یأس تبدیل میکرد؛ به ویژه در سال 1375 که دکتر ولایتی، وزیر امور خارجه وقت، از مصر دیدن کرد و حسنی مبارک آن را مسئلهای مشکلساز قلمداد کرد. این قضیه کاملا مسئلهای داخلی به شمار میرود و بنا بر قوانین بینالملل، هیچ کشوری حق دخالت در مسائل داخلی کشورهای دیگر را ندارد، ولی با توجه به نقش مثبت مصر در میان کشورهای عربی، این کشور میتواند فعالانه در این زمینه به ایفای نقش به نفع ایران بپردازد. در چند سال اخیر، مصر نیز به خوبی دریافته است که سناریو خندهدار مطرحشده از سوی امارات در مورد جزایر سهگانه که هر از چند گاهی سوژه رسانههای خارجی و داخلی میشود، راه به جایی نخواهد برد.
نشانههای بهبودی، موانع خیابانی
در پیش گرفتن سیاست تشنجزدایی در روابط با کشورهای منطقه و جهان از سوی خاتمی و ملاک قرار دادن سه مقوله عزت، حکمت و مصلحت در این سیاست، چهره نظام را در سطح جهانی به کلی دگرگون ساخت، به گونهای که این سیاست در سطح منطقه، باعث همسویی و همدلی بیشتر کشورهای منطقه خاورمیانه با آرمانهای انقلاب و خواستههای جهانشمول آن شد. این روش همچنین باعث شد کشوری همچون مصر با وجود اختلافات سطحی، رویکردی متفاوت نسبت به چند سال پیش داشته باشد و راه و روش خود را در برخورد با جمهوری اسلامی تغییر دهد و مایل به گسترش دادن به این روابط باشد.
خاتمی در دیدار با (عمرو موسی)، وزیر خارجه وقت مصر در نشست سران سازمان کنفرانس اسلامی در تهران، تمایل ایران را به برقراری دوباره روابط اعلام کرد. البته این روابط در سطح کاردار برقرار شد، اما برای گسترش آن در حد سفیر، یک موضوع ساده اما حلناشدنی پیش رو بود که البته هماکنون نیز به قوت خود باقی است و آن نام دو خیابان در ایران و مصر بود؛ در تهران خیابانی به نام (خالد اسلامبولی) که انور سادات به دست وی به قتل رسید و در مصر نیز خیابانی به نام محمدرضا پهلوی نامگذاری شده است. جالب است بدانیم این خیابان پیشتر در زمان (جمال عبدالناصر) به (محمد مصدق) نامگذاری شده بود و با تشدید روابط شاه و سادات نام آن عوض شد. به این ترتیب هر گاه که با مقامات دو طرف مصاحبه و گفتوگویی انجام میشد، ازسرگیری رابطه در سطح وسیع را منوط به تغییر نام این دو خیابان میکردند.
هرچند ناطق نوری، رئیس وقت مجلس، در مصاحبهای اعلام کرده بود که این مسئله قابل بررسی برای تغییر است، به نظر چنین تصمیماتی نیازمند درک بیشتر سیاستمداران دو کشور بوده و هست. حال این پرسش مطرح است، آیا میتوان منافع امت اسلامی را به خاطر نام دو خیابان و اختلافات مربوط به سه دهه پیش که هماکنون بنا به شرایط و مقتضیات زمانی از حیطه انتفاع خارج شده است، فدا کرد؟
باید توجه داشت که صلح (کمپ دیوید) حاصل تصمیمات زودگذر و آنی نیست، بلکه نتیجه هفتاد سال چالش و درگیری اعراب با اسرائیل و همپیمانان اوست. در حقیقت، اعراب با پذیرش قطعنامه 242 شورای امنیت سازمان ملل متحد، پدیدهای به نام اسرائیل را در منطقه شناسایی کردند و حاضر به همزیستی مسالمتآمیز با این رژیم شدند. زمانی که کشورهای عربی، حمایت خود را از مصر به عنوان طلایهدار جنگ با اسرائیل کمرنگتر کردند و از حمایت مالی و عملی مصر سر باز زدند، سادات در این برهه به صلح روی آورد. هرچند این صلح باعث انزوای مصر از جهان عرب (در مقطعی) شد، ولی با آغاز جنگ ایران و عراق و موضعگیریهای مصر در قبال این جنگ، کشورهای عربی خواستار بازگشت مصر به آغوش جامعه عرب شدند و این امر در سال 1987 محقق شد کشورهای عربی دیگر نیز با گذشت زمان، حاضر به صلح و شناسایی اسرائیل شدند و اتحادیهای از کشورهای عربی (اردن، لبنان، عربستان و مصر) را در سال 1991 تشکیل دادند و خواستار مذاکرات مستقیم با اسرائیل شدند. برای همین در سالهای اخیر صلح کمپدیوید در اذهان حاکمان کشورهای عربی رو به فراموشی رفته و همانند وقایع دیگر به تاریخ پیوسته است.
بنابراین جمهوری اسلامی باید واقعبینانه با این مسئله برخورد کند. این کشور با توجه به نفوذ گسترده در میان کشورهای عربی، میتواند زمینههای بیشتری را برای برخورد با تلقی تهدیدزا بودن ایران و اصلاح چهره خاص که اعراب از ایران دارند، فراهم کند.
به همین دلیل، نمایندگان پارلمان مصر در جلسهای که از سوی کمیسیون امور عربی برای بررسی آینده روابط مصر و ایران برگزار شد، با انتقاد از سیاستهای آمریکا در راستای دور کردن کشورهای عربی از ایران با واهی دانستن اینکه (ایران خطری بزرگ برای جهان عرب است) خواهان تسریع در ازسرگیری روابط تهران قاهره شدند.
با توجه به مسائل سیاسی و بینالمللی که بر ایران و کشورهای عربی اعمال میشود، دو طرف باید با هم سر میز مذاکره بنشینند، چراکه نیاز به همکاری مشترک در کشور در زمینههای گوناگون در برهه کنونی، امری اجتنابناپذیر است که درایت و سرعت عمل بیشتر را میطلبد.
مکانیسمها و ملزومات
هرچند سرعت عمل مورد نیاز از سوی دو طیف باید به همراه حل و فصل برخی از مشکلات پیش رو و حتی گذشته باشد؛ چنانچه اگر اینطور نبود، سال گذشته دکتر محمود احمدینژاد، رئیسجمهورمحترم ایران، زمانی که اعلام کرد اگر مصر آمادگی داشته باشد، ما تا ظهر سفارت مصر و ایران را دایر خواهیم کرد، چنین اتفاقی نیفتاد. این امر، برگرفته از ذهنیات منفی است که بین دو کشور وجود دارد، به ویژه از سوی ایران نسبت به مصر درباره مسأله فلسطین و موضعگیریهای آن کشور و همراهی با عراق در جنگ تحمیلی و یا همراهی با اسرائیل و ایالات متحده که اذهان دولتمرادان ایران را در مقاطع بسیاری رنجانده و افکار عمومی ایرانیان و اعراب را علیه خود بسیج کرده است، اما باید توجه داشت که دوری روز به روز از مصر این کشور را به این سمت نخواهد کشاند که با خواستها و منافع ما قدم بردارد، بلکه ایجاد ارتباط از طریق اقناع و ترغیب، میتواند عملکرد مصر را با اهداف و آرمانهای جمهوری اسلامی مطابق سازد.
آنچه در دوره دوم هجوم مردم غزه به سوی گذرگاه رفح و انفجار دیوار بتونی و دروازه مرزی بین غزه و مصر اتفاق افتاد، نشانههایی از این نیز میتواند باشد. دولت مصر در پاسخ به این اقدام مردم بحرانزده غزه در یک مقاومت نمایشی، اجازه ورود آنان را برای تأمین نیازمندیهای خود صادر کرد. تداوم برخورد یادشده از سوی مصر، میتواند به وسیله ترغیب دولتمردان کشور ما برای ایجاد صدای واحد در برابر اسرائیل صورت گیرد. این رخداد خوشیمن در طول و عرض تاریخ پرتلاطم و پرچالش ایران و مصر (از سفر شاه پس از فرار از ایران به مصر گرفته تا صلح کمپدیوید و موضعگیریهای این کشور در برابر مسئله جزایر سهگانه و مسئله فلسطین) کاری سخت و چالشبرانگیز است اما میتواند با چشمپوشی و گذشت به ویژه طرف ایرانی برای تأمین منافع بلندمدت دو کشور سازگاری داشته باشد. (منبع : ایران و مصر، سرانجام رابطه؟ ، فرزین قاسمی ، پایگاه تابناک ، 8 بهمن 1386) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 2/100103547)
- [سایر] علت تاءکید مکرر حضرت امام (ره ) بر تحقق اسلام در قوانین کشور و رفتار کارگزاران چیست ؟
- [سایر] از دیدگام امام ره بین سیاست و معنویت چه رابطه ای وجود دارد؟
- [سایر] آیا سبک فعلی ولایت فقیه در کشور برداشتی است که فقط امام خمینی (ره) از متن دین داشت؟ اگر نه پس چرا آیت الله بروجردی در مقابل رضا شاه سکوت کرد و حتی رابطه حسنه هم با او داشت و مانند امام دنبال این سبک از ولایت فقیه نبود؟
- [سایر] مگه سفارت هر کشوری جزء خاک اون کشور محسوب نمی شه؟ پس چرا دانشجوها به سفارت آمریکا حمله کردن؟ نظر امام در این رابطه چی بود؟
- [آیت الله بهجت] شخصی مسجدی را وقف کرده و در وقف نامه قید کرده که امام جماعت مسجد مذکور سیّد باشد. در این صورت امامت غیر سیّد چه حکمی دارد و تکلیف مأمومین در رابطه با او چیست؟
- [سایر] آیا امام قائل به قطع رابطه با آمریکا بود؟ ایشان به مسئلهی رابطهی ایران و آمریکا چگونه مینگریست؟ آیا رابطهی ایران و آمریکا را ممکن میدانست؟ ایشان چه الزاماتی برای وجود این رابطه قائل بود؟ مقالهی حاضر به تحلیل تاریخی دیدگاه امام در رابطه با آمریکا میپردازد.
- [سایر] یکی از اهداف حضرت امام(ره) در نوشتن نامه به گورباچف عملی کردن ولایت در خارج از کشور ما بود. رهبر معظم انقلاب چه مصلحتی می بینند که این کار را انجام نمی دهند؟
- [آیت الله بهجت] از آن جا که ما در کشور پاکستان زندگی می کنیم و در کشور مذکور هیچ نوع تبلیغات اسلامی از طرف کشور صورت نمی گیرد، بالخصوص درباره مکتب اهل بیت علیهم السّلام . چنان چه بعضی از ادارات تعلیم و تربیت اسلامی توسط خود مردم تأسیس شده که این مراکز بودجه مخصوصی ندارند و از نظر مالی در مضیقه اند. آیا اجازه می فرمایید سهم مبارک امام علیه السّلام را به این مراکز تحویل دهیم؟
- [آیت الله خامنه ای] به توفیق حق قصد تشرف به حج به عنوان مبلّغ بعثه مبارک مقام معظم رهبری را دارم. با اجازه آن مقام رفیع به تقلید از امام (ره) باقی هستم. استدعا دارم بفرمایید آیا میتوانم در مسأله شرائط حجةالاسلام از جمله شرط رجوع به کفایت به فتوای حضرت آیةاللَّه خامنهای رجوع کنم. و آیا حضرت ایشان رجوع به کفایت را شرط نمیدانند؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اینجانب روحانی هستم و چون نیاز به شهریه داشتم طبق نظر حضرت امام(قدس سره) مستطیع نبودم و با اینکه چندین بار به حج مشرف شده بودم، حج واجب خود را به جا نیاوردم. بعد از وفات حضرت امام(ره) به یکی از مراجع رجوع کردم و مسأله را پرسیدم، گفتند طبق نظر ایشان مستطیع هستید. لذا حج خود را بجا آوردم و بعد متوجه شدم فتوای این آقا هم مثل مرحوم امام بوده است. حال سؤال این است که آیا راهی برای صحت حج انجام شده من وجود دارد؟