اخیرا جریان های معاند نظام مقدس جمهوری اسلامی و برخی مزدوران و فریب خوردگان داخلی سعی در القای بحث تقلب گسترده در انتخابات دارند.لطفا در مورد این موضوع توضیحاتی ارائه دهید . هر چند به صورت منطقی کسانی که مدعی تقلب بودند , می بایست در فرصت های قانونی که وجود داشت و حتی تمدید نیز گردید , دلایل و مستندات خویش را مطرح می نمودند , که نه تنها چنین نکردند بلکه با طرح مسائلی غیر مرتبط بر التهاب آفریبنی و سوء استفاده دشمنان افزودند و تا کنون نیز دلیل و مدرکی که ثابت کننده تقلب گسترده باشد ارائه نکرده اند . در ادامه به صورت مختصر برخی از ادعاهای بدون دلیل معترضین بررسی می گردد : در روز 23 خرداد 88 و ساعاتی پس از اعلام اولیه نتایج انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، یکی از نامزدهای معترض با انتشار بیانیهای، به نتایج انتخابات اعتراض کرد و نتایج اعلام شده را ناشی از (شعبدهبازی و صحنهآرایی) نامیده و شب قبل از آن و زمانی که هنوز رایگیری در جریان بود نیز، نامبرده خبرنگاران را به محل ستادش دعوت کرد و خود را پیروز قطعی انتخابات می خواند. طی سه ماه گذشته مراجع مختلف رسمی، حقوقی و رسانهای از ایشان درخواست کردند تا مدارک و مستندات ادعای خود درباره تقلب گسترده در انتخابات را ارایه کنند. اما آنچه ایشان ارایه کردند، تنها شواهدی از تخلف در انتخابات بود که به هیچ وجه تناسبی با تهمت بسیار بزرگ ایشان به حدود 450 هزار مجری و ناظر انتخابات نداشت. خلاصه آنچه وی به عنوان مدرک ادعای بزرگشان (جابجایی 11 میلیون رای و تقلب گسترده و موثر در انتخابات 22 خرداد) ارایه کردند به طور خلاصه چنین بود که اولا آقای احمدینژاد در تبلیغات انتخاباتی دروغ گفت، ثانیا با پرداخت سهام عدالت، رای کم درآمدها را خرید، ثالثا صندوقهای سیار زیاد بود، رابعا به برخی شعبهها تعرفه کم یا دیر رسید و... از این قبیل. درباره این شواهد باید گفت اولا مسوولان اجرایی و نظارتی انتخابات به تفصیل پاسخ تک تک این دلایل را ارایه کردند. ثانیا درباره تهمت دروغگویی به آقای احمدینژاد لازم به یادآوری است که خود کاندیدای مزبور در تبلیغات کتبی و تلویزیونی انتخاباتیشان مرتکب این گناه بزرگ شدند و در موضوع اعلام 300 میلیارد دلاری درآمد نفتی و نیز موضوع برداشتهای دولت نهم از حساب ذخیره ارزی ، علنا و صریحا دروغ گفتند. آنچه نامبرده ادعا کرد، شعبده بازی و تقلب حداقل 11 میلیون رای به نفع رقیباش بود ولی شواهدی که برای ادعای بزرگ خود ارایه کرد، صرفا تخلفاتی را در جریان تبلیغات و فرایند برگزاری انتخابات نشان میداد. نامبرده در روز 23 خرداد 88 ادعا کرد نتیجه انتخابات شعبده بازی و صحنهآرایی بوده است. ایشان برای اثبات این تهمت باید با استفاده از گزارشهای 40 هزار ناظر خود بر سر صندوقهای رای گیری مدارکی ارایه میداد که نشان دهد نتیجه 40 میلیون رایی که روز 22 خرداد در سراسر کشور به صندوقها ریخته شد، با آنچه وزارت کشور اعلام کرد، متفاوت بوده است. لازم به یادآوری است که طبق قانون انتخابات، مسوولان اجرایی و نظارت شعبههای اخذ رای که اغلب معلمان مدارس هستند، موظفند بلافاصله پس از اخذ رای، پلمپ صندوقها را باز کنند، آرا را بشمارند و نتیجه آرا را در فرم مربوطه (فرم 22) نوشته و صورتجلسه را امضا کنند. در انتخابات 22 خرداد، 45713 صندوق وجود داشت و سر هر صندوق به طور متوسط حدود 11 نفر عوامل اجرایی و نظارت حضور داشتهاند و (جمعا حدود 450 هزار نفر که اغلب معلم بودهاند) و صورتجلسه ها (فرمهای 22) را امضا کردند. در انتخابات 22 خرداد 88 برای اولین بار در طول تاریخ انتخابات 30 سال گذشته، وزارت کشور، آمار تک تک صندوقها را اعلام کرد. در واقع آنچه کاندیدای معترض باید ثابت میکرد، این بود که ارقامی که حدود 450 هزار معلم نیمه شب جمعه شب و بامداد شنبه 23 خرداد در 45713 صندوق نوشتند و امضا کردند با آنچه وزارت کشور اعلام کرد، متفاوت بوده است. با وجود 40 هزار ناظر اختصاصی آقای موسوی بر سر صندوقها و حدود 450 هزار معلمی که وزارت کشور برای اجرای انتخابات بکار گرفت، اثبات تقلب در انتخابات- اگر واقعا اتفاق افتاده بود – کار سختی نبود. قابل قبول است که نامبرده در مورد صندوقهایی که ناظر نداشته اند دارای شک و شبهه باشد. این شک کاملا معقول و منطقی است. اما راه حل برطرف شدن آن این است که ایشان خواستار بازشماری تعدادی از این صندوقها بصورت تصادفی شوند و نتایج آنها را با صندوقهایی در همان منطقه و شهر مقایسه کنند که در آنجا ناظر داشته اند و ببینند که آیا چنان تفاوت فاحشی وجود دارد یا خیر. قطعا ایشان می دانند که برای آنکه 10 میلیون رای جابجا شود بطور متوسط 10 هزار صندوق می بایست کاملا دارای آراء واژگون شده باشد. شناسایی و پیدا کردن این 10 هزار صندوق اصلا کار دشواری نیست. معلوم نیست منظور ایشان از (حضور) نیروهای نظامی در انتخابات چیست؟ روشن است که مطلق حضور در انتخابات برای نظامیان در قانون منع نشده است. اگر منظور ایشان حضور در ستادهای انتخاباتی و فعالیت به نفع یک کاندیدا باشد که این قطعا ممنوع است. اما ایشان باید برای این ادعای خود سند و مدرک داشته باشند. ایکاش لااقل به یک مورد از زمانها و یا مکانهایی که چنین نیروهایی در انتخابات مداخله کرده اند اشاره می کردند. اکنون که 3 ماه از آن روزها میگذرد، دیگر بحث تقلب در انتخابات موضوعیت ندارد چرا که معلوم شده ایشان دلیلی برای اثبات آنچه ادعا کرد در اختیار نداشته و ندارد. امروز و سه ماه پس از آن ادعای فاجعه آمیز و تهمت بزرگ به حیثیت ملی و شرافت 450 هزار مجری و ناظر انتخابات و حوادث تلخ و تکان دهندهای که پس از آن به وقوع پیوست، نامبرده باید به وجدانش ، به افکار عمومی و البته به مدعی العموم پاسخ دهد که چرا با آن جدیت و حرارت ، تهمتی را مطرح کرد که دلیلی برای اثبات آن نداشت و چرا با پافشاری بر ادعای توخالی خود، جوانانی پاک و حقیقت طلب را برای اعتراض به تهمتی موهوم، تحریک و تهییج کرد؟ (بخش تحلیلی الف , 22 شهریور 1388 ) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 6/100120448)
اخیرا جریان های معاند نظام مقدس جمهوری اسلامی و برخی مزدوران و فریب خوردگان داخلی سعی در القای بحث تقلب گسترده در انتخابات دارند.لطفا در مورد این موضوع توضیحاتی ارائه دهید .
اخیرا جریان های معاند نظام مقدس جمهوری اسلامی و برخی مزدوران و فریب خوردگان داخلی سعی در القای بحث تقلب گسترده در انتخابات دارند.لطفا در مورد این موضوع توضیحاتی ارائه دهید .
هر چند به صورت منطقی کسانی که مدعی تقلب بودند , می بایست در فرصت های قانونی که وجود داشت و حتی تمدید نیز گردید , دلایل و مستندات خویش را مطرح می نمودند , که نه تنها چنین نکردند بلکه با طرح مسائلی غیر مرتبط بر التهاب آفریبنی و سوء استفاده دشمنان افزودند و تا کنون نیز دلیل و مدرکی که ثابت کننده تقلب گسترده باشد ارائه نکرده اند . در ادامه به صورت مختصر برخی از ادعاهای بدون دلیل معترضین بررسی می گردد :
در روز 23 خرداد 88 و ساعاتی پس از اعلام اولیه نتایج انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، یکی از نامزدهای معترض با انتشار بیانیهای، به نتایج انتخابات اعتراض کرد و نتایج اعلام شده را ناشی از (شعبدهبازی و صحنهآرایی) نامیده و شب قبل از آن و زمانی که هنوز رایگیری در جریان بود نیز، نامبرده خبرنگاران را به محل ستادش دعوت کرد و خود را پیروز قطعی انتخابات می خواند.
طی سه ماه گذشته مراجع مختلف رسمی، حقوقی و رسانهای از ایشان درخواست کردند تا مدارک و مستندات ادعای خود درباره تقلب گسترده در انتخابات را ارایه کنند.
اما آنچه ایشان ارایه کردند، تنها شواهدی از تخلف در انتخابات بود که به هیچ وجه تناسبی با تهمت بسیار بزرگ ایشان به حدود 450 هزار مجری و ناظر انتخابات نداشت.
خلاصه آنچه وی به عنوان مدرک ادعای بزرگشان (جابجایی 11 میلیون رای و تقلب گسترده و موثر در انتخابات 22 خرداد) ارایه کردند به طور خلاصه چنین بود که اولا آقای احمدینژاد در تبلیغات انتخاباتی دروغ گفت، ثانیا با پرداخت سهام عدالت، رای کم درآمدها را خرید، ثالثا صندوقهای سیار زیاد بود، رابعا به برخی شعبهها تعرفه کم یا دیر رسید و... از این قبیل.
درباره این شواهد باید گفت اولا مسوولان اجرایی و نظارتی انتخابات به تفصیل پاسخ تک تک این دلایل را ارایه کردند. ثانیا درباره تهمت دروغگویی به آقای احمدینژاد لازم به یادآوری است که خود کاندیدای مزبور در تبلیغات کتبی و تلویزیونی انتخاباتیشان مرتکب این گناه بزرگ شدند و در موضوع اعلام 300 میلیارد دلاری درآمد نفتی و نیز موضوع برداشتهای دولت نهم از حساب ذخیره ارزی ، علنا و صریحا دروغ گفتند. آنچه نامبرده ادعا کرد، شعبده بازی و تقلب حداقل 11 میلیون رای به نفع رقیباش بود ولی شواهدی که برای ادعای بزرگ خود ارایه کرد، صرفا تخلفاتی را در جریان تبلیغات و فرایند برگزاری انتخابات نشان میداد.
نامبرده در روز 23 خرداد 88 ادعا کرد نتیجه انتخابات شعبده بازی و صحنهآرایی بوده است. ایشان برای اثبات این تهمت باید با استفاده از گزارشهای 40 هزار ناظر خود بر سر صندوقهای رای گیری مدارکی ارایه میداد که نشان دهد نتیجه 40 میلیون رایی که روز 22 خرداد در سراسر کشور به صندوقها ریخته شد، با آنچه وزارت کشور اعلام کرد، متفاوت بوده است.
لازم به یادآوری است که طبق قانون انتخابات، مسوولان اجرایی و نظارت شعبههای اخذ رای که اغلب معلمان مدارس هستند، موظفند بلافاصله پس از اخذ رای، پلمپ صندوقها را باز کنند، آرا را بشمارند و نتیجه آرا را در فرم مربوطه (فرم 22) نوشته و صورتجلسه را امضا کنند.
در انتخابات 22 خرداد، 45713 صندوق وجود داشت و سر هر صندوق به طور متوسط حدود 11 نفر عوامل اجرایی و نظارت حضور داشتهاند و (جمعا حدود 450 هزار نفر که اغلب معلم بودهاند) و صورتجلسه ها (فرمهای 22) را امضا کردند.
در انتخابات 22 خرداد 88 برای اولین بار در طول تاریخ انتخابات 30 سال گذشته، وزارت کشور، آمار تک تک صندوقها را اعلام کرد.
در واقع آنچه کاندیدای معترض باید ثابت میکرد، این بود که ارقامی که حدود 450 هزار معلم نیمه شب جمعه شب و بامداد شنبه 23 خرداد در 45713 صندوق نوشتند و امضا کردند با آنچه وزارت کشور اعلام کرد، متفاوت بوده است. با وجود 40 هزار ناظر اختصاصی آقای موسوی بر سر صندوقها و حدود 450 هزار معلمی که وزارت کشور برای اجرای انتخابات بکار گرفت، اثبات تقلب در انتخابات- اگر واقعا اتفاق افتاده بود – کار سختی نبود.
قابل قبول است که نامبرده در مورد صندوقهایی که ناظر نداشته اند دارای شک و شبهه باشد. این شک کاملا معقول و منطقی است. اما راه حل برطرف شدن آن این است که ایشان خواستار بازشماری تعدادی از این صندوقها بصورت تصادفی شوند و نتایج آنها را با صندوقهایی در همان منطقه و شهر مقایسه کنند که در آنجا ناظر داشته اند و ببینند که آیا چنان تفاوت فاحشی وجود دارد یا خیر. قطعا ایشان می دانند که برای آنکه 10 میلیون رای جابجا شود بطور متوسط 10 هزار صندوق می بایست کاملا دارای آراء واژگون شده باشد. شناسایی و پیدا کردن این 10 هزار صندوق اصلا کار دشواری نیست.
معلوم نیست منظور ایشان از (حضور) نیروهای نظامی در انتخابات چیست؟ روشن است که مطلق حضور در انتخابات برای نظامیان در قانون منع نشده است. اگر منظور ایشان حضور در ستادهای انتخاباتی و فعالیت به نفع یک کاندیدا باشد که این قطعا ممنوع است. اما ایشان باید برای این ادعای خود سند و مدرک داشته باشند. ایکاش لااقل به یک مورد از زمانها و یا مکانهایی که چنین نیروهایی در انتخابات مداخله کرده اند اشاره می کردند.
اکنون که 3 ماه از آن روزها میگذرد، دیگر بحث تقلب در انتخابات موضوعیت ندارد چرا که معلوم شده ایشان دلیلی برای اثبات آنچه ادعا کرد در اختیار نداشته و ندارد. امروز و سه ماه پس از آن ادعای فاجعه آمیز و تهمت بزرگ به حیثیت ملی و شرافت 450 هزار مجری و ناظر انتخابات و حوادث تلخ و تکان دهندهای که پس از آن به وقوع پیوست، نامبرده باید به وجدانش ، به افکار عمومی و البته به مدعی العموم پاسخ دهد که چرا با آن جدیت و حرارت ، تهمتی را مطرح کرد که دلیلی برای اثبات آن نداشت و چرا با پافشاری بر ادعای توخالی خود، جوانانی پاک و حقیقت طلب را برای اعتراض به تهمتی موهوم، تحریک و تهییج کرد؟ (بخش تحلیلی الف , 22 شهریور 1388 )
(لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 6/100120448)
- [آیت الله مکارم شیرازی] اشخاصی هستند که تفکّرات التقاطی و سوابق فکری مغایر با نظرات اکثریّت فقهای شیعه، و فقه حاکم بر نظام مقدّس جمهوری اسلامی (نظیر بحث ولایت فقیه) دارند. آیا می توان دیدگاه ها و نظرات آنها را در جامعه انتشار داد، تا مردم با شنیدن اقوال مختلف بهترین آن را انتخاب کنند؟ در صورتی که پاسخ منفی باشد، آیه شریفه (فَبَشِّرْ عبادِ * الّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ اَحْسَنَه) را چگونه تفسیر می فرمایید؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] اشخاصی هستند که تفکّرات التقاطی و سوابق فکری مغایر با نظرات اکثریّت فقهای شیعه، و فقه حاکم بر نظام مقدّس جمهوری اسلامی (نظیر بحث ولایت فقیه) دارند. آیا می توان دیدگاه ها و نظرات آنها را در جامعه انتشار داد، تا مردم با شنیدن اقوال مختلف بهترین آن را انتخاب کنند؟ در صورتی که پاسخ منفی باشد، آیه شریفه (فَبَشِّرْ عبادِ * الّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ اَحْسَنَه) را چگونه تفسیر می فرمایید؟
- [سایر] سلام لطفا به این مقاله که در سایت ایرانیکا درج شده بود و توسط رهام برکچی زاده نوشته شده است پاسخ بدهید که به نوعی فلسفه اسلامی را ( به قول نویسنده مقاله ) زیر سؤال می برد. متن مقاله: برهان نظم از منظر شهید مطهری: مقدمه: عمومی ترین و ساده ترین طریقت در اثبات وجود خداوند برهانی است که از آن به برهان نظم یا غایت شناختی یاد می کنند. معمول ترین ادله بر وجود خداوند در تمامی ادیان و مذاهب الهی در طول تاریخ همواره برهان نظم بوده است. از این رو چه در تفکر اسلامی و چه در تفکر غربی مناظرات و جدلهای فراوانی حول این برهان شده است. بسیاری بر این اعتقادند که برهان نظم اساسا یک برهان فلسفی نیست بلکه ریشه و پایه ی تجربی دارد. زیرا اساس شکل گیری برهان نظم را روش تمثیل می دانند. از اینرو ادله ی نظم را دارای استحکام کمتری نسبت به سایر براهین خداشناختی می دانند. ویلیام پالی معاون اسقف کارلیسل و فیلسوف برجسته ی قرن هجدهم برهان نظم را در کتاب " الاهیات طبیعی " اینگونه تقریر کرده است: " فرض کنید در حال عبور از صحرایی پای من به سنگی برخورد کند و با این سوال رو برو شوم که چگونه این سنگ در آنجا قرار گرفته است. ممکن است پاسخ دهم که تا آنجا که من می دانم، این سنگ همواره اینجا بوده است. احتمالا اثبات نامعقول بودن این پاسخ چندان آسان نخواهد بود. اما فرض کنید که بر روی زمین ساعتی یافته ام و باید بررسی شود که بودن ساعت در آن مکان چگونه اتفاق افتاده است. بسیار بعید است که پاسخ قبلی به ذهن من خطور کند. یعنی اینکه تا آنجا که می دانم این ساعت همواره اینجا بوده است. اما چرا این جواب نباید آنگونه که برای سنگ مفید بود برای ساعت مفید باشد؟ چرا جواب مذکور آنگونه که در مورد اول قابل قبول بود در مورد دوم پذیرفتنی نیست؟ تنها دلیل آن است که وقتی ساعت را وارسی می کنیم می بینیم اجزای گوناگون آن برای هدفی پرداخته و به یکدیگر مرتبط شده اند. ( چیزی که در مورد سنگ نمی توان کشف نمود. ) مثلا این هدف که اجزای مذکور آنگونه طرح ریزی و به هم پیوند داه شده اند که تولید حرکت کنند و حرکت مذکور چنان تنظیم شده است که زمان را در شبانه روز نشان دهد. یعنی اگر اجزای مختلف به گونه ای متفاوت از آنچه هستند ساخته می شدند، مثلا در اندازه ای متفاوت با آنچه که دارند یا به هر روش یا ترتیب دیگری غیر از وضعیت کنونی تعبیه شده بودند، در این صورت یا اساسا هیچ حرکتی در ساعت به وقوع نمی پیوست و یا هیچ حرکتی که تامین کننده ی کاربرد کنونی آن باشد، واقع نمی شد. " در حقیقت پالی برهان خود را اینگونه مطرح می کند: او می پرسد اگر ساعتی را در بیابان ببینید در مورد آن چه فکری می کنید؟ مسلما هیچوقت فکر شما به این سمت سوق پیدا نمی کند که به طور اتفاقی این ساعت در بیابان و با کمک پدیده های طبیعی ساخته شده است. بلکه تصور می کنید این ساعت با این نظم و هماهنگی بین اعضایش باید صانعی آگاه و مدبر داشته باشد. زیرا عوامل طبیعی دارای خصیصه و ابزار مناسبی برای ایجاد این تدبیر نیستند. مهمترین عاملی که وجود صانع را تایید می کند وجود هدف و غایت به خصوصی ( نمایش زمان ) برای این شئ است که تعیین آن تنها از عهده ی شعوری آگاه بر می آید و امکان شکل گیری تصادفی این ساعت را منتفی می کند. بدین سبب حتی اگر هماهنگی و نظم موجود در شئ تصادفی و وابسته به خصائل ذاتی طبیعت باشد غایتمندی آن تنها می تواند معلول شعوری مدبر باشد. بنابراین هماهنگی ای که غایتمند باشد دلالت بر وجود ناظمی آگاه دارد و این هماهنگی متناسب با نوع و میزان آگاهی و تدبیر ناظم است. در نتیجه نظم گسترده تر حاکی از وجود ناظم آگاه تر است. با توجه به این دانسته ها پیلی به اقامه ی برهانی می پردازد: 1- هر نظمی (هماهنگی غایتمندی ) دال بر وجود ناظمی است و نظم گسترده تر حاکی از وجود ناظم بزرگتر است. 2- با توجه و دقت به ساختار اجزای عالم به این نتیجه می رسیم که نظمی بس عظیم و سترگ در عالم موجوداست. 3- بنابراین وجود عالم حاکی از وجود ناظم بزرگی است. روش تمثیل در تفکر غربی دست مایه ی انتقادات محکم بسیاری از فیلسوفان برجسته ی اروپایی شد و این باعث شد تا از قدرت برهان نظم به مرور زمان بیشتر و بیشتر کاسته شود. بسیاری از فلاسفه از هیوم گرفته تا میل و راسل معتقد بودند که تمثیل مورد استفاده در برهان نظم از لحاظ منطقی، قیاس معتبری نیست و مسلما نمی تواند ضامن یک نتیجه ی یقینی و الزامی باشد. آنها معتقد هستند استفاده از روش تمثیل تنها در شرایطی مقدور است که بتوان از منظر موضوع مورد بحث شباهتی اساسی بین مثال مطرح شده و شئ مورد بررسی پیدا کرد و اگر شباهت اساسی و مبتنی بر موضوع مورد بحث یافت نشود کارآمد نخواهد بود. نظر آنها این است که در برهان نظم این شباهت اساسی میان ساختار عالم و اشیاء مورد بررسی، مانند ساعت مصداق پیدا نمی کند.آنها این عدم شباهت را در نوع تجربه ای می داند که ما از عالم و اشیای مثال زده شده (مثلا ساعت ) داریم. در نگاه این دسته از فلاسفه، تجربه ی ما نسبت به ساعت و دیگر ابزار و مصنوعات انسان ساز پیشینی است اما مسلما ما چنین تجربه ای نسبت به عالم نداریم. مقصود از تجربه ی پیشینی حافظه ی ما درباره ی منشا شئ مورد نظر است. مثلا ما به خوبی می دانیم که ساعت شئی انسان ساز است زیرا واجد این تجربه هستیم که همیشه ساعتها به دست انسان ساخته شده اند و هیچ وقت خلاف این، مشاهده یا گزارش نشده است. بنابراین ذهن ما به روش استقراء و با تکیه بر تجربیات قبلی نتیجه می گیرد که ساعت شئی انسان ساز است و این می تواند ناشی از نظم ذاتی موجود در ساعت نباشد و فقط تجربه ی پیشینیمان ما را به این نتیجه برساند. اما ما هیچ وقت ناظر پیدایش جهان نبوده ایم که چنین تجربه ی پیشینی ای داشته باشیم. در نتیجه دلیلی وجود ندارد که بر مبنای آن نتیجه بگیریم در جهان نوعی نظم ذاتی غایتمند وجود دارد که مصنوع شعور آگاه و مدبر است. از اینرو این عدم مشابهت ضعف بزرگی در برهان نظم به حساب می آید. این دیدگاه خدشه ای به روش استقرائی برهان نظم وارد نمی کند و تنها روش تمثیل را از لحاظ منطقی نامعتبر می شمارد. در نتیجه می توان پذیرفت که احتمال شکل گیری تصادفی عالم بعید است و این هماهنگی و دقت موجود در پدیده ها باید هدفمند باشد. این انتقاد موجب می شود که دیگر دلیلی برای قائل شدن به علت فاعلی برای پدیده های عالم نداشته باشیم و احتمال قائم به ذات بودن پدیده ها را منتفی نشماریم در حالی که فلسفه ی الهی علت غایی را متضمن وجود علت فاعلی قائم به غیر می داند. برای مثال دیوید هیوم، فیلسوف تجربه گرای انگلیسی در کتاب " محاورات درباره ی دین طبیعی " از زبان فیلون شکاک که مظهر دیدگاههای شک گرایانه ی خود هیوم است نظریه ی کلئانتس، شخصیت دیگر داستان را که به برهان نظم معتقد است، چنین نقد می کند: " اگر ما خانه ای ببینیم، کلئانتس! با بزرگترین یقین و اطمینان نتیجه می گیریم که آن خانه معمار یا بنایی داشته، زیرا این دقیقا آن نوع معلولی است که تجربه کرده ایم که از آن نوع علت ناشی و صادر می شود. اما مطمانا تصدیق نخواهیم کرد که جهان چنین شباهتی به یک خانه دارد که ما بتوانیم با همان یقین و اطمینان، یک علت مشابه استنباط کنیم. یا بگوییم شباهت در اینجا تمام و کامل است. این عدم شباهت طوری روشن است که بیشترین ادعایی که می توانی بکنی فقط یک حدس و ظن و فرضی درباره ی یک علت مشابه است. ممکن است ماده، علاوه بر روح، در اصل منشا یا سرچشمه ی نظم در درون خود باشد و تصور اینکه چندین عنصر به واسطه ی یک علت درونی ناشناخته ممکن است به عالی ترین نظم و ترتیب در آید، از تصور اینکه صور و معانی آنها در روح بزرگ جهانی به واسطه ی یک علت درونی ناشناخته ی همانند به نظم و ترتیب درآِید مشکل تر نیست. آیا کسی جدا به من خواهد گفت که یک جهان منظم باید ناشی از فکر و صنعتی انسان وار باشد، زیرا که ما آن را تجربه کرده ایم؟ برای محقق ساختن این استدلال لازم است که درباره ی مبدا جهانها تجربه داشته باشیم و مطمانا این کافی نیست که دیده باشیم که کشتی ها و شهرها ناشی از صنعت و اختراع انسانی است. ...آیا می توانی ادعا کنی که چنین شباهتی را میان ساخت یک خانه و پیدایش یک جهان نشان دهی؟ آیا طبیعت را در چنان وضعی همانند نخستین نظم و ترتیب عناصر دیده ای؟ آیا جهانها زیر چشم تو صورت پذیرفته اند وآیا فرصت و مجال آن را داشته ای که تمام پیشرفت ( فنومن ) را از نخستین ظهور نظم تا کمال نهایی آن مشاهده کنی؟ اگر داشته ای پس تجربه ی خود را ذکر کن و نظریه ی خویش را ارائه ده. ثانیا تو بنا به نظریه ی خودت دلیلی نداری برای اسناد کمال به خدا، یا برای این فرض که او از هر خطا و اشتباه یا بی نظمی در افعال خود منزه و مبرا است... لااقل باید اعتراف کنی که برای ما غیر ممکن است که با افکار و انظار محدود خود بگوییم که آیا این نظام اگر با سایر نظامهای ممکن و حتی واقعی مقایسه شود، شامل اشتباهات و خطاهای بزرگ است یا شایسته ی تحسین و تقدیری شگرف؟ آیا یک روستایی اگر " انئید " ( شعر حماسی ویرژیل ) برای او خوانده شود می تواند اظهار نظر کند که آن شعر مطلقا بی عیب است، یا مقام شایسته ی آن را در میان محصولات هوش انسانی تعیین کند در حالی که وی هیچ محصول دیگری هرگز ندیده است؟ اما اگر این عالم محصول کاملی باشد باز هم نامعلوم و مشکوک است که همه ی خوبی های آن اثر را بتوان به حق به سازنده ی آن نسبت داد. اگر یک کشتی را بررسی کنی، البته اندیشه ی عالی و بلند درباره ی هوشمندی سازنده ی چنین ماشین پیچیده و سودمند و زیبایی پیدا خواهیم کرد، اما وقتی دانستیم که آن مکانیک دان کودنی است که به دیگران تاسی کرده و از صنعتی تقلید نموده که طی ادوار و اعصار متوالی پس از بسی آزمایشها و اشتباهات و تصحیحات و سنجشها و گفتگوها تدریجا اصلاح شده و پیشرفت کرده است، آیا باز نسبت به او همان احساس را خواهیم داشت؟ پیش از اینکه نظام موجود رقم زده شود، ممکن است عوالم بسیار در سراسر ازل سرهم بندی شده باشد و پیشرفت و بهبود، آهسته اما مداوم در طی ادوار و اعصار نامتناهی، صنعت ساخت جهان را پیش برده باشد. در چنین مسائلی چه کسی می تواند تعیین کند که حقیقت چیست و حتی که می تواند حدس بزند که در میان بسی فرضها که ممکن است پیشنهاد یا تصور شود، فرضی که بیشتر احتمال وقوع دارد کدام است؟ ما هیچ معلوماتی برای اظهار نظر درباره ی تکوین جهان ( نظر درباره ی مبادی جهان ) نداریم. تجربه ی ما که خود، هم از جهت قلمرو و هم از حیث دوام و استمرار، این قدر ناقص و محدود است نمی تواند هیچ فرضیه ای درباره ی کل اشیا به ما تلقین کند. اما اگر ما ناگزیر و لزوما باید فرضیه ای برگزینیم، بر حسب چه قاعده ای بایستی انتخاب خود را معیین کنیم؟ آیا قاعده ی دیگری غیر از بیشتر بودن شباهت میان اشیای مورد مقایسه وجود دارد؟ و آیا یک گیاه یا یک حیوان که با رویش و زایش بوجود می آید بیش از یک ماشین مصنوعی که از عقل و تدبیر ناشی می شود، شباهت قوی تری به عالم ندارد؟ استدلال تمثیلی که در آن برهان بکار رفته، به فرض اینکه وجود ناظمی را ثابت کند به هیچ وجه مشعر بر صفات پسندیده ای که به آن ناظم نسبت می دهند نیست. تصور خداوندی نیکوکار و عادل و مهربان از مقایسه ی آثار طبیعی با اعمال انسان نتیجه نمی شود. اگر آن ناظم فرض شود که مانند انسان است، دیگر دلیل نداریم برای این فرض که صفت اخلاقی خاصی وجود دارد که متعلق به خالق طبیعت است. وقتی کسی محصول ( یعنی طبیعت )