آیا به صلاح است که مسجد محلات، هنگام انتخابات از نماینده یا حزب خاصی حمایت کنند و تبدیل به ستاد انتخاباتی او شوند؟( با توجه به جو جامعه) هر چند تبدیل شدن مساجد به ستاد انتخاباتی یک کاندیدا و استفاده جناحی از آن ، صحیح نیست اما باید به این نکته مهم نیز توجه داشت مساجد در طول تاریخ اسلام، به عنوان پایگاهی ارزشمند برای فعالیتهای دینی، اجتماعی، فرهنگی و مسائلی از این دست بودهاند. این کارکرد را میتوان در آغاز پیدایش اسلام نیز ردیابی نمود. به این معنی که پیامبر و یارانشان برای عبادت، اجرای برنامههای آموزشی، و حتی مرکزی برای تصمیمگیریهای مهم سیاسی اجتماعی جامعه آن روزگار از پایگاه مساجد استفاده مینمودند. بسیاری از مشورتهایی که پیامبر با یاران خود داشتند، نیز سخنرانیهای ایشان راجع به مسائل مختلف، اعلام جهاد، سازماندهی نیروها و ... در این پایگاه صورت میگرفت. این روند بعد از پیامبر و در طول تاریخ اسلام هماره قابل توجه است. وجود مساجد جامع در هر شهر به خصوص شهرهای با سابقه تاریخی طولانیتر، نشاندهنده این است که این مراکز پایگاهی اصلی در شهرهای اسلامی برای انجام امور مختلف بوده است. در دوران انقلاب اسلامی نیز شاید به جرأت بتوان از مساجد به عنوان مهمترین پایگاه انقلاب اسلامی یاد کرد. جوانان پرشور و متدین بیشتر در مساجد سازماندهی شده، با استفاده از ظرفیتی که این مکانها در اختیار ایشان قرار میداد از آن به عنوان پایگاهی مهم و اثربخش در روند انقلاب اسلامی بهره میجستند. امروزه شما در شهرهای مختلف که سفر کنید بیشتر مراکزی که به عنوان پایگاه انقلاب اسلامی معرفی میشوند مساجد هستند. در دوران بعد از انقلاب نیز شاهدیم که مساجد پایگاههایی برای تبیین اهداف و نیز حفاظت از دستاوردهای انقلاب اسلامی بوده و هستند. سازماندهی جوانانی که برای دفاع از این مرز و بوم به جبهههای حق علیه باطل اعزام میشدند، بیشتر از پایگاههای مساجد بود. بنابراین مسجد به عنوان مکانی عمومی با داشتن ظرفیتهای مختلف، هماره پایگاهی برای نشر دین، و تبیین مسائل سیاسی اجتماعی اسلامی است. حال اگر از این فرصت، و ظرفیت بتوان در راستای رسیدن به اهداف نظام اسلامی بهره برد، نبایستی آنرا به دیده از بین رفتن اصالتها دانست. اگرچه، استفاده ابزاری در راستای منافع عدهای خاص از یک مکان عمومی مذهبی بدون دغدغه حمایت از حق و ارزشها، همانند هرگونه استفاده ابزاری، امری ناپسند بوده، احتمال میرود آن ظرفیتهای مثبت و مطلوب را نیز از دست داده، یادآور مسجد ضرار در دوران پیامبر باشد. اما اگر مساجد در هر محله بتوانند مرکزی فعال، برای دفاع از حق و حقیقت، و مبارزه با ظلم و فساد باشند، حتی اگر این دفاع از حقانیت و ارزشها، به واسطه حمایت از شخص یا گروهی خاص باشد، باید گفت به مهمترین اهداف مساجد دست یافتهاند، نه اینکه از این امر به عنوان امری نقدی یاد کنیم. اگر معتقد باشیم که لازم است از مساجد به عنوان مکانهایی صرفاً جهت انجام امور مذهبی استفاده نمود، و طرح مسائل فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، دفاع از حق و ... به نوعی از بینبرنده تقدس این مکان است، ناخودآگاه در دام نوعی سکولاریسم، یا به تعبیری جدایی دین از سیاست، افتادهایم. بنابراین در یک جمعبندی کلی میتوان گفت؛ با توجه به تاریخ اسلام مساجد به عنوان پایگاههایی مهم، لازم است و باید مکانی برای تبیین صحیح مسائل جامعه اسلامی و پیشبرد اهداف اسلامی در همه ابعاد آن باشند. اگرچه استفاده ابزاری از آن یا بهرهبری صرفاً در راستای منافع افرادی محدود یا تبلیغات جناحی ، به نوعی ضربه به این پایگاه مهم است، ولی اگر حمایت از فرد یا گروه خاص به معنی دفاع از حق و حقیقت باشد، یا به تعبیر دقیقتر در راستای رسیدن به اهداف نظام اسلامی باشد، دیگر به معنی استفاده ابزاری نخواهد بود. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 7/100123240)
آیا به صلاح است که مسجد محلات، هنگام انتخابات از نماینده یا حزب خاصی حمایت کنند و تبدیل به ستاد انتخاباتی او شوند؟( با توجه به جو جامعه)
آیا به صلاح است که مسجد محلات، هنگام انتخابات از نماینده یا حزب خاصی حمایت کنند و تبدیل به ستاد انتخاباتی او شوند؟( با توجه به جو جامعه)
هر چند تبدیل شدن مساجد به ستاد انتخاباتی یک کاندیدا و استفاده جناحی از آن ، صحیح نیست اما باید به این نکته مهم نیز توجه داشت مساجد در طول تاریخ اسلام، به عنوان پایگاهی ارزشمند برای فعالیتهای دینی، اجتماعی، فرهنگی و مسائلی از این دست بودهاند. این کارکرد را میتوان در آغاز پیدایش اسلام نیز ردیابی نمود. به این معنی که پیامبر و یارانشان برای عبادت، اجرای برنامههای آموزشی، و حتی مرکزی برای تصمیمگیریهای مهم سیاسی اجتماعی جامعه آن روزگار از پایگاه مساجد استفاده مینمودند.
بسیاری از مشورتهایی که پیامبر با یاران خود داشتند، نیز سخنرانیهای ایشان راجع به مسائل مختلف، اعلام جهاد، سازماندهی نیروها و ... در این پایگاه صورت میگرفت. این روند بعد از پیامبر و در طول تاریخ اسلام هماره قابل توجه است. وجود مساجد جامع در هر شهر به خصوص شهرهای با سابقه تاریخی طولانیتر، نشاندهنده این است که این مراکز پایگاهی اصلی در شهرهای اسلامی برای انجام امور مختلف بوده است.
در دوران انقلاب اسلامی نیز شاید به جرأت بتوان از مساجد به عنوان مهمترین پایگاه انقلاب اسلامی یاد کرد. جوانان پرشور و متدین بیشتر در مساجد سازماندهی شده، با استفاده از ظرفیتی که این مکانها در اختیار ایشان قرار میداد از آن به عنوان پایگاهی مهم و اثربخش در روند انقلاب اسلامی بهره میجستند. امروزه شما در شهرهای مختلف که سفر کنید بیشتر مراکزی که به عنوان پایگاه انقلاب اسلامی معرفی میشوند مساجد هستند.
در دوران بعد از انقلاب نیز شاهدیم که مساجد پایگاههایی برای تبیین اهداف و نیز حفاظت از دستاوردهای انقلاب اسلامی بوده و هستند. سازماندهی جوانانی که برای دفاع از این مرز و بوم به جبهههای حق علیه باطل اعزام میشدند، بیشتر از پایگاههای مساجد بود. بنابراین مسجد به عنوان مکانی عمومی با داشتن ظرفیتهای مختلف، هماره پایگاهی برای نشر دین، و تبیین مسائل سیاسی اجتماعی اسلامی است.
حال اگر از این فرصت، و ظرفیت بتوان در راستای رسیدن به اهداف نظام اسلامی بهره برد، نبایستی آنرا به دیده از بین رفتن اصالتها دانست. اگرچه، استفاده ابزاری در راستای منافع عدهای خاص از یک مکان عمومی مذهبی بدون دغدغه حمایت از حق و ارزشها، همانند هرگونه استفاده ابزاری، امری ناپسند بوده، احتمال میرود آن ظرفیتهای مثبت و مطلوب را نیز از دست داده، یادآور مسجد ضرار در دوران پیامبر باشد. اما اگر مساجد در هر محله بتوانند مرکزی فعال، برای دفاع از حق و حقیقت، و مبارزه با ظلم و فساد باشند، حتی اگر این دفاع از حقانیت و ارزشها، به واسطه حمایت از شخص یا گروهی خاص باشد، باید گفت به مهمترین اهداف مساجد دست یافتهاند، نه اینکه از این امر به عنوان امری نقدی یاد کنیم.
اگر معتقد باشیم که لازم است از مساجد به عنوان مکانهایی صرفاً جهت انجام امور مذهبی استفاده نمود، و طرح مسائل فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، دفاع از حق و ... به نوعی از بینبرنده تقدس این مکان است، ناخودآگاه در دام نوعی سکولاریسم، یا به تعبیری جدایی دین از سیاست، افتادهایم.
بنابراین در یک جمعبندی کلی میتوان گفت؛ با توجه به تاریخ اسلام مساجد به عنوان پایگاههایی مهم، لازم است و باید مکانی برای تبیین صحیح مسائل جامعه اسلامی و پیشبرد اهداف اسلامی در همه ابعاد آن باشند. اگرچه استفاده ابزاری از آن یا بهرهبری صرفاً در راستای منافع افرادی محدود یا تبلیغات جناحی ، به نوعی ضربه به این پایگاه مهم است، ولی اگر حمایت از فرد یا گروه خاص به معنی دفاع از حق و حقیقت باشد، یا به تعبیر دقیقتر در راستای رسیدن به اهداف نظام اسلامی باشد، دیگر به معنی استفاده ابزاری نخواهد بود.
(لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 7/100123240)
- [سایر] آیا به صلاح است مساجد در عرصه انتخابات به طور علنی از یک نماینده خاص حمایت کنند و ستاد تبلیغاتی او شوند(مثلا در انتخابات ریاست جمهوری1388)؟ در عرصه اجتماعی آیا مساجد باید محلی برای افراد خاص باشد؟
- [آیت الله نوری همدانی] با توجه به تشخیص مهندسان راه و جاده مالک مسجدی که از حیز انتفاع افتاده و در آن مسجد نماز نمیخوانند و امکانات آن به مسجد دیگر که نزدیک است انتقال داده شده و آن محله هم خالی از سکنه شده است، آیا به تشخیص و نیاز مسئولین امر و داشتن جاده بر حسب نیاز به آن در جامعه آیا ملک مسجد را تبدیل به جاده میشود کرد یا خیر؟
- [سایر] با توجه به مطالبی که از سوی برخی کاندیداها در خلال انتخابات ریاست جمهوری نسبت به بعضی از شخصیت های روحانی مطرح شد و آنان را به عنوان مفسدان اقتصادی معرفی کرد و در کشور جو بد بینی نسبت به روحانیت پیدا شده و اهانت هایی به روحانیت صورت می گیرد، با توجه به این وضعیت خواهشمندم نظر مقام معظم رهبری و مراجع تقلید به ویژه حضرت آیت الله العظمی هادوی تهرانی را نسبت به موارد زیر بیان فرمایید:1. آیا طرح این گونه مطالب به هر دلیلی به این شکل جایز است؟2. وظیفه افراد نسبت به اشخاصی که چنین شبهاتی را در جامعه دامن می زنند چیست؟3. با کسانی که تحت تاثیر این امور به روحانیت توهین می کنند چگونه باید برخورد کرد؟4. وظیفه طلاب جوان در این شرایط چیست؟
- [سایر] آقای مرادی سلام. وقتتون به خیر. عرض کنم حضورتون که بنده مدته 2 ساله که \"قراره\" با شخصی ازدواج کنم. با ایشون در دانشگاه آشنا شدم. دلیل اینکه تا حالا عقد نکردیم مخالفت خانواده ایشون به دلیل تفاوت سطح اقتصادی بوده.و البته پدر ایشون استاد دانشگاه و پدر من دوره ابتدایی (ششم ابتدایی) رو فقط گذروندن. خانواده ایشون این مخالفت رو از همون ابتدای امر عنوان کردن و دلیلشون این بوده که شما دو نفر نمی تونین با هم زندگی کنین و دوام زندگیتون به 1 سال هم نمی رسه.( با توجه به همون تفاوتها) توجه کنین که این نظر رو در صورتی صادر کردن که شناختی نسبت به من یا خانواده ام نداشتن و صرف وجود این تفاوتها مخالفت کردن. طبق قاعده ی \" هم کفو بودن\" که البته چون من و آقا پسر بر این عقیده بودیم که هم کفو بودن به لحاظ عقیده و ایمان و طرز تفکر در موارد مورد بحث در ازدواج و ... و نه در موارد اقتصادی و از این دسته؛ فکر می کردیم که کار اشتباهیه که ما هم با اونا هم آهنگ بشیم و قطعا ما رو هم در برابر این عکس العملمون باز خواست خواهند کرد، به همون اندازه که آنها رو به علت عذری که آوردن و در چارچوب اسلام نمی گنجه. می خوام بگم که ما این طور فکر می کنیم که اگه عرف جامعه با اونچه که پیغمبر ( ص )به ما دستور دادن نمی خونه، معنی اینکه در احکام موجود در رسالات نوشته شده \" عرفا و شرعا\" چیه؟ این شرع که پیامبر گذاشته بودن بر عرف موجود در جامعه غلبه نداره؟ اصولا منظور عرفی که بر پایه ی شرع باشه و در \" جامعه اسلامی \" عرف باشه مد نظر نبوده؟ صحبت دیگه ای که دارم اینه که در حدیثی از پیغمبر( ص ) خوندم که بدین مضمون بود : یاری کسی که به قصد دوری از محرمات و باعتماد به خدا و بامید ثواب ازدواج کند بر خدا لازم است. البته من نمی دونم شرایطی که اینو فرمودن چی بوده، ولی دیگه کم کم دارم شک می کنم که اگه ما داریک خیر رو انجام می دیم که پس چرا به نتیجه نمی رسیم! در واقع دارم شک می کنم که شاید باید این ازدواج را لغو کنم. ضمن اینکه این نکات رو هم خوبه بگم: 1- ما بعد از اینکه با کسانی که می شناختیم مشورت کردیم، دیدیم که درست فکر می کردیم و به اقدام بدون خانواده ایشون فکر کردیم( پدر ایشون بهشون گفتن که ما چون به صلاح نمی بینیم کاری برات انجام نمیدیم، تو هم هر کاری می خوای خودت انجام بده. از جانب ما محدودیتی از این نظر نداری، که احتمالا راضی به این امر نیستن ولی چاره دیگه ای هم ندیدن) 2- یه موردی که خیلی خانواده شون بهش اشاره می کنن اینه که : عشق چشم و عقلتونو کور کرده! من کتمان نمی کنم که بعد از 2 سال حتی احساس وابستگی ممکنه بوجود اومده باشه، ولی مطمئنم که کاملا حواسم بوده به احساساتم هیچ بهایی ندم، مگر در مواردی که می خواستم ببینم آیا فلان مدل احساسی آقا اذیتم می نه یا مواردی از این قبیل... که همه موارد سعی شده با قاعده های موجود در زندگی هر دومون ( دستورات اسلام +عقل) چک بشه. اینه که اولا مطمئنم شروع رابطه با احساسات نبوده و ادامه پیدا کردنش هم به این دلیل نبوده. 3- یه چیزی که خیلی نگرانم می کنه و باعث شده در مواردی که صبرم رو داشتم از دست می دادم، باز خودم رو ملزم به ادامه این رابطه بدونم این نکته بوده که من و ایشون نعمتهایی بودیم که خداوند به همدیگه نشونمون داده و اینکه بدون دلیل موجه پس بزنیمشون احتمالا عواقب سوئی هم در این دنیا و هم ان دنیا گریبانمون را خواهد گرفت. 4- خانواده ایشون و مخصوصا مادرشون کاملا درگیر تفاخر نژادی و تجمل زندگی و ... هستن و من احساس می کنم دلیل مخالفتشون هم دقیقن اینه که ما با این مدل مچ نیستیم، کما اینکه پسرشون هم از این مدل همواره ناراضی بودن. و اصولا هم چون بنده فکر می کنم که نارضایتیشون از این جهته، با تنها اومدن آقا پسر برای انجام مرسم موافقت کردم و چون همه دلایل بر پایه ی اصول و عقاید ایمانی و اسلامی مون بوده خانواده من هم به این امر راضی شدن و ازمون حمایت می کنن. نکته ای که هست اینه که خانواده ایشون علاوه بر اینکه برای پسرشون به خواستگری هم نمیان، اصولا این رابطه رو جدی نمی گیرن و اگر حرفی هم به میون بیاد مراسم رو به داد زدن یا مسخره کردن برگزار می کنن. وضعیتی که الان موجوده اینه که ایشون خارج از کشور مشغول به تحصیل هستن. بنا بر توافق 1 ماهه دیگه می خواست بیان که عقد کنیم، که مادرشون این طور گفتن که : من تا 1.5 ماهه دیگه مسافرتم و تو هم حوالی شهریور بیا که ما خودمون هر کاری لازمه بکنیم. با توجه به سابقه ای که در مورد این رابطه در طول این 2 سال و کلا در زندگی خانوادگیشون در طول 26 سال این آقا، حدس بر اینه که برنامه شون این خواهد بود که 1 ماهی هم که ایشون به ایران میان رو وقت کشی کنن که به تصور خودشون\" بالاخره یا من منصرف می شم از روی اذیت شدن ها، یا پسرشون سر عقل میاد!\" و من نمی دونم که موافقت کنم با اینکه تا شهریور هم صبر کنیم یا نه! ضمن اینکه اولا دلیل اینکه می خوایم سریعتر عقد کنیم اینه که \" بر ما که معلوم شده می خوایم با هم ازدواج کنیم، پس دیگه دلیل موجهی برای نا محرم بودن و با هم رابطه داشتن نداریم.\" از طرفی هم پدرم اینقدر آمادگی ذهنی برای هضم کردن اینکه بندا در چنین شرایطی با ایشون موقتا محرم باشیم ندارن. و من شدیدا در این باره هم نگرانم. و ثانیا احتمال اینکه ایشون بیانو تا روزهای آخر خانواده شون سر بدوننمون زیاده! کما اینکه قبل از سفر ایشون تا روز آخر پدر ایشون بهشون نگفتن که نظرشون چیه!(ایشون عید فطر سال گذشته رفتن)و اون روز هم دیگه هیچ کاری نمیشد کرد. فکر می کنم که زیاد صحبت کردم اگه راهنماییم کنین که هم ذهنم کمی شفاف تر شه نسبت به طرز فکرم و اون احادیث با توجه به اینکه در این زمینه علم لازم رو دارین ممنون میشم. چون واقعا احساس می کنم فلسفه زندگیم داره می پیچه به هم! و دیگه قدرت تصمیم گیری ازم گرفته میشه :cry مچکرم در پناه حق