آیا دین شهید بهشتی مدرن بود؟ سال گذشته بود که مصاحبهای دربارهی شهید (بهشتی) منتشر شد[1] و در آن اشاره شده بود که آن بزرگوار نگاه مدرن به دین داشته و از همین جهت با استاد (مطهری) متفاوت بودهاند. همچنین توجه شهید بهشتی به تأسیس مدرسه، حزب و... از نشانههای تفکر مدرن ایشان برشمرده شده بود، به این بیان که چون بهشتی همواره توجه به (فرم) -به عنوان شاخص اصلی نگاه مدرن– داشته است؛ از این رو مرتب در پی تأسیس و ایجاد سازه و فرم برای دین بوده است. (نه به دنبال محتوا). همچنین ادعا شده بود که ایشان چندان از ولایت فقیه دفاع نکرده و اساس تفکر ایشان با ولایت فقیه میانهای ندارد. در این باره، چند نکته به اختصار توضیح داده میشود: نخست؛ مقایسهی استاد مطهری و شهید بهشتی از جهات متعددی بیوجه است. استاد مطهری شخصیتی نابغه، پر کار و خستگی ناپذیر در عرصهی تفکر اسلامی بودهاند که میتوان گفت بار فکری انقلاب اسلامی را ایشان تا حدی یک تنه به دوش کشیدند و هنوز هم شاید بتوان گفت با خصوصیت ایشان بدیلی نیامده است. اما شهید بزرگوار بهشتی، علاوه بر اینکه به نوعی شاگرد استاد مطهری محسوب میشدند- چرا که استاد راهنمای شهید بهشتی در دانشکدهی الهیات، استاد مطهری بودند- با توجه به سایر نیازهای جامعهی اسلامی و شخصیتی هم که داشتند، بیشتر عهدهدار کادرسازی، فعالیتهای ترویجی -و در نهایت در دورهی انقلاب اسلامی- نظامسازی و مانند آن شدند. به همین دلیل قوت و عمق مسائل مطرح شده توسط استاد مطهری- هم به دلیل نبوغ ایشان و هم به خاطر تمرکزشان در حوزههای فکری اساساً از عمقی شگرف نسبت به سایر متفکرین اسلامی برخوردار بوده است. اما این قوت استاد در عرصهی فکری، باعث نمیگردد که دیگران لزوماً در فضای غیراسلامی با چارچوبی مدرن قرار گیرند. این نکته به خصوص در باب شهید بهشتی به هیچ وجه پذیرفتنی نیست چنانچه در بندهای بعدی به آن خواهیم پرداخت. به هر روی نه پرداختن به مسائل اجرایی، نشانهی بیسوادی است و نه اهمیت کادر سازی کمتر از کار فکری و نه کار تشکیلاتی و سازمان یافته نشانهای از نگاه (فرمیک) به دین است. اصلاح برنامههای حوزه و روز آمد نمودن آن با توجه به نیازهای نوین جامعهی اسلامی، دغدغهای بوده که امام خمینی نیز از پیشتازان آن بوده و استاد مطهری نیز بارها دغدغهی خود را در این باب ارائه کرده بودند که نمونهای از آن در کتاب (ده گفتار) آمده است. در این میان فرصتی برای شهید بهشتی پدید آمد که برنامهریزی خوبی برای مدرسهی حقانی انجام داده و کار اصلاح حوزه را لااقل به صورت نمونه در یک مدرسه اجرا نمایند و البته به کادرسازی برای انقلاب اسلامی بپردازند. نیم نگاهی به حساسیت ساواک روی این مدرسه و خدماتی که بعدها فارغالتحصیلان آن در حوزههای مختلف نظام عهدهدار شدند، نشانههایی از تیزبینی و هدفیابی دقیق ایشان است. همین نگاه اصلاحی اسلامی در مدرسهی دین و دانش و بعدها در مدرسهی رفاه، مرکز اسلامی هامبورگ و حزب جمهوری اسلامی بنا به مقتضیات هر یک استمرار یافت و نیروهایی برای ادارهی جمهوری اسلامی یا ترویج تفکر اسلامی پدید آورد. گرچه ادعایی نبوده و نیست که تمامی خروجیها بر وفق مراد بوده است. آدمی است و اختیار و راه حق و باطل. دوم؛ آنچه در تفکر شهید بهشتی ظهور و بروز فراوان دارد، تأکیدهای مکرر ایشان بر حفظ اصول و چارچوبها و اهداف اسلامی بر مبنای تفقه اسلامی به معنای عمیق کلمه – است به نحوی که ایشان کوچکترین کوتاه آمدنی را در این باب نمیپذیرند. این نگاه کاملاً و صد در صد در مقابل نگاه مدرن به دین –یعنی دیدگاه متجددانی مانند مجتهد شبستری و سروش و امتداد سیاسی آنها مانند خاتمی و حجاریان- است. ذکر چند نمونه میتواند ما را به بحث نزدیکتر نماید: الف) نمونهی مشهودی از مدعای نگارنده در بحث ربا (در اسلام) آمده است. در این بحث شهید بهشتی ابتدا با یک بررسی دقیق عقلی، ماهیت ربا را مشخص کرده و پس از آن به دلیل تحریم ربا از جانب اسلام هیچ گونه تسامحی را در برابر آن نمیپذیرند. ایشان تأکید میکند: (من شخصاً در برخورد با مواضع مکتبی قاطع، صریح و سختگیرم. یعنی چه؟یعنی با ماست مالی کردن مکتب شدیداً مخالفم)[2] و در این باب به عدهای از روشنفکران روحانی و روحانیون روشنفکر مثال میزند و تعبیر میکند که آنها (میکوشیدند ربای بانکی را به نحوی توجیه کنند و آن را مسلمان کنند!)[3] آنچه در تفکر شهید بهشتی ظهور و بروز فراوان دارد، تأکیدهای مکرر ایشان بر حفظ اصول و چارچوبها و اهداف اسلامی بر مبنای تفقه اسلامی به معنای عمیق کلمه – است به نحوی که ایشان کوچکترین کوتاه آمدنی را در این باب نمیپذیرند. این نگاه کاملاً و صد در صد در مقابل نگاه مدرن به دین –یعنی دیدگاه متجددانی مانند مجتهد شبستری و سروش و امتداد سیاسی آنها مانند خاتمی و حجاریان- است. اتفاقاً این موضع برخلاف دیدگاه برخی فقهاست که حتی علیرغم اشتهار به سنتی بودن، به راحتی عمق اهداف اسلامی را نادیده گرفته و فتوا به حلیت برخی معاملات ربوی به ظاهر اسلامی شده، میدهند.[4] ب) نمونهی دیگر، بحث قربانی کردن در حج است. ایشان در کتاب پر نکتهی خود دربارهی حج که با عنوان (حج در قرآن) منتشر شده است. در بحث قربانی نقل میکنند که در ایام حج در پاسخ به این سؤال آنهایی که دربارهی قربانی و صحت آن سؤال میکردند، گفته بود: (با صراحت گفتم که گوسفندی را که قربانی میکنید، اگر میدانید که زیر آوار خاکی که بلدوزر پس فردا از این طرف و آن طرف به سمت مسلخ میریزد، خواهد رفت. این را قربانی حساب نکنید. این قربانی اصلاً قبول نیست، این تبذیر است ... این اصولاًنمیتواند با آیات و روایات مربوط به قربانی جور درآید. چطور انسان میتواند با این عمل، تقرب الی الله کند؟ قربانی یعنی انسان با این کار متقرب الی الله شود.. مگر خدا دستور تبذیر به ما میدهد؟! مگر با گناه میتوانیم به خدا نزدیک شویم؟!)[5] سوم؛ دیدگاه عمیق شهید بهشتی نسبت به مسئلهی حاکمیت سیاسی و ولایت فقیه، الحق جزو نکات درخشان تفکر آن شهید بزرگوار است. ایشان ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی را امتداد همان ولایت و امامت امامان میدانند: (نام نظام سیاسی در قانون اساسی جمهوری اسلامی چیست؟ اسم آن را چه نوع نظامی بگذاریم؟... حقیقت این است که برداشت تشیع راستین از اسلام، مناسبترین نام برای این نظام را قبلاًپیشبینی کرده است. میتوانید با این اشارهای که کردم خودتان بگویید تشیع راستین برای نظام سیاسی اسلام چه عنوان گویایی را انتخاب کرده است؟ نظام امت و امامت؛ نظام سیاسی اجتماعی جمهوری اسلامی، نظام امت و امامت است و حق این است که با هیچ یک از این عناوینی که در کتابهای حقوق سیاسی یا حقوق اساسی آمده قابل تطبیق نیست.)[6] آیا این، همان عمیقترین نگرش به ولایت فقیه نیست؟ به نظر میرسد بیانصافی است شخصیتی چنین متعهد به اسلام -آن هم اسلامی متفقهانه و عمیق، نه ظاهری، قشری و متجددانه- را در چارچوب مدرن تفسیر کرده و متجددان سکولار را به صرف ارتباطی که با وی داشتهاند، استمرار وی بدانیم.(*) پینوشتها: [1]. پنجره، سال سوم، شمارهی 97 مصاحبه با آقای دکتر فیاض [2]. بهشتی، سید محمد، دکتر شریعتی جستجوگری در مسیر شدن، تهران، بقعه، 1379، چ سوم، ص 28 [3]. همان، ص29 [4]. برای تبیین بیشتر ر.ک ربا در اسلام [5]. حج در قرآن، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378، چ پنجم، صص90 و 91 [6]. مبانی نظری قانون اساسی، 1380، سوم، بقعه، ص 15 * محمدحسین پارسا؛ پژوهشگر تاریخ اندیشه /برهان/1391/4/8 .
آیا دین شهید بهشتی مدرن بود؟
سال گذشته بود که مصاحبهای دربارهی شهید (بهشتی) منتشر شد[1] و در آن اشاره شده بود که آن بزرگوار نگاه مدرن به دین داشته و از همین جهت با استاد (مطهری) متفاوت بودهاند.
همچنین توجه شهید بهشتی به تأسیس مدرسه، حزب و... از نشانههای تفکر مدرن ایشان برشمرده شده بود، به این بیان که چون بهشتی همواره توجه به (فرم) -به عنوان شاخص اصلی نگاه مدرن– داشته است؛ از این رو مرتب در پی تأسیس و ایجاد سازه و فرم برای دین بوده است. (نه به دنبال محتوا). همچنین ادعا شده بود که ایشان چندان از ولایت فقیه دفاع نکرده و اساس تفکر ایشان با ولایت فقیه میانهای ندارد.
در این باره، چند نکته به اختصار توضیح داده میشود:
نخست؛ مقایسهی استاد مطهری و شهید بهشتی از جهات متعددی بیوجه است. استاد مطهری شخصیتی نابغه، پر کار و خستگی ناپذیر در عرصهی تفکر اسلامی بودهاند که میتوان گفت بار فکری انقلاب اسلامی را ایشان تا حدی یک تنه به دوش کشیدند و هنوز هم شاید بتوان گفت با خصوصیت ایشان بدیلی نیامده است.
اما شهید بزرگوار بهشتی، علاوه بر اینکه به نوعی شاگرد استاد مطهری محسوب میشدند- چرا که استاد راهنمای شهید بهشتی در دانشکدهی الهیات، استاد مطهری بودند- با توجه به سایر نیازهای جامعهی اسلامی و شخصیتی هم که داشتند، بیشتر عهدهدار کادرسازی، فعالیتهای ترویجی -و در نهایت در دورهی انقلاب اسلامی- نظامسازی و مانند آن شدند.
به همین دلیل قوت و عمق مسائل مطرح شده توسط استاد مطهری- هم به دلیل نبوغ ایشان و هم به خاطر تمرکزشان در حوزههای فکری اساساً از عمقی شگرف نسبت به سایر متفکرین اسلامی برخوردار بوده است. اما این قوت استاد در عرصهی فکری، باعث نمیگردد که دیگران لزوماً در فضای غیراسلامی با چارچوبی مدرن قرار گیرند. این نکته به خصوص در باب شهید بهشتی به هیچ وجه پذیرفتنی نیست چنانچه در بندهای بعدی به آن خواهیم پرداخت.
به هر روی نه پرداختن به مسائل اجرایی، نشانهی بیسوادی است و نه اهمیت کادر سازی کمتر از کار فکری و نه کار تشکیلاتی و سازمان یافته نشانهای از نگاه (فرمیک) به دین است. اصلاح برنامههای حوزه و روز آمد نمودن آن با توجه به نیازهای نوین جامعهی اسلامی، دغدغهای بوده که امام خمینی نیز از پیشتازان آن بوده و استاد مطهری نیز بارها دغدغهی خود را در این باب ارائه کرده بودند که نمونهای از آن در کتاب (ده گفتار) آمده است.
در این میان فرصتی برای شهید بهشتی پدید آمد که برنامهریزی خوبی برای مدرسهی حقانی انجام داده و کار اصلاح حوزه را لااقل به صورت نمونه در یک مدرسه اجرا نمایند و البته به کادرسازی برای انقلاب اسلامی بپردازند. نیم نگاهی به حساسیت ساواک روی این مدرسه و خدماتی که بعدها فارغالتحصیلان آن در حوزههای مختلف نظام عهدهدار شدند، نشانههایی از تیزبینی و هدفیابی دقیق ایشان است.
همین نگاه اصلاحی اسلامی در مدرسهی دین و دانش و بعدها در مدرسهی رفاه، مرکز اسلامی هامبورگ و حزب جمهوری اسلامی بنا به مقتضیات هر یک استمرار یافت و نیروهایی برای ادارهی جمهوری اسلامی یا ترویج تفکر اسلامی پدید آورد. گرچه ادعایی نبوده و نیست که تمامی خروجیها بر وفق مراد بوده است. آدمی است و اختیار و راه حق و باطل.
دوم؛ آنچه در تفکر شهید بهشتی ظهور و بروز فراوان دارد، تأکیدهای مکرر ایشان بر حفظ اصول و چارچوبها و اهداف اسلامی بر مبنای تفقه اسلامی به معنای عمیق کلمه – است به نحوی که ایشان کوچکترین کوتاه آمدنی را در این باب نمیپذیرند. این نگاه کاملاً و صد در صد در مقابل نگاه مدرن به دین –یعنی دیدگاه متجددانی مانند مجتهد شبستری و سروش و امتداد سیاسی آنها مانند خاتمی و حجاریان- است. ذکر چند نمونه میتواند ما را به بحث نزدیکتر نماید:
الف) نمونهی مشهودی از مدعای نگارنده در بحث ربا (در اسلام) آمده است. در این بحث شهید بهشتی ابتدا با یک بررسی دقیق عقلی، ماهیت ربا را مشخص کرده و پس از آن به دلیل تحریم ربا از جانب اسلام هیچ گونه تسامحی را در برابر آن نمیپذیرند. ایشان تأکید میکند: (من شخصاً در برخورد با مواضع مکتبی قاطع، صریح و سختگیرم. یعنی چه؟یعنی با ماست مالی کردن مکتب شدیداً مخالفم)[2] و در این باب به عدهای از روشنفکران روحانی و روحانیون روشنفکر مثال میزند و تعبیر میکند که آنها (میکوشیدند ربای بانکی را به نحوی توجیه کنند و آن را مسلمان کنند!)[3]
آنچه در تفکر شهید بهشتی ظهور و بروز فراوان دارد، تأکیدهای مکرر ایشان بر حفظ اصول و چارچوبها و اهداف اسلامی بر مبنای تفقه اسلامی به معنای عمیق کلمه – است به نحوی که ایشان کوچکترین کوتاه آمدنی را در این باب نمیپذیرند. این نگاه کاملاً و صد در صد در مقابل نگاه مدرن به دین –یعنی دیدگاه متجددانی مانند مجتهد شبستری و سروش و امتداد سیاسی آنها مانند خاتمی و حجاریان- است.
اتفاقاً این موضع برخلاف دیدگاه برخی فقهاست که حتی علیرغم اشتهار به سنتی بودن، به راحتی عمق اهداف اسلامی را نادیده گرفته و فتوا به حلیت برخی معاملات ربوی به ظاهر اسلامی شده، میدهند.[4]
ب) نمونهی دیگر، بحث قربانی کردن در حج است. ایشان در کتاب پر نکتهی خود دربارهی حج که با عنوان (حج در قرآن) منتشر شده است. در بحث قربانی نقل میکنند که در ایام حج در پاسخ به این سؤال آنهایی که دربارهی قربانی و صحت آن سؤال میکردند، گفته بود:
(با صراحت گفتم که گوسفندی را که قربانی میکنید، اگر میدانید که زیر آوار خاکی که بلدوزر پس فردا از این طرف و آن طرف به سمت مسلخ میریزد، خواهد رفت. این را قربانی حساب نکنید. این قربانی اصلاً قبول نیست، این تبذیر است ... این اصولاًنمیتواند با آیات و روایات مربوط به قربانی جور درآید. چطور انسان میتواند با این عمل، تقرب الی الله کند؟ قربانی یعنی انسان با این کار متقرب الی الله شود.. مگر خدا دستور تبذیر به ما میدهد؟! مگر با گناه میتوانیم به خدا نزدیک شویم؟!)[5]
سوم؛ دیدگاه عمیق شهید بهشتی نسبت به مسئلهی حاکمیت سیاسی و ولایت فقیه، الحق جزو نکات درخشان تفکر آن شهید بزرگوار است. ایشان ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی را امتداد همان ولایت و امامت امامان میدانند:
(نام نظام سیاسی در قانون اساسی جمهوری اسلامی چیست؟ اسم آن را چه نوع نظامی بگذاریم؟... حقیقت این است که برداشت تشیع راستین از اسلام، مناسبترین نام برای این نظام را قبلاًپیشبینی کرده است. میتوانید با این اشارهای که کردم خودتان بگویید تشیع راستین برای نظام سیاسی اسلام چه عنوان گویایی را انتخاب کرده است؟ نظام امت و امامت؛ نظام سیاسی اجتماعی جمهوری اسلامی، نظام امت و امامت است و حق این است که با هیچ یک از این عناوینی که در کتابهای حقوق سیاسی یا حقوق اساسی آمده قابل تطبیق نیست.)[6]
آیا این، همان عمیقترین نگرش به ولایت فقیه نیست؟ به نظر میرسد بیانصافی است شخصیتی چنین متعهد به اسلام -آن هم اسلامی متفقهانه و عمیق، نه ظاهری، قشری و متجددانه- را در چارچوب مدرن تفسیر کرده و متجددان سکولار را به صرف ارتباطی که با وی داشتهاند، استمرار وی بدانیم.(*)
پینوشتها:
[1]. پنجره، سال سوم، شمارهی 97 مصاحبه با آقای دکتر فیاض
[2]. بهشتی، سید محمد، دکتر شریعتی جستجوگری در مسیر شدن، تهران، بقعه، 1379، چ سوم، ص 28
[3]. همان، ص29
[4]. برای تبیین بیشتر ر.ک ربا در اسلام
[5]. حج در قرآن، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378، چ پنجم، صص90 و 91
[6]. مبانی نظری قانون اساسی، 1380، سوم، بقعه، ص 15
* محمدحسین پارسا؛ پژوهشگر تاریخ اندیشه /برهان/1391/4/8 .
- [سایر] سلام آقای مرادی 1-مشغول خواندن کتاب سیره شهید بهشتی و یادداشت برداری از آن هستم. 2-یک سوال :من هم میتونم شهید بهشتی باشم؟فکر میکنم که بعداز 26 سال زندگی مثل شهید بهشتی زندگی کردن نیازمند زمانی معادل 26 سال! 29اردیبشهت91:کارشناسیICT،کرج
- [سایر] لطفا در مورد نقش شهید بهشتی در بازسازی اندیشه دینی توضیحات مفصلی ارائه فرمایید؟
- [سایر] با سلام بنده دانشجوی یکی از رشته های علوم پزشکی هستم میخواستم درس حوزه نیز بخوانم چگونه میتوانم ؟ در مورد حوزه علمیه شهید بهشتی و نحوهی گزینش آن و زمان ثبت نام و... اطلاعاتی میخواهم با تشکر
- [سایر] سلام،1:امروز اساتید دانشگاه تهران در دانشگاه شهید بهشتی گرد هم می آیند تا جنایات رژیم منحوس صهیونیسم را محکوم کنند؛شما هم میروید 2:مشتاقانه منتظرم ببینم که دهه سوم محرم الحرام کجایید؟
- [سایر] با سلام. آیا اینکه فرمودید در حوزه شهید بهشتی میشود همزمان با دانشگاه تحصیل کرد درست است یا نه؟ چون من که رفتم به حوزه معصومیه قم و سوال کردم گفتند باید انصراف بدهید ؟ آیا این صحیح است یا نه؟
- [سایر] مفهوم آزادی در اندیشهی شهید بهشتی؟چرا هنوز بشر به برداشت واحد و تفسیر واحد و مورد پذیرش همگان از آزادی دست نیافته است و تلقیهای گوناگونی از آزادی وجود دارد؟
- [سایر] کاربرد دین در جامعه مدرن چیست؟
- [سایر] کاربرد دین در جامعة مدرن چیست؟
- [سایر] آیت الله سیستانی ولایت آیت الله خامنه ای را قبول دارند یا نه؟
- [سایر] بسمه تعالی حضرت حجه الاسلام و المسلمین جناب آقای مرادی با سلام و اهدای تحیات از حضور ارزشمند شما در برنامه امروز دانشگاه ممنونم و مراتب سپاس خود را اعلام میکنم. ارادتمند. دکتر علی دباغ معاون دانشجویی و فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
- [آیت الله بروجردی] کافر یعنی؛ کسی که منکر خدا است، یا برای خدا شریک قرار میدهد، یا پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمّد بن عبدالله (ص) را قبول ندارد، نجس است و نیز کسی که ضروری دین (یعنی چیزی را که مثل نماز و روزهی مسلمانان جزءِ دین اسلام میدانند) منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است، نجس میباشد و اگر نداند احتیاطاً باید از او اجتناب کرد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اشهد ان علیا ولی الله جزء اذان و اقامه نیست ولی چون ولایت ان حضرت مکمل دین است شهادت به ان در هر حال و از جمله بعد از اشهد ان محمدا رسول الله از افضل قربات است
- [آیت الله اردبیلی] کافر (یعنی کسی که منکر خدا است و یا برای خدا شریک قرار میدهد یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم را قبول ندارد و همچنین کسی که در یکی از اینها شک داشته باشد) نجس است ولی بنابر اقوی اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان) پاک هستند؛ و کسی که ضروری دین (یعنی چیزی مثل نماز و روزه که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند) را منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیز به انکار خدا، توحید یا نبوت بازگشت داشته باشد، کافر ونجس میباشد و در غیر این صورت نجس نیست.
- [آیت الله علوی گرگانی] کافر یعنی کسی که غیر معترف به خدا است، یا برای خدا شریک قرار میدهد، یا پیغمبری حضرت خاتم الانبیأ محمّد بن عبدا& را قبول ندارد، نجس است و نیز کسی که ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز وروزه مسلمانان جز دین اسلام میداند منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است نجس میباشد، و اگر نداند احتیاطاً باید از او اجتناب کرد.
- [آیت الله نوری همدانی] کافر ، یعنی کسی که منکر خدا است یا برای خدا شریک قرار می دهد یا رسالت حضرت خاتم الانبیاء ، محمّد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله ) را قبول ندارد مگر اهل کتاب که درآخر مساله ذکر میشود و هخمچنین است اگر در یکی از اینها شک داشته باشد و نیز کسی که ضروری دین ، یعنی چیزی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند منکر شود ، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیزبرگردد به انکار خدا ، یا توحید ، یا نبوت ، نجس می باشد و اگر ضروری دین بودن آن را نداند ، به طوری که انکار آن به انکار خدا یا توحید یا نبوت برنگردد ، بهتر آن است که از او اجتناب کنند . کفاری که مانند یهود و نصاری اهل کتاب می باشند و تا هنگامی که علم به ملاقات بدن آنها با یکی از نجاسات که ذکر شد و می شود حاصل نشده است ، اجتناب لازم نیست .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اعانت ظلمه و کسانی که با دین و احکام دین، ضدیت و معاندت دارند، تجاوز به حریم دین و حرام است.
- [آیت الله بهجت] برای سجده، بهتر از هر چیز تربت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام میباشد، بعد از آن خاک است.
- [آیت الله جوادی آملی] .خمس , یکی از واجباتِ مالی اسلام است که خدا آن را برای خود و رسول خدا(ص) و خاندان پاک ایشان به جای زکات قرار داده است که یتیم, مسکین و در راه مانده از سادات, در این حکم قرار دارند.
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.