سلام حاج قاسم سلیمانی در یکی از سخنرانی هایش که در کتاب یاد یاران (جستاری در خاطرات سردار حاج قاسم سلیمانی)نقل شد گفته کاری که لشکر 41ثارالله برای عبور از دریاچه ماهی کرد، قابل مقایسه نیست. به تنهایی به اندازه 30 سال کاری بود که تمام ارتش مصر در پناه خفت و خواری آتش بس، برای عبور از کانل سوئز کرد. با همت یک لشکر، کار یک کشور را کرد. سوال 1- دریاچه ماهی در شلمچه چگونه بوده که عبور از آن کار مشکل و زمانبری بوده؟ 2-و چرا ارتش مصر در پناه خفت و خواری و آتش بس از کانل سوئز عبور کند؟ با سلام و احترام، مساله عبور از دریاچه ماهی توسط لشکر 41 ثارالله مربوط به عملیلت کربلای 5 می باشد. با توجه به عدم موفقیتی که در عملیات کربلای 4 اتفاق افتاده بود، سنگینی شرایط دشوار پس از این عملیات، ضرورت انجام عملیات دیگری را ایجاب می کرد. عملیاتی که پیروزی آن تضمین شده باشد و ضمنا از جنبه نظامی و سیاسی بسیار ارزشمند باشد تا آثار نامطلوب عدم فتح کربلای 4 را جبران نماید. ناحیه مرزیِ استراتژیک شلمچه در منطقهی شمال غربیخرمشهر واقع شده که از جنوب با اروند رود، از شمال با منطقهیعمومی اهواز و از غرب با مرزهای بین المللی ایران و عراق، محصورگردیده است. وجود اروند رود در جنوب آن، دریاچهی ماهی و جزایربوبیان، ویژگی نظامی خاصی را در این منطقه به وجود آورده است وبه خاطر نزدیکی جغرافیایی آن با شهر صنعتی بصره، از نظرکارشناسان نظامی، دارای اهمیت فوق العادهای بوده است. ارزشمند ترین منطقه موجود شلمچه بود که دشمن در آن مستحکم ترین مواضع و موانع را داشت، به طوری که عبور از آن ها غیر ممکن می نمود و با توجه به اصول نظامی شناخته شده و محاسبات کمی، ضریب موفقیت بسیار ناچیز بود و بالطبع تضمین پیروزی از سوی فرماندهان عملیات را غیر ممکن می ساخت؛ لیکن ضرورت غیر قابل انکار ادامه جنگ در آن موقعیت و لزوم تسریع در تصمیم گیری پس از عملیات کربلای 4 سبب گردید که صرفا برای انجام تکلیف و با امید به نصرت الهی، تمامی نیروهای خودی اعم از رزمنده و فرمانده برای عملیات بزرگ کربلای 5 آماده شوند. هنگام انتخاب منطقه عملیات کربلای 5، آنچه اوضاع را پیچیده تر می کرد، این بود که: تنها انجام یک عملیات نمی توانست موثر باشد، به علاوه عملیات باید با پیروزی توام باشد و هم چنین سرعت عمل نیز نقش تعیین کننده ای در این عملیات داشت. دشمن با توجه به اهمیت منطقه، زمین شرق بصره را مسلح به انواع موانع و استحکامات کرده بود و با رها کردن آب در منطقه، انجام هرگونه عملیاتی را غیر ممکن ساخته و فضای امنی را برای خود به وجود آورده بود تا بتواند حرکت هر نیروی مهاجم را قبل از دستیابی به خط اول خود سرکوب کند. رزمندگانشجاع سپاه اسلام در مرحلهی اول عملیات، با هجومی مرگبار وغافلگیرانه به قلب دشمن، در تاریخ فردای آن روز، شلمچه را آزادمینمایند و با گسترش عملیات خود، هر لحظه فاصلهی خود را بابصره کم میکنند؛ به طوری که صدای شلیک مسلسلها مردم شهر راسراسیمه به خیابانها میریزد. در دومین مرحلهی این عملیات،رزمندگان اسلام با عبور از موانع ایذایی و بسیار محکم، هجوم سنگینخود را علیه مواضع دشمن شروع میکنند که پاسگاههای شلمچه،بوبیان و کوت سواری در این هجوم، آزاد میشود. رزمندگان اسلام باهجوم دیگری چندین کیلومتر از جادهی آسفالته شلمچه بصره را آزادمیکنند و به عمق مواضع دشمن نفوذ کرده، خود را به دژ فولادینبصره میرسانند. این دژ توسط کارشناسان خارجی احداث شده بودکه دارای خاکریزهای مثلثی، هلالی، سنگرهای مستحکم بتونی وموانع ایذایی سنگین بود و ساخت آن پنج سال طول کشیده بود. اولین خط دفاعی دشمن دژی بود که در یک سمت آن سنگرهای بتونی برای استراحت نیرو و در سمت مقابل، سنگرهای دیده بانی و تیربار با مهمات آماده و سنگرهای تانک احداث شده بود. این دژ، دشمن را از موقعیت ممتازی برای اشراف و تسلط کامل بر منطقه برخوردار می کرد. در پشت خط اول چند موضع هلالی شکل احداث، که قطر هر یک به 300 الی 400 متر و ارتفاع آن به 5 تا 6 متر می رسید. در پشت مواقع هلالی، برای تردد و استقرار تانک، جاده ساخته شده بود و به این وسیله تانک می توانست با استقرار روی مواضع مشخص شده، کل منطقه درگیری را زیر پوشش گلوله مستقیم و تیربار قرار دهد. دومین خط دشمن به فاصله صد متر از خط اول و به موازات آن احداث، و سیل بندی بود به عرض 205 و ارتفاع 4 متر که دارای موضع پیاده، کانال مواصلاتی و مواضع تانک بود. این سیل بند از جنوب جاده شروع می شد و به سمت اروند ادامه داشت. سومین خط دشمن، خاکریزی بود به موازات خط دوم و دارای مواضع پیاده و تانک که در جلوی آن کانال َمتروکه ای به عرض 4 و عمق 2 متر احداث شده بود. چهارمین رده دشمن در پشت نهر دوعیجی قرار داشت و شامل نهر، دژ و چندین موضع هلالی پی در پی، که بر توانایی دشمن برای مقابله و دفاع می افزود. پنجمین رده دشمن در پشت نهر جاسم قرار داشت. ضمن آن که در حد فاصل خط چهارم و پنجم، قرارگاه دشمن، خصوصا قرارگاه تاکتیکی سپاه سوم (مقر فرماندهی لشکر11)، دارای مواضع مستحکمی بود و پدافند مستقل داشت. پس از خط جاسم تا کانال زوجی، مرکز توپخانه، لجستیک و عقبه لشکر 11 قرار گرفته بود و رده ششم و هفتم دشمن شامل کانال زوجی و مثلثی های غرب کانال زوجی بود. در منطقه شلمچه، دشمن زمین را به شکل پنج ضلعی درآورده بود. که از استحکامات بسیار پیچیده ای بر خوردار بود. گارد ریاست جمهوری عراق با فرماندهی صدام به منطقه اعزام میشود وبی درنگ پاتکهای سنگین خود را آغاز میکند؛ اما هر بار با تحملشکستهای سنگین وادار به عقب نشینی میشود. در مرحلهی سوم عملیات، رزمندگان اسلام از کنار اروند به مواضعدشمن در محور نهر جاسم هجوم برده، یگانهای سر در گم دشمن را درعملیات گاز انبری گرفتار کرده و تعدادی از آنها را کشته یا زخمیمیکنند و با عبور از نهر جاسم و تسلط بر پلهای ارتباطی، به عمقمواضع دشمن نفوذ میکنند. پس از فتح خرمشهر، تسلط بر شلمچه به عنوان یکی از معابر وصولی شهر بصره، در زمره اهداف قوای نظامی ایران قرار گرفته بود و عملیات کربلای پنج بهترین موقعیت برای عملی ساختن این ایده بود. پیشروی سریع نیروها از سیلبند و مواضع دشمن در شرق (کانال ماهی) بسته و سپس عبور از این کانال و توسعه وضعیت نیروهای خودی، نشانگر غافلگیری دشمن در این محور بود. اخبار و اطلاعات واصله نیز حکایت از وضعیت نسبتا مناسب و خوب نیروها میکرد. ادامه این تلاشها در روز نخست منجر به تصرف مثلث غرب (کانال زوجی) شد همچنین در محور (پنج ضلعی)، تلاش دشمن منحصرا مقاومت در یک قرارگاه فرماندهی تیپ بود و نیروهای رزمنده و زرهی سپاه توانستند بیشتر پایگاههای موجود در این محور را به تصرف خود درآورند. درگیری در جزیره (بوارین) در ساعات نخستین عملیات، بیشتر بدین منظور بود که دشمن احساس کند در سراسر خط درگیری وجود دارد تا فرصت تمرکز نیرو را نداشته باشد. همچنین در پاسگاه (بوبیان) که جناح راست عملیات بود، رزمندگان توانستند آن را به تصرف خود درآورند. در روزهای بعد، پاتکهای سنگین دشمن در منطقه از محورهای مختلف آغاز شد و از طرفی عملیات و درگیری نیروهای خودی نیز ادامه پیدا کرد. در مجموع، مقاومت و ایستادگی نیروها زیر آتش شدید دشمن، با وجود کمبود مهمات و بسته شدن چند راه تدارکاتی و کمک رسانی، بینظیر بود. در محور کانال پرورش ماهی این درگیریها به اوج خود رسید و تنها جاده ارتباطی که به رزمندگان مستقر در این محور آذوقه و مهمات میرساند، بیوقفه زیر آتش سنگین عراق بود. گذشته از نقش اساسی عملیات کربلای5 در پیدایش یک امکان تازه برای اجرای آتش پی در پی بر روی شهر بصره- همزمان با جنگ شهرها- تلاشی وسیعتر برای انهدام قسمت دیگری از ارتش عراق، (حتی بیشتر از فاو) از جمله دستاوردهای مهم نظامی کربلای5 بود. انهدام دشمن در کربلای5 بمراتب بیشتر از والفجر8 بود، به گونهای که حتی تحلیلگران غرب ناچار به اعتراف گوشهای از این مساله شدند. شلمچه به منزله یکی از قویترین دژهای دشمن محسوب میشد و این برای ارتش عراق بمنزله دیواری غیر قابل نفوذ بود و همین اعتماد بیش از اندازه نسبت به منطقه، تاثیر بسزایی در غافلگیری دشمن داشت. این عملیات باعث تثبیتو ترمیم خطوط پدافندی نیروهای ایران گردید.(منبع: وب سایت فاتحان، پایگاه تخصصی و اطلاع رسانی دفاع مقدس، عملیات کربلای 5) جهت کسب اطلاع بیشتر در این زمینه به سایتهای مربوط به دفاع مقدس مراجعه نمایید. اما در رابطه با این سوال که چرا ارتش مصر در پناه خفت و خواری و آتش بس از کانل سوئز عبور کند؟ باید گفت: بعد از تاسیس رژیم غاصب صهیونیستی و کشور اسرائیل با توجه درگیری های متعددی که بین کشورهای عربی به ویژه مصر در دفاع از مردم فلسطین با اسرائیل بوجود آمده بود. این درگیری ها عبور نیروهای نظامی مصر از کانال سوئز را در اثر مقاومت نیروهای نظامی اسرائیل با مانع روبرو کرده بود. با اینکه آتش بس بین اسرائیل و مصر از سال 1948 اعلام شده بود، ولی ارتش مصر نمی توانست از کانال سوئز عبور نماید، تا اینکه با شروع مجدد درگیری ها و جنگ 1973 بین این دو کشور و نیز برخی دیگر از کشورهای عربی، ارتش مصر از کانال سوئز عبور کرده و بخشی از سرزمینهای اشغالی را آزاد نمود و در نهایت با انعقاد قرارداد کمپ دیوید در سال 1978 بین مصر و اسرائیل، اختلافات این دو کشور پایان یافت.
سلام حاج قاسم سلیمانی در یکی از سخنرانی هایش که در کتاب یاد یاران (جستاری در خاطرات سردار حاج قاسم سلیمانی)نقل شد گفته کاری که لشکر 41ثارالله برای عبور از دریاچه ماهی کرد، قابل مقایسه نیست. به تنهایی به اندازه 30 سال کاری بود که تمام ارتش مصر در پناه خفت و خواری آتش بس، برای عبور از کانل سوئز کرد. با همت یک لشکر، کار یک کشور را کرد. سوال 1- دریاچه ماهی در شلمچه چگونه بوده که عبور از آن کار مشکل و زمانبری بوده؟ 2-و چرا ارتش مصر در پناه خفت و خواری و آتش بس از کانل سوئز عبور کند؟
سلام حاج قاسم سلیمانی در یکی از سخنرانی هایش که در کتاب یاد یاران (جستاری در خاطرات سردار حاج قاسم سلیمانی)نقل شد گفته کاری که لشکر 41ثارالله برای عبور از دریاچه ماهی کرد، قابل مقایسه نیست. به تنهایی به اندازه 30 سال کاری بود که تمام ارتش مصر در پناه خفت و خواری آتش بس، برای عبور از کانل سوئز کرد. با همت یک لشکر، کار یک کشور را کرد. سوال 1- دریاچه ماهی در شلمچه چگونه بوده که عبور از آن کار مشکل و زمانبری بوده؟ 2-و چرا ارتش مصر در پناه خفت و خواری و آتش بس از کانل سوئز عبور کند؟
با سلام و احترام، مساله عبور از دریاچه ماهی توسط لشکر 41 ثارالله مربوط به عملیلت کربلای 5 می باشد. با توجه به عدم موفقیتی که در عملیات کربلای 4 اتفاق افتاده بود، سنگینی شرایط دشوار پس از این عملیات، ضرورت انجام عملیات دیگری را ایجاب می کرد. عملیاتی که پیروزی آن تضمین شده باشد و ضمنا از جنبه نظامی و سیاسی بسیار ارزشمند باشد تا آثار نامطلوب عدم فتح کربلای 4 را جبران نماید. ناحیه مرزیِ استراتژیک شلمچه در منطقهی شمال غربیخرمشهر واقع شده که از جنوب با اروند رود، از شمال با منطقهیعمومی اهواز و از غرب با مرزهای بین المللی ایران و عراق، محصورگردیده است. وجود اروند رود در جنوب آن، دریاچهی ماهی و جزایربوبیان، ویژگی نظامی خاصی را در این منطقه به وجود آورده است وبه خاطر نزدیکی جغرافیایی آن با شهر صنعتی بصره، از نظرکارشناسان نظامی، دارای اهمیت فوق العادهای بوده است. ارزشمند ترین منطقه موجود شلمچه بود که دشمن در آن مستحکم ترین مواضع و موانع را داشت، به طوری که عبور از آن ها غیر ممکن می نمود و با توجه به اصول نظامی شناخته شده و محاسبات کمی، ضریب موفقیت بسیار ناچیز بود و بالطبع تضمین پیروزی از سوی فرماندهان عملیات را غیر ممکن می ساخت؛ لیکن ضرورت غیر قابل انکار ادامه جنگ در آن موقعیت و لزوم تسریع در تصمیم گیری پس از عملیات کربلای 4 سبب گردید که صرفا برای انجام تکلیف و با امید به نصرت الهی، تمامی نیروهای خودی اعم از رزمنده و فرمانده برای عملیات بزرگ کربلای 5 آماده شوند. هنگام انتخاب منطقه عملیات کربلای 5، آنچه اوضاع را پیچیده تر می کرد، این بود که: تنها انجام یک عملیات نمی توانست موثر باشد، به علاوه عملیات باید با پیروزی توام باشد و هم چنین سرعت عمل نیز نقش تعیین کننده ای در این عملیات داشت. دشمن با توجه به اهمیت منطقه، زمین شرق بصره را مسلح به انواع موانع و استحکامات کرده بود و با رها کردن آب در منطقه، انجام هرگونه عملیاتی را غیر ممکن ساخته و فضای امنی را برای خود به وجود آورده بود تا بتواند حرکت هر نیروی مهاجم را قبل از دستیابی به خط اول خود سرکوب کند. رزمندگانشجاع سپاه اسلام در مرحلهی اول عملیات، با هجومی مرگبار وغافلگیرانه به قلب دشمن، در تاریخ فردای آن روز، شلمچه را آزادمینمایند و با گسترش عملیات خود، هر لحظه فاصلهی خود را بابصره کم میکنند؛ به طوری که صدای شلیک مسلسلها مردم شهر راسراسیمه به خیابانها میریزد. در دومین مرحلهی این عملیات،رزمندگان اسلام با عبور از موانع ایذایی و بسیار محکم، هجوم سنگینخود را علیه مواضع دشمن شروع میکنند که پاسگاههای شلمچه،بوبیان و کوت سواری در این هجوم، آزاد میشود. رزمندگان اسلام باهجوم دیگری چندین کیلومتر از جادهی آسفالته شلمچه بصره را آزادمیکنند و به عمق مواضع دشمن نفوذ کرده، خود را به دژ فولادینبصره میرسانند. این دژ توسط کارشناسان خارجی احداث شده بودکه دارای خاکریزهای مثلثی، هلالی، سنگرهای مستحکم بتونی وموانع ایذایی سنگین بود و ساخت آن پنج سال طول کشیده بود. اولین خط دفاعی دشمن دژی بود که در یک سمت آن سنگرهای بتونی برای استراحت نیرو و در سمت مقابل، سنگرهای دیده بانی و تیربار با مهمات آماده و سنگرهای تانک احداث شده بود. این دژ، دشمن را از موقعیت ممتازی برای اشراف و تسلط کامل بر منطقه برخوردار می کرد. در پشت خط اول چند موضع هلالی شکل احداث، که قطر هر یک به 300 الی 400 متر و ارتفاع آن به 5 تا 6 متر می رسید. در پشت مواقع هلالی، برای تردد و استقرار تانک، جاده ساخته شده بود و به این وسیله تانک می توانست با استقرار روی مواضع مشخص شده، کل منطقه درگیری را زیر پوشش گلوله مستقیم و تیربار قرار دهد. دومین خط دشمن به فاصله صد متر از خط اول و به موازات آن احداث، و سیل بندی بود به عرض 205 و ارتفاع 4 متر که دارای موضع پیاده، کانال مواصلاتی و مواضع تانک بود. این سیل بند از جنوب جاده شروع می شد و به سمت اروند ادامه داشت. سومین خط دشمن، خاکریزی بود به موازات خط دوم و دارای مواضع پیاده و تانک که در جلوی آن کانال َمتروکه ای به عرض 4 و عمق 2 متر احداث شده بود. چهارمین رده دشمن در پشت نهر دوعیجی قرار داشت و شامل نهر، دژ و چندین موضع هلالی پی در پی، که بر توانایی دشمن برای مقابله و دفاع می افزود. پنجمین رده دشمن در پشت نهر جاسم قرار داشت. ضمن آن که در حد فاصل خط چهارم و پنجم، قرارگاه دشمن، خصوصا قرارگاه تاکتیکی سپاه سوم (مقر فرماندهی لشکر11)، دارای مواضع مستحکمی بود و پدافند مستقل داشت. پس از خط جاسم تا کانال زوجی، مرکز توپخانه، لجستیک و عقبه لشکر 11 قرار گرفته بود و رده ششم و هفتم دشمن شامل کانال زوجی و مثلثی های غرب کانال زوجی بود. در منطقه شلمچه، دشمن زمین را به شکل پنج ضلعی درآورده بود. که از استحکامات بسیار پیچیده ای بر خوردار بود. گارد ریاست جمهوری عراق با فرماندهی صدام به منطقه اعزام میشود وبی درنگ پاتکهای سنگین خود را آغاز میکند؛ اما هر بار با تحملشکستهای سنگین وادار به عقب نشینی میشود. در مرحلهی سوم عملیات، رزمندگان اسلام از کنار اروند به مواضعدشمن در محور نهر جاسم هجوم برده، یگانهای سر در گم دشمن را درعملیات گاز انبری گرفتار کرده و تعدادی از آنها را کشته یا زخمیمیکنند و با عبور از نهر جاسم و تسلط بر پلهای ارتباطی، به عمقمواضع دشمن نفوذ میکنند. پس از فتح خرمشهر، تسلط بر شلمچه به عنوان یکی از معابر وصولی شهر بصره، در زمره اهداف قوای نظامی ایران قرار گرفته بود و عملیات کربلای پنج بهترین موقعیت برای عملی ساختن این ایده بود. پیشروی سریع نیروها از سیلبند و مواضع دشمن در شرق (کانال ماهی) بسته و سپس عبور از این کانال و توسعه وضعیت نیروهای خودی، نشانگر غافلگیری دشمن در این محور بود. اخبار و اطلاعات واصله نیز حکایت از وضعیت نسبتا مناسب و خوب نیروها میکرد. ادامه این تلاشها در روز نخست منجر به تصرف مثلث غرب (کانال زوجی) شد همچنین در محور (پنج ضلعی)، تلاش دشمن منحصرا مقاومت در یک قرارگاه فرماندهی تیپ بود و نیروهای رزمنده و زرهی سپاه توانستند بیشتر پایگاههای موجود در این محور را به تصرف خود درآورند. درگیری در جزیره (بوارین) در ساعات نخستین عملیات، بیشتر بدین منظور بود که دشمن احساس کند در سراسر خط درگیری وجود دارد تا فرصت تمرکز نیرو را نداشته باشد. همچنین در پاسگاه (بوبیان) که جناح راست عملیات بود، رزمندگان توانستند آن را به تصرف خود درآورند. در روزهای بعد، پاتکهای سنگین دشمن در منطقه از محورهای مختلف آغاز شد و از طرفی عملیات و درگیری نیروهای خودی نیز ادامه پیدا کرد. در مجموع، مقاومت و ایستادگی نیروها زیر آتش شدید دشمن، با وجود کمبود مهمات و بسته شدن چند راه تدارکاتی و کمک رسانی، بینظیر بود. در محور کانال پرورش ماهی این درگیریها به اوج خود رسید و تنها جاده ارتباطی که به رزمندگان مستقر در این محور آذوقه و مهمات میرساند، بیوقفه زیر آتش سنگین عراق بود. گذشته از نقش اساسی عملیات کربلای5 در پیدایش یک امکان تازه برای اجرای آتش پی در پی بر روی شهر بصره- همزمان با جنگ شهرها- تلاشی وسیعتر برای انهدام قسمت دیگری از ارتش عراق، (حتی بیشتر از فاو) از جمله دستاوردهای مهم نظامی کربلای5 بود. انهدام دشمن در کربلای5 بمراتب بیشتر از والفجر8 بود، به گونهای که حتی تحلیلگران غرب ناچار به اعتراف گوشهای از این مساله شدند. شلمچه به منزله یکی از قویترین دژهای دشمن محسوب میشد و این برای ارتش عراق بمنزله دیواری غیر قابل نفوذ بود و همین اعتماد بیش از اندازه نسبت به منطقه، تاثیر بسزایی در غافلگیری دشمن داشت. این عملیات باعث تثبیتو ترمیم خطوط پدافندی نیروهای ایران گردید.(منبع: وب سایت فاتحان، پایگاه تخصصی و اطلاع رسانی دفاع مقدس، عملیات کربلای 5) جهت کسب اطلاع بیشتر در این زمینه به سایتهای مربوط به دفاع مقدس مراجعه نمایید. اما در رابطه با این سوال که چرا ارتش مصر در پناه خفت و خواری و آتش بس از کانل سوئز عبور کند؟ باید گفت: بعد از تاسیس رژیم غاصب صهیونیستی و کشور اسرائیل با توجه درگیری های متعددی که بین کشورهای عربی به ویژه مصر در دفاع از مردم فلسطین با اسرائیل بوجود آمده بود. این درگیری ها عبور نیروهای نظامی مصر از کانال سوئز را در اثر مقاومت نیروهای نظامی اسرائیل با مانع روبرو کرده بود. با اینکه آتش بس بین اسرائیل و مصر از سال 1948 اعلام شده بود، ولی ارتش مصر نمی توانست از کانال سوئز عبور نماید، تا اینکه با شروع مجدد درگیری ها و جنگ 1973 بین این دو کشور و نیز برخی دیگر از کشورهای عربی، ارتش مصر از کانال سوئز عبور کرده و بخشی از سرزمینهای اشغالی را آزاد نمود و در نهایت با انعقاد قرارداد کمپ دیوید در سال 1978 بین مصر و اسرائیل، اختلافات این دو کشور پایان یافت.
- [سایر] آقای مرادی سلام. وقتتون به خیر. عرض کنم حضورتون که بنده مدته 2 ساله که \"قراره\" با شخصی ازدواج کنم. با ایشون در دانشگاه آشنا شدم. دلیل اینکه تا حالا عقد نکردیم مخالفت خانواده ایشون به دلیل تفاوت سطح اقتصادی بوده.و البته پدر ایشون استاد دانشگاه و پدر من دوره ابتدایی (ششم ابتدایی) رو فقط گذروندن. خانواده ایشون این مخالفت رو از همون ابتدای امر عنوان کردن و دلیلشون این بوده که شما دو نفر نمی تونین با هم زندگی کنین و دوام زندگیتون به 1 سال هم نمی رسه.( با توجه به همون تفاوتها) توجه کنین که این نظر رو در صورتی صادر کردن که شناختی نسبت به من یا خانواده ام نداشتن و صرف وجود این تفاوتها مخالفت کردن. طبق قاعده ی \" هم کفو بودن\" که البته چون من و آقا پسر بر این عقیده بودیم که هم کفو بودن به لحاظ عقیده و ایمان و طرز تفکر در موارد مورد بحث در ازدواج و ... و نه در موارد اقتصادی و از این دسته؛ فکر می کردیم که کار اشتباهیه که ما هم با اونا هم آهنگ بشیم و قطعا ما رو هم در برابر این عکس العملمون باز خواست خواهند کرد، به همون اندازه که آنها رو به علت عذری که آوردن و در چارچوب اسلام نمی گنجه. می خوام بگم که ما این طور فکر می کنیم که اگه عرف جامعه با اونچه که پیغمبر ( ص )به ما دستور دادن نمی خونه، معنی اینکه در احکام موجود در رسالات نوشته شده \" عرفا و شرعا\" چیه؟ این شرع که پیامبر گذاشته بودن بر عرف موجود در جامعه غلبه نداره؟ اصولا منظور عرفی که بر پایه ی شرع باشه و در \" جامعه اسلامی \" عرف باشه مد نظر نبوده؟ صحبت دیگه ای که دارم اینه که در حدیثی از پیغمبر( ص ) خوندم که بدین مضمون بود : یاری کسی که به قصد دوری از محرمات و باعتماد به خدا و بامید ثواب ازدواج کند بر خدا لازم است. البته من نمی دونم شرایطی که اینو فرمودن چی بوده، ولی دیگه کم کم دارم شک می کنم که اگه ما داریک خیر رو انجام می دیم که پس چرا به نتیجه نمی رسیم! در واقع دارم شک می کنم که شاید باید این ازدواج را لغو کنم. ضمن اینکه این نکات رو هم خوبه بگم: 1- ما بعد از اینکه با کسانی که می شناختیم مشورت کردیم، دیدیم که درست فکر می کردیم و به اقدام بدون خانواده ایشون فکر کردیم( پدر ایشون بهشون گفتن که ما چون به صلاح نمی بینیم کاری برات انجام نمیدیم، تو هم هر کاری می خوای خودت انجام بده. از جانب ما محدودیتی از این نظر نداری، که احتمالا راضی به این امر نیستن ولی چاره دیگه ای هم ندیدن) 2- یه موردی که خیلی خانواده شون بهش اشاره می کنن اینه که : عشق چشم و عقلتونو کور کرده! من کتمان نمی کنم که بعد از 2 سال حتی احساس وابستگی ممکنه بوجود اومده باشه، ولی مطمئنم که کاملا حواسم بوده به احساساتم هیچ بهایی ندم، مگر در مواردی که می خواستم ببینم آیا فلان مدل احساسی آقا اذیتم می نه یا مواردی از این قبیل... که همه موارد سعی شده با قاعده های موجود در زندگی هر دومون ( دستورات اسلام +عقل) چک بشه. اینه که اولا مطمئنم شروع رابطه با احساسات نبوده و ادامه پیدا کردنش هم به این دلیل نبوده. 3- یه چیزی که خیلی نگرانم می کنه و باعث شده در مواردی که صبرم رو داشتم از دست می دادم، باز خودم رو ملزم به ادامه این رابطه بدونم این نکته بوده که من و ایشون نعمتهایی بودیم که خداوند به همدیگه نشونمون داده و اینکه بدون دلیل موجه پس بزنیمشون احتمالا عواقب سوئی هم در این دنیا و هم ان دنیا گریبانمون را خواهد گرفت. 4- خانواده ایشون و مخصوصا مادرشون کاملا درگیر تفاخر نژادی و تجمل زندگی و ... هستن و من احساس می کنم دلیل مخالفتشون هم دقیقن اینه که ما با این مدل مچ نیستیم، کما اینکه پسرشون هم از این مدل همواره ناراضی بودن. و اصولا هم چون بنده فکر می کنم که نارضایتیشون از این جهته، با تنها اومدن آقا پسر برای انجام مرسم موافقت کردم و چون همه دلایل بر پایه ی اصول و عقاید ایمانی و اسلامی مون بوده خانواده من هم به این امر راضی شدن و ازمون حمایت می کنن. نکته ای که هست اینه که خانواده ایشون علاوه بر اینکه برای پسرشون به خواستگری هم نمیان، اصولا این رابطه رو جدی نمی گیرن و اگر حرفی هم به میون بیاد مراسم رو به داد زدن یا مسخره کردن برگزار می کنن. وضعیتی که الان موجوده اینه که ایشون خارج از کشور مشغول به تحصیل هستن. بنا بر توافق 1 ماهه دیگه می خواست بیان که عقد کنیم، که مادرشون این طور گفتن که : من تا 1.5 ماهه دیگه مسافرتم و تو هم حوالی شهریور بیا که ما خودمون هر کاری لازمه بکنیم. با توجه به سابقه ای که در مورد این رابطه در طول این 2 سال و کلا در زندگی خانوادگیشون در طول 26 سال این آقا، حدس بر اینه که برنامه شون این خواهد بود که 1 ماهی هم که ایشون به ایران میان رو وقت کشی کنن که به تصور خودشون\" بالاخره یا من منصرف می شم از روی اذیت شدن ها، یا پسرشون سر عقل میاد!\" و من نمی دونم که موافقت کنم با اینکه تا شهریور هم صبر کنیم یا نه! ضمن اینکه اولا دلیل اینکه می خوایم سریعتر عقد کنیم اینه که \" بر ما که معلوم شده می خوایم با هم ازدواج کنیم، پس دیگه دلیل موجهی برای نا محرم بودن و با هم رابطه داشتن نداریم.\" از طرفی هم پدرم اینقدر آمادگی ذهنی برای هضم کردن اینکه بندا در چنین شرایطی با ایشون موقتا محرم باشیم ندارن. و من شدیدا در این باره هم نگرانم. و ثانیا احتمال اینکه ایشون بیانو تا روزهای آخر خانواده شون سر بدوننمون زیاده! کما اینکه قبل از سفر ایشون تا روز آخر پدر ایشون بهشون نگفتن که نظرشون چیه!(ایشون عید فطر سال گذشته رفتن)و اون روز هم دیگه هیچ کاری نمیشد کرد. فکر می کنم که زیاد صحبت کردم اگه راهنماییم کنین که هم ذهنم کمی شفاف تر شه نسبت به طرز فکرم و اون احادیث با توجه به اینکه در این زمینه علم لازم رو دارین ممنون میشم. چون واقعا احساس می کنم فلسفه زندگیم داره می پیچه به هم! و دیگه قدرت تصمیم گیری ازم گرفته میشه :cry مچکرم در پناه حق
- [سایر] سلام لطفا به این مقاله که در سایت ایرانیکا درج شده بود و توسط رهام برکچی زاده نوشته شده است پاسخ بدهید که به نوعی فلسفه اسلامی را ( به قول نویسنده مقاله ) زیر سؤال می برد. متن مقاله: برهان نظم از منظر شهید مطهری: مقدمه: عمومی ترین و ساده ترین طریقت در اثبات وجود خداوند برهانی است که از آن به برهان نظم یا غایت شناختی یاد می کنند. معمول ترین ادله بر وجود خداوند در تمامی ادیان و مذاهب الهی در طول تاریخ همواره برهان نظم بوده است. از این رو چه در تفکر اسلامی و چه در تفکر غربی مناظرات و جدلهای فراوانی حول این برهان شده است. بسیاری بر این اعتقادند که برهان نظم اساسا یک برهان فلسفی نیست بلکه ریشه و پایه ی تجربی دارد. زیرا اساس شکل گیری برهان نظم را روش تمثیل می دانند. از اینرو ادله ی نظم را دارای استحکام کمتری نسبت به سایر براهین خداشناختی می دانند. ویلیام پالی معاون اسقف کارلیسل و فیلسوف برجسته ی قرن هجدهم برهان نظم را در کتاب " الاهیات طبیعی " اینگونه تقریر کرده است: " فرض کنید در حال عبور از صحرایی پای من به سنگی برخورد کند و با این سوال رو برو شوم که چگونه این سنگ در آنجا قرار گرفته است. ممکن است پاسخ دهم که تا آنجا که من می دانم، این سنگ همواره اینجا بوده است. احتمالا اثبات نامعقول بودن این پاسخ چندان آسان نخواهد بود. اما فرض کنید که بر روی زمین ساعتی یافته ام و باید بررسی شود که بودن ساعت در آن مکان چگونه اتفاق افتاده است. بسیار بعید است که پاسخ قبلی به ذهن من خطور کند. یعنی اینکه تا آنجا که می دانم این ساعت همواره اینجا بوده است. اما چرا این جواب نباید آنگونه که برای سنگ مفید بود برای ساعت مفید باشد؟ چرا جواب مذکور آنگونه که در مورد اول قابل قبول بود در مورد دوم پذیرفتنی نیست؟ تنها دلیل آن است که وقتی ساعت را وارسی می کنیم می بینیم اجزای گوناگون آن برای هدفی پرداخته و به یکدیگر مرتبط شده اند. ( چیزی که در مورد سنگ نمی توان کشف نمود. ) مثلا این هدف که اجزای مذکور آنگونه طرح ریزی و به هم پیوند داه شده اند که تولید حرکت کنند و حرکت مذکور چنان تنظیم شده است که زمان را در شبانه روز نشان دهد. یعنی اگر اجزای مختلف به گونه ای متفاوت از آنچه هستند ساخته می شدند، مثلا در اندازه ای متفاوت با آنچه که دارند یا به هر روش یا ترتیب دیگری غیر از وضعیت کنونی تعبیه شده بودند، در این صورت یا اساسا هیچ حرکتی در ساعت به وقوع نمی پیوست و یا هیچ حرکتی که تامین کننده ی کاربرد کنونی آن باشد، واقع نمی شد. " در حقیقت پالی برهان خود را اینگونه مطرح می کند: او می پرسد اگر ساعتی را در بیابان ببینید در مورد آن چه فکری می کنید؟ مسلما هیچوقت فکر شما به این سمت سوق پیدا نمی کند که به طور اتفاقی این ساعت در بیابان و با کمک پدیده های طبیعی ساخته شده است. بلکه تصور می کنید این ساعت با این نظم و هماهنگی بین اعضایش باید صانعی آگاه و مدبر داشته باشد. زیرا عوامل طبیعی دارای خصیصه و ابزار مناسبی برای ایجاد این تدبیر نیستند. مهمترین عاملی که وجود صانع را تایید می کند وجود هدف و غایت به خصوصی ( نمایش زمان ) برای این شئ است که تعیین آن تنها از عهده ی شعوری آگاه بر می آید و امکان شکل گیری تصادفی این ساعت را منتفی می کند. بدین سبب حتی اگر هماهنگی و نظم موجود در شئ تصادفی و وابسته به خصائل ذاتی طبیعت باشد غایتمندی آن تنها می تواند معلول شعوری مدبر باشد. بنابراین هماهنگی ای که غایتمند باشد دلالت بر وجود ناظمی آگاه دارد و این هماهنگی متناسب با نوع و میزان آگاهی و تدبیر ناظم است. در نتیجه نظم گسترده تر حاکی از وجود ناظم آگاه تر است. با توجه به این دانسته ها پیلی به اقامه ی برهانی می پردازد: 1- هر نظمی (هماهنگی غایتمندی ) دال بر وجود ناظمی است و نظم گسترده تر حاکی از وجود ناظم بزرگتر است. 2- با توجه و دقت به ساختار اجزای عالم به این نتیجه می رسیم که نظمی بس عظیم و سترگ در عالم موجوداست. 3- بنابراین وجود عالم حاکی از وجود ناظم بزرگی است. روش تمثیل در تفکر غربی دست مایه ی انتقادات محکم بسیاری از فیلسوفان برجسته ی اروپایی شد و این باعث شد تا از قدرت برهان نظم به مرور زمان بیشتر و بیشتر کاسته شود. بسیاری از فلاسفه از هیوم گرفته تا میل و راسل معتقد بودند که تمثیل مورد استفاده در برهان نظم از لحاظ منطقی، قیاس معتبری نیست و مسلما نمی تواند ضامن یک نتیجه ی یقینی و الزامی باشد. آنها معتقد هستند استفاده از روش تمثیل تنها در شرایطی مقدور است که بتوان از منظر موضوع مورد بحث شباهتی اساسی بین مثال مطرح شده و شئ مورد بررسی پیدا کرد و اگر شباهت اساسی و مبتنی بر موضوع مورد بحث یافت نشود کارآمد نخواهد بود. نظر آنها این است که در برهان نظم این شباهت اساسی میان ساختار عالم و اشیاء مورد بررسی، مانند ساعت مصداق پیدا نمی کند.آنها این عدم شباهت را در نوع تجربه ای می داند که ما از عالم و اشیای مثال زده شده (مثلا ساعت ) داریم. در نگاه این دسته از فلاسفه، تجربه ی ما نسبت به ساعت و دیگر ابزار و مصنوعات انسان ساز پیشینی است اما مسلما ما چنین تجربه ای نسبت به عالم نداریم. مقصود از تجربه ی پیشینی حافظه ی ما درباره ی منشا شئ مورد نظر است. مثلا ما به خوبی می دانیم که ساعت شئی انسان ساز است زیرا واجد این تجربه هستیم که همیشه ساعتها به دست انسان ساخته شده اند و هیچ وقت خلاف این، مشاهده یا گزارش نشده است. بنابراین ذهن ما به روش استقراء و با تکیه بر تجربیات قبلی نتیجه می گیرد که ساعت شئی انسان ساز است و این می تواند ناشی از نظم ذاتی موجود در ساعت نباشد و فقط تجربه ی پیشینیمان ما را به این نتیجه برساند. اما ما هیچ وقت ناظر پیدایش جهان نبوده ایم که چنین تجربه ی پیشینی ای داشته باشیم. در نتیجه دلیلی وجود ندارد که بر مبنای آن نتیجه بگیریم در جهان نوعی نظم ذاتی غایتمند وجود دارد که مصنوع شعور آگاه و مدبر است. از اینرو این عدم مشابهت ضعف بزرگی در برهان نظم به حساب می آید. این دیدگاه خدشه ای به روش استقرائی برهان نظم وارد نمی کند و تنها روش تمثیل را از لحاظ منطقی نامعتبر می شمارد. در نتیجه می توان پذیرفت که احتمال شکل گیری تصادفی عالم بعید است و این هماهنگی و دقت موجود در پدیده ها باید هدفمند باشد. این انتقاد موجب می شود که دیگر دلیلی برای قائل شدن به علت فاعلی برای پدیده های عالم نداشته باشیم و احتمال قائم به ذات بودن پدیده ها را منتفی نشماریم در حالی که فلسفه ی الهی علت غایی را متضمن وجود علت فاعلی قائم به غیر می داند. برای مثال دیوید هیوم، فیلسوف تجربه گرای انگلیسی در کتاب " محاورات درباره ی دین طبیعی " از زبان فیلون شکاک که مظهر دیدگاههای شک گرایانه ی خود هیوم است نظریه ی کلئانتس، شخصیت دیگر داستان را که به برهان نظم معتقد است، چنین نقد می کند: " اگر ما خانه ای ببینیم، کلئانتس! با بزرگترین یقین و اطمینان نتیجه می گیریم که آن خانه معمار یا بنایی داشته، زیرا این دقیقا آن نوع معلولی است که تجربه کرده ایم که از آن نوع علت ناشی و صادر می شود. اما مطمانا تصدیق نخواهیم کرد که جهان چنین شباهتی به یک خانه دارد که ما بتوانیم با همان یقین و اطمینان، یک علت مشابه استنباط کنیم. یا بگوییم شباهت در اینجا تمام و کامل است. این عدم شباهت طوری روشن است که بیشترین ادعایی که می توانی بکنی فقط یک حدس و ظن و فرضی درباره ی یک علت مشابه است. ممکن است ماده، علاوه بر روح، در اصل منشا یا سرچشمه ی نظم در درون خود باشد و تصور اینکه چندین عنصر به واسطه ی یک علت درونی ناشناخته ممکن است به عالی ترین نظم و ترتیب در آید، از تصور اینکه صور و معانی آنها در روح بزرگ جهانی به واسطه ی یک علت درونی ناشناخته ی همانند به نظم و ترتیب درآِید مشکل تر نیست. آیا کسی جدا به من خواهد گفت که یک جهان منظم باید ناشی از فکر و صنعتی انسان وار باشد، زیرا که ما آن را تجربه کرده ایم؟ برای محقق ساختن این استدلال لازم است که درباره ی مبدا جهانها تجربه داشته باشیم و مطمانا این کافی نیست که دیده باشیم که کشتی ها و شهرها ناشی از صنعت و اختراع انسانی است. ...آیا می توانی ادعا کنی که چنین شباهتی را میان ساخت یک خانه و پیدایش یک جهان نشان دهی؟ آیا طبیعت را در چنان وضعی همانند نخستین نظم و ترتیب عناصر دیده ای؟ آیا جهانها زیر چشم تو صورت پذیرفته اند وآیا فرصت و مجال آن را داشته ای که تمام پیشرفت ( فنومن ) را از نخستین ظهور نظم تا کمال نهایی آن مشاهده کنی؟ اگر داشته ای پس تجربه ی خود را ذکر کن و نظریه ی خویش را ارائه ده. ثانیا تو بنا به نظریه ی خودت دلیلی نداری برای اسناد کمال به خدا، یا برای این فرض که او از هر خطا و اشتباه یا بی نظمی در افعال خود منزه و مبرا است... لااقل باید اعتراف کنی که برای ما غیر ممکن است که با افکار و انظار محدود خود بگوییم که آیا این نظام اگر با سایر نظامهای ممکن و حتی واقعی مقایسه شود، شامل اشتباهات و خطاهای بزرگ است یا شایسته ی تحسین و تقدیری شگرف؟ آیا یک روستایی اگر " انئید " ( شعر حماسی ویرژیل ) برای او خوانده شود می تواند اظهار نظر کند که آن شعر مطلقا بی عیب است، یا مقام شایسته ی آن را در میان محصولات هوش انسانی تعیین کند در حالی که وی هیچ محصول دیگری هرگز ندیده است؟ اما اگر این عالم محصول کاملی باشد باز هم نامعلوم و مشکوک است که همه ی خوبی های آن اثر را بتوان به حق به سازنده ی آن نسبت داد. اگر یک کشتی را بررسی کنی، البته اندیشه ی عالی و بلند درباره ی هوشمندی سازنده ی چنین ماشین پیچیده و سودمند و زیبایی پیدا خواهیم کرد، اما وقتی دانستیم که آن مکانیک دان کودنی است که به دیگران تاسی کرده و از صنعتی تقلید نموده که طی ادوار و اعصار متوالی پس از بسی آزمایشها و اشتباهات و تصحیحات و سنجشها و گفتگوها تدریجا اصلاح شده و پیشرفت کرده است، آیا باز نسبت به او همان احساس را خواهیم داشت؟ پیش از اینکه نظام موجود رقم زده شود، ممکن است عوالم بسیار در سراسر ازل سرهم بندی شده باشد و پیشرفت و بهبود، آهسته اما مداوم در طی ادوار و اعصار نامتناهی، صنعت ساخت جهان را پیش برده باشد. در چنین مسائلی چه کسی می تواند تعیین کند که حقیقت چیست و حتی که می تواند حدس بزند که در میان بسی فرضها که ممکن است پیشنهاد یا تصور شود، فرضی که بیشتر احتمال وقوع دارد کدام است؟ ما هیچ معلوماتی برای اظهار نظر درباره ی تکوین جهان ( نظر درباره ی مبادی جهان ) نداریم. تجربه ی ما که خود، هم از جهت قلمرو و هم از حیث دوام و استمرار، این قدر ناقص و محدود است نمی تواند هیچ فرضیه ای درباره ی کل اشیا به ما تلقین کند. اما اگر ما ناگزیر و لزوما باید فرضیه ای برگزینیم، بر حسب چه قاعده ای بایستی انتخاب خود را معیین کنیم؟ آیا قاعده ی دیگری غیر از بیشتر بودن شباهت میان اشیای مورد مقایسه وجود دارد؟ و آیا یک گیاه یا یک حیوان که با رویش و زایش بوجود می آید بیش از یک ماشین مصنوعی که از عقل و تدبیر ناشی می شود، شباهت قوی تری به عالم ندارد؟ استدلال تمثیلی که در آن برهان بکار رفته، به فرض اینکه وجود ناظمی را ثابت کند به هیچ وجه مشعر بر صفات پسندیده ای که به آن ناظم نسبت می دهند نیست. تصور خداوندی نیکوکار و عادل و مهربان از مقایسه ی آثار طبیعی با اعمال انسان نتیجه نمی شود. اگر آن ناظم فرض شود که مانند انسان است، دیگر دلیل نداریم برای این فرض که صفت اخلاقی خاصی وجود دارد که متعلق به خالق طبیعت است. وقتی کسی محصول ( یعنی طبیعت )