درفیلم راز ادعا می شود که که کائنات همگی شعور و درک دارند و خود را در خدمت اهداف انسان قرار می دهند. آیا این ادعا که همه موجودات(حتی سنگ و چوب)درک و شعور دارند با آیات قران همخوانی دارد؟ هر چند که فیلم راز اشکالات اساسی از نقطه نظر هستی شناسی و حتی از حیث تجربه دارد اما از جمله محاسن تئوری جذب که در فیلم هم منعکس شده است، پذیرش (شعور مندی کائنات) است. هستند افرادی که فهم و دیگران را به پشیزی نمی گیرند و بسیارند کسانی که اصولاً غیر انسان را صاحب شعور نمی دانند و جمادات را از جهت شعورمندی هم مرتبه (عدم) می انگارند، ولی در این تئوری به حق بر این (شعورمندی) صحه گذاشته شده و این حقیقت پذیرفته شده است. اما باید اضافه کنیم که این موضوع از کشفیات قانون جذب نیست و در متون اسلامی قرآن و روایات و متون فلسفی اسلامی نه فقط (شعورمندی کائنات) بلکه 4 مرتبه بالاتر یعنی (عبادت و تسبیح و تهلیل) ، (علم و معرفت به مبدأ آفرینش) ، (رشد و تکامل) و (هدفمندی مجموع کائنات (هستی)) مورد اشاره قرار گرفته است. آیه شریفه (ان من شی الا یسبح بحمده)1 هیچ چیزی نیست مگر آن حمد و تسبیح خدا می گوید(که در مقام اطلاق و شمول است همه اشیاء را تسبح گوی خداوند سبحان می داند). در جایی دیگر قرآن می¬فرماید (الم تر ان الله یسبح له من فی السموات و الطیر صافات کل قد علم صلاته و تسبیحه) (نور 41) که هم (تسبیح) را برای موجودات مسلم می¬شمارد و هم (علم و آگاهی و التفات به نماز و تسبیح) را برای تمامی موجودات اثبات میکند. در آیات شریفه (والیه ترجعون) و (کل یجری لاجل مسمی) چنان که علامه طباطبایی فرموده¬اند: حکم جریان و سیر و رشد و تکامل، عمومی است که همه اجسام محکوم به آن هستند.2 منابع: 1.اسرا / 44 2.ترجمه المیزان ج 11 ذیل آیه
درفیلم راز ادعا می شود که که کائنات همگی شعور و درک دارند و خود را در خدمت اهداف انسان قرار می دهند. آیا این ادعا که همه موجودات(حتی سنگ و چوب)درک و شعور دارند با آیات قران همخوانی دارد؟
درفیلم راز ادعا می شود که که کائنات همگی شعور و درک دارند و خود را در خدمت اهداف انسان قرار می دهند. آیا این ادعا که همه موجودات(حتی سنگ و چوب)درک و شعور دارند با آیات قران همخوانی دارد؟
هر چند که فیلم راز اشکالات اساسی از نقطه نظر هستی شناسی و حتی از حیث تجربه دارد اما از جمله محاسن تئوری جذب که در فیلم هم منعکس شده است، پذیرش (شعور مندی کائنات) است. هستند افرادی که فهم و دیگران را به پشیزی نمی گیرند و بسیارند کسانی که اصولاً غیر انسان را صاحب شعور نمی دانند و جمادات را از جهت شعورمندی هم مرتبه (عدم) می انگارند، ولی در این تئوری به حق بر این (شعورمندی) صحه گذاشته شده و این حقیقت پذیرفته شده است.
اما باید اضافه کنیم که این موضوع از کشفیات قانون جذب نیست و در متون اسلامی قرآن و روایات و متون فلسفی اسلامی نه فقط (شعورمندی کائنات) بلکه 4 مرتبه بالاتر یعنی (عبادت و تسبیح و تهلیل) ، (علم و معرفت به مبدأ آفرینش) ، (رشد و تکامل) و (هدفمندی مجموع کائنات (هستی)) مورد اشاره قرار گرفته است. آیه شریفه (ان من شی الا یسبح بحمده)1 هیچ چیزی نیست مگر آن حمد و تسبیح خدا می گوید(که در مقام اطلاق و شمول است همه اشیاء را تسبح گوی خداوند سبحان می داند).
در جایی دیگر قرآن می¬فرماید (الم تر ان الله یسبح له من فی السموات و الطیر صافات کل قد علم صلاته و تسبیحه) (نور 41) که هم (تسبیح) را برای موجودات مسلم می¬شمارد و هم (علم و آگاهی و التفات به نماز و تسبیح) را برای تمامی موجودات اثبات میکند.
در آیات شریفه (والیه ترجعون) و (کل یجری لاجل مسمی) چنان که علامه طباطبایی فرموده¬اند: حکم جریان و سیر و رشد و تکامل، عمومی است که همه اجسام محکوم به آن هستند.2
منابع:
1.اسرا / 44
2.ترجمه المیزان ج 11 ذیل آیه
- [سایر] آیا آیات قرآن کریم برابر با سلایق صحابه گرد آوری شده است؟ یا کاملا منطبق با خواست پیامبر اعظم (ص) تدوین گردیده است؟ آیا عثمان در اقدامی سیاسی آیات خلافت را در لابلای آیات الاحکام فقهی قرار نداده است؟ آیا انتشار قرآن بر اساس ترتیب نزول بدعت است یا نه؟ اگر بدعت نیست؛ چرا جمهوری اسلامی اقدام به نشر قرآن کریم دقیقا براساس نزول آن نمی نماید؟ آیا وقت آن نرسیده است که با توجه به انفجار اطلاعات و به حداقل رسیدن امکان جهالت افراد در مسائل مذهبی نظام جمهوری اسلامی ملاحظات پیشینیان را کنار نهد و با اقدامی جسورانه عملکرد صحابه جائر را با استناد به تاریخ شأن نزول و قرائن و شواهد تحت الشعاع قرار داده قرآن و مصحفی جدید که با دوران پیامبر همخوانی دارد ارائه دهد؟
- [سایر] با سلام خدمت شما مشاور عزیز من 18 سالمه و دیپلم رشته ی ریاضی هستم با توچه به این که درس عربی من در مدرسه قوی بود وعلاقه به فهمیدن مفهوم آیات داشتم الان اکثر آیات قرآن را می توانم معنا کنم ولی مشکل اصلی من محدود بودن دایره لغات من در زبان عربی است می خواست از شما درخواست کنم که اگر کتابی در زمینه لغات قرآن ویا ترجمه سراغ دارید بنده راهنمایی کنید تا بتوانم بیشتر معنای آیات را درک کنم . با تشکر
- [سایر] در برخی از آیات قرآن عزیز آمده که انسان ها مورد شفاعت قرار نمی گیرند، آیا منظور همان برزخ است که انبیا گفته اند در آن جا شفاعتی نیست؟
- [سایر] ضمن تشکر درخواست میکنم به این سئوال پاسخ دهید: خداوند کاملا از وضعیت فکری و فرهنگی انسان های بعد از رحلت رسول اکرم و آینده مطلع بود؛ به همین دلیل ابلاغ فرمود محمد (ص)خاتم انبیا است. حال اگر فردی طبق فهم و درک خود از قرآنی که هم اکنون دراختیار دارد، اعتقاد کاملی به یگانگی خداوند و نبوت انبیا و آیات الاهی و فرشتگان آسمانی داشته و به روز قیامت هم مؤمن باشد و سعی کند دستورات قرآنی را؛ مانند نماز، زکات، خیرات و... که در قرآن نام برده شده بکار ببرد و فردی نیکوکار، شایسته و صالح باشد و در مقابل گناهان و ظلم های احتمالی خود از درگاه خداوند توبه کند و با کارهای نیک جبران نماید و فصل الخطاب کارهایش را کلام خدا قرار دهد، ولی اعتقادی به عقاید و جنگ ها، سازش ها، و گفته های ضد و نقیض و اختلافات انسان های بعد از رحلت پیامبر اسلام (ص) که هرکدام خود را حق و دیگران را باطل معرفی کرده اند، نداشته باشد! آیا طبق آیات روشن قرآن، مسلمان و تسلیم شده در برابر امر خداوند هست یا خیر ؟ و در شمار افراد اشاره شده در آیه 60 تا 63 سوره مریم و آیه های مشابه خواهد بود یا خیر؟ لطفا خلاصه و صریح جواب دهید. اگر پاسخ شما منفی باشد و خداوند تکلیف دیگری هم برای این گونه مومنان قرارداده است. سند و آدرس قرآنی آن را اعلام فرمائید.
- [سایر] سلام. در سوره طارق میخوانیم: پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است: فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ ﴿5﴾ از آب جهندهای خلق شده: خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ ﴿6﴾[که] از صلب مرد و میان استخوانهای سینه زن بیرون میآید: یَخْرُجُ مِن بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ ﴿7﴾. تولید اسپرماتوزوم (منی) توقفی ندارد. امّا در عضو کوچک بالای هر بیضه و مجاری اسپرم (اپیدیدیم) جمع میشود و ممکن است تا ماهها همانجا بماند بدون آنکه قدرت باروری خود را کاملاً از دست بدهد و تنها با انجام نزدیکی، خود ارضائی و یا احتلام در خواب به بیرون از بدن منتقل میشوند. یکی از جاهایی که منی در آن ساخته میشود، غده وزیکولی است. این غده در لگن خاصره قرار دارد. فرایند جنسی که به بیرون ریخته شدن منی از بدن منتهی میشود انزال میگویند. این آیهها محل بارآمدن منی مرد را قفسه سینه مرد معرفی میکنند. در حالیکه انسان امروزی از مدتها پیش، محل بارآمدن منی مرد را نه قفسه سینه، بلکه خیلی پایینتر در جایی در لگن خاصره میداند. بهاءالدین خرمشاهی مترجم و مفسر قرآن، در پایان قرآن ترجمه خود به این آیهها اشاره میکند. و میگوید: (این آیات، به ویژه آخرین کلمه آیه آخر، معرکه آراء مفسران، خصوصاً مفسران جدیدی است که میکوشند آنرا با علم امروز تطبیق دهند.... ترائب جمع است و مفرد آن تریبه به معنای استخوان سینه یا ترقوه است. [اما] بعضی از مفسران آنرا قفسه سینه و توسعاً قسمت پیشین بدن زن گرفتهاند و بعضی دیگر از جمله محمد اسد (یکی از مترجمان قرآن کریم به انگلیسی) آنرا به لگن خاصره ترجمه کردهاند. خرمشاهی با این توضیح نتیجه میگیرد: (باری اگر مترجم به لغت [لغت قرآن] وفادار باشد، ترائب را سینهها یا استخوانهای سینه ترجمه میکند. اما اگر به علم وفادار باشد، آنرا به چیزی دیگر باید ترجمه کند. این اشکالات علمی در این آیات چگونه پاسخ داده میشود؟
- [سایر] مدتی است که سؤالی ذهن مرا درگیر خود کرده و جوابی قانع کننده برای آن نیافتم. با مطالعه قرآن کریم، در مییابیم که خداوند پس از خلقت آدم(ع)، فرشتگان را دستور داد تا به او سجده نمایند که در این بین ابلیس که از جنیان بود سر باز زد و کافر شد. حال سؤال این است که طبق آیات، خداوند فرشتگان را خطاب به سجده نمود، نه موجودات دیگر را. پس در این صورت شیطان که از جنیان بود و فرشته نبود؛ چرا ملزم به سجده شد؟ شاید در پاسخ بگویید که او به خاطر عبادت زیاد در این جایگاه(در میان فرشتگان) قرار گرفته بود، در این صورت سؤال این است که آیا فرشته بودن مقامی است که موجودات دیگر (از نژادهایی غیر از آدم-چون برتر از همه است) میتوانند به آن دست یابند؟ و ممکن است در میان فرشتگان موجودانی از نژادهای مختلف باشند که برای ما قابل شناسایی نیستند و علت اشاره خداوند به جن بودن ابلیس هم به گونه ای تذکر همین موضوع باشد؟ با تشکر از شما بزرگواران بی صبرانه منتظر پاسخ شما هستم در پناه حق، موفق و سربلند باشید
- [سایر] آیا آیات زیر مسلمان کردن ایرانیان را نامشروع نمی¬کند: سوره شعراء آیه های 198، 199: (اگر ما این کتاب عربی را بر بعض مردم عجم نازل میگردانیدیم و رسول بزبان تازی بر پارسیان قرائت میکرد(بعذر عدم درک) آنان ایمان نمی آوردند). پس بر اساس آیه بالا، قرآن برای عرب و مردمِ عرب زبان آمده است چون اگر الله میخواست قرآن و یا دینی برای پارسیان بفرستد آن را به زبان پارسی میفرستاد. پس قرآن برای همه انسانها نیامده است بلکه تنها برای عرب! سوره فصلت آیه 44: (و اگر ما این قرآن را بزبان عجم میفرستادیم کافران میگفتند چرا آیات مفصل و روشن (بزبان عرب) نیامد. ای عجب آیا کتاب عجمی بر رسول و امت عربی نازل میشود؟). به گفته الله در این آیه، اگر او میخواست کتاب قرآن را به زبان پارسی بر مردمِ عرب نازل کند، اعراب قبول نمیکردند. به همین خاطر قرآن را به زبان عربی برای مردم عرب نازل کرد تا آنان ایمان آورند. آیا کتاب عجمی بر رسول و امت عربی نازل میشود؟ بنا به گفته الله نه! پس کتاب عربیِ قرآن برای مردم عرب نازل شده است و نه مردم دیگر. سوره شوری آیه 7: (و چنین قرآنی فصیح عربی را ما بتو وحی کردیم تا مردم شهرمکه ام القری و هر که در اطراف اوست (از الله) بترسانی و هم از سختی روز بزرگ قیامت...). بنابر این آیه، قرآنِ فصیحِ عربی برای مردم شهر مکه و اطراف آن فرستاده شده و نه برای مردم دیگری، به ویژه ایرانیان. سوره مائده آیه 48: (... ما بر هر قومی شریعت و طریقه ای مقرر داشتیم و اگر الله(به مشیت ازلی) میخواست همه را یک امت میگردانید و لیکن این نکرد...). سوره یونس آیه 47: (برای هر امتی، رسولی است; هنگامی که رسولشان به سوی آنان بیاید، بعدالت در میان آنها داوری میشود; و ستمی به آنها نخواهد شد!) سوره ابراهیم آیه 4: (ما هیچ رسولی در میان قومی نفرستادیم مگر بزبان آن قوم...) سوره نمل آیه 91: ((ای رسول بگو) من مامورم که منحصرا خدای این بلد مکه معظمه را که بیت الحرامش قرار داده اند پرستش کنم ...). پس باید پرسید آیات بالا به چه معنا هستند؟
- [سایر] پیشینیان علم را به سه دسته تقسیم کرده اند: 1. حکمت اولی که در باره کلیات عالم و مسئله وجود بحث می کند. 2. حکمت وسطی که شامل ریاضیات می شود. 3. حکمت سفلی که شامل علوم تجربی و طبیعیات است. شاید این تقسیم بندی اشتباه نباشد، اما ارزش گذاری که بر علم در این تقسیم بندی صورت گرفته جای سؤال های فراوان دارد. اول این که چگونه علمی که اگر اباطیل و اضافات و مکررات آن کنار گذاشته شود، شاید حتی صد صفحه کتاب را پر نکند، برتر از علمی می شود که برای ثبت واقعیت های یک ذره کوچک در آن مثل اتم شاید هزاران صفحه نیز کافی نباشد؟ و چگونه بافته های ذهنی بعضی به اصطلاح متفکر، در برابر علوم مختلف در باره رموز و اسرار کائنات و آفریده های عظیم خداوند و قوانین حاکم بین آنها، از نظر اهمیت، در درجه بالاتری قرار می گیرد؟ به گونه ای که یکی از فضلا در کتابش گفته: اگر حکمت اولی را به انسان تشبیه کنیم حکمت سفلی مانند سنگ مثانه است در وجود آن انسان. یعنی یک شیء بی ارزش و حتی اضافی و مزاحم. جالب است خداوند که اینها را می آفرید از بی ارزش بودن آن خبر نداشت. آنچه در مورد علم بشر صدق می کند محدود بودن کلیت علم بشر است. تقسیم بندی در درجه بعد صورت می پذیرد. و تازه علم بشر در مورد اول یعنی حکمت اولی بسیار محدود تر است و تشکیل می شود از اطلاعاتی که عقل بر بدیهی بودن خداوند می رساند و خبرهایی که خود خدا در مورد عوالمی که انسان امکان خبر دار شدن از آنها را نداشت به پیامبران ابلاغ نموده. و اکثر گستره علم قابل درک بشر، مربوط به قوانین حاکم بر عالم و اشیای موجود در آن می شود. به علاوه آیا احتمال ندارد آنان که برای پاسخ به سؤالات بشر در مورد حکمت سفلی دچار توهم بافی و جواب هائی به کلی غلط شده اند (منظور فلاسفه یونان باستان است که اعتقاداتی که در ابتدای مبحث علم ذکر شد غالبا از افاضات آنان است)، در مورد حکمت اولی نیز دچار همان اشتباهات شده باشند و بشریت را در تاریکی جهلی عمیق فرو برده باشند؟
- [سایر] آقای مرادی سلام.اول از همه جا داره یک خدا قوت به شما بگم که یک نهضت خوب را شروع کردین.صحبتهای شما در برنامه "مردم ایران سلام" این امیدواری را ایجاد کرده که لااقل نیم ساعتی بنشینیم و این نوید را به خودمان بدهیم که شاید اندکی والدین به خود بیایند. واقعا این مشکل بزرگی است که ما حرف های درست را بر اساس فطرت حقیقت جوی خودمان فقط گوش می کنیم اما هیچ وقت اجازه نمی دهیم که این حرف ها به عینیت در زندگی مون وارد بشود. شما در مورد ازدواج حرف می زنید در حالی که هنوز خیلی ها نمی دانند که ازدواج یعنی چه ؟دستور چه کسیه؟ برای چیه؟ و قطعا فرزندی که به سن شرعی ازدواج رسیده حداقل شعور برای درک این سوالات را داره.ببینید قسمت بزرگی از مشکلات ما از ایمان ماست. نه اینکه من خودم را مقید کرده و بقیه را خارج از آن بدانم این طور نیست.اما وقتی حرف از ایمان می زنیم یعنی یقین و اعتماد.پس ما مسلمانیم و ایمان به دستورات اسلام که همان دستورات خداست داریم. اما متاسفانه خیلی راحت دستورات آن را زیر پا می گذاریم پس چه طور ما مسلمانیم؟ من دختری هستم که با وجود 22 سال سن از نظر والدینم شاید یک بچه بیشتر نباشم. درست است که به پختگی نرسیده ام اما من از جنبه های بسیاری مستقل شده ام. 4 سال در دانشگاه درس خوانده ام .در مورد دینم مطالعه کرده ام وحداقل کاری که در موردش انجام دادم فکرکردن بوده . نمی خواهم با داشتن لیسانس تحصیلات والدینم را زیر سوال ببرم .اما متاسفانه شاید کم سوادی یا بی فکری یا تعصبات بیهوده بخشی از دین ما را هم زیر سوال ببرد.خدا خواندن قرآن که البته با فضیلت است را واجب نکرده تا شاید واقعا هر وقت توانستیم بخوانیم و در آن اندیشه کنیم حتی اگر یک آیه باشد .والدین من قرآن هم می خوانند اما انگار در حد نگاه کردن به صفحات نورانی آن.نمی دانم وقتی در سوره حجرات خدا اهل ایمان را به مسخره نکردن امر می کند چرا کسی نمی پذیرد؟ پدر من اگر اصولا حرف خواستگاری به میان بیاید یا من را مسخره می کنه یا طرف مورد نظر را .چرایش را من هم نمی دانم و اصولا چون شخصیت آدمها محترم است نباید کسی به خانه ما به قصد خواستگاری بیاید تا مورد تمسخر قرار بگیرد و اما مادرم که حتی در بسیاری موارد با من مشورت می کنه اما نمی دانم چرا در مورد ازدواج اصلا من را امین نمی داند.بار ها جلوی من یا دیگران، من را از ازدواج منع کرده هر بار هم به بهانه ای یک بار درس ، یک بار نبودن آدم خوب و ... .حتی وقتی خانمی به مادرم زنگ زد تا به خانه مان بیاین مادرم اصلا آنها را به خانه راه ندادو این موردی بود که من فهمیدم وگرنه در بقیه موارد اصلا من در جریان قرار نمی گیرم. و البته همین مادر من یک مواقعی حتی در جمع از ازدواج نکردن من در مواجهه با ازدواج هم سالانم افسوس می خورد که انگاربقیه به نظرم در مورد من کلی به شبهه می افتند که شاید واقعا من مشکلی دارم .و این دوگانگی و تعارض در رفتار واقعا برای من عجیبه. من دلسوزی مادرم را درک می کنم اما من احتیاج به مستقل شدن دارم کما اینکه تا الان هم خیلی مستقل بوده ام اما من هم دوست دارم تشکیل خانواده بدهم. آقای مرادی شما بهتر از من ،سختی های زندگی یک دختر مجرد را در سنین بالاتر درک می کنید. و البته با یک ازدواج درست هویت کامل می شود و از همه مهمتر آن آرامش و سکونی است که خدا برشمرده. و البته چه امر پسندیده ای که خدا وند وعده ی بی نیازی با فضل خود را داده.اما متاسفانه پدر و مادر با نا آگاهی خودشان آینده فرزندانی مثل من را در هاله ای از ابهام می برند. اقای مرادی من واقعا نگرانم هر روز که می گذرد با توجه به هشداری که شما در موورد کاهش تدریجی شانس ازدواج دختران بیان کردین من واقعا نگرانم.و البته خودتان بهتر می دانید که با تلقی که بسیاری افراد در مورد ازدواج دارند بیان نیاز من به ازدواج باعث کج فهمی فقط در حیطه مسائل جنسی می شود. با توجه به تاکید دینمان بر احسان به والدین من تا جایی که توانستم سعی کردم آنها را راضی کنم و حتی بسیاری از کارهایشان را انجام بدهم و از این امر خوشحالم اما من واقعا درمورد آینده ام نگرانم . من با این پدر و مادر چه کنم؟
- [سایر] سوال بنده در مورد خوف و حزن با توجه به آیات قرآن است. انَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ(یونس/62) اما در جاهای دیگر در وصف حالات پیامبران می فرماید: فَلَمَّا رَأَی أَیدِیهُمْ لَا تَصِلُ إِلَیهِ نَکِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَی قَوْمِ لُوطٍ(هود/70)(اما) هنگامی که دید دست آنها به آن نمیرسد (و از آن نمیخورند، کار) آنها را زشت شمرد؛ و در دل احساس ترس نمود. به او گفتند: (نترس! ما به سوی قوم لوط فرستاده شدهایم!) گفت: (آن را بگیر و نترس، ما آن را به صورت اولش بازمیگردانیم. گفتیم: (نترس! تو مسلما (پیروز و) برتری! و عصایت را بیفکن! -هنگامی که (موسی) به آن نگاه کرد، دید (با سرعت) همچون ماری به هر سویدود (ترسید و) به عقب برگشت، و حتی پشت سر خود را نگاه نکرد- ای موسی! نترس، که رسولان نزد من نمیترسند! ناگهان یکی از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالی که با نهایت حیا گام برمیداشت، گفت: (پدرم از تو دعوت میکند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را که برای ما انجام دادی به تو بپردازد.) هنگامی که موسی نزد او [= شعیب] آمد و سرگذشت خود را شرح داد، گفت: (نترس، از قوم ظالم نجات یافتی!) (عصایت را بیفکن!) هنگامی که (عصا را افکند و) دید همچون ماری با سرعت حرکت میکند، ترسید و به عقب برگشت، و حتی پشت سر خود را نگاه نکرد! ندا آمد: (برگرد و نترس، تو در امان هستی! هنگامی که فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از دیدن آنها بدحال و دلتنگ شد؛ گفتند: (نترس و غمگین مباش، ما تو و خانوادهات را نجات خواهیم داد، جز همسرت که در میان قوم باقی میماند. در آن هنگام که (بیمقدمه) بر او وارد شدند و او از دیدن آنها وحشت کرد؛ گفتند: (نترس، دو نفر شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده؛ اکنون در میان ما بحق داوری کن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت کن! و از آنها احساس وحشت کرد، گفتند: (نترس (ما رسولان و فرشتگان پروردگار توایم)!) و او را بشارت به تولد پسری دانا دادند. در آن روز همگی به پیشگاه خدا عرضه میشوید و چیزی از کارهای شما پنهان نمیماند! لَا تَمُدَّنَّ عَینَیکَ إِلَی مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَیهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ(الحجر/88) (بنابر این،) هرگز چشم خود را به نعمتهای (مادی)، که به گروههایی از آنها [= کفار] دادیم، میفکن! و بخاطر آنچه آنها دارند، غمگین مباش! و بال (عطوفت) خود را برای مؤمنین فرود آر! صبر کن، و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد! و بخاطر (کارهای) آنها، اندوهگین و دلسرد مشو! و از توطئههای آنها، در تنگنا قرار مگیر! ناگهان از طرف پایین پایش او را صدا زد که: (غمگین مباش! پروردگارت زیر پای تو چشمه آبی (گوارا) قرار داده است! از (تکذیب و انکار) آنان غمگین مباش، و سینهات از توطئه آنان تنگ نشود!. إِذْ یقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا (التوبة/40) او به همراه خود میگفت: (غم مخور، خدا با ماست!)