سوالی که در مورد کوئیلو مطرح است این است که وی یک نویسنده ادبی است و رمان نویس است. در کار شاعرانه و قصه گویی و کلا ادبی و نویسندگی نمیتوان ادعا کرد که نویسنده قصد جدی دارد و نمیتوان چیزی را به او نسبت داد.
سوالی که در مورد کوئیلو مطرح است این است که وی یک نویسنده ادبی است و رمان نویس است. در کار شاعرانه و قصه گویی و کلا ادبی و نویسندگی نمیتوان ادعا کرد که نویسنده قصد جدی دارد و نمیتوان چیزی را به او نسبت داد. ما با شما هم عقیده ایم خلق رمان با پرواز خیال عجین است . به عبارتی نویسنده می¬تواند ادعا کند آن چه از زبان شخصیت¬های داستان آمده مورد قبول نویسنده نیست و نویسنده فقط به جذابیت و پیچیدگی داستان نظر داشته نه صحت و سقم منقولات. اما حقیقت آن است که از جمله کارکردهای رمان همین است که می¬تواند به (تثبیت شنیده¬ها) کمک کند و زمینه پذیرش ذهنی فرضیه¬ها را فراهم آورد. یعنی آن چه که در بدو نظر یک "توهم" بحساب می¬آید و حتی ممکن است طرحش موجب تمسخر شود، وقتی با عبارت پردازی یک نویسنده چیر¬دست مثل کوئیلو با ذهن مخاطب انس بگیرد قبولش آسان می¬شود و از حالت (ایده) و (تئوری) خارج می¬شود و به شکل یک (نظریه مطرح) جلوه می-کند و صد البته توفیق مهمی است که نویسنده¬ای بتواند بدون تمسک به پشتوانه علمی و تجربی، (فرضیه) را تبدیل به (نظریه) کند. به مدد رمان، نویسنده برای اثبات صحت فرضیه اش، نیاز به صغرا و کبرای منطقی و یا آزمون¬های پیچیده تجربی ندارد و همین اندازه که بتواند مخاطب را با داستان همراه کند، می¬تواند ایده¬اش را به اثبات برساند چرا که دست کم توانسته از فرضیه، (رفع بُعد) نماید و از یک (توهم) ، (نظریه) بسازد. کوئیلو به این مطلب این گونه اذعان می¬کند. (قصه¬ها شادند، سرگرم کننده¬اند، نمایشی¬اند، اما فراتر از همه معرفت را به شکلی دلپذیر منتقل می¬کنند.) جای دیگر رسالت خود را چنین توضیح می¬دهد: (کتاب کنار رودخانه پیدرا کتابی است درباره اهمیت ایثار. پیلار و دوستش اگر چه شخصیت¬های خیالی هستند اما در حقیقت نمادی هستند از درگیری¬هایی که هر یک از ما در جستجوی (نیمه دیگر) تجربه کرده¬ایم.) در کتاب¬های داستانی مطلب بالا این گونه آمده: (وقایع هر رمان باید حتماً در زمان و مکانی اتفاق بیفتد؛ در حقیقت آن چه رمان بنا بر خصلت خود عرضه می¬کند اوضاع و احوال جامعه در زمان خاص و مکان خاصی است و انجام چنین تعهدی بخشی از شایستگی¬ها و قابلیت¬های رمان است.) این بخش از قابلیت رمان تا بدانجاست که نوعی از رمان به نام رمان رسالتی در کتب داستانی پذیرفته شده است. پس این تلقی که رمان،انعکاس پرواز قوه خیال نویسنده است و صرفاً با هدف سرگرمی نگاشته می شود برداشتی است سطحی و با ماموریتی که کوئیلو برای تبلیغ معنویت مورد نظرخود در نظر گرفته است بیگانه است. روشن است که نویسنده ممکن است شخصا با بعضی از دیالوگ¬های رمان موافق نباشد اما در مورد کوئیلو قصه شکل دیگری دارد. وی اولا در مصاحبه ها و مقدمه کتابهایش به "طرح" خود برای بازگشت معنویت به بشریت امروز به کرات سخن گفته است و مفاهیم محوری و مولفه های اخلاقی آثارش را به عنوان " برنامه" مطرح نموده است و ایده های خود را با آرم"نسخه درمانگر" عرضه نموده است. این که قالبی که وی برای این رسالت انتخاب کرده است متاثر از خیال پردازی است با رسالت محوری رمان های کوئیلو منافاتی ندارد. دوم این که همه گفته های وی در قالب رمان ریخته نشده است (مثل کتابهای چون رود جاری باش، پدران ، پسران، نوادگان و...) سوم این که وی خود را به عنوان قهرمان داستانهایش به آثارش وارد کرده است و تجربیات معنوی خویش را به شکل مضامین مذهبی و با برچسب عرفان مطرح ساخته است و البته در حد توان آن را دلپذیر ساخته و با رنگ و لعاب فراوان ، کالای بدلی خود را جذاب نموده و با بسته بندی شکیل می فریبد. وی قادر است خواننده نا آگاه را در رفت و برگشت داستانها با ( شکل و قالب) سرگرم نموده و از رصد محتوا و تحلیل مضمون و تشخیص صره از ناصره دور نگه دارد. هر چند این نکته در مورد کوئیلو گفتن ندارد و وی انگیزه و قصد خود را در تالیفاتش با صراحت اعلام داشته، امانباید از نظر دور داشت که حتی اگر نویسنده ای در خلق اثر، هدفی خاص را تعقیب ننماید و صرفا برای سرگرمی بنویسد باز انگیزه صاحب اثر مسئله ای حاشیه ای است که چندان نقشی در اثر پذیری مخاطب ندارد وآن چه در "فرایند تاثیر گذاری" تمام علت است خود اثر است و متن و محتوا دراین رابطه کاملا مستقل عمل می کند. بنابراین با ملاحظه اعترافات کوئیلو در مقدمه کتبش، تردیدی نمی ماند که پائولو کوئیلو در کتاب¬هایش در صدد تبیین و اثبات دسته ای از ایده¬ها و افکار دقیق تر بگوییم فرضیه¬ها وبافته ها یا حداقل قابل قبول جلوه دادن آنهاست، ایده ها و راهکارهایی که همه از حالات شخصی او برامده و در صدد تعمیم آن به تمام کسانی است که هدفی معنوی را جستجو می کنند. خلاصه مطلب این که شاعرانه سرودن و ادیبانه نوشتن و نویسنده بودن بدون پشتوانه علمی و بدون حرف جدی داشتن امکان پذیر نیست و اگر نویسنده ای پیام نداشته باشد امکان ارتباط با مخاطب و اساسا امکان نوشتن وجود ندارد. 1.(کوئیلو/ در ساحل رودخانه پیدرا ترجمه دل آرا قهرمان ص 7) 2.(همان ص 7) 3.(ادبیات داستانی، قصه، رمان، رمانس، جمال میر صادقی ص 421) 4.رمان رسالتی، از مسئله¬ای اجتماعی، سیاسی، مذهبی صحبت می¬کند و منظوری اصلاح طلبانه دارد و این منظور را در حکم رسالتی عنوان می¬کند. (ادبیات داستانی، قصه، رمان، جمال میر صادقی، ص 429)
عنوان سوال:

سوالی که در مورد کوئیلو مطرح است این است که وی یک نویسنده ادبی است و رمان نویس است. در کار شاعرانه و قصه گویی و کلا ادبی و نویسندگی نمیتوان ادعا کرد که نویسنده قصد جدی دارد و نمیتوان چیزی را به او نسبت داد.


پاسخ:

سوالی که در مورد کوئیلو مطرح است این است که وی یک نویسنده ادبی است و رمان نویس است. در کار شاعرانه و قصه گویی و کلا ادبی و نویسندگی نمیتوان ادعا کرد که نویسنده قصد جدی دارد و نمیتوان چیزی را به او نسبت داد.

ما با شما هم عقیده ایم خلق رمان با پرواز خیال عجین است . به عبارتی نویسنده می¬تواند ادعا کند آن چه از زبان شخصیت¬های داستان آمده مورد قبول نویسنده نیست و نویسنده فقط به جذابیت و پیچیدگی داستان نظر داشته نه صحت و سقم منقولات. اما حقیقت آن است که از جمله کارکردهای رمان همین است که می¬تواند به (تثبیت شنیده¬ها) کمک کند و زمینه پذیرش ذهنی فرضیه¬ها را فراهم آورد. یعنی آن چه که در بدو نظر یک "توهم" بحساب می¬آید و حتی ممکن است طرحش موجب تمسخر شود، وقتی با عبارت پردازی یک نویسنده چیر¬دست مثل کوئیلو با ذهن مخاطب انس بگیرد قبولش آسان می¬شود و از حالت (ایده) و (تئوری) خارج می¬شود و به شکل یک (نظریه مطرح) جلوه می-کند و صد البته توفیق مهمی است که نویسنده¬ای بتواند بدون تمسک به پشتوانه علمی و تجربی، (فرضیه) را تبدیل به (نظریه) کند. به مدد رمان، نویسنده برای اثبات صحت فرضیه اش، نیاز به صغرا و کبرای منطقی و یا آزمون¬های پیچیده تجربی ندارد و همین اندازه که بتواند مخاطب را با داستان همراه کند، می¬تواند ایده¬اش را به اثبات برساند چرا که دست کم توانسته از فرضیه، (رفع بُعد) نماید و از یک (توهم) ، (نظریه) بسازد. کوئیلو به این مطلب این گونه اذعان می¬کند.
(قصه¬ها شادند، سرگرم کننده¬اند، نمایشی¬اند، اما فراتر از همه معرفت را به شکلی دلپذیر منتقل می¬کنند.) جای دیگر رسالت خود را چنین توضیح می¬دهد: (کتاب کنار رودخانه پیدرا کتابی است درباره اهمیت ایثار. پیلار و دوستش اگر چه شخصیت¬های خیالی هستند اما در حقیقت نمادی هستند از درگیری¬هایی که هر یک از ما در جستجوی (نیمه دیگر) تجربه کرده¬ایم.) در کتاب¬های داستانی مطلب بالا این گونه آمده: (وقایع هر رمان باید حتماً در زمان و مکانی اتفاق بیفتد؛ در حقیقت آن چه رمان بنا بر خصلت خود عرضه می¬کند اوضاع و احوال جامعه در زمان خاص و مکان خاصی است و انجام چنین تعهدی بخشی از شایستگی¬ها و قابلیت¬های رمان است.) این بخش از قابلیت رمان تا بدانجاست که نوعی از رمان به نام رمان رسالتی در کتب داستانی پذیرفته شده است.
پس این تلقی که رمان،انعکاس پرواز قوه خیال نویسنده است و صرفاً با هدف سرگرمی نگاشته می شود برداشتی است سطحی و با ماموریتی که کوئیلو برای تبلیغ معنویت مورد نظرخود در نظر گرفته است بیگانه است. روشن است که نویسنده ممکن است شخصا با بعضی از دیالوگ¬های رمان موافق نباشد اما در مورد کوئیلو قصه شکل دیگری دارد. وی اولا در مصاحبه ها و مقدمه کتابهایش به "طرح" خود برای بازگشت معنویت به بشریت امروز به کرات سخن گفته است و مفاهیم محوری و مولفه های اخلاقی آثارش را به عنوان " برنامه" مطرح نموده است و ایده های خود را با آرم"نسخه درمانگر" عرضه نموده است. این که قالبی که وی برای این رسالت انتخاب کرده است متاثر از خیال پردازی است با رسالت محوری رمان های کوئیلو منافاتی ندارد. دوم این که همه گفته های وی در قالب رمان ریخته نشده است (مثل کتابهای چون رود جاری باش، پدران ، پسران، نوادگان و...) سوم این که وی خود را به عنوان قهرمان داستانهایش به آثارش وارد کرده است و تجربیات معنوی خویش را به شکل مضامین مذهبی و با برچسب عرفان مطرح ساخته است و البته در حد توان آن را دلپذیر ساخته و با رنگ و لعاب فراوان ، کالای بدلی خود را جذاب نموده و با بسته بندی شکیل می فریبد. وی قادر است خواننده نا آگاه را در رفت و برگشت داستانها با ( شکل و قالب) سرگرم نموده و از رصد محتوا و تحلیل مضمون و تشخیص صره از ناصره دور نگه دارد.
هر چند این نکته در مورد کوئیلو گفتن ندارد و وی انگیزه و قصد خود را در تالیفاتش با صراحت اعلام داشته، امانباید از نظر دور داشت که حتی اگر نویسنده ای در خلق اثر، هدفی خاص را تعقیب ننماید و صرفا برای سرگرمی بنویسد باز انگیزه صاحب اثر مسئله ای حاشیه ای است که چندان نقشی در اثر پذیری مخاطب ندارد وآن چه در "فرایند تاثیر گذاری" تمام علت است خود اثر است و متن و محتوا دراین رابطه کاملا مستقل عمل می کند.
بنابراین با ملاحظه اعترافات کوئیلو در مقدمه کتبش، تردیدی نمی ماند که پائولو کوئیلو در کتاب¬هایش در صدد تبیین و اثبات دسته ای از ایده¬ها و افکار دقیق تر بگوییم فرضیه¬ها وبافته ها یا حداقل قابل قبول جلوه دادن آنهاست، ایده ها و راهکارهایی که همه از حالات شخصی او برامده و در صدد تعمیم آن به تمام کسانی است که هدفی معنوی را جستجو می کنند.
خلاصه مطلب این که شاعرانه سرودن و ادیبانه نوشتن و نویسنده بودن بدون پشتوانه علمی و بدون حرف جدی داشتن امکان پذیر نیست و اگر نویسنده ای پیام نداشته باشد امکان ارتباط با مخاطب و اساسا امکان نوشتن وجود ندارد.

1.(کوئیلو/ در ساحل رودخانه پیدرا ترجمه دل آرا قهرمان ص 7)
2.(همان ص 7)
3.(ادبیات داستانی، قصه، رمان، رمانس، جمال میر صادقی ص 421)
4.رمان رسالتی، از مسئله¬ای اجتماعی، سیاسی، مذهبی صحبت می¬کند و منظوری اصلاح طلبانه دارد و این منظور را در حکم رسالتی عنوان می¬کند. (ادبیات داستانی، قصه، رمان، جمال میر صادقی، ص 429)





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین