لائوتسه، فیلسوف مشهور چین، که گمان میرود در قرن ششم قبل از میلاد زیسته است. بسته به نوشتارهای باقیمانده او را Laotse یا Lao-Tse یا Lao-tzu نیز میخوانند. لائوتسه پدیدآورنده مکتب تائوئیسم به شمار میرود و مشهورترین کتاب نوشته شده در این فلسفه تائو ته جینگ به او نسبت داده میشود. شرح حال و شخصیت لائوتسه بنیانگذار آیین تائویی درباره شرح زندگی انسان متواضعی که در میان آموزگاران دینی عالم برای نخستین بار اصل جهانی احسان کردن بدون توقع تلافی و پاداش را تعلیم داده مطالب ناچیزی در دست است. منبع اصلی اطلاع در این مورد یک طرح کوچک دویست و چهل و هشت کلمه ای است که توسط هرودوت تاریخ چین، سوماچین، حدود 500 سال پس از زمان لائوتسه نوشته نوشته شده است. بنابر نقل منبع یاد شده، لائوتسه در ایالت هونان در بخش مرکزی چین در حدود 50 سال پیش از کنفوسیوس متولد شد. اطلاعاتی که در مورد زندگی او در دست است به اندازه ای ناچیز است که برخی از محققین در این باره که آیا اصلا چنین شخصی وجود داشته یا نه شک کرد ه اند. اچ. جی. کریل از اینکه درباره لائوتسه به عنوان یک شخصیت تاریخی بحث کند امتناع دارد، در حالی که درباره افکار تائوئیسم آن گونه که در کتاب تائوته کینگ و چوانگ تسه یافت می شود سخن به میان می آورد. محققین پیشین، تاریخ تولد لائوتسه را بین اواخر قرن هفتم تا اوایل قرن ششم پیش از میلاد می دانند. در کارهای تحقیقاتی اخیرتر آن را حدود قرن چهارم پیش از میلاد نیز دانسته اند. به حسب تاریخ نگاریهای قدیمی تر، وی یکی از معاصرین پا به سن گذاشته کنفوسیوس بوده است. این مسئله نشان می دهد که دوران حیات کنفوسیوس با زمان حیات زرتشت در سرزمین پارس، مهاویرا و بودا در هند و پیامبران بزرگ عبری ارمیای نبی، حزقیل و اشعیای دوران اسارت و تبعید یهود، چندان فاصله ای نداشته است. اختلاف دیدگاهها در مورد لائوتسه در اینکه آیا وی وجود خارجی داشته است یا صرفا یک شخص افسانه ای است، میان دانشمندان اختلاف وجود دارد. به گونه ای که از سنت به دست می آید وی در سال 604 ق. م. در چین به دنیا آمد و مدتی در دربار پادشاه سمت بایگان داشت. وی پس از چندی شغل خود را رها کرد و برای پرداختن به صفای روح از همه امور حتی کسب علم دست کشید و در خانه خود ماند. مردم درباره او کنجکاو شدند و برای آگاهی از انیشه های وی به دیدار او شتافتند. گفته می شود کنفوسیوس نیز به دیدار وی رفت. وی از مراجعات مردم خسته شد و بدین جهت از سرزمین خود مهاجرت کرد. یکی از دروازه بانان شهر او را در حال عزیمت دید و از خواهش کرد که به وی چیزی بیاموزد. لائوتسه در کناری ایستاد و رساله ای را به او املا کرد که تاکنون باقی است و نام آن تائوته چینگ یعنی رساله تائو و خاصیت آن، است. این رساله شامل سخنان کوتاهی است که معنای بعضس از آنها روشن نیست. رساله را به دروازه بان داد و از آنجا عبور کرد و دیگر خبری از او باز نیامد. برخی گفته اند وی در سال 517 ق. م. درگذشت. کسانی که لائوتسه را شخصی افسانه ای می دانند، می گویند فلسفه منسوب به وی از زمان کنفوسیوس قدیمتر است و رساله یاد شده نیز قبلا وجود داشته است. ارتباط کنفوسیوس و لائوتسه کنفوسیوس متصدی آرشیو در دربار سلسله پادشاهان چو در چین بود. نقل شده که این (فیلسوف مکرم)، به خاطر مقام رسمی دولت و مطالعات فراوانی که داشت، مورد بازدید کنفوسیوس- که البته در آن زمان سی وچهار ساله بود- قرار گرفت. لائوتسه، آن مورخ جوان آتی و مصلح پرمشغله را که آرزو داشت تاریخ قدیمی چین را مورد بررسی قرار دهد و تسلط او به حدی بود که می توانست از طریق ایجاد یک نظام سلوک اجتماعی افتخارات گذشته آن را اعاده کند، مورد سرزنش قرار داد و گفت: (مردانی که تو درباره آنها صحبت می کنی همه مرده اند و استخوانهای آنها بر باد رفته است. این غرورها و آرزوها را کنار بگذار). لائوتسه در عوض از کنفوسیوس خواست تا به آرامی و شخصا در جستجوی تائو، که اصل باطنی همه عالم بوده و تنهایی می تواند کلید مذهب و حیات را به دست دهد، برآید. وقتی مرد جوان پاسخ داد در خلال بیست سال گذشته با پشتکار مشغول مطالعه کتب بوده، لائوتسه جواب داد: (اگر می شد تائو را به مردم اهدا کرد، چه کسی دوست نداشت که آن را به شاهزاده خود تقدیم کند؟ اگر می شد آن را به مردم عرضه کرد، چه کسی بود که نمی خواست آن را به والدین خود عرضه کند؟ اگر می شد آن را به مردم اعلام کرد، چه کسی نمی خواست آن را به فرزندان خود منتقل سازد؟ چرا تو خود آن را کسب نمی کنی؟ دلیلش این است که در قلب خود برای آن جایگاهی قائل نیستی). پس از این ملاقات، کنفوسیوس که می رفت مشهورترین استاد و معلم سراسر تاریخ چین شود به شاگردان خود گفت: (من می دانم که چگونه پرندگان پرواز می کنند، چگونه ماهیان شنا می کنند، چگونه حیوانات می دودند، اما اژدها نیز وجود دارد. من نمی توانم بگویم که آن در میان ابرها بر بادها سوار شده و در آسمانها پرواز می کند. امروز من توفیق دیدار لائوتسه را داشتم تنها می توانم او را با اژدها مقایسه کنم [بدین معنا که او یک راز سرپوشیدة فوق این جهانی و غیر قابل درک است]. در نظر کنفوسیوس لائوتسه باید همچون کسی که در رویای دنیای دیگری زندگی کرده و در میان امواج تفکرات خویش بلند پروازی می کند جلوه کرده باشد. کنفوسیوس نیز باید در چشم لائوتسه چون آدم شلوغی که در کار هر کس دخالت می کند، جلوه گر شده باشد. در حقیقت این دو نفر، که از بانفوذترین مردان تاریخ چین به شمار می آیند، در علائق، اهداف، روشها و نظامهای کلی با یکدیگر تفاوت داشتند. لائوتسه از دیدگاه سوماچین تمام آنچه درباره بقیه زندگی لائوتسه دانسته می شود همان چیزی است که در نتیجه گیری بیوگرافی که سوماچین به دست داد، آورده شده است:(لائوتسه اهل استدلال و تقوا بود. هدف مرام وی پوشیده داشتن خود و بی نامی بود. لائوتسه قسمت اعظم زندگی خود را در چو گذرانید و هنگامی که زوال و فساد آنجا پیش بینی کرد آن محل را ترک کرد و به مرز آمد. متصدی گمرکات به او گفت: (از آنجایی که شما دوست دارید بازنشسته شوید از شما درخواست می کنم که به خاطر من یک کتاب بنویسید. پس از آن لائوتسه به نوشتن کتابی در دو بخش پرداخت که مشتمل بر پنج هزار و اندی کلمات بود و در آن مفاهیم تقوا و تعقل را مورد بحث قرار داده است. سپس آنجا را نیز ترک کرد. هیچ کس نمی داند وی کجا از دنیا رفته است. شخصیت لائوتسه بنابر تعالیم کنفوسیوس اصل راهنمای زندگ عبارت است از مقابله به مثل مناسب. بنابراین، اگر کسی به دیگری لطمه ای وارد ساخت باید وی را دقیقا به همان میزان و صورت تنبیه کرد. (زخم را با عدالت و نیکی را با نیکی جبران کن). اما بنابر تعلیم لائوتسه هرگونه زخم و صدمه از ناحیه مردم را باید با نیکی بالاتری جبران کرد. (صدمه را با نیکی جبران کن). (نسبت به کسانی که با من نیکی می کنند خوب هستم و نسبت به آنهایی هم که در حق من بدی روا می دارند باز خوب هستم. بدین ترتیب همه خوب خواهند شد. نسبت به کسانی که با من صمیمی هستند من نیز صمیمی ام و نسبت به آنهایی هم که با من صمیمی نیستند باز صمیمی ام. بدین ترتیب همه صمیمی خواهند شد. این اظهارنظر آشکار رفتار شخصی انسان بر مبنای اصل جهانی احسان بدون توقع تلافی و پاداش، در میان بنیانگذاران ادیان غیرمسیحی عالم تنها به وسیله بودا دیده شده است. به هر حال، تحت شرایطی که در مقایسه با اوضاعی که لائوتسه را رنج می داد سخت تر بود، عیسی مسیح عفو ایثارگرانه بدکاران را به مردم آموخت و شخصا نیز در عمل آن را نشان داد (انجیل لوقا، باب 6، آیه 27؛ و باب 23، آیه 34). همچنین عیسی مسیح اصل رفتار با دیگران را به صورتی بهتر از اعتقاد به یک خدای شخصی که با بندگان خود به همین صورت رفتار می کند، مرتبط ساخت(انجیل متی، باب 5، آیات 48- 38). مطابق موازین مسیحیت، اصلی که لائوتسه در زمینه مقابله با شرور و بدیها بیان داشته از تعلیم کنفوسیوس متعالی تر است. با این وجود باید گفت رفتار عملی وی تعمدا از رفتار کنفوسیوس پایینتر بوده است. این دو بنیانگذار هم عصر در ادیان چین روی هم رفته در شرایط اجتماعی مشابهی می زیستند. لائوتسه نیز از (فقر مردم)، (آشفتگی بسیار عظیم)، (زندگیهای حیله گرانه)، (دزدیها و غارتها) و نیز لاف دلیری زدنهای مخرب، نداشتن عقل معاش و صرفه جویی و فقط به دنبال منافع خود بودن مردم آن عصر اظهار تاسف می کرد. اما لائوتسه، به جای مقابله جدی با این شرور و مفاسد اخلاقی، و کوشش در جهت اعمال اصول اخلاقی خویش، کاری که کنفوسیوس کرد، تنها به ایراد پاره ای سخنان حکیمانه قناعت ورزید و در پی آن نیز از پست دولتی خود استعفا داد تا بدون هیچ مسئولیتی در آرامش کامل به سر برد، کاری که تا به امروز نیز بسیاری از دولتمردان چین انجام می دهند. (در گمنامی به سر بردن طریقه آسمانی است). بنابراین، لائوتسه هم به سادگی خود را از مسائل و مشکلات چین کنار کشید و به جانب غرب چین رفت. تکریم و تعظیم لائوتسه بنیانگذار مکتب تائویسم راجع به اصول اخلاقی مورد تعلیم خویش کاملا اطمینان داشت، اگرچه از نظر شخصی فرد متواضعی بود. برآورد متواضعانه شخص لائوتسه از خود وی می گوید: (اقشار مردم خوشحال هستند، چقدر خوشحال! اما من به تنهایی اسکت می مانم. من چقدر تنها و پریشان هستم، چقدر بی کس!.. .. من تنها خالی هستم. من جاهلم، جقدر جاهل! من احمق هستم!... من یکی دچار گیی و اشتباه هستم، چقدر گیج! من یکی ناپخته هستم و همچنین یک فرد دهاتی نتراشیده! من یکی با بقیه فرق دارم. اما افتخار می کنم که از مادرمان [تائوی عالم] نیرو می گیرم). (همه مردم دنیا من را بزرگ می دانند، اما من به خلاف آن شبیه هستم... [لیکن] من سه گنجینه دارم که آنها را پرورانیده و به آنها افتخار می کنم: شفقت، میانه روی و تواضع). (کلمات من برای فهمیدن و عمل کردن بسیار آسان هستند. اما هیچ کس در دنیا نیست که قادر به فهم و عمل به آنها باشد. در کلمات من یک اصل مبتکرانه و جهان شمول و یک قانون نیرومند وجود دارد. مردم چون اینها را نمی شناسند مرا هم نمی شناسند). تکریم لائوتسه نزد مقامات دولتی در قرون و اعصار بعد افزایش چشمگیری در قدردانی از لائوتسه و حتی نوعی ترفیع دولتی دینی برای وی وجود داشته است. برای نخستین بار در سال 156 میلادی حکومت وقت دستور داد به نام لائوتسه قربانی کنند. در قرن چهارم از میلاد عقیده به یک تصور ماورای طبیعی در مورد (فیسلوف مکرم)، و یا آن گونه که عنوان افتخاری او را ترجمه کرده اند- (فرزند قدیمی) رواج یافت، با این اعتقاد که وی با موهای سپید تولد شده و بسیار زودتر از موعد طبیعی حکیم و خردمند بوده است. همچنین این باور رایج شد که تولد وی مثل سایر اطفال طبیعی نبوده و بلکه وی به صورت فرد بالغی که 72 و یا 81 سال در رحم مادر قرار داشته متولد شده است. سال 586 میلادی، هنگامی که معبد محل تولد وی را تعمیر می کردند، کتیبه ای در آنجا قرار دادند که حاکی از آن بود که لائوتسه مستمرا در افراد مختلف حلول می کند. امپراتور چین، که در فاصله سالهای 684- 650 میلادی حکومت می کرد، لائوتسه را به عنوان (امپراتور اسبق) خواند. در سالهای 713 تا 742 میلادی نیز وی قانونا به عنوان (حکیم بزرگ اجدادی) معرفی شد. لائوتسه یکی از اعضای تثلیث تائویی در سالهای بعد، که تاریخ آن دقیقا معین نیست، وی به عنوان یکی از اعضای (تثلیث تائویی) تعیین شد که عضو دوم آن یک اصل متافیزیکی به نام پان کو (جهان آفرین) و عضو سوم نیز یک شخصیت تاریخی بود که معمولا به نام (امپراتور درخشان) شناخته می شود که در سال 1116 میلادی به درجه الوهیت رسانده شده بود. پیروان تحسینگر لائوتسه کلماتی را که وی به هنگام کناره گیری از دنیا و ورود به عالم گمنامی و سپس مرگ بر زبان آورده و حکایت از فسردگی شدید وی می کند به حساب نمی گذارند. این کلمات اکنون در متون مقدس دین تائویی به چشم می خورند. در عوض، پیروان وی معتقدند کسی که به آنها آموخته به یک اصل جهانی احسان و نیکی اعتقاد داشته و از آن تبعیت کنند، خود باید فردی الهی باشد. هستی متعال از دیدگاه لائوتسه لائوتسه در مورد اعتقاد به یک هستی متعال دارای تشخص چیزی تعلیم نداده است. تعلیمات وی در زمینه اعمال خوبی و احسان دایمی علیه کسانی که نفس و رفتار شریرانه ای دارند نیز به طور کامل در رفتار خود وی تجسم واقعی یک هستی متعال را می بینند. تاریخ چین بیانگر این حقیقت است که اصلی که لائوتسه در فصل بیست و هشتم از کتاب خود در مورد اینکه تواضع و فروتنی سرانجام شناخته می شود و مردم آن را تقدیر خواهند کرد تعلیم داده، به طور کامل در مورد شخص لائوتسه مصداق پیدا کرده است. (کسی که روشنایی را می شناسد اما در عین حال خود را در سایه نگه می دارد، الگوی همه عالم خواهد بود. هنگامی که او الگوی تمام عالم شد، فضیلت ابدی را نیز در کنار خواهد داشت و سرانجام به سرمنزل (مطلق) برخواهد گشت). لائوتسه به عنوان فیلسوف قدیمی لائوتسه از بعضی جهات ویژگی یک (فیلسوف قدیمی) حکیم را داشت، اما (خدمتگزار رنجیده) مردم چین نبود. وی به دین خود و نه به شخص خود، نوعی آرمانگرایی خاص و اصیل بخشید. در میان ادیان زنده جهان شش دین دیگر نیز به نام بنیانگذاران خود نامگذاری شده اند: ادیان جاینی، بودایی، کنفوسیوسی، زرتشتیگری، مسیحیت و اسلام. اما نامگذاری خاص تائوئیسم نه به خاطر شخصیت و یا الگی زندگی آموزگار بزرگ دین مزبور، بلکه به خاطر تعلیم اساسی وی در مورد اصل فاقد تشخص (تائو) بوده است.
لائوتسه، فیلسوف مشهور چین، که گمان میرود در قرن ششم قبل از میلاد زیسته است. بسته به نوشتارهای باقیمانده او را Laotse یا Lao-Tse یا Lao-tzu نیز میخوانند.
لائوتسه پدیدآورنده مکتب تائوئیسم به شمار میرود و مشهورترین کتاب نوشته شده در این فلسفه تائو ته جینگ به او نسبت داده میشود.
شرح حال و شخصیت لائوتسه بنیانگذار آیین تائویی
درباره شرح زندگی انسان متواضعی که در میان آموزگاران دینی عالم برای نخستین بار اصل جهانی احسان کردن بدون توقع تلافی و پاداش را تعلیم داده مطالب ناچیزی در دست است. منبع اصلی اطلاع در این مورد یک طرح کوچک دویست و چهل و هشت کلمه ای است که توسط هرودوت تاریخ چین، سوماچین، حدود 500 سال پس از زمان لائوتسه نوشته نوشته شده است. بنابر نقل منبع یاد شده، لائوتسه در ایالت هونان در بخش مرکزی چین در حدود 50 سال پیش از کنفوسیوس متولد شد. اطلاعاتی که در مورد زندگی او در دست است به اندازه ای ناچیز است که برخی از محققین در این باره که آیا اصلا چنین شخصی وجود داشته یا نه شک کرد ه اند. اچ. جی. کریل از اینکه درباره لائوتسه به عنوان یک شخصیت تاریخی بحث کند امتناع دارد، در حالی که درباره افکار تائوئیسم آن گونه که در کتاب تائوته کینگ و چوانگ تسه یافت می شود سخن به میان می آورد. محققین پیشین، تاریخ تولد لائوتسه را بین اواخر قرن هفتم تا اوایل قرن ششم پیش از میلاد می دانند. در کارهای تحقیقاتی اخیرتر آن را حدود قرن چهارم پیش از میلاد نیز دانسته اند. به حسب تاریخ نگاریهای قدیمی تر، وی یکی از معاصرین پا به سن گذاشته کنفوسیوس بوده است. این مسئله نشان می دهد که دوران حیات کنفوسیوس با زمان حیات زرتشت در سرزمین پارس، مهاویرا و بودا در هند و پیامبران بزرگ عبری ارمیای نبی، حزقیل و اشعیای دوران اسارت و تبعید یهود، چندان فاصله ای نداشته است.
اختلاف دیدگاهها در مورد لائوتسه
در اینکه آیا وی وجود خارجی داشته است یا صرفا یک شخص افسانه ای است، میان دانشمندان اختلاف وجود دارد. به گونه ای که از سنت به دست می آید وی در سال 604 ق. م. در چین به دنیا آمد و مدتی در دربار پادشاه سمت بایگان داشت. وی پس از چندی شغل خود را رها کرد و برای پرداختن به صفای روح از همه امور حتی کسب علم دست کشید و در خانه خود ماند. مردم درباره او کنجکاو شدند و برای آگاهی از انیشه های وی به دیدار او شتافتند. گفته می شود کنفوسیوس نیز به دیدار وی رفت. وی از مراجعات مردم خسته شد و بدین جهت از سرزمین خود مهاجرت کرد. یکی از دروازه بانان شهر او را در حال عزیمت دید و از خواهش کرد که به وی چیزی بیاموزد. لائوتسه در کناری ایستاد و رساله ای را به او املا کرد که تاکنون باقی است و نام آن تائوته چینگ یعنی رساله تائو و خاصیت آن، است. این رساله شامل سخنان کوتاهی است که معنای بعضس از آنها روشن نیست. رساله را به دروازه بان داد و از آنجا عبور کرد و دیگر خبری از او باز نیامد. برخی گفته اند وی در سال 517 ق. م. درگذشت. کسانی که لائوتسه را شخصی افسانه ای می دانند، می گویند فلسفه منسوب به وی از زمان کنفوسیوس قدیمتر است و رساله یاد شده نیز قبلا وجود داشته است.
ارتباط کنفوسیوس و لائوتسه
کنفوسیوس متصدی آرشیو در دربار سلسله پادشاهان چو در چین بود. نقل شده که این (فیلسوف مکرم)، به خاطر مقام رسمی دولت و مطالعات فراوانی که داشت، مورد بازدید کنفوسیوس- که البته در آن زمان سی وچهار ساله بود- قرار گرفت. لائوتسه، آن مورخ جوان آتی و مصلح پرمشغله را که آرزو داشت تاریخ قدیمی چین را مورد بررسی قرار دهد و تسلط او به حدی بود که می توانست از طریق ایجاد یک نظام سلوک اجتماعی افتخارات گذشته آن را اعاده کند، مورد سرزنش قرار داد و گفت: (مردانی که تو درباره آنها صحبت می کنی همه مرده اند و استخوانهای آنها بر باد رفته است. این غرورها و آرزوها را کنار بگذار). لائوتسه در عوض از کنفوسیوس خواست تا به آرامی و شخصا در جستجوی تائو، که اصل باطنی همه عالم بوده و تنهایی می تواند کلید مذهب و حیات را به دست دهد، برآید. وقتی مرد جوان پاسخ داد در خلال بیست سال گذشته با پشتکار مشغول مطالعه کتب بوده، لائوتسه جواب داد: (اگر می شد تائو را به مردم اهدا کرد، چه کسی دوست نداشت که آن را به شاهزاده خود تقدیم کند؟ اگر می شد آن را به مردم عرضه کرد، چه کسی بود که نمی خواست آن را به والدین خود عرضه کند؟ اگر می شد آن را به مردم اعلام کرد، چه کسی نمی خواست آن را به فرزندان خود منتقل سازد؟ چرا تو خود آن را کسب نمی کنی؟ دلیلش این است که در قلب خود برای آن جایگاهی قائل نیستی). پس از این ملاقات، کنفوسیوس که می رفت مشهورترین استاد و معلم سراسر تاریخ چین شود به شاگردان خود گفت: (من می دانم که چگونه پرندگان پرواز می کنند، چگونه ماهیان شنا می کنند، چگونه حیوانات می دودند، اما اژدها نیز وجود دارد. من نمی توانم بگویم که آن در میان ابرها بر بادها سوار شده و در آسمانها پرواز می کند. امروز من توفیق دیدار لائوتسه را داشتم تنها می توانم او را با اژدها مقایسه کنم [بدین معنا که او یک راز سرپوشیدة فوق این جهانی و غیر قابل درک است]. در نظر کنفوسیوس لائوتسه باید همچون کسی که در رویای دنیای دیگری زندگی کرده و در میان امواج تفکرات خویش بلند پروازی می کند جلوه کرده باشد. کنفوسیوس نیز باید در چشم لائوتسه چون آدم شلوغی که در کار هر کس دخالت می کند، جلوه گر شده باشد. در حقیقت این دو نفر، که از بانفوذترین مردان تاریخ چین به شمار می آیند، در علائق، اهداف، روشها و نظامهای کلی با یکدیگر تفاوت داشتند.
لائوتسه از دیدگاه سوماچین
تمام آنچه درباره بقیه زندگی لائوتسه دانسته می شود همان چیزی است که در نتیجه گیری بیوگرافی که سوماچین به دست داد، آورده شده است:(لائوتسه اهل استدلال و تقوا بود. هدف مرام وی پوشیده داشتن خود و بی نامی بود. لائوتسه قسمت اعظم زندگی خود را در چو گذرانید و هنگامی که زوال و فساد آنجا پیش بینی کرد آن محل را ترک کرد و به مرز آمد. متصدی گمرکات به او گفت: (از آنجایی که شما دوست دارید بازنشسته شوید از شما درخواست می کنم که به خاطر من یک کتاب بنویسید. پس از آن لائوتسه به نوشتن کتابی در دو بخش پرداخت که مشتمل بر پنج هزار و اندی کلمات بود و در آن مفاهیم تقوا و تعقل را مورد بحث قرار داده است. سپس آنجا را نیز ترک کرد. هیچ کس نمی داند وی کجا از دنیا رفته است.
شخصیت لائوتسه
بنابر تعالیم کنفوسیوس اصل راهنمای زندگ عبارت است از مقابله به مثل مناسب. بنابراین، اگر کسی به دیگری لطمه ای وارد ساخت باید وی را دقیقا به همان میزان و صورت تنبیه کرد. (زخم را با عدالت و نیکی را با نیکی جبران کن). اما بنابر تعلیم لائوتسه هرگونه زخم و صدمه از ناحیه مردم را باید با نیکی بالاتری جبران کرد. (صدمه را با نیکی جبران کن). (نسبت به کسانی که با من نیکی می کنند خوب هستم و نسبت به آنهایی هم که در حق من بدی روا می دارند باز خوب هستم. بدین ترتیب همه خوب خواهند شد. نسبت به کسانی که با من صمیمی هستند من نیز صمیمی ام و نسبت به آنهایی هم که با من صمیمی نیستند باز صمیمی ام. بدین ترتیب همه صمیمی خواهند شد. این اظهارنظر آشکار رفتار شخصی انسان بر مبنای اصل جهانی احسان بدون توقع تلافی و پاداش، در میان بنیانگذاران ادیان غیرمسیحی عالم تنها به وسیله بودا دیده شده است. به هر حال، تحت شرایطی که در مقایسه با اوضاعی که لائوتسه را رنج می داد سخت تر بود، عیسی مسیح عفو ایثارگرانه بدکاران را به مردم آموخت و شخصا نیز در عمل آن را نشان داد (انجیل لوقا، باب 6، آیه 27؛ و باب 23، آیه 34). همچنین عیسی مسیح اصل رفتار با دیگران را به صورتی بهتر از اعتقاد به یک خدای شخصی که با بندگان خود به همین صورت رفتار می کند، مرتبط ساخت(انجیل متی، باب 5، آیات 48- 38). مطابق موازین مسیحیت، اصلی که لائوتسه در زمینه مقابله با شرور و بدیها بیان داشته از تعلیم کنفوسیوس متعالی تر است. با این وجود باید گفت رفتار عملی وی تعمدا از رفتار کنفوسیوس پایینتر بوده است. این دو بنیانگذار هم عصر در ادیان چین روی هم رفته در شرایط اجتماعی مشابهی می زیستند. لائوتسه نیز از (فقر مردم)، (آشفتگی بسیار عظیم)، (زندگیهای حیله گرانه)، (دزدیها و غارتها) و نیز لاف دلیری زدنهای مخرب، نداشتن عقل معاش و صرفه جویی و فقط به دنبال منافع خود بودن مردم آن عصر اظهار تاسف می کرد. اما لائوتسه، به جای مقابله جدی با این شرور و مفاسد اخلاقی، و کوشش در جهت اعمال اصول اخلاقی خویش، کاری که کنفوسیوس کرد، تنها به ایراد پاره ای سخنان حکیمانه قناعت ورزید و در پی آن نیز از پست دولتی خود استعفا داد تا بدون هیچ مسئولیتی در آرامش کامل به سر برد، کاری که تا به امروز نیز بسیاری از دولتمردان چین انجام می دهند. (در گمنامی به سر بردن طریقه آسمانی است). بنابراین، لائوتسه هم به سادگی خود را از مسائل و مشکلات چین کنار کشید و به جانب غرب چین رفت.
تکریم و تعظیم لائوتسه
بنیانگذار مکتب تائویسم راجع به اصول اخلاقی مورد تعلیم خویش کاملا اطمینان داشت، اگرچه از نظر شخصی فرد متواضعی بود.
برآورد متواضعانه شخص لائوتسه از خود
وی می گوید: (اقشار مردم خوشحال هستند، چقدر خوشحال! اما من به تنهایی اسکت می مانم. من چقدر تنها و پریشان هستم، چقدر بی کس!.. .. من تنها خالی هستم. من جاهلم، جقدر جاهل! من احمق هستم!... من یکی دچار گیی و اشتباه هستم، چقدر گیج! من یکی ناپخته هستم و همچنین یک فرد دهاتی نتراشیده! من یکی با بقیه فرق دارم. اما افتخار می کنم که از مادرمان [تائوی عالم] نیرو می گیرم). (همه مردم دنیا من را بزرگ می دانند، اما من به خلاف آن شبیه هستم... [لیکن] من سه گنجینه دارم که آنها را پرورانیده و به آنها افتخار می کنم: شفقت، میانه روی و تواضع). (کلمات من برای فهمیدن و عمل کردن بسیار آسان هستند. اما هیچ کس در دنیا نیست که قادر به فهم و عمل به آنها باشد. در کلمات من یک اصل مبتکرانه و جهان شمول و یک قانون نیرومند وجود دارد. مردم چون اینها را نمی شناسند مرا هم نمی شناسند).
تکریم لائوتسه نزد مقامات دولتی
در قرون و اعصار بعد افزایش چشمگیری در قدردانی از لائوتسه و حتی نوعی ترفیع دولتی دینی برای وی وجود داشته است. برای نخستین بار در سال 156 میلادی حکومت وقت دستور داد به نام لائوتسه قربانی کنند. در قرن چهارم از میلاد عقیده به یک تصور ماورای طبیعی در مورد (فیسلوف مکرم)، و یا آن گونه که عنوان افتخاری او را ترجمه کرده اند- (فرزند قدیمی) رواج یافت، با این اعتقاد که وی با موهای سپید تولد شده و بسیار زودتر از موعد طبیعی حکیم و خردمند بوده است. همچنین این باور رایج شد که تولد وی مثل سایر اطفال طبیعی نبوده و بلکه وی به صورت فرد بالغی که 72 و یا 81 سال در رحم مادر قرار داشته متولد شده است. سال 586 میلادی، هنگامی که معبد محل تولد وی را تعمیر می کردند، کتیبه ای در آنجا قرار دادند که حاکی از آن بود که لائوتسه مستمرا در افراد مختلف حلول می کند. امپراتور چین، که در فاصله سالهای 684- 650 میلادی حکومت می کرد، لائوتسه را به عنوان (امپراتور اسبق) خواند. در سالهای 713 تا 742 میلادی نیز وی قانونا به عنوان (حکیم بزرگ اجدادی) معرفی شد.
لائوتسه یکی از اعضای تثلیث تائویی
در سالهای بعد، که تاریخ آن دقیقا معین نیست، وی به عنوان یکی از اعضای (تثلیث تائویی) تعیین شد که عضو دوم آن یک اصل متافیزیکی به نام پان کو (جهان آفرین) و عضو سوم نیز یک شخصیت تاریخی بود که معمولا به نام (امپراتور درخشان) شناخته می شود که در سال 1116 میلادی به درجه الوهیت رسانده شده بود. پیروان تحسینگر لائوتسه کلماتی را که وی به هنگام کناره گیری از دنیا و ورود به عالم گمنامی و سپس مرگ بر زبان آورده و حکایت از فسردگی شدید وی می کند به حساب نمی گذارند. این کلمات اکنون در متون مقدس دین تائویی به چشم می خورند. در عوض، پیروان وی معتقدند کسی که به آنها آموخته به یک اصل جهانی احسان و نیکی اعتقاد داشته و از آن تبعیت کنند، خود باید فردی الهی باشد.
هستی متعال از دیدگاه لائوتسه
لائوتسه در مورد اعتقاد به یک هستی متعال دارای تشخص چیزی تعلیم نداده است. تعلیمات وی در زمینه اعمال خوبی و احسان دایمی علیه کسانی که نفس و رفتار شریرانه ای دارند نیز به طور کامل در رفتار خود وی تجسم واقعی یک هستی متعال را می بینند. تاریخ چین بیانگر این حقیقت است که اصلی که لائوتسه در فصل بیست و هشتم از کتاب خود در مورد اینکه تواضع و فروتنی سرانجام شناخته می شود و مردم آن را تقدیر خواهند کرد تعلیم داده، به طور کامل در مورد شخص لائوتسه مصداق پیدا کرده است. (کسی که روشنایی را می شناسد اما در عین حال خود را در سایه نگه می دارد، الگوی همه عالم خواهد بود. هنگامی که او الگوی تمام عالم شد، فضیلت ابدی را نیز در کنار خواهد داشت و سرانجام به سرمنزل (مطلق) برخواهد گشت).
لائوتسه به عنوان فیلسوف قدیمی
لائوتسه از بعضی جهات ویژگی یک (فیلسوف قدیمی) حکیم را داشت، اما (خدمتگزار رنجیده) مردم چین نبود. وی به دین خود و نه به شخص خود، نوعی آرمانگرایی خاص و اصیل بخشید. در میان ادیان زنده جهان شش دین دیگر نیز به نام بنیانگذاران خود نامگذاری شده اند: ادیان جاینی، بودایی، کنفوسیوسی، زرتشتیگری، مسیحیت و اسلام. اما نامگذاری خاص تائوئیسم نه به خاطر شخصیت و یا الگی زندگی آموزگار بزرگ دین مزبور، بلکه به خاطر تعلیم اساسی وی در مورد اصل فاقد تشخص (تائو) بوده است.
- [سایر] لطفا بفرمایید حکیم و فیلسوف چه تفاوتی دارند و چند حکیم و فیلسوف که در قید حیات هستند را نام ببرید؟!
- [سایر] سخن چینی چه جایگاهی دارد؟
- [سایر] سخن چینی چه پیامدی دارد؟
- [سایر] ارتباط آئین شینتو با ادیان چینی چگونه است؟
- [سایر] چگونه سخن چینی، نوعی جادوگری است؟
- [سایر] لطفا سوال بنده با کد658203را جواب بدهید.ممنون از لطف شما
- [سایر] در آیات و روایات با سخن چینی چگونه برخورد کرده اند؟
- [آیت الله سیستانی] کسی از بنده سوال کرد که می توان مرجع خود را تغییر داد جواب چیست ؟
- [سایر] حضرت امام خمینی کتاب حاشیه بر اسفار را بر مبنای کدام کتاب از کدام فیلسوف بزرگ اسلامی نوشته است؟
- [سایر] با سلام بنده دانشجو می باشم ومیخواهم مباحث حوزه را نیز درکنار درس دانشگاه ویا بعد از درس دانشگاه دنبال کنم لطفا بنده را راهنمایی فرمایید که ازکجا ویا چگونه شروع نمایم محل زندگی بنده مشهد می باشدمتشکرم
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر اشتباهاً کسی را بکشد باید علاوه بر دیه که در )مسأله 2834) گفته شد خود قاتل یک بنده آزاد کند، و اگر نتواند بنده آزاد کند دو ماه پی در پیروزه بگیرد و اگر این را هم نتواند، شصت فقیر را سیر کند، و اگر عمداً وبناحق بکشد، در صورت عفو یا گرفتن دیه باید دو ماه روزه بگیرد وشصت فقیر را سیر کند ویک بنده را آزاد نماید.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر اشتباها کسی را بکشد؛ باید علاوه بر دیه که در مسأله (2806) گفته شد خود قاتل یک بنده آزاد کند و اگر نتواند بنده آزاد کند؛ دو ماه پی در پی روزه بگیرد و اگر این را هم نتواند؛ شصت فقیر را سیر کند. و اگر عمدا و به ناحق بکشد؛ در صورت عفو یا گرفتن دیه باید دو ماه روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر کند و یک بنده را آزاد نماید.
- [آیت الله بروجردی] اگر اشتباهاً کسی را بکشد باید دیهی او را بدهد و یک بنده آزاد کند و اگر نتواند بنده آزاد کند، دو ماه روزه بگیرد و اگر این را هم نتواند شصت فقیر را سیر کند و اگر عمداً و به ناحق بکشد، در صورت عفو یا گرفتن دیه باید دو ماه روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر کند و یک بنده آزاد نماید.
- [آیت الله خوئی] اگر اشتباهاً کسی را بکشد باید علاوه بر دیه که در مسألة (2809) گفته شد خود قاتل یک بنده آزاد کند و اگر نتواند بنده آزاد کند دو ماه پیدرپی روزه بگیرد و اگر این را هم نتواند شصت فقیر را سیر کند و اگر عمداً و به ناحق بکشد، در صورت عفو یا گرفتن دیه باید دو ماه روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر کند و یک بنده را آزاد نماید.
- [آیت الله بهجت] اگر انسان کسی را عمداً و به ناحق بکشد، در صورت عفو و یا گرفتن دیه علاوه بر توبه، بهعنوان کفاره باید دو ماه روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر کند و یک بنده آزاد نماید، ولی اگر اشتباهاً بکشد، باید دیه او را بدهند (یعنی دیه بر عاقله است) و یک بنده آزاد کند و اگر نتواند بنده آزاد کند دو ماه روزه بگیرد و اگر این را هم نتواند، شصت فقیر را سیر کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] محلّی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده به نحوی که در نظر متعارف مردم محل زندگی او محسوب میشود وطن اوست؛ چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آن جا را برای زندگی اختیار کرده باشد و همچنین جایی را که انسان محلّ زندگی خود قرار داده و مثل کسی که آنجا وطن دائمی اوست در آنجا زندگی میکند که اگر مسافرتی برای او پیش آید، دوباره به همانجا برمیگردد؛ اگر چه قصد نداشته باشد که همیشه در آنجا بماند، وطن او محسوب میشود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] سرمایهای که مورد نیاز انسان است و با کمتر از آن زندگی او در حدّ آبرو و شؤونش اداره نمیشود خمس ندارد، یعنی میتواند از درآمد خود برداشته و جزء سرمایه کند، همچنین است اموالی که برای تأمین مخارج آتیه زندگی خود، پسانداز میکند ولی اگر با پرداختن خمس این اموال، مشکلی در اداره زندگی او پدید نمیآید باید خمس آن را بدهد.
- [آیت الله وحید خراسانی] محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست ولی اگر در ان جا به دنیا امده و وطن پدر و مادرش باشد اختیار کردن برای زندگی معتبر نیست بلکه تا اعراض نکرده وطن اوست
- [آیت الله سبحانی] محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست، چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست، چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آن جا را برای زندگی اختیار کرده باشد.