بهترین دیدگاه در مورد سید قطب و فعالیت های سیاسی او چیست؟ این که او را پدر تفکر سلفیه می نامند درست است یا خیر؟ سید قطب در تاریخ 9/10/1906/1285 ه.ش. در روستای موشه(موشا) از توابع استان اسیوط مصر- که به روستای عبد الفتاح نیز معروف است- دیده به جهان گشود. او در سن شش سالگی وارد مدرسه شد، در سال دوم ابتدایی شروع به حفظ قرآن کرد و در سال چهارم ابتدایی در سن ده سالگی حافظ کل قرآن کریم شد. ایشان در سال 1922م/1301ه.ش. در حدود سن شانزده سالگی وارد دانشسرای عبدالعزیر قاهره گردید. سید قطب پس از سه سال تحصیلی از طرف دانشسرا، گواهینامه تدریس در مدارس ابتدایی را دریافت کرد. او بعد از مدتی وارد دانشگاه دارالعلوم گردید. زمانی که سید دانشجوی دانشگاه بود، ریاست آن بر عهده دکتر طه حسین بود. او مثل سایر دانشجویان افسرده و سر به زیر نبود بلکه با نشاط و آگاه بود و از بحث با اساتید در زمینه های علمی ، اقتصادی ، اجتماعی و ... واهمه ای نداشت. فعالیت های مطبوعاتی سید قطب: سید قطب از سنین نوجوانی در مطبوعات مصر مقاله می نوشت و به روزنامه نگاری علاقه وافری داشت. اولین مقاله وی در سن شانزده سالگی در مجله صحیفه بلاغ به چاپ رسید. وی با نشریات معروفی چون البلاغ، البلاغ الاسبوعی، الجهاد، الاهرام و ... همکاری می کرد. او در مجله اللواء الجدید که توسط شاخه جوان حزب وطنی مصر چاپ می شد مقاله می نوشت اما پس از تعطیلی این مجله دست از مبارزه نکشید و به عنوان سردبیر و نویسنده مجله الدعوه کار خود را ادامه داد. در سال 1948م/ 1327ه.ش. با همکاری جمعیت اخوان المسلمین مجله الفکر الجدید را تاسیس کرد. راه و روش مجله الفکر الجدید که مجله ای انقلابی بود، طرفداری از اصلاحات و تغییر روش های حاکم بود . سید قطب در طول حیات 25 ساله مطبوعاتی خود 455 مقاله و قصیده، در مجلات و روزنامه های مختلف مصر ، به چاپ رساند. استادان سید قطب: افراد متعددی بر سید قطب تاثیر عقیدتی داشتند که به اسامی برخی از این دانشوران اشاره می کنیم؛ 1- ابوالأعلا مودودی: یکی از متفکران بزرگ پاکستانی که معتقد به ضرورت تشکیل جامعه اسلامی و مبارزه با استعمار بود. سید قطب در زندان با افکار و آثار ابوالأعلا آشنا شد. ابوالأعلا درباره قانون می گوید؛ قانون فقط باید قانون خدا باشد و تشریع حق خداست ، اگر قانون و تشریع بشری باشد جامعه ، اجتماعی می شود که در جاهلیت زندگی می کند. 2- عباس محمود عقاد: سید قطب پس از ورود به قاهره به واسطه دائی اش احمد حسین عثمان با عباس محمود عقاد آشنا شد و تحت تاثیر افکار او قرار گرفت. عقاد به خاطر شخصیت ادبی و علمی اش بر سید تاثیر گذاشت. 3- شهید حسن البناء:بنیان گذار اخوان المسلمین از چهره های تاثیرگذار بر سید قطب محسوب می شود. اندیشه های سید قطب: 1- تحریم سیاسی دشمن؛ سید قطب معتقد است که هر گروه و دولتی که به یکی از کشورهای اسلامی حمله نظامی می کند باید تحریم سیاسی و اقتصادی شود. 2- تحریم اقتصادی دشمن؛ سید قطب از تمام شرکت های اسلامی می خواهد، روابط اقتصادی خود را با دشمنان اسلام قطع کنند. 3- غرب ستیزی؛ سید قطب همانند دیگر متفکران متعهد جهان اسلام مانند سید جمال الدین اسد آبادی، آیت الله کاشانی، محمد عبده، اقبال لاهوری و کواکبی به شدت با فرهنگ غرب مخالفت می کرد و از اندیشه و اخلاق غربی انتقاد می نمود. 4- جامعه جاهلی و جامعه اسلامی؛ سید قطب جامعه را به دو نوع جاهلی و اسلامی تقسیم می کند و می گوید هر جامعه ای که غیر اسلامی باشد مطمئنا در جهالت به سر می برد. 5- اسلام آمریکایی؛ اولین اندیشمند جهان اسلام که کلمه اسلام آمریکایی را به کار برد سید قطب بود. او قائل بود دو اسلام وجود دارد؛ یکی اسلام راستین و یکی اسلامی که آمریکا می خواهد. 6- یکی از دوستانش گفته بود؛ یهود خود را برای سلطه جهانی آماده می کند همه مردم جهان مخصوصا مسلمانان باید مراقب باشند. سید قطب نسبت به جنبش یهود و صهیونیسم شدیدا بد گمان بود و آن را عامل انحطاط و عقب ماندگی جوامع اسلامی می دانست. 7- جهاد و مبارزه؛ او معتقد است استعمارگران و زورمندان عالم با گفتگو و آمد و شد و التماس و استدلال دست از ستمگری بر نمی دارند و باید با آنها به مبارزه پرداخت. 8- سید قطب و آزادی؛ سید قطب معتقد است آزادی یعنی رهایی از همه قیود( غیر از بندگی خدا). او آزادی را در عبد خدا بودن می داند. 9- سید قطب و آزادی اندیشه؛ از نظر اهل سنت احترام به خلفای صدر اسلام مخصوصا آنهایی که صحابی رسول خدا به شمار می روند لازم و ضروری است ولی سید قطب از معدود علمای اهل سنت است که از برخی از خلفای صدر اسلام به ویژه از بنی امیه به شدت انتقاد می کند. اندیشه وحدت در کلام سید قطب: سید قطب آفت بزرگ جوامع اسلام را ملی گرایی می داند. علت مخالفت او با ملی گرایی این است که ملی گرایی در مقابل وحدت مسلمانان قرار گرفته است. سید قطب همچون سید جمال الدین اسد آبادی مرزهای جغرافیایی را در هم شکست. وی معتقد بود هر جا مسلمانی هست آنجا قلمرو اسلام است. و اگر کشوری اجنبی به یکی از کشورهای اسلامی حمله کند به اسلام حمله کرده است. سید قطب به این معنی اذعان دارد که امپریالیسم مهمترین بازی خود را زمانی انجام داد که میهن بزرگ اسلامی را به کشورهایی کوچک با گرایشهای ضعیف ملی تقسیم کرد. و ملیت بزرگ اسلامی ، در این کشورها کنار گذاشته شد. استعمار با این کار اتحاد بزرگی را که اسلام پدید آورده بود از هم پاشانید. اتحادی که در آن نژاد، جنس، رنگ و زبان مطرح نبود بلکه همگی با یک صدا و برادروار شعار واحدی سر می دادند. مبارزات سیاسی سید قطب: سید قطب پس از بازگشت از آمریکا در سال 1951م /1320ه.ش. به طور رسمی به اخوان المسلمین پیوست هر چند که قبل از این با اخوان رابطه دوستانه داشت. سید قطب پس از عضویت در ارگان جمعیت اخوان المسلمین، ابتدا عضو مکتب ارشاد و سپس به عنوان رئیس هیئت تحریریه نشریه جمعیت منصوب شد. مقالات تند و صریح او در روزنامه ها و انتقاد از سیاست استعماری انگلستان و ضرورت تشکیل دولت اسلامی، باعث شد وی را به زندان منتقل کردند. با ادامه فعالیت های سید و تاثیر افکار و آراء وی بر مردم به خصوص جوانان مصر و جهان عرب ، سید در سال 1344ش مجددا دستگیر و زندانی شد و سرانجام در سال 1345 ش. سید قطب محاکمه و دستور اعدام او صادر شد. آثار: 1- مهمه الشاعر فی الحیاه و شعر الجیل الحاضر 2- الشاطی المجهول 3- التصویر الفنی فی القرآن 4- المدینه المسحوره 5- مشاهد القیامه فی القرآن 6- العداله الاجتماعیه فی الاسلام 7- تفسیر فی ظلال القرآن. 8- الدراسات الاسلامیه 9- المسقبل هذا الدین 10- نحو مجتمع الاسلامی 11- معرکتنا مع الیهود 12- الجهاد فی سبیل الله مقام معظم رهبری چندین کتاب سید قطب را ترجمه کرده اند از جمله ؛ ادعانامه علیه تمدّن غرب، آینده در قلمرو اسلام ، (تفسیر فی ظلال القران) دو جزء اول که این مسأله بیانگر نگاه مثبت ایشان به دیدگاهها و تفکرات سید قطب است. منابع - آیا ما مسلمان هستیم؟، محمد قطب - آینده در قلمرو اسلام، سید قطب - الشهید سید قطب من المیلاد الی الاستشهاد - الطفل فی القریه، سید قطب - چرا اعدامم کردند، سید قطب - دایره المعارف بزرگ اسلامی - ویژگیهای ایدئولوژی اسلامی، سید قطب
بهترین دیدگاه در مورد سید قطب و فعالیت های سیاسی او چیست؟ این که او را پدر تفکر سلفیه می نامند درست است یا خیر؟
بهترین دیدگاه در مورد سید قطب و فعالیت های سیاسی او چیست؟ این که او را پدر تفکر سلفیه می نامند درست است یا خیر؟
سید قطب در تاریخ 9/10/1906/1285 ه.ش. در روستای موشه(موشا) از توابع استان اسیوط مصر- که به روستای عبد الفتاح نیز معروف است- دیده به جهان گشود. او در سن شش سالگی وارد مدرسه شد، در سال دوم ابتدایی شروع به حفظ قرآن کرد و در سال چهارم ابتدایی در سن ده سالگی حافظ کل قرآن کریم شد. ایشان در سال 1922م/1301ه.ش. در حدود سن شانزده سالگی وارد دانشسرای عبدالعزیر قاهره گردید. سید قطب پس از سه سال تحصیلی از طرف دانشسرا، گواهینامه تدریس در مدارس ابتدایی را دریافت کرد. او بعد از مدتی وارد دانشگاه دارالعلوم گردید. زمانی که سید دانشجوی دانشگاه بود، ریاست آن بر عهده دکتر طه حسین بود. او مثل سایر دانشجویان افسرده و سر به زیر نبود بلکه با نشاط و آگاه بود و از بحث با اساتید در زمینه های علمی ، اقتصادی ، اجتماعی و ... واهمه ای نداشت.
فعالیت های مطبوعاتی سید قطب:
سید قطب از سنین نوجوانی در مطبوعات مصر مقاله می نوشت و به روزنامه نگاری علاقه وافری داشت. اولین مقاله وی در سن شانزده سالگی در مجله صحیفه بلاغ به چاپ رسید. وی با نشریات معروفی چون البلاغ، البلاغ الاسبوعی، الجهاد، الاهرام و ... همکاری می کرد.
او در مجله اللواء الجدید که توسط شاخه جوان حزب وطنی مصر چاپ می شد مقاله می نوشت اما پس از تعطیلی این مجله دست از مبارزه نکشید و به عنوان سردبیر و نویسنده مجله الدعوه کار خود را ادامه داد.
در سال 1948م/ 1327ه.ش. با همکاری جمعیت اخوان المسلمین مجله الفکر الجدید را تاسیس کرد. راه و روش مجله الفکر الجدید که مجله ای انقلابی بود، طرفداری از اصلاحات و تغییر روش های حاکم بود .
سید قطب در طول حیات 25 ساله مطبوعاتی خود 455 مقاله و قصیده، در مجلات و روزنامه های مختلف مصر ، به چاپ رساند.
استادان سید قطب:
افراد متعددی بر سید قطب تاثیر عقیدتی داشتند که به اسامی برخی از این دانشوران اشاره می کنیم؛
1- ابوالأعلا مودودی: یکی از متفکران بزرگ پاکستانی که معتقد به ضرورت تشکیل جامعه اسلامی و مبارزه با استعمار بود. سید قطب در زندان با افکار و آثار ابوالأعلا آشنا شد. ابوالأعلا درباره قانون می گوید؛ قانون فقط باید قانون خدا باشد و تشریع حق خداست ، اگر قانون و تشریع بشری باشد جامعه ، اجتماعی می شود که در جاهلیت زندگی می کند.
2- عباس محمود عقاد: سید قطب پس از ورود به قاهره به واسطه دائی اش احمد حسین عثمان با عباس محمود عقاد آشنا شد و تحت تاثیر افکار او قرار گرفت. عقاد به خاطر شخصیت ادبی و علمی اش بر سید تاثیر گذاشت.
3- شهید حسن البناء:بنیان گذار اخوان المسلمین از چهره های تاثیرگذار بر سید قطب محسوب می شود.
اندیشه های سید قطب:
1- تحریم سیاسی دشمن؛ سید قطب معتقد است که هر گروه و دولتی که به یکی از کشورهای اسلامی حمله نظامی می کند باید تحریم سیاسی و اقتصادی شود.
2- تحریم اقتصادی دشمن؛ سید قطب از تمام شرکت های اسلامی می خواهد، روابط اقتصادی خود را با دشمنان اسلام قطع کنند.
3- غرب ستیزی؛ سید قطب همانند دیگر متفکران متعهد جهان اسلام مانند سید جمال الدین اسد آبادی، آیت الله کاشانی، محمد عبده، اقبال لاهوری و کواکبی به شدت با فرهنگ غرب مخالفت می کرد و از اندیشه و اخلاق غربی انتقاد می نمود.
4- جامعه جاهلی و جامعه اسلامی؛ سید قطب جامعه را به دو نوع جاهلی و اسلامی تقسیم می کند و می گوید هر جامعه ای که غیر اسلامی باشد مطمئنا در جهالت به سر می برد.
5- اسلام آمریکایی؛ اولین اندیشمند جهان اسلام که کلمه اسلام آمریکایی را به کار برد سید قطب بود. او قائل بود دو اسلام وجود دارد؛ یکی اسلام راستین و یکی اسلامی که آمریکا می خواهد.
6- یکی از دوستانش گفته بود؛ یهود خود را برای سلطه جهانی آماده می کند همه مردم جهان مخصوصا مسلمانان باید مراقب باشند. سید قطب نسبت به جنبش یهود و صهیونیسم شدیدا بد گمان بود و آن را عامل انحطاط و عقب ماندگی جوامع اسلامی می دانست.
7- جهاد و مبارزه؛ او معتقد است استعمارگران و زورمندان عالم با گفتگو و آمد و شد و التماس و استدلال دست از ستمگری بر نمی دارند و باید با آنها به مبارزه پرداخت.
8- سید قطب و آزادی؛ سید قطب معتقد است آزادی یعنی رهایی از همه قیود( غیر از بندگی خدا). او آزادی را در عبد خدا بودن می داند.
9- سید قطب و آزادی اندیشه؛ از نظر اهل سنت احترام به خلفای صدر اسلام مخصوصا آنهایی که صحابی رسول خدا به شمار می روند لازم و ضروری است ولی سید قطب از معدود علمای اهل سنت است که از برخی از خلفای صدر اسلام به ویژه از بنی امیه به شدت انتقاد می کند.
اندیشه وحدت در کلام سید قطب:
سید قطب آفت بزرگ جوامع اسلام را ملی گرایی می داند. علت مخالفت او با ملی گرایی این است که ملی گرایی در مقابل وحدت مسلمانان قرار گرفته است. سید قطب همچون سید جمال الدین اسد آبادی مرزهای جغرافیایی را در هم شکست. وی معتقد بود هر جا مسلمانی هست آنجا قلمرو اسلام است. و اگر کشوری اجنبی به یکی از کشورهای اسلامی حمله کند به اسلام حمله کرده است.
سید قطب به این معنی اذعان دارد که امپریالیسم مهمترین بازی خود را زمانی انجام داد که میهن بزرگ اسلامی را به کشورهایی کوچک با گرایشهای ضعیف ملی تقسیم کرد. و ملیت بزرگ اسلامی ، در این کشورها کنار گذاشته شد.
استعمار با این کار اتحاد بزرگی را که اسلام پدید آورده بود از هم پاشانید. اتحادی که در آن نژاد، جنس، رنگ و زبان مطرح نبود بلکه همگی با یک صدا و برادروار شعار واحدی سر می دادند.
مبارزات سیاسی سید قطب:
سید قطب پس از بازگشت از آمریکا در سال 1951م /1320ه.ش. به طور رسمی به اخوان المسلمین پیوست هر چند که قبل از این با اخوان رابطه دوستانه داشت. سید قطب پس از عضویت در ارگان جمعیت اخوان المسلمین، ابتدا عضو مکتب ارشاد و سپس به عنوان رئیس هیئت تحریریه نشریه جمعیت منصوب شد.
مقالات تند و صریح او در روزنامه ها و انتقاد از سیاست استعماری انگلستان و ضرورت تشکیل دولت اسلامی، باعث شد وی را به زندان منتقل کردند. با ادامه فعالیت های سید و تاثیر افکار و آراء وی بر مردم به خصوص جوانان مصر و جهان عرب ، سید در سال 1344ش مجددا دستگیر و زندانی شد و سرانجام در سال 1345 ش. سید قطب محاکمه و دستور اعدام او صادر شد.
آثار:
1- مهمه الشاعر فی الحیاه و شعر الجیل الحاضر
2- الشاطی المجهول
3- التصویر الفنی فی القرآن
4- المدینه المسحوره
5- مشاهد القیامه فی القرآن
6- العداله الاجتماعیه فی الاسلام
7- تفسیر فی ظلال القرآن.
8- الدراسات الاسلامیه
9- المسقبل هذا الدین
10- نحو مجتمع الاسلامی
11- معرکتنا مع الیهود
12- الجهاد فی سبیل الله
مقام معظم رهبری چندین کتاب سید قطب را ترجمه کرده اند از جمله ؛ ادعانامه علیه تمدّن غرب، آینده در قلمرو اسلام ، (تفسیر فی ظلال القران) دو جزء اول که این مسأله بیانگر نگاه مثبت ایشان به دیدگاهها و تفکرات سید قطب است.
منابع
- آیا ما مسلمان هستیم؟، محمد قطب
- آینده در قلمرو اسلام، سید قطب
- الشهید سید قطب من المیلاد الی الاستشهاد
- الطفل فی القریه، سید قطب
- چرا اعدامم کردند، سید قطب
- دایره المعارف بزرگ اسلامی
- ویژگیهای ایدئولوژی اسلامی، سید قطب
- [سایر] من بیست و چهار سال دارم . پدر من سیّد هاشمی است و فقط خواستگاران سیّد را قبول می کند . آیا این اصرار درست است ؟
- [سایر] به نام خدا و با سلام آیا اینکه گفته می شود امام جعفر صادق (ع) در دوران زندگی شان فعالیت سیاسی نمی کردند و فقط فعالیت فرهنگی داشتند درست است؟آن جمله معروف از عالمی که می گفت سیاست ما عین دیانت ماست با سخن فوق الذکر تطابق میکند؟ و اگر درست است بفرمایید که این چگونه با همه جانبه بودن اسلام جور در می آید ؟و درچه شرایطی از جامعه باید اینگونه بود ؟
- [سایر] مادر محمد بن عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان -رضی الله عنه- فاطمه بنت حسین بن علی بن ابی طالب –رضی الله عنه- است، پس مادر بزرگ محمد فاطمه –رضی الله عنها- و پدر بزرگش عثمان -رضی الله عنه- است! از شیعه می پرسیم آیا از نظر شما درست است که فاطمه نوهای ملعون داشته باشد؟! چون بنی امیّه که محمد از آنها است، از دیدگاه شیعه ملعون هستند، و منظور از شجره ملعونه در قرآن بنی امیه است.
- [سایر] همچنان که می دانیم برخی قائل بر این هستند که قرآن بازتاب تفکر جاهلی عرب بوده است و در نتیجه بسیاری از مسائل که در قرآن مطرح شده است مربوط به خرافات همان مردم است. از جمله این موارد را موضوع هفت آسمان،شیاطین،اجنه و.. می دانند و این سخن مبتنی بر این فرض است که قرآن همان سخن پیامبر اکرم (ص) است که بر گرفته از علوم پیرامون شخص پیغمبر اکرم (ص) بوده است که برای من در این زمینه سوالات و ابهامات سمجی هست که امیدوارم مرا در این زمینه یاری فرمایید. نکته بعد این است که بر فرض بپذیریم که هیئت بطلمیوس در آن دوران رواج داشته است اکنون باید آن را با قرآن مقایسه کرد که در این زمینه نیز سوالاتی پیش می آید.در هیئت بطلمیوس هفت فلک برای ماه و خورشید و پنج سیاره دیگر وجود دارد که هر یک بر دیگری محیط است و در فلک هشتم ستارگان قرار دارند و در فلک نهم فرشتگان و در فلک دهم جایگاه خداوند است.در این فرض فلک هشتم مرز بین عالم مادی و غیر مادی است.در قرآن نیز ما با هفت آسمان مواجه هستیم که آسمان دنیا با ستارگان زینت داده شده اند.اگر دنیا را پایین تر ترجمه کنیم در آن صورت با هیئت بطلمیوس جور در نمی آید چون آسمان پایین تر در آنجا جایگاه ماه است نه ستارگان.اما سوالی پیش می آید و آن اینکه چه قرینه ای برای ترجمه دنیا به پایین تر وجود دارد؟ولی اگر دنیا را همان دنیا ترجمه کنیم به نظرم قضیه بر عکس می شود.با توجه به اینکه سماوات در قرآن مادی هستند( با توجه به تفسیر مرحوم علامه طباطبایی ( ره) در تفسیر آیات سوره فصلت و همچنین عبارات نهج البلاغه از ترجمه مرحوم دشتی) آنگاه اگر ما همه این هفت آسمان مادی را دنیا فرض کنیم ،آسمان دنیا می شود همان فلک هشتم که بالای این هفت آسمان است که هم مزین به ستارگان است و هم اینکه مرز بین دنیا و آخرت است و لذا مانع هجوم شیاطین به این آسمان می شوند تا از آسمان های بالاتر ( ملأ اعلی) استراق سمع نکنند.چگونه می توان این دیدگاه را رد کرد؟البته نکته ای که شاید بر این دیدگاه خدشه وارد کند آن است السما الدنیا با الف و لام آمده که نشان می دهد این آسمان یکی از همان آسمان های هفت گانه مذکور است.در نتیجه آسمان دنیا نمی تواند خارج از همین هفت آسمان مثلا آسمان هشتم یا فلک هشتم باشد. می خواستم بدانم برای رد این دیدگاه آیا دلیل دیگری وجود دارد.البته می دانیم نقاط اختلافی دیگری بین قرآن و هیئت بطلمیوس وجود دارد مثل شناور بودن ماه و خورشید در فلک و تفاوت معنای فلک در این دو دیدگاه و... .( البته اثبات حرکت زمین و خورشید در قرآن برای من مشکل است.) ولی همانگونه که مشاهده می شود در این تعبیر رجم شیاطین براحتی قابل توجیه است و تازه بر فرض اختلاف با هیئت بطلمیوس این سوال سمج تر پیش می آید که شاید این تعابیر قرآن با همان اختلافاتی که دارد، درست است که با هیئت بطلمیوسی جور در نمی آید اما ممکن است با نجوم پذیرفته شده در آن دوره که احتمالاً لزوماً منطبق با نظرات بطلمیوس نبوده جورد در بیاید.لطفا مرا هر چه زودتر در این زمینه کمک کنید چون اگر این حرف ها درست باشد هه چیز پا در هوا می شود و نه قرآن، قرآن می ماند و نه تعریفی که ما از انسان و خدا و جهان داده ایم صحت داردو همه چیز تاریک می شود.نه هدفی،نه آرمانی،نه حرکتی به سوی تعالی و ...
- [سایر] با سلام دختر 28 ساله ای هستم که خواستگاری دارم از قشر نیروی انتظامی ، مامان بنده اصلا ازدواج با نیروی انتظامی را قبول ندارند و خود من هم تحمل استرس هایی که در این شغل باید تحمل کرد را ندارم . من لیسانس دارم و ایشان فوق دیپلم هستند و از نظر طبقاتی فکر می کنم در یک سطح نیستیم ( پدر من کارمند اداره کل هستند و تقریبا آشنایان زیادی دارند و مادر من بازنشسته فرهنگی و سه برادر کوچکتر دارم و ایشان از یک خانواده اهل روستا و اونطوری که خودشون می گفتند سنتی هستند و پدرشون کارگر بازنشسته و مادرشون خانه دار هستند و در روستا زندگی می کنند و یک برادر و سه خواهر دارند . ) از نظر سیاسی هم با هم تفاوت سلیقه داریم که در خانواده من و برای خودم ، موضوع مهمی است . این آقا از طریق یکی از همکارانم در مدرسه ، پیشنهاد شده و ایشون خیلی اصرار دارند و من نمیدونم چطور جواب بدم . به نظر شما چه جوابی میشه داد ؟ من درست تصمیم گرفته ام که جواب منفی بدم ؟ با تشکر
- [سایر] علمای شیعه همواره بیان می کنند که انصار -رضی الله عنهم- دوستداران علی بوده اند و در جنگ صفین در لشکر علی قرار داشتند. به شیعه می گوییم: اگر چنین است چرا خلافت را به علی ندادند و خلافت را به ابوبکر سپردند؟! هرگز پاسخ قانعکنندهای ندارند. دیدگاه و نظر انصار و مهاجرین از نظر و دیدگاههای همه ما درستتر است؛ و این گروه مؤمن بین خلافت و بین ارتباط عاطفی با خویشاوندان پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- فرق می گذارند. بنابراین می بینیم که کتاب های شیعه که انصار را می ستایند و دوشادوش ایستادن آنها را در کنار علی در جنگ صفین تمجید می کنند، همین کتاب ها آنها را مرتد می نامند و می گویند در واقعه سقیفه به عقب باز گشتند و مرتد شدند! با ترازو و مقیاس عجیبی اصحاب رسول خدا مورد سنجش و ارزیابی قرار می گیرند، اگر در کاری از کارها با علی باشند بهترین مردم خواهند بود، و اگر در کنار مخالفان علی باشند یا بهتر بگوییم در جهتی که علی می خواهند نباشند مرتد و منفعت طلب و منافق هستند! اگر بگویند ما به خاطر آن به ارتداد و بازگشت به عقب آنها حکم کردیم چون که نص خلافت علی را انکار کردند، به آنها می گوییم آیا مگر شیعه اثنا عشری نمی گویند که حدیث غدیر متواتر است، و صدها صحابه آن را روایت کرده اند؟ پس کجا آن را انکار کردند؟ وقتی من با زبان خودم می گویم که پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- به علی گفت: (هر کس من مولا و دوست او هستم علی مولا و دوست اوست)، کجا نص را انکار کرده ام؟! اگر بگویند که آنها معنی و مفهوم نص را انکار کردند، به شیعه گفته می شود: چه کسی گفته که تفسیری که شما از این حدیث ارائه می دهید حق و درست است؟! آیا شما از اصحاب پیامبر خدا که در آن وقت بودند و با گوشهای خودشان حدیث را شنیدند عاقلتر هستید و بهتر می فهمید؟! یا اینکه شما زبان عربی را از آنها بهتر می فهمید بنابراین چیزی از حدیث فهمیده اند که آنها آن را نفهمیده اند.
- [سایر] آقای مرادی سلام. وقتتون به خیر. عرض کنم حضورتون که بنده مدته 2 ساله که \"قراره\" با شخصی ازدواج کنم. با ایشون در دانشگاه آشنا شدم. دلیل اینکه تا حالا عقد نکردیم مخالفت خانواده ایشون به دلیل تفاوت سطح اقتصادی بوده.و البته پدر ایشون استاد دانشگاه و پدر من دوره ابتدایی (ششم ابتدایی) رو فقط گذروندن. خانواده ایشون این مخالفت رو از همون ابتدای امر عنوان کردن و دلیلشون این بوده که شما دو نفر نمی تونین با هم زندگی کنین و دوام زندگیتون به 1 سال هم نمی رسه.( با توجه به همون تفاوتها) توجه کنین که این نظر رو در صورتی صادر کردن که شناختی نسبت به من یا خانواده ام نداشتن و صرف وجود این تفاوتها مخالفت کردن. طبق قاعده ی \" هم کفو بودن\" که البته چون من و آقا پسر بر این عقیده بودیم که هم کفو بودن به لحاظ عقیده و ایمان و طرز تفکر در موارد مورد بحث در ازدواج و ... و نه در موارد اقتصادی و از این دسته؛ فکر می کردیم که کار اشتباهیه که ما هم با اونا هم آهنگ بشیم و قطعا ما رو هم در برابر این عکس العملمون باز خواست خواهند کرد، به همون اندازه که آنها رو به علت عذری که آوردن و در چارچوب اسلام نمی گنجه. می خوام بگم که ما این طور فکر می کنیم که اگه عرف جامعه با اونچه که پیغمبر ( ص )به ما دستور دادن نمی خونه، معنی اینکه در احکام موجود در رسالات نوشته شده \" عرفا و شرعا\" چیه؟ این شرع که پیامبر گذاشته بودن بر عرف موجود در جامعه غلبه نداره؟ اصولا منظور عرفی که بر پایه ی شرع باشه و در \" جامعه اسلامی \" عرف باشه مد نظر نبوده؟ صحبت دیگه ای که دارم اینه که در حدیثی از پیغمبر( ص ) خوندم که بدین مضمون بود : یاری کسی که به قصد دوری از محرمات و باعتماد به خدا و بامید ثواب ازدواج کند بر خدا لازم است. البته من نمی دونم شرایطی که اینو فرمودن چی بوده، ولی دیگه کم کم دارم شک می کنم که اگه ما داریک خیر رو انجام می دیم که پس چرا به نتیجه نمی رسیم! در واقع دارم شک می کنم که شاید باید این ازدواج را لغو کنم. ضمن اینکه این نکات رو هم خوبه بگم: 1- ما بعد از اینکه با کسانی که می شناختیم مشورت کردیم، دیدیم که درست فکر می کردیم و به اقدام بدون خانواده ایشون فکر کردیم( پدر ایشون بهشون گفتن که ما چون به صلاح نمی بینیم کاری برات انجام نمیدیم، تو هم هر کاری می خوای خودت انجام بده. از جانب ما محدودیتی از این نظر نداری، که احتمالا راضی به این امر نیستن ولی چاره دیگه ای هم ندیدن) 2- یه موردی که خیلی خانواده شون بهش اشاره می کنن اینه که : عشق چشم و عقلتونو کور کرده! من کتمان نمی کنم که بعد از 2 سال حتی احساس وابستگی ممکنه بوجود اومده باشه، ولی مطمئنم که کاملا حواسم بوده به احساساتم هیچ بهایی ندم، مگر در مواردی که می خواستم ببینم آیا فلان مدل احساسی آقا اذیتم می نه یا مواردی از این قبیل... که همه موارد سعی شده با قاعده های موجود در زندگی هر دومون ( دستورات اسلام +عقل) چک بشه. اینه که اولا مطمئنم شروع رابطه با احساسات نبوده و ادامه پیدا کردنش هم به این دلیل نبوده. 3- یه چیزی که خیلی نگرانم می کنه و باعث شده در مواردی که صبرم رو داشتم از دست می دادم، باز خودم رو ملزم به ادامه این رابطه بدونم این نکته بوده که من و ایشون نعمتهایی بودیم که خداوند به همدیگه نشونمون داده و اینکه بدون دلیل موجه پس بزنیمشون احتمالا عواقب سوئی هم در این دنیا و هم ان دنیا گریبانمون را خواهد گرفت. 4- خانواده ایشون و مخصوصا مادرشون کاملا درگیر تفاخر نژادی و تجمل زندگی و ... هستن و من احساس می کنم دلیل مخالفتشون هم دقیقن اینه که ما با این مدل مچ نیستیم، کما اینکه پسرشون هم از این مدل همواره ناراضی بودن. و اصولا هم چون بنده فکر می کنم که نارضایتیشون از این جهته، با تنها اومدن آقا پسر برای انجام مرسم موافقت کردم و چون همه دلایل بر پایه ی اصول و عقاید ایمانی و اسلامی مون بوده خانواده من هم به این امر راضی شدن و ازمون حمایت می کنن. نکته ای که هست اینه که خانواده ایشون علاوه بر اینکه برای پسرشون به خواستگری هم نمیان، اصولا این رابطه رو جدی نمی گیرن و اگر حرفی هم به میون بیاد مراسم رو به داد زدن یا مسخره کردن برگزار می کنن. وضعیتی که الان موجوده اینه که ایشون خارج از کشور مشغول به تحصیل هستن. بنا بر توافق 1 ماهه دیگه می خواست بیان که عقد کنیم، که مادرشون این طور گفتن که : من تا 1.5 ماهه دیگه مسافرتم و تو هم حوالی شهریور بیا که ما خودمون هر کاری لازمه بکنیم. با توجه به سابقه ای که در مورد این رابطه در طول این 2 سال و کلا در زندگی خانوادگیشون در طول 26 سال این آقا، حدس بر اینه که برنامه شون این خواهد بود که 1 ماهی هم که ایشون به ایران میان رو وقت کشی کنن که به تصور خودشون\" بالاخره یا من منصرف می شم از روی اذیت شدن ها، یا پسرشون سر عقل میاد!\" و من نمی دونم که موافقت کنم با اینکه تا شهریور هم صبر کنیم یا نه! ضمن اینکه اولا دلیل اینکه می خوایم سریعتر عقد کنیم اینه که \" بر ما که معلوم شده می خوایم با هم ازدواج کنیم، پس دیگه دلیل موجهی برای نا محرم بودن و با هم رابطه داشتن نداریم.\" از طرفی هم پدرم اینقدر آمادگی ذهنی برای هضم کردن اینکه بندا در چنین شرایطی با ایشون موقتا محرم باشیم ندارن. و من شدیدا در این باره هم نگرانم. و ثانیا احتمال اینکه ایشون بیانو تا روزهای آخر خانواده شون سر بدوننمون زیاده! کما اینکه قبل از سفر ایشون تا روز آخر پدر ایشون بهشون نگفتن که نظرشون چیه!(ایشون عید فطر سال گذشته رفتن)و اون روز هم دیگه هیچ کاری نمیشد کرد. فکر می کنم که زیاد صحبت کردم اگه راهنماییم کنین که هم ذهنم کمی شفاف تر شه نسبت به طرز فکرم و اون احادیث با توجه به اینکه در این زمینه علم لازم رو دارین ممنون میشم. چون واقعا احساس می کنم فلسفه زندگیم داره می پیچه به هم! و دیگه قدرت تصمیم گیری ازم گرفته میشه :cry مچکرم در پناه حق
- [سایر] به نام خدا سلام حاج آقا. 1=نمی دونم از کجا بگم ولی یک بیوگرافی مختصری از خودم میدم 2-دختری بیست وسه ساله ام.دانشجوی فوق رشته بیوتکنولوژی کشاورزی 3-دریک خانواده فرهنگی وبه اعتقاد خودمون مذهبی به دنیا آمدم 3-من از دوران دبیرستان نمی دونم یک چیزی در درونم بود ولی از حدودسه سال پیش یک تلنگر بیدارم کرد. 4-قبل از این سه سال برای قرآن،ائمه وامامان ارزش بیشماری قائل می شدم ولی انجام اعمال مذهبی وصرفا گریه برای امام حسین وبه فکر امام حسین بودن مخصوص محرم بود.برای مثال عرض کردم. 5-از سال آخر دانشگاه و حرف با بعضی از دوستای جدید وازهمه مهمتر خواست خدا تلنگر به من زده شد 6-خیلی چیزا به لطف خدا درمن تغییرکرد.سعی درتغییرافکاری داشتم که یک عمر در ذهن من خوانده می شد ومن به ظاهر فکر میکردم بی تفاوتم ولی قاعدتا در من تاثیر میگذاشت 7-بگم که خدایی نکرده قصد بدگویی از خانواده ام را ندارم که من اساسا مدیون پدرومادرم هستم،اگر بگویم که مثلا برایم هیچ کاری نکردند که دروغ محض است،چرا که باعث خیلی از شکل گیری های مثبت در من شدند،همینقدر که باعث به وجودآمدن من هستند،مدیون آنها هستم. 8-امااما،خوب دید من،نظرمن،دیدگاه من راجب مذهب،سیاست،با آنها فرق کرده،من فهمیدم که نماز وروزه صرف مسلمانی که مدنظراولیا وپیغمبرست،نخواهدبود.متوجه شدم که امام حسین فقط برای محرم نیست،امام علی مخصوص شبهای قدر. 9-فهمیدم اسلام برنامه زندگی است،همه چی من باید منطبق با اسلام باشد.ولی سر این مسائل با خانواده مشکل دارم،شکرخدا دراین مسائل مشکلاتم کمتر شده. 10-مثلا می گویند که همه چی سر وقت خودش،موسیقی به وقتش،امام حسین به وقتش!!!!!!! 11-این مسائل یک شبه برای من حادث نشد،طی این سه سال هربار تغییراتی. 12-حتی من رشته لیسانسم که خودم انتخاب نکرده بودم ومتاسفانه با علاقه نبود که در رشته کشاورزی مشغول به تحصیل بوده ام ،خواستم رشته ام را در فوق عوض کنم که با مخالفت شدید پدر مواجه شدم. 13-درنتیجه با مشورت با بعضی اساتید که مورد اعتماد بنده بودند،فرمودن دعای خیر پدرومادر بیش از اینها می ارزد که به لطف بینهایت خدا که همیشه شامل این بنده سروپاتقصیرشده ودعای آنها در دانشگاه رشته خودم همان کشاورزی قبول شدم. 14-اما درکنارآن کتابهایی که دوست دارم را مطالعه میکنم؛حتی در دانشگاه مجازی امام خمینی به طور مجازی رشته معارف را انتخاب و درحال تحصیلم البته خانواده ازآن خبرندارند!!لزومی نداردخبردارشوند. 15-اما درقبال سیاست،متاسفانه پدرم بدی های زیادی به قول خودشان از بقیه دیدن،پدرم به شدت امام خمینی را دوست داشتند ولی الن به علت اینکه میبیند یک عده ازاین موقعیتها به راحتی ها استفاده می کنند واسلام در برخی موارد ازحالت انقلابی به تشریفاتی تبدیل شده،ازهمه چی زده شدند. 16-به همه اعتماد ندارند وسرشان درلاک خوشان است اما این بی اعتمادی تا حدود خیلی کمی به من هم منتقل شده در واقع من خیلی چیزها ازسیاست ورهبری وولایت فقیه نمی دانستم،اما شکر،شکر که مسئله با کلی درگیری ذهنی که داشتم برایم حل شده. همین طور از انقلاب.راستی من همیشه خودم رو مدیون شهدا می دونستم ومی دونم.دلم براشون می تپه. 17-خودم با سخنرانی هایی از استادرحیم پورازغدی،مطاله کتب استاد مطهری به خیلی چیزا رسیدم.ولی هنوز نتونستم به همه چی اعتمادکنم وراحت سراغ هرکتابی برم که نکنه دروغ باشه وسرهم کردن مسائل باشه،یه جور میخوام که انگار به خانواده امم ثابت کنم چیزی که میخونم عالیه. 18-دیشب که توبرنامه بی نظیر پارک ملت،حرف از کتاب زدین به نظرم رسید این مشکل که چه عرض کنم را به شما بگم تا شما منوراهنمایی کنید که چه کنم؟؟ 19-اینکه چه کتابهایی بخونم به کی اعتمادکنم؟؟درضمن استاد من عاشق کتاب خوندنم،قبلا از دکتر شریعتی هم کتاب خوندم.ادبیات ایشونو خیلی دوست دارم نه دیدگاهشونو گرچه بعضی از دیدگاهشون درست بود 20-ودرضمن با فرمایش آقای شهیدی فر هم کاملا درمورد شریعتی با ایشون موافقم. 21-درآخرشرمنده طولانی شد.هم ازشما متشکرم.وتشکر من رابه آقی شهیدی فر هم منتقل کنید بابت برنامه فوق العاده شون،تواین بی برنامه گی تلویزیون،برنامه عالیه.وحال من را خیلی خوب می کند.چرا که ایشان هم دغدغه اصلیشان مذهب واخلاق است.