از چه راه هایی می توان اسلام واقعی را به سایر کشورها شناساند؟
راه های شناخت اسلام واقعی به سایر کشورها چیست. برای معرفی اسلام واقعی به سایر کشورها ابتدا باید اسلام واقعی را شناخت و سپس آنرا به انسان های دیگر نیز شناساند. از این رو مطالب زیر را خدمتتان ارائه می کنیم: الف) واژه (اسلام) مصدر؛ از (اَسلَمَ یُسلِمُ) به معنی: (تسلیم بی قید و شرط شدن) است، ولی اگر ریشه آن ثلاثی مجرد باشد (سَلِمَ یَسلَمُ) به معنی: (سالم و بی عیب و آفت ماندن) می‌باشد (لویس معلوف، ت. بندر ریگی محمد؛ المنجد ص 767؛ چ 4 ایران 1382) در اصطلاح قرآن، مسلمان به معنای تسلیم مطلق در برابر فرمان خدا و توحید کامل و خالص از هر گونه شرک و دو گانه پرستی است و به همین جهت است که قرآن کریم حضرت ابراهیم (ع) را مسلمان معرفی می کند. از آن جا که دین در پیش گاه خدای متعال، اسلام است (ان الدین عندالله الاسلام) بنابراین همه ی کسانی که دین خدا را در زمان خودشان پذیرفته باشند و مطیع دستورات الاهی باشند مسلمان اند. یعنی طبق نظر قرآن تمام پیروان ادیان آسمانی در زمان خودشان مسلمان بودند؛ و مسیحی ها، یهودی ها و ... تا زمانی که دینشان به سبب دین جدید نسخ نشده بود، مسلمان بودند؛ چرا که تسلیم پروردگار بودند و اگر یهودی یا مسیحی به آنها گفته می شد به اعتبار پیامبرانشان بود و گرنه همان گونه که بیان کردیم به تمام ادیان الاهی اسلام اطلاق می شود و آنها تنها در شریعت متفاوتند. بله امروزه مسلمان به پیروان دین خاتم اطلاق می شود، چرا که آنان با پذیرفتن دین اسلام و اعتقاد به تمام پیامبران و شرایع آسمانی، تسلیم بودن خود را در برابر پروردگار اعلام کرده اند. طبق این معنا اکنون به پیروان ادیان دیگر مسلمان گفته نمی شود؛ زیرا که با نپذیرفتن دین خاتم، از تسلیم در برابر خدا سرپیچی کردند و وصف مسلمانی و تسلیم بودن را از خودشان دور کردند. البته؛ مسلمان واقعی کسی است که هم به زبان و هم در عمل تسلیم احکام و دستورات الاهی باشد؛ یعنی هم به زبان اقرار به وحدانیت خدا و رسالت پیامبران و پیامبر خاتم داشته باشد و هم در عمل به احکام و دستورات دینی اعم از قوانین اجتماعی نظیر مراعات حقوق دیگران، احترام به حقوق شهروندی و ... و احکام فردی مانند نماز، روزه و... پایبند باشد. در قرآن از مسلمان واقعی به مومن تعبیر می شود. ب) در مقدمه باید گفت که: این پرسش شما از ابعاد گوناگون قابل بحث و بررسی است که در ادامه به صورت مختصر مطالبی بیان می گردد: برای شناخت اسلام واقعی و آموزه های آن باید موارد زیر را مورد بررسی و تحقیق قرار داد تا بتوان به نتیجه مطلوب رسید و این شک و تردید ها هم بخاطر عدم شناخت صحیح و عدم شناخت تحقیقی از اسلام است که باید جوانان به این مساله بصورت جدی اهتمام بورزند تا مورد هدف دنیاپرستان و مادیون قرار نگیرند و با توجه به اینکه این تردیدها ناشی از قبول تقلیدی دین از طرف مسلمانان است که لازمه آن نیز، ایجاد تردید و عدم اطمینان و در نتیجه لغزش در دین و یا در آموزه ها و دستورات دینی است. در این حال، باید مسلمانان و شیعیان به بررسی ماهیت و ذات بشر(انسان شناسی) و اعتقاد به ماوراء و وجود واجب الوجود و علت خلقت انسان و شناخت عاقبت او، همچنین به بررسی نیاز بشر به دین، بررسی حقانیت دین اسلام شیعی، شناخت محتوای دین اسلام شیعی و کیفیت برآوردن نیاز ها و احتیاجات واقعی انسان، - با توجه به هدف آفرینش او و قرار گرفتن در سیر تکامل بشری خود و رسیدن به مطلوب- بپردازد. خلاصه اینکه مسلمانان باید در پی شناخت تحقیقی از انسان و نیاز او به دین و دین اسلام شیعی و در نتیجه شناخت محتوای دین و آموزه های آن که در زندگی مادی و معنوی انسان تاثیر بسزایی دارد و موجب عاقبت بخیری در این دنیا و هم در آخرت می گردد، باشند. در اینجا، دستاورد های مادی( بصورت جدی) و معنوی اسلام یا به تعبیر صحیح تر، کارآمدی اسلام در زندگی مادی و معنوی انسان مورد بررسی قرار می گیرد. بررسی کارآمدی اسلام رسالت و کار ویژة اصلی دین هدایت انسان و تبیین اموری است که در جهت تکامل و سعادت دنیوی و اخروی بشر در ابعاد فردی و اجتماعی، به آن نیازمند است. همان طور که قرآن کریم می‌فرماید: ( وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیانًا لِکُلّ‌ِ شَیْ‌ءٍ وَ هُدًی وَ رَحْمَةً وَ بُشْری‌ لِلْمُسْلِمینَ )؛ (و بر تو کتاب را نازل کردیم که روشنگر همه چیز است و هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمین است). نحل، آیة 89 اما تحقّق عینی و اجرای عملی این آموزه‌های دینی در سطح جامعه، از حوزة رسالت دین خارج است؛ بلکه این وظیفه را دین بر عهدة افراد آن جامعه گذاشته است؛ چنان که قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ( إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ )؛ (خداوند وضع هیچ مردمی را عوض نمی‌کند، مگر آنکه خود آنها وضع نفسانی خود را تغییر دهند). رعد(13)، آیة 11 برای علّت‌یابی و شناخت عواملی که در پدیده‌ای به نام عدم شکل‌گیری و تحقّق کامل ارزش‌ها و آموزه‌های دین مبین اسلام در جامعة ایران نقش داشته‌اند؛ باید به دو دسته از عوامل درون دینی و عوامل برون دینی اشاره کنیم. در اینجا به اختصار به بررسی میزان تأثیر هر کدام از این امور می‌پردازیم: یک. عوامل درون‌دینی: در بررسی این عوامل باید سراغ متون دینی برویم و از این طریق درصدد یافتن پاسخی برای این پرسش باشیم که آیا خود دین اسلام در هدایت و تبیین نیازهای جامعة بشری در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و...، رسالت و وظایف خویش را کاملاً انجام داده است؛ به نحوی که از این بُعد هیچ‌گونه تقصیر و قصوری را نتوان متوجه دین کرد؟! یا نه برعکس این دین نیز مانند برخی ادیان دیگر، در پاسخ‌گویی به نیازهای بشری و اصلاح جوامع انسانی ناتوان است؟ عده ای، ریشه‌ها و عوامل شکل‌گیری مبانی تفکر غرب (از قبیل سکولاریسم، اومانیست و... ) را که باعث بحران‌های عظیم جوامع بشری در غرب شده است را در دین مسیحیت جست وجو می‌کنند. به عنوان نمونه یکی از عوامل مؤثر در شکل‌گیری سکولاریزم و جدایی دین از سیاست، نارسایی دستگاه دینی مسیحیت بود. از آنجا که آیین مسیحیت در مورد مسائل اجتماعی و حقوقی و سیاست، قوانین انبوه و روشنی ندارد، در حقیقت آنچه در دوران حاکمیت کلیسا مورد استناد بود، قوانین بشری و برخاسته از علوم قدیم بود که علم جدید یا نارسایی آنها را اثبات کرد و یا در اعتبار و وثاقت آنها شک داشت و آنها را کنار گذاشت. همچنین عوامل مهم اومانیسم و راسیونالیسم و... نارسایی مفاهیم دینی و کلامی مسیحی است. برای آگاهی بیشتر ر.ک: علی ربانی گلپایگانی، ریشه‌ها و نشانه‌های سکولاریسم، کانون اندیشه جوان، ص 52 و 57...؛ محمدرضا کاشفی، فرهنگ و مسیحیت در غرب، مؤسسة فرهنگی دانش و اندیشة معاصر بر اساس اصول اعتقادی، کلامی و آموزه‌های دینی، دین اسلام به عنوان کامل‌ترین و جامع‌ترین و آخرین دینی است که از سوی خداوند، جهت هدایت و تکامل انسان و پاسخ گویی به نیازهای مادی و معنوی آن در تمام ابعاد فردی و اجتماعی، نازل شده است. ر.ک: عبدالحسین خسروپناه، قلمرو دین، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزة علمیه قم، چاپ اول، پاییز 1381 چنان که قرآن کریم می‌فرماید: ( ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‌ءٍ ثُمَّ إِلی‌ رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ )؛ (ما هیچ چیز را در این کتاب فروگذار نکردیم، آن گاه همه به سوی پروردگارشان محشور شوند). انعام(6)، آیة 38 همچنین: ( الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ اْلإِسْلامَ دینًا )؛ (امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را برای شما برگزیدم). ماعده(5)، آیة 3 امام باقر(ع) در تبیین این موضوع می‌فرماید: ( ان الله تبارک و تعالی لم یدع شیئاً یحتاج الیه الامّة الا انزله فی کتابه و بینه لرسوله )؛ (خداوند تبارک و تعالی چیزی از نیازمندی‌های امت را وانگذاشت؛ مگر آنکه آن را در کتابش فرو فرستاد و برای رسولش بیان فرمود). امام صادق(ع) نیز می‌فرماید: ( ما من شی‌ء الاّ و فیه کتابٌ او سنه )؛ (چیزی نیست مگر در مورد آن در کتاب یا سنت بیانی هست). اصول کافی، ج 1، صص 9 76 در عمل نیز دین مبین اسلام توانایی خود را جهت اداره و رهبری جوامع انسانی و پاسخ گویی به نیازهای مختلف آن، در مقاطع مختلفی از تاریخ به اثبات رسانیده است؛ چنان که ویل دورانت در این زمینه می‌گوید: (اسلام طی پنج قرن، (از سال 81 ه تا 597 ه) از لحاظ نیرو و نظم و بسط قلمرو و اخلاق نیک و تکامل سطح زندگانی و قوانین منصفانه انسانی و تساهل دینی (احترام به عقاید و افکار دیگران) و ادبیّات و تحقیق علمی و علوم و طبّ و فلسفه پیشآهنگ جهان بود).ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 11، ص 317 وی در جای دیگر می‌گوید: (تنها به دوران‌های طلایی تاریخ، یک جامعه می‌توانسته است در مدّتی کوتاه این همه مردان معروف در زمینة سیاست، تعلیم، ادبیات، لغت، جغرافیا، تاریخ، ریاضیات، هیئت، شیمی، فلسفه، طبّ و مانند آنها که در چهار قرن اسلام، از هارون الرشید تا ابن‌رشد بوده‌اند به وجود آورد). همان، ص 322 پیروزی انقلاب اسلامی ایران و سایر دستاوردهای مهم و عظیم آن در ابعاد مختلف که با الهام و تکیه بر آموزه‌های دین اسلام صورت پذیرفت نمونه دیگری بر اثبات این واقعیت است. بنابر این نمی‌توان وجود مشکلات در جوامع اسلامی کنونی را به اساس دین مرتبط کرده؛ بلکه باید علّت و عوامل آن را در جای دیگر جست وجو کرد. ب. عوامل برون‌دینی: منظور از این عوامل، علل و اسبابی است که از خارج دین اسلام، باعث عدم تحقّق و اجرای کامل تعالیم و آموزه‌های دین مبین اسلام شده است. مسلماً صرف وجود دینی که متضمن مکانیسم‌های دقیق، برای تعالی و سعادت مادی و معنوی جوامع انسانی باشد، برای تحقق عینی این مکانیسم و آموزه‌ها کافی نیست؛ بلکه علاوه بر آن، نیازمند عوامل انسانی مورد نیاز، کارگزاران و مدیران صالح، مردمی معتقد و خواستار اجرای ارزش‌ها، کفایت منابع مادی، اقتصادی و... و نیز فقدان موانع و مشکلاتی از قبیل تهدیدات خارجی و تهاجمات فرهنگی و نظامی بیگانگان، بدعت و سنت‌های غلط، دنیاگرایی، تجمل‌پرستی و... می‌باشد. در غیر این صورت هرگز آن دین در اجرای اهداف خود و اصلاح کامل جامعة انسانی، موفق نخواهد بود. در این رابطه اما به صورت اجمال به نکاتی چند اشاره می شود: بر اساس آموزه‌های قرآنی هر گونه تغییری در سرنوشت انسان‌ها و اصلاح یا انحطاط اجتماعی و فردی یک جامعه، منوط به خواست و ارادة آنان است. افراد یک جامعه، زمانی به طور کامل اصلاح می‌شوند که بر اساس اراده، گزینش و کنش اختیاری خود بتوانند از شرایط محیطی که به برکت حاکمانی عادل و الهی، قوانین، احکام و ارزش‌ها و معارف اسلامی به وجود آمده استفاده کنند و راه تعالی و تکامل خود را در پیش گیرند. به برکت وجود انقلاب اسلامی ایران که الهام گرفته از تعالیم حیات‌بخش اسلام بود تا حدود زیادی تحوّلات و دگرگونی‌های اساسی در بینش افراد و ارزش‌های جامعة ما به وجود آمد؛ ولی این مقدار به هیچ وجه جهت دستیابی به جامعه‌ای کاملاً مطابق با تعالیم اسلامی، کافی نیست. ادامه و بقای فرهنگ فاسد و مستبد پادشاهی در ایران، عدم تثبیت ارزش‌های اسلامی و قانون‌گرایی و پایبندی به ضوابط و مقررات اسلامی در مردم و بسیاری از مسئولان مسئله تغییر ارزش‌ها پس از دوران دفاع مقدس (مانند با ارزش شدن پول، شهرت، مدرک‌گرایی، رفاه‌طلبی، تجمّل‌پرستی و... ) و نیز تهاجم فرهنگی شدید همه جانبه بیگانگان جهت مقابله با انقلاب اسلامی و ارزش‌های الهی، همگی از جمله دلایلی هستند که نقش بسیار مهمی در ایجاد این مشکل دارند. علاوه بر این مسئله مشکلات اجتماعی و اقتصادی نظیر فقر و تبعیض و بی‌عدالتی، اعتیاد، کمبود اشتغال، مسکن، تورم و... زمینه‌های بسیار مناسبی را برای نادیده گرفتن ارزش‌های الهی در جامعه، فراهم می‌آورد. نتیجه آنکه عدم تحقّق کامل ارزش‌های دینی در جامعه ما، معلول عواملی برون‌دینی است و این ارتباطی با توانایی دین در این زمینه ندارد. دین اسلام به عنوان کامل‌ترین و جامع‌ترین ادیان، توانایی پاسخ گویی به نیازهای جامعة بشری و تأمین سعادت دنیوی و اخروی آن را در همة زمان‌ها دارد؛ اما تحقّق این امر با خواست، اراده و همکاری و جانفشانی عوامل انسانی و فراهم بودن سایر عوامل محیطی بستگی دارد. اما به عنوان نمونه، به طور کلی خدمات اسلام را به ایران می توان در موارد زیر خلاصه نمود: 1. اسلام، تشتت افکار و عقاید مذهبی را از ایران گرفت و وحدت عقیده که موبدان آن زمان موفق به این کار نشده بودند را به ایران بخشید. تا آن زمان تنها رابط میان اقوام مختلف ایرانی، زور وقدرت حکومت بود، اما با آمدن اسلام، فکر واحد وآرمان واحد جایگزین آن شد و در پرتو گرایش به اسلام در همان وقت که کشورهای مسیحی در تاریکی قرون وسطی فرو رفته بود، همدوش با سایر ملل، مشعلدار تمدن اسلامی شد. 2. اسلام حصار مذهبی و سیاسی را که مانع بروز استعداد ایرانیان وحتی استفاده آنان از محصول اندیشه سایر ملل بود، درهم شکست و ایرانی از این فرصت استفاده کرد، استعداد خویش را عملا ثابت نمود و پیشوای غیر ایرانی شد. 3. با ورود علوم وفرهنگ های مختلف همچون یونانی، هندی و مصری به سرزمین های اسلامی از جمله ایران، مادة ساختن یک بنای فرهنگی عظیم اسلامی را فراهم کردند و زمینه شکفتن استعدادهایی نظیر بوعلی، فارابی و ابوریحان و صدها عالم وریاضیدان، مورخ، ادیب و فیلسوف فراهم آمد. 4. عامل دیگر، برداشتن منع تحصیلی از توده مردم بود که اسلام، به ایرانیان اعطاء کرد. این عامل سبب شد که ایرانیان مقام شایسته خود را در پیشوایی سایر ملل وشرکت در بنای عظیم تمدن جهانی اسلام، احراز کنند. ونشان دهند که عقب افتادن ایران در برخی دوره ها، از نقص استعدادش نبود، بلکه به واسطه گرفتاری در زنجیر ر‌ژیم موبدی بوده است. 5. اسلام، از نظر قدرتهای سیاسی و مذهبی حاکم بر ایران، یک تهاجم بود، در حالی که از نظر توده مردم یک انقلاب بود. اسلام، جهان بینی ایرانی را دگرگون ساخت، خرافات را دور ریخت، هدف و برنامه و ایدئولوژی جدیدی عرضه نمود وتشکیلات اجتماعی را زیر و رو کرد. خون تازه در رگها به جریان انداخت و روح طغیان در برابر زورگویان، میان ایرانیان به وجود آورد. 6. اسلام، قدرتهای اهریمنی را سرکوب کرد، زنجیرها را از دست وپای قریب به صدو چهل میلیون نفر باز کرد وبه توده محروم حریّت داد. 7. اسلام، همواره در خدمت مظلومین ومستضعفین بوده است. اسلام از ایران، ثنویت و آتش و آفتاب پرستی را گرفت و توحید و خداپرستی را به آن بخشید. اسلام اندیشه خدای شاخدار وبالدار و ریش و سبیل دار و... را به اندیشه خدای قیوم و متعالی از توصیف و... تبدیل کرد. 8. اسلام عبادت در مقابل آفتاب یا آتش و زمزه های بیهوده را از بین برده، عبادتی در نهایت معقولیت ودر اوج معنویت وکمال لطافت اندیشه، جایگزین کرد. 9. اسلام برخلاف مسیحیت و مانویت و مزدکی، اصل جدایی سعادت روح وبدن، و تضاد دین وآخرت و فلسفه هایی مبنی بر ریاضت و پلیدی تناسل را منسوخ ساخت و ضمن توصیه تزکیه نفس بهره گیری از نعمت های پاکیزه زمین را سفارش کرد. 10. اسلام، اجتماع طبقاتی را که بر دو رکن خون و مالکیت استوار بوده با همه قوانین آن درهم ریخت واجتماعی مبنی بر فضیلت، علم، سعی وعمل و تقوا بنا کرد. 11. اسلام به زن شخصیت حقوقی داد، حرمسرا داری، عاریه دادن زن، ازدواج نیابتی، ازدواج با محارم و ولایت شوهر بر زن را منسوخ ساخت. 12. اسلام حتی به آیین زرتشتی هم خدمت کرد وموجب بوجود آمدن اصلاحات عمیقی در آن شد. (جهت آگاهی بیشتر در این زمینه بنگرید به: شهید مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران) اما عمده همّت کسی که می خواهد در باره ی اسلام تحقیق کند، باید تحقیق در اصول اعتقادی دین باشد؛ بنابراین، اگر کسی بخواهد در باب اصول دین به یقین بیشتر و هر چه عمیقتر دست یابد، مناسب آن است ابتدا از مطالعه یا تحصیل کتب کلامی (اعتقادی) شروع نماید. برای مثال بسیاری از کتابهای شهید مطهری مناسب برای این مقصود می باشند. لذا جوان حقیقت جو را سزاست که از جلد اوّل مجموعه ی آثار این شهید حقیقت آشنا و حقیقت گستر ، مطالعات خود را شروع نموده و پله به پله به پیش رود؛ که البته امید است خود شخص پلّه های بعدی را نیز در ضمن مطالعه ی آثار این شهید راه معرفت، بیابد. چرا که کتب این بزرگوار، اگرچه با قالبی کلامی ارائه شده اند ولی حاوی معارف بسیاری از سطوح بالاتر نیز می باشند. همچنین سبک آثار ایشان به گونه ای است که خود به خود شخص را به مرحله ی بالاتر رهنمون می شود. و شاید این ویژگی از آنجا در آثار این عالم بزرگوار پیدا شده که اوّلاً خود همواره در صدد یافتن حقیقت دین بود؛ و ثانیاً می‌خواست دیگران را هم در همان راهی قرار دهد که خود رفته است؛ لذا در عین اینکه مطالب را بیان نموده، نقشه ی مسیر را هم در آثارش ترسیم کرده است. از اینرو اکثر کسانی که با آثار این شهید راه دانش، انس پیدا می کنند، افرادی محقّق و پژوهشگر می شوند. همچنین کتاب انتظار بشر از دین، آیه الله جوادی آملی که در موضوعات مختلف از جمله، اسلام و وحدت ملی، اسلام و امنیت ملی، اسلام و اقتدار ملی، ارزش کار و کرامت کارگر در اسلام، اسلام و صلح جهانی، اسلام و محیط زیست، دین و توسعه می باشد، را می توانید مطالعه کنید. اما برای بررسی تحقیقی پیرامون اسلام ناب و شناخت آن می توان کتابهای متعددی را معرفی کرد که ما آنها را در چند زمینه زیر دسته بندی می کنیم: 1- بررسی تاریخی: وضعیت جهان در عصر بعثت چگونگی رشد اسلام؛ شبهات دشمنان دین در این زمینه و پاسخ آنها. در این زمینه به کتاب‌های زیر مراجعه فرمایید. فروغ ابدیت، استاد جعفر سبحانی ؛ دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم جهان در عصر بعثت، شهید باهنر تاریخ تحلیلی اسلام، دکتر سید جعفر شهیدی تاریخ تحلیلی اسلام، رسول جعفریان تاریخ اسلام، سید هاشم رسولی محلاتی تاریخ پیامبر اسلام، دکتر آیتی و ابوالقاسم گرجی 2- بررسی اعتقادی: در این زمینه مبانی اعتقادی اسلام نبوت خاصه و جهان بینی اسلامی در تمام ابعادش قابل تحقیق و پژوهش است. رجوع کنید به: سری جهان بینی توحیدی شهید مطهری ج 1 - 6؛ انتشارات صدرا [یکی از بهترین منابع مطالعه در زمینه آشنایی با اسلام است. در حقیقت کتابهای استاد مطهری بهترین منبع برای مطالعه اسلام است.] - آموزش عقاید و دستورهای دینی علامه طباطبایی بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی - آموزش عقاید 3 - 1 آیت‌اللّه‌ مصباح یزدی سازمان تبلیغات اسلامی سلسله درس‌های معارف قرآن (جهان‌شناسی، انسان‌شناسی، راه‌شناسی و راهنماشناسی) محمد تقی مصباح یزدی در خصوص مسائل مربوط به شیعه رجوع کنید به: امامت و رهبری استاد شهید مطهری - شیعه در اسلام علامه طباطبایی دفتر انتشارات اسلامی - معنویت تشیع ، علامه طباطبایی رهبری امام علی(ع) در قرآن (ترجمه المراجعات) ترجمه سید محمود سیاهپوش شیعه و تهمت‌های ناروا علامه سید جواد شری (چاپ و ترجمه آستان قدس رضوی) آن گاه هدایت شدم تیجانی سماوی ترجمه سید جواد مهری 3 - آشنایی با قرآن که اولین منبع و در حقیقت مهمترین منبع شناخت اسلام است: - تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی یا خلاصه آن که در چهار جلد منتشر شده است. ناشر دارا الکتب الاسلامیه تهران است. - تفسیر نور محسن قرائتی 4- بررسی اخلاقی و تربیتی: چهل حدیث، امام خمینی آداب الصلوة، امام خمینی نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی محمدرضا مهدوی کنی. (برای آگاهی بیشتر می توانید ر.ک: 1- فرهنگ اسلام در اروپا زیگرید هونکه 3- تاریخ ایران ‌دکتر زرین‌کوب)‌ اما بررسی مطالبی از باب نمونه در زمینه اقتصاد اسلامی: یکم . اقتصاد اسلامی و ویژگی های آن اولین موضوعی که در پرسش شما نیازمند بررسی است شناسایی دقیق و صحیح اقتصاد اسلامی و تفاوت های آن با اقتصاد لیبرالیستی و سرمایه داری است ؛ اسلام به عنوان یک دین جامع و فراگیر توجه ویژه ای به مقوله اقتصاد دارد , اقتصاد اسلامی به عنوان اقتصادی دانش مدار و پویا، توان بالقوه ای برای پیشرفت در بین مسلمین و جهان به شمار می آید. تجربه چهار قرن نخستین تمدن اسلامی نشان می دهد که اسلام افزون بر این که طرفدار رشد و تمدن است توانایی این کار را هم دارد به طوری که ویل دورانت می گوید: ( تمدنی شگفت انگیزتر از تمدن اسلامی وجود ندارد، اگر اسلام طرفدار ثبات و جمود و یک نواختی می بود باید جامعه را در همان حد اول جامعه عرب نگاه می داشت. ) در زمان کنونی نیز بخش هایی از اقتصاد اسلامی به صورت بالفعل در جهان واقع تحقق پیدا کرده است، اولاً از نظر تاریخی در صدر اسلام، در زمان پیامبر و جانشینان او، با تجربه اقتصادی اسلام مواجهیم که تجربه موفقی بوده است؛ علاوه بر این، بخش هایی از اقتصاد اسلامی در حال حاضر در کشورهای مختلف اجرا می شود؛ مثلاً در بعضی از کشورها حدود پنجاه سال تجربه بانکداری اسلامی داریم که از جهت نظری خوب رشد کرده است و از جهت عملی هم موفقیت خود را اثبات کرده است. صندوق بین المللی پول در مجله رسمی اش به موفقیت این نوع بانکداری اشاره کرده است و به کشورهای سرمایه داری توصیه کرده است که از این نوع بانکداری استفاده کنند. اقتصاد اسلامی بر سه اصل مهم استوار است و به کمک همین اصول از اقتصاد سرمایه داری و سوسیالیستی متمایز می گردد: الف: اعتقاد به مالکیت خصوصی و عمومی: بر خلاف نظام اقتصادی سرمایه داری و سوسیالیستی در اسلام انواع مختلف مالکیت همزمان و با هم قابل قبول است . زیرا از دیدگاه اسلام مالکیت خصوصی ، عمومی و دولتی قابل پذیرش و معتبر است. نظریه اقتصادی اسلام از زیربنای فکری و عقیدتی این مکتب سرچشمه می گیرد که بخت و بررسی این موارد از حد این نگاشته خارج است. ب : آزادی اقتصادی در محدوده ای مشخص: آزادی اقتصادی از نظر اسلام در چهارچوب ارزشهای اخلاقی و معنوی محترم است لذا اسلام مانند نظام اشتراکی آزادی را نفی نمی کند و مانند نظام سرمایه داری آن را نامحدود نمی داند. بلکه به مردم اجازه می دهد تا در راستای آرمان های بلند الهی از آزادی اقتصادی به عنوان وسیله ای برای پیشرفت و تکامل استفاده کنند. ج: عدالت اجتماعی: عدالت اجتماعی از نظر اقتصاد اسلامی با تامین زندگی متوسط اجتماعی برای فقرا و جلوگیری از انباشته شدن بیش از حد ثروت در دست اغنیاء تحقق می یابد. نظام توزیع ثروت در اسلام به نحوی پی ریزی شده است که قادر است عدالت اجتماعی را در جامعه پیاده نماید. در یک نگاه جامع تر می توان اقتصاد اسلامی را اقتصادی واقع گرا، اخلاق گرا و دانش مدار دانست.( منبع : اقتصاد اسلامی، بر مبنای دانش ، محمد روحانی مقدم و مریم آقایی ) در تبیین دقیق تر اقتصاد اسلامی و رابطه آن با اقتصاد سرمایه داری گفتنی است : جهان، دو اقتصاد لیبرالیستی و اقتصاد سوسیالیستی را در یکی- دو قرن گذشته تجربه کرد ه است . این دو اقتصاد از نظر مبانی و اهداف در دو سوی مقابل هستند و ابعادشان کاملاً مشخص و شناخته شده است. اسلام قطعاً نه با لیبرالیسم و نه باسوسیالیسم سازگاری ندارد.دقت در مبانی دینی اسلام نشان می دهدکه در هر یک از مسایلی که این دو نظام اقتصادی مطرح کرده اند، اسلام دارای دیدگاه های متفاوتی است. در اقتصاد سرمایه داری انسان محور است و به جای خدا نشسته است. این گروه به دئیسم معتقدند؛ یعنی اندیشه ای که در آن خدا نقش معمار بازنشسته را دارد و جهان را آفریده و دیگر کاری به آن ندارد و انسان هم موجودی است که به خودش واگذار شده است. طبعاً موضع لیبرالیسم به موضع اسلامی نزدیک تر است؛ چرا که سوسیالیسم مارکس اصلاً با نفی خدا شروع می شود، ولی در عین حال می بینیم که تقابلی جدی با مبانی معرفت دینی ما دارد. ما معتقد به محوریت خداوند هستیم و انسان، اگرچه موجود برتر آفرینش است، اما به جای خدا نمی نشیند و در هیچ لحظه و هیچ جا مدیریت ربوبی و احاطه و ساماندهی از دست خدا خارج نیست. اقتصاد لیبرالیستی معتقد به آزادی فعالیت های اقتصادی فردی است و فرد در اقتصاد لیبرالیستی اصالت دارد؛ جامعه چیزی جز محصول گرد هم آمدن افراد نیست. نقطه مقابل این اندیشه، تفکر سوسیالیستی است که در آن، جامعه اصالت دارد و فرد در جامعه ذوب شده است و نقش مستقلی ایفا نمی کند.دیدگاه اسلام نه این است و نه آن، بلکه هم برای فرد اصالت قائل است و هم برای جامعه. شهید مطهری در کتاب( جامعه و تاریخ )به خوبی این مسأله را بیان کرده است. آزادی فردی به طور مطلق پذیرفته نیست و در اثر ارتباط با جامعه محدود می شود. علاوه بر این، یکی از مبانی انسان شناسی اسلامی، که در بحث اقتصاد هم جلوه دارد، این نکته است که انسان فقط برای دنیا ساخته نشده است، بلکه دنیا مقدمه ای است برای رسیدن به کمال نهایی که درآخرت تحقق پیدا می کند.از نظر اسلام حضور اخلاق در اقتصاد بسیار مهم است. اقتصاد لیبرالیسم به نفی اخلاق می پردازد و فرض را بر این گذاشته است که انسان اقتصادی در فعالیت های تولیدی صرفاً در پی حداکثر کردن منفعت خود، و در مصرف هم در پی حداکثر کردن لذّت است.اقتصاد اسلامی در اهداف هم با اقتصاد سوسیالیستی و لیبرالیستی متفاوت است. اقتصاد لیبرالیستی در صدد حداکثر کردن رفاه بخشی از جامعه است، ولی اسلام، علاوه بر پی گیری تحقق رفاه، توزیع عادلانه رفاه را هم پی گیری می کند. بنابراین اقتصاد اسلامی در ضمن اینکه امتیازات بسیار بیشتری نسبت به سایر مکاتب اقتصادی جهان برخوردار می باشد از جنبه های منفی آن ها نیز مبرا می باشد . دوم . کارآمدی و موفقیت اقتصاد سرمایه داری در حال حاضر اقتصاد سرمایه داری ، اقتصاد سوسیالیستی و اقتصاد اسلامی در چالش با همدیگر به سر می برند. البته اقتصاد اسلامی هنوز نتوانسته است مکتب و سیستم خود را به صورت کامل از منابع اصیل اسلامی تدوین و نهادینه و اجرا کند ، بنابراین نقش آفرین اصلی در جهان امروز دو اقتصاد سرمایه داری و سوسیالیستی است . اقتصاد سوسیالیتی بخشی از جهان را در چین و کره شمالی و کوبا و مانند آن در بر گرفته است ؛ اما به نظر می رسد قدرت اصلی اقتصادی در جهان نظام سرمایه داری است که بخش اعظم دنیا از آن متأثر است . بی تردید در پرتو همین اقتصاد برخی پیشرفت های مادی نصیب انسان شده است ؛ اما این موضوع به معنای موفقیت و کارآمدی اقتصاد سرمایه داری در سامان دادن به اقتصاد جهانی و تامین رفاه اقتصادی مردم جهان نمی باشد؛ زیرا: اصولآً اقتصاد سرمایه داری از نظر تئوری درصدد برقراری عدالت و توزیع رفاه نیست، بلکه معتقد است که توسعه اقتصادی با اغماض از توزیع عادلانه ثروت، قابلیت تحقق دارد؛ یعنی برای دست یافتن به توسعه سرمایه ها باید به سمت سرمایه گذاران و سرمایه داران جهت گیری بشود. این نظام اقتصادی می پذیرد که در کوتاه مدت فقرا و نیازمندان تهی دست تر باشند؛ چرا که معتقد است میل مصرفی طبقات فقیر بالا است و پس انداز ندارند، و در مقابل میل مصرفی طبقات ثروتمند نزولی است و هر چه گیر بیاورند سرمایه گذاری می کنند و توسعه نیازمند سرمایه گذاری است. از جهت عملی نیز هم اگر قرن نوزده و نیمه اول قرن بیستم را مدّ نظر قرار بدهید، می بینید که وضعیت وحشتناکی بر کشورهای سرمایه داری از این منظر حاکم شده است؛ یعنی کارگران، معدن چیان و کشاورزان در شرایط بسیار سخت به سر می برند. گزارش های بسیاری از وضعیت وخیم کارگران و معدن چیان در کشور انگلستان که کشور پیشرفته سرمایه داری بوده است، وجود دارد. در واقع باید گفت که اقتصاد سرمایه داری از مواضع اصلی خود عدول کرد که به تأمین اجتماعی توجه کرد و حداقل دستمزد را مطابق با نیازمندی های خانواده در نظر گرفت و حداکثر ساعات کار را مدّنظر قرار داد. این تغییرات در اثر مبارزات بسیار طولانی کارگران و اتحادیه های کارگری ایجاد شد و این طور نبود که اقتصاد لیبرال ذاتاً چنین هدفی را دنبال کرده باشد. در شرایط حاضر در ایالات متحده و دیگر کشورهای سرمایه داری نمی توان گفت که فقر ریشه کن شده است و هنوز هم فقرا در رنج هستند و توزیع ثروت به صورت بسیار ناعادلانه ای حاکم است. ثروتمندان اندکی هستند که بخش اعظمی از منابع مالی کشور را به خودشان اختصاص داده اند. سهم آنها از GMP درصد بسیار بالایی است و هنوز کارتن خواب ها هستند؛ بنابراین نمی توان گفت نظام لیبرالیسم اقتصادی توانسته مشکلات توزیع عادلانه ثروت را حل بکند.( ر.ک : درآمدی بر چالش های لیبرال دموکراسی، علیرضا محمدی، نشریه معرفت،‌ ش 102) از دیگر پی آمدهای وحشتناک اقتصاد سرمایه داری شکاف عظیم طبقاتی در جوامع امروز و افزایش شکاف بین کشورهای شمال و کشورهای جنوب فقر و گرسنگی میلیون ها انسان می باشد به گونه ای که هر سال 45 میلیون نفر در جهان از گرسنگی می میرند که 5/13 میلیون نفر آن کودکان هستند ، (روژه گارودی ، آمریکا ستیزی چرا ؟ ترجمه : جعفر یاوه ، ( تهران : مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر ، چاپ دوم ، ص 77 )گسترش بردگی پنهان ، افزایش بی خانمانها و محلات فقیرنشین ، تبعیض نژادی ، فساد ، تقسیم کار ناعادلانه بین المللی ، تخریب محیط زیست و مانند آن همه از تبعات اقتصاد سرمایه داری در دنیای امروز است . ) . نک : مانوئل کاستلز ، عصر اطلاعات ، اقتصاد ، جامعه و فرهنگ ( ظهور جامعه شبکه ای ) ، ج3 ، ترجمه احد علیقلیان و افشین خاکباز ، ( تهران : طرح نو ، 1380 ، ص 152 – 183( و بالآخره اینکه اگر نگاهی ژرف بر چگونگی رشد و شکوفایی اقتصاد سرمایه داری داشته باشیم به خوبی مشخص می شود که مهمترین عامل در این موضوع استثمار و غارت مادی و معنوی جهان سوم و منابع معدنی ، نیروی انسانی و نخبگان فکری و اقتصادی آنها می باشد . سوم. انقلاب اسلامی و اقتصاد اسلامی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تلاش های گسترده ای درتغییر ساختارهای مختلف کشور از جمله ساختار اقتصادی ایران در زمینه منطبق کردن این ساختارها با آموزه هاسی اصیل اسلامی و استفاده از دستاوردهای مثبت بشری صورت پذیرفت و علی رغم بسیاری مشکلات ، موانع و محدودیت ها دستاوردهای بسیار با ارزشی در رشد ، شکوفایی ، بالندگی و استقلال کشور و توزیع عادلانه امکانات میان تمامی اقشار جامعه و دور افتاده ترین نقاط کشور داشته است. اما در عین حال اقتصاد ما هنوز یک اقتصاد اسلامی کامل نیست و نتوانسته ایم به نتایجی که می خواستیم برسیم، که این موضوع در اثر فاصله گرفتن از اقتصاد اسلامی بوده است. متصدیان اقتصادی ما دانش آموختگان اقتصاد لیبرالی بوده اند و همان را که خوانده اند پیاده کرده اند . طبعاً نمی توان از آنان انتظار داشت که پیاده کننده اقتصاد اسلامی باشند. ما هر چه رنج می کشیم، از جدا شدن از تعالیم دینی است. ریشه عدم تحقق اقتصاد اسلامی، اندیشه حاکم بر صاحب نظران و سیاست گذاران و مدیران ارشد اقتصادی ما است. این عامل موجب شده است که اگر در قانون اساسی یا قوانین عادی ما مفاهیمی از اقتصاد اسلامی مطرح شده، عملاً به چیز دیگری تبدیل شده است؛ چرا که آن اندیشه حاکم بر اقتصاد، فرهنگ مناسب خودش را در جامعه اشاعه داده است؛ مثلاً الآن ما در بانکداری یکی از راهکارهای جذب منابع مالی را حساب پس انداز قرض الحسنه قرار داده ایم. آیا واقعاً این حساب با روح قرض الحسنه در اسلام سازگاری دارد؟ به نظر می رسد که ندارد. چرا چنین شده است؟ پاسخ آن روشن است: کسانی که اقتصاد را ساماندهی می کردند به قرض الحسنه باور نداشته اند و دنبال این بوده اند که منابع مالی بدون هزینه ای جذب شود؛ بنابراین رفتند سراغ تبلیغات بسیار وسیع که با روح قرض الحسنه هیچ سازگاری ندارد. یا مثلاً تحت عنوان عقود معاملاتی یا مشارکتی بنا بوده است تسهیلاتی به متقاضیان داده شود، ولی آنچه محقق شده است این است که دریافتی و پرداختی مقطوعی میان بانک و متقاضیان ردوبدل شود.می بینید که روح بانکداری ربوی این جا همچنان حاکم است. یا مثلاً اصل 43 قانون اساسی می گوید باید به تمام کسانی که کار ندارند، ولی توانایی کار دارند، به شکل تعاونی، وجوهی به صورت قرص بدون بهره داده شود که ابزار کار تهیه کنند و شغل داشته باشند. آیا چنین چیزی محقق شد؟ بنابراین می بینیم که اداره کنندگان اقتصاد کشور، چون از آبشخور دیگری سیراب شدند، نتوانستند اقتصاد اسلامی را، که در قانون اساسی و قوانین عادی پی گیری و مطرح شده است، بپذیرند و در مقام عمل خود را با آن سازگار کنند. بازار ما هم تحت همین شرایط، بسیار نزدیک به اقتصاد لیبرالیستی عمل می کند. وقتی بانکداری ما شبیه بانک داری رَبَوی با نرخ بهره بالا عمل می کند و بازار هم واکنش به همین رویکرد است، بنابراین فرهنگ عمومی اقتصادی حاکم بر جامعه هم تحت تأثیر آن قرار می گیرد و رفتارهای اقتصادی افراد را شکل می دهد.(منبع: اقتصاد اسلامی داریم، اما....، غلامرضا مصباحی مقدم ، خردنامه شماره 41 - چهارشنبه 21 بهمن 1383) بر این اساس اگر مشکلات اقتصادی وجود دارد در اثرعملی نشدن کامل یا بخش قابل وجهی از اقتصاد اسلامی است نه عدم توان آن در اداره کارآمد جامعه. چهارم . شناسایی عوامل پیشرفت غرب و عقب ماندگی کشورهای اسلامی در قرون اخیر اگر بخواهیم به صورت ریشه ای به موضوع پرسش بپردازیم نیازمند بررسی رابطه دین و تمدن است: دین و تمدن‌ نخست باید دید که آیا امکان دارد، دین مانع پیشرفت شود یا نه؟ در اینجا لازم است میان دین اصیل و ناب و خالص - که از طرف خداوند به عنوان برنامه‌ای کامل برای زندگی بشر آمده است - با عقاید موهوم و خرافات - که ساخته دست بشری بوده و به عنوان دین معرفی گردیده (مانند عقاید موهوم ارباب کلیسا درباره خداوند و تعالیم آنها درباره علم و نحوه زندگی مردم) - تفکیک قائل شد. دین حق الهی، بهترین برنامه رشد، تکامل و همساز با پیشرفت بشر در ابعاد مختلف زندگی است و بر علم، دانش، کار و تلاش نیز توصیه و تأکید دارد. چنین چیزی هرگز نمی‌تواند عامل عقب‌ماندگی و انحطاط باشد. شواهد و دلایل زیر را می‌توان برای اثبات این موضوع اقامه کرد: یکم. پیشینه تمدن مسلمانان، در طی قرن‌های متمادی و ارتباط آن با کشورهای دیگر - از جمله کشورهای اروپایی - نشان می‌دهد نه تنها دین موجب عقب ماندگی نمی‌شود؛ بلکه اعتقاد به دین و عمل به آن، سبب رسیدن به درجات بالایی از پیشرفت و رشد می‌گردد. خانم مارگریت مارکوس (مریم جمیله) آمریکایی می‌نویسد: (این اعراب نبودند که اسلام را بزرگ کردند؛ بلکه این اسلام بود که اعراب را از حالت قبائل صحرایی به مقام آقایی جهان ترقی داد)مقالاتی از بانو مریم جمیله، ترجمه سید غلامرضا سعیدی، اقدس حسابی، (قم: نشر حر، 1356)، ص 12.. همچنین (رودول) Rodwel.G.M. اسلام شناس و مترجم قرآن به زبان انگلیسی می‌گوید: (اروپا باید فراموش نکند که مدیون قرآن است؛ همان کتابی که آفتاب علم را در میان تاریکی قرون وسطی در اروپا، جلوه‌گر ساخت)نیک بین، نصراللَّه، اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب، (دورود: سیمان وفارسیت، بی‌تا)، ص 47.. موریس بوکای فرانسوی نیز آورده است: (اسلام همواره علم و دین را همزاد تلقی کرده و از همان آغاز، طلب علم جزو دستورهای دینی‌اش بوده است. به کار گرفتن همین دستور موجب جهش معجزه آسای علمی دوره مهم تمدن اسلامی شد. همان تمدنی که غرب نیز قبل از رنسانس (نوزایش) از آن برخوردار گردید)بوکای، موریس، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبی، (تهران: حسینیه ارشاد، بی‌تا)، ص 14.. فریدریش دیتریسی‌خاورشناس آلمانی (1821 - 1903م). نیز بر آن است که: (علوم طبیعی، ریاضی، فلسفه، ستاره‌شناسی که در قرن دهم اروپا را جلو برد؛ سرچشمه تمام آنها قرآن محمدصلی الله علیه وآله وسلم می‌باشد و اروپا به آیین محمدصلی الله علیه وآله وسلم بدهکار است)نیک بین، نصراللَّه، اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب، ص 52، به نقل از: محمد عند علماء الغرب، ص 92.. دوم. تنها مسلمانان و کشورهای اسلامی نیستند که به این گرفتاری مبتلایند؛ بلکه کشورهای غیر اسلامی و غیردینی بسیاری نیز به دلایلی - از جمله سلطه استعمار - در عقب‌ماندگی و فقر مطلق یا نسبی باقی مانده‌اند. سوم. در کشورهای پیشرفته نیز به رغم در اختیار داشتن منابع فراوان و دسترسی به ارقام بالایی از رشد اقتصادی، رفاه همگانی تحقق نیافته است و به طور معمول گروه خاصی، از ره آورد توسعه بهره می‌گیرند و عده زیادی در فقر زندگی می‌کنند. چهارم. به رغم رشد و ترقّی تمدن غرب در بعضی از زمینه‌ها، انحطاط و بحران‌های جدی دیگری نیز در کنار آن پدید آمده است؛ به طوری که بشریت را در ورطه خطرناکی قرار داده و فریاد متفکران و اندیشمندان را بلند کرده است. 5. بسیاری از مردم و دانشمندان غربی و پدید آورندگان تمدن جدید غرب، دین‌گرا می‌باشند؛ هر چند تمدن نوین، بر پایه دین‌گرایی بنیان نهاده نشده است. علل عقب‌ماندگی‌ از آنچه گذشت، روشن می‌شود که نه دین سبب عقب‌ماندگی است و نه پیشرفت غرب محصول دین‌گریزی است. برعکس رگه‌هایی از دین‌گریزی - که در اوان پیدایش تمدن نوین غرب رخ نمود - یکی از آسیب‌های جدی و نواقص تمدن غرب است که متفکران و اندیشمندان غربی، به سرعت متوجه این خلأ گردیده و کوشیدند گرایش به دین را همواره زنده نگه دارند. مشکل اساسی جهان غرب این است که دین حاکم بر آن، از اصالت، جامعیت، وثاقت و خردپذیری کافی برخوردار نیست و راه یافتن تحریف در آن، مشکلات بسیاری را پدید آورده است. اما اینکه چرا کشورهای اسلامی به رغم برخورداری از دین مبین اسلام، عقب افتاده‌اند؛ باید گفت: این مسئله علل و ریشه‌های تاریخی مختلفی دارد و بررسی جامع و همه جانبه آن، نیازمند تحقیقاتی ژرف و گسترده است. اکنون به اختصار به بعضی از آنها اشاره می‌شود: یکم. یکی از علل عقب‌ماندگی مسلمانان، فاصله گرفتن آنان از اسلام ناب و برداشت‌های نادرست از مفاهیم دینی بوده است. برداشت غلط از قضا و قدر الهی، انسان‌شناسی اسلام، جهان در نگاه دین، انگاره قدرت در اسلام، زهد، دعا و ... موجب کژروی و عقب‌ماندگی شده؛ در حالی که همین مفاهیم در صدر اسلام و حتی در غرب، موجب پیشرفت گشته است. رواج اندیشه‌های صوفی‌گرانه به جای زهد مثبت و برخی انحرافات فکری دیگر، نقش مؤثری در دور ماندن مسلمانان از قافله صنعت و پیشرفت داشته است‌جهت آگاهی بیشتر نگا: مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، (قم: صدرا، چاپ چهاردهم، 1374)، صص 16 - 27.. دوم. مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایت‌های دینی، مسیر رشد و تعالی را پوییدند و در تاریخ پر افتخار خود، تمدن درخشانی پدید آوردنده و جهان غرب را مدیون خود ساختند. گوستاولوبون می‌نویسد: (نفوذ اخلاقی همین اعراب زاییده اسلام، آن اقوام وحشی اروپا را که سلطنت روم را زیر و زبر نمودند، در طریق آدمیت داخل کرد و نیز نفوذ عقلانی آنان دروازه علوم و فنون و فلسفه را که از آن به کلی بی‌خبر بودند، به روی آنها باز کرد و تا ششصد سال استاد اروپاییان بودند)تمدن اسلام و عرب، چاپ چهارم، ص 751.. ویل دورانت‌Will Durant. در تاریخ تمدن می‌گوید: (پیدایش و اضمحلال تمدن اسلامی از حوادث بزرگ تاریخ است. اسلام طی پنج قرن، از سال 81 تا 597 ه.ق (700 تا 1200م) از لحاظ نیرو، نظم، بسط قلمرو و حکومت، تصفیه اخلاق و رفتار، سطح زندگانی وضع قوانین منصفانه انسانی و تساهل دینی، ادبیات، دانشوری، علم، طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود)
عنوان سوال:

از چه راه هایی می توان اسلام واقعی را به سایر کشورها شناساند؟


پاسخ:

راه های شناخت اسلام واقعی به سایر کشورها چیست.
برای معرفی اسلام واقعی به سایر کشورها ابتدا باید اسلام واقعی را شناخت و سپس آنرا به انسان های دیگر نیز شناساند. از این رو مطالب زیر را خدمتتان ارائه می کنیم:
الف) واژه (اسلام) مصدر؛ از (اَسلَمَ یُسلِمُ) به معنی: (تسلیم بی قید و شرط شدن) است، ولی اگر ریشه آن ثلاثی مجرد باشد (سَلِمَ یَسلَمُ) به معنی: (سالم و بی عیب و آفت ماندن) می‌باشد (لویس معلوف، ت. بندر ریگی محمد؛ المنجد ص 767؛ چ 4 ایران 1382)
در اصطلاح قرآن، مسلمان به معنای تسلیم مطلق در برابر فرمان خدا و توحید کامل و خالص از هر گونه شرک و دو گانه پرستی است و به همین جهت است که قرآن کریم حضرت ابراهیم (ع) را مسلمان معرفی می کند.
از آن جا که دین در پیش گاه خدای متعال، اسلام است (ان الدین عندالله الاسلام) بنابراین همه ی کسانی که دین خدا را در زمان خودشان پذیرفته باشند و مطیع دستورات الاهی باشند مسلمان اند.
یعنی طبق نظر قرآن تمام پیروان ادیان آسمانی در زمان خودشان مسلمان بودند؛ و مسیحی ها، یهودی ها و ... تا زمانی که دینشان به سبب دین جدید نسخ نشده بود، مسلمان بودند؛ چرا که تسلیم پروردگار بودند و اگر یهودی یا مسیحی به آنها گفته می شد به اعتبار پیامبرانشان بود و گرنه همان گونه که بیان کردیم به تمام ادیان الاهی اسلام اطلاق می شود و آنها تنها در شریعت متفاوتند.
بله امروزه مسلمان به پیروان دین خاتم اطلاق می شود، چرا که آنان با پذیرفتن دین اسلام و اعتقاد به تمام پیامبران و شرایع آسمانی، تسلیم بودن خود را در برابر پروردگار اعلام کرده اند. طبق این معنا اکنون به پیروان ادیان دیگر مسلمان گفته نمی شود؛ زیرا که با نپذیرفتن دین خاتم، از تسلیم در برابر خدا سرپیچی کردند و وصف مسلمانی و تسلیم بودن را از خودشان دور کردند.
البته؛ مسلمان واقعی کسی است که هم به زبان و هم در عمل تسلیم احکام و دستورات الاهی باشد؛ یعنی هم به زبان اقرار به وحدانیت خدا و رسالت پیامبران و پیامبر خاتم داشته باشد و هم در عمل به احکام و دستورات دینی اعم از قوانین اجتماعی نظیر مراعات حقوق دیگران، احترام به حقوق شهروندی و ... و احکام فردی مانند نماز، روزه و... پایبند باشد. در قرآن از مسلمان واقعی به مومن تعبیر می شود.
ب) در مقدمه باید گفت که:
این پرسش شما از ابعاد گوناگون قابل بحث و بررسی است که در ادامه به صورت مختصر مطالبی بیان می گردد:
برای شناخت اسلام واقعی و آموزه های آن باید موارد زیر را مورد بررسی و تحقیق قرار داد تا بتوان به نتیجه مطلوب رسید و این شک و تردید ها هم بخاطر عدم شناخت صحیح و عدم شناخت تحقیقی از اسلام است که باید جوانان به این مساله بصورت جدی اهتمام بورزند تا مورد هدف دنیاپرستان و مادیون قرار نگیرند و با توجه به اینکه این تردیدها ناشی از قبول تقلیدی دین از طرف مسلمانان است که لازمه آن نیز، ایجاد تردید و عدم اطمینان و در نتیجه لغزش در دین و یا در آموزه ها و دستورات دینی است.
در این حال، باید مسلمانان و شیعیان به بررسی ماهیت و ذات بشر(انسان شناسی) و اعتقاد به ماوراء و وجود واجب الوجود و علت خلقت انسان و شناخت عاقبت او، همچنین به بررسی نیاز بشر به دین، بررسی حقانیت دین اسلام شیعی، شناخت محتوای دین اسلام شیعی و کیفیت برآوردن نیاز ها و احتیاجات واقعی انسان، - با توجه به هدف آفرینش او و قرار گرفتن در سیر تکامل بشری خود و رسیدن به مطلوب- بپردازد.
خلاصه اینکه مسلمانان باید در پی شناخت تحقیقی از انسان و نیاز او به دین و دین اسلام شیعی و در نتیجه شناخت محتوای دین و آموزه های آن که در زندگی مادی و معنوی انسان تاثیر بسزایی دارد و موجب عاقبت بخیری در این دنیا و هم در آخرت می گردد، باشند.
در اینجا، دستاورد های مادی( بصورت جدی) و معنوی اسلام یا به تعبیر صحیح تر، کارآمدی اسلام در زندگی مادی و معنوی انسان مورد بررسی قرار می گیرد.
بررسی کارآمدی اسلام
رسالت و کار ویژة اصلی دین هدایت انسان و تبیین اموری است که در جهت تکامل و سعادت دنیوی و اخروی بشر در ابعاد فردی و اجتماعی، به آن نیازمند است. همان طور که قرآن کریم می‌فرماید: ( وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیانًا لِکُلّ‌ِ شَیْ‌ءٍ وَ هُدًی وَ رَحْمَةً وَ بُشْری‌ لِلْمُسْلِمینَ )؛ (و بر تو کتاب را نازل کردیم که روشنگر همه چیز است و هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمین است). نحل، آیة 89 اما تحقّق عینی و اجرای عملی این آموزه‌های دینی در سطح جامعه، از حوزة رسالت دین خارج است؛ بلکه این وظیفه را دین بر عهدة افراد آن جامعه گذاشته است؛ چنان که قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ( إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ )؛ (خداوند وضع هیچ مردمی را عوض نمی‌کند، مگر آنکه خود آنها وضع نفسانی خود را تغییر دهند). رعد(13)، آیة 11
برای علّت‌یابی و شناخت عواملی که در پدیده‌ای به نام عدم شکل‌گیری و تحقّق کامل ارزش‌ها و آموزه‌های دین مبین اسلام در جامعة ایران نقش داشته‌اند؛ باید به دو دسته از عوامل درون دینی و عوامل برون دینی اشاره کنیم. در اینجا به اختصار به بررسی میزان تأثیر هر کدام از این امور می‌پردازیم:
یک. عوامل درون‌دینی:
در بررسی این عوامل باید سراغ متون دینی برویم و از این طریق درصدد یافتن پاسخی برای این پرسش باشیم که آیا خود دین اسلام در هدایت و تبیین نیازهای جامعة بشری در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و...، رسالت و وظایف خویش را کاملاً انجام داده است؛ به نحوی که از این بُعد هیچ‌گونه تقصیر و قصوری را نتوان متوجه دین کرد؟! یا نه برعکس این دین نیز مانند برخی ادیان دیگر، در پاسخ‌گویی به نیازهای بشری و اصلاح جوامع انسانی ناتوان است؟ عده ای، ریشه‌ها و عوامل شکل‌گیری مبانی تفکر غرب (از قبیل سکولاریسم، اومانیست و... ) را که باعث بحران‌های عظیم جوامع بشری در غرب شده است را در دین مسیحیت جست وجو می‌کنند. به عنوان نمونه یکی از عوامل مؤثر در شکل‌گیری سکولاریزم و جدایی دین از سیاست، نارسایی دستگاه دینی مسیحیت بود. از آنجا که آیین مسیحیت در مورد مسائل اجتماعی و حقوقی و سیاست، قوانین انبوه و روشنی ندارد، در حقیقت آنچه در دوران حاکمیت کلیسا مورد استناد بود، قوانین بشری و برخاسته از علوم قدیم بود که علم جدید یا نارسایی آنها را اثبات کرد و یا در اعتبار و وثاقت آنها شک داشت و آنها را کنار گذاشت. همچنین عوامل مهم اومانیسم و راسیونالیسم و... نارسایی مفاهیم دینی و کلامی مسیحی است. برای آگاهی بیشتر ر.ک: علی ربانی گلپایگانی، ریشه‌ها و نشانه‌های سکولاریسم، کانون اندیشه جوان، ص 52 و 57...؛ محمدرضا کاشفی، فرهنگ و مسیحیت در غرب، مؤسسة فرهنگی دانش و اندیشة معاصر
بر اساس اصول اعتقادی، کلامی و آموزه‌های دینی، دین اسلام به عنوان کامل‌ترین و جامع‌ترین و آخرین دینی است که از سوی خداوند، جهت هدایت و تکامل انسان و پاسخ گویی به نیازهای مادی و معنوی آن در تمام ابعاد فردی و اجتماعی، نازل شده است. ر.ک: عبدالحسین خسروپناه، قلمرو دین، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزة علمیه قم، چاپ اول، پاییز 1381 چنان که قرآن کریم می‌فرماید: ( ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‌ءٍ ثُمَّ إِلی‌ رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ )؛ (ما هیچ چیز را در این کتاب فروگذار نکردیم، آن گاه همه به سوی پروردگارشان محشور شوند). انعام(6)، آیة 38 همچنین: ( الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ اْلإِسْلامَ دینًا )؛ (امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را برای شما برگزیدم). ماعده(5)، آیة 3 امام باقر(ع) در تبیین این موضوع می‌فرماید: ( ان الله تبارک و تعالی لم یدع شیئاً یحتاج الیه الامّة الا انزله فی کتابه و بینه لرسوله )؛ (خداوند تبارک و تعالی چیزی از نیازمندی‌های امت را وانگذاشت؛ مگر آنکه آن را در کتابش فرو فرستاد و برای رسولش بیان فرمود). امام صادق(ع) نیز می‌فرماید: ( ما من شی‌ء الاّ و فیه کتابٌ او سنه )؛ (چیزی نیست مگر در مورد آن در کتاب یا سنت بیانی هست). اصول کافی، ج 1، صص 9 76 در عمل نیز دین مبین اسلام توانایی خود را جهت اداره و رهبری جوامع انسانی و پاسخ گویی به نیازهای مختلف آن، در مقاطع مختلفی از تاریخ به اثبات رسانیده است؛ چنان که ویل دورانت در این زمینه می‌گوید: (اسلام طی پنج قرن، (از سال 81 ه تا 597 ه) از لحاظ نیرو و نظم و بسط قلمرو و اخلاق نیک و تکامل سطح زندگانی و قوانین منصفانه انسانی و تساهل دینی (احترام به عقاید و افکار دیگران) و ادبیّات و تحقیق علمی و علوم و طبّ و فلسفه پیشآهنگ جهان بود).ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 11، ص 317 وی در جای دیگر می‌گوید: (تنها به دوران‌های طلایی تاریخ، یک جامعه می‌توانسته است در مدّتی کوتاه این همه مردان معروف در زمینة سیاست، تعلیم، ادبیات، لغت، جغرافیا، تاریخ، ریاضیات، هیئت، شیمی، فلسفه، طبّ و مانند آنها که در چهار قرن اسلام، از هارون الرشید تا ابن‌رشد بوده‌اند به وجود آورد). همان، ص 322 پیروزی انقلاب اسلامی ایران و سایر دستاوردهای مهم و عظیم آن در ابعاد مختلف که با الهام و تکیه بر آموزه‌های دین اسلام صورت پذیرفت نمونه دیگری بر اثبات این واقعیت است. بنابر این نمی‌توان وجود مشکلات در جوامع اسلامی کنونی را به اساس دین مرتبط کرده؛ بلکه باید علّت و عوامل آن را در جای دیگر جست وجو کرد.
ب. عوامل برون‌دینی:
منظور از این عوامل، علل و اسبابی است که از خارج دین اسلام، باعث عدم تحقّق و اجرای کامل تعالیم و آموزه‌های دین مبین اسلام شده است. مسلماً صرف وجود دینی که متضمن مکانیسم‌های دقیق، برای تعالی و سعادت مادی و معنوی جوامع انسانی باشد، برای تحقق عینی این مکانیسم و آموزه‌ها کافی نیست؛ بلکه علاوه بر آن، نیازمند عوامل انسانی مورد نیاز، کارگزاران و مدیران صالح، مردمی معتقد و خواستار اجرای ارزش‌ها، کفایت منابع مادی، اقتصادی و... و نیز فقدان موانع و مشکلاتی از قبیل تهدیدات خارجی و تهاجمات فرهنگی و نظامی بیگانگان، بدعت و سنت‌های غلط، دنیاگرایی، تجمل‌پرستی و... می‌باشد. در غیر این صورت هرگز آن دین در اجرای اهداف خود و اصلاح کامل جامعة انسانی، موفق نخواهد بود. در این رابطه اما به صورت اجمال به نکاتی چند اشاره می شود: بر اساس آموزه‌های قرآنی هر گونه تغییری در سرنوشت انسان‌ها و اصلاح یا انحطاط اجتماعی و فردی یک جامعه، منوط به خواست و ارادة آنان است. افراد یک جامعه، زمانی به طور کامل اصلاح می‌شوند که بر اساس اراده، گزینش و کنش اختیاری خود بتوانند از شرایط محیطی که به برکت حاکمانی عادل و الهی، قوانین، احکام و ارزش‌ها و معارف اسلامی به وجود آمده استفاده کنند و راه تعالی و تکامل خود را در پیش گیرند. به برکت وجود انقلاب اسلامی ایران که الهام گرفته از تعالیم حیات‌بخش اسلام بود تا حدود زیادی تحوّلات و دگرگونی‌های اساسی در بینش افراد و ارزش‌های جامعة ما به وجود آمد؛ ولی این مقدار به هیچ وجه جهت دستیابی به جامعه‌ای کاملاً مطابق با تعالیم اسلامی، کافی نیست. ادامه و بقای فرهنگ فاسد و مستبد پادشاهی در ایران، عدم تثبیت ارزش‌های اسلامی و قانون‌گرایی و پایبندی به ضوابط و مقررات اسلامی در مردم و بسیاری از مسئولان مسئله تغییر ارزش‌ها پس از دوران دفاع مقدس (مانند با ارزش شدن پول، شهرت، مدرک‌گرایی، رفاه‌طلبی، تجمّل‌پرستی و... ) و نیز تهاجم فرهنگی شدید همه جانبه بیگانگان جهت مقابله با انقلاب اسلامی و ارزش‌های الهی، همگی از جمله دلایلی هستند که نقش بسیار مهمی در ایجاد این مشکل دارند. علاوه بر این مسئله مشکلات اجتماعی و اقتصادی نظیر فقر و تبعیض و بی‌عدالتی، اعتیاد، کمبود اشتغال، مسکن، تورم و... زمینه‌های بسیار مناسبی را برای نادیده گرفتن ارزش‌های الهی در جامعه، فراهم می‌آورد. نتیجه آنکه عدم تحقّق کامل ارزش‌های دینی در جامعه ما، معلول عواملی برون‌دینی است و این ارتباطی با توانایی دین در این زمینه ندارد. دین اسلام به عنوان کامل‌ترین و جامع‌ترین ادیان، توانایی پاسخ گویی به نیازهای جامعة بشری و تأمین سعادت دنیوی و اخروی آن را در همة زمان‌ها دارد؛ اما تحقّق این امر با خواست، اراده و همکاری و جانفشانی عوامل انسانی و فراهم بودن سایر عوامل محیطی بستگی دارد.
اما به عنوان نمونه، به طور کلی خدمات اسلام را به ایران می توان در موارد زیر خلاصه نمود:
1. اسلام، تشتت افکار و عقاید مذهبی را از ایران گرفت و وحدت عقیده که موبدان آن زمان موفق به این کار نشده بودند را به ایران بخشید. تا آن زمان تنها رابط میان اقوام مختلف ایرانی، زور وقدرت حکومت بود، اما با آمدن اسلام، فکر واحد وآرمان واحد جایگزین آن شد و در پرتو گرایش به اسلام در همان وقت که کشورهای مسیحی در تاریکی قرون وسطی فرو رفته بود، همدوش با سایر ملل، مشعلدار تمدن اسلامی شد.
2. اسلام حصار مذهبی و سیاسی را که مانع بروز استعداد ایرانیان وحتی استفاده آنان از محصول اندیشه سایر ملل بود، درهم شکست و ایرانی از این فرصت استفاده کرد، استعداد خویش را عملا ثابت نمود و پیشوای غیر ایرانی شد.
3. با ورود علوم وفرهنگ های مختلف همچون یونانی، هندی و مصری به سرزمین های اسلامی از جمله ایران، مادة ساختن یک بنای فرهنگی عظیم اسلامی را فراهم کردند و زمینه شکفتن استعدادهایی نظیر بوعلی، فارابی و ابوریحان و صدها عالم وریاضیدان، مورخ، ادیب و فیلسوف فراهم آمد.
4. عامل دیگر، برداشتن منع تحصیلی از توده مردم بود که اسلام، به ایرانیان اعطاء کرد. این عامل سبب شد که ایرانیان مقام شایسته خود را در پیشوایی سایر ملل وشرکت در بنای عظیم تمدن جهانی اسلام، احراز کنند. ونشان دهند که عقب افتادن ایران در برخی دوره ها، از نقص استعدادش نبود، بلکه به واسطه گرفتاری در زنجیر ر‌ژیم موبدی بوده است.
5. اسلام، از نظر قدرتهای سیاسی و مذهبی حاکم بر ایران، یک تهاجم بود، در حالی که از نظر توده مردم یک انقلاب بود. اسلام، جهان بینی ایرانی را دگرگون ساخت، خرافات را دور ریخت، هدف و برنامه و ایدئولوژی جدیدی عرضه نمود وتشکیلات اجتماعی را زیر و رو کرد. خون تازه در رگها به جریان انداخت و روح طغیان در برابر زورگویان، میان ایرانیان به وجود آورد.
6. اسلام، قدرتهای اهریمنی را سرکوب کرد، زنجیرها را از دست وپای قریب به صدو چهل میلیون نفر باز کرد وبه توده محروم حریّت داد.
7. اسلام، همواره در خدمت مظلومین ومستضعفین بوده است. اسلام از ایران، ثنویت و آتش و آفتاب پرستی را گرفت و توحید و خداپرستی را به آن بخشید. اسلام اندیشه خدای شاخدار وبالدار و ریش و سبیل دار و... را به اندیشه خدای قیوم و متعالی از توصیف و... تبدیل کرد.
8. اسلام عبادت در مقابل آفتاب یا آتش و زمزه های بیهوده را از بین برده، عبادتی در نهایت معقولیت ودر اوج معنویت وکمال لطافت اندیشه، جایگزین کرد.
9. اسلام برخلاف مسیحیت و مانویت و مزدکی، اصل جدایی سعادت روح وبدن، و تضاد دین وآخرت و فلسفه هایی مبنی بر ریاضت و پلیدی تناسل را منسوخ ساخت و ضمن توصیه تزکیه نفس بهره گیری از نعمت های پاکیزه زمین را سفارش کرد.
10. اسلام، اجتماع طبقاتی را که بر دو رکن خون و مالکیت استوار بوده با همه قوانین آن درهم ریخت واجتماعی مبنی بر فضیلت، علم، سعی وعمل و تقوا بنا کرد.
11. اسلام به زن شخصیت حقوقی داد، حرمسرا داری، عاریه دادن زن، ازدواج نیابتی، ازدواج با محارم و ولایت شوهر بر زن را منسوخ ساخت.
12. اسلام حتی به آیین زرتشتی هم خدمت کرد وموجب بوجود آمدن اصلاحات عمیقی در آن شد. (جهت آگاهی بیشتر در این زمینه بنگرید به: شهید مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران)
اما عمده همّت کسی که می خواهد در باره ی اسلام تحقیق کند، باید تحقیق در اصول اعتقادی دین باشد؛ بنابراین، اگر کسی بخواهد در باب اصول دین به یقین بیشتر و هر چه عمیقتر دست یابد، مناسب آن است ابتدا از مطالعه یا تحصیل کتب کلامی (اعتقادی) شروع نماید. برای مثال بسیاری از کتابهای شهید مطهری مناسب برای این مقصود می باشند. لذا جوان حقیقت جو را سزاست که از جلد اوّل مجموعه ی آثار این شهید حقیقت آشنا و حقیقت گستر ، مطالعات خود را شروع نموده و پله به پله به پیش رود؛ که البته امید است خود شخص پلّه های بعدی را نیز در ضمن مطالعه ی آثار این شهید راه معرفت، بیابد. چرا که کتب این بزرگوار، اگرچه با قالبی کلامی ارائه شده اند ولی حاوی معارف بسیاری از سطوح بالاتر نیز می باشند. همچنین سبک آثار ایشان به گونه ای است که خود به خود شخص را به مرحله ی بالاتر رهنمون می شود. و شاید این ویژگی از آنجا در آثار این عالم بزرگوار پیدا شده که اوّلاً خود همواره در صدد یافتن حقیقت دین بود؛ و ثانیاً می‌خواست دیگران را هم در همان راهی قرار دهد که خود رفته است؛ لذا در عین اینکه مطالب را بیان نموده، نقشه ی مسیر را هم در آثارش ترسیم کرده است. از اینرو اکثر کسانی که با آثار این شهید راه دانش، انس پیدا می کنند، افرادی محقّق و پژوهشگر می شوند.
همچنین کتاب انتظار بشر از دین، آیه الله جوادی آملی که در موضوعات مختلف از جمله، اسلام و وحدت ملی، اسلام و امنیت ملی، اسلام و اقتدار ملی، ارزش کار و کرامت کارگر در اسلام، اسلام و صلح جهانی، اسلام و محیط زیست، دین و توسعه می باشد، را می توانید مطالعه کنید.
اما برای بررسی تحقیقی پیرامون اسلام ناب و شناخت آن می توان کتابهای متعددی را معرفی کرد که ما آنها را در چند زمینه زیر دسته بندی می کنیم: 1- بررسی تاریخی: وضعیت جهان در عصر بعثت چگونگی رشد اسلام؛ شبهات دشمنان دین در این زمینه و پاسخ آنها. در این زمینه به کتاب‌های زیر مراجعه فرمایید. فروغ ابدیت، استاد جعفر سبحانی ؛ دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم جهان در عصر بعثت، شهید باهنر تاریخ تحلیلی اسلام، دکتر سید جعفر شهیدی تاریخ تحلیلی اسلام، رسول جعفریان تاریخ اسلام، سید هاشم رسولی محلاتی تاریخ پیامبر اسلام، دکتر آیتی و ابوالقاسم گرجی 2- بررسی اعتقادی: در این زمینه مبانی اعتقادی اسلام نبوت خاصه و جهان بینی اسلامی در تمام ابعادش قابل تحقیق و پژوهش است. رجوع کنید به: سری جهان بینی توحیدی شهید مطهری ج 1 - 6؛ انتشارات صدرا [یکی از بهترین منابع مطالعه در زمینه آشنایی با اسلام است. در حقیقت کتابهای استاد مطهری بهترین منبع برای مطالعه اسلام است.] - آموزش عقاید و دستورهای دینی علامه طباطبایی بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی - آموزش عقاید 3 - 1 آیت‌اللّه‌ مصباح یزدی سازمان تبلیغات اسلامی سلسله درس‌های معارف قرآن (جهان‌شناسی، انسان‌شناسی، راه‌شناسی و راهنماشناسی) محمد تقی مصباح یزدی در خصوص مسائل مربوط به شیعه رجوع کنید به: امامت و رهبری استاد شهید مطهری - شیعه در اسلام علامه طباطبایی دفتر انتشارات اسلامی - معنویت تشیع ، علامه طباطبایی رهبری امام علی(ع) در قرآن (ترجمه المراجعات) ترجمه سید محمود سیاهپوش شیعه و تهمت‌های ناروا علامه سید جواد شری (چاپ و ترجمه آستان قدس رضوی) آن گاه هدایت شدم تیجانی سماوی ترجمه سید جواد مهری 3 - آشنایی با قرآن که اولین منبع و در حقیقت مهمترین منبع شناخت اسلام است: - تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی یا خلاصه آن که در چهار جلد منتشر شده است. ناشر دارا الکتب الاسلامیه تهران است. - تفسیر نور محسن قرائتی 4- بررسی اخلاقی و تربیتی: چهل حدیث، امام خمینی آداب الصلوة، امام خمینی نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی محمدرضا مهدوی کنی.
(برای آگاهی بیشتر می توانید ر.ک: 1- فرهنگ اسلام در اروپا زیگرید هونکه 3- تاریخ ایران ‌دکتر زرین‌کوب)‌
اما بررسی مطالبی از باب نمونه در زمینه اقتصاد اسلامی:
یکم . اقتصاد اسلامی و ویژگی های آن
اولین موضوعی که در پرسش شما نیازمند بررسی است شناسایی دقیق و صحیح اقتصاد اسلامی و تفاوت های آن با اقتصاد لیبرالیستی و سرمایه داری است ؛ اسلام به عنوان یک دین جامع و فراگیر توجه ویژه ای به مقوله اقتصاد دارد , اقتصاد اسلامی به عنوان اقتصادی دانش مدار و پویا، توان بالقوه ای برای پیشرفت در بین مسلمین و جهان به شمار می آید. تجربه چهار قرن نخستین تمدن اسلامی نشان می دهد که اسلام افزون بر این که طرفدار رشد و تمدن است توانایی این کار را هم دارد به طوری که ویل دورانت می گوید: ( تمدنی شگفت انگیزتر از تمدن اسلامی وجود ندارد، اگر اسلام طرفدار ثبات و جمود و یک نواختی می بود باید جامعه را در همان حد اول جامعه عرب نگاه می داشت. ) در زمان کنونی نیز بخش هایی از اقتصاد اسلامی به صورت بالفعل در جهان واقع تحقق پیدا کرده است، اولاً از نظر تاریخی در صدر اسلام، در زمان پیامبر و جانشینان او، با تجربه اقتصادی اسلام مواجهیم که تجربه موفقی بوده است؛ علاوه بر این، بخش هایی از اقتصاد اسلامی در حال حاضر در کشورهای مختلف اجرا می شود؛ مثلاً در بعضی از کشورها حدود پنجاه سال تجربه بانکداری اسلامی داریم که از جهت نظری خوب رشد کرده است و از جهت عملی هم موفقیت خود را اثبات کرده است.
صندوق بین المللی پول در مجله رسمی اش به موفقیت این نوع بانکداری اشاره کرده است و به کشورهای سرمایه داری توصیه کرده است که از این نوع بانکداری استفاده کنند.
اقتصاد اسلامی بر سه اصل مهم استوار است و به کمک همین اصول از اقتصاد سرمایه داری و سوسیالیستی متمایز می گردد:
الف: اعتقاد به مالکیت خصوصی و عمومی: بر خلاف نظام اقتصادی سرمایه داری و سوسیالیستی در اسلام انواع مختلف مالکیت همزمان و با هم قابل قبول است . زیرا از دیدگاه اسلام مالکیت خصوصی ، عمومی و دولتی قابل پذیرش و معتبر است. نظریه اقتصادی اسلام از زیربنای فکری و عقیدتی این مکتب سرچشمه می گیرد که بخت و بررسی این موارد از حد این نگاشته خارج است.
ب : آزادی اقتصادی در محدوده ای مشخص: آزادی اقتصادی از نظر اسلام در چهارچوب ارزشهای اخلاقی و معنوی محترم است لذا اسلام مانند نظام اشتراکی آزادی را نفی نمی کند و مانند نظام سرمایه داری آن را نامحدود نمی داند. بلکه به مردم اجازه می دهد تا در راستای آرمان های بلند الهی از آزادی اقتصادی به عنوان وسیله ای برای پیشرفت و تکامل استفاده کنند. ج: عدالت اجتماعی:
عدالت اجتماعی از نظر اقتصاد اسلامی با تامین زندگی متوسط اجتماعی برای فقرا و جلوگیری از انباشته شدن بیش از حد ثروت در دست اغنیاء تحقق می یابد. نظام توزیع ثروت در اسلام به نحوی پی ریزی شده است که قادر است عدالت اجتماعی را در جامعه پیاده نماید. در یک نگاه جامع تر می توان اقتصاد اسلامی را اقتصادی واقع گرا، اخلاق گرا و دانش مدار دانست.( منبع : اقتصاد اسلامی، بر مبنای دانش ، محمد روحانی مقدم و مریم آقایی )
در تبیین دقیق تر اقتصاد اسلامی و رابطه آن با اقتصاد سرمایه داری گفتنی است : جهان، دو اقتصاد لیبرالیستی و اقتصاد سوسیالیستی را در یکی- دو قرن گذشته تجربه کرد ه است . این دو اقتصاد از نظر مبانی و اهداف در دو سوی مقابل هستند و ابعادشان کاملاً مشخص و شناخته شده است. اسلام قطعاً نه با لیبرالیسم و نه باسوسیالیسم سازگاری ندارد.دقت در مبانی دینی اسلام نشان می دهدکه در هر یک از مسایلی که این دو نظام اقتصادی مطرح کرده اند، اسلام دارای دیدگاه های متفاوتی است. در اقتصاد سرمایه داری انسان محور است و به جای خدا نشسته است. این گروه به دئیسم معتقدند؛ یعنی اندیشه ای که در آن خدا نقش معمار بازنشسته را دارد و جهان را آفریده و دیگر کاری به آن ندارد و انسان هم موجودی است که به خودش واگذار شده است. طبعاً موضع لیبرالیسم به موضع اسلامی نزدیک تر است؛ چرا که سوسیالیسم مارکس اصلاً با نفی خدا شروع می شود، ولی در عین حال می بینیم که تقابلی جدی با مبانی معرفت دینی ما دارد. ما معتقد به محوریت خداوند هستیم و انسان، اگرچه موجود برتر آفرینش است، اما به جای خدا نمی نشیند و در هیچ لحظه و هیچ جا مدیریت ربوبی و احاطه و ساماندهی از دست خدا خارج نیست. اقتصاد لیبرالیستی معتقد به آزادی فعالیت های اقتصادی فردی است و فرد در اقتصاد لیبرالیستی اصالت دارد؛ جامعه چیزی جز محصول گرد هم آمدن افراد نیست. نقطه مقابل این اندیشه، تفکر سوسیالیستی است که در آن، جامعه اصالت دارد و فرد در جامعه ذوب شده است و نقش مستقلی ایفا نمی کند.دیدگاه اسلام نه این است و نه آن، بلکه هم برای فرد اصالت قائل است و هم برای جامعه. شهید مطهری در کتاب( جامعه و تاریخ )به خوبی این مسأله را بیان کرده است. آزادی فردی به طور مطلق پذیرفته نیست و در اثر ارتباط با جامعه محدود می شود. علاوه بر این، یکی از مبانی انسان شناسی اسلامی، که در بحث اقتصاد هم جلوه دارد، این نکته است که انسان فقط برای دنیا ساخته نشده است، بلکه دنیا مقدمه ای است برای رسیدن به کمال نهایی که درآخرت تحقق پیدا می کند.از نظر اسلام حضور اخلاق در اقتصاد بسیار مهم است. اقتصاد لیبرالیسم به نفی اخلاق می پردازد و فرض را بر این گذاشته است که انسان اقتصادی در فعالیت های تولیدی صرفاً در پی حداکثر کردن منفعت خود، و در مصرف هم در پی حداکثر کردن لذّت است.اقتصاد اسلامی در اهداف هم با اقتصاد سوسیالیستی و لیبرالیستی متفاوت است. اقتصاد لیبرالیستی در صدد حداکثر کردن رفاه بخشی از جامعه است، ولی اسلام، علاوه بر پی گیری تحقق رفاه، توزیع عادلانه رفاه را هم پی گیری می کند.
بنابراین اقتصاد اسلامی در ضمن اینکه امتیازات بسیار بیشتری نسبت به سایر مکاتب اقتصادی جهان برخوردار می باشد از جنبه های منفی آن ها نیز مبرا می باشد .
دوم . کارآمدی و موفقیت اقتصاد سرمایه داری
در حال حاضر اقتصاد سرمایه داری ، اقتصاد سوسیالیستی و اقتصاد اسلامی در چالش با همدیگر به سر می برند. البته اقتصاد اسلامی هنوز نتوانسته است مکتب و سیستم خود را به صورت کامل از منابع اصیل اسلامی تدوین و نهادینه و اجرا کند ، بنابراین نقش آفرین اصلی در جهان امروز دو اقتصاد سرمایه داری و سوسیالیستی است . اقتصاد سوسیالیتی بخشی از جهان را در چین و کره شمالی و کوبا و مانند آن در بر گرفته است ؛ اما به نظر می رسد قدرت اصلی اقتصادی در جهان نظام سرمایه داری است که بخش اعظم دنیا از آن متأثر است . بی تردید در پرتو همین اقتصاد برخی پیشرفت های مادی نصیب انسان شده است ؛ اما این موضوع به معنای موفقیت و کارآمدی اقتصاد سرمایه داری در سامان دادن به اقتصاد جهانی و تامین رفاه اقتصادی مردم جهان نمی باشد؛ زیرا: اصولآً اقتصاد سرمایه داری از نظر تئوری درصدد برقراری عدالت و توزیع رفاه نیست، بلکه معتقد است که توسعه اقتصادی با اغماض از توزیع عادلانه ثروت، قابلیت تحقق دارد؛ یعنی برای دست یافتن به توسعه سرمایه ها باید به سمت سرمایه گذاران و سرمایه داران جهت گیری بشود. این نظام اقتصادی می پذیرد که در کوتاه مدت فقرا و نیازمندان تهی دست تر باشند؛ چرا که معتقد است میل مصرفی طبقات فقیر بالا است و پس انداز ندارند، و در مقابل میل مصرفی طبقات ثروتمند نزولی است و هر چه گیر بیاورند سرمایه گذاری می کنند و توسعه نیازمند سرمایه گذاری است.
از جهت عملی نیز هم اگر قرن نوزده و نیمه اول قرن بیستم را مدّ نظر قرار بدهید، می بینید که وضعیت وحشتناکی بر کشورهای سرمایه داری از این منظر حاکم شده است؛ یعنی کارگران، معدن چیان و کشاورزان در شرایط بسیار سخت به سر می برند. گزارش های بسیاری از وضعیت وخیم کارگران و معدن چیان در کشور انگلستان که کشور پیشرفته سرمایه داری بوده است، وجود دارد.
در واقع باید گفت که اقتصاد سرمایه داری از مواضع اصلی خود عدول کرد که به تأمین اجتماعی توجه کرد و حداقل دستمزد را مطابق با نیازمندی های خانواده در نظر گرفت و حداکثر ساعات کار را مدّنظر قرار داد. این تغییرات در اثر مبارزات بسیار طولانی کارگران و اتحادیه های کارگری ایجاد شد و این طور نبود که اقتصاد لیبرال ذاتاً چنین هدفی را دنبال کرده باشد.
در شرایط حاضر در ایالات متحده و دیگر کشورهای سرمایه داری نمی توان گفت که فقر ریشه کن شده است و هنوز هم فقرا در رنج هستند و توزیع ثروت به صورت بسیار ناعادلانه ای حاکم است. ثروتمندان اندکی هستند که بخش اعظمی از منابع مالی کشور را به خودشان اختصاص داده اند. سهم آنها از GMP درصد بسیار بالایی است و هنوز کارتن خواب ها هستند؛ بنابراین نمی توان گفت نظام لیبرالیسم اقتصادی توانسته مشکلات توزیع عادلانه ثروت را حل بکند.( ر.ک : درآمدی بر چالش های لیبرال دموکراسی، علیرضا محمدی، نشریه معرفت،‌ ش 102)
از دیگر پی آمدهای وحشتناک اقتصاد سرمایه داری شکاف عظیم طبقاتی در جوامع امروز و افزایش شکاف بین کشورهای شمال و کشورهای جنوب فقر و گرسنگی میلیون ها انسان می باشد به گونه ای که هر سال 45 میلیون نفر در جهان از گرسنگی می میرند که 5/13 میلیون نفر آن کودکان هستند ، (روژه گارودی ، آمریکا ستیزی چرا ؟ ترجمه : جعفر یاوه ، ( تهران : مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر ، چاپ دوم ، ص 77 )گسترش بردگی پنهان ، افزایش بی خانمانها و محلات فقیرنشین ، تبعیض نژادی ، فساد ، تقسیم کار ناعادلانه بین المللی ، تخریب محیط زیست و مانند آن همه از تبعات اقتصاد سرمایه داری در دنیای امروز است . ) . نک : مانوئل کاستلز ، عصر اطلاعات ، اقتصاد ، جامعه و فرهنگ ( ظهور جامعه شبکه ای ) ، ج3 ، ترجمه احد علیقلیان و افشین خاکباز ، ( تهران : طرح نو ، 1380 ، ص 152 – 183( و بالآخره اینکه اگر نگاهی ژرف بر چگونگی رشد و شکوفایی اقتصاد سرمایه داری داشته باشیم به خوبی مشخص می شود که مهمترین عامل در این موضوع استثمار و غارت مادی و معنوی جهان سوم و منابع معدنی ، نیروی انسانی و نخبگان فکری و اقتصادی آنها می باشد .
سوم. انقلاب اسلامی و اقتصاد اسلامی
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تلاش های گسترده ای درتغییر ساختارهای مختلف کشور از جمله ساختار اقتصادی ایران در زمینه منطبق کردن این ساختارها با آموزه هاسی اصیل اسلامی و استفاده از دستاوردهای مثبت بشری صورت پذیرفت و علی رغم بسیاری مشکلات ، موانع و محدودیت ها دستاوردهای بسیار با ارزشی در رشد ، شکوفایی ، بالندگی و استقلال کشور و توزیع عادلانه امکانات میان تمامی اقشار جامعه و دور افتاده ترین نقاط کشور داشته است. اما در عین حال اقتصاد ما هنوز یک اقتصاد اسلامی کامل نیست و نتوانسته ایم به نتایجی که می خواستیم برسیم، که این موضوع در اثر فاصله گرفتن از اقتصاد اسلامی بوده است. متصدیان اقتصادی ما دانش آموختگان اقتصاد لیبرالی بوده اند و همان را که خوانده اند پیاده کرده اند . طبعاً نمی توان از آنان انتظار داشت که پیاده کننده اقتصاد اسلامی باشند. ما هر چه رنج می کشیم، از جدا شدن از تعالیم دینی است. ریشه عدم تحقق اقتصاد اسلامی، اندیشه حاکم بر صاحب نظران و سیاست گذاران و مدیران ارشد اقتصادی ما است. این عامل موجب شده است که اگر در قانون اساسی یا قوانین عادی ما مفاهیمی از اقتصاد اسلامی مطرح شده، عملاً به چیز دیگری تبدیل شده است؛ چرا که آن اندیشه حاکم بر اقتصاد، فرهنگ مناسب خودش را در جامعه اشاعه داده است؛ مثلاً الآن ما در بانکداری یکی از راهکارهای جذب منابع مالی را حساب پس انداز قرض الحسنه قرار داده ایم. آیا واقعاً این حساب با روح قرض الحسنه در اسلام سازگاری دارد؟ به نظر می رسد که ندارد. چرا چنین شده است؟ پاسخ آن روشن است: کسانی که اقتصاد را ساماندهی می کردند به قرض الحسنه باور نداشته اند و دنبال این بوده اند که منابع مالی بدون هزینه ای جذب شود؛ بنابراین رفتند سراغ تبلیغات بسیار وسیع که با روح قرض الحسنه هیچ سازگاری ندارد. یا مثلاً تحت عنوان عقود معاملاتی یا مشارکتی بنا بوده است تسهیلاتی به متقاضیان داده شود، ولی آنچه محقق شده است این است که دریافتی و پرداختی مقطوعی میان بانک و متقاضیان ردوبدل شود.می بینید که روح بانکداری ربوی این جا همچنان حاکم است. یا مثلاً اصل 43 قانون اساسی می گوید باید به تمام کسانی که کار ندارند، ولی توانایی کار دارند، به شکل تعاونی، وجوهی به صورت قرص بدون بهره داده شود که ابزار کار تهیه کنند و شغل داشته باشند. آیا چنین چیزی محقق شد؟
بنابراین می بینیم که اداره کنندگان اقتصاد کشور، چون از آبشخور دیگری سیراب شدند، نتوانستند اقتصاد اسلامی را، که در قانون اساسی و قوانین عادی پی گیری و مطرح شده است، بپذیرند و در مقام عمل خود را با آن سازگار کنند. بازار ما هم تحت همین شرایط، بسیار نزدیک به اقتصاد لیبرالیستی عمل می کند. وقتی بانکداری ما شبیه بانک داری رَبَوی با نرخ بهره بالا عمل می کند و بازار هم واکنش به همین رویکرد است، بنابراین فرهنگ عمومی اقتصادی حاکم بر جامعه هم تحت تأثیر آن قرار می گیرد و رفتارهای اقتصادی افراد را شکل می دهد.(منبع: اقتصاد اسلامی داریم، اما....، غلامرضا مصباحی مقدم ، خردنامه شماره 41 - چهارشنبه 21 بهمن 1383)
بر این اساس اگر مشکلات اقتصادی وجود دارد در اثرعملی نشدن کامل یا بخش قابل وجهی از اقتصاد اسلامی است نه عدم توان آن در اداره کارآمد جامعه.
چهارم . شناسایی عوامل پیشرفت غرب و عقب ماندگی کشورهای اسلامی در قرون اخیر
اگر بخواهیم به صورت ریشه ای به موضوع پرسش بپردازیم نیازمند بررسی رابطه دین و تمدن است:
دین و تمدن‌ نخست باید دید که آیا امکان دارد، دین مانع پیشرفت شود یا نه؟ در اینجا لازم است میان دین اصیل و ناب و خالص - که از طرف خداوند به عنوان برنامه‌ای کامل برای زندگی بشر آمده است - با عقاید موهوم و خرافات - که ساخته دست بشری بوده و به عنوان دین معرفی گردیده (مانند عقاید موهوم ارباب کلیسا درباره خداوند و تعالیم آنها درباره علم و نحوه زندگی مردم) - تفکیک قائل شد. دین حق الهی، بهترین برنامه رشد، تکامل و همساز با پیشرفت بشر در ابعاد مختلف زندگی است و بر علم، دانش، کار و تلاش نیز توصیه و تأکید دارد. چنین چیزی هرگز نمی‌تواند عامل عقب‌ماندگی و انحطاط باشد. شواهد و دلایل زیر را می‌توان برای اثبات این موضوع اقامه کرد: یکم. پیشینه تمدن مسلمانان، در طی قرن‌های متمادی و ارتباط آن با کشورهای دیگر - از جمله کشورهای اروپایی - نشان می‌دهد نه تنها دین موجب عقب ماندگی نمی‌شود؛ بلکه اعتقاد به دین و عمل به آن، سبب رسیدن به درجات بالایی از پیشرفت و رشد می‌گردد. خانم مارگریت مارکوس (مریم جمیله) آمریکایی می‌نویسد: (این اعراب نبودند که اسلام را بزرگ کردند؛ بلکه این اسلام بود که اعراب را از حالت قبائل صحرایی به مقام آقایی جهان ترقی داد)مقالاتی از بانو مریم جمیله، ترجمه سید غلامرضا سعیدی، اقدس حسابی، (قم: نشر حر، 1356)، ص 12.. همچنین (رودول) Rodwel.G.M. اسلام شناس و مترجم قرآن به زبان انگلیسی می‌گوید: (اروپا باید فراموش نکند که مدیون قرآن است؛ همان کتابی که آفتاب علم را در میان تاریکی قرون وسطی در اروپا، جلوه‌گر ساخت)نیک بین، نصراللَّه، اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب، (دورود: سیمان وفارسیت، بی‌تا)، ص 47.. موریس بوکای فرانسوی نیز آورده است: (اسلام همواره علم و دین را همزاد تلقی کرده و از همان آغاز، طلب علم جزو دستورهای دینی‌اش بوده است. به کار گرفتن همین دستور موجب جهش معجزه آسای علمی دوره مهم تمدن اسلامی شد. همان تمدنی که غرب نیز قبل از رنسانس (نوزایش) از آن برخوردار گردید)بوکای، موریس، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبی، (تهران: حسینیه ارشاد، بی‌تا)، ص 14.. فریدریش دیتریسی‌خاورشناس آلمانی (1821 - 1903م). نیز بر آن است که:
(علوم طبیعی، ریاضی، فلسفه، ستاره‌شناسی که در قرن دهم اروپا را جلو برد؛ سرچشمه تمام آنها قرآن محمدصلی الله علیه وآله وسلم می‌باشد و اروپا به آیین محمدصلی الله علیه وآله وسلم بدهکار است)نیک بین، نصراللَّه، اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب، ص 52، به نقل از: محمد عند علماء الغرب، ص 92.. دوم. تنها مسلمانان و کشورهای اسلامی نیستند که به این گرفتاری مبتلایند؛ بلکه کشورهای غیر اسلامی و غیردینی بسیاری نیز به دلایلی - از جمله سلطه استعمار - در عقب‌ماندگی و فقر مطلق یا نسبی باقی مانده‌اند. سوم. در کشورهای پیشرفته نیز به رغم در اختیار داشتن منابع فراوان و دسترسی به ارقام بالایی از رشد اقتصادی، رفاه همگانی تحقق نیافته است و به طور معمول گروه خاصی، از ره آورد توسعه بهره می‌گیرند و عده زیادی در فقر زندگی می‌کنند. چهارم. به رغم رشد و ترقّی تمدن غرب در بعضی از زمینه‌ها، انحطاط و بحران‌های جدی دیگری نیز در کنار آن پدید آمده است؛ به طوری که بشریت را در ورطه خطرناکی قرار داده و فریاد متفکران و اندیشمندان را بلند کرده است. 5. بسیاری از مردم و دانشمندان غربی و پدید آورندگان تمدن جدید غرب، دین‌گرا می‌باشند؛ هر چند تمدن نوین، بر پایه دین‌گرایی بنیان نهاده نشده است. علل عقب‌ماندگی‌ از آنچه گذشت، روشن می‌شود که نه دین سبب عقب‌ماندگی است و نه پیشرفت غرب محصول دین‌گریزی است. برعکس رگه‌هایی از دین‌گریزی - که در اوان پیدایش تمدن نوین غرب رخ نمود - یکی از آسیب‌های جدی و نواقص تمدن غرب است که متفکران و اندیشمندان غربی، به سرعت متوجه این خلأ گردیده و کوشیدند گرایش به دین را همواره زنده نگه دارند. مشکل اساسی جهان غرب این است که دین حاکم بر آن، از اصالت، جامعیت، وثاقت و خردپذیری کافی برخوردار نیست و راه یافتن تحریف در آن، مشکلات بسیاری را پدید آورده است. اما اینکه چرا کشورهای اسلامی به رغم برخورداری از دین مبین اسلام، عقب افتاده‌اند؛ باید گفت: این مسئله علل و ریشه‌های تاریخی مختلفی دارد و بررسی جامع و همه جانبه آن، نیازمند تحقیقاتی ژرف و گسترده است. اکنون به اختصار به بعضی از آنها اشاره می‌شود: یکم. یکی از علل عقب‌ماندگی مسلمانان، فاصله گرفتن آنان از اسلام ناب و برداشت‌های نادرست از مفاهیم دینی بوده است. برداشت غلط از قضا و قدر الهی، انسان‌شناسی اسلام، جهان در نگاه دین، انگاره قدرت در اسلام، زهد، دعا و ... موجب کژروی و عقب‌ماندگی شده؛ در حالی که همین مفاهیم در صدر اسلام و حتی در غرب، موجب پیشرفت گشته است. رواج اندیشه‌های صوفی‌گرانه به جای زهد مثبت و برخی انحرافات فکری دیگر، نقش مؤثری در دور ماندن مسلمانان از قافله صنعت و پیشرفت داشته است‌جهت آگاهی بیشتر نگا: مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، (قم: صدرا، چاپ چهاردهم، 1374)، صص 16 - 27.. دوم. مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایت‌های دینی، مسیر رشد و تعالی را پوییدند و در تاریخ پر افتخار خود، تمدن درخشانی پدید آوردنده و جهان غرب را مدیون خود ساختند. گوستاولوبون می‌نویسد: (نفوذ اخلاقی همین اعراب زاییده اسلام، آن اقوام وحشی اروپا را که سلطنت روم را زیر و زبر نمودند، در طریق آدمیت داخل کرد و نیز نفوذ عقلانی آنان دروازه علوم و فنون و فلسفه را که از آن به کلی بی‌خبر بودند، به روی آنها باز کرد و تا ششصد سال استاد اروپاییان بودند)تمدن اسلام و عرب، چاپ چهارم، ص 751.. ویل دورانت‌Will Durant. در تاریخ تمدن می‌گوید: (پیدایش و اضمحلال تمدن اسلامی از حوادث بزرگ تاریخ است. اسلام طی پنج قرن، از سال 81 تا 597 ه.ق (700 تا 1200م) از لحاظ نیرو، نظم، بسط قلمرو و حکومت، تصفیه اخلاق و رفتار، سطح زندگانی وضع قوانین منصفانه انسانی و تساهل دینی، ادبیات، دانشوری، علم، طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین