مهارت های زندگی که در روانشناسی گفته می شود چیست؟ اقسام و مؤلفه های آن را به تفصیل ذکر بفرمایید؟
مهارت های زندگی که در روانشناسی گفته می شود چیست؟ اقسام و مؤلفه های آن را به تفصیل ذکر بفرمایید؟ پرسشگر گرامی؛ روحیه پرسشگری، نشان از وجود ذهنی منطقی است که در جستجوی زیستنی بهتر است. قدر اعتمادتان را می‌دانیم. دنیای امروز دنیای ارتباطات نامیده می شود. باگسترش رسانه های همگانی از جمله رادیو، تلویزیون و اخیراً اینترنت و ... اطلاعات زیادی در اختیار مردم قرار می گیرد، بطوریکه بعضا باعث ایجاد بحران اطلاعات می شود. منظور از بحران اطلاعات، هجوم بی وقفه اطلاعاتی است که متاسفانه درونی نشده و برخلاف گذشته به مهارت تبدیل نمی شود. مهارت به معنی استفاده ماهرانه و توانمندانه از دانش است. شاید زمانی که مهارتها به زمینه های خاص یا موارد تخصصی مربوط می شود فقدان آنها آسیب چندانی به زندگی شخصی یا جامعه وارد نکند؛ برای مثال اگر کسی فاقد مهارت رانندگی باشد یا نتواند غذای خاصی را طبخ کند، زندگی روزمره وی مختل نخواهد شد؛ اما هنگامی که صحبت از فشارهای روانی روزمره و بحران های زندگی اجتماعی به میان می آید نقص مهارت‌های مقابله ای سازگارانه یا تاخیر در انتخاب مناسب ترین راه حل به آسیب های جبران ناپذیری منجر می گردد؛ برای مثال همه ما در کارهای روزانه شاهد انزوا و تنهایی ناشی از رفتار غیر جرات مندانه، لطمه های شدید ناشی از عدم کنترل خشم و یا بحران های ناشی از نداشتن دوست یا عوارض حاصل از دوستی های نامناسب بوده ایم. شاید در دهه های گذشته به دلیل ساده تر بودن و پیش بینی پذیر بودن زندگی اجتماعی (کارآمدی الگوپذیری از والدین و حتی نسل های قبل تر از آن) این مهارت‌ها به سادگی در طی رشد، آموخته شده و نیازی به آموزش مستقیم آنها احساس نمی شد؛ اما امروزه آموزش مستقیم مهارت‌های زندگی به عنوان بخش مهم و کلیدی در جامعه پذیری افراد در سراسر دنیا مطرح است. *** تعریف مهارت‌های زندگی : سازمان جهانی بهداشت مهارت‌های زندگی را چنین تعریف نموده است : توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت به گونه ای که فرد بتواند با چالش ها و ضروریات زندگی روزمره خود کنار بیاید (who 1994) بطور کلی مهارت‌های زندگی عبارتند از توانایی هایی که منجر به ارتقای بهداشت روانی افراد جامعه، غنای روابط انسانی، افزایش سلامت و رفتارهای سلامتی در سطح جامعه می گردند. مهارت‌های زندگی هم به صورت یک راهکار ارتقای سلامت روانی و هم به صورت ابزاری در پیشگیری از آسیب های روانی – اجتماعی مبتلا به جامعه نظیر اعتیاد، خشونت های خانگی و اجتماعی، آزار کودکان، خودکشی، ایدز و موارد مشابه قابل استفاده است. به طور کلی مهارت‌های زندگی ابزاری قوی در دست متولیان سلامت روانی جامعه در جهت توانمندسازی جوانان در ابعاد روانی – اجتماعی است. این مهارتها به افرادکمک می کنند تا مثبت عمل کرده، هم خودشان و هم جامعه را از آسیب های روانی – اجتماعی حفظ کرده و سطح بهداشت روانی خویش و جامعه را ارتقاء بخشند. *** تاریخچه مهارت‌های زندگی : آموزش مهارت‌های زندگی در سال 1979 و با اقدامات آقای دکتر گیلبرت بوتوین (gilbert-botvin) آغاز شد. وی در این سال یک مجموعه آموزش مهارت‌های زندگی برای دانش آموزان کلاس هفتم تا نهم تدوین نمود که با استقبال فراوان متخصصان بهداشت روان مواجه گردید. این برنامه آموزشی به نوجوانان یاد می داد که چگونه با استفاده از مهارت‌های رفتار جرات مندانه، تصمیم گیری و تفکر نقاد در مقابل وسوسه یا پیشنهاد سوء مصرف مواد از سوی همسالان مقاومت کنند. هدف بوتوین طراحی یک برنامه واحد پیشگیری اولیه بود. مطالعات بعدی نشان داده، آموزش مهارت‌های زندگی در صورتی به نتایج مورد نظر ختم می شود که همه مهارت ها به فرد آموخته شود. پژوهش ها حاکی از آن بودند که این برنامه در پیشگیری اولیه چندین نوع مواد مخدر از جمله سیگار موفق بوده است. *** مهارت‌های زندگی بر چهار محور زیر استوار است : 1- یادگیری و کسب اطلاعات و دانش بدین معنا که ما دریابیم، آموزش، پدیده‌ای مادام‌العمر و مستمر است و می‌بایست همیشه خود را برای آموختن راهکارهای مناسب برای سازگاری با ناملایمات زندگی مهیا سازیم و آماده تغییر باشیم، زیرا در غیر این صورت ممکن است به آموخته‌های قبلی و غلط خود بچسبیم و آنها را در حلقه‌ای معیوب تکرار و تکرار کنیم. در خانواده‌های سالم، همیشه تغییری که والدین می‌خواهند در فرزندان خود ایجاد کنند، در خودشان ایجاد می‌کنند و این حاصل نمی‌شود مگر با آموزش، آن هم از نوع علمی و تجربی آن. 2- یاد بگیریم که به کار بندیم هدف از این عبارت آن است که، ما تا نتوانستیم آنچه را که آموخته‌ایم به کاربندیم، تفاوتی با فردی که فاقد این دانش است نخواهیم داشت. به عبارت ساده‌تر هدف از آموزش، کسب اطلاعات و به کار بستن آن اطلاعات در صحنه زندگی است. تجربه نشان می‌دهد که بین سه بعد مهم شخصیت یعنی سطح آگاهی، نگرش و رفتار، رابطه های زیر برقرار است: سطح آگاهی ما وسیع‌تر از آن چیزی است که در رفتارمان تظاهر می‌یابد. برای مثال بسیاری از افرادی که سیگار می‌کشند به مضرات و آسیب‌های ناشی از آن آگاهند- چه بسا بیشتر از یک فرد غیرسیگاری- ولی واقعیت آن است که این آگاهی نتوانسته به رفتار تبدیل شود و از طرفی همیشه ما نسبت به آنچه که می‌دانیم و از آن آگاهی داریم، الزاما نگرشی مثبت و یا منفی نداریم؛ برای مثال ممکن است بسیاری از ما بدانیم که رشته کوه آلپ در اروپا در طول سال همیشه پوشیده از برف است، اما این آگاهی منجر به نگرش مثبت و یا حتی منفی در ما نگردد. یادگیری برای ما به کار بستن آنچه که می‌دانیم به عنوان هدف دوم آموزش همه جانبه، بر آن است تا این دانایی و اطلاعات را تبدیل به رفتار کند. 3- یاد بگیریم تا بهتر زندگی کنیم این مقوله بیشتر به افزایش کیفیت زندگی و چگونگی بهره‌برداری از امکانات آن اشاره دارد. مهارت لازم برای داشتن زندگی بهتر، گستره وسیعی از چگونگی صرف غذا و درک مواد سالم و ناسالم خوراکی گرفته تا برنامه‌های مفید برای اوقات فراغت و صرف وقت کافی در کنار اعضای خانواده را شامل می‌شود. در خلال کار بالینی در کلینیک‌های مشاوره، بارها و بارها شاهد این قبیل پدران بوده‌ایم که علی‌رغم زحمت و تلاش بی‌وقفه‌شان برای زندگی خانوادگی، از جایگاه مطمئنی در قلب و عواطف اعضای خانواده برخوردار نبوده‌اند. دلیل چنین حقیقت تلخ و غیرمنصفانه‌ای را شاید باید در عدم آگاهی و کم‌توجهی چنین پدری برای داشتن زندگی با کیفیت و صحیحی در قالب خانواده جست‌جو کرد. به همین منظور در آموزش مهارت‌های زندگی، سرفصل مهمی از این دوره اختصاص به همدلی و برقراری ارتباط موثر خواهد داشت. 4- یادبگیریم در کنار یکدیگر و با هم بهتر زندگی کنیم این مفهوم اندکی وسیع‌تر از گفتار قبل به کیفیت ارتباطات در پهنه روابط اجتماعی و سازگاری و انتخاب روش‌های سالم برای مواجهه با مشکلات و اختلاف بین فردی است. در این حوزه به مخاطبان آموخته خواهد شد، که (تکامل آزاد هر فرد، شرط تکامل آزاد همگان است)، و برای حصول چنین پیش شرط باارزشی، باید از (مناسبات کهنه اجتماعی) مبنی بر تحمیل عقاید و چارچوب‌های ذهنی خویش به دیگران پرهیز کرد و به رای و انتخاب یکدیگر تا جایی که مانع انتخاب و آزادی دیگران نباشد احترام گذاشت. تنها با درک حضور دیگری است که حقوق انسان تعیین می‌شود و نقد، توهین قلمداد نخواهد شد. *** اهمیت مهارت‌های زندگی : پژوهش های متعدد نشان داده اند که خودآگاهی، عزت نفس واعتماد به نفس، شاخص های اساسی توانمندی ها و ضعف های هر انسان است. این سه ویژگی فرد را قادر می سازد که فرصت های زندگی اش رامغتنم شمرده برای مقابله با خطرات احتمالی آماده باشد، به خانواده و جامعه اش بیاندیشد و نگران مشکلاتی که در اطرافش وجود دارد باشد و به چاره اندیشی بپردازد. مهارت های زندگی به عنوان واسطه های ارتقای سه ویژگی فوق الذکر در انسان ها می توانند فرد و جامعه را در راه رسیدن به اهداف فوق کمک نمایند. *** زمینه‌های کاربرد مهارت‌های زندگی : الف ) افزایش سلامت روانی و جسمانی - تقویت اعتماد به خویشتن و احترام به خود - تجهیز اشخاص به ابزار و روش‌های مقابله با فشارهای محیطی و روانی - کمک به تقویت و توسعه ارتباطات دوستانه، مفید و سالم - ارتقای سطح رفتارهای سالم و مفید اجتماعی ب) پیشگیری از مشکلات روانی، رفتاری و اجتماعی شامل پیشگیری از: - مصرف سیگار و مواد مخدر - بروز اختلالات روانی و مشکلات روانی – اجتماعی - خودکشی در نوجوانان و جوانان - رفتارهای خشونت‌آمیز - شیوع ایدز - بی‌بند و باری جنسی - افت و کاهش عملکرد تحصیلی *** مهارت‌های اصلی زندگی : کارشناسان، مهارت‌های زندگی را در سه سطح دسته بندی می کنند: • سطح اول: مهارت‌های پایه ای و اساسی روان شناختی و اجتماعی هستند؛ این مهارتها به شدت متاثر از فرهنگ و ارزش های اجتماعی هستند نظیر خودآگاهی و همدلی. • سطح دوم: مهارت هایی هستند که تنها در شرایط خاص، مورد استفاده قرار می گیرند نظیر مذاکره، رفتار جرات مندانه و حل تعارض. • سطح سوم: مهارت های زندگی کاربردی هستند نظیر امتناع از مصرف مواد مخدر. *** این مهارت‌ها عبارتند از : 1- مهارت تصمیم گیری: در این مهارت افراد می آموزند که تصمیم گیری چیست و چه اهمیتی دارد. آنها همچنین با انواع تصمیم گیری آشنا شده مراحل یک تصمیم گیری را گام به گام تمرین می کنند. افراد همچنین با رابطه موجود میان تصمیم گیری و سایر مهارت‌های زندگی از یک سو و رابطه تصمیم گیری با پیشگیری اولیه در بهداشت روانی از سوی دیگر آشنا می شوند. 2- مهارت حل مسئله: این مهارت عبارت است از تعریف دقیق مشکلی که فرد با آن روبرو است. شناسایی و بررسی راه حل های موجود و برگزیدن و اجرای راه حل مناسب و ارزیابی فرآیند حل مسئله بطوری که فرد دچار دغدغه و اضطراب نشود و از راه های غیر سالم برای حل مشکلات خویش استفاده نکند. 3- مهارت تفکر خلاق: توانایی تفکر خلاق یک مهارت سازنده و پایه برای نیل به سایر مهارت های مرتبط با اندیشیدن است. در این مهارت افراد فرا می گیرند که به شیوه های متفاوت بیاندیشند و از تجربه های متعارف و معمولی خویش فراتر رفته، راه حل هایی را خلق نمایند که خاص و ویژه خودشان است. 4- مهارت تفکر نقاد: این مهارت عبارتست از توانایی تحلیل عینی اطلاعات موجود با توجه به تجارب شخصی و شناسایی آثار نفوذی ارزش های اجتماعی، همسانان و رسانه های گروهی بر رفتار فردی. 5- توانایی برقراری ارتباط موثر: این مهارت به معنای ابراز احساسات، نیازها و نقطه نظرهای فردی به صورت کلاسی و غیر کلاسی است. 6- مهارت ایجاد و حفظ روابط بین فردی: مهارتی است جهت تعامل مثبت با افراد، به ویژه اعضای خانواده در زندگی روزمره. 7- مهارت خود آگاهی: خودآگاهی به معنی توانایی و ظرفیت فرد در شناخت خویشتن و نیز شناسایی خواسته ها، نیازها و احساسات خویش است. در این مهارت فرد همچنین می آموزد که چه شرایط یا موقعیت هایی برای وی فشارآور هستند. 8- مهارت همدلی کردن: این مهارت عبارتست از فراگیری نحوه درک احساسات دیگران. در این مهارت فرد می آموزد که چگونه احساسات افراد دیگر را تحت شرایط مختلف درک کند، تفاوتهای فردی را بپذیرد و روابط بین فردی خود را با افراد مختلف بهبود بخشد. 9- مهارت مقابله با هیجان ها: شناخت هیجان ها و تاثیر آنها بر رفتار، همچنین فراگیری نحوه اداره هیجان های شدید و مشکل آفرین نظیر خشم، مهارت مقابله با هیجان ها نامیده می شود. 10- مهارت مقابله با استرس: در این مهارت، مخاطبین فرا می گیرند که چگونه با فشارها و نقش های ناشی از زندگی و همچنین استرس های دیگر مقابله نمایند. پرسشگر محترم؛ افزایش آگاهی‌های لازم زندگی و پیمودن راه دین، مقصدی جز سلامت جسمی و روانی، دنیوی و اخروی نخواهد داشت. منتظر مکاتبات بعدی شما هستیم. نویسنده : عباسعلی هراتیان
عنوان سوال:

مهارت های زندگی که در روانشناسی گفته می شود چیست؟ اقسام و مؤلفه های آن را به تفصیل ذکر بفرمایید؟


پاسخ:

مهارت های زندگی که در روانشناسی گفته می شود چیست؟ اقسام و مؤلفه های آن را به تفصیل ذکر بفرمایید؟

پرسشگر گرامی؛ روحیه پرسشگری، نشان از وجود ذهنی منطقی است که در جستجوی زیستنی بهتر است. قدر اعتمادتان را می‌دانیم.
دنیای امروز دنیای ارتباطات نامیده می شود. باگسترش رسانه های همگانی از جمله رادیو، تلویزیون و اخیراً اینترنت و ... اطلاعات زیادی در اختیار مردم قرار می گیرد، بطوریکه بعضا باعث ایجاد بحران اطلاعات می شود. منظور از بحران اطلاعات، هجوم بی وقفه اطلاعاتی است که متاسفانه درونی نشده و برخلاف گذشته به مهارت تبدیل نمی شود. مهارت به معنی استفاده ماهرانه و توانمندانه از دانش است.
شاید زمانی که مهارتها به زمینه های خاص یا موارد تخصصی مربوط می شود فقدان آنها آسیب چندانی به زندگی شخصی یا جامعه وارد نکند؛ برای مثال اگر کسی فاقد مهارت رانندگی باشد یا نتواند غذای خاصی را طبخ کند، زندگی روزمره وی مختل نخواهد شد؛ اما هنگامی که صحبت از فشارهای روانی روزمره و بحران های زندگی اجتماعی به میان می آید نقص مهارت‌های مقابله ای سازگارانه یا تاخیر در انتخاب مناسب ترین راه حل به آسیب های جبران ناپذیری منجر می گردد؛ برای مثال همه ما در کارهای روزانه شاهد انزوا و تنهایی ناشی از رفتار غیر جرات مندانه، لطمه های شدید ناشی از عدم کنترل خشم و یا بحران های ناشی از نداشتن دوست یا عوارض حاصل از دوستی های نامناسب بوده ایم. شاید در دهه های گذشته به دلیل ساده تر بودن و پیش بینی پذیر بودن زندگی اجتماعی (کارآمدی الگوپذیری از والدین و حتی نسل های قبل تر از آن) این مهارت‌ها به سادگی در طی رشد، آموخته شده و نیازی به آموزش مستقیم آنها احساس نمی شد؛ اما امروزه آموزش مستقیم مهارت‌های زندگی به عنوان بخش مهم و کلیدی در جامعه پذیری افراد در سراسر دنیا مطرح است.

*** تعریف مهارت‌های زندگی :
سازمان جهانی بهداشت مهارت‌های زندگی را چنین تعریف نموده است :
توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت به گونه ای که فرد بتواند با چالش ها و ضروریات زندگی روزمره خود کنار بیاید (who 1994)
بطور کلی مهارت‌های زندگی عبارتند از توانایی هایی که منجر به ارتقای بهداشت روانی افراد جامعه، غنای روابط انسانی، افزایش سلامت و رفتارهای سلامتی در سطح جامعه می گردند. مهارت‌های زندگی هم به صورت یک راهکار ارتقای سلامت روانی و هم به صورت ابزاری در پیشگیری از آسیب های روانی – اجتماعی مبتلا به جامعه نظیر اعتیاد، خشونت های خانگی و اجتماعی، آزار کودکان، خودکشی، ایدز و موارد مشابه قابل استفاده است. به طور کلی مهارت‌های زندگی ابزاری قوی در دست متولیان سلامت روانی جامعه در جهت توانمندسازی جوانان در ابعاد روانی – اجتماعی است. این مهارتها به افرادکمک می کنند تا مثبت عمل کرده، هم خودشان و هم جامعه را از آسیب های روانی – اجتماعی حفظ کرده و سطح بهداشت روانی خویش و جامعه را ارتقاء بخشند.

*** تاریخچه مهارت‌های زندگی :
آموزش مهارت‌های زندگی در سال 1979 و با اقدامات آقای دکتر گیلبرت بوتوین (gilbert-botvin) آغاز شد. وی در این سال یک مجموعه آموزش مهارت‌های زندگی برای دانش آموزان کلاس هفتم تا نهم تدوین نمود که با استقبال فراوان متخصصان بهداشت روان مواجه گردید. این برنامه آموزشی به نوجوانان یاد می داد که چگونه با استفاده از مهارت‌های رفتار جرات مندانه، تصمیم گیری و تفکر نقاد در مقابل وسوسه یا پیشنهاد سوء مصرف مواد از سوی همسالان مقاومت کنند. هدف بوتوین طراحی یک برنامه واحد پیشگیری اولیه بود. مطالعات بعدی نشان داده، آموزش مهارت‌های زندگی در صورتی به نتایج مورد نظر ختم می شود که همه مهارت ها به فرد آموخته شود. پژوهش ها حاکی از آن بودند که این برنامه در پیشگیری اولیه چندین نوع مواد مخدر از جمله سیگار موفق بوده است.

*** مهارت‌های زندگی بر چهار محور زیر استوار است :
1- یادگیری و کسب اطلاعات و دانش
بدین معنا که ما دریابیم، آموزش، پدیده‌ای مادام‌العمر و مستمر است و می‌بایست همیشه خود را برای آموختن راهکارهای مناسب برای سازگاری با ناملایمات زندگی مهیا سازیم و آماده تغییر باشیم، زیرا در غیر این صورت ممکن است به آموخته‌های قبلی و غلط خود بچسبیم و آنها را در حلقه‌ای معیوب تکرار و تکرار کنیم. در خانواده‌های سالم، همیشه تغییری که والدین می‌خواهند در فرزندان خود ایجاد کنند، در خودشان ایجاد می‌کنند و این حاصل نمی‌شود مگر با آموزش، آن هم از نوع علمی و تجربی آن.
2- یاد بگیریم که به کار بندیم
هدف از این عبارت آن است که، ما تا نتوانستیم آنچه را که آموخته‌ایم به کاربندیم، تفاوتی با فردی که فاقد این دانش است نخواهیم داشت. به عبارت ساده‌تر هدف از آموزش، کسب اطلاعات و به کار بستن آن اطلاعات در صحنه زندگی است. تجربه نشان می‌دهد که بین سه بعد مهم شخصیت یعنی سطح آگاهی، نگرش و رفتار، رابطه های زیر برقرار است:
سطح آگاهی ما وسیع‌تر از آن چیزی است که در رفتارمان تظاهر می‌یابد. برای مثال بسیاری از افرادی که سیگار می‌کشند به مضرات و آسیب‌های ناشی از آن آگاهند- چه بسا بیشتر از یک فرد غیرسیگاری- ولی واقعیت آن است که این آگاهی نتوانسته به رفتار تبدیل شود و از طرفی همیشه ما نسبت به آنچه که می‌دانیم و از آن آگاهی داریم، الزاما نگرشی مثبت و یا منفی نداریم؛ برای مثال ممکن است بسیاری از ما بدانیم که رشته کوه آلپ در اروپا در طول سال همیشه پوشیده از برف است، اما این آگاهی منجر به نگرش مثبت و یا حتی منفی در ما نگردد. یادگیری برای ما به کار بستن آنچه که می‌دانیم به عنوان هدف دوم آموزش همه جانبه، بر آن است تا این دانایی و اطلاعات را تبدیل به رفتار کند.
3- یاد بگیریم تا بهتر زندگی کنیم
این مقوله بیشتر به افزایش کیفیت زندگی و چگونگی بهره‌برداری از امکانات آن اشاره دارد. مهارت لازم برای داشتن زندگی بهتر، گستره وسیعی از چگونگی صرف غذا و درک مواد سالم و ناسالم خوراکی گرفته تا برنامه‌های مفید برای اوقات فراغت و صرف وقت کافی در کنار اعضای خانواده را شامل می‌شود. در خلال کار بالینی در کلینیک‌های مشاوره، بارها و بارها شاهد این قبیل پدران بوده‌ایم که علی‌رغم زحمت و تلاش بی‌وقفه‌شان برای زندگی خانوادگی، از جایگاه مطمئنی در قلب و عواطف اعضای خانواده برخوردار نبوده‌اند. دلیل چنین حقیقت تلخ و غیرمنصفانه‌ای را شاید باید در عدم آگاهی و کم‌توجهی چنین پدری برای داشتن زندگی با کیفیت و صحیحی در قالب خانواده جست‌جو کرد. به همین منظور در آموزش مهارت‌های زندگی، سرفصل مهمی از این دوره اختصاص به همدلی و برقراری ارتباط موثر خواهد داشت.
4- یادبگیریم در کنار یکدیگر و با هم بهتر زندگی کنیم
این مفهوم اندکی وسیع‌تر از گفتار قبل به کیفیت ارتباطات در پهنه روابط اجتماعی و سازگاری و انتخاب روش‌های سالم برای مواجهه با مشکلات و اختلاف بین فردی است. در این حوزه به مخاطبان آموخته خواهد شد، که (تکامل آزاد هر فرد، شرط تکامل آزاد همگان است)، و برای حصول چنین پیش شرط باارزشی، باید از (مناسبات کهنه اجتماعی) مبنی بر تحمیل عقاید و چارچوب‌های ذهنی خویش به دیگران پرهیز کرد و به رای و انتخاب یکدیگر تا جایی که مانع انتخاب و آزادی دیگران نباشد احترام گذاشت. تنها با درک حضور دیگری است که حقوق انسان تعیین می‌شود و نقد، توهین قلمداد نخواهد شد.

*** اهمیت مهارت‌های زندگی :
پژوهش های متعدد نشان داده اند که خودآگاهی، عزت نفس واعتماد به نفس، شاخص های اساسی توانمندی ها و ضعف های هر انسان است. این سه ویژگی فرد را قادر می سازد که فرصت های زندگی اش رامغتنم شمرده برای مقابله با خطرات احتمالی آماده باشد، به خانواده و جامعه اش بیاندیشد و نگران مشکلاتی که در اطرافش وجود دارد باشد و به چاره اندیشی بپردازد. مهارت های زندگی به عنوان واسطه های ارتقای سه ویژگی فوق الذکر در انسان ها می توانند فرد و جامعه را در راه رسیدن به اهداف فوق کمک نمایند.
*** زمینه‌های کاربرد مهارت‌های زندگی :
الف ) افزایش سلامت روانی و جسمانی
- تقویت اعتماد به خویشتن و احترام به خود
- تجهیز اشخاص به ابزار و روش‌های مقابله با فشارهای محیطی و روانی
- کمک به تقویت و توسعه ارتباطات دوستانه، مفید و سالم
- ارتقای سطح رفتارهای سالم و مفید اجتماعی
ب) پیشگیری از مشکلات روانی، رفتاری و اجتماعی شامل پیشگیری از:
- مصرف سیگار و مواد مخدر
- بروز اختلالات روانی و مشکلات روانی – اجتماعی
- خودکشی در نوجوانان و جوانان
- رفتارهای خشونت‌آمیز
- شیوع ایدز
- بی‌بند و باری جنسی
- افت و کاهش عملکرد تحصیلی
*** مهارت‌های اصلی زندگی :
کارشناسان، مهارت‌های زندگی را در سه سطح دسته بندی می کنند:
سطح اول: مهارت‌های پایه ای و اساسی روان شناختی و اجتماعی هستند؛ این مهارتها به شدت متاثر از فرهنگ و ارزش های اجتماعی هستند نظیر خودآگاهی و همدلی.
سطح دوم: مهارت هایی هستند که تنها در شرایط خاص، مورد استفاده قرار می گیرند نظیر مذاکره، رفتار جرات مندانه و حل تعارض.
سطح سوم: مهارت های زندگی کاربردی هستند نظیر امتناع از مصرف مواد مخدر.
*** این مهارت‌ها عبارتند از :
1- مهارت تصمیم گیری: در این مهارت افراد می آموزند که تصمیم گیری چیست و چه اهمیتی دارد. آنها همچنین با انواع تصمیم گیری آشنا شده مراحل یک تصمیم گیری را گام به گام تمرین می کنند. افراد همچنین با رابطه موجود میان تصمیم گیری و سایر مهارت‌های زندگی از یک سو و رابطه تصمیم گیری با پیشگیری اولیه در بهداشت روانی از سوی دیگر آشنا می شوند.
2- مهارت حل مسئله: این مهارت عبارت است از تعریف دقیق مشکلی که فرد با آن روبرو است. شناسایی و بررسی راه حل های موجود و برگزیدن و اجرای راه حل مناسب و ارزیابی فرآیند حل مسئله بطوری که فرد دچار دغدغه و اضطراب نشود و از راه های غیر سالم برای حل مشکلات خویش استفاده نکند.
3- مهارت تفکر خلاق: توانایی تفکر خلاق یک مهارت سازنده و پایه برای نیل به سایر مهارت های مرتبط با اندیشیدن است. در این مهارت افراد فرا می گیرند که به شیوه های متفاوت بیاندیشند و از تجربه های متعارف و معمولی خویش فراتر رفته، راه حل هایی را خلق نمایند که خاص و ویژه خودشان است.
4- مهارت تفکر نقاد: این مهارت عبارتست از توانایی تحلیل عینی اطلاعات موجود با توجه به تجارب شخصی و شناسایی آثار نفوذی ارزش های اجتماعی، همسانان و رسانه های گروهی بر رفتار فردی.
5- توانایی برقراری ارتباط موثر: این مهارت به معنای ابراز احساسات، نیازها و نقطه نظرهای فردی به صورت کلاسی و غیر کلاسی است.
6- مهارت ایجاد و حفظ روابط بین فردی: مهارتی است جهت تعامل مثبت با افراد، به ویژه اعضای خانواده در زندگی روزمره.
7- مهارت خود آگاهی: خودآگاهی به معنی توانایی و ظرفیت فرد در شناخت خویشتن و نیز شناسایی خواسته ها، نیازها و احساسات خویش است. در این مهارت فرد همچنین می آموزد که چه شرایط یا موقعیت هایی برای وی فشارآور هستند.
8- مهارت همدلی کردن: این مهارت عبارتست از فراگیری نحوه درک احساسات دیگران. در این مهارت فرد می آموزد که چگونه احساسات افراد دیگر را تحت شرایط مختلف درک کند، تفاوتهای فردی را بپذیرد و روابط بین فردی خود را با افراد مختلف بهبود بخشد.
9- مهارت مقابله با هیجان ها: شناخت هیجان ها و تاثیر آنها بر رفتار، همچنین فراگیری نحوه اداره هیجان های شدید و مشکل آفرین نظیر خشم، مهارت مقابله با هیجان ها نامیده می شود.
10- مهارت مقابله با استرس: در این مهارت، مخاطبین فرا می گیرند که چگونه با فشارها و نقش های ناشی از زندگی و همچنین استرس های دیگر مقابله نمایند.
پرسشگر محترم؛ افزایش آگاهی‌های لازم زندگی و پیمودن راه دین، مقصدی جز سلامت جسمی و روانی، دنیوی و اخروی نخواهد داشت.
منتظر مکاتبات بعدی شما هستیم.
نویسنده : عباسعلی هراتیان





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین