من یک دختر 23ساله هستم. تاکنون خواستگاران بسیاری داشتم ولی به علت اینکه فلسفه ازدواج را درک نمی کنم تا حالا به هیچ کدام جواب نداده ام. شما به من بفرمایید من چرا باید ازدواج کنم؟
من یک دختر 23ساله هستم. تاکنون خواستگاران بسیاری داشتم ولی به علت اینکه فلسفه ازدواج را درک نمی کنم تا حالا به هیچ کدام جواب نداده ام. شما به من بفرمایید من چرا باید ازدواج کنم؟ خوشحالیم شما مخاطب ما هستید و در مورد مسایل زندگی خود با ما مکاتبه نمودید مطمئنا مکاتبه شما با این مرکزبازگو کننده گرایش های فکری و عقیدتی پاک و تحسین برانگیز و گویای حُسن اعتماد به این مرکز است. امیدواریم راهنمای خوبی در رابطه با این موضوع برای شما باشیم. اجازه دهید موضوع را با این جمله آغاز نماییم .استاد محمد تقی جعفری می‌فرمود: (برتراند راسل، فیلسوف مشهور اروپایی، به من نوشت: چرا اسلام این قدر به ازدواج بها داده و برای آن قانون وضع کرده است؟ در جواب نوشتم: مساله انسان است . با ازدواج می‌خواهد انسان به وجود آید. مطمئنا انسانها در مسیر تحول و رشد خود به مرحله ایی می رسند که غریزه خفته جنسی به اوج فعالیت خود می رسد و در کنار این فعالیت غریزه جنسی به تعبیر اریکسون رسیدن به یک صمیمیت هم در وجود فرد شکل می گیرد و همین عامل زمینه تمایل به جنس مخالف را در انسان پایه ریزی می نماید و ازدواج ثمره این مرحله از زندگی فرد است. یعنی فردی که مانند شما تا بحال خود را حفظ نموده است و ارتباط با جنس مخالف را تجربه نکرده است به این نیاز خود از طریق درست و اصولی که همان ازدواج است پاسخ می دهد. اجازه دهید موضوع را کمی بیشتر باز نماییم.همانطور که می دانید یکی از مهم ترین دام های شیطان که به وسیله آن بیشتر افراد از صراط مستقیم الهی و دین حق منحرف می شوند و به گرداب معصیت وگناه می افتند، همین مساله غریزه جنسی است. وقتی انسان مورد حلالی برای ارضای این غریزه و خاموش کردن این آتش سوزان داشته باشد، دیگر فکرخیانت به نوامیس دیگران و آلوده شدن به گناهان دیگر ( از قبیل لواط واستمنا ) از سرش بیرون می رود. همچنین مرتکب گناهان دیگری که مقدمه برای بعضی از کارها است ( مثل دروغ ، حیله و مکر، خودکشی ، قتل و .... ) نمی شود و این مساله به تجربه ثابت شده است. آری اگر کسی ازدواج کند در واقع نصف دینش را حفظ کرده، پس باید راجع به نصف دیگرش تقواپیشه کند؛ چون نصف دیگر گناهان هم منشا دیگری دارد مثل ربا خواری، رشوه، ظلم و تعدی، حب ریاست که منشا آنها حب و علاقه به دنیا است. بی‌شک هیچ شالوده‌ای، مقدس‌تر از بنای رفیع ازدواج نیست‌رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: (ما بنی بناء فی الاسلام احب الی الله عز و جل من التزویج)؛ (هیچ بنایی در اسلام محبوب‌تر از ازدواج، نزد خداوند بنا نشده است): (وسائل الشیعه، ج 14، ص‌3) هر ملتی در دین و آیین خود به نوعی از ازدواج بهره‌مند است. دین اسلام بیش از همه بر آن تأکید دارد و برای آن آثار و فواید مهمی یاد کرده است. در قرآن مجید سه آیه در اهمیت اصل ازدواج آمده و همگان را به آن تشویق و دعوت کرده است: 1. (وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی‌ مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ)(نور، آیه 32) (مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید و همچنین غلامان و کنیزان صالح را، اگر فقیر و تنگدست باشند. خداوند از فضل خود آنان را بی‌نیاز می‌سازد؛ خداوند گشایش دهنده و آگاه است). 2. (وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ)(روم، آیه 21) (و از نشانه‌های او این است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتاتان مودت و رحمت قرار داد. در این نشانه‌هایی است برای گروهی که تفکر می‌کنند). 3. (وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتامی‌ فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی‌ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ ذلِکَ أَدْنی‌ أَلاَّ تَعُولُوا)(نساء، آیه 3) (و اگر می‌ترسید که [به هنگام ازدواج با دختران یتیم ]عدالت را رعایت نکنید [از ازدواج با آنان چشم پوشی کنید و] با زنان پاک [دیگر] ازدواج کنید دو یا سه یا چهار همسر و اگر می‌ترسید عدالت را [در باره همسران متعدد] رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید و یا از زنانی که مالک آنهایید، استفاده کنید. این کار از ظلم و ستم بهتر جلوگیری می‌کند) می‌توان فلسفه و حقیقت ازدواج از نظر اسلام و روانشناسی را در سه امر جست و جو کرد: تکمیل، تسکین و تولید. 1.تکمیل‌ هیچ انسانی به تنهایی کامل نیست و پیوسته در جهت جبران کمبود خویش تلاش می‌کند. جوان در پی رسیدن به استقلال فکری است؛ برای جبران نواقص و تأمین نیازهای بی شمار خود به سوی ازدواج سوق داده می‌شود و با گزینش همسری مناسب و شایسته موجبات رشد و تکامل خویش را فراهم می‌کند. مرحوم شهید مطهری در این باره می‌فرماید: (تشکیل خانواده یعنی یک نوع علاقه‌مند شدن به سرنوشت دیگران.... و یکی از علل این که در اسلام ازدواج یک امر مقدس و عبادت تلقی شده است همین است... ازدواج اولین مرحله خروج از خود طبیعی فردی و توسعه پیدا کردن شخصیت انسان است... پختگی ای که در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده ایجاد می‌شود، در هیچ جای دیگر نمی‌توان به آن رسید. و آن را فقط در ازدواج و تشکیل خانواده باید بدست آورد.)1 شخصیت انسان پس از ازدواج به یک شخصیت اجتماعی تبدیل می‌شود؛ زیرا در پرتو ازدواج و زندگی مشترک خود را شدیداً مسؤول حفظ همسر و تأمین وسائل زندگی و تربیت فرزندان آینده تلقی می‌کند و تمام هوش، ابتکار و استعدادهای خود را به کار می‌گیرد؛ به عبارت دیگر، احساس مسؤولیت اجتماعی در او شکل می‌گیرد و بسیاری از شایستگی‌ها و توانمندی‌های نهفته در درونش را شکوفا می‌سازد. بنابراین، می‌توان ازدواج را مایه رشد و کمال یافتن انسان دانست. در واقع خداوند انسان را به گونه‌ای آفریده که بدون جنس مخالف ناقص است و با جنس مخالف کامل می‌شود. مرد به زن نیازمند است و زن به مرد. هر کدام از دو جنس از نظر روحی و جسمی به هم وابسته‌اند و با قرار گرفتن در کنار هم یکدیگر را تکمیل می‌کنند. 2. تسکین‌ مهم‌ترین نیازی که بر اثر ازدواج تأمین می‌شود، نیاز به آرامش و احساس امنیت و آسودگی است این نیاز که در سرشت آدمی ریشه دارد، چنان مهم است که خداوند در بیان فلسفه ازدواج می‌فرماید: (از آیات و نشانه‌های خداوند این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار دادیم تا در کنار آنان آ رامش یابید.)2 بنابراین، همسر موجب آرامش و امنیت خاطر و محیط خانه وسیله آرامش روحی زن و مرد قرار داده شده است. در اوایل جوانی احساس تنهایی، بیهودگی و نداشتن پناهگاه انسان را فرا می‌گیرد. ازدواج و قرار گرفتن در کنار همسری شایسته و دلسوز این احساس را از بین می‌برد و او را به آرامش روحی می‌رساند. این احساس آرامش به ثبات فکری و روحی، وقار، احساس ارزشمند بودن و لذت می‌انجامد. در واقع دست آفرینش نوعی کشش درونی میان زن و مرد به ودیعت نهاده تا هر کدام در سنین خاص خواهان یکدیگر شوند و اضطراب وپریشانی‌شان از طریق ازدواج به سکونت و آرامش تبدیل گردد. دانشمندان علوم تجربی و انسانی نیز ارضای صحیح و به موقع غریزه جنسی و ترشح معتدل غدد جنسی را برای سلامت جسم و روان آدمی لازم دانسته، عدم آن را سبب پاره‌ای از بیماری‌های روانی و گاه جسمانی شمرده‌اند. 3. تولید یکی از ثمرات بزرگ ازدواج وجود فرزند و بقای نسل آدمی است. تولید و تکثیر نسل را نباید کوچک و بی اهمیت شمرد؛ زیرا هدف آفرینش جهان وجود انسان و پرورش و تکامل او است. تولید و پرورش انسان‌های خدا پرست و موحد و نیکوکار و صالح، مطلوب خدای جهان آفرین است. از دیدگاه اسلام، وجود فرزند صالح برای پدر و مادر یک عمل صالح شمرده می‌شود و در سعادت دنیا و آخرت آن‌ها مؤثر است به همین جهت، معصومان تولید و تکثیر نسل را از اهداف ازدواج خوانده‌اند. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: (چه مانع دارد که مؤمن برای خودش همسری برگزیند. شاید خدا فرزندی به او عطا کند که با گفتن لااله الاالله زمین را سنگین سازد.) در حقیقت زوج‌ها از طریق فرزندان خود رشته پیوند میان اعضای یک نسل را به وجود می‌آورند. این امر از اهداف اساسی ازدواج است؛ وجود فرزندان به گرمی، پویایی و صفای کانون خانواده می‌انجامد و انگیزه ادامه زندگی را در انسان تقویت می‌کند. البته روشن است که در پرتو ازدواج یکی از نیازها و غرایز مهم انسان (غریزه جنسی) تأمین و به روشی درست ارضا می‌شود. با تأمین این نیاز جسمانی، فرد از نظر روانی، ذهنی و اخلاقی به آرامش می‌رسد و مسیر بسیاری از انحرافات جنسی و اخلاقی و اجتماعی بسته می‌شود. فواید دیگر: گذشته از نیازها که ضرورت ازدواج را معنی می بخشند، بنای ازدواج تنها بر رفع ضرورتها تکیه ندارد، بلکه علاوه بر آن، بر منافع و فواید دیگری نیز استوار است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود: 1 بزرگ شدن روح : یکی از مهمترین نتایجی که در اثر ازدواج حاصل می شود بیرون رفتن فرد از مدار فردیت خود و شکسته شدن نسبی اما قابل توجه حصار نفسانیت انسان است ، ازدواج توأم با توجه به یک فرد دیگر که تا بحال غریبه بوده و یا حکم نامحرم داشته است می باشد و این امری است مهم ، چرا که تا بحال جوان ما بجز وجود خود و آمال و آرزوهای خود فکری دیگر نداشته است ، اما بواسطه ازدواج ، یک نفر دیگر نیز در مدار برنامه ریزی و توجه او قرار می گیرد و حاضر است از وجود خود و داشته های خود به دیگری نیز عطا کند و بواسطه محبت و دوستی که ایجاد میشود (( من )) وجودی فرد گسترش یافته و از مدار صرف خودبینی خارج می گردد و تلاش برای آسودگی ، رفاه و آسایش یک نفر دیگر حکایت از بزرگ شدن روح فرد می کند چرا که وی ، یک نفر دیگر را تحت لطف قرار می دهد و بواسطه وی یک نفر دیگر زندگی راحت تری را تجربه می کند . 2 تمرین محبّت کردن : در ازدواج یک اتفاق مهم دیگر می افتد و یا بایستی بیفتد و آن صمیمیت و دوستی بین دو نفر است و این یکی از اهداف مهم دین اسلام است که افراد با هم دوست و صمیمی شوند . خداوند در ازدواج چاشنی یک ارتباط محبت آمیز را با قرار دادن مودت و رحمت بین زوجین قرار داده است ، بنابرین ازدواج یکی از بهترین زمینه ها برای تمرین محبت کردن آنهم یک محبت حلال ، طیب و مهمتر از همه واقعی را فراهم می کند و همین تمرین محبت کردنها کم کم انسان را و روحش را بزرگتر و رئوف تر می کند . 3 تمرین در ارتباطات : در ازدواج فرد سالها تمرین می کند که رابطه محبت آمیز را چگونه حفظ کند و آنرا در حد عالی نگه دارد و این تلاش خود بخود تغییرات عمیقی را در افراد بوجود می آورد ، وقتی فرد عادت کند سالها به خوبی صحبت کند ، اهل عطوفت و گذشت باشد ، رفتار مهربانی داشته باشد ، اهل خیر و انفاق باشد و آنقدر روحش بزرگ شود که دیگری را برخود مقدم بشمارد یا حداقل به اندازه خودش به او اهمیت دهد ، مطمئناً بعد از گذشت چندین سال ، خواهید گفت این فرد بافرد قبل از ازدواج خیلی فرق کرده و خیلی بهتر شده است . 4 شخصیت مفیدتر و مستقل تر : در ازدواج بدلیل اینکه افراد با واقعیتهای زندگی بیشتر مرتبط می شوند و مسئولیت های بیشتری را بر عهده می گیرند ، لذا جسم و ذهن هر دو برای بهبود و رفاه زندگی تلاش بیشتری را می کنند و نتیجتاً فرد از لحاظ فردی از حالت نیاز و وابستگی به سوی استقلال و خودکفایی گام بر می دارد و از لحاظ اجتماعی فرد کم کم از یک وجود مصرف کننده به وجود تولید کننده یا خدمات دهنده در اجتماع تبدیل می شود . 5 و باز هم ادامه خط سیر بزرگ شدن انسان : آنزمان که فرزندانی هم به جمع زوجین اضافه شوند ، این بار زن و مرد از مقام زوجیت به مقام والدین ارتقا می یابند و چه زحمتها ، تلاشها و کوششها برای اینکه انسانی دیگر به این دنیا قدم بگذارد و رشد و پروش یابد را متحمل می شوند و اگر زمانی زن و مرد به یکدیگر عشق می ورزیدند به این دلیل بود که از همدیگر لذت می بردند ، با آمدن فرزندان ، علاوه بر خود به کسانی دیگر نیز مهر و محبت می ورزند ، اما این دفعه نه به این دلیل که نفعی و لذتی ببرند ، بلکه بدین علت که نفعی برسانند و بهره ای را ارزانی کنند . و در این مقام است که انسانها با کمی توجه به رشحاتی از مفهوم خدا بودن و بنده پروری پی می برند . حامد محقق زاده پی نوشت: 1. تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهری. ص 252. 2. سوره روم (30): آیه 21.
عنوان سوال:

من یک دختر 23ساله هستم. تاکنون خواستگاران بسیاری داشتم ولی به علت اینکه فلسفه ازدواج را درک نمی کنم تا حالا به هیچ کدام جواب نداده ام. شما به من بفرمایید من چرا باید ازدواج کنم؟


پاسخ:

من یک دختر 23ساله هستم. تاکنون خواستگاران بسیاری داشتم ولی به علت اینکه فلسفه ازدواج را درک نمی کنم تا حالا به هیچ کدام جواب نداده ام. شما به من بفرمایید من چرا باید ازدواج کنم؟

خوشحالیم شما مخاطب ما هستید و در مورد مسایل زندگی خود با ما مکاتبه نمودید مطمئنا مکاتبه شما با این مرکزبازگو کننده گرایش های فکری و عقیدتی پاک و تحسین برانگیز و گویای حُسن اعتماد به این مرکز است. امیدواریم راهنمای خوبی در رابطه با این موضوع برای شما باشیم.
اجازه دهید موضوع را با این جمله آغاز نماییم .استاد محمد تقی جعفری می‌فرمود: (برتراند راسل، فیلسوف مشهور اروپایی، به من نوشت: چرا اسلام این قدر به ازدواج بها داده و برای آن قانون وضع کرده است؟ در جواب نوشتم: مساله انسان است . با ازدواج می‌خواهد انسان به وجود آید.
مطمئنا انسانها در مسیر تحول و رشد خود به مرحله ایی می رسند که غریزه خفته جنسی به اوج فعالیت خود می رسد و در کنار این فعالیت غریزه جنسی به تعبیر اریکسون رسیدن به یک صمیمیت هم در وجود فرد شکل می گیرد و همین عامل زمینه تمایل به جنس مخالف را در انسان پایه ریزی می نماید و ازدواج ثمره این مرحله از زندگی فرد است. یعنی فردی که مانند شما تا بحال خود را حفظ نموده است و ارتباط با جنس مخالف را تجربه نکرده است به این نیاز خود از طریق درست و اصولی که همان ازدواج است پاسخ می دهد. اجازه دهید موضوع را کمی بیشتر باز نماییم.همانطور که می دانید یکی از مهم ترین دام های شیطان که به وسیله آن بیشتر افراد از صراط مستقیم الهی و دین حق منحرف می شوند و به گرداب معصیت وگناه می افتند، همین مساله غریزه جنسی است. وقتی انسان مورد حلالی برای ارضای این غریزه و خاموش کردن این آتش سوزان داشته باشد، دیگر فکرخیانت به نوامیس دیگران و آلوده شدن به گناهان دیگر ( از قبیل لواط واستمنا ) از سرش بیرون می رود. همچنین مرتکب گناهان دیگری که مقدمه برای بعضی از کارها است ( مثل دروغ ، حیله و مکر، خودکشی ، قتل و .... ) نمی شود و این مساله به تجربه ثابت شده است. آری اگر کسی ازدواج کند در واقع نصف دینش را حفظ کرده، پس باید راجع به نصف دیگرش تقواپیشه کند؛ چون نصف دیگر گناهان هم منشا دیگری دارد مثل ربا خواری، رشوه، ظلم و تعدی، حب ریاست که منشا آنها حب و علاقه به دنیا است. بی‌شک هیچ شالوده‌ای، مقدس‌تر از بنای رفیع ازدواج نیست‌رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: (ما بنی بناء فی الاسلام احب الی الله عز و جل من التزویج)؛ (هیچ بنایی در اسلام محبوب‌تر از ازدواج، نزد خداوند بنا نشده است): (وسائل الشیعه، ج 14، ص‌3)
هر ملتی در دین و آیین خود به نوعی از ازدواج بهره‌مند است. دین اسلام بیش از همه بر آن تأکید دارد و برای آن آثار و فواید مهمی یاد کرده است.
در قرآن مجید سه آیه در اهمیت اصل ازدواج آمده و همگان را به آن تشویق و دعوت کرده است:
1. (وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی‌ مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ)(نور، آیه 32) (مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید و همچنین غلامان و کنیزان صالح را، اگر فقیر و تنگدست باشند. خداوند از فضل خود آنان را بی‌نیاز می‌سازد؛ خداوند گشایش دهنده و آگاه است).
2. (وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ)(روم، آیه 21) (و از نشانه‌های او این است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتاتان مودت و رحمت قرار داد. در این نشانه‌هایی است برای گروهی که تفکر می‌کنند).
3. (وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتامی‌ فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی‌ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ ذلِکَ أَدْنی‌ أَلاَّ تَعُولُوا)(نساء، آیه 3) (و اگر می‌ترسید که [به هنگام ازدواج با دختران یتیم ]عدالت را رعایت نکنید [از ازدواج با آنان چشم پوشی کنید و] با زنان پاک [دیگر] ازدواج کنید دو یا سه یا چهار همسر و اگر می‌ترسید عدالت را [در باره همسران متعدد] رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید و یا از زنانی که مالک آنهایید، استفاده کنید. این کار از ظلم و ستم بهتر جلوگیری می‌کند)
می‌توان فلسفه و حقیقت ازدواج از نظر اسلام و روانشناسی را در سه امر جست و جو کرد: تکمیل، تسکین و تولید.
1.تکمیل‌
هیچ انسانی به تنهایی کامل نیست و پیوسته در جهت جبران کمبود خویش تلاش می‌کند. جوان در پی رسیدن به استقلال فکری است؛ برای جبران نواقص و تأمین نیازهای بی شمار خود به سوی ازدواج سوق داده می‌شود و با گزینش همسری مناسب و شایسته موجبات رشد و تکامل خویش را فراهم می‌کند. مرحوم شهید مطهری در این باره می‌فرماید: (تشکیل خانواده یعنی یک نوع علاقه‌مند شدن به سرنوشت دیگران.... و یکی از علل این که در اسلام ازدواج یک امر مقدس و عبادت تلقی شده است همین است... ازدواج اولین مرحله خروج از خود طبیعی فردی و توسعه پیدا کردن شخصیت انسان است... پختگی ای که در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده ایجاد می‌شود، در هیچ جای دیگر نمی‌توان به آن رسید. و آن را فقط در ازدواج و تشکیل خانواده باید بدست آورد.)1
شخصیت انسان پس از ازدواج به یک شخصیت اجتماعی تبدیل می‌شود؛ زیرا در پرتو ازدواج و زندگی مشترک خود را شدیداً مسؤول حفظ همسر و تأمین وسائل زندگی و تربیت فرزندان آینده تلقی می‌کند و تمام هوش، ابتکار و استعدادهای خود را به کار می‌گیرد؛ به عبارت دیگر، احساس مسؤولیت اجتماعی در او شکل می‌گیرد و بسیاری از شایستگی‌ها و توانمندی‌های نهفته در درونش را شکوفا می‌سازد.
بنابراین، می‌توان ازدواج را مایه رشد و کمال یافتن انسان دانست. در واقع خداوند انسان را به گونه‌ای آفریده که بدون جنس مخالف ناقص است و با جنس مخالف کامل می‌شود. مرد به زن نیازمند است و زن به مرد. هر کدام از دو جنس از نظر روحی و جسمی به هم وابسته‌اند و با قرار گرفتن در کنار هم یکدیگر را تکمیل می‌کنند.
2. تسکین‌
مهم‌ترین نیازی که بر اثر ازدواج تأمین می‌شود، نیاز به آرامش و احساس امنیت و آسودگی است این نیاز که در سرشت آدمی ریشه دارد، چنان مهم است که خداوند در بیان فلسفه ازدواج می‌فرماید: (از آیات و نشانه‌های خداوند این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار دادیم تا در کنار آنان آ رامش یابید.)2 بنابراین، همسر موجب آرامش و امنیت خاطر و محیط خانه وسیله آرامش روحی زن و مرد قرار داده شده است. در اوایل جوانی احساس تنهایی، بیهودگی و نداشتن پناهگاه انسان را فرا می‌گیرد. ازدواج و قرار گرفتن در کنار همسری شایسته و دلسوز این احساس را از بین می‌برد و او را به آرامش روحی می‌رساند. این احساس آرامش به ثبات فکری و روحی، وقار، احساس ارزشمند بودن و لذت می‌انجامد. در واقع دست آفرینش نوعی کشش درونی میان زن و مرد به ودیعت نهاده تا هر کدام در سنین خاص خواهان یکدیگر شوند و اضطراب وپریشانی‌شان از طریق ازدواج به سکونت و آرامش تبدیل گردد. دانشمندان علوم تجربی و انسانی نیز ارضای صحیح و به موقع غریزه جنسی و ترشح معتدل غدد جنسی را برای سلامت جسم و روان آدمی لازم دانسته، عدم آن را سبب پاره‌ای از بیماری‌های روانی و گاه جسمانی شمرده‌اند.
3. تولید
یکی از ثمرات بزرگ ازدواج وجود فرزند و بقای نسل آدمی است. تولید و تکثیر نسل را نباید کوچک و بی اهمیت شمرد؛ زیرا هدف آفرینش جهان وجود انسان و پرورش و تکامل او است. تولید و پرورش انسان‌های خدا پرست و موحد و نیکوکار و صالح، مطلوب خدای جهان آفرین است. از دیدگاه اسلام، وجود فرزند صالح برای پدر و مادر یک عمل صالح شمرده می‌شود و در سعادت دنیا و آخرت آن‌ها مؤثر است به همین جهت، معصومان تولید و تکثیر نسل را از اهداف ازدواج خوانده‌اند. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: (چه مانع دارد که مؤمن برای خودش همسری برگزیند. شاید خدا فرزندی به او عطا کند که با گفتن لااله الاالله زمین را سنگین سازد.) در حقیقت زوج‌ها از طریق فرزندان خود رشته پیوند میان اعضای یک نسل را به وجود می‌آورند. این امر از اهداف اساسی ازدواج است؛ وجود فرزندان به گرمی، پویایی و صفای کانون خانواده می‌انجامد و انگیزه ادامه زندگی را در انسان تقویت می‌کند.
البته روشن است که در پرتو ازدواج یکی از نیازها و غرایز مهم انسان (غریزه جنسی) تأمین و به روشی درست ارضا می‌شود.
با تأمین این نیاز جسمانی، فرد از نظر روانی، ذهنی و اخلاقی به آرامش می‌رسد و مسیر بسیاری از انحرافات جنسی و اخلاقی و اجتماعی بسته می‌شود.
فواید دیگر: گذشته از نیازها که ضرورت ازدواج را معنی می بخشند، بنای ازدواج تنها بر رفع ضرورتها تکیه ندارد، بلکه علاوه بر آن، بر منافع و فواید دیگری نیز استوار است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود:
1 بزرگ شدن روح : یکی از مهمترین نتایجی که در اثر ازدواج حاصل می شود بیرون رفتن فرد از مدار فردیت خود و شکسته شدن نسبی اما قابل توجه حصار نفسانیت انسان است ، ازدواج توأم با توجه به یک فرد دیگر که تا بحال غریبه بوده و یا حکم نامحرم داشته است می باشد و این امری است مهم ، چرا که تا بحال جوان ما بجز وجود خود و آمال و آرزوهای خود فکری دیگر نداشته است ، اما بواسطه ازدواج ، یک نفر دیگر نیز در مدار برنامه ریزی و توجه او قرار می گیرد و حاضر است از وجود خود و داشته های خود به دیگری نیز عطا کند و بواسطه محبت و دوستی که ایجاد میشود (( من )) وجودی فرد گسترش یافته و از مدار صرف خودبینی خارج می گردد و تلاش برای آسودگی ، رفاه و آسایش یک نفر دیگر حکایت از بزرگ شدن روح فرد می کند چرا که وی ، یک نفر دیگر را تحت لطف قرار می دهد و بواسطه وی یک نفر دیگر زندگی راحت تری را تجربه می کند .
2 تمرین محبّت کردن : در ازدواج یک اتفاق مهم دیگر می افتد و یا بایستی بیفتد و آن صمیمیت و دوستی بین دو نفر است و این یکی از اهداف مهم دین اسلام است که افراد با هم دوست و صمیمی شوند . خداوند در ازدواج چاشنی یک ارتباط محبت آمیز را با قرار دادن مودت و رحمت بین زوجین قرار داده است ، بنابرین ازدواج یکی از بهترین زمینه ها برای تمرین محبت کردن آنهم یک محبت حلال ، طیب و مهمتر از همه واقعی را فراهم می کند و همین تمرین محبت کردنها کم کم انسان را و روحش را بزرگتر و رئوف تر می کند .
3 تمرین در ارتباطات : در ازدواج فرد سالها تمرین می کند که رابطه محبت آمیز را چگونه حفظ کند و آنرا در حد عالی نگه دارد و این تلاش خود بخود تغییرات عمیقی را در افراد بوجود می آورد ، وقتی فرد عادت کند سالها به خوبی صحبت کند ، اهل عطوفت و گذشت باشد ، رفتار مهربانی داشته باشد ، اهل خیر و انفاق باشد و آنقدر روحش بزرگ شود که دیگری را برخود مقدم بشمارد یا حداقل به اندازه خودش به او اهمیت دهد ، مطمئناً بعد از گذشت چندین سال ، خواهید گفت این فرد بافرد قبل از ازدواج خیلی فرق کرده و خیلی بهتر شده است .
4 شخصیت مفیدتر و مستقل تر : در ازدواج بدلیل اینکه افراد با واقعیتهای زندگی بیشتر مرتبط می شوند و مسئولیت های بیشتری را بر عهده می گیرند ، لذا جسم و ذهن هر دو برای بهبود و رفاه زندگی تلاش بیشتری را می کنند و نتیجتاً فرد از لحاظ فردی از حالت نیاز و وابستگی به سوی استقلال و خودکفایی گام بر می دارد و از لحاظ اجتماعی فرد کم کم از یک وجود مصرف کننده به وجود تولید کننده یا خدمات دهنده در اجتماع تبدیل می شود .
5 و باز هم ادامه خط سیر بزرگ شدن انسان : آنزمان که فرزندانی هم به جمع زوجین اضافه شوند ، این بار زن و مرد از مقام زوجیت به مقام والدین ارتقا می یابند و چه زحمتها ، تلاشها و کوششها برای اینکه انسانی دیگر به این دنیا قدم بگذارد و رشد و پروش یابد را متحمل می شوند و اگر زمانی زن و مرد به یکدیگر عشق می ورزیدند به این دلیل بود که از همدیگر لذت می بردند ، با آمدن فرزندان ، علاوه بر خود به کسانی دیگر نیز مهر و محبت می ورزند ، اما این دفعه نه به این دلیل که نفعی و لذتی ببرند ، بلکه بدین علت که نفعی برسانند و بهره ای را ارزانی کنند . و در این مقام است که انسانها با کمی توجه به رشحاتی از مفهوم خدا بودن و بنده پروری پی می برند .
حامد محقق زاده
پی نوشت:
1. تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهری. ص 252.
2. سوره روم (30): آیه 21.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین