دختری 21 ساله و دانشجو هستم. خانواده آبرومند و سرشناسی دارم. دورهای از نوجوانیم رو گرفتار عمل زشت خود ارضایی بودم. اون عمل رو دیگه انجام نمیدم، ولی حالا خواستگارهای زیادی دارم که به بهانههای مختلف ردشان میکنم. من نمیدونم، آیا دچار آسیب دیدگی شده ام یا نه؟ بسیار دچار عذاب وجدان میشم وقتی به ازدواج فکر میکنم...! از این که به فضل پروردگار توفیق ترک خودارضایی نصیبتان شده؛ به شما تبریک میگوییم؛ زیرا این مسأله به خودی خود موفقیت کوچکی نیست؛ چه بسیارند افرادی که سالها با چنین مسألهای مواجهند، امّا به دلیل ضعف اراده و... توفیق ترک آن را نمییابند. در مورد سلامت جسمی خود نیز نگران نباشید؛ زیرا آسیبدیدگی شدید جسمی در اثر خودارضایی به آسانی اتفاق نمی افتد، مگر آنکه شیء خارجی وارد واژن شده باشد. آنچه مهم است این که شما باید در یک وضعیت عادی زندگی کرده، نه اینکه در اثر واقعهای که در سالهای قبل اتفاق افتاده و از آن توبه نمودهاید، زندگی را بر کام خود تلخ نمایید و یا بخواهید با رد کردن خواستگاران خود زندگی را به مراتب بر خود سختتر نمایید؛ زیرا اگر به نیکی بنگرید چنین امری نه تنها هیچ مسألهای را از شما حل نمیکند، بلکه بر مسائلتان نیز خواهد افزود؛ زیرا دیر یا زود خانوادهها نسبت به این مسأله که بخواهید هر یک از خواستگاران خود را به بهانهای رد نمایید حسّاس خواهند شد. به زندگی آینده خود فکر کنید و بر دوری از گناه مصمّم باشید، لزومی هم ندارد که در آینده به شریک زندگی خود بگویید که خودارضایی داشتهاید. مطمئن باشید که اگر شما برای ترک گناه محکم و استوار اقدام کنید، خداوند هم به شما کمک میکند. در مورد احساس نامطلوبی هم که نسبت به خود دارید گفتنی است: این حساسیت و دل نگرانی شما بشارت دهنده وجود روح تقوا و خداترسی در شما است. به طور کلی انسانی که دچار گناه و خطا می گردد و بعد پشیمان می گردد و خود را ملامت و سرزنش می کند، به مرحله ای رسیده که دارای نفس لوّامه و سرزنشگر شده و یک پله از مرحله نفس اماره یعنی نفسی که به زشتی و بدی امر می کند و از انجام آن بیمی ندارد، بالاتر آمده است. به دلیل همین کارکرد مطلوب احساس گناه است که نباید شما آن را نقطه ضعفی برای خود به شمار آورید. البته گرچه حسرت بر اعمال بد و نادرست گذشته و اندوهگین بودن به خاطر آن، مطلوب و پسندیده است؛ اما نباید از حد و اندازه معمول تجاوز کند. معیار این مرزشکنی این است که این حالت شما را از زندگی عادی خود باز ندارد و به زندگی شما آسیب نرساند. نباید احساس گناه افراطی کنید و از خودتان ناامید شوید؛ زیرا این حالت انرژی شما را برای تلاش در جهت اصلاح و خودسازی کاهش داده و مانع حرکت تکاملی شما خواهد شد. هر چه زودتر تغییر وضعیت دهید و با توبه و استغفار صادقانه این افکار منفی را از خویش دور نموده و با حفظ شادابی، نشاط و یقین نسبت به رحمت و بخشش خداوند، زندگی تازهای را شروع کنید؛ پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: (التّائبُ مِن الذَّنبِ کَمَنْ لا ذَنْبَ لَهُ؛[1] کسی که از گناه توبه کند مانند کسی است که گناهی نکرده است) از سوی دیگر خداوند نه تنها توبه را میپذیرد، بلکه توبه کار واقعی را دوست دارد. پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در این زمینه میفرمایند: (إنَّ اللّهَ تعالی یُحِبُّ الشابَّ التائبَ؛[2]خداوند متعال، جوان توبه کار را دوست دارد) پرده بکارت به شکلی است که تشخیص و بررسی آسیب به آن برای افراد غیرمتخصص بسیار مشکل بوده و نه تنها خود شخص قادر به معاینه نیست، بلکه در مواردی که این عمل ناشیانه انجام گیرد موجب صدمه به آن خواهد شد؛ بنابراین اگر میخواهید خاطرتان را آسوده سازید، به عنوان دختری جوان برای چک آپ نزد پزشک متخصص زنان یا ماما مراجعه نمایید. پی نوشت ها : [1]. محمّد محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ج 2، ص119، ح2267. [2]. همان، ج 5، ص460، ح 9262. نویسنده : رضا وظیفه مند
دختری 21 ساله و دانشجو هستم. خانواده آبرومند و سرشناسی دارم. دورهای از نوجوانیم رو گرفتار عمل زشت خود ارضایی بودم. اون عمل رو دیگه انجام نمیدم، ولی حالا خواستگارهای زیادی دارم که به بهانههای مختلف ردشان میکنم. من نمیدونم، آیا دچار آسیب دیدگی شده ام یا نه؟ بسیار دچار عذاب وجدان میشم وقتی به ازدواج فکر میکنم...!
دختری 21 ساله و دانشجو هستم. خانواده آبرومند و سرشناسی دارم. دورهای از نوجوانیم رو گرفتار عمل زشت خود ارضایی بودم. اون عمل رو دیگه انجام نمیدم، ولی حالا خواستگارهای زیادی دارم که به بهانههای مختلف ردشان میکنم. من نمیدونم، آیا دچار آسیب دیدگی شده ام یا نه؟ بسیار دچار عذاب وجدان میشم وقتی به ازدواج فکر میکنم...!
از این که به فضل پروردگار توفیق ترک خودارضایی نصیبتان شده؛ به شما تبریک میگوییم؛ زیرا این مسأله به خودی خود موفقیت کوچکی نیست؛ چه بسیارند افرادی که سالها با چنین مسألهای مواجهند، امّا به دلیل ضعف اراده و... توفیق ترک آن را نمییابند.
در مورد سلامت جسمی خود نیز نگران نباشید؛ زیرا آسیبدیدگی شدید جسمی در اثر خودارضایی به آسانی اتفاق نمی افتد، مگر آنکه شیء خارجی وارد واژن شده باشد.
آنچه مهم است این که شما باید در یک وضعیت عادی زندگی کرده، نه اینکه در اثر واقعهای که در سالهای قبل اتفاق افتاده و از آن توبه نمودهاید، زندگی را بر کام خود تلخ نمایید و یا بخواهید با رد کردن خواستگاران خود زندگی را به مراتب بر خود سختتر نمایید؛ زیرا اگر به نیکی بنگرید چنین امری نه تنها هیچ مسألهای را از شما حل نمیکند، بلکه بر مسائلتان نیز خواهد افزود؛ زیرا دیر یا زود خانوادهها نسبت به این مسأله که بخواهید هر یک از خواستگاران خود را به بهانهای رد نمایید حسّاس خواهند شد.
به زندگی آینده خود فکر کنید و بر دوری از گناه مصمّم باشید، لزومی هم ندارد که در آینده به شریک زندگی خود بگویید که خودارضایی داشتهاید. مطمئن باشید که اگر شما برای ترک گناه محکم و استوار اقدام کنید، خداوند هم به شما کمک میکند.
در مورد احساس نامطلوبی هم که نسبت به خود دارید گفتنی است: این حساسیت و دل نگرانی شما بشارت دهنده وجود روح تقوا و خداترسی در شما است. به طور کلی انسانی که دچار گناه و خطا می گردد و بعد پشیمان می گردد و خود را ملامت و سرزنش می کند، به مرحله ای رسیده که دارای نفس لوّامه و سرزنشگر شده و یک پله از مرحله نفس اماره یعنی نفسی که به زشتی و بدی امر می کند و از انجام آن بیمی ندارد، بالاتر آمده است. به دلیل همین کارکرد مطلوب احساس گناه است که نباید شما آن را نقطه ضعفی برای خود به شمار آورید.
البته گرچه حسرت بر اعمال بد و نادرست گذشته و اندوهگین بودن به خاطر آن، مطلوب و پسندیده است؛ اما نباید از حد و اندازه معمول تجاوز کند. معیار این مرزشکنی این است که این حالت شما را از زندگی عادی خود باز ندارد و به زندگی شما آسیب نرساند. نباید احساس گناه افراطی کنید و از خودتان ناامید شوید؛ زیرا این حالت انرژی شما را برای تلاش در جهت اصلاح و خودسازی کاهش داده و مانع حرکت تکاملی شما خواهد شد.
هر چه زودتر تغییر وضعیت دهید و با توبه و استغفار صادقانه این افکار منفی را از خویش دور نموده و با حفظ شادابی، نشاط و یقین نسبت به رحمت و بخشش خداوند، زندگی تازهای را شروع کنید؛ پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
(التّائبُ مِن الذَّنبِ کَمَنْ لا ذَنْبَ لَهُ؛[1] کسی که از گناه توبه کند مانند کسی است که گناهی نکرده است)
از سوی دیگر خداوند نه تنها توبه را میپذیرد، بلکه توبه کار واقعی را دوست دارد. پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در این زمینه میفرمایند:
(إنَّ اللّهَ تعالی یُحِبُّ الشابَّ التائبَ؛[2]خداوند متعال، جوان توبه کار را دوست دارد)
پرده بکارت به شکلی است که تشخیص و بررسی آسیب به آن برای افراد غیرمتخصص بسیار مشکل بوده و نه تنها خود شخص قادر به معاینه نیست، بلکه در مواردی که این عمل ناشیانه انجام گیرد موجب صدمه به آن خواهد شد؛ بنابراین اگر میخواهید خاطرتان را آسوده سازید، به عنوان دختری جوان برای چک آپ نزد پزشک متخصص زنان یا ماما مراجعه نمایید.
پی نوشت ها :
[1]. محمّد محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ج 2، ص119، ح2267.
[2]. همان، ج 5، ص460، ح 9262.
نویسنده : رضا وظیفه مند
- [سایر] سلام حاج اقا لطفا خصوصی 1.دانشجوی سال اخر مهندسی 2.دختری 21 ساله در خانواده مذهبی 3.از نظر دیگران دختری بسیار خوب و باحیا!!! مشکل:بعد از 3سال اشنایی با اقایی چند ماه بیش متوجه شدم(خودش بهم گفت) بنج ساله ازدواج کرده و یه بچه دوساله داره.بعد کلی فکر کردن بالاخره بخاطر علاقه زیاد و ترس از اینده بدون اون (دلیل ترسم اینه که تو این مدت اشنایی مرتکب گناهان بزرگ وزیادی شدم)قبول کردم زن دوم و بنهانیش بشم حتی استخاره گرفتم(خودم که نه یه حاج اقا)خوب اومده! اما هنوز سر دوراهی موندم بدجوری ! به اینکه از هر نظر عالیه ایمان دارم ولی وجود خانمش اذیتم میکنه. حتی میدونم اگه ازش جدا شم همه زندگیش از هم میباشه امتحان کردم! مغزم دیگه جواب نمیده! توروخدا کمکم کنید!
- [سایر] سلام من همیشه به سایت شما زیاد سر میزنم سوالم مثل سوال خودم زیاد دیدم ولی مثل خیلی ها فکر میکنم مورد من فرق داره .من دختر 19 ساله ای هستم که از 3 سال پیش با یک پسری که الان 21 سالشه اشنا شدم (با چت) من از مشهد اون از یزد تا الانم 2 بارم حضوری هم دیدیم. مهر سال پیش بود که من می خواستم تموم کنم برم که اون گفت من به قصد ازدواج با تو اشنا شدم... دیگه نمیدونم چی شد که موندم تا الان. ما هر دو تامون بچه های مثبتی بودیم بزرگترین خلافمون چت بود متاسفانه کاش نبود که به اینجا برسیم .اون الان سال اول دانشگاه مهندسی سربازیم نرفته. منم واسه کنکور میخونم .خانواده هر 2 تامونم با این روشا مخالفن شدید خبرم ندارن. منم خواستگارایی که دارم شرایطشون با این پسر قابل مقایسه نیست خیلی بهتر از این هستن. اون الان یه وابستگی خیلی زیادی به من پیدا کرده اگه یه روز با من صحبت نکنه دیونه میشه بعضی روزا 100 اس ام اس بیشتر به هم میزنیم من اونقدری که دوستم داره دوسش ندارم شاید به بودنش عادت کردم . دیگه من الان حرف اینکه نباشم جرات ندارم بگم. اون تا چند سال دیگه شرایط ازدواج نداره من می ترسم الان جدا بشم اون یه بلایی سر خودش بیاره یا اینکه یه کار عجولانه کنه بیاد خواستگاری ابرمونو ببره . کمکم کنید بگید چی کار کنم؟ اقای مرادی خیلی ذهنم درگیر شده ؟ یه راه حل عملی به من بگید
- [سایر] سلام پسری هستم که وارد سن 24 سالگی شدم یکبار در سن 21 سالگی متاهل شدم و بنا بدلایلی جدا شدم )در زمان عقد بود و اصلا رابطه ای هم نبوده در کار( الان دو سال گذشته و تصمیم گرفتم ازدواج کنم . برای ازدواجم هم شرایطشو دارم ونه دارم ماشین دارم .شغل دولتی با سابقه 4.5سال دارم و از لحاظ بلوغ فکری و سیاسی هم به حد مطلوب رسیدم مشکل اقتصادی هم ندارم و خداروشکر میتونم خرج زندگی رو بدم. من دانشجو هستم در کنار کارم و یکسال دیگه مونده از تحصیلم و .... اما مشکل اساسی بنده همین جا که اول خانواده میگن زوده و دلیلشونم همین دانشجو بودن من هست و میگن درستو تمام کردی بعد ... اما منه جوون که تمام شرایط رو دارم و تنها درس یکم مشغله شده برام آیا مجاز هست که بیشتر از این صبر کنم ؟ اصلا امکان به گناه افتادن من زیاد نیست؟ وقتی یکی شرایطشو نداره خب به طبع فکر ازدواجم نیست اما منی که همه چیشو دارم بایستی بخاطر درس با افکار خودم کلنجار برم؟ اما بحث دیگه اینه که من از دختری خوشم میاد که البته ایشون دختر بسیار خوبی هستن و مادرم هم تا حالا زبونی بعد از طلاقم ابراز رضایت کرده از ایشون و خانواده دخار طوری هست که بدرقم میخوان دخترشون سر و سامون بگیره و ترم آخر دانشجوی پزشکی هستن و بعدش با اولین گزینه خوب .... بنظرتون من به خانواده بگم که میخوام ازدواج کنم یا به نظرشون احترام بزارم و صبور باشم ؟ با این فرض بگیرید صبوری منو که اگه یکسال صبر کنم احتمال 50% دیگه دختری که ازش اسم بردم نتونم ..... مشکل اساسی من همینه که نمیتونم به خانواده بگم و روم نمیشه. ممنون میشم فن و راهی جلوم بزارید که برم به خانواده بگم که من نیاز به ازدواج دارم و .... بنوعی چجوری سر صحبتو باز کنم باتشکر
- [سایر] با عرض سلام من پسرجوانی هستم 20 ساله قصد ازدواج با دختری را دارم که هم خانواده من موافق هستند و هم خانواده دختر من از نظر مالی هیچ مشکلی ندارم هم خودم حدود 4 سال است شاغلم و هم اینکه از یک خانواده سطح بالایی هستیم دختریهم که انتخاب کردم از نظر فامیلی ،فامیل دور ماست ولی از نظر دوستیه دو خانواده ،دوستانی صمیمی هستیم فقط این وسط من یکم دچار دو دلی شدم!نه درمورد انتخابم،در مورد اینکه آیا سنم برای ازدواج مناسب است؟ با توجه به اینکه من ترم آخر کاردانی هستم وازبهمن ماه دوره کارشناسیم شروع میشه و سر بازیهم نرفتم! و یک موضوع دیگه هم است که این دختر با من هم سن هستن با اختلاف 1 ماه من بزرگتر هستم آیا این هم سنی میتونه مشکلی ایجاد کنه؟ هر دو خانواده از نظر اقتصادی ،فرهنگی،اعتقادی در یک سطح هستیم تحصیلات دختر هم، دانشجو کارشناسی هستند و باهم ،هم رشته هستیم ولی در دو دانشگاه مختلف و در اهواز ساکن هستیم ممنون میشم اگر من رو رهنمایی کنید
- [سایر] سلام من دختری دانشجو وبیست ساله هستم من در سال 83-84با پسری دوست شدم و خیلی هم دوستش داشتم او سیگار می کشید مشروب میخورد روی هم رفته ادم مثبتی نبودو هدفشم این بود که بره خارج خلاصه با تمام تلاشی که من کردم دوستی ما تموم شد او در دی ماه سال85 زنگ زد و با من در مورد ازدواج صحبت کرد اون دیگه همه چیزو گذاشته بود کنار و برای خودش سرمایه ای جمع کرده بود من هم قبول کردم و دوستی ما دوباره شروع شد او هم موضوع را با خانواده اش در میان گذاشت من طی یک ماه گذشته خیلی جدی تر بهش فکر کردم دیدم ایشون خلی تنده و چون در خانواده تقریبا سنتی بزرگ شده افکار خاصی هم داره.من یه هفته باهاش در تماس نبودم ولی اون دوباره زنگ زد و با حرفاش منو خام کرد و منم دوباره قبولش کردم و الان دچار تردید و دودلی شدم نمیدونم باید چه راهی رو انتخاب کنم من با اخلاقاش کمی مشکل دارم هر چه قدر هم که بهش میگم کاراشو توجیه میکنه حالا من می خوام شما مشاور من باشید(فقط شما من مشاورهای دیگرو قبول ندارم)و کمکم کنید تا بتونم تشخیص بدم ایا این ازدواج به صلاح منه یا نه
- [سایر] سلام عرض میکنم خدمتتون...((خیلی کوتاهش کردم)) دختری 18 ساله هستم.خانواده ای مذهبی دارم و بسیار خوب.کمتر از 1 ساله که با پسری 19 ساله از طریق چت آشنا شدم.میدونم کار اشتباهی بود.اما من این اشتباه رو کردم.از همه نظر شبیه همیم.هدفم از اول ازدواج بود(توی دل خودم) اما اون نه.اینو بهش حق میدم چون سن زیادی نداره که بخواد قطعی قول بده.هر دو امسال کنکور دادیم و امیدمون به دانشگاهه.هنوز همدیگرو از نزدیک ندیدیم. اما میتونم بگم پسر خوبیه و تنها گناهش همین دوستیه. ازین دوستی عذاب وجدان گرفتم.دارم سعیمو میکنم که خیلی زود تموم بشه خوب یا بد.بعد از اینکه تو دانشگاه همدیگرو دیدیم بهش میگم تصمیمشو بگیره.بهش علاقه دارم و میخوام این ریسک رو بکنم.آقای مرادی این رابطه رو سراسر گناه نبینید.اگه اینم نباشه دیگه امیدی به زندگی ندارم.دیگه هیچ چیز این زندگی برام قشنگ نیست. بهم بگید امیدی بهم هست؟ آدما میتونن چنین ریسک هایی تو زندگیشون بکنن؟و ناراحتیهای احتمالیشو به جون بخرن؟ شما میگید این راه اشتباهه؟؟؟؟هنوزم گاهی دودلی میاد سراغم. ((جوابهای نامه های دیگران رو خوندم و مشابه نبود.ببخشید مزاحم وقتتون شدم.لطف کنید خیلی کوتاه جواب ندید.نیاز به کمک جدی دارم))
- [سایر] با سلام خدمت شما من اسمم یونس - 26 سالمه از یکی از روستاهای اردبیل هستم من نزدیک دو سال هست که با یه دختری به اسم فاطمه تو چت اشنا شدم که اهل خوزستانه . از همون روز اول که با همدیگه رابطه برقرار کردیم به من ابراز علاقه کرده . همون اول رابطه مون به همدیگه قول ازدواج دادیم . ولی بعد از گذشت تقریبا چهار ماه من چند بار بهش گفتم که آیا ما بهم میرسیم دیدم جواب قطعی بهم نمیده ( هرچند قبل این بهم گفته بود که به خونواده م گفتم و ظاهرا اونا هیچگونه مخالفتی ندارن) بخاطر همین من هم به منظور قطع رابطه با اون دروغکی بهش گفتم که من به اجبار خانواده م با یکی از فامیلامون ازدواج کردم . وقتی این رو شنید خیلی ناراحت شد و گریه کرده حتی بهم گفت که دارو خورده و رفته بیمارستان ( البته ظاهرا و پشت خط تلفن . اینکه راست گفته یا دروغ خدا عالم است ) . هرچند رابطه ی ما باز هم ادامه پیدا کرد البته با اصرار اون که همش زنگ میزد و گریه میکرد ( من هم بیشتر از روی ترحم و عذاب وجدان باهاش دوباره حرف زدم ). وقتی دیدم دست بردار نیست بهش گفتم تو که جواب قطعی ندادی چرا میخوای دوباره با من رابطه داشته باشی گفت نمیخوام تو رو از دست بدم و چیزای دیگه . بعد من هم تحت تاثیر حرفاش قرار گرفتمو قضیه ازدواجمو بهش گفتم که دروغ بود . اون با شنیدن این حرف خوشحال شد و رابطه شو با من خیلی صمیمی تر کرد تنها با یک تفاوت . اون هم اینکه پدرش بخاطر دارو خوردن و رفتن فاطمه به بیمارستان کلا نظرش درباره من عوض شده بود و دیگه راضی به ازدواج من با اون نبود ولی هم من و هم بیشتر اون الان منتظر تقدیر و قسمتیم که شاید مال همدیگه بشیم اینو هم بگم اون واسه تولدم هدیه یک میلیونی از طریق ترمینال مسافربری فرستاد منو اون متاسفانه از همون روز اول از طریق تلفن و لاین ، سکس ذاشتیم و پیشنهاد این کار در هشتاد درصد مواقع از سمت اون بوده ( هرچند من اصلا با این حالت ، خودارضایی نداشتم ولی اون داشته ) ***** سوالی که دارم از خدمتتون این هست که من در حال خاضر چکاری انجام بدم ؟ ادامه بدم یا قطع کنم؟ ببخشید که زیاد حرف زدم . منتظر جوابتون هستم . یا علی
- [سایر] سلام عرض میکنم.و متشکرم میشم اگه در اسرع وقت به سوالم جواب بدید. من یه پسر 21 ساله هستم و دانشجوی برق یکی از بهترین دانشگاه های ایران. 7 ماه شده که به دختر خانومی علاقه دارم.راستش از نظر عقلی و روحی و مسولیت پذیری به درک ازدواج رسیدم (بر اساس تست , روانشناس و اطرافیان...همه بهم میگن 26 -27 سالته). اما با این حال خانواده ام میگن تا دکترا نگیری از ازدواج خبری نیست.خانواده دختر خانوم هم،تا حالا اصلا منو ندیدن اما فقط چون از یه کلان شهر دیگه بجز تهرانم و اونا شهر منو دوست ندارند بهم جواب منفی میدن.و حتی این فرصت رو نمیدند که پای صحبت های من بشینند تا بیشتر با تفکراتم اشنا بشوند. من هفت ماه تمام ، دعا کردم.حتی بعد از چهار سال،دوباره شروع کردم به نماز خواندن؛هر دعا و نمازی که دیگران گفتند مجربه برای استجابت دعام خواندم.هر راهی که فکر کردم من رو به مقصد میرسونه رفتم،ولی جوابم فقط یه درب بسته بود!! خواسته ام منطقی و حلاله،تلاشمو دارم میکنم برای شغل،و هر چی لازمه واسه ازدواج دارم تنهایی یاد میگیرم یا اماده میکنم، بدون کمک خانواده!! راستش الان خیلی افسردم و ناراحت...و سردرگمم!! تکلیفم معلوم نیست.و این روی درسم به شدت اثر گذاشته!! و کلا تا حالا هیچ وقت تا این اندازه احساس نا امیدی نکرده بودم.ناامید از زندگی.از درس.از خانواده ام...! اون دختر خانم ایده ال نیستن...اما با معیار های من مثله مذهب,حجاب,اصالت خانوادگی و...مطابقت دارن و بجز این...من به شدت بهشون علاقه دارم. حالا از شما کمک میخوام که بهم بگین چیکار کنم تا به اون خانم برسم؟
- [سایر] سلام و ممنون از اینکه مشلانت جونها را حل میکنید دختری 24 ساله هستم حدود 5-6 ماه است با پسری 28 ساله آشنا شدم فردی متشخص و دارای شغل اجتماعی بالایی است به من پیشنها دوستی داد و اینکه من زید ایشون باشم در ابتدایی آشنیی به من گفت که من دوست دختر زیاد دارم ولی فقط به عنوان دوست و همکار من چون شخصیت اجتماعی داشت قبول کردم و در همون ابتدا گفتم دوستیمون باید حد و اندازه داشته باشه ایشون هم قبول کردند ولی این اواخر طوری باهام رفتار میکرد و صحبت میکرد که باعث شد رابطمون بیشتر و بیشتر بشه طوری که با هم س ک س انجام دادیم و این تازمانی که کنارش بودم احساس خوبی داشتم ولی زمانیکه از ش دور شدم احساس گناو و عذاب وجدان داشتم به خودشم گفتم تو اولین کسی بودی که تو زندگی من بودی و بهش اجازه همچین کاری دادم ولی من به این خاطر بهش اجازه دادم که اختمال دادم به من پیشنهاد ازدواج دهد ولی تا حالا هیچ حرفی از ازدواج بین ما پیش نیومده خیلی نگرانم چطور بهش بفهمونم من از این دخترهای بد نیستم چون می دونم پسرها کسی که باهاشون س ک س کنه با احتمال کمتری سراغش میرن بهش پیشنهاد ازدواج میدن حتی چند وقت پیش فهمیدم که با دوستهای دخترش خیلی راحت و این منا خیلی آزار داد بهش گفتم و اون خودش به اشتباهش پی برد و بهم قول ذاد که فقط برای من باشه - خیلی داغونم نمیدونم چطوری و چه چیزهایی بهش بگم که این اشتباهی را کردم جبران کنم؟ به نظرتون ایشون من را به خاطر این رابطه می خواسته ؟ چطور بفهمم ایشون من را برای ازدواج می خواهد ویا چیز دیگه ای؟ خودم احساس میکنم ایشون فقط میخواهند ی رابطه دوستی و زید بین ما باشه چطور بفهمم دلم دوست ندارم خودم بحث ازدواج وسط بکشم چی بهش بگم ؟خواهش میکنم کمکم کنید خیلی خیلی ممنون خواهش می کنم توی قسمت عمومی نمایش بدین فکر کنم میلم غیر فعال ممنون
- [سایر] با سلام خدمت شما.من دختری 19 ساله هستم که از بچگی به دین و ایمان شهره بودم.در سن نوجوانی خواستگاران زیادی داشتم که متاسفانه خانواده ام یدون اجازه و مشورت با من ردشون میکردند . وقتی بزرگتر شدم نیاز به هم صحبتی با جنس مخالف رو در خودم احساس کردم اما متاسفانه چون دیدم به هیچ وجه راه از دواج ندارم از طریق چت با دیگران حرف زدم تا اینکه با پسری اشنا شدم که قبلا شکست عشقی خورده بود من دائم به اون نزدیک میشدم و وابستگی بسیار زیادی بین ما ایجاد شد به طوری که پسره میگه من تحمل یک ثانیه دوری تو رو ندارم ازم خواستگاری کرده اما از اونجا که چنین چیزی محاله من قبول نکردم(مسایلی هست که چنین چیزی رو محال کرده) و حالا من از تمام کردار اشتباهم پشیمان و ناد هستم بگم که دوسهسالی میشه که یک خط در میان نماز میخونم و اصلا هیچ چیز رو مثل سابق رعایت نمیکنم. اما حالا پشیمان شدم از همه کارام توبه کردم نمازامو میرم مسجد و کلا سعی کردم خوب باشم. اما ماجرای من با این پسر تمام نشدنیه و چون از اونجا که خودم باعث اشنایی و وابستگی بیش از حدش شدم حس میکنم حتی اگر ازدواج کنه و از زنش اختلاف پیدا کنه به خاطر منه چون من طوری رفتار کردم که میگه اخلاقت رو خیلی دوست دارم و بهت عادت کردم. و از طرفی میگه طوری وابسته تو هستم که اگر منو رها کنی تا ابد ازدواج نمیکنم و شاید اصلا دیوونه بشم.حالا من موندم و این عذاب وجدان شدید . چون خودم ازش خواستم باهام چت کنه و خودم وابستش کردم.اون حتی حاضره تا ابد با من چت کنه و منو نبینه ولی از دستم نده.یک طوری شده زندگیم که دیگه خودمو صددرصد جهنمی میدونم و فکر میکنم راه نجاتی ندارم. حالا به نظر شما من چه کنم.؟اگه میشه نظرم خصوصی بمونه و جوابمو برام میل کنید. اون بیش از حد عاطفیه و از اونجا که قبلا شکست عاطفی خورده منم بخوام بهش ضربه وارد کنم اوضاش بدتر میشه. از طرفی میگن بعضی گناهان طوریه که حتی تا ابد توبه هم کنی ضررش تا قیامت وجود داره. این از اون دسته گناهاست؟با تشکر از شما.من منتظر پاسخ شما هستم.