آیا ترغیب به گریه برای امام حسین (علیه​السلام)​ ترغیب به غمگینی که حالتی منفی و به هنجار می​باشد نیست؟ چرا اسلام با ترغیب به گریه برای امام حسین (علیه​السلام)​ ما را به حزن و اندوه ترغیب می​کند؟ ترغیب به حالات نا بهنجار و منفی از جانب یک دین مدعی کمال، چه توجیهی دارد؟
آیا ترغیب به گریه برای امام حسین (علیه​السلام)​ ترغیب به غمگینی که حالتی منفی و به هنجار می​باشد نیست؟ چرا اسلام با ترغیب به گریه برای امام حسین (علیه​السلام)​ ما را به حزن و اندوه ترغیب می​کند؟ ترغیب به حالات نا بهنجار و منفی از جانب یک دین مدعی کمال، چه توجیهی دارد؟ در فرهنگ اسلامی و روایات معصومان (علیه​السلام)​، ترغیب فراوانی به گریه شده و برای آن ثواب​ها و پاداش​های زیادی گفته شده است.[1] در این رابطه دو انگاره مهم قابل توجه و دقت است: یک. هر گریه​ای نشان از غم و اندوه ندارد. گریه اقسام متعدد دارد که باید بر اساس نوع آن قضاوت شود. دو. هر گریه غمگسارانه​ای، منفی و نابهنجار نیست. نخست با تکیه بر محور دوم و اینکه گریه بر امام حسین (علیه​السلام)​ یک نوع ماتم سرایی و شکلی از حزن و غمگینی است، به پاسخ سؤال می​پردازیم: گریه کردن غیر از غمِ[2] نابهنجار و غمگین بودنِ[3] بیمار گونه است که شما ازآنبه حالتی منفی تعبیر می​کنید. البته تعریف و حدود معنای ماتم و حالات غمگین همراه با آن، در زبان علمی چندان مشخص و صریح بیان نشده است و ماتم، غم، داغدیدگی و عزاداری، هریک به جای دیگری به کار می​روند و فاقد حوزه کاربردی متمایز هستند. با این توصیف می​توان هریک از حالات مذکور را این گونه تعریف کرد: (ماتم)، نشان بالینی است که پاسخ​های فیزیولوژیک، روان شناختی، رفتاری و ... در برابر داغدیدگی را مشخص می​کند و ممکن است تظاهرات حاد و مزمن پیدا کند. (داغدیدگی)، به معنای فقدان ناشی از مرگ اطرافیان یا موضوع (خاص) باشد که نسبت به آن دلبستگی​های عاطفی وجود دارد. (عزاداری) نیز جلوه اجتماعی رفتار و اعمال پس از داغدیدگی است و این معنا با مفهوم روان کاوانه عزاداری که به عنوان روندی درون درمانی است تفاوت دارد. (غم) حالت ووضعیت عاطفی است که در نتیجه از دست دادن یک شی​ء مهم پیدا می​شود. (غمگینی) می​تواند واکنشی نسبت به یک رویداد رنج آور باشد و معادل افسردگی نیست. اما بی تردید افسردگی شامل حالت غمگینی می​شود که به زندگی روزمره فعالیت، ارزشیابی خود، قضاوت، کنش​های ابتدایی (مانند خواب و اشتها و ...) اثر می​گذارد. حال باید بررسی کرد که آیا هر نوع غم و ماتمی به تعبیر شما منفی و به بیان دیگر نابهنجار و مرض تلقی می​گردد؟ تا ببینیم که غمگین بودن برای امام حسین (علیه​السلام)​ از کدام نوع است؟ از دیدگاه علمی به ویژه بر اساس رویکرد روان شناختی هر نوع غمگینی و غمگین بودنی، مرض، بیماری و نابهنجاری تلقی نمی​شود. غمگینی هنگامی مرض محسوب می​شود که از لحاظ شدت و طول مدت، با در نظر گرفتن اهمیت این رویداد (رنج آور)، جنبه افراطی پیدا کند؛ به خصوص وقتی که بدون علت ظاهری آشکار شود. ماتم و غمگینی نابهنجار، هنگامی ایجاد می​شود که شدت ماتم به اندازه​ای باشد که فرد را تحت فشار قرار دهد؛ به طوری که به رفتارهای غیر تطابقی پناه برد و یاآنکه مدت طولانی، اسیر ماتم باشد؛ بدون آنکه با گذشت زمان فراگشت ماتم پایان پذیرد. به بیانی دیگر و در قالب نشانگان معتبر و قابل اعتماد، اگر غمگین بودن و عزاداری با علایم زیر همراه باشد، باید آن را یک غم بیمار گونه و مرض تلقی کرد: 1. افول سلامتی، 2. کناره​گیری اجتماعی، 3. احساس بی ارزشی، 4. احساس گناه، 5. ایده خود کشی، 6. بیش فعالی بدون هدف، 7. طولانی بودن نشانگان غم، 8. بروز و ظهور نشانگان به طور ناگهانی. حال می​توان قضاوت کرد که آیا غمگین بودن شیعیان در عزای سرور شهیدان، با این علایم جسمی و روحی فوق همراه است یا نه؟ تجربه شخصی شماچیست؟ آیا عزاداری برای امام حسین (علیه​السلام)​ با از دست دادن سلامتی و افت سطح سلامت، انزواطلبی، گوشه​گیری، احساس بی ارزشی و عدم کفایت، افکار خود کشی و احساس گناه همراه است؟ شما با چه احساسی به عزاداری می​پردازید؟ به هنگام عزاداری برای سالار آزادگان چه احساسی دارید؟ از دیدگاه علمی، سوگواری برای سیدالشهدا (علیه​السلام)​ کاملا از شرایط یک عزاداری و غمگینی طبیعی برخوردار است و بر رفتارهای اجتماعی مبتنی بر شناخت، انجام می​گردد. از این رو بدون تکیه و اصرار بر قالب رفتاری خاص و بر اساس فرهنگ دینی و اجتماعی مردم، برگزار می​شود و بر شناخت و آگاهی استوار است و صرفا یک رفتار نمادین و عزاداری بی روح و خشک نمی​باشد. عزاداری مسلمانان بر اساس شناختی که عزاداران از حسین بن علی (علیه​السلام)​ و اهداف عالی آن حضرت و حرکت منتهی به شهادت ایشان دارند، انجام می​پذیرد. لذا در حین مرثیه سرایی، سوگواری روشنگرانه دارند، نه شیون بی هدف؛ بلکه آنان با عزاداری به تمام زندگی خود هدف می​بخشند و حیات خود را حسینی می​سازند و کسب نشاط می​کنند و به سمت زندگی با عزّت و فرار از مرگ ذلّت آفرین و احساس ارزشمندی گام برمی دارند. بنابراین اشک ریختن و عزاداری برای امام حسین (علیه​السلام)​، غمگینی و ماتم نابهنجار و بیمارگونه نیست؛ بلکه عین هنجارهای دینی و اجتماعی و مساوی با سلامت روح و روان است. اگر اشکی که ما برای امام حسین (علیه​السلام)​ می​ریزیم، در مسیر هماهنگی روح ما باشد، پرواز کوچکی است که روح ما با روح حسینی می​کند. از منظر علمی و دیدگاه روان​شناسی، شاید حتی بتوان گفت که اگر این نوع واکنش​های عاطفی از یک مسلمان بروز نکند، نشان بیماری و مرض باشد. همان​گونه که فقدان علایم غمگینی وعدم ظهور رفتارهای عزاداری و ماتم سرایی، نشان بیماری تلقی شده است. شاید برخورداری از این روحیه، قابل ستایش باشد که افرادی به رغم داغدیدگی و رابطه نزدیک با شی​ء و فرد از دست رفته هیچ یک از علایم ماتم و غمگینی را نشان نمی​دهند و در نگاه سطحی ممکن است روحیه این افراد قابل تحسین به نظر آید؛ اما در حقیقت در ژرفای این برخورد سطحی دچار استفاده بیش از حد از مکانیزم​های دفاعی و انکار غم شده است. این مکانیزم شاید در کوتاه مدت به وی کمک کند، اما همین افکار و مقاومت اگر بیش از دو هفته به طول انجامد، نقشی مخرّب خواهد داشت. نه تنها فقدان رفتارهای عزادارانه؛ بلکه تأخیر در ظهور آنها، خود علامت بیماری است. همان گونه که وجود هشت علامت یاد شده، به هنگام بروز ماتم و عزا، موجب می​گردد تا آن عزا و ماتم را نابهنجار و نوعی بیماری تلقی کنیم، افرادی که فقدان نشانگان عزا، یا منع از بروز نشانگان و یا تأخیر در بروز نشانگان عزاداری را نشان دهند نیز بیمار شمرده می​شوند. پس از دیدگاه روان شناختی هر که نشانگان عزا و ماتم را بروز ندهد، باید بیمار شمرده شود. شاید بگویید لازمه این سخن آن است که هر شخصی که در عزای حضرت حسین (علیه​السلام)​ سوگواری نکند، بیمار است و باید چنین فردی را بیمار نامید؟ نه، هرگز چنین نمی​گوییم که هر شخصی که علایم سوگواری را در حق امام حسین (علیه​السلام)​بروز نمی​دهد و برای آن حضرت گریه و زاری نمی​کند و ماتم سرای ایشان نیست، از نظر روان​شناسی علمی بیمار شمرده شود؛ بلکه شاید او با سیدالشهدا (علیه​السلام)​ دلبستگی ندارد تا از فقدان و شهادت آن حضرت و مصایب وارده بر خاندان عصمت و اهل بیت احساس رنج نماید. چون وی به امام حسین (علیه​السلام)​ دلبستگی ندارد و از آن حضرت جدا است، نمی​تواند احساس رنج و غم نماید! همان​گونه که در تعریف غم و ماتم گذشت، باید بین آن شخص و یا شی​ء از دست رفته و شخص مورد نظر، یک دلبستگی و تعلّق خاطر باشد تا موجب بروز حالت غم و اندوه گردد و چنین شخصی اصلاً با امام حسین (علیه​السلام)​دلبستگی ندارد و نداشته است تا از شهادت آن حضرت و محرومیت از فیض وجودش، دردناک شود و حداقل به میزان محرومیت از مغازه دار محله خود، دچار رنج گردد. اگر این شخص با اباعبدالله (علیه​السلام)​دلبستگی داشته باشد حداقل مسلمان باشد ولی با این وجود، فاقد نشانگان غم باشد و یا منع از بروز نشانگان داشته باشد و یا در بروز نشانگان عزا و سوگواری دچار تأخیر گردد؛ این شیوه رفتاری او نابهنجار تلقی می​گردد. اگر وجود علایم سه گانه، به واسطه عدم دلبستگی با امام حسین (علیه​السلام)​باشد، از نظر روان​شناسی فرد سالم و رفتارش بهنجار شمرده می​شود؛ ولی از نظر دینداری و تعلق به دین و اولیای دین، باید در خود تأمل کند! او چگونه مسلمانی است که ذره​ای دلبستگی و تعلق خاطر به امام و مقتدای خود ندارد و از انبوه مصایب او، اندکی احساس رنج و اندوه نمی​کند!! این افراد در دایره وصف امام صادق (علیه​السلام)​نمی​گنجند که می​فرماید: (شیعیان ما از سرشت ما خلق شده​اند و به نور ولایت ما آمیخته​اند و به امامت ما دل خوش دارند و ما نیز به پیروی و دوستی آنان راضی هستیم. مصیبت​های ما به آنان سرایت می​کند و رنج و گرفتاری ما آنان را می​گریاند و اندوه ماآنان را اندوهگین می​سازد و نیز شادمانی ما آنان را شادمان می​کند. ما نیز از حال آنان با خبر و با آنها هستیم و رنج و پریشانی آنان ما را رنجیده خاطر می​سازد و آنان از ما جدا نمی​شوند و ما نیز از آنان جدا نمی​شویم ...).[4] پس غمگین بودن برای امام حسین (علیه​السلام)​ نشان سلامت است نه، بیماری و نه حالتی منفی و نابهنجار و چه بسا غمگین نبودن و سوگواری نکردن برای یک فرد مسلمان، نشان بیماری و یا رفتاری نابهنجار تلقی می​گردد. افزون بر آنکه سوگواری نشانه سلامت و تأمین کننده سلامت است؛ چه اینکه گریستن برای شخص مصیبت زده و غم دیده، اثر شفا بخشی دارد. گریستن موجب رهایی از فشارهای هیجانی می​گردد؛ در حالی که فشارهای (روحی و روانی ناشی از داغدیدگی) موجب به هم خوردن تعادل شیمیایی در بدن می​گردد. گریستن این تعادل شیمیایی را به او باز می​گرداند. برخی معتقدند: گریستن موجب خروج مواد سمی از بدن می​شوند و تعادل حیاتی را برقرار می​کند. نگاه ما به حادثه کربلا، تنها یک نگاه علمی از دریچه یافته​های روان​شناسی نیست تا برای این حادثه الهی توجیه زمینی و بشری هستند به علم ارائه کنیم و مثلاً برای گریستن و سوگواری برای امام حسین (علیه​السلام)​، توجیه روان شناختی داشته باشیم! نگاه صرفا بشری و تحلیل طبیعی و زمینی از یک حادثه الهی و آسمانی و ماورای فکر انسانی، بی تردید بی ثمر و ناصحیح است؛ بلکه مقصود آن است که بگوییم شکل سوگواری و غم​گساری برای امام حسین (علیه​السلام)​، با نظریه​های دقیق روان شناختی در مورد غم و ماتم و داغدیدگی کاملاً مطابقت دارد و موجب از بین رفتن تمام پیامدهای منفی داغ غم بر سینه نشسته می​گردد. از این رو مشاهده می​کنیم که تمام اشکال سوگواری و ماتم سرایی در عزای سرور شهیدان، بر پایه​های صحیح روان​شناسی داغدیدگی و مصیبت زدگی استوار است که در اینجا به چند شکل صحیح علمی و مذهبی آن اشاره می​کنیم: 1. اگر در سوگواری برای سرور آزادگان، به ذکر حادثه جانگداز کربلا می​پردازیم و خاطره کشته شدن امام شهیدان (علیه​السلام)​ و اسارت خاندان عصمت و طهارت را مرور می​کنیم؛ از این رواست که مرور خاطرات، یکی از راه​های کاهش آلام و تسکین درد جانکاه شهادت و اسارت اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ است. آن گونه که صحبت کردن درباره شخص مورد علاقه و بیان ویژگی​های خوب او که چگونه انسانی بود و چه خصایل پسندیده​ای داشت و برای چه جان شریفش را از دست داد و ... جملگی در تسکین داغدیدگی بسیار مؤثر است. البته زنده نگه داشتن حادثه کربلا در اندیشه دینی، تنها به​این سبب نیست؛ بلکه دمیدن لحظه به لحظه فرهنگ حسینی در شریان​های زندگی و ابلاغ دین و استمرار خط رسالت است. محفل سوگواری اباعبدالله (علیه​السلام)​ مکتب حسین است و دراین مکتب درس دینداری، آزادگی و جوانمردی تعلیم می​گردد، نه صرفا مرهم نهادن بر دل داغدیدگان (گرچه این هم هست). از این رو هم (شعر) است، هم (شعور)؛ هم (احساس) است، هم (ادراک). 2. عزاداری و سوگواری برای امام حسین (علیه​السلام)​ از دو منبع (سنت​های الهی و آیین​های مذهبی) و (آداب و رسوم بومی و ملی) شکل می​گیرد؛ یعنی، هم دینی و الهی است و هم بر سلایق مردمی و ابتکارات مشروع قومی و محله​ای تکیه دارد. این نوع ابزار سوگواری و عزاداری، خود راهی دیگر جهت دل ماتم​زده و غم​دیده است؛ آن گونه که برگزاری مراسم مذهبی و آیین دینی، خود راهی برای درمان داغدیدگی و کاهش آرام داغدیدگان معرفی می​شود. مرثیه سرایی واعظان و روضه خوانی به سبکی که ائمه (علیهم​​السلام)​​ آن را تعلیم نموده​اند و الان مرسوم است از بهترین و دقیق​ترین آیین​های مذهبی و دینی در عزاداری و سوگواری شمرده می​شود. این آیین از تمام رفتارهای بی هدف و کنش​های افراطی شیون گونه به دور است و خود یکی از راه​های التیام بر دل​های شکسته از غم امام حسین (علیه​السلام)​می​باشد. البته آن دلی که بند در گرو حسین (علیه​السلام)​ دارد و اسیر محبت او و بسته به ریسمان اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ است، چنین می​باشد؛ اما دل فارغ از تعلق حسینی، شکسته نشده تا به التیام نیازمند باشد و برای وی تمام این عزاداری​ها، همانند شیون مادر داغدیده ناآشنا، داد و فریاد دیوانه وار است. 3. در محفل سوگواران اباعبدالله حسین (علیه​السلام)​ نشستن و احساس اندوه و غم نمودن و دل محزون را در فضای غم آلود وارد کردن، خود راه دیگری برای کاهش درد داغدیدگی است. شخصی که غم دیده است، از حضور در محفل اهل غم، احساس آرامش بیشتری می​کند تا حضور در جمع انسان​های شاد و یا افرادی که با احساسات وی بیگانه و بی​تفاوت​اند. از این رو باید احساس غم و اندوه نماید و دل غم دیده را از کانال​های احساسی با غم درونی همسو کند تا آرامش یابد. آن که از غم سالار شهیدان دل پر التهاب دارد و اسیر مصایب شهیدان و اسیران اهل بیت (علیهم​​السلام)​​است حتی با تباکی و خود را به گریه زدن، بهتر می​تواند خود را آرام سازد؛ مگر آنکه دلش از این شور و شین حسینی، تهی باشد که خود مسأله دیگری است و باید برای آن دل، راهی جست و جو کرد (چه آن دل از بی دردی بیمار است). بنابراین نه تنها عزاداری و سوگواری برای امام حسین (علیه​السلام)​، حالتی منفی نیست؛ بلکه بی غم بودن بیماری است و راه تسکین دل اسیر غم امام حسین (علیه​السلام)​، شرکت در محافل عزاداری و ماتم سرایی و انجام دادن آیین دینی سوگواری و یا حداقل تباکی کردن و خود را به گریه زدن است. افزون برآنکه عزاداری برای آن حضرت موجب ثواب اخروی و ثمرات دنیوی همانند نشاط و حرکت پر انرژی در مسیر نهضت حسینی و زنده نمودن روحیه ایثارگری، شهادت​طلبی، شهامت، حق​طلبی، و حقیقت جویی می​گردد. 4. گروه درمانی و شرکت در مجالس و محافل، یکی از راه​های کاهش فشارهای ناشی از داغدیدگی و غم است. عوامل مؤثر در فرایند کاهش درد و فشار روانی ناشی از داغدیدگی و ... که در پرتو گروه مؤثر واقع می​شود عبارت است از: ایجاد امید، انتقال اطلاعات، عمومیت دادن به مشکل (هرگاه مشکل عمومیت یابد تحمل آن سهل​تر می​گردد)، بروز رفتارهای تقلیدی، یادگیری هم​نشینانه، تخلیه روانی، نوع دوستی و ... . این عوامل در تأثیر و عمل منفک از هم نیستند و در مجموع دست به دست هم داده و کاهش فشار و تألم را در پی دارند. حال در مجلس عزای حسینی که گروهی از شیعیان ماتم زده اهل بیت شرکت می​کنند تمام عوامل یاد شده، در یک مشارکت گروهی به خدمت گرفته می​شود تا فراق و رنج ناشی از دلبستگی به امام حسین (علیه​السلام)​ را بیان کنند و شخص مؤمن مبتلا به اندوه اهل بیت را آرام سازند. پی نوشت ها : 1.بحارالانوار، ج 44، ص 291؛ الخصائص الحسینیه، ص 142. 2.grief 3. dysphoria 4.بحار الانوار، ج51، ص151
عنوان سوال:

آیا ترغیب به گریه برای امام حسین (علیه​السلام)​ ترغیب به غمگینی که حالتی منفی و به هنجار می​باشد نیست؟ چرا اسلام با ترغیب به گریه برای امام حسین (علیه​السلام)​ ما را به حزن و اندوه ترغیب می​کند؟ ترغیب به حالات نا بهنجار و منفی از جانب یک دین مدعی کمال، چه توجیهی دارد؟


پاسخ:

آیا ترغیب به گریه برای امام حسین (علیه​السلام)​ ترغیب به غمگینی که حالتی منفی و به هنجار می​باشد نیست؟ چرا اسلام با ترغیب به گریه برای امام حسین (علیه​السلام)​ ما را به حزن و اندوه ترغیب می​کند؟ ترغیب به حالات نا بهنجار و منفی از جانب یک دین مدعی کمال، چه توجیهی دارد؟


در فرهنگ اسلامی و روایات معصومان (علیه​السلام)​، ترغیب فراوانی به گریه شده و برای آن ثواب​ها و پاداش​های زیادی گفته شده است.[1] در این رابطه دو انگاره مهم قابل توجه و دقت است:
یک. هر گریه​ای نشان از غم و اندوه ندارد. گریه اقسام متعدد دارد که باید بر اساس نوع آن قضاوت شود.
دو. هر گریه غمگسارانه​ای، منفی و نابهنجار نیست.
نخست با تکیه بر محور دوم و اینکه گریه بر امام حسین (علیه​السلام)​ یک نوع ماتم سرایی و شکلی از حزن و غمگینی است، به پاسخ سؤال می​پردازیم:
گریه کردن غیر از غمِ[2] نابهنجار و غمگین بودنِ[3] بیمار گونه است که شما ازآنبه حالتی منفی تعبیر می​کنید. البته تعریف و حدود معنای ماتم و حالات غمگین همراه با آن، در زبان علمی چندان مشخص و صریح بیان نشده است و ماتم، غم، داغدیدگی و عزاداری، هریک به جای دیگری به کار می​روند و فاقد حوزه کاربردی متمایز هستند. با این توصیف می​توان هریک از حالات مذکور را این گونه تعریف کرد:
(ماتم)، نشان بالینی است که پاسخ​های فیزیولوژیک، روان شناختی، رفتاری و ... در برابر داغدیدگی را مشخص می​کند و ممکن است تظاهرات حاد و مزمن پیدا کند.
(داغدیدگی)، به معنای فقدان ناشی از مرگ اطرافیان یا موضوع (خاص) باشد که نسبت به آن دلبستگی​های عاطفی وجود دارد.
(عزاداری) نیز جلوه اجتماعی رفتار و اعمال پس از داغدیدگی است و این معنا با مفهوم روان کاوانه عزاداری که به عنوان روندی درون درمانی است تفاوت دارد.
(غم) حالت ووضعیت عاطفی است که در نتیجه از دست دادن یک شی​ء مهم پیدا می​شود.
(غمگینی) می​تواند واکنشی نسبت به یک رویداد رنج آور باشد و معادل افسردگی نیست. اما بی تردید افسردگی شامل حالت غمگینی می​شود که به زندگی روزمره فعالیت، ارزشیابی خود، قضاوت، کنش​های ابتدایی (مانند خواب و اشتها و ...) اثر می​گذارد.
حال باید بررسی کرد که آیا هر نوع غم و ماتمی به تعبیر شما منفی و به بیان دیگر نابهنجار و مرض تلقی می​گردد؟ تا ببینیم که غمگین بودن برای امام حسین (علیه​السلام)​ از کدام نوع است؟
از دیدگاه علمی به ویژه بر اساس رویکرد روان شناختی هر نوع غمگینی و غمگین بودنی، مرض، بیماری و نابهنجاری تلقی نمی​شود. غمگینی هنگامی مرض محسوب می​شود که از لحاظ شدت و طول مدت، با در نظر گرفتن اهمیت این رویداد (رنج آور)، جنبه افراطی پیدا کند؛ به خصوص وقتی که بدون علت ظاهری آشکار شود. ماتم و غمگینی نابهنجار، هنگامی ایجاد می​شود که شدت ماتم به اندازه​ای باشد که فرد را تحت فشار قرار دهد؛ به طوری که به رفتارهای غیر تطابقی پناه برد و یاآنکه مدت طولانی، اسیر ماتم باشد؛ بدون آنکه با گذشت زمان فراگشت ماتم پایان پذیرد.
به بیانی دیگر و در قالب نشانگان معتبر و قابل اعتماد، اگر غمگین بودن و عزاداری با علایم زیر همراه باشد، باید آن را یک غم بیمار گونه و مرض تلقی کرد:
1. افول سلامتی،
2. کناره​گیری اجتماعی،
3. احساس بی ارزشی،
4. احساس گناه،
5. ایده خود کشی،
6. بیش فعالی بدون هدف،
7. طولانی بودن نشانگان غم،
8. بروز و ظهور نشانگان به طور ناگهانی.
حال می​توان قضاوت کرد که آیا غمگین بودن شیعیان در عزای سرور شهیدان، با این علایم جسمی و روحی فوق همراه است یا نه؟ تجربه شخصی شماچیست؟ آیا عزاداری برای امام حسین (علیه​السلام)​ با از دست دادن سلامتی و افت سطح سلامت، انزواطلبی، گوشه​گیری، احساس بی ارزشی و عدم کفایت، افکار خود کشی و احساس گناه همراه است؟ شما با چه احساسی به عزاداری می​پردازید؟ به هنگام عزاداری برای سالار آزادگان چه احساسی دارید؟

از دیدگاه علمی، سوگواری برای سیدالشهدا (علیه​السلام)​ کاملا از شرایط یک عزاداری و غمگینی طبیعی برخوردار است و بر رفتارهای اجتماعی مبتنی بر شناخت، انجام می​گردد.
از این رو بدون تکیه و اصرار بر قالب رفتاری خاص و بر اساس فرهنگ دینی و اجتماعی مردم، برگزار می​شود و بر شناخت و آگاهی استوار است و صرفا یک رفتار نمادین و عزاداری بی روح و خشک نمی​باشد. عزاداری مسلمانان بر اساس شناختی که عزاداران از حسین بن علی (علیه​السلام)​ و اهداف عالی آن حضرت و حرکت منتهی به شهادت ایشان دارند، انجام می​پذیرد. لذا در حین مرثیه سرایی، سوگواری روشنگرانه دارند، نه شیون بی هدف؛ بلکه آنان با عزاداری به تمام زندگی خود هدف می​بخشند و حیات خود را حسینی می​سازند و کسب نشاط می​کنند و به سمت زندگی با عزّت و فرار از مرگ ذلّت آفرین و احساس ارزشمندی گام برمی دارند.
بنابراین اشک ریختن و عزاداری برای امام حسین (علیه​السلام)​، غمگینی و ماتم نابهنجار و بیمارگونه نیست؛ بلکه عین هنجارهای دینی و اجتماعی و مساوی با سلامت روح و روان است. اگر اشکی که ما برای امام حسین (علیه​السلام)​ می​ریزیم، در مسیر هماهنگی روح ما باشد، پرواز کوچکی است که روح ما با روح حسینی می​کند.
از منظر علمی و دیدگاه روان​شناسی، شاید حتی بتوان گفت که اگر این نوع واکنش​های عاطفی از یک مسلمان بروز نکند، نشان بیماری و مرض باشد. همان​گونه که فقدان علایم غمگینی وعدم ظهور رفتارهای عزاداری و ماتم سرایی، نشان بیماری تلقی شده است. شاید برخورداری از این روحیه، قابل ستایش باشد که افرادی به رغم داغدیدگی و رابطه نزدیک با شی​ء و فرد از دست رفته هیچ یک از علایم ماتم و غمگینی را نشان نمی​دهند و در نگاه سطحی ممکن است روحیه این افراد قابل تحسین به نظر آید؛ اما در حقیقت در ژرفای این برخورد سطحی دچار استفاده بیش از حد از مکانیزم​های دفاعی و انکار غم شده است.
این مکانیزم شاید در کوتاه مدت به وی کمک کند، اما همین افکار و مقاومت اگر بیش از دو هفته به طول انجامد، نقشی مخرّب خواهد داشت. نه تنها فقدان رفتارهای عزادارانه؛ بلکه تأخیر در ظهور آنها، خود علامت بیماری است.
همان گونه که وجود هشت علامت یاد شده، به هنگام بروز ماتم و عزا، موجب می​گردد تا آن عزا و ماتم را نابهنجار و نوعی بیماری تلقی کنیم، افرادی که فقدان نشانگان عزا، یا منع از بروز نشانگان و یا تأخیر در بروز نشانگان عزاداری را نشان دهند نیز بیمار شمرده می​شوند. پس از دیدگاه روان شناختی هر که نشانگان عزا و ماتم را بروز ندهد، باید بیمار شمرده شود.

شاید بگویید لازمه این سخن آن است که هر شخصی که در عزای حضرت حسین (علیه​السلام)​ سوگواری نکند، بیمار است و باید چنین فردی را بیمار نامید؟ نه، هرگز چنین نمی​گوییم که هر شخصی که علایم سوگواری را در حق امام حسین (علیه​السلام)​بروز نمی​دهد و برای آن حضرت گریه و زاری نمی​کند و ماتم سرای ایشان نیست، از نظر روان​شناسی علمی بیمار شمرده شود؛ بلکه شاید او با سیدالشهدا (علیه​السلام)​ دلبستگی ندارد تا از فقدان و شهادت آن حضرت و مصایب وارده بر خاندان عصمت و اهل بیت احساس رنج نماید. چون وی به امام حسین (علیه​السلام)​ دلبستگی ندارد و از آن حضرت جدا است، نمی​تواند احساس رنج و غم نماید! همان​گونه که در تعریف غم و ماتم گذشت، باید بین آن شخص و یا شی​ء از دست رفته و شخص مورد نظر، یک دلبستگی و تعلّق خاطر باشد تا موجب بروز حالت غم و اندوه گردد و چنین شخصی اصلاً با امام حسین (علیه​السلام)​دلبستگی ندارد و نداشته است تا از شهادت آن حضرت و محرومیت از فیض وجودش، دردناک شود و حداقل به میزان محرومیت از مغازه دار محله خود، دچار رنج گردد. اگر این شخص با اباعبدالله (علیه​السلام)​دلبستگی داشته باشد حداقل مسلمان باشد ولی با این وجود، فاقد نشانگان غم باشد و یا منع از بروز نشانگان داشته باشد و یا در بروز نشانگان عزا و سوگواری دچار تأخیر گردد؛ این شیوه رفتاری او نابهنجار تلقی می​گردد.
اگر وجود علایم سه گانه، به واسطه عدم دلبستگی با امام حسین (علیه​السلام)​باشد، از نظر روان​شناسی فرد سالم و رفتارش بهنجار شمرده می​شود؛ ولی از نظر دینداری و تعلق به دین و اولیای دین، باید در خود تأمل کند! او چگونه مسلمانی است که ذره​ای دلبستگی و تعلق خاطر به امام و مقتدای خود ندارد و از انبوه مصایب او، اندکی احساس رنج و اندوه نمی​کند!!
این افراد در دایره وصف امام صادق (علیه​السلام)​نمی​گنجند که می​فرماید: (شیعیان ما از سرشت ما خلق شده​اند و به نور ولایت ما آمیخته​اند و به امامت ما دل خوش دارند و ما نیز به پیروی و دوستی آنان راضی هستیم. مصیبت​های ما به آنان سرایت می​کند و رنج و گرفتاری ما آنان را می​گریاند و اندوه ماآنان را اندوهگین می​سازد و نیز شادمانی ما آنان را شادمان می​کند. ما نیز از حال آنان با خبر و با آنها هستیم و رنج و پریشانی آنان ما را رنجیده خاطر می​سازد و آنان از ما جدا نمی​شوند و ما نیز از آنان جدا نمی​شویم ...).[4]
پس غمگین بودن برای امام حسین (علیه​السلام)​ نشان سلامت است نه، بیماری و نه حالتی منفی و نابهنجار و چه بسا غمگین نبودن و سوگواری نکردن برای یک فرد مسلمان، نشان بیماری و یا رفتاری نابهنجار تلقی می​گردد. افزون بر آنکه سوگواری نشانه سلامت و تأمین کننده سلامت است؛ چه اینکه گریستن برای شخص مصیبت زده و غم دیده، اثر شفا بخشی دارد.
گریستن موجب رهایی از فشارهای هیجانی می​گردد؛ در حالی که فشارهای (روحی و روانی ناشی از داغدیدگی) موجب به هم خوردن تعادل شیمیایی در بدن می​گردد. گریستن این تعادل شیمیایی را به او باز می​گرداند. برخی معتقدند: گریستن موجب خروج مواد سمی از بدن می​شوند و تعادل حیاتی را برقرار می​کند.
نگاه ما به حادثه کربلا، تنها یک نگاه علمی از دریچه یافته​های روان​شناسی نیست تا برای این حادثه الهی توجیه زمینی و بشری هستند به علم ارائه کنیم و مثلاً برای گریستن و سوگواری برای امام حسین (علیه​السلام)​، توجیه روان شناختی داشته باشیم! نگاه صرفا بشری و تحلیل طبیعی و زمینی از یک حادثه الهی و آسمانی و ماورای فکر انسانی، بی تردید بی ثمر و ناصحیح است؛ بلکه مقصود آن است که بگوییم شکل سوگواری و غم​گساری برای امام حسین (علیه​السلام)​، با نظریه​های دقیق روان شناختی در مورد غم و ماتم و داغدیدگی کاملاً مطابقت دارد و موجب از بین رفتن تمام پیامدهای منفی داغ غم بر سینه نشسته می​گردد.
از این رو مشاهده می​کنیم که تمام اشکال سوگواری و ماتم سرایی در عزای سرور شهیدان، بر پایه​های صحیح روان​شناسی داغدیدگی و مصیبت زدگی استوار است که در اینجا به چند شکل صحیح علمی و مذهبی آن اشاره می​کنیم:
1. اگر در سوگواری برای سرور آزادگان، به ذکر حادثه جانگداز کربلا می​پردازیم و خاطره کشته شدن امام شهیدان (علیه​السلام)​ و اسارت خاندان عصمت و طهارت را مرور می​کنیم؛ از این رواست که مرور خاطرات، یکی از راه​های کاهش آلام و تسکین درد جانکاه شهادت و اسارت اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ است. آن گونه که صحبت کردن درباره شخص مورد علاقه و بیان ویژگی​های خوب او که چگونه انسانی بود و چه خصایل پسندیده​ای داشت و برای چه جان شریفش را از دست داد و ... جملگی در تسکین داغدیدگی بسیار مؤثر است.

البته زنده نگه داشتن حادثه کربلا در اندیشه دینی، تنها به​این سبب نیست؛ بلکه دمیدن لحظه به لحظه فرهنگ حسینی در شریان​های زندگی و ابلاغ دین و استمرار خط رسالت است. محفل سوگواری اباعبدالله (علیه​السلام)​ مکتب حسین است و دراین مکتب درس دینداری، آزادگی و جوانمردی تعلیم می​گردد، نه صرفا مرهم نهادن بر دل داغدیدگان (گرچه این هم هست). از این رو هم (شعر) است، هم (شعور)؛ هم (احساس) است، هم (ادراک).
2. عزاداری و سوگواری برای امام حسین (علیه​السلام)​ از دو منبع (سنت​های الهی و آیین​های مذهبی) و (آداب و رسوم بومی و ملی) شکل می​گیرد؛ یعنی، هم دینی و الهی است و هم بر سلایق مردمی و ابتکارات مشروع قومی و محله​ای تکیه دارد. این نوع ابزار سوگواری و عزاداری، خود راهی دیگر جهت دل ماتم​زده و غم​دیده است؛ آن گونه که برگزاری مراسم مذهبی و آیین دینی، خود راهی برای درمان داغدیدگی و کاهش آرام داغدیدگان معرفی می​شود.
مرثیه سرایی واعظان و روضه خوانی به سبکی که ائمه (علیهم​​السلام)​​ آن را تعلیم نموده​اند و الان مرسوم است از بهترین و دقیق​ترین آیین​های مذهبی و دینی در عزاداری و سوگواری شمرده می​شود. این آیین از تمام رفتارهای بی هدف و کنش​های افراطی شیون گونه به دور است و خود یکی از راه​های التیام بر دل​های شکسته از غم امام حسین (علیه​السلام)​می​باشد. البته آن دلی که بند در گرو حسین (علیه​السلام)​ دارد و اسیر محبت او و بسته به ریسمان اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ است، چنین می​باشد؛ اما دل فارغ از تعلق حسینی، شکسته نشده تا به التیام نیازمند باشد و برای وی تمام این عزاداری​ها، همانند شیون مادر داغدیده ناآشنا، داد و فریاد دیوانه وار است.
3. در محفل سوگواران اباعبدالله حسین (علیه​السلام)​ نشستن و احساس اندوه و غم نمودن و دل محزون را در فضای غم آلود وارد کردن، خود راه دیگری برای کاهش درد داغدیدگی است. شخصی که غم دیده است، از حضور در محفل اهل غم، احساس آرامش بیشتری می​کند تا حضور در جمع انسان​های شاد و یا افرادی که با احساسات وی بیگانه و بی​تفاوت​اند. از این رو باید احساس غم و اندوه نماید و دل غم دیده را از کانال​های احساسی با غم درونی همسو کند تا آرامش یابد.
آن که از غم سالار شهیدان دل پر التهاب دارد و اسیر مصایب شهیدان و اسیران اهل بیت (علیهم​​السلام)​​است حتی با تباکی و خود را به گریه زدن، بهتر می​تواند خود را آرام سازد؛ مگر آنکه دلش از این شور و شین حسینی، تهی باشد که خود مسأله دیگری است و باید برای آن دل، راهی جست و جو کرد (چه آن دل از بی دردی بیمار است).
بنابراین نه تنها عزاداری و سوگواری برای امام حسین (علیه​السلام)​، حالتی منفی نیست؛ بلکه بی غم بودن بیماری است و راه تسکین دل اسیر غم امام حسین (علیه​السلام)​، شرکت در محافل عزاداری و ماتم سرایی و انجام دادن آیین دینی سوگواری و یا حداقل تباکی کردن و خود را به گریه زدن است. افزون برآنکه عزاداری برای آن حضرت موجب ثواب اخروی و ثمرات دنیوی همانند نشاط و حرکت پر انرژی در مسیر نهضت حسینی و زنده نمودن روحیه ایثارگری، شهادت​طلبی، شهامت، حق​طلبی، و حقیقت جویی می​گردد.
4. گروه درمانی و شرکت در مجالس و محافل، یکی از راه​های کاهش فشارهای ناشی از داغدیدگی و غم است. عوامل مؤثر در فرایند کاهش درد و فشار روانی ناشی از داغدیدگی و ... که در پرتو گروه مؤثر واقع می​شود عبارت است از: ایجاد امید، انتقال اطلاعات، عمومیت دادن به مشکل (هرگاه مشکل عمومیت یابد تحمل آن سهل​تر می​گردد)، بروز رفتارهای تقلیدی، یادگیری هم​نشینانه، تخلیه روانی، نوع دوستی و ... . این عوامل در تأثیر و عمل منفک از هم نیستند و در مجموع دست به دست هم داده و کاهش فشار و تألم را در پی دارند.
حال در مجلس عزای حسینی که گروهی از شیعیان ماتم زده اهل بیت شرکت می​کنند تمام عوامل یاد شده، در یک مشارکت گروهی به خدمت گرفته می​شود تا فراق و رنج ناشی از دلبستگی به امام حسین (علیه​السلام)​ را بیان کنند و شخص مؤمن مبتلا به اندوه اهل بیت را آرام سازند.

پی نوشت ها :
1.بحارالانوار، ج 44، ص 291؛ الخصائص الحسینیه، ص 142.
2.grief
3. dysphoria
4.بحار الانوار، ج51، ص151





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین