با سلام. خواهش می کنم یک برنامه خوب برای خوابیدن من بدهید؛ من جوانی 25 ساله هستم ولی آدم سستی می باشم و پر خوابم. شب را تا دیروقت بیدارم و مطالعه می کنم و روز را گاهی اوقات تا ساعت 2 ظهر می خوابم.از زحماتتان خیلی ممنونم سلام گرم ما را پذیرا باشید؛ خوشحالیم که این مرکز همچنان مورد اعتماد جوانی است که راه زیبای مشورت را در پیش می گیرد و مشکلاتش را با ما در میان میگذارد. به خاطر این طرز فکر زیبا (مشاوره خواهی) به شما تبریک می گوییم؛ ما نیز تمام تلاشمان را در جهت ارائه راهنمایی های مفید انجام خواهیم داد. پرسشگر محترم؛ این را بدانید سیستم بدن انسان به گونه ای است که به خواب کافی در طول روز نیاز دارد و اگر این مقدار خواب به شکل مناسبی تامین نشود بر روی عملکردهای فرد تاثیر منفی می گذارد. با توصیفی که در نوشته تان کردید، به نظر نمی رسد مشکل پر خوابی داشته باشید. مشکل شما این است که نظم خواب خود را به هم زده اید. وقتی فردی تا دیر وقت بیدار باشد، طبیعی است که صبح زود نمی تواند به راحتی بیدار شود، چون هنوز خواب مورد نیاز بدن تامین نشده است. شما باید نظم خواب خود را تنظیم کنید، زیرا برنامه خوابتان آسیب دیده است. *** بر این اساس ما در اینجا راهکارهایی برای شکستن این عادت و تنظیم خوابتان، ارائه می کنیم، با این امید که مفید واقع شود : 1. ابتدا باید این احساس تعهد را در خود ایجاد کنید که حتما بر این عادت اشتباه (شب بیدار ماندن و دیر از خواب بیدار شدن) غلبه کنید. باید بدانید که چرا می خواهید چنین کنید. شما باید با دانستن این دلیل، در خود انگیزه غلبه بر این عادت را ایجاد کنید. سپس، با برقرار کردن یک برنامه منظم خوابیدن و بیدار شدن و رعایت آن، سیستم خواب خود را دوباره به نظم درآورید. 2. چه زمانی به خواب می روید؟ چه زمانی بیدار می شوید؟ حداقل طوری برنامه ریزی کنید که هر روز- حتی اگر دیر خوابیدید و حتی در روزهای تعطیل- در یک ساعت مشخص بیدار شوید. 3. شب ها زود بخوابید تا صبح ها زود بیدار شوید. وقتی شما تا دیر وقت بیدارید، صبح ها هم دیر از خواب بیدار می شوید. 4. اگر شب ها دیر می خوابید، با برنامه ریزی دقیق بکوشید به تدریج از میزان خواب خود در صبح بکاهید. این برنامه با کم کردن میزان خوابتان، به شما کمک خواهد کرد که عادت دیر خوابیدن را کنار بگذارید، زیرا به شما می گوید (اگر هم دیر بخوابی باید زود بیدار شوی). در این رابطه جدولی تنظیم کنید که به مدت یک ماه از خواب خود، یک ساعت کم کنید. هر 5 روز 10 دقیقه (5 دقیقه از ابتدا و 5 دقیقه از انتها)، از خواب خود بکاهید و در 5 روز بعد، این مقدار را دو برابر کنید تا ظرف 30 روز 60 دقیقه از خواب شما کاسته شود و به اصطلاح عادت شکنی تدریجی داشته باشید. در عین حال میزان کاهش نباید خیلی زیاد شود و احساس خستگی در شما بماند. این برنامه برای این است که عادت دیر خوابیدن را ترک کنید. کلید حل مشکل شما همین است و جز این نیست. 5. اگر هم دیر خوابیدید، باید به هر روشی که بتواند شما را سر موقع بیدار کند متوسل شوید و یک برنامه تازه را آغاز کنید. چند ساعت زنگ دار را تنظیم کرده و همه را با هم و در جاهای مختلفی که نتوانید خاموششان کنید بگذارید، از دوستی بخواهید که به شما تلفن کند، خانواده تان را به کمک بطلبید و خلاصه هر کاری می توانید انجام دهید. همچنین به یاد داشته باشید که باید به محض بیدار شدن از جای خود برخیزید و فرصت دوباره به خواب رفتن را به خود ندهید. دیر خوابیدن و زود بیدار شدن آدمی را به سختی می اندازد؛ وقتی این سختی را ببینید، سعی خواهید کرد شب ها زودتر بخوابید. 6. سعی کنید در طول روز فعالیت های بدنی ( از جمله ورزش کردن) داشته باشید تا در هنگام شب خسته باشید و زود به خواب بروید. 7. اگر خواب بعد از ظهر دارید، مقدار آن را کم کنید یا در بعد از ظهر اصلا نخوابید، تا شب، زودتر خواب به سراغتان بیاید. 8. برای پس از نماز صبح یک برنامه مفید و الزام آور، تنظیم کنید؛ به طور مثال یک برنامه مرتب مطالعه ای یا عبادی و یا ورزشی داشته باشید. فراموش نکنید که عادات، اکتسابی هستند؛ هر چند تغییر دادن آن ها در ابتدا مشکل به نظر می رسد، اما به خصوص درمورد خواب، الگوهای تازه، سریع جا می افتند و شما پس از چند روز متوجه می شوید که به موقع و بدون نیاز به شنیدن زنگ ساعت یا ... از خواب بیدار شده اید. موفق باشید. منتظر مکاتبات بعدی شما هستیم. نویسنده : گروه روانشناسی و مشاوره پرسمان
با سلام. خواهش می کنم یک برنامه خوب برای خوابیدن من بدهید؛ من جوانی 25 ساله هستم ولی آدم سستی می باشم و پر خوابم. شب را تا دیروقت بیدارم و مطالعه می کنم و روز را گاهی اوقات تا ساعت 2 ظهر می خوابم.از زحماتتان خیلی ممنونم
با سلام. خواهش می کنم یک برنامه خوب برای خوابیدن من بدهید؛ من جوانی 25 ساله هستم ولی آدم سستی می باشم و پر خوابم. شب را تا دیروقت بیدارم و مطالعه می کنم و روز را گاهی اوقات تا ساعت 2 ظهر می خوابم.از زحماتتان خیلی ممنونم
سلام گرم ما را پذیرا باشید؛ خوشحالیم که این مرکز همچنان مورد اعتماد جوانی است که راه زیبای مشورت را در پیش می گیرد و مشکلاتش را با ما در میان میگذارد. به خاطر این طرز فکر زیبا (مشاوره خواهی) به شما تبریک می گوییم؛ ما نیز تمام تلاشمان را در جهت ارائه راهنمایی های مفید انجام خواهیم داد.
پرسشگر محترم؛ این را بدانید سیستم بدن انسان به گونه ای است که به خواب کافی در طول روز نیاز دارد و اگر این مقدار خواب به شکل مناسبی تامین نشود بر روی عملکردهای فرد تاثیر منفی می گذارد. با توصیفی که در نوشته تان کردید، به نظر نمی رسد مشکل پر خوابی داشته باشید. مشکل شما این است که نظم خواب خود را به هم زده اید. وقتی فردی تا دیر وقت بیدار باشد، طبیعی است که صبح زود نمی تواند به راحتی بیدار شود، چون هنوز خواب مورد نیاز بدن تامین نشده است. شما باید نظم خواب خود را تنظیم کنید، زیرا برنامه خوابتان آسیب دیده است.
*** بر این اساس ما در اینجا راهکارهایی برای شکستن این عادت و تنظیم خوابتان، ارائه می کنیم، با این امید که مفید واقع شود :
1. ابتدا باید این احساس تعهد را در خود ایجاد کنید که حتما بر این عادت اشتباه (شب بیدار ماندن و دیر از خواب بیدار شدن) غلبه کنید. باید بدانید که چرا می خواهید چنین کنید. شما باید با دانستن این دلیل، در خود انگیزه غلبه بر این عادت را ایجاد کنید. سپس، با برقرار کردن یک برنامه منظم خوابیدن و بیدار شدن و رعایت آن، سیستم خواب خود را دوباره به نظم درآورید.
2. چه زمانی به خواب می روید؟ چه زمانی بیدار می شوید؟ حداقل طوری برنامه ریزی کنید که هر روز- حتی اگر دیر خوابیدید و حتی در روزهای تعطیل- در یک ساعت مشخص بیدار شوید.
3. شب ها زود بخوابید تا صبح ها زود بیدار شوید. وقتی شما تا دیر وقت بیدارید، صبح ها هم دیر از خواب بیدار می شوید.
4. اگر شب ها دیر می خوابید، با برنامه ریزی دقیق بکوشید به تدریج از میزان خواب خود در صبح بکاهید. این برنامه با کم کردن میزان خوابتان، به شما کمک خواهد کرد که عادت دیر خوابیدن را کنار بگذارید، زیرا به شما می گوید (اگر هم دیر بخوابی باید زود بیدار شوی). در این رابطه جدولی تنظیم کنید که به مدت یک ماه از خواب خود، یک ساعت کم کنید. هر 5 روز 10 دقیقه (5 دقیقه از ابتدا و 5 دقیقه از انتها)، از خواب خود بکاهید و در 5 روز بعد، این مقدار را دو برابر کنید تا ظرف 30 روز 60 دقیقه از خواب شما کاسته شود و به اصطلاح عادت شکنی تدریجی داشته باشید. در عین حال میزان کاهش نباید خیلی زیاد شود و احساس خستگی در شما بماند. این برنامه برای این است که عادت دیر خوابیدن را ترک کنید. کلید حل مشکل شما همین است و جز این نیست.
5. اگر هم دیر خوابیدید، باید به هر روشی که بتواند شما را سر موقع بیدار کند متوسل شوید و یک برنامه تازه را آغاز کنید. چند ساعت زنگ دار را تنظیم کرده و همه را با هم و در جاهای مختلفی که نتوانید خاموششان کنید بگذارید، از دوستی بخواهید که به شما تلفن کند، خانواده تان را به کمک بطلبید و خلاصه هر کاری می توانید انجام دهید. همچنین به یاد داشته باشید که باید به محض بیدار شدن از جای خود برخیزید و فرصت دوباره به خواب رفتن را به خود ندهید. دیر خوابیدن و زود بیدار شدن آدمی را به سختی می اندازد؛ وقتی این سختی را ببینید، سعی خواهید کرد شب ها زودتر بخوابید.
6. سعی کنید در طول روز فعالیت های بدنی ( از جمله ورزش کردن) داشته باشید تا در هنگام شب خسته باشید و زود به خواب بروید.
7. اگر خواب بعد از ظهر دارید، مقدار آن را کم کنید یا در بعد از ظهر اصلا نخوابید، تا شب، زودتر خواب به سراغتان بیاید.
8. برای پس از نماز صبح یک برنامه مفید و الزام آور، تنظیم کنید؛ به طور مثال یک برنامه مرتب مطالعه ای یا عبادی و یا ورزشی داشته باشید.
فراموش نکنید که عادات، اکتسابی هستند؛ هر چند تغییر دادن آن ها در ابتدا مشکل به نظر می رسد، اما به خصوص درمورد خواب، الگوهای تازه، سریع جا می افتند و شما پس از چند روز متوجه می شوید که به موقع و بدون نیاز به شنیدن زنگ ساعت یا ... از خواب بیدار شده اید.
موفق باشید. منتظر مکاتبات بعدی شما هستیم.
نویسنده : گروه روانشناسی و مشاوره پرسمان
- [سایر] با سلام من در حضور جوانان سمنان بودم و از بیانات شما هم خیلی استفاده کردم ولی جواب سوالمو نگرفتم و حالا خواهش می کنم بعد از مطالعه سوالم جوابمو بدهید ممنونم من 23 سال دارم و خواستگارم زیاد دارم ولی همه تا یه مرحله یا 2 3 مرحله هم می خوره خیلی نا امید شدم و حوصله ادامه زندگی هم ندارم و اون روز توی سالن شما گفتید قسمت وجود ندارد و منو نا امید کردید. آخه چرا قسمت وجود نداره خواهش می کنم جوابمو بدید خیلی این موضوع فکرمو درگیر کرده ممنونم ممنونم خدا نگهدار
- [سایر] سلام علیکم: حاج آقا مرادی برای جهارمین بار مینویسم. عصبانیم اما عصبانی نمینویسم. 30 ساله،کارشناسی ارشد از یکی از بهترین دانشگاههای دولتی، ثبت 2 اختراع داخلی، کارآفرین، مجرد و هم اکنون در امتحان اعزام به خارج دورة دکتری وزارت علوم پذیرفته شده ام و از یکی از 50 دانشگاه برتر دنیا پذیرش دارم. دوست دارم قبل از رفتن حتما ازدواج کنم. اما بسیار دلسرد هستم. قصد داشتم زود ازدواج کنم اما خانواده حمایتم نکردند و مجبور شدم روی پای خود بایستم تا بتوانم تمامی هزینة زندگی (مسکن و ...) خودم تأمین کنم. تا حالا 2 بار خواستگاری رفتم تقریبا 3 سال پیش (آن موقع که داغ بودم) و دیگه نرفتم تا حالا. خواهش میکنم راهنماییم کنید چکار کنم از این حالت دلسردی نسبت به ازدواج در بیام؟ خصوصی... با تشکر و خواهش دارم با تأمل و صبوری کامل به درخواستهام پاسخ بدید. راستی حاج آقا شما برای نماز شب ساعت 1 یا 2 شب بیدار میشید و پیامها را پاسخ میدید؟
- [سایر] به نام خدا. سلام آقای مرادی. من جوانی بیست و سه ساله هستم که دچار مشکلی شده ام ، امیدوارم به یاری خدا وراهنمایی های شما حل شود . ... خصوصی... کسی را جز شما پیدا نکردم که هم امیدوار باشم کمکم کند وهم خیلی قبولش داشته باشم، راستی اگر می بینید حالم خیلی اورژانسی است نگویید برو روانپزشک که نه می خواهم ونه می توانم بروم (به همان دلایلی که در بالا برایتان توضیح دادم) لطفا نوشته هایم را هم در سایت در معرض دید نگذارید فقط اگر زحمتی نیست جوابم را بدهید ، نمی دانم ولی آن طور که متوجه شدم شخصا ایمیل نمی زنید فقط خواهش میکنم جوابم را بدهید ،نمی دانم هر طور که خواستید ،در برنامه تلویزیونی هم نه که شاید نبینم،فقط نوشته هایم در سایت نباشد.در آخر از صبر وحوصله تان متشکرم و واقعا عذر می خواهم که این قدر طولانی نوشتم.
- [سایر] سلام، وقت به خیر سوال در مورد مشق شب 1-استاد اولین جلسه که آن را مطرح کردید با خودم گفتم انجامش نمی دهم اما بعد خواستم تا تجربه کنم ،احساس کردم شاید چیزی هست که قرار است به این وسیله آموخته و به آن برسم پس تصمیم گرفتم برای و تقویت انگیزه ام دفتری با این نیت تهیه کرده و شروع کنم به نوشتن. 2-با صداقت،به جز 3 شب متوالی که به حقیقت از فرط خستگی و کم توانی حاصل از بی خوابی بیهوش می شدم خود را در شبهای دیگر متعهد به انجام تکلیف دانسته و آن را نوشته ام. 3- صورت مسیله:استاد هر شب از شب قبل بی انگیزه تر می شوم(علی رغم مطالعه ی نکات مربوطه در سایت)طوری که در چند شب اخیر فقط می نویسم و به جز بعضی ابیات که حین نوشتن معانی آنها را درک میکنم روی نوشته ها تامل نمیکنم. 4-یک نکته:دانشجوی کارشناسی ارشد هستم و بسیار علاقه مند به مطالعات تخصصی حتی در مسیر و زمان های کم و کوتاه و فعالیت های مرتبط با رشته ام. 25 ساله ام و احساس میکنم باید تمام تلاشم را برای رسیدن به اهداف وطرح شغل مورد نظرم داشته باشم. به نظرم در حد توانم فعالم، برنامه ریزی دارم و متعهد به برنامه ها و قرارهایم هستم. 5- سوال: چگونه میتوانم مشق شب را هم مانند فعالیتهای دیگرم با کیفیت بهتر و انگیزه ی قوی تر انجام دهم؟ (لطفا راهنمایی کنید،سپاسگزارم)
- [سایر] سلام من ابوالفضل هستم 25 ساله ساکن تهران در یک خانواده 5 نفره با وضعیت اقتصادی متوسط زندگی میکنیم. یک خواهر و یک برادر کوچتر از خودم دارم. فوق دیپلم الکترونیک هستم و سربازی هم رفتم و مجرد هستم و در یک اداره به عنوان کارمند مشغول به کار هستم. من مشکلی دارم که شب ها هنگام خواب (یکی دو ساعت بعد از به خواب رفتن) دچار توهم میشوم و سریع از خانواده مثل برادرم یا پدرم درخواست کمک میکنم و در این هنگام از خواب بیدار میشوم مثلن دیشن احساس میکردم که رخت خوابم در حال فرو رفتن به زمین است و من سریع از جا بلند شده و از رخت خواب خارج شدم یا چند شب پیش احساس کردم اتاق پر از گربه است و از برادرم کمک خواستم تا با هم اینها را خارج کنیم و یا مواردی مشابه البته این توحمات با صحبت در خواب شروع میشود. من بعضی مشاوره ها را مطالعه کردم اما مشابه پیدا نکردم ممنون میشم راهنماییم کنید Abolfazlmt@yahoo.com Abolfazlmt@gmail.com
- [سایر] با سلام خدمت استاد گرامی آقای مرادی . این دفعه دومی است که من درد دلهامو برای شما می نویسم اما گویا دفعه ی قبل یا گفته های من به دست شما نرسیده و یا جواب شما به من ارسال نشده. ازتون خواهش میکنم مشکل من رو پخش نکنین و حتی اشاره ای هم تو برنامه های تلویزیونی یا جاهای دیگه نکنین. من دختری 20 ساله هستم... ...خصوصی... حالا سوالم از شما اینه [1]که من به خاطر کاری که کردم اون دنیا چقدر باید عذاب بکشم [2] وآیا خدا بعد از این ارتکاب گناه از طرف من به دعاها یا خواسته های من یا اصلا به خود من توجهی میکنه یا نه منو رها کرده؟ [3] و ایا این درسته که من ایشونو از خدا بخوام یا نه؟ [4] سوال بعدیم اینه همه بهم میگن این رابطه فایده ای نداره اگر آخر این رابطه ها به ازدواج ختم بشه بعد از ازدواج علاقه از بین میره و به جدایی میرسه و این خیلی منو میترسونه . ازتون خواهش میکنم یه راهی پیش پام بذارین و کمکم کنین من واقعا درمونده شدم و قدرت تصمیم گیریمو از دست دادم. آقای مرادی نمی دونین چه عذابی می کشم همش فکر میکنم[5] خدا برای کاری که کردم یه روز یه بلایی سرم میاره یا ازدواجم حتماً با یه شکست همراه . فکر میکنم وقتی با خدا حرف میزنم اصلاً توجهی نمی کنه و من رو به حال خودم رها کرده . از توجه شما بینهایت ممنونم ... بازم ازتون ممنونم . خواهش میکنم جواب منو زودتر بدین من نابود شدم . خدا حافظ.
- [سایر] جناب آقای مرادی سلام اول اینکه ممنونم از شما و بعضا سخنرانیهاتون را پیگیری میکنم دوم اینکه مشکلی داشتم و خواهش میکنم پاسخم را بدهید. من خانمی هستم 31 ساله، دانشجوی کارشناسی ارشد، هشت سال هست که ازدواج کرده ام. همسرم 33 ساله ، دارای مدرک کارشناسی ارشد. من و همسرم اشتراکات عقیده ای و مذهبی زیاد داریم، و تنها در بعضی موارد آنهم جزئئ با هم اختلاف نظر داریم که کنار آمده ایم با هم، من خودم اهل نماز و شرعیات هستم و حجاب دارم . خانواده ام هم همینطور و مادرم هم حجاب دارند، اما دو خواهر کوچکتر از خودم ، 22و 23 سال دارم که آنها حجاب را دوست ندارند ، یا حداقل الان دوست ندارند، منظورم توی این سن، به اجبار خانواده روسری نصفه نیمه سر میگذارند، اما به هیچ وجه بی حیایی نمیکنند، یعنی فقط موهایشان بیرون است ، و بعضا ناخنهایشان لاک دارد، دوست پسر ندارند و دخترهایی جدی هستند ،من خدا شاهده چند بار به ایشان تذکر داده ام. اما شوهر من با این قضیه مشکل دارد، هر وقت با خواهرهایم بیرون میرویم، بعدش درگیری داریم ، حتی میگوید اینها از لج من لاک میزنند و روسریشان فرق سرشان است! زندگی را به من زهر کرده است! میگوید دیگر با خواهرهایت بیرون نمیروم، آنها باید با من که بیرون میروند حجاب را رعایت کنند! حال پرسش من این است: 1- آیا این روش امر به معروف و نهی از منکر است؟ 2- آیا اصلا همسر من حق دارد که راجع به حجاب خواهرهای من نظر بدهد؟ و به خاطر این مسئله زندگی را بر من تلخ کند؟ 3- برخورد من باید چگونه باشد؟ جناب آقای مرادی خواهشمندم که پاسخ مرا بدهید، بدجور درگیر این موضوع شده ام. یک دنیا ممنونم. پیشاپیش نوروزتان مبارک و با آرزوی سالی خوش و پر توفیق.
- [سایر] سلام خسته نباشید من دانشجوی کارشناسی ناپیوسته کامپیوتر گرایش نرم افزار در یک موسسه آموزش عالی غیر انتفاعی تازه تأسیس هستم. ترم اول رو با هر بدبختی بود تموم کردم.به خاطر این میگم بدبختی که توی ترم اول یا به عبارتی ترم 5 از کل دوره دانشجوییم حوصله درس خوندن نداشتم و هر کاری میکردم که به خودم انگیزه بدم یه روز مصمم میشدم برای درس خوندن و فکر یا احساس میکردم که حتما همه دروس رو خوب خواهم خواند و پاس میکنم ولی با شروع درس خوندن و یا فردای اون روز دیگه اصلا علاقه ای به خوندن نداشتم با اینکه در هفته 4 روز کلاس نداشتم و توی خونه بیکار بودم.ایام امتحانات هم تقریبا بیخیال بودم و به زور حدود20 یا 12 ساعت قبل از امتحان شروع به خوندن میکردم و به جز امتحان زبانم که 19 شدم به هیچ یک از سایر امتحانت عمومی و تخصصیم امید پاس شدن هم نداشتم تا اینکه امروز تمام نمراتم رو توی سایت دانشگاه زده بودن و دیدم که دو درس تخصصیم رو افتادم و 5 درس دیگه رو که دوتاشون رو 10 گرفته بودم پاس کردم(در کمال ناباوری). در ایام امتحانات تصمیم گرفتم که از ترم بعد روزانه حداقل یک ساعت درسام رو بخونم تا به چنین مشکلی برنخورم.البته این تصمیمات رو با درجه انگیزه بالاتر یا پایینتر در ترمهای قبلیم هم گرفته بودم اما هیچ وقت نتونستم انجامشون بدم یا فقط یک یا سه هفته این کار رو انجام دادم. حالا از شما خواهش میکنم کمکم کنید تا بتونم با برنامه ریزی معقول و مناسب شروع کار من به بهترین نحو ممکن به تحصیلم ادامه بدم.من هر ترم برنامه های مختلفی داشتم و بعضی اوقات انگیزه هایی که روی کاغذ مینوشتم من رو خیلی مصمم به انجام برنامه هام میکرد به طوری که اون روز بسیار خوشحال بودم اما این انگیزه برای مطالعه دوام نداشت.
- [سایر] با سلام من حدود یک ساله که اشتهام خیلی کم شده احساس میکنم مثل سابق که خیلی با اشتها غذا میخوردم و مثل بقیه نیستم این در حالیه که یه پسر 24 ساله مجرد هستم صبح ها که بیدار میشم حالت تهوع دارم که بعد از نیم ساعت از بین میره طوری که از حالت تهوع سرفه های بدی میکنم و احساس میکنم معدم شل شده و میلرزه اصلا هم دلم صبحانه نمیخواد جوری که همه ی خوانوادم با اشتها صبحانه میخورن من حتی یه لقمه هم دلم نمیخواد و میتونم حتی تا شب هم چیزی نخورم و بازم اشتها ندارم ولی با این حال زورگی صبحانه و ناهار و شام را میخورم چون میدونم مریض میشم. میشه گفت هروز یکبار گرسنم میشه اگه کل روز هیچی نخورم و اونم شبه این در صورتیه که هیچ تنقلاتی هم نمیخورم .تقریبا همیشه احساس گرفتگی در ناحیه ی گلو دارم و وقتی آب دهانم را قورت میدم مثل زمان گلودرد احساس میکنم یه چیزی گیر کرده مثل حالت نفخ در حالی که هیچ چیزی هم نخوردم که فکر میکنم باد گلو باشه که آزاد نمیشه از نظر دفع هم هر سه روز یکبار دفع دارم این از همه بیشتر عذابم میده. اهل هیچ مواد مخدری هم نبوده ونیستم وتا حالا یه سیگارم نکشیدم. نمیدونم چه مشکلی دارم خواهش میکنم راهنماییم کنید چون این مسئله باعث شده زندگی برام زهر مار بشه و نتونم از زندگیم لذت ببرم خواهش میکنم جوابم را بدید یه جوابی که عملیاتی باشه و مشکلم برای همیشه حل بشه خیلی دعاتون میکنم ببخشید که خیلی حرف زدم آدم پرحرفی نیستم میخواستم توضیحاتم کامل باشه پیشاپیش از شما که اینقدر برای ما وقت میذارین ممنونم فقط خواهشا یه راهکار عملی بهم بدید باتشکر.
- [سایر] با سلام خدمت شما.من یه دختر 23 ساله هستم.برنامتون رو میبینم.من آدم معتقدی هستم.راستش من با هدف آشنایی دین اسلام به خارجی ها وارد چت شدم.منظورم اینه که اصلا دوست نداشتم با ایرانی ها چت کنم و حتی هنوزم یه بارهم تو روم ایرانی نرفتم.اما با یه جوان آشنا شدم که تو روم خارجی بود.من مادرم سکته کرده بودن . من شدیدا احساس بدی داشتم.بعد از صحبت فهمیدم که این اقا هم مادرشون مریضن و رابطه ما بیشتر شد.ما 2 روز در هفته فقط اونم 2 ساعت باهم حرف میزدیم.تو این حرفا هیچ موقع حرف خلاف شرع زده نشد .رابطه ما کلا بر اساس صداقت بود.شاید بگین چه جوری اینو فهمیدم اما باور کنین آدم درسته که نمیتونه اینجوری طرفشو بشناسه اما به یه شناخت سطحی دست مییابد.الان حدود 11 ماه هست که ما با هم چت میکنیم.اون روز که گفتین روابط اینجوری مخربه من سعی کردم که دیگه به اینکارم آدامه ندم.و یه شب به این آقا تمام حرفای شما رو هم گفتم .بهش گفتم ما دیگه با هم چت نمیکنیم طبق قرار قبلی و اینکه هرگز همو نمیبینیم و از این به بعد دیگه دوست نیستیم .میشیم خواهر برادر.به نظر شما این بده؟اون بنده خدا هم قبول کرد .آیا این رابطه بازم مخربه؟اگه ما به این نتیجه رسیدیم که میتونیم یه روز همو ببینیم این بده؟با توجه به اینکه این آقا سربازی رفته سر کارم هست.سنشم از من 5 سال بیشتره.یعنی 28 سال.من چه جوری میتونم این عادتو از خودم دور کنم؟ با تشکر از شما.