اگر انسانی که در اجتماع زندگی می کند ما بین شرع و عرف ناچار بشود یکی را انتخاب کند به نظر شما کدام یک ر ا باید انتخاب کند مثلا صیغه از نظر شرع جایز است ولی در خیلی از جوامع بشری کاری بر خلاف شئونات اجتماعی است و اگر انجام دهد از اجتماع رانده و یا ترک می شود در حالی که آن اجتماع مسلمان هم هستند؟ دوست عزیز، خوشحالیم با جوانی در ارتباطیم که دقتهای منطقی و مراقبتهای دینی خود را در موقعیتهای مختلف از دست نمیهد. اعتماد مکررتان به این نهاد را قدر میدانیم. در پاسخ به سوالتان ابتدا باید به این نکته توجه نمایید که وظیفه فرد مسلمان، عمل به دستورات دین است؛ دین که برای کوچکترین رفتارها نیز دارای حکم و نظر است و گاه با احکام اخلاقی، این دقت را به حداکثر میرساند. پس هنگامیکه حکم شرعی وجود دارد، حکم ظاهری عقل و عرف بیاعتبارند. البته این نکته را نیز باید توجه داشت که تمام احکام عقل، منطقی و معقول است (هرچند عقل کمتوان بشر در بسیاری موارد به درک این معنا نرسد) و در بسیاری موضوعات، عرف را نیز میپذیرد اما به این نکته باید توجه کرد که عرف و عقل، آنگاه مورد اعتناست که امضاء دین پای آن باشد. حال به سوال شما میپردازیم. براشت شما کاملا درست است. این تنافی بین واقعیت جامعه و حکم دین در این موضوع وجود دارد. البته خوب است بدانید که با توجه به درک نادرست از این حکم، اجرای ناقص و عدم توجه به شرایط آن در جامعه، دین را ساکت نگاه نمیدارد، بلکه خوف افتادن مومن به گرفتاریهای روانی و جسمی و تبعات منفی اجتماعی برای او، باعث شده است که دین دستور دقت بیشتر و توصیه (و نه حکم) به عدم انجام آن دهد. مگر شرایط بسیار حاد که آسیبهای بزرگتری را درپی داشته باد؛ آنهم با رعایت شرایطی که تاوان اجتماعی آن را به حداقل برساند. چرا که دین برای سلامت (روانی و جسمی) و آبروی مومن ارزش زیادی قائل است. خوب است کمی بیشتر در این موضوع با شما سخن گوییم: بحث ازدواج موقت نیز از بحثها چالش برانگیزیست که حساسیت آن فراتر از این سالهاست و به زمان معصومین بزرگوار (علیهم السلام) میرسد. بیانات مختلف و گاه به ظاهر متفاوت ایشان، ذهنی آشنا با مبانی عقلی و نقلی دین را میطلبد تا به جمع بندی مناسب و احصاء شرایط و محدودیتها بینجامد. گفتنی است که اصل ازدواج موقت درجای خود لازم وستودنی است اما ازدواج موقت همانند هر قانون مترقی دیگر نیازمند فرهنگ سازی است وراهکار های اجرایی خاصی لازم دارد . ازدواج موقت از یک طرف چون مورد سوء استفاده های قرار گرفته و از سوی دیگر همانند هر قانون اسلامی دیگر از ناحیه دشمنان دین مورد هجمه واقع شده و تفسیر های منفی و ناروایی بران صورت گرفته است در جامعه اسلامی به طور مطلوب ترویج نشده است و گرنه اصل ازدواج موقت مشکلی ندارد چرا که بررسی و مطالعه ای دقیق در اطراف مسائل حقوقی اسلام , این حقیقت را روشن می سازد ,که قوانین اسلام بر پایه نیازمندیهای انسان در تمام شوون مختلف زندگی , وضع شده است و تناسب مستقیم با احتیاجات بشر دارد . احکام درخشان اسلام در عین اصالت و درستی , جوابگوی خواسته های طبیعی و فطری بشر در ادوار زندگی است . یکی از نیرومندترین غرایز در وجود انسان، غریزه جنسی است. این غریزه به منظور تولید مثل و تکثیر نسل افراد در انسان آفریده شده است . تشریع قانون ازدواج در اسلام به منظور هدایت این غریزه اصیل در مجرای صحیح و ارضای آن بطور شایسته است . اما چون ازدواج دائم در عین حال که در جلوگیری ازآلودگیها و نگهداری عفت انسان نقش مؤثری به عهده دارد , در تمام شرایط نمی تواند پاسخگوی تمایلات جنسی انسان باشد . از این رو در اسلام قانون ازدواج موقت تشریع شده است تا با استفاده از آن به خواسته های جنسی در تمام شرایط پاسخ مثبت داده شود . ازدواج موقت در حقوق اسلام ازدواج موقت و دائم در بیشتر احکام با هم یکسانند و در قسمتی اختلاف دارند . آنچه در مرحله اول , این دو را از یکدیگر ممتاز می سازد یکی این است که درازدواج موقت زن و مرد تصمیم می گیرند به طور موقت با هم ازدواج کنند و پس ازپایان مدت اگر مایل باشند با قرارداد ثانوی طبق شرایطی که در کتابهای فقهی ذکرشده است پیمان ازدواج را تمدید می کنند . دیگر آنکه ازدواج موقت از لحاظ شرایط , آزادی بیشتری در بردارد از جمله مخارج زن بر مرد در این ازدواج لازم نیست مگر در ضمن عقد با یکدیگر قرارداد کنند و نیز زن و مرد بدون قرارداد در متن عقد , از یکدیگر ارث نمی برند. فرزندی که در این ازدواج بوجود می آید با فرزند ازدواج دائم یکسان است و هیچگونه تفاوتی با هم ندارند در سایر آثار حقوقی این دو نوع ازدواج نیز یکسان می باشند مثلا در هر دو , مهر وجود دارد و نیز در هر دو ازدواج انسان نمی تواند با مادر و دختر همسر خویش ازدواج کند و آنها با او محرمند و همانطور که درازدواج دائم زن باید پس از طلاق عده نگهدارد در این ازدواج نیز پس از پایان مدت باید عده نگهدارد با این تفاوت که عده زن دائم سه نوبت عادت ماهانه یا سه ماه ( در پاره ای از موارد ) می باشد و عده زن غیر دائم دو نوبت یا چهل و پنج روزاست. فلسفه ازدواج موقت ازدواج دائم نمی تواند به تنهائی پاسخگوی تمایلات جنسی انسان باشد زیرا در زندگی ضرورتهایی برای بیشتر مردان پیش می آید که معمولا برای مدتی امکان بهره برداری جنسی از همسر خویش از آنان سلب می گردد بدون تردید , در این مدت غریزه جنسی , آنان را در بحران شدیدی قرار می دهد که اگر از راه مشروع به آن پاسخ مثبت ندهند ممکن است آلودگیهایی پیش آید . موضوع دیگری که جدا باید مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد مساله جوانانی است که به سن بلوغ می رسند . اینان با رسیدن به این سن , در آستانه بیدار شدن غریزه جنسی گام می گذارند و معمولا هم نمی توانند به زودی ازدواج کنند . در این سالهاست که جوانان به راههای حرام می افتند. برتراند راسل می نویسد در دنیای امروز ضرورتها و مشکلات اجتماعی و اقتصادی بر خلاف تدبیر و میل ما ازدواج جوانان را به تأخیر افکنده است زیرا در صد یا دویست سال پیش مثلا یک دانشجو تحصیلات خود را هیجده و بیست سالگی خاتمه می داد و در آغاز فشار غریزه یااوائل بلوغ برای ازدواج آماده بود و بسیار اندک بودند کسانیکه تا سی و یا چهل سالگی برای رشته های علمی و تخصصی , زحمت می کشیدند . اما در عصر حاضر دانشجویان تازه بعد از بیست سالگی وارد رشته های تخصصی علمی و صنعتی می شوند و پس از فراغت از تحصیل مدتی نیز در جستجوی وسیله تامین معاش برمی آیند معمولا پس از سی و پنج سالگی قادر به ازدواج و تاسیس خانواده خواهند بود . پس جوانان امروز مدتی طولانی را در فاصله میان بلوغ و ازدواج که بخشی بسیار حساس و دوران نمو جنسی و طغیان غریزه و صعوبت مقاومت در برابر هوی و هوس و ظواهر فریبنده زندگی است , می گذارنند . ما نباید این بخش حساس را از حساب عمر و یا نظام اجتماع بشری ساقط کنیم و اگر ما بخواهیم حسابی برای این بخش طولانی و حساس عمر باز نکنیم و فکری در این باره ننماییم نتیجه آن شیوع فساد و بی اعتنایی نسبت به بهداشت , نسل , اخلاق , درمیان مردان و زنان اجتماع خواهد بود . پس چه باید کرد؟ برتراند راسل دربرابر این سؤال می گوید: راه صحیح برای حل این مشکل این است که قوانین مدنی برای این بخش حساس از عمر یکنوع ازدواج موقتی را برای دختران و پسران روا دارند که موجب تحمیل بار مشکلات زندگی عائلی و ازدواج دائم نباشد و در عین حال ایشان را از مفاسد مختلف و اعمال نامشروع و تحمل رنج روحی بار گناه و تخلف از اصول و قوانین و نیز از امراض گوناگون محفوظ دارد این نوع ازدواج در اصطلاح راسل ازدواج بدون فرزند نامیده می شود آیا در این شرایط که استفاده از ازدواج دائم امکان پذیر نیست با طغیان غریزه جنسی چه باید کرد ؟ آیا در این زمینه ها باید ریاضت کشید و رهبانیت اختیار کرد؟ و آیا همه جوانان حاضرند تحمل کنند و عفت و پاکی خویش را حفظ کنند ؟ یا بایدفکر دیگری کرد ؟در این جا دو راه پیش روی ماست. یکی اینکه جوانان را بخود واگذاریم تا پسران ودختران با هم روابط نامشروع برقرار سازند و آن همه مفاسد و عواقب وخیم رانادیده بگیریم آیا این راه , راه صحیحی است ؟ آیا این دختران و پسران پس از این همه روابط نامشروع در دوران ازدواج دائم خویش , دیگر مرد زندگی و زن خانواده خواهند بود ؟راه دیگر اینکه ازدواج موقت را برای آنان تجویز کنیم تا بدین وسیله به غریزه جنسی خود پاسخ مشروع بدهند و بتوانند خویش را حفظ کنند . بی شک راه صحیح همین راه دوم است چرا که در غیر این صورت جوانان راهی برای ارضای شهوت خود ندارند ودست به هرگونه بی عفتی و گناه خواهند زد بهترین شاهد ما آمار فساد و بی عفتی است که در جرائد و مجلات به چشم می خورد: یکی از مجله های آمریکا به نام ویسپرد می نویسد: شماره اطفال غیر قانونی به ده میلیون می رسد و در فرانسه از هر صد کودک هفت نفر آنها غیر مشروع می باشد. بسیار تأسف انگیز است که عده ای در پندار خویش از همین راهها مشکلات جوانان رادر بحران های مذکور حل کرده و ارزشهای اخلاقی آنان را به کلی از نظر دورمی دارند . اینان تجویز می کنند که جوانان در گناه و بی عفتیها فرو روند اما اجازه نمی دهند که از قانون عالی ازدواج موقت استفاده کنند به یقین قضاوتهای بیجا و ایرادهایی هم که کرده اند از آنجا سرچشمه می گیرد که این مسأله مهم (ازدواج موقت) را از دیدگاه مذهب مطالعه ننموده و آن چنانکه باید و شاید از نظر حقوق واجتماعی آن را ارزیابی نکرده اند . لذا بجاست که اهم ادله موافقین ازدواج موقت را یاد آور شویم. ادلهی موافقین ازدواج موقت 1) عدهای از موافقین معتقدند که در اجتماعی که دسترسی به ازدواج دائم روز به روز مشکلتر میشود، ازدواج موقت راهکار مناسبی است تا افراد بتوانند در کنار یکدیگر به آرامش برسند و بدین ترتیب متعه مانع رواج فساد و فحشاء میشود. 2. اگر این نوع ازدواج در غیاب نکاح دائم تجویز نشود افراد برای ارضاء روحی و جنسی خویش به روابط آزاد و نامشروع روی میآورند و بدیهی است که این روابط آزاد از هیچ انضباط و نظم و تعهدی نمیتواند برخوردار باشد. در حالی که نکاح منقطع برای طرفین تعهد و مسؤولیت ایجاد میکند. بفرض زن از زوج میتواند طلب نفقه کند یا این که مشخص کند اگر فرزندی حاصل شد، تکلیف او چگونه باشد. که هر یک از این مسؤولیتها میتواند ضمانت قانونی داشته باشد. اما در مقابل تصور کنید اگر این ضوابط موجود نباشد، فرزندی که حاصل میشود تکلیفاش چیست؟ در اینجا مرد میتواند این فرزند را به مرد دیگری نسبت دهد و از پذیرفتن مسؤولیت او شانه خالی کند. به همین جهت است که در کشورهای پیشرفتهی دنیا کانونهائی وجود دارد تا چنین فرزندانی را سرپرستی کند. آیا این وضع را میپسندید؟ 3. کسانی که نمیتوانند بار مسؤولیت پیمان دائم را بر دوش بکشند، عقد منقطع بهترین راه برای ارضاء جنسی آنها است. 4. دختر و پسری که میخواهند با یکدیگر ازدواج نمایند، لازم است که هر چه بیشتر و بهتر با خصوصیات یکدیگر آشنا شوند در همین راستا نکاح منقطع میتواند یک دورهی آزمایشی برای ازدواج دائم باشد که افراد سنتی و مذهبی خیلی خوب از این نهاد میتوانند استفاده کنند. این نوع ازدواج موقت در بین مسیحیان آمریکا نیز مورد توجه قرار گرفته است. (سید رضی شیرازی، بن بستهای اجتماعی، صفحه 15) دوست گرامی؛ شما نیز به عنوان جوانی که سالها در این جامعه زندگی کرده اید به این مسأله اذعان می کنید که اگر به غرایز طبیعی انسان، به صورت صحیحی پاسخ گفته نشود، برای اشباع آنها متوجه راههای انحرافی خواهد شد؛ زیرا این حقیقت قابل انکار نیست که غرایز طبیعی را نمیتوان از بین برد و فرضاً هم بتوانیم از بین ببریم، چنین اقدامی عاقلانه نیست و به نوعی، مبارزه با قانون آفرینش است. بنابراین راه صحیح آن است که آنها را از طریق معقولی اشباع نموده و از آنها در مسیر سازندگی و کمال بهرهبرداری کنیم. از سویی راه صحیح و مناسب ارضای غریزه سرکش جنسی ازدواج است. اکنون این مسأله پیش میآید که در بسیاری از شرایط و محیطها، افرادی به دلایل مختلف موجّه یا غیر موجّه قادر به ازدواج دائم نیستند. این موضوع به خصوص در عصر حاضر به شکل حادتری رخ نموده است؛ چرا که سن ازدوج، بر اثر طولانی شدن دوره تحصیل و مسائل پیچیده اجتماعی، بالا رفته و کمتر جوانی میتواند در سن پایین یعنی در داغترین دوران غریزه جنسی اقدام به ازدواج کند. با این وضع، چه باید کرد؟ آیا باید مردم را به سرکوب کردن این غریزه (همانند رهبانها و راهبهها) تشویق کرد؟ یا اینکه آنان را در برابر بیبند و باری جنسی، آزاد گذاشت و شاهد صحنههای زننده بود؟ و یا آنکه راه سومی را در پیش بگیریم که نه مشکلات ازدواج دائم را به بار آورَد و نه آن بیبند و باری جنسی را؟ ازدواج موقّت از نیازهای ضروری جامعه اسلامی است که اگر در غیاب نکاح دائم تجویز نشود، افراد برای ارضای روحی و جنسی خویش به روابط آزاد و نامشروع روی میآورند و بدیهی است که این روابط آزاد از هیچ انضباط و نظم و تعهدی برخوردار نیست. عدم وضع و تبیین قوانین کارآمد و در نتیجه عدم اطلاع کافی از مسئولیت ها و احکام از دواج موقت به طوری که برخی فکر می کنند با صرف خواندن یک صیغه کار تمام است ،باعث شده فرهنگ اجتماعی امروز جامعه ما هنوز پذیرای آن نباشد. از آنجا که مسلماً ازدواج موقّت از نظر هزینه و نیازهای دیگر، همانند ازدواج دائم نیست و طبیعتاً برای اکثر جوانان قابل دسترسی خواهد بود،اگر بدون اتخاذ تدابیر و قانونمندیهای لازم صورت پذیرد، بیشک عوارض نامطلوب بهداشتی و روحی برای فرد و جامعه در بر خواهد داشت. عدم آشنایی با احکام ازدواج موقت و فراهم نبودن شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه امروز عوارضی را برای ازدواج موقت به دنبال دارد که ما در ادامه به آن اشاره می نماییم. الف- پیامدهاو عوارض نامطلوب فرهنگی – اجتماعی 1- متاسفانه وضعیت فرهنگی کنونی جامعه به گونه ای است که غالبا مردم به کسانی که مرتکب فحشا می گردند با دید اغماض نگاه می کنند ولی کسی را که ازدواج موقت کرده فرد بی بند وباری تلقی می کنند. درنتیجه متاسفانه ,این مساله عاملی خواهد بود برای ایجاد سوءظن نسبت به کسانی که این شیوه را انتخاب کردهاند و این باعث دشواریهایی در ازدواج دائمی آینده خواهد شد. 2- بروز برخی نابسامانیهای اجتماعی (مثلا بلاتکلیفی اولادی که از این طریق به دنیا می آیند ). 3- عدم پذیرش این نوع ازدواج از سوی خانوادهها 4- ممکن است جوانان با عدم اطلاع مناسب از فلسفه چنین ازدواجی و با توجه به شرایط اقتصادی کنونی جامعه بخواهند از این راهکار برای گریز از زیر بار مسئولیت زندگی دائمی بهره جویند و در تشکیل خانواده(از طریق ازدواج دائم) که رکن اصلی جامعه است سست شوند که این اتفاق برای کسانی که غرق ازدواج موقت شده اند، فراوان رخ داده است و این تهدید کانون مهم خانواده است. 5- ممکن است مردانی که زندگانی خود را بر پایه هوی و هوس زود گذر بنا نهادند بخواهند با متعهای که با دادن مهر بسیار اندک انجام میدهند، پایشان را از گلیم خود خارج نمایند و زندگی دائمی خود را به جهنمی سوزان و درگیری ها و نزاع ها تبدیل کنند. 6- مواردی زیادی نیز دیده شده که زنانی که به اصطلاح صیغه می شوند دارای شوهر بوده و یا اینکه ممکن است در میان دو ازدواج موقت، از نگه داشتن عده خودداری کرده باشند و این یعنی درگیر یک گناه کبیره شدن. 7- گاه نیز برخی از این زنان سعی می کنند از طرقی خود را به این مردان بچسبانند و آنها را مجبور به ازدواج دایم نموده و یا از آنان اخاذی نمایندالبته در مواردی که طرفین یکدیگر را میپسندند، ازدواج دائم، اتفاق درستی است که می افتد. ب-عوارض ازدواج موقت (صیغه) از نظر پزشکی 1-احتمال بالای انتقال ایدز و بیماریهای تناسلی 2-چرخهی پنهان انتقال بیماریها ,از جمله مسایل نگران کننده هستند؛ زیرا عموما شناخت بسیار کمی بین طرفین متقاضی ازدواج موقت وجود دارد به طوری که پیشینهی بهداشتی و پزشکی فرد برای طرف مقابل نامشخص است. دوست خوبم، تنها کسانی از ظهر عاشورای دنیا به سلامت عبور خواهند کرد که اهل صبر و بصیرت باشند. باز هم با ما سخن بگویید. عباسعلی هراتیان
اگر انسانی که در اجتماع زندگی می کند ما بین شرع و عرف ناچار بشود یکی را انتخاب کند به نظر شما کدام یک ر ا باید انتخاب کند مثلا صیغه از نظر شرع جایز است ولی در خیلی از جوامع بشری کاری بر خلاف شئونات اجتماعی است و اگر انجام دهد از اجتماع رانده و یا ترک می شود در حالی که آن اجتماع مسلمان هم هستند؟
اگر انسانی که در اجتماع زندگی می کند ما بین شرع و عرف ناچار بشود یکی را انتخاب کند به نظر شما کدام یک ر ا باید انتخاب کند مثلا صیغه از نظر شرع جایز است ولی در خیلی از جوامع بشری کاری بر خلاف شئونات اجتماعی است و اگر انجام دهد از اجتماع رانده و یا ترک می شود در حالی که آن اجتماع مسلمان هم هستند؟
دوست عزیز، خوشحالیم با جوانی در ارتباطیم که دقتهای منطقی و مراقبتهای دینی خود را در موقعیتهای مختلف از دست نمیهد. اعتماد مکررتان به این نهاد را قدر میدانیم.
در پاسخ به سوالتان ابتدا باید به این نکته توجه نمایید که وظیفه فرد مسلمان، عمل به دستورات دین است؛ دین که برای کوچکترین رفتارها نیز دارای حکم و نظر است و گاه با احکام اخلاقی، این دقت را به حداکثر میرساند. پس هنگامیکه حکم شرعی وجود دارد، حکم ظاهری عقل و عرف بیاعتبارند. البته این نکته را نیز باید توجه داشت که تمام احکام عقل، منطقی و معقول است (هرچند عقل کمتوان بشر در بسیاری موارد به درک این معنا نرسد) و در بسیاری موضوعات، عرف را نیز میپذیرد اما به این نکته باید توجه کرد که عرف و عقل، آنگاه مورد اعتناست که امضاء دین پای آن باشد. حال به سوال شما میپردازیم.
براشت شما کاملا درست است. این تنافی بین واقعیت جامعه و حکم دین در این موضوع وجود دارد. البته خوب است بدانید که با توجه به درک نادرست از این حکم، اجرای ناقص و عدم توجه به شرایط آن در جامعه، دین را ساکت نگاه نمیدارد، بلکه خوف افتادن مومن به گرفتاریهای روانی و جسمی و تبعات منفی اجتماعی برای او، باعث شده است که دین دستور دقت بیشتر و توصیه (و نه حکم) به عدم انجام آن دهد. مگر شرایط بسیار حاد که آسیبهای بزرگتری را درپی داشته باد؛ آنهم با رعایت شرایطی که تاوان اجتماعی آن را به حداقل برساند. چرا که دین برای سلامت (روانی و جسمی) و آبروی مومن ارزش زیادی قائل است.
خوب است کمی بیشتر در این موضوع با شما سخن گوییم:
بحث ازدواج موقت نیز از بحثها چالش برانگیزیست که حساسیت آن فراتر از این سالهاست و به زمان معصومین بزرگوار (علیهم السلام) میرسد. بیانات مختلف و گاه به ظاهر متفاوت ایشان، ذهنی آشنا با مبانی عقلی و نقلی دین را میطلبد تا به جمع بندی مناسب و احصاء شرایط و محدودیتها بینجامد.
گفتنی است که اصل ازدواج موقت درجای خود لازم وستودنی است اما ازدواج موقت همانند هر قانون مترقی دیگر نیازمند فرهنگ سازی است وراهکار های اجرایی خاصی لازم دارد . ازدواج موقت از یک طرف چون مورد سوء استفاده های قرار گرفته و از سوی دیگر همانند هر قانون اسلامی دیگر از ناحیه دشمنان دین مورد هجمه واقع شده و تفسیر های منفی و ناروایی بران صورت گرفته است در جامعه اسلامی به طور مطلوب ترویج نشده است و گرنه اصل ازدواج موقت مشکلی ندارد چرا که بررسی و مطالعه ای دقیق در اطراف مسائل حقوقی اسلام , این حقیقت را روشن می سازد ,که قوانین اسلام بر پایه نیازمندیهای انسان در تمام شوون مختلف زندگی , وضع شده است و تناسب مستقیم با احتیاجات بشر دارد . احکام درخشان اسلام در عین اصالت و درستی , جوابگوی خواسته های طبیعی و فطری بشر در ادوار زندگی است . یکی از نیرومندترین غرایز در وجود انسان، غریزه جنسی است. این غریزه به منظور تولید مثل و تکثیر نسل افراد در انسان آفریده شده است . تشریع قانون ازدواج در اسلام به منظور هدایت این غریزه اصیل در مجرای صحیح و ارضای آن بطور شایسته است . اما چون ازدواج دائم در عین حال که در جلوگیری ازآلودگیها و نگهداری عفت انسان نقش مؤثری به عهده دارد , در تمام شرایط نمی تواند پاسخگوی تمایلات جنسی انسان باشد . از این رو در اسلام قانون ازدواج موقت تشریع شده است تا با استفاده از آن به خواسته های جنسی در تمام شرایط پاسخ مثبت داده شود .
ازدواج موقت در حقوق اسلام
ازدواج موقت و دائم در بیشتر احکام با هم یکسانند و در قسمتی اختلاف دارند . آنچه در مرحله اول , این دو را از یکدیگر ممتاز می سازد یکی این است که درازدواج موقت زن و مرد تصمیم می گیرند به طور موقت با هم ازدواج کنند و پس ازپایان مدت اگر مایل باشند با قرارداد ثانوی طبق شرایطی که در کتابهای فقهی ذکرشده است پیمان ازدواج را تمدید می کنند . دیگر آنکه ازدواج موقت از لحاظ شرایط , آزادی بیشتری در بردارد از جمله مخارج زن بر مرد در این ازدواج لازم نیست مگر در ضمن عقد با یکدیگر قرارداد کنند و نیز زن و مرد بدون قرارداد در متن عقد , از یکدیگر ارث نمی برند. فرزندی که در این ازدواج بوجود می آید با فرزند ازدواج دائم یکسان است و هیچگونه تفاوتی با هم ندارند در سایر آثار حقوقی این دو نوع ازدواج نیز یکسان می باشند مثلا در هر دو , مهر وجود دارد و نیز در هر دو ازدواج انسان نمی تواند با مادر و دختر همسر خویش ازدواج کند و آنها با او محرمند و همانطور که درازدواج دائم زن باید پس از طلاق عده نگهدارد در این ازدواج نیز پس از پایان مدت باید عده نگهدارد با این تفاوت که عده زن دائم سه نوبت عادت ماهانه یا سه ماه ( در پاره ای از موارد ) می باشد و عده زن غیر دائم دو نوبت یا چهل و پنج روزاست.
فلسفه ازدواج موقت
ازدواج دائم نمی تواند به تنهائی پاسخگوی تمایلات جنسی انسان باشد زیرا در زندگی ضرورتهایی برای بیشتر مردان پیش می آید که معمولا برای مدتی امکان بهره برداری جنسی از همسر خویش از آنان سلب می گردد بدون تردید , در این مدت غریزه جنسی , آنان را در بحران شدیدی قرار می دهد که اگر از راه مشروع به آن پاسخ مثبت ندهند ممکن است آلودگیهایی پیش آید . موضوع دیگری که جدا باید مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد مساله جوانانی است که به سن بلوغ می رسند . اینان با رسیدن به این سن , در آستانه بیدار شدن غریزه جنسی گام می گذارند و معمولا هم نمی توانند به زودی ازدواج کنند . در این سالهاست که جوانان به راههای حرام می افتند.
برتراند راسل می نویسد در دنیای امروز ضرورتها و مشکلات اجتماعی و اقتصادی بر خلاف تدبیر و میل ما ازدواج جوانان را به تأخیر افکنده است زیرا در صد یا دویست سال پیش مثلا یک دانشجو تحصیلات خود را هیجده و بیست سالگی خاتمه می داد و در آغاز فشار غریزه یااوائل بلوغ برای ازدواج آماده بود و بسیار اندک بودند کسانیکه تا سی و یا چهل سالگی برای رشته های علمی و تخصصی , زحمت می کشیدند . اما در عصر حاضر دانشجویان تازه بعد از بیست سالگی وارد رشته های تخصصی علمی و صنعتی می شوند و پس از فراغت از تحصیل مدتی نیز در جستجوی وسیله تامین معاش برمی آیند معمولا پس از سی و پنج سالگی قادر به ازدواج و تاسیس خانواده خواهند بود . پس جوانان امروز مدتی طولانی را در فاصله میان بلوغ و ازدواج که بخشی بسیار حساس و دوران نمو جنسی و طغیان غریزه و صعوبت مقاومت در برابر هوی و هوس و ظواهر فریبنده زندگی است , می گذارنند . ما نباید این بخش حساس را از حساب عمر و یا نظام اجتماع بشری ساقط کنیم و اگر ما بخواهیم حسابی برای این بخش طولانی و حساس عمر باز نکنیم و فکری در این باره ننماییم نتیجه آن شیوع فساد و بی اعتنایی نسبت به بهداشت , نسل , اخلاق , درمیان مردان و زنان اجتماع خواهد بود . پس چه باید کرد؟
برتراند راسل دربرابر این سؤال می گوید: راه صحیح برای حل این مشکل این است که قوانین مدنی برای این بخش حساس از عمر یکنوع ازدواج موقتی را برای دختران و پسران روا دارند که موجب تحمیل بار مشکلات زندگی عائلی و ازدواج دائم نباشد و در عین حال ایشان را از مفاسد مختلف و اعمال نامشروع و تحمل رنج روحی بار گناه و تخلف از اصول و قوانین و نیز از امراض گوناگون محفوظ دارد این نوع ازدواج در اصطلاح راسل ازدواج بدون فرزند نامیده می شود آیا در این شرایط که استفاده از ازدواج دائم امکان پذیر نیست با طغیان غریزه جنسی چه باید کرد ؟ آیا در این زمینه ها باید ریاضت کشید و رهبانیت اختیار کرد؟ و آیا همه جوانان حاضرند تحمل کنند و عفت و پاکی خویش را حفظ کنند ؟ یا بایدفکر دیگری کرد ؟در این جا دو راه پیش روی ماست. یکی اینکه جوانان را بخود واگذاریم تا پسران ودختران با هم روابط نامشروع برقرار سازند و آن همه مفاسد و عواقب وخیم رانادیده بگیریم آیا این راه , راه صحیحی است ؟ آیا این دختران و پسران پس از این همه روابط نامشروع در دوران ازدواج دائم خویش , دیگر مرد زندگی و زن خانواده خواهند بود ؟راه دیگر اینکه ازدواج موقت را برای آنان تجویز کنیم تا بدین وسیله به غریزه جنسی خود پاسخ مشروع بدهند و بتوانند خویش را حفظ کنند . بی شک راه صحیح همین راه دوم است چرا که در غیر این صورت جوانان راهی برای ارضای شهوت خود ندارند ودست به هرگونه بی عفتی و گناه خواهند زد بهترین شاهد ما آمار فساد و بی عفتی است که در جرائد و مجلات به چشم می خورد: یکی از مجله های آمریکا به نام ویسپرد می نویسد: شماره اطفال غیر قانونی به ده میلیون می رسد و در فرانسه از هر صد کودک هفت نفر آنها غیر مشروع می باشد. بسیار تأسف انگیز است که عده ای در پندار خویش از همین راهها مشکلات جوانان رادر بحران های مذکور حل کرده و ارزشهای اخلاقی آنان را به کلی از نظر دورمی دارند . اینان تجویز می کنند که جوانان در گناه و بی عفتیها فرو روند اما اجازه نمی دهند که از قانون عالی ازدواج موقت استفاده کنند به یقین قضاوتهای بیجا و ایرادهایی هم که کرده اند از آنجا سرچشمه می گیرد که این مسأله مهم (ازدواج موقت) را از دیدگاه مذهب مطالعه ننموده و آن چنانکه باید و شاید از نظر حقوق واجتماعی آن را ارزیابی نکرده اند . لذا بجاست که اهم ادله موافقین ازدواج موقت را یاد آور شویم.
ادلهی موافقین ازدواج موقت
1) عدهای از موافقین معتقدند که در اجتماعی که دسترسی به ازدواج دائم روز به روز مشکلتر میشود، ازدواج موقت راهکار مناسبی است تا افراد بتوانند در کنار یکدیگر به آرامش برسند و بدین ترتیب متعه مانع رواج فساد و فحشاء میشود.
2. اگر این نوع ازدواج در غیاب نکاح دائم تجویز نشود افراد برای ارضاء روحی و جنسی خویش به روابط آزاد و نامشروع روی میآورند و بدیهی است که این روابط آزاد از هیچ انضباط و نظم و تعهدی نمیتواند برخوردار باشد. در حالی که نکاح منقطع برای طرفین تعهد و مسؤولیت ایجاد میکند. بفرض زن از زوج میتواند طلب نفقه کند یا این که مشخص کند اگر فرزندی حاصل شد، تکلیف او چگونه باشد. که هر یک از این مسؤولیتها میتواند ضمانت قانونی داشته باشد.
اما در مقابل تصور کنید اگر این ضوابط موجود نباشد، فرزندی که حاصل میشود تکلیفاش چیست؟ در اینجا مرد میتواند این فرزند را به مرد دیگری نسبت دهد و از پذیرفتن مسؤولیت او شانه خالی کند. به همین جهت است که در کشورهای پیشرفتهی دنیا کانونهائی وجود دارد تا چنین فرزندانی را سرپرستی کند. آیا این وضع را میپسندید؟
3. کسانی که نمیتوانند بار مسؤولیت پیمان دائم را بر دوش بکشند، عقد منقطع بهترین راه برای ارضاء جنسی آنها است.
4. دختر و پسری که میخواهند با یکدیگر ازدواج نمایند، لازم است که هر چه بیشتر و بهتر با خصوصیات یکدیگر آشنا شوند در همین راستا نکاح منقطع میتواند یک دورهی آزمایشی برای ازدواج دائم باشد که افراد سنتی و مذهبی خیلی خوب از این نهاد میتوانند استفاده کنند. این نوع ازدواج موقت در بین مسیحیان آمریکا نیز مورد توجه قرار گرفته است. (سید رضی شیرازی، بن بستهای اجتماعی، صفحه 15)
دوست گرامی؛ شما نیز به عنوان جوانی که سالها در این جامعه زندگی کرده اید به این مسأله اذعان می کنید که اگر به غرایز طبیعی انسان، به صورت صحیحی پاسخ گفته نشود، برای اشباع آنها متوجه راههای انحرافی خواهد شد؛ زیرا این حقیقت قابل انکار نیست که غرایز طبیعی را نمیتوان از بین برد و فرضاً هم بتوانیم از بین ببریم، چنین اقدامی عاقلانه نیست و به نوعی، مبارزه با قانون آفرینش است. بنابراین راه صحیح آن است که آنها را از طریق معقولی اشباع نموده و از آنها در مسیر سازندگی و کمال بهرهبرداری کنیم. از سویی راه صحیح و مناسب ارضای غریزه سرکش جنسی ازدواج است.
اکنون این مسأله پیش میآید که در بسیاری از شرایط و محیطها، افرادی به دلایل مختلف موجّه یا غیر موجّه قادر به ازدواج دائم نیستند. این موضوع به خصوص در عصر حاضر به شکل حادتری رخ نموده است؛ چرا که سن ازدوج، بر اثر طولانی شدن دوره تحصیل و مسائل پیچیده اجتماعی، بالا رفته و کمتر جوانی میتواند در سن پایین یعنی در داغترین دوران غریزه جنسی اقدام به ازدواج کند. با این وضع، چه باید کرد؟ آیا باید مردم را به سرکوب کردن این غریزه (همانند رهبانها و راهبهها) تشویق کرد؟ یا اینکه آنان را در برابر بیبند و باری جنسی، آزاد گذاشت و شاهد صحنههای زننده بود؟ و یا آنکه راه سومی را در پیش بگیریم که نه مشکلات ازدواج دائم را به بار آورَد و نه آن بیبند و باری جنسی را؟
ازدواج موقّت از نیازهای ضروری جامعه اسلامی است که اگر در غیاب نکاح دائم تجویز نشود، افراد برای ارضای روحی و جنسی خویش به روابط آزاد و نامشروع روی میآورند و بدیهی است که این روابط آزاد از هیچ انضباط و نظم و تعهدی برخوردار نیست. عدم وضع و تبیین قوانین کارآمد و در نتیجه عدم اطلاع کافی از مسئولیت ها و احکام از دواج موقت به طوری که برخی فکر می کنند با صرف خواندن یک صیغه کار تمام است ،باعث شده فرهنگ اجتماعی امروز جامعه ما هنوز پذیرای آن نباشد.
از آنجا که مسلماً ازدواج موقّت از نظر هزینه و نیازهای دیگر، همانند ازدواج دائم نیست و طبیعتاً برای اکثر جوانان قابل دسترسی خواهد بود،اگر بدون اتخاذ تدابیر و قانونمندیهای لازم صورت پذیرد، بیشک عوارض نامطلوب بهداشتی و روحی برای فرد و جامعه در بر خواهد داشت.
عدم آشنایی با احکام ازدواج موقت و فراهم نبودن شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه امروز عوارضی را برای ازدواج موقت به دنبال دارد که ما در ادامه به آن اشاره می نماییم.
الف- پیامدهاو عوارض نامطلوب فرهنگی – اجتماعی
1- متاسفانه وضعیت فرهنگی کنونی جامعه به گونه ای است که غالبا مردم به کسانی که مرتکب فحشا می گردند با دید اغماض نگاه می کنند ولی کسی را که ازدواج موقت کرده فرد بی بند وباری تلقی می کنند. درنتیجه متاسفانه ,این مساله عاملی خواهد بود برای ایجاد سوءظن نسبت به کسانی که این شیوه را انتخاب کردهاند و این باعث دشواریهایی در ازدواج دائمی آینده خواهد شد.
2- بروز برخی نابسامانیهای اجتماعی (مثلا بلاتکلیفی اولادی که از این طریق به دنیا می آیند ).
3- عدم پذیرش این نوع ازدواج از سوی خانوادهها
4- ممکن است جوانان با عدم اطلاع مناسب از فلسفه چنین ازدواجی و با توجه به شرایط اقتصادی کنونی جامعه بخواهند از این راهکار برای گریز از زیر بار مسئولیت زندگی دائمی بهره جویند و در تشکیل خانواده(از طریق ازدواج دائم) که رکن اصلی جامعه است سست شوند که این اتفاق برای کسانی که غرق ازدواج موقت شده اند، فراوان رخ داده است و این تهدید کانون مهم خانواده است.
5- ممکن است مردانی که زندگانی خود را بر پایه هوی و هوس زود گذر بنا نهادند بخواهند با متعهای که با دادن مهر بسیار اندک انجام میدهند، پایشان را از گلیم خود خارج نمایند و زندگی دائمی خود را به جهنمی سوزان و درگیری ها و نزاع ها تبدیل کنند.
6- مواردی زیادی نیز دیده شده که زنانی که به اصطلاح صیغه می شوند دارای شوهر بوده و یا اینکه ممکن است در میان دو ازدواج موقت، از نگه داشتن عده خودداری کرده باشند و این یعنی درگیر یک گناه کبیره شدن.
7- گاه نیز برخی از این زنان سعی می کنند از طرقی خود را به این مردان بچسبانند و آنها را مجبور به ازدواج دایم نموده و یا از آنان اخاذی نمایندالبته در مواردی که طرفین یکدیگر را میپسندند، ازدواج دائم، اتفاق درستی است که می افتد.
ب-عوارض ازدواج موقت (صیغه) از نظر پزشکی
1-احتمال بالای انتقال ایدز و بیماریهای تناسلی
2-چرخهی پنهان انتقال بیماریها ,از جمله مسایل نگران کننده هستند؛ زیرا عموما شناخت بسیار کمی بین طرفین متقاضی ازدواج موقت وجود دارد به طوری که پیشینهی بهداشتی و پزشکی فرد برای طرف مقابل نامشخص است.
دوست خوبم، تنها کسانی از ظهر عاشورای دنیا به سلامت عبور خواهند کرد که اهل صبر و بصیرت باشند.
باز هم با ما سخن بگویید.
عباسعلی هراتیان
- [سایر] با سلام. همانطور که می دانیم یکی از امورمهم در زندگی هر فردی ازدواج است.و اسلام نیز در این زمینه بسیار تاکید کرده و نوعی از ازدواج را نیز به عنوان ازدواج موقت تعریف کرده است.احادیث و روایاتی در این زمینه وجود دارد .از جمله :((امام باقر (ع) فرمودند : زنی که مالک نفس خود ( آزاد) باشد و سفیه ، مجنون و کودک نباشد . در چنین حالی شوهر کردن او بدون اجازه ولی جائز است.امام صادق (ع) فرمودند : هر زنی که بخواهد اگر مالک نفس خود باشد ( یعنی کنیز یا دیوانه نباشد ) می تواند ازدواج کند و اگر آن زن بخواهد می تواند وکیل بگیرد.امام صادق (ع) فرمودند : بکر و غیر بکر مساوی است که باید نکاح به اذن آنها باشد و هیچ زنی را نکاح نمی توان کرد مگر به امر و رخصت او .ابو عبد الله (ع) فرمودند : باکره می تواند بدون اجازه پدرش ازدواج کند.امام صادق (ع) فرمودند : اگر دختر راضی شود بدون رضایت پدرش ازدواج موقت نماید اشکالی ندارد.امام صادق (ع) فرمودند :ازدواج موقت با دختر اشکالی ندارد . تا زمانی که دختر از باکره بودن خارج نشود . به خاطر آنکه ممکن است باکره نبودن دختر برای خانواده دختر یک عیب حساب شود.و روایتی را در این زمینه شنیده ام که ائمه صیغه های موقتی که شرط عدم مقاربت در آنها باشد را بدون اذن ولی برای دیگران می خواندند. ازدواج موقت بین دختر و پسر از نظر اسلامی مانند ازدواج دائم است ولی اسلام شناسان و مراجع تقلید از زمان کهن تا به حال درباره اینکه دختر بتواند بدون اذن ولی ازدواج نماید اختلاف نظر داشته اند و بسیاری از آنان به خاطر دوری از هرج و مرج و فساد اذن ولی را شرط عقد می دانسته اند و می دانند . ولی بسیاری بر این عقیده اند که در اسلام بنابر حکم اولیه اذن ولی در عقد دختر بالغ و رشیده شرط نیست چرا که ائمه اطهار (ع) در بسیاری از اخبار رسیده اذن ولی را در ازدواج باکره رشیده شرط نمی دانند و حتی در برخی از روایات ازدواج موقت دختران را بدون اذن ولی و در صورت عدم ازاله بکارت جایز می دانند.حال بسیاری از مراجع به علت مسائل اجتماعی ازدواج موقت را با اذن پدر احتیاط واجب یا واجب و لازم دانسته اند.که به حق می توان گفت صحیح است.با وجوداینکه حکم مراجع تقلید سند است و باید به آن عمل شود از حضرت عالی می خواستم بپرسم آیا گفته های مرا تایید می کنید یا در برخی جملات آن ایراداتی مشاهده می کنید.لطفا آنها را ذکر کنید. من مشغول به تحقیق در این زمینه هستم. سوال دوم من این است.من و دختر خانومی که به هم علاقه داشتیم،از طریق تلفن و پیام کوتاه و گاهی نیز به شکل حضوری ارتباط داشتیم. ارتباط ما فقط در حد صحبت کردن با یکدیگر بود.اما مرجع تقلیدم این ارتباط را جایز نمی دانستند.من در آن زمان حکم دقیق مرجع تقلیدم را در مورد ازدواج موقت نمی دانستم و بی اذن ولی دختر او را به عقد موقت خود در آوردم. شرط عقد ما این بود که ارتباط ما به احترام پدر دختر با وجود محرم بودن در همان حد صحبت کردن باقی بماند واز آن حد تجاوز نکند. (آیا تا اینجا به دلیل اینکه که عالم نبودیم گناهی مرتکب شدیم؟) اما بعدا فهمیدم که ما می بایست تکلیفا از پدر دختر اجازه می گرفتیم.و عقد ما صحیح است اما دختر مرتکب گناه شده است. ولی ما عقدمان را به هم نزدیم و ارتباط خودمان را به همان شکل حفظ کردیم.و از حد صحبت تجاوز نکرد.به یکدیگرجملات عاشقانه می گفتیم اما از گفتن خیلی از جملات نیز خودداری می کردیم.آیا با بر هم نزدن عقد بعد از آگاه شدن از حکم صحیح آن،مرتکب گناه شدیم؟آیا با گفتن جملات عاشقانه به یکدیگرمرتکب گناه شدیم؟لازم به ذکر است که بعدا به لطف خداوند خانواده های خود را از علاقه مان به یکدیگر آگاه ساختیم و الان نیز با هم زن و شوهر هستیم.
- [آیت الله نوری همدانی] از قرار معلوم کنوانسیون ( محو کلّیه اشکال تبعیض علیه زنان ) بزودی جهت بررسی در دستور کار مجلس شورای اسلامی قرار خواهد گرفت . از آنجا که این معاهده بین المللی متضمن مواردی است که از نظر فقهی قابل تأمل است ، مستدعی است نظر مبارک خود را نیبت به موارد زیر بیان فرمایید : 1 بر اساس ماده 1 این معاهده باید هر گونه تمایز ، استثناء و یا محدودیت بر اساس جنسیت در زمینه های ، سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، و یا هر زمینه دیگر لغو گردد . با توجه به این ماده تفاوت زن و مرد در مواردی چون ، میزان پوشش واجب بدن ، نظر و لمس بدن جنس مخالف ، قصاص ، شهادت ، ارث ، طلاق ، تعداد همسران ، امامت جماعت ، لزوم تمکین جنسی ، ولایت بر فرزندان ، سرپرستی خانواده ، حق حضانت ، عیوب موجب فسخ نکاح ، نشوز ، لزوم سپری شدن عده برای ازدواج بعدی ، مرجعیت و قضاوت تبعیض تلقی می گردد و باید از میان برداشته شود . آیا تساوی زن و مرد در موارد ذکر شده با احکام شرع مطابقت دارد ؟ 2 با توجه به اینکه ماده 15 بند 4 در مورد کسب ، تردد ، تغییر و یا حفظ تابعیت خود و فرزندان ، زن و مرد را مساوی میداند ، الف آیا زن بدون موافقت همسر می تواند برای فعالیتهای اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی از منزل خارج شود ؟ ب آیا زن بدون رضایت همسر می تواند برای فعالیتهای اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی از منزل خارج شود ؟ 3 با توجه به ماده 14 بند 2 ب و ماده 16 بند ه که حق تصمیم گیری در مورد تعداد فرزندان ، فواصل بارداری و تنظیم خانواده را برای زنان مطرح می کند ، آیا زن بدون رضایت همسر می تواند اقدام به بستن لوله رحم ، استفاده از داروها و روشهای ضد بارداری و تنظیم فواصل بارداری کند ؟ 4 با توجه به ماده 16 بند الف و ج که ازدواج را فقط موکول به رضایت طرفین دانسته است : الف: آیا ازدواج با مردان غیر مسلمان جایز است ؟ ب : آیا ازدواج طرفین برای بار چهارم بدون وجود محلل جایز است ؟ ج : آیا پدر در امر ازدواج بر فرزند صغیر ولایت دارد؟ د : آیا زن در صورت یقین به عدم انعقاد نطفه می تواند قبل از سپری شدن ایام عادت اقدام به ازدواج کند ؟ 5 با توجه به اینکه بر طبق ماده 16 بند 2 ازدواج کودک غیر قانونی اعلام شده است و کودک در عرف بین الملل به افراد کمتر از 18 سال اطلاق می شود ، آیا ازدواج افراد بالغ کمتر از 18 سال نافذ است ؟ 6 با توجه به اینکه طبق ماده 15 بند 3 کلیه قراردادها و اسناد خصوصی که در جهت محدود کردن خیارات و اهلیت قانونی زنان است ملغی اعلام می شود ، آیا زن و مرد هنگام ازدواج می توانند شروطی را در ضمن عقد بگنجانند که مفاد آن محدود کردن اختیارات همسر باشد ؟ 7 با توجه به مفاد کنوانسیون ، آیا موارد تعارض این معاهده بین المللی با احکام اسلامی را به کونه ای ارزیابی می نمایید که با حذف برخی موارد جزیی آن به گونه ای که با روح کنوانسیون یعنی رفع هر گونه تمایز منافات نداشته باشد ، بتوان موارد تعارض آن را با احکام اسلامی از میان بر داشت و به این معاهده پیوست ؟
- [سایر] آقای مرادی سلام. وقتتون به خیر. عرض کنم حضورتون که بنده مدته 2 ساله که \"قراره\" با شخصی ازدواج کنم. با ایشون در دانشگاه آشنا شدم. دلیل اینکه تا حالا عقد نکردیم مخالفت خانواده ایشون به دلیل تفاوت سطح اقتصادی بوده.و البته پدر ایشون استاد دانشگاه و پدر من دوره ابتدایی (ششم ابتدایی) رو فقط گذروندن. خانواده ایشون این مخالفت رو از همون ابتدای امر عنوان کردن و دلیلشون این بوده که شما دو نفر نمی تونین با هم زندگی کنین و دوام زندگیتون به 1 سال هم نمی رسه.( با توجه به همون تفاوتها) توجه کنین که این نظر رو در صورتی صادر کردن که شناختی نسبت به من یا خانواده ام نداشتن و صرف وجود این تفاوتها مخالفت کردن. طبق قاعده ی \" هم کفو بودن\" که البته چون من و آقا پسر بر این عقیده بودیم که هم کفو بودن به لحاظ عقیده و ایمان و طرز تفکر در موارد مورد بحث در ازدواج و ... و نه در موارد اقتصادی و از این دسته؛ فکر می کردیم که کار اشتباهیه که ما هم با اونا هم آهنگ بشیم و قطعا ما رو هم در برابر این عکس العملمون باز خواست خواهند کرد، به همون اندازه که آنها رو به علت عذری که آوردن و در چارچوب اسلام نمی گنجه. می خوام بگم که ما این طور فکر می کنیم که اگه عرف جامعه با اونچه که پیغمبر ( ص )به ما دستور دادن نمی خونه، معنی اینکه در احکام موجود در رسالات نوشته شده \" عرفا و شرعا\" چیه؟ این شرع که پیامبر گذاشته بودن بر عرف موجود در جامعه غلبه نداره؟ اصولا منظور عرفی که بر پایه ی شرع باشه و در \" جامعه اسلامی \" عرف باشه مد نظر نبوده؟ صحبت دیگه ای که دارم اینه که در حدیثی از پیغمبر( ص ) خوندم که بدین مضمون بود : یاری کسی که به قصد دوری از محرمات و باعتماد به خدا و بامید ثواب ازدواج کند بر خدا لازم است. البته من نمی دونم شرایطی که اینو فرمودن چی بوده، ولی دیگه کم کم دارم شک می کنم که اگه ما داریک خیر رو انجام می دیم که پس چرا به نتیجه نمی رسیم! در واقع دارم شک می کنم که شاید باید این ازدواج را لغو کنم. ضمن اینکه این نکات رو هم خوبه بگم: 1- ما بعد از اینکه با کسانی که می شناختیم مشورت کردیم، دیدیم که درست فکر می کردیم و به اقدام بدون خانواده ایشون فکر کردیم( پدر ایشون بهشون گفتن که ما چون به صلاح نمی بینیم کاری برات انجام نمیدیم، تو هم هر کاری می خوای خودت انجام بده. از جانب ما محدودیتی از این نظر نداری، که احتمالا راضی به این امر نیستن ولی چاره دیگه ای هم ندیدن) 2- یه موردی که خیلی خانواده شون بهش اشاره می کنن اینه که : عشق چشم و عقلتونو کور کرده! من کتمان نمی کنم که بعد از 2 سال حتی احساس وابستگی ممکنه بوجود اومده باشه، ولی مطمئنم که کاملا حواسم بوده به احساساتم هیچ بهایی ندم، مگر در مواردی که می خواستم ببینم آیا فلان مدل احساسی آقا اذیتم می نه یا مواردی از این قبیل... که همه موارد سعی شده با قاعده های موجود در زندگی هر دومون ( دستورات اسلام +عقل) چک بشه. اینه که اولا مطمئنم شروع رابطه با احساسات نبوده و ادامه پیدا کردنش هم به این دلیل نبوده. 3- یه چیزی که خیلی نگرانم می کنه و باعث شده در مواردی که صبرم رو داشتم از دست می دادم، باز خودم رو ملزم به ادامه این رابطه بدونم این نکته بوده که من و ایشون نعمتهایی بودیم که خداوند به همدیگه نشونمون داده و اینکه بدون دلیل موجه پس بزنیمشون احتمالا عواقب سوئی هم در این دنیا و هم ان دنیا گریبانمون را خواهد گرفت. 4- خانواده ایشون و مخصوصا مادرشون کاملا درگیر تفاخر نژادی و تجمل زندگی و ... هستن و من احساس می کنم دلیل مخالفتشون هم دقیقن اینه که ما با این مدل مچ نیستیم، کما اینکه پسرشون هم از این مدل همواره ناراضی بودن. و اصولا هم چون بنده فکر می کنم که نارضایتیشون از این جهته، با تنها اومدن آقا پسر برای انجام مرسم موافقت کردم و چون همه دلایل بر پایه ی اصول و عقاید ایمانی و اسلامی مون بوده خانواده من هم به این امر راضی شدن و ازمون حمایت می کنن. نکته ای که هست اینه که خانواده ایشون علاوه بر اینکه برای پسرشون به خواستگری هم نمیان، اصولا این رابطه رو جدی نمی گیرن و اگر حرفی هم به میون بیاد مراسم رو به داد زدن یا مسخره کردن برگزار می کنن. وضعیتی که الان موجوده اینه که ایشون خارج از کشور مشغول به تحصیل هستن. بنا بر توافق 1 ماهه دیگه می خواست بیان که عقد کنیم، که مادرشون این طور گفتن که : من تا 1.5 ماهه دیگه مسافرتم و تو هم حوالی شهریور بیا که ما خودمون هر کاری لازمه بکنیم. با توجه به سابقه ای که در مورد این رابطه در طول این 2 سال و کلا در زندگی خانوادگیشون در طول 26 سال این آقا، حدس بر اینه که برنامه شون این خواهد بود که 1 ماهی هم که ایشون به ایران میان رو وقت کشی کنن که به تصور خودشون\" بالاخره یا من منصرف می شم از روی اذیت شدن ها، یا پسرشون سر عقل میاد!\" و من نمی دونم که موافقت کنم با اینکه تا شهریور هم صبر کنیم یا نه! ضمن اینکه اولا دلیل اینکه می خوایم سریعتر عقد کنیم اینه که \" بر ما که معلوم شده می خوایم با هم ازدواج کنیم، پس دیگه دلیل موجهی برای نا محرم بودن و با هم رابطه داشتن نداریم.\" از طرفی هم پدرم اینقدر آمادگی ذهنی برای هضم کردن اینکه بندا در چنین شرایطی با ایشون موقتا محرم باشیم ندارن. و من شدیدا در این باره هم نگرانم. و ثانیا احتمال اینکه ایشون بیانو تا روزهای آخر خانواده شون سر بدوننمون زیاده! کما اینکه قبل از سفر ایشون تا روز آخر پدر ایشون بهشون نگفتن که نظرشون چیه!(ایشون عید فطر سال گذشته رفتن)و اون روز هم دیگه هیچ کاری نمیشد کرد. فکر می کنم که زیاد صحبت کردم اگه راهنماییم کنین که هم ذهنم کمی شفاف تر شه نسبت به طرز فکرم و اون احادیث با توجه به اینکه در این زمینه علم لازم رو دارین ممنون میشم. چون واقعا احساس می کنم فلسفه زندگیم داره می پیچه به هم! و دیگه قدرت تصمیم گیری ازم گرفته میشه :cry مچکرم در پناه حق
- [سایر] آقای مرادی سلام.اول از همه جا داره یک خدا قوت به شما بگم که یک نهضت خوب را شروع کردین.صحبتهای شما در برنامه "مردم ایران سلام" این امیدواری را ایجاد کرده که لااقل نیم ساعتی بنشینیم و این نوید را به خودمان بدهیم که شاید اندکی والدین به خود بیایند. واقعا این مشکل بزرگی است که ما حرف های درست را بر اساس فطرت حقیقت جوی خودمان فقط گوش می کنیم اما هیچ وقت اجازه نمی دهیم که این حرف ها به عینیت در زندگی مون وارد بشود. شما در مورد ازدواج حرف می زنید در حالی که هنوز خیلی ها نمی دانند که ازدواج یعنی چه ؟دستور چه کسیه؟ برای چیه؟ و قطعا فرزندی که به سن شرعی ازدواج رسیده حداقل شعور برای درک این سوالات را داره.ببینید قسمت بزرگی از مشکلات ما از ایمان ماست. نه اینکه من خودم را مقید کرده و بقیه را خارج از آن بدانم این طور نیست.اما وقتی حرف از ایمان می زنیم یعنی یقین و اعتماد.پس ما مسلمانیم و ایمان به دستورات اسلام که همان دستورات خداست داریم. اما متاسفانه خیلی راحت دستورات آن را زیر پا می گذاریم پس چه طور ما مسلمانیم؟ من دختری هستم که با وجود 22 سال سن از نظر والدینم شاید یک بچه بیشتر نباشم. درست است که به پختگی نرسیده ام اما من از جنبه های بسیاری مستقل شده ام. 4 سال در دانشگاه درس خوانده ام .در مورد دینم مطالعه کرده ام وحداقل کاری که در موردش انجام دادم فکرکردن بوده . نمی خواهم با داشتن لیسانس تحصیلات والدینم را زیر سوال ببرم .اما متاسفانه شاید کم سوادی یا بی فکری یا تعصبات بیهوده بخشی از دین ما را هم زیر سوال ببرد.خدا خواندن قرآن که البته با فضیلت است را واجب نکرده تا شاید واقعا هر وقت توانستیم بخوانیم و در آن اندیشه کنیم حتی اگر یک آیه باشد .والدین من قرآن هم می خوانند اما انگار در حد نگاه کردن به صفحات نورانی آن.نمی دانم وقتی در سوره حجرات خدا اهل ایمان را به مسخره نکردن امر می کند چرا کسی نمی پذیرد؟ پدر من اگر اصولا حرف خواستگاری به میان بیاید یا من را مسخره می کنه یا طرف مورد نظر را .چرایش را من هم نمی دانم و اصولا چون شخصیت آدمها محترم است نباید کسی به خانه ما به قصد خواستگاری بیاید تا مورد تمسخر قرار بگیرد و اما مادرم که حتی در بسیاری موارد با من مشورت می کنه اما نمی دانم چرا در مورد ازدواج اصلا من را امین نمی داند.بار ها جلوی من یا دیگران، من را از ازدواج منع کرده هر بار هم به بهانه ای یک بار درس ، یک بار نبودن آدم خوب و ... .حتی وقتی خانمی به مادرم زنگ زد تا به خانه مان بیاین مادرم اصلا آنها را به خانه راه ندادو این موردی بود که من فهمیدم وگرنه در بقیه موارد اصلا من در جریان قرار نمی گیرم. و البته همین مادر من یک مواقعی حتی در جمع از ازدواج نکردن من در مواجهه با ازدواج هم سالانم افسوس می خورد که انگاربقیه به نظرم در مورد من کلی به شبهه می افتند که شاید واقعا من مشکلی دارم .و این دوگانگی و تعارض در رفتار واقعا برای من عجیبه. من دلسوزی مادرم را درک می کنم اما من احتیاج به مستقل شدن دارم کما اینکه تا الان هم خیلی مستقل بوده ام اما من هم دوست دارم تشکیل خانواده بدهم. آقای مرادی شما بهتر از من ،سختی های زندگی یک دختر مجرد را در سنین بالاتر درک می کنید. و البته با یک ازدواج درست هویت کامل می شود و از همه مهمتر آن آرامش و سکونی است که خدا برشمرده. و البته چه امر پسندیده ای که خدا وند وعده ی بی نیازی با فضل خود را داده.اما متاسفانه پدر و مادر با نا آگاهی خودشان آینده فرزندانی مثل من را در هاله ای از ابهام می برند. اقای مرادی من واقعا نگرانم هر روز که می گذرد با توجه به هشداری که شما در موورد کاهش تدریجی شانس ازدواج دختران بیان کردین من واقعا نگرانم.و البته خودتان بهتر می دانید که با تلقی که بسیاری افراد در مورد ازدواج دارند بیان نیاز من به ازدواج باعث کج فهمی فقط در حیطه مسائل جنسی می شود. با توجه به تاکید دینمان بر احسان به والدین من تا جایی که توانستم سعی کردم آنها را راضی کنم و حتی بسیاری از کارهایشان را انجام بدهم و از این امر خوشحالم اما من واقعا درمورد آینده ام نگرانم . من با این پدر و مادر چه کنم؟
- [سایر] سلام علیکم ، احتراما\" اینجانب مردی میانسال هستم که حدود 20 سال پیش ازدواج و سه فرزند دخترو پسر دارم مشکل من مربوط به رفتار همسرم میباشد من ازهمان اوایل زندگی همراهی و همدلی از او در مورد کمک به مشکلاتم نمی دیدم وحتی اوقاتی که بعلت فشار عصبی حتی حال خوردن نهار نداشتم و اول در اتاق خواب کمی استراحت و سپس غذا می خوردم بجای دلداری و روی خوش از من فاصله می گرفت و بارها در مورد قضاوتهایش به او میگفتم که فقط خودت را می بینی وبه فکر خودت هستی وهر کاری را از منظر خوشامد خودت تفسیر و موافقت یا مخالفت میکنی ولی وی اهمیتی نمیداد از رفتارهای غلط وی در مواقعی بود که همراه من به بازار یا جایی میرفتیم هی میگفت که تو چشم چرانی میکنی و با عکس العمل های غلطش مرا غیر مستقیم به اینکار حریص می کرد و زمانی به خودم آمدم دیدم که واقعا\" به این عادت زشت آلوده شده ام . او همیشه سعی داشته خودش را بین من وبچه ها قرار دهد و هر وقت با آنها صحبت میکنم زودتر از آنها به من جواب دهد و من دلیل این کارها را چندی قبل و پس از گلایه ازهمسرم به یکی از برادرانش ( که در سفرعید اعصابم را خرد کرده بود ) از صحبت بین آنها متوجه شدم که خانواده ایشان زن سالاری بوده و رفتار همسرم در همین راستا و مشابه با آن است ( رفتاری که موجب دق کردن پدرشان واز هم پاشیدن خانواده شان شد ) و عبوس بودنش را که موروثی وکاری منفی است به اوگوشزد کرد وبا اشاره به وضع فعلی مادرش او را نصیحت میکرد تا کاری نکند با این رفتارش به مکافات دچار شود . من کارمند یک شرکت هستم و بعضی مواقع با فشار کار پر مسئولیتم دچارحالت استرس و عصبی میشوم ولی چون هدف من راحتی خانواده است و به لطف خداهم از نظر مالی توانسته ام خانواده ام را تأمین کنم با مشکلات مختلف می سازم و هیچ وقت هم نخواسته ام با انتقال مشکلات بیرون ازخانه آنها را نگران نمایم ولی نتیجه طوری شده بود من که عادت به بیرون رفتن غیر ضروری از خانه و دوست بازی ندارم برای رفتن به خرید چیزی یا موقع برگشتن از شرکت یا بازار به هر علتی تأخیر میکردم باید توضیح میدادم . این دمل وقتی سرباز کرد که من درتماس تلفنی شبانه ام با یکی از همکارانم در درب منزل به او گفتم : جانم ،(البته به این نوع خطاب عادت دارم و خودش هم میداند) که همسرم با شنیدن آن داد و هوار براه انداخت و خطاب به بچه ها فریاد می کشید که دیدید من درست می گفتم و او با زنان هرزه رابطه دارد و بی توجه به این که من گوشی را در اختیارش گذاشتم و گفتم بیا خودت زنگ بزن و از فلانی بپرس که تو بودی ؟ چرا اینوقت شب زنگ زدی ؟ تا ببینی راست میگویم یا نه ، ولی بجای اینکار آنقدر به من و خانواده ام فحاشی کرد که خسته شد وبه یک تماس تلفنی هم اشاره کرد که بله انوقت به من گفت تو با هرزه هاارتباط داری . فردای آن به محل کارم آمد وبا وقاحت کشوهای میزم و فایل های کامپیوتر را بازرسی کرد و به تلفن ارباب رجوع جواب میداد تا شاید بهانه و مدرکی برای توجیه حرفها وفحاشیهایش پیدا کند و من هیچ نگفتم فقط از همکارم خواستم اتاق را ترک کند و به او هم گفتم که اگر تمام شد برویم خانه . او در این مدت پسرم را وادار به خبرچینی از من کرده و میکند و بعضی مواقع حتی حین مکالمه با موبایل کنارم می آمد به صدای طرف مقابل گوش میکرد که زن است یا مخاطبم همان است که می گویم . من اهل فسق وفجور نیستم و دوستان و فامیل های هر دو ما این را بارها اظهار کرده اند وحتی وقتی که من با برادربزرگش در مورد وضعیت پیش آمده صحبت کردم خانواده اش میگفت که ما از تو مطمئن هستیم و زندگی شما را چشم زده اند و آن برادر دیگرش را ( که قبلا\" او را نصیحت کرده بود ) برای حل مشکل فرستادند و او که همراه یکی دیگر از اقوامشان به خانه ما آمده بود از حرفها و طرز فکرهمسرم جدا\" ناراحت شده بودند و من همچنین به ایشان گفتم که اگر روزی احساس نیاز کنم دنبال گناه نمیرم و همسر جدیدی اختیار میکنم که خلاف شرع هم نیست ومطمئن باشید دنبال خلاف وگناه نمیروم وبشماهم اطلاع می دهم . او دراین مدت که بطور متناوب و چند روز یکبار بگو مگو داشته ایم بارها گفته کاری میکنم تا دق کنی . در این مدت چند ماهه او اصرار دارد که تو ارتباط نامشروع با دیگران داری یا مثلا\" با هم اتاقیت در شرکت با هم اینکاره هستید یا با فلان دوستت که آن روز به جایی رفتی برای کار خلاف بوده و چون میداند من در زندگی ام اهل قسم نیستم بارها از من خواسته که اگر اینطور نیست به قرآن قسم بخور یا وقتی خانواده را به مشهد بردم تا حال و هوایشان عوض شود آنجا اصرار شدید داشت باید برویم حرم و تو قسم بخوری ومن فقط حرفم این بوده که تو این ادعا ها کردی و به من و خیلی ها تهمت و بهتان زده ای اگرمطمئن هستی خودت قسم بخور . از او خواسته ام پیش یک روا نشناس خانواده برود ولی میگوید من از خودم مطمئنم تو برو تا سال شوی ، در نهایت هم که به هیچکاری جز اعتراف من به فسق و زنا و گناه راضی نمی شود به خودش و برادرانش گفته ام : مگر من آدم خلافکار و اهل گناه و هوسران نیستم ؟ در اینصورت اصلا\" شایسته زندگی با انسان صالحی مثل تو نیستم پس طلاق بگیر ، آنوقت هم می گوید این زندگی و خانواده که وجود دارد مال من است اگر تو ناراحتی برو خوش آمدی . من در این موقعیت مانده ام چون علاوه بر ما سه فرزند ما ناراحتند نمی دانم که چکارکنم اقدام به دادخواست طلاق کنم ؟گاهی هم بخودم میگویم برای اینکه ادعاهای همسرم دروغ نشود و ( یا شاید انتقام ) بروم دنبال زندگی جدید و بی خیال اینها بشوم و می بینم آنهم دردسرهای خودش را دارد . او به برنامه ها و سخنرانی شما در تلویزیون نگاه میکند حالا از شما می خواهم راهنمایی بفرمایید . با نهایت احترام و التماس دعا - عبدی
- [سایر] با سلام من موضوع حجاب رو در متون مختلف بررسی کردم اخیرا مقاله دیدم که بسیار متفاوت می باشد دوست دارم نظر خود را با دلیل بیان کنید توسعهی عورت به سراپای زنان در متون قدیمی ادبیات فارسی از اصطلاح عورت علاوه بر معنی رایج آن برای اشاره به زن نیز استفاده شده است: 1. چون زنی از کار بد شد روی زرد مسخ کرد او را خدا و زُهره کرد عورتی را زُهره کردن مسخ بود خاک و گل گشتن نه مسخ است ای عنود؟ روح میبُردت سوی چرخ برین سوی آب و گل شدی در اسفلین (مثنوی، دفتر اول) شاید از ابیات فوق استنباط شود که عورت کلمهای تحقیرآمیز است و برای اشاره به زنی بدکاره به کار رفته است، اما شواهد دیگر نشان میدهد که اطلاق عورت به زن مفهومی منفی ندارد و از این کلمه حتی به معنی ناموس نیز استفاده شده است: گفت حق زَ اهل نفاق ناسدید بَأسُهُم ما بَینَهُم بَأسٌ شَدید در میان همدگر مردانهاند در غزا چون عورتان خانهاند گفت پیغمبر سپهدار غیوب لا شجاعه یا فتی قبل الحروب (مثنوی، دفتر سوم) آنکه دزدد مال تو، گویی بگیر دست و پایش را ببُر، سازَش اسیر وآنکه قصد عورت تو میکند صد هزاران خشم از تو سر زند گر بیاید سیل و رخت تو برد هیچ با سیل آورد کینی خرد؟ (مثنوی، دفتر پنجم) کاربرد عادی عورات به معنی زنان در متون زیر بیشتر مشخص است. در زبان فارسی قدیم اهل شهر شامل اطفال و عورات بودهاند و اگر مردی میمرده است اطفال او یتیم و عورات او بیوه میشدهاند: تمامت اهل اصفهان از صغیر و کبیر و وضیع و شریف و اطفال و عورات،… (ترجمهی محاسن اصفهان) …و بر دل اطفال و عورات او که یتیم و بیوه شوند نمیبخشاید، … (سندباد نامه) عورتانه و عورتینه نیز از اصطلاحات مرتبط به زنان در زبان فارسی قدیم است و نگرش فرهنگی نیاکان ما را به زن منعکس میکند. در لغتنامهی دهخدا آمده است: عورتانه: منسوب و متعلق به زن و متشابه و مانند آن, زنانه. عورتینه: جنس زن و دختر. در مقابل مردینه و پسرینه. …و باقی آنچه عورتینه بودند از بنات و اخوات و خواتین که با ترکان به هم بودند. (جهانگشای جوینی) بنات و اخوات و خواتین به معنی دختران و خواهران و بانوان (خاتونها) است. علاوه بر متون فارسی قدیم، زن در روایاتی منسوب به پیامبر و اصحاب و نزدیکان او نیز عورت خوانده شده است. این روایات را در اینجا نقل میکنیم و پس از مقایسه با قرآن اعتبار و اصالت آنها را بررسی میکنیم. 1. رسول خدا از اصحاب خود پرسید: زن چیست؟ گفتند: عورت. گفت: زن کی به خدا نزدیکتر است؟ ندانستند. فاطمه این را شنید و گفت: زن آنگاه به خدا نزدیکتر است که در قعر خانه باشد. (بحار الأنوار, ج 43, ص 92) 2. رسول خدا گفت: زنان عورتند، آنها را در خانه حبس کنید. (بحار الأنوار, ج 100, ص 250) در فقه به تمام مواضعی از بدن زن که باید پوشیده شود عورت میگویند که تقریباً تمام بدن زن را در بر میگیرد. مرتضی مطهری در کتاب مسألهی حجاب از قول ابن رشد میگوید: (عقیدهی اکثر علما بر این است که بدن زن -جز چهره و دو دست تا مچ- عورت است. ابوحنیفه معتقد است که قدمین نیز عورت شمرده نمیشود، و ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام معتقد است که تمام بدن زن بلا استثنا عورت است.)[1] عورت کلمهای عربی است. در فرهنگ عربی منجد الطلاب معانی زیر برای این کلمه بیان شده است: -رخنهگاهی که موجب نگرانی است -شکاف کوه -جای طلوع و غروب خورشید -کمینگاهی که در آن پنهان شوند -آنچه موجب شرم است -اعضایی از بدن که انسان به سبب شرم میپوشاند. در قرآن از اصطلاح عورت برای اشاره به زنان استفاده نشده است، اما عورت علاوه بر معنای رایج آن در معانی دیگری نیز به کار رفته است: 1. "ای کسانی که ایمان آوردید، باید مملوکان شما و کسانی که به بلوغ نرسیدهاند سه بار از شما اجازه بگیرند: قبل از نماز صبح، و هنگام ظهر که لباستان را در میآورید، و بعد از نماز عشا که سه عورت برای شماست. بعد از این بر شما و آنها گناهی نیست که گرد یکدیگر بگردید. خدا این گونه آیات را برای شما تبیین میکند. و خدا علیم و حکیم است." (نور 58) 2. "و آنگاه که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما را جای ماندن نیست،برگردید. و گروهی از آنها از پیامبر اجازه میخواستند و میگفتند خانههای ما عورت است با اینکه عورت نبود. فقط میخواستند فرار کنند." (احزاب 13) 3. در آیهی 31 سورهی نور که آیهای مهم در تعیین حدود پوشش زنان است، عورت در مفهومی نزدیک یا منطبق بر معنی رایج امروزی آن به کار رفته است: "به زنان مؤمن بگو که غض بصر کنند و فروج خود را حفظ کنند و زینت خود را جز آنچه از آن پیداست آشکار نکنند، و خِمارشان را بر جیوبشان بزنند، و زینتشان را آشکار نکنند مگر بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا مملوکانشان یا مردان تابعی که اِربه ندارند یا کودکانی که بر عورتهای زنان اظهار ندارند، و پایشان را نزنند که آنچه از زینتشان پنهان میکنند دانسته شود. و ای مؤمنان همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید." در این آیه عورات از نظر دستوری به زنان اضافه شده است, بنا بر این عورات در اصطلاح قرآن بخش یا بخشهایی از اندام زنان است، نه تمام بدن آنان. علاوه بر این اندام هایی همچون سر و صورت و دست و پای زن نمیتواند مصداق عورت زن در اصطلاح قرآن باشد, چرا که اینها مواضعی نیستند که کودکان بر آن (اظهار) نداشته باشند. عورات زنان را در این آیه میتوان به اندام های جنسی یا شرم گاه های زنان ترجمه کرد. دیده میشود که زن در ادبیات فارسی، فقه سنتی، و روایات عورت خوانده شده است و در قرآن از چنین اصطلاحی استفاده نشده است. در اعتبار و اصالت روایاتی که زن را عورت میخوانند به دلایل زیر میتوان تردید کرد: 1. زن از موضوعات مهم در قرآن است. قرآن سورهای به نام زنان (نسا) دارد و سورهای از قرآن نیز به نام مریم نامگذاری شده است. کلمات بنت, بنات, امرأه, نساء, زوج, أزواج، أخت، أخوات و دیگر کلمات مترادف نزدیک به صد و پنجاه بار در قرآن تکرار شده است. قرآن اصطلاح عورت را برای اشاره به زن به کار نبرده است. بنا به روایات فوق پیامبر و اصحاب متفقالقولند که زن عورت است و باید بپذیریم که اطلاق اصطلاح عورت به زنان در عصر پیامبر رایج بوده است. چگونه ممکن است که با وجود اشارهی مکرر قرآن به زنان، این اصطلاح هیچ انعکاسی در قرآن نداشته باشد؟ 2. قرآن در توصیف زنان تعبیرات خاصی دارد: الف ." زنان لباس شمایند و شما لباس آنهایید (بقره 178) -زنان شما حرث شمایند (بقره 223) ب."-از آیاتش آن است که برایتان از خودتان زنانی آفرید که با آنان آرام گیرید (روم 21) پیامبر در مقام معلم به اصحاب آموخته است که زن لباس است، حرث است و مایهی آرامش است. قرآن مرجع اصلی در تعالیم پیامبر است. با این حال بنا به روایات فوق وقتی پیامبر از اصحاب میپرسد زن چیست، میگویند عورت است. گویا اصحاب با قرآن و تعالیم و اصطلاحات آن آشنا نیستند، یا آن را در درجهی دوم اهمیت قرار میدهند. 3. لحن روایاتی که زن را عورت میخواند و به حبس آنان در خانه تشویق میکند فراتر از یک توصیهی اخلاقی است و از عقلانیت و انسانیت فاصله دارد. چرا به جای ماندن زن در خانه، از ماندن زن در قعر خانه سخن گفته میشود؟ و چرا حبس در خانه؟ تأمل در لحن و کلماتی که در این روایات به کار رفته است نشان میدهد که سازندهی این روایات با هر گونه حضور اجتماعی زن به شدت مخالف بوده است و به مخفی کردن زن در خانه میاندیشیده است. مرتضی مطهری در بخشی از کتاب مسألهی حجاب تحت عنوان (نه حبس و نه اختلاط) میگوید: از آنچه مجموعاً بیان شد معلوم گشت آنچه اسلام میگوید نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم میکنند، یعنی محبوسیت زن در خانه و نه نظامی است که دنیای جدید آن را پذیرفته است و عواقب شوم آن را میبیند، یعنی اختلاط زن و مرد در جوامع.[2] سخن فوق در حالی بیان میشود که در کتب حدیث روایاتی به پیامبر و دیگر پیشوایان دینی نسبت داده شده است که مردان را به حبس کردن زنان در خانه فرامیخواند. وقتی کتب حدیث ما حاوی چنین روایاتی است، مخالفان اسلام سخن بیجایی نگفتهاند. عورت خواندن زن و حبس او در خانه را نمیتوان مستقل از فرهنگ ایران باستان تحلیل کرد. مورخان و باستانشناسان در تحلیل جایگاه زن در مقاطعی از تاریخ ایران باستان به نقوش به جا مانده در آثار باستانی استناد میکنند. در این نقوش زنان دیده نمیشوند. بخش زیر از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت نقل شده است و در کتاب مسألهی حجاب نیز به آن اشاره شده است: پس از داریوش مقام زن مخضوصاً در طبقهی ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر گوشهنشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفتهرفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت، و این امر خود مبنای پردهپوشی در میان مسلمانان به شمار میرود. زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنها اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.[3] حتی در میان ایرانیان امروز سنتی وجود دارد که میتوان آن را ناشی از عورتانگاری زنان در ایران قدیم دانست. این سنت مبنای عقلی و شرعی ندارد، اما همچنان وجود دارد. در این فرهنگ مرد از ذکر مستقیم نام زن خود نزد دیگران شرم میکند و از او با تعابیر غیرمستقیمی همچون خانواده و بچهها نام میبرد،پ همان گونه که معمولاً برای رعایت ادب، از ذکر مستقیم نام اعضایی از بدن پرهیز میشود و عبارات غیرمستقیمی به کار میرود. لغتنامهی فارسی دهخدا اصطلاح ستر عورت را پوشاندن موضع های مستقبح الذکر معنی کرده است. زن نیز در فرهنگ سنتی مستقبح الذکر است و جایگاهی همچون عورت دارد. اگر زن عورت باشد پوشاندن او معقول و نمایاندنش شرمآور است. از اقلیتی ناچیز که بگذریم، عموم مردم جهان بنا به عقل عرفی در زندگی اجتماعی عورت را میپوشانند و از نمایاندن آن شرم میکنند. یکی از انتقادات مکرر قرآن به اهل کتاب این است که آنان کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند. با تحریف کلمات از مواضع آنها میتوان حکمی را تغییر داد. تحریف کلمات از مواضع آنها لزوماً این نیست که در متنی دست ببریم، بلکه میتوانیم معنی کلمهای را عوض کنیم یا آن را نابجا به کار ببریم. اطلاق عورت به سرتاپای زن، در حالی که نه عقل به آن حکم میکند نه از قرآن برداشت میشود، مصداق بارزی از تحریف کلمات از مواضع آن است. حجاب و حدود پوشش زنان در فقه سنتی بر بستر کلمات و اصطلاحاتی تحریف شده به قرآن نسبت داده میشود. اگر اولین منبع فقه اسلامی قرآن است، لازم است که اصطلاحات فقهی با محوریت قرآن پالایش شود.1 اکثر مثالها از لغتنامه فارسی دهخدا نقل شده است. [1] مسأله حجاب، ص 225. [2] مسأله حجاب، ص 218 [3] تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، جلد اول، ص 552