پسری هستم، دانشجوی ترم دوم در دانشگاه آزاد.وضع مالی خانواده ام خوب نیست. البته برای تامین هزینه های دانشگاه آزاد برخی اوقات از خواهرم که دارای شغل است، کمک مالی می گیرم. چندی پیش که تقاضای کمک مالی از خواهرم کردم گفت فعلا ندارم. ناامید شدم. نه از خواهرم ، بلکه به خاطر اینکه کارم شده رو انداختن به این و اون و خودم رو کوچیک کردن. خیلی دوست دارم شغلی داشته باشم با یه درآمد مشخص، ولی نمیشه. با اینکه حرفه هایی بلدم مثل خدمات کامپیوتری و اینترنتی، تعمیر وسایل خونگی؛ ولی نه هزینه اولیه برای برپا کردنش رو دارم و نه وقتش رو، چون بیشتر هفته دانشگاهم. آشنایی هم ندارم که پیشش ساعتی کار کنم. کاری هم نیست که در خونه کار کنم. کاری باشه که هم آبرومند باشه و هم در خونه باشه. هیچی به فکرم نمیرسه. اصلا دیگه حوصله درس خوندن ندارم. نمیدونم چکارکنم. لطفا راهنماییم کنید. خوشحالیم شما مخاطب ما هستید امیدواریم راهنمای خوبی در رابطه با این موضوع برای شما باشیم. پرسشگر گرامی شما جوانید و چون کوه محکم و استوار؛ چه چیزی به خود جرأت می دهد شما را خسته کند؟ حضرت علی(ع) می فرماید : (اتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر) یعنی آیا گمان می کنی تو همین جرم کوچک هستی و حال آنکه در تو یک جهان بزرگ نهفته است. پس در مقابل ناملایمات هرگز احساس ضعف و سستی نکن و به آینده خود بیندیش و هرگز غم ها و غصه های آینده را به مشکلات کنونی خود اضافه نکن که نه تنها به حل آنها کمک نمی کند، بلکه اراده تان را ضعیف و کمتر می کند و توان مقابله را کاهش می دهد. معمولا یک دانشجو در حین تحصیل نباید انتظار داشته باشد که از همان بدو امر به عنوان مدیر یک شرکت یا کارخانه مشغول به کار گردد. پرسشگر گرامی شرایط شما را درک می نماییم و اعتقاد داریم روزگار همیشه اینگونه نمی ماند و شما با خوب درس خواندن می توانید تمام این نگرانی ها را برطرف نمایید؛ سعی نمایید ذهن خود را درگیر این موضوع نکنید و خدا را شکر نمایید خانواده ای دارید که هر طوری هست به شما کمک می نمایند و مطمئنا شما با درس خواندن و یافتن شغل مناسبی در آینده می توانید این خدمات آنها را جبران نمایید. برای اینکه در حال کنونی خود تغییری ایجاد کنید به مطالبی که در ادامه می آید هم توجه نمایید : 1- مسأله اشتغال یکی از دغدغه های اصلی همه جوانان است. امروزه در کشور ما صدها هزار نفر بیکار وجود دارند. بنابراین، این فقط مشکل شما نیست. شما نیز مانند بسیاری از جوانان دیگر باید با آن به گونه ای منطقی کنار بیایید. منظور این نیست که بنشینید و دست روی دست بگذارید. بلکه این است که شما نیز مانند بسیاری از جوانان باید فعلا به کاری مشغول شوید؛ هر چند با مدرک شما تناسب نداشته باشد؛ یا احساس کنید شأن شما بالاتر از آن است. بنابراین فعلا تا کار مناسبی پیدا نشده است، خیلی به قضیه ایده ال نگاه نکنید و منتظر کاری با حقوق و مزایای عالی نباشید. 2- توجه داشته باشید که انسان های بزرگ هیچ گاه اسیر موقعیتها نمی شوند. در هر موقعیتی به فکر این هستند که چگونه از این موقعیت به بهترین وجه استفاده کنند. یعنی این که چه موقعیتی برای ما پیش می آید مهم نیست. مهم نحوه برخورد ما با موقعیت و چگونگی استفاده ما از آن است. پس مدام به این فکر نکنید که چه موقعیتی برای شما پیش آمده است و صبر نکنید تا موقعیت بهتری پیش آید. از همین شرایط موجود بهترین استفاده را بکنید. مانند بسیاری از جوانهای امثال شما که با اینکه در شرایط شما هستند ولی هرکدام به شغلی مشغولند. شما باید بتوانید موقعیت مطلوب را خود ایجاد کنید. 3- به توانمندی های خود بیشتر دقت کنید و سعی کنید لیستی از کارهایی را که می توانید انجام دهید و اکنون هم در جامعه موجودند، روی کاغذ بنویسید. هیچ کاری را از قلم نیندازید. حتی اگر در نگاه اول از آن خوشتان نیاید. خواهید دید که کارهای زیادی وجود دارند که می توان فعلا به آنها اکتفا نمود، تا بعد که کار مناسبی پیدا شود. این کار هر چه باشد کمک درآمد خوبی است و مقدار قابل توجهی از هزینه ها را پاسخگوست. 4- امروزه بسیاری از جوانان فعال در عرصه کار با ابتکاری که به خرج می دهند با کوچکترین سرمایه ای، موقعیت شغلی مناسبی برای خود فراهم می کنند. به عنوان مثال با اجاره کردن مغازه ای که هزینه زیادی هم ندارد و خرید محصولات فرهنگی برای خود شغل مناسبی فراهم می کنند. یا حتی با خرید چند صندوق میوه و اجاره کردن یک مغازه کوچک به شغلی مناسب روی می آورند. توجه داشته باشید که مثال هایی که زده شد صرفا برای این بود که بدانید حتی به اینگونه کارها نیز می توان به عنوان یک منبع درآمد توجه نمود. حتی کارهایی نیز وجود دارند که در خانه هم می توان آنها را انجام داد. کارهایی مانند تولید برخی صنایع هنری و دستی که کل دوره آموزش شان یک ماه هم زمان نمی برد. تایپ ارزان قیمت که گاهی آگهی آن را بر روی دیوارها مشاهده کرده اید، نیز از این گونه کارهاست که می توان آن را با یک کامپیوتر بسیار ارزان قیمت و در منزل شروع کرد. می توانید این کارها هم را به لیست کارهایی که می توانید انجام دهید، اضافه کنید. به خود فرصت اینگونه ابتکارها را بدهید. 5- به تمام آشنایان و دوستان و حتی به مغازه ها و کارگاههایی که در دسترس هستند، بسپارید که در صورتی که کاری سراغ داشتند به شما اطلاع دهند. البته چون معمولا فراموش می کنند باید مدام پیگیری کنید تا به خواسته تان برسید . مطمئن باشید ظرف مدت کوتاهی کاری را که حداقل برای کوتاه مدت بعضی نیازهایتان را برآورده کند، خواهید یافت. 6- توجه داشته باشید که روزی رسان خداست و شما فقط وظیفه دارید تا جایی که می توانید سعیتان را بکنید. اگر کاری جور نشد حتما به صلاح شما نبوده است و او خود روزی شما را خواهد رساند. این دید همان چیزی است که خدای رزاق از ما می خواهد. با این دید شما همیشه آرام هستید و هیچ گاه افسرده و ناراحت نخواهید شد. البته باید مواظب باشید که این توکل، بهانه ای برای تنبلی شما نشود. شما باید در طول روز تمام سعی خود را بکنید و بعد از آن بر خدا توکل کنید. 7- یادتان باشد که بعضی عوامل معنوی هستند که در مسائل مادی ما تأثیر گذارند. مثلا ترک نماز و گناه از جمله چیزهایی هستند که روزی را کم می کنند. گاهی افرادی خدمت معصومین می رسیدند و دنبال راهی برای کسب روزی بودند. ائمه(ع) توصیه می کردند که استغفار کنید. بنابراین به امور معنوی اهمیت بدهید. واجبات خود را ترک نکنید و برای گناهان خود طلب مغفرت کنید. 8- در پایان به این نکته توجه داشته باشید که چون فعلا شرایط از نظر شما مطلوب نیست. بنابراین باید به بعضی حداقلها قناعت کنید. یعنی در شرایط فعلی راهی برای رسیدن به کسب درآمد پیدا کنید. بنابراین بار دیگر توصیه می کنیم که به کاری در حد و اندازه همین شرایط اکتفا کنید. البته شما در عین حال می توانید به فکر ارتقاء شغل خود هم باشید. موفق باشید. منتظر مکاتبات بعدی شما هستیم. نویسنده : حامد محقق زاده
پسری هستم، دانشجوی ترم دوم در دانشگاه آزاد.وضع مالی خانواده ام خوب نیست. البته برای تامین هزینه های دانشگاه آزاد برخی اوقات از خواهرم که دارای شغل است، کمک مالی می گیرم. چندی پیش که تقاضای کمک مالی از خواهرم کردم گفت فعلا ندارم. ناامید شدم. نه از خواهرم ، بلکه به خاطر اینکه کارم شده رو انداختن به این و اون و خودم رو کوچیک کردن. خیلی دوست دارم شغلی داشته باشم با یه درآمد مشخص، ولی نمیشه. با اینکه حرفه هایی بلدم مثل خدمات کامپیوتری و اینترنتی، تعمیر وسایل خونگی؛ ولی نه هزینه اولیه برای برپا کردنش رو دارم و نه وقتش رو، چون بیشتر هفته دانشگاهم. آشنایی هم ندارم که پیشش ساعتی کار کنم. کاری هم نیست که در خونه کار کنم. کاری باشه که هم آبرومند باشه و هم در خونه باشه. هیچی به فکرم نمیرسه. اصلا دیگه حوصله درس خوندن ندارم. نمیدونم چکارکنم. لطفا راهنماییم کنید.
پسری هستم، دانشجوی ترم دوم در دانشگاه آزاد.وضع مالی خانواده ام خوب نیست. البته برای تامین هزینه های دانشگاه آزاد برخی اوقات از خواهرم که دارای شغل است، کمک مالی می گیرم. چندی پیش که تقاضای کمک مالی از خواهرم کردم گفت فعلا ندارم. ناامید شدم. نه از خواهرم ، بلکه به خاطر اینکه کارم شده رو انداختن به این و اون و خودم رو کوچیک کردن. خیلی دوست دارم شغلی داشته باشم با یه درآمد مشخص، ولی نمیشه. با اینکه حرفه هایی بلدم مثل خدمات کامپیوتری و اینترنتی، تعمیر وسایل خونگی؛ ولی نه هزینه اولیه برای برپا کردنش رو دارم و نه وقتش رو، چون بیشتر هفته دانشگاهم. آشنایی هم ندارم که پیشش ساعتی کار کنم. کاری هم نیست که در خونه کار کنم. کاری باشه که هم آبرومند باشه و هم در خونه باشه. هیچی به فکرم نمیرسه. اصلا دیگه حوصله درس خوندن ندارم. نمیدونم چکارکنم. لطفا راهنماییم کنید.
خوشحالیم شما مخاطب ما هستید امیدواریم راهنمای خوبی در رابطه با این موضوع برای شما باشیم.
پرسشگر گرامی شما جوانید و چون کوه محکم و استوار؛ چه چیزی به خود جرأت می دهد شما را خسته کند؟ حضرت علی(ع) می فرماید : (اتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر) یعنی آیا گمان می کنی تو همین جرم کوچک هستی و حال آنکه در تو یک جهان بزرگ نهفته است. پس در مقابل ناملایمات هرگز احساس ضعف و سستی نکن و به آینده خود بیندیش و هرگز غم ها و غصه های آینده را به مشکلات کنونی خود اضافه نکن که نه تنها به حل آنها کمک نمی کند، بلکه اراده تان را ضعیف و کمتر می کند و توان مقابله را کاهش می دهد.
معمولا یک دانشجو در حین تحصیل نباید انتظار داشته باشد که از همان بدو امر به عنوان مدیر یک شرکت یا کارخانه مشغول به کار گردد. پرسشگر گرامی شرایط شما را درک می نماییم و اعتقاد داریم روزگار همیشه اینگونه نمی ماند و شما با خوب درس خواندن می توانید تمام این نگرانی ها را برطرف نمایید؛ سعی نمایید ذهن خود را درگیر این موضوع نکنید و خدا را شکر نمایید خانواده ای دارید که هر طوری هست به شما کمک می نمایند و مطمئنا شما با درس خواندن و یافتن شغل مناسبی در آینده می توانید این خدمات آنها را جبران نمایید.
برای اینکه در حال کنونی خود تغییری ایجاد کنید به مطالبی که در ادامه می آید هم توجه نمایید :
1- مسأله اشتغال یکی از دغدغه های اصلی همه جوانان است. امروزه در کشور ما صدها هزار نفر بیکار وجود دارند. بنابراین، این فقط مشکل شما نیست. شما نیز مانند بسیاری از جوانان دیگر باید با آن به گونه ای منطقی کنار بیایید. منظور این نیست که بنشینید و دست روی دست بگذارید. بلکه این است که شما نیز مانند بسیاری از جوانان باید فعلا به کاری مشغول شوید؛ هر چند با مدرک شما تناسب نداشته باشد؛ یا احساس کنید شأن شما بالاتر از آن است. بنابراین فعلا تا کار مناسبی پیدا نشده است، خیلی به قضیه ایده ال نگاه نکنید و منتظر کاری با حقوق و مزایای عالی نباشید.
2- توجه داشته باشید که انسان های بزرگ هیچ گاه اسیر موقعیتها نمی شوند. در هر موقعیتی به فکر این هستند که چگونه از این موقعیت به بهترین وجه استفاده کنند. یعنی این که چه موقعیتی برای ما پیش می آید مهم نیست. مهم نحوه برخورد ما با موقعیت و چگونگی استفاده ما از آن است. پس مدام به این فکر نکنید که چه موقعیتی برای شما پیش آمده است و صبر نکنید تا موقعیت بهتری پیش آید. از همین شرایط موجود بهترین استفاده را بکنید. مانند بسیاری از جوانهای امثال شما که با اینکه در شرایط شما هستند ولی هرکدام به شغلی مشغولند. شما باید بتوانید موقعیت مطلوب را خود ایجاد کنید.
3- به توانمندی های خود بیشتر دقت کنید و سعی کنید لیستی از کارهایی را که می توانید انجام دهید و اکنون هم در جامعه موجودند، روی کاغذ بنویسید. هیچ کاری را از قلم نیندازید. حتی اگر در نگاه اول از آن خوشتان نیاید. خواهید دید که کارهای زیادی وجود دارند که می توان فعلا به آنها اکتفا نمود، تا بعد که کار مناسبی پیدا شود. این کار هر چه باشد کمک درآمد خوبی است و مقدار قابل توجهی از هزینه ها را پاسخگوست.
4- امروزه بسیاری از جوانان فعال در عرصه کار با ابتکاری که به خرج می دهند با کوچکترین سرمایه ای، موقعیت شغلی مناسبی برای خود فراهم می کنند. به عنوان مثال با اجاره کردن مغازه ای که هزینه زیادی هم ندارد و خرید محصولات فرهنگی برای خود شغل مناسبی فراهم می کنند. یا حتی با خرید چند صندوق میوه و اجاره کردن یک مغازه کوچک به شغلی مناسب روی می آورند. توجه داشته باشید که مثال هایی که زده شد صرفا برای این بود که بدانید حتی به اینگونه کارها نیز می توان به عنوان یک منبع درآمد توجه نمود. حتی کارهایی نیز وجود دارند که در خانه هم می توان آنها را انجام داد. کارهایی مانند تولید برخی صنایع هنری و دستی که کل دوره آموزش شان یک ماه هم زمان نمی برد. تایپ ارزان قیمت که گاهی آگهی آن را بر روی دیوارها مشاهده کرده اید، نیز از این گونه کارهاست که می توان آن را با یک کامپیوتر بسیار ارزان قیمت و در منزل شروع کرد. می توانید این کارها هم را به لیست کارهایی که می توانید انجام دهید، اضافه کنید. به خود فرصت اینگونه ابتکارها را بدهید.
5- به تمام آشنایان و دوستان و حتی به مغازه ها و کارگاههایی که در دسترس هستند، بسپارید که در صورتی که کاری سراغ داشتند به شما اطلاع دهند. البته چون معمولا فراموش می کنند باید مدام پیگیری کنید تا به خواسته تان برسید . مطمئن باشید ظرف مدت کوتاهی کاری را که حداقل برای کوتاه مدت بعضی نیازهایتان را برآورده کند، خواهید یافت.
6- توجه داشته باشید که روزی رسان خداست و شما فقط وظیفه دارید تا جایی که می توانید سعیتان را بکنید. اگر کاری جور نشد حتما به صلاح شما نبوده است و او خود روزی شما را خواهد رساند. این دید همان چیزی است که خدای رزاق از ما می خواهد. با این دید شما همیشه آرام هستید و هیچ گاه افسرده و ناراحت نخواهید شد. البته باید مواظب باشید که این توکل، بهانه ای برای تنبلی شما نشود. شما باید در طول روز تمام سعی خود را بکنید و بعد از آن بر خدا توکل کنید.
7- یادتان باشد که بعضی عوامل معنوی هستند که در مسائل مادی ما تأثیر گذارند. مثلا ترک نماز و گناه از جمله چیزهایی هستند که روزی را کم می کنند. گاهی افرادی خدمت معصومین می رسیدند و دنبال راهی برای کسب روزی بودند. ائمه(ع) توصیه می کردند که استغفار کنید. بنابراین به امور معنوی اهمیت بدهید. واجبات خود را ترک نکنید و برای گناهان خود طلب مغفرت کنید.
8- در پایان به این نکته توجه داشته باشید که چون فعلا شرایط از نظر شما مطلوب نیست. بنابراین باید به بعضی حداقلها قناعت کنید. یعنی در شرایط فعلی راهی برای رسیدن به کسب درآمد پیدا کنید. بنابراین بار دیگر توصیه می کنیم که به کاری در حد و اندازه همین شرایط اکتفا کنید. البته شما در عین حال می توانید به فکر ارتقاء شغل خود هم باشید.
موفق باشید. منتظر مکاتبات بعدی شما هستیم.
نویسنده : حامد محقق زاده
- [سایر] سلام جناب آقای مرادی از شما خواهش می کنم بعد از خوندن حرف هام، به دور از هرگونه تعصب مذهبی و عرفی به من کمک کنید. این تعصبی که ازش حرف می زنم چیزیه که باعث شده من مجبور بشم حرف هایی رو که باید با مادرم درمیون بذارم تا به من راه حل نشون بده رو بیام اینجا و تو این سایت با شما درمیون بذارم. دختری 23 ساله هستم اهل یک خانواده ی مذهبی و دین دار. البته خودم خیلی وقته که فکر می کنم از خدا دور شدم اما در هر صورت هنوز به خیلی چیزها پایبندم. شاید نمازم رو یک خط در میان می خونم اما حجابم رو کاملا حفظ می کنم روزه هام رو کامل می گیرم و--- البته می دونم که گرفتن روزه یا حفظ حجاب ربطی به خوندن یا نخوندن نماز نداره و اینها فرایضی هستند که هرکدوم رو باید به جای خودشون انجام داد. من حدود سه سال پیش از طریق اینترنت و البته نه از طریق چت بلکه از طریق وبلاگ نویسی با پسری آشنا شدم، این پسر هم سن خودمه و دارای یک خانواده ی کاملا مذهبی و دیندار هستن. خودش هم انسانی بسیار معتقد و اهل دین و مذهبه. دارای خواهر و مادری محجبه و خودش هم دارای سر و وضعی ساده و معمولیه. بعد از گذشت این سه سال ما حس کردیم که به هم علاقه مند شدیم. البته راجع به این موضوع خیلی با هم بحث داشتیم که آیا این حس ما واقعا علاقه است یا نه فقط به همدیگه عادت کردیم و این باعث شده که فکر کنیم به هم علاقه مندیم. ما این موضوع رو هزاران بار حلاجی کردیم و در پایان به این نتیجه رسیدیم که مقدار بسیار زیادی از این حس رو علاقه ی واقعی تشکیل داده و خوب تا حد کمی هم به هم عادت کردیم که اجتناب ناپذیره. من از ابتدای آشناییم با این پسر مادرم رو در جریان گذاشتم و تقریبا همه چیزهایی که بینمون می گذشت رو براش تعریف می کردم. مادرم به دلیل همون تعصب مذهبی و دینی که گفتم همیشه من رو از برقراری ارتباط اینترنتی با این پسر منع می کرد و می گفت که این کار درستی نیست و این آدم ها معلوم نیست کی هستن و من از این ناراحت بودم که مادرم بدون اینکه از خانواده ی این پسر چیزی بدونن ، اون رو هم با بقیه ی پسرایی که در اینترنت به دنبال پیدا کردن وسیله ای برای ارضای امیال خودشون می گردن به یه چوب می روندن--- من حس می کنم چون مادرم چت کردن و یا هرگونه ارتباط اینترنتی رو بد می دونن دیگه هیچ کاری به این ندارن که طرفشون چه جور آدمیه و تنها به این دلیل که از طریق اینترنت با کسی آشنا شدم این رو بد می دونن! بگذریم شاید نظر شما هم همین باشه--- خلاصه به خاطر همین طرز برخورد مادرم درست در موقعی که من متوجه علاقم به این پسر شدم و می خواستم راهی پیدا کنم تا این موضوع رو هم مثل قبل با مادرم درمیون بذارم، این طرز فکر و برخورد، من رو از این کار منصرف کرد و درواقع جرات این کار رو از من گرفت. این آقا اهل تهران هستن و تابستون قبل فرصتی دست داد تا من به تهران برم و در مدتی که اونجا بودم چندبار ایشون رو دیدم و طی این دیدارها من تا حدی فهمیدم که آنچه از طریق اینترنت راجع به ایشون حس کرده بودم درست بوده و ایشون جزو دسته پسرهایی که قصد به دام انداختن طعمه رو دارن نیست. ایشون دارای سر و وضعی معمولی و مذهبی و ساده بود و حرفهاش هم بسیار منطقی بود و هیچگونه خطایی هم در رفتار و گفتار ازش سر نزد. که البته می دونم نمیشه آدم ها رو به سادگی و با سه سال ارتباط اینترنتی و چند نوبت ملاقات شناخت. اما حداقل چیزی که فهمیدم این بود که این آقا در هیچ موردی به من دروغ نگفته بود. این رو هم بگم که از ابتدای آشناییمون مادر این آقا در جریان ارتباط ما بود و حتی قضیه ی علاقه ی ما به هم رو هم می دونست. مسئله ی مهمی که من رو درگیر خودش کرده اینه که این آقا الان باید طبق موظفی به سربازی بره اما به دلیل مشکلاتی که داره از این کار امتناع می کنه و می گه که هیچوقت قدم به سربازخونه نمیزاره! چیزهایی راجع به سربازی دیده و شنیده که باعث شده این حالت براش بوجود بیاد. به دلیل اینکه نمی ره سربازی نمی تونه کار بگیره و از همه چی مونده و الان تمام فکر و ذکرش شده گشتن دنبال آشنا برای معافی گرفتن! ما با هم قرار گذاشتیم که هروقت تونست روی پای خودش وایسه بیاد خواستگاری و من می دونم که اگر به لجبازیش ادامه بده و سربازی نره شاید به این زودی ها نتونه روی پای خودش وایسه. ما چندین بار روی این موضوع با هم بحث کردیم و اون هربار گفته که به سربازی نمی ره. این موضوع انقدر بهش فشار آورده که با وجود علاقه ی شدیدی که به هم داریم چندین بار به من گفته که فکر می کنه نمی تونه من رو خوشبخت کنه و مشکلات انقدر زیادن که شاید نتونه به این زودی ها از پسشون بربیاد و نمی خواد که من به پای اون بسوزم . با وجود 23 سال سن حرف هایی می زنه که خیلی بالاتر از تجربه های این سن هست. یکبار که بحث کرده بودیم می گفت که الان که زیر یک سقف نیستیم همه چیز قشنگ و خوبه اما وقتی وارد زندگی بشیم و مشکلات سر راهمون قرار بگیرن اونوقت دیگه همه چیز به این خوبی و قشنگی نیست. وقتی که مجبور بشم برای یک لقمه نون شب و روز کار کنم اونوقت دیگه نمی تونم مثل الان عشقم رو با تو تقسیم کنم و می ترسم ازین که زندگیمون اونجوری بشه و اونوقت اگه حتی یک لحظه تو احساس بدبختی کنی من نمی تونم جوابگوی خدا و حساب و کتابش باشم . می گفت اگر هم بخوام رو پای خودم وایسم باید حداقل 6 تا 7 سال دیگه صبر کنیم تا من بتونم یک درآمد خوب و ثابت داشته باشم. اما من با 23 سال سن چه جوری می تونم خانوادم رو راضی کنم که 7 سال دیگه صبر کنم تا این پسر که از نظر مادرم هم مورد قبول نیست بیاد خواستگاریم؟ اگر دست خود من بود و اگر رنج و ناراحتی پدر و مادرم برای من مهم نبود، تا 10 سال دیگه هم صبر می کردم... آقای مرادی نمی دونم چی کار کنم. درمونده شدم. دلم می خواد موضوع علاقه م رو به این پسر با مادرم درمیون بذارم اما می ترسم و نمی تونم. از طرف دیگه نمی دونم که اگه به امید خدا این پسر تونست تا دو یا 3 سال دیگه به اوضاع خودش سر و سامون بده ، چه جوری به مادرم بگم و اونو راضی کنم که بذاره بیاد خواستگاری. دلم می خواد بهش کمک کنم و بتونم باری از دوشش بردارم تا بتونیم به هم برسیم. ما به هم خیلی علاقه مندیم ،خیلی زیاد اما مشکلات هم زیادن. دیروز که روز شهادت اما جواد(ع) بود با هم نذر کردیم که اگه تا سال دیگه همین موقع به یه ثبات مالی رسید، برای نیمه ی شعبان و عید غدیر و شهادت امام جواد به مقداری که برامون مقدور باشه در راه خیر خرج کنیم. آقای مرادی من از شما راهنمایی می خوام. من باید چی کار کنم؟ خواهش می کنم راهنماییم کنید. خیلی افسرده و ناراحتم. منتظر راهنمایی شما هستم.
- [سایر] سلام نمیکنم دوست ندارم خلاصه بنویسم دوست دارم وقتت رو بگیرم عیبی داره برای من یک کم بیشتر وقت بذاری؟سرچ بلدم و این کاررو کردم اما اگه بخونی متوجه میشی چرا نوشتم!بین دوراهی ام.ولی ضوابط رو رعایت میکنم 1-دانشجوی ترم 6 2-دارای اشکالات رفتاری(مثل بلد نبودن برقراری ارتباط چه با دختر چه با پسر و یا استفاده از غرور بیجا ووو) 3- دختر مجرد 4-امروز صبح از دنده لج پا شدم دوست داشتم با همه دعوا کنم اصلا یه مدتیه پرخاشگر شدم رفته بودم بازار از فروشنده خوشم نیومد خرید نکردم دوست داشتم با آقاهه دعوا کنم همون کاری که الان میخوام با شما بکنم! 5-من آدم منطقی هستم و وسواس فکری هم البته دارم نمیتونم زود تصمیم بگیرم کلی مشورت میکنم و همیشه بهترین تصمیم رو میگیرم و همیشه شکر خدا راضی ام 6-خونواده ام مذهبی اند من هم! 7-آقاجون دلم میخواد غر بزنم!اصلا شاکی ام اولی خود تو!میدونی چرا؟من مذهبی درسخونده عاقل بین حرف امثال تو و روانشناسا میمونم!(میمون نه می مانم!) 8-آقا من از یه آقای متشخص خوشم میاد هیچ رابطه ای هم جز کار و درس اون هم در حد اس ام اس با بنده خدا ندارم درمورد حس اون به خودم هم خبر ندارم ولی اینقدر میدونم که به خاطر احترامی که برای من قائله جواب سوالاتم رو میده و بهم کمک میکنه اون بهم توجه میکنه اما درسی نه عاشقانه(حالم به هم میخوره از این روابط هیچ وقت هم نه دوست داشتم نه به خودم اجازه میدم با پسری باشم)ولی من ته دلم دوستش دارم عیبه؟ 9-آدم بسیار متشخص و با وقاریه اینو من نمیگم همه میگن 10-از من بزرگتره و الانم تازه فارغ التحصیل شده 11-این اواخر کمی صمیمیت بیشتر شده درچه حد؟درحد تبریک گفتن مناسبات اونم پیامکی!اونم گاهی! 12-با یه روانشناس که احتمالا بشناسیش (دکتر علیرضا شیری خواستی اسم نبر ولی درموردش تحقیق کن آدم خوبیه با دین و ایمانه مثل شما از اسلام میدونه تو مجله موفقیت مینویسه خوبم مینویسه به سایتش مراجعه کن خیلی از روابط دختر پسرها رو منع میکنه) مشورت کردم کل ماجرا رو براش توضیح دادم گفت(یعنی کلا اعتقادش بر اینه و به نظر من هم درسته)چرا به عنوان یه آدم مذهبی نقش منفعل رو بازی میکنی؟تو برو جلو باهاش بیشتر گفتگو کن تلفنی یا حضوری اگه اون اومد جلو که تو عاقلانه عمل کن و بشناسش اگرم نیومد تو هیچ چیزی رو از دست ندادی 13-به عنوان یه آدم مذهبی برام حرفش عجیب بود راستش انتظار داشتم بگه:آخه دختر این همه روابط پیچیده وجود داره اونوقت تو تو این موندی؟خوب رابطه ای که سر و ته نداره باید زودتر تموم شه چون داری خودت رو اذیت میکنی ولی ووو 14-استخاره کردم(بگید جای استخاره بود یا نه؟کارمن غلط بود یا درست؟)بد اومد اگر هم خوب میومد من آدمی نیستم که وارد چنین بازی هایی بشم از اولش هم دنبال دوستی نبودم فقط دلم میخواد بشناسمش 15-اومدم سایت شما همه رو منع میکنید و به دخترها میگید برو بشین تو خونه خواستگار بیاد حاج آقا دهنوی میگه با شرایط خاص واسطه بفرستید!!! من آخه تو اون دانشگاه خراب شده واسطه ام کجا بود؟ 16-حالا حق بده که این همه وراجی کنم! 17-آقاجون بین حرف تو مذهبی حوزوی با خدای مجرب و حرف اون روانشناس تحصیلکرده با دین و ایمون مجرب(یه جورایی بین عقل و دلم) گیر کردم 18-الان از کجا بفهمم تو راست میگی یا اون؟ خدا به حرف کدومتون راضیه؟ نمیتونم بگم متحجری یا ووو ولی علم بهتر است یا دین؟ شماها مسئولید بابت حرفی که میزنید و راهنمایی که میکنید 19-آخیییییش1کلی غر زدم و خالی شدم!مرسی آقای سنگ صبور 20-امیدوارم منو ببخشید بابت غر زدنم و بد حرف زدنم و پر حرفیم!من آدم بی ادبی نیستم اتفاقا ادبم خیلی ها رو جذب کرده(به خدا خودشون میگن)ولی بابت لحن تندم ببخشید اگه دوست داشتید یکبار دیگه بخونید و دقیق جواب بدید من حوصله متن طولانی رو دارم لطفا ارجاع ندید