سلام.من با فردی دوست هستم که وقتی وارد زندگیم شد که خیلی کمبود روحی داشتم.الانم چند ساله باهم هستیم.خیلی از روزام رو با اون بودم. نیاز روح و جسمم با اون رفع شد.حالا میخوام ازدواج کنم ولی نمیتونم کسی رو دوست داشته باشم.خیلی روزا افسرده میشم و حس تنهای دارم.بعضی وقتا پشیمون و متنفر از اون.ازدواج نکنم؟! کمکم کنید.ارامش میخوام اونم از خداای که ازش دور شدم. سینه مالامال درد است دریغا مرهمی دل زتنهایی بجان آمد خدا را همدمی چشم آسایش که دارد از سپهر تیز رو ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی پرسشگر گرامی، امیدواریم با دقت و تیزبینی و مشورت با افراد مجرب و دلسوز، و در نهایت با توکل به خداوند قادر متعال،از این دوره گذر کنید و با آغاز زندگی مشترک، هر چه زودتر مسیر کمال وتعالی را بیش از پیش طی کنید. در ضمن از اینکه ما را برای مشورت در مورد مهمترین تصمیم زندگیتان انتخاب نمودید، خرسندیم. خدا را شاکریم و از او مدد میگیریم و برای شما در تمام مراحل زندگی، مخصوصا در امر ازدواج آرزوی موفقیت داریم. دانشجوی گرامی، بی شک هیچ شالودهای مقدستر از شالوده و بنای رفیع ازدواج نیست. رسول خدا (ص) فرمود: ما بنی بناء فی الاسلام احب الی الله عز و جل من التزویج.( هیچ بنایی در اسلام محبوبتر از ازدواج نزد خداوند بنا نشده است). وسایل الشیعه، ج 14/3 حتما شما به ما حق می دهید که با این اطلاعات کمی که برای ما نوشتید ما نتوانیم به خوبی شما را کمک کنیم. چون در مورد سوال شما برای ما ابهام ها و سوالاتی وجود دارد مثلا اینکه فرمودید کمبود روحی داشتید، چه اتفاقی برایتان افتاده بود؟ در چه وضعیتی بودید که با او دوست شدید؟ این دوستی که گفتید کیه؟ منظورمون اینه که چه خصوصیاتی داره؟ چکاره است؟ چی شد که باهاش دوست شدید؟ منظورتون از اینکه گفتید نیازهاتون را برآورده کرده چیه؟ رابطه شما تا کجا پیش رفت؟ در طول مدت دوستیتون چه اتفاقاتی افتاد؟ الآن در چه وضعیتی هستید؟ او و شما چند ساله تونه؟ وضعیت خانوادگی شما چگونه است؟ فکر می کنید چرا الآن نمی تونید هیچ کس رو دوست داشته باشید؟ در حال حاضر رابطه شما با اون به چه صورت است؟ آیا او هنوز شما را دوست دارد؟آیا خانواده شما و ایشان از این رابطه و دوستی شما باخبرند یا نه؟ آیا الآن خواستگار دارید؟ و ...(البته به شما بگوییم که مطمئن باشید این اطلاعات شما مانند رازی بین ما و شما خواهد ماند و از این نظر خیالتان کاملا راحت باشد، فقط جهت راهنمایی شما دانستن اینها به ما کمک میکند). اگر صلاح می دانید در مکاتبات بعدی این موارد را برایمان بنویسید تا ما با دانستن جوانب ماجرا بتوانیم شما جوان خوب را یاری کنیم. البته چند نکته را با توجه به سوال شما تقدیم می کنیم؛ 1. خواهر محترم، در مورد نکته پایانی کلام شما که فرمودید آرامش می خواهید باید عرض کنیم که این آرامش فقط با توبه و پناه بردن به آغوش گرم و بنده نواز خدای مهربان و بخشنده بدست می آید. پشیمانی شما از گناه، خود نشان می¬دهد که ما با جوان پاک و مومنی ارتباط برقرار کرده¬ایم. همین پشیمانی، می¬تواند بهترین عامل برای بخشیدن و عفو و لطف از جانب خدا باشد. ابتدا به این داستان دقت بفرمایید: جابر بن عبدالله انصاری نقل می¬کند: زنی نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: یا رسول اللَّه زنی که فرزند خود را کشته، آیا فرصت توبه دارد؟ پیامبر فرمود: قسم به خداوندی که جان محمد به دست اوست، اگر او هفتاد پیغمبر را کشته باشد؛ بعد از آن، توبه کند و پشیمان شود و خدا بداند که دیگر آن گناه را انجام نمی¬دهد، خدا حتما توبه او را قبول می¬کند و از او در می¬گذرد. به درستی که درِ توبه به اندازه فاصله میان مشرق و مغرب باز است و یقینا توبه کننده از گناه، مانند کسی است که هیچ گناهی مرتکب نشده است.) (مستدرکالوسائل ج 12 ص 131 باب 87) توبه یعنی پشیمانی از انجام گناه؛ به گونه¬ای که فرد، دیگر قصد بازگشت به گناه را نداشته باشد و همانطور که در متن حدیث بالا اشاره شد، تنها زمانی مورد قبول واقع می¬شود که واقعا شما پشیمان شده باشید و دیگر هرگز آن گناه را انجام ندهید. 2. اما در مورد نگرانی شما نسبت به دوری از خدا و دوری از بخشش و رحمت و لطف او، باید بگوییم همانگونه که میدانید اولین گام در این مسیر، توبه از گناهان گذشته است تا آتشی که برای آخرت خویش مهیا نموده است، در همین دنیا فرونشاند. نشان قبولی این توبه نیز، پشیمانی عمیق و عدم تکرار گناهان است. در این صورت از بخشش خدای مهربان نا امید نباشد. در روایت آمده (انّ الله یُحبّ الشاب التائب) یعنی خداوند جوان های توبه کننده را خیلی دوست دارد و مورد محبت قرار می دهد و در جای دیگری می فرماید از میان صداها، صدای جوانی را دوست دارم که از گناه و خطای خود شرمسار است و برای توبه رو به کرده است و از من بخشش می خواهد. همه اینها نشان می دهد که او خالق مهربانی است که همیشه در انتظار نجوای بندگان خویش است. او نیازی به بندگان ندارد اما دوست دارد همه شامل رحمت او باشند و از غضبش بدور. در آیه 70 سوره فرقان خدای مهربان، لطف خود را به اوج رسانده و بیان فرموده است: إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً؛کسانی که توبه کنند و ایمان آوردند و عمل صالح انجام دهند (یعنی هم ذهن آنها لذتی برای گناه نشناسد و هم رفتار آنها گویای این دوری باشد) خداوند گناهان آنان را به حسنات تبدیل میکند (نه تنها گناهان را می آمرزد، بلکه به اندازه آن گناهان ثواب می نویسد) و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است). این بخشایش خداوند نباید جرأت تکرار معصیت را در ما ایجاد نماید بلکه حقیقت توبه همان پشیمانی و ندامت از گناه است که لازمه آن تصمیم جدی بر ترک گناه در آینده است. تصمیم جدی بگیرد که در هیچ شرایطی و با هیچ توجیهی، برای لذتی کوتاه، زندگی بینهایت خود را ویران نکند و برای عبور از ناآرامیهای زندگی، دل به فضل الهی داشته باشد. 3. پس مطمئن باشید که خدا شما را بخشیده که این حالت به شما دست داده لذا تصمیم جدی بگیرید که دیگر سراغ گناه نروید و در این راه از خدا مدد بگیرید. 4. در مورد ازدواج باید بگوییم(البته به ما حق بدهید که این گونه جواب می دهیم) که بعد از توبه، بستگی به این دارد که در رابطه با این دوستی که گفتید تا کجا پیش رفتید؛ اگر درست برداشت کرده باشیم و منظورتان دوست پسر باشد و رابطه جنسی کامل با او داشتید(یعنی باکره بودن خود را از دست دادید)، توصیه جدی ما به شما خواهر گرامی، ازدواج با ایشان است. به هیچ چیز دیگر فکر نکنید، همه فکر و توان خودتان را بگذارید بر اینکه با هم ازدواج کنید، هر چه زودتر بهتر، در غیر این صورت شما خیلی خیلی ضرر می کنید. اگر میگویید با یک فرد دیگر.. جواب ما این است که اصلا، به هیچ وجه، چون به نفع شما نیست. دلائل زیاد علمی، دینی و تجربی بر این مطلب داریم. اما اگر رابطه جنسی در آن حد نبوده، وضعیت فرق می کند؛ یعنی بستگی به شرایط شما و ایشان هم خواهد داشت(اگر مایل بودید در مکاتبات بعدی با توجه به اطلاعاتی که به ما می دهید راجع به آن بیشتر صحبت کنیم) به عنوان نمونه در این فرض هم می توانید با هم ازدواج کنید البته با وجود شرایط دیگر، هم می توانید با ایشان قطع رابطه کنید در صورتی که او شرایط و معیارهای لازم در انتخاب همسر را نداشته باشد و با بازسازی روحی خودتان و دعا از خداوند بخواهید که همسر خوب و شایسته ای را نصیبتان کند(البته این را هم قبول داریم که در هر دو صورت یک سری مشکلات و ناراحتی و عذاب وجدان و احساس گناه وجود دارد). 5. بسیار به جاست که از حال معنوی این ماه رجب و دو ماه بعدی یعنی شعبان و رمضان به خوبی استفاده کنیم و قدری بیشتر خودمان را به خدای مهربان و بخشنده نزدیک کنیم. خودش فرموده که هزار بار گر توبه شکستی باز آی... هر آنکه جانب اهل وفا نگه دارد خداش در همه حال از بلا نگه دارد حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست که آشنا سخن آشنا نگه دارد دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشتهات بدو دست دعا نگه دارد گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان نگاه دار سر رشته تا نگه دارد صبا در آن سر زلف ار دل مرا بینی ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد نگه نداشت دلم را و جای رنجش نیست ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری که حق صحبت و عهد و وفا نگه دارد غبار راهگذارت کجاست تا حافظ بیادگار نسیم صبا نگه دارد ما برای شما خواهر گرامی و همه جوانان عزیز، آرزوی سربلندی و سعادت در دنیا و آخرت داریم. منتظر مکاتبات بعدی شما هستیم. نویسنده: سید عباس ساطوریان
سلام.من با فردی دوست هستم که وقتی وارد زندگیم شد که خیلی کمبود روحی داشتم.الانم چند ساله باهم هستیم.خیلی از روزام رو با اون بودم. نیاز روح و جسمم با اون رفع شد.حالا میخوام ازدواج کنم ولی نمیتونم کسی رو دوست داشته باشم.خیلی روزا افسرده میشم و حس تنهای دارم.بعضی وقتا پشیمون و متنفر از اون.ازدواج نکنم؟! کمکم کنید.ارامش میخوام اونم از خداای که ازش دور شدم.
سلام.من با فردی دوست هستم که وقتی وارد زندگیم شد که خیلی کمبود روحی داشتم.الانم چند ساله باهم هستیم.خیلی از روزام رو با اون بودم. نیاز روح و جسمم با اون رفع شد.حالا میخوام ازدواج کنم ولی نمیتونم کسی رو دوست داشته باشم.خیلی روزا افسرده میشم و حس تنهای دارم.بعضی وقتا پشیمون و متنفر از اون.ازدواج نکنم؟! کمکم کنید.ارامش میخوام اونم از خداای که ازش دور شدم.
سینه مالامال درد است دریغا مرهمی
دل زتنهایی بجان آمد خدا را همدمی
چشم آسایش که دارد از سپهر تیز رو
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی
پرسشگر گرامی، امیدواریم با دقت و تیزبینی و مشورت با افراد مجرب و دلسوز، و در نهایت با توکل به خداوند قادر متعال،از این دوره گذر کنید و با آغاز زندگی مشترک، هر چه زودتر مسیر کمال وتعالی را بیش از پیش طی کنید. در ضمن از اینکه ما را برای مشورت در مورد مهمترین تصمیم زندگیتان انتخاب نمودید، خرسندیم. خدا را شاکریم و از او مدد میگیریم و برای شما در تمام مراحل زندگی، مخصوصا در امر ازدواج آرزوی موفقیت داریم.
دانشجوی گرامی، بی شک هیچ شالودهای مقدستر از شالوده و بنای رفیع ازدواج نیست. رسول خدا (ص) فرمود: ما بنی بناء فی الاسلام احب الی الله عز و جل من التزویج.( هیچ بنایی در اسلام محبوبتر از ازدواج نزد خداوند بنا نشده است). وسایل الشیعه، ج 14/3
حتما شما به ما حق می دهید که با این اطلاعات کمی که برای ما نوشتید ما نتوانیم به خوبی شما را کمک کنیم. چون در مورد سوال شما برای ما ابهام ها و سوالاتی وجود دارد مثلا اینکه فرمودید کمبود روحی داشتید، چه اتفاقی برایتان افتاده بود؟ در چه وضعیتی بودید که با او دوست شدید؟ این دوستی که گفتید کیه؟ منظورمون اینه که چه خصوصیاتی داره؟ چکاره است؟ چی شد که باهاش دوست شدید؟ منظورتون از اینکه گفتید نیازهاتون را برآورده کرده چیه؟ رابطه شما تا کجا پیش رفت؟ در طول مدت دوستیتون چه اتفاقاتی افتاد؟ الآن در چه وضعیتی هستید؟ او و شما چند ساله تونه؟ وضعیت خانوادگی شما چگونه است؟ فکر می کنید چرا الآن نمی تونید هیچ کس رو دوست داشته باشید؟ در حال حاضر رابطه شما با اون به چه صورت است؟ آیا او هنوز شما را دوست دارد؟آیا خانواده شما و ایشان از این رابطه و دوستی شما باخبرند یا نه؟ آیا الآن خواستگار دارید؟ و ...(البته به شما بگوییم که مطمئن باشید این اطلاعات شما مانند رازی بین ما و شما خواهد ماند و از این نظر خیالتان کاملا راحت باشد، فقط جهت راهنمایی شما دانستن اینها به ما کمک میکند). اگر صلاح می دانید در مکاتبات بعدی این موارد را برایمان بنویسید تا ما با دانستن جوانب ماجرا بتوانیم شما جوان خوب را یاری کنیم. البته چند نکته را با توجه به سوال شما تقدیم می کنیم؛
1. خواهر محترم، در مورد نکته پایانی کلام شما که فرمودید آرامش می خواهید باید عرض کنیم که این آرامش فقط با توبه و پناه بردن به آغوش گرم و بنده نواز خدای مهربان و بخشنده بدست می آید. پشیمانی شما از گناه، خود نشان می¬دهد که ما با جوان پاک و مومنی ارتباط برقرار کرده¬ایم. همین پشیمانی، می¬تواند بهترین عامل برای بخشیدن و عفو و لطف از جانب خدا باشد.
ابتدا به این داستان دقت بفرمایید:
جابر بن عبدالله انصاری نقل می¬کند: زنی نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: یا رسول اللَّه زنی که فرزند خود را کشته، آیا فرصت توبه دارد؟ پیامبر فرمود: قسم به خداوندی که جان محمد به دست اوست، اگر او هفتاد پیغمبر را کشته باشد؛ بعد از آن، توبه کند و پشیمان شود و خدا بداند که دیگر آن گناه را انجام نمی¬دهد، خدا حتما توبه او را قبول می¬کند و از او در می¬گذرد. به درستی که درِ توبه به اندازه فاصله میان مشرق و مغرب باز است و یقینا توبه کننده از گناه، مانند کسی است که هیچ گناهی مرتکب نشده است.) (مستدرکالوسائل ج 12 ص 131 باب 87)
توبه یعنی پشیمانی از انجام گناه؛ به گونه¬ای که فرد، دیگر قصد بازگشت به گناه را نداشته باشد و همانطور که در متن حدیث بالا اشاره شد، تنها زمانی مورد قبول واقع می¬شود که واقعا شما پشیمان شده باشید و دیگر هرگز آن گناه را انجام ندهید.
2. اما در مورد نگرانی شما نسبت به دوری از خدا و دوری از بخشش و رحمت و لطف او، باید بگوییم همانگونه که میدانید اولین گام در این مسیر، توبه از گناهان گذشته است تا آتشی که برای آخرت خویش مهیا نموده است، در همین دنیا فرونشاند. نشان قبولی این توبه نیز، پشیمانی عمیق و عدم تکرار گناهان است. در این صورت از بخشش خدای مهربان نا امید نباشد.
در روایت آمده (انّ الله یُحبّ الشاب التائب) یعنی خداوند جوان های توبه کننده را خیلی دوست دارد و مورد محبت قرار می دهد و در جای دیگری می فرماید از میان صداها، صدای جوانی را دوست دارم که از گناه و خطای خود شرمسار است و برای توبه رو به کرده است و از من بخشش می خواهد. همه اینها نشان می دهد که او خالق مهربانی است که همیشه در انتظار نجوای بندگان خویش است. او نیازی به بندگان ندارد اما دوست دارد همه شامل رحمت او باشند و از غضبش بدور.
در آیه 70 سوره فرقان خدای مهربان، لطف خود را به اوج رسانده و بیان فرموده است: إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً؛کسانی که توبه کنند و ایمان آوردند و عمل صالح انجام دهند (یعنی هم ذهن آنها لذتی برای گناه نشناسد و هم رفتار آنها گویای این دوری باشد) خداوند گناهان آنان را به حسنات تبدیل میکند (نه تنها گناهان را می آمرزد، بلکه به اندازه آن گناهان ثواب می نویسد) و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است). این بخشایش خداوند نباید جرأت تکرار معصیت را در ما ایجاد نماید بلکه حقیقت توبه همان پشیمانی و ندامت از گناه است که لازمه آن تصمیم جدی بر ترک گناه در آینده است. تصمیم جدی بگیرد که در هیچ شرایطی و با هیچ توجیهی، برای لذتی کوتاه، زندگی بینهایت خود را ویران نکند و برای عبور از ناآرامیهای زندگی، دل به فضل الهی داشته باشد.
3. پس مطمئن باشید که خدا شما را بخشیده که این حالت به شما دست داده لذا تصمیم جدی بگیرید که دیگر سراغ گناه نروید و در این راه از خدا مدد بگیرید.
4. در مورد ازدواج باید بگوییم(البته به ما حق بدهید که این گونه جواب می دهیم) که بعد از توبه، بستگی به این دارد که در رابطه با این دوستی که گفتید تا کجا پیش رفتید؛ اگر درست برداشت کرده باشیم و منظورتان دوست پسر باشد و رابطه جنسی کامل با او داشتید(یعنی باکره بودن خود را از دست دادید)، توصیه جدی ما به شما خواهر گرامی، ازدواج با ایشان است. به هیچ چیز دیگر فکر نکنید، همه فکر و توان خودتان را بگذارید بر اینکه با هم ازدواج کنید، هر چه زودتر بهتر، در غیر این صورت شما خیلی خیلی ضرر می کنید. اگر میگویید با یک فرد دیگر.. جواب ما این است که اصلا، به هیچ وجه، چون به نفع شما نیست. دلائل زیاد علمی، دینی و تجربی بر این مطلب داریم. اما اگر رابطه جنسی در آن حد نبوده، وضعیت فرق می کند؛ یعنی بستگی به شرایط شما و ایشان هم خواهد داشت(اگر مایل بودید در مکاتبات بعدی با توجه به اطلاعاتی که به ما می دهید راجع به آن بیشتر صحبت کنیم) به عنوان نمونه در این فرض هم می توانید با هم ازدواج کنید البته با وجود شرایط دیگر، هم می توانید با ایشان قطع رابطه کنید در صورتی که او شرایط و معیارهای لازم در انتخاب همسر را نداشته باشد و با بازسازی روحی خودتان و دعا از خداوند بخواهید که همسر خوب و شایسته ای را نصیبتان کند(البته این را هم قبول داریم که در هر دو صورت یک سری مشکلات و ناراحتی و عذاب وجدان و احساس گناه وجود دارد).
5. بسیار به جاست که از حال معنوی این ماه رجب و دو ماه بعدی یعنی شعبان و رمضان به خوبی استفاده کنیم و قدری بیشتر خودمان را به خدای مهربان و بخشنده نزدیک کنیم. خودش فرموده که هزار بار گر توبه شکستی باز آی...
هر آنکه جانب اهل وفا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشتهات بدو دست دعا نگه دارد
گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان
نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
صبا در آن سر زلف ار دل مرا بینی
ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد
نگه نداشت دلم را و جای رنجش نیست
ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد
سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری
که حق صحبت و عهد و وفا نگه دارد
غبار راهگذارت کجاست تا حافظ
بیادگار نسیم صبا نگه دارد
ما برای شما خواهر گرامی و همه جوانان عزیز، آرزوی سربلندی و سعادت در دنیا و آخرت داریم. منتظر مکاتبات بعدی شما هستیم.
نویسنده: سید عباس ساطوریان
- [سایر] با سلام خدمت شما. دکترمن یه مشکل دیگه هم دارم من با اینکه ازدواج کردم باز هم چشمم دنبال بعضی از خانمهاست مثلا اگه خوشم بیادازش دوس دارم باهاش ارتباط برقرارکنم چه اون خانم ازدواج کرده باشه.چه نکرده باشه دوست دارم ارتباط خیلی صمیمی باهاش برقرار کنم ارتباطی خیلی نزدیک تا حدی که دوس دارم باهم سکس داشته باشیم واین مورد خیلی اذیتم می کنه خیلی می خوام این حس رو از خودم دور کنم اما باز وسوسه میشم یا حتی در وقت هم بستر شدن با همسرم دوس دارم در مورد اون خانم صحبت کنه مثلا حرفهای سکسی درمورد اون شخص بگه تا بتونم خودم رو تخلیه کنم .خانم دکتراز این موضوع خیلی ناراحتم میخوام از خودم دورش کنم این حس نا شایستو اما نمی دونم از کجا شرو ع کنم .خواهش می کنم کمکم کنید . باتشکر از شما مشاور عزیز
- [سایر] سلام خانم تقدسی عزیز خسته نباشید!راستش من مجردم 19سالمه دانشجوئم 17سالگی کاراموزی بانک میرفتم اونجا یه اقایی بود که باهم اشنا شدیم کارمندبانک بود مثلا میرفتم به من گنگ نگاه میکرد منم چون اولین رابطم بود با پسرا دیگه باهاش رفتم تو رویا که مطمئن بودم که ماباهم ازدواج میکنیم خیلی خیلی دعا کردم ولی نشد الانم اون مجرده 30سالشه،اون که تموم با این همه ضربه که ازش خوردم!از اون به بعد خیلی دعا کردم و از خدا خواستم که زودتر موقعیت ازدواج منو فراهم کنه و زودی ازدواج کنم ولی هنوز مجردم....چند وقت پیشم که باز یه اقای مهندسی بود برامون کار میکرد چو افتاده بود که تو خانوادم این منو میخواد منم که ذوق زدههه ولی اونم نصبت به من نظری نداشت و رفت،من واقعا ضربه سنگینی خوردم......تا به الان هم نه با پسری تلفنی رابطه داشتم و نه دوست پسری داشتم---نمیدونم چرا انقدر زود به یه پسری وابسطه میشم و باهاش میرم تو رویا.....الانم یه پسرعمه دارم که حس میکنم بهم نظر داره ولی تا الان ازم خواستگاری نکرده حالا الان همش با اون میرم رویا ولی خودمو خیلی کنترل میکنم....خانم تقدسی من خیلی خیلی خیلی دوست دارم ازدواج کنم راستش هرجا که میرم بهم خوش نمیگذره...میرم خرید میگم الان من نامزد بودم چقدر خوب بود دست نامزدمو گرفته بودم باهم راه میرفتیم مدام به بقیه زن و شوهرا نگاه میکنم غبطه میخورم،یا میرم پارک میگم چقدر بهم بیشتر خوش میگذشت که الان نامزد داشتم و پیشم بود....شما دیگه فکر کن هرجا که میرم همینه همه ی این فکرا باهامه از دانشگاه و باشگاه گرفته تاااااامهمونی و خرید همه جا!الان دیگه باشگاه نمیرم میگم بعد نامزدی میرم،یه هر نوع کلاس سرگرمی دیگه ای یا دانشگاه یه همکلاس دارم که نامزده همش به اون نگاه میکنم غبطه میخورم میگم خوش بحالش انتخب شده چه با خیال راحت اینجا نشسته،مدام میرم حلقه های ازدواج تو خیابونا رو میبینم.....اینم بگم اصلا اهل دوست و رفیق نیستم کنارشون بهم خوش نمیگذره.....بیشتر با خالمم که اونم ازدواج کرده و یه بچه کوچیک داره وقتی شوهرش میاد دنبالش یا میره خونه مادرشوهرش خب منم خیلی دلم میخواد!خیلیم معتقدم و از خدا میخوام که زودتر ازدواج کنم ولی هنوز موقعیتش فراهم نشده...من مانتوییم موهام کاملا داخله همش فک میکنم ینی من موهام بیرون بود بیشتر پسرا رو به خودم جذب میکردم ولی ترس از خدا اجازه این کارو بهم نمیده!خودم ظاهرم خوبه قیافمم خوبه.خداروشکر جو خانوادمم ارومه یه خواهر9ساله دارم پدر ومادرمم خیلی به حرفمم همه چیز رو برام مهیا میکنن...ولی من دوست دارم مستقل باشم!شما چه راهنمایی برام دارید؟
- [سایر] با سلام خدمت شما.من دختری 19 ساله هستم که از بچگی به دین و ایمان شهره بودم.در سن نوجوانی خواستگاران زیادی داشتم که متاسفانه خانواده ام یدون اجازه و مشورت با من ردشون میکردند . وقتی بزرگتر شدم نیاز به هم صحبتی با جنس مخالف رو در خودم احساس کردم اما متاسفانه چون دیدم به هیچ وجه راه از دواج ندارم از طریق چت با دیگران حرف زدم تا اینکه با پسری اشنا شدم که قبلا شکست عشقی خورده بود من دائم به اون نزدیک میشدم و وابستگی بسیار زیادی بین ما ایجاد شد به طوری که پسره میگه من تحمل یک ثانیه دوری تو رو ندارم ازم خواستگاری کرده اما از اونجا که چنین چیزی محاله من قبول نکردم(مسایلی هست که چنین چیزی رو محال کرده) و حالا من از تمام کردار اشتباهم پشیمان و ناد هستم بگم که دوسهسالی میشه که یک خط در میان نماز میخونم و اصلا هیچ چیز رو مثل سابق رعایت نمیکنم. اما حالا پشیمان شدم از همه کارام توبه کردم نمازامو میرم مسجد و کلا سعی کردم خوب باشم. اما ماجرای من با این پسر تمام نشدنیه و چون از اونجا که خودم باعث اشنایی و وابستگی بیش از حدش شدم حس میکنم حتی اگر ازدواج کنه و از زنش اختلاف پیدا کنه به خاطر منه چون من طوری رفتار کردم که میگه اخلاقت رو خیلی دوست دارم و بهت عادت کردم. و از طرفی میگه طوری وابسته تو هستم که اگر منو رها کنی تا ابد ازدواج نمیکنم و شاید اصلا دیوونه بشم.حالا من موندم و این عذاب وجدان شدید . چون خودم ازش خواستم باهام چت کنه و خودم وابستش کردم.اون حتی حاضره تا ابد با من چت کنه و منو نبینه ولی از دستم نده.یک طوری شده زندگیم که دیگه خودمو صددرصد جهنمی میدونم و فکر میکنم راه نجاتی ندارم. حالا به نظر شما من چه کنم.؟اگه میشه نظرم خصوصی بمونه و جوابمو برام میل کنید. اون بیش از حد عاطفیه و از اونجا که قبلا شکست عاطفی خورده منم بخوام بهش ضربه وارد کنم اوضاش بدتر میشه. از طرفی میگن بعضی گناهان طوریه که حتی تا ابد توبه هم کنی ضررش تا قیامت وجود داره. این از اون دسته گناهاست؟با تشکر از شما.من منتظر پاسخ شما هستم.
- [سایر] سلام حاج آقا .من 19 سالمه و دانشجوی رشته داروسازی هستم .چند تاعبارت رو جستجو کردم درمورد سوالم ولی هیچ نتیجه ای به دست نیومد.شاید سوال من یه سوال تازه باشه و کسی از شما درموردش نپرسیده باشه . حدود 5 سال پیش دچار یه بیماری شدم که به احتمال خیلی زیاد ژنتیکی هستش .نمیدونم اسمش به گوش شما خورده یا نه ،دیستروفی عضلانی که انواع مختلف و علایم مختلفی هم داره علایمی که در من ایجاد کرد مهمترینش ضعف درراه رفتن وحرکت وکاهش قدرت جسمی بود ،زود خسته میشم ،از پس بعضی کارام به تنهایی برنمیام ، حالا بیماریم متوقف شده اگه پیشرفت میکرد شاید دیگه اصلا نمی تونستم راه برم .خودتون که خبر دارید شرایط خیلی از دانشگاهها برای افرادی که سلامتی کامل ندارند مناسب نیست.پله تا دلتون بخواد تو دانشگاه هست وآسانسور اکثراوقات یه رویای دست نیافتنی برای امثال منه .گاهی امتحانا طبقه ی سومه ، اسانسور نیست یا خرابه .فکرشو بکنید وقتی پاهات یاری نمی کنن، وقتی میرسی بالا اول خوشحال میشی فکر میکنی اورست رو فتح کردی بعد میبینی پاهات داره میلرزه وحالا باید بشینی سر امتحان و با سوالای عجیب و غریب سروکله بزنی . خیلی دوست دارم نماز جماعت دانشگاه شرکت کنم اما رو زمین برام سخته نماز خوندن . تا نماز خونه هم یه مقداری راه هست که راهش کمه ولی برا من سخته .اگه اتوبوس هم باشه من نمیتونم استفاده کنم چون پله اش خیلی بلنده. تو تمام سال های دبیرستانم هم مشکلاتی داشتم .می دونید سخته که هم سن وسالات پله ها رو دوتا یکی برن بالا ولی تو همش تو فکر این هستی که یعنی این جایی که دارم میرم پله داره یا نه ،سریالاییه یا سرازیری و وو. اینا درد ودل بود حالا حرف اصلیم .خدا تو تمام این سالها به طور ویژه هوای منو داشت منم برای هرچیز وهرلحظه ازش کمک میخوام ،جایی تنهام نذاشت ،کمکم کرد تو کنکور وکلا همه لحظه های زندگیم وتوی ان پله ها .تو این سالها من معنای توکل رو به طور واقعی فهمیدم .سعی کردم هرگز به خدا نگم چراوهمیشه شاکر خداوند باشم . سعی کردم همیشه بگم خدایا راضی ام به رضای تو .هیچ وقت دعا نکردم که خوب بشم .یه جایی خوندم که خدایا به داده ونداده و گرفته ات شکر ،که داده ات نعمت است ،نداده ات حکمت و گرفته ات امتحان .هیچ وقت از خدا نخواستم شفام بده چون میخواستم والان هم میخوام که از امتحان خدا سربلند بیرون بیام .دلم میخواد همونی بشه که خدا خودش میخواد اگر برام بیماری رو میخواد منم همون رو میخوام وراضی ام وسختی هاشو به جون میخرم واگر هم خدا برام سلامتی رو بخواد من هم همون رو میخوام وراضی ام .به خاطر همین چیزا هم هرگز دعا نکردم برای بهبودی .فقط همیشه ازش خواستم کمکم کنه که جایی کم نیارم و هرگز ناشکری نکنم .حاج اقا من تمام سالها دلم نمیخواست وهنوز هم دلم نمیخواد که خدا ازم تو این موضوع ناراضی بشه .گاهی وقتها فکرمیکنم نکنه من طاقت امتحان سخت تر از این رو نداشتم که به اینجا ختم شده..چیزهای زیادی درمورد این مطالب شنیدم :من از درمان ودرد ووصل وهجران پسندم آنچه را جانان پسندد. هرکه دراین بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند ،من فکرمیکنم این یکی درمورد من صدق نمیکنه. جایی هم شنیدم که روزی یکی ازامامان معصوم به شخصی میگن که اگرخدا برای ما سلامتی رو بخواد ما همون رو دوست داریم واگرهم برای ما بیماری رو بخواد همون رو دوست داریم . نمی دونم حاج آقا اصلا نمیدونم میخوام چی بپرسم: مادروپدرم میگن اشتباه میکنی که دعا نمیکنی باید ازخدا بخوای که خوب بشی اما من نمیتونم دعاکنم ،میترسم اگه خوب بشم دیگه خدا ازم راضی نباشه وتو امتحان خدا موفق نشم .حاج آقا من می دونم که اگه از خدا بخوام که شفام بده باز همونی میشه که خدا میخواد پس چه نیازی به دعا هست .حاج اقا من میترسم از خدا بخوام که خوب بشم بعد دعامو قبول کنه اما به خاطر دعای من باشه ،اخه میدونید فکرمیکنم هرچی از خدا میخوام بهم میده اگه این طورباشه آیا من تو امتحان خدا موفق میشم یا نه ؟.حاج اقا اصلا من گیجم نمیدونم چی کارکنم .فعلا هیچ راه درمانی برای بیماریم نیست .تازگی ها دکتری رو شناختیم که درمان قرانی برای بیماریها میدن البته قبلش باید مطمین بشن که راه درمان علمی برای این بیماری نیست وهمه ی راهها رو رفتی واین خیلی خوبه چون ما باید اول ازراه واسطه هایی که خدا برامون قرارمیده مثلا همون راههای علمی درمان بیماری ها دنبال حل مشکلمون باشیم .چون برای من این راهها وجود نداشت ،ایشون به من گفتند که سوره ی حمد رو چهل روز هرروز هفتاد بار بخونم با هفتاد صلوات ایشون پشت تلفن اینو به من گفتند وهیچ مبلغی هم ازما نگرفتند اینو میگم تا ثابت بشه ایشون ازاین ادمهای دروغگو نیستند که تازگی ها خیلی زیاد شدندومردم رو گول میزنند. من اعتقاددارم به اینکه قرآن و سوره ی حمد حتما اگه خدا بخواد میتونه کسی رو شفا بده اما من نمیدونم بخونم یا نه .اگه بخونم یعنی از خدا خواستم که خوب بشم یعنی گفتم من اینو بیشتر دوست دارم نه اونی رو که تو میخوای .حاج اقا من تمام این سالها رو با این فکر گذروندم که خدا درمورد بیماریم وعکس العمل من به اون ازم راضیه و حالا اگه اشتباه کرده باشم چی ! حاج اقا امیدوارم متوجه منظورم شده باشید .لطفا برام توضیح بدیدچی کارکنم ؟چه طورمیشه که ازامتحان خدا حالا هرموقع که قراره تموم بشه یا تموم نشه سربلندبیرون بیام ،دعابکنم با نکنم ،اگه دعاکنم چی میشه ؟به هرجا ایمیل وپیام میدم کسی جوابمو نمیده کاشکی شما جوابمو خیلی قابل درک بدید . برام دعاکنید...دعاکنید