میخواستم بدانم از لحاظ اخلاقی، رابطه پسر و دختر چگونه باید باشد؟ چگونه یک دختر میتواند با همجنس خود دوست باشد؛ ولی با وجود سلامت اخلاقی و اجتماعی، اجازه ندارد با یک پسر دوست شود؛ یعنی چرا جامعه، از نظر اخلاقی این رابطه را - حتّی اگر طرفین هیچگونه نظر سوء به هم نداشته باشند و فقط در حد آنچه جامعه و اسلام میپذیرند با هم رابطه برقرار کنند - مطرود میداند. اگر دختر از خودش و طرف مقابل اطمینان کامل داشته باشد و هیچ یک از طرفین از جاده عصمت و تقوا دور نشوند، ارتباط چه صورت دارد؟! ارتباط انسانها با یکدیگر، تنوع فراوانی دارد. همان گونه که خود، گاهی مشاهده و تجربه کردهاید، برخی افراد، ارتباط تحصیلی و گروهی، ارتباط خانوادگی با هم دارند و بعضی نیز دارای ارتباط اقتصادی یا اجتماعی در سطح محله و شهر هستند. به راستی چه چیز سبب میشود رابطهای را اقتصادی، تحصیلی، اجتماعی یا خانوادگی نامید؟ آیا بدون هیچ معیاری، میتوان هر رابطهای را به هر اسمی نام گذاری کرد؟ چه چیز موجب تنوع و ارتباط انسانها با یکدیگر و حتّی ارتباط انسان با دیگر موجودات میشود؟ معیار نامگذاری روابط چیست؟ بیتردید هر نوع ارتباطی، همیشه )درست( یا )نادرست( نیست. بر این اساس، )ارتباطها( قابل ارزیابی و داوریاند ؛ ولی پیش از داوری درباره آن، باید معیار تفاوت ارتباطهای متنوع و نامگذاریهای گوناگون آنها را دریافت. آنچه یک ارتباط را شکل و نامی ویژه میبخشد، محتوای آن است. محتوای ارتباطها یکسان نیست. در هر شکلی از ارتباط، چیزی معین و به شیوهای خاصّ مبادله میگردد ؛ و همین عنصر سبب تنوع روابط میگردد. وقتی از ارتباط دختر و پسر سخن میگویید، مرادتان چه نوع ارتباطی است؟ باید نوع آن مشخص گردد تا بتوان درباره درستی و نادرستیاش داوری کرد. آیا مراد ارتباط آموزشی و تحصیلی است یا اقتصادی یا اجتماعی؟ اختلاف جنسیت طرفینِ ارتباط، در مقررات کلی و بعضی از شرایط روابط انسانی مؤثر است ؛ ولی محتوای روابط را تعیین نمیکند. بدین سبب، ارتباطی خاصّ به نام )ارتباط دختر و پسر( نداریم. ما در کلاس درس شرکت میکنیم و از محضر استادی که از جنس مخالف است، بهره آموزشی میبریم ؛ ولی هرگز آن را، به معنای داشتن دوست پسر یا دختر، نمیدانیم و در درستی این ارتباط - که بر مقررات یاد دهی و یادگیری استوار است - تردید نداریم. اما اگر در همین کلاس، پیامی جز یاددهی و یادگیری مبادله شود، ما را از تحصیل دور میسازد و چه بسا سبب زیانهای جبرانناپذیر میگردد. در روابط انسانی، هزاران نوع ارتباط مشروع و صحیح مطرح است که جنسیت در محتوای آنها مؤثر نیست و یا تأثیری اندک دارد. این روابط هرگز حساسیت آفرین، تنش برانگیز و ممنوع نیست ؛ زیرا شکل روابط معین است و از چهارچوب خود تجاوز نمیکند. به بیان دقیقتر، حد و مرزها رعایت میگردد و بدین سبب از آفات و آسیبها مصون میماند. بنابراین، نمیتوان داوری درباره روابط را فقط بر )جنسیت( استوار ساخت ؛ بلکه باید معیّن کرد که در این ارتباط، چه چیزی مبادله میشود تا بر اساس آن، نوع ارتباط و قوانین آن تعیین شود. بر این اساس، هر رابطهای اگر از مسیر خود منحرف گردد، آفت آفرین و زیانبار میشود ؛ هر چند دو طرف آن همجنس باشند. با این سخن، اینک خود، باید درباره درستی یا نادرستی ارتباط با جنس مخالف داوری کنید. محمد رضا احمدی
میخواستم بدانم از لحاظ اخلاقی، رابطه پسر و دختر چگونه باید باشد؟ چگونه یک دختر میتواند با همجنس خود دوست باشد؛ ولی با وجود سلامت اخلاقی و اجتماعی، اجازه ندارد با یک پسر دوست شود؛ یعنی چرا جامعه، از نظر اخلاقی این رابطه را - حتّی اگر طرفین هیچگونه نظر سوء به هم نداشته باشند و فقط در حد آنچه جامعه و اسلام میپذیرند با هم رابطه برقرار کنند - مطرود میداند. اگر دختر از خودش و طرف مقابل اطمینان کامل داشته باشد و هیچ یک از طرفین از جاده عصمت و تقوا دور نشوند، ارتباط چه صورت دارد؟!
میخواستم بدانم از لحاظ اخلاقی، رابطه پسر و دختر چگونه باید باشد؟ چگونه یک دختر میتواند با همجنس خود دوست باشد؛ ولی با وجود سلامت اخلاقی و اجتماعی، اجازه ندارد با یک پسر دوست شود؛ یعنی چرا جامعه، از نظر اخلاقی این رابطه را - حتّی اگر طرفین هیچگونه نظر سوء به هم نداشته باشند و فقط در حد آنچه جامعه و اسلام میپذیرند با هم رابطه برقرار کنند - مطرود میداند. اگر دختر از خودش و طرف مقابل اطمینان کامل داشته باشد و هیچ یک از طرفین از جاده عصمت و تقوا دور نشوند، ارتباط چه صورت دارد؟!
ارتباط انسانها با یکدیگر، تنوع فراوانی دارد. همان گونه که خود، گاهی مشاهده و تجربه کردهاید، برخی افراد، ارتباط تحصیلی و گروهی، ارتباط خانوادگی با هم دارند و بعضی نیز دارای ارتباط اقتصادی یا اجتماعی در سطح محله و شهر هستند. به راستی چه چیز سبب میشود رابطهای را اقتصادی، تحصیلی، اجتماعی یا خانوادگی نامید؟ آیا بدون هیچ معیاری، میتوان هر رابطهای را به هر اسمی نام گذاری کرد؟ چه چیز موجب تنوع و ارتباط انسانها با یکدیگر و حتّی ارتباط انسان با دیگر موجودات میشود؟ معیار نامگذاری روابط چیست؟ بیتردید هر نوع ارتباطی، همیشه )درست( یا )نادرست( نیست. بر این اساس، )ارتباطها( قابل ارزیابی و داوریاند ؛ ولی پیش از داوری درباره آن، باید معیار تفاوت ارتباطهای متنوع و نامگذاریهای گوناگون آنها را دریافت. آنچه یک ارتباط را شکل و نامی ویژه میبخشد، محتوای آن است. محتوای ارتباطها یکسان نیست. در هر شکلی از ارتباط، چیزی معین و به شیوهای خاصّ مبادله میگردد ؛ و همین عنصر سبب تنوع روابط میگردد.
وقتی از ارتباط دختر و پسر سخن میگویید، مرادتان چه نوع ارتباطی است؟ باید نوع آن مشخص گردد تا بتوان درباره درستی و نادرستیاش داوری کرد. آیا مراد ارتباط آموزشی و تحصیلی است یا اقتصادی یا اجتماعی؟ اختلاف جنسیت طرفینِ ارتباط، در مقررات کلی و بعضی از شرایط روابط انسانی مؤثر است ؛ ولی محتوای روابط را تعیین نمیکند. بدین سبب، ارتباطی خاصّ به نام )ارتباط دختر و پسر( نداریم. ما در کلاس درس شرکت میکنیم و از محضر استادی که از جنس مخالف است، بهره آموزشی میبریم ؛ ولی هرگز آن را، به معنای داشتن دوست پسر یا دختر، نمیدانیم و در درستی این ارتباط - که بر مقررات یاد دهی و یادگیری استوار است - تردید نداریم.
اما اگر در همین کلاس، پیامی جز یاددهی و یادگیری مبادله شود، ما را از تحصیل دور میسازد و چه بسا سبب زیانهای جبرانناپذیر میگردد. در روابط انسانی، هزاران نوع ارتباط مشروع و صحیح مطرح است که جنسیت در محتوای آنها مؤثر نیست و یا تأثیری اندک دارد. این روابط هرگز حساسیت آفرین، تنش برانگیز و ممنوع نیست ؛ زیرا شکل روابط معین است و از چهارچوب خود تجاوز نمیکند. به بیان دقیقتر، حد و مرزها رعایت میگردد و بدین سبب از آفات و آسیبها مصون میماند. بنابراین، نمیتوان داوری درباره روابط را فقط بر )جنسیت( استوار ساخت ؛ بلکه باید معیّن کرد که در این ارتباط، چه چیزی مبادله میشود تا بر اساس آن، نوع ارتباط و قوانین آن تعیین شود. بر این اساس، هر رابطهای اگر از مسیر خود منحرف گردد، آفت آفرین و زیانبار میشود ؛ هر چند دو طرف آن همجنس باشند. با این سخن، اینک خود، باید درباره درستی یا نادرستی ارتباط با جنس مخالف داوری کنید.
محمد رضا احمدی
- [سایر] سلام نمیکنم دوست ندارم خلاصه بنویسم دوست دارم وقتت رو بگیرم عیبی داره برای من یک کم بیشتر وقت بذاری؟سرچ بلدم و این کاررو کردم اما اگه بخونی متوجه میشی چرا نوشتم!بین دوراهی ام.ولی ضوابط رو رعایت میکنم 1-دانشجوی ترم 6 2-دارای اشکالات رفتاری(مثل بلد نبودن برقراری ارتباط چه با دختر چه با پسر و یا استفاده از غرور بیجا ووو) 3- دختر مجرد 4-امروز صبح از دنده لج پا شدم دوست داشتم با همه دعوا کنم اصلا یه مدتیه پرخاشگر شدم رفته بودم بازار از فروشنده خوشم نیومد خرید نکردم دوست داشتم با آقاهه دعوا کنم همون کاری که الان میخوام با شما بکنم! 5-من آدم منطقی هستم و وسواس فکری هم البته دارم نمیتونم زود تصمیم بگیرم کلی مشورت میکنم و همیشه بهترین تصمیم رو میگیرم و همیشه شکر خدا راضی ام 6-خونواده ام مذهبی اند من هم! 7-آقاجون دلم میخواد غر بزنم!اصلا شاکی ام اولی خود تو!میدونی چرا؟من مذهبی درسخونده عاقل بین حرف امثال تو و روانشناسا میمونم!(میمون نه می مانم!) 8-آقا من از یه آقای متشخص خوشم میاد هیچ رابطه ای هم جز کار و درس اون هم در حد اس ام اس با بنده خدا ندارم درمورد حس اون به خودم هم خبر ندارم ولی اینقدر میدونم که به خاطر احترامی که برای من قائله جواب سوالاتم رو میده و بهم کمک میکنه اون بهم توجه میکنه اما درسی نه عاشقانه(حالم به هم میخوره از این روابط هیچ وقت هم نه دوست داشتم نه به خودم اجازه میدم با پسری باشم)ولی من ته دلم دوستش دارم عیبه؟ 9-آدم بسیار متشخص و با وقاریه اینو من نمیگم همه میگن 10-از من بزرگتره و الانم تازه فارغ التحصیل شده 11-این اواخر کمی صمیمیت بیشتر شده درچه حد؟درحد تبریک گفتن مناسبات اونم پیامکی!اونم گاهی! 12-با یه روانشناس که احتمالا بشناسیش (دکتر علیرضا شیری خواستی اسم نبر ولی درموردش تحقیق کن آدم خوبیه با دین و ایمانه مثل شما از اسلام میدونه تو مجله موفقیت مینویسه خوبم مینویسه به سایتش مراجعه کن خیلی از روابط دختر پسرها رو منع میکنه) مشورت کردم کل ماجرا رو براش توضیح دادم گفت(یعنی کلا اعتقادش بر اینه و به نظر من هم درسته)چرا به عنوان یه آدم مذهبی نقش منفعل رو بازی میکنی؟تو برو جلو باهاش بیشتر گفتگو کن تلفنی یا حضوری اگه اون اومد جلو که تو عاقلانه عمل کن و بشناسش اگرم نیومد تو هیچ چیزی رو از دست ندادی 13-به عنوان یه آدم مذهبی برام حرفش عجیب بود راستش انتظار داشتم بگه:آخه دختر این همه روابط پیچیده وجود داره اونوقت تو تو این موندی؟خوب رابطه ای که سر و ته نداره باید زودتر تموم شه چون داری خودت رو اذیت میکنی ولی ووو 14-استخاره کردم(بگید جای استخاره بود یا نه؟کارمن غلط بود یا درست؟)بد اومد اگر هم خوب میومد من آدمی نیستم که وارد چنین بازی هایی بشم از اولش هم دنبال دوستی نبودم فقط دلم میخواد بشناسمش 15-اومدم سایت شما همه رو منع میکنید و به دخترها میگید برو بشین تو خونه خواستگار بیاد حاج آقا دهنوی میگه با شرایط خاص واسطه بفرستید!!! من آخه تو اون دانشگاه خراب شده واسطه ام کجا بود؟ 16-حالا حق بده که این همه وراجی کنم! 17-آقاجون بین حرف تو مذهبی حوزوی با خدای مجرب و حرف اون روانشناس تحصیلکرده با دین و ایمون مجرب(یه جورایی بین عقل و دلم) گیر کردم 18-الان از کجا بفهمم تو راست میگی یا اون؟ خدا به حرف کدومتون راضیه؟ نمیتونم بگم متحجری یا ووو ولی علم بهتر است یا دین؟ شماها مسئولید بابت حرفی که میزنید و راهنمایی که میکنید 19-آخیییییش1کلی غر زدم و خالی شدم!مرسی آقای سنگ صبور 20-امیدوارم منو ببخشید بابت غر زدنم و بد حرف زدنم و پر حرفیم!من آدم بی ادبی نیستم اتفاقا ادبم خیلی ها رو جذب کرده(به خدا خودشون میگن)ولی بابت لحن تندم ببخشید اگه دوست داشتید یکبار دیگه بخونید و دقیق جواب بدید من حوصله متن طولانی رو دارم لطفا ارجاع ندید
- [سایر] سلام آقای مرادی عزیز . صحبت های شما بسیار آموزنده و دلنشین هست . آگاهی بخشی به اقشار جامعه کار بزرگیه و شما در این امر مهم موفق بودین و از خدا می خوام همیشه به شما سلامتی و شادی عنایت کنه . آقای مرادی من دختر 24 ساله ای هستم در رشته ی علوم تربیتی تحصیل کردم و مطالعات روان شناسی دارم و سعی بر بالا بردن سطح اطلاع و دانش خود دارم . پدر من فرد بدبین و خود رای هست . هیچگاه اجازه ی تصمیم گیری در مسائل مختلف زندگی رو به من ندادند . همیشه من رو از ارتباط با دوستانم و اقوام منع کرده . اجازه ی بیرون رفتن حتی کتابخونه رو به سختی به من می دند . تو خونه چندان رابطه ی صمیمی بین اعضای خانواده نیست . من 5 برادر دارم . مادرم همیشه از طرف پدرم تحقیر شده و در گذشته تمام خاطرات من با کتک های پدرم و دعواهایی به علت مشکلاتی که خانواده ی پدر و مادرم داشتند سرشار هست . پدرم در کودکی من به من تجاوز جنسی داشتند . به هیچ عنوان خواسته های ما براشون اهمیت نداره . خوب من در این شرایط بزرگ شدم و شاید تنها کسی که من رو تربیت کرده خودم بودم و تجربیاتم .در هر صورت زمانیکه من در سن 20 سالگی بودم روحیه ی شکننده ای داشتم . به هیچ عنوان شناختی بر مسئله ی ازدواج و زندگی زناشویی نداشتم . تعدادی خواستگار داشتم . اما پدرم به هیچکدوم رو قبول نکردند و نظر من رو هم نخواستند .حدود 2 سال من خواستگاری نداشتم تا اینکه چندی پیش پسر دایی ام که در ضمن پسر عمه ام هست به خواستگاری من اومدند . این پسر 28 سالشون هست . از نظر ژنتیکی قطعا مشکل وجود داره . ایشون از سربازی به دلیل سابقه ی بیماری روانی ( دو شخصیتی بودن ) معاف شدند. میون خانواده ی من و خانواده ی ایشون سال ها مجادله بوده و هست . من به این آقا جواب رد دادم .چون در این شرایط و ضمن اینکه در مورد مسائل فکری و اعتقادات مذهبی با هم اختلاف داریم و علاوه بر این من هیچ احساس علاقه ای نسبت به ایشون در خودم احساس نکردم به نظرم ازدواج موفقی نخواهد بود . اما پدرم بعد از این که من خواسته شون رو مبنی بر ازدواج با پسر دایی ام رد کردم هر روز به من سرکوفت می زنند که دیگه کسی نمیاد و ... علت اصلی اینکه برای من خواستگار نمیاد عدم معاشرت ما با آشنایان و اقوام هست . اما ایشون این دلیل رو نمی پذیرند و می گند خودت عیب و ایراد داری که کسی نمیاد . متاسفانه وقتی هم صحبت های شما و کارشناسان دیگه رو گوش می دند تنها اون چیزی که دوست دارند رو از صحبت های شما برداشت می کنند و پدر من شخصی نیست که اشتباهاتشون رو بپذیرند و به دیگران حق بدند و اهل گفتگوی منطقی نیستند . از طرفیd من می خوام در جامعه فعال باشم تا حتی اگر ازدواج نکردم روی پای خودم بایستم اما رفتار پدرم و محدودیت هایی که می گذارند باعث شده اعتماد به نفسم در برخورد با افراد جامعه پایین بیاد . با این حال پنهانی و دور از چشم پدرم ( البته مادر و بردارانم اطلاع دارند ) به کارهای مختلفی از جمله کارهای پژوهشی و مدیریت گروهی از دانشجویان برای فعالیت های مختلفی از جمله تشکیل گردهمایی و بازدید از مکان های تاریخی و علمی می پردازم . اما باز هم به خاطر محدودیت هام در بیرون رفتن از خونه تو این فعالیت هام اونطور که در توانم هست نمی تونم فعال باشم . گذشته از این مسائل که برای شما گفتم من در گروه دانشجویی که مدیریت و مسئولیتش رو بر عهده دارم با فردی آشنا شدم که البته بر حسب همکاری در گروه باهم در ارتباط بودیم و هستیم . ایشون فردی پاک دامن ، واقع بین ، متدین و متعهد ، مسئولیت پذیر ، باگذشت هستند . من و ایشون رابطه مون بیشتر از همکاری در گروه شده و به عنوان دو دوست مستقلا با هم در ارتباطیم . ما نسبت به هم شناخت پیدا کردیم تا حدودی در این مدت یک سال هم فکری ، رفتار و روحیه ی سازگار با هم رو در خودمون مشاهده کردیم . من و ایشون به هیچ عنوان علاقه ی شدید به هم نداریم اما همدیگه رو دوست داریم و این علاقه بعد از شناخت بیشتر شکل گرفته . ایشون 1 سال و نیم از من کوچکتر هستند اما فردی باهوش و آگاه و پخته هستند . خانواده ای مذهبی دارند . من و ایشون بعد از 1 سال آشنایی و شناخت 2 ماه پیش در مورد ازدواج با هم صحبت کردیم . من با مادرم صحبت کردم و مادرم نگران این بودند که ایشون چون دانشجو هستند سرمایه ای ندارند برای تشکیل زندگی . اما با توجه به شناختی که من از ایشون دارم ( ایشون مدیر هسته های علمی دانشگاهشون هستند و فعالیت های عمرانی هم داشتند با وجود اینکه سنشون 22 سال بیشتر نیست )و البته 1 سال دیگه فارغ التحصیل می شند مطمئن هستم با کمی قناعت و صبوری و همکاری من( شاغل بودنم)می تونیم زندگی مادی رو پیش ببریم . ایشون هم با مادرشون صحبت کردند . مادر ایشون لیسانس روان شناسی دارند اما با این حال به شدت مذهبی و سنتی فکر می کنند . مادر ایشون از نحوه ی آشنایی ما رضایت ندارند و بسیار با این مسئله که من از ایشون 1 سال و نیم بزرگتر هستم مخالفت می کنند . من و ایشون تصمیم داریم از راه منطقی و گفتگو خانواده ها رو راضی کنیم و عجولانه پیش نریم . با این حال مسئله ی سن من و ایشون بیشترین مشکل رو ایجاد کرده در حالیکه ما چون بر تصمیممون فکر کردیم و به این نتیجه رسیدیم که می تونیم زندگی خوب و موفقی در کنار هم داشته باشیم و در طول این یک سال مسئله ی سن تاثیری بر رابطمون نداشته نمی تونیم استدلال مادر و پدرشون رو قبول کنیم با این حال رضایت خانواده ی ایشون شرط هست . حالا من سوالی داشتم خدمتتون ما با به کار بردن چه روش و راهکاری می تونیم ذهنیت خانواده ی ایشون رو نسبت به سن و همچنین نحوه ی آشناییمون که خانواده ی ایشون گمان می کنند دختری که با پسری رابطه ی دوستی داشت دختر پاک و متعهدی نیست ، تغییر بدیم . به هر حال اگر شما من رو راهنمایی کنید بسیار ممنونتون می شم . فقط از شما درخواست می کنم روش درستی رو به ما بگید تا در پیش بگیریم برای کسب حمایت خانواده ها. موفق باشید و در پناه خدا .