می خواستم دلایل علمی آثار سوئی که زنا بر روح انسان می گذارد را برایم بیان کنید؟ خواهش می کنم منطقی و علمی باشند، نه این که مثلا بگوید مانع از ازدواج میشه. زندگی زیباست، زشتیهای آن تقصیر ماست در مسیرش هرچه نازیباست، آن تدبیر ماست پرسشگر گرامی، از حسن اعتماد شما به این مجموعه و اینکه سوال خود را صادقانه با ما در میان گذاشتید، خوشحالیم. امیدواریم که بتوانیم با هم بحث خوبی داشته باشیم و این مکاتبه شروع خوبی برای سوالات و مکاتبات بعدی شما با این مجموعه باشد. دوست ارجمند؛ بگذارید از یک مثال شروع کنیم؛ یک وسیله برقی یا هر شیء دیگری را تصور کنید، قبول دارید که سازنده آن وسیله، بهتر از دیگران، به خصوصیات آن شیء علم و آگاهی دارد، یعنی میداند که آن شیءای که ساخته، چه جوری کار میکنه؛ به چه چیزهایی حساسه، چه چیزهایی به نفعش هست و چه چیزهایی به ضرر آن شیء یا به عبارتی آفت آن شیء هستند.خلاصه زیر و بم اون رو میدونه و برای منظور خاصی هم اون رو ساخته. به نظر شما خداوند ما انسانها را برای چه منظوری خلق کرده؟ بی هدف که قطعا نیست چون هر خالقی یا هر سازندهای برای یک هدف خاصی مخلوق یا کالای خودش را میسازه.به نظر ما، خداوند متعال ما انسانها را آفرید تا در این دنیا با اختیار خودمان کارهایی را انجام بدهیم و هدف از خلقتمان را کمال و قرب به خودش قرار داد و به وسیله کتاب هدایت(قرآن) و پیامبر اکرم(ص) راه رسیدن به کمال را به ما انسانها نشان داد. قبول دارید که خدا چون خالق ما انسانهاست بهتر از همه به خصوصیات ما آگاهی دارد؟ یعنی میداند که چی به نفعمون هست و چی به ضررمون. به همین خاطر تو قرآن و توسط پیامبرش و بعد از پیامبر توسط امامان معصوم علیهم السلام همه مصالح و مفاسد را بیان کرد. یا به عبارتی چون خیلی دوستمون داشت راه را برامون نشون داد و گفت این راه شماست و این هم چاه. گفت: دوست دارم با اختیار خودتون راه راست را طی کنید و به من نزدیک بشوید و از نعمتهای بی شمار الهی بهره ببرید، تازه از نوع جاویدانش. به نظر شما درسته یا نه؟ خوشحال میشویم که نظر شما را هم بدانیم که میتوانید در مکاتبات بعدی باز برای ما بنویسید.اگر تا اینجا با ما موافق هستید پس قبول دارید که باید و نبایدهایی که خدا به من و شما گفته به نفعمون هست که از جمله اونها همین بحثی است که شما سوال کردید، ازدواج یا زنا؛ به نظر شما کدوم به نفعمونه؟ یعنی کدام یک از ازدواج یا زنا، ما را به هدف نهایی میرسونه؟ یا بگوییم کدامیک از این دو را اگر انجام بدهیم در راستای هدف الهی پیش رفتیم؟ قضاوت با شما ... اما دوست گرامی، در رابطه با آثار و پیامدهای گناه زنا توجهتان را به مطالب زیر جلب می کنیم : ازدواج امری است مقدس که در سایه آن زن و مرد به سکون و آرامش رسیده، نیازهای جسمی و روحی خویش را در کنار یکدیگر بر طرف می سازند و هر یک می توانند نردبانی برای صعود شریک زندگی خویش باشند. (و لا تقربوا الزنا انه کان فاحشة و سا ء سبیلا) (اسراء / 32) و به زنا نزدیک نشوید که آن فحشا است و بد راهی است. اما عمل زشت زنا معصیتی است نفرت انگیز و جز خسران دنیا و آخرت را در پی نخواهد داشت. حال برای روشن شدن معایب و خسارات عمل زشت زنا به مقایسه آن با امر مقدس ازدواج می پردازیم تا اینکه هم برکات و محاسن امر ازدواج مشخص شود و هم ضررها و آسیب های عمل منافی با عفت یعنی زنا نمایان گردد : 1. ازدواج سنت پیامبر (صلی الله علیه و اله) است ولی زنا فحشاء و منکری است بزرگ. امام علی (علیه السلام) فرمودند: ازدواج کنید؛ زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و اله) فراوان می فرمود : هر که دوست دارد از سنت من پیروی کند ازدواج نماید؛ زیرا ازدواج از سنت من است. خداوند تعالی در قرآن کریم و اهل بیت عصمت و طهارت در روایاتی که از آنها رسیده است به صراحت از زنا نهی کرده اند و چون اوامر و نواهی الهی همگی مطابق با فطرت همه انسان ها است، در نتیجه هر کس به دستورات حضرت حق گوش فرا داده و عمل کند، پله های ترقی و کمال را طی خواهد کرد و به آرامش و طمأنینه خواهد رسید و هر کس با اوامر و نواهی الهی مخالفت کند، چون بر ضد نیاز فطری خویش عمل کرده است، در درون، دچار تضاد و درگیری می شود؛ لذا ثمره ای جز تشویش خاطر، افسردگی، خود کم بینی و چه بسا خودکشی نخواهد داشت. 2. ازدواج وسیله ای است برای تشکیل کانونی گرم به نام خانواده؛ حال آنکه با زنا این امر نه تنها محقق نمی شود بلکه این عمل، موجب از هم پاشیدگی خانواده هاست. 3. کنترل نیازها و ارضاء بجا و به موقع در ازدواج و عدم کنترل نیازها و هوسرانی و شهوترانی های بی حد و مرز در جامعه در اثر زنا. 4. سلامتی جسم و روح در ازدواج و گسترش بیماری های روحی و جسمی بالاخص بیماری های مقاربتی در اثر زنا. 5. داشتن اعتماد و اطمینان به یکدیگر و عمیق تر شدن محبت بین طرفین در ازدواج؛ عدم اعتماد و بدبینی و تبدیل شدن شهوت به نفرت در عمل قبیح زنا. 6. وجود فرزندان از طریق مشروع در اثر ازدواج، که مایه لذت و انس بیشتر مرد و زن می شود و گرمی خاصی را در زندگی ایجاد کرده و سیر تکاملی پدر و مادر را سرعت می بخشد؛ اما وجود فرزندی که بر بی آبرویی زن و مرد می افزاید و در بعضی مواقع از داشتن پدری معلوم هم محروم است، چنان تشویش خاطری به بار می آورد که اکثر این افراد را وادار به قتل نفس می کند. فرزندان ازدواج پاک و مقدس، می توانند میوه ای بهشتی و باقیات صالحاتی برای پدر و مادر باشند در حالی که فرزند نا مشروع، دنیا و آخرت زن و مرد را به تباهی می کشاند. امام صادق علیه السلام می فرمایند: زنا زاده نشانه هایی دارد: اول آنکه با خاندان ما دشمنی می ورزد، دوم آنکه به همان کار حرامی که بر اثر آن آفریده شده است (یعنی زنا) علاقه دارد، سوم آنکه به دین اهمیتی نمی دهد، چهارم آنکه از مردم به بدی یاد می کند و ... چنین فرزندی بطور قطع و یقین مایه عذاب زن و مرد در دنیا و آخرت است. 7. ازدواج سالم و پرهیز از زنا، جامعه ای پاک و سالم، به دور از آلودگی و فساد را نوید می دهد؛ این امنیت اجتماعی، بسیاری از دغدغه ها و نگرانی هایی که مانع از رشد انسانهاست را می زداید. 8. ازدواج، روزی را زیاد می کند و زنا فقر می آورد. پیامبر خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: زن بگیرید زیرا که ازدواج کردن روزی شما را بیشتر می کند.(میزان الحکمه / ج 5 / ص 2251)؛ در مقابل امام علی (علیه السلام) فرمودند: زنا، فقر به بار می آورد.(میزان الحکمه / ج 5 / ص 2213)؛ وجود رزق و روزی که نیازهای طبیعی انسان را بر طرف کند به انسان آرامش می دهد و فقر - بخصوص در این مورد - مشکلات زیادی را به همراه می آورد. 9. فرزندان در ازدواج، از مهر و محبت پدر و مادر و تربیت آنها برخوردار می شوند ولی فرزند زنا، از همه اینها محروم است. امام رضا (علیه السلام) فرمودند: زنا به علت مفاسدی که در بر دارد مانند قتل نفس، از بین رفتن و مخدوش شدن اصل و نسب، ترک تربیت کودکان، تباه شدن موضوع ارث و میراث و امثال این مفاسد، حرام شده است. 10. گناه و بخصوص عمل زنا، موجبات غضب الهی و نزول بلایا را فراهم می کند؛ حال آنکه اطاعت دستورات حق، از جمله ازدواج، سبب نزول برکات و جلب رحمت الهی می شود. امام باقر (علیه السلام) فرمودند: در کتاب رسول خدا (صلی الله علیه و اله) یافتیم که: چون بعد از من زنا آشکار گردد، مرگهای ناگهانی زیاد می شود.(میزان الحکمه / ج 5 / ص 2213)؛ امام صادق نیز فرمودند: هرگاه زنا شیوع یابد، زمین لرزه ها پدیدار شود. (میزان الحکمه / ج 5 / ص 2213). مطالبی که به عرض رسید تنها بخشی از برکات و ثمرات ازدواج و عقوبت شوم زنا بود. در روایتی از پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) اثرات گناه زنا به دو قسم تقسیم شده است. ایشان فر مودند: ای علی! زنا شش پیامد دارد : سه پیامد در دنیا و سه دیگر در آخرت. پیامد های دنیایش این است که آبرو را می برد، مرگ را شتاب می بخشد و روزی را می برد و پیامد های آخرتش عبارت است از: حسابرسی سخت و دقیق، خشم خدای رحمان و جاودانگی در آتش.(میزان الحکمه / ج 5 / ص 2213) در روایتی دیگر از حضرت رضا علیه السلام عمل زنا بدتر و قبیح تر از قتل دانسته شده است. ایشان فرمودند: آنچه گناهش از قتل نزد من بیشتر است و بلای آن قبیح تر است زناست؛ برای اینکه قاتل با کشتن مقتول فسادی به غیر کشتن او انجام نمی دهد و بعد از کشتن او دیگر فسادی بر آن نیست ولی زانی(زنا کننده) نسل را تا روز قیامت فاسد و تباه می کند و حرام هایی را حلال می کند. پرسشگر عزیز، شما به خوبی توجه دارید که روابط جنسی مثبت باعث رشد و تعالی فرد و جامعه است و اگر این روابط سمت و سوی منفی به خود بگیرد، بالطبع باعث به خطر افتادن منافع شخصی و اجتماعی می گردد. از آنجا که زنا با سیستم روانی آدمی ناسازگار است، لذا آثار روانی خاصی را بر مرد و زن ایجاد خواهد کرد؛ از نظر روانی در هنگام عمل جنسی نامشروع میان مرد و زن، ترس و اضطراب وجود دارد؛ ترس از رسوایی در آینده و اضطراب نسبت به اینکه مرد پس از ارضای جنسی، زن را رها کند و همانند کالایی معیوب در جامعه باقی بگذارد. ترس از اینکه هر دو مرتکب قانونشکنی شدهاند و قانون آنان را مجازات خواهد کرد و به خصوص اگر اعتقاد دینی داشته باشند، علاوه بر ترس و اضطراب قانونشکنی، احساس گناه هم میکنند و دلیل آن پشیمانی مکرری است که در زمان گذشته و حال میان چنین افرادی دیده شده است. آثار زنا در فرزندان زنا نیز ایجاد میشود. در زیر به بررسی بیشتر تاثیرات زنا بر روان انسان می پردازیم : 1.از آنجا که این ارتباط بر خلاف شرع و عرف جامعه می باشد، دو طرف از لحاظ روانی تحت فشارند و نگران این هستند که نکند این رابطه فاش شود. حتی در صورت اطمینان نسبت به عدم فاش شدن ارتباط نامشروع، فرد باز به دلیل عذاب وجدان تحت فشار است؛ شدت این فشار به گونه ای است که در برخی موارد فرد از انجام کارهای روزانه خود ناتوان می شود. 2. سقوط شخصیت؛ از آنجا که در زنا هیچ محدودیت و حد و مرزی وجود ندارد، فرد بدون هیچ محدودیتی به سمت مسائل جنسی سوق پیدا می کند؛ با پرداختن افراطی فرد به مسائل جنسی، شخصیت فرد به شخصیتی شهوانی تبدیل خواهد شد که تداعیها و برداشتهای وی با کوچکترین ارتباطی (حتی توهمی) رنگ جنسی به خود میگیرد. کارکرد افراد برای چنین فردی تنها ارضاء غریزه جنسی است و اهتمام خود او نیز صرفا بر ارضاء همین بعد وجودی خویش است. 3. رابطه جنسی تنها یک رابطه مکانیکی صرف نیست، بلکه در آن زن و مرد نیاز به ابراز عشق و عاطفه نسبت به یکدیگر دارند؛ نقش این ابراز عشق در سلامت روانی فرد (به ویژه زن) تاثیر زیادی دارد؛ از آنجا که در این روابط تنها چیزی که وجود ندارد، عشق و عاطفه است، فرد پاسخ روانی خود را (که به صورت طبیعی منتظر دریافت آن بود) دریافت نمی کند؛ زمانی که سیستم روانی انسان پاسخ مورد نیاز خود را دریافت نمی کند دچار استرس و ناراحتی های روانی می شود که در برخی موارد دست به خودکشی هم خواهد زد. 4. اینگونه روابط، روحیه قانون شکنی و ضد اجتماعی را در این افراد زیاد می کند؛ تجربه نشان می دهد بسیاری از افرادی که دارای چنین روابطی هستند، رفتارهای ضد اجتماعی بسیاری در آنان وجود دارد. 5. به دنبال اینگونه روابط، افراد مجرد در آینده به مقایسه تجاربی که از این روابط بدست آورده اند و آنچه از همسر خود سراغ دارند میپردازند و در نتیجه نقایص و کمبودها و ضعفهای احتمالی خود و همسر خویش در ذهن فرد برجسته شده و چه بسا باعث کاهش تمایل و علاقه به همسر انتخاب شده خود میشود و به تدریج کانون خانواده را دچار اختلال و فروپاشی میکند. در چنین شرایطی آرامش روانی فرد دچار آسیب شدید می شود. و... با آرزوی سعادت و خوشبختی برای شما، امیدواریم که توانسته باشیم انتظار شما را برآورده کنیم. در صورت باقی ماندن سوال یا ابهام در این زمینه یا در موارد دیگر خوشحال میشویم که باز هم با ما مکاتبه کنید. موفق و سربلند باشید. نویسنده : سیدعباس ساطوریان
می خواستم دلایل علمی آثار سوئی که زنا بر روح انسان می گذارد را برایم بیان کنید؟ خواهش می کنم منطقی و علمی باشند، نه این که مثلا بگوید مانع از ازدواج میشه.
می خواستم دلایل علمی آثار سوئی که زنا بر روح انسان می گذارد را برایم بیان کنید؟ خواهش می کنم منطقی و علمی باشند، نه این که مثلا بگوید مانع از ازدواج میشه.
زندگی زیباست، زشتیهای آن تقصیر ماست
در مسیرش هرچه نازیباست، آن تدبیر ماست
پرسشگر گرامی، از حسن اعتماد شما به این مجموعه و اینکه سوال خود را صادقانه با ما در میان گذاشتید، خوشحالیم. امیدواریم که بتوانیم با هم بحث خوبی داشته باشیم و این مکاتبه شروع خوبی برای سوالات و مکاتبات بعدی شما با این مجموعه باشد.
دوست ارجمند؛ بگذارید از یک مثال شروع کنیم؛ یک وسیله برقی یا هر شیء دیگری را تصور کنید، قبول دارید که سازنده آن وسیله، بهتر از دیگران، به خصوصیات آن شیء علم و آگاهی دارد، یعنی میداند که آن شیءای که ساخته، چه جوری کار میکنه؛ به چه چیزهایی حساسه، چه چیزهایی به نفعش هست و چه چیزهایی به ضرر آن شیء یا به عبارتی آفت آن شیء هستند.خلاصه زیر و بم اون رو میدونه و برای منظور خاصی هم اون رو ساخته. به نظر شما خداوند ما انسانها را برای چه منظوری خلق کرده؟ بی هدف که قطعا نیست چون هر خالقی یا هر سازندهای برای یک هدف خاصی مخلوق یا کالای خودش را میسازه.به نظر ما، خداوند متعال ما انسانها را آفرید تا در این دنیا با اختیار خودمان کارهایی را انجام بدهیم و هدف از خلقتمان را کمال و قرب به خودش قرار داد و به وسیله کتاب هدایت(قرآن) و پیامبر اکرم(ص) راه رسیدن به کمال را به ما انسانها نشان داد. قبول دارید که خدا چون خالق ما انسانهاست بهتر از همه به خصوصیات ما آگاهی دارد؟ یعنی میداند که چی به نفعمون هست و چی به ضررمون. به همین خاطر تو قرآن و توسط پیامبرش و بعد از پیامبر توسط امامان معصوم علیهم السلام همه مصالح و مفاسد را بیان کرد. یا به عبارتی چون خیلی دوستمون داشت راه را برامون نشون داد و گفت این راه شماست و این هم چاه. گفت: دوست دارم با اختیار خودتون راه راست را طی کنید و به من نزدیک بشوید و از نعمتهای بی شمار الهی بهره ببرید، تازه از نوع جاویدانش. به نظر شما درسته یا نه؟ خوشحال میشویم که نظر شما را هم بدانیم که میتوانید در مکاتبات بعدی باز برای ما بنویسید.اگر تا اینجا با ما موافق هستید پس قبول دارید که باید و نبایدهایی که خدا به من و شما گفته به نفعمون هست که از جمله اونها همین بحثی است که شما سوال کردید، ازدواج یا زنا؛ به نظر شما کدوم به نفعمونه؟ یعنی کدام یک از ازدواج یا زنا، ما را به هدف نهایی میرسونه؟ یا بگوییم کدامیک از این دو را اگر انجام بدهیم در راستای هدف الهی پیش رفتیم؟ قضاوت با شما ...
اما دوست گرامی، در رابطه با آثار و پیامدهای گناه زنا توجهتان را به مطالب زیر جلب می کنیم :
ازدواج امری است مقدس که در سایه آن زن و مرد به سکون و آرامش رسیده، نیازهای جسمی و روحی خویش را در کنار یکدیگر بر طرف می سازند و هر یک می توانند نردبانی برای صعود شریک زندگی خویش باشند. (و لا تقربوا الزنا انه کان فاحشة و سا ء سبیلا) (اسراء / 32) و به زنا نزدیک نشوید که آن فحشا است و بد راهی است.
اما عمل زشت زنا معصیتی است نفرت انگیز و جز خسران دنیا و آخرت را در پی نخواهد داشت.
حال برای روشن شدن معایب و خسارات عمل زشت زنا به مقایسه آن با امر مقدس ازدواج می پردازیم تا اینکه هم برکات و محاسن امر ازدواج مشخص شود و هم ضررها و آسیب های عمل منافی با عفت یعنی زنا نمایان گردد :
1. ازدواج سنت پیامبر (صلی الله علیه و اله) است ولی زنا فحشاء و منکری است بزرگ.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: ازدواج کنید؛ زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و اله) فراوان می فرمود : هر که دوست دارد از سنت من پیروی کند ازدواج نماید؛ زیرا ازدواج از سنت من است.
خداوند تعالی در قرآن کریم و اهل بیت عصمت و طهارت در روایاتی که از آنها رسیده است به صراحت از زنا نهی کرده اند و چون اوامر و نواهی الهی همگی مطابق با فطرت همه انسان ها است، در نتیجه هر کس به دستورات حضرت حق گوش فرا داده و عمل کند، پله های ترقی و کمال را طی خواهد کرد و به آرامش و طمأنینه خواهد رسید و هر کس با اوامر و نواهی الهی مخالفت کند، چون بر ضد نیاز فطری خویش عمل کرده است، در درون، دچار تضاد و درگیری می شود؛ لذا ثمره ای جز تشویش خاطر، افسردگی، خود کم بینی و چه بسا خودکشی نخواهد داشت.
2. ازدواج وسیله ای است برای تشکیل کانونی گرم به نام خانواده؛ حال آنکه با زنا این امر نه تنها محقق نمی شود بلکه این عمل، موجب از هم پاشیدگی خانواده هاست.
3. کنترل نیازها و ارضاء بجا و به موقع در ازدواج و عدم کنترل نیازها و هوسرانی و شهوترانی های بی حد و مرز در جامعه در اثر زنا.
4. سلامتی جسم و روح در ازدواج و گسترش بیماری های روحی و جسمی بالاخص بیماری های مقاربتی در اثر زنا.
5. داشتن اعتماد و اطمینان به یکدیگر و عمیق تر شدن محبت بین طرفین در ازدواج؛ عدم اعتماد و بدبینی و تبدیل شدن شهوت به نفرت در عمل قبیح زنا.
6. وجود فرزندان از طریق مشروع در اثر ازدواج، که مایه لذت و انس بیشتر مرد و زن می شود و گرمی خاصی را در زندگی ایجاد کرده و سیر تکاملی پدر و مادر را سرعت می بخشد؛ اما وجود فرزندی که بر بی آبرویی زن و مرد می افزاید و در بعضی مواقع از داشتن پدری معلوم هم محروم است، چنان تشویش خاطری به بار می آورد که اکثر این افراد را وادار به قتل نفس می کند.
فرزندان ازدواج پاک و مقدس، می توانند میوه ای بهشتی و باقیات صالحاتی برای پدر و مادر باشند در حالی که فرزند نا مشروع، دنیا و آخرت زن و مرد را به تباهی می کشاند. امام صادق علیه السلام می فرمایند: زنا زاده نشانه هایی دارد: اول آنکه با خاندان ما دشمنی می ورزد، دوم آنکه به همان کار حرامی که بر اثر آن آفریده شده است (یعنی زنا) علاقه دارد، سوم آنکه به دین اهمیتی نمی دهد، چهارم آنکه از مردم به بدی یاد می کند و ... چنین فرزندی بطور قطع و یقین مایه عذاب زن و مرد در دنیا و آخرت است.
7. ازدواج سالم و پرهیز از زنا، جامعه ای پاک و سالم، به دور از آلودگی و فساد را نوید می دهد؛ این امنیت اجتماعی، بسیاری از دغدغه ها و نگرانی هایی که مانع از رشد انسانهاست را می زداید.
8. ازدواج، روزی را زیاد می کند و زنا فقر می آورد. پیامبر خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: زن بگیرید زیرا که ازدواج کردن روزی شما را بیشتر می کند.(میزان الحکمه / ج 5 / ص 2251)؛ در مقابل امام علی (علیه السلام) فرمودند: زنا، فقر به بار می آورد.(میزان الحکمه / ج 5 / ص 2213)؛ وجود رزق و روزی که نیازهای طبیعی انسان را بر طرف کند به انسان آرامش می دهد و فقر - بخصوص در این مورد - مشکلات زیادی را به همراه می آورد.
9. فرزندان در ازدواج، از مهر و محبت پدر و مادر و تربیت آنها برخوردار می شوند ولی فرزند زنا، از همه اینها محروم است.
امام رضا (علیه السلام) فرمودند: زنا به علت مفاسدی که در بر دارد مانند قتل نفس، از بین رفتن و مخدوش شدن اصل و نسب، ترک تربیت کودکان، تباه شدن موضوع ارث و میراث و امثال این مفاسد، حرام شده است.
10. گناه و بخصوص عمل زنا، موجبات غضب الهی و نزول بلایا را فراهم می کند؛ حال آنکه اطاعت دستورات حق، از جمله ازدواج، سبب نزول برکات و جلب رحمت الهی می شود.
امام باقر (علیه السلام) فرمودند: در کتاب رسول خدا (صلی الله علیه و اله) یافتیم که: چون بعد از من زنا آشکار گردد، مرگهای ناگهانی زیاد می شود.(میزان الحکمه / ج 5 / ص 2213)؛ امام صادق نیز فرمودند: هرگاه زنا شیوع یابد، زمین لرزه ها پدیدار شود. (میزان الحکمه / ج 5 / ص 2213).
مطالبی که به عرض رسید تنها بخشی از برکات و ثمرات ازدواج و عقوبت شوم زنا بود.
در روایتی از پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) اثرات گناه زنا به دو قسم تقسیم شده است. ایشان فر مودند: ای علی! زنا شش پیامد دارد : سه پیامد در دنیا و سه دیگر در آخرت. پیامد های دنیایش این است که آبرو را می برد، مرگ را شتاب می بخشد و روزی را می برد و پیامد های آخرتش عبارت است از: حسابرسی سخت و دقیق، خشم خدای رحمان و جاودانگی در آتش.(میزان الحکمه / ج 5 / ص 2213)
در روایتی دیگر از حضرت رضا علیه السلام عمل زنا بدتر و قبیح تر از قتل دانسته شده است. ایشان فرمودند: آنچه گناهش از قتل نزد من بیشتر است و بلای آن قبیح تر است زناست؛ برای اینکه قاتل با کشتن مقتول فسادی به غیر کشتن او انجام نمی دهد و بعد از کشتن او دیگر فسادی بر آن نیست ولی زانی(زنا کننده) نسل را تا روز قیامت فاسد و تباه می کند و حرام هایی را حلال می کند.
پرسشگر عزیز، شما به خوبی توجه دارید که روابط جنسی مثبت باعث رشد و تعالی فرد و جامعه است و اگر این روابط سمت و سوی منفی به خود بگیرد، بالطبع باعث به خطر افتادن منافع شخصی و اجتماعی می گردد.
از آنجا که زنا با سیستم روانی آدمی ناسازگار است، لذا آثار روانی خاصی را بر مرد و زن ایجاد خواهد کرد؛ از نظر روانی در هنگام عمل جنسی نامشروع میان مرد و زن، ترس و اضطراب وجود دارد؛ ترس از رسوایی در آینده و اضطراب نسبت به اینکه مرد پس از ارضای جنسی، زن را رها کند و همانند کالایی معیوب در جامعه باقی بگذارد. ترس از اینکه هر دو مرتکب قانونشکنی شدهاند و قانون آنان را مجازات خواهد کرد و به خصوص اگر اعتقاد دینی داشته باشند، علاوه بر ترس و اضطراب قانونشکنی، احساس گناه هم میکنند و دلیل آن پشیمانی مکرری است که در زمان گذشته و حال میان چنین افرادی دیده شده است. آثار زنا در فرزندان زنا نیز ایجاد میشود.
در زیر به بررسی بیشتر تاثیرات زنا بر روان انسان می پردازیم :
1.از آنجا که این ارتباط بر خلاف شرع و عرف جامعه می باشد، دو طرف از لحاظ روانی تحت فشارند و نگران این هستند که نکند این رابطه فاش شود. حتی در صورت اطمینان نسبت به عدم فاش شدن ارتباط نامشروع، فرد باز به دلیل عذاب وجدان تحت فشار است؛ شدت این فشار به گونه ای است که در برخی موارد فرد از انجام کارهای روزانه خود ناتوان می شود.
2. سقوط شخصیت؛ از آنجا که در زنا هیچ محدودیت و حد و مرزی وجود ندارد، فرد بدون هیچ محدودیتی به سمت مسائل جنسی سوق پیدا می کند؛ با پرداختن افراطی فرد به مسائل جنسی، شخصیت فرد به شخصیتی شهوانی تبدیل خواهد شد که تداعیها و برداشتهای وی با کوچکترین ارتباطی (حتی توهمی) رنگ جنسی به خود میگیرد. کارکرد افراد برای چنین فردی تنها ارضاء غریزه جنسی است و اهتمام خود او نیز صرفا بر ارضاء همین بعد وجودی خویش است.
3. رابطه جنسی تنها یک رابطه مکانیکی صرف نیست، بلکه در آن زن و مرد نیاز به ابراز عشق و عاطفه نسبت به یکدیگر دارند؛ نقش این ابراز عشق در سلامت روانی فرد (به ویژه زن) تاثیر زیادی دارد؛ از آنجا که در این روابط تنها چیزی که وجود ندارد، عشق و عاطفه است، فرد پاسخ روانی خود را (که به صورت طبیعی منتظر دریافت آن بود) دریافت نمی کند؛ زمانی که سیستم روانی انسان پاسخ مورد نیاز خود را دریافت نمی کند دچار استرس و ناراحتی های روانی می شود که در برخی موارد دست به خودکشی هم خواهد زد.
4. اینگونه روابط، روحیه قانون شکنی و ضد اجتماعی را در این افراد زیاد می کند؛ تجربه نشان می دهد بسیاری از افرادی که دارای چنین روابطی هستند، رفتارهای ضد اجتماعی بسیاری در آنان وجود دارد.
5. به دنبال اینگونه روابط، افراد مجرد در آینده به مقایسه تجاربی که از این روابط بدست آورده اند و آنچه از همسر خود سراغ دارند میپردازند و در نتیجه نقایص و کمبودها و ضعفهای احتمالی خود و همسر خویش در ذهن فرد برجسته شده و چه بسا باعث کاهش تمایل و علاقه به همسر انتخاب شده خود میشود و به تدریج کانون خانواده را دچار اختلال و فروپاشی میکند. در چنین شرایطی آرامش روانی فرد دچار آسیب شدید می شود.
و...
با آرزوی سعادت و خوشبختی برای شما، امیدواریم که توانسته باشیم انتظار شما را برآورده کنیم. در صورت باقی ماندن سوال یا ابهام در این زمینه یا در موارد دیگر خوشحال میشویم که باز هم با ما مکاتبه کنید.
موفق و سربلند باشید.
نویسنده : سیدعباس ساطوریان
- [آیت الله مظاهری] اگر والدین در اعمال مستحبی(نه واجب)مثل رفتن به جمکران و...مانع انسان شوند، اطاعت ازآنهاواجب است؟اگر این مخالفت دلایل منطقی نداشته باشد چطور؟
- [سایر] با سلام.آثار مخربی رو که برخی گناهان کبیره در روح و روان انسان باقی میذارند با چه چیز میشه از بین برد.برخی از این آثار واقعا در رابطه ی انسان با دیگران شخص رو دچار مشکل میکنن.با تشکر
- [سایر] سلام اقای مرادی تولدتان مبارک امیدوارم همیشه موفق باشید من خواهری دارم که 7 سال است ازدواج کرده است و در تهران زندگی می کند شوهر او خیلی تحت تاثیر مادرش است بعد از 5 سال تازه توانسته اند جدا شوند و زندگی مستقلی را شروع کنند با اینکه مادر شوهرش هر سال به مکه می رود و نماز شبش ترک نمی شود اما خواهرم را خیلی اذیت می کند و از احساسات یک دختر ساده ی شهرستا نی سوء استفاده می کنند ونمی گذارد خواهر من بچه دار شود شوهر او همیشه طرف داری از مادرش می کند از شما خواهش می کنم ما را راهنمایی کنید وپاسختان را برایم میل کنید به نظر شما این مکه رفتن ها درست است پدر و مادر من حتی جرات نمی کنند به خا نه ی خواهرم بروند.
- [سایر] با سلام این مشاوره های قبلی شماست.گفتم کامل 2مشاوره رو براتون ارسال کنم تا بهتر منو راهنمایی کنید. با تشکر از شما کد مشاوره قبلی: 940955 سلام 23 سالمه. دانشجو هستم،درسم داره تموم میشه،در حال گرفتن معافیت سربازی هستم،یه کار با حقوق متوسط ماهیانه 200 هزار تومان و بیمه دارم.با پدرو مادرم زندگی میکنم.خواهرم ازدواج کرده یه دختر توی دانشگاه مد نظرمه. خونواده داره.هم سن منه. قبلا توی خونه (17،18 سالگی تا تقریبا 1سال پیش) مادرم میگفته که رو 27،28 سالگی به بعد برا ازدواج حساب کن(احتمالا برا اینکه نیام زود عاشق بشم و زود تصمیم بگیرم) اما تازگی میگه تا زمانی که فلان کارارو نکنی(مثلا آب میخوری لیوان رو سر جاش بذاری) برات خاستگاری نمیرم و فکر ازدواج به سرت نیوفته. منم دارم کم کم خودمو تو اینجور مسایل اصلاح میکنم. اما نگرانم که هم چگونه مطرح کنم هم اینکه اگه مطرح کنم پدر و مادرم مخالفت کنن برای الان!؟ چگونه میتونم به خانوادم بگم که قصد ازدواج دارم؟ ممنون میشم منو راهنمایی کنید. پیشاپیش تشکر h2mbe@yahoo.com یا حق پاسخ : باسلام کاربر گرامی نیاز به ازدواج یک نیاز طبیعی است که مسلما در مقطعی از زمان برای هر جوانی ایجاد می شود اما مهم این است که آیا این نیاز به موقع ایجاد شده و فرد آمادگی لازم را برای ازدواج دارد؟ مثلا شما از لحاظ مالی، سطح شناختی و رفتاری، حتی از لحاظ عاطفی و ... به بلوغ لازم رسیده اید یا اینکه صرفا می خواهید بدون بررسی لازم ازدواج کنید؟ ضمنا شما در مورد ازدواج و انتخاب همسر به اندازه کافی مطالعه و بررسی کرده اید؟ معیارهایتان را مشخص کرده اید؟ می دانید چه نوع فردی را برای همسری می خواهید برگزینید؟ و ... اگر بدانید در چه راهی می خواهید قدم برداشته و هدف و برنامه ریزی روشنی داشته باشید حتی با مخالفت خانواده تان می توانید با ارایه دلیل و منطق آنها را راضی کنید که آمادگی لازم را برای ازدواج دارید. در غیر این صورت با دلایل مخالفت خانواده تان بیشتر فکر کنید و ببینید که آیا منطقی است یا تنها سنگ اندازی است؟ بسیاری از مواقع والدین دلایل منطقی ارایه می دهند که فرزندان باید مورد توجه قرار داده و با رفع این موانع برای ازدواج اقدام کنید. با تشکر از تماس شما کد مشاوره قبلی: 930417 من وقتی با خوانواده ام می خواهم مسئله ازدواج را صحبت کنم سریع میگن: که الان اصلا حرفش رو نزن یا میگن:باشه واسه 6،7 سال دیگه یا یا 28،29 سالگی به بعد. من با این طرز فکرشون چیکار باید بکنم؟ الان احساس میکنم دارم بیهوده زمان رو سپری میکنم.احساس میکنم نیاز به کس دیگه ای دارم که بتونم هدفمندتر باشم. پاسخ : باسلام کاربر گرامی شرایط فعلی شما چیست؟ ایا آمادگی ازدواج را در زمینه های مختلف دارید؟ تصور می کنید چرا خانواده تان تا این حد با ازدواج شما مخالفند؟ شرایط تان برای ازدواج مهیا نیست یا اینکه شرایط تان مطلوب است اما خانواده تصور می کنند که شما بلوغ فکری لازم را ندارید؟ لطفا توضیحات بیشتری دهید تا بتوانم راهنمایی تان کنم. منتظر تماس بعدی شما هستم. با تشکر از تماس شما
- [سایر] با سلام و تشکر از شما و دست اندرکاران در تهیه این سایت. من حدود یک سال پیش تصمیم جدی به ازدواج گرفتم. با اینکه از نظر خیلی ها چون هنوز درسم تموم نشده بود و سربازی نرفته بودم، شرایط ازدواج و نداشتم ولی خودم احساس میکردم که آمادگیش و دارم. اگه بخوام به خاطر این چیزا ازدواجم و عقب بندازم اون دنیا که ازم سئوال کنن، این چیزا دلایل قانع کننده ای نیست. خیلی جاها رفتیم خواستگاری و به خاطر همین چیزا ردم میکردن (یا اینکه اونا معیارهای من و نداشتن). حتی خیلی جاها به خاطر اینکه خونه و ماشین نداشتم من و رد میکردن!! اصلا به نظر من منطقی نمیاد که پسر همه سختیها رو تنهایی تحمل کنه بعد که خونه زندگیی درست کرد، یک دختر بیاد شروع کنه به زندگی. اگه قراره که زن و شوهر شریک زندگی هم باشن، باید تو سختیها و خوشیها هر دو شریک باشن. همین که من شغل داشتم و دستم به دهنم میرسید از نظر بلوغ مالی کفایت میکنه. بالاخره خدا نصیب کرد و با همسر کاملا مناسبی ازدواج کردم و الان خیلی راضیم و خدا رو شکر میکنم. ما هر چه بیشتر میگذره به هم دیگه بیشتر علاقمند میشیم. طوری که اگه فقط نصف روز احوال هم و نپرسیم شدیدا دلتنگ هم میشیم. ولی حالا که داره به زمان رفتن من به سربازی نزدیک میشه مشکلی که پیش اومده اینه که روز به روز داره به نگرانی نامزدم از رفتن من اضافه میشه. با اینکه سعی میکنه خیلی بروز نده و مدام میگه که برو سربازی ولی نگرانیش کاملا مشخصه. گاهی اوقات که... میبینم که دور چشماش خیسه. حاج آقا من خیلی از این کاری که کردم ناراحتم. خدا میدونه هدفم از ازدواج امریه گرفتن و این چیزها نبوده، درسته که اینها رو هم داشته ولی من هدفم این بوده که ازدواجم و دو سال عقب نندازم و اینکه اگه همسرم میتونه، شرایطی رو برای من آسونتر بکنه، خوب این کار باید انجام بشه. حالا احساس میکنم من آدم خودخواهی بودم که به خاطر خودم دختری رو تا این حد ناراحت کردم. حالا شما بگین من اشتباه کردم؟ حالا که ازدواج کردیم و همه چیز تموم شده، گاهی اوقات با خودم میگم شاید خوب باشه از محبتم بهش کم کنم حتی یک کمی بدرفتاری هم بکنم تا راحتتر بتونه دوریم تو این سه ماه آموزشی تحمل کنه. ولی نمیدونم کار درستیه یا نه. به نظر شما این کار، منطقیه؟ راه بهتری هم هست؟
- [سایر] 1.هدف از بوجود آمدن دنیا چیه ؟ 3. چرا بندگان خدا اختلاف طبقاتی دارن ؟ یکی خوشبخته یکی بدبخت ؟ اون آدم بدبخت که اینطوری انتخاب نکرده .. حالا که نا خواسته وارد این بازی شده و خدا خواسته که اینطوری بشه چرا خدا نمی خواد اون که بدبخته خوشبخت باشه ؟ سخته ؟ عین اینه که من به زور یکی رو دعوت کنم به مهمونی بعد تو مهمونی عذابش بدم .. غیر عادلانه نیست؟ 5. تولید مثل چه کاریه ؟ اگه تولید مثل با شهوت و لذت های جنسی که رابطه ی مستقیم داره هیچ رابطه ای نداشت باز انسانها تولید مثل می کردن ؟ منظورم اینه که آیا اگه یکی بشینه فکر کنه خوب ، دلیلی واسه تولید مثل پیدا می کنه ؟ اگه پیدا می کنه چه دلیلی ؟ برای چی باید این کار انجام بشه ؟ چرا باید نسل انسان ماندگار باشه ؟ مگه جز اهداف دنیوی و اخروی دلیل دیگه ای هست که یه انسان زندگی کنه ؟ اگه نیست پس چرا انسانها تمایل به زیستن دارن ؟ اهداف دنیوی و اخروی به چه دردی می خوره مگه ؟ یه آدم سعادتمند بشه تو این دنیا و اون دنیا چی میشه ؟ چه اتفاق خاص و مهم و مفیدی میفته ؟ که چی بشه ؟ 7. این دنیا که بر اساس علمی کامل و جامع برنامه ریزی و ساخته شده چرا بعضی چیزها توش از لحاض علمی اثبات نداره و به همین دلیل از شاخه های متافیزیک به شمار می ره ؟ مثل وجود خدا ( البته من بهش اعتقاد دارم ) . روح . جن و ... اگه بجز احساسات درونی و منطق و استدلال می شد با علم هم خدا رو اثبات کرد ، این رشته ی اتصال انسان به خدا مستحکم تر نمی شد ؟ 9. آیا انسانها مثل فردی که هیپنوتیزم شده و حرف ها و دستوراتی در ضمیر ناخود آگاهش تحمیل شده و اونم داره همینطور به اونا عمل می کنه نیست؟ درک و فهم و اخلاق و رفتار و اعتقادات و علم و اینجور چیزا اکتسابیه . در این دوره از زمان و میشه گفت در هر دوره ای از زمان ، همه ی اینا تحمیلی شدن . یعنی فرد که به دنیا میاد تا به دوران بلوغ برسه بسته به مکان زندگیش و فرهنگ و اعتقادات مردم اون منطقه اینقدر رو مغزش کار می کنند که می کشنش طرف خودشون و فرد هم که مثل یه فرد هیپنوتیزم شده عمل می کنه همینطور پیش می ره. اینطور نیست ؟ چرا اینطوره؟
- [سایر] سلام مشاور محترم یکی از همکلاسی های من سه سال پیش منو از مادرم خواستگاری کرد ولی والدینم هیچ به روی خودشان نیاوردن و با دلایلی مثل اینکه دخترم باید 6سال در س بخونم بعدهم میخواد تخصص بگیره جواب رد دادند. من واقعا به اون شخص علاقمند بودم و میدونستم خیلی ادم درستیه و تو این 3 سال هم کاملا اینو ثابت کرد امسال که دوباره مادرش برای خواستگاری تلفن زد بازهم رفتار والدینم مثل دفعه قبل بود و هیچی به من نگفتن و تازه از طرف منم جواب دادن که دخترمون گفته میخواد درس بخونه. این درحالی بود که چند ماه قبل که با مادرم حرف زدم گفت ما که جز پرداختن به تو و بردارت کار دیگه ای نداریم بعد عید بناییمون تموم میشه میذارم بیان.با پدرم که کلا نمیتونم حرف بزنم با مادرمم بیشتر بهش پیامک میدم ولی انها فقط میخوان من درس بخونم و اونها پز تحصیلاتمو بدن دیگه احساسات من که براشون مهم نیست مادرم همیشه زیر حرفاش میزنه و به خیال خودش با چندتا دروغ دست به سرم میکنه من میخوام ازدواج کنم ولی مادرم اگه کسی هم خواستگاری میکنه به بهونه درس خوندن من ردش میکنه و به منم چیزی نمیگه نمیدونم باید چیکار کنم دیروز به خودم میگفتم باید بگم من دیگه درس نمیخونم و نمیرم دانشگاه چون درس مانع ازدواجم شده ولی من بدبخت تر از این هستم که کار به جایی ببرم جالبه که همکلاسیم درسش بهتر از من نباشه بدتر از منم نیست مثلا ترم پیش اون شاگرد اول بوده من دوم از لحاظ خونوادگی هم واقعا هم سطح هستیم پدر اون معلمه و مادرش خیاط و پدر من سنگکاره و مادرم کارمند جالبه ماجرا اینجاست که مادر خودم همسن من بوده که ازدواج کرده هنوز دانشجو بوده و 22 سالگیش منو بدنیا اورده اما حالا چون خودش ادامه تحصیل نداده ازدواجو مانع تحصیل میدونه و مخالفت میکنه از نظر پدرمم آگاه نیستم فقط میدونم خوب برای خواستگارای ملت نسخه میپیچن و میگن پسر بیکار باشه عیب نداره بی عار نباشه یا مثلا والدینش از طبقه پایین باشن عیب نیست باید انسان باشن چه بسا دکتری که بددهن و بدخلق باشه و چه بسا ادم بیسوادی که خوش خلق و محترم باشه . ناگفته نماند که تو این 3 سال من با اون پسر ارتباط داشتم ومادرمم با تیکه هایی که هرزچندگاهی بهم میندازه نشون داده که باخبره البته من شهر دیگه ای درس میخونم ولی همیشه رفت و برگشت با همین همکلاسیم هستم و خونواده هامون هر بار تو ترمینال همدیگرو میبینن خوانواده ی اون کاملا راضی ان و مشکل خونواده ی منه. خواهش میکنم راهنماییم کنیدکه لااقل اجازه خواستگاری به خونواده ی پسر بدن . ما سه سال دیگه از درسمون مونده تا دکترای عمومی بگیریم.
- [سایر] سلام خدمت حاج آقای مرادی واقعا خسته نباشین ... یه مدته با سایتتون آشنا شدم ... خیلی ازش چیزی یاد گرفتم ... ولی واقعا به قول دکتر خراسانی میترسیم ازین که روزی این دلخوری کاربران از جواب ندادن های شما و گلایه کردنهای نابجا شما رو دلسرد کنه، از طرفی هم ناراحتیم که چرا واقعا این همه سوال تکراری هست و وقت شما رو میگرند تا شما واقعا سوالا و پیامایی که حقشونه خونده بشند و جواب بهشون داده بشه رو نداشته باشین ... و این که درحالی که میشه مشکلاتی حل بشه با این رعایت نکردن های کاربران این امکان از دست بره ... چند پیشنهاد دارم ... 1- میشه امکان ارسال پیام رو محدود کرد ... مثلا فقط هر جمعه از ساعت 8 تا 10 بخش ارسال پیام باز باشه ... و شما در طول هفته به پیامها جواب بدین ... اینجوری بیشتر درک میکنند که وقت شما محدود هست ... و اینکه چون مجبور میشند صبر کنند تا زمان مقرر، مطمئنا به جوابها و یادداشتهای شما برای دیگران مراجعه میکنند و جستجو میکنند و مسلما با این کار تعداد سوالای تکراری خیلی کمتر میشه و خیلی ها جوابشون رو میگیرند و یا متوجه میشن که سوالی که میخوان بپرسن بیهوده یا غیر منطقی هست ... و اونایی که سوالای بیهوده میخوان بپرسند یا هی پیام بدند که چی شد جواب ما و به قول آمارهایی که خودتون میدین به 200 تا 300 پیام هم برسه پیامهاشون فقط صبر کردن رو یاد میگیرند ... و مسلما آرامش شما حفظ خواهد شد ... و در هنگام مراجعه به سایت لذت میبرید تا این که هی حسرت بخورید که چرا اینا اینجوری رفتار میکنند و بازم ...... 2- میشه که شما از بین همین کاربرانی که هی میان سر میزنند به سایتتون چند تا رو انتخاب کنین تا تو اداره سایت به شما کمک کنند، درسته که سایت شخصیه ولی مدیریت با شما باشه ... مثلا سوالاتی که از شما میشه رو دسته بندی کنند و تکراری ها رو خودشون لینک بدند به جوابای مشابه، و گلایه ها رو جواب بدند و جواب سوالای مهمتر و اصلی تر رو به خودتون بسپارند و اینجوری تک تک دقایقی که شما به سایت میاین دیده خواهد شد، و میبینیم که هر دفعه شما پیامی جدید و سوالات نو رو جواب میدید ... این میتونه برای استمرار مراجعه به سایتتون توسط کاربران رو به همراه داشته باشه و اینکه میزان رضایت به حداکثر برسه ... البته که نمیشه همه رو راضی کرد و لازم هم نیست ولی چه خوب میشه که اکثریت که خواسته های منطقی دارند، کاملا راضی باشند 3- چه خوب میشد اگه سایت بخش بندی میشد و هرکس بنا به ابهاماتی که تو اون لحظه تو ذهنش داره به قسمت مورد نظر بره ... در حالی که این میتونه پرداختن به موضوعات مختلف رو برای خودتون هم راحت تر کنه جوری که بین مسائل اصلی بنا به درخواست کاربران و بازدیدها و استقبال مساوات رعایت بشه ... مثلا بخش بندی سایت به این گونه باشه که دینی – فرهنگی – ازدواج – گناه و توبه و خیلی ها که خودتون بیشتر میدونین تقسیم بشه ... شما میتونین با جایگاهی که دارین برای مثال از کلاسهایی که با طلبه های جوان دارید اونایی که بهتر و منطقی تر هستند و از لحاظ علمی پر بارترند و با نت آشنا هستند و علاقه دارند رو برای قسمت دینی خودتون معرفی کنید و اونا سوالات سطحی رو پاسخ بدند و سوالات عمقی رو خودتون پاسخ بدین ... میشه که مثلا در بخش فرهنگی شما بعضی مسائل رو بیان کنین البته به عنوان سوال مثلا همین بنرهای سطح شهر که راجع بهش صحبت کردید یا پیامک یا امثال آن و چند روزی کاربران راجع بهش نظراتشون رو بدند و در پایان یه نفر جمع بندی کلی از نظرات مخالف و موافق رو تیتر وار به شما ارائه بده و شما باتوجه به صحبت بچه ها و طبق تیتر بندی ها بگین کجاها رو دارند اشتباه میکنند و کجاها رو دارند درست میرند ... این کار میتونه به لحاظ فرهنگی هم روی کاربرانتون یک تاثیر فوق العاده بذاره ... مگه خودتون نمیگین به لحاظ فرهنگی کمبود حس میشه، خوب این کمبود میتونه از همین راه ها جبران بشه ... 4- مطمئن باشین خیلی ها اگه شما بخواین دوست دارند که به بهتر شدن سایت شخصی شما و البته کمک به بقیه هموطنان قدمی بردارند، البته اگه شما مایل باشین و با تجاربی که دارین این راه رو موثر بدونین ... مثلا همون کسی که اومده بود کل مطالب سایت و نوشته ها رو تو چند تیتر خلاصه کرده بود ... 5- ثبت نام از کاربران خوب هست ولی تو این سایت برنامه ای نداره، جز این که خودتون آماری از کاربران داشته باشین ... کاش میشد ثبت نام کرد و هر کس با نام کاربری خودش پیام بذاره ... بعد از اون توسط کسانی که خودتون انتخاب کردین تا پیامها رو دسته بندی کنند پیامها خونده بشه و اگه تکراری یا سوال بیهودست تذکر داده بشه ... و اگه سوال مهمی هست نگاه به ارسال پیام بشه که آیا پیام با رعایت کلیه ضوابط فرستاده شده یا نه؟ مثلا مثل من اینقدر طولانی نوشته و ضوابط رو رعایت نکرده، یا اسمش رو بد انتخاب کرده، درمانده، بیچاره، بدبخت، یا از جهنم، از گورستان، و امثال این یا این که فینگیلیش نوشته شده باشه، میشه تمام موارد رو زیر پیامشون ذکر بشه و تحویل شما بشه و شما پاسخ بدین و به رویت کاربران برسه ... بعد به جز امتیاز دادن امتیاز فرهنگی دادن هم باشه، و این امتیازها در مجموع زیر نام کاربری کاربران و همیشه باهاشون باشه ... اینجوری همه تشویق میشند که رعایت کنند و از امتیاز فرهنگی خوبی برخوردار باشند ... بهر حال اینا میتونه انگیزه ای برای کاربران باشه ... البته همه اینها فقط نظر یک کاربر ساده بود ... خودتون بیشتر صلاح میدونین که کدوم به صلاح هست یا نه، بعنوان کسی که یه مدت خیلی کوتاه تجربه وب نویسی رو داشتم اینا به نظرم اومد، و یک سوال چرا نباید وقتی این قدر محبوبیت دارین و استقبال میشه از سایتتون خیلی ها سرخورده برگردند؟ چرا نمیشه که شما حتی یک شرکت کوچک رو راه اندازی کنین و کارمند برای سایتتون استخدام کنین؟ چرا نباید سایت های دینی و اسلامی و فرهنگی و نمونه از هر نظر جزو دسته سایتهایی باشند که توسط یک شرکت 100 نفره و با مدیریت شما مدیریت نشند؟ البته درسته که هنوز واسه همچین حرفایی زوده ولی خودتون هم میدونین که میشه ... خیلی ببخشید که این قدر طولانی شد ... در ضمن خودمم قبلا سوال پرسیده بودم، ولی چون میدونم اصلا وقتش رو ندارین انتظاری واسه جوابش ندارم، ولی کاش میشد که اونایی که سوالای مهمتر دارند جرات سوال پرسیدن داشته باشند و مطمئن باشند که خیلی زود توسط شما جواب داده میشه ... البته یه موضوع رو هم در نظر داشته باشیم، بعضی ها از دوست داشتن زیاد هست که میگردند یه سوالی پیدا میکنند تا بالاخره باشما یه ارتباط کوچیک هم اگه شده با داشته باشند، که البته تعداد زیادیشون به هدفشون نمیرسند و سرخورده میشند و اون قضاوتهای عجولانه رو میکنند، شاید با اون سوالاتی که خودتون مطرح میکنین و میگین که دوستان نظرشون رو بگن و در پایان حرفشون رو تصدیق یا رد میکنین میتونه این نیازشون رو برآورده کنه ... هرجا هستین موفق و پیروز باشین ... اگه سایت به همین منوال باشه، قول میدم دیگه به جز پیگیری برای این مطلبم پیام دیگه ای ندم و فقط خواننده سایت باشم ... خدایی در همین نزدیکیست که نیت خیر شما رو داره میبینه! بازم ممنون ... راستی از خیر سوالای قبلمم گذشتم ... فقط این پیاممو میخوام بخونین ... جواب هم نمیخواد فقط بخونینش ... به هر حال سلیقه و تدبیر و هدف خودتون اصله! خدانگهدار ...
- [سایر] باز هم سلام شما جواب سلام و احوالپرسی و حرف های نه چندان مهم و..رو میدید اما اگه یکی یه سؤال مهم داشته باشه هزار بار باید براتون پیام بفرسته تا شاید جواب بدین. میدونم طولانیه و پیامها زیاد و وقت شما برای پاسخگویی کم، اما ما هم به جواب شما نیاز داریم. باور کنید کسی رو ندارم که باتجربه باشه وگرنه مزاحم شما نمی شدم. دوباره می فرستم به امید اینکه این بار جوابمو بدین: (لطفا همه پیام رو در سایت نذارید) من دختری 23 ساله هستم و خانواده ای مذهبی دارم(البته نه از نوع افراطیش). سال گذشته در راه دانشگاه پسری که اصلا نمی شناختمش جلوی من را گرفت و گفت که از در خانه تا اینجا(یعنی نزدیک دانشگاه)دنبال من برای امر خیر اومده و من به او گفتم که خیلی کار اشتباهی کرده و گذاشتم رفتم. حدود 1 ماه بعد خواهرش را فرستاد دم در خانه و با مادرم صحبت کرد و معلوم شد که خواهرش در کوچه ما می نشیند و این آقا حدود 1 ماه من را تحت نظر داشته و بعد برای خواستگاری اقدام کرده. آن زمان ما جواب رد دادیم به خاطر اینکه می خواستم درس بخوانم و قصد ازدواج نداشتم اما ناگفته نماند که بدم نمی آمد یک بار بیایند و بیشتر درباره اش بدانم و درباره اش فکر کنم. چون تقریبا موارد ظاهری و اولیه اش خوب بود: به گفته خواهرش فوق دیپلم ریاضی داشت و در یک شرکت عمرانی کار می کرد،اهل رفیق بازی و سیگار نبود و نماز و روزه اش هم به جا بود. یک خانه و ماشین هم داشت. اما مهم ترین دلیل ما برای رد کردن او این بود که من را در خیابان دیده و انتخاب کرده بود و این شیوه انتخاب او از نظر من و خانواده ام اصلا درست نبود. به نظر ما کسی که اینقدر راحت و از روی ظاهر همسرش رو انتخاب کنه و درباره زندگیش تصمیم بگیره، درباره مسائل مهمتر زندگیش هم مسلما همین طور تصمیم خواهد گرفت. خلاصه که گذشت و من پیش خودم فکر کردم که حتما کس دیگری رو میبینه و دنبال اون میره. اما بعد از یک سال دوباره دو تا از خواهرهاش اومدند دم در خانه(البته خودش و مادرش هم آمده بودند اما جلو نیامدند) و دوباره همان حرف ها را به مادرم زدند. نگو که آقا تو این 1 ساله تو فکر من بوده و هرچی دخترای دیگه رو بهش پیشنهاد می دادند قبول نمیکرده و خواهرش رو مقصر میدونسته که ما جواب رد دادیم وگفته که حتما خواهرش طوری صحبت کرده که ما قبول نکردیم. مادرم طبق حرف هایی که همیشه وقتی حرف ازدواج به میان می آمد، من می گفتم، به آنها گفته بود که من قصد ازدواج ندارم(اما مدتی است که این نظر من عوض شده ولی به مادرم هنوز نگفته ام). خلاصه، قرار شد که مادرم با من صحبت کند و به آنها جواب دهد. وقتی موضوع را با من درمیان گذاشت ازش پرسیدم نمیشه حالا بیایند و صحبت کنیم و درباره اش فکر کنیم؟ دلیلم هم این بود که مسائل اولیه که لازم است را ظاهرا این شخص دارد، و مادرم موافقت کرد اما وقتی موضوع را با پدرم درمیان گذاشت او مخالفت کرد و گفت کسی که همین طوری یکی رو می بینه و به همین راحتی انتخاب می کنه به درد زندگی نمی خوره. پدرم همون دلیلی رو آورد که پارسال خودم آوردم ولی الان اصلا بهش فکر نکردم. به نظر شما آیا این تفکر درسته؟ از طرفی فکر می کنم که کسی که یک سال سر تفکرش مونده و با اینکه جواب رد شنیده باز هم نظرش عوض نشده این انتخابش از روی احساس نبوده، چون بالاخره رفتار من رو در مدتی که تحت نظرم گرفته بوده، دیده و همین هم، تا حدی ولو کم، خصوصیات من رو نشونش داده. اما از طرفی هم حرف پدرم درست به نظر می رسه و الان نمیدونم چی کار کنم؟ 1- من چادری هستم و وقتی بیرون می روم آرایش نمی کنم و کلا ظاهری ندارم که توجه دیگران را جلب کنم و فکر نمی کنم که این آقا از روی قیافه من را انتخاب کرده باشد، و مسلما یکی از ملاک های ایشان همین چادری بودنم است و...، کسی را بخاطر چادرش و مذهبی بودنش انتخاب کند، لا اقل ارزش فکر کردن را دارد. آیا این نظرم درست است؟ 2- آیا پدرم درست میگه و دیگر نباید به این آقا فکر کنم یا اینکه نظر پدرم درست نیست و باید روی این مورد کمی بیشتر فکر کنیم؟ 3- اگر نظر پدرم (که زمانی نظر من هم بود و الان هم تا حدودی هست)درست نیست چه دلایل منطقی می تونم برایش بیارم تا هم خودم مطمئن تر قدم بردارم و هم پدرم راضی بشه که آنها بیایند و بیشتر با هم آشنا بشیم و بعد تصمیم بگیریم. پدرم آدم منطقی است و با دلیل و برهان میشه راضی اش کرد. 4- از طرفی اطراف ما در فامیل پسری که سن و سالش به من بخوره وجود نداره و کسی که در آینده همسر من میشه مسلما از فامیل نیست، یا از همکارانم خواهد بود که فعلا همچین آدمی در محل کارم نیست، یا از هم دانشگاهی هام، یا کسانی که توی مجالس و جاهای دیگه من رو می بینند، می خوام بگم این اتفاق ممکنه باز هم برام بیفته و بالاخره یکی از همین آدم هایی که یا خودشون یا خانواده شان منو می بینند و می پسندند، همسرم میشه و اگه ما بخوایم همشونو با همین تفکر رد کنیم که نمیشه، درسته؟ بالاخره یک اولین باری باید وجود داشته باشه، نه ؟ 5- یک مشکل دیگه هم دارم و اون اینه که چطوری می تونم به مادرم بگم که نظر من درباره ازدواج فرق کرده و قصد ازدواج دارم؟ نمی دونم چه طوری بهش بگم که خواستگارام رو رد نکنه، آخه همشونو که مثل این مورد من نمی فهمم که بخوام نظرم رو بگم. اصلا روم نمیشه و نمیدونم که چه طوری باهاش این موضوع رو مطرح کنم که یه وقت فکر نکنه من برای ازدواج عجله دارم و هول شدم. در ضمن اصلا دوست ندارم که دیر ازدواج کنم، چون در اطرافم می بینم کسانی که سنشون بالاست و هنوز ازدواج نکردند اولا توقعاتشون بالاتر میره یا اینکه از لحاظ فکری توی انتخاب دچار وسواس میشن، ثانیا افرادی که می آیند خواستگاریشون اغلب کسانی هستند که سنشون خیلی از اون ها بیشتره و من اصلا با فاصله سنی زیاد نمی تونم کنار بیام، ثالثا این افراد آخرش هم کسی رو که انتخاب می کنند کسی نیست که همیشه می خواستند، و من نمی خوام دچار این مشکلات بشم. باز هم متشکرم. اجرتون با خدا، چه جوابمو بدید چه نه.
- [سایر] سلام .این سومین نامست دارم می نویسم(شایت بخواطر اینکه خواطرم ناراحت)ببخشید. خواهش میکنم تو سایت نیاریدش(منظورم نوشتمه) بعد از چند ماه، یه دفه دلم هواتونو کرد. سایتتون یادم رفته بود. تلویزیون هم زیاد نگاه نمیکنم. سرچ کردم سایتتون رو پیدا کردم. حالم گرفته بود. دنبال راه آزادی از افکار پلید میگشتم، از اونجا که خودم رو گم کردم یا نه، میدونم کی ام ولی افکار پلیدم(شیطانی)به هزار منطق عقل(شیطانی) دنباله رو راه شیطان بودم و هستم.و از انجا که حق تعالی را در خودم پیدا نکردم. تا به آرامش دست پیدا کنم پیش شما امدم. خلاصه سایت شما مقابل چشمانم بود. بعد یه کم دید زدن صفحه اول رفتم سراغ \"پیام های شما\". اولین نامه که دیدم که شما جوابش رو دادین این بود. ((شهاب مرادی : سلام/ فقط یک پیام از شما با نام \"رضوانه\" دریافت کردم ولی مربوط به شش ماه پیش. پیام هایی مشابه سوال شما را چند بار پاسخ داده ام :چت مضر و خطرناک است! - هر دو رابطه ات را قطع کن و فراموش - چرا به اظهار دینداری پسرهایی که آشکارا رعایت تقوی نمی کنند چرا اعتماد می کنید؟ - علاقمندی واقعی را با خواستگاری رسمی تست کنید. - اعتیادت را به چت و وبگردی های بی ثمر، ترک کنید. - عصبانیت تان را (از دست خودتان)سر ما خالی نکنید..)) با عرض شرمندگی جهت گرفتن وقت گرانبهاتون. به طور اتفاقی که کلی شکه شدم با این نامه مواجه شدم این همون دختری هست که هر روز با من یعنی میلاد چت میکنه. این رو مثبت از جانب پرور دگارم میبینم. که هنوز بندش رو دوست داره هر چند خطای این پسر سنگین تر از چت با همون دختر خانم شده. این مطلب شما من رو آتش زد((چرا به اظهار دینداری پسرهایی که آشکارا رعایت تقوی نمی کنند چرا اعتماد می کنید؟)) ثانیه به ثانیه از این جمله می سوزم، حرف حق شیرینه مثبت میبینم این پیام رو از جانب شمادر خودم. من تا 21 سالگی با هیچ دختری رابطه نداشتم اصلا خوشم هم نمی اومد و نمیاد. نمیدونم این دختر خانم امتحانی از جانب حق بود بر غرور من که به سلامت نفس خود در مقابل این موجودات آزین شده در خیابان هااطمینان داشتم. که متاسفانه در اولین امتحان نفس خویش از جانب حق با پیام آتشین شما که قلبم را خروشان کرده خودم را مردود میبینم. من اشتباه خود را منکر نیستم چون لذت با خدا بودن وعشق به حق رو در اوایل جوانی حس کردم. و لذت شهوت رو هم حس کردم. ولی افسوس و صد افسوس که قدرت شیطان از ما بیشتر بود. (میدونم تقصیر خودمه) میخواستم احساس کنم رابطه با جنس مقابلم رو . با این خانم دوست شدم (چتی). بعد رومون باز شد. بعد تلفن اومد . بعد پشت تلفن رومون باز شد . بعد هم دگه رو دیدیم ... البته در چت کردن های روزانه که داشتیم، همه چیز آمده شده بود برای گناهی بزرگتر.(هر گناه بزرگی روح پاک انسان رو آزار میده از هم اونجا میشه به اشتباه پی برد) خلاصه این بودوهست سرنوشت من و اون خانم. تقریبا میشه گفت اصلا علاقه بهش نداشتم. به مرور زمان کمی علاقه مند شدم بهش که اونم حتما شهوانی هست. ... مرتکب اشتباهی شدیم که حال جفتمون پریشون شد. من اومدم سراغ شما. اونم که اومده بود. از همون اول من بهش گفتم که من کس دیگه ای رو دوست دارم منظورم بار اولی که با هم آشنا شدیم(تو چت). پیام شما به اون خانم((علاقمندی واقعی را با خواستگاری رسمی تست کنید)) اونم گفت کسی هم خواستگار اونه و اون هم قصد ازدواج با من رو نداره و فقط من رو دوست داره. اونم قراره ازدواج کنه با یه آقا پسر که همون اول اگه دروغ نگفته باشه که گمان نکنم دروغ گفته باشه با یه هم دانشجویی ازدواج کنه که زمان دانشجویی با هم آشنا شدن و همون موقع کار تموم شده بود فقط آقا پسر دنبال کار دولتی به در خواست پدر عروس خانم بودن تا ازدواج صورت بگیره. (گناهم دو برابر شد شایدم بیشترنه، نشون کرده ان، من نباید راهم رو ادامه میدادم اشتباه هاتم تمامی نداره) خلاصه من موندم و کوله باری از گناه و البته امید به بخشش حق. و رابطه ای که نمیدونم چطور تمومش کنم که به احساس اون خانم لطمه نخوره و من هم دست از سرش بر دارم . هر دفه میام تمومش کنم نمیشه.(شیطون ول کن ما نیست که نیست) نمیدونم جوابم رو چطوری میدین یا اصلا نمیدین (ولی خواهش میکنم به هیچ عنوان نامه من رو رو سایت نیارید) به امید موفقیت روز افزون شما درامر نزدیکی جوانان به حق