دختری هستم که در دانشگاه با یکی دوست شدم و عشق او زندگی من را ویران کرده است و نمی دانم چه کنم. او به من قول ازدواج داد ولی چند سال است که من را سر میدواند؛ من در این چند سال خواستگارهای بسیار خوبی داشتم که به نظر خودم هم بسیار عالی بودند ولی هر کار کردم نتوانستم از عشق آن فرد برگردم یا نسبت به محبت این خواستگارها فکر کنم. حال از شما می خواهم که نجاتم دهید و کمکم کنید که این عشق را فراموش کنم و به مسیر اول زندگیم برگردم! *** پرسشگر محترم؛ بدیهی است وابستگی ها و دلبستگی ها، گاهی انسان را به رؤیاهای خوش زندگی می کشاند و گاهی با تردید و ابهام، انسان را به آشفتگی ذهنی و به هم ریختگی در وضعیت کار و زندگی و درس و خواب و غذا و ... می کشاند و این همه آسیب ها نتیجه شروع یک زاویه انحرافی از مسیر زندگی است که در ادبیات دینی ما به آن (گناه) گفته می شود. ما باید باور کنیم که خداوند با همه بندگانش مهربان است و اگر کاری را حلال و مجاز شمرده به نفع ماست، و اگر حرام و ناروا اعلام کرده به ضرر ماست، گاهی در کوتاه مدت و یا در دراز مدت. پس باید این اصل را در زندگی به طور جدی باور کنیم و با اراده قوی از مسیرِ سالمِ خوشبختی در زندگی، زاویه نگیریم و اگر گرفتیم، با قاطعیت، پشیمان شویم و برگردیم، و این همان (توبه) است که جبران کننده خطاها و بازگشت به راستی ها و خوبی هاست . *** راهکارها : 1. بدانیم انتخاب ها و عشق های قارچ گونه، ناپایدار و کوتاه مدت هستند، و حتی گاهی سمی و ناشناخته اند، گرچه به سرعت رشد می کنند. به همین جهت باید دقیقا طبق برنامه ای که خدمت تان ارائه می گردد این کار را انجام دهید و مطمئن باشید که بسیاری از دانشجویان با این برنامه، توانسته اند این گونه عشق ها را از قلبشان بیرون کنند؛ و یقینا بدانید که خدایی که آفریننده و مهندس سازنده وجود و زندگی ماست ، بهترین برنامه را برای ویروس کشی وسلامت روح و جسم ما ارائه کرده است. من می خواهم که شما استوار و محکم، در این را ه قدم بردارید، یعنی حتما بخواهید و تصمیم داشته باشید که زندگی خود را بسازید وبدانید افرادی که خواسته اند،توانسته اند. اگرچه فراموشی عشق،کاری سخت است اما دیری نمیپاید که شهد شیرین پیروزی و موفقیت در اراده و تصمیم، خستگی را از تن انسان بیرون میکند. * مدتی قبل دختری با حالت بسیار شاد ، وارد اتاق مشاوره دانشگاه شد و گفت : من را به خاطر می آورید؟ گفتم : نه . گفت : من مراجع شما بودم که دو ماه پیش برای مشاوره آمدم و زندگی برایم تمام شده بود و دیگر فکر می کردم زندگیم نابود شده است و مجبور به خودکشی هستم، چون 5 دوست اینترنتی داشتم که دونفر انها آدرس من را پیدا کرده بودند و من هم بدون عشق بازی نمی توانستم زندگی کنم وکلا مریض عشق شده بودم؛ ولی این دونفر از من لذت جنسی و ارتباط را می خواستند و نزدیک بود که آبروی من را جلوی خانواده وهمسایه ها و فامیل ببرند. ولی بعد از آن مشاوره ودریافت راهکار عملی ترک عشق ، الان توانسته ام کلاً از عشق آنها و این مریضی عشق، رهاشوم و آنها را نیز از زندگیم بیرون بکنم والان آنقدر شادم که آمده ام تا تشکر کنم و بگویم که زندگی من از نو شروع شده است . حال من از شما یک سوال دارم؛ کسی که عاشق و شیدای جنس مخالف شده، چه مقدار احتمال دارد به چنین سرنوشت هایی دچار شود؟ مطمئن باشید که بر اساس مراجعات، بسیاری از افراد، گرفتار می شوند و بعضی هم زندگی و آبرو و عزت و همه چیزشان را به باد فنا می دهندو راه بازگشت ندارند. پس عزم تان را جزم کنید و تصمیم بگیرید که با ما همراه شوید و این مسیر را با پشتوانه کمک از خدا و امام زمان (عج) طی کنید . 2. یک دفترچه بردارید و در آن تا 40 روز، تاریخ و شماره، یادداشت کنید و از همین امروز، کم کم روی عشق تان کار کنید و تصمیم بگیرید که به هیچ وجه، این برنامه را ترک و رها نکنید و آن را تا چهل روز ادامه دهید و بدانید که برای رسیدن به نتیجه مطلوب، نیاز به حوصله و پیگیری دارد و قطع کردن برنامه باعث تلف شدن وقت وسستی اراده شما میگردد. شاید شما بگویید من بارها برای رهایی از این رابطه، تصمیم گرفته ام ولی نتوانسته ام و شکست خورده ام و یا اصلا جرأت فکر کردن به این مسئله را ندارم! ولی درجواب شما می گویم که شما قبلا با برنامه این کار را شروع نکرده بودید وتمام آنهایی که با برنامه پیش رفته اند موفق شده اند؛ چون سعی می کنید قدم به قدم علاقه خودتان را نسبت به او کم کنید و به طور طبیعی علاقه، یکباره بریده نمی شود، اما امکان دارد که سعی کنید، هر روز یک چهلم از عشقتان را از قلبتان خارج کنید .یعنی یک چهلم افکار و یک چهلم رفتارهای عاشقانه را ترک کنید. تصمیم بگیرید که از حداقل شروع کنید تا مطمئن باشید که می توانید انجام دهید وکم کم آن را افزایش می دهید وهرگز سنگ بزرگی که نشانه نزدن است، بر ندارید . در ابتدا ترک این رفتارها برای شما بسیار سخت می نماید ولی کم کم راحت تر خواهد شد و هر مقدار که پیش بروید، خود تان را در مقابله با این عشق موفق تر خواهید یافت و به این برنامه امیدوارتر خواهید شد. یعنی هفته دوم بسیار راحت تر از هفته اول است و هفته سوم بسیار راحت تر از هفته دوم خواهد بود. من از شما سوال می کنم که اگر روزی 100 بار به او پیامک می دادید، آیا می توانید 5 مورد از آن پیامک هارا کم کنید؟ شما خواهید گفت که بله حتماً می توانم و اینقدر که اراده دارم. یا به شما می گویم که، می توانید در روز دوم هم 5 مورد دیگر از پیامک ها را کم کنید ؟ خواهید گفت بله سخت نیست و همینطور جلو میروید تا می بینید به راحتی در روز دهم توانستید، حد اقل 30 درصد یا نصف پیامک های خود را کم کنید ولی د رروز اول هرگز احتمال نمی دادید که بتوانید چنین کاری را بکنید البته دختران وپسران فراوانی برای مشاوره می آیند و به من می گویند که خواهش می کنم هر برنامه ای که خواستید، بگویید که انجام دهم ولی نگویید که آن عشقم را ترک کنم !. من به آنها می گویم که برنامه ای به شما می دهم که به راحتی وبدون هیچ فشاری بتوانید از مشکلات و شر این عشق راحت شوید. * دختر خانمی، برای مشاوره آمد که شدیداً عاشق یک پسر بود و خود آن پسر هم خبر نداشت و می گفت اگر به آن پسر نرسم حتماً خود کشی می کنم. بعد از اینکه من به او گفتم راه نجات شما این است که از آن پسر دل بکنید، چون خبر داشتم که آن پسر برای فرد دیگری به خواستگاری رفته است. این دختر از دست من بسیار ناراحت شد و با حرفهای تند، از اتاق خارج شد ولی بعد از یک هفته آمد و عذر خواهی کرد وگفت من هر چه فکر کردم دیدم، چاره ای جز راهی که شما به من گفته اید ندارم و از من راهکار خواست و بعد از انجام راهکار، دو ماه و نیم بعد، زنگ زد وگفت من، از عشق این پسر رها شده ام در حالی که خودم، اصلاً باورم نمی شده است که بتوانم این کار را بکنم. 3. در این مرحله، روی رفتارتان کار می کنید و هر رفتاری که باعث می شود که شما به یاد آن فرد بیفتید ، از بین میبرید؛ یعنی عکس او را پاک کنید، با او چت نکنید، تلفن نزنید، پیامک ندهید، در مسیر او قرار نگیرید و... ؛ البته ، توجه داشته باشید که باید کم کم این رفتارها را ترک کنید و با خود تعهد کنید و یادداشت کنید که حداقل هر روز یک چهلم، یا یک بیستم از این رفتارها را کم کنید ولی این حداقل است و شما اگر توانستید ،مقدار بسیار بیشتری از آن رفتارها را ترک کنید. یعنی شاید شما ازهمان روز اول با همت و اراده قویتان توانستید که تلفن زدن به این فرد را قطع و شاید توانستید که روز دوم پیامک زدن به اورا قطع کنید و این بسیار خوب است و نشانه موفقیت شما خواهد بود. 4. رفتار مقابل این رفتارهای عاشقانه را در خود ایجاد کنید مانند اینکه : - سراغ قرائت قران (روزانه حدود ده دقیقه) و خواندن مناجات و زیارت امامان بروید. - انجام یک کار مهم و جدی که در راستای تحصیلات و رشته درسی تان است را آغاز کنید. مثلا روی یک موضوع علمی به طوری جدی به تحقیق بپردازید یا خود را برای مراحل بالاتر تحصیل آماده نماید. - روابط اجتماعی و دوستانه بیشتری با هم سن و سالان خود برقرار کنید. - با افراد مومن، موفق، با نشاط و اهل کار و فعالیت طرح دوستی بریزید که نقش بسیار زیادی در تقویت ایمان و اراده شما دارند. - سعی کنید از بیکاری اجتناب کنید و خود را با مطالعه، ورزش، کارهای گروهی، کارهای هنری و ...سرگرم کنید. - هر شب دو مورد از آن خارها و نکات منفی طرف را با جزئیات ریز بنویس و با صدای بلند بخوان و بخواب. باید این کار قبل از خواب انجام شود. چون اگر روانشناسی (هیلگارد) را خوانده باشید می دانید که آدمها وقتی یک چیز را قبل از خواب یاد میگیرند و سپس به خواب میروند انبار گردانی مغزی میشود و ذهن شروع میکند به سازمان دادن، لذا باید این کار، درست قبل از خواب اتفاق بیافتد. - سعی کنید از قرار گرفتن در تنهایی اجتناب کنید مگر در مواقع ضروری. زیرا هنگام تنهایی آن فرد بیشتر در ذهن شما مجسم می شود و ذهن و دل شما را به خود مشغول می کند 5. مهمترین بخش این برنامه مهار فکر و خیال است که دردو مرحله انجام می گیرد : * دانشجویی می گفت : من سه سال و نیم پیش، یک پسر را فقط چند بار دیده ام والان سه سال است که عاشق او هستم ودر تعجبم که چگونه عاشق او شده ام ؛ و من به ایشان گفتم که تعجب ندارد، چون کار اصلی را درعاشق شدن، فکر شما انجام می دهد وهمی نکه روزی ده ها بار، فکر او را تکرار می کنید، همین ، باعث شعله ورشدن عشق شما نسبت به آن فرد شده است. هم چنین پسران فراوانی هم هستند که فقط با چند بار دیدن صورت یک دختر، عاشق چندین ساله او می شوند، چون همواره فکر آنها مشغول آن دختر است وتمام زندگی آنها را پر کرده است. ** قدم اول : برای حل این مشکل نخست تنفر نسبت به این عشق را (نه آ ن فرد را ) در خود ایجاد کنید به این وسیله که هر گاه فکر او به سراغ شما آمد نسبت به اثرات منفی آن عشق و نقاط ضعف وضرر های این آشنایی، فکر کنید و به این وسیله نسبت به این دلبستگی و عشق که تمام زندگی و لذتهای آینده زندگی شما را چه بسا آشفته خواهد کردو لذتهای معنوی و اخرتی شما را خواهد گرفت، متنفر شوید. شما مطمئن باشید که این تنفر، اگر تکرار شود کم کم شما را نجات خواهد داد، به این نحو که لذت و شیرینی آن عشق حیوانی را درذائقه شما تلخ خواهد کرد و ترک آان را برای شما راحت می کند؛ مانند کسی که اول مزه سیر را زیاد دوست ندارد و بعد با تلقین کم کم ازخوردن سیر متنفر می شود وبعد، از بوی سیر هم فرار می کندوحالت تهوع می گیرد. به طور مثال بعضی آثارمنفی زیر را در ذهن خود مرور کنید : - من که او را از قبل نمی شناختم الان هم شناخت کامل از او ندارم. - سر انجام این طور ازدواج ها، ناموفق است وشانس ازدواج پاک را هم از دست می دهم. - افت تحصیلی پیدا می کنم. - اضطراب و احساس نگرانیم بیشتر می شود. - موقعیت اجتماعی و خانوادگی من به خطر می افتد. - امکان آلوده شدن به گناه در من بالا می رود. به جهت همه آسیب های پیش گفته و دیگر آسیب ها، نظر همه علما و مراجع این است که چنین رابطه ای حرام است و در حدیث آمده، هرکس از لذت حرام استفاده کند، دو برابر از لذت های حلال در همین دنیا ، محروم می شود. علاوه بر اینکه سختی و زجر حرام را در رسوایی دنیا و عذاب آخرت خواهد چشید. ** قدم دوم : سعی کنید که هر زمانی که فکر آن فرد به سراغ شما آمد، جلوی آن را بگیرید و فکر مقابلش را درخود ایجاد کنید به این نحوکه به فکر خود، اجازه ندهید که آن را ادامه دهد وکارهای زیر را انجام دهید : - هرگاه متوجه شدید ذهنتان ناخودآگاه به یاد او مشغول شده است، به خود چنین تلقین کنید و بگوئید (بس است) و آهسته مشت خودتان را روی میز یا زمین بزنید. بدین ترتیب تغییر حالت به وجود آمده، فضای ذهنیتان را تغییر خواهد داد. - شروع به مطالعه درس هایتان کنید. - شروع به تفکر در معانی آیات قران کنید. - در فکرتان، شروع به فکردرباره امام زمان علیه السلام وخداوند و توکل وتوسل به ایشان کنید و در این قسمت از معانی مناجات ها ودعاها بسیار کمک بگیرید و با مطالعه درباره خداوند و اولیای الهی محبت به خداوند و اولیائش را در خود تقویت کنید، زیرا کمال واقعی انسان با عشق به خداوند و کمالات معنوی تأمین می شود و عشق ورزیدن به امور دیگر همه زودگذر و موقتی است. - به این فکر فرو روید که من حد اکثر، چند سال در این دنیای فانی می توانم لذت حرام ببرم ولی بعد از آن باید سختی ها ومشکلات قبر و قیامت وحسابرسی را، هزاران سال به جان بخرم و در حدیث آمده است که فکر نسبت به قبر و قیامت، این لذت های حرام را از بین می برد. - علاقه به والدین ودوستان همجنس وخوبتان را در ذهنتان تکرار کنید. * تذکر : هرگزمأیوس نشوید و بدانید که همان خدایی که به ما توانایی عاشق شدن را داده است توانایی ترک عشق را نیز در ما قرار داده است؛ پس اگر روی فکرتان،کم کم کار کنید و هر روز، مقدار کمی از آن را اصلاح کنید به راحتی می توانید از فکر و خیال آن فرد راحت شوید و بعد از 40 روز تا مقدار زیادی موفقیت خود را خواهید دید. آنگاه همین مسیر را تا 40 روزدیگر ادامه دهید تا کاملاً از بند این اسارت ، آزاد شوید. *** پیامدهای روابط عاطفی و دوستانه دختر و پسر نامحرم قبل از ازدواج : حال برخی از پیامدها و آثار منفی روابط عاطفی و دوستانه دختر و پسر، پیش از ازدواج را برایتان پیش بینی و بازگو می کنیم تا با مشکلات این گونه ارتباط ها بیشتر آشنا شوید و حکمت تحریم این گونه روابط از سوی خداوند متعال بیشتر آشکار گردد : 1. روح حاکم بر این گونه دوستی ها، عشق ورزی کور است نه خردورزی. پای خرد و عقل در میدان عاشقی لنگ است. امام علی علیه السلام میفرمایند: (حبّ الشّیء یعمی و یصمّ)، دوست داشتن چیزی انسان را کور و کر می کند. و چشم واقع بین انسان را کور میسازد به طور معمول این نوع انتخابها که در فضایی آکنده از احساسات و عواطف انجام میگیرد. به دلیل نبود شناخت عمیق و واقعبینانه، زندگی مشترک را تلخ و آینده را تیره و تار میسازد. 2. ازدواج هایی که با ارتباط قبلی دختر و پسر شکل می گیرد، با مشکلات متعددی مواجه است. پس از گذشت مدتی از ازدواج و فرونشستن محبّت اولیه، دو طرف متوجه نقایص طرف مقابل و ناهماهنگیها میشوند. مشاهده این موارد، زمینه گسست و درگیری را بین پسر و دختر را فراهم می کند. 3. دختر و پسری که قبل از ازدواج با همدیگر ارتباط داشتهاند، نمیتوانند به یکدیگر اعتماد کنند و همیشه این تصور وجود دارد که نکند همسرش با دیگری ارتباط داشته است . پسر به خود میگوید این دختر وقتی به راحتی با من رابطه برقرار نمود، پس از اعتقاد و ایمان قوی برخوردار نیست. بنابر این از کجا معلوم پیش از ارتباط با من، با فرد دیگری طرح دوستی نریخته است. از کجا معلوم که در آینده با این که همسر من است با دیگری ارتباط برقرار نکند؟دختر نیز همین تصور را نسبت به پسر دارد. بر این اساس این گونه ازدواجها دارای پایه واساسی سست و متزلزل است و تجربه نشان داده که در بیشتر اوقات منجر به طلاق و جدایی میگردد. دکتر (کاترین کوهان)، استاد دانشگاه ایالت پنسیلوانیا گفت : طبق آخرین تحقیقات، افرادی که پیش از ازدواج با یکدیگر رابطه داشتهاند بعد از ازدواج در حلّ مشکلات خود عاجزند، چرا که نسبت به یکدیگر بسیار بدبین هستند. کوهان گفت: طبیعت ارتباطات آزاد این است که زوجین چندان انگیزهای برای حل درگیری ها و حمایت از مهارت های خود ندارند. وی افزود : به نظر می رسد ارتباطات این افراد زودتر از افرادی که با یکدیگر دوست نبودهاند، سرد و منجر به طلاق می شود. وی در پایان گفت : میتوانم بگویم رابطه قبل از ازدواج به هیچ وجه سبب دوام زندگی زناشویی نمی شود 4. این گونه روابط باعث می شود که دو طرف تمام فکر و توجه و تمرکز خود را صرف دیدارها و ملاقاتهای حضوری و تلفنی خود بکنند و این بزرگترین مانع برای رشد و ترقی علمی است، زیرا ادامه تحصیل نیازمند تمرکز فکری وروحی است. 5. وجود افکار دیگری چون احساس گناه، نگرانی از تهدیداتی که توسط طرفین برای فاش کردن روابطشان صورت میگیرد، یک تعارض درونی و اضطراب مستمر را به دنبال خود دارد. بنابر این وجود چنین دلهره ها و اضطراب هایی که گاهی لطمه های جبران ناپذیری بر جسم و روان انسان دارد. 6. ارتباط با جنس مخالف و افشا شدن آن، باعث آبروریزی دختر و پسر و خانواده آنها (مخصوصاً خانواده دختر) میشود و به نوعی خانوادهها را دچار بحران میکند. چه بسا خانواده دختر یا خود دختر دیگر نتوانند در آن محل بمانند و مجبور شوند به شهر و دیار غربت مهاجرت کنند. حتی ممکن است خانوادهای تصمیم خطرناکی برای دختر یا پسرش بگیرد. 7. قرآن کریم و روایت معصومان (ع) انسان را از رابطه نامشروع با دیگران و نگاه های شهوت آمیز برحذر داشته؛ خداوند میفرماید: قُل لِّلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ و َیَحْفَظُوا فُروجَهُمْ ذَلِکَ أزْکی... و َقُل لِّلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَیَحْفظْنَ فُرُوجَهُنَّ و َلاَ یُبْدینَ... زینَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ...،[1] (به مؤمنان بگو! چشمهای خود را [از نگاه به نامحرمان] فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند. این برای آنان پاکیزهتر است... و به زنان با ایمان بگو: چشمهای خود را [از نگاه هوسآلود] فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را آشکار ننمایند جز بر شوهرانشان...). این آیه، به صراحت دستور داده است زن و مرد نامحرم به یکدیگر نگاه شهوتآلود نداشته باشند. بهراستی اگر به این آیه مبارکه عمل شود و دختر و پسر نامحرم از ابتدا به یکدیگر توجه ننمایند و به هم نگاه هوسآلود نکنند، آیا دوستیها و عشقهای خیابانی به وجود میآیند؟ همچنین قرآن کریم در آیة 25 سورة نساء به مردان سفارش میکند با دخترانی که روابط پنهانی و دوستِ پسر دارند، ازدواج نکنند. قرآن کریم این عمل را زشت و ناپسند دانسته، و آن را در کنار افراد زناکار مطرح کرده است،[2] همچنین در آیة 5 سورة مائده به مردان توصیه میکند پاکدامن باشند و از روابط پنهانی با زنان پرهیز کرده، دوستِ دختر نگیرند.[3] علامه مجلسی در روایتی نقل میکند: (کسی که به حرام دستش را به دست زنی برساند، چون به صحرای محشر درآید، دستش بسته باشد ).[4] *** نکته پایانی : ارتباط دوستانه و غیر شرعی دختر و پسر نامحرم، یکی از بهترین فضاها، برای جولان هوای نفس و شیطان است و این رابطه های نامشروع را به زیبایی توجیه می کند : (این کارها اشکالی ندارد)، (ارتباط شما پاک است)، (شما که کار خلافی انجام نمی دهید)، (شما که قصدتان ازدواج است و به زودی به هم محرم می شوید)، (شما که کار گناهی انجام نمی دهید)، (بگذارید همدیگر را بیشتر بشناسید)، (افرادی که مانع تان می شوند به شما حسودی می کنند) و هزار توجیه شیطانی دیگر. دین آمده است ما را برای درست زندگی کردن راهنمایی کند و به ما می گوید اینگونه ارتباط با نامحرم ( با هر توجیهی) بسیار آسیب زاست و پیامدهای منفی فراوانی برای زندگی دنیایی و اخروی فرد به ارمغان می آورد. اگر ما مسلمان هستیم باید راه دین را انتخاب کنیم و نه راه شیطان را. هوای نفس و وسوسه های شیطانی راه درست را مخدوش می کنند و راه نادرست را زیبا جلوه می دهند. این هنر شیطان است. حال ما هستیم و اراده و اختیارمان در یک طرف و راه دین و راه شیطان در طرف دیگر. میدان امتحان مهیاست. می توانیم راه درست را انتخاب کنیم و سعادتمند شویم و می توانیم راه اشتباه را انتخاب کنیم و آینده مان را به نابودی بکشانیم. * پی نوشت ها : [1]. سوره نور ، 3031. [2]. فَانکِحُوهُنَّ بِإِذنِ أَهْلِهِنَّ وآتوهُنَّ اُجُورَهُنَّ بِالمعرُوف مُحصَناتٍ غیْرَ مُسافِحاتٍ ولا مُتَّخِذاتِ أخْدان؛ (آنان را با اجازة خانواده هایشان به همسری خود درآورید و مهرشان را بهطور پسندیده به آنان بدهید؛ به شرط آنکه پاکدامن باشند و زناکار و دوستگیران نباشند). [3]. وَلا مُتَّخذی اخدانٍ؛ (مردانی که دوستگیر از زنان نیستند). [4]. محمدباقر مجلسی، عین الحیوه، ص140. موفق باشید؛ باز هم با ما مکاتبه کنید. نویسنده : محمد محجوری
دختری هستم که در دانشگاه با یکی دوست شدم و عشق او زندگی من را ویران کرده است و نمی دانم چه کنم. او به من قول ازدواج داد ولی چند سال است که من را سر میدواند؛ من در این چند سال خواستگارهای بسیار خوبی داشتم که به نظر خودم هم بسیار عالی بودند ولی هر کار کردم نتوانستم از عشق آن فرد برگردم یا نسبت به محبت این خواستگارها فکر کنم. حال از شما می خواهم که نجاتم دهید و کمکم کنید که این عشق را فراموش کنم و به مسیر اول زندگیم برگردم!
دختری هستم که در دانشگاه با یکی دوست شدم و عشق او زندگی من را ویران کرده است و نمی دانم چه کنم. او به من قول ازدواج داد ولی چند سال است که من را سر میدواند؛ من در این چند سال خواستگارهای بسیار خوبی داشتم که به نظر خودم هم بسیار عالی بودند ولی هر کار کردم نتوانستم از عشق آن فرد برگردم یا نسبت به محبت این خواستگارها فکر کنم. حال از شما می خواهم که نجاتم دهید و کمکم کنید که این عشق را فراموش کنم و به مسیر اول زندگیم برگردم!
*** پرسشگر محترم؛ بدیهی است وابستگی ها و دلبستگی ها، گاهی انسان را به رؤیاهای خوش زندگی می کشاند و گاهی با تردید و ابهام، انسان را به آشفتگی ذهنی و به هم ریختگی در وضعیت کار و زندگی و درس و خواب و غذا و ... می کشاند و این همه آسیب ها نتیجه شروع یک زاویه انحرافی از مسیر زندگی است که در ادبیات دینی ما به آن (گناه) گفته می شود. ما باید باور کنیم که خداوند با همه بندگانش مهربان است و اگر کاری را حلال و مجاز شمرده به نفع ماست، و اگر حرام و ناروا اعلام کرده به ضرر ماست، گاهی در کوتاه مدت و یا در دراز مدت. پس باید این اصل را در زندگی به طور جدی باور کنیم و با اراده قوی از مسیرِ سالمِ خوشبختی در زندگی، زاویه نگیریم و اگر گرفتیم، با قاطعیت، پشیمان شویم و برگردیم، و این همان (توبه) است که جبران کننده خطاها و بازگشت به راستی ها و خوبی هاست .
*** راهکارها :
1. بدانیم انتخاب ها و عشق های قارچ گونه، ناپایدار و کوتاه مدت هستند، و حتی گاهی سمی و ناشناخته اند، گرچه به سرعت رشد می کنند. به همین جهت باید دقیقا طبق برنامه ای که خدمت تان ارائه می گردد این کار را انجام دهید و مطمئن باشید که بسیاری از دانشجویان با این برنامه، توانسته اند این گونه عشق ها را از قلبشان بیرون کنند؛ و یقینا بدانید که خدایی که آفریننده و مهندس سازنده وجود و زندگی ماست ، بهترین برنامه را برای ویروس کشی وسلامت روح و جسم ما ارائه کرده است.
من می خواهم که شما استوار و محکم، در این را ه قدم بردارید، یعنی حتما بخواهید و تصمیم داشته باشید که زندگی خود را بسازید وبدانید افرادی که خواسته اند،توانسته اند. اگرچه فراموشی عشق،کاری سخت است اما دیری نمیپاید که شهد شیرین پیروزی و موفقیت در اراده و تصمیم، خستگی را از تن انسان بیرون میکند.
* مدتی قبل دختری با حالت بسیار شاد ، وارد اتاق مشاوره دانشگاه شد و گفت : من را به خاطر می آورید؟ گفتم : نه . گفت : من مراجع شما بودم که دو ماه پیش برای مشاوره آمدم و زندگی برایم تمام شده بود و دیگر فکر می کردم زندگیم نابود شده است و مجبور به خودکشی هستم، چون 5 دوست اینترنتی داشتم که دونفر انها آدرس من را پیدا کرده بودند و من هم بدون عشق بازی نمی توانستم زندگی کنم وکلا مریض عشق شده بودم؛ ولی این دونفر از من لذت جنسی و ارتباط را می خواستند و نزدیک بود که آبروی من را جلوی خانواده وهمسایه ها و فامیل ببرند. ولی بعد از آن مشاوره ودریافت راهکار عملی ترک عشق ، الان توانسته ام کلاً از عشق آنها و این مریضی عشق، رهاشوم و آنها را نیز از زندگیم بیرون بکنم والان آنقدر شادم که آمده ام تا تشکر کنم و بگویم که زندگی من از نو شروع شده است .
حال من از شما یک سوال دارم؛ کسی که عاشق و شیدای جنس مخالف شده، چه مقدار احتمال دارد به چنین سرنوشت هایی دچار شود؟ مطمئن باشید که بر اساس مراجعات، بسیاری از افراد، گرفتار می شوند و بعضی هم زندگی و آبرو و عزت و همه چیزشان را به باد فنا می دهندو راه بازگشت ندارند. پس عزم تان را جزم کنید و تصمیم بگیرید که با ما همراه شوید و این مسیر را با پشتوانه کمک از خدا و امام زمان (عج) طی کنید .
2. یک دفترچه بردارید و در آن تا 40 روز، تاریخ و شماره، یادداشت کنید و از همین امروز، کم کم روی عشق تان کار کنید و تصمیم بگیرید که به هیچ وجه، این برنامه را ترک و رها نکنید و آن را تا چهل روز ادامه دهید و بدانید که برای رسیدن به نتیجه مطلوب، نیاز به حوصله و پیگیری دارد و قطع کردن برنامه باعث تلف شدن وقت وسستی اراده شما میگردد.
شاید شما بگویید من بارها برای رهایی از این رابطه، تصمیم گرفته ام ولی نتوانسته ام و شکست خورده ام و یا اصلا جرأت فکر کردن به این مسئله را ندارم! ولی درجواب شما می گویم که شما قبلا با برنامه این کار را شروع نکرده بودید وتمام آنهایی که با برنامه پیش رفته اند موفق شده اند؛ چون سعی می کنید قدم به قدم علاقه خودتان را نسبت به او کم کنید و به طور طبیعی علاقه، یکباره بریده نمی شود، اما امکان دارد که سعی کنید، هر روز یک چهلم از عشقتان را از قلبتان خارج کنید .یعنی یک چهلم افکار و یک چهلم رفتارهای عاشقانه را ترک کنید. تصمیم بگیرید که از حداقل شروع کنید تا مطمئن باشید که می توانید انجام دهید وکم کم آن را افزایش می دهید وهرگز سنگ بزرگی که نشانه نزدن است، بر ندارید .
در ابتدا ترک این رفتارها برای شما بسیار سخت می نماید ولی کم کم راحت تر خواهد شد و هر مقدار که پیش بروید، خود تان را در مقابله با این عشق موفق تر خواهید یافت و به این برنامه امیدوارتر خواهید شد. یعنی هفته دوم بسیار راحت تر از هفته اول است و هفته سوم بسیار راحت تر از هفته دوم خواهد بود.
من از شما سوال می کنم که اگر روزی 100 بار به او پیامک می دادید، آیا می توانید 5 مورد از آن پیامک هارا کم کنید؟ شما خواهید گفت که بله حتماً می توانم و اینقدر که اراده دارم. یا به شما می گویم که، می توانید در روز دوم هم 5 مورد دیگر از پیامک ها را کم کنید ؟ خواهید گفت بله سخت نیست و همینطور جلو میروید تا می بینید به راحتی در روز دهم توانستید، حد اقل 30 درصد یا نصف پیامک های خود را کم کنید ولی د رروز اول هرگز احتمال نمی دادید که بتوانید چنین کاری را بکنید
البته دختران وپسران فراوانی برای مشاوره می آیند و به من می گویند که خواهش می کنم هر برنامه ای که خواستید، بگویید که انجام دهم ولی نگویید که آن عشقم را ترک کنم !. من به آنها می گویم که برنامه ای به شما می دهم که به راحتی وبدون هیچ فشاری بتوانید از مشکلات و شر این عشق راحت شوید.
* دختر خانمی، برای مشاوره آمد که شدیداً عاشق یک پسر بود و خود آن پسر هم خبر نداشت و می گفت اگر به آن پسر نرسم حتماً خود کشی می کنم. بعد از اینکه من به او گفتم راه نجات شما این است که از آن پسر دل بکنید، چون خبر داشتم که آن پسر برای فرد دیگری به خواستگاری رفته است. این دختر از دست من بسیار ناراحت شد و با حرفهای تند، از اتاق خارج شد ولی بعد از یک هفته آمد و عذر خواهی کرد وگفت من هر چه فکر کردم دیدم، چاره ای جز راهی که شما به من گفته اید ندارم و از من راهکار خواست و بعد از انجام راهکار، دو ماه و نیم بعد، زنگ زد وگفت من، از عشق این پسر رها شده ام در حالی که خودم، اصلاً باورم نمی شده است که بتوانم این کار را بکنم.
3. در این مرحله، روی رفتارتان کار می کنید و هر رفتاری که باعث می شود که شما به یاد آن فرد بیفتید ، از بین میبرید؛ یعنی عکس او را پاک کنید، با او چت نکنید، تلفن نزنید، پیامک ندهید، در مسیر او قرار نگیرید و... ؛ البته ، توجه داشته باشید که باید کم کم این رفتارها را ترک کنید و با خود تعهد کنید و یادداشت کنید که حداقل هر روز یک چهلم، یا یک بیستم از این رفتارها را کم کنید ولی این حداقل است و شما اگر توانستید ،مقدار بسیار بیشتری از آن رفتارها را ترک کنید. یعنی شاید شما ازهمان روز اول با همت و اراده قویتان توانستید که تلفن زدن به این فرد را قطع و شاید توانستید که روز دوم پیامک زدن به اورا قطع کنید و این بسیار خوب است و نشانه موفقیت شما خواهد بود.
4. رفتار مقابل این رفتارهای عاشقانه را در خود ایجاد کنید مانند اینکه :
- سراغ قرائت قران (روزانه حدود ده دقیقه) و خواندن مناجات و زیارت امامان بروید.
- انجام یک کار مهم و جدی که در راستای تحصیلات و رشته درسی تان است را آغاز کنید. مثلا روی یک موضوع علمی به طوری جدی به تحقیق بپردازید یا خود را برای مراحل بالاتر تحصیل آماده نماید.
- روابط اجتماعی و دوستانه بیشتری با هم سن و سالان خود برقرار کنید.
- با افراد مومن، موفق، با نشاط و اهل کار و فعالیت طرح دوستی بریزید که نقش بسیار زیادی در تقویت ایمان و اراده شما دارند.
- سعی کنید از بیکاری اجتناب کنید و خود را با مطالعه، ورزش، کارهای گروهی، کارهای هنری و ...سرگرم کنید.
- هر شب دو مورد از آن خارها و نکات منفی طرف را با جزئیات ریز بنویس و با صدای بلند بخوان و بخواب. باید این کار قبل از خواب انجام شود. چون اگر روانشناسی (هیلگارد) را خوانده باشید می دانید که آدمها وقتی یک چیز را قبل از خواب یاد میگیرند و سپس به خواب میروند انبار گردانی مغزی میشود و ذهن شروع میکند به سازمان دادن، لذا باید این کار، درست قبل از خواب اتفاق بیافتد.
- سعی کنید از قرار گرفتن در تنهایی اجتناب کنید مگر در مواقع ضروری. زیرا هنگام تنهایی آن فرد بیشتر در ذهن شما مجسم می شود و ذهن و دل شما را به خود مشغول می کند
5. مهمترین بخش این برنامه مهار فکر و خیال است که دردو مرحله انجام می گیرد :
* دانشجویی می گفت : من سه سال و نیم پیش، یک پسر را فقط چند بار دیده ام والان سه سال است که عاشق او هستم ودر تعجبم که چگونه عاشق او شده ام ؛ و من به ایشان گفتم که تعجب ندارد، چون کار اصلی را درعاشق شدن، فکر شما انجام می دهد وهمی نکه روزی ده ها بار، فکر او را تکرار می کنید، همین ، باعث شعله ورشدن عشق شما نسبت به آن فرد شده است. هم چنین پسران فراوانی هم هستند که فقط با چند بار دیدن صورت یک دختر، عاشق چندین ساله او می شوند، چون همواره فکر آنها مشغول آن دختر است وتمام زندگی آنها را پر کرده است.
** قدم اول :
برای حل این مشکل نخست تنفر نسبت به این عشق را (نه آ ن فرد را ) در خود ایجاد کنید به این وسیله که هر گاه فکر او به سراغ شما آمد نسبت به اثرات منفی آن عشق و نقاط ضعف وضرر های این آشنایی، فکر کنید و به این وسیله نسبت به این دلبستگی و عشق که تمام زندگی و لذتهای آینده زندگی شما را چه بسا آشفته خواهد کردو لذتهای معنوی و اخرتی شما را خواهد گرفت، متنفر شوید.
شما مطمئن باشید که این تنفر، اگر تکرار شود کم کم شما را نجات خواهد داد، به این نحو که لذت و شیرینی آن عشق حیوانی را درذائقه شما تلخ خواهد کرد و ترک آان را برای شما راحت می کند؛ مانند کسی که اول مزه سیر را زیاد دوست ندارد و بعد با تلقین کم کم ازخوردن سیر متنفر می شود وبعد، از بوی سیر هم فرار می کندوحالت تهوع می گیرد.
به طور مثال بعضی آثارمنفی زیر را در ذهن خود مرور کنید :
- من که او را از قبل نمی شناختم الان هم شناخت کامل از او ندارم.
- سر انجام این طور ازدواج ها، ناموفق است وشانس ازدواج پاک را هم از دست می دهم.
- افت تحصیلی پیدا می کنم.
- اضطراب و احساس نگرانیم بیشتر می شود.
- موقعیت اجتماعی و خانوادگی من به خطر می افتد.
- امکان آلوده شدن به گناه در من بالا می رود.
به جهت همه آسیب های پیش گفته و دیگر آسیب ها، نظر همه علما و مراجع این است که چنین رابطه ای حرام است و در حدیث آمده، هرکس از لذت حرام استفاده کند، دو برابر از لذت های حلال در همین دنیا ، محروم می شود. علاوه بر اینکه سختی و زجر حرام را در رسوایی دنیا و عذاب آخرت خواهد چشید.
** قدم دوم :
سعی کنید که هر زمانی که فکر آن فرد به سراغ شما آمد، جلوی آن را بگیرید و فکر مقابلش را درخود ایجاد کنید به این نحوکه به فکر خود، اجازه ندهید که آن را ادامه دهد وکارهای زیر را انجام دهید :
- هرگاه متوجه شدید ذهنتان ناخودآگاه به یاد او مشغول شده است، به خود چنین تلقین کنید و بگوئید (بس است) و آهسته مشت خودتان را روی میز یا زمین بزنید. بدین ترتیب تغییر حالت به وجود آمده، فضای ذهنیتان را تغییر خواهد داد.
- شروع به مطالعه درس هایتان کنید.
- شروع به تفکر در معانی آیات قران کنید.
- در فکرتان، شروع به فکردرباره امام زمان علیه السلام وخداوند و توکل وتوسل به ایشان کنید و در این قسمت از معانی مناجات ها ودعاها بسیار کمک بگیرید و با مطالعه درباره خداوند و اولیای الهی محبت به خداوند و اولیائش را در خود تقویت کنید، زیرا کمال واقعی انسان با عشق به خداوند و کمالات معنوی تأمین می شود و عشق ورزیدن به امور دیگر همه زودگذر و موقتی است.
- به این فکر فرو روید که من حد اکثر، چند سال در این دنیای فانی می توانم لذت حرام ببرم ولی بعد از آن باید سختی ها ومشکلات قبر و قیامت وحسابرسی را، هزاران سال به جان بخرم و در حدیث آمده است که فکر نسبت به قبر و قیامت، این لذت های حرام را از بین می برد.
- علاقه به والدین ودوستان همجنس وخوبتان را در ذهنتان تکرار کنید.
* تذکر :
هرگزمأیوس نشوید و بدانید که همان خدایی که به ما توانایی عاشق شدن را داده است توانایی ترک عشق را نیز در ما قرار داده است؛ پس اگر روی فکرتان،کم کم کار کنید و هر روز، مقدار کمی از آن را اصلاح کنید به راحتی می توانید از فکر و خیال آن فرد راحت شوید و بعد از 40 روز تا مقدار زیادی موفقیت خود را خواهید دید. آنگاه همین مسیر را تا 40 روزدیگر ادامه دهید تا کاملاً از بند این اسارت ، آزاد شوید.
*** پیامدهای روابط عاطفی و دوستانه دختر و پسر نامحرم قبل از ازدواج :
حال برخی از پیامدها و آثار منفی روابط عاطفی و دوستانه دختر و پسر، پیش از ازدواج را برایتان پیش بینی و بازگو می کنیم تا با مشکلات این گونه ارتباط ها بیشتر آشنا شوید و حکمت تحریم این گونه روابط از سوی خداوند متعال بیشتر آشکار گردد :
1. روح حاکم بر این گونه دوستی ها، عشق ورزی کور است نه خردورزی. پای خرد و عقل در میدان عاشقی لنگ است. امام علی علیه السلام میفرمایند: (حبّ الشّیء یعمی و یصمّ)، دوست داشتن چیزی انسان را کور و کر می کند. و چشم واقع بین انسان را کور میسازد به طور معمول این نوع انتخابها که در فضایی آکنده از احساسات و عواطف انجام میگیرد. به دلیل نبود شناخت عمیق و واقعبینانه، زندگی مشترک را تلخ و آینده را تیره و تار میسازد.
2. ازدواج هایی که با ارتباط قبلی دختر و پسر شکل می گیرد، با مشکلات متعددی مواجه است. پس از گذشت مدتی از ازدواج و فرونشستن محبّت اولیه، دو طرف متوجه نقایص طرف مقابل و ناهماهنگیها میشوند. مشاهده این موارد، زمینه گسست و درگیری را بین پسر و دختر را فراهم می کند.
3. دختر و پسری که قبل از ازدواج با همدیگر ارتباط داشتهاند، نمیتوانند به یکدیگر اعتماد کنند و همیشه این تصور وجود دارد که نکند همسرش با دیگری ارتباط داشته است . پسر به خود میگوید این دختر وقتی به راحتی با من رابطه برقرار نمود، پس از اعتقاد و ایمان قوی برخوردار نیست. بنابر این از کجا معلوم پیش از ارتباط با من، با فرد دیگری طرح دوستی نریخته است. از کجا معلوم که در آینده با این که همسر من است با دیگری ارتباط برقرار نکند؟دختر نیز همین تصور را نسبت به پسر دارد. بر این اساس این گونه ازدواجها دارای پایه واساسی سست و متزلزل است و تجربه نشان داده که در بیشتر اوقات منجر به طلاق و جدایی میگردد. دکتر (کاترین کوهان)، استاد دانشگاه ایالت پنسیلوانیا گفت : طبق آخرین تحقیقات، افرادی که پیش از ازدواج با یکدیگر رابطه داشتهاند بعد از ازدواج در حلّ مشکلات خود عاجزند، چرا که نسبت به یکدیگر بسیار بدبین هستند. کوهان گفت: طبیعت ارتباطات آزاد این است که زوجین چندان انگیزهای برای حل درگیری ها و حمایت از مهارت های خود ندارند. وی افزود : به نظر می رسد ارتباطات این افراد زودتر از افرادی که با یکدیگر دوست نبودهاند، سرد و منجر به طلاق می شود. وی در پایان گفت : میتوانم بگویم رابطه قبل از ازدواج به هیچ وجه سبب دوام زندگی زناشویی نمی شود
4. این گونه روابط باعث می شود که دو طرف تمام فکر و توجه و تمرکز خود را صرف دیدارها و ملاقاتهای حضوری و تلفنی خود بکنند و این بزرگترین مانع برای رشد و ترقی علمی است، زیرا ادامه تحصیل نیازمند تمرکز فکری وروحی است.
5. وجود افکار دیگری چون احساس گناه، نگرانی از تهدیداتی که توسط طرفین برای فاش کردن روابطشان صورت میگیرد، یک تعارض درونی و اضطراب مستمر را به دنبال خود دارد. بنابر این وجود چنین دلهره ها و اضطراب هایی که گاهی لطمه های جبران ناپذیری بر جسم و روان انسان دارد.
6. ارتباط با جنس مخالف و افشا شدن آن، باعث آبروریزی دختر و پسر و خانواده آنها (مخصوصاً خانواده دختر) میشود و به نوعی خانوادهها را دچار بحران میکند. چه بسا خانواده دختر یا خود دختر دیگر نتوانند در آن محل بمانند و مجبور شوند به شهر و دیار غربت مهاجرت کنند. حتی ممکن است خانوادهای تصمیم خطرناکی برای دختر یا پسرش بگیرد.
7. قرآن کریم و روایت معصومان (ع) انسان را از رابطه نامشروع با دیگران و نگاه های شهوت آمیز برحذر داشته؛ خداوند میفرماید: قُل لِّلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ و َیَحْفَظُوا فُروجَهُمْ ذَلِکَ أزْکی... و َقُل لِّلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَیَحْفظْنَ فُرُوجَهُنَّ و َلاَ یُبْدینَ... زینَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ...،[1] (به مؤمنان بگو! چشمهای خود را [از نگاه به نامحرمان] فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند. این برای آنان پاکیزهتر است... و به زنان با ایمان بگو: چشمهای خود را [از نگاه هوسآلود] فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را آشکار ننمایند جز بر شوهرانشان...).
این آیه، به صراحت دستور داده است زن و مرد نامحرم به یکدیگر نگاه شهوتآلود نداشته باشند. بهراستی اگر به این آیه مبارکه عمل شود و دختر و پسر نامحرم از ابتدا به یکدیگر توجه ننمایند و به هم نگاه هوسآلود نکنند، آیا دوستیها و عشقهای خیابانی به وجود میآیند؟
همچنین قرآن کریم در آیة 25 سورة نساء به مردان سفارش میکند با دخترانی که روابط پنهانی و دوستِ پسر دارند، ازدواج نکنند. قرآن کریم این عمل را زشت و ناپسند دانسته، و آن را در کنار افراد زناکار مطرح کرده است،[2] همچنین در آیة 5 سورة مائده به مردان توصیه میکند پاکدامن باشند و از روابط پنهانی با زنان پرهیز کرده، دوستِ دختر نگیرند.[3]
علامه مجلسی در روایتی نقل میکند: (کسی که به حرام دستش را به دست زنی برساند، چون به صحرای محشر درآید، دستش بسته باشد ).[4]
*** نکته پایانی :
ارتباط دوستانه و غیر شرعی دختر و پسر نامحرم، یکی از بهترین فضاها، برای جولان هوای نفس و شیطان است و این رابطه های نامشروع را به زیبایی توجیه می کند : (این کارها اشکالی ندارد)، (ارتباط شما پاک است)، (شما که کار خلافی انجام نمی دهید)، (شما که قصدتان ازدواج است و به زودی به هم محرم می شوید)، (شما که کار گناهی انجام نمی دهید)، (بگذارید همدیگر را بیشتر بشناسید)، (افرادی که مانع تان می شوند به شما حسودی می کنند) و هزار توجیه شیطانی دیگر. دین آمده است ما را برای درست زندگی کردن راهنمایی کند و به ما می گوید اینگونه ارتباط با نامحرم ( با هر توجیهی) بسیار آسیب زاست و پیامدهای منفی فراوانی برای زندگی دنیایی و اخروی فرد به ارمغان می آورد. اگر ما مسلمان هستیم باید راه دین را انتخاب کنیم و نه راه شیطان را. هوای نفس و وسوسه های شیطانی راه درست را مخدوش می کنند و راه نادرست را زیبا جلوه می دهند. این هنر شیطان است. حال ما هستیم و اراده و اختیارمان در یک طرف و راه دین و راه شیطان در طرف دیگر. میدان امتحان مهیاست. می توانیم راه درست را انتخاب کنیم و سعادتمند شویم و می توانیم راه اشتباه را انتخاب کنیم و آینده مان را به نابودی بکشانیم.
* پی نوشت ها :
[1]. سوره نور ، 3031.
[2]. فَانکِحُوهُنَّ بِإِذنِ أَهْلِهِنَّ وآتوهُنَّ اُجُورَهُنَّ بِالمعرُوف مُحصَناتٍ غیْرَ مُسافِحاتٍ ولا مُتَّخِذاتِ أخْدان؛ (آنان را با اجازة خانواده هایشان به همسری خود درآورید و مهرشان را بهطور پسندیده به آنان بدهید؛ به شرط آنکه پاکدامن باشند و زناکار و دوستگیران نباشند).
[3]. وَلا مُتَّخذی اخدانٍ؛ (مردانی که دوستگیر از زنان نیستند).
[4]. محمدباقر مجلسی، عین الحیوه، ص140.
موفق باشید؛ باز هم با ما مکاتبه کنید.
نویسنده : محمد محجوری
- [سایر] سلام باعرض سلام وخسته نباشید،استدعا میشود راهنمایی ام فرمایید. بنده دانشجوی کارشناسی پیوسته ترم پنج حسابداری دانشگاه آزادمشهدهستم ولی نمی دانم چرا علاقه به ازدواج پیدا کردم درحالیکه نه کار دارم ونه چیزی ،میشه گفت محبت اهل بیت رو دارم ازطرفی با هیچ دختری در دانشگاه وخارج از آن دوست نیستم. شنیدم میگن ازدواج در دوران دانشجویی بدون پول هم میشه وهم نمیشه چون مهم اینه که دختر وپسر هم رو بخواهند. خودم احساس می کنم اگر ازدواج کنم هم برکت پیدا میشه وهم شوق درس خواندنم زیاد میشه ولی مشکل اینه که دختری که با دانشجویی بودن من بسازد و وضعیت مرا درک کند آشکار نیست.راستش به خدا از اون افرادی نیستم که با کسی دوست بشم و دینم رو فراموش کنم. کمکم کنید تا راهکاری پیدا کنم. از طرفی تمام خواهران و برادرانم ازدواج کردن وفقط من مانده ام و پدر ومادرم هم می گویند پسر باید خودش کار کند تا داماد شود. سعی بر آن دارم اگر دختری پیدا شد که درکم کند در آینده که خونه خودمون رفتیم جبران کنم.همه ازدواج رو سخت گرفتن رو درحالیکه بنده با وجود اینکه این عمل مستحب تاکیدی است،خیلی سفارش می کنم و ازدواج رو آسان می نگرم. لطفاکمکم کنید تا راهکار رو بیابم. اگه میشه ایمیلتان رو برایم ارسال کنید تا بیشتر مشاوره بگیرم.
- [سایر] سلام حاج آقا،نمی دونم برای شنیدن حرفام وقت دارید یا نه ،اما خواهش می کنم مثل یه پدر راهنماییم کنید،من الان 20 سالمه و 6 سال پیش عاشق یکی از بازیگرها شدم که 13 سال بزرگتر است و ازدواج کرده و بچه دارد می دانم که از اشتباه هم اشتباهتر است اما بعد از این همه مدت من نمی توانم او را فراموش کنم یا غیر از او را دوست داشته باشم؛می دونم که به نظر شما من توهم عشق دارم یا خیالاتی شدم اما من با این عشق مسخره به خدا رسیدم ،جالب اینجاست که من با خیلی ها مثل خودم برخورد داشتم که عاشق همون بازیگر هستند ،الان هم به عشق او رفتم دنبال کار فیلمسازی و بازیگری در حالی که خودم مهندسی کامپیوتر می خونم ،حالا از شما کمک می خواهم لطفا راهنماییم کنید.با تشکر
- [سایر] با سلام ! حدود پنج سال پیش طی سفر ی به اصفهان، دختری از فامیلم به من پیشنهاد ازدواج داد . بعد از صحبت با خانواده ها قبول کردم وشش ماه بعد رسماً نامزد شدیم . در آن زمان او کلاس اول دبیرستان بود . چهار سال دواران نامزدیمان به خوبی سپری شد. البته من چندین بار بخاطر مراسیم عروسی با خانواده اش صحبت کردم اما متسفانه آنها قبول نکردن در یک سال آخیر رابط اش بامن کاملاً تغیر کرد . بهانه های را سرهم میکرد و حرف های که قبلاً هرگز از او نشنیده بودم برایم تعریف میکرد یعنی ( ما نمیتوانم با هم باشیم ، ما مال هم نیستیم، من به مردها اعتماد ندام !) البته باید یاد آور شوم که من یک مترجم در کابل هستم و نمیتوانستم در سال، بیشتر از یک بار برای مدت یک ماه پیش اش بمانم ، امسال وقت رفتم که عروسی کنیم ، به کلی تغیر کرده بود. هر کاری که کردم، هرچقدر من و فامیل خودش صحبت کردیم نتیجه ای نداشت تا اینکه 4 ما پیش از هم جدا شدیم ، بعد از مدت تحقیق در این مورد فهیمدم که کسی دگیری را دوست دارد و بهش قول داده است . میخواستم از مشاورین خوب تان این سوال را مطرح کنم که با توجه به این که از هم جدا شدیم و اینکه میتوانم یکی دیگری را در زندگی ام انتخاب کنم و لی هرگز نمیتوانم این کار را انجام بدهم فقط و فقط به فکر اون هستم نمی دانم چطوری میتوانم فراموشش کنم و خاطراتش را از زندگی ام پاک کنم ؟ التبه تا جایکه خبردارم بعد از این کار خانواده اش خیلی بهاش برخورد بدی داره ، نگذاشته به دانشگاه بره و نگذاشته که با کسی که دوست اش داشته ازدواج نمایه .
- [سایر] سلام 1- هم کلاسی فوق من نزدیک 30 ساله هست پیشنهاد داده که آشنا بشیم 2- میگه قول ازدواج نمیدم که اگر آشنا شدیم و نخواستم مشکلی نداشته باشه. اما مطرح میکنه که چون تو دختری نیستی که دوست پسر داشته باشی و این تیپی باشی مسلما من هم ازت همچین چیزی نمیخوام اما میخوام که آشنا شیم. 3- با 5 نفر دیگه هم در طی این سالهای جوانی اش به همین ترتیب مدتی آشنا شدن و به هم زده و میگه که فهمیدم واسه ازدواجم خوب نبودند. 4- میگه باید تو شرایط مختلف حتی تو جمع های مهمانی و ... همدیگرو بشناسیم. 5- نماز نمیخونه و روزه نمیگیره اما نسبت به خواستگارهای دیگه ام که نمازو روزه براشون مهم بوده به نظر با اخلاقتر هست!و همش سعی میکنه خیلی منطقی حرف بزنه. 6- میگه اگر بخوای سنتی ازدواج کنی یا نشناخته سر خودت کلاه میره. حیف دختری مثل تو هست که سرش کلاه بره. 7- من ایشون رو به پدرم نشون دادم به خاطر سربازی نرفتن و اینکه تحصیلاتش کمتر از من هست فعلا نظر مثبتی ندارند. خودمم به خاطر اینکه اعتقاداتش شبیه من نیست نظرم به ازدواج نیست. 8- دو تا مشکل عمده دارم: تنهایی بیش از حد که با قرص های افسردگی هم رفع نشده و بدتر هم داره میشه، و اینکه از اینکه سنم داره بالا میره و همه دوستام ازدواج کردند میترسم همین موقعیت ها رو هم از دست بدم و آینده بدتری پیش روم باشه. بهم میگید چیکار کنم؟ خیلی ممنون.
- [سایر] با سلام الان که اینو مینویسم واقعا روحا خیلی خستم. بیشتر از 4 ساله ازدواج کردم به دور از خانواده ام با همسرم زندگی میکنم و تقریبا زندگی پر استرس و التهابی رو داشتم . همسرم فقط درس میخوند و استرسش رو به خونه میاورد و بیشتر به من بی توجه بود. کلا روحیه سرد و آرومی داره و کمتر حرف میزنه. آرامشش خوبه ولی سرد بودنش اذیتم میکرد. اکثر برنامه ها به پیشنهاد من بود . دوستیها ، ارتباطات ، تفریحات و گشت و گذار و... اگه من پیشنهادی نداشتم بیشتر ترجیح میداد تو خونه باشه و یا به کارای درسی و شخصیش برسه . شدیدا دوست داشتم ادامه تحصیل بدم ، اما تا الان فرصتش برام پیش نیومده بود. به پیشنهاد خودم تصمیم به بچه داری داشتم . همسرم راضی نیست ، اما قبول کرده . من الان 31 سالمه و اینجوری خودم رو راضی کرده بودم که اول بچه دار شم بعد 3-4 سال دوباره برم سراغ درس و کار . اما الان همزمان موقعیت تحصیل هم برام پیش اومده و همسرم خیلی خوشحاله و ترغیبم میکنه به ادامه تحصیل. پاک گیج شدم . از دست همسرم خیلی عصبانیم. همش احساس میکنم با بی ملاحظه گی هاش و بی تفاوتیاش نسبت به زندگی و خواسته های زندگی مشترکمون 4 سال زندگیم رو ازم گرفته. از دست خونوادش هم ناراحتم چون خیلی اذیتم کردند . الان پاک سر در گمم . 4 سال زندگیم اونجوری رفته. 2 سالش هم بخوام بزارم پای ادامه تحصیل و ارشد . پس کی بچه دار شم؟ لطفا راهنماییم کنید من الان خیلی دلگیر و عصبیم . هم کار و درسم رو ول کردم و ازدواج کردم و هم تو ازدواجم با یه آدم بیخیال نسبت به سرنوشتم مواجه شدم. الان هم موندم بر سر دوراهی.
- [سایر] با سلام و عرض خسته نباشید. با توجه به این که فرمودید درباره بانوان و حقوق آنها باید کارشود مرا به عنوان یک خانم درمانده راهنمایی کنید. شاغلم و حدود 22 سال زندگی زناشویی خوبی داشتم که همه به زندگی ما غبطه می خوردند و ثمره این زندگی سه فرزند و تنها پشتوانه ی مالی من در آمد ماهیانه ام می باشد. در اثر خیانت و بی وفایی همسرم یک سال ونیم است زندگی ام تلخ شده است. و پس از اطلاع از این جریان با صحبت کردن با وی و مشورت با دیگران این موضوع نادیده گرفته و در نهایت احترام و مهربانی به زندگی ادامه دادم ولی باز با شکستن قولهای متعددی که میداد، مشاجره های در میگرفت و در این بین از کتک کاری و ناسزا گویی هم کم نمی گذاشت به این خاطر مدت یک سال است که حقوقم را در اختیارش نگذاشته ام ولی باز هم از نظر مالی کمکش کردم اکنون بر اثر یک موضوع کوچک و مشاجره ی پس از آن و بنا به تهدید وی از خانه بیرون رفتم و تصمیم به اجرا گذاشتن مهریه کردم ولی هنوز این امر را بلاتکلیف گذاشته ام و به خاطر فرزندانم که مایل اند من به خانه برگردم، و یک فر صت دیگر به او بدهم، کاری نکرده ام.در این مورد خا نواده ی من بعد یکسال ونیم تذکری به او دادند و حرمت او را نگه داشتند. حالا نمی دانم واقعا چه کار کنم؟ لطفاً مرا راهنمایی فرمایید. متشکرم.
- [سایر] با سلام و تشکر از برنامه های خوبتان بنده حدود سه ساله ازدواج کرده ام و در این سه سال با همسرم زندگی خوبی دارم ایشون سرباز هستند و کاری ندارند و حدود 4 ماه دیگه سربازیشون تمام میشه که برای سربازی از شهر خومان به قم کوچ کرده ایم .الان همسرم برای بعد سربازی و کار تقریبا به دنبال کار (در هر شهری)میگردن. چون ایشون با نارضایتی من مرا به قم اوردند و من هم خیلی ضربه روحی از تنهایی در اینجا خورده ام برای ادامه زندگی به من گفتند که هر جایی که من بخوام اونجا میریم.حال سوال من از شما این است که چون همسرم به مادرش و همچنین مادرش به ایشون خیلی وابسته اند نمی دانم که به شهرمان برگردیم یا نه؟ چون از وقتی که به قم امدیم خیلی از دخالت های مادرشون کم شده و شاید هم میشه گفت ازبین رفته من نمی دونم اگر دوباره برگردیم دوباره این وابستگی ها موجب دخالت در زندگی ما میشه ؟ (در ضمن این رو باید بگم من خیلی دوست دارم به شهرم برگردم تا دیگه تنها نباشم وحداقل بتونم هفتگی به خانوادمون سر بزنم)
- [سایر] با سلام و خسته نباشید، از زمان آشنایی بنده و همسرم نزدیک به 5 سال میگذرد، در حدود 5 است که عقد کرده ایم و پیش از این دوست بودیم، از زمان عقد به این طرف همسرم هم سردتر (نا مهربان تر)، تندخو تر و بی احترامی های بیشتری نسبت به قبل با من دارد، زیاد دروغ میگه، انگار کم آورده یا خسته شده، هر چه قدر با رفتاراش کنار میام بدتر میشه و تاثیری نداره، اولش فکر میکرده شاید به خاطره مسائل مالی باشه اما الان فکر میکنم این آدم انگار از من متنفر شده که راحت بمن توهین میکنه و راحت در مقابلش اینقدر گریه میکنم تا از حال میرم، باورم نمیشه عاشق کسی که بودم و همیشه از عشق و عاشقی میگفت حالا اینقدر سرد و بی انصاف و بی تفاوت با من برخورد کنه، بعضی موقع ها 3 الی 4 روز چون از دستم دلخور میشه حتی جواب تلفن های منم نمیده، ی جورایی هر از گاهی به طلاق فکر میکنم، اما اصلا نمی تونم به زبون بیارم، چون آبروم جلو همه میره، من در محل کار، زندگی فردی و اجتماعی ام بسیار موفق هستم و در شرکت بسیار خوبی کار می کنم، شاگرد اول دانشگاه بودم اما تو بزرگترین مرحله از زندگیم دچار چنین بحرانی شدم، افسردگی گرفتم و نمی دونم باید چی کار کنم، لطفا راهنمایی کنید. از زیاده گویی بنده عذر خواهی میکنم. با تشکر
- [سایر] سلام جناب مرادی اولین باریست که با امید به سایت شما آمده ام( امید وارم نا امیدم نکنید) شما در پاسخ به دختر ی که از ازدواج دیر هنگام می ترسید فرمودید رد کردن خواستگارها یی که به گمان آنها زود هنگام ست اما مسئله من اینه که در چند سال اخیر خواستگارهای خوبی داشتم از پاسدار ودبیر گرفته تا نما کار وموبایل فروش که همشون با بی تفاوتی پدرم مواجه شدند وامروز که از اون خواستگار ها خبری نیست من ماندم و خواهرزاده هایی که ازدواج زود هنگامشون رو به رخم می کشند ،برادر هایی که از دیر شدن ازدواج خواهرشون می رنجند ،زن برادر هایی که حرفاشون همه با طعنه و گوشه کنایست خواهر هایی که نگاهشون بوی ترحم می ده ،مادری که دل نگرونه واسه دختره (به قول خواهر زادم ترشیده ) وخواهر کوچکتری که ازدیر شدن ازدواج خودش می ترسه ،من یه دختره معمولیم واینهم بود سرگذشتم راستی من سنی ندارم تازه 21 سالم تموم شده اما این حرفها بد جوری زندگیم وعمرم رو جوونیم رو به هم ریخته من می گم اگر خدا نخواسته خوب من هم نمی خوام راضیم به رضای او . اما با حرف مردم چه کنم ؟توی این دوران زندگی همه ی مردم پی درس وعلم وخوشی ها شون هستند اما منه بیچاره مدام باید تو ذهنم مرور کنم که کی چرا این حرف رو زد . شما من رو راهنمایی کنید وبه من بگید چیکار کنم که بهتر زندگی کنم وشادتر باشم وبا تمسخر اطرافیانم چه کنم؟ دراین شب اربعین حسینی از شما التماس دعا دارم ارادتمندشما :زینب
- [سایر] سلام حاج اقا این هشتمین باریه که پیام میدم ولی جواب نمیگیرم من دختری 21 ساله ودانشجو هستم من تقریبا از 5/6 سال پیش به فکر ازدواج بودم چون هم محیط خانوادم اینو میپذیرفت هم خواستگار داشتم حاج اقا مشکل من اینه که یه مدت به کسی دل میبندم که یه موقعیت عالی داره با اون انس میگیرم باهاش تو خیالم زندگی میکنم ولی این قضیه خیلی ناراحتم میکنه وقتی میخوام از این اوضاع دست بر دارم انگار خدا نمیخواد من با ارامش زندگی کنم چون وقتی میخوام اون فردو فراموش کنم خدا یکیو سر راهم قرار میده که خیلی از فرد قبلی سرتره الان چند ساله که درگیره این موضوعم الان که ترم دوم هستم در مورد یکی از اساتیدم این احساس دوست داشتنو دارم از این موضوع میترسم لطفا کمکم کنید عجیب اینه که تمام کسایی که به اونا دل میبندم مذهبی . تحصیل کرده .از خانواده های با ایمان هستن یه جور به خودم اطمینان دارم که این علاقه ها از روی هوس نیستن حالا شما میگین چیکار کنم امیدوارم این دفعه جواب ببینم با تشکر