سلام من دانشجوی سال دو مهندسی شیمی هستم شنیدم که ثبت نام کنکور 91 شروع شده راستش رو بخواین دلم میخواد توی کنکور تجربی شرکت کنم اینم عرض کنم خدمتتون که من توی دبیرستان رشتم ریاضی بوده من تا 10 بهمن که درگیر پایان ترم دانشگاه هستم بعدش دیگه اگه بخوام برای کنکور بخونم باید یه ترم مرخصی بگیرم تقریبا 4 ماه تا کنکور وقت میمونه میخواستم بدونم توی این مدت میشه امیدی داشت به رتبه ی خوب من رشته دارو سازی یا پزشکی میخوام ضمن اینکه من دو سه سال پیش کنکور دادم و رشتم هم ریاضی بوده به نظر شما برای وارد این مسیر شدن کاره درستیه یا بیخیال بشم یک سوال دیگه اگه توی کنکور امسال هم قبول شدم میتونم هم توی رشته ای که الان دارم و اون رشته همزمان تحصیل کنم ؟! ممنون میشم راهنماییم کنین در پناه حق یا علی خوشحالیم شما مخاطب ما هستید امیدواریم راهنمای خوبی در رابطه با این موضوع برای شما باشیم. پرسشگر گرامی با توجه به تجربه دیگر دانشجویان این مطالب به نظر می رسد با شرایطی که شما دارید و با توجه به این که در این رشته در حال ادامه تحصیل هستید،کار را ناتمام رها نکنید بلکه با جدیت فراوان و به هر شکلی که شده همه انرژی خود را بر همین رشته ای که مشغول هستید متمرکز کنید و از پراکنده کاری و از این شاخه به شاخه دیگر پریدن پرهیز کنید؛ زیرا به غیر از هدر رفتن انرژی ها و از دست دادن فرصت ها چیز دیگری عاید شما نخواهد شد.البته اگر سعی و تلاش نمایید مطمئنا موفق خواهید شد اما مسیر بسیار سخت و فرصت کوتاه است و ممکن است با شکست در این مسیر روحیه اصلی شما هم تحت تاثیر قرار بگیرد.لذا تجربه دیگران نشان داده است که همچنان رشته خود را ادامه دهید و سعی نماید علاقه خود را به این رشته بیشتر نموده و از فکر برگشت به عقب و کنکور مجدد بیرون بیایید زیرا رسیدن به رتبه خوب در یک رشته محبوب و پرطرفدار نیاز به فرصت بسیار برای مطالعه و پشتوانه مطالعاتی قبلی می باشد .برای ایجاد علاقه به رشته خود این راهکارها را عملی سازید. 1- با متخصصین رشته خود مخصوصاً کسانیکه درجاتی عالی را کسب کردهاند و این مراحل و مشکلات را پشت سر گذاشتهاند، ارتباط داشته باشید و وضع آنها و موفقیت آنها را مشاهده کنید . از آنان دربارهی فواید این رشته، آیندهی آن و ... توضیح بخواهید و ببینید که با متخصص شدن در این رشته، چه خدماتی را میتوانید به جامعه ارائه بدهید. 2- لیستی از ثمرات و فوائد رشته تحصیلی خود تهیه کرده و روزی سه الی چهار مرتبه با صدای بلند از روی آن بخوانید . همیشه به پیامدهای مثبت تحصیل در این رشته و فارغالتحصیل شدن در این رشته و اثرات مثبت اجتماعی و فرهنگی آن فکر کنید. 3- از شنیدن سخن هر شخصی که شما را از ادامه تحصیل در این رشته باز میدارد و یا مأیوس میسازد جداً اجتناب کنید و در جمع دوستانی که به تردید شما میافزایند شرکت نکنید. 4- مسلماً هر رشته ای مشکلات خاص خود را دارد، لیکن باید با همه اینها برخورد منطقی داشت؛ یعنی، اولاً باید تحت تأثیر نکات منفی محیط قرار نگرفت. ثانیاً در حد منطقی جهت بهبود آن تلاش کرد. ثالثاً مواظب بود که آن امور انسان را از هدف و پیشرفت باز ندارد. 5- به قضایای علمی رشته خود با دید کاربردی نگاه کنید و بلا فاصله در صدد عمل و اجرای آنها باشید، مطمئن باشید به زودی شیرینی تحصیل در رشتهی خود را خواهید چشید و علاقهتان به آن بیشتر خواهد شد. دانشجوی گرامی آنچه در تغییر رشته مهم است؛ اینست که باید چنین مسأله ای از پشتوانه عقلی، عملی و منطقی کافی برخوردار باشد و با جامع نگری و در نظر گرفتن جمیع شرایطی که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد ،به چنین مسأله ای اقدام نماید تا هم وجدان خودش از چنین کاری راضی باشد و هم در آینده با این رشته جدید دچار مشکل نشود. تصمیم صحیح در چنین مواقعی مبتنی بر چند امر است که اگر این امور با هم جمع شود انتخاب یک رشته مفید است والّا ممکن است مجدداً پشیمان شوید و دچار یک بحران روحی و سردرگمی و بالاخره شکست گردید؛زیرا قاعده کلی این است که با تغییر رشته هیچ چیز عوض نمیشود و پس از چند صباحی با واقعیات دیگری برخورد میکنید که موجب میشود تابلوی زیبایی که از رشته جدید در ذهن خود ترسیم کردهاید بشکند و همین وضع موجود پدید آید،درست مثل موقعی که میخواستید رشته موجود را آغاز کنید. اگر همه فاکتورهایی که در بالا بیان شد را عملی ساختید اما هنوز تغییری در نوع نگاه شما ایجاد نشد در مقطع بعدی خود اقدام برای به تغییر رشته نمایید. نویسنده:حامد محقق زاده
سلام من دانشجوی سال دو مهندسی شیمی هستم شنیدم که ثبت نام کنکور 91 شروع شده راستش رو بخواین دلم میخواد توی کنکور تجربی شرکت کنم اینم عرض کنم خدمتتون که من توی دبیرستان رشتم ریاضی بوده من تا 10 بهمن که درگیر پایان ترم دانشگاه هستم بعدش دیگه اگه بخوام برای کنکور بخونم باید یه ترم مرخصی بگیرم تقریبا 4 ماه تا کنکور وقت میمونه میخواستم بدونم توی این مدت میشه امیدی داشت به رتبه ی خوب من رشته دارو سازی یا پزشکی میخوام ضمن اینکه من دو سه سال پیش کنکور دادم و رشتم هم ریاضی بوده به نظر شما برای وارد این مسیر شدن کاره درستیه یا بیخیال بشم یک سوال دیگه اگه توی کنکور امسال هم قبول شدم میتونم هم توی رشته ای که الان دارم و اون رشته همزمان تحصیل کنم ؟! ممنون میشم راهنماییم کنین در پناه حق یا علی
سلام من دانشجوی سال دو مهندسی شیمی هستم شنیدم که ثبت نام کنکور 91 شروع شده راستش رو بخواین دلم میخواد توی کنکور تجربی شرکت کنم اینم عرض کنم خدمتتون که من توی دبیرستان رشتم ریاضی بوده من تا 10 بهمن که درگیر پایان ترم دانشگاه هستم بعدش دیگه اگه بخوام برای کنکور بخونم باید یه ترم مرخصی بگیرم تقریبا 4 ماه تا کنکور وقت میمونه میخواستم بدونم توی این مدت میشه امیدی داشت به رتبه ی خوب من رشته دارو سازی یا پزشکی میخوام ضمن اینکه من دو سه سال پیش کنکور دادم و رشتم هم ریاضی بوده به نظر شما برای وارد این مسیر شدن کاره درستیه یا بیخیال بشم یک سوال دیگه اگه توی کنکور امسال هم قبول شدم میتونم هم توی رشته ای که الان دارم و اون رشته همزمان تحصیل کنم ؟! ممنون میشم راهنماییم کنین در پناه حق یا علی
خوشحالیم شما مخاطب ما هستید امیدواریم راهنمای خوبی در رابطه با این موضوع برای شما باشیم.
پرسشگر گرامی با توجه به تجربه دیگر دانشجویان این مطالب به نظر می رسد با شرایطی که شما دارید و با توجه به این که در این رشته در حال ادامه تحصیل هستید،کار را ناتمام رها نکنید بلکه با جدیت فراوان و به هر شکلی که شده همه انرژی خود را بر همین رشته ای که مشغول هستید متمرکز کنید و از پراکنده کاری و از این شاخه به شاخه دیگر پریدن پرهیز کنید؛ زیرا به غیر از هدر رفتن انرژی ها و از دست دادن فرصت ها چیز دیگری عاید شما نخواهد شد.البته اگر سعی و تلاش نمایید مطمئنا موفق خواهید شد اما مسیر بسیار سخت و فرصت کوتاه است و ممکن است با شکست در این مسیر روحیه اصلی شما هم تحت تاثیر قرار بگیرد.لذا تجربه دیگران نشان داده است که همچنان رشته خود را ادامه دهید و سعی نماید علاقه خود را به این رشته بیشتر نموده و از فکر برگشت به عقب و کنکور مجدد بیرون بیایید زیرا رسیدن به رتبه خوب در یک رشته محبوب و پرطرفدار نیاز به فرصت بسیار برای مطالعه و پشتوانه مطالعاتی قبلی می باشد .برای ایجاد علاقه به رشته خود این راهکارها را عملی سازید.
1- با متخصصین رشته خود مخصوصاً کسانیکه درجاتی عالی را کسب کردهاند و این مراحل و مشکلات را پشت سر گذاشتهاند، ارتباط داشته باشید و وضع آنها و موفقیت آنها را مشاهده کنید . از آنان دربارهی فواید این رشته، آیندهی آن و ... توضیح بخواهید و ببینید که با متخصص شدن در این رشته، چه خدماتی را میتوانید به جامعه ارائه بدهید.
2- لیستی از ثمرات و فوائد رشته تحصیلی خود تهیه کرده و روزی سه الی چهار مرتبه با صدای بلند از روی آن بخوانید . همیشه به پیامدهای مثبت تحصیل در این رشته و فارغالتحصیل شدن در این رشته و اثرات مثبت اجتماعی و فرهنگی آن فکر کنید.
3- از شنیدن سخن هر شخصی که شما را از ادامه تحصیل در این رشته باز میدارد و یا مأیوس میسازد جداً اجتناب کنید و در جمع دوستانی که به تردید شما میافزایند شرکت نکنید.
4- مسلماً هر رشته ای مشکلات خاص خود را دارد، لیکن باید با همه اینها برخورد منطقی داشت؛ یعنی، اولاً باید تحت تأثیر نکات منفی محیط قرار نگرفت. ثانیاً در حد منطقی جهت بهبود آن تلاش کرد. ثالثاً مواظب بود که آن امور انسان را از هدف و پیشرفت باز ندارد.
5- به قضایای علمی رشته خود با دید کاربردی نگاه کنید و بلا فاصله در صدد عمل و اجرای آنها باشید، مطمئن باشید به زودی شیرینی تحصیل در رشتهی خود را خواهید چشید و علاقهتان به آن بیشتر خواهد شد.
دانشجوی گرامی آنچه در تغییر رشته مهم است؛ اینست که باید چنین مسأله ای از پشتوانه عقلی، عملی و منطقی کافی برخوردار باشد و با جامع نگری و در نظر گرفتن جمیع شرایطی که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد ،به چنین مسأله ای اقدام نماید تا هم وجدان خودش از چنین کاری راضی باشد و هم در آینده با این رشته جدید دچار مشکل نشود. تصمیم صحیح در چنین مواقعی مبتنی بر چند امر است که اگر این امور با هم جمع شود انتخاب یک رشته مفید است والّا ممکن است مجدداً پشیمان شوید و دچار یک بحران روحی و سردرگمی و بالاخره شکست گردید؛زیرا قاعده کلی این است که با تغییر رشته هیچ چیز عوض نمیشود و پس از چند صباحی با واقعیات دیگری برخورد میکنید که موجب میشود تابلوی زیبایی که از رشته جدید در ذهن خود ترسیم کردهاید بشکند و همین وضع موجود پدید آید،درست مثل موقعی که میخواستید رشته موجود را آغاز کنید. اگر همه فاکتورهایی که در بالا بیان شد را عملی ساختید اما هنوز تغییری در نوع نگاه شما ایجاد نشد در مقطع بعدی خود اقدام برای به تغییر رشته نمایید.
نویسنده:حامد محقق زاده
- [سایر] با سلام. بدون حاشیه یه راست میروم سر موضوع: سئوال من مشکل من در انتخاب نهایی بین دانشگاه رفت نو حوزه رفتن است! من پسری 19 ساله هستم که یک سال پشت کنکور ماندم (یعنی دوبار کنکور دادم) ودر نهایت چونکه رشتم ریاضی فیزیک بود تونستم در دانشگاه سراسری ارومیه دوره روزانه در رشته فیزیک نظری قبول بشم وحالا هم حدود یک ماه ونیم است که دارم میرم دانشگاه. ولی یه دو یا سه سالی است که به دلم افتاده که برم حوزه. حالا مطمئن نیستم که این به دل افتادن ناشی از تخیلات لحظه ای است یا نه واقعا خدا میخواد( آخه شنیدم که هرچیزی که ما واقعا دلمون بهش سوق داده میشه ومیخوایم اونو خدا میگه برو طرفش! (این درسته؟))-( یهجورایی مذهبی بودن رو تو طلبه بودن میدونم!!) البته بابام مخالفت میکنه و میگه که شغل خوبی نیست واین برات شغل نمیشه ودر آینده مشکلات خیلی زیادی خواهی داشت ومنزلت اجتماعی نداره وآیندش معلوم نیست ( واگه فردا این نظام یه جوریش شد تو جونت در خطره!) و از این حرفا. این که میگم بابام مخالفه آیا میشه که با وجود ناراضی بودن پدر من باز هم به حوزه برم. البته مادرم کمی بگی نگی راضی هست. آیا این کار کار درستیه؟ولی من احساس خوبی بهش دارم (به حوزه رفتن). ولی بالاخره برا دانشگاهم خیلبی زحمت کشیدم . از طرفی این رشته من در دانشگاه خیلی سخته وبراش در آینده کارش خیلی نداره(البته اونجوری که میگن ، آیا واقعا اینجوریه). حالا شاید این زیاد مهم نباشه وبشه با یه کنکور مجدد دادن این مشکل رو برطرف کرد. ولی مشکل من در اصل قضیه هست. البته من در این مورد حوزه یا دانشگاه با خیلی ها مشاوره کردم وهرکس یه حرفایی گفته و اگه ناراحت نشین باید بگم هرکسی سعی کرده زیاد حوصله نذاره وزود خاتمه ش بده وتموم بشه. ولی اینا نمیدونن که من اینو همینجوری نمیپرسم وپای آینده من درمیونه. البته از مشکلات طلبگی هم درست وغلط خبر کمی دارم . شما ببیندی اینا درسته؟: مثل دور بودن از خانواده( چون ما در یکی از شهرستانهای آذربایجان غربی هستیم واگه خدا بخواد میخواهم از قم قبول بشم)- درسهای زیاد وفشرده- شنیدم که به هر 3نفر یه اتاق 3در 4 میدن. آخه من تو خوابیدن خیلی حساسم واگه کسی شب خروپف کنه یا حرف بزنه تو خواب یا ... اصلا نمیتونم بخوابم. به همین خاطر دیگه تو ارومیه تو خوابگاه نمیمونم وبیرون خودم تنها یه خونه شخصی کوچیک البته با همکاری پدرو مادرم گرفتم واونجا میمونم. خوب میگفتم- مشکلات موندن وتحصیل وازدواج- راستی این ازذواج چجوریه؟- آینده شغلیش چجوریه و مثلا یه طلبه که حدودا 10سال خوند آیا یه انتخاب داره؟ مثلا باید بره وتویه مسجد مثلا پیش نماز بشه؟ یا فقط بره تو یه مسجد سخنران بشه؟ البته من نمیگم که ازین کارا زیاد خوشم نمیاد(البته نمیدونم چرا؟) ولی آیا گرایش دیگه ای هم داره؟- این مورد توجه قرار گرفتن من در پوشیدن لباس روحانیت برا من یه مسئله هست. نمیدونم چرا فکر میکنم که از پوشیدن این لباس کمی خوشم نمیاد. میشه آخوند شد وبا لباس عادی بود؟ وn مشکل دیگه که شاید باشه. ببینید من ازین میترسم که یه روزی به خودم بیام وبه حوزه برم واونجا به من بگن که دیر از خواب پاشدی وسن تو زیاده!. از اون روز میترسم. از اون روز میترسم که خدا بهم بگه که من اینو به دلت انداختم وتو قبول نکردی و... . از اینا میترسم. اصلا وقتی با کسی در این مورد مشورت میکنم ، وقتی که از من میپرسه که آخه هدف اصلیت از حوزه رفتن چیه من واقعا میمونم!! یعنی واقعا اون هدف اصلی ومهم رو نیمدونم چی بگم. میگن واسه چیش میری؟ واسه پولش واسه لباسش واسه ... . واسه چی؟ ولی من جوابی ندارم. یعنی اون عشق روحانیت ور نمیتونم بیان کنم وهمیشه محکوم میوفتم. اوه!. ببخشید خیلی زیاد شد. خلاصه این ریش واین قیچی! شاید این آخرین مشاوره ای باشه که میکنم وبر اساس همین جواب شما تصمیم بگیرم. در آخر ، یا الله!
- [سایر] سلام بعد از چند سال چشم انتظاری دیدم تو سایتتون اعلام کردین میاین مشهد منم با هزار امید آرزو تصمیم گرفتم هر جوری شده تو جلسه هاتون شرکت کنم ؛ نمیدونین چقدر با خانوادام بحث کردم حرف زدم تا کمی راضی شدن تا تو جلسه هاتون شرکت کردم . چندین شب دقدقه فکریم این بود ایا میشه باهاتون حرف بزنم , چی بگم بهتون چون فقط شما میتونین کمک کنین چون هم مشاوره دینی و هم اخلاقی انجام میدین همین هست که شما رو با بقیه مشاوره ها جدا کرده. شب اول میدان شهدا اومدم گفتند 8:30 شروع میشه من اومدم ولی شما حدود45 دقیقه دیرتر امدین و منم بعد از نیم ساعت وسط حرفای شیرین و جذابتون امدند دنبالم . با هزار ناراحتی رفتم خونه تا امدم دانشگاه فردوسی نشستم پای حرفاتون ای کاش منم مثل احمد اقا بودم همیشه همراهتون بودم. گفتین سوالاتون بنویسین بدین من دادم گفتم اگه میشه حداقل واسه 5 دقیقه اخر جلسه با من حرف بزنین تا از این حالت روحی خارج بشم. تا حتی امدم بیرون از جلسه که اون خانم داشت سوال می کرد و من سمت چپتون ایستاده بودم که از نظر ظاهری تاییدم کردین. دیدم همراهتون کاغذ بهتون ندادن تا محل اتاقی که نهار می خواستین بخورین امدم ولی بازم نشد دیگه حرف بزنم فقط از خدا می خواستم بشه سوالات مو ازتون بپرسم خانوادم با اینکه خیلی اصرار کردم دیگه نیاوردنم جلسه با اینکه خیلی دوست داشتم تمام جلساتتون حتی مسجد العلی هم شرکت کنم حتی دوست داشتم میدونستم کی میرین حرم تا فقط فقط واسه چند دقیقه هم که شده باهاتون حرف بزنم چون نمیتونم برم مشاوره ای کاش مشاوره زندگی بهتر تلفنی بود تا من زنگ می زدم ولی ... من تمام صفحات پرسش ها رو برای خودم بعد از خواندن ذخیره می کنم .این تقریبا چند تا سوالا های من است راهنمایی کنین ممنون میشم: 1-گفته بودم از بهمن بهش دروغ گفتم و ارتباط پیامکی و تماسی قطع کردم ( گفتم مامانم ازم گوشی گرفته) ولی بازم وسوسه دست بردار نیست . مخصوصا وقتی رفت ماه عسل و برگشت دائم می گفت چرا زنگ نزدی؟ حداقل یک تک زنگ می زدی ولی من با اینکه هر لحظه دلم می خواست بهش زنگ بزنم ولی از ترس اینکه یک زمانی به سرم نیاد این کار را انجام نمیدم.. چه کار کنم موندم از این هم سس عنصری خودم؟ 2-چند وقتیه که نمازام شده اخر وقت نمیدونم چه کار بکنم که بشم مجنون خدا... 3-موندم با دلم به این دلیل که دائم سراغ دیگران می کنه تا یکی از بستگان واسه پسراش پیشنهاد داد من دیگه دوباره خواب زندگیم شد فکر خیال .... 4-چند وقتیه خیلی پرخاشگر وتند خو شدم با خانوادم , از دست خودم خسته شدم با این اخلاقم ... 5- اگه ادم دعا کنه زود ازدواج کنه , خدا رو اجبار نکرده؟؟ 6-....................... ببخشید چون اگه بخوام بنویسم خیلی طولانی میشه هر چند که الان سرتون به درد اوردم و احتمالا با خودتون میگین یک سری حرف های بی خودی نوشتم ولی اینا با هزار تای دیگه حرفای دلم و دغدغه ذهنی من شده ممنون میشم کمکم کنین اگه میشه راهنمایی کنین و بگین چه کار کنم . لطفا راهنمایی کنیین چون به بن بست فکری رسیدم فقط نگین برو پیش مشاوره راهنماییت میکنه چون می خوام خودتون این کار بکنین چون اونا دائم میگن حضوری باید بیای وقت بگیری ولی من نمیتونم برم... ببخشید واقعا عذر می خوام که طولانی شد یا علی
- [سایر] سلام حاج آقا .من 19 سالمه و دانشجوی رشته داروسازی هستم .چند تاعبارت رو جستجو کردم درمورد سوالم ولی هیچ نتیجه ای به دست نیومد.شاید سوال من یه سوال تازه باشه و کسی از شما درموردش نپرسیده باشه . حدود 5 سال پیش دچار یه بیماری شدم که به احتمال خیلی زیاد ژنتیکی هستش .نمیدونم اسمش به گوش شما خورده یا نه ،دیستروفی عضلانی که انواع مختلف و علایم مختلفی هم داره علایمی که در من ایجاد کرد مهمترینش ضعف درراه رفتن وحرکت وکاهش قدرت جسمی بود ،زود خسته میشم ،از پس بعضی کارام به تنهایی برنمیام ، حالا بیماریم متوقف شده اگه پیشرفت میکرد شاید دیگه اصلا نمی تونستم راه برم .خودتون که خبر دارید شرایط خیلی از دانشگاهها برای افرادی که سلامتی کامل ندارند مناسب نیست.پله تا دلتون بخواد تو دانشگاه هست وآسانسور اکثراوقات یه رویای دست نیافتنی برای امثال منه .گاهی امتحانا طبقه ی سومه ، اسانسور نیست یا خرابه .فکرشو بکنید وقتی پاهات یاری نمی کنن، وقتی میرسی بالا اول خوشحال میشی فکر میکنی اورست رو فتح کردی بعد میبینی پاهات داره میلرزه وحالا باید بشینی سر امتحان و با سوالای عجیب و غریب سروکله بزنی . خیلی دوست دارم نماز جماعت دانشگاه شرکت کنم اما رو زمین برام سخته نماز خوندن . تا نماز خونه هم یه مقداری راه هست که راهش کمه ولی برا من سخته .اگه اتوبوس هم باشه من نمیتونم استفاده کنم چون پله اش خیلی بلنده. تو تمام سال های دبیرستانم هم مشکلاتی داشتم .می دونید سخته که هم سن وسالات پله ها رو دوتا یکی برن بالا ولی تو همش تو فکر این هستی که یعنی این جایی که دارم میرم پله داره یا نه ،سریالاییه یا سرازیری و وو. اینا درد ودل بود حالا حرف اصلیم .خدا تو تمام این سالها به طور ویژه هوای منو داشت منم برای هرچیز وهرلحظه ازش کمک میخوام ،جایی تنهام نذاشت ،کمکم کرد تو کنکور وکلا همه لحظه های زندگیم وتوی ان پله ها .تو این سالها من معنای توکل رو به طور واقعی فهمیدم .سعی کردم هرگز به خدا نگم چراوهمیشه شاکر خداوند باشم . سعی کردم همیشه بگم خدایا راضی ام به رضای تو .هیچ وقت دعا نکردم که خوب بشم .یه جایی خوندم که خدایا به داده ونداده و گرفته ات شکر ،که داده ات نعمت است ،نداده ات حکمت و گرفته ات امتحان .هیچ وقت از خدا نخواستم شفام بده چون میخواستم والان هم میخوام که از امتحان خدا سربلند بیرون بیام .دلم میخواد همونی بشه که خدا خودش میخواد اگر برام بیماری رو میخواد منم همون رو میخوام وراضی ام وسختی هاشو به جون میخرم واگر هم خدا برام سلامتی رو بخواد من هم همون رو میخوام وراضی ام .به خاطر همین چیزا هم هرگز دعا نکردم برای بهبودی .فقط همیشه ازش خواستم کمکم کنه که جایی کم نیارم و هرگز ناشکری نکنم .حاج اقا من تمام سالها دلم نمیخواست وهنوز هم دلم نمیخواد که خدا ازم تو این موضوع ناراضی بشه .گاهی وقتها فکرمیکنم نکنه من طاقت امتحان سخت تر از این رو نداشتم که به اینجا ختم شده..چیزهای زیادی درمورد این مطالب شنیدم :من از درمان ودرد ووصل وهجران پسندم آنچه را جانان پسندد. هرکه دراین بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند ،من فکرمیکنم این یکی درمورد من صدق نمیکنه. جایی هم شنیدم که روزی یکی ازامامان معصوم به شخصی میگن که اگرخدا برای ما سلامتی رو بخواد ما همون رو دوست داریم واگرهم برای ما بیماری رو بخواد همون رو دوست داریم . نمی دونم حاج آقا اصلا نمیدونم میخوام چی بپرسم: مادروپدرم میگن اشتباه میکنی که دعا نمیکنی باید ازخدا بخوای که خوب بشی اما من نمیتونم دعاکنم ،میترسم اگه خوب بشم دیگه خدا ازم راضی نباشه وتو امتحان خدا موفق نشم .حاج آقا من می دونم که اگه از خدا بخوام که شفام بده باز همونی میشه که خدا میخواد پس چه نیازی به دعا هست .حاج اقا من میترسم از خدا بخوام که خوب بشم بعد دعامو قبول کنه اما به خاطر دعای من باشه ،اخه میدونید فکرمیکنم هرچی از خدا میخوام بهم میده اگه این طورباشه آیا من تو امتحان خدا موفق میشم یا نه ؟.حاج اقا اصلا من گیجم نمیدونم چی کارکنم .فعلا هیچ راه درمانی برای بیماریم نیست .تازگی ها دکتری رو شناختیم که درمان قرانی برای بیماریها میدن البته قبلش باید مطمین بشن که راه درمان علمی برای این بیماری نیست وهمه ی راهها رو رفتی واین خیلی خوبه چون ما باید اول ازراه واسطه هایی که خدا برامون قرارمیده مثلا همون راههای علمی درمان بیماری ها دنبال حل مشکلمون باشیم .چون برای من این راهها وجود نداشت ،ایشون به من گفتند که سوره ی حمد رو چهل روز هرروز هفتاد بار بخونم با هفتاد صلوات ایشون پشت تلفن اینو به من گفتند وهیچ مبلغی هم ازما نگرفتند اینو میگم تا ثابت بشه ایشون ازاین ادمهای دروغگو نیستند که تازگی ها خیلی زیاد شدندومردم رو گول میزنند. من اعتقاددارم به اینکه قرآن و سوره ی حمد حتما اگه خدا بخواد میتونه کسی رو شفا بده اما من نمیدونم بخونم یا نه .اگه بخونم یعنی از خدا خواستم که خوب بشم یعنی گفتم من اینو بیشتر دوست دارم نه اونی رو که تو میخوای .حاج اقا من تمام این سالها رو با این فکر گذروندم که خدا درمورد بیماریم وعکس العمل من به اون ازم راضیه و حالا اگه اشتباه کرده باشم چی ! حاج اقا امیدوارم متوجه منظورم شده باشید .لطفا برام توضیح بدیدچی کارکنم ؟چه طورمیشه که ازامتحان خدا حالا هرموقع که قراره تموم بشه یا تموم نشه سربلندبیرون بیام ،دعابکنم با نکنم ،اگه دعاکنم چی میشه ؟به هرجا ایمیل وپیام میدم کسی جوابمو نمیده کاشکی شما جوابمو خیلی قابل درک بدید . برام دعاکنید...دعاکنید
- [سایر] آقای مرادی سلام. وقتتون به خیر. عرض کنم حضورتون که بنده مدته 2 ساله که \"قراره\" با شخصی ازدواج کنم. با ایشون در دانشگاه آشنا شدم. دلیل اینکه تا حالا عقد نکردیم مخالفت خانواده ایشون به دلیل تفاوت سطح اقتصادی بوده.و البته پدر ایشون استاد دانشگاه و پدر من دوره ابتدایی (ششم ابتدایی) رو فقط گذروندن. خانواده ایشون این مخالفت رو از همون ابتدای امر عنوان کردن و دلیلشون این بوده که شما دو نفر نمی تونین با هم زندگی کنین و دوام زندگیتون به 1 سال هم نمی رسه.( با توجه به همون تفاوتها) توجه کنین که این نظر رو در صورتی صادر کردن که شناختی نسبت به من یا خانواده ام نداشتن و صرف وجود این تفاوتها مخالفت کردن. طبق قاعده ی \" هم کفو بودن\" که البته چون من و آقا پسر بر این عقیده بودیم که هم کفو بودن به لحاظ عقیده و ایمان و طرز تفکر در موارد مورد بحث در ازدواج و ... و نه در موارد اقتصادی و از این دسته؛ فکر می کردیم که کار اشتباهیه که ما هم با اونا هم آهنگ بشیم و قطعا ما رو هم در برابر این عکس العملمون باز خواست خواهند کرد، به همون اندازه که آنها رو به علت عذری که آوردن و در چارچوب اسلام نمی گنجه. می خوام بگم که ما این طور فکر می کنیم که اگه عرف جامعه با اونچه که پیغمبر ( ص )به ما دستور دادن نمی خونه، معنی اینکه در احکام موجود در رسالات نوشته شده \" عرفا و شرعا\" چیه؟ این شرع که پیامبر گذاشته بودن بر عرف موجود در جامعه غلبه نداره؟ اصولا منظور عرفی که بر پایه ی شرع باشه و در \" جامعه اسلامی \" عرف باشه مد نظر نبوده؟ صحبت دیگه ای که دارم اینه که در حدیثی از پیغمبر( ص ) خوندم که بدین مضمون بود : یاری کسی که به قصد دوری از محرمات و باعتماد به خدا و بامید ثواب ازدواج کند بر خدا لازم است. البته من نمی دونم شرایطی که اینو فرمودن چی بوده، ولی دیگه کم کم دارم شک می کنم که اگه ما داریک خیر رو انجام می دیم که پس چرا به نتیجه نمی رسیم! در واقع دارم شک می کنم که شاید باید این ازدواج را لغو کنم. ضمن اینکه این نکات رو هم خوبه بگم: 1- ما بعد از اینکه با کسانی که می شناختیم مشورت کردیم، دیدیم که درست فکر می کردیم و به اقدام بدون خانواده ایشون فکر کردیم( پدر ایشون بهشون گفتن که ما چون به صلاح نمی بینیم کاری برات انجام نمیدیم، تو هم هر کاری می خوای خودت انجام بده. از جانب ما محدودیتی از این نظر نداری، که احتمالا راضی به این امر نیستن ولی چاره دیگه ای هم ندیدن) 2- یه موردی که خیلی خانواده شون بهش اشاره می کنن اینه که : عشق چشم و عقلتونو کور کرده! من کتمان نمی کنم که بعد از 2 سال حتی احساس وابستگی ممکنه بوجود اومده باشه، ولی مطمئنم که کاملا حواسم بوده به احساساتم هیچ بهایی ندم، مگر در مواردی که می خواستم ببینم آیا فلان مدل احساسی آقا اذیتم می نه یا مواردی از این قبیل... که همه موارد سعی شده با قاعده های موجود در زندگی هر دومون ( دستورات اسلام +عقل) چک بشه. اینه که اولا مطمئنم شروع رابطه با احساسات نبوده و ادامه پیدا کردنش هم به این دلیل نبوده. 3- یه چیزی که خیلی نگرانم می کنه و باعث شده در مواردی که صبرم رو داشتم از دست می دادم، باز خودم رو ملزم به ادامه این رابطه بدونم این نکته بوده که من و ایشون نعمتهایی بودیم که خداوند به همدیگه نشونمون داده و اینکه بدون دلیل موجه پس بزنیمشون احتمالا عواقب سوئی هم در این دنیا و هم ان دنیا گریبانمون را خواهد گرفت. 4- خانواده ایشون و مخصوصا مادرشون کاملا درگیر تفاخر نژادی و تجمل زندگی و ... هستن و من احساس می کنم دلیل مخالفتشون هم دقیقن اینه که ما با این مدل مچ نیستیم، کما اینکه پسرشون هم از این مدل همواره ناراضی بودن. و اصولا هم چون بنده فکر می کنم که نارضایتیشون از این جهته، با تنها اومدن آقا پسر برای انجام مرسم موافقت کردم و چون همه دلایل بر پایه ی اصول و عقاید ایمانی و اسلامی مون بوده خانواده من هم به این امر راضی شدن و ازمون حمایت می کنن. نکته ای که هست اینه که خانواده ایشون علاوه بر اینکه برای پسرشون به خواستگری هم نمیان، اصولا این رابطه رو جدی نمی گیرن و اگر حرفی هم به میون بیاد مراسم رو به داد زدن یا مسخره کردن برگزار می کنن. وضعیتی که الان موجوده اینه که ایشون خارج از کشور مشغول به تحصیل هستن. بنا بر توافق 1 ماهه دیگه می خواست بیان که عقد کنیم، که مادرشون این طور گفتن که : من تا 1.5 ماهه دیگه مسافرتم و تو هم حوالی شهریور بیا که ما خودمون هر کاری لازمه بکنیم. با توجه به سابقه ای که در مورد این رابطه در طول این 2 سال و کلا در زندگی خانوادگیشون در طول 26 سال این آقا، حدس بر اینه که برنامه شون این خواهد بود که 1 ماهی هم که ایشون به ایران میان رو وقت کشی کنن که به تصور خودشون\" بالاخره یا من منصرف می شم از روی اذیت شدن ها، یا پسرشون سر عقل میاد!\" و من نمی دونم که موافقت کنم با اینکه تا شهریور هم صبر کنیم یا نه! ضمن اینکه اولا دلیل اینکه می خوایم سریعتر عقد کنیم اینه که \" بر ما که معلوم شده می خوایم با هم ازدواج کنیم، پس دیگه دلیل موجهی برای نا محرم بودن و با هم رابطه داشتن نداریم.\" از طرفی هم پدرم اینقدر آمادگی ذهنی برای هضم کردن اینکه بندا در چنین شرایطی با ایشون موقتا محرم باشیم ندارن. و من شدیدا در این باره هم نگرانم. و ثانیا احتمال اینکه ایشون بیانو تا روزهای آخر خانواده شون سر بدوننمون زیاده! کما اینکه قبل از سفر ایشون تا روز آخر پدر ایشون بهشون نگفتن که نظرشون چیه!(ایشون عید فطر سال گذشته رفتن)و اون روز هم دیگه هیچ کاری نمیشد کرد. فکر می کنم که زیاد صحبت کردم اگه راهنماییم کنین که هم ذهنم کمی شفاف تر شه نسبت به طرز فکرم و اون احادیث با توجه به اینکه در این زمینه علم لازم رو دارین ممنون میشم. چون واقعا احساس می کنم فلسفه زندگیم داره می پیچه به هم! و دیگه قدرت تصمیم گیری ازم گرفته میشه :cry مچکرم در پناه حق