من چند وقتیه که بعد از فوت مادرم باپدرم به دلیل مصرف تریاک مشکل پیدا کردم من تحمل حرکتها ورفتارهای بعداز کشیدنشو ندارم ودچار عصبانیت شدیدی میشم بطوری که باپدرم بحث میکنم بعضی اوقات به فحش وکتک کاری هم میرسه. البته قبلا باملایمت رفتار میکردم اماروز به روز بدتر میشد. دیگه نمیتونم تحملش کنم لطفا راهنماییم کنید. پرسشگر گرامی، همانطور که می دانید اعتیاد معضل و آسیب بزرگی است و متأسفانه کسی که به دام آن می افتد دچار بدرفتاری شده و تغییرات قابل ملاحظه ای در کنش و برخوردهای فرد به وجود می آورد. از این رو دعواهای شما با ایشان هیچ سود و منفعتی ندارد و به توسعه مشکل دامن می زند. زیرا فرد معتاد به دلیل وابستگی مفرط به مواد مخدر سعی می کند هر مانعی را که در راه دسترسی به مواد داشته باشد از پیش رو بردارد. مخصوصا اگر اینکه کسی بخواهد با دعوا و جار و جنجال او را از این کار منصرف کند. شخص معتاد به دلیل اعتیاد به مواد کنترل رفتاری خود را از دست می دهد و آستانه تحمل او در برابر قضایا کاهش پیدا کرده و هرگونه برخورد تندی را با پرخاشگری پاسخ خواهد داد. پس پیشنهاد می شود که از برخورد فیزیکی و کلامی با ایشان خودداری کنید)پرخاشگری شما احساس حقارت و ناتوانی او را در ترک بیشتر می کند). زیرا دعوا و مشاجره های دراز مدت او را از کانون خانواده بیشتر دور کرده و بیشتر به سمت اعتیاد سو می دهد از طرفی دیگر ایشان پدر شماست و بر شما واجب است در هر صورت احترام ایشان را نگه داشته و با رأفت اسلامی با وی برخورد کنید. پروردگار مهربان در قرآن کریم انسان را به رفتار حسنه با والدین سفارش نموده. طبق این حکم محبت و احترام فرزند به والدینش را در هر شرایطی واجب است. برخورد مناسب شما با ایشان و رفتاری توأم با محبت در دل ایشان محبت ایجاد می کند و احتمال ترک اعتیاد را در ایشان افزایش می دهد. زیرا اگر شخص معتاد دریابد که کسی نگران و خواهان اوست، انگیزه بیشتری برای ترک مواد مخدر می یابد. لذا روابط دوستانه و محبت آمیز خود را با ایشان توسعه دهید. احتمال اینکه پدر شما بعد از فوت مادر تان احساس خلأ عاطفی پیدا کرده باشند زیاد است. زیرا وی سالها با کسی زندگی کرده است و به او عادت و وابستگی داشته)حتی اگر در ظاهر با وی مشاجره هم داشته باشد) بیشتر خاطرات زندگی را با وی داشته است و الان جای وی را خالی می یابد. بطور طبیعی بعد از مرگ یکی از همسران، همسر دیگر برای مدتی احساس افسردگی پیدا می کند و در غم و اندوه می رود. عده ای بعد از مدتی با قضیه کنار آمده و آن را می پذیرند ولی عده ای دیگر برای فرار از غم فقدان به دامان اعتیاد پناه برده و سعی می کنند به این شیوه خلأ عاطفی و نگرانی خود را پر نمایند،البته بطور قطع نمی توان گفت که اعتیاد پدر شما به فوت مادرتان مربوط می شود و این ادعا به بررسی های بیشتری نیاز دارد. به هرحال شما با ابراز مهر و محبت و همدلی با پدرتان تا حدی می توانید این خلأ را پر نمایید و از وتبستگی او به مواد مخدر بکاهید. در این صورت است که شما قادر به کنترل بیشتری بر رفتار ایشان می شوید. در این راستا، مدت زمان ارتباط خود را با وی افزایش دهید و سعی کنید تفریحات متنوع و سالم از قبیل پارک رفتن، پیاده روی، ... را با ایشان بیشتر نمایید.چنانچه دایره محبت شما با وی بیشتر شود می توان وی را راحت تر برای ترک متقاعد کرد. به این شیوه می توان وی را برای ترک به درمانگر با تجربه ای که متخصص ترک اعتیاد است معرفی کرد. همچنین در کنار تدابیری که ذکر شد می توانید ریتم مصرف او را کنترل کرده و به مرور فاصله ی دفعات مصرف او را افزایش دهید. مثلا الان فاصله ی بین دو مصرف هشت ساعت است و شما با اعمال تدابیری خاص که عرض شد و نزدیک شدن با پدرتان و همدلی با او این فاصله را به ده ساعت افزایش دهید و بعد از یک مدت دوباره این فاصله را بیشتر بکنید البته نباید در این امر تعجیل نمایید زیرا اگر تاخیر بیش از طاقت پدرتان باشد و ایشان نتواند انرا تحمل کند اعتماد به نفس خود را در قبال ترک از دست داده و اوضاع بدتر می شود. تجاربی که کمپ های معتبر معتادین در ترک اعتیاد دارند می تواند در ترک اعتیاد پدرتان بسیار موثر باشد. در هرصورت گام اول برای درمان یک معتاد از خانواده وی و روابطی که با آنها دارد آغاز می شود. راهکار دیگری که می تواند شما را در این زمینه کمک کند تکنیک های کنترل خشم است که بوسیله آنها می توانید بر خشم خود غلبه کرده و با تدبیر و دور اندیشی امور را پیش ببرید زیرا خشم و عصبانیت در مقابل یک کار غلط همانند خاموش کردن آتش با بنزین است! پس تکنیکهای زیر را بکار بندید: 1. تبدیل باید ها به بهتر است، یعنی شما این اندیشه را ازذهن خود بزدایید که پدرتان باید الان اعتیاد را ترک کند و دیگر اعتیاد او قابل تحمل نیست بلکه به مقداری حق بدهید و در قبال آن به روشهای جایگزین فکر کنید. 2. از صحنه ای که موجب شعله ور شدن خشم شما شده، بسرعت دور شوید. 3. حساسیت زدائی، وقتی که در جای آرام و خلوتی هستید وقایعی را که موجب عصبانیت شما می شود را در ذهن خود تصور کنید و وقتی ضربان قلبتان تند شد با کشیدن نفسهای عمیق و دیافراگمی آنرا کنترل کنید و به این صورت توان تحمل تان را بالا ببرید. 4. از پیشداوری و تصور و تفسیر آینده ای که معلوم نیست چه می شود بر طبق میل خو بپرهیزید. مثلا وقتی می بینید که پدرتان تریاک کشیده بلافاصله با خود می اندیشید که: اعتیاد او روز بروز زیادتر خواهد شد و دودمان خانواده و آینده ی روش آن را بباد خواهد داد، من فردا که خواستگار برایم می آید چگنه این پدر معتاد را به آنها معرفی کنم آه که چقدر سرشکسته خواهم شد و...... و برای همین خشم تان شعله ور شده و مشکلاتی را که مستحضرید به بار می آورد. لذا به محض مواجه شدن با صحنه در تخیلات فرو نروید و در عوض با تدبیر به چاره جویی بپردازید. 5. انجام تمرینات ریلکسیشن برای مقابله با خشم بسیار مطلوب است زیرا تمام اعضای بدن هنگام خشم نیاز به خون پیدا میکنند، لذا تپش قلب بیشتر می شود تا خون را به همه جای بدن برساند به همین لحاظ حرکات ریلکسیشن در ست در جهت عکس عمل می کند یعنی تپش را پایین می آورد لذا خون به نقاط مورد نیاز برای خشم نمی رسد و لذا پشت جبهه خشم تضعیف می شود و لذا خشم فرو می نشیند. شما می توانید برای آموزش ریلکسیشن به مراکز مشاوره معتبر محل زندگی خود مراجعه نمایید و اگر اینکار برایتان مقدور نیست آنرا در کتابهای مربوط به مهارتهای زندگی پی بگیرید. 6. تغییر وضعیت از جمله راهکارهای غلبه بر خشم است که در روایات ما برآن تاکید شده است به این صورت اگر ایستاده اید بنشینید، و اگر نشته هستید دراز بکشید و در عین حال از تکنیک ریلکسیشن استفاده کنید. 7. انتظارات ایده ال را به آنچه که هست و می تواند بهتر شود تقلیل دهید. 8. ذکر لاحول و لا قوت الا بالله با توجه کردن عمیق به معنای آن در این موارد بسیار مفید است. 9. توکل بر خداوند و یاری جویی از او راهکار مناسب دیگر برای دوری از خشم است.
من چند وقتیه که بعد از فوت مادرم باپدرم به دلیل مصرف تریاک مشکل پیدا کردم من تحمل حرکتها ورفتارهای بعداز کشیدنشو ندارم ودچار عصبانیت شدیدی میشم بطوری که باپدرم بحث میکنم بعضی اوقات به فحش وکتک کاری هم میرسه. البته قبلا باملایمت رفتار میکردم اماروز به روز بدتر میشد. دیگه نمیتونم تحملش کنم لطفا راهنماییم کنید.
من چند وقتیه که بعد از فوت مادرم باپدرم به دلیل مصرف تریاک مشکل پیدا کردم من تحمل حرکتها ورفتارهای بعداز کشیدنشو ندارم ودچار عصبانیت شدیدی میشم بطوری که باپدرم بحث میکنم بعضی اوقات به فحش وکتک کاری هم میرسه. البته قبلا باملایمت رفتار میکردم اماروز به روز بدتر میشد. دیگه نمیتونم تحملش کنم لطفا راهنماییم کنید.
پرسشگر گرامی، همانطور که می دانید اعتیاد معضل و آسیب بزرگی است و متأسفانه کسی که به دام آن می افتد دچار بدرفتاری شده و تغییرات قابل ملاحظه ای در کنش و برخوردهای فرد به وجود می آورد. از این رو دعواهای شما با ایشان هیچ سود و منفعتی ندارد و به توسعه مشکل دامن می زند. زیرا فرد معتاد به دلیل وابستگی مفرط به مواد مخدر سعی می کند هر مانعی را که در راه دسترسی به مواد داشته باشد از پیش رو بردارد. مخصوصا اگر اینکه کسی بخواهد با دعوا و جار و جنجال او را از این کار منصرف کند.
شخص معتاد به دلیل اعتیاد به مواد کنترل رفتاری خود را از دست می دهد و آستانه تحمل او در برابر قضایا کاهش پیدا کرده و هرگونه برخورد تندی را با پرخاشگری پاسخ خواهد داد. پس پیشنهاد می شود که از برخورد فیزیکی و کلامی با ایشان خودداری کنید)پرخاشگری شما احساس حقارت و ناتوانی او را در ترک بیشتر می کند). زیرا دعوا و مشاجره های دراز مدت او را از کانون خانواده بیشتر دور کرده و بیشتر به سمت اعتیاد سو می دهد
از طرفی دیگر ایشان پدر شماست و بر شما واجب است در هر صورت احترام ایشان را نگه داشته و با رأفت اسلامی با وی برخورد کنید. پروردگار مهربان در قرآن کریم انسان را به رفتار حسنه با والدین سفارش نموده. طبق این حکم محبت و احترام فرزند به والدینش را در هر شرایطی واجب است. برخورد مناسب شما با ایشان و رفتاری توأم با محبت در دل ایشان محبت ایجاد می کند و احتمال ترک اعتیاد را در ایشان افزایش می دهد. زیرا اگر شخص معتاد دریابد که کسی نگران و خواهان اوست، انگیزه بیشتری برای ترک مواد مخدر می یابد. لذا روابط دوستانه و محبت آمیز خود را با ایشان توسعه دهید.
احتمال اینکه پدر شما بعد از فوت مادر تان احساس خلأ عاطفی پیدا کرده باشند زیاد است. زیرا وی سالها با کسی زندگی کرده است و به او عادت و وابستگی داشته)حتی اگر در ظاهر با وی مشاجره هم داشته باشد) بیشتر خاطرات زندگی را با وی داشته است و الان جای وی را خالی می یابد. بطور طبیعی بعد از مرگ یکی از همسران، همسر دیگر برای مدتی احساس افسردگی پیدا می کند و در غم و اندوه می رود. عده ای بعد از مدتی با قضیه کنار آمده و آن را می پذیرند ولی عده ای دیگر برای فرار از غم فقدان به دامان اعتیاد پناه برده و سعی می کنند به این شیوه خلأ عاطفی و نگرانی خود را پر نمایند،البته بطور قطع نمی توان گفت که اعتیاد پدر شما به فوت مادرتان مربوط می شود و این ادعا به بررسی های بیشتری نیاز دارد. به هرحال شما با ابراز مهر و محبت و همدلی با پدرتان تا حدی می توانید این خلأ را پر نمایید و از وتبستگی او به مواد مخدر بکاهید. در این صورت است که شما قادر به کنترل بیشتری بر رفتار ایشان می شوید. در این راستا، مدت زمان ارتباط خود را با وی افزایش دهید و سعی کنید تفریحات متنوع و سالم از قبیل پارک رفتن، پیاده روی، ... را با ایشان بیشتر نمایید.چنانچه دایره محبت شما با وی بیشتر شود می توان وی را راحت تر برای ترک متقاعد کرد. به این شیوه می توان وی را برای ترک به درمانگر با تجربه ای که متخصص ترک اعتیاد است معرفی کرد. همچنین در کنار تدابیری که ذکر شد می توانید ریتم مصرف او را کنترل کرده و به مرور فاصله ی دفعات مصرف او را افزایش دهید. مثلا الان فاصله ی بین دو مصرف هشت ساعت است و شما با اعمال تدابیری خاص که عرض شد و نزدیک شدن با پدرتان و همدلی با او این فاصله را به ده ساعت افزایش دهید و بعد از یک مدت دوباره این فاصله را بیشتر بکنید البته نباید در این امر تعجیل نمایید زیرا اگر تاخیر بیش از طاقت پدرتان باشد و ایشان نتواند انرا تحمل کند اعتماد به نفس خود را در قبال ترک از دست داده و اوضاع بدتر می شود. تجاربی که کمپ های معتبر معتادین در ترک اعتیاد دارند می تواند در ترک اعتیاد پدرتان بسیار موثر باشد. در هرصورت گام اول برای درمان یک معتاد از خانواده وی و روابطی که با آنها دارد آغاز می شود.
راهکار دیگری که می تواند شما را در این زمینه کمک کند تکنیک های کنترل خشم است که بوسیله آنها می توانید بر خشم خود غلبه کرده و با تدبیر و دور اندیشی امور را پیش ببرید زیرا خشم و عصبانیت در مقابل یک کار غلط همانند خاموش کردن آتش با بنزین است! پس تکنیکهای زیر را بکار بندید:
1. تبدیل باید ها به بهتر است، یعنی شما این اندیشه را ازذهن خود بزدایید که پدرتان باید الان اعتیاد را ترک کند و دیگر اعتیاد او قابل تحمل نیست بلکه به مقداری حق بدهید و در قبال آن به روشهای جایگزین فکر کنید.
2. از صحنه ای که موجب شعله ور شدن خشم شما شده، بسرعت دور شوید.
3. حساسیت زدائی، وقتی که در جای آرام و خلوتی هستید وقایعی را که موجب عصبانیت شما می شود را در ذهن خود تصور کنید و وقتی ضربان قلبتان تند شد با کشیدن نفسهای عمیق و دیافراگمی آنرا کنترل کنید و به این صورت توان تحمل تان را بالا ببرید.
4. از پیشداوری و تصور و تفسیر آینده ای که معلوم نیست چه می شود بر طبق میل خو بپرهیزید. مثلا وقتی می بینید که پدرتان تریاک کشیده بلافاصله با خود می اندیشید که: اعتیاد او روز بروز زیادتر خواهد شد و دودمان خانواده و آینده ی روش آن را بباد خواهد داد، من فردا که خواستگار برایم می آید چگنه این پدر معتاد را به آنها معرفی کنم آه که چقدر سرشکسته خواهم شد و...... و برای همین خشم تان شعله ور شده و مشکلاتی را که مستحضرید به بار می آورد. لذا به محض مواجه شدن با صحنه در تخیلات فرو نروید و در عوض با تدبیر به چاره جویی بپردازید.
5. انجام تمرینات ریلکسیشن برای مقابله با خشم بسیار مطلوب است زیرا تمام اعضای بدن هنگام خشم نیاز به خون پیدا میکنند، لذا تپش قلب بیشتر می شود تا خون را به همه جای بدن برساند به همین لحاظ حرکات ریلکسیشن در ست در جهت عکس عمل می کند یعنی تپش را پایین می آورد لذا خون به نقاط مورد نیاز برای خشم نمی رسد و لذا پشت جبهه خشم تضعیف می شود و لذا خشم فرو می نشیند. شما می توانید برای آموزش ریلکسیشن به مراکز مشاوره معتبر محل زندگی خود مراجعه نمایید و اگر اینکار برایتان مقدور نیست آنرا در کتابهای مربوط به مهارتهای زندگی پی بگیرید.
6. تغییر وضعیت از جمله راهکارهای غلبه بر خشم است که در روایات ما برآن تاکید شده است به این صورت اگر ایستاده اید بنشینید، و اگر نشته هستید دراز بکشید و در عین حال از تکنیک ریلکسیشن استفاده کنید.
7. انتظارات ایده ال را به آنچه که هست و می تواند بهتر شود تقلیل دهید.
8. ذکر لاحول و لا قوت الا بالله با توجه کردن عمیق به معنای آن در این موارد بسیار مفید است.
9. توکل بر خداوند و یاری جویی از او راهکار مناسب دیگر برای دوری از خشم است.
- [سایر] باسلام.من دهانم چن سالیه بو میده هرچی دکتر هم رفتم فایده نداره فکر میکنم عفونت معده دارم وقتی قرص مترونیدازول میخورم خوب میشم ولی بعد از قطع دارو دوباره شروع میشه.رفتم دکتر برام آموکسی سیلین و مترونیدازول و رانیتیدین نوشت مصرف که میکردم خوب میشد ولی بعداز تموم شدن داروها دوباره شروع شده چیکار کنم؟ممکنه علت از جای دیگه باشه.مشکل از دندونام نیس سینوزیت هم ندارم.خواهرم هم مثل منه رفت آندوسکوپی مشخص شد که عفونت معده داره.لطفا راهنماییم کنین چیکار کنم خسته شدم دیگه.تا کی باید دارو بخورم؟
- [سایر] سلام، لطفا سوالمو خصوصی جواب بدید. دو سال پیش با یه خانم متدین و باحجاب تو دانشگاه آشنا شدم از همونجا احساس خاصی نسبت بهش داشتم اما به احساسم اعتنا نکردم. تو این مدت سعی کردم تا حد امکان ازش دوری کنم. دلیلشم شرایط ایشون از لحاظ سنی که 4 سال از من بزرگتره (یعنی الان 27 سال داره) و نامزدش که فوت کردن، بود. چون با مخالفت خانواده روبرو میشدم تلاش کردم نبینمش. چند بار موفق شدم اما هر بار یه جوری دوباره رابطمون شروع میشد. تو مدت یک سال نیم، چهار یا پنج بار دیدمش و رابطمون نزدیک به صفر بود. بعضی وقتا خیلی کم، از طریق وبلاگهامون با هم حرف میزدیم. تا اینکه حدود ده ماه پیش، از مهر ماه که ترم جدید شروع شد تقریبا هر هفته میدیدمش و در حد یه سلام و علیک باهاش حرف میزدم. سعی میکردم احساسم رو ازش پنهان کنم و علاقم رو نسبت بهش ابراز نکنم اما کم کم از حرفا و رفتارهای همدیگه چیز هایی فهمیدیم!! یکی دو ماه همینجوری بود تا بالاخره هر دو مطمئن شدیم به هم علاقه داریمو حرفی که نباید گفته میشد، گفته شد. نزدیک دو ماه بعد این خانم بهم گفت که بعد از فوت نامزدش ازدواج کرده و بعد یه مدت متارکه کرده، اونجا ارتباطمون دوباره قطع شد. تا قبل از اون مادرم میدنست به یکی تو دانشگاه علاقه دارم و بعضی وقتا میرم دیدنش اما بیشتر از این چیزی نمیدونست. وقتی شرایط این خانمو به مادرم گفتم، باهام مخالفت کرد. نزدیک یه ماه بعد که از مادرم خواستم یه بار دیگه این خانمو ببینم قبول کرد و گفت میخواد ببینتش. قرار شد که مادرم از دور این خانمو ببینه. بعد اون ملاقات این خانم رو ندیدم و ارتباطی باهاش نداشتم تا اوایل تابستون که به مادرم گفتم میخوام برم ببینمش و مادرم به خواهرم پیشنهاد داد که اونم بیاد این خانم رو ببینه،جوری که متوجه نشه. مثل خانوادم نگران آیندم هستم. شش ماه میگذره و خانواده ام انتظار دارن فراموشش کنم و با یکی دیگه ازدواج کنم ولی نمیتونم فراموشش کنم. تازگیا خیلی کم از طریق وبلاگهامون با هم صحبت میکردیم که باز اونم منتفی شد. یعنی نباید به خانمی با این شرایط علاقه داشت؟ مهم ترین مسئله برای من تدین و بعد از اون چیزایی مثل اخلاق، رفتار، حجاب و … است که فک میکنم این خانم داره.از طرفی نظر خانوادمم برام مهمه، نمیخوام اشتباه کنم. نمی گم این خانم همه چی تمومه اما واقعا علاقه داشتن به یه اینچنین خانمی کار اشتباهیه؟ به نظر شما من باید چیکار کنم؟ با شرایطی که من دارم کار درست چیه؟ لطفا نظرتون رو در این مورد بفرمایید و من رو راهنمایی کنید.
- [سایر] سلام مشاور محترم یکی از همکلاسی های من سه سال پیش منو از مادرم خواستگاری کرد ولی والدینم هیچ به روی خودشان نیاوردن و با دلایلی مثل اینکه دخترم باید 6سال در س بخونم بعدهم میخواد تخصص بگیره جواب رد دادند. من واقعا به اون شخص علاقمند بودم و میدونستم خیلی ادم درستیه و تو این 3 سال هم کاملا اینو ثابت کرد امسال که دوباره مادرش برای خواستگاری تلفن زد بازهم رفتار والدینم مثل دفعه قبل بود و هیچی به من نگفتن و تازه از طرف منم جواب دادن که دخترمون گفته میخواد درس بخونه. این درحالی بود که چند ماه قبل که با مادرم حرف زدم گفت ما که جز پرداختن به تو و بردارت کار دیگه ای نداریم بعد عید بناییمون تموم میشه میذارم بیان.با پدرم که کلا نمیتونم حرف بزنم با مادرمم بیشتر بهش پیامک میدم ولی انها فقط میخوان من درس بخونم و اونها پز تحصیلاتمو بدن دیگه احساسات من که براشون مهم نیست مادرم همیشه زیر حرفاش میزنه و به خیال خودش با چندتا دروغ دست به سرم میکنه من میخوام ازدواج کنم ولی مادرم اگه کسی هم خواستگاری میکنه به بهونه درس خوندن من ردش میکنه و به منم چیزی نمیگه نمیدونم باید چیکار کنم دیروز به خودم میگفتم باید بگم من دیگه درس نمیخونم و نمیرم دانشگاه چون درس مانع ازدواجم شده ولی من بدبخت تر از این هستم که کار به جایی ببرم جالبه که همکلاسیم درسش بهتر از من نباشه بدتر از منم نیست مثلا ترم پیش اون شاگرد اول بوده من دوم از لحاظ خونوادگی هم واقعا هم سطح هستیم پدر اون معلمه و مادرش خیاط و پدر من سنگکاره و مادرم کارمند جالبه ماجرا اینجاست که مادر خودم همسن من بوده که ازدواج کرده هنوز دانشجو بوده و 22 سالگیش منو بدنیا اورده اما حالا چون خودش ادامه تحصیل نداده ازدواجو مانع تحصیل میدونه و مخالفت میکنه از نظر پدرمم آگاه نیستم فقط میدونم خوب برای خواستگارای ملت نسخه میپیچن و میگن پسر بیکار باشه عیب نداره بی عار نباشه یا مثلا والدینش از طبقه پایین باشن عیب نیست باید انسان باشن چه بسا دکتری که بددهن و بدخلق باشه و چه بسا ادم بیسوادی که خوش خلق و محترم باشه . ناگفته نماند که تو این 3 سال من با اون پسر ارتباط داشتم ومادرمم با تیکه هایی که هرزچندگاهی بهم میندازه نشون داده که باخبره البته من شهر دیگه ای درس میخونم ولی همیشه رفت و برگشت با همین همکلاسیم هستم و خونواده هامون هر بار تو ترمینال همدیگرو میبینن خوانواده ی اون کاملا راضی ان و مشکل خونواده ی منه. خواهش میکنم راهنماییم کنیدکه لااقل اجازه خواستگاری به خونواده ی پسر بدن . ما سه سال دیگه از درسمون مونده تا دکترای عمومی بگیریم.