با توجه به این که انسان اهل تفکر و اندیشه است، تقلید در احکام دینی چه ضرورت دارد؟
با توجه به این که انسان اهل تفکر و اندیشه است، تقلید در احکام دینی چه ضرورت دارد؟ البته انسان موجودی عاقل، فهیم، و اهل تفکر و اندیشه است و دانستن، حق طبیعی اوست، او نمی تواند بدون اندیشه، گفتار دیگران را بپذیرد. جستجوگری، کشف مجهولات، تحقیق وکاوشگری در سرشت انسان نهفته است و لذا همواره به دنبال استدلال و برهان است و نمی تواند چیزی را بدون دلیل بپذیرد، اما از سوی دیگر، انسان محدود به شرایطی است که خودش نمی¬تواند همه مجهولات را به تنهایی کشف کند، زیرا دامنه علوم بشری آن قدر گسترده است که اگر انسان صدها بار عمر دوباره پیدا می کرد باز هم نمی توانست بر همه آن علوم دست یابد، حتی امثال ارسطو و فارابی که به معلم اول و ثانی، شهرت داشتند علیرغم محدود بودن علوم در آن زمان، ضعف هایی نیز داشتند بنابراین انسان برای رسیدن به خواسته ها و رفع نیازهایش ناچار است نسبت به علومی که در آن ها تخصص ندارد از همنوعان خود کمک بگیرد و از آن ها تقلید کند. تقلید غریزه ای است که از کودکی در انسان ظاهر می شود بلکه وی مقلدترین مخلوقات جهان است و از همان ابتدا، دانستنی هایی را از راه تقلید فرا می گیرد .(ارسطو، هنر شاعری، فصل چهارم، شماره 2و5، به نقل از کتاب (روشنفکر و روشنفکرنما) نوشته داود الهامی، ص 52) در واقع مسأله لزوم مراجعه غیرمتخصص به متخصص از مسائل روشن و بدیهی بوده و دلیلش را به همراه خود دارد و به تعبیر علمای اصول، این مساله در فطرت انسان جا دارد(محمد کاظم آخوند خراسانی، کفایة الاصول، چاپ سنگی، با حاشیه مرحوم مشکینی، ج 2، ص 435: (و لایخفی انه لا وجه لتفسیره بنفس العمل، ضرورة سبقه علیه و الا کان بلا تقلید فافهم)) و بنا به گفته بعضی دیگر نه در فطرت بلکه در وجدان انسان جادارد.( محمد حسین محقق اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، مؤسسه آل البیت، جزء 5و6، ص 399) از این رو می بینیم انسان جاهل از کسی که می داند و یا حتی احتمال دانستن در او می رود سؤال می کند. بچه ها از بزرگترها، پسر از پدر، جوان از پیر، کارگر از مهندس و مریض از طبیب، می پرسد و از او پیروی می کند. این پرسش و تقلید، که به طور طبیعی و به دور از هرگونه گرایش ها در درون شخص می باشد، از جایگاه عمیق آن در وجود انسان خبر می دهد. تقلید از نظر برخی جامعه شناسان غربی همچون (گابریل تارد)، منشا همه اختراعات و ابداعات جامعه بشری است و آن را بنیاد زندگانی به حساب می آورند.(قوانین تقلید، به نقل از مدرک سابق، ص 53. Tedra Gerba (1843- 1904) تقلید از مجتهد، در واقع رجوع به متخصص آگاه است، زیرا شخص مکلف می داند یک سلسله احکامی (که طبعا در زندگی و سعادت و سرنوشت او تاثیردارد) را باید انجام دهد و یک سلسله احکامی را باید ترک کند. برای این که یقین کند به تکالیفش عمل کرده است سه راه بیشتر ندارد: 1. یا باید خودش، مجتهد باشد و پس از طی مقدمات و تحقیق در قرآن و سنت و قواعد فقه و اصول، مسائل شرعی را یکی پس از دیگری استخراج کرده و به آن عمل کند. روشن است که این کار به علت گستردگی فقه، فراوانی قواعد و فروع فقهی و نیز علومی که به عنوان مقدمه اجتهاد فراگیری آنها لازم است، برای همه افراد ممکن نیست و براساس اصل عقلایی تقسیم کار، نه تنها رسیدگی به همه کارها برای همه افراد ممکن نیست بلکه لازم هم نیست آنچه که ملاک و شرط برای نیل به کمال است عمل به دستورات خداست چه با تلاش و کوشش خود شخص حکم شرعی به دست آید و چه از طریق استفاده از حاصل تلاش های دیگران به حکم شرعی پی ببرد. چنان که آنچه در بهداشت تن مهم است عمل به دستورات بهداشتی و پزشکی است نه آن که حتماً خود شخص به آن دستورات پزشکی رسیده باشد. 2. راه دوم این است که از تمام آرای فقیهان مطلع باشد و بر طبق فتوایی عمل کند که یقین کند طریقه احیتاط را در پیش گرفته و تکلیفش را انجام داده است؛ برای مثال، عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و برخی جایز می دانند، در این صورت شخص محتاط باید جانب سخت تر را بگیرد و آن عمل را ترک کند. از این رو عمل به احتیاط برای همه امکان ندارد زیرا تشخیص موارد آن کمتر از اجتهاد نیست اگر این کار بر عهده همگان گذاشته شود، برای بسیاری باعث سختی و طاقت فرسا می گردد. 3. راه سوم این است که از مجتهدی آگاه و جامع الشرایط تقلید کند و از آنجا که اجتهاد و احتیاط برای عموم مردم مشکل است راهی جز تقلید نمی ماند و عقل انسان به آسانی می پذیرد که اگر می خواهد وظیفه خود را به خوبی انجام دهد به فرد لایق و اهل خبره مراجعه کند. پس تقلید برای شخصی که نه مجتهد است و نه راه احتیاط را می داند، یک امر الزامی است. از این رو، فقها فرموده اند: هر مکلف که به سن رشد و بلوغ عقلانی و جسمانی رسیده باشد، در عبادات و معاملات (خرید و فروش) اگر مجتهد نباشد و شیوه عمل به احتیاط را ندارد، باید از مجتهد جامع الشرایط تقلید نماید.(سیدکاظم یزدی، عروه الوثقی، بحث تقلید و نیز ر. ک: رساله عملیه مراجع عظام تقلید) فقهای شیعه برای اثبات ضرورت و لزوم تقلید به دو اصل استناد کرده اند؛ 1- اصل فطری: و آن قانون (دفع ضرر محتمل) است؛ زیرا با توجه به این که یک سلسله احکام و مقرراتی از طرف خداوند برای مکلف، مقرر شده است و در ترک آن ها احتمال ضرر و خسران وجود دارد، مکلف برای دفع این ضرر محتمل باید بکوشد تا از راه اجتهاد یا احتیاط و یا تقلید، آن مقررات را انجام دهد، و اگر او هر سه راه را نادیده بگیرد و به مقررات عمل نکند، احتمال ضرر باقی است، و چون دفع ضرر محتمل به صورت فطری واجب است؛ از این رو بر مکلف واجب است تا با استفاده از یکی از این سه راه یاد شده تکلیف خود را انجام دهد. 2- اصل عقلی: و آن قانون (وجوب شکر آفریدگار و صاحب نعمت ها) است، زیرا انسانی که غرق در نعمت های الهی است به موجب حکم عقل بر او واجب است که آن نعمت ها را سپاس گوید و در واقع انجام دادن تکالیفی که خداوند بر او مقرر کرده است سپاس و شکر آن نعمت ها است. بنابراین مکلف باید از هر راه ممکن (اجتهاد، احتیاط، تقلید) تکالیف خود را بشناسد و به وظایف خود عمل کند تا از این راه به سپاس و شکر خداوند اقدام کرده باشد.(سید محسن طباطبایی حکیم، مستمسک العروة، ج 1، ص 6) تقلید به معنایی که ذکر شد، یک شیوه عقلایی است که تمام عاقلان و حکیمان آن را پذیرفته اند. تمام افراد بشر برای برطرف کردن احتیاجات ضروری خود که نمی توانند آن را تأمین کنند، باید به فرد خبره و متخصص آن مراجعه کنند. این مسئله، یک سیره و سنت اجتماعی در میان عقلا و خردمندان است که ادیان الهی نیز آن را پذیرفته و امضا کرده اند. در حدیثی آمده است: پیامبری از پیامبران بنی اسرائیل مریض شد و تصمیم گرفت به طبیب مراجعه نکند. با خدا نجوا کرد که چون شفا و بیماری از توست، به هیچ وجه به کسی جز تو مراجعه نخواهم کرد. وحی شد تا به طبیب مراجعه نکنی شفا نخواهم فرستاد. این حکایت، نشان دهنده نظام مندی جهان و اجرای اراده الهی از راه های مناسب آن است.
عنوان سوال:

با توجه به این که انسان اهل تفکر و اندیشه است، تقلید در احکام دینی چه ضرورت دارد؟


پاسخ:

با توجه به این که انسان اهل تفکر و اندیشه است، تقلید در احکام دینی چه ضرورت دارد؟

البته انسان موجودی عاقل، فهیم، و اهل تفکر و اندیشه است و دانستن، حق طبیعی اوست، او نمی تواند بدون اندیشه، گفتار دیگران را بپذیرد. جستجوگری، کشف مجهولات، تحقیق وکاوشگری در سرشت انسان نهفته است و لذا همواره به دنبال استدلال و برهان است و نمی تواند چیزی را بدون دلیل بپذیرد، اما از سوی دیگر، انسان محدود به شرایطی است که خودش نمی¬تواند همه مجهولات را به تنهایی کشف کند، زیرا دامنه علوم بشری آن قدر گسترده است که اگر انسان صدها بار عمر دوباره پیدا می کرد باز هم نمی توانست بر همه آن علوم دست یابد، حتی امثال ارسطو و فارابی که به معلم اول و ثانی، شهرت داشتند علیرغم محدود بودن علوم در آن زمان، ضعف هایی نیز داشتند بنابراین انسان برای رسیدن به خواسته ها و رفع نیازهایش ناچار است نسبت به علومی که در آن ها تخصص ندارد از همنوعان خود کمک بگیرد و از آن ها تقلید کند. تقلید غریزه ای است که از کودکی در انسان ظاهر می شود بلکه وی مقلدترین مخلوقات جهان است و از همان ابتدا، دانستنی هایی را از راه تقلید فرا می گیرد .(ارسطو، هنر شاعری، فصل چهارم، شماره 2و5، به نقل از کتاب (روشنفکر و روشنفکرنما) نوشته داود الهامی، ص 52)
در واقع مسأله لزوم مراجعه غیرمتخصص به متخصص از مسائل روشن و بدیهی بوده و دلیلش را به همراه خود دارد و به تعبیر علمای اصول، این مساله در فطرت انسان جا دارد(محمد کاظم آخوند خراسانی، کفایة الاصول، چاپ سنگی، با حاشیه مرحوم مشکینی، ج 2، ص 435: (و لایخفی انه لا وجه لتفسیره بنفس العمل، ضرورة سبقه علیه و الا کان بلا تقلید فافهم)) و بنا به گفته بعضی دیگر نه در فطرت بلکه در وجدان انسان جادارد.( محمد حسین محقق اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، مؤسسه آل البیت، جزء 5و6، ص 399) از این رو می بینیم انسان جاهل از کسی که می داند و یا حتی احتمال دانستن در او می رود سؤال می کند. بچه ها از بزرگترها، پسر از پدر، جوان از پیر، کارگر از مهندس و مریض از طبیب، می پرسد و از او پیروی می کند. این پرسش و تقلید، که به طور طبیعی و به دور از هرگونه گرایش ها در درون شخص می باشد، از جایگاه عمیق آن در وجود انسان خبر می دهد. تقلید از نظر برخی جامعه شناسان غربی همچون (گابریل تارد)، منشا همه اختراعات و ابداعات جامعه بشری است و آن را بنیاد زندگانی به حساب می آورند.(قوانین تقلید، به نقل از مدرک سابق، ص 53. Tedra Gerba (1843- 1904)
تقلید از مجتهد، در واقع رجوع به متخصص آگاه است، زیرا شخص مکلف می داند یک سلسله احکامی (که طبعا در زندگی و سعادت و سرنوشت او تاثیردارد) را باید انجام دهد و یک سلسله احکامی را باید ترک کند. برای این که یقین کند به تکالیفش عمل کرده است سه راه بیشتر ندارد:
1. یا باید خودش، مجتهد باشد و پس از طی مقدمات و تحقیق در قرآن و سنت و قواعد فقه و اصول، مسائل شرعی را یکی پس از دیگری استخراج کرده و به آن عمل کند. روشن است که این کار به علت گستردگی فقه، فراوانی قواعد و فروع فقهی و نیز علومی که به عنوان مقدمه اجتهاد فراگیری آنها لازم است، برای همه افراد ممکن نیست و براساس اصل عقلایی تقسیم کار، نه تنها رسیدگی به همه کارها برای همه افراد ممکن نیست بلکه لازم هم نیست آنچه که ملاک و شرط برای نیل به کمال است عمل به دستورات خداست چه با تلاش و کوشش خود شخص حکم شرعی به دست آید و چه از طریق استفاده از حاصل تلاش های دیگران به حکم شرعی پی ببرد. چنان که آنچه در بهداشت تن مهم است عمل به دستورات بهداشتی و پزشکی است نه آن که حتماً خود شخص به آن دستورات پزشکی رسیده باشد.
2. راه دوم این است که از تمام آرای فقیهان مطلع باشد و بر طبق فتوایی عمل کند که یقین کند طریقه احیتاط را در پیش گرفته و تکلیفش را انجام داده است؛ برای مثال، عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و برخی جایز می دانند، در این صورت شخص محتاط باید جانب سخت تر را بگیرد و آن عمل را ترک کند. از این رو عمل به احتیاط برای همه امکان ندارد زیرا تشخیص موارد آن کمتر از اجتهاد نیست اگر این کار بر عهده همگان گذاشته شود، برای بسیاری باعث سختی و طاقت فرسا می گردد.
3. راه سوم این است که از مجتهدی آگاه و جامع الشرایط تقلید کند و از آنجا که اجتهاد و احتیاط برای عموم مردم مشکل است راهی جز تقلید نمی ماند و عقل انسان به آسانی می پذیرد که اگر می خواهد وظیفه خود را به خوبی انجام دهد به فرد لایق و اهل خبره مراجعه کند.
پس تقلید برای شخصی که نه مجتهد است و نه راه احتیاط را می داند، یک امر الزامی است. از این رو، فقها فرموده اند: هر مکلف که به سن رشد و بلوغ عقلانی و جسمانی رسیده باشد، در عبادات و معاملات (خرید و فروش) اگر مجتهد نباشد و شیوه عمل به احتیاط را ندارد، باید از مجتهد جامع الشرایط تقلید نماید.(سیدکاظم یزدی، عروه الوثقی، بحث تقلید و نیز ر. ک: رساله عملیه مراجع عظام تقلید)
فقهای شیعه برای اثبات ضرورت و لزوم تقلید به دو اصل استناد کرده اند؛
1- اصل فطری: و آن قانون (دفع ضرر محتمل) است؛ زیرا با توجه به این که یک سلسله احکام و مقرراتی از طرف خداوند برای مکلف، مقرر شده است و در ترک آن ها احتمال ضرر و خسران وجود دارد، مکلف برای دفع این ضرر محتمل باید بکوشد تا از راه اجتهاد یا احتیاط و یا تقلید، آن مقررات را انجام دهد، و اگر او هر سه راه را نادیده بگیرد و به مقررات عمل نکند، احتمال ضرر باقی است، و چون دفع ضرر محتمل به صورت فطری واجب است؛ از این رو بر مکلف واجب است تا با استفاده از یکی از این سه راه یاد شده تکلیف خود را انجام دهد.
2- اصل عقلی: و آن قانون (وجوب شکر آفریدگار و صاحب نعمت ها) است، زیرا انسانی که غرق در نعمت های الهی است به موجب حکم عقل بر او واجب است که آن نعمت ها را سپاس گوید و در واقع انجام دادن تکالیفی که خداوند بر او مقرر کرده است سپاس و شکر آن نعمت ها است.
بنابراین مکلف باید از هر راه ممکن (اجتهاد، احتیاط، تقلید) تکالیف خود را بشناسد و به وظایف خود عمل کند تا از این راه به سپاس و شکر خداوند اقدام کرده باشد.(سید محسن طباطبایی حکیم، مستمسک العروة، ج 1، ص 6) تقلید به معنایی که ذکر شد، یک شیوه عقلایی است که تمام عاقلان و حکیمان آن را پذیرفته اند. تمام افراد بشر برای برطرف کردن احتیاجات ضروری خود که نمی توانند آن را تأمین کنند، باید به فرد خبره و متخصص آن مراجعه کنند.
این مسئله، یک سیره و سنت اجتماعی در میان عقلا و خردمندان است که ادیان الهی نیز آن را پذیرفته و امضا کرده اند. در حدیثی آمده است: پیامبری از پیامبران بنی اسرائیل مریض شد و تصمیم گرفت به طبیب مراجعه نکند. با خدا نجوا کرد که چون شفا و بیماری از توست، به هیچ وجه به کسی جز تو مراجعه نخواهم کرد. وحی شد تا به طبیب مراجعه نکنی شفا نخواهم فرستاد. این حکایت، نشان دهنده نظام مندی جهان و اجرای اراده الهی از راه های مناسب آن است.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین