با توجه به این که انسان اهل تفکر و اندیشه است، تقلید در احکام دینی چه ضرورت دارد؟ البته انسان موجودی عاقل، فهیم، و اهل تفکر و اندیشه است و دانستن، حق طبیعی اوست، او نمی تواند بدون اندیشه، گفتار دیگران را بپذیرد. جستجوگری، کشف مجهولات، تحقیق وکاوشگری در سرشت انسان نهفته است و لذا همواره به دنبال استدلال و برهان است و نمی تواند چیزی را بدون دلیل بپذیرد، اما از سوی دیگر، انسان محدود به شرایطی است که خودش نمی¬تواند همه مجهولات را به تنهایی کشف کند، زیرا دامنه علوم بشری آن قدر گسترده است که اگر انسان صدها بار عمر دوباره پیدا می کرد باز هم نمی توانست بر همه آن علوم دست یابد، حتی امثال ارسطو و فارابی که به معلم اول و ثانی، شهرت داشتند علیرغم محدود بودن علوم در آن زمان، ضعف هایی نیز داشتند بنابراین انسان برای رسیدن به خواسته ها و رفع نیازهایش ناچار است نسبت به علومی که در آن ها تخصص ندارد از همنوعان خود کمک بگیرد و از آن ها تقلید کند. تقلید غریزه ای است که از کودکی در انسان ظاهر می شود بلکه وی مقلدترین مخلوقات جهان است و از همان ابتدا، دانستنی هایی را از راه تقلید فرا می گیرد .(ارسطو، هنر شاعری، فصل چهارم، شماره 2و5، به نقل از کتاب (روشنفکر و روشنفکرنما) نوشته داود الهامی، ص 52) در واقع مسأله لزوم مراجعه غیرمتخصص به متخصص از مسائل روشن و بدیهی بوده و دلیلش را به همراه خود دارد و به تعبیر علمای اصول، این مساله در فطرت انسان جا دارد(محمد کاظم آخوند خراسانی، کفایة الاصول، چاپ سنگی، با حاشیه مرحوم مشکینی، ج 2، ص 435: (و لایخفی انه لا وجه لتفسیره بنفس العمل، ضرورة سبقه علیه و الا کان بلا تقلید فافهم)) و بنا به گفته بعضی دیگر نه در فطرت بلکه در وجدان انسان جادارد.( محمد حسین محقق اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، مؤسسه آل البیت، جزء 5و6، ص 399) از این رو می بینیم انسان جاهل از کسی که می داند و یا حتی احتمال دانستن در او می رود سؤال می کند. بچه ها از بزرگترها، پسر از پدر، جوان از پیر، کارگر از مهندس و مریض از طبیب، می پرسد و از او پیروی می کند. این پرسش و تقلید، که به طور طبیعی و به دور از هرگونه گرایش ها در درون شخص می باشد، از جایگاه عمیق آن در وجود انسان خبر می دهد. تقلید از نظر برخی جامعه شناسان غربی همچون (گابریل تارد)، منشا همه اختراعات و ابداعات جامعه بشری است و آن را بنیاد زندگانی به حساب می آورند.(قوانین تقلید، به نقل از مدرک سابق، ص 53. Tedra Gerba (1843- 1904) تقلید از مجتهد، در واقع رجوع به متخصص آگاه است، زیرا شخص مکلف می داند یک سلسله احکامی (که طبعا در زندگی و سعادت و سرنوشت او تاثیردارد) را باید انجام دهد و یک سلسله احکامی را باید ترک کند. برای این که یقین کند به تکالیفش عمل کرده است سه راه بیشتر ندارد: 1. یا باید خودش، مجتهد باشد و پس از طی مقدمات و تحقیق در قرآن و سنت و قواعد فقه و اصول، مسائل شرعی را یکی پس از دیگری استخراج کرده و به آن عمل کند. روشن است که این کار به علت گستردگی فقه، فراوانی قواعد و فروع فقهی و نیز علومی که به عنوان مقدمه اجتهاد فراگیری آنها لازم است، برای همه افراد ممکن نیست و براساس اصل عقلایی تقسیم کار، نه تنها رسیدگی به همه کارها برای همه افراد ممکن نیست بلکه لازم هم نیست آنچه که ملاک و شرط برای نیل به کمال است عمل به دستورات خداست چه با تلاش و کوشش خود شخص حکم شرعی به دست آید و چه از طریق استفاده از حاصل تلاش های دیگران به حکم شرعی پی ببرد. چنان که آنچه در بهداشت تن مهم است عمل به دستورات بهداشتی و پزشکی است نه آن که حتماً خود شخص به آن دستورات پزشکی رسیده باشد. 2. راه دوم این است که از تمام آرای فقیهان مطلع باشد و بر طبق فتوایی عمل کند که یقین کند طریقه احیتاط را در پیش گرفته و تکلیفش را انجام داده است؛ برای مثال، عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و برخی جایز می دانند، در این صورت شخص محتاط باید جانب سخت تر را بگیرد و آن عمل را ترک کند. از این رو عمل به احتیاط برای همه امکان ندارد زیرا تشخیص موارد آن کمتر از اجتهاد نیست اگر این کار بر عهده همگان گذاشته شود، برای بسیاری باعث سختی و طاقت فرسا می گردد. 3. راه سوم این است که از مجتهدی آگاه و جامع الشرایط تقلید کند و از آنجا که اجتهاد و احتیاط برای عموم مردم مشکل است راهی جز تقلید نمی ماند و عقل انسان به آسانی می پذیرد که اگر می خواهد وظیفه خود را به خوبی انجام دهد به فرد لایق و اهل خبره مراجعه کند. پس تقلید برای شخصی که نه مجتهد است و نه راه احتیاط را می داند، یک امر الزامی است. از این رو، فقها فرموده اند: هر مکلف که به سن رشد و بلوغ عقلانی و جسمانی رسیده باشد، در عبادات و معاملات (خرید و فروش) اگر مجتهد نباشد و شیوه عمل به احتیاط را ندارد، باید از مجتهد جامع الشرایط تقلید نماید.(سیدکاظم یزدی، عروه الوثقی، بحث تقلید و نیز ر. ک: رساله عملیه مراجع عظام تقلید) فقهای شیعه برای اثبات ضرورت و لزوم تقلید به دو اصل استناد کرده اند؛ 1- اصل فطری: و آن قانون (دفع ضرر محتمل) است؛ زیرا با توجه به این که یک سلسله احکام و مقرراتی از طرف خداوند برای مکلف، مقرر شده است و در ترک آن ها احتمال ضرر و خسران وجود دارد، مکلف برای دفع این ضرر محتمل باید بکوشد تا از راه اجتهاد یا احتیاط و یا تقلید، آن مقررات را انجام دهد، و اگر او هر سه راه را نادیده بگیرد و به مقررات عمل نکند، احتمال ضرر باقی است، و چون دفع ضرر محتمل به صورت فطری واجب است؛ از این رو بر مکلف واجب است تا با استفاده از یکی از این سه راه یاد شده تکلیف خود را انجام دهد. 2- اصل عقلی: و آن قانون (وجوب شکر آفریدگار و صاحب نعمت ها) است، زیرا انسانی که غرق در نعمت های الهی است به موجب حکم عقل بر او واجب است که آن نعمت ها را سپاس گوید و در واقع انجام دادن تکالیفی که خداوند بر او مقرر کرده است سپاس و شکر آن نعمت ها است. بنابراین مکلف باید از هر راه ممکن (اجتهاد، احتیاط، تقلید) تکالیف خود را بشناسد و به وظایف خود عمل کند تا از این راه به سپاس و شکر خداوند اقدام کرده باشد.(سید محسن طباطبایی حکیم، مستمسک العروة، ج 1، ص 6) تقلید به معنایی که ذکر شد، یک شیوه عقلایی است که تمام عاقلان و حکیمان آن را پذیرفته اند. تمام افراد بشر برای برطرف کردن احتیاجات ضروری خود که نمی توانند آن را تأمین کنند، باید به فرد خبره و متخصص آن مراجعه کنند. این مسئله، یک سیره و سنت اجتماعی در میان عقلا و خردمندان است که ادیان الهی نیز آن را پذیرفته و امضا کرده اند. در حدیثی آمده است: پیامبری از پیامبران بنی اسرائیل مریض شد و تصمیم گرفت به طبیب مراجعه نکند. با خدا نجوا کرد که چون شفا و بیماری از توست، به هیچ وجه به کسی جز تو مراجعه نخواهم کرد. وحی شد تا به طبیب مراجعه نکنی شفا نخواهم فرستاد. این حکایت، نشان دهنده نظام مندی جهان و اجرای اراده الهی از راه های مناسب آن است.
با توجه به این که انسان اهل تفکر و اندیشه است، تقلید در احکام دینی چه ضرورت دارد؟
البته انسان موجودی عاقل، فهیم، و اهل تفکر و اندیشه است و دانستن، حق طبیعی اوست، او نمی تواند بدون اندیشه، گفتار دیگران را بپذیرد. جستجوگری، کشف مجهولات، تحقیق وکاوشگری در سرشت انسان نهفته است و لذا همواره به دنبال استدلال و برهان است و نمی تواند چیزی را بدون دلیل بپذیرد، اما از سوی دیگر، انسان محدود به شرایطی است که خودش نمی¬تواند همه مجهولات را به تنهایی کشف کند، زیرا دامنه علوم بشری آن قدر گسترده است که اگر انسان صدها بار عمر دوباره پیدا می کرد باز هم نمی توانست بر همه آن علوم دست یابد، حتی امثال ارسطو و فارابی که به معلم اول و ثانی، شهرت داشتند علیرغم محدود بودن علوم در آن زمان، ضعف هایی نیز داشتند بنابراین انسان برای رسیدن به خواسته ها و رفع نیازهایش ناچار است نسبت به علومی که در آن ها تخصص ندارد از همنوعان خود کمک بگیرد و از آن ها تقلید کند. تقلید غریزه ای است که از کودکی در انسان ظاهر می شود بلکه وی مقلدترین مخلوقات جهان است و از همان ابتدا، دانستنی هایی را از راه تقلید فرا می گیرد .(ارسطو، هنر شاعری، فصل چهارم، شماره 2و5، به نقل از کتاب (روشنفکر و روشنفکرنما) نوشته داود الهامی، ص 52)
در واقع مسأله لزوم مراجعه غیرمتخصص به متخصص از مسائل روشن و بدیهی بوده و دلیلش را به همراه خود دارد و به تعبیر علمای اصول، این مساله در فطرت انسان جا دارد(محمد کاظم آخوند خراسانی، کفایة الاصول، چاپ سنگی، با حاشیه مرحوم مشکینی، ج 2، ص 435: (و لایخفی انه لا وجه لتفسیره بنفس العمل، ضرورة سبقه علیه و الا کان بلا تقلید فافهم)) و بنا به گفته بعضی دیگر نه در فطرت بلکه در وجدان انسان جادارد.( محمد حسین محقق اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، مؤسسه آل البیت، جزء 5و6، ص 399) از این رو می بینیم انسان جاهل از کسی که می داند و یا حتی احتمال دانستن در او می رود سؤال می کند. بچه ها از بزرگترها، پسر از پدر، جوان از پیر، کارگر از مهندس و مریض از طبیب، می پرسد و از او پیروی می کند. این پرسش و تقلید، که به طور طبیعی و به دور از هرگونه گرایش ها در درون شخص می باشد، از جایگاه عمیق آن در وجود انسان خبر می دهد. تقلید از نظر برخی جامعه شناسان غربی همچون (گابریل تارد)، منشا همه اختراعات و ابداعات جامعه بشری است و آن را بنیاد زندگانی به حساب می آورند.(قوانین تقلید، به نقل از مدرک سابق، ص 53. Tedra Gerba (1843- 1904)
تقلید از مجتهد، در واقع رجوع به متخصص آگاه است، زیرا شخص مکلف می داند یک سلسله احکامی (که طبعا در زندگی و سعادت و سرنوشت او تاثیردارد) را باید انجام دهد و یک سلسله احکامی را باید ترک کند. برای این که یقین کند به تکالیفش عمل کرده است سه راه بیشتر ندارد:
1. یا باید خودش، مجتهد باشد و پس از طی مقدمات و تحقیق در قرآن و سنت و قواعد فقه و اصول، مسائل شرعی را یکی پس از دیگری استخراج کرده و به آن عمل کند. روشن است که این کار به علت گستردگی فقه، فراوانی قواعد و فروع فقهی و نیز علومی که به عنوان مقدمه اجتهاد فراگیری آنها لازم است، برای همه افراد ممکن نیست و براساس اصل عقلایی تقسیم کار، نه تنها رسیدگی به همه کارها برای همه افراد ممکن نیست بلکه لازم هم نیست آنچه که ملاک و شرط برای نیل به کمال است عمل به دستورات خداست چه با تلاش و کوشش خود شخص حکم شرعی به دست آید و چه از طریق استفاده از حاصل تلاش های دیگران به حکم شرعی پی ببرد. چنان که آنچه در بهداشت تن مهم است عمل به دستورات بهداشتی و پزشکی است نه آن که حتماً خود شخص به آن دستورات پزشکی رسیده باشد.
2. راه دوم این است که از تمام آرای فقیهان مطلع باشد و بر طبق فتوایی عمل کند که یقین کند طریقه احیتاط را در پیش گرفته و تکلیفش را انجام داده است؛ برای مثال، عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و برخی جایز می دانند، در این صورت شخص محتاط باید جانب سخت تر را بگیرد و آن عمل را ترک کند. از این رو عمل به احتیاط برای همه امکان ندارد زیرا تشخیص موارد آن کمتر از اجتهاد نیست اگر این کار بر عهده همگان گذاشته شود، برای بسیاری باعث سختی و طاقت فرسا می گردد.
3. راه سوم این است که از مجتهدی آگاه و جامع الشرایط تقلید کند و از آنجا که اجتهاد و احتیاط برای عموم مردم مشکل است راهی جز تقلید نمی ماند و عقل انسان به آسانی می پذیرد که اگر می خواهد وظیفه خود را به خوبی انجام دهد به فرد لایق و اهل خبره مراجعه کند.
پس تقلید برای شخصی که نه مجتهد است و نه راه احتیاط را می داند، یک امر الزامی است. از این رو، فقها فرموده اند: هر مکلف که به سن رشد و بلوغ عقلانی و جسمانی رسیده باشد، در عبادات و معاملات (خرید و فروش) اگر مجتهد نباشد و شیوه عمل به احتیاط را ندارد، باید از مجتهد جامع الشرایط تقلید نماید.(سیدکاظم یزدی، عروه الوثقی، بحث تقلید و نیز ر. ک: رساله عملیه مراجع عظام تقلید)
فقهای شیعه برای اثبات ضرورت و لزوم تقلید به دو اصل استناد کرده اند؛
1- اصل فطری: و آن قانون (دفع ضرر محتمل) است؛ زیرا با توجه به این که یک سلسله احکام و مقرراتی از طرف خداوند برای مکلف، مقرر شده است و در ترک آن ها احتمال ضرر و خسران وجود دارد، مکلف برای دفع این ضرر محتمل باید بکوشد تا از راه اجتهاد یا احتیاط و یا تقلید، آن مقررات را انجام دهد، و اگر او هر سه راه را نادیده بگیرد و به مقررات عمل نکند، احتمال ضرر باقی است، و چون دفع ضرر محتمل به صورت فطری واجب است؛ از این رو بر مکلف واجب است تا با استفاده از یکی از این سه راه یاد شده تکلیف خود را انجام دهد.
2- اصل عقلی: و آن قانون (وجوب شکر آفریدگار و صاحب نعمت ها) است، زیرا انسانی که غرق در نعمت های الهی است به موجب حکم عقل بر او واجب است که آن نعمت ها را سپاس گوید و در واقع انجام دادن تکالیفی که خداوند بر او مقرر کرده است سپاس و شکر آن نعمت ها است.
بنابراین مکلف باید از هر راه ممکن (اجتهاد، احتیاط، تقلید) تکالیف خود را بشناسد و به وظایف خود عمل کند تا از این راه به سپاس و شکر خداوند اقدام کرده باشد.(سید محسن طباطبایی حکیم، مستمسک العروة، ج 1، ص 6) تقلید به معنایی که ذکر شد، یک شیوه عقلایی است که تمام عاقلان و حکیمان آن را پذیرفته اند. تمام افراد بشر برای برطرف کردن احتیاجات ضروری خود که نمی توانند آن را تأمین کنند، باید به فرد خبره و متخصص آن مراجعه کنند.
این مسئله، یک سیره و سنت اجتماعی در میان عقلا و خردمندان است که ادیان الهی نیز آن را پذیرفته و امضا کرده اند. در حدیثی آمده است: پیامبری از پیامبران بنی اسرائیل مریض شد و تصمیم گرفت به طبیب مراجعه نکند. با خدا نجوا کرد که چون شفا و بیماری از توست، به هیچ وجه به کسی جز تو مراجعه نخواهم کرد. وحی شد تا به طبیب مراجعه نکنی شفا نخواهم فرستاد. این حکایت، نشان دهنده نظام مندی جهان و اجرای اراده الهی از راه های مناسب آن است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] منظور از تقلید در احکام چیست؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] تقلید از چه زمانی جزء احکام شرعی قرار گرفته؟
- [آیت الله اردبیلی] نام سوره و آیاتی را که بر انسان مکلّف واجب کرده تا در احکام دین، تقلید نماید، ذکر فرمایید.
- [سایر] آیا تقلید در احکام ضروری دین جایز است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا امکان دارد کسی از مرجع تقلید خود تقلید نماید ولی در بعض احکام به تشخیص خود و با مسوولیت خود اقدام نماید؟
- [آیت الله اردبیلی] تبعیض در تقلید یعنی چه و آیا حضرتعالی در احکام رساله عملیه تان جائز می دانید؟
- [آیت الله بهجت] شخصی در ابتدای بلوغ، احکام و اعمال شرعی را بدون تقلید انجام داده است و پس از مدّتی از مرجعی تقلید نموده که اکنون از دنیا رفته است. حال شکّ دارد که آیا ابتدای تقلید، در زمان آن مرجع بوده یا نه و با توجّه به این که آن مرجع نسبت به تمام مراجع فعلی اعلم بوده، آیا این شخص به اعلم زنده رجوع کند یا بر همان میّت باقی بماند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] در جلساتی که به شرح و تبیین احکام میپردازند، علیرغم این که حاضران در جلسه، مقلّد مراجع مختلف هستند، بیان فتوای یکی از مراجع محترم، بدون این که نام آن مرجع تقلید را برده شودبر گزار می گردد حال اگر کسانی که مقلّد آن مرجع تقلید نیستند، بدون توجّه به آن فتوا عمل کنند، آیا مسئولیّتی متوجّه گوینده میباشد؟ راه جبرانش چگونه است؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر مثلاً سی نفر یا بیشتر از اهل خبره شهادت دهند که تقلید از فردی جایز است و عده معدودی، مثلاً پنج نفر اهل خبره دیگر بگویند که تقلید از او جایز نیست، میتوان از وی تقلید کرد یا خیر؟ و اگر انسان از وی تقلید کرد و بعد متوجه شد که عدّه کمی تقلید از او را جایز نمیدانند، آیا لازم است برگردد؟
- [سایر] در صورت وقوع تعارض بین اندیشه (متون و روایات) دینی با حکومت دینی و حاکمان دینی، کدام یک مقدّم است؟ آیا نیازها و ضرورتها این اجازه را به حاکمان دینی میدهد که در عمل به جهت ضرورت، بر خلاف اندیشه دینی
- [آیت الله جوادی آملی] .مرجع تقلید باید مجتهد، زنده،بالغ، عاقل، مرد، شیعه دوازده امامی، حلالزاده و عادل باشد و در فهمیدن احکام خدا از منابع دینی، هیچ مجتهدی از او داناتر ( یعنی ماهرتر) نباشد و بنا بر احتیاط لازم، مبتلا به حب دنیا نباشد. جواز تقلید زنان از زن مجتهدی که هیچ مجتهدی از او اعلم نباشد، بعید نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر مجتهدی در احکام عبادات اعلم باشد و مجتهد دیگری در احکام معاملات، احتیاط آن است که مکلّف تقلید را تقسیم نماید یعنی در عبادات از اوّلی و در معاملات از دوّمی تقلید نماید.
- [آیت الله جوادی آملی] .تقلید در احکام، التزام به عمل نمودن به فتوای مجتهد است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] حقیقت تقلید در احکام، استنادعملی به دستور مجتهد است، یعنی انجام اعمال خود را موکول به دستور مجتهد کند.
- [آیت الله بروجردی] تقلید در احکام، عمل کردن به دستور مجتهد است و از مجتهدی باید تقلید کرد که مرد و بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامی و حلالزاده و زنده و عادل باشد و عادل کسیست که کارهایی را که بر او واجب است به جا آورد و کارهایی را که بر او حرام است، ترک کند که اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، خوبی او را تصدیق نمایند و نیز مجتهدی که انسان از او تقلید میکند، باید اعلم باشد، یعنی در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدهای زمان خود استادتر باشد.
- [آیت الله اردبیلی] تقلید در احکام، این است که در حین عمل تصمیم و التزام داشته باشد به احکامی که مجتهد از ادله شرعی استنباط کرده است عمل نماید و تقلید به این معنا، موضوع جواز یا وجوب بقاء بر تقلید میت وعدم جواز عدول از تقلید مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر است. و از مجتهدی باید تقلید کرد که بالغ، عاقل، شیعه دوازده امامی، حلال زاده، زنده، عادل و اعلم باشد (یعنی در فهمیدن حکم خدا از ادله شرعی و درک موضوعات از تمام مجتهدین زمان خود استادتر باشد) و دنیا طلب نباشد به طوری که منافات با عدالت داشته باشد و همچنین بنابر مشهور مرد باشد.
- [امام خمینی] تقلید در احکام، عمل کردن به دستور مجتهد است، و از مجتهدی باید تقلید کرد که مرد و بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامی و حلالزاده و زنده و عادل باشد. و نیز بنا بر احتیاط واجب باید از مجتهدی تقلید کرد که حریص به دنیا نباشد و از مجتهدین دیگر اعلم باشد، یعنی در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدین زمان خود استادتر باشد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] تقلید در احکام; عمل نمودن به دستور مجتهد است و از مجتهدی باید تقلید کرد که: مرد بالغ، عاقل، شیعه دوازده امامی، حلال زاده، زنده و عادل باشد و مقصود از عدالت آن است که قدرت نفسانیه ای بر انجام واجبات و ترک گناهان کبیره داشته باشد. و احتیاط واجب آن است که مرجع تقلید حریص به دنیا نباشد و لازم است از مجتهدین دیگر اعلم باشد یعنی در فهمیدن حکم خدا از همه مجتهدین عصر خودش عالمتر باشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] تقلید در احکام، عمل کردن به دستور مجتهد است، و از مجتهدی باید تقلید کرد که مرد وبالغ وعاقل وشیعه دوازده امامی وحلال زاده و زنده وعادل باشد، وعادل کسی است که دارای ملکه عدالت باشد، وکارهائی که بر او واجب است بجا آورد، وکارهائی را که بر او حرام است ترک کند، که اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، خوبی اور ا تصدیق نمایند، و نیز مجتهدی که انسان از او تقلید میکند بهتر آن است که اعلم باشد، یعنی در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدهای زمان خود استادتر باشد و در صورتی که اعلمیّت مجتهدی احراز شود واجب است از او تقلید کند; گرچه احراز اعلمیّت مشکل است و اما در صورتی که بین اعلم و غیر اعلم اختلاف فتوائینباشد در مسائلی که با هم اتفاق دارند میتوان از غیر اعلم تقلید نمود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] تقلید در احکام؛ عمل کردن به دستور مجتهد است. و از مجتهدی باید تقلید کرد که مرد و بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامی و حلال زاده و زنده و عادل باشد. و نیز معتبر است سابقه فسق معروفی بین مردم نداشته باشد و از مجتهدی که تقلید می شود غیر از اوصاف ذکر شده امر دیگری معتبر نیست. و عادل کسی است که کارهائی را که بر او واجب است به جا آورد و کارهائی را که بر او حرام است ترک کند و نشانه عدالت این است که در ظاهر شخص خوبی باشد؛ که اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند؛ خوبی او را تصدیق نمایند. و در صورتی که اختلاف فتوی بین مجتهدین در مسائل محل ابتلاء ولو اجمالا معلوم باشد لازم است مجتهدی که انسان از او تقلید می کند اعلم باشد؛ یعنی در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدهای زمان خود بهتر باشد.