در سایت شما خواندم غایت عرفان در شمنیسم خواب دیدن است و این حالت شبیه خلسه وجذبه است. ایا اینها مثل خلسه، بدن انها خواب و ذهن انها کاملا هوشیار است؟
در سایت شما خواندم غایت عرفان در شمنیسم خواب دیدن است و این حالت شبیه خلسه وجذبه است. ایا اینها مثل خلسه، بدن انها خواب و ذهن انها کاملا هوشیار است؟ در پاسخ باید گفت که این حالت شبیه خلسه است. ولی خود خلسه هم الزاما حالتی متعالی نیست. هم چنان که حضور قلب در نماز مراتب مختلفی دارد خلسه هم گونه های مختلف دارد و همه به یک صورت نیست. خلسه همان است که مکاشفه هم به ان می گویند. دو لفظ کشف وکرامت مترادف نیستند بلکه کشف مقوله‌ای غیراز مقوله کرامت است. مکاشفه عبارت است ازاین که: انسانی در حال هوشیاری و بیداری، یا در حالت‌بین خواب و بیداری، که از آن، به (خلسه‌) تعبیر می‌شود، چیزهایی را ببیند یا درک کند که دیگران درک نمی‌کنند.گاهی گفته می‌شود: فلان شخص، در عالم مکاشفه، فلان مطلب را دیده است; منظور، همین حالت کشف است. حالتی برای انسان پیش می‌آید،گاهی شبیه خواب است. ولی خواب نیست; ممکن است‌ حتی چشم انسان هم باز باشد و چیزهایی را ببیند، شبیه این که شخص خواب می‌بیند. مثلا شخصی را در حالی یا در کاری می‌بیند، حادثه یا اتفاقی را می‌بیند، صدایی را می‌شنود. این حال را، حال مکاشفه می‌گویند. اما منظور از کرامت این است که از شخص، کارهای خارق‌العاده‌ای سربزند، دارای قدرتی روحی باشد که بتواند تصرفاتی در عالم طبیعت‌یا در اشخاص، انجام دهد; مثلا، مریضی را شفا بخشد، یاطی‌الارض کند،یا بدون اسباب ظاهری، چیزی را از مکانی به مکان دیگر منتقل کند. به هرحال، کارهای خارق‌العاده‌ای انجام دهد که اگر مستند به‌اذن الهی و نشانه ارتباط باخدا باشد، کرامت نامیده می‌شود. مرتبه والای آن، که به وسیله اولیاء و انبیاء و ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین برای اثبات نبوت و امامتشان انجام می‌گیرد، معجزه نام دارد. اما ممکن است‌ بندگان صالح خدا هم کارهای خارق العاده‌ای انجام دهند، بدون این که برای اثبات ادعایی باشد; صحیح است. ولی آیا واقعا کشف و کرامت در مورد او واقعیت دارد؟ واگر واقعیت دارد، دلیل بر این است که او از اولیاء خداوند است و خدای متعال نظر خاصی نسبت‌به او دارد؟ و اگر کسی واقعا کرامت الهی داشت، این دلیل می‌شود که همه مطالبی که او ادعا می‌کند، درست است؟ این مطلب که بعضی از افراد، در حالاتی، چیزهایی را ببینید یا بشنوند که دیگران از دیدن یا شنیدن آنها عاجزند، امری واقعی است. چنین حالاتی برای بسیاری از انسانها پیش می‌آید و درک فوق‌العاده‌ای برایشان حاصل می‌شود. اما این ادراکات، دارای انواعی هستند، دسته‌ای از آنها شناخته شده‌اند و در روان‌شناسی، به‌نام (تله‌پاتی‌) نامیده می‌شوند. هیچ یک از اینها دلیل براین نیست که این اشخاص، از اولیای خدا یا از دشمنان خدا هستند. زیرا هر دو صورتش ممکن است. حتی ممکن است چنین روابطی میان اشخاصی که منکر خدا هستند پیدا شود. این، حالتی خارق‌العاده است; یعنی دیگران نمی‌توانند و در اختیارشان نیست، ولی واقعیت است. حال چه اسراری در کار است و این کار، چه فرمولی دارد، هنوز علم، آن را کشف نکرده‌است و به هیچ وسیله. پیداست، چنین رابطه و درکی، هرگز نشانه این که شخصی، مقام و منزلتی نزد خدای متعال دارد، نیست. چنان که بعضی از افراد، به وسیله چشم ظاهری، چیزهایی را می‌بینند که دیگران نمی‌توانند ببینند و یا به وسیله گوش ظاهری، صداهایی را می‌شنوند که دیگران نمی‌توانند بشنوند. اینها، تاحدودی، از نظر فیزیولوژیکی نیز قابل توجیه‌اند; یعنی، یک ویژگی در اندام چشم یا اندام گوش و مغز و اعصابشان هست که در سایرین نیست; مثلا صداهایی که معمولا باید فرکانس معینی داشته باشد تا ما بشنویم، آنها با فرکانس کمتری می‌شنوند. یامثلا، ما نورهایی را که تواتر خاصی دارند می‌بینیم اما آنها می‌توانند انوار ماوراءبنفش را هم ببینند. این یک خاصیت فیزیولوژیکی است که در بدنشان وجود دارد. بعضی از دانستنیهای غیر متعارف، باابزارها و مقدماتی حاصل می‌شوند;یعنی‌اشخاصی زحمت‌ها و ریاضت‌هایی می‌کشند و تمرین‌هایی را انجام می‌دهند تا چنین قدرتی را به دست می‌آورند.این هم امری مشترک بین حق و باطل است. در صورتی که کارهای عاقلانه‌تری وجود دارد و آدم می‌تواند با زحمت کمتری به کمالات بالاتری نایل شود، تحمل این ریاضت‌ها برای این که صرفا اطلاعاتی پیدا کند، چه فایده‌ای دارد؟ مگر مااز همان اطلاعاتی که از راه چشم و گوش به دست می‌آوریم چقدراستفاده می‌کنیم؟ خوب، ما می‌بینیم که مردم در حال رفت وآمد هستند، حالا کسی ببیند که دیروز مردم داشتند می‌رفتند و می‌آمدند، این چه امتیازی است؟ البته، این نوعی کمال ‌است،یعنی‌ امری وجودی ‌است که آنها دارند و دیگران ندارند. آری چنین چیزی امکان دارد و وجود هم دارد. راهش نیز باز است،قابل ‌تعلیم و تعلم است، استاد دارد. ازاو دستور می‌گیرند وعمل می‌کنند وچنین حالاتی برایشان پیدا می‌شود. رویا بینی که در شمنیزم وجود دارد از نوع خلسه های غیر رحمانی است. که البته بعضی از ایشان هم می توانند در ان حالت اموراتی را مشاهده کنند.خلاصه این که در موارد زیادی از رویا بینی حالت هوشیاری ذهنی وجود ندارد. بر عکس در غالب موارد هم بدن حالت خواب نیست.
عنوان سوال:

در سایت شما خواندم غایت عرفان در شمنیسم خواب دیدن است و این حالت شبیه خلسه وجذبه است. ایا اینها مثل خلسه، بدن انها خواب و ذهن انها کاملا هوشیار است؟


پاسخ:

در سایت شما خواندم غایت عرفان در شمنیسم خواب دیدن است و این حالت شبیه خلسه وجذبه است. ایا اینها مثل خلسه، بدن انها خواب و ذهن انها کاملا هوشیار است؟

در پاسخ باید گفت که این حالت شبیه خلسه است. ولی خود خلسه هم الزاما حالتی متعالی نیست. هم چنان که حضور قلب در نماز مراتب مختلفی دارد خلسه هم گونه های مختلف دارد و همه به یک صورت نیست. خلسه همان است که مکاشفه هم به ان می گویند.
دو لفظ کشف وکرامت مترادف نیستند بلکه کشف مقوله‌ای غیراز مقوله کرامت است. مکاشفه عبارت است ازاین که: انسانی در حال هوشیاری و بیداری، یا در حالت‌بین خواب و بیداری، که از آن، به (خلسه‌) تعبیر می‌شود، چیزهایی را ببیند یا درک کند که دیگران درک نمی‌کنند.گاهی گفته می‌شود: فلان شخص، در عالم مکاشفه، فلان مطلب را دیده است; منظور، همین حالت کشف است.
حالتی برای انسان پیش می‌آید،گاهی شبیه خواب است. ولی خواب نیست; ممکن است‌ حتی چشم انسان هم باز باشد و چیزهایی را ببیند، شبیه این که شخص خواب می‌بیند. مثلا شخصی را در حالی یا در کاری می‌بیند، حادثه یا اتفاقی را می‌بیند، صدایی را می‌شنود. این حال را، حال مکاشفه می‌گویند.
اما منظور از کرامت این است که از شخص، کارهای خارق‌العاده‌ای سربزند، دارای قدرتی روحی باشد که بتواند تصرفاتی در عالم طبیعت‌یا در اشخاص، انجام دهد; مثلا، مریضی را شفا بخشد، یاطی‌الارض کند،یا بدون اسباب ظاهری، چیزی را از مکانی به مکان دیگر منتقل کند. به هرحال، کارهای خارق‌العاده‌ای انجام دهد که اگر مستند به‌اذن الهی و نشانه ارتباط باخدا باشد، کرامت نامیده می‌شود.
مرتبه والای آن، که به وسیله اولیاء و انبیاء و ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین برای اثبات نبوت و امامتشان انجام می‌گیرد، معجزه نام دارد. اما ممکن است‌ بندگان صالح خدا هم کارهای خارق العاده‌ای انجام دهند، بدون این که برای اثبات ادعایی باشد; صحیح است.
ولی آیا واقعا کشف و کرامت در مورد او واقعیت دارد؟ واگر واقعیت دارد، دلیل بر این است که او از اولیاء خداوند است و خدای متعال نظر خاصی نسبت‌به او دارد؟ و اگر کسی واقعا کرامت الهی داشت، این دلیل می‌شود که همه مطالبی که او ادعا می‌کند، درست است؟
این مطلب که بعضی از افراد، در حالاتی، چیزهایی را ببینید یا بشنوند که دیگران از دیدن یا شنیدن آنها عاجزند، امری واقعی است. چنین حالاتی برای بسیاری از انسانها پیش می‌آید و درک فوق‌العاده‌ای برایشان حاصل می‌شود. اما این ادراکات، دارای انواعی هستند، دسته‌ای از آنها شناخته شده‌اند و در روان‌شناسی، به‌نام (تله‌پاتی‌) نامیده می‌شوند.
هیچ یک از اینها دلیل براین نیست که این اشخاص، از اولیای خدا یا از دشمنان خدا هستند. زیرا هر دو صورتش ممکن است. حتی ممکن است چنین روابطی میان اشخاصی که منکر خدا هستند پیدا شود. این، حالتی خارق‌العاده است; یعنی دیگران نمی‌توانند و در اختیارشان نیست، ولی واقعیت است. حال چه اسراری در کار است و این کار، چه فرمولی دارد، هنوز علم، آن را کشف نکرده‌است و به هیچ وسیله.
پیداست، چنین رابطه و درکی، هرگز نشانه این که شخصی، مقام و منزلتی نزد خدای متعال دارد، نیست. چنان که بعضی از افراد، به وسیله چشم ظاهری، چیزهایی را می‌بینند که دیگران نمی‌توانند ببینند و یا به وسیله گوش ظاهری، صداهایی را می‌شنوند که دیگران نمی‌توانند بشنوند. اینها، تاحدودی، از نظر فیزیولوژیکی نیز قابل توجیه‌اند; یعنی، یک ویژگی در اندام چشم یا اندام گوش و مغز و اعصابشان هست که در سایرین نیست; مثلا صداهایی که معمولا باید فرکانس معینی داشته باشد تا ما بشنویم، آنها با فرکانس کمتری می‌شنوند. یامثلا، ما نورهایی را که تواتر خاصی دارند می‌بینیم اما آنها می‌توانند انوار ماوراءبنفش را هم ببینند. این یک خاصیت فیزیولوژیکی است که در بدنشان وجود دارد.
بعضی از دانستنیهای غیر متعارف، باابزارها و مقدماتی حاصل می‌شوند;یعنی‌اشخاصی زحمت‌ها و ریاضت‌هایی می‌کشند و تمرین‌هایی را انجام می‌دهند تا چنین قدرتی را به دست می‌آورند.این هم امری مشترک بین حق و باطل است.
در صورتی که کارهای عاقلانه‌تری وجود دارد و آدم می‌تواند با زحمت کمتری به کمالات بالاتری نایل شود، تحمل این ریاضت‌ها برای این که صرفا اطلاعاتی پیدا کند، چه فایده‌ای دارد؟ مگر مااز همان اطلاعاتی که از راه چشم و گوش به دست می‌آوریم چقدراستفاده می‌کنیم؟ خوب، ما می‌بینیم که مردم در حال رفت وآمد هستند، حالا کسی ببیند که دیروز مردم داشتند می‌رفتند و می‌آمدند، این چه امتیازی است؟
البته، این نوعی کمال ‌است،یعنی‌ امری وجودی ‌است که آنها دارند و دیگران ندارند. آری چنین چیزی امکان دارد و وجود هم دارد. راهش نیز باز است،قابل ‌تعلیم و تعلم است، استاد دارد. ازاو دستور می‌گیرند وعمل می‌کنند وچنین حالاتی برایشان پیدا می‌شود.
رویا بینی که در شمنیزم وجود دارد از نوع خلسه های غیر رحمانی است. که البته بعضی از ایشان هم می توانند در ان حالت اموراتی را مشاهده کنند.خلاصه این که در موارد زیادی از رویا بینی حالت هوشیاری ذهنی وجود ندارد. بر عکس در غالب موارد هم بدن حالت خواب نیست.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین