چرا چهارده معصوم(ع)ائمه میشوند و ما انسانهای معمولی نمیتوانیم به آن مقام برسیم؟ با توجه به این که مقدمات این امر اکتسابی است، آن هاچه عملی انجام میدهند که الگو میشوند؟ برای پاسخ به این پرسش باید به سه واقعیت معرفت پیدا کرد. 1. پیامبران و امامان(ع) دارای اراده بشریاند؛ مانند دیگر مردم زندگی میکنند؛ برای تحصیل هر چه بیشتر مقامات معنوی میکوشند و اهل صبر و جهاد و زهد و تقوایند. 2. خداوند متعال به قابلیت ممتاز پیامبران و امامان برای تحصیل مقامات معنوی و شایستگی آنان برای به عهده گرفتن مسؤولیت هدایت جامعه علم دارد. درحقیقت همان قابلیت و شایستگی آنان موجب گزینش آنان میشود. آیات و روایات فراوانی بر این دو واقعیت گواهی میدهد: (وجعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا لما صبروا و کانوا بایتنا یوقنون؛ و چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما[مردم را] هدایت میکردند.)1 (اللّه اعلم حیث یجعل رسالته؛ خداوند بهتر میداند رسالتش را کجا قرار دهد.)2 3. سپردن هر مسؤولیتی با دادن امکانات لازم همراه است. امامت جامعه از این قاعده مستثنا نیست. از این رو، خداوند آنان را از علم لازم برای به عهده گرفتن مسؤولیت امامت بهرهمند میگرداند. این ویژگی هنگام به عهده گرفتن مسؤولیت برای امامان(ع) محسوس میشود؛ چنان که درباره امام هادی(ع) میخوانیم: (یکی از یاران ایشان به نام (هارون به فضیل) در کنارشان بود که ناگاه امام فرمودند:(انالله و انا الیه راجعون) ابی جعفر[امام جواد(ع)] در گذشت. به حضرت عرض شد: از کجا دانستید؟ فرمود: در برابر خدا فروتنی و خضوعی در دلم افتاد که برایم سابقه نداشت.3 در اوایل دعای ندبه به مجموع این سه واقعیت نورانی اشاره شده است: (بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لک ذلک و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم و قدمت لهم الذکر العلی و الثناء الجلی و اهبطت علیهم ملائکتک و کرمتهم بوحیک و رفدتهم بعلمک؛[آنان را برگزیدی]...بعد از آن که بر آنها شرط کردی نسبت به دنیا و زینت زیورها زهد بورزند، آنان نیز این شرط را پذیرفتند و دانستی که آنان به آن شرط وفا دارند. پس آنها را پذیرفتی و به خود نزدیک ساختی و یاد بلند و ستایش ارجمند را برای ایشان پیش فرستادی و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادی و به وحی خود آنان گرامی داشتی و آنان را به بخشش علم خود میهمان کردی... .) البته این امتیاز(علم و عصمت موهبتی) پایه و شرط اولیه امامت است و معصومان با اراده خویش و تلاش و عبادت به مقامات عالیتری از علم و عصمت دست مییابند؛ چنان که در قرآن مجید از زبان پیامبر(ص) میخوانیم:(و قل رب زدنی علماً؛ و بگو پروردگارا بردانشم بیفزای.)4 و همین عبادتها و صبر و جهادهای بیشتر که با اختیار و اراده انجام میشود، موجب برتری برخی از پیامبران بردیگر پیامبران میگردد: (تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض؛ برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری بخشیدیم... .)5 ناگفته نماند، دسترسی به مقام (عصمت) و راهیابی به مقامات (علمی و معنوی) به پیامبران و امامان اختصاص ندارد و برای همگان میسر است؛ چنان که حضرت زینب(س) تا مرز عصمت پیش رفت؛ حضرت عباس(ع) به مقامات عالی معنوی دست یافت و بسیاری از علما و اولیا را (تالی تلو معصو)(نزدیکان به مرز عصمت) میخوانند. پینوشت: 1. سجده(32):24. 2. انعام(6):124. 3. اصول کافی، ج2، ص218. 4. طه(20):114. 5. بقره(2):253.
چرا چهارده معصوم(ع)ائمه میشوند و ما انسانهای معمولی نمیتوانیم به آن مقام برسیم؟ با توجه به این که مقدمات این امر اکتسابی است، آن هاچه عملی انجام میدهند که الگو میشوند؟
چرا چهارده معصوم(ع)ائمه میشوند و ما انسانهای معمولی نمیتوانیم به آن مقام برسیم؟ با توجه به این که مقدمات این امر اکتسابی است، آن هاچه عملی انجام میدهند که الگو میشوند؟
برای پاسخ به این پرسش باید به سه واقعیت معرفت پیدا کرد.
1. پیامبران و امامان(ع) دارای اراده بشریاند؛ مانند دیگر مردم زندگی میکنند؛ برای تحصیل هر چه بیشتر مقامات معنوی میکوشند و اهل صبر و جهاد و زهد و تقوایند.
2. خداوند متعال به قابلیت ممتاز پیامبران و امامان برای تحصیل مقامات معنوی و شایستگی آنان برای به عهده گرفتن مسؤولیت هدایت جامعه علم دارد. درحقیقت همان قابلیت و شایستگی آنان موجب گزینش آنان میشود.
آیات و روایات فراوانی بر این دو واقعیت گواهی میدهد:
(وجعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا لما صبروا و کانوا بایتنا یوقنون؛ و چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما[مردم را] هدایت میکردند.)1
(اللّه اعلم حیث یجعل رسالته؛ خداوند بهتر میداند رسالتش را کجا قرار دهد.)2
3. سپردن هر مسؤولیتی با دادن امکانات لازم همراه است. امامت جامعه از این قاعده مستثنا نیست. از این رو، خداوند آنان را از علم لازم برای به عهده گرفتن مسؤولیت امامت بهرهمند میگرداند. این ویژگی هنگام به عهده گرفتن مسؤولیت برای امامان(ع) محسوس میشود؛ چنان که درباره امام هادی(ع) میخوانیم: (یکی از یاران ایشان به نام (هارون به فضیل) در کنارشان بود که ناگاه امام فرمودند:(انالله و انا الیه راجعون) ابی جعفر[امام جواد(ع)] در گذشت. به حضرت عرض شد: از کجا دانستید؟ فرمود: در برابر خدا فروتنی و خضوعی در دلم افتاد که برایم سابقه نداشت.3
در اوایل دعای ندبه به مجموع این سه واقعیت نورانی اشاره شده است: (بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لک ذلک و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم و قدمت لهم الذکر العلی و الثناء الجلی و اهبطت علیهم ملائکتک و کرمتهم بوحیک و رفدتهم بعلمک؛[آنان را برگزیدی]...بعد از آن که بر آنها شرط کردی نسبت به دنیا و زینت زیورها زهد بورزند، آنان نیز این شرط را پذیرفتند و دانستی که آنان به آن شرط وفا دارند. پس آنها را پذیرفتی و به خود نزدیک ساختی و یاد بلند و ستایش ارجمند را برای ایشان پیش فرستادی و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادی و به وحی خود آنان گرامی داشتی و آنان را به بخشش علم خود میهمان کردی... .)
البته این امتیاز(علم و عصمت موهبتی) پایه و شرط اولیه امامت است و معصومان با اراده خویش و تلاش و عبادت به مقامات عالیتری از علم و عصمت دست مییابند؛ چنان که در قرآن مجید از زبان پیامبر(ص) میخوانیم:(و قل رب زدنی علماً؛ و بگو پروردگارا بردانشم بیفزای.)4
و همین عبادتها و صبر و جهادهای بیشتر که با اختیار و اراده انجام میشود، موجب برتری برخی از پیامبران بردیگر پیامبران میگردد:
(تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض؛ برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری بخشیدیم... .)5
ناگفته نماند، دسترسی به مقام (عصمت) و راهیابی به مقامات (علمی و معنوی) به پیامبران و امامان اختصاص ندارد و برای همگان میسر است؛ چنان که حضرت زینب(س) تا مرز عصمت پیش رفت؛ حضرت عباس(ع) به مقامات عالی معنوی دست یافت و بسیاری از علما و اولیا را (تالی تلو معصو)(نزدیکان به مرز عصمت) میخوانند.
پینوشت:
1. سجده(32):24.
2. انعام(6):124.
3. اصول کافی، ج2، ص218.
4. طه(20):114.
5. بقره(2):253.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در برخی از منازل و معابر عمومی و فیلمهای موجود، تمثال و عکسهای منسوب به ائمّه معصومین(علیهم السلام) دید ناظر را به خویش جلب می کند، تا جایی که در پاره ای از برنامه های تلویزیونی و گاهاً نمایشی، قسمتهایی از اندام نورانی آن معصومین همام به تصویر کشیده می شود; از سوی دیگر در بعضی از محافل که جایگاه مذهبی و حوزوی دارد، نشان دادن صورت مبارک ائمّه اطهار(ع) در فیلمها بلامانع بیان می گردد. البتّه تا حال بطور کامل در فیلمها مشاهده نشده، ولی بیم آن می رود که این کار انجام شود، با توجّه به ذکر این موضوع که در ایّام پر برکت آن بزرگواران معصوم(ع)، وسایل عکسبرداری امروزی مرسوم و رایج نبوده و ایشان مقرّب درگاه الهی اند، نظر مبارک در این مورد چه می باشد؟
- [سایر] یکی از معانی و لوازم خاتمیت پایان تشریع و قانون گذاری الاهی توسط پیامبر (ص) است که با پایان یافتن پیامبری درهای آسمان بسته شد و دیگر در باب شریعت هیچ حکم یا احکامی نسخ یا وضع نخواهد شد. با توجه به جامعیت و کمال دین خاتم در قانون گذاری، اگر بعد از ختم نبوت قائل به تشریع و قانون گذاری شویم، چنین اعتقادی با خاتمیت همخوانی ندارد و لازمهاش این خواهد بود که دین در عصر پیامبر کامل نبوده و بعد از رحلت او به کمال رسیده است. صاحب این نظریه میگوید: چگونه میشود که پس از پیامبر خاتم (ص) کسانی در آیند و به اتکای وحی و شهود سخنانی بگویند که نشانی از آنها در قرآن و سنت نبوی نباشد، در عین حال تعلیم و تشریع و ایجاب و تحریمشان در رتبه وحی نبوی بنشیند، عصمت و حجیت سخنان پیامبر را پیدا کند و باز هم در خاتمیت خللی نیفتد؟ و ... . منتقد معتقد است، براساس مقاماتی که شیعیان برای پیشوایان خود در نظر میگیرند (ارتباط مستقیم با آسمان، عصمت، حجیت گفتار) بر آن اساس مقام تشریع به امامان (ع) واگذار میشود و آنان همانند پیامبر صاحب ولایت تشریعی میشوند و به¬سان پیامبر (ص) میتوانند بعضی از احکام و آموزههای دینی را بدون هیچ پیشنهای در کتاب و سنت نبوی وضع کنند. بنابراین، شیعیان با اعتقاد به ولایت ائمه (ع)عملا با خاتمیت در تعارض هستند.
- [سایر] بنا به نظر مفسّرین و علماء شیعه، آیه (الیوم اکملت لکم دینکم) که بخشی از آیه 3 سوره مائده هست، جدا از صدر و ذیل همان آیه نازل شده، و در مورد خلافت حضرت علی (ع) و ماجرای غدیر نازل شده. امّا این سخن به 4 دلیل صحیح نیست: دلیل اوّل: در جواب این سؤال که (چرا صدر و ذیل آیه در مورد گوشتها و مأکولات حرام است؟) اینطور جواب میدهند که حکم مأکولات حرام در 3 آیه دیگر قرآن قبلاً نازل شده بوده، دو بار در مکّه و یک بار در مدینه (نحل 115، بقره 173، انعام 145). و در نتیجه دیگر اکمال دین معنا نخواهد داشت؛ چون آن مطلب قبلاً ابلاغ شده بود. امّا سؤال اینجا است که همین سخن در مورد خلافت و وصایت حضرت علی هم صادق است؛ یعنی از همان روز (انذر عشیرتک الاقربین) و حدیث یوم الدّار مطلب بیان شده بود، و در جای جای قرآن هم چندین بار آمده، مثل آیه ولایت، آیه اولی الامر و غیره. پس آن استدلال که اکمال دین را به ولایت میداند باطل خواهد بود. دلیل دوم: اگر بگوییم با ابلاغ و اثبات ولایت بود که دین کامل شد مشکل دیگری هم به همراه دارد، و آن این است که اگر مسألهی ولایت امری بسیار مهم و کلیدی بود چرا سایر احکام و امور که اهمّیّت کمتری داشتند بر آن مقدّم شدند و این مسئله حیاتی مؤخّر از همه واقع شد؟ به عبارت دیگر، دین زمانی کامل میشود که تمام احکام و عناصر آن بیان شود، و آخرین حکم و جزئی که بیان میشود لزوم ارزش و اهمّیّت ویژهای ندارد، بلکه آنچه مایه اکمال دین است این است که تمام اجزای آن بیان شده باشد، و در این میان هر جزئی به اندازه هر جزء دیگر در اکمال دین تأثیر دارد، و نبودش باعث نقصان دین است. اینطور نیست که بگوییم اگر آخرین جزء باشد و هیچیک از جزای دیگر نباشند دین همچنان کامل است. در نتیجه تأکید روی اینکه فلان امر باعث اکمال دین شد موردی نخواهد داشت و نشانه اهمّیّت و ارزش آن امر نخواهد بود. بلکه همانطور که گذشت مهم کلّ مجموعه است، و معمولاً احکام و اجزای کلیدی و محوری و پایهای در اوّل رسالت تشریع و ابلاغ میشوند، مثل (قولوا لا اله الاّ الله تفلحوا)، و آنچه در ادوار بعدی بیاید از نظر اهمّیّت در وهلههای بعدی قرار میگیرد. دلیل سوم: در آیه 5 همان سوره مائده آمده (الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطیِّبَت وَ طعَامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَب حِلُّ لَّکمْ...)، که طبق سیاق آیات اشاره به همان (الیوم) در آیه سوم است. در این آیه صریحاً میفرماید که امروز روزی است که حکم حلّیّت طیّبات و از جمله طعام اهل کتاب بر شما نازل شده. اگر بگوییم آن (الیوم) اوّل در موردی کاملاً جدا نازل شده و ارتباطی با صدر و ذیل آیه ندارد این آیه نیز معنای خود را از دست میدهد و به طور کلّی آیات قرآن از هم گسیخته و بدون انسجام میشوند. دلیل 4: اینطور نیست که آنچه در آیه 3 سوره مائده در مورد مأکولات حلال و حرام آمده همهاش قبلاً نازل شده باشد، بلکه به طور خاص نام میبرد از (الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُترَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ مَا أَکلَ السبُعُ إِلا مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلی النُّصبِ وَ أَن تَستَقْسِمُوا بِالاَزْلَمِ) که در آن 3 آیه قبل به این تفصیل ذکر نشده بود؛ یعنی گر چه اینها تحت (میتة) یا (ما اُهِلَّ لغیر الله به) قرار میگیرند، امّا در همین آیه علاوه بر آن اجمال این تفصیل هم آمده، و دور از شأن قرآن است که شامل سخن حشو و تکرار بیمورد باشد. بلکه همین تفصیل متضمّن یک تازگی و ابلاغ جدید است، ولو در امور جزئی. و علاوه بر این در دو آیه بعدی (آیات 4 و 5 سوره مائده) امور دیگری هم در رابطه با مأکولات بیان میشود که قبلاً به هیچ وجه بیان نشده بود (حکم شکارِ سگهای شکاری و نیز طعام اهل کتاب)، و کلّ این احکام به عنوان مأکولات حلال و حرام بیان شدهاند. در نتیجه آن سخن که حکم مأکولات حلال و حرام قبلاً بیان شده بود و اینجا تازگی ندارد باطل است؛ زیرا در این آیات هم چند مورد جدید بیان شده، و هیچ استحالهای ندارد که همینها آخرین احکام نازله و باعث اکمال دین باشند. با توجّه به این 4 استدلال آیه (الیوم اکملت لکم دینکم) نمیتواند در مورد ولایت حضرت علی باشد. اگر اختلالی در هر کدام از این 4 برهان مییابید لطفاً تذکّر فرمائید. با تشکر فراوان