در عبارت (و لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ وَ اَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتی رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فیها) مگر امامان از رتبه‌ امامت و مقام ولایت دفع و ازاله شدند؟ این مقامات قابل منع نیست از طرف مردم؟
در عبارت (و لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ وَ اَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتی رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فیها) مگر امامان از رتبه‌ امامت و مقام ولایت دفع و ازاله شدند؟ این مقامات قابل منع نیست از طرف مردم؟ مقام امامت، مقامی است الهی که از طرف خداوند به امامان اعطا گردیده است نه از طرف مردم، و لذا همان طوری که در سؤال آمده، دادن و گرفتن چنین مقامی در اختیار و توان مردم نیست. آنچه در این جا باید بدان توجه شود این است که امامت امام دارای دو شأن است: یکی: شأنی که در این عالم دارند و ولایتی که در این عالم اعمال می کنند که همان ولایت تکوینی است بدین معنا که واسطه فیض خداوندی اند و الطاف الهی از این طریق اینان به بندگان می رسد. و دیگری ولایتی است که در مورد هدایت و سرپرستی انسان ها به عهده دارند که همان ولایت تشریعی است و شکلی از این ولایت تشکیل حکومت و اداره جامعه است. آن مقامی که در این دعا آمده است و دشمنان امام را به سبب سلب آن مورد لعن قرار داده است همین مقام و ولایت تشکیل حکومت است، زیرا این مقام، مسئولیتی است که فعلیت نمی یابد مگر آن گه مردمان با اختیار خود آن را بپذیرند و در راستای آن تلاش کنند. همان مقامی که انسان ها به علت فرو رفتن در دنیا و آمیخته شدن با غفلت های دنیایی به دست فراموشی سپردند و به نااهلان واگذار کردند و باعث شهادت آنان و محروم شدن خود گردیدند، آن مقامی که چون فعلیت می یافت، عدالت اجرا می گردید و خزانه این عالم در دست افرادی معدود قرار نمی گرفت و دیگر فقیر و بینوا، گرسنه و بی سرپناه باقی نمی ماند. انسان به سبب اختیاری که دارد تنها می تواند این مقام را از امام سلب کند و چون خداوند نیز انسان را مختار آفریده است به او این اجازه را داده است که حتی چون فرعون ادعای خدایی کند. اما به زودی خواهد دانست که حتی توان دور کردن پشه ای را نیز از خود ندارد. تا زمانی که این انسان بدین حقیقت دست نیابد و آن را درک نکند، و نفهمد که این او نیست که از حقایق و اسرار عالم آگاه است و این او نیست که توان اداره امور را دارد، موضع به همین منوال خواهد بود و باید هم چنان از این موهبت الهی محروم گردد همان طوری که ما اکنون محروم گشته ایم و در دوران غیبت به سر می بریم. برای مثال می توان گفت: انگاه که قوانین راهنمایی و رانندگی وضع شد، تا این که انسان ها به این قوانین نه از سر اجبار بلکه با کمال میل گردن نهند بسیار طول کشید و در این میان بسیاری کشته، مجروح و ناقض می گردند تا این که سرانجام زمانی می گوید که مردمان احسان کنند اگر به این قوانین عمل ننمایند جانشان و سلامتی شان در و عرض خطر است، انگاه است که با اشتیاق بدان گردن می نهند، گویا هنوز چنین درکی در انسان ها در رابطه با سرپرستی امام ایجاد نشده است و گر نه مظاهر انتظار مردمان را هر لحظه و در هر جا می دیدیم و امام نیز ظهور می کردند. گویا این ادمی باید از سرغرور و تکبر آن قدر به خود صدمه بزند و تا مرز مردن و تباهی گام بردارد تا بیدار گردد. و به خود آید و ظهور آن منجی عالم بشریت را پذیرا گردد، و اگر چنین پذیرشی در آدمیان حاصل نگردد و او را نیز به سرنوشت پدرانش مبتلا می کنند و خود تا ابد در جهل و ظلمت گرفتار می شوند. از آنچه گذشت نتیجه می گیریم که: 1- مقام معنوی و تکوینی ائمه توسط هیچ کس سلب شدنی نیست. 2- مقام ولایت اعتباری و تشریعی دو جهت دارد؛ یکی اصل مشروعیت است که اصلی است و باز کسی نمی تواند آن را سلب کند. دیگری تحقق و فعلیت اجتماعی است که بدون همیاری و تلاش و خواست مردم انجام نمی پذیرد و لذا تخلف پذیر است.
عنوان سوال:

در عبارت (و لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ وَ اَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتی رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فیها) مگر امامان از رتبه‌ امامت و مقام ولایت دفع و ازاله شدند؟ این مقامات قابل منع نیست از طرف مردم؟


پاسخ:

در عبارت (و لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ وَ اَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتی رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فیها) مگر امامان از رتبه‌ امامت و مقام ولایت دفع و ازاله شدند؟ این مقامات قابل منع نیست از طرف مردم؟

مقام امامت، مقامی است الهی که از طرف خداوند به امامان اعطا گردیده است نه از طرف مردم، و لذا همان طوری که در سؤال آمده، دادن و گرفتن چنین مقامی در اختیار و توان مردم نیست. آنچه در این جا باید بدان توجه شود این است که امامت امام دارای دو شأن است:
یکی: شأنی که در این عالم دارند و ولایتی که در این عالم اعمال می کنند که همان ولایت تکوینی است بدین معنا که واسطه فیض خداوندی اند و الطاف الهی از این طریق اینان به بندگان می رسد.
و دیگری ولایتی است که در مورد هدایت و سرپرستی انسان ها به عهده دارند که همان ولایت تشریعی است و شکلی از این ولایت تشکیل حکومت و اداره جامعه است. آن مقامی که در این دعا آمده است و دشمنان امام را به سبب سلب آن مورد لعن قرار داده است همین مقام و ولایت تشکیل حکومت است، زیرا این مقام، مسئولیتی است که فعلیت نمی یابد مگر آن گه مردمان با اختیار خود آن را بپذیرند و در راستای آن تلاش کنند. همان مقامی که انسان ها به علت فرو رفتن در دنیا و آمیخته شدن با غفلت های دنیایی به دست فراموشی سپردند و به نااهلان واگذار کردند و باعث شهادت آنان و محروم شدن خود گردیدند، آن مقامی که چون فعلیت می یافت، عدالت اجرا می گردید و خزانه این عالم در دست افرادی معدود قرار نمی گرفت و دیگر فقیر و بینوا، گرسنه و بی سرپناه باقی نمی ماند.
انسان به سبب اختیاری که دارد تنها می تواند این مقام را از امام سلب کند و چون خداوند نیز انسان را مختار آفریده است به او این اجازه را داده است که حتی چون فرعون ادعای خدایی کند. اما به زودی خواهد دانست که حتی توان دور کردن پشه ای را نیز از خود ندارد. تا زمانی که این انسان بدین حقیقت دست نیابد و آن را درک نکند، و نفهمد که این او نیست که از حقایق و اسرار عالم آگاه است و این او نیست که توان اداره امور را دارد، موضع به همین منوال خواهد بود و باید هم چنان از این موهبت الهی محروم گردد همان طوری که ما اکنون محروم گشته ایم و در دوران غیبت به سر می بریم.
برای مثال می توان گفت: انگاه که قوانین راهنمایی و رانندگی وضع شد، تا این که انسان ها به این قوانین نه از سر اجبار بلکه با کمال میل گردن نهند بسیار طول کشید و در این میان بسیاری کشته، مجروح و ناقض می گردند تا این که سرانجام زمانی می گوید که مردمان احسان کنند اگر به این قوانین عمل ننمایند جانشان و سلامتی شان در و عرض خطر است، انگاه است که با اشتیاق بدان گردن می نهند، گویا هنوز چنین درکی در انسان ها در رابطه با سرپرستی امام ایجاد نشده است و گر نه مظاهر انتظار مردمان را هر لحظه و در هر جا می دیدیم و امام نیز ظهور می کردند. گویا این ادمی باید از سرغرور و تکبر آن قدر به خود صدمه بزند و تا مرز مردن و تباهی گام بردارد تا بیدار گردد. و به خود آید و ظهور آن منجی عالم بشریت را پذیرا گردد، و اگر چنین پذیرشی در آدمیان حاصل نگردد و او را نیز به سرنوشت پدرانش مبتلا می کنند و خود تا ابد در جهل و ظلمت گرفتار می شوند. از آنچه گذشت نتیجه می گیریم که:
1- مقام معنوی و تکوینی ائمه توسط هیچ کس سلب شدنی نیست.
2- مقام ولایت اعتباری و تشریعی دو جهت دارد؛ یکی اصل مشروعیت است که اصلی است و باز کسی نمی تواند آن را سلب کند. دیگری تحقق و فعلیت اجتماعی است که بدون همیاری و تلاش و خواست مردم انجام نمی پذیرد و لذا تخلف پذیر است.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین