ذات اقدس حق تعالی حد و مرز ندارد، بی نهایت است،‌ لذا جهان هستی که مخلوق و فیض لطف حق است، به تبع، بی نهایت است، آیا امکان دارد تصویر روشن و قابل درکی از جهان بی نهایت! جهانی که به هیچ حدی، محدود او به هیج قیدی، مقید نیست! برای بنده و امثال بنده، ارائه بفرمائید.
ذات اقدس حق تعالی حد و مرز ندارد، بی نهایت است،‌ لذا جهان هستی که مخلوق و فیض لطف حق است، به تبع، بی نهایت است، آیا امکان دارد تصویر روشن و قابل درکی از جهان بی نهایت! جهانی که به هیچ حدی، محدود او به هیج قیدی، مقید نیست! برای بنده و امثال بنده، ارائه بفرمائید. اولا لازم به توجه است که کلمه (بی نهایت) و (نامحدود) به یک معنی نیستنداگر چه گاه مسامحةً به جای هم استعمال می شوند. مراد از حد شیء، ما به الامتیاز شیء از دیگر اشیاء است. به عبارت دیگر حد یک شیء عبارت از آن چیزی است که به واسطه آن چیز، این شیء از اشیاء دیگر بازشناخته می شود. این معنی از حد، اعم از حد اصطلاحی در منطق و فلسفه است که به معنی ماهیت شیء است. اما کلمه (نهایت و بی نهایت) در ماهیات بکار می روند؛ گاه به معنی حد ماهوی و گاه به معنی انتها و آخر. مثلا وقتی گفته می شود عدد بی نهایت است مقصود این است که عدد آخر ندارد ؛ نه اینکه عدد حد ندارد. چرا که عدد در عین اینکه بی نهایت است، محدود است چون عدد کمّ است و کمّ، ماهیت است و ماهیت، حد شیء است. وقتی گفته می شود که خدا حد ندارد، معنی اعم آن لحاظ می شود یعنی خدا وجه تمایز با شئ دیگر ندارد چون خدا صرف الوجود است و مقابلی ندارد تا در مقایسه با آن، وجه تمایز داشته باشد. خداوند متعال وجودی است مطلق که حتی از همین مطلق بودن نیز رهاست. یعنی همین مطلق بودن و قید نداشتن نیز قید او نیست؛ وغیر خدا هر چه هست همه تعیّنات آن وجود صرف هستند؛ ظهور کمالات اویند نه وجودی در مقابل او. - اگر وجود را با صفاتش لحاظ کنیم می شود تعینات وجود، که از آن تعبیر می شود به اسم - اولین تعیّن آن حقیقت صرف‌، را صادر اول یا وحدت حقیقیّه گویند که او نیز وجود مطلق است لکن، این مطلق بودن قید اوست، صادراوّل، منزه از ماهیت و کثرت است و در واقع اولین اسم خداست،‌ که از آن تعبیر می شود به حقیقت محمدیه. این حقیقت دو چهره دارد،‌ یک چهره رو به بطون(رو به ذات خداوند که منزه از اسم و رسم است) و یک چهره رو به ظهور. از چهره بطون آن تعبیر می شود به مقام احدیت و از چهره ظهور آن تعبیر می شود به مقام واحدیت و مقام واحدیت، منشأ کثرت اسمائی است و اسماء خدا از آن منشعب می شوند و مادون مقام اسماء، مقام اعیان ثابته است که در آن حقایق موجودات به نحو علمی موجودند. این مرتبه همانا مرتبه علم خداست. تا اینجا هنوز خبری از مخلوق نیست. اولین تعین خلقی حضرت حق، که از مقام اعیان ثابته نازل می شود و ماهیت می گیرد عقل اوست که ازاو تعبیر می شود به مخلوق اول . عقل اول، جامع جمیع کمالات مخلوقات عالم است و سایر عقول از او صادر می شوند و آخرین عقل را عقل فعال گویند که مادون آن عالم مثال یا عالم برزخ است و عالم برزخ خود مراتبی کثیر دارد و مادون آن عالم طبیعت است که از عالم مثال صادر می شود. ( و ان من شیء الا عند خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم)(حجر/21)(وهیچ چیزی نیست مگر اینکه خزائن آن در نزد ماست وما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه ی معلوم ومعین ) رابطه این عوالم، رابطه طولی و علّی و معلولی است؛ به عبارت دیگر هر عالمی تنزّل یافته ی عالم بالاتر از خود است. حضور عالم ماده در محضر عالم مثال نظیر حضور صور جسمانی (صور محسوسه ) درمحضر قوه خیال است و احاطه عالم عقل بر عالم مثال نظیر احاطه عقل بر قوه خیال است و احاطه عالم ربوبی بر عالم عقل و مثال و طبیعت نظیر احاطه روح بر عقل و خیال و حس است؛و احاطه خداوند متعال بر این عوالم، نظیر احاطه (من) بر روح و تمام قوای روحی است. از نظر حکمای اسلام عالم ماده ازحیث امتداد بی نهایت است یعنی از حیث مکانیابتدا وانتهابرایش متصورنیست .
عنوان سوال:

ذات اقدس حق تعالی حد و مرز ندارد، بی نهایت است،‌ لذا جهان هستی که مخلوق و فیض لطف حق است، به تبع، بی نهایت است، آیا امکان دارد تصویر روشن و قابل درکی از جهان بی نهایت! جهانی که به هیچ حدی، محدود او به هیج قیدی، مقید نیست! برای بنده و امثال بنده، ارائه بفرمائید.


پاسخ:

ذات اقدس حق تعالی حد و مرز ندارد، بی نهایت است،‌ لذا جهان هستی که مخلوق و فیض لطف حق است، به تبع، بی نهایت است، آیا امکان دارد تصویر روشن و قابل درکی از جهان بی نهایت! جهانی که به هیچ حدی، محدود او به هیج قیدی، مقید نیست! برای بنده و امثال بنده، ارائه بفرمائید.

اولا لازم به توجه است که کلمه (بی نهایت) و (نامحدود) به یک معنی نیستنداگر چه گاه مسامحةً به جای هم استعمال می شوند. مراد از حد شیء، ما به الامتیاز شیء از دیگر اشیاء است. به عبارت دیگر حد یک شیء عبارت از آن چیزی است که به واسطه آن چیز، این شیء از اشیاء دیگر بازشناخته می شود. این معنی از حد، اعم از حد اصطلاحی در منطق و فلسفه است که به معنی ماهیت شیء است. اما کلمه (نهایت و بی نهایت) در ماهیات بکار می روند؛ گاه به معنی حد ماهوی و گاه به معنی انتها و آخر. مثلا وقتی گفته می شود عدد بی نهایت است مقصود این است که عدد آخر ندارد ؛ نه اینکه عدد حد ندارد. چرا که عدد در عین اینکه بی نهایت است، محدود است چون عدد کمّ است و کمّ، ماهیت است و ماهیت، حد شیء است.
وقتی گفته می شود که خدا حد ندارد، معنی اعم آن لحاظ می شود یعنی خدا وجه تمایز با شئ دیگر ندارد چون خدا صرف الوجود است و مقابلی ندارد تا در مقایسه با آن، وجه تمایز داشته باشد. خداوند متعال وجودی است مطلق که حتی از همین مطلق بودن نیز رهاست. یعنی همین مطلق بودن و قید نداشتن نیز قید او نیست؛ وغیر خدا هر چه هست همه تعیّنات آن وجود صرف هستند؛ ظهور کمالات اویند نه وجودی در مقابل او. - اگر وجود را با صفاتش لحاظ کنیم می شود تعینات وجود، که از آن تعبیر می شود به اسم - اولین تعیّن آن حقیقت صرف‌، را صادر اول یا وحدت حقیقیّه گویند که او نیز وجود مطلق است لکن، این مطلق بودن قید اوست، صادراوّل، منزه از ماهیت و کثرت است و در واقع اولین اسم خداست،‌ که از آن تعبیر می شود به حقیقت محمدیه. این حقیقت دو چهره دارد،‌ یک چهره رو به بطون(رو به ذات خداوند که منزه از اسم و رسم است) و یک چهره رو به ظهور. از چهره بطون آن تعبیر می شود به مقام احدیت و از چهره ظهور آن تعبیر می شود به مقام واحدیت و مقام واحدیت، منشأ کثرت اسمائی است و اسماء خدا از آن منشعب می شوند و مادون مقام اسماء، مقام اعیان ثابته است که در آن حقایق موجودات به نحو علمی موجودند. این مرتبه همانا مرتبه علم خداست. تا اینجا هنوز خبری از مخلوق نیست. اولین تعین خلقی حضرت حق، که از مقام اعیان ثابته نازل می شود و ماهیت می گیرد عقل اوست که ازاو تعبیر می شود به مخلوق اول . عقل اول، جامع جمیع کمالات مخلوقات عالم است و سایر عقول از او صادر می شوند و آخرین عقل را عقل فعال گویند که مادون آن عالم مثال یا عالم برزخ است و عالم برزخ خود مراتبی کثیر دارد و مادون آن عالم طبیعت است که از عالم مثال صادر می شود. ( و ان من شیء الا عند خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم)(حجر/21)(وهیچ چیزی نیست مگر اینکه خزائن آن در نزد ماست وما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه ی معلوم ومعین )
رابطه این عوالم، رابطه طولی و علّی و معلولی است؛ به عبارت دیگر هر عالمی تنزّل یافته ی عالم بالاتر از خود است. حضور عالم ماده در محضر عالم مثال نظیر حضور صور جسمانی (صور محسوسه ) درمحضر قوه خیال است و احاطه عالم عقل بر عالم مثال نظیر احاطه عقل بر قوه خیال است و احاطه عالم ربوبی بر عالم عقل و مثال و طبیعت نظیر احاطه روح بر عقل و خیال و حس است؛و احاطه خداوند متعال بر این عوالم، نظیر احاطه (من) بر روح و تمام قوای روحی است.
از نظر حکمای اسلام عالم ماده ازحیث امتداد بی نهایت است یعنی از حیث مکانیابتدا وانتهابرایش متصورنیست .





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین