در مورد پیوند اعضا آیا بحث معاد جسمانی را می توان توضیح داد. (چون به عنوان مثال قلب یک شخص در اختیار دو نفر است و هر دو مالک آنند)
در مورد پیوند اعضا آیا بحث معاد جسمانی را می توان توضیح داد. (چون به عنوان مثال قلب یک شخص در اختیار دو نفر است و هر دو مالک آنند) یکی از سؤالات و اشکالات معروف در بحث معاد جسمانی همان شبهه (آکل و ماکول ) است همان چیزی که به نحوی در سئوال طرح شده است. بحث بدین گونه است که گاه اتفاق می افتد که اجزای بدن انسانی، جزء بدن فرد دیگری می شود خواه به صورت مستقیم بدین صورت که مثلا در زمان قحطی فردی از گوشت دیگری تغذیه کند و یا به صورت غیر مستقیم بدین صورت که بدن انسان به خاک سپرده شود و از آن خاک گیاهی بروید و انسانی از آن گیاه بخورد و یا حیوانی آن گیاه را خورده و انسان از آن حیوان تغذیه نماید. و یا به گونه ای که در سئوال طرح شده است قلبی از آن دو فرد گردد. به هر حال اجزای بدن انسانی، جزو بدن فرد دیگری می شود. حال سئوال این جاست که در قیامت این اجزاء به کدام بدن باز می گردند؟ و جزء کدامین بدن به حساب می آیند؟ آیا متعلق به بدن اول اند یا متعلق به بدن دوم؟ که در هر صورت یکی از بدن ها به طور کامل در قیامت حاضر نشده است. و نیز اگر یکی کافر و دیگری مومن باشد چگونه خواهد بود؟ ( ر . ک: شرح منظومه، سبزواری، ج 5، ص 345؛ پیام قرآن، مکارم شیرازی، ج 5، ص 340)در جواب باید گفت که: آنچه در روز رستاخیز محشور می شود، نفس و بدن انسان است بعینه، به گونه ای که این فرد در جهان دیگر برای آشنایانش به روشنی قابل شناسایی است، و هر کسی او را ببیند به آسانی می تواند بگوید این همان فردی است که در دنیا او را می شناخته است. چرا که ملاک حقیقت و تشخص انسان نفس اوست و بدن از آن جهت که بدن است، جزء به واسطه نفس تشخص نمی یابد . به دیگر سخن، می توان گفت صرف نظر از تعلق نفس به بدن، بدن دارای ذات و حقیقت نیست و از تعین خاص نیز بر خودار نیست. پس وقتی اجزاء بدن انسانی جزو بدن فرد دیگری قرار گرفت به شخصیت انسانی او آسیبی نمی رسد و او را در روز محشر با بدنی که توسط نفس او تشخص و تعین یافته است محشورمی شود، گر چه اجزاء آن تغییر و تحول یافته باشد. ( ر . ک: شرح منظومه، سبزواری، ج 5، ص 348) تقریر دیگر در این باره چنین است که با توجه به این که ( ماده و انرژی در عالم ثابت است یعنی نه از بین می رود و نه بوجود می آید بلکه تنها از صورتی به صورت دیگر در می آید). مثلا اگر مایع اند به گاز تبدیل می شوند و یا ممکن است به حرارت و انرژی بدل گردند. و نیز با توجه به این که هر انسانی در طول زندگی اش در این عالم خاکی بارها و بارها اجزاء و سلول های بدنش دگرگون می شود به طوری که انسانی را که 10 سال پیش دیده بودیم، اگر دوباره ببیینیم، خواهیم شناخت، و در صورتی که مجرم باشد مجازاتش می کنیم و اگر فردی بخشنده و نیکو کار باشد او را می ستاییم. با توجه به این نکات، در خواهیم یافت که آنچه در انسان مهم و اصلی است نفس اوست که بدنی متناسب با خود را دارد و آن را می پذیرد و لذا در روز رستاخیز نیز این نفس آن بدن و اجزاء را با قدرت و فرمان خداوند خواهد داشت، و خللی در امر معاد رخ نخواهد داد. منابعی برای مطالعه: 1. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 5 2. دکتر غلام حسین ابراهیمی دینانی، نیایش فیلسوف 3. محمد جواد مفنیه، مسائل فلسفه اسلامی، ترجمه محمد رضا جوزی
عنوان سوال:

در مورد پیوند اعضا آیا بحث معاد جسمانی را می توان توضیح داد. (چون به عنوان مثال قلب یک شخص در اختیار دو نفر است و هر دو مالک آنند)


پاسخ:

در مورد پیوند اعضا آیا بحث معاد جسمانی را می توان توضیح داد. (چون به عنوان مثال قلب یک شخص در اختیار دو نفر است و هر دو مالک آنند)

یکی از سؤالات و اشکالات معروف در بحث معاد جسمانی همان شبهه (آکل و ماکول ) است همان چیزی که به نحوی در سئوال طرح شده است. بحث بدین گونه است که گاه اتفاق می افتد که اجزای بدن انسانی، جزء بدن فرد دیگری می شود خواه به صورت مستقیم بدین صورت که مثلا در زمان قحطی فردی از گوشت دیگری تغذیه کند و یا به صورت غیر مستقیم بدین صورت که بدن انسان به خاک سپرده شود و از آن خاک گیاهی بروید و انسانی از آن گیاه بخورد و یا حیوانی آن گیاه را خورده و انسان از آن حیوان تغذیه نماید. و یا به گونه ای که در سئوال طرح شده است قلبی از آن دو فرد گردد. به هر حال اجزای بدن انسانی، جزو بدن فرد دیگری می شود.
حال سئوال این جاست که در قیامت این اجزاء به کدام بدن باز می گردند؟ و جزء کدامین بدن به حساب می آیند؟ آیا متعلق به بدن اول اند یا متعلق به بدن دوم؟ که در هر صورت یکی از بدن ها به طور کامل در قیامت حاضر نشده است. و نیز اگر یکی کافر و دیگری مومن باشد چگونه خواهد بود؟ ( ر . ک: شرح منظومه، سبزواری، ج 5، ص 345؛ پیام قرآن، مکارم شیرازی، ج 5، ص 340)در جواب باید گفت که: آنچه در روز رستاخیز محشور می شود، نفس و بدن انسان است بعینه، به گونه ای که این فرد در جهان دیگر برای آشنایانش به روشنی قابل شناسایی است، و هر کسی او را ببیند به آسانی می تواند بگوید این همان فردی است که در دنیا او را می شناخته است. چرا که ملاک حقیقت و تشخص انسان نفس اوست و بدن از آن جهت که بدن است، جزء به واسطه نفس تشخص نمی یابد . به دیگر سخن، می توان گفت صرف نظر از تعلق نفس به بدن، بدن دارای ذات و حقیقت نیست و از تعین خاص نیز بر خودار نیست. پس وقتی اجزاء بدن انسانی جزو بدن فرد دیگری قرار گرفت به شخصیت انسانی او آسیبی نمی رسد و او را در روز محشر با بدنی که توسط نفس او تشخص و تعین یافته است محشورمی شود، گر چه اجزاء آن تغییر و تحول یافته باشد. ( ر . ک: شرح منظومه، سبزواری، ج 5، ص 348) تقریر دیگر در این باره چنین است که با توجه به این که ( ماده و انرژی در عالم ثابت است یعنی نه از بین می رود و نه بوجود می آید بلکه تنها از صورتی به صورت دیگر در می آید). مثلا اگر مایع اند به گاز تبدیل می شوند و یا ممکن است به حرارت و انرژی بدل گردند. و نیز با توجه به این که هر انسانی در طول زندگی اش در این عالم خاکی بارها و بارها اجزاء و سلول های بدنش دگرگون می شود به طوری که انسانی را که 10 سال پیش دیده بودیم، اگر دوباره ببیینیم، خواهیم شناخت، و در صورتی که مجرم باشد مجازاتش می کنیم و اگر فردی بخشنده و نیکو کار باشد او را می ستاییم. با توجه به این نکات، در خواهیم یافت که آنچه در انسان مهم و اصلی است نفس اوست که بدنی متناسب با خود را دارد و آن را می پذیرد و لذا در روز رستاخیز نیز این نفس آن بدن و اجزاء را با قدرت و فرمان خداوند خواهد داشت، و خللی در امر معاد رخ نخواهد داد.
منابعی برای مطالعه:
1. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 5
2. دکتر غلام حسین ابراهیمی دینانی، نیایش فیلسوف
3. محمد جواد مفنیه، مسائل فلسفه اسلامی، ترجمه محمد رضا جوزی





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین