می دانیم که بدن انسان پس از مرگ پوسیده می شود و ممکن است از مواد بدن یک فرد تبدیل به خاک شده و سپس وارد چرخه گیاهی شود و بعد از آن در بدن فرد دیگری وارد شود. یا به طریق دیگری امکان دارد چنین اتفاقی رخ دهد. حال سؤال این است که موقع معاد این ماده واحدی که در بدن دو نفر وجود داشته چه سرنوشتی خواهد داشت و بدن کدامیک را خواهد ساخت؟ و کمبود بدن نفر دیگر چگونه جبران می شود؟ همانطور که ما اعتقاد داریم که همان بدنی که گناه کرده باید تاوان پس دهد؟ البته تقاضا دارم پاسخ من را خیلی ساده بدهید.
می دانیم که بدن انسان پس از مرگ پوسیده می شود و ممکن است از مواد بدن یک فرد تبدیل به خاک شده و سپس وارد چرخه گیاهی شود و بعد از آن در بدن فرد دیگری وارد شود. یا به طریق دیگری امکان دارد چنین اتفاقی رخ دهد. حال سؤال این است که موقع معاد این ماده واحدی که در بدن دو نفر وجود داشته چه سرنوشتی خواهد داشت و بدن کدامیک را خواهد ساخت؟ و کمبود بدن نفر دیگر چگونه جبران می شود؟ همانطور که ما اعتقاد داریم که همان بدنی که گناه کرده باید تاوان پس دهد؟ البته تقاضا دارم پاسخ من را خیلی ساده بدهید. عقیده صحیح در مورد معاد آن است که آن هم روحانی و هم جسمانی است .در این میان نظرات دیگری نیز وجود دارد .هم چنین در کیفیت معاد جسمانی نیز اختلاف نظر وجود دارد. مرحوم علامه مجلسی می‌گوید: معاد جسمانی از اموری است که همه صاحبان ادیان در آن اتفاق نظر دارند و از ضروریات دین محسوب می‌شود و منکران آن از زمره مسلمین خارجند، آیات کریمه قرآن در این زمینه صراحت دارد و قابل تأویل نیست و اخبار در این زمینه متواتر است و قابل انکار نمی‌باشد.(1) اینان می‌گویند: درست است که کانون پاداش و کیفر و لذّت و ألم، روح است، ولی ما می دانیم که روح، بسیاری از لذّت‌ها و آلام را از طریق چسم دریافت می‌کند. بنابراین، باید معاد جسمانی باشد همان طور که ظاهر آیات و روایات بر همین امر دلالت دارد آیاتی از قبیل: 1- (أیحسب الانسان أن لن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوّی بنانه؛ آیا انسان می‌پندارد که استخوان‌های او را جمع نخواهیم کرد، آری قادریم که حتی خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنیم).(2) 2- بگو همان کسی آن را زنده می‌کند که نخستین بار آفرید و او به هر مخلوقی آگاه است).(3) 3-خداوند کسانی که در قبرها هستند را زنده می‌کند.(4) 4-در صور دمیده می‌شود پس همه از قبرها به سوی پروردگارش شتابان می‌روند.(5) مراد از جسمانی بودن معاد: بعضی‌ها جسمانی بودن معاد را به معنای این می‌دانند که جسم انسان با همین خصوصیات مادی که برای این دنیا خلق شده و پیوسته در تحول است که گاهی استخوانش می‌شکند، دیوانه می‌شود، احتیاج به تخلیه و دفع فضولات دارد، سرما می‌خورد، گرمازده می‌شود، خسته می‌شود، پیر می‌شود و... در آخرت هم با همین خصوصیات زنده خواهد شد. بدن اخروی عین بدن دنیوی است. اما جسمانی بودن به این معنا که قابلیت برای بقا و جاودانگی ندارد بدون شک هیچ یک از معتقدان به معاد جسمانی ملتزم نمی‌شوند، جسمی که در دنیا بود با همان وضعیت بر نمی‌گردد، بلکه منظور بازگشت آن به گونه دیگر خواهد بود به طوری که از جهت شباهت عین جسد اول باشد و از جهتی مثل آن است. به طوری که هر کس این قالب را ببیند بگوید این، فلانی است، آن فلان شخص دیگر است. به تعبیر دیگر مادی بودن در قیامت و آخرت مادیتی خواهد بود که با قوانین مربوط به آن جا سازگار باشد به نحوی که قابلیت جاودانگی داشته باشد و فضولات نداشته باشد و موجب خستگی و ملالت نباشد. صدرالمتألهین می گوید: آن چه در اعتقاد به حشر بدن‌ها از روز قیامت لازم است، آن است که بدن هایی از قبرها برانگیخته می‌شوند به طوری که اگر کسی تک تک آن‌ها را ببیند، بگوید: این فلان کس است یا بگوید این بدن فلان است و آن بدن همان است.(6) علامه تهرانی(ره) می‌نویسد: جمهور اهل اسلام و تمام فقهاء و اصحاب حدیث قائل شده‌اند که معاد فقط جسمانی است. بنابراین، روح در نزد آنان عبارت است از جسمی که در بدن ساری و جاری است همانند آب در گل و روغن در زیتون. جمهور فلاسفه و پیروان مشایین، قائل شده‌اند که معاد فقط روحانی است؛ یعنی فقط عقلی است، چون بدن و جسم به واسطه انعدام، صورت و عوارض و متعلقاتش منعدم می‌شود و اعاده معدوم امری محال است، امّا نفس چون مجرّد است باقی می‌ماند . بسیاری از اکابر حکما و مشایخ عرفا و جمعی از متکلمین مانند حجة الاسلام غزالی و کعبی و حلیمی و راغب اصفهانی و بسیاری از اصحاب امامیه ماند شیخ مفید و شیخ طوسی و سید مرتضی و علاّمه حلّی و خواجه نصیر الدین طوسی قائل به هر دو قسم از معاد شده اند و محقق سبزواری هم همین قول را متین و استوار می‌داند، چون انسان عبارت است از نفس و بدن، به تعبیر دیگر، از عقل و نفس ترکیب یافته است، بنابراین، برای بدن کمالی است و برای نفس هم کمالی. و هم چنین اکثر نصاری و تناسخیه نیز به همین قول معتقدند فقط فرق در این است که محققین از مسلمین و پیروان آنان معتقدند، که ارواح حادث اند و به بدن عود می‌کند، ولی تناسخیه معتقدند که ارواح قدیم اند و هر کدام به جسم خاص حلول می‌نمایند. در گفتار کسانی که معتقد به معاد روحانی و جسمانی هستند، نیز اختلاف است که آیا آن چه از بدن در آخرت بازگشت دارد، عین این بدن است؛ یا مثل آن است؟ ایشان می‌فرماید: بر افراد صاحب بصیرت پوشیده نیست که نشئه دوم که نشئه آخر است، شرایط دیگری دارد .بدنی ثابت و لا یتغیر و مناسب با ابدیت است. آیات وارد در قران کریم هم دلالت بر این دارند که روح به بدنی مثل این بدن تعلق می‌گیرد و محشور می‌شود. از جمله: (علی ان نبدّلکم امثالکم و ننشئکم فیما لا تعلمون؛(7) ما در میان شما مرگ را مقدّر کردیم تا آن که مثل‌های شما را تبدیل کنیم و شما را در آن چیزهایی که نمی‌دانید ایجاد نماییم). آیه دیگر: ما ایشان را آفریدیم و بنیان وجودی و کیان آن‌ها استوار نمودیم و زمانی که بخواهیم مثل‌های آنان را تبدیل می‌نماییم).(8) مراد از امثال در این آیات همان بدن است و به معنای احوال و اطوار است، یعنی ما بدن‌های آنان را به احوالات و اطوار مختلف در می‌آوریم. البته با اطوار عالیه محشور می‌شود و نه با آن مادّیت و کثافت که در دنیا بود و محتاج به دفع فضولات بود و قابلیت بقا نداشت.(9) بنابراین انسان در بهشت و جهنم با جسم و روحش خواهد بود، امّا جسمانیتی که با قوانین آن سازگار باشد و از نعمت‌های آن جا استفاده خواهد کرد. و نیازهای انسان در بهشت هم برآورده می‌شود، (ما تشتهیه الانفس).(10) در بهشت هست شخصی بهشتی هر چه را اراده کند نزدش حاضر می‌شود. پی نوشت‌ها: 1. همان، پاورقی به نقل از بحارالانوار، ج 7، ص 47. 2. قیامت (75) آیه 3 و 4. 3. یس (36) آیه 79. 4. حج (22) آیه 7. 5. یس (36) آیه 51. 6. علامه تهرانی، معادشناسی، ج 6، مجلس 37. 7. واقعه (56) آیه 61. 8. انسان (76) آیه 28. 9. معادشناسی، علامه تهرانی، ج 6، ص 158 تا 166 با تغییر و تصرّف. 10. زخرف (43) آیه 71. http://eteghady.mihanblog.com/Cat/3.aspx شبهه آکل و مأکول این شبهه یکی از عمده ترین شبهات در باب معاد جسمانی است که از دیرباز مطرح بوده و در اصطلاح متأخران شبهه آکل و مأکول نام گرفته و بیشتر مفسران در ذیل آیه 260 سوره بقره وجود همین شبهه را برای حضرت ابراهیم(ع) نقل می کنند که دید بدن مرداری کنار دریا افتاده مقداری در آب و مقداری در خشکی و پرندگان آن را طعمه خود قرار داده اند. این حادثه حضرت ابراهیم را به فکر انداخت که اگر نظیر این حادثه برای جسد انسانی رخ دهد و بدن او جزء بدن جانداران دیگر شود مسأله رستاخیز که باید با همین بدن جسمانی صورت گیرد چگونه خواهد شد؟ و امروزه تقریرات جدیدتر و علمی تری از این شبهه شده مثل این که گفته می شود امکان دارد جزئی از بدن انسان مؤمنی از طریق تغذیه به بدن کافر منتقل شود یا بالعکس که در صورت اول لازم می آید که با عذاب کردن کافر دست کم بخشی از بدن شخص مؤمن مورد تعذیب قرار گیرد که این امر مصداق ظلم است و جدیدترین تقریر این شبهه تقریری است که بعضی براساس قانون لاوازیه بیان کرده اند که در این زمینه می توانید به کتاب معاد در نگاه وحی و فلسفه از محمد باقر شریعتی مراجعه فرمایید. از این شبهه پاسخ های متعددی توسط فلاسفه و متکلمان اسلامی داده شده که ما به یکی از این جواب ها که به نظر کاملتر است اشاره می کنیم اصل این جواب از فیلسوف بزرگ ملاصدرا است که بعدا شاگردان او به تفصیل و شرح این جواب پرداخته اند که اگر مایل هستید تفصیل کامل این جواب و جواب های دیگر را مطالعه بفرمایید. می توانید به کتاب معاد از دیدگاه امام خمینی و معادشناسی علامه سید محمد حسین طهرانی، ج 6، مراجعه بفرمایید. حضرت امام به تبعیت از ملاصدرا این جواب را مبتنی بر ده اصل مسلم در فلسفه ملاصدرا کرده که به اختصار به بعضی مقدمات که لازم است اشاره می کنیم: الف) این شبهه بر کسانی وارد است که قائل به معاد جسمانی باشند. حال یا جسمانی فقط - یا جسمانی و روحانی - اما اگر کسی قائل به معاد روحانی فقط شود این اشکال وارد نیست و علمای شیعه با استناد به آیات و روایات متواتر قائل به معاد جسمانی و روحانی هستند و می گویند همین شخص در دنیا محشور می شود. ب ) حال وقتی گفتیم همین شخص است که محشور می شود باید روشن شود که هویت و شیئیت شیء به چیست؟ به ماده یا به صورت. در حکمت متعالیه به ثبوت رسیده که شیئیت اشیاء به صورت آنها است نه به ماده آنها، لهذا اگر چیزی ماده خود را از دست بدهد و ماده دیگری جایگزین شود شیء باقی است. حضرت امام می فرمایند از توضیح این اصل معلوم می شود که اگر صورت اخیر ماده منضمه را از دست بدهد و جز صورت چیزی باقی نماند شیئیت شیء (با برهان قاطع) محفوظ است. برای روشن شدن این مقدمه به این مثال دقت فرمایید که اگر کسی ده سال قبل به شما سیلی زده الان شما می خواهید تقاص کنید سیلی بزنید و یا دزدی کرده می خواهیم دستش را قطع کنیم. حال آن که امروزه در علم ثابت شده که تمام سلول های بدن در مدت حدود 7 سال به کلی عوض می شوند لکن شما می گویید همین شخص و همین دست بود که به من سیلی زد و یا دزدی کرد و در استحقاق کیفر هیچ شکی ندارید. ج ) صورت که بقاء شیئیت شیء به آن است هرگز منقلب نمی شود چون مستلزم انقلاب در ماهیت است که محال است. به قول حکیم سبزواری: (و شبهه الآکل و المأکول یدفعها من کان من فحول، اذ صوره بصوره لا تنقلب علی الهیولی الانحفاظ و منسحب ؛ شبه اکل و مأکول را کسی دفع می کند که از فحول علما باشد چون صورتی به صورت دیگر منقلب نمی شود بلکه صور مختلفه بر روی ماده محفوظ هستند) (منظومه سبزواری، ص 345). د ) طبق مبنای ملا صدرا که وجود دارای مراتب طولیه است و طبق مبنای حرکت جوهری و این که تمام موجودات تکوینا به سمت کمال [به معنای فلسفی] در حرکت هستند انسان هم به عنوان بخشی از این جهان در حرکت به سمت کمال از عالم طبیعت به عالم برزخ و به عالم قیامت است که در هر مرحله ای از مراحل این حرکت جسمی متناسب با همان عالم دارد که تکامل یافته مرحله قبل است. حال با توجه به این مقدمات و با عنایت به مثالی که قبل زدیم مطلب روشن می شود که با اعتقاد به جسمانی و روحانی بودن معاد و این که بدن انسان غذای انسان های دیگر شده باشد هیچ اشکالی متوجه ما نخواهد شد چون آنچه در بناء شخصیت شخص در قیامت مطرح است صورت آن است در ضمن هر ماده و هیولایی که می خواهد باشد. چنانچه در مثال قبل وقتی که شما مثلا شخصی را که در 20 سالگی گناه دزدی انجام داده دستش را در 80 سالگی قطع می کنید و او را کیفر می دهید حال آن که گوشت های بدن حین ارتکاب جرمش خاک و تبدیل به گیاه شده معلوم می شود که بقاء شخصیت نسبت به بقاء ماده لابشرط است اشکال نشود که این دیگر معاد جسمانی نخواهد بود، چون می گوید بقاء جسم به صورت جسمیه است که عینا متناسب با عالم قیامت باقی است. برای کامل شدن مطلب جواب حضرت امام را به عینه ذکر می کنیم، می فرمایند: (یک هویت انسانی داریم که صورتش نفس ناطقه [فصل و صورت انسان] و ماده اش بدن است. اگر فقط بدن انسانی را ملاحظه کنیم [نه خود انسان که صورتش نفس ناطقه بود] صورت بدن صورت جسمیه است و مراد آخوند [ملا صدرا] این است که صورت بدن یعنی صورت جسمیه در روز حشر عینا خواهد آمد و باقی است... البته هیچ مانعی ندارد که صورت جسمیه باقی باشد و هیولا و [ماده] از بین برود و با وجود باقی نماندن هیولا صورت جسمیه همان باشد که با هیولا همراه بوده چرا که هیولا در حقیقت صورت جسمیه دخالت ندارد... و شیئیت شی به صورتش است نه به ماده اش... و [جسم در آن عالم] همان جسمی است که در این عالم بوده و عینا دارای همان هویت است به طوری که اگر آدم دارای چشم بصیر باشد و بتواند مراتب و نهایت عالم طبیعت و افق ورای عالم طبیعت را ببیند می بیند که همان جسم که در طبیعت بوده به تدریج کامل می شود و هم سنخ با اجسام آنجا می شود که دیگر ماده ندارد [و گفتیم که ماده در حقیقت شیء دخیل نیست] (معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 241). و ملاصدرا در جواب این شبهه می گوید: (... و لازم نمی آید از این که مثلا بدن زید محشور می شود آن جسمی که مأکول حیوان درنده یا انسان دیگری واقع شده است محشور گردد... آنچه در اعتقاد به حشر بدن ها در روز قیامت لازم است آن است که بدن هایی که از قبر برانگیخته می شوند به طوری باشد که اگر کسی یکی از آنها را ببیند بگوید این فلان کس است و لازم نمی آید کسی که دستش بریده یا کسی کور و پیر باشد با همان نقصانها محشور گردد (اسفار اربعه، ج 9، بحث معاد، ص 200). خلاصه کلام این که این پندار که بدن انسان در قیامت باید دقیقا از همین مواد این عالم باشد پندار باطلی است و شاهد هم چنانچه گفته شد در این دنیا در کمتر از حدود هفت سال کل سلول های بدن عوض می شود بنابراین اگر قرار باشد با همان ماده بدن دنیایی که حین ارتکاب جرائم یا اطاعت داشته محشور شود باید یک انسان هشتاد ساله با بدنی حدود یازده برابر بدن معمولی محشور شود و کوهی ازگوشت ها و سلول ها روی هم انباشته باشند و آیاتی هم که تصریح به زنده شدن مردگان دارند هیچ یک تصریح نکرده اند که حتما بدن از همان اجزاء دنیای ساخته می شود بلکه همگی دلالت دارند که خداوند مانند همین را می تواند بار دیگر بسازد و ما گفتیم که صورت محفوظ و به نسبت ماده لابشرط است و آیه شریفه ای هم که به آن تمسک فرموده اید. (بلی قادرین علی ان نسوی بنانه؛ آری قادریم که حتی (خطوط سر) انگشتان او را مرتب و موزون کنیم) (قیامت، آیه 4) و نمی گوید همان ماده و جرم هم بر می گردد. جهت مطالعه جواب های دیگر علاوه بر منابع مذکور می توانید به کتاب های زیر مراجعه نمایید: 1. الهیات، آیت الله سبحانی، ج 4 2. معاد و جهان پس از مرگ، آیت الله مکارم شیرازی 3. و آثار دیگر در معاد شناسی
عنوان سوال:

می دانیم که بدن انسان پس از مرگ پوسیده می شود و ممکن است از مواد بدن یک فرد تبدیل به خاک شده و سپس وارد چرخه گیاهی شود و بعد از آن در بدن فرد دیگری وارد شود. یا به طریق دیگری امکان دارد چنین اتفاقی رخ دهد. حال سؤال این است که موقع معاد این ماده واحدی که در بدن دو نفر وجود داشته چه سرنوشتی خواهد داشت و بدن کدامیک را خواهد ساخت؟ و کمبود بدن نفر دیگر چگونه جبران می شود؟ همانطور که ما اعتقاد داریم که همان بدنی که گناه کرده باید تاوان پس دهد؟ البته تقاضا دارم پاسخ من را خیلی ساده بدهید.


پاسخ:

می دانیم که بدن انسان پس از مرگ پوسیده می شود و ممکن است از مواد بدن یک فرد تبدیل به خاک شده و سپس وارد چرخه گیاهی شود و بعد از آن در بدن فرد دیگری وارد شود. یا به طریق دیگری امکان دارد چنین اتفاقی رخ دهد. حال سؤال این است که موقع معاد این ماده واحدی که در بدن دو نفر وجود داشته چه سرنوشتی خواهد داشت و بدن کدامیک را خواهد ساخت؟ و کمبود بدن نفر دیگر چگونه جبران می شود؟ همانطور که ما اعتقاد داریم که همان بدنی که گناه کرده باید تاوان پس دهد؟ البته تقاضا دارم پاسخ من را خیلی ساده بدهید.

عقیده صحیح در مورد معاد آن است که آن هم روحانی و هم جسمانی است .در این میان نظرات دیگری نیز وجود دارد .هم چنین در کیفیت معاد جسمانی نیز اختلاف نظر وجود دارد.
مرحوم علامه مجلسی می‌گوید: معاد جسمانی از اموری است که همه صاحبان ادیان در آن اتفاق نظر دارند و از ضروریات دین محسوب می‌شود و منکران آن از زمره مسلمین خارجند، آیات کریمه قرآن در این زمینه صراحت دارد و قابل تأویل نیست و اخبار در این زمینه متواتر است و قابل انکار نمی‌باشد.(1)
اینان می‌گویند: درست است که کانون پاداش و کیفر و لذّت و ألم، روح است، ولی ما می دانیم که روح، بسیاری از لذّت‌ها و آلام را از طریق چسم دریافت می‌کند. بنابراین، باید معاد جسمانی باشد همان طور که ظاهر آیات و روایات بر همین امر دلالت دارد آیاتی از قبیل:
1- (أیحسب الانسان أن لن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوّی بنانه؛ آیا انسان می‌پندارد که استخوان‌های او را جمع نخواهیم کرد، آری قادریم که حتی خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنیم).(2)
2- بگو همان کسی آن را زنده می‌کند که نخستین بار آفرید و او به هر مخلوقی آگاه است).(3)
3-خداوند کسانی که در قبرها هستند را زنده می‌کند.(4)
4-در صور دمیده می‌شود پس همه از قبرها به سوی پروردگارش شتابان می‌روند.(5)

مراد از جسمانی بودن معاد:
بعضی‌ها جسمانی بودن معاد را به معنای این می‌دانند که جسم انسان با همین خصوصیات مادی که برای این دنیا خلق شده و پیوسته در تحول است که گاهی استخوانش می‌شکند، دیوانه می‌شود، احتیاج به تخلیه و دفع فضولات دارد، سرما می‌خورد، گرمازده می‌شود، خسته می‌شود، پیر می‌شود و... در آخرت هم با همین خصوصیات زنده خواهد شد. بدن اخروی عین بدن دنیوی است.
اما جسمانی بودن به این معنا که قابلیت برای بقا و جاودانگی ندارد بدون شک هیچ یک از معتقدان به معاد جسمانی ملتزم نمی‌شوند، جسمی که در دنیا بود با همان وضعیت بر نمی‌گردد، بلکه منظور بازگشت آن به گونه دیگر خواهد بود به طوری که از جهت شباهت عین جسد اول باشد و از جهتی مثل آن است. به طوری که هر کس این قالب را ببیند بگوید این، فلانی است، آن فلان شخص دیگر است. به تعبیر دیگر مادی بودن در قیامت و آخرت مادیتی خواهد بود که با قوانین مربوط به آن جا سازگار باشد به نحوی که قابلیت جاودانگی داشته باشد و فضولات نداشته باشد و موجب خستگی و ملالت نباشد.
صدرالمتألهین می گوید:
آن چه در اعتقاد به حشر بدن‌ها از روز قیامت لازم است، آن است که بدن هایی از قبرها برانگیخته می‌شوند به طوری که اگر کسی تک تک آن‌ها را ببیند، بگوید: این فلان کس است یا بگوید این بدن فلان است و آن بدن همان است.(6)
علامه تهرانی(ره) می‌نویسد:
جمهور اهل اسلام و تمام فقهاء و اصحاب حدیث قائل شده‌اند که معاد فقط جسمانی است. بنابراین، روح در نزد آنان عبارت است از جسمی که در بدن ساری و جاری است همانند آب در گل و روغن در زیتون.
جمهور فلاسفه و پیروان مشایین، قائل شده‌اند که معاد فقط روحانی است؛ یعنی فقط عقلی است، چون بدن و جسم به واسطه انعدام، صورت و عوارض و متعلقاتش منعدم می‌شود و اعاده معدوم امری محال است، امّا نفس چون مجرّد است باقی می‌ماند .
بسیاری از اکابر حکما و مشایخ عرفا و جمعی از متکلمین مانند حجة الاسلام غزالی و کعبی و حلیمی و راغب اصفهانی و بسیاری از اصحاب امامیه ماند شیخ مفید و شیخ طوسی و سید مرتضی و علاّمه حلّی و خواجه نصیر الدین طوسی قائل به هر دو قسم از معاد شده اند و محقق سبزواری هم همین قول را متین و استوار می‌داند، چون انسان عبارت است از نفس و بدن، به تعبیر دیگر، از عقل و نفس ترکیب یافته است، بنابراین، برای بدن کمالی است و برای نفس هم کمالی. و هم چنین اکثر نصاری و تناسخیه نیز به همین قول معتقدند فقط فرق در این است که محققین از مسلمین و پیروان آنان معتقدند، که ارواح حادث اند و به بدن عود می‌کند، ولی تناسخیه معتقدند که ارواح قدیم اند و هر کدام به جسم خاص حلول می‌نمایند.
در گفتار کسانی که معتقد به معاد روحانی و جسمانی هستند، نیز اختلاف است که آیا آن چه از بدن در آخرت بازگشت دارد، عین این بدن است؛ یا مثل آن است؟
ایشان می‌فرماید: بر افراد صاحب بصیرت پوشیده نیست که نشئه دوم که نشئه آخر است، شرایط دیگری دارد .بدنی ثابت و لا یتغیر و مناسب با ابدیت است.
آیات وارد در قران کریم هم دلالت بر این دارند که روح به بدنی مثل این بدن تعلق می‌گیرد و محشور می‌شود. از جمله: (علی ان نبدّلکم امثالکم و ننشئکم فیما لا تعلمون؛(7) ما در میان شما مرگ را مقدّر کردیم تا آن که مثل‌های شما را تبدیل کنیم و شما را در آن چیزهایی که نمی‌دانید ایجاد نماییم).
آیه دیگر: ما ایشان را آفریدیم و بنیان وجودی و کیان آن‌ها استوار نمودیم و زمانی که بخواهیم مثل‌های آنان را تبدیل می‌نماییم).(8)
مراد از امثال در این آیات همان بدن است و به معنای احوال و اطوار است، یعنی ما بدن‌های آنان را به احوالات و اطوار مختلف در می‌آوریم. البته با اطوار عالیه محشور می‌شود و نه با آن مادّیت و کثافت که در دنیا بود و محتاج به دفع فضولات بود و قابلیت بقا نداشت.(9)
بنابراین انسان در بهشت و جهنم با جسم و روحش خواهد بود، امّا جسمانیتی که با قوانین آن سازگار باشد و از نعمت‌های آن جا استفاده خواهد کرد.
و نیازهای انسان در بهشت هم برآورده می‌شود، (ما تشتهیه الانفس).(10) در بهشت هست شخصی بهشتی هر چه را اراده کند نزدش حاضر می‌شود.
پی نوشت‌ها:
1. همان، پاورقی به نقل از بحارالانوار، ج 7، ص 47.
2. قیامت (75) آیه 3 و 4.
3. یس (36) آیه 79.
4. حج (22) آیه 7.
5. یس (36) آیه 51.
6. علامه تهرانی، معادشناسی، ج 6، مجلس 37.
7. واقعه (56) آیه 61.
8. انسان (76) آیه 28.
9. معادشناسی، علامه تهرانی، ج 6، ص 158 تا 166 با تغییر و تصرّف.
10. زخرف (43) آیه 71.
http://eteghady.mihanblog.com/Cat/3.aspx

شبهه آکل و مأکول
این شبهه یکی از عمده ترین شبهات در باب معاد جسمانی است که از دیرباز مطرح بوده و در اصطلاح متأخران شبهه آکل و مأکول نام گرفته و بیشتر مفسران در ذیل آیه 260 سوره بقره وجود همین شبهه را برای حضرت ابراهیم(ع) نقل می کنند که دید بدن مرداری کنار دریا افتاده مقداری در آب و مقداری در خشکی و پرندگان آن را طعمه خود قرار داده اند. این حادثه حضرت ابراهیم را به فکر انداخت که اگر نظیر این حادثه برای جسد انسانی رخ دهد و بدن او جزء بدن جانداران دیگر شود مسأله رستاخیز که باید با همین بدن جسمانی صورت گیرد چگونه خواهد شد؟
و امروزه تقریرات جدیدتر و علمی تری از این شبهه شده مثل این که گفته می شود امکان دارد جزئی از بدن انسان مؤمنی از طریق تغذیه به بدن کافر منتقل شود یا بالعکس که در صورت اول لازم می آید که با عذاب کردن کافر دست کم بخشی از بدن شخص مؤمن مورد تعذیب قرار گیرد که این امر مصداق ظلم است و جدیدترین تقریر این شبهه تقریری است که بعضی براساس قانون لاوازیه بیان کرده اند که در این زمینه می توانید به کتاب معاد در نگاه وحی و فلسفه از محمد باقر شریعتی مراجعه فرمایید.
از این شبهه پاسخ های متعددی توسط فلاسفه و متکلمان اسلامی داده شده که ما به یکی از این جواب ها که به نظر کاملتر است اشاره می کنیم اصل این جواب از فیلسوف بزرگ ملاصدرا است که بعدا شاگردان او به تفصیل و شرح این جواب پرداخته اند که اگر مایل هستید تفصیل کامل این جواب و جواب های دیگر را مطالعه بفرمایید. می توانید به کتاب معاد از دیدگاه امام خمینی و معادشناسی علامه سید محمد حسین طهرانی، ج 6، مراجعه بفرمایید.
حضرت امام به تبعیت از ملاصدرا این جواب را مبتنی بر ده اصل مسلم در فلسفه ملاصدرا کرده که به اختصار به بعضی مقدمات که لازم است اشاره می کنیم:
الف) این شبهه بر کسانی وارد است که قائل به معاد جسمانی باشند. حال یا جسمانی فقط - یا جسمانی و روحانی - اما اگر کسی قائل به معاد روحانی فقط شود این اشکال وارد نیست و علمای شیعه با استناد به آیات و روایات متواتر قائل به معاد جسمانی و روحانی هستند و می گویند همین شخص در دنیا محشور می شود.
ب ) حال وقتی گفتیم همین شخص است که محشور می شود باید روشن شود که هویت و شیئیت شیء به چیست؟ به ماده یا به صورت. در حکمت متعالیه به ثبوت رسیده که شیئیت اشیاء به صورت آنها است نه به ماده آنها، لهذا اگر چیزی ماده خود را از دست بدهد و ماده دیگری جایگزین شود شیء باقی است.
حضرت امام می فرمایند از توضیح این اصل معلوم می شود که اگر صورت اخیر ماده منضمه را از دست بدهد و جز صورت چیزی باقی نماند شیئیت شیء (با برهان قاطع) محفوظ است. برای روشن شدن این مقدمه به این مثال دقت فرمایید که اگر کسی ده سال قبل به شما سیلی زده الان شما می خواهید تقاص کنید سیلی بزنید و یا دزدی کرده می خواهیم دستش را قطع کنیم. حال آن که امروزه در علم ثابت شده که تمام سلول های بدن در مدت حدود 7 سال به کلی عوض می شوند لکن شما می گویید همین شخص و همین دست بود که به من سیلی زد و یا دزدی کرد و در استحقاق کیفر هیچ شکی ندارید.
ج ) صورت که بقاء شیئیت شیء به آن است هرگز منقلب نمی شود چون مستلزم انقلاب در ماهیت است که محال است. به قول حکیم سبزواری: (و شبهه الآکل و المأکول یدفعها من کان من فحول، اذ صوره بصوره لا تنقلب علی الهیولی الانحفاظ و منسحب ؛ شبه اکل و مأکول را کسی دفع می کند که از فحول علما باشد چون صورتی به صورت دیگر منقلب نمی شود بلکه صور مختلفه بر روی ماده محفوظ هستند) (منظومه سبزواری، ص 345).
د ) طبق مبنای ملا صدرا که وجود دارای مراتب طولیه است و طبق مبنای حرکت جوهری و این که تمام موجودات تکوینا به سمت کمال [به معنای فلسفی] در حرکت هستند انسان هم به عنوان بخشی از این جهان در حرکت به سمت کمال از عالم طبیعت به عالم برزخ و به عالم قیامت است که در هر مرحله ای از مراحل این حرکت جسمی متناسب با همان عالم دارد که تکامل یافته مرحله قبل است.
حال با توجه به این مقدمات و با عنایت به مثالی که قبل زدیم مطلب روشن می شود که با اعتقاد به جسمانی و روحانی بودن معاد و این که بدن انسان غذای انسان های دیگر شده باشد هیچ اشکالی متوجه ما نخواهد شد چون آنچه در بناء شخصیت شخص در قیامت مطرح است صورت آن است در ضمن هر ماده و هیولایی که می خواهد باشد. چنانچه در مثال قبل وقتی که شما مثلا شخصی را که در 20 سالگی گناه دزدی انجام داده دستش را در 80 سالگی قطع می کنید و او را کیفر می دهید حال آن که گوشت های بدن حین ارتکاب جرمش خاک و تبدیل به گیاه شده معلوم می شود که بقاء شخصیت نسبت به بقاء ماده لابشرط است اشکال نشود که این دیگر معاد جسمانی نخواهد بود، چون می گوید بقاء جسم به صورت جسمیه است که عینا متناسب با عالم قیامت باقی است.
برای کامل شدن مطلب جواب حضرت امام را به عینه ذکر می کنیم، می فرمایند: (یک هویت انسانی داریم که صورتش نفس ناطقه [فصل و صورت انسان] و ماده اش بدن است. اگر فقط بدن انسانی را ملاحظه کنیم [نه خود انسان که صورتش نفس ناطقه بود] صورت بدن صورت جسمیه است و مراد آخوند [ملا صدرا] این است که صورت بدن یعنی صورت جسمیه در روز حشر عینا خواهد آمد و باقی است... البته هیچ مانعی ندارد که صورت جسمیه باقی باشد و هیولا و [ماده] از بین برود و با وجود باقی نماندن هیولا صورت جسمیه همان باشد که با هیولا همراه بوده چرا که هیولا در حقیقت صورت جسمیه دخالت ندارد... و شیئیت شی به صورتش است نه به ماده اش... و [جسم در آن عالم] همان جسمی است که در این عالم بوده و عینا دارای همان هویت است به طوری که اگر آدم دارای چشم بصیر باشد و بتواند مراتب و نهایت عالم طبیعت و افق ورای عالم طبیعت را ببیند می بیند که همان جسم که در طبیعت بوده به تدریج کامل می شود و هم سنخ با اجسام آنجا می شود که دیگر ماده ندارد [و گفتیم که ماده در حقیقت شیء دخیل نیست] (معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 241).
و ملاصدرا در جواب این شبهه می گوید: (... و لازم نمی آید از این که مثلا بدن زید محشور می شود آن جسمی که مأکول حیوان درنده یا انسان دیگری واقع شده است محشور گردد... آنچه در اعتقاد به حشر بدن ها در روز قیامت لازم است آن است که بدن هایی که از قبر برانگیخته می شوند به طوری باشد که اگر کسی یکی از آنها را ببیند بگوید این فلان کس است و لازم نمی آید کسی که دستش بریده یا کسی کور و پیر باشد با همان نقصانها محشور گردد (اسفار اربعه، ج 9، بحث معاد، ص 200).
خلاصه کلام این که این پندار که بدن انسان در قیامت باید دقیقا از همین مواد این عالم باشد پندار باطلی است و شاهد هم چنانچه گفته شد در این دنیا در کمتر از حدود هفت سال کل سلول های بدن عوض می شود بنابراین اگر قرار باشد با همان ماده بدن دنیایی که حین ارتکاب جرائم یا اطاعت داشته محشور شود باید یک انسان هشتاد ساله با بدنی حدود یازده برابر بدن معمولی محشور شود و کوهی ازگوشت ها و سلول ها روی هم انباشته باشند و آیاتی هم که تصریح به زنده شدن مردگان دارند هیچ یک تصریح نکرده اند که حتما بدن از همان اجزاء دنیای ساخته می شود بلکه همگی دلالت دارند که خداوند مانند همین را می تواند بار دیگر بسازد و ما گفتیم که صورت محفوظ و به نسبت ماده لابشرط است و آیه شریفه ای هم که به آن تمسک فرموده اید. (بلی قادرین علی ان نسوی بنانه؛ آری قادریم که حتی (خطوط سر) انگشتان او را مرتب و موزون کنیم) (قیامت، آیه 4) و نمی گوید همان ماده و جرم هم بر می گردد.
جهت مطالعه جواب های دیگر علاوه بر منابع مذکور می توانید به کتاب های زیر مراجعه نمایید:
1. الهیات، آیت الله سبحانی، ج 4
2. معاد و جهان پس از مرگ، آیت الله مکارم شیرازی
3. و آثار دیگر در معاد شناسی





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین