سلام من سوال فلسفی داشتم می خواستم راهنماییم کنید 1--ما می گم موجودات عقلی به موجودات مثالی وجود میدهند و عالم مثال هم علت فاعلی موجودات عالم ماده هست مگر همه انها واجب الوجود بالغیر نیستند پس چگونه می توانند به هم وجود دهند ؟ مگر یک ممکن الوجود بالذات که ذاتا وجودی جز وجود عاریتی ندارد چگونه به ممکن الوجود دیگری وجود می دهد؟ یعنی ما وجودمان را مستقیما از واجب الوجود نمی گیریم؟ یعنی وجود ما از واجب الوجود نیست؟ و از یک ممکن الوجود مثالی هست؟ 2--وجود عقلی و مثالی ما محصور زمان نیست و قدیم زمانی و حادث ذاتی است اما وجود مادی ما حادث زمانی است خوب وجود مادی ما مگر معلول وجود مثالی ما نیست؟ پس چگونه معلول از علت تخلف کرده است و حادث شده است؟
سلام من سوال فلسفی داشتم می خواستم راهنماییم کنید 1--ما می گم موجودات عقلی به موجودات مثالی وجود میدهند و عالم مثال هم علت فاعلی موجودات عالم ماده هست مگر همه انها واجب الوجود بالغیر نیستند پس چگونه می توانند به هم وجود دهند ؟ مگر یک ممکن الوجود بالذات که ذاتا وجودی جز وجود عاریتی ندارد چگونه به ممکن الوجود دیگری وجود می دهد؟ یعنی ما وجودمان را مستقیما از واجب الوجود نمی گیریم؟ یعنی وجود ما از واجب الوجود نیست؟ و از یک ممکن الوجود مثالی هست؟ 2--وجود عقلی و مثالی ما محصور زمان نیست و قدیم زمانی و حادث ذاتی است اما وجود مادی ما حادث زمانی است خوب وجود مادی ما مگر معلول وجود مثالی ما نیست؟ پس چگونه معلول از علت تخلف کرده است و حادث شده است؟ سلام اولا: موجودات مثالی به موجودات مادی افاضه وجود نمی کنند بلکه بر یک مبنا عقل فعال که اخرین سلسله طولیه عقول است به موجودات مادی افاضه وجود مینماید و مدبر انهاست و در مبنای دیگر که قائل به عقول عرضیه هستند رب النوع و مثل نوری به موجودات مادی افاضه وجود می نمایند. البته عالم مثال نیز از عالم عقل صادر مشود ولیکن با این تفاوت که عالم ماده از حیث ضعف عقل فعال یا رب النوع صادر می شود و عالم مثال از حیث قوت ان . ثانیا:بنا بر قول ادق ، عقل فعال یا مثل افلاطونی مجلا و کانال فیض واجب الوجود به عوالم مادن خود می باشد نه اینکه خود به حیثیت اطلاقیه فیضان وجود نماید . ثالثا :رابطه حادث و قدیم یکی از مسائل بسیار دشوار فلسفی است که نیاز به دقت و تامل شگرفی دارد که صدر المتالهین ان را ایگونه تبین کرده است که اشکالی ندارد حادث از قدیم صادر شود زیرا وجود مادی نسبت به امور مادی حادث و متغیر می باشد نه نسبت به امور مجرد.بلکه نسبت به امور مجرد ثابت و قدیم است . جهت تبیین نظر صدرا از باب مثال شخصی را در واگن قطار ی که درحال حرکت است در نظر بگیرید که در هر لحظه دکل های برق بر او نمایان می شود و از منظر ان محو میگردد. چنین شخصی دکل ها را متغیر و حادث می پندارد در حالی که دکل ها در جای خود و در مرتبه خویش ثابت می باشند . همچنین است نسبت ما به وجودات مادی که ما در قطار عالم ماده که در حال حرکت است سوار شدهایم و موجودات مادی را متغیر میپنداریم در حالی که تمام موجودات در ظرف و مرتبه وجودی خود نزد مجردات ثابت می باشند.
عنوان سوال:

سلام من سوال فلسفی داشتم می خواستم راهنماییم کنید 1--ما می گم موجودات عقلی به موجودات مثالی وجود میدهند و عالم مثال هم علت فاعلی موجودات عالم ماده هست مگر همه انها واجب الوجود بالغیر نیستند پس چگونه می توانند به هم وجود دهند ؟ مگر یک ممکن الوجود بالذات که ذاتا وجودی جز وجود عاریتی ندارد چگونه به ممکن الوجود دیگری وجود می دهد؟ یعنی ما وجودمان را مستقیما از واجب الوجود نمی گیریم؟ یعنی وجود ما از واجب الوجود نیست؟ و از یک ممکن الوجود مثالی هست؟ 2--وجود عقلی و مثالی ما محصور زمان نیست و قدیم زمانی و حادث ذاتی است اما وجود مادی ما حادث زمانی است خوب وجود مادی ما مگر معلول وجود مثالی ما نیست؟ پس چگونه معلول از علت تخلف کرده است و حادث شده است؟


پاسخ:

سلام من سوال فلسفی داشتم می خواستم راهنماییم کنید 1--ما می گم موجودات عقلی به موجودات مثالی وجود میدهند و عالم مثال هم علت فاعلی موجودات عالم ماده هست مگر همه انها واجب الوجود بالغیر نیستند پس چگونه می توانند به هم وجود دهند ؟ مگر یک ممکن الوجود بالذات که ذاتا وجودی جز وجود عاریتی ندارد چگونه به ممکن الوجود دیگری وجود می دهد؟ یعنی ما وجودمان را مستقیما از واجب الوجود نمی گیریم؟ یعنی وجود ما از واجب الوجود نیست؟ و از یک ممکن الوجود مثالی هست؟ 2--وجود عقلی و مثالی ما محصور زمان نیست و قدیم زمانی و حادث ذاتی است اما وجود مادی ما حادث زمانی است خوب وجود مادی ما مگر معلول وجود مثالی ما نیست؟ پس چگونه معلول از علت تخلف کرده است و حادث شده است؟

سلام
اولا: موجودات مثالی به موجودات مادی افاضه وجود نمی کنند بلکه بر یک مبنا عقل فعال که اخرین سلسله طولیه عقول است به موجودات مادی افاضه وجود مینماید و مدبر انهاست و در مبنای دیگر که قائل به عقول عرضیه هستند رب النوع و مثل نوری به موجودات مادی افاضه وجود می نمایند.
البته عالم مثال نیز از عالم عقل صادر مشود ولیکن با این تفاوت که عالم ماده از حیث ضعف عقل فعال یا رب النوع صادر می شود و عالم مثال از حیث قوت ان .
ثانیا:بنا بر قول ادق ، عقل فعال یا مثل افلاطونی مجلا و کانال فیض واجب الوجود به عوالم مادن خود می باشد نه اینکه خود به حیثیت اطلاقیه فیضان وجود نماید .
ثالثا :رابطه حادث و قدیم یکی از مسائل بسیار دشوار فلسفی است که نیاز به دقت و تامل شگرفی دارد که صدر المتالهین ان را ایگونه تبین کرده است که اشکالی ندارد حادث از قدیم صادر شود زیرا وجود مادی نسبت به امور مادی حادث و متغیر می باشد نه نسبت به امور مجرد.بلکه نسبت به امور مجرد ثابت و قدیم است .
جهت تبیین نظر صدرا از باب مثال شخصی را در واگن قطار ی که درحال حرکت است در نظر بگیرید که در هر لحظه دکل های برق بر او نمایان می شود و از منظر ان محو میگردد. چنین شخصی دکل ها را متغیر و حادث می پندارد در حالی که دکل ها در جای خود و در مرتبه خویش ثابت می باشند . همچنین است نسبت ما به وجودات مادی که ما در قطار عالم ماده که در حال حرکت است سوار شدهایم و موجودات مادی را متغیر میپنداریم در حالی که تمام موجودات در ظرف و مرتبه وجودی خود نزد مجردات ثابت می باشند.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین